ارسالها: 83
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2009
رتبه:
4
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2010-03-26 ساعت 11:35)msnazi نوشته: (2010-03-26 ساعت 10:05)fanta نوشته: دوستان، کسی میدونه من اگر برای مدیکال دیر بیام و جواب برای مصاحبه اماده نباشه چی میشه؟
به احتمال زیاد نقص مدارک براتون میزنند و به شما بعد از مصاحبه فرصت میدهند که مدارکتون را ببرید و ویزاتونو بگیرید.
دوست عزیز اصلا اتفاق خاصی نمیفته ، ما هم اینطور بودیم برگه آبی دادند و گفتند زمانیکه کلیر شدید ، مدارک پزشکیتونو بیارید و ویزا رو بگیرید و ما هم با برگه آبی بعد از اینکه کلیر شدیم بردیم و 2 روز بعدش ویزا رو دادند.
شماره کیس: 2010AS10300
تاریخ دریافت نامه قبولی: 18 Jun 2009
کنسولگری: آنکارا
تاریخ ارسال فرمهای سری اول : 25 Jun 2009
تاریخ کارنت شدن کیس: Viza Bulletin Jan 2010
تاریخ دریافت فرستادن نامه دوم: Dec 2009
تاریخ مصاحبه:Feb 2010
تاریخ دریافت کلیرنس: March2010 2
جمع تقریبی هزینه ها:
ارسالها: 73
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2010
رتبه:
4
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2010-03-26 ساعت 21:25
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-03-26 ساعت 21:35 توسط fanta.)
همه تون از اقای راهواری میگید اما جواب ایمیل منو که چند بار زدم ندادند!! یواش یواش دارم فکر میکنم سایت مال ایشونه یا واقعا تعریفی هستند؟!!
ارسالها: 2,286
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: May 2009
رتبه:
127
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2010-03-26 ساعت 21:35
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-03-26 ساعت 21:37 توسط laili.)
(2010-03-26 ساعت 13:40)ho-sa نوشته: سلام
سال نو بر همگی مبارک
امیدوارم امسال هم مثل سال پیش خبر های خوب دریافت کنید.
من عازم آنکارا هستم ولی همچنان مشکل ترانسفر را دارم کسی میدونه چند لیر یا دلار برای تاکسی از فرودگاه تا هتل ددمان باید بپردازیم در ضمن از هتل ددمان تا سفارت چقدر؟
با آرزوی سالی خوش با سلامتی و موفقیت
به نظر من بیخود پولتون رو بابت ترانسفر خرج نکنید .........نفری 40 دلار........خیلی زیاده ....با اتوبوسهای فرودگاه برید میدان کیزیلای نفری 10 لیر ...از اونجا هم با تاکسی برید ددمان....اتوبوسهاش هم خیلی راحت و خوبه.
در ضمن شما باید سوالتون رو در این تاپیک مطرح میکردید:
http://mohajersara.com/showthread.php?tid=1220&page=30
جهت تبلیغات در سایت با رایانامه ads@mohajersara.com تماس بگیرید.
ارسالها: 46
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2009
رتبه:
1
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2010-03-27 ساعت 11:10
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-03-27 ساعت 11:13 توسط guluha.)
سلام
ما هم روز 5شنبه کارهای پزشکیمون رو انجام دادیم که جمعا برای دو نفر شد 355دلار.
دیروز هم رفتیم پاکت های در بسته رو تحویل گرفتیم ؛ حالا دیگه باید تا روز مصاحبه منتظر باشیم .
با آرزوی موفقیت برای همه
نمی دونم از کی ایشون جواب ایمیل شما رو ندادند اما امروز دومین روزه که رفتند استانبول و فکر می کنم فردا بر می گردند . می توانید به موبایلشون زنگ بزنید .
(2010-03-26 ساعت 21:25)fanta نوشته: همه تون از اقای راهواری میگید اما جواب ایمیل منو که چند بار زدم ندادند!! یواش یواش دارم فکر میکنم سایت مال ایشونه یا واقعا تعریفی هستند؟!!
شماره کیس: 2010AS00011xxx
تاریخ دریافت نامه قبولی: June 2009
کنسولگری: آنکارا
تاریخ کارنت شدن کیس:بولتن February 2010
تاریخ مصاحبه: March 2010
تاریخ دریافت کلیرنس و ويزا:May 2010
ارسالها: 352
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2009
رتبه:
16
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2010-03-27 ساعت 14:22
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-03-27 ساعت 14:24 توسط esmail.)
سفرنامه ما به آنكارا
خب سفرنامه ها اغلب شبيه هم هستن ولي من سعي مي كنم تجربيات خودمون رو تا حدودي بگم. بعد از كارنت شدن من منتظر ايميل و نامه دوم نموندم و شب به كي سي سي زنگ زدم و تاريخ مصاحبه رو پرسيدم. وقتي تماس مي گيرين كيس نامبر و اسم تون رو مي پرسه و خيلي راحت تاريخ مصاحبه رو مي گه. بعد سريع براي بليت و تور اقدام كرديم.
آژانس جزيره بهشت (آقاي راهواري پدر) خيلي كمك كردن چون من حاضر نبودم با ايران اير سفر كنم(قطعن اگه مجبور باشم منم مثل بقيه اين كار رو مي كنم!) و اون موقع تركيش رزرواسيونش باز نشده بود. آقاي راهواري چند روز بعد تماس گرفت و خبر خوشي داد كه تركيش رو براي ما گرفتن. پرواز تركيش بسيار عالي بود البته نه در حد امارات و قطر اير لاين ولي صد در صد بهتر از ايران اير بود.
خلاصه توي فرودگاه آنكارا مصطفي(كارمند پوريا) براي ترانسفر دنبال مون اومده بود. زياد معطل نشديم و با يه ون به سمت هتل حركت كرديم. يه چيزي رو بگم وقتي از فرودگاه بيرون اومديم واقعن هوا سرد بود! در حدي كه من از شدت سرما مي لرزيدم. البته چند روز بعد از شدت گرما نمي شد راه رفت! بنابراين آب و هوا رو از اينترنت چك كنين و باروني و چتر حتمن همراه تون باشه. توي ون كه به سمت هتل مي رفتيم پوريا با مصطفي(راننده) تماس گرفت و با تك تك مسافرها صحبت كرد. پوريا گفت كه احتمالن زودي چك اين مي شين. حالا ماجراي پوريا رو مفصل خواهم نوشت.
وارد هتل شديم و چك اين كرديم و 100 دلار ديپازيت رو پرداخت كرديم. اين صد دلار رو توي يه پاكت مي ذارن و روز چك آوت در پاكت رو جلوي خود شما باز مي كنن و همون صد دلاري رو پس مي دن. اتاق مناسبي بود ولي دو تا تخت جدا داشت كه صد البته به نفع ما بود! چرا؟ والا هيچ كدوم از ما حال و حوصله تكون تكون خوردن ناشي از عوض شدن جا و تلاش براي خوابيدن و ضربه هاي نا خوداگاه رو نداشت بنابراين تخت جدا نعمتي بود.
