کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
آرشیو سفرنامه های 2011
(2011-01-21 ساعت 23:13)loveusa2010 نوشته:  سلام به دوستان گلم در مهاجر سرا
با یک سفرنامه جمع و جور در خدمتتان هستم !؟
من بلیط و هتل رو از آزانس جام جم پرواز سر بهبودی گرفتم .
بلیط ایران ایر (هما) 278000 تومان
هتل برا 7 روز به مبلغ371000 تومان
خلاصه روز یکشنبه 9 ژانویه رفتیم فرودگاه و پرواز کردیم .درست همان شبی که متاسفانه سانحه سقط در ارومیه به وقوع پیوست.
حالا تصور کنید رسیدید هتل و میشنوید که یک هواپیما درست در همان شبی که شما پرواز داشته اید ودر همان لحظات پرواز شما سقوط کرده است چه حالی میشوید.(ناراحتی +ترس)
رسیدم انکارا و تشریفات لازمه صورت گرفت و امدیم بیرون .
در این جا بگم اگر هم بخواهید اتوبوسهای هاواش و بلدیه رانبینید اصلا نمیتوانید چون درست جولوتون هستند مخصوصا هاواش.
اتوبوس های بلدیه 50-60 متر در سمت راست شما هنگام خروج قرار دارد.
اومدم و سریعا یک تاکسی گرفتم به مقصد هتل اوزیلهان به مبلغ 65 لیر (هر لیر 700 ).
رسیدم و اتاق رو تحویل گرفتم.
اتاق تمیز و بزرگی بود که در واقع برا من شبی 50 $ اب میخورد .
بلافاصله بعد از مستقر شدن با کمک نقشه هایی که از گوگل ارث گرفته بودم رفتم سمت سفارت برای شناسایی سفارت و مطب دکتر که خیلی راحت پیداشون کردم.
پیاده از اوزیلهان تا سفارت حدود 10-15 دقیقه میشه و تا مطب دکتر 20 دقیقه و به نظر من اگر هوا مناسب باشه و سردتان نشه ارزش تاکسی گرفتن نداره ونهایتان تاکسی هم بگیرید فکر نتمیکنم باتون بیشتر از 7-8 لیر اب بخوره.
بعد از عملیات شناسای برگشتم هتل و مدارکمو آماده کردم برای فردا که میخواستم برم زیارت اونگان جون.

روز 2 شنبه 10 ژانویه :
پاشودم وصبحانه رو در هتل زدم و مدارک لازمه رو مرور کردم و راه افتادم به سمت مطب دکتر اونگان.
رسیدم دم در و رفتم تو و مدارکو دادم که منشی منو صداکرد گفت بایید بریدداخل ساختمان طبقه 4.
بله در واقع اولین لابراتوار رو که دیدم تو شماره 237 رفته بودم تو به هوای دکتر اونگان.
خلاصه رفتم طبقه 4
پاسپورت و عکس و مبلغ 75 لیر دادم و منتظر نشستم.
ماشا... همه هم ایرانی بودن واصلا احساس اینکه در کشوری غریب اونم تو ازمایشگاه پزشکی را داشته باشم نه.
اول از همه خون دادم و مجدد منتظر نشستم وبعدش رفتم برا عکس گرفتن و اونم اوکی شد.
و بعدش وقت دادن برای همان روز بعدظهر ساعت 3 که برم پیش خود دکتر واسه معاینه فنی !؟
سریعا برگشتم هتل و سپس ناهار رو خوردم و کمی خرید و شد ساعت 3 و مجدد رفتم دکتر .
دکتر همان سوالات ساده رو پرسید مثل
الکل
اعتیاد
دیابت
و....
که همه جوابام منفی بود و بعد از اون نوش جان کردن 3 عدد واکسن به مبلغ 200 دلار$ !؟

برا کارهای پزشکیتون اصلا به کسی پول ندیدن به عنوان لیدر و ...
چون خیلی ساده هست واارزش نداره

وقتی کارام تمام شد منشی دکتر گفتفردا ساعت 3 بایید برا جواب .
اومدم بیرون و انکارا گردیو خرید و....
دورور هتل و کلا اون منطقه ای که پر از هتل هست بارهای خوبی برا شب نشینی با دوستان هستش !

روز 3شنبه 11 ژانویه :
فقط منتظر بودم ساعت 3 بشه برم جواب ازمایشمو بگیرم تا بلاخره موعد رسید و رفتم و جوابمو گرفتم
بعدظهر هم به اتفاق سامان 33 عزیز کمی پیاده روی کردیم و شبها هم تفریحات سالم داشتیم ....!

روز 4 شنبه 12 ژانویه :

هیچ کار خاصی نداشتم جز اتظار برا مصاحبه
تو این روز با یکی از ایرانی های هتل که سیتیزن امریکا بود که تو چند روز اشنا شده بودم زدیم بیرون کلی استفاده کردیم !
شب که رسیدم هتل سریعا تمام مدارکمو مجدد برسی کردمو امادشون کردم برا سفارت و با کمی استرس الکی خابیدم !؟


روز 5 شنبه 13 ژانویه:

صبح از حولم ساعت 6 بیدار شدمو و شروع کردم به اماده شدن.
مدارکمو مجدد چک کردم و خودمو مرتب کردمو رفتم پایین برا صوبونه !
یک صوبونه مشتی و پر انرژی زدم و یا علی گفتم به سمت مقصد راه افتادم همرا با استرس الکی.
هرچی به مقصد نزدیکتر میشدم بیشتر می استرسیدم !
خلاصه رسیدمو دیدم به به اینجا که تهرانه و همه دارن فارسی صحبت میکنن ایجا بود که آروم شدم و با یکی از دوستا جدیدم به نام ارش اشنا شدم که اتفاقا پشت سرهم شماره گرفتیم و سریعا با هم پسر خاله شدیم.

نحوه ورود به سفارت :

ما سمت چپ واستادیم واوال از یک در کوچیک فلزی وارد یک محوطه کوچیک شدیم که کنجایش 10 نفر رو به زور داشت و در این مرحله طبق لیست خودشون مامورا ترک اسم ها رو کنترل میکردنو بعدش تو یک صف به صورت نیم داره وامیستادیم.
دونه دونه رفتیم داخل موبایل رو تحویل دادم
پاس رو هم تحویل دادم و سپس از گیت رد شدم
پاس رو تحویل گرفتم و از در سمت راستی از اتاق نگهبانی رد شدم و وارد در واقع صف سوم شدیم .
پشت یک در تقریبا تمام شیشه ای ایستادیم تا نوبت من شد .
تق تق در باز شد و من رفتم داخل و یک به چپ چپ زدم و همون خانومه که خوبم فارس صحبت میکرد رو دیدم.
پاسپورت و 2 تا عکس رودادم + شناسنامه و پرسید فارسی یا انگلیسی که منم گفتم فارسی لطفا !
و یک شماره خوشگل و روند به من داد و من یک به راست راست زدمو و مجدد به چپ وارد سالن انتظار شدم برا مصاحبه .
جالب بود برام همچین که وارد شدم و جو جالب اونجا رو دیدم که همه راحتن بکل استرسم پرید !
رفتم دقیقا جلوی تابلو شماره انداز نشستم و منتظر موندم که بلفاصله بعد از من ارش هم اومد و کنار من نشست و شروع کردیم به گپ زدن خیلیم خوشگل با هم میگپیدیم !؟
بلاخره شماره من افتاد رفتم برا انگشت نگاری و مجدد نشستم.
15 دقیقه بعد مجدد شمارم افتاد و رفتم برا پرداخت 819 $ و دوباره نشستم.
وبلاخره نوبت مصاحبه من رسید

مصاحبه :
رفتم جلو باجه و بعد از سلام گفت قسم بخور که پریدم وگفتم اول ادرس محل کارمو باید تصحیح کنم و برگه رو دادو منم درستش کردم و بعدشم قسم خوردم
خانمی که با من مصاحبه میکرد مسلط به فارسی بود و یک اقای جوان هم پشت سرش نشسته بود ومنو فقط نگاه میکرد وزیر نظر گرفته بود
سوالات بدین صورت بود
1- کجا کار میکنید که گفتم در ......
2- چه مدت اونجا هستید که گفتم N ماهه
3- چه چیزیدرست میکنید که گفتم تو کار شاسی سازی هستم.
4- قبلا کجا بودید که گفتم در .....
5- اینجا بود که خانمه برگشت و با اون اقاهه صحبت کوچیکی کردو رو به من کرد وگفت
که تبریک میگم شما کارتون درست شده و مدارکتون کامله و فقط مراحل اداریش مونده
که فهمیدم باید برم برا کلیر شدن.
من قبل از شروع مصاحبه برگه ابی رو زیر مداک ارسالی خودم دیدم و یک چیزایی از قبل حدس زدم.

تا یادم نرفته بگم از من مدارک اسپانسم خواست که من خیلی محکم گفتم من نامه بانکی دارم و گفتم با DHL براتون فرستاده ام که پیداش کرده و یک نگاه کوچیکی بهش کرد همین.

بعدشم نمیدونم چی شد اصل مدرک دانشگاهیمو تو همون باجه جا گذاشتم و اومدم بیرون سفارت و بعدشم هتل.

بعدظر هم رفتم هتل بیوک ارشان پیش سامان 33
که تو این چند روز خیلی باهاش حال کردم و شبشم با ارش و یکی دیگه از ایرونی های هتل شب رو جشن گرفتیم که این قسمتش رو سامان خوب یادشه.

جمعه و شنبه و یکشنبه رو هم خرید کردم در انکامال .
مال خوبیه .من از اوزیلهان تا انکامالو پیاده رفتم 5.2 km میشه. و همینطور برگشتشو !؟

یکشنبه هم اومدیم فرودگاه که 19:15 بپریم با تاخیرات پیش اومده شد 1 بامداد !؟


امیدوارم خوشتون اومده باشه دوستان گلم
ببخشید دیر شد .
اگه سوالی داشتین با پیام خصوصی یا همین قسمت در خدممتون هستم.
به امید گرفتن ویزای همه بچه های باحال و با صفای مهاجرسرا.
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
ali.sepehr@pariztravel.com


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel

(2011-01-25 ساعت 13:15)mr.amir نوشته:  با سلام

در تاریخ 16 ژانویه یکشنبه عازم ترکیه شدم بعد از 4 ساعت تاخیر با ایرباس 320 ایران ایر به انکارا رفتم در هتل گلد قرار گرفتم اتاق 112 با صبحانه شبی 60 دلار .
روز اول به کلینیک جناب اونگان رفتم عکس ار قفسه سینه انداخت + خون گرفت و عصر همون روز ساعت 3 جواب داد . روز بعد برای معاینه رجوع کردم و اول چند سوال کرد گفت آیا عمل جراحی داشتی ؟ ایا مریضی داشتی ؟ سیگار میکشی ؟

خیر آقای دکی جان من بدنساز هستم و اینم کارت بدنسازیم ( گفت وری گوود )

گفت لباس در بیار اول فشار خون را گرفت بعد با گوشی سینه را معاینه کرد درد داری نداری . خیر ندارم .

حواسم نبود دیدم همزمان 2 واکسن وارد بازوم شد . بعد از اتاق بیرون اومدم و 120 دلار دادم ( از گلوت پایین نره )

بعد به اتفاق دوست گرامیم به هتل برگشتم و پس فردای اون روز پرونده من را دادن و آماده میشدم برای روز موعود . پنج شنبه 20 / 1 / 2011 .
ساعت6صبح اول رفتم حمام دوش گرفتم صدای تلویزیون زیاد بود ابرو داشت میخوند منم ریلکس داشتم حال میکردم و ریشم را زدم بعد از حمام پرونده را برای آخرین بار چک کردم دلار ها و همه چیز آماده منم آوازخان از اتاق بیرون اومدم و رفتم صبحانه خوردم . زود وارد اتاق شدم کت شلوار + کروات را پوشیدم و تیپ حرفه ای شد .Big Grin

ساعت 10 : 8 دقیقه با دوستم رفتم به سفارت آمریکا ایرانیهای زیادی اونجا بودن و خیلی ها دلهره داشتن منم خدایی حالیم نبود بیخیال بودم Tongue چند ایرانی معروف هم برای ویزا مراجعه کرده بودن .
اول ترکها رفتن داخل بعد ایرانی ها شماره من 405 بود . نشستم رو صندلی و آهنگ دختر آتیش پاره اندی یادم اومد و شروع کردم به خوندن در همین حال بود که تابلو داخل سفارت شماره 405 را نشان داد من رفتم باجه 7 برای انگشت نگاری گفت دست چپ و بعد دست راست بعد دو انگشت دست ( انگشتان شصد ) . برو بشین صدات میکنم

منم مانند یک بچه گل رفتم سره جام و نشستم و مردم را نگاه میکردم یکی ورقه زرد گرفت دیگری آبی بازهم آبی نفرات زیادی آبی میگرفتن یکی باز باید میرفت ایران و نامه میگرفت من گفتم اگه به من گفت میگم بیخیال نامه .
در همین لحظات اعلام کرد 405 بیاد باجه منم رفتم و 819 دلار دادم

بعد باز نشستم و حدود 40 دقیقه بعد شماره 405 به باجه 6 اعلام شد ماهم رفتیم
دست راستت را ببر بالا و قسم بخور

سوالها :
اول از مدرک اسپانسرت بگو ؟ از حساب بانکیت بگو ؟ از این زمین تو شمال بگو ؟ از کارت بگو چیکار میکنی ؟

منم خیلی آرام ریلکس جوابش را دادم .

گفت : تمام مدارک شما درسته و خیلی منظم . این رسید را ببر ups و تا 4 روز کاری برای شما ویزات میاد ماشین مشکی هست تو لابی هتل منتظر باشید گذرنامت اینجا میمونه .

منم حال کردم و رفتم ups یک 50 لیر دادم و بقیش را گرفتم 14 لیر رویهم گرفت و فقط آدرس هتل را خواست دادم .

اومدم هتل و ایرانی ها فهمیدن که من با یک گل به فینال رسیدم اونها خیلی خوشحال شدن یک ایرانی مرا به تکیلا دعوت کرد منم دعوت اورا پذیرفتم شب اون روز هم به بار رفتم و ساعتی اونجا بودم .

فردای اون روز با یک زوج ایرانی که اونها هم 3 روز بود که منتظر ups بودن هم صخبت شدم در قسمت لابی هتل بودم و دیدم که ماشین مشکی اومد و اول ویزای اون زوج را داد و بعد نامه ویزا مرا داد .

موقع ناهار شده بود رفتم پانورا و یک فیش چیپس سفارش دادم و 19 لیر دادم بعد دیگه کاری نداشتم و بقیه روزها را در آنکا مال / پانورا / اوپتیموم گذروندم .

روز آخر هم فرا رسید به فرودگاه اومدم بعد از چک مدارک گفتن تاخیر داره مارا به یک قسمت متروکه بردن و در اون لحظه بود که حاج ایمان را دیدم و آشنا شدیم .

بعد از 25 : 3 تاخیر پرواز ما انجام شد و در ساعت حدود 3 و 20 دقیقه صبح وارد ایران شدیم . هنوز معلوم نیست چه ماهی به آمریکا سفر کنم.

نکته آخر : من هیچ مدارکی را برای سفارت ارسال نکردم . در سفارت ریلکس آرام خونسرد باشید . توکلتون به خدا باشه .



موفق شاد تندرست باشید


سفرنامه های ابوظبی :

(2010-12-31 ساعت 23:56)GHANARI نوشته:  سلام به دوستان عزیزم
قبل از نوشتن سفرنامه می خوام از مهاجر سرا تشکر کنم که خیلی از اطلاعات سفرم رو از دوستان ندیده اما عزیز دریافت کردم به طوری که فکر میکردم تمام مراحل را دوباره دارم انجام میدم چون بچه ها همه چیز رو خیلی خوب توضیح داده بودند.
من و دختر 13 ساله ام 27 دسامبر مصاحبه داشتیم.چون دخترم مدرسه داشت نمی تونستم زیاد دبی بمونم به خاطر همین فقط 2 روز قبل از مصاحبه رفتیم دبی البته شانس اوردیم .براتون توضیح میدم چرا شانس اوردیم.

سفرنامه
25.1 دسامبر ساعت 7 شب ورود به دبی
2. 26 دسامبرکلینیک : 9 صبح پلی کلینیک .من در کارت زرد بین المللی 2 تا واکسن کزاز(تی دی) 2 تا ام ام ار و 2 تا هپاتیت ب داشتم و واکسنی بهم نزدند وهزینه من فقط مربوط به ازمایش خون و عکس قفسه سینه و معاینه بود که 500 درهم شد.
دختر 13 ساله ام کارت واکسیناسیونش کامل بود اما 2 تا واکسن که کزاز و منینژیت بود بهش زدند و هزینه معاینه و 2 تا واکسن شد 600 درهم.
نکته مهم:پلی کلینیک دیگه اجازه انجام ازمایشهای سفارت رو نداره و باید برید کلینیک میدیست.(منشی جدید پلی کلینیک ایرانی هست می تونید تلفن کنید)
حالا میگم چرا شانس اوردیم چون روز 26 دسامبر اخرین روزی بود که پلی کلینیک ازمایش های سفارت رو انجام دادو من 27 دسامبر مصاحبه داشتم اگر پلی کلینیک مدیکال رو انجام نمی داد باید میرفتم میدیست و میدیست 48 ساعت بعد جواب میداد که برای من خیلی دیر بود..من در 29 دسامبر مدارک و ویزا رو از سفارت گرفتم بعد رفتم کلینیک تا با دکتر نایال و پرسنل عکس بگیرم چون خیلی صادق و خوش برخورد و مهربان بودند.منشی به من گفت که خیلی خوش شانس بودید چون فردای روزی که شما امدید سفارت به دکتر خبر داده که اجازه ازمایش سفارت رو ندارند.(لطفا برای اطلاعات بیشتر تاپیک سفر به دبی رو بخونید)
3. 27 دسامبر مصاحبه: ماشین به ابوظبی 400 درهم ساعت 6 حرکت از دبی و ساعت 7:25 جلوی سفارت.یک نگهبان امد و فقط نامه دوم و تاریخ مصاحبه را چک کرد وگفت بشین اینجا.7:50 یک نگهبان دیگه امد نامه دوم و پاسپورت ها رو چک کرد. دخترم پاسپورت جدا نداشت ولی مشکلی پیش نیامد. بازرسی کامل وبعد ورود به سالن انتظار و خیلی سریع به سالن اصلی.یک شماره میدند که شماره من 9 بود(زمان رسیدن به سفارت مهمه اگر می خواهید زود نوبتتون بشه) بعد شمارتون و باجتون رااعلام می کنندباجه من مثل شمارم 9 بود.
مهم:مدارک را به این ترتیبی که مینویسم بذارید و تحویل بدید وبراشون این مسایل مهمه.من قبل از رفتن به ابوظبی ایمیل زدم و در مورد مدارک مورد نیاز پرسیدم و بعد مدارک رو به ترتیبی که گفته بودند گذاشته بودم .افیسر خیلی از نظم داشتن و ترتیب مدارک خوشش امد.
1.اصل ترجمه شناسنامه و کارت ملی وکپی پاسپورت
2.اصل ترجمه سند ازدواج یا طلاق (من طلاق داشتم و باید برگه حضانت دخترم هم میدادم)
3.اصل ترجمه مدارک تحصیلی (من دیپلم و لیسانس )
4.مدارک اسپانسر یا حساب بانکی یا سند منزل(من اسپانسر داشتم و 44000 دلار برای 2 نفرو یک سند منزل)
5.عکس 2 عدد 5 در 5
افیسر اسمم رو پرسید و گفت چند نفر هستید و بعد گفت مدارک و از اینکه مدارک به ترتیب بود تشکر کرد دیگه هیچ سوالی ازم نپرسید وفقط یک برگه داد تا هزینه را پرداخت کنم. هر نفر 819 دلار ومن 1638 دلار اماده کرده بودم و حسابدار ازم تشکر کرد.(ببینید چقدر خوب و با ادب هستند اصلا هیچ استرسی نداشته باشید همشون خیلی خوب و با حوصله هستند)
بعد اثر انگشت اول 4 انگشت دست راست بعد دست چپ و در اخر 2 تا شست با هم.
بعد اون خانم تپل با مزه که همه در سفرنامه هاشون مینویسند.اول سوگند.سوال ها1.اسم 2. تاریخ تولد 3. نسبت اسپانسر4.شغل اسپانسر5.چرا میری امریکا 6.کدام ایالت7.چرا این ایالت(چون اسپانسرم انجا زندگی میکنه)8.برای ارتش و دولت کار کردی(نه)9.شغلت چیه( تدریس زبان انگلیسی در موسسه خصوصی)10.حضانت دخترت رو داری(بله)
سوال هایی که از دخترم پرسید1.اسم2. تاریخ تولد3. چند سالته 4.کلاس چندمی5.اسم مدرسه و تمام (دخترم به زبان انگلیسی تسلط کامل داره)
بعد یک کارت ابی کوچیک اندازه کارت ویزیت گذاشت جلوش و گفت همه چیز واضح هست اما...که دیگه من کر شدم و دیگه چیزی نمی شنیدم فکر کردم این کارت چون ابی هست می خواد منگنه کنه به کارت ابی معروف .یک دفعه دیدم روش نوشت 4 شنبه 29 دسامبر ساعت 2 بعداز ظهر و بالای کارت رو خوندم نوشته بود پاسپورت و بعد دوباره شنیدم که گفت موفق باشیدو دخترم پرسید ویزا رو گر فتیم گفت اره وبعد برای دخترم دست تکان داد.خیلی مهربان و خوش بر خورده .بعدا دخترم گفت که گفته می خواد فقط سوء سابقه رو چک کنه.
4. 29 دسامبر دریافت ویزا:ساعت 12:15 انجا بودیم چون در هتل راهنمامون گفت زود برید از 12 شروع به دادن پاسپورت و ویزا می کنند اما این طور نشد و درست ساعت 1:50 دقیقه رفتیم داخل. فقط به یک نفر برای تمام اعضای خانواده اجازه میدن بره داخل.قسمت بدش این بود که تا ساعت 15:15 خبری از ویزاها و افیسر نبود و همه کلافه و نگران شده بودند .نگهبان گفت ویزاها هنوز اماده نیست.خیلی شلوغ بود.بالاخره امدند و خیلی سریع اسمها رو خوندند 5 نفر ماندیم که دیگه اسمی نخوندند.حالم خیلی بد بود که یک دفعه بهم اشاره کرد بیا جلو بعد اسمم رو پرسید و ویزامو داد.فهمیدیم اسم ما 5 نفر سخت بود نمی تونست بخونه از خودمون پرسید(.امیدوارم سفرنامم مفید باشه)
یک دنیا تشکر از مهاجر سرا هیچ وقت این سایت رو فراموش نمی کنم.به محض رسیدن به امریکا مطالب مهم رو براتون مینویسم.ندیدمتون اما دوستتون دارم .از مدیران عزیز ومحترم و فری فری عزیز به خاطر تمام زحماتشون
قدر دانی میکنم .امیدوارم همیشه موفق باشند.بدون شما هاخیلی سخت بود. ممنون
(اماده بای پاسخ به تمام سوال هاتون هستم)
با تقدیم احترام


(2011-01-01 ساعت 18:29)Monika نوشته:  با سلام به دوستان عزیز

می خوام در اینجا سفرنامه خودم رو درباره دبی و ابوظبی براتون بنویسم . البته من برای مصاحبه به سفارت آمریکا نرفتم و این کامنت مربوط هست به مصاحبه من در سفارت کانادا در ابوظبی برای کیس دانشجویی ، ولی سعی دارم قسمت هایی که مشترک هست و می تونه کمکتون کنه رو اینجا بزارم . امیدوارم که مفید باشه .


تور :
اگر با تور به سفر رفته اید در فرودگاه کشور مقصد بعد از گرفتن چمدان ها در میان استقبال کنندگان افرادی را می بینید که پلاکارد هایی در دست دارن که بر روی آن نام هتل یا شخص نوشته شده است . در برگه قراردادی که در ایران با آژانس هواپیمایی می بندید نام هتل شما در دبی و همچنین نام لیدر یا راهنمای شما نوشته شده است . پس در فرودگاه در میان تابلوها باید به دنبال نام هتل و یا نام لیدر خود باشید . ( البته اگر تور شما شامل ترنسفر زمینی می شود )

یکی از منابع بسیار مفید برای شما در طول سفر همان راهنمای تور شماست . در واقع از بدو ورود شما به کشور مقصد ، لیدر ، ابتدا اطلاعات کلی در مورد موقعیت جغرافیایی ، جمعیت ، وضعیت سیاسی و غیره رو در اختیار مسافران قرار میدهد . که این اطلاعات رو معمولا ٌ به هنگام Transfer زمینی از فرودگاه به هتل انجام میدن . در طول مسیر فرودگاه تا هتل هم می تونید هر سوال یا ابهامی دارید از لیدرتون بپرسید ، همچنین آدرس مکان های مختلف رو . و فراموش نکنید که حتما تلفن تماس لیدرتون رو بپرسید و همراه با کارت هتل همیشه در طول سفر همراه خودتون داشته باشید تا در صورت فراموش کردن آدرس و یا خدایی نکرده بروز هر گونه مشکلی از او چاره جویی کنید .

دومین منبع مفید برای پیدا کردن اطلاعات در سفر ، کاتالوگ هایی هست که شما می تونید از کشور مبدا ( ایران ) و یا کشور مقصد تهیه کنید . در ایران شما می تونید از آژانس هواپیمایی ای که به شما تور رو ارائه میده درخواست کنید تا در صورت توان بروشور هایی که اطلاعات مربوط به کشور مقصد رو داره در اختیار شما قرار بده . اگر این مورد مقدور نبود 95% هتل های 4 ستاره به بالا در کنار قسمت پذیرش ، یک Stand یا یک بورد برای قرار دادن اینگونه بروشور ها دارن ، که برای استفاده افرادی چون شماست تا مراکز مختلف شهر رو بهتر بشناسند . این می تونه شامل مرکز خرید ، شهر بازی ، موزه ، گالری خاص ، رستوران و یا هر جای جالب دیگه ای باشه .

در ضمن برای سفر قرص و دواهای اصلی یادتون نره ، چون شما نام و معادل قرص سردرد یا سر گیجه و یا حالت تهوع رو در کشورهای دیگه نمی دونید و ممکن ِ دچار مشکل بشید . لازم به ذکر است که در فرودگاه دبی همراه داشتن بعضی از قرص ها و داروها مانند کدئین و دیازپام و مسکن هایی مشابه اینها جرمی معادل داشتن مواد مخدر داره که البته متاسفانه خیلی از هم وطن های ما اینو نمی دونن و به همین دلیل اونجا دچار مشکل می شن .

یک چیز دیگه که در سفر خیلی می تونه به دردتون بخوره وسیله ای هست به نام Pocket Balance که همون ترازوی دستی یا وزنهء دستیِ و البته زمانی که توی فرودگاه در قسمت Bording Card هستید بهتر از هر جای دیگه می تونید به ارزشش پی ببرید . بعضی از ایرلاین ها اونقدر سخت گیر هستند که زمان وزن کردن بار شما برای نیم کیلو یا حتی 250 گرم هم ممکنه بار شما رو پس داده و شما رو مجبور به تنظیم دقیق میزان بارتون کنند . این کار هم توان فیزیکی و هم توان روحی شما رو در سفر می گیره . در این حال شما مجبور میشید که اون میزان بار اضافی رو در جلوی چشم بقیه مسافرها از ساکتون خارج کنید که خیلی موذب کننده هست . آخه این بلا به سر بنده رفته و در یک سفرم فقط به خاطر باری کمتر از یک کیلو مجبور به باز کردن چمدونم جلوی چشم بقیه مسافرها و تخلیه بار اضافی اون در یک ساک دستی شدم که باید اون رو با خودم به داخل هواپیما می بردم که واقعا دست و پا گیر و خسته کننده بود .
لازم به ذکر هست که شما در هر سفر هوایی مجاز به حمل نهایتا 2 ساک دستی در داخل هواپیما با وزن کمتز از 10 کیلو هستید که اگر این میزان بار دستی همراهتون باشه و بار چمودنتون هم اضاف داشته باشه یا باید پول اضافه بار رو بدید یا اینکه به همون میزان از وسایلتون رو در فرودگاه بگذارید و بیاید .


هتل :
این شهر هتل های بسیار زیادی داره که مانند قارچ هایی بزرگ و کوچیک در همه نقاط شهر سبز شدند . هتل هایی با انواع قیمت ها و خدمات ، هتل هایی بسیار لوکس و مجلل و البته با قیمت هایی بسیار گزاف مانند هتل برج العرب که هر شب 5000 درهم می باشه و البته جز هتل های مجلل دنیاست .( در همین هتل هم اتاق هایی با قیمت های مختلف می بینید و صد البته اتاقهای شیشه ای که مانند آکواریوم در زیر آب ساخته شده اند بسیار گرانتر از اتاق های معمولی همین هتل هستند . ) همینطور هتل هایی یا بهتر بگم متل هایی با شبی 20 تا 30 درهم . ولی بطور عادی شما می تونید یک هتل معمولی شبیه به همین هتل انقلاب خودمون در تهران ( که یک هتل 4 ستاره در ایران هست ) و یا هتل بزرگ تهران که سر مطهری میشه رو در دبی با شبی 300 تا 350 درهم کرایه کنید که باز هم اگر بخواهید اقامتی 20 تا 30 روزه رو داشته باشید و بلد باشید چونه بزنید می تونید با چیزی حدود 270 یا حتی 250 درهم هم اون هتل ها رو کرایه کنید .

یک نکته کوچیک در مورد هتل هست که من می دیدم خیلی از مسافرین عزیز نمی دونستن ، فکر کنم بد نباشه اگه بگم و اون هم این هست که همیشه در همه هتل ها وقتی وارد اتاقتون می شید یک کارت به دستگیره در آویزون هست که یک طرفش معمولا به رنگ سبز هست و طرف دیگه به رنگ قرمز و روی قسمت قرمز نوشته شده " Please don't disturb " و این یعنی لطفا مزاحم نشوید . وقتی این کارت رو از سمت قرمز بیرون در و بر روی دستگیره آویزون کنید دیگه نظافتچی هتل ( House keeper ) مزاحم شما نمیشه مگر اینکه خودتون ازشون بخواید . چون من یکبار دیدم که یک خانم ایرانی از اینکه نظافتچی بدون در زدن کلید انداخته و وارد اتاقش شده بود به شدت عصبانی بود و خوب من توجهش رو به این موضوع کوچیک جلب کردم که البته نمی دونست و شاید اون موقع کارت رو ندانسته از سمت سبز رنگش آویزون کرده بود ولی در هر صورت خدا رو شکر بعد از اون دیگه مشکلی نداشت .


کرایه اتومبیل :
برای کرایه اتومبیل شما در اکثر نقاط شهر می تونید مغازه های Rent Car یا همون کرایه ماشین رو پیدا کنید . انواع ماشین ها از جدیدترین مدل مزدا (6 ) و هامر و پورشه و فراری و اینفینیتی و بنز و ..... تا ماشین های ارزونشون که حدود 70 تا 80 درهم هست رو می تونید ببینید . ماشین هایی مثل مزدا 2007 یا یاریس 2007 و یا ماشین هایی با مدل هایی مشابه رو میتونید حدود همین قیمت یعنی 80 درهم کرایه کنید .

مسلما ٌ برای کرایه ماشین از شما می خوان که کپی ویزاتون رو به اونها بدید همینطور گواهینامه بین المللی یا گواهینامه Local یا همون اماراتی ، در اکثر موارد وقتی مغازه دار شما رو نشناسه از شما می خواد که پاسپورتتون رو به اون بدید که محض احتیاط پیش خودش نگه داره تا اگر خدایی نکرده مشکلی برای خودتون و ماشین پیش اومد اون بندهء خدا هم چیزی تو دستش باشه . البته این به جز اون دپوزیت 500 درهمی هست که همهء (رنت کار) ها می گیرند . بعد از تحویل ماشین مبلغ دپوزیت شما در صورتی که هیچ گونه جریمه و یا تصادفی اتفاق نیفتاده باشد بعد از 2 هفته به شما عودت داده می شود .

یک نکته دیگه هم در مورد ماشین های کرایه ای هست و اون Tax یا همون مالیاتِ که بعضی از خیابون ها و پل ها دارن و کرایه دهنده ماشین بوسیله اون چیپ ست ِ کوچیکی که روی شیشه جامِ جلوی شما می چسبونه می تونه از طریق اینترنت بفهمه که شما از چه خیابون هایی در چه ساعت هایی عبور کردید و چقدر مالیات خوردید و یا در صورت عدم رعایت مقررات چه مقدار جریمه شدید . که با اجازتون ما هم یه روز بخاطر عدم شارژ پارکینگ رستوران مون 150 درهم جریمه شدیم . آخه توی دبی بعضی از رستوران ها پارکینگ شون مالِ خودشون هست و نیاز نیست شما شارژش کنید ولی اکثراٌ باید توسط مشتری شارژ بشن و متاسفانه ما هم به علت بی دقتی شارژ نکردیم جریمه شدیم .

در ضمن یادتون باشه پل های آل مکتوم و قرهود هم هر دو مالیات دارن و شما هر بار که از روی اونها رد میشید شارژ میشید ، پس بهتر ِ قبل از یه سفر درون شهری مسیر خودتون رو از روی نقشه مشخص کنید تا بی دلیل سرگردون ِ خیابون ها و پل های شهر نشید .


پارکینگ های عمومی :

در دبی اگر هتلی که شما گرفتید بدون پارکینگ باشه واقعاٌ با مشکل بزرگی روبرو میشید ، چون معمولا پیدا کردن پارکینگ عمومی به خصوص شب ها کار بسیار مشکلی هست و وقت زیادی از شما تلف می کنه .
یادتون نره که هر گاه ماشین رو جایی پارک کردید باید حتما اون رو شارژ کنید وگرنه خیلی سریع جریمه میشید . البته روزهایی مثل جمعه و فکر کنم شنبه که تعطیل هست ، پاکینگ ها مجانی می شن . بهتر هست موقع شارژ به توضیحاتی که روی خود دستگاه شارژ پارک هست دقت کنید و اگر فکر می کنید خسته اید و صبح به جای ساعت 7 یا 8 دیرتر بیدار می شوید ریسک نکنید و تا ساعت 10 یا 11 شارژ کنید که جریمه نشید .


دبی _ ابوظبی :
برای رفتن به ابوظبی هم شما می تونید با کرایه یک ماشین خودتون به اونجا برید . یک شب قبل از حرکت از متصدی هتل یا لیدرتون بخواید روی نقشه برای شما توضیح بده که چطور می تونید از شهر خارج بشید و به سمت ابوظبی برید و بعد اون مسیر رو روی نقشه برای خودتون مشخص کرده و علامت بزنید . در طول مسیر باید حتما حواستون به تابلوهای سبز رنگ که نام هر لاین (در واقع مقصد اون لاین) رو مشخص می کنه باشه . وقتی نام مسیر مورد نظر شما در لاین 2 (یا وسطی ) هست نباید از لاین 1 یا 3 حرکت کنید چون در یک چشم به هم زدن از یک خروجی که مسیرتان بوده می گذرید و اون رو از دست می دهید و یا برعکس 2 ، 3 جا هست که پل یا جاده 2 قسمت میشه و شما باید سریع نقشه خونی کنید تا بفهمید از کدام راه باید برید . راستش دور برگردان های اتوبان ها خیلی با فاصله هست ، این رو نمیگم که بترسید و فکر کنید خودتون نمی تونید برید ، نه . ما هم اولین بار خودمون از روی نقشه به ابوظبی رفتیم و بعد از تقریبا 2 ساعت به ابوظبی رسیدیم . بهترین حالت این هست که تقسیم کار کنید یک نفر نقشه خوان بشه و یک نفر راننده . این نکته رو بگم که از سوال کردن نترسید ولی فقط از پلیس و یا تاکسی ها سوال کنید نه مرردم عادی ، ولی در نهایت باز هم رفرنس شما همان نقشه باشه . اینطور بگم که بدون نقشه تقریبا پیدا کردن خروجی ها و مسیرها غیر ممکنه .

اگر دیره مقیم هستید فرض کنید که می خواهید برید امارات مال و جهت تون رو به سمت خیابان شیخ زائد قرار دهید . این خیابان بزرگترین خیابان امارات است که از دبی تا ابوظبی ادامه دارد . سعی می کنم بصورت تقریبی مسیر دبی تا ابوظبی رو واستون بنویسم . می تونید بعدا ٌ از روی نقشه با من مسیر رو چک کنید .

بهترین مبدا برای شروع که فکر کنم همه ایرونی ها دیگه بلندن سیتی سنتر هست ، پس از اونجا شروع می کنم :
ابتدا از طریق پل آل مکتوم (جسر آل مکتوم _ Al Maktoum Bridge ) به خیابان Umm Hurair Rd میرسید و سپس خیابان شیخ زائد ( Sheikh Zayed Rd ) را می بینیم که از خیابان های معروف دبی است . در طول این خیابان در کنار یک تقاطع بزرگ که پل های روگذر و لاین خروجی هم دارد امارات مال ( Mall of The Emirates ) را در سمت چپ خودتون می بینید . همینطور که در طول این مسیر میروید سمت راستتون ساختمان های مایکروسافت و شبکه های خبری قرار دارن . و باز هم کمی جلوتر سمت راستتان منطقه دبی مارینا ( Dubai Marina ) را میبینید که در واقع دبی جدید و مدرن است . یک مسیر طولانی راباید در این خیابان ادامه دهید . بعد از طی مسافتی تقریباٌ طولانی خروجی پالم جبل علی _ Palm Jebel Ali ( ساختمان هایی که به شکل یک نخل بر روی آب ساخته اند ) در سمت راستتان است . بعد از طی مسافتی باز هم طولانی به جای نام شیخ زائد ، نام خیابان به نام شیخ مکتوم بن رشید_ Sheikh Maktoum Bin Rashid Rd تغییر می کند و این یعنی اینکه شما دیگر در دبی نیستید و وارد خاک ابوظبی شدید .
متاسفانه من آدرس سفارت امریکا در ابوظبی را ندارم ، پس بقیه مسیر رو در خاک ابوظبی بر اساس ادرس سفارت بروید .

خوب دوستان عزیز امیدوارم توضیحاتم بتونه براتون مفید باشه .

به امید موفقیت


(2011-01-17 ساعت 19:04)Vahid-DV2011 نوشته:  با سلام به همه دوستان عزیز مهاجر سرا
قبل از هرچیز باید بگم که کی برد من فارسی نداره پس اگر اشتباه تایپی میبینید ببخشید.

خب نوبتی هم باشه نوبت منه که سفرنامه رو بنویسم تا همونجوری که از سفرنامه های قبلی استفاده کردم بقه هم بتونن از این سفرنامه استفاده کنند.
بعد از 8 ما انتضار 11 ژانوبه سشنبه تاریخ مصاحبه ما بود پرواز ما یکشنبه با کیش ایر به مقصد دبی ترمینال 2 بعد از اسکن چشم ساعت 1 رسیدیم به هتل کاپترون که هتل خوبی بود نزدیک سیتی سنتر و مطب دکتر نایال مرحوم Big Grin بعد از اون شوکی که برای معاینه پزشکی به بچه ها وارد شد منم نگران معاینات بودم چون همونجوری که در پستهای قبلی گفتم nmc گفته بود که 48 ساعته جواب رو میده و حتی حاضر به رزرو هم نشده بود . تصمیم گرفتم که اول حضوری برم nmc و شانسمو امتحان کنم و اگر نشد مستقبم برم سراغ جماعت عزیز ایرانی مستقر در میدایست و دوتا گوشامو تقدیمشون کنم .SadSad یه تاکسی کرفتم و رفتیم به nmc روبروی هتل رامادا کنتیننتال . وارد شدیم مستقیم رفتم پیش منشی و گفتم که برای U.S مدیکال اومدیم اونم مدارک رو ازم گرفت باورم نمیشد خلاصه بعد 2 ساعت کارهای ماهم انجام شد ور در کمال ناباوری 425 درهم بدون واکسن از ما گرفتن 250 درهم معاینه 50 درهم آزمایش خون و 125 درهم عکس قفسه سینه برای هر نفر جواب رو هم فردا ساعت 4.5 گرفتم من به دلیل اینکه می خواستم قبل از مصاحبه آرامش کامل داشته باشم با یک تاکسی هماهنگ کردم برای ساعت 6 صبح با رسپشن هتل هم هماهنگ کردم موبایلم رو هم تنظیم کردم که خواب نمونم ولی تا صبح خواب راحتی نداشتم هر یک ساعت بیدار میشدم .در نهایت صبح با زنگ موبایل وتلفن رسپشن بیدار شدیم و ساعت 6 حرکت از هتل به سوی ابوظبی تو راه آرامش خوبی در ماشین داشیتم خصوصا که بارون میومد .ساعت 7:30 به ابوظبی رسیدیم پایین نامه آدرس سفارت رو خیابان السودان نوشته بود ولی من شک کردم به راننده گفتم بلدی اونم کفت آره ولی من خودم GPS موبایلو روشن کردم و دیدم که داره اشتباه میره !! خودم شدم راهنما 7:40 رسیدیم سفارت جلوی همون ساختمان معروف نفر 7 -8 بوذیم بعد از ما هم چند نفری امده بودن جمعا 20 نفر که متاسفانه اکثرا پاکت سفید مید ایست دستشون بود معلوم بود که مید ایست سنگ تموم گذاشته فقط 3 نفر بودیم که nmc رفته بودیم من که خودم مدیون مهاجر سرا و بچه های مهربون ودلسوز اون هستم .ساعت 8 یک آقای سیک هندی که فکر میکرد اوباماست (خیلی تو حس بود) اومد ونامه ها رو چک کرد هوا خیلی عالی بود بارون ملایمی میومد بعد از چک کردن نامه ها به ترتیب 5 نفری میفرستادن داخل تحت تدابیر شدید امنیتی بعد از رد شدن از دوتا اتاق به سالن اصلی رسیدیم شماره 8 به ما دادن جمعا 11 باجه بود باجه شماره 1 مخصوص پرداخت پول و شماره 11 مخصوص انگشت نگاری بعد از دو مرتبه صدا کردن شماره تحویل مدارک و انگشت شماری منتظر شدیم که شماره رو اعلام کنن آخه به ترتیب نیست ولی مال ما خیلی طول کشید تقریبا همه آونایی که بعد از ما بودن رو صدا زدن یک دفعه دیدم که یک خان محجبه خیلی بد اخلاق دقیقا تو باجه روبروی ما داره مدارکو زیرو میکنه .گفتم خدا به داد برسه Sad بعد دو مرتبه رفت بعد از 10 دقیقه که مارو جون به لب کردن باجه دیگه شماره مارو صدا زد همون خانم تپل آمیرکایی . گفت انگلیسی بلدین با اینکه مشکلی نداشتیم با خانمم قرا گذاشته بودیم که فارسی مصاحبه کنیم .گفتیم ما ترجیح میدیم فارسی باشه اونم با یه خنده ای گفت ولی من فارسی بلد نیستم پس ترجیح میدم به انگلیسی ادامه بدیم ولی اگر مشکل داشتید کمکتون میکنم 1- اسم و فامیل کامل ؟ 2- چند بار لاتاری شرکت کردید؟ 3- در مورد شغل هر دو ازمون توضیح خواست آخه ما هر دو شغل آزاد داریم 4 - چرا سربازی نرفتی؟ 5 - چند ساله که ازدواج کردید ؟ 6- کدوم ایالت میرید و برای چی ؟ 7- تا حالا دنبال کار گشتید؟ 7- نسبت اسپانسر با شما چیه (البته ما نامه بانک هم داشتیم 40 میلیون که پسش دادن ) 8- کی قصد دارین برین آمریکاه ؟ وقتی سئوالات تموم شد و تایپشون کرد دیدم که دوتا برگه آبی ناقابل از زیر پوشه ها در آور گفتم خوب ما هم رفتیم ته صف بعد اونا رو گذاشت کنار و یک کوچکتر برداشت خود به خود گل از گل ما شکفت .بعد گفت من تو مدارک شما ایرادی نمیبینم ولی تا پس فردا پاساتون میمونه ok ما هم گفتیم قابل نداره اصلا مال خودتون پیش کشBig Grin بعد هم خوشحال امدیم بیرون .اون روز 5 خانواده لاتاری بودن که فکر کنم 3 تا یک ضرب گرفتن البته یکیشون هندی و دیگری عرب بودن 2 تا دیگه هم ایرانی که به خانم یکیشون دادن و همسرشون به خاطر سربازی مشمول کلیرنس شدن و خانواده دیگر هم فکر میکنم برگه آبی گرفتن ولی اونقدر ناراحت بودن که من هم واسشون ناراحت شدم .

ببخشید اگر زیاد نبود ولی سعی کردم از تکرار مکررات خود داری کنم فقط چند نکته رو خلاصه وار مینویسم
1- کرایه تاکسی رفت و برگشت 550 درهم با 3 ساعت توقف (هر ساعت توقف 30 درهم )
2- مدیکال حتما برید nmc
3- اگر تاکسی میگیرید مطمئن بشین که زبان بلده چون بعضی هاشون تازه کارن نه زبان بلدن نه مسیرها رو
4 - حتی الامکان با لباس اسپرت نرید ( نظر شخصی )
5- من در داخل سفارت با کسی پسر خاله نشدم و شروع به قصه گفتن و خنده و تعریف از فارسی 1 نکردم چون هم اخلاقم این جوری نیست و هم متوجه دوربین و تعداد زیادی میکروفون در سقف شدم (فکر نکنید آدم بد اخلاق یا خشکی هستم .نه ولی هر چیزی جای خودش )(نظر شخصی )
6- جز حقیت چیزی نگید چون براتون دردسر میشه (نظر شخصی)
7- مرتبه دوم با اتوبوس رفتم ابوظبی ولی برای بار اول توصیه نمیکنم چون هم خسته کننده است هم خیلی آهسته حرکت میکنه حداکثر سرعت 70 اگر خواستید با اتوبوس برید حداقل 3 ساعت در نظر بگیرید چون بین را سوخت گیری هم میکنه .در کل با خانواده جالب نیست (نظر شخصی )
8 - اصلا استرس نداشته باشید خیلی راحت تر از اونه که فکرشو میکردید.
9- فقط جواب سئوال آفیسر رو بدید نه کم نه زیاد
10 - در مورد زبان نگران نباشید اگر ببینن کسی واقعا زبان نمیدونه باهاش فارسی صحبت میکنن
11- پول خرد 10 دلاری حتما با خودتون ببرید.

دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه اگر سئوالی بود در خدمتم

در آخر هم از تمام مدیران و بچه های فعال و با سابقه و دلسوز کمال تشکر رو دارم و براشون آرزوی موفقیت میکنم .

بچه ها به همتون ویزا میدت خیالتون راحت .فقط بدون استرس و با تمرکز Smile


(2011-01-29 ساعت 09:58)payamrad نوشته:  سلام دوستان، من هم یه مختصری از ماجرای سفر به ابوظبی رو می نویسم که انشالله مفید واقع بشه واسه سایر دوستان
ما 24 ژانویه مصاحبه داشتیم و من تاریخ 19 پرواز کردم رفتم دوبی. فرداش رفتیم NMC و توصیه میکنم حتما برید همین NMC چون هم خیلی ارزونتر هستش و هم خیلی مودب هستن و کار پزشک هاشون هم خیلی خوبه. بیمارستان مال هندی ها هستش و تقریبا تمامی کارمنداش و دکتر هاش هم هندی هستن. چند تا شعبه داره تو خود دوبی و ابوظبی. اگه میخوای دوبی رو برین فقط یه شعبه کارای سفارت آمریکا رو انجام میده. اتوبوس های خط C3 ایستگاه سر خطشون شون جلوی این بیمارستان هستش. اگه با تاکسی رفتین بگین بیمارستان NMC که تو ساختمان جاسمن jassmene هستش روبروی هتل رامادا کانتیننتال.
بیمارستان وقت گرفتن نمیخواست من صبحش زنگ زدم گفت برای عصر بیاین. یادتون باشه پاسپورت و نامه دوم و کارت واکسیناسیون و سه قطعه عکس رو با خودتون ببرین. ساعت 3:30 رفتیم با همسرم اونجا که خلوت هم بود و تقریبا دو، سه ساعتی کل کارمون طول کشید. برای آبله مرغون احتیاج به مدرکی ندارین همین که پرسیدن بگین قبلا گرفتیم کافیه براشون. بعد از تموم شدن کارها، گفتن جوابتون شنبه شب آماده هستش. این رو هم بگم که خودشون همه چی رو راجع به مورد ما وارد هستن، من رسیدم به پذیرش گفتم hello, I want to.... همین رو گفته بودم گفت lottery green card? یعنی کسایی که زبانشون خوب نیست هم مشکلی ندارن اونجا کافیه اسم لاتاری رو بیارین.
من بعد از گرفتن مدارک پزشکی رفتم صرافی و 38 دلار پول خرد رو جور کردم که تو سفارت موقع حساب کردن معطل نشیم. (برای دو نفر میشه 1638 دلار)
یک شنبه زنگ زدم به خانم ملیکا (خانمی که تو همین مهاجر سرا معرفی شده بود و کارای رفت و آمد متقاضیان رو از دوبی به ابوظبی انجام میده) و گفتم که برای فردا صبح باید بریم ابوظبی. ملیکا هم دوشنبه ساعت 5 اومد ما رو برداشت و ساعت 6:30 رسیدیم جلوی سفارت و دو ساعتی اونجا نشستیم روی نیمکت جلوی سفارت تا تقریبا 8:30 شروع کردن به فرستادن به داخل. ما چون خیلی زود رسیدیم نفر اول بودیم.
هیچ کس دیگه ای هم موردش لاتاری نبود اونروز و اکثرا خانوادگی میخواستن اقدام کنن.
بعدش داخل سفارت رو که دیگه تقریبا همه گفتن، یه اطاقی که پر از باجه هستش و شماره شما رو برای یه باجه ای میخونن و اول یه نفر مدارک شما رو چک میکنه، بعد دوباره میشینین تا شماره رو بخونن و یه نفر انگشت نگاری میکنه و میپرسه مهندس هستین؟ شنیده بودم که بهتره بگین نیستیم و چون رشته من علوم کامپیوتر هستش بهش گفتم که نه ما مهندس نیستیم و رشته ما science هستش و مهندسی حساب نمیشه.
بعد دوباره نشستیم تا شماره رو خوندن برای مصاحبه. گفتش قسم بخورین و یه سری حرف زد و ما هم گفتیم i swear و بعدش سوالات فرمال و همیشگی شروع شد. چند سالته و تاریخ تولدت چیه و چی خوندی تو دانشگاه و فلانی (اسپانسر) کیه و کجا میخوای بری تو آمریکا و چیکار میخوای بکنی اونجا. دو تا سوال مهم هم دارن که اولی اینه که شغل دولتی داشتی که من گفتم نداشتم و سربازی رفتی که اون رو هم گفتم معاف شدم. بعد سوالات مشابه از خانومم پرسید و اون هم جواباش مثل من بود جز قسمت شغل دولتیش که گفت واسه شرکت نفت کار می کنم. بعد به من گفت شما دو تا آپشن دارید :
1- من به شما ویزا بدم و خانومتون بره برای بررسی بیشتر
2- به شما هم ویزا ندم و صبر کنیم تا نتیجه بررسی بیشتر خانومتون بیاد
گفت تو حالت اول شما باید تا 6 ماه حتما برید آمریکا حتی اگه نتیجه خانومتون نیومده باشه هنوز، تو حالت دوم ممکنه از سپتامبر رد بشه و پرونده جفتتون بسته بشه.
من البته میدونستم که این یک روال نرمال هستش و احتمال اینکه به سپتامبر برسیم خیلی خیلی ضعیفه اما باز با خانومم مشورت کردم و نتیجه گرفتیم که من ویزا رو بگیرم و پاسپورت من رو نیگه داشتن و به خانومم برگه آبی رو داد.
بعد گفت چهارشنبه ساعت دو ظهر بیاین بگیرین ویزای خودتونو، من گفتم چهارشنبه صبح پرواز دارم نمیشه زودتر صادر بشه؟ گفت نه. بعد ما برگشتیم دوبی و بلافاصله رفتم هواپیمایی و بلیطم رو انداختم واسه نصفه شب چهار شنبه. یعنی پنج شنبه بامداد ساعت 1 صبح.
فرداش سه شنبه خانوم ملیکا زنگ زد که من رفته بودم ابوظبی و مدارک شما رو گرفتم !!! من تعجب کردم فکر کردم اشتباه میکنه، اما گفت شما مگه فلانی نیستی؟ الان پاسپورت و پرونده ات دست منه !!!
من هم تو دلم فحش دادم به سفارت و عصر که ملیکا اومد ازش مدارکم رو گرفتم و از اون موقع تا چهارشنبه نصفه شب علاف و بیکار تو شهر دوبی چرخیدیم و آخر هم برگشتیم ایران.
این بود انشای من Big Grin


(2011-01-29 ساعت 14:36)armido نوشته:  سلام دوستان گل مهاجرسرا
اینم از سفرنامه ما، سعی میکنم مطالب تکراری نباشه و نکاتی رو که فکر میکنم مهمتره مینویسم براتون.
پرواز:
ما برای سفرمون با یه آژانس مسافرتی هماهنگ کرده بودیم(بلیط-ویزا-هتل). روز جمعه به مقصد دوبی پرواز داشتیم . پرواز با ماهان خیلی عالی بود و میشه گفت کم و کسری نداشت. صبحانه هم دادن که اونم خوب بود. (پرواز برگشت هم همینطور با ناهار بود که اونم خیلی چسبید بهمون)
نکته: هماهنگی با آژانس خوب= هزینه کمتر و صرفه جویی وقت بیشتر
مدیکال:
برای مدیکال حدود سه هفته قبل از دکتر شوکلا در nmc وقت گرفته بودم برای روز شنبه . وقتی وارد بیمارستان شدید نگهبان خودش راهنماییتون میکنه که با آسانسور برید به طبقه M ، وقتی در آسانسور باز شد سمت چپتون اتاق X-Ray هست(که شما بعدا باید یه سری بزنید اونجا برای عکس قفسه سینه) . از اونجا به چپ برید و دوباره به چپ . به بخشی میرسید که دکوراسیون کرم- قهوه ای داره و یه آکواریوم کوچیک هم روبری پذیرشش هست. همونجا باید برید و مدارک رو تحویل بدید.
قبلا توی ایمیلم خواسته بودم چون مورد ما فوری بود با پرداخت هزینه بیشتر عصر همون روز جواب رو بهمون بدن که قبول کرده بودن.شنبه صبح که رفتیم گفتن که ازهمین چند روز پیش دیگه urgent(فوری) انجام نمیدن و شما باید فردا ساعت 10صبح بیایید و جوابتون رو بگیرید . خلاصه با کلی دردسر و نشان دادن پرینت ایمیل و چک و چونه زدن و صحبت کردن با خود جناب دکتر شوکلا تونستیم جواب آزمایشات رو عصر ساعت 7 بگیریم. انجام ازمایشات 2-3 ساعتی طول کشید و کل هزینه های ما (با احتساب مبلغ اضافی برای جواب فوری) نفری 540 درهم شد.
نکته 1: بهتره قبل از رفتنتون وقت بگیرید ، چون اونجا بعضی وقتا خیلی شلوغ میشه، از جمله روزی که ما رفته بودیم . بیمارستان هندیه و تقریبا 95 درصد مراجعین هم هندی هستن. چون بخشی که ما باید بریم با اطفال یکیه مراجعه کننده زیاد بود.
نکته 2: باید در سه نوبت پول پرداخت کنید . یکی برای X-ray ، یکی برای آزمایش خون و یکی هم برای معاینات یا General Clinic. هر کدوم رو هم باید در بخش مربوط به خودش پرداخت کنید ولی حواستون باشه این هندیها موقع پس دادن بقیه پولتون اشتباه نکنن . یا حساب کتاب بلد نیستن یا اینکه از قصد ، بقیه پولتونو کم پس میدن....!!! نمیدونم والا...
نکته 3: این هندیا کلا خیلی باهوش نیستن و نمیفهمن ما چی میگیم ، پس کارت هتل یا آدرس و تلفن جایی که تو دوبی اقامت دارینو همراهتون "به صورت نوشته شده" داشته باشید چون اونجا یه آدرس و تلفن میخوان ازتون .
نکته 4: من قبلا فکر میکردم با مترو میشه رفت اونجا ولی وقتی رسیدیم دوبی فهمیدیم خط سبز مترو هنوز به دلیل کمبود بودجه راه نیوفتاده ( عجیب بود چون توی خود مترو هم ،خط سبز رو مثل خط قرمز توی تابلوها کشیده بود و هیچ نشانه ای نبود که معلوم بشه هنوز راه نیوفتاده ). nmc همون سمتِ مترو هست ، بنابراین وقتی از تاکسی یا اتوبوس پیاده شدید ، برید به سمت ایستگاه متروی تمام نشده ای که اون اطرافه . دورش رو حصار کشیده بودن .
مصاحبه:
روز مصاحبه با خانم ملیکا ساعت 5 صبح از هتل حرکت کردیم و دومین نفر رفتیم داخل سفارت. کلا خیلی راحت بود ، من(خانم) برنده اصلی بودم و ازم در مورد رشته، کار و مدارک مالی (اسپانسر نداشتیم) سوال کرد به علاوه سوالات معمول دیگه . از همسرم هم همینطور . و بعد یه برگه آبی کوچولو داد که دو روز بعد ساعت 2 بیایید برای گرفتن ویزاتون. ما هم با کلی خوشحالی اومدیم بیرون و برگه رو یه لحظه هم از خودمون دور نکردیم. داشتیم بال در میاوردیم.
نکته : سعی کنید مدارکتون رو خیلی مرتب و دسته بندی شده توی پوشه ( برای هر نفر در پوشه جدا) بذارید که اونجا سردرگم نشید و دنبالشون نگردید. اصل مدارک رو هم از همون اول اصلا نخواستن از ما(ولی شما ببرید). فقط اصل ترجمه ها و کپی ها شونو برداشتن.
گرفتن ویزا:
روز موعود دوباره با خانم ملیکا ساعت 11 هماهنگ کردیم و رفتیم به سمت سفارت. ما هر دو رفتیم چون خانم ملیکا گفتن قبلا برای یه زن و شوهر پیش اومده بوده که انگشت نگاری دوباره خواسته بودن ازشون و چون یکیشون نیومده بوده ، کارشون اون روز انجام نشده بوده . ما هم ریسک نکردیم و هر دو دوباره رفتیم سفارت. ولی جلوی در سفارت گفتن یکیتون کافیه که بیاد داخل. و همسرم رفت تو و بعد از حدود 45 دقیقه با ویزاهامون برگشت . هووووووووووووووووررااااااااااااااااااااااااااااااااااا
تفریح و مترو:
ما برای تفریح کلا خیلی وقت نداشتیم ولی اگه از اول میدونستیم، به جای تور گشت شهر (که با هتل رفته بودیم و تقریبا همه جاهایی که ما رو بردن توی تاریکی هوا بود) از مترو بیشتر استفاده میکردیم .
یه کارت مترو نقره ای (silver) از مترو بخرید ، خود کارت 4 یا 6 (درست یادم نیست) درهمه و 15 تا هم شارژش کنید . یه دفترچه کوچیک راهنمای انگلیسی مترو هم بردارید که توش نوشته هر ایستگاه به کدوم جاهای دیدنی نزدیکه . اکثر جاهای دیدنی رو میشه با مترو رفت .بعضی جاها مثل برج خلیفه (بلندترین برج دنیا تا حالا) و امریتس مال (پیست اسکی) و دبی مارینا و ابن بطوطه که خیلی به ایستگاه مترو نزدیکه (مثلا ما از ایستگاه رقه تا امریتس مال با مترو نفری 4 درهم رفتیم) و بعضی جاها هم بعد از پیاده شدن از مترو فوقش با 10-15 درهم (کمتر از 10 درهم اصلا تاکسی نمیبره حتی اگه کرایه تون 6 درهم شده باشه ،10 تا میگیرن . این قانون جدیدشونه) با تاکسی میشه رفت.
نکته 1: توی دفترچه راهنمای مترو نوشته که برای تخلفات در مترو جریمه های سنگینی دارن . روی پله برقی راه نرید (راه رفتن روی پله برقی های افقی اشکال نداره و کلی هم کیف میده). خوردن و آشامیدن کلا ممنوعه (فقط بچه ها ظاهرا میتونن با مراقبت آب بخورن) . زدن بی جهت دگمه های اضطراری رو یادمه 2000 درهم جریمه داشت.
نکته 2: معمولا واگن های اول مترو Gold class هستن . یعنی به جای کارت silver ، کارت gold با هزینه بالاتر باید داشته باشید. قطارها هم راننده ندارن .

تلفن وسیم کارت:
پیشنهاد میکنم توی فرودگاه یه سیم کارت du بخرید . با 49 درهم میتونید یه سیم کارت به علاوه 20 درهم شارژ داخلش (بدون پرداخت مبلغ اضافه) بگیرید . حدود 20-30 دقیقه طول میکشه تا فعال بشه .درست قبل از اینکه خارج بشید از در ساختمان فرودگاه سمت چپتونه .آرمشم این شکلیه تقریبا "به".البته بدون نقطه(شکل du چسبیده به هم) . ما هر دفعه که تماس میگرفتیم با تهران و حدود 1 دقیقه صحبت میکردیم ، تقریبا 1.5 درهم کم میکرد. هر دفعه هم که استفاده کنین یه sms میاد میگه چقد مونده. شارژشم توی همه فروشگاهها و سوپرهای کوچیک و بزرگ دارن که مینیمم شارژش 20 درهمه.
این بود سفرنامه ما ، اگه سوالی بود در خدمتم.
-- راستی یکی از دوستان خواسته بودن بپرسم که اعتبار ویزای لاتاری قابل تمدید هست یا نه ؟(به خاطر مشکل سربازی یا تمام نشدن درس دانشگاه و ...) که پرسیدم و گفتن خیر . شما حتما باید تا قبل از پایان اعتبار ویزای لاتاری وارد خاک امریکا بشید. ولی در مورد ویزاهای دیگه خانم ملیکا گفتن با پرداخت هزینه تا حدی امکان پذیره.
-- اعتبار مدیکال هم بسته به وضعیت هر فرد متفاوته و سفارت ممکنه برای یه فرد خاص بعد از 6 ماه درخواست انجام مجدد آزمایشات رو بکنه ولی اگه کسی مشکل خاصی نداشته باشه معمولا یک ساله است.
-- در ضمن خانم ملیکا هم بسیار خانم خوب و مطمئنی هستن . از ایشون بازم تشکر میکنم .

شاد و پیروز باشید


(2011-02-01 ساعت 17:17)arezoo_zarrabi نوشته:  سلام،
قبل از هر چیز باید بگم از تک تک دوستان مهاجر سرایی ممنونم، خصوصا از مدیران و مسئولین سایت. من برای بار اول توی لاتاری شرکت کرده بودم و اصلا لاتاری رو باور نداشتم.... روزی که اسممون رو در سایت KCC دیدم، اونقدر بی تجربه بودم که باورتون نمیشه. با اولین جستجو در گوگل با مهاجر سرا آشنا شدم و تا امروز از تجربه تک تک آدما استفاده کردم. ممنونم.... (من نامه اول رو نگرفته بودم)
ما امروز مصاحبه داشتیم و به امید خدا و یاری همون خانم توپوله معروف در سفارت، 5 شنبه ویزامونو خواهیم گرفت.....
تجربه سفر دوستان اونقدر کامله که من واقعا نمی تونم چیزی بهش اضافه کنم. سعی می کنم با معرفی خانواده ام و شرایطمون، دوستانی رو که شرایط شبیه به ما دارن رو راهنمایی کنم.
من 31 سال سن دارم و در یک شرکت خصوصی مشغول به فعالیت هستم. همسرم 37 سالشه و شغل آزاد که خودش مالک شغله داره و دخترم 4 سال و نیمه هستش. من و همسرم هر دو لیسانس داریم. همسرم در نیروی زمینی خدمت کرده بوده و 2 سال مدیریت یکی از شعب معاینه فنی خودرو رو عهده دار بوده است. در ضمن اسپانسر مالی هم نداشتیم.
1- همانطور که قبلا اشاره کردم به همه دوستانی که بچه کوچک دارن پیشنهاد می کنم ابو ظبی رو انتخاب کنند زیرا برای بچه ها آزمایش سل انجام نمی دن و مجبور نمیشین وقت زیادی بزارین. فقط براش 3 تا واکسن زدن که یکیش آبله مرغان بود( Hib, Varicella, Pneumococcal) ؛Varicella فکر کنم میشه آبله مرغان، بقیه رو نمیشناسم، اگه کسی میدونه لطفا راهنمایی کنه. گفت برای بچه های زیر 5 سال باید بزنن. راستی واکسن آنفولانزا هم می خواست براش بزنه که وقتی بهش گفتم زده، قبول کرد.
2- آزمایش خون و عکس قفسه سینه برای کودکان انجام نمی شود.
3- به راحتی قبول می کنن که آبله مرغان گرفتین، نیازی به آزمایش نیست (البته اگه فرصت دارین آزمایشو بدین)
4- نیازی به پاس جدا برای کودکان نیست.
5- من و همسرم با لباس فرمال، کت و شلوار رفته بودیم. ولی خود کارمندان اصلا فرمال نبودن. پیشنهاد من اینه که فرمال لباس بپوشین. به هر حال معمولا لباس رسمی همه جا پسندیده است.
6- هنگام دریافت مدارک، مدارک هر فرد را به طور جداگانه می خواهند.
7- عکس جدید ما را نخواست، فقط برای دخترم از عکس جدید استفاده کرد. برای ما همون عکسهایی که فرستاده بودیم رو استفاده کرد.
8- با وجود اینکه من برنده اصلی بودم، حساب اصلی متعلق به همسرم بود، در حدود 120.000.000 تومان سپرده + سند محل کار که 2 دونگ آن متعلق به همسرم هست. من تنها 15.000.000 تومان تو حسابم داشتم. اسپانسر هم نداشتیم و سوالی هم در این مورد ازمون نکرد. ولی کپی تمکن مالی همسرم رