سلام به همه. من برگشتم
قبل از نوشتن سفرنامه ام یک چیزهایی هست که باید بگم.
به بچه های مهاجر سرا خیلی مدیونم. تمام اطلاعاتی که دادین، همه امیدها و انرژی مثبتی که دادین. همه جوابهایی که با مهربونی و میل و رغبت به سوال هام دادید، باعث شد تمام مراحل این دوره ی سخت را با اعتماد به نفس و امید بیشتری بگذرونم. از همه دوستای خوبم که تو این پروسه استرس آور باعث شدن استرسم کم بشه و احساس تنهایی نکنم از ته قلبم ممنونم و برای همه تون با تمام وجودم آرزوی روزهای خوش و موفقیت میکنم.
نکته دوم که میخوام بگم اینه که : باور کنید 80 درصد استرسی که داریم بی مورده. اگر با آرامش و بدون استرس پله ها را یکی یکی بالا برید همه چی بدون هیچ دردسری درست میشه. یک چیز را یادتون نره این جاده انتها داره. آخرش همه ویزا را میگیریم و میریم سر خونه و زندگیمون. فقط زمانش یک مقدار کم و زیاد داره. پس با آرامش کامل به زندگی عادی و روز مره خودتون ادامه بدین. باور کنید که آرامش سرعت کارهاتون را بیشتر میکنه و زودتر به هدف میرسین.
اما سفرنامه. سفرنامه ام تقریبا عین سفرنامه دوستان دیگه است و تقریبا همه چیزش تکراریه. اما کامل و با جزئیات مینویسم که ببینین و بدونین همه چیز روتین خودش میره جلو و احتیاجی به حرص خوردن و استرس نیست.
مقدمات سفر:
پروازم با تورکيش ايرلاين بود که بهتون توصيه نميکنم. چون پرواز مستقيم به آنکارا نداره. تهران به استانبول. استانبول به آنکارا. يعني لقمه را دور سر چرخوندن و بعد خوردن. سه ساعت تهران به استانبول. سه ساعت الافي تو ترانزيت فرودگاه يک و نيم ساعت استانبول به آنکارا.
هتل را به پيشنهاد يک دوست مهاجرسرايي و بعد از کمي تحقيق ، هتل Asrin Business انتخاب کردم. هتل تر و تميز و خوبيه. جاش خيلي ساکت و دور از هياهوي خيابونه (که اين براي من خيلي مهمه). با سفارت پياده نيم ساعت فاصله داره. اگر تاکسی بگیرین حدود 7 دقیقه با کرایه 7 لیر. صبحونه اش خیلی خوبه. انگلیسی در حد راه انداختن کار بلدن. اما از سرعت اینترنتش زیاد راضی نبودم.
مدیکال:
از طریق سایت از قبل از دکتر اونگان وقت گرفته بودم اما فرقی نمیکنه وقت گرفته باشین یا نه. هر کی زودتر برسه .
خانم پذیرش که طبقه چهارمه کمی فارسی بلده. برگه کیس نامبر، پرینت تاریخ و ساعت وقت مدیکال و پاسپورت را ازم گرفت. عکس نخواست. گفت روی یک صندلی که یک دوربین جلوش هست بشینم و به دوربین نگاه کنم. بعد که برگه مشخصات را پرینت گرفت ، عکسی که ازم گرفته بود روی همون برگه پرینت شده بود.
اول رفتم آزمایش خون. خانومه خیلی عالی ازم خون گرفت. اصلا چیزی احساس نکردم.
بعدش عکس ریه.
بعدش ملاقات با دکتر.
خود دکتر اونگان نبود. خانومش منو ویزیت کرد. اسم خانومش هاندان هست. که به زبون ما یعنی خندان.
خانوم خوش صحبت و گرمیه. کلی با هم گپ زدیم. معاینه ام کرد. واکسن اضافه ای بهم نزد. فقط آنفلوآنزا را زد که تو ایران نزده بودم. وقتی هم فهمید که آلرژی فصلی دارم و پوستم خارش داره برام یک نسخه نوشت که همونجا دارو را گرفتم. و خدا امواتش را بیامرزه که قرصی که برام نوشت واقعا عالی بود.
فرداش رفتم جواب آزمایش را گرفتم. شامل یک برگه برای خودم. یک پاکت دربسته که نباید باز بشه و باید روز مصاحبه به سفارت بدیم. یک سی دی که تو فرودگاه امریکا باید بدیم.
روز مصاحبه:
هفت و نیم صبح جلوی درب شماره چهار سفارت بودم. سه چهار نفر ایرانی و سه چهار نفر ترک ایستاده بودن. هشت صبح در را بازکردن و گفتن به صف بایستین. پاسپورت را نگاه میکنن و یکی یکی میریم تو. به هیچ عنوان به هیچ کس اجازه ندادن کیف با خودش ببره تو. فقط کیف پول اجازه دارین ببرین و پوشه مدارک . توصیه میکنم کیف با خودتون نبرین. من نامزدم باهام بود کیفم را نگه داشت اما کسایی که تنها بودن مجبور شدن کیفشون را امانت بذارن پیش دکه روزنامه فروشی جلوی سفارت که البته 5 لیر هم بابت این کار پول میگیره.
اول از چک امنیتی رد میشین. بعد از عبور از یک حیاط کوچولو یکی یکی میرین تو سالن. جلوی در سالن خانوم ایرانی مدارک را ازتون میگیره. خودش دونه دونه میگه چیا را تحویل بدین. پاسپورت- شناسنامه و ترجمه اش- دو قطعه عکس پاسپورتی- مدارک مالیاتی و ساپورت مالی- مدارک اثبات رابطه- پاکت دربسته مدیکال. اگر چیزی اضافه دارین میگیرین دستتون وقتی آفیسر مصاحبه میکنه اگر خواست میدین به آفیسر.
. بعدش هم یک شماره میده بهتون و میرین میشینین تا شماره را روی تابلو ببنین و برید به باجه مربوطه.
شماره ها به ترتیب خونده نمیشه. پس از تابلو غافل نشین.
وقتی من وارد شدم هفت هشت نفری تو سالن بودن اما بعد از تقریبا نیم ساعت همه صندلی ها پر شد. فکر کنم حدود 200 نفر بودن. ساعت 9 شماره ام را رو تابلو دیدم رفتم برای انگشت نگاری. گفتن دوباره بشین. ساعت 10 یک بار دیگه شماره ام روی تابلو دیده شد. رفتم جلوی باجه خانومه گفت میتونی بری ساعت 2 بعد از ظهر دوباره برگردی؟؟ مثل مربا وا رفتم. گفتم چرا؟ گفت سرمون شلوغه و لازمه به پرونده ات نگاهی بندازم. دست از پا دراز تر رفتم بیرون. برگشتیم هتل و ساعت 2 دوباره دم سفارت بودیم. با کارتی که بهم صبح داده بودن وارد سفارت شدم و باز هم نشستن و چشم به تابلو دوختن.
هر چی شماره تو دنیا وجود داشت رو تابلو اومد جز مال من. ساعت نزدیک چهار شده بود و من از استرس داشتم میمردم که نکنه الان بهم بگن ما دیگه ساعت کارمون تموم شده شما برو فردا بیا. سالن کم کم داشت خلوت تر و خلوت تر میشد. به جز من سه چهار نفر تو سالن بودن و ساعت یک ربع به چهاربود.
وقتی شماره ام را روی تابلو دیدم نفهمیدم با پا رفتم جلوی باجه یا با سر.
قبلا از یکی از دوستان مهاجر سرا که ویزای نامزدی بود شنیده بودم که ویزا نامزدی ها تقریبا آخرین نفر مصاحبه میشن.
آفیسر یک خانوم جوان مو مشکی خیلی خنده رو و خوش برخورد بود که فارسی را خیلی خوب و با لهجه خیلی بامزه و شیرین حرف میزد. مصاحبه ام تقریبا یک ربع طول کشید.
سوالهایی که ازم پرسید اینا بود:
کجا و چطور آشنا شدین؟
چرا شما به نامزدتون علاقه دارین!!!!!
شما اطلاع داری که اگر طی سه ماه ازدواج نکنین باید برگردی کشور خودت؟
نظر خانواده شما در مورد نامزدتون چیه؟
مادر شما مخالفت نداره که شما بری آمریکا؟
نامزد شما دوبار برای دیدن شما اومده ایران دومین بار تاریخش کی بوده؟
با هم کجاها رفتین؟
قبل از اون دوباری که نامزدتون برای دیدن شما اومد ایران آخرین بار کی ایران بوده؟
نامزدتون اولین بار کی اومده به آمریکا؟
کدوم ایالت زندگی میکنه؟
شما در مورد اون ایالت چی میدونی؟
کار شما چیه؟
تو آمریکا میخوای چکار کنی؟
چرا تو ایمیل ها نامزد شما انگلیسی نوشته اما شما فارسی نوشتی؟ مگه شما انگلیسی بلدی؟
تلفنی حرف میزنین به چه زبونی حرف میزنین؟
تبریک میگم با ویزای شما موافقت شد پاسپورت شما فعلا پیش ما میمونه. موفق باشید.
همونطور که میبینید اکثر سوالها بیشتر جنبه مچ گیری داره. چیزی که مهمه اینه که با اعتماد به نفس و بدون هول شدن و خیلی با آرامش رفتار کنید. آفیسر ها قبل از هر چیز روانشناس های حرفه ای هستن.
تا در خروجی و تو خیابون که خبر را به نامزدم دادم را پرواز کردم. چند دقیقه بعد تو خیابون هر دو داشتیم گریه میکردیم.
پیک آپ پاسپورت:
روز سوم بعد از مصاحبه یک ایمیل از اسفارت اومد که اعلام کرده بود پاسپورت من را به اداره پست که از قبل تعیین کردم فرستاده. یک شماره بارکد هم داده و یک لینک که شما را میبره به سایت اداره پست که اگر اونجا شماره بارکد را بدین بهتون میگه که پاسپورت شما برای پیک آپ آماده هست یا نه.
ظهر همون روز رفتیم اداره پست. شناسنامه و برگه ای که موقع گرفتن وقت پرینت گرفتیم که آدرس اداره پست توشه را ازم خواست و بسته را تحویلم داد.
پاکت پلاستیکی زرد رنگ اداره پست ر ا که باز میکنید توش پاسپورت ، دو سه تا برگه که برای اطلاع خودتون که باید بخونید هست. و یک پاکت کاغذی کرم رنگ دربسته که نباید درشو باز کنید و تو فرودگاه آمریکا ازتون میگیرن.
من چون بلیط رفت فقط گرفته بودم بلیط برگشتم را همونجا گرفتم. روبروی سفارت دفتر ایران ایر هست که بلیط شرکتهای دیگه را هم اگر بخواین مثل ماهان و آسمان میفروشه. بلیط برگشتم را همونجا گرفتم و دو روز بعدش برگشتم.
امیدوارم سفرنامه ام هر چند که تکراری بود به دردتون بخوره. نوشتن سفرنامه دینی بود که به گردنم بود چون واقعا استفاده های زیادی از مطالب دوستان مهاجر سرا کرده بودم.
امیدوارم همه ی دوستای خوبم تو مهاجر سرا به هر آرزویی که دارن برسن و موفقیت همیشه باهاشون همراه باشه.
من همچنان کنارتون هستم و با میل و رغبت به سوالاتون در حد توانم جواب میدم.
پایان
قبل از نوشتن سفرنامه ام یک چیزهایی هست که باید بگم.
به بچه های مهاجر سرا خیلی مدیونم. تمام اطلاعاتی که دادین، همه امیدها و انرژی مثبتی که دادین. همه جوابهایی که با مهربونی و میل و رغبت به سوال هام دادید، باعث شد تمام مراحل این دوره ی سخت را با اعتماد به نفس و امید بیشتری بگذرونم. از همه دوستای خوبم که تو این پروسه استرس آور باعث شدن استرسم کم بشه و احساس تنهایی نکنم از ته قلبم ممنونم و برای همه تون با تمام وجودم آرزوی روزهای خوش و موفقیت میکنم.
نکته دوم که میخوام بگم اینه که : باور کنید 80 درصد استرسی که داریم بی مورده. اگر با آرامش و بدون استرس پله ها را یکی یکی بالا برید همه چی بدون هیچ دردسری درست میشه. یک چیز را یادتون نره این جاده انتها داره. آخرش همه ویزا را میگیریم و میریم سر خونه و زندگیمون. فقط زمانش یک مقدار کم و زیاد داره. پس با آرامش کامل به زندگی عادی و روز مره خودتون ادامه بدین. باور کنید که آرامش سرعت کارهاتون را بیشتر میکنه و زودتر به هدف میرسین.
اما سفرنامه. سفرنامه ام تقریبا عین سفرنامه دوستان دیگه است و تقریبا همه چیزش تکراریه. اما کامل و با جزئیات مینویسم که ببینین و بدونین همه چیز روتین خودش میره جلو و احتیاجی به حرص خوردن و استرس نیست.
مقدمات سفر:
پروازم با تورکيش ايرلاين بود که بهتون توصيه نميکنم. چون پرواز مستقيم به آنکارا نداره. تهران به استانبول. استانبول به آنکارا. يعني لقمه را دور سر چرخوندن و بعد خوردن. سه ساعت تهران به استانبول. سه ساعت الافي تو ترانزيت فرودگاه يک و نيم ساعت استانبول به آنکارا.
هتل را به پيشنهاد يک دوست مهاجرسرايي و بعد از کمي تحقيق ، هتل Asrin Business انتخاب کردم. هتل تر و تميز و خوبيه. جاش خيلي ساکت و دور از هياهوي خيابونه (که اين براي من خيلي مهمه). با سفارت پياده نيم ساعت فاصله داره. اگر تاکسی بگیرین حدود 7 دقیقه با کرایه 7 لیر. صبحونه اش خیلی خوبه. انگلیسی در حد راه انداختن کار بلدن. اما از سرعت اینترنتش زیاد راضی نبودم.
مدیکال:
از طریق سایت از قبل از دکتر اونگان وقت گرفته بودم اما فرقی نمیکنه وقت گرفته باشین یا نه. هر کی زودتر برسه .
خانم پذیرش که طبقه چهارمه کمی فارسی بلده. برگه کیس نامبر، پرینت تاریخ و ساعت وقت مدیکال و پاسپورت را ازم گرفت. عکس نخواست. گفت روی یک صندلی که یک دوربین جلوش هست بشینم و به دوربین نگاه کنم. بعد که برگه مشخصات را پرینت گرفت ، عکسی که ازم گرفته بود روی همون برگه پرینت شده بود.
اول رفتم آزمایش خون. خانومه خیلی عالی ازم خون گرفت. اصلا چیزی احساس نکردم.
بعدش عکس ریه.
بعدش ملاقات با دکتر.
خود دکتر اونگان نبود. خانومش منو ویزیت کرد. اسم خانومش هاندان هست. که به زبون ما یعنی خندان.
خانوم خوش صحبت و گرمیه. کلی با هم گپ زدیم. معاینه ام کرد. واکسن اضافه ای بهم نزد. فقط آنفلوآنزا را زد که تو ایران نزده بودم. وقتی هم فهمید که آلرژی فصلی دارم و پوستم خارش داره برام یک نسخه نوشت که همونجا دارو را گرفتم. و خدا امواتش را بیامرزه که قرصی که برام نوشت واقعا عالی بود.
فرداش رفتم جواب آزمایش را گرفتم. شامل یک برگه برای خودم. یک پاکت دربسته که نباید باز بشه و باید روز مصاحبه به سفارت بدیم. یک سی دی که تو فرودگاه امریکا باید بدیم.
روز مصاحبه:
هفت و نیم صبح جلوی درب شماره چهار سفارت بودم. سه چهار نفر ایرانی و سه چهار نفر ترک ایستاده بودن. هشت صبح در را بازکردن و گفتن به صف بایستین. پاسپورت را نگاه میکنن و یکی یکی میریم تو. به هیچ عنوان به هیچ کس اجازه ندادن کیف با خودش ببره تو. فقط کیف پول اجازه دارین ببرین و پوشه مدارک . توصیه میکنم کیف با خودتون نبرین. من نامزدم باهام بود کیفم را نگه داشت اما کسایی که تنها بودن مجبور شدن کیفشون را امانت بذارن پیش دکه روزنامه فروشی جلوی سفارت که البته 5 لیر هم بابت این کار پول میگیره.
اول از چک امنیتی رد میشین. بعد از عبور از یک حیاط کوچولو یکی یکی میرین تو سالن. جلوی در سالن خانوم ایرانی مدارک را ازتون میگیره. خودش دونه دونه میگه چیا را تحویل بدین. پاسپورت- شناسنامه و ترجمه اش- دو قطعه عکس پاسپورتی- مدارک مالیاتی و ساپورت مالی- مدارک اثبات رابطه- پاکت دربسته مدیکال. اگر چیزی اضافه دارین میگیرین دستتون وقتی آفیسر مصاحبه میکنه اگر خواست میدین به آفیسر.
. بعدش هم یک شماره میده بهتون و میرین میشینین تا شماره را روی تابلو ببنین و برید به باجه مربوطه.
شماره ها به ترتیب خونده نمیشه. پس از تابلو غافل نشین.
وقتی من وارد شدم هفت هشت نفری تو سالن بودن اما بعد از تقریبا نیم ساعت همه صندلی ها پر شد. فکر کنم حدود 200 نفر بودن. ساعت 9 شماره ام را رو تابلو دیدم رفتم برای انگشت نگاری. گفتن دوباره بشین. ساعت 10 یک بار دیگه شماره ام روی تابلو دیده شد. رفتم جلوی باجه خانومه گفت میتونی بری ساعت 2 بعد از ظهر دوباره برگردی؟؟ مثل مربا وا رفتم. گفتم چرا؟ گفت سرمون شلوغه و لازمه به پرونده ات نگاهی بندازم. دست از پا دراز تر رفتم بیرون. برگشتیم هتل و ساعت 2 دوباره دم سفارت بودیم. با کارتی که بهم صبح داده بودن وارد سفارت شدم و باز هم نشستن و چشم به تابلو دوختن.
هر چی شماره تو دنیا وجود داشت رو تابلو اومد جز مال من. ساعت نزدیک چهار شده بود و من از استرس داشتم میمردم که نکنه الان بهم بگن ما دیگه ساعت کارمون تموم شده شما برو فردا بیا. سالن کم کم داشت خلوت تر و خلوت تر میشد. به جز من سه چهار نفر تو سالن بودن و ساعت یک ربع به چهاربود.
وقتی شماره ام را روی تابلو دیدم نفهمیدم با پا رفتم جلوی باجه یا با سر.
قبلا از یکی از دوستان مهاجر سرا که ویزای نامزدی بود شنیده بودم که ویزا نامزدی ها تقریبا آخرین نفر مصاحبه میشن.
آفیسر یک خانوم جوان مو مشکی خیلی خنده رو و خوش برخورد بود که فارسی را خیلی خوب و با لهجه خیلی بامزه و شیرین حرف میزد. مصاحبه ام تقریبا یک ربع طول کشید.
سوالهایی که ازم پرسید اینا بود:
کجا و چطور آشنا شدین؟
چرا شما به نامزدتون علاقه دارین!!!!!
شما اطلاع داری که اگر طی سه ماه ازدواج نکنین باید برگردی کشور خودت؟
نظر خانواده شما در مورد نامزدتون چیه؟
مادر شما مخالفت نداره که شما بری آمریکا؟
نامزد شما دوبار برای دیدن شما اومده ایران دومین بار تاریخش کی بوده؟
با هم کجاها رفتین؟
قبل از اون دوباری که نامزدتون برای دیدن شما اومد ایران آخرین بار کی ایران بوده؟
نامزدتون اولین بار کی اومده به آمریکا؟
کدوم ایالت زندگی میکنه؟
شما در مورد اون ایالت چی میدونی؟
کار شما چیه؟
تو آمریکا میخوای چکار کنی؟
چرا تو ایمیل ها نامزد شما انگلیسی نوشته اما شما فارسی نوشتی؟ مگه شما انگلیسی بلدی؟
تلفنی حرف میزنین به چه زبونی حرف میزنین؟
تبریک میگم با ویزای شما موافقت شد پاسپورت شما فعلا پیش ما میمونه. موفق باشید.
همونطور که میبینید اکثر سوالها بیشتر جنبه مچ گیری داره. چیزی که مهمه اینه که با اعتماد به نفس و بدون هول شدن و خیلی با آرامش رفتار کنید. آفیسر ها قبل از هر چیز روانشناس های حرفه ای هستن.
تا در خروجی و تو خیابون که خبر را به نامزدم دادم را پرواز کردم. چند دقیقه بعد تو خیابون هر دو داشتیم گریه میکردیم.
پیک آپ پاسپورت:
روز سوم بعد از مصاحبه یک ایمیل از اسفارت اومد که اعلام کرده بود پاسپورت من را به اداره پست که از قبل تعیین کردم فرستاده. یک شماره بارکد هم داده و یک لینک که شما را میبره به سایت اداره پست که اگر اونجا شماره بارکد را بدین بهتون میگه که پاسپورت شما برای پیک آپ آماده هست یا نه.
ظهر همون روز رفتیم اداره پست. شناسنامه و برگه ای که موقع گرفتن وقت پرینت گرفتیم که آدرس اداره پست توشه را ازم خواست و بسته را تحویلم داد.
پاکت پلاستیکی زرد رنگ اداره پست ر ا که باز میکنید توش پاسپورت ، دو سه تا برگه که برای اطلاع خودتون که باید بخونید هست. و یک پاکت کاغذی کرم رنگ دربسته که نباید درشو باز کنید و تو فرودگاه آمریکا ازتون میگیرن.
من چون بلیط رفت فقط گرفته بودم بلیط برگشتم را همونجا گرفتم. روبروی سفارت دفتر ایران ایر هست که بلیط شرکتهای دیگه را هم اگر بخواین مثل ماهان و آسمان میفروشه. بلیط برگشتم را همونجا گرفتم و دو روز بعدش برگشتم.
امیدوارم سفرنامه ام هر چند که تکراری بود به دردتون بخوره. نوشتن سفرنامه دینی بود که به گردنم بود چون واقعا استفاده های زیادی از مطالب دوستان مهاجر سرا کرده بودم.
امیدوارم همه ی دوستای خوبم تو مهاجر سرا به هر آرزویی که دارن برسن و موفقیت همیشه باهاشون همراه باشه.
من همچنان کنارتون هستم و با میل و رغبت به سوالاتون در حد توانم جواب میدم.
پایان