ما ساعت 11 شب راه افتاده بوديم به سمت فرودگاه و تازه ساعت 2 بعدازظهر از شركت اومده بوديم بيرون و به كارهامون رسيديم. ساعت 12 فرودگاه بوديم و 1 صبح بود كه كارت پرواز رو اولين نفر گرفتيم. درست پشت بيزنس كلس. ساعت 4 و 45 دقيقه پرواز بود كه 5 و نيم پرواز كرديم . بنابراين پيشنهاد مي كنم روز پرواز مرخصي بگيرين و استراحت كنين.
از اونجا كه خيلي خيلي خسته بوديم من با رسپشن تماس گرفتم و گفتم هيچ تلفني وصل نكنه و هيچ مزاحتمي ايجاد نشه كه مي خوايم استراحت كنيم(البته اينم قصه اي شد! كه مي گم.) آخه تجربه مي گفت كه بعضي وقت ها خدمه اشتباه مي كنن و در اتاق هاي ديگه رو مي زنن و چند روز بعد دقيقن همين اتفاق افتاد و يكي از خدمه ها با دمپايي دم در اتاق بود كه بعدش هم گفت ساري!
اون روز رو تا ظهر استراحت كرديم و بعد براي ناهار بيرون رفتيم و گشت و گذار ما شروع شد. صبح جمعه طبق وقتي كه گرفته بوديم براي مديكال رفتيم. اول از همه ماجراي شيرين پوريا رو تعريف كنم.
صبح براي صبحانه رفتيم رستوران. من عكس پوريا رو 3 ماه پيش توي مهاجرسرا ديده بودم. توي رستوران يكي روبروي من نشسته بود. گفتم حتمن اين پورياست. ولي مطمئن نبودم. گفتم حالا ضايع نشيم طرف اصلن شايد ايراني نيست! پس صبر مي كنيم پوريا زنگ بزنه بهتره. جمعه صبح براي مديكال رفتيم. درست ساعت 9 صبح منشي اومد. به همه مي گه پاسپورت ها تون رو بدين و يه قطعه عكس. روزي كه ما بوديم خيلي شلوغ بود و ايراني ها تو هم مي لوليدن. توصيه مي كنم عجله نكنين. بر خلاف كساني كه مي گن وقت گرفتن از دكتر الكي هست و اين حرفا من ديدم كه اصلن اين طور نيست. ما طبق وقتي كه گرفته بوديم دومين نفر بوديم. يكي از بچه ها كه با ما بود گفت كه وقت گرفتن الكيه و الان پاسپورت ها رو چيده روي ميز و همين طوري مي خونه. ولي اين طور نبود. اسم ما رو طبق وقت خوند و گفت بريم طبقه پنجم. طبقه پنجم كه رفتيم نشستيم و پاسپورت و يه عكس گرفت. دوباره نشستيم و منتظر مونديم. ازمون خون گرفت.
يكي از مشكلاتي توي ايران موقع خون گرفتن از خانومم داريم اينه كه رگ هاي ايشون خيلي پايين هستن و موقع پيدا كردن رگ ها دست شون توسط پرستارهاي محترم سوراخ سوراخ مي شه و آخر سر هم با درد و مصيبت از ايشون خون مي گيرن. ولي وقتي اون خانوم ترك از خانومم خون گرفت خانومم گفت: اين كه خون نگرفت!بابا باور كن الكي مي گن خون مي گيرن! داخل سرنگ يه استوانه قرمز بود و شما خون رو نمي ديدين. اينم از خوبي هاي پزشكي اونهاست چون بچه ها و بعضي بزرگترها با ديدن خون دست و پاشون رو گم مي كنن و مي ترسن. البته در تهران هم بعضي جاها از اين سرنگ هاي مخصوص دارن. بعد از خون گرفتن درست روبروي صندلي كه نشسته بوديم براي خون گيري يه راهرو كوتاه بود كه عكس قفسه سينه رو مي نداختن. دو تا پسر جوون بودن كه فارسي مي گفتن چيكار كنيم. موقعي كه توي اتاق مي رين گردن بند و ساعت رو باز كنين و اونها رو جا نذارين يه وقت.
بعد از انجام اين كارها برگشتيم توي مطب و خانوم منشي گفت كه ساعت 2 و 45 دقيقه عصر همون روز بريم براي معاينه. عصري براي معاينه رفتيم. يه ساعتي از وقت مون گذشت و رفتيم براي معاينه. دكتر اونگان با عجله اومد و شروع كرد يه فرم رو پر كردن:بيماري قلبي دارين؟ تيروئيد، ديابت،مادرزادي، جراحي و .... همه جواب ها هم قاعدتن نه بود! البته خودش جلوتر از من نه رو مي زد. وقتي به سيگار رسيد گفتم بعضي وقتها! كه اصلن لازم نيس بگين! البته خواهش مي كنم اگه دندون هاتون زرد شده از زور سيگار و يا جاي جراحي تون واضحه چاخان نكنين ولي وقتي هيچي معلوم نيس جواب فقط نه باشه. اون روز كه ما اونجا بوديم خيلي شلوغ بود ولي ممكنه سرش خلوت باشه بخواد يه دستي بزنه و يه سوالي مثلن بكنه: مثلن بگه: اه شما دريچه قلبت تون انگار مشكل داره! بعضي وقتا درد ندارين؟ شما هم با قاطعيت مي گين نه. نه .نه. البته ايني رو كه مي گم من بلد نبودم و از پزشك مشاوره گرفتم و ايشون گفت اينطور بايد عمل كنيم. پس اگه تابلو نيستين(مثل جاي جراحي يا دندون هاي زرد) يادتون باشه با قاطعيت مي گين نه.
بعد از پر كردن فرم ها گفت روي تخت دراز بكشين. يادتون باشه همه چي رو فارسي مي گه و اگر زبان تون خوبه اصلن باهاش قاطي نشين. يعني فارسيه فارسي. روي تخت دراز مي كشين و دو ضربه به پهلو ها مي زنه و مي گه درد داره و شما هم حتي اگه درد اشتين مي گين نه. بعد كمر تو رو معاينه مي كنه و مي گه نفس عميق و روي سينه تون و نفس عميق و تمام. تا گفت تمام شما اگه آبله مرغون گرفتين بگين گرفتين و جاش رو هم نشون بدين چون به فاصله چند ثانيه دوتا سرنگ رو پر مي كنه.
پس يادتون باشه تا معاينه ش تموم شد بگين. راستي واكسن آنفولانزا رو هم بزنين بد نيست. البته من فكر مي كنم در بيشتر مواقع اونگان كار خودش رو مي كنه و دوتا يا شده يه واكسن رو مي زنه. يكي از بچه ها نوشته بود كه هزينه اش شده 207 دلار و مال ما شد 230 دلار و به خاطر 22 دلار اصلن خودتون رو به زحمت نندازين. تو مطب كه بوديم يه آقايي با سه نفر اومد تو و بعد از چند لحظه خانوم منشي گفت: پوريا جانم!(با لهجه تركي- اين جانم خيلي معني داشت البته) بيا اينجا(من يه كمي تركي بلدم. خانومم گفت پوريا اين آقاهست. من اين ور ديوار بودم و خلاصه گفتم رفتم معاينه و اومدم بيرون مي بينم پوريا رو. شاكي بودم كه چرا زنگ نزده و خبري از ما نگرفته! وقتي از اتاق اومدم بيرون سريع رفتم به خانومم بگم كه كي بگه آبله مرغون گرفته و جاش رو روي صورتش نشون بده كه رفته بود معاينه! پوريا هم انگار رفته بود.
خلاصه ما چون چهارشنبه مصاحبه داشتيم و يكشنبه مطب تعطيل بود گفت دوشنبه بيان جواب بگيرين و ماهم وقت داشتيم و مشكلي نبود. دوستي كه همراه ما بود و با ما جمعه مديكال داشت روز دوشنبه مصاحبه داشت و منشي ازش پرسيد كي مصاحبه داري و وقتي گفت دوشنبه منشي بهش گفته بود كه عصر بره جواب رو بگيره. يعني منشي بد قلقي(والا نمي دونم غلقه يا قلقه!) نيست و شرايط رو درك مي كنه.
اين كه گفتم منشي گفت پوريا جانم يعني پوريا خرش تو مطب مي ره اساسي! كساني كه با پوريا ميومدن مطب خارج از نوبت مي رفتن كنار منشي مي ايستادن و دكتر مي آمد و مي بردشون معاينه. البته كارهايي هست كه پوريا مي تونه براي كاستن از استرس شما كم كنه ولي فكر نكنين مثلن پوريا مي گه: دكتر جون واكسن اين دوست مون رو بي خيال شو! اصن از اين فكرا نكنين.
پوريا مي تونه زمان گرفتن جواب رو كه دو روزه ست كوتاه تر بكنه. اگر خداي نكرده مشكلي پيش بياد كار رو تسريع كنه. مثلن اگه شما مي خوان 3 روز زودتر بيان و 400 هزار تومن توي اين سه روز هزينه مي شه شما مي تونين 200 دلار بدين به پوريا و 200 دلار پس انداز كنين! و يه روزه همه مديكال رو اوكي كنين. اگر مشكلات خاصي دارين يا بيماري خاصي دارين و احتمال مي دين به مشكل بر بخورين و يا استرس اين رو دارين كه نكنه به مشكل بر بخورين يا .... 60 دلار مي دين به پوريا و همراهش مي رين مطب. به هر حال يه مترجم همراه تون هست و خيال تون راحته و دكتر راحت با شما صحبت مي كنه. من ترجيح مي دم اگه قراره پولي هم بدم بره توي جيب يه هم وطن و نه يه خارجي چون مي دونم كه اگه به مشكلي بر بخورم همين هم وطن من هست كه كمكم مي كنه. بازم مي گم تيروئيد و ديابت و بيماري مادر زادي و .... تا هيچي تابلو نيست نداريم كه نداريم. اوكي. به قول تركا اينم تمام!
خب ماجراي پوريا رو بگم. بعد از اين كه ديدم پوريا زنگ نزد و اين حرفا و منم هي توهم مي زدم و توي رستوران يكي شبيه اون بود و از اونجا كه تا روز مصاحبه مهاجرسرا رو چك نكردم تصوير پوريا تو ذهنم نبود رفتم تهران ترول روبروي هتل كه ببينم ترنسفر به فرودگاه كي هست. بله من اونجا پوريا رو زيارت كردم. ماجرا اين بود كه اون روزي كه من به رسپشن گفته بودم براي استراحت تلفن و ويزيت من رو بلاك كنه ايشون لطف كرده بودن و تا آخرين روز تلفن ما رو بلاك كرده بودن و هيچ تماسي نمي تونست با اتاق ما برقرار بشه و حتي پوريا راهواري هم نمي تونست تماس بگيره. وقتي دفتر رفتيم ديدم كه يه ليست جلوي پوريا هست و جلوي اسم ما هي لايت شده كه تلفن بلاك هست. كارهاي دفتر روي حساب و كتاب بود مثلن من زونكن هاي پوريا رو ديدم كه وقت دكتر رو اين ها روي زونكن هاي مختلف بود و مرتب كار مي كرد.
راستي چرا به مهاجر سرا سر نمي زدم؟ خب ما آنكارا بوديم و منتظر مصاحبه و اين حرفا. بنابراين همه كارها انجام شده بود و اگه چيزي كم و كسر بود كه بود ديگه! منم اصلن توان استرس مضاعف نداشتم. مثلن روز قبل مصاحبه اومدم ساعت جلوي در سفارت بودن رو بپرسم. وقتي پرسيدم گفتم بذار آخرين سفرنامه رو بخونم ببينم ساعت چند رفته. دنبال اين كه بودم ديدم نوشته آفيسر كپي گرين كارت اسپانسرش رو خواسته و آي خورد تو حال من!!!! به خودم گفتم بابا يه روزم صبر مي كردي ديگه. البته مشكلي نبود و مي شد به راحتي براي سفارت فكسش كرد.
خب همه منتظر اين قسمت سفرنامه بودين. شوخي ترين و بامزه ترين قسمت همينه.
ببينين من نمي گم استرس نداشته باشين و راحته و فلان و بهمان. استرس شما طبيعيه و همه اونهايي كه اونجا بودن اين استرس رو داشتن ولي كنترلش مي كردن.
صبح ساعت 10 دقيقه به 8 جلوي سفارت بوديم. جلوي در سفارت زياد جا نيست و شما اينطرف خيابون صف مي بندين. روبروي سفارت. تقريبن 8 و نيم بود كه يه آقايي جلوي در داد زد گرين كارتي ها بيان اينجا. منم كه يكي از بچه ها روز قبل بهم آلارم داده بود حواسم جمع بود. از ته صف رفتم جلو و ديدم كسي تكون نمي خوره. خلاصه رفتيم جلو و دومين نفر پشت يه خانوم و آقاي ترك ايستاديم كه چند لحظه بعد يه زن ايراني با داد و بيداد اومد جلو داد مي زد( به اونور خيابوني ها مي گفت. چون ما جلوي در ايستاده بوديم): بيان اينجا... بيان. اينا زرنگي كردن رفتن جلوي صف. منم مي خواستم بگم ببخشين هزينه ببو بودن شما رو نبايد من بدم كه! بعضي ها هم اينقدر استرس داشتن كه از توي صف تكون نمي خوردن!
خلاصه اين كه برخورد منشي دكتر و برخورد خارجي ها با ايراني ها متاسفانه ناشي از رفتار بد اونهاست(بلا نسبت شما البته). متاسفم كه اين رو مي گم ولي وقتي مي بينن شما مودب و با كلاس رفتار مي كنين بسيار بسيار هم محترم هستن.
چند دقيقه بعد رفتيم داخل. نگهبان هيچ اپوينتمنت لتري نخواست از ما. اسم رو توي ليستش چك كرد و هي لايت كرد. وارد گيت امنيتي شديم. موبايل رو تحويل داديم و من كيفم رو كه همه مدارك توش بود از دستگاه رد كردم و رفتيم داخل. خونده بودم كه كسي كيف همراهش نباشه و هيچي كيف همراهش نبود ولي با كيف من كاري نداشت و فقط از دستگاه امنيتي ردش كرد و توش رو هم چك نكرد و گفت برين دست راست. رفتيم پشت يه در ايستاديم. بعد از چند دقيقه يه خانوم انور در بود كه با اشاره به سكيوريتي در باز مي شد و داخل مي رفتن. ما دمين نفر وارد شديم. گفت پاسپورت. شناسنامه. كارت ملي و... كه من گفتم اين چي؟ گفت: صبر كنين همه رو مي گيرم. پس چيزي نگين تا خودش بگه. به ترتيب همه رو مي گيره خودش. سند ازدواج. مدارك مالي. مصاحبه فارسي يا انگليسي؟ مام گفتيم فارسي. گرچه من اسپيكينگ آيلتس رو 7.5 شدم ولي ترجيح دادم اون تو فارسي گير كنه تا من تو انگليسي! يه شماره به شما مي ده و مي رين داخل. پايين شماره نوشته IV Farsi .
رفتيم داخل. شبيه باجه هاي بانك 7 تا باجه بود. البته تصور از باجه بانك كه اپراتور خيلي پايينه و شما اگه صندلي نباشه(توي بانك خصوصي حتمن هست!) بايد دولا شين رو نداشته باشين. يه شيشه بزرگ هست كه اونطرف رو مي بينين. يه ميكروفون كه صداي شما رو منتقل مي كنه. جلوي شما هم اندازه يه نيمكت كوچولي مدرسه جا هست براي نوشتن يا اصلاح فرم. شما پشت به باجه ها مي شينين. ساعت هشت و نيم بود كه شماره اندازه شروع به كار كرد. يه بوغي مي زنه و شماره مي افته. اونطور كه خانومم كشف كرد شماره ايراني ها جدا بود. شماره ما كه روي صفحه افتاد رفتيم جلوي باجه. يه خانومي گفت فرم 1040 سال 2008 اسپانسر رو بدين؟ منم خيالم راحت بود كه همه چي كامله ولي نبود. خوشبختانه يكي از دوستانم كه ايران اومده بود يه بسته اي رو برام آورد. گفت: البته فكر نمي كنم به دردت بخوره... منم گفتم حالا كه آوردي بده به من. شايد به درد خورد. توي يه كاور گذاشتم و روز مصاحبه جدا بردم. وقتي اين رو گفت سريع همون رو با كاور دادم بهش. گفت: آهان. بشينين دوباره صدا مي زنم.
دوباره نشستيم. بعد شماره افتاد. دوباره رفتيم باجه. پول پرداخت كرديم و ديدم كه رسيد رو گذاشت روي پرونده. گفت بشينين صدا مي زنيم. نشستيم و نشستيم و اولين نفر بوديم ولي شديم نفر شايد 10 ام!! يعني پرونده ها رو رو هم گذاشته بوده طرف انگار. اينبار ديگه مصاحبه بود قطعن. شماره افتاد و رفتيم جلو. يه آقاي بسيار خوش اخلاق و با كلاس گفت: عيد شما مبارك. خانومم هم گفت: عيد شما هم مبارك!بعد من سريع گفتم البته ببخشين عيد شما كه نيس!!! گفت انگشت نگاري لطفن. گفت دست راست. بعد خانومم گفت: دست راست؟ آخه توي برگه اي كه به ما داده بودن نوشته بود اول چهار انگشت دست چپ! گفت اوه ببخشين دست چپ بعد دست راست حالا دوتا شصت. به من هم همين ها رو گفت. بعد به خانومم گفت: من به شما تبريك مي گم. شما لاتاري برنده شدين(البته نمي خواست اطلاع بده مي خواست تبريك بگه!) لحنش مثلن ابراز خوشحالي بود(برنده لاتاري خانوم هستش البته). بعد فرمهاي خانومم رو داد گفت اينجا رو امضا كن. خانومم گفت من بايد اصلاح كنم. گفت باشه. آدرس رو عوض كرديم و چندتا اصلاح ديگه و خانومم امضا كرد. بعد فرم من رو داد. و منم اصلاح كرد. اصلاح ما آدرس محل اقامت ، تاريخ ازدواج و زبان بود كه من فقط نوشته بودم فارسي كه چون انگليسي و آذري هم بلد بودم اضافه كردم. من اس جمع لنگويج رو موقع پر كرده فرم نديده بودم!
من منتظر بودم كه قسم بخوريم ولي خبري نشد. بعد به خانومم گفت شما دانشگاه چي خوندين؟ كجا خوندين؟ كارتون چيه؟ بعد يه چيزي رو نفهميد گفت اين يعني چي؟ خانومم هم توضيح داد گفت آهان. سمت شما چي هست؟ بعد اسم اسپانسر رو گفت. اينطوري گفت: فلاني كي هست؟ يعني نگفت اسم اسپانسر چيه. گفت فلاني كي هست. همين. بعد دوباره گفت: تبريك مي گم شما لاتاري برنده شدين!
به من كه رسيد گفت: كار شما چي هست؟ گفتم .... كار مي كنم. بعد چيزي كه خودم تو فرم نوشته بودم رو گفت: كارشناس.... گفتم بله. همين!!
بعدش گفت: كمي از كار اداري شما مونده كه من نمي تونم بگم چقدر طول مي كشه ولي معمولن متوسط 6 هفته طول مي كشه. تمام
اين قسمت راحت ترين قسمت ماجرا بود. وقتي از سفارت مياين بيرون باري از رو دوش تون برداشته شده و احساس آرامش مي كنين.
ما شب پرواز داشتيم و ساعت 12 بايد چك آوت مي كرديم. وقتي برگشتيم وسايل رو جمع كرديم و چمدون ها رو برديم پايين. چك آوت كرديم و ديپازيت 100 دلاري رو از پاكت درآورد و تحويل داد. ما مي خواستيم تا عصري كه مي ريم فرودگاه بريم خريد و اين حرفا. البته چند روزي كه بوديم مشغول خريد و گشت و گذار بوديم. مي خواستم مدارك و پاسپورت رو تو سيف باكس هتل بگذارم كه رسپشن گفت جا نداريم! داشتيم مي رفتيم بيرون كه به پوريا جريان رو گفتم. گفتم مي گه سيف باكس جا نداره. پوريا گفت: يعني چي جا نداره؟ رفت طرف رسپشن و به تركي گفت: مگه مي شه همه باكسا پر باشه و عصباني و غرغر كنان (تركي غر مي زد من نفهميدم!) رفت داخل اتاق سيف باكس ها و دختره بنده خدا دستپاچه همراهش رفت. بعد يه سيف باكس كوچولو داد به ما كه پاسپورت و مدارك رو گذاشتم اون تو و يه كليد رو گرفتم. چون دو كليده باز مي شه و وقتي برگشتم هتل رسپشن با من اومد جلوي باكس و كليد خودش و من رو انداخت و من مدارك رو برداشتم. خانومم گفت: اينا بدجوري از پوريا حساب مي رن انگار! به نظر منم طبيعي بود. 90 درصد مسافرهاي ايراني هتل يا از طريق جزيره بهشت يا از طريق لينك هاي مرتبط با جزيره بهشت اونجا بودن. من از رسپشن هتل پرسيدم و گفت كه رابط ما در ايران آقاي راهواري هست.
- پوريا پسر خوبيه و به كارش وارده. من يكي پوريا رو به ترك ها ترجيح مي دم براي رله كردن كارها. چرا؟ چون ايراني هستم و پوريا رو از نزديك ديدم و ديدم كه پيگير كارها هست. دختر خانومي با مادرش اونجا بود كه با تور.... اومده بود. هيچ ليدري در كار نبود. تازه بهش گفته بودن فلان تاريخ برگشت پره و بايد يه هفته بيشتر بمونين! بعد برگردين. ما وقتي بر مي گشتيم هواپيما نصفش خالي بود!اونم ايام عيد! بليت رفت مطمئنا ايام عيد مشكله چون خيلي از تركهاي مقيم ايران هم داشتن مي رفتن تعطيلات ولي برگشت فكر مي كنم پرواز هميشه جاي خالي زياد داره.
شمارهٔ موبایل پوريا ۰۰۹۰۵۳۲۵۱۰۳۰۱۵
اگه كاري دارين حتمن بهش زنگ بزنين چون اونطور كه من ديدم زياد اينترنت باز نيست!
- توصيه هاي پزشكي: من وقتي كنكور مي دادم هميشه تا سوالات رو مي ذاشتن بغل دست مون و چند دقيقه اي مي موند كه بگن شروع كنين طپش قلب مي گرفتم و يك ربعي طول مي كشيد و اين ماجرا تا كنكور فوق ليسانس هم ادامه داشت. با يه پزشك متخصص مشورت كردم و گفت اين راه حل خيلي ساده اي داره! يه قرص پروپانول 20 نيم ساعت قبل از شروع مصاحبه مي خوري و استيبل مي شي. من چون نمي دونستم كي مصاحبه مي شيم يه دونه دم سفارت خوردم و يه دونه داخل سفارت و بسيار بسيار ريلكس بودم. ولي پيشنهاد مي كنم اگه استرس شديد مي گيرين همون داخل سفارت يه دونه پروپانول 20 بخورين و خلاص. زياد نخورين كه فشارتون مي افته. البته دو روز قبل از مصاحبه من وقتي مي رفتم تو فكر كمي استرس مي گرفتم و دوبار پروپانول 20 خوردم تا استيبل شدم. قرص هاي اسهال حتمن هماره تون باشه چون آب به آب كه مي شين قطعن اسهال مي گيرين مخصوصن بچه ها. آب معدني حتمن بگيرين. قيمت هتل 5 ليره و قيمت بيرون هتل يك دهم يعني 5 قروش! (نيم لير). آب معدني رو هم مارك نسله بگيرين كه مارك مطمئني هست. سوپر ماركت دو قدم پايين هتل هست. هر روز دو تا كوچك و 1 دونه يه ليتري بگيرين كه اگه تشنه شدين توي اتاق 5 لير پياده نشين كه 5 روزش مي شه 25 لير! و بيرون هم آب نسله كم گير مياد و مارك هاي تركه بيشتر.
- توصيه هاي تفريحي: يكي از مراكز بزرگ خريد آنكا مال(ANKAMAL) هستش. از هتل كه بيرون مياين دست راست شما چند قدم اونورتر يه خيابون سرپاييني هست كه مستقيم مي خوره به بلوار آتاتورك. رسيدين به بلوار برين دست راست و مستقيم برين جلو حدود 10 دقيقه پياده روي داره. بعد مي رسين به يه پله برقي كه مي برت تون پايين. تابلو رو كه ببينين جهت مترو رو نشون داده METRO برين دست چپ و بليت بگيرين. حدود 4 لير نفري رفت و برگشته. بگين گو اند بك. اگه ديدين نمي فهمه و اگه يه نفر هستين با دست تون دو رو نشون بدين. دوتا بليت بگيرن. يكي رو رفت و يكي رو برگشت استفاده كنين. جلوي ورودي مترو عين كارت ساعت زني بليت رو فشار بدين(از بالا). بليت مي ره توي دستگاه و پانچ مي شه و مياد بيرون و مي تونين وارد شين. تابلو رو نگاه كنين. به سمت انتهاي خط بايد برين ببين نوشته OLUS املاش درست يادم نيس. ولي به يكي بگين AKKURPI آك كورپي(تمرين كنين الان!) يعني پل سفيد. اونجا اينو نگين نمي فهمن! سوار قطار كه شدين روي تابلو رو ببينين. البته با بلند گو مي گه ولي صداش زياد بلند نيست. چهار تا ايستگاه رد مي شين. سياهه SIAHHE, ATATURK KULTUR MARKAZI, OLUS, AKKURPI به فارسي مي شه سيهه(يا سياهه البته منظورم رنگ سياه نيس! سياهه نمي دونم شايد مي شه نوشته يا يادداشت حالا بي خيال). روي تابلو رو ببينين مث متروي خودمون. اگه رد كردين نترسين. چون 10 دقيقه اي مي ره ته خط و بر مي گرده دوباره. مترو تا ساعت 12 شب بازه. ولي شما 11 ديرتر نرين. وقتي از در مترو ميان بيرون آنكامال روبروتون هست. سمت راست تون رو ببينن يه تابلوي بزرگ داره اون بالاش. فكر كنم 3 روزي اون تو الاف هستين! خيلي بزرگه و براي خريد مناسب. براي سوغاتي هم عاليه. برندهاي ليوايز و ماوي و زارا و اين ها رو بي خيال شين. بنتون اگه اينديريم INDIRIM حراج داشت بد نيست. من يه پيرهن بنتون كه تك سايز شده بود گرفتم 14 هزار تومن! ماركهاي كالزيون و كوتون ترك هستن و عالين. الان لباس هاي زمستوني حراج خورده. شما مي تونين با 14 هزار تومن يه بافتني بلند زنونه بخرين كه تو ايران 150 هزار تومن هم نمي دن. مي تونين تو آمريكا زمستون بپوشين. مارك COLINS هم جين هاي خوبي داره. مي دونم همه استرس مصاحبه دارين اون وقت ولي يادتون باشه توي هتل موندن و جايي نرفتن و تفريح نكردن براي شما سم خواهد بود. نكنين اين كار رو. مث اون دختره كه صبح تا شب مي شست تو لابي هتل و جم نمي خورد و به همه مي گفت دارم از استرس مي ميرم. ولي اومدني خانومم باهاش صحبت كرد. فرداش مصاحبه داشت. گفت تو نه كار دولتي داري و نه چيز ديگه اي! وقتي گفتن برو يو پو اس ياد من بيافت! طبقه سوم آنكامال سينما هستش. فيلم AVATAR رو ديديم . به زبان انگليسي و زيرنويس تركي. البته سه بعدي! نفري 17 لير. فيلم آليس در سرزمين عجايب رو هم ديديم اونم سه بعدي ولي تركي! به خاطر سه بعدي بودنش البته رفتيم. فيلم SHUTTER ISLAND رو هم ديديم. البته اين يكي ديگه سه بعدي نبود. فيلمهاي سه بعدي رو روي اسكرين اينطوري مشخص مي كنن 3D يعني 3DIMENSION . اگه فيلم تركي باشه فقط تركي نوشته. اگه انگليسي باشه پايينش انگليسي هم نوشته و نوشته ORJ. البته با يه / جداشون كرده. فيلمهاي روز دنيا روي پرده هستن و سالن ها بسيار شيك و تر و تميز. روي بليت شماره صندلي درست انتهاش هست و رديفش. تركي نوشته ولي راحت مي شه فهميد. اگه اسم فيلم رو به انگليسي بگين شايد نفهمه ولي مي ره يكي از همكارهاش رو كه انگليسي بلده مياره. اگه هم مي خواين راحت باشين تركيش روئ براش بخونين. مثلن SUVINJI JOHN/ DEAR JOHN سووينجي جان بگين. فود كورت هم كمي اونور تر از سينما هستش. براي تجربه غذاها اگه مك دونالد نخوردين فقط يه بار امتحان كنين. چون ديگه حال تون بهم مي خوره ازش! برگركينگ برين و اين رو سفارش بدين STEAKHOUS BURGER بسيار خوشمزه و با طبع ما سازگار. WHOPPER هم خوبه. پيتزا هات گرونه. يه دونه هم براي دو نفر بسه. ولي حدود 35 تا 37 لير در مياد. ديگه چي بگم؟ والا الان مي گن ما دلهره چي داريم اين چي مي گه! خب من مي گم حال كردي كردي! نكردي از دستت رفته. هي بسين حرص بخور و تو لابي بشين و انرژي مصرف كنن و بعد مي بيني طرف چقدر باحاله! آفيسره رو مي گم. البته اين همه آدم گفتن ولي ما ايراني ها تا خودمون تجربه نكنيم نمي شه كه نمي شه. ولي مي گم از وقت تون استفاده كنين تا كمتر به روز مصاحبه فك كنين. خب من الان 3 ساعت دارم مي نويسم و يه كم خسته شدم. يه كم فك كنم ببينم چي بگم.
- آهان آدرس مطب دكتر اونگان: هتل ددمان يا رويال كه هستين بيايين به سمت پايين. بلواري آتاتورك رو برين به سمت چپ. و همينطور ادامه بدين. سفارت 500 متر جلوتر از هتل ركسوس هست. پرچم سفارت هم معلومه. دست راست رو ببينين مي فهمين. مستقيم برين جلو. 30 دقيقه پياده روي داره البته. لاك پشتي كه برين. مي رسين به 50 متري يه پارك. دست چپ تون يه ساخت مون هست. مستقيم برين روبروتون تابلوي پزشكها هست. حالا برين دست چپ. با آسانسور طبقه اول. پياده از پله ها طبقه بالاي همكف. اصلن اصلن از 7 صب نرين اونجا وايسين ها! سر 9 صبح منشي مياد. شما 5 دقيقه به نه اونجا باشين. به همتون مي گه بشينين.(استراحيت اليين يعني استراحت كنين!) اصن عجله نكنين. پاسپورت و يه قطعه عكس آماده كنين كه ازتون مي گيره. بعد روي نوبت صداتون مي كنه مي رين طبقه 5. يه قطعه عكس رو پشتش كيس نامبر رو بنويسين با پاسپورت بدين بهش. وقتي گفت كيس نامبر دنبال نامه و فلان و بهمان نگردين. پشت عكس بنويسين 2010AS11800 صفراش رو نمي خواد بذارن اگه جا نمي شه 2010 AS00011800 طولاني مي شه. كيس نمابر رو درست بنويسين چون تو مدارك پزشكي تون ثبت مي شه. همين. بقيه اش كه گفتم. راستي اگه زود رسيدين برين توي پارك بشينين. قو و اردك و پر كبوتر! هواي صبح عاليه. عكسم بگيرين.
- يه چيز ديگه اگه انگليسي سوال مي كنين و يه دفعه جواب بي ربط مي شنوين سوكه نشين. خيلي راحت بگين و بخندين. من استانبول و آنتاليا زياد بودم و مي دونم ترك ها مهربونن. ولي فرهنگ آنكارا بالاتر بود. يعني بيشتر دم مترو و بلوار آتاتورك پاتوق دانشجويي بود. من از يه فروشنده دختر كه اومده بود بيرون مغازه با دوستاش سيگار بكشه پرسيدم دوويز كجاست(براي چنج كردن پول همون مسيري رو كه گفتم بياين تو بلوار آتاتورك برين دست راست. مستقيم برين مي رسين به يه پل. ده قدم مونده به پل دست راست تابلوي DOVIZ رو مي بينين. به هيچ وجه تو هتل پول چنج نكنين. چون هر 100 دلار 10 لير از بيرون گرون تره. روز يكشنبه دوويز تعطيله و نمي شه پول چنج كرد. كپي پاسپورت همراه تون باشه كه اگه پول كم آوردين بتونين تو بانك پول چنج كنين چون بدون كپي پاسپورت قبول نمي كنن. پاسپورت تون رو توي سيف باكس بذارين و همراه نبرين جايي. هي يادم مياد ببخشين) دختره سعي كرد به انگليسي بگه گفت: GO AWAY گفتم جان!!! زدم زير خنده و خودشم خندش گرفت. آخه داشت با دستش نشون مي داد مستقيم برو بعد انگليسي مي گفت برو گم شو!! بهش گفتم بگو GO STRAIGHT گفت آهان. راستي سول يعني چپ. چند بار هم از دانشجوها سوال كرديم يكي شون داشت با مترو مي رفت خونه. يه دختر 19 ساله كه الكترونيك مي خوند. ما رو برد آك كورپي(ايستگاه آنكامال) پياده شد و تا خود بازار اومد. البته ما مي شناختيم از اونجا به بعدش رو ولي دوست داشت بياد!! مام چيزي نگفتيم. تا با مترو بلد نبوديم رفت و برگشت مون 27 لير مي شد تا اونجا يعني حدود 60 لير به خاطر عدم اطلاعات ضرر كرديم. بابا پولا دوتا پيرهن خوشگل بنتون بود!الانم شلوار جين كالينز و پيرهنش تنمه. آقا خوش تيپ شدم ها!!!
- هواي آنكارا بسيار تميزه. حتي يه موتور هم توش نمي بيني! چرا؟ با بنزين ليتري 2500 تومن كي موتور سوار مي شه؟ بله دوستان. تركيه روي هر ليتر 2000 تومن ماليات مي گيره. امنيت خوبه. من طي يك هفته فقط يه گربه ولگرد ديدم! نه آقا جان فك نكنين جردن آنكارا بوديم! من سوار مترو شدم و تا تهش رفتم. درست روز قبل مصاحبه. واسه اين كه تو هتل نمونم! 4 لير دادم رفتم و برگشتم. البته برگشتنه خوابم برد. ايستگاه آخر KIZILAY كيزيل آي هستش. SON STAION بهش مي گن. سون يعني آخر. سگ ولگرد 3 تا ديدم. البته ليبل داشتن!يعني چي؟ يعني شماره روش نوشته شده بود و تحت نظارت شهرداري بودن. توي رستوران وقتي مي خواستي كرديت كارت بكشي دستگاه رو مي ذاشتن روي ميز و يه ور ديگه رو نگاه مي كردن! تا شما رمزت رو وارد كني. بله دوستان. دستگاه واير لس بود. حالا اينجا پارسيان كه بهترين بانك خصوصي باشه كارت خوانهاش گند مي زنن اونم باسيم.
- يه چيزي يادم رفت. سيم كارت نخرين اصلن. ما خريديم و بعضي وقتها بهمون زنگ مي زدن. ولي لزومي نداره هي زنگ بزنن چي شد چي شد و هي رو مخ تون برن!! ما چون سال تحويل بود و تبريكات بايد مي گفتيم و اين حرفا خريديم. 31 لير مي شد 10 دقيقه باهاش صحبت كرد. شما مي تونين اس ام اس باهاش بزنين به همه جاي دنيا ولي صحبت كنين تموم مي شه زود. راحت ترين را اينه: يه كارت بين المللي مي خرين 5 لير و 10 دقيقه مي شه با تهران صحبت كرد. تمام. هوس تركسل كردين هم برين پايين هتل تو خيابون سرازيريه دست چپ. تركسل اولي نه. مغازه تركسل دومي پسره خوبيه و انگليسي خوب حرف مي زنه و همه كارا رو انجام مي ده. كپي پاسپورت رو همراه داشته باشين.
اين شايد يكي از بلندترين سفرنامه هاي مهاجرسرا بوده فك كنم و من سعي كردم لحظه به لحظه و تمام اطلاعات رو بدم. منم كه قبلن سفرنامه مي خوندم مي گفتم : بابا اين چرنديات چيه آخه. بگو تو مصاحبه چي پرسيد!!!! خب حالا بهتون مي گم نخير. استرس رو مديريت كنين. از سفر لذت ببرين. يه گوشه نشينين و واسه خودتون خيال پردازي كنين و تصويرسازي مصاحبه و .... يه مسير ساده و لذت بخش روبروتون هست كه مي تونه خاطره انگيز بشه و يا خسته كننده.
از همه دوستاي خوبم تشكر مي كنم. مسعود عزيز(ادمين) رو هميشه دعا مي كنم و هميشه به يادش هستم. از شادي و ليلي و مونيكا و محسن و كاووشگر و پوريا و .... ببخشين همه يادم نميان.... تشكر مي كنم. مرسي كه همراه ما بودين.
اميدوارم همه منتظران به زودي كارنت و كيلير بشن و بشيم. شاد و پيروز باشين.
ارسالها: 33
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2010
رتبه:
5
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام
من پنجشنبه مصاحبه داشتم و برگه یو پی اس گرفتم الانم تو لابی ددمان نشستم منتظر یو پی اس هستم که ویزام رو بیاره
از تمام بجه های مهاجرسرا خیلی خیلی تشکر میکنم مخصوصا مدیرهای عزیز و سفر نامم هم به زودی مینویسم
چند نکته مهم
۱: فقط از آزانس های مسافرتی بلیط و هتل بگیرید و هزینه بیشتر نکنید مثلا ترانسفر حتی با تاکسی ارزان تر ار سی دلار برای رفت و برگشت نفری میشه چه برسه به اتوبوس.
۲: کسانی که اسپانسر دارند اگر اسپانسرشون گرین کارت داره کپی گرین کارت و اگر سیتیزن هست کپی پاسپورتش همراهتون باشه که از من خواستن
همین الان یو پی اس اومد و به چهار نفر ویزاشونو داد مال منم داد
برای همه آرزوی موفقیت میکنم
شماره کیس: 2010AS000118XX
تاریخ دریافت نامه قبولی:09-JUNE
کنسولگری:آنکارا
تاریخ ارسال فرمهای سری اول:09-JULY
تاریخ کارنت شدن کیس:March 2010
تاریخ دریافت نامه دوم:Jan 2010
تاریخ مصاحبه:25March
تاریخ دریافت ویزا: 27 March
جمع تقریبی هزینه ها:حدودا 2000 دلار
ارسالها: 56
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2009
رتبه:
5
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
درود و سال نو بر همه خجسته. اول از همه ببخشید که سفرنامه دیر شد ولی فکر می کنم سفرنامه کاملی نوشته باشم. امیدوارم که به دردتون بخوره. با آرزوی سالی خوش برای همگی. هرکس که پرسشی داره که در سفرنامه نیومده خوشحال میشم که کمک کنم.
یکشنبه 23 اسفند / 14 مارس
ساعت 00:30 فرودگاه IKM @@ ساعت 04:30 پرواز به آنکارا @@ ساعت 07:20 (04:50 به وقت آنکارا) فرودگاه آنکارا (از اینجا دیگه به وقت آنکارا می نویسم) @@ ساعت 06:00 سوار اتوبوس پوریا راهواری شدیم @@ ساعت 07:00 هتل رویال* @@ ساعت 12:00 پیاده روی و زیارت سفارت عزیز USA @@ ساعت 15:00 گردش در آنکارا
دوشنبه 24 اسفند / 15 مارس
ساعت 09:30 مطب دکتر اونگان** طبقه اول تحویل 1 قطعه عکس سپس طبقه پنجم و تحویل پاسپورت و 1 قطعه عکس دیگه @@ ساعت 11:00 گرفتن خون و انداختن عکس سینه و پرداخت 47.5$ بابت هر نفر @@ ساعت 12:00 طبقه اول و گرفتن نوبت معاینه @@ ساعت 15:45 طبقه اول معاینه به مدت کمتر از 10 دقیقه و پرداخت*** 250$ بابت 2 نفر (گفتن پاکت جواب فردا 3 بعدازظهرآماده می شه که پوریا زحمت آوردنش رو کشید****) @@ ساعت 16:30 گردش در آنکارا
سه شنبه 25 اسفند / 16 مارس
ساعت 10:00 رفتیم به یه اوت لت اطراف آنکارا***** @@ ساعت 22:30 جاتون خالی چه جشنی بود چهارشنبه سوری! به لطف آقا پوریا رفتیم به یک نایت کلاب که یکی از دوستای ایرانی پوریا اونجا جشن برگزار کرده بود.
چهارشنبه 26 اسفند / 17 مارس
فقط گردش و انتظار برای فردا (روز سرنوشت)
پنج شنبه 27 اسفند / 18 مارس
ساعت 06:00 بیدارباش @@ ساعت 07:40 به سمت سفارت گرامی USA @@ ساعت 07:45 دم در سفارت @@ ساعت 08:00 در باز شد و ما اولین قدم رو به خاک پاک امریکا گذاشتیم @@ ساعت 08:15 بعد از بازرسی وارد همون حیاط دومی شدیم که همه شنیدیم و پشت یه در ایستادیم که به خط فارسی نوشته بود " لطفاً منتظر بمانید " کمتر از 3 دقیقه بعد در باز شد و یه خانمی که خانم من میگه ایرانی بود ولی من میگم به زبان فارسی بسیار مسلط بود اصل تمام مدارک به اضافه ترجمه ها رو از ما گرفت و وقتی رسید به اصل مدارک مالی و من گفتم به همراه ترجمه ها فرستادیم گفت : " پس من ترجمه ها رو بهتون پس میدم اگه چیزی کم بود داخل که رفتین ازتون میگیرن " بعد پرسید مصاحبه فارسی باشه یا انگلیسی که گفتیم فارسی اون هم یه برگه مثل برگه نوبت بانک که روش نوشته بود 400 و زیر 400 هم نوشته بود IV Farsi و یه برگه درباره چگونگی انگشت نگاری بهمون داد و در سالن رو باز کرد @@ ساعت 08:20 وارد سالن انتظار شدیم****** @@ ساعت 08:45 شماره 400 روی نمایشگر افتاد و ما برای انگشت نگاری به باجه شماره 7 رفتیم @@ ساعت 9:10 دوباره شماره 400 و اینبار باجه شماره 3 جهت پرداخت 1550$ @@ ساعت 09:35 این بار نمایشگر باجه 4 رو برای تعیین سرنوشت شماره 400 نشون داد @@ ساعت 09:40 ما مقیم ایالات متحده شدیم******* البته بعد از FBI check
*وقتی ما هتل رزرو میکردیم آقای راهواری گفتن دِدِه مان زیاد با رویال تفاوت نداره به جز در صبحانه بنابراین ما تصمیم گرفتیم 50$ رو خرج خودمون کنیم البته از نظر صبحانه همینطور بود ولی محیط دلنشین تر دِدِه مان بعلاوه صبحانه و نزدیک بودن به پوریا جهت خبردار شدن از برنامه های تفریحی بیشتر از 50$ می ارزید بنابراین توصیه میکنم از همون اول دِدِه مان رو بگیرین که مثل ما بخاطر گرون شدن هتل دچار اختلاف 100 دلاری نشین که این بار دیگه واقعاً باید 100$ رو خرج خودمون میکردیم. البته همه اینها بستگی به بودجه آدم داره وگرنه هتل فقط برای 7-8 ساعت استراحت کردنه که کافیه تمیز باشه وگرنه بزرگی و کوچیکی هیچ تأثیری در کیفیت خواب انسان نداره.
** اگه طبق نقشه پیش برید به راحتی میتونید تا دم در مطب برسید ولی هرچی نگاه کنید تابلوی اون رو نخواهید دید. چون هیچ جا ننوشته ungun یا Dr. یا یه چیزی شبیه این. پس وقتی به پارکی که توی نقشه هست رسیدین رو به مجسمه تونالی و پشت به خیابون تونالی بایستین حالا به سمت راست نگاه کنین یک ساختمان با نمای آلومینیوم میبینین که روش به رنگ قرمز نوشته DÜZEN . حالا فقط کافیه در ورودی رو پیدا کنین!! البته الان که دارم فکر میکنم احساس میکنم که نمای آلومینیومش خوب تو ذهنم نمونده دوستان اگه اشتباهی میبینن بگن.
***کلاً این دکتره هر روز روی یه عددی کلید می کنه شانس بیارین روزی برین که جیبش پر از پول باشه اونوقت از دو نفر 200$ پول می گیره. روزی که ما رفتیم سوزنش رو 250$ گیر کرده بود به من 2 تا واکسن زد به خانمم هیچی 250$ گرفت اونوقت به یه آقایی 1 دونه زد به خانمش هیچی از اونها هم همون 250$ رو گرفت. کلاً نمیشه حساب کرد چجوری پول می گیره ولی من یه چیزی که فهمیدم این بود که انگار به دو نفره ها تخفیف میده چون از دو نفر 250$ می گرفت ولی از یک نفر 180$.
**** خداییش دمش گرم 2 بار تا دم در هتل اومد واسه رسوندن پاکت ها. من که خیلی باهاش حال کردم خیلی بچه با حالیه (پیش خودتون نگین که خوب پولشو گرفته؛ این کارو مرامی واسه من انجام داد) کلاً من از پوریا و آقای راهواری خوشم اومد و از این به بعد هم هرجای دنیا که بخوام برم فقط با جزیره بهشت میرم. فامیلشون هم نیستم تبلیغ هم نمیکنم.
*****می خواستم بنویسم حیف از وقتی که تو اوت لت تلف کردیم از اون 7-8 تا نایلون تو دستم خجالت کشیدم!! خداییش هم اکثر جنس هاش یا تک سایز بودن یا رنگ هاش ناقص! ما هرچی که خریدیم شانسی پیداش کردیم.
******اون سالنی که من از توضیحات دوستان تو ذهنم نقش بسته بود با چیزی که دیدم خیلی متفاوت بود. البته تقصیر توضیحات نیست تقصیر ذهن منه که اینطوری برداشت کرده چون وقتی بیشتر فکر کردم دیدم توضیحات با سالن می خونه. حالا یه طوری میگم که اونایی هم که مغزشون مثل منه متوجه بشن. سالن انتظار سفارت امریکا یه اتاق حدوداً 10 متر در 5 متر هست که صندلیهاش در چند ستون (چند تاش یادم رفته) 2 تایی پشت سر هم چیده شدن که پشت به باجه های شماره 1 تا 7 که در ضلع بزرگ (10 متری) قرار دارن هستن. وقتی روی صندلی میشینین در ورودی سمت راست و خارج از دید شماست و باجه ups در سمت راست و بالا یعنی در دیدرس شماست. باجه شماره 7 که انگشت نگاری در اون انجام میشه در حال نشستن انتهای سمت چپ سالن قرار می گیره و فقط یک متر عقب تر از سایر باجه هاست نه در انتهای یک راهروی دراز و باریک.
******* 9 ماه تمام در هول و ولا بودیم که چی بپوشیم, چی بگیم و... به نظر من که همه چیز از قبل مشخص شده بود چون اول اینکه فرم هایی که امضا کردیم قبلاً بررسی و مواردی روی اونها یادداشت شده بود و دوم اینکه برگه آبی هم از قبل توسط خودکار قرمز که اصلاً توی دست اون خانم نبود پر شده بود. در ضمن (به نظر من البته) این مصاحبه اصلاً مصاحبه نبود بلکه فقط تطبیق بعضی اطلاعات توی فرمها بود با گفته های ما و لزوم حضور ما در مصاحبه فقط قسم خوردن و امضای نوشته هامون هست نه چیز دیگه البته گفتم این فقط نظر منه.
IN GOD WE TRUST
شماره کیس: 2010AS118XX
تاریخ دریافت نامه قبولی: 20/6/2009
کنسولگری: آنکارا
تاریخ کارنت شدن: مارس
تاریخ دریافت نامه دوم: فوریه
تاریخ مصاحبه: 18/3/2010
تاریخ دریافت کلیرنس: 7/5/2010
تاریخ دریافت ویزا: 24/5/2010
ارسالها: 407
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
39
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
چه خوب! امروز چند تا سفرنامه خوندم.
امیدوارم همه گی بچه های مهاجرسرا یه روزی سفرنامه شون رو بنویسند.
یه روزی هم نوبت منه!