کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
سفرنامه و تجربه مصاحبه در آنکارا
(2010-07-20 ساعت 02:22)dr4mir نوشته:  
(2010-07-20 ساعت 02:13)ساشا نوشته:  امير جان بابت سفرنامه كوتاه ولي زيبات ممنون

من دهمين باري بود كه به تركيه سفر ميكردم ولي به جرات ميكم كه سفرم با شما و افسان بهترين و بيادماندني ترين اونها بود و دوستي هايي كه كسب كردم بهترين ره اورد اين سفر بود كه هركز تكرار نميشه
روزي كه از سفارت ميومديم بيرون احساس ميكردم خودم بركه قرمز كرفتم و دلم ميخواست هركاري از دستم برمياد برات انجام بدم ولي....
من فكر ميكنم تو اين سفر همه مون خيلي جيزها ياد كرفتيم و از زندكي درس خوبي كرفتيم.
ميدونم كه مصلحتي در كاره كه من و تو ازش بيخبريم.تجربه هاي زندكي خيلي كرون بدست ميان. مهم اين نيست كه ما امريكا هستيم يا ايران مهم اينه كه نا اميد نشيم و در همه حال قدر سلامتي و نعمت هاي داشته مون رو بدونيم و خودمون
رو خوشبخت احساس كنيم.
هر جا هستي موفق باشي
 

باهات موافقم.واقعا ارزشش رو داشت.منتظر گرفتن ويزاهاتون هستمShy
(2010-07-19 ساعت 12:13)apoornaki نوشته:  سلام بر همگی
میخوام بپرسم میشه جواب مدیکال را فردای روز مصاحبه به سفارت ارائه کرد؟؟
اگه دوستانی که خودشون با چنین موردی برخورد کردند جواب بدن ممنون میشم.
دوست عزيزم جواب مديكال برای انجام مصاحبه واجب است.برای صدور ويزا حتما بايد پاسخ مديكال شما ok باشد.حالا خودتان قضاوت كنيد چطور بدون اطلاع از نتيجه مديكال در مورد صدور ويزای شما تصميم بگيرند؟

دوست عزیز، من این مورد را (با e.mail) ازخود سفارت هم سوال کردم گفتند مشکلی نداره
سلام
اگه از دوستان کسی الان تو آنکارا (یا استانبول) هست ویا تا آخر این هفته تشریف میبره اونجا لطفا برام pm بزاره!
شماره کیس: 2010AS28000
تاریخ مصاحبه:2010August 24+Ankara
تاریخ clear شدن: Sep. 13
تاریخ دریافت ویزا:Sep.16.2010
ورود به سياتل:Feb.04.2011
تشکر کنندگان:
(2010-07-20 ساعت 09:07)apoornaki نوشته:  
(2010-07-20 ساعت 02:22)dr4mir نوشته:  
(2010-07-20 ساعت 02:13)ساشا نوشته:  امير جان بابت سفرنامه كوتاه ولي زيبات ممنون

من دهمين باري بود كه به تركيه سفر ميكردم ولي به جرات ميكم كه سفرم با شما و افسان بهترين و بيادماندني ترين اونها بود و دوستي هايي كه كسب كردم بهترين ره اورد اين سفر بود كه هركز تكرار نميشه
روزي كه از سفارت ميومديم بيرون احساس ميكردم خودم بركه قرمز كرفتم و دلم ميخواست هركاري از دستم برمياد برات انجام بدم ولي....
من فكر ميكنم تو اين سفر همه مون خيلي جيزها ياد كرفتيم و از زندكي درس خوبي كرفتيم.
ميدونم كه مصلحتي در كاره كه من و تو ازش بيخبريم.تجربه هاي زندكي خيلي كرون بدست ميان. مهم اين نيست كه ما امريكا هستيم يا ايران مهم اينه كه نا اميد نشيم و در همه حال قدر سلامتي و نعمت هاي داشته مون رو بدونيم و خودمون
رو خوشبخت احساس كنيم.
هر جا هستي موفق باشي
 

باهات موافقم.واقعا ارزشش رو داشت.منتظر گرفتن ويزاهاتون هستمShy
(2010-07-19 ساعت 12:13)apoornaki نوشته:  سلام بر همگی
میخوام بپرسم میشه جواب مدیکال را فردای روز مصاحبه به سفارت ارائه کرد؟؟
اگه دوستانی که خودشون با چنین موردی برخورد کردند جواب بدن ممنون میشم.
دوست عزيزم جواب مديكال برای انجام مصاحبه واجب است.برای صدور ويزا حتما بايد پاسخ مديكال شما ok باشد.حالا خودتان قضاوت كنيد چطور بدون اطلاع از نتيجه مديكال در مورد صدور ويزای شما تصميم بگيرند؟

دوست عزیز، من این مورد را (با e.mail) ازخود سفارت هم سوال کردم گفتند مشکلی نداره
سلام
اگه از دوستان کسی الان تو آنکارا (یا استانبول) هست ویا تا آخر این هفته تشریف میبره اونجا لطفا برام pm بزاره!
شما میتونید فردای مصاحبه هم مدارک پزشکی رو ارائه بدید من شخصا چند مورد رو تو آنکارا دیدم.
2010AS3xxx
تشکر کنندگان: azin ، sanaz2010 ، امیر مهاجر ، zina s
(2010-07-20 ساعت 08:33)afsan2010 نوشته:  آخهdr4mir ديگه چيزي هم گذاشتي كه من و ساشا بنويسيم به جز ماجراي" ليموناد شوپس و يخ(بوز)"

من كه چيزی رو ننوشتم.حداقل 2 صفحه A4 ميشه بهش اضافه كرد.Big Grin
(2010-07-20 ساعت 03:03)sam_hash نوشته:  افسوس و ناراحتی من دردی از شما دوا نمی کنه ولی بهرحال ما هم از شنیدن این خبر شوکه شدیم. امیدوارم یکروز با خنده خاطره لاتاری رو برای بچه هاتون تعریف کنید...

ممنونم از لطف شما.برای شما هم آرزوی بهروزی دارم.
خودم :
2010AS20583
ويزا بی ويزا Sad
اينم جزييات قضيه

سينا :
AS20126###
كنسولگری : آنكارا
فرمهای اوليه : Aug 2011
كارنت : Oct 2011
فرمهای مصاحبه : Oct 2011
مصاحبه : 23Nov11
ويزا : 24Nov11
تشکر کنندگان: sam_hash ، ساشا ، mina_s ، farzad24 ، Eskandari ، aadine ، free_free ، امیر مهاجر
دکتر امیر نظرت در مورد آواتارت چیه؟!!
قسم بخور.... Wink

فهمیدم واسه چی بهت ویزا ندادن . آواتارتو برعکس گذاشتی اونجام عقابه رو مسخرش کردی بهشون برخورده. این حرکت فقط مال اون آرم کشیدن سیگار با دود پایین رونده! ممنوعه هستش !!
تشکر کنندگان: afsan2010 ، mina_s ، farzad24 ، aadine ، ساسان ، امیر مهاجر ، shiraz
(2010-07-20 ساعت 10:55)ساشا نوشته:  دکتر امیر نظرت در مورد آواتارت چیه؟!!
قسم بخور.... Wink

فهمیدم واسه چی بهت ویزا ندادن . آواتارتو برعکس گذاشتی اونجام عقابه رو مسخرش کردی بهشون برخورده این حرکت فقط مال اون آرم کشیدن سیگار با دود پایین رونده! ممنوعه هستش !!

اين عقاب خسته شده داره فرود مياد برای استراحت.پاهاش درد گرفته بنده خداBig Grin
خودم :
2010AS20583
ويزا بی ويزا Sad
اينم جزييات قضيه

سينا :
AS20126###
كنسولگری : آنكارا
فرمهای اوليه : Aug 2011
كارنت : Oct 2011
فرمهای مصاحبه : Oct 2011
مصاحبه : 23Nov11
ويزا : 24Nov11
تشکر کنندگان: ساشا ، mina_s ، farzad24 ، aadine ، free_free ، ساسان ، shiraz
جناب آقاي امير
ممنون از سفرنامه اي كه متعهدانه نوشته ايد. ممنون از دلگرميهايي كه در طول آن به ديگران داديد. افرادي مانند شما زمين را آباد مي كنند حال هركجاي آن باشند فرقي نمي كند. اميدوارم با ثروت و قدرتي كه در ايران به دست مي آوريد مكرر براي سفرهاي تفريحي شما را در آمريكا ببينند.
داستاني در زير مي آورم كه ممكن است تكراري باشد ولي به نتيجه آن دقت كنيد.

روزگاری مرید ومرشدی خردمند در سفر بودند. در یکی از سفر هایشان در بیابانی گم شدند وتا آمدند راهی پیدا کنند شب فرا رسید. نا گهان از دور نوری دیدند وبا شتاب سمت آن رفتند. دیدند زنی در چادر محقری با چند فرزند خود زندگی می کند.آن ها آن شب را مهمان او شدند. واو نیز از شیر تنها بزی که داشت به آن ها داد تا گرسنگی راه بدر کنند.

روز بعد مرید و مرشد از زن تشکر کردند و به راه خود ادامه دادند. در مسیر، مرید همواره در فکرآن زن بود و این که چگونه فقط با یک بز زندگی می گذرانند و ای کاش قادر بودند به آن زن کمک می کردند،تا این که به مرشد خود قضیه را گفت.مرشد فرزانه پس از اندکی تامل پاسخ داد:"اگر واقعا می خواهی به آن ها کمک کنی برگرد و بزشان را بکش!".

مرید ابتدا بسیار متعجب شد ولی از آن جا که به مرشد خود ایمان داشت چیزی نگفت وبرگشت و شبانه بز را در تاریکی کشت واز آن جا دور شد....

سال های سال گذشت و مرید همواره در این فکر بود که بر سر آن زن و بجه هایش چه آمد.

روزی از روزها مرید ومرشد قصه ما وارد شهری زیبا شدند که از نظر تجاری نگین آن منطقه بود.سراغ تاجر بزرگ شهر را گرفتند و مردم آن ها را به قصری در داخل شهر راهنمایی کردند.صاحب قصر زنی بود با لباس های بسیار مجلل و خدم و حشم فراوان که طبق عادتش به گرمی از مسافرین استقبال و پذیرایی کرد، و دستور داد به آن ها لباس جدید داده و اسباب راحتی و استراحت فراهم کنند. پس از استرا حت آن ها نزد زن رفتند تا از رازهای موفقیت وی جویا شوند. زن نیز چون آن ها را مرید و مرشدی فرزانه یافت، پذیرفت و شرح حال خود این گونه بیان نمود:
سال های بسیار پیش من شوهرم را از دست دادم و با چند فرزندم و تنها بزی که داشتیم زندگی سپری می کردیم. یک روز صبح دیدیم که بزمان مرده و دیگر هیچ نداریم. ابتدا بسیار اندوهگین شدیم ولی پس از مدتی مجبور شدیم برای گذران زندگی با فرزندانم هر کدام به کاری روی آوریم.ابتدا بسیار سخت بود ولی کم کم هر کدام از فرزندانم موفقیت هایی در کارشان کسب کردند.فرزند بزرگ ترم زمین زراعی مستعدی در آن نزدیکی یافت. فرزند دیگرم معدنی از فلزات گرانبها پیدا کرد ودیگری با قبایل اطراف شروع به داد و ستد نمود. پس از مدتی با آن ثروت شهری را بنا نهادیم و حال در کنار هم زندگی می کنیم.

مرید که پی به راز مسئله برده بود از خوشحالی اشک در چشمانش حلقه زده بود....
نتیجه:

هر یک از ما بزی داریم که اکتفا به آن مانع رشدمان است،و باید برای رسیدن به موفقیت و موقعیت بهتر، آن را فدا کنیم.

[عکس: ?ui=2&ik=bdb1d6a087&view=att&th=129e9719...c3e_0.2&zw]
[عکس: ?ui=2&ik=bdb1d6a087&view=att&th=129e9719...c3e_0.1&zw]
شماره کیس:***2010AS00023
تاریخ دریافت نامه قبولی: June 2009
کنسولگری: آنکارا
تاریخ ارسال فرمهای سری اول: July 2009
تاریخ کارنت شدن کیس: June 2010
تاریخ دریافت نامه دوم: July 2010
تاریخ مصاحبه: August 25, 2010
تاریخ دریافت کلیرنس:13 September
جمع تقریبی هزینه ها:نه ميليون براي دو نفر و دو بار سفر به تركيه
Dear Amir, Congratulation

به خاطر روحیه بالا، امید، جسارت و شجاعتت
بهترین آرزوها رو برات دارم Wink
شماره کیس: 2010AS00023xxx
تاریخ دریافت نامه قبولی:june 2009
کنسولگری:آنكارا
تاریخ ارسال فرمهای سری اول:july 2009
تاریخ کارنت شدن کیس:july 2010
تاریخ دریافت نامه دوم:july 2010
تاریخ مصاحبه:August 11 و August 12
تاریخ دریافت ویزا: روز مصاحبه Big Grin
جمع تقریبی هزینه ها:با گردش دو هفته ای و خرید،
دو نفر 10000$
تشکر کنندگان: afsan2010 ، dr4mir ، io7o ، hasti_banoo ، Hossein81 ، aadine ، ساشا ، azin ، new king ، behzad7 ، امیر مهاجر
با اينكه زمانه حكيمان و آگاهان اسرار به سر رسيده است ولي مطلبي كه براي امير نوشتي خيلي قشنگ بود.مرسي.
شماره كيس :2010AS23400
كنسولگري :آنكارا
تاريخ كارنت شدن كيس: =VISA BULLETIN FOR JUNE 2010
يا همان روز خوب چهارشنبه 22/2/89
تاريخ مصاحبه: اواسط جولاي
دريافت كليرنس: 23 آگوست يعني 1 شهريور كلير شدم .كلير شدم خدايا خودت از ما بپذيرWink
vısa:27 augest2010
جمع هزينه ها با بليط رفت و برگشت به آمريكا :‌5 هزار دلار
تشکر کنندگان: farzad24 ، Taraneh ، ساشا ، azin ، aadine ، ساسان ، امیر مهاجر
بچه ها کسی هست که از انکارا بعد از اینکه ویزا گرفت را به راه رفته باشه امریکا؟ یکی جواب بده خواهش میکنم
Shyافسوس چقدر زود دیر میشه
تشکر کنندگان:
ساشا جان داری کتاب می نویسی؟ هر بار که این تاپیک رو می بینم که آپدیت شده می گم سفرنامه ساشا اومد! ولی باز هم خبری نیست . ما چکیده کتابت رو هم قبول داریم Shy
تشکر کنندگان: afsan2010 ، sam_hash ، m.amjadi ، dr4mir ، m.memari ، ساشا ، ساسان ، امیر مهاجر ، ASGAR2012
دوستان عزیز
با احترام
دو تا سوال داشتم اولا در مورد فرم های w2 و 1040 بیشتر توضیح بدین. کمی گیج شدم . چون من اسپانسرم داره فرم i134 رو فقط برام متعهد میشه ومیفرسته. دوم اینکه اگه خونه به نام همسر باشه آیا قبول میکنن یا باید حتما به نام برنده لاتاری باشه؟
مرسی
تشکر کنندگان:
[/align]
[/quote]
امیر عزیز شجاعتت رو بهت تبریک میگم ومطمئن هستم از راههای دیگه حتما میتونی به آرزویت برسی.
همیشه موفق باشی
تشکر کنندگان: dr4mir ، ساشا
(2010-07-22 ساعت 06:49)behbal نوشته:  دوستان عزیز
با احترام
دو تا سوال داشتم اولا در مورد فرم های w2 و 1040 بیشتر توضیح بدین. کمی گیج شدم . چون من اسپانسرم داره فرم i134 رو فقط برام متعهد میشه ومیفرسته. دوم اینکه اگه خونه به نام همسر باشه آیا قبول میکنن یا باید حتما به نام برنده لاتاری باشه؟
مرسی

دوست عزیز اسپانسر شما باید کپی برگه مالیاتی سه سال آخر را بفرسته البته در مورد خودم عرض کنم من فرم آی- 134 رو بهمراه راهنماش براش ایمیل کردم و ایشون برام نامه از محل کار و بانک مبنی بر اینکه درآمد سالینه اش چقدره و چقدر پول پس انداز داره ولی من بهش گیر دادم و برام w2 سال 2008 رو فرستاد اما روز مصاحبه کسری 1040 رو هم بهم زدند . پیشنهاد می کنم حتما برگه مالیاتی رو بگیر ازت می خواهند.
با آرزوی موفقیت تمام ایرانیان عزیز در سراسر جهان
تجربه شکست خیلی بهتر از حسرت خوردن از دست دادن یه موقعیت هستش
 

نشویل - تنسی : جایی که من زندگی‌ می‌کنم ، شهری کوچک ، با هزینه‌های متوسط ، وضعیت کار بد نیست 
تشکر کنندگان: Eskandari ، ساشا ، sam_hash ، kianoush
سلام دوستان
این سفرنامه نوشتن از مصاحبه سخت تره!

همه چیز از اون روز شروع شد که من پاکت نامه سفید رو توی دستم دیدم ....
از چند سال قبل من سفرنامه های وبلاگ سعید رو میخوندم و پیش خودم فکر میکردم یعنی میشه منم یه روز مثلا برم مطب دکتر اونگان؟!! الانم باورم نمیشه که من رفتم مطب دکتر اونگان!!

قبل از اینکه من اصلا بدونم چیزی به اسم لاتاری وجود داره یک روز صبح که خواب بودم توی خواب دیدم که من در حال سفر هستم و هواپیمای ما در جایی توقف داره و باید پرواز مون رو تعویض کنیم بعد اومدیم و پرواز بعدی رو سوار شدیم و حرکت کردیم و بعد از توقف دوباره هواپیما، به مقصد رسیدیم و باید از دری رد میشدیم که هر کسی رو راه نمیدادن و من در فکر بودم که چطور باید از در رد بشم که دستم رو توی جیبم کردم و دیدم یک بلیط ورودی برنده شدم و خیلی خوشحال شدم و اونو به نگهبان دم در نشون دادم و رفتم تو وقتی برگشتم به عقب نگاه کردم دیدم همه دوستان بچگی و عزیزانم دارن از پشت نرده ها به من نگاه میکنند و من خیلی ناراحت بودم که چرا اونا نتونستن بیان..... در همین حین با صدای زنگ تلفن از خواب بیدار شدم.... دوستم بود گفت میایی بریم برای لاتاری عکس بندازیم؟ - لاتاری چیه؟ - مگه نمیدونی؟ - نه. – بابا یه سایته .....

یکسال بعد از گرفتن نامه .....

بعد از کلی انتظار برای کارنت شدن بلاخره در بولتن ماه june شماره ام کارنت شد. برای بلیط رفتم به آژانس نمایندگی ترکیش و برای وان به آنکارا رفت و برگشت البته رفت پرواز معمولی و برگشت پرواز اوپن 146000 تومان پرداخت کردم. هتل رویال رو هم با دوستم افسانه جان از آژانس جزیره بهشت شبی 95 دلار رزرو کردیم. روز موعود رسید و من با یک اتوبوس ترک از ارومیه به مقصد وان راه افتادم. البته اتوبوس ترک برای حمل اجناس بود نه مسافر و فقط تعداد کمی مسافر داشت. اگر کسی خواست از این راه بره همون اتوبوس های ایرانی رو سوار بشه. من چون زبان ترکی استانبولی رو کاملا مسلط هستم با اونها رفتم چون اتوبوس های باری و مخصوصا ترک رو توی مرز و بعد از مرز توی پاسگاههای خودشون کمتر معطل میکنن. حدودا یکساعت بعد به مرز رسیدم و تا بیام خروجی رو که 12000 تومان بود بریزم و بیام اونور دیدم اتوبوس قبل از من مرز رو رد کرده و اونور پارک کرده اینطوری بود که من ساعت 8 از ارومیه راه افتاده بودم و ساعت 9:30 اونور مرز درترکیه بودم. اگر کسی خواست سریعتر بره میتونه تا مرز با آژانس بره حدودا 12000 تومان قیمتشه و از اونجا سوار اتوبوس ها یا ون ها بشه اگه نمیخواد توی مرز معطل کنه. ولی اتوبوس های ایرانی که 7:30 راه میافتند به پرواز ساعت 4 به وقت ترکیه میرسند ولی اونجا باید بگین که ساعت 4 پرواز دارین و هزینه اش هم 20 تومانه.
چون اتوبوس من از شهر یوکسک اُوا به بعد باید مدام توقف میکرد من پیاده شدم و ازم هم پولی نگرفتند و برام صبحانه هم خریدند. تصمیم داشتم سوار ون ها بشم که یک اشتباه مزخرف کردم! سوار مینی بوس شدم که تازه میخواست مسافر بزنه و اصلا حساب اینو نکردم که ون ها کوچکترند و سریعتر پر میشند و در ضمن مینی بوسها کارت میخورند و از سرعت 90 یا 100 تا بالاتر نمیتونند برند و معطلی زیاد دارند بعکس ون ها. خلاصه 1.5 ساعت من معطل شدم ولی خودکرده را تدبیر نیست.... یعد از 3.5 ساعت به وان رسیدم و یک تاکسی دربست گرفتم و 25 دقیقه مونده به پرواز رسیدم فرودگاه ( مسیر تا فرودگاه با تاکسی 6-7 دقیقه هست) انقدر از دست خودم عصبانی بودم که اصلا این قسمت از مسافرت رو نمی خوام یادم بیارم به فرودگاه که رسیدم مثل کسی که 3.5 ساعت نفسش رو حبس کرده باشه یکهو یک نفس راحت کشیدم . پرواز بدی نبود 1:30 ساعت طول کشید. مخصوصا از روی دریاچه زیبای وان که تماشاش لذت بخش بود و باعث شد هرچی استرس کشیده بودم از بین بره پذیراییش خیلی مختصر بود حتی اتوبوس های سیر و سفر ایران بیشتر از این از آدم پذیرایی می کنن!

فرودگاه آنکارا فرودگاه مرتبیه و از در که بیرون میایین اتوبوس های هاواش رو میبینین که مسافر میزنن. برای رفتن به منطقه ای که سفارت ها هستش کلا گزینه خوبیه چون همین مسیر رو باید حداقل 60 لیر بدید تا برسید به هتل ولی با هاواش بعد اینکه سوار میشید مسیر طولانی نیم ساعته رو طی می کنه و بعد در ایستگاه "اولوس" نگه میداره و همه اونجا پیاده میشن هزینه اش هم 10 لیره. بعد میتونید با تاکسی به هتل مورد نظرتون برید من به هتل رویال رفتم و هزینه اش هم شد 12 لیره که با تاکسیمتر حساب میشه البته میشه چونه زد ولی من دیگه حالشو نداشتم! ساعت 7 بود که رسیدم هتل.

فردای آنروز با افسان و دکتر امیر برای مدیکال رفتیم لابراتوار düzen ( کلمه düzen به معنای نظم و ترتیب هست) اونجا آقای امیر حسام و خانواده محترمشون رو هم دیدم. منتظر شدیم پرستار برای خون گرفتن مارو صدا کرد رفتم نشستم و باهاش احوالپرسی کردم و گفت : شما چرا اینقدر خوب ترکی صحبت می کنید اصلا معلوم نیست که شما خارجی هستید. منم براش توضیح دادم که من آذری هستم و با ترکها کار می کردم و دوستان ترک زیاد دارم. کلا این چند روزه اونقدر این سوال رو از من کردن و من هم این جواب تکراری رو دادم که دکتر امیر و افسان با اینکه ترکی اصلا نمیدونستند وقتی کسی دوباره این سوال رو می کرد میفهمیدند و خنده شون می گرفت ومی گفتند تو بهتره روی کاغذ اینو بنویسی و اینجور مواقع بدی بخونن!! وقتی پرستار داشت از دکتر امیر خون میگرفت حواسش به صحبت با من مشغول بود و یکهو سوزن رو کرد توی دستش و از ترس رنگش سفید شد و گفت بپرس ببین بیماری چیزی ندارند این آقا؟ منم بهشون گفتم که ایشون دندونپزشک هستند و هر 6 ماه تست میدن و پرستار بیچاره خیالش راحت شد. بعد عکس قفسه سینه گرفتند و شانسی که ما آوردیم این بود که دکتر همون موقع توی مطب بود و ویزیت می کرد فکر کنم بخاطر جمعیت زیاد اونروز بود که ممکن بود بعد از ظهر وقت نکنه همه رو ویزیت کنه. منشی وقت ها رو از اینترنت چک میکرد و بلاخره رفتیم پیش دکتر و اول همون سوال تکراری... بعد شاکی بود از دست مریضهایی که وقت ندارند و گفت من 36 تا مریض برای امروز دارم و دیگه وقتی ندارم به بقیه بدم و اینطوری آدم کلافه میشه که اصرار میکنند برای ویزیت. سوالهاش همون ها بود.

ترکها یه مثلی دارن وقتی میخوان بگن ما اهل هیچ خلافی نیستیم میگن سیگارا آلکل کومار ( ق.مار) یُک ( نیست) یعنی اهل سیگار و الکل و ق.مار نیستم! وقتی دکتر از من پرسید سیگار میکشی یا نه؟ الکل چطور؟ منم یکهو به شوخی گفتم سیگارا آلکل کومار یُک . و دکتر خنده اش گرفت ولی با خودش حتما گفت این مزه پرونی ها دلیل نمیشه اون دو تا آمپول رو نوش جان نکنی!! و اومد زد نامرد! [عکس: 2mo5pow.gif]
بعد هم چند تا مشت و لگد به پهلوها : تا تو باشی ادای ما ترکها رو درنیاری!!
[عکس: looksmiley.gif]
منم دست از پا دراز تر اومدم بیرون... قبلش پرسید کی مصاحبه داری؟ گفتم پس فردا گفت فردا بعدازظهر بیا جوابو بگیر.
اینو قبلا هم گفتم ولی حالا بازم اینجا میگم بچه هایی که کزاز رو یک یا دو بار زدند باید کلا 3 تا مهر واسه کزاز داشته باشند وگرنه اونگان یکی دیگه میزنه. خلاصه تا 3 نشه بازی نشه ....

روز مصاحبه همون چیزهایی که روتین بچه ها گفتند بود. با دکتر امیر وایستاده بودیم توی صف. ماموره اومد 20 نفر ویزایی رواسمشو خوند و ما انگار برگ چغندر بودیم اونجا! البته من به دکتر امیر توضیح دادم که اونجا حتما صف یه دونه ایهاست که سریعتر هم میرند تو!! Tongue

بعد اینکه همه اون 20 نفر ویزایی که اکثرا ترکهایی بودند که برای دوره زبان میخواستند برن آمریکا رفتند تو ما وارد شدیم ... تق و تق ! ( این تق و تق صدای دره بود. آخه همه سفرنامه ها تق تق می کردند و من هم عقده شده بود برام! )
خانومی که مدارک رو میگرفت من با هاش ترکی صحبت کردم و بهم گفت مصاحبه ترکی باشه یا انگلیسی ؟! بعد یکهو خودش گفت : ای وای ببخشید برای ایرانیها ترکی مصاحبه نمی کنیم. فارسی یا انگلیسی؟

رفتیم توی سالن نشستیم . ما اصلا باجه 7 نرفتیم و ویزایی ها میرفتند اون باجه و ما گرین ها همونجا قبل از شروع به مصاحبه، انگشت نگاری میشدیم. یک آقا و خانم مسن هم بودند که آقاهه خیلی وقت پیش آمریکا درس خونده بود و من فکر کردم حتما ویزا میدن بهش ولی برگه آبی گرفت یک زن و شوهر عراقی هم بودند که من اول فکر کردم ترکند و یک نوزاد داشتند که نعوذ بالله یکم زشت بود و من به دکتر امیر گفتم طفلی بچه چقدر زشته! بعد اون آقای عراقی به بچه اش نگاه کرد و گفت شما ایرانی هستید؟!! من واقعا همین جا از هموطنانم عذر میخوام که چهره ایرانی جماعت رو سیاه کردم آخه چه میدونستم یارو فارسی بلده؟! [عکس: shame.gif]

یک دختر خانم هم بود که قبل از برنده شدن مجرد بود و بعد ازدواج کرده بود و اصلا نمی دونست که به شوهرش هم ویزا میدن همین جور شانسی به آفیسر گفت من ازدواج کردم میشه شوهرم هم بیاد ؟ اگه بیاد به اونم گرین کارت میدین؟! اونام گفتند هرچند وقت کمه ولی باشه بگو فلان روز بیاد....
بعد من رفتم پای باجه 3 پول مسئول اون باجه یک دختر خانم ترک هستش .و بعد دوباره پای باجه 6 انگشت نگاری و بعد قسم خوردم و فقط سوال کرد شغلتون چی هست گفتم مهندس کامیوترم. سخت افزار. – کجا کار میکنید؟ - ... – دولتیه؟ - بله. – آمریکا فامیل دارید؟ - 2 تا دایی دارم. – پرونده شما کامله و فقط یک پروسه اداری باید طی بشه .... از اول هم اون برگه آبی رو گذاشته بود و من دیدم. اصلا از قبل برگه تون لای پرونده تونه مثل دکتر امیر که بیچاره همین که رسیده بود پای باجه برگه قرمزش رو دیده بود. بعد دکتر امیر رفت و من براش دعا میکردم ولی آفیسر با برخورد خوبی بهش برگه قرمز داد و گفت من باید به شما برگه قرمز بدم و این یه قانونه. صحنه بدی بود. اصلا نفهمیدیم چطوری اومدیم بیرون از سفارت ...
روز بدی رو گذروندیم و من همش فکر می کردم برگه قرمز چقدر ویران کنندست و ما باید به دوستانمون که این اتفاق براشون میفته تسلی بدیم نه اینکه نمکی هم روی زخمشون بپاشیم. همون شب که من از فشار مصاحبه راحت شده بودم حس خاصی داشتم مثل کنکور که بعدش احساس خلا می کنین. انگار که یکسال با فکری زندگی کردید که امروز دیگه تموم شده و دیدن صحنه تصادف یک گربه با یک ماشین باعث شد تا فشار این یکسال بصورت گریه بزنه بیرون و با افسان و دکتر امیر رفتیم داخل برگر کینگ و من 15 دقیقه داشتم گریه میکردم و اصلا نمی دونستم برای چی؟! [عکس: 6asmnhy.gif]

توی هتل ما نادیا از بچه های مهاجرسرا با پدر محترمشون هم بودن که از آشنایی باهاشون خیلی خوشحالم. همین طور مادر آقا ساسان که توی هتل الیت پالاس بودند رو دیدیم که هر دوی این دوستان ویزاشونو گرفتند و من همین جا بهشون تبریک میگم. واقعا به همه مون خیلی خوش گذشت. در ضمن نادیا جان مامان جون بهت سلام میرسونه!
برای غذا هم اطراف هتل چند جا رفتیم. آخرین شب هم رفتیم همون خیابون که دوستان گفته بودند غذای 5 لیری خوردیم!

برای زنگ زدن به ایران من کارت تلفن آسیا کارت گرفتم و از اتاق هتل مستقیما شماره ها رو طبق دستورالعملش وارد کردم و صحبت کردم و از رسپشن هم پرسیدم و چک کرد و گفت مبلغی برامون بابت پول تلفن ثبت نشده. یعنی همون 5 لیری که بابت خرید کارت تلفن دادین همونه. این کارت ها یکنوع هم دارند که برای تماس با اروپا و آمریکاست که بجای آبی قرمز رنگند و به بجای 19 دقیقه 17 دقیقه باهاشون میتونید با ایران صحبت کنید.

فردای اونروز بعد از مصاحبه افسان ما به آکوا پارک رفتیم واقع در بیرون شهر و متعلق به هتل بویوک آنادولو هتل ( آنادولو یعنی مام میهن و بویوک یعنی بزرگ ) کلا درآنکارا 2 تا پارک آبی وجود داره که این که مارفتیم بزرگتر و قشنگتر بود. میخوام جای همه دوستان رو خالی کنم در اونجا چون واقعا نصف لذت سفر ما به پارک آبی بود. دوستانی که میخوان اونجا برن بدونن که این مکان خیلی دوره و با تاکسی صرف نمی کنه ولی سرویس های رایگان داره ساعت 10 و ساعت 11 رفت و ساعت 6 و ساعت 7 عصر هم برگشت که باید با هتلتون هماهنگ کنید برای رفتن به محل ایستگاه سرویسهاش. هزینه اش هم نفری 25 لیره و فکر کنم خانوادگیه.

برای برگشت به ایران هم رفتم تا ایستگاه اولوس و از اونجا هر نیم ساعت یکبار یک اتوبوس به سمت فرودگاه میره حواستون باشه که برنامتون روتنظیم کنین سر نیم ساعت بعدی اونجا باشین و تا پرواز هم وقت کافی داشته باشین نیم ساعت هم طول میکشه برسین فرودگاه. وقتی میرسین فرودگاه ایستگاه اول برای پروازهای خارجی نگه میداره و بعد چند متری میره جلو ایستگاه دوم برای پروازهای داخلیه. بعدش هم از فرودگاه یه تاکسی می تونین بگیرین حدودا 20 لیر میگیره و میرین ترمینال ( اتوگار) سوار اتوبوس های مستقیم به ارومیه میتونین بشین. ولی من بازم حوصله نداشتم معطل بشم. البته مرز سرو مرز خلوتیه و معطلی نداره. سوار اتوبوس شدم تا یوکسِک اُوا از اونجا هم یک ون دربست گرفتم چون بازم حوصله معطلی نداشتم 20 لیره هم کرایه اون شد تا مرز . مرز رو که رد کردم اومده بودند دنبالم و 50 دقیقه بعد رسیدم خونه ام.

هزینه های من : 237000 تومان هتل ( اتاق دبل تقسیم بر 2 ) برای 5 شب
146000 بلیط هواپیما
12000 خروجی
0 لیره از ارومیه تا یوکسِک اُوا + 20 لیره برگشت
15 لیره اتوبوس از یوکسِک اُوا تا وان رفت +15 لیره برگشت
20 لیره تاکسی تا فرودگاه + 20 لیره برگشت
10 لیره هاواش تا اولوس + 10 لیره برگشت
12 لیره تاکسی از اولوس تا هتل + 12 لیره برگشت
180 دلار + 47.5 دلار دکتر اونگان
819$ سفارت

من میخوام چند تا از جاهای دیدنی آنکارا رو اینجا براتون بنویسم تا شاید بدردتون بخوره.
-Armada
kepa
Kent Park
این سه تا محلیه برای نشستن و خوردن و تفریح و یکسری مغازه داره برای خرید. برای رفتن به اینجا ها باید اتوبوس خط 100. Yıl
( به معنای صدمین سال) رو سوار بشید یا با تاکسی برید.
Atakule ( کوله به معنای برجه – برج پدر ) حالت تاریخی داره.
Ankara Kalesi ( قلعه آنکارا) اینجا هم حالت تاریخی داره وجای خیلی قشنگیه- پر از اشیای قدیمی و باستانیه.
Gençlik Parkı ( پارک جوانی) این پارک یک استخر خیلی بزرگ داره و در کنارش لونا پارک داره برای بزرگسالان و بچه ها.
Aqua Park پارک آبی که توضیح دادم. البته شما میتونید اون یکی هم برید که داخل شهره ولی کوچیکتره.
می تونید برید پارک جوانی رو بینید بعدش سر ساعتِ سرویسها از روبروش ( میدان اپرا) سوار دُلموش ها بشید برید آکوا پارک.
ببخشید که اینقدر طولانی نوشتم....
از همسفرهای خوبم چه در راه آنکارا و چه در راه گرفتن ویزا و رفتن به آمریکا در مهاجرسرا تشکر می کنم و برای همهتون آرزوی موفقیت می کنم و بابت کمکهایی که بهم کردید و همین طور ادمین عزیز که اینقدر بی توقع امکانات این سایت رو برای بالا بردن آگاهی ما فراهم کردند تشکر می کنم.

خواهر کوچکترتون ساشا [عکس: dancegirl2.gif]
شماره کیس:2010AS000022xxx
تاریخ دریافت نامه قبولی:28July 2009
تاریخ ارسال فرمهای سری اول : 18/08/2009
تاریخ کارنت شدن کیس : JUNE 2010
تاریخ دریافت نامه دوم: 2010 /Aug 4
تاریخ مصاحبه: 2010 /july 14
تاریخ دریافت کلیرنس: 36days ) - 19 Aug )
کنسولگری: Ankara
ورود به آمریکا : ۱ اکتبر
دوستانی که برای مصاحبه رفتن لطفا راهنمایی کنن با توجه به اینکه دزدی تو ترکیه زیاد هست پول رو چه طور ببریم بهتره؟
من با همسرم میرم و چون هتل رو هم اینترنتی رزرو کردیم باید هزینش رو همراهمون ببریم + خرج مصاحبه و دکتر + خورد و خوراک و خرید.. برای 12 روز
اگر Visa card ببرم در فروشگاهها میتونم استفاده کنم؟
شماره کیس: 2010AS00027XXX
کنسولگری: Ankara
مصاحبه: Aug-2-2010
دریافت ویزا:روز مصاحبه
تشکر کنندگان: jan




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان