کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
سفرنامه و تجربه مصاحبه در آنکارا
من با خودم عهد کرده بودم سر کار مهاجرسرا نخونم چون وقتی اینجور پستها رو می خونم همکارام فکر می کنن من دیوونه شدم و دارم واسه خودم می خندم. Big Grin Big Grin Big Grin
آقا اسماعیل دمت گرم مردم از خنده !!! Big Grin
تشکر کنندگان: esmail ، R.F ، Ashkan78 ، kavoshgarnet ، honareirani ، usagreen ، farzad24 ، ساسان
دوست عزيز

من نگفتم ايران اير بهترين پرواز دنيا هست. من گفتم به مراتب از پروازي مثل هواپيماي تركيه بهتره. دليلش رو هم گفتم.

ضمنا توي ايران شركت هاي مختلفي هستن كه خيلي هاشون استاندارد پرواز مناسبي ندارن و انصاف نيست كه مثلا سقوط هواپيماي كاسپين رو كه توسط Seپاه مديريت مي شه اول بگيم سقوط هواپيماي ايراني و بعد هم بگذاريمش به پاي دو تا Airline آبرومندي كه داريم (ايران اير و ماهان اير).

البته مطمئنم شما به حرفت ايمان داري كه خطر پرواز با هواپيماهاي خطرناك ترك ها رو به جون مي خري (آمارش رو خدمتت گفتم) و اينجا مفصل تر مي گم:

1- 25 فوريه 2009 - سقوط پرواز استانبول به آمستردام - 9 كشته
2- 9 ژانويه 2002 - سقوط پرواز استانبول به دياربكر - 75 كشته
3- 7 آپريل 1999 - سقوط پرواز آدانا به استانبول (هواپيماي بدون مسافر) - 6 خدمه كشته
4- 29 دسامبر 1994 - سقوط پرواز استانبول به وان - 57 نفر كشته

بازم هست ... فعلا مشت نمونه خروار. خواستي قديمي ترهاش رو هم مي گم.

ضمنا اتفاق و احتمال چيزي هست كه هميشه وجود داره. نظرت چيه اصلا از در خونه نريم بيرون چون ممكنه آجر به سرمون بخوره؟ بهترين راهش اينه كه ببينيم تو كدوم خيابونا بيشتر آجر تو سر ملت خورده و حتي الامكان از اونجاها نريم.

ضمنا هواپيمايي امارات هم كه تقريبا براي دوستداران هواپيمايي هاي خارجي يك اسطوره شده، كم كم با كهنه شدن هواپيماهاش داره به مشكل بر مي خوره و در سال 2009 دو تا اتفاق خطرناك (كه خوشبختانه منجر به مرگ نشد) براش افتاد كه با پول بي حساب شيخ هاي عرب جلو انعكاسش در رسانه ها گرفته شد.

اگه Iran Air رو در برابر Lufthansa يا B.A ضعيف مي دونستي، يه حرفي... اما بد دونستنش در برابر هواپيماي تركيه اون هم با اين ركورد امنيتي افتضاح، يه خورده كم لطفيه.

نتيجه گيري اخلاقي:‌ هرچي مال خارج بود (خارجي) لزوما خوب و ايده آل نيست!!!!
قرعه كشي 2010 خاطره شد ...
تشکر کنندگان: esmail ، R.F ، maryam5 ، ساشا ، Jav3 ، Ali Sepehr ، honareirani ، ساسان ، usagreen ، mohsen324 ، shr.jafari
بچه ها مرسی واقعا از اطلاعاتی که تو پست هاتون دادین.
هر دو تاتون به موارد و آمارهایی اشاره کردین که من خودم تا حالا بهشون توجه نکرده بودم.

esmail اون نکاتی که در مورد غرامت گفتی خیلی جالب بود!! تا حالا از این منظر به قضیه نگاه نکرده بودم!! Big Grin
Ashkan78 نتیجه گیری های اخلاقی شمام بسیار مفید بودن .مرسی Big Grin
چشم انتظاری جاذبه ای قوی دارد. منتظر چیزهایی باش که می خواهی شان, نه چیزهایی که نمی خواهی

شماره کیس: 2010AS000016XXX
کنسولگری:آنکارا
تاریخ مصاحبه: May 2010  
تاریخ دریافت ویزا: فردای روز مصاحبه
تشکر کنندگان: maryam5 ، Ashkan78 ، kavoshgarnet ، sh-b ، N.D ، honareirani ، usagreen ، hamed_gh
(2010-03-29 ساعت 11:47)Ashkan78 نوشته:  دوست عزيز

من نگفتم ايران اير بهترين پرواز دنيا هست. من گفتم به مراتب از پروازي مثل هواپيماي تركيه بهتره. دليلش رو هم گفتم.

ضمنا توي ايران شركت هاي مختلفي هستن كه خيلي هاشون استاندارد پرواز مناسبي ندارن و انصاف نيست كه مثلا سقوط هواپيماي كاسپين رو كه توسط Seپاه مديريت مي شه اول بگيم سقوط هواپيماي ايراني و بعد هم بگذاريمش به پاي دو تا Airline آبرومندي كه داريم (ايران اير و ماهان اير).

البته مطمئنم شما به حرفت ايمان داري كه خطر پرواز با هواپيماهاي خطرناك ترك ها رو به جون مي خري (آمارش رو خدمتت گفتم) و اينجا مفصل تر مي گم:

1- 25 فوريه 2009 - سقوط پرواز استانبول به آمستردام - 9 كشته
2- 9 ژانويه 2002 - سقوط پرواز استانبول به دياربكر - 75 كشته
3- 7 آپريل 1999 - سقوط پرواز آدانا به استانبول (هواپيماي بدون مسافر) - 6 خدمه كشته
4- 29 دسامبر 1994 - سقوط پرواز استانبول به وان - 57 نفر كشته

بازم هست ... فعلا مشت نمونه خروار. خواستي قديمي ترهاش رو هم مي گم.

ضمنا اتفاق و احتمال چيزي هست كه هميشه وجود داره. نظرت چيه اصلا از در خونه نريم بيرون چون ممكنه آجر به سرمون بخوره؟ بهترين راهش اينه كه ببينيم تو كدوم خيابونا بيشتر آجر تو سر ملت خورده و حتي الامكان از اونجاها نريم.

ضمنا هواپيمايي امارات هم كه تقريبا براي دوستداران هواپيمايي هاي خارجي يك اسطوره شده، كم كم با كهنه شدن هواپيماهاش داره به مشكل بر مي خوره و در سال 2009 دو تا اتفاق خطرناك (كه خوشبختانه منجر به مرگ نشد) براش افتاد كه با پول بي حساب شيخ هاي عرب جلو انعكاسش در رسانه ها گرفته شد.

اگه Iran Air رو در برابر Lufthansa يا B.A ضعيف مي دونستي، يه حرفي... اما بد دونستنش در برابر هواپيماي تركيه اون هم با اين ركورد امنيتي افتضاح، يه خورده كم لطفيه.

نتيجه گيري اخلاقي:‌ هرچي مال خارج بود (خارجي) لزوما خوب و ايده آل نيست!!!!

ضمنا اتفاق و احتمال چيزي هست كه هميشه وجود داره. نظرت چيه اصلا از در خونه نريم بيرون چون ممكنه آجر به سرمون بخوره؟
---------------------------------------------------------
بله احتمال هميشه وجود داره. ولي مي تونيم براي وقايع احتمالي و هزينه هاي احتمالي برنامه داشته باشيم. تو خيابونهاي تهران آجر هميشه احتمالش هست و خيابون يه طرف معني نداره و موتور جان در خدمته داغون كردن ملته و شما بايد وقتي داري از خيابون رد مي شي مواظب همه جات باشي منجمله نزولات آسماني. ولي كاريش نمي شه كرد و بايد زندگي كرد ديگه Big Grin اشكان جان مي دوني اگه يه آجر مثلن تو لندن توي سر يه عابر بيافته و به رحمت خدا بره چي مي شه؟ بنده گفتم دوست دارم با آرامش به رحمت خدا برمTongue
بحث ما پرواز خارجي بود و من از امارات و تركيش گفتم. من كي گفتم هر چي خارجيه بهتره؟Rolleyes افغانستان هم خارج به حساب مياد خب! خط هوايي هم داره.
من اگه قرار باشه يه مدل در مورد انتخاب پرواز بهتر ران كنم مطئنن بر اساس تجربه وزن بيشتري به احتمال كمتر سقوط ايران اير مي دم.
يه چيز ديگه اشكان جان. آمار همه چيز نيس عزيزم و شما بايد بتوني تفسيرهاي درست ارائه بدي. آمارهايي كه مي دي شايد يه توريست اسپانيايي كه مياد ايران رو گول بزنه(البته بعد كه برگشت نظرش رو بايد در مورد آمارها پرسيد) ولي من كه درد كشيده ام Big Grin كه نپرس!) رو نمي تونه گول بزنه چون تجربه دارم.
راستي تو كارمند هواپيمايي جايي نيستي! شوخي كردم بابا
--------------------------------------
نتيجه گيري اخلاقي: اشكان به جون مادرم اگه آمار بدي 50 درصد سقوط تركيش من ايران اير سوار بشو نيستم كه نيستمBig Grin
نتيجه گيري اخروي: آقا مجبور باشم سوار مي شم. حالا بعدن نگين ديدي سوار شد! ولي اونقدر قرص مي خورم كه تا آخر پرواز برم تو اغما. تازه يه قرص سيانور هم مي ذارم تو جيبم. آخه اينا مث آدم كه سقوط نمي كنن كه! آخه سقوط با سقوط فرق مي كنه. سقوط ايران اير احتمالن اينطوريه: موتور آتيش مي گيره و يهو در باز مي شه و فشار مي افته و ماسك اكسيژن گير مي كنه و تو نفس نفس مي زنه و مهماندار مي گه: پروردگارا تو در سفر ياري ي ي ي ي ي ي. مطمئنم مث آدم نمي ميري. ولي سقوط پرواز خارجي لااقل اكسيژن هست و مطمئني درا باز نمي شن و تا آخرين لحظه اميدواري و با اميد به رحمت ايزدي مي ري.
---------------------------------------
اشكان جان عصباني نشو ولي تجربه خيلي كالاي با ارزشي به حساب مياد و با آمار خيلي راحت مي شه دروغ گفت! دروغ يعني چي؟ يعني آماري كه مي دي غلطه؟ نه هرگز. من مطئنم تو آمارهات درسته. ولي همونطور كه گفتم فقط اعداد و ارقام رو نبايد ديد.
تشکر کنندگان: Ashkan78 ، ساشا ، R.F ، kavoshgarnet ، N.D ، Ali Sepehr ، honareirani ، ساسان ، usagreen ، farzad24
سلام به همه دوستان عزيز مهاجرسرا
بعد از خواندن کلي از سفر نامه هاي دوستان بالاخره نوبت ما شد که دينمون رو نسبت به اين سايت با ارزش ادا کنيم و سفرناممون رو بنويسيم
من اگر اشتباه نکنم اواخر ارديبهشت پارسال بود که صبح از خواب بيدار شده بودم و داشتم آماده ميشدم برم سر کار که موبايلم زنگ خورد و ديدم بابام داره بهم تبريک ميگه با خودم تعجب کردم تبريک برا چي؟ وقتي گفت لاتاري گرين کارت برنده شدي هيچ عکس العملي نشون ندادم چون منتظر بودم از خواب بيدار شم بعد يه سيلي به خودم زدم ديدم نه مثل اينکه واقعا بيدارم و اونوقت بود که ديگه ديوانه شده بودم و نميدونين چه حالي داشتم البته همتون همين حال رو داشتين بعدشم که نميدونستم چه پروسه اي بايد پشت سر گذاشته بشه تا ويزا فکر ميکردم تا يکي دو هفته ديگه ميرم آمريکا Smile
همون موقع ها بود که با سايت مهاجرسرا و بچه هاي مهاجرسرا آشنا شدم و از اون موقع به بعد شب روز به عشق رفتن به آمريکا شب روزم رو ميگزروندم.
من نامه هام چون داييم که اسپانسرم بود برام ثبت نام کرده بوذ به آدرس خودش در آمريکا ميرفت هم اولي و هم دومي به موقع رسيد و از تاريخ مصاحبم هم از طريق نامه هم از طريق ميل با خبر شدم که 25 مارس بود.

من يکم فروردين با ايران اير پرواز داشتم و تقريبا ساعت 2 شب به ساعت آنکارا به هتل ددمان رسيديم البته نکته قابل عرض اينجاست که آقاي پوريا که گفته بودن دنبال ما ميان و ما ترانسفر داشتيم دنبال ما نيومدن البته بعد از يک ساعت که در فرودگاه منتظر مانديم و با آقاي پوريا تماس گرفتيم متوجه شديم که راننده آمده و چند نفر رو سوار کرده و بدون اينکه چک کنه آيا کسه ديگه اي مونده يا نه رفته و مارو جا گذاشته و بعد از يک ساعت و نيم دوباره آقا پوريا رانندش رو فرستاد و اومد دنبالمون.

من چون در گرد همايي محاجرسرا در کافه ويونا با يکي از دوستان به نام حسين آشنا شده بودم و تاريخ مصاحبمون هم در يک روز بود اونجا بيشتر با هم بوديم و خيلي هم خوش گذشت.


دوم فروردين کاراي مديکال که به راحتي دکتر رو پيدا کرديم و در حدود ده دقيقه پياده از هتل ددمان بود
طبقه يک تحويل يک قطعه عکس و طبقه پنجم از ما خون و عکس قفسه سينه گرفتن
دوباره به طبقه اول برگشتيم و نشستيم منتظر معاينه دکتر که حدود پنج دقيقه طول کشيد و در جمع با زدن دو واکسن 207 دلار هزينه پزشکي شد.
سه شنبه ساعت سه به همراه حسين آقا و اخويشون رفتيم و جواب مديکال رو گرفتيم و در راه برگشت از کنار سفارت رد شديم و عرض ادب کرديم
و اما پنج شنبه روز مصاحبه.
ساعت 7:30 دم درب سفارت مملو از آدم بود و ما هم توي همه اون آدم ها و از هتل ددمان تقزيبا 6 نفر بوديم که 3 نفر لاتاري و 3 نفر ديگه غير لاتاري بوديم
ما جزو نفرات اول شديم و بعد از نشان دادن پاس و رفتن پشت در معروف که تق تق ميکند به اتاق بازرسي رفتيم و بعد از اون به حياط دوم و پشت يه درب ديگه که اونم تق تق ميکنه
يه خانم که ايشون دورگه هستن مادرشون هندي و پدرشون ايراني و فارسي رو از منم بهتر صحبت ميکرد ازم مدارکم رو گرفت و گفت که اگر مدارکي رو که برامون پست کردي اصل ترجمه بوده ديگه نميخواد اونارو تحويل بديد
اين خانم بسار مهربان بود و من خودم هر سوالي داشتم ازش پرسيدم و ايشون هم جواب داد.
نشستم تا شمارم خونده شد و رفتم اول 775 دلار دادم و دوباره نشستم تا شمارم رو خوند و باجه پنج بودم
يه خانم که فارسيش زياد تعريفي نداشت ابتدا احوال پرسي کرد و گفت کارت چیه منم گفتم آزاد بوده و الان بیکارم بعد سربازیم رو پرسید که بهش گفتم معاف شدم بعد بهم گفت که ما کپی پاس اسپانسر شمارو نیاز داریم و بهم برگه آبی داد و منم خدا خدا میکردم که تیک چک امنیتی رو نزنه که خدارو شکر نزد و برگه آبی رو بهم داد و گفت ساعت 4 بیا منم خوشحال دوباره اومدم نشستم تا بقیه دوستان نوبتشون بشه و ببینم اونا کارشون چی میشه که دیدم تو برگه آبی نوشته که کسانی برگه آبی دارن باید ساعت 1:30 بیان ولی اون خانم به من گفته بود که باید ساعت 4 بیای منم رفتم از اون خانم ایرانی سوال کردم و گفت نه توام 1:30 بیا
منم اومدم هتل و به اسپانسرم گفتم و اونم سریع برام میل زد و منم پرینتش کردم و ساعت 1:30 رفتم سفارت اینبار بلد شده بودم چی کار کنم رفتم اینطرف که دید داشت به داخل سفارت دیدم آقاهه یه نگاه به ساعت کرد و اومد که به سربازه دم درب بگه که بفرست بیان من نفر اول پریدم و اینبار شدم نفر اول و بهد از طی مراحل صبح رفتم و شمارمو خوندن همون باجه 5 اما یه خانم دیگه که انگلیسی زبان بود بهش برگه آبی و کپی پاس اسپانسر رو دادم و اونم گفت برو اون گوشه یو پی اس منم که دیگه داشتم بال در میاوردم رفتم یو پی اس و 12 لیر معروف رو دادم
عصری خوشحال و خندان با خانواده و دوستان مشغول گشت و گزار در خیابانها بودیم و حدود ساعت 10 شب اومدیم هتل وقتی در رو باز کردم دیدم یه نامه کف اتاق گفتم اینم ویزا وقتی بازش کردم مثل یخ وا رفتم توش نوشته بود که از سفارت تمتس گرفتن و گفتن که من تا ساعت 5 بعد از ظهر یا فردا صبح باید برم سفارت منو میگی دیگه داشتم دیوونه میشدم که اخه چرا برا چی من که همه کارا رو کردم پول دادم انگشت نگاری کردم امضا کردم خلاصه تا صبح من مثل مار به خودم پیچیدم انقدر فکر و خیال کردم و بالاخره صبح شد و رفتم سفارت جمعه بود و دیدم بر عکس دیروز که دم سفارت شلوغ بود حتی یک نفر هم نیست تازه فهمیدم که جمعه ها سفارت تعطیل حالا گفتم من چه جوری باید به این سربازه ترک بفهمونم که اینا منو خواستن که برگه یو پی اس رو نشون دادم و گفت صبر کن تا ساعت 8 منم وایسادم تا 8 شد یه آقای اومد از داخل و گفتم بهش که اینجوری شده گفت صبر کن تا 9 حالا مگه وقت میگذره مام نشستیم تا بالاخره بعد از سه ساعت هین یه ساعت گذشت و من تک و تنها رفتم داخل و نشستم تو سالن و بعد از نیم ساعت دیدم باجه 5 که همون خانم دیروز بود منو صدا کرد از من معذرت خواهی کرد و گفت که دیروز انگشت نگاری شما خوب نبوده و از شما میخوام دوباره انگشت نگاری کنین منو میگی وقتی فهویدم موضوع فقط همین بوده گفتم نوکرتم 100 بار دیگم برات انگشت نگاری میکنم و بعد هم اومدم و فرداش ساعت 12 ظهر بود که یو پی اس اومد و پاسم رو به همراه یه ویزای خوشگل بهم تحویل داد.

نکات مهم.

1: تمام دوستان لاتاری ویزا میگیرن اینو خوده افیسر بهم گفت خیاله همه راحت باشه فقط بعضی ها چک امنیتی میخورن.
2: برای کارهاتون پول الکی به کسی ندید مثل ترانسفر یا وقت مصاحبه یا گشتن تو شهر چون اگه با تاکسی برین براتون ارزون تر میشه مخصوصا اگر چند نفر باشید و یا اگر با تاکسی یا مترو برید که دیگه هیچی.
3: مراکز خرید مهم
الف: آنکا مال که میتونید با مترو برید 4 تا ایستگاه از میدان کیزیلای فاصله داره.
ب: چیکیتای مال و مال 365 که هر دوتاشون نزدیک هستن و میشه با اتوبوس خط 413 از میدان کیزیلای رفت.
پ: پانورا مال که با تاکسی از کیزیلای 25 لیر میگیرن و مال قشنگی هست و توشم آکواریوم داره که کوسه داره توی آکواریومش

از تمام دوستان که در این مدت منو کمک کردن خیلی خیلی تشکر میکنم مخصوصا مدیرهای عزیز و شادی و سراوین به امید موفقیت تمتم دوستان.
شماره کیس: 2010AS000118XX
تاریخ دریافت نامه قبولی:09-JUNE
کنسولگری:آنکارا
تاریخ ارسال فرمهای سری اول:09-JULY
تاریخ کارنت شدن کیس:March 2010
تاریخ دریافت نامه دوم:Jan 2010
تاریخ مصاحبه:25March
تاریخ دریافت ویزا: 27 March
جمع تقریبی هزینه ها:حدودا 2000 دلار
سلام
ما امروز مصاحبه داشتیم و به صف منتظران کلیرنس پیوستیم .
وقتی برگشتیم بیشتر می نویسم
با آرزوی موفقیت برای همه
شماره کیس: 2010AS00011xxx
تاریخ دریافت نامه قبولی: June 2009
کنسولگری: آنکارا
تاریخ کارنت شدن کیس:بولتن February 2010
تاریخ مصاحبه: March 2010
تاریخ دریافت کلیرنس و ويزا:May 2010
تشکر کنندگان: Hamid55 ، kavoshgarnet ، shahin82 ، R.F ، esmail ، honareirani ، ساسان ، sam_hash ، usagreen ، Jav3 ، farzad24 ، maryam5 ، gmah ، hamed_gh ، drkamrani1 ، N.D ، اليزا
(2010-03-29 ساعت 12:15)esmail نوشته:  
(2010-03-29 ساعت 11:47)Ashkan78 نوشته:  دوست عزيز

من نگفتم ايران اير بهترين پرواز دنيا هست. من گفتم به مراتب از پروازي مثل هواپيماي تركيه بهتره. دليلش رو هم گفتم.

ضمنا توي ايران شركت هاي مختلفي هستن كه خيلي هاشون استاندارد پرواز مناسبي ندارن و انصاف نيست كه مثلا سقوط هواپيماي كاسپين رو كه توسط Seپاه مديريت مي شه اول بگيم سقوط هواپيماي ايراني و بعد هم بگذاريمش به پاي دو تا Airline آبرومندي كه داريم (ايران اير و ماهان اير).

البته مطمئنم شما به حرفت ايمان داري كه خطر پرواز با هواپيماهاي خطرناك ترك ها رو به جون مي خري (آمارش رو خدمتت گفتم) و اينجا مفصل تر مي گم:

1- 25 فوريه 2009 - سقوط پرواز استانبول به آمستردام - 9 كشته
2- 9 ژانويه 2002 - سقوط پرواز استانبول به دياربكر - 75 كشته
3- 7 آپريل 1999 - سقوط پرواز آدانا به استانبول (هواپيماي بدون مسافر) - 6 خدمه كشته
4- 29 دسامبر 1994 - سقوط پرواز استانبول به وان - 57 نفر كشته

بازم هست ... فعلا مشت نمونه خروار. خواستي قديمي ترهاش رو هم مي گم.

ضمنا اتفاق و احتمال چيزي هست كه هميشه وجود داره. نظرت چيه اصلا از در خونه نريم بيرون چون ممكنه آجر به سرمون بخوره؟ بهترين راهش اينه كه ببينيم تو كدوم خيابونا بيشتر آجر تو سر ملت خورده و حتي الامكان از اونجاها نريم.

ضمنا هواپيمايي امارات هم كه تقريبا براي دوستداران هواپيمايي هاي خارجي يك اسطوره شده، كم كم با كهنه شدن هواپيماهاش داره به مشكل بر مي خوره و در سال 2009 دو تا اتفاق خطرناك (كه خوشبختانه منجر به مرگ نشد) براش افتاد كه با پول بي حساب شيخ هاي عرب جلو انعكاسش در رسانه ها گرفته شد.

اگه Iran Air رو در برابر Lufthansa يا B.A ضعيف مي دونستي، يه حرفي... اما بد دونستنش در برابر هواپيماي تركيه اون هم با اين ركورد امنيتي افتضاح، يه خورده كم لطفيه.

نتيجه گيري اخلاقي:‌ هرچي مال خارج بود (خارجي) لزوما خوب و ايده آل نيست!!!!

ضمنا اتفاق و احتمال چيزي هست كه هميشه وجود داره. نظرت چيه اصلا از در خونه نريم بيرون چون ممكنه آجر به سرمون بخوره؟
---------------------------------------------------------
بله احتمال هميشه وجود داره. ولي مي تونيم براي وقايع احتمالي و هزينه هاي احتمالي برنامه داشته باشيم. تو خيابونهاي تهران آجر هميشه احتمالش هست و خيابون يه طرف معني نداره و موتور جان در خدمته داغون كردن ملته و شما بايد وقتي داري از خيابون رد مي شي مواظب همه جات باشي منجمله نزولات آسماني. ولي كاريش نمي شه كرد و بايد زندگي كرد ديگه Big Grin اشكان جان مي دوني اگه يه آجر مثلن تو لندن توي سر يه عابر بيافته و به رحمت خدا بره چي مي شه؟ بنده گفتم دوست دارم با آرامش به رحمت خدا برمTongue
بحث ما پرواز خارجي بود و من از امارات و تركيش گفتم. من كي گفتم هر چي خارجيه بهتره؟Rolleyes افغانستان هم خارج به حساب مياد خب! خط هوايي هم داره.
من اگه قرار باشه يه مدل در مورد انتخاب پرواز بهتر ران كنم مطئنن بر اساس تجربه وزن بيشتري به احتمال كمتر سقوط ايران اير مي دم.
يه چيز ديگه اشكان جان. آمار همه چيز نيس عزيزم و شما بايد بتوني تفسيرهاي درست ارائه بدي. آمارهايي كه مي دي شايد يه توريست اسپانيايي كه مياد ايران رو گول بزنه(البته بعد كه برگشت نظرش رو بايد در مورد آمارها پرسيد) ولي من كه درد كشيده ام Big Grin كه نپرس!) رو نمي تونه گول بزنه چون تجربه دارم.
راستي تو كارمند هواپيمايي جايي نيستي! شوخي كردم بابا
--------------------------------------
نتيجه گيري اخلاقي: اشكان به جون مادرم اگه آمار بدي 50 درصد سقوط تركيش من ايران اير سوار بشو نيستم كه نيستمBig Grin
نتيجه گيري اخروي: آقا مجبور باشم سوار مي شم. حالا بعدن نگين ديدي سوار شد! ولي اونقدر قرص مي خورم كه تا آخر پرواز برم تو اغما. تازه يه قرص سيانور هم مي ذارم تو جيبم. آخه اينا مث آدم كه سقوط نمي كنن كه! آخه سقوط با سقوط فرق مي كنه. سقوط ايران اير احتمالن اينطوريه: موتور آتيش مي گيره و يهو در باز مي شه و فشار مي افته و ماسك اكسيژن گير مي كنه و تو نفس نفس مي زنه و مهماندار مي گه: پروردگارا تو در سفر ياري ي ي ي ي ي ي. مطمئنم مث آدم نمي ميري. ولي سقوط پرواز خارجي لااقل اكسيژن هست و مطمئني درا باز نمي شن و تا آخرين لحظه اميدواري و با اميد به رحمت ايزدي مي ري.
---------------------------------------
اشكان جان عصباني نشو ولي تجربه خيلي كالاي با ارزشي به حساب مياد و با آمار خيلي راحت مي شه دروغ گفت! دروغ يعني چي؟ يعني آماري كه مي دي غلطه؟ نه هرگز. من مطئنم تو آمارهات درسته. ولي همونطور كه گفتم فقط اعداد و ارقام رو نبايد ديد.

خلبان و نوع هواپیما توی پرواز از همه مهمتره کنار بلیط همیشه مشخصات هواپیمایی که قراره سوارش بشی رو می نویسن.
مثلا" اگه قبل از گرفتن کارت پرواز دیدین خلبان اهل روسیه هستش و هواپیماش آنتونف یا توپولف احتمال سقوط در حد 70 به بالا هستش اما اگه خلبان ایرانی با هواپیمای فوکر یا ایرباس یا بوئینگ بود با خیال راحت برین سوار بشین .
نوع هواپیما و کشور محل ساخت هواپیما مهمترین مساله هستش . ایر لاین بیشتر به خاطر مسائل مدیریتی و رفاهی و خدماتش به مسافر و در مرحله بعدی نوع هواپیمای مورد استفاده توی اون ایر لاین مهمه.
سیستم آموزشی خلبان های ایرانی از روی سیستم آموزشی آمریکا کپی برداری شده .
درسته که در کل همگی خلبان ها با یک متد آموزش می بینند اما در کل توی یک ریزه کاری هایی با هم فرق اساسی دارن.

فقط توی زندگی جنس چینی نخرین . جنس هر کجا رو خریدین ایرادی نداره حتی ایرانی در بعضی از موارد خیلی با کیفیت تر از جنس مشابه چینی هستش.
فقط تو رو خدا جنس چینی نخرین.
بذارین ور شکست بشن .
خوشبختی یعنی فاصله این بدبختی تا بدبختی دیگر ( چارلی چاپلین )

Case num:2010AS23300
دریافت نامه اول :2009 4July
ارسال نامه اول :2009 13July
کنسولگری:آنکارا
کارنت شدن کیس : for june 2010
تشکر کنندگان: honareirani ، farzad24 ، ساشا ، Hossein81
(2010-03-30 ساعت 01:08)ساسان نوشته:  فقط توی زندگی جنس چینی نخرین . جنس هر کجا رو خریدین ایرادی نداره حتی ایرانی در بعضی از موارد خیلی با کیفیت تر از جنس مشابه چینی هستش.
فقط تو رو خدا جنس چینی نخرین.
بذارین ور شکست بشن .

هفتاد درصد وسایلمون اعم از درجه یک تا درجه پانزده متاسفانه چینی هستند ساسان جان.
تشکر کنندگان: ساسان ، kavoshgarnet ، usagreen
از همه شما دوستان عزیز بابت سفرنامه های خوبتون و تجربیاتی که در اختیار همه میزارید خیلی ممنونم. آقا اسماعیل از شما یک سوال داشتم: شما تو سفرنامتون گفته بودید که اگه مشکل تیروئید دارید به دکتر نگید،به نظر شما مشکلی پیش نمیاد؟ اکه تو آزمایشها مشخص بشه چی؟ و سوال دیگه اینکه میشه لطف کنید بگید کدوم هتل بودید؟ چون شما بعضی مکانها رو نسبت به هتلتون آدرس دادید و من میخوام پیداشون کنم. البته فکر کنم نزدیک هتل رویال و تو خیابان کندی بودید. درسته؟ خیلی ممنون
تشکر کنندگان: usagreen
(2010-03-30 ساعت 02:14)زهره نوشته:  از همه شما دوستان عزیز بابت سفرنامه های خوبتون و تجربیاتی که در اختیار همه میزارید خیلی ممنونم. آقا اسماعیل از شما یک سوال داشتم: شما تو سفرنامتون گفته بودید که اگه مشکل تیروئید دارید به دکتر نگید،به نظر شما مشکلی پیش نمیاد؟ اکه تو آزمایشها مشخص بشه چی؟ و سوال دیگه اینکه میشه لطف کنید بگید کدوم هتل بودید؟ چون شما بعضی مکانها رو نسبت به هتلتون آدرس دادید و من میخوام پیداشون کنم. البته فکر کنم نزدیک هتل رویال و تو خیابان کندی بودید. درسته؟ خیلی ممنون
مرسي زهره جان
نه خيالت راحت راحت باشه. براي تشخيص تيروئيد شما بايد آزمايش هاي هورموني انجام بدن و يكي دو هفته اي وقت لازمه و نه 10 دقيقه كه اينا وقت مي ذارن!Big Grin من با يه متخصص غدد معروف(دكتر معيني يكي از معروف ترين هاي غدد ايران) توي تهران مشورت كردم و ايشون گفت اصلن لازم نيس بگين. ايشون تجربه كيس هاي مهاجرتي داشت. قسمت پزشكي رو كه نوشتم دوباره بخونين و مطمئن باشين هيچ مشكلي پيش نمياد. تازه اگه به احتمال نزديك به صفر يه چيزي پروند كه شمار مثلن تيروئيد داريد شما مي گيد: نه. من همچين بيماري تا به حال نداشتم!
در مورد هتل هم اين كه ما هتل ددمان بلوك A بوديم. هتل رويال هم چند قدمي اونطرف تر بود. بازم سوالي بود در خدمتم و با خيال راحت بپرسين.
تشکر کنندگان: Ashkan78 ، زهره ، farzad24 ، fanta ، usagreen ، ساسان
سلام دوستان عزیزتر از جان
من پنجشنبه گذشته مصاحبه گردیدم.! و روم به دیوار برگه آبی گرفتم و باید منتظر کلیر شدن اینجانب باشم(سربازی معاف+ کار خصوصی.نتیجه اخلاقی بیکار باشید خیلی بهتره.!)..آفیسر گفت از 10 روز تا 1 ماه دیگه سایتشونو چک کنم.در هر صورت سفر خوبی بود و دوستان خوبی یافتیم..اوناییکه مصاحبه نشدن اصلا نگران نباشن که بعد خودشون از فکرای بیخودی خندشون میگیره..امیدوارم با این شلوغی کار نلمبار شده یک سفرنامه مفصل از خودمان بنویسیم..به امید موفقیت همه دوستان
Lottery 2010
U.S Citizen
Los Angeles, CA

Nothing is impossible
تشکر کنندگان: ساسان ، maryam5 ، kavoshgarnet ، honareirani ، shahin82 ، usagreen ، N.D ، esmail ، farzad24 ، f.o ، hamed_gh ، sam_hash ، R.F ، sh-b ، اليزا
دوستان سلام
ما دیروز مصاحبه شدیم و برگه ابی + سوالات 9 ماده ای گرفتیم
روز عجیبی بود همه گرین کارتیها از لاتاری و غیره تقریبا نقص مدارک داشتند !
از جمله خودم که در ترجمه شناسنامه اشتباه شده بود که البته بعدا افیسر قبولش کرد و عکس فرزندم که به علت لبخند دندونهاش معلوم شده بود ! که دوباره باید میگرفت.
خانم افیسر بسیار به سختی فارسی صحبت میکرد و میفهمید که من کاملا
از انتخاب زبان فارسی پشیمان شدم چون انگلیسی من ده برابر از فارسی ایشان
بهتر بود و فکر کنم 1 دلیل گرفتن 9 ماده ای و سی وی این هم میتونست باشد
البته تحصیلات من بیش تر از لیسانس است ولی کار دولتی ندارم و خدمت در س پ اه بودم و سالیان پیش. خلاصه ما هم به جمع کلیرنسیها پیوستیم. راستی فوتوکپی پاسپورت اسپانسر را از من و اکثر دیگران خواسته اند بهتر است همرا هتان باشد.
در بهترین فرصت یک سفرنامه مفصل تر تقدیم خواهد شد
ترجمه ها را با جزییات و دقت کنترل کنید ( توصیه اخلاقی!)
ارزوی موفقیت همگی را دارم

در ضمن از دوستان چنانچه کسی این سوالات 9 ماده را فرستاده اند راجع بند های 8 و 9 که مربوط به ساپورت
مالی و جواز صادرات ؟! است راهنمایی کنند چون مدرک ساپورت اسپانسر که تحویل دادیم!؟
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
تشکر کنندگان: N.D ، honareirani ، R.F ، elli ، hamed_gh ، sh-b ، farzad24 ، ساسان ، اليزا ، Hossein81
دوستان عزیز ما داریم یکشنبه 4 آپریل میریم آنکارا، 5 ام دکتر و 8 ام مصاحبه داریم. دو نفریم ( زن و شوهر )میخوام قبل رفتن چند تا مورد رو دبل چک کنم:
1- هتلمون ددمانه. توصیه خاصی دارین ؟ مثلا از هتل تا دکتر با چی بریم ؟ تاکسی، اتوبوس، پیاده ؟ . . . تا سفارت چطور ؟
2- شماره آقای و پوریا راهواری رو هر کی داره بده
3- سیم کارت موبابل ترک کسی گرفته ؟
4- روز مصاحبه اصل تمام مدارک اعم از شناسنامه، سند های ازدواج خونه و ماشین، کارت های ملی و پایان خدمت، ... لازمه ؟
5- من فقط یک نسخه ترجمه رسمی از مدارک کردم که اونم فرستادم براشون، نسخه دیگه ای که لازم نیست ؟
6- بهترین مراکز خرید و تفریح کجاست و چطور میشه رفت ؟
7- من MMR رو یکبار تو ایران زدم هفته پیش، تا برم پیش اونگان یه ماه نشده برای بار دوم تکلیف چیه ؟
8- اگه نکته خاصی به ذهنتون می رسه بگین
متشکرم
تشکر کنندگان: N.D ، Ashkan78 ، sh-b
سیم کارت اونجا ارزونه. خیلی به نفعته یه سیم کارت بگیری و بعد Missed Call بندازی تا از ایران بهت زنگ بزنن. می افته دقیقه ای کمتر از 200 تومان.

من یکی دارم. نمی دونم هنوز فعاله یا نه. اگه خواستی بهم خصوصی بده تا بهت بدمش. من فقط شنبه و یکشنبه تهرانم و بعدش هم 10 روزی ماموریتم.

(2010-04-02 ساعت 11:40)Arash52 نوشته:  دوستان عزیز ما داریم یکشنبه 4 آپریل میریم آنکارا، 5 ام دکتر و 8 ام مصاحبه داریم. دو نفریم ( زن و شوهر )میخوام قبل رفتن چند تا مورد رو دبل چک کنم:
1- هتلمون ددمانه. توصیه خاصی دارین ؟ مثلا از هتل تا دکتر با چی بریم ؟ تاکسی، اتوبوس، پیاده ؟ . . . تا سفارت چطور ؟
2- شماره آقای راهواری و پوریا رو هر کی داره بده
3- سیم کارت موبابل ترک کسی گرفته ؟
4- روز مصاحبه اصل تمام مدارک اعم از شناسنامه، سند های ازدواج خونه و ماشین، کارت های ملی و پایان خدمت، ... لازمه ؟
5- من فقط یک نسخه ترجمه رسمی از مدارک کردم که اونم فرستادم براشون، نسخه دیگه ای که لازم نیست ؟
6- بهترین مراکز خرید و تفریح کجاست و چطور میشه رفت ؟
7- من MMR رو یکبار تو ایران زدم هفته پیش، تا برم پیش اونگان یه ماه نشده برای بار دوم تکلیف چیه ؟
8- اگه نکته خاصی به ذهنتون می رسه بگین
متشکرم
قرعه كشي 2010 خاطره شد ...
تشکر کنندگان: farzad24
(2010-03-27 ساعت 14:22)esmail نوشته:  سفرنامه ما به آنكارا

خب سفرنامه ها اغلب شبيه هم هستن ولي من سعي مي كنم تجربيات خودمون رو تا حدودي بگم. بعد از كارنت شدن من منتظر ايميل و نامه دوم نموندم و شب به كي سي سي زنگ زدم و تاريخ مصاحبه رو پرسيدم. وقتي تماس مي گيرين كيس نامبر و اسم تون رو مي پرسه و خيلي راحت تاريخ مصاحبه رو مي گه. بعد سريع براي بليت و تور اقدام كرديم.
آژانس جزيره بهشت (آقاي راهواري پدر) خيلي كمك كردن چون من حاضر نبودم با ايران اير سفر كنم(قطعن اگه مجبور باشم منم مثل بقيه اين كار رو مي كنم!) و اون موقع تركيش رزرواسيونش باز نشده بود. آقاي راهواري چند روز بعد تماس گرفت و خبر خوشي داد كه تركيش رو براي ما گرفتن. پرواز تركيش بسيار عالي بود البته نه در حد امارات و قطر اير لاين ولي صد در صد بهتر از ايران اير بود.
خلاصه توي فرودگاه آنكارا مصطفي(كارمند پوريا) براي ترانسفر دنبال مون اومده بود. زياد معطل نشديم و با يه ون به سمت هتل حركت كرديم. يه چيزي رو بگم وقتي از فرودگاه بيرون اومديم واقعن هوا سرد بود! در حدي كه من از شدت سرما مي لرزيدم. البته چند روز بعد از شدت گرما نمي شد راه رفت! بنابراين آب و هوا رو از اينترنت چك كنين و باروني و چتر حتمن همراه تون باشه. توي ون كه به سمت هتل مي رفتيم پوريا با مصطفي(راننده) تماس گرفت و با تك تك مسافرها صحبت كرد. پوريا گفت كه احتمالن زودي چك اين مي شين. حالا ماجراي پوريا رو مفصل خواهم نوشت.
وارد هتل شديم و چك اين كرديم و 100 دلار ديپازيت رو پرداخت كرديم. اين صد دلار رو توي يه پاكت مي ذارن و روز چك آوت در پاكت رو جلوي خود شما باز مي كنن و همون صد دلاري رو پس مي دن. اتاق مناسبي بود ولي دو تا تخت جدا داشت كه صد البته به نفع ما بود! چرا؟ والا هيچ كدوم از ما حال و حوصله تكون تكون خوردن ناشي از عوض شدن جا و تلاش براي خوابيدن و ضربه هاي نا خوداگاه رو نداشت بنابراين تخت جدا نعمتي بود.
ما ساعت 11 شب راه افتاده بوديم به سمت فرودگاه و تازه ساعت 2 بعدازظهر از شركت اومده بوديم بيرون و به كارهامون رسيديم. ساعت 12 فرودگاه بوديم و 1 صبح بود كه كارت پرواز رو اولين نفر گرفتيم. درست پشت بيزنس كلس. ساعت 4 و 45 دقيقه پرواز بود كه 5 و نيم پرواز كرديم . بنابراين پيشنهاد مي كنم روز پرواز مرخصي بگيرين و استراحت كنين.
از اونجا كه خيلي خيلي خسته بوديم من با رسپشن تماس گرفتم و گفتم هيچ تلفني وصل نكنه و هيچ مزاحتمي ايجاد نشه كه مي خوايم استراحت كنيم(البته اينم قصه اي شد! كه مي گم.) آخه تجربه مي گفت كه بعضي وقت ها خدمه اشتباه مي كنن و در اتاق هاي ديگه رو مي زنن و چند روز بعد دقيقن همين اتفاق افتاد و يكي از خدمه ها با دمپايي دم در اتاق بود كه بعدش هم گفت ساري!
اون روز رو تا ظهر استراحت كرديم و بعد براي ناهار بيرون رفتيم و گشت و گذار ما شروع شد. صبح جمعه طبق وقتي كه گرفته بوديم براي مديكال رفتيم. اول از همه ماجراي شيرين پوريا رو تعريف كنم.
صبح براي صبحانه رفتيم رستوران. من عكس پوريا رو 3 ماه پيش توي مهاجرسرا ديده بودم. توي رستوران يكي روبروي من نشسته بود. گفتم حتمن اين پورياست. ولي مطمئن نبودم. گفتم حالا ضايع نشيم طرف اصلن شايد ايراني نيست! پس صبر مي كنيم پوريا زنگ بزنه بهتره. جمعه صبح براي مديكال رفتيم. درست ساعت 9 صبح منشي اومد. به همه مي گه پاسپورت ها تون رو بدين و يه قطعه عكس. روزي كه ما بوديم خيلي شلوغ بود و ايراني ها تو هم مي لوليدن. توصيه مي كنم عجله نكنين. بر خلاف كساني كه مي گن وقت گرفتن از دكتر الكي هست و اين حرفا من ديدم كه اصلن اين طور نيست. ما طبق وقتي كه گرفته بوديم دومين نفر بوديم. يكي از بچه ها كه با ما بود گفت كه وقت گرفتن الكيه و الان پاسپورت ها رو چيده روي ميز و همين طوري مي خونه. ولي اين طور نبود. اسم ما رو طبق وقت خوند و گفت بريم طبقه پنجم. طبقه پنجم كه رفتيم نشستيم و پاسپورت و يه عكس گرفت. دوباره نشستيم و منتظر مونديم. ازمون خون گرفت.
يكي از مشكلاتي توي ايران موقع خون گرفتن از خانومم داريم اينه كه رگ هاي ايشون خيلي پايين هستن و موقع پيدا كردن رگ ها دست شون توسط پرستارهاي محترم سوراخ سوراخ مي شه و آخر سر هم با درد و مصيبت از ايشون خون مي گيرن. ولي وقتي اون خانوم ترك از خانومم خون گرفت خانومم گفت: اين كه خون نگرفت!‌بابا باور كن الكي مي گن خون مي گيرن! داخل سرنگ يه استوانه قرمز بود و شما خون رو نمي ديدين. اينم از خوبي هاي پزشكي اونهاست چون بچه ها و بعضي بزرگترها با ديدن خون دست و پاشون رو گم مي كنن و مي ترسن. البته در تهران هم بعضي جاها از اين سرنگ هاي مخصوص دارن. بعد از خون گرفتن درست روبروي صندلي كه نشسته بوديم براي خون گيري يه راهرو كوتاه بود كه عكس قفسه سينه رو مي نداختن. دو تا پسر جوون بودن كه فارسي مي گفتن چيكار كنيم. موقعي كه توي اتاق مي رين گردن بند و ساعت رو باز كنين و اونها رو جا نذارين يه وقت.
بعد از انجام اين كارها برگشتيم توي مطب و خانوم منشي گفت كه ساعت 2 و 45 دقيقه عصر همون روز بريم براي معاينه. عصري براي معاينه رفتيم. يه ساعتي از وقت مون گذشت و رفتيم براي معاينه. دكتر اونگان با عجله اومد و شروع كرد يه فرم رو پر كردن:‌بيماري قلبي دارين؟ تيروئيد، ديابت،‌مادرزادي، جراحي و .... همه جواب ها هم قاعدتن نه بود! البته خودش جلوتر از من نه رو مي زد. وقتي به سيگار رسيد گفتم بعضي وقتها! كه اصلن لازم نيس بگين! البته خواهش مي كنم اگه دندون هاتون زرد شده از زور سيگار و يا جاي جراحي تون واضحه چاخان نكنين ولي وقتي هيچي معلوم نيس جواب فقط نه باشه. اون روز كه ما اونجا بوديم خيلي شلوغ بود ولي ممكنه سرش خلوت باشه بخواد يه دستي بزنه و يه سوالي مثلن بكنه: مثلن بگه: اه شما دريچه قلبت تون انگار مشكل داره! بعضي وقتا درد ندارين؟ شما هم با قاطعيت مي گين نه. نه .نه. البته ايني رو كه مي گم من بلد نبودم و از پزشك مشاوره گرفتم و ايشون گفت اينطور بايد عمل كنيم. پس اگه تابلو نيستين(مثل جاي جراحي يا دندون هاي زرد) يادتون باشه با قاطعيت مي گين نه.
بعد از پر كردن فرم ها گفت روي تخت دراز بكشين. يادتون باشه همه چي رو فارسي مي گه و اگر زبان تون خوبه اصلن باهاش قاطي نشين. يعني فارسيه فارسي. روي تخت دراز مي كشين و دو ضربه به پهلو ها مي زنه و مي گه درد داره و شما هم حتي اگه درد اشتين مي گين نه. بعد كمر تو رو معاينه مي كنه و مي گه نفس عميق و روي سينه تون و نفس عميق و تمام. تا گفت تمام شما اگه آبله مرغون گرفتين بگين گرفتين و جاش رو هم نشون بدين چون به فاصله چند ثانيه دوتا سرنگ رو پر مي كنه.
پس يادتون باشه تا معاينه ش تموم شد بگين. راستي واكسن آنفولانزا رو هم بزنين بد نيست. البته من فكر مي كنم در بيشتر مواقع اونگان كار خودش رو مي كنه و دوتا يا شده يه واكسن رو مي زنه. يكي از بچه ها نوشته بود كه هزينه اش شده 207 دلار و مال ما شد 230 دلار و به خاطر 22 دلار اصلن خودتون رو به زحمت نندازين. تو مطب كه بوديم يه آقايي با سه نفر اومد تو و بعد از چند لحظه خانوم منشي گفت: پوريا جانم!(با لهجه تركي- اين جانم خيلي معني داشت البته) بيا اينجا(من يه كمي تركي بلدم. خانومم گفت پوريا اين آقاهست. من اين ور ديوار بودم و خلاصه گفتم رفتم معاينه و اومدم بيرون مي بينم پوريا رو. شاكي بودم كه چرا زنگ نزده و خبري از ما نگرفته! وقتي از اتاق اومدم بيرون سريع رفتم به خانومم بگم كه كي بگه آبله مرغون گرفته و جاش رو روي صورتش نشون بده كه رفته بود معاينه! پوريا هم انگار رفته بود.
خلاصه ما چون چهارشنبه مصاحبه داشتيم و يكشنبه مطب تعطيل بود گفت دوشنبه بيان جواب بگيرين و ماهم وقت داشتيم و مشكلي نبود. دوستي كه همراه ما بود و با ما جمعه مديكال داشت روز دوشنبه مصاحبه داشت و منشي ازش پرسيد كي مصاحبه داري و وقتي گفت دوشنبه منشي بهش گفته بود كه عصر بره جواب رو بگيره. يعني منشي بد قلقي(والا نمي دونم غلقه يا قلقه!) نيست و شرايط رو درك مي كنه.
اين كه گفتم منشي گفت پوريا جانم يعني پوريا خرش تو مطب مي ره اساسي! كساني كه با پوريا ميومدن مطب خارج از نوبت مي رفتن كنار منشي مي ايستادن و دكتر مي آمد و مي بردشون معاينه. البته كارهايي هست كه پوريا مي تونه براي كاستن از استرس شما كم كنه ولي فكر نكنين مثلن پوريا مي گه: دكتر جون واكسن اين دوست مون رو بي خيال شو! اصن از اين فكرا نكنين.
پوريا مي تونه زمان گرفتن جواب رو كه دو روزه ست كوتاه تر بكنه. اگر خداي نكرده مشكلي پيش بياد كار رو تسريع كنه. مثلن اگه شما مي خوان 3 روز زودتر بيان و 400 هزار تومن توي اين سه روز هزينه مي شه شما مي تونين 200 دلار بدين به پوريا و 200 دلار پس انداز كنين! و يه روزه همه مديكال رو اوكي كنين. اگر مشكلات خاصي دارين يا بيماري خاصي دارين و احتمال مي دين به مشكل بر بخورين و يا استرس اين رو دارين كه نكنه به مشكل بر بخورين يا .... 60 دلار مي دين به پوريا و همراهش مي رين مطب. به هر حال يه مترجم همراه تون هست و خيال تون راحته و دكتر راحت با شما صحبت مي كنه. من ترجيح مي دم اگه قراره پولي هم بدم بره توي جيب يه هم وطن و نه يه خارجي چون مي دونم كه اگه به مشكلي بر بخورم همين هم وطن من هست كه كمكم مي كنه. بازم مي گم تيروئيد و ديابت و بيماري مادر زادي و .... تا هيچي تابلو نيست نداريم كه نداريم. اوكي. به قول تركا اينم تمام!
خب ماجراي پوريا رو بگم. بعد از اين كه ديدم پوريا زنگ نزد و اين حرفا و منم هي توهم مي زدم و توي رستوران يكي شبيه اون بود و از اونجا كه تا روز مصاحبه مهاجرسرا رو چك نكردم تصوير پوريا تو ذهنم نبود رفتم تهران ترول روبروي هتل كه ببينم ترنسفر به فرودگاه كي هست. بله من اونجا پوريا رو زيارت كردم. ماجرا اين بود كه اون روزي كه من به رسپشن گفته بودم براي استراحت تلفن و ويزيت من رو بلاك كنه ايشون لطف كرده بودن و تا آخرين روز تلفن ما رو بلاك كرده بودن و هيچ تماسي نمي تونست با اتاق ما برقرار بشه و حتي پوريا راهواري هم نمي تونست تماس بگيره. وقتي دفتر رفتيم ديدم كه يه ليست جلوي پوريا هست و جلوي اسم ما هي لايت شده كه تلفن بلاك هست. كارهاي دفتر روي حساب و كتاب بود مثلن من زونكن هاي پوريا رو ديدم كه وقت دكتر رو اين ها روي زونكن هاي مختلف بود و مرتب كار مي كرد.
راستي چرا به مهاجر سرا سر نمي زدم؟ خب ما آنكارا بوديم و منتظر مصاحبه و اين حرفا. بنابراين همه كارها انجام شده بود و اگه چيزي كم و كسر بود كه بود ديگه! منم اصلن توان استرس مضاعف نداشتم. مثلن روز قبل مصاحبه اومدم ساعت جلوي در سفارت بودن رو بپرسم. وقتي پرسيدم گفتم بذار آخرين سفرنامه رو بخونم ببينم ساعت چند رفته. دنبال اين كه بودم ديدم نوشته آفيسر كپي گرين كارت اسپانسرش رو خواسته و آي خورد تو حال من!!!! به خودم گفتم بابا يه روزم صبر مي كردي ديگه. البته مشكلي نبود و مي شد به راحتي براي سفارت فكسش كرد.
خب همه منتظر اين قسمت سفرنامه بودين. شوخي ترين و بامزه ترين قسمت همينه.
ببينين من نمي گم استرس نداشته باشين و راحته و فلان و بهمان. استرس شما طبيعيه و همه اونهايي كه اونجا بودن اين استرس رو داشتن ولي كنترلش مي كردن.
صبح ساعت 10 دقيقه به 8 جلوي سفارت بوديم. جلوي در سفارت زياد جا نيست و شما اينطرف خيابون صف مي بندين. روبروي سفارت. تقريبن 8 و نيم بود كه يه آقايي جلوي در داد زد گرين كارتي ها بيان اينجا. منم كه يكي از بچه ها روز قبل بهم آلارم داده بود حواسم جمع بود. از ته صف رفتم جلو و ديدم كسي تكون نمي خوره. خلاصه رفتيم جلو و دومين نفر پشت يه خانوم و آقاي ترك ايستاديم كه چند لحظه بعد يه زن ايراني با داد و بيداد اومد جلو داد مي زد( به اونور خيابوني ها مي گفت. چون ما جلوي در ايستاده بوديم): بيان اينجا... بيان. اينا زرنگي كردن رفتن جلوي صف. منم مي خواستم بگم ببخشين هزينه ببو بودن شما رو نبايد من بدم كه! بعضي ها هم اينقدر استرس داشتن كه از توي صف تكون نمي خوردن!
خلاصه اين كه برخورد منشي دكتر و برخورد خارجي ها با ايراني ها متاسفانه ناشي از رفتار بد اونهاست(بلا نسبت شما البته). متاسفم كه اين رو مي گم ولي وقتي مي بينن شما مودب و با كلاس رفتار مي كنين بسيار بسيار هم محترم هستن.
چند دقيقه بعد رفتيم داخل. نگهبان هيچ اپوينتمنت لتري نخواست از ما. اسم رو توي ليستش چك كرد و هي لايت كرد. وارد گيت امنيتي شديم. موبايل رو تحويل داديم و من كيفم رو كه همه مدارك توش بود از دستگاه رد كردم و رفتيم داخل. خونده بودم كه كسي كيف همراهش نباشه و هيچي كيف همراهش نبود ولي با كيف من كاري نداشت و فقط از دستگاه امنيتي ردش كرد و توش رو هم چك نكرد و گفت برين دست راست. رفتيم پشت يه در ايستاديم. بعد از چند دقيقه يه خانوم انور در بود كه با اشاره به سكيوريتي در باز مي شد و داخل مي رفتن. ما دمين نفر وارد شديم. گفت پاسپورت. شناسنامه. كارت ملي و... كه من گفتم اين چي؟ گفت: صبر كنين همه رو مي گيرم. پس چيزي نگين تا خودش بگه. به ترتيب همه رو مي گيره خودش. سند ازدواج. مدارك مالي. مصاحبه فارسي يا انگليسي؟ مام گفتيم فارسي. گرچه من اسپيكينگ آيلتس رو 7.5 شدم ولي ترجيح دادم اون تو فارسي گير كنه تا من تو انگليسي! يه شماره به شما مي ده و مي رين داخل. پايين شماره نوشته IV Farsi .
رفتيم داخل. شبيه باجه هاي بانك 7 تا باجه بود. البته تصور از باجه بانك كه اپراتور خيلي پايينه و شما اگه صندلي نباشه(توي بانك خصوصي حتمن هست!) بايد دولا شين رو نداشته باشين. يه شيشه بزرگ هست كه اونطرف رو مي بينين. يه ميكروفون كه صداي شما رو منتقل مي كنه. جلوي شما هم اندازه يه نيمكت كوچولي مدرسه جا هست براي نوشتن يا اصلاح فرم. شما پشت به باجه ها مي شينين. ساعت هشت و نيم بود كه شماره اندازه شروع به كار كرد. يه بوغي مي زنه و شماره مي افته. اونطور كه خانومم كشف كرد شماره ايراني ها جدا بود. شماره ما كه روي صفحه افتاد رفتيم جلوي باجه. يه خانومي گفت فرم 1040 سال 2008 اسپانسر رو بدين؟ منم خيالم راحت بود كه همه چي كامله ولي نبود. خوشبختانه يكي از دوستانم كه ايران اومده بود يه بسته اي رو برام آورد. گفت: البته فكر نمي كنم به دردت بخوره... منم گفتم حالا كه آوردي بده به من. شايد به درد خورد. توي يه كاور گذاشتم و روز مصاحبه جدا بردم. وقتي اين رو گفت سريع همون رو با كاور دادم بهش. گفت: آهان. بشينين دوباره صدا مي زنم.
دوباره نشستيم. بعد شماره افتاد. دوباره رفتيم باجه. پول پرداخت كرديم و ديدم كه رسيد رو گذاشت روي پرونده. گفت بشينين صدا مي زنيم. نشستيم و نشستيم و اولين نفر بوديم ولي شديم نفر شايد 10 ام!! يعني پرونده ها رو رو هم گذاشته بوده طرف انگار. اينبار ديگه مصاحبه بود قطعن. شماره افتاد و رفتيم جلو. يه آقاي بسيار خوش اخلاق و با كلاس گفت: عيد شما مبارك. خانومم هم گفت: عيد شما هم مبارك!‌بعد من سريع گفتم البته ببخشين عيد شما كه نيس!!! گفت انگشت نگاري لطفن. گفت دست راست. بعد خانومم گفت: دست راست؟ آخه توي برگه اي كه به ما داده بودن نوشته بود اول چهار انگشت دست چپ! گفت اوه ببخشين دست چپ بعد دست راست حالا دوتا شصت. به من هم همين ها رو گفت. بعد به خانومم گفت: من به شما تبريك مي گم. شما لاتاري برنده شدين(البته نمي خواست اطلاع بده مي خواست تبريك بگه!) لحنش مثلن ابراز خوشحالي بود(برنده لاتاري خانوم هستش البته). بعد فرمهاي خانومم رو داد گفت اينجا رو امضا كن. خانومم گفت من بايد اصلاح كنم. گفت باشه. آدرس رو عوض كرديم و چندتا اصلاح ديگه و خانومم امضا كرد. بعد فرم من رو داد. و منم اصلاح كرد. اصلاح ما آدرس محل اقامت ، تاريخ ازدواج و زبان بود كه من فقط نوشته بودم فارسي كه چون انگليسي و آذري هم بلد بودم اضافه كردم. من اس جمع لنگويج رو موقع پر كرده فرم نديده بودم!
من منتظر بودم كه قسم بخوريم ولي خبري نشد. بعد به خانومم گفت شما دانشگاه چي خوندين؟ كجا خوندين؟ كارتون چيه؟ بعد يه چيزي رو نفهميد گفت اين يعني چي؟ خانومم هم توضيح داد گفت آهان. سمت شما چي هست؟ بعد اسم اسپانسر رو گفت. اينطوري گفت: فلاني كي هست؟ يعني نگفت اسم اسپانسر چيه. گفت فلاني كي هست. همين. بعد دوباره گفت: تبريك مي گم شما لاتاري برنده شدين!
به من كه رسيد گفت: كار شما چي هست؟ گفتم .... كار مي كنم. بعد چيزي كه خودم تو فرم نوشته بودم رو گفت: كارشناس.... گفتم بله. همين!!
بعدش گفت: كمي از كار اداري شما مونده كه من نمي تونم بگم چقدر طول مي كشه ولي معمولن متوسط 6 هفته طول مي كشه. تمام
اين قسمت راحت ترين قسمت ماجرا بود. وقتي از سفارت مياين بيرون باري از رو دوش تون برداشته شده و احساس آرامش مي كنين.

ما شب پرواز داشتيم و ساعت 12 بايد چك آوت مي كرديم. وقتي برگشتيم وسايل رو جمع كرديم و چمدون ها رو برديم پايين. چك آوت كرديم و ديپازيت 100 دلاري رو از پاكت درآورد و تحويل داد. ما مي خواستيم تا عصري كه مي ريم فرودگاه بريم خريد و اين حرفا. البته چند روزي كه بوديم مشغول خريد و گشت و گذار بوديم. مي خواستم مدارك و پاسپورت رو تو سيف باكس هتل بگذارم كه رسپشن گفت جا نداريم! داشتيم مي رفتيم بيرون كه به پوريا جريان رو گفتم. گفتم مي گه سيف باكس جا نداره. پوريا گفت: يعني چي جا نداره؟ رفت طرف رسپشن و به تركي گفت: مگه مي شه همه باكسا پر باشه و عصباني و غرغر كنان (تركي غر مي زد من نفهميدم!) رفت داخل اتاق سيف باكس ها و دختره بنده خدا دستپاچه همراهش رفت. بعد يه سيف باكس كوچولو داد به ما كه پاسپورت و مدارك رو گذاشتم اون تو و يه كليد رو گرفتم. چون دو كليده باز مي شه و وقتي برگشتم هتل رسپشن با من اومد جلوي باكس و كليد خودش و من رو انداخت و من مدارك رو برداشتم. خانومم گفت: اينا بدجوري از پوريا حساب مي رن انگار! به نظر منم طبيعي بود. 90 درصد مسافرهاي ايراني هتل يا از طريق جزيره بهشت يا از طريق لينك هاي مرتبط با جزيره بهشت اونجا بودن. من از رسپشن هتل پرسيدم و گفت كه رابط ما در ايران آقاي راهواري هست.
- پوريا پسر خوبيه و به كارش وارده. من يكي پوريا رو به ترك ها ترجيح مي دم براي رله كردن كارها. چرا؟ چون ايراني هستم و پوريا رو از نزديك ديدم و ديدم كه پيگير كارها هست. دختر خانومي با مادرش اونجا بود كه با تور.... اومده بود. هيچ ليدري در كار نبود. تازه بهش گفته بودن فلان تاريخ برگشت پره و بايد يه هفته بيشتر بمونين! بعد برگردين. ما وقتي بر مي گشتيم هواپيما نصفش خالي بود!‌اونم ايام عيد! بليت رفت مطمئنا ايام عيد مشكله چون خيلي از تركهاي مقيم ايران هم داشتن مي رفتن تعطيلات ولي برگشت فكر مي كنم پرواز هميشه جاي خالي زياد داره.
شمارهٔ موبایل پوريا ۰۰۹۰۵۳۲۵۱۰۳۰۱۵
اگه كاري دارين حتمن بهش زنگ بزنين چون اونطور كه من ديدم زياد اينترنت باز نيست!‌

- توصيه هاي پزشكي: من وقتي كنكور مي دادم هميشه تا سوالات رو مي ذاشتن بغل دست مون و چند دقيقه اي مي موند كه بگن شروع كنين طپش قلب مي گرفتم و يك ربعي طول مي كشيد و اين ماجرا تا كنكور فوق ليسانس هم ادامه داشت. با يه پزشك متخصص مشورت كردم و گفت اين راه حل خيلي ساده اي داره! يه قرص پروپانول 20 نيم ساعت قبل از شروع مصاحبه مي خوري و استيبل مي شي. من چون نمي دونستم كي مصاحبه مي شيم يه دونه دم سفارت خوردم و يه دونه داخل سفارت و بسيار بسيار ريلكس بودم. ولي پيشنهاد مي كنم اگه استرس شديد مي گيرين همون داخل سفارت يه دونه پروپانول 20 بخورين و خلاص. زياد نخورين كه فشارتون مي افته. البته دو روز قبل از مصاحبه من وقتي مي رفتم تو فكر كمي استرس مي گرفتم و دوبار پروپانول 20 خوردم تا استيبل شدم. قرص هاي اسهال حتمن هماره تون باشه چون آب به آب كه مي شين قطعن اسهال مي گيرين مخصوصن بچه ها. آب معدني حتمن بگيرين. قيمت هتل 5 ليره و قيمت بيرون هتل يك دهم يعني 5 قروش! (نيم لير). آب معدني رو هم مارك نسله بگيرين كه مارك مطمئني هست. سوپر ماركت دو قدم پايين هتل هست. هر روز دو تا كوچك و 1 دونه يه ليتري بگيرين كه اگه تشنه شدين توي اتاق 5 لير پياده نشين كه 5 روزش مي شه 25 لير! و بيرون هم آب نسله كم گير مياد و مارك هاي تركه بيشتر.
- توصيه هاي تفريحي: يكي از مراكز بزرگ خريد آنكا مال(ANKAMAL) هستش. از هتل كه بيرون مياين دست راست شما چند قدم اونورتر يه خيابون سرپاييني هست كه مستقيم مي خوره به بلوار آتاتورك. رسيدين به بلوار برين دست راست و مستقيم برين جلو حدود 10 دقيقه پياده روي داره. بعد مي رسين به يه پله برقي كه مي برت تون پايين. تابلو رو كه ببينين جهت مترو رو نشون داده METRO برين دست چپ و بليت بگيرين. حدود 4 لير نفري رفت و برگشته. بگين گو اند بك. اگه ديدين نمي فهمه و اگه يه نفر هستين با دست تون دو رو نشون بدين. دوتا بليت بگيرن. يكي رو رفت و يكي رو برگشت استفاده كنين. جلوي ورودي مترو عين كارت ساعت زني بليت رو فشار بدين(از بالا). بليت مي ره توي دستگاه و پانچ مي شه و مياد بيرون و مي تونين وارد شين. تابلو رو نگاه كنين. به سمت انتهاي خط بايد برين ببين نوشته OLUS املاش درست يادم نيس. ولي به يكي بگين AKKURPI آك كورپي(تمرين كنين الان!) يعني پل سفيد. اونجا اينو نگين نمي فهمن! سوار قطار كه شدين روي تابلو رو ببينين. البته با بلند گو مي گه ولي صداش زياد بلند نيست. چهار تا ايستگاه رد مي شين. سياهه SIAHHE, ATATURK KULTUR MARKAZI, OLUS, AKKURPI به فارسي مي شه سيهه(يا سياهه البته منظورم رنگ سياه نيس! سياهه نمي دونم شايد مي شه نوشته يا يادداشت حالا بي خيال). روي تابلو رو ببينين مث متروي خودمون. اگه رد كردين نترسين. چون 10 دقيقه اي مي ره ته خط و بر مي گرده دوباره. مترو تا ساعت 12 شب بازه. ولي شما 11 ديرتر نرين. وقتي از در مترو ميان بيرون آنكامال روبروتون هست. سمت راست تون رو ببينن يه تابلوي بزرگ داره اون بالاش. فكر كنم 3 روزي اون تو الاف هستين! خيلي بزرگه و براي خريد مناسب. براي سوغاتي هم عاليه. برندهاي ليوايز و ماوي و زارا و اين ها رو بي خيال شين. بنتون اگه اينديريم INDIRIM حراج داشت بد نيست. من يه پيرهن بنتون كه تك سايز شده بود گرفتم 14 هزار تومن! ماركهاي كالزيون و كوتون ترك هستن و عالين. الان لباس هاي زمستوني حراج خورده. شما مي تونين با 14 هزار تومن يه بافتني بلند زنونه بخرين كه تو ايران 150 هزار تومن هم نمي دن. مي تونين تو آمريكا زمستون بپوشين. مارك COLINS هم جين هاي خوبي داره. مي دونم همه استرس مصاحبه دارين اون وقت ولي يادتون باشه توي هتل موندن و جايي نرفتن و تفريح نكردن براي شما سم خواهد بود. نكنين اين كار رو. مث اون دختره كه صبح تا شب مي شست تو لابي هتل و جم نمي خورد و به همه مي گفت دارم از استرس مي ميرم. ولي اومدني خانومم باهاش صحبت كرد. فرداش مصاحبه داشت. گفت تو نه كار دولتي داري و نه چيز ديگه اي! وقتي گفتن برو يو پو اس ياد من بيافت! طبقه سوم آنكامال سينما هستش. فيلم AVATAR رو ديديم . به زبان انگليسي و زيرنويس تركي. البته سه بعدي! نفري 17 لير. فيلم آليس در سرزمين عجايب رو هم ديديم اونم سه بعدي ولي تركي! به خاطر سه بعدي بودنش البته رفتيم. فيلم SHUTTER ISLAND رو هم ديديم. البته اين يكي ديگه سه بعدي نبود. فيلمهاي سه بعدي رو روي اسكرين اينطوري مشخص مي كنن 3D يعني 3DIMENSION . اگه فيلم تركي باشه فقط تركي نوشته. اگه انگليسي باشه پايينش انگليسي هم نوشته و نوشته ORJ. البته با يه / جداشون كرده. فيلمهاي روز دنيا روي پرده هستن و سالن ها بسيار شيك و تر و تميز. روي بليت شماره صندلي درست انتهاش هست و رديفش. تركي نوشته ولي راحت مي شه فهميد. اگه اسم فيلم رو به انگليسي بگين شايد نفهمه ولي مي ره يكي از همكارهاش رو كه انگليسي بلده مياره. اگه هم مي خواين راحت باشين تركيش روئ براش بخونين. مثلن SUVINJI JOHN/ DEAR JOHN سووينجي جان بگين. فود كورت هم كمي اونور تر از سينما هستش. براي تجربه غذاها اگه مك دونالد نخوردين فقط يه بار امتحان كنين. چون ديگه حال تون بهم مي خوره ازش! برگركينگ برين و اين رو سفارش بدين STEAKHOUS BURGER بسيار خوشمزه و با طبع ما سازگار. WHOPPER هم خوبه. پيتزا هات گرونه. يه دونه هم براي دو نفر بسه. ولي حدود 35 تا 37 لير در مياد. ديگه چي بگم؟ والا الان مي گن ما دلهره چي داريم اين چي مي گه! خب من مي گم حال كردي كردي! نكردي از دستت رفته. هي بسين حرص بخور و تو لابي بشين و انرژي مصرف كنن و بعد مي بيني طرف چقدر باحاله! آفيسره رو مي گم. البته اين همه آدم گفتن ولي ما ايراني ها تا خودمون تجربه نكنيم نمي شه كه نمي شه. ولي مي گم از وقت تون استفاده كنين تا كمتر به روز مصاحبه فك كنين. خب من الان 3 ساعت دارم مي نويسم و يه كم خسته شدم. يه كم فك كنم ببينم چي بگم.
- آهان آدرس مطب دكتر اونگان: هتل ددمان يا رويال كه هستين بيايين به سمت پايين. بلواري آتاتورك رو برين به سمت چپ. و همينطور ادامه بدين. سفارت 500 متر جلوتر از هتل ركسوس هست. پرچم سفارت هم معلومه. دست راست رو ببينين مي فهمين. مستقيم برين جلو. 30 دقيقه پياده روي داره البته. لاك پشتي كه برين. مي رسين به 50 متري يه پارك. دست چپ تون يه ساخت مون هست. مستقيم برين روبروتون تابلوي پزشكها هست. حالا برين دست چپ. با آسانسور طبقه اول. پياده از پله ها طبقه بالاي همكف. اصلن اصلن از 7 صب نرين اونجا وايسين ها! سر 9 صبح منشي مياد. شما 5 دقيقه به نه اونجا باشين. به همتون مي گه بشينين.(استراحيت اليين يعني استراحت كنين!) اصن عجله نكنين. پاسپورت و يه قطعه عكس آماده كنين كه ازتون مي گيره. بعد روي نوبت صداتون مي كنه مي رين طبقه 5. يه قطعه عكس رو پشتش كيس نامبر رو بنويسين با پاسپورت بدين بهش. وقتي گفت كيس نامبر دنبال نامه و فلان و بهمان نگردين. پشت عكس بنويسين 2010AS11800 صفراش رو نمي خواد بذارن اگه جا نمي شه 2010 AS00011800 طولاني مي شه. كيس نمابر رو درست بنويسين چون تو مدارك پزشكي تون ثبت مي شه. همين. بقيه اش كه گفتم. راستي اگه زود رسيدين برين توي پارك بشينين. قو و اردك و پر كبوتر! هواي صبح عاليه. عكسم بگيرين.
- يه چيز ديگه اگه انگليسي سوال مي كنين و يه دفعه جواب بي ربط مي شنوين سوكه نشين. خيلي راحت بگين و بخندين. من استانبول و آنتاليا زياد بودم و مي دونم ترك ها مهربونن. ولي فرهنگ آنكارا بالاتر بود. يعني بيشتر دم مترو و بلوار آتاتورك پاتوق دانشجويي بود. من از يه فروشنده دختر كه اومده بود بيرون مغازه با دوستاش سيگار بكشه پرسيدم دوويز كجاست(براي چنج كردن پول همون مسيري رو كه گفتم بياين تو بلوار آتاتورك برين دست راست. مستقيم برين مي رسين به يه پل. ده قدم مونده به پل دست راست تابلوي DOVIZ رو مي بينين. به هيچ وجه تو هتل پول چنج نكنين. چون هر 100 دلار 10 لير از بيرون گرون تره. روز يكشنبه دوويز تعطيله و نمي شه پول چنج كرد. كپي پاسپورت همراه تون باشه كه اگه پول كم آوردين بتونين تو بانك پول چنج كنين چون بدون كپي پاسپورت قبول نمي كنن. پاسپورت تون رو توي سيف باكس بذارين و همراه نبرين جايي. هي يادم مياد ببخشين) دختره سعي كرد به انگليسي بگه گفت: GO AWAY گفتم جان!!! زدم زير خنده و خودشم خندش گرفت. آخه داشت با دستش نشون مي داد مستقيم برو بعد انگليسي مي گفت برو گم شو!! بهش گفتم بگو GO STRAIGHT گفت آهان. راستي سول يعني چپ. چند بار هم از دانشجوها سوال كرديم يكي شون داشت با مترو مي رفت خونه. يه دختر 19 ساله كه الكترونيك مي خوند. ما رو برد آك كورپي(ايستگاه آنكامال) پياده شد و تا خود بازار اومد. البته ما مي شناختيم از اونجا به بعدش رو ولي دوست داشت بياد!! مام چيزي نگفتيم. تا با مترو بلد نبوديم رفت و برگشت مون 27 لير مي شد تا اونجا يعني حدود 60 لير به خاطر عدم اطلاعات ضرر كرديم. بابا پولا دوتا پيرهن خوشگل بنتون بود!‌الانم شلوار جين كالينز و پيرهنش تنمه. آقا خوش تيپ شدم ها!!!
- هواي آنكارا بسيار تميزه. حتي يه موتور هم توش نمي بيني! چرا؟ با بنزين ليتري 2500 تومن كي موتور سوار مي شه؟ بله دوستان. تركيه روي هر ليتر 2000 تومن ماليات مي گيره. امنيت خوبه. من طي يك هفته فقط يه گربه ولگرد ديدم! نه آقا جان فك نكنين جردن آنكارا بوديم! من سوار مترو شدم و تا تهش رفتم. درست روز قبل مصاحبه. واسه اين كه تو هتل نمونم! 4 لير دادم رفتم و برگشتم. البته برگشتنه خوابم برد. ايستگاه آخر KIZILAY كيزيل آي هستش. SON STAION بهش مي گن. سون يعني آخر. سگ ولگرد 3 تا ديدم. البته ليبل داشتن!‌يعني چي؟ يعني شماره روش نوشته شده بود و تحت نظارت شهرداري بودن. توي رستوران وقتي مي خواستي كرديت كارت بكشي دستگاه رو مي ذاشتن روي ميز و يه ور ديگه رو نگاه مي كردن! تا شما رمزت رو وارد كني. بله دوستان. دستگاه واير لس بود. حالا اينجا پارسيان كه بهترين بانك خصوصي باشه كارت خوانهاش گند مي زنن اونم باسيم.
- يه چيزي يادم رفت. سيم كارت نخرين اصلن. ما خريديم و بعضي وقتها بهمون زنگ مي زدن. ولي لزومي نداره هي زنگ بزنن چي شد چي شد و هي رو مخ تون برن!! ما چون سال تحويل بود و تبريكات بايد مي گفتيم و اين حرفا خريديم. 31 لير مي شد 10 دقيقه باهاش صحبت كرد. شما مي تونين اس ام اس باهاش بزنين به همه جاي دنيا ولي صحبت كنين تموم مي شه زود. راحت ترين را اينه: يه كارت بين المللي مي خرين 5 لير و 10 دقيقه مي شه با تهران صحبت كرد. تمام. هوس تركسل كردين هم برين پايين هتل تو خيابون سرازيريه دست چپ. تركسل اولي نه. مغازه تركسل دومي پسره خوبيه و انگليسي خوب حرف مي زنه و همه كارا رو انجام مي ده. كپي پاسپورت رو همراه داشته باشين.


اين شايد يكي از بلندترين سفرنامه هاي مهاجرسرا بوده فك كنم و من سعي كردم لحظه به لحظه و تمام اطلاعات رو بدم. منم كه قبلن سفرنامه مي خوندم مي گفتم : بابا اين چرنديات چيه آخه. بگو تو مصاحبه چي پرسيد!!!! خب حالا بهتون مي گم نخير. استرس رو مديريت كنين. از سفر لذت ببرين. يه گوشه نشينين و واسه خودتون خيال پردازي كنين و تصويرسازي مصاحبه و .... يه مسير ساده و لذت بخش روبروتون هست كه مي تونه خاطره انگيز بشه و يا خسته كننده.
از همه دوستاي خوبم تشكر مي كنم. مسعود عزيز(ادمين) رو هميشه دعا مي كنم و هميشه به يادش هستم. از شادي و ليلي و مونيكا و محسن و كاووشگر و پوريا و .... ببخشين همه يادم نميان.... تشكر مي كنم. مرسي كه همراه ما بودين.
اميدوارم همه منتظران به زودي كارنت و كيلير بشن و بشيم. شاد و پيروز باشين.

آقا دمت گرم با این سفرنامه کامل و مفیدت. من خودم End دیتیلم ولی دیگه پیش شما لنگ می اندازم. حالا چند تا سوال:
1- ای کارت بین اللملی تلفن که گفتی یعععنی چه ؟
2- راجع به سیم کارت ترک سل بازم بگو
3- اصل تمام مدارکو ( سند ازدواج، خونه، ماشین، کارت ملی ، پایان خدمت ،شناسنامه، مدارک تحصیلی ، . . . ) که قبلا ترجمه رسمی شو فرستادیم اونجا می خوان ؟
4- اهل رفتن به کنسرت و موزیک زنده نبودی ؟
تشکر کنندگان: Hossein81




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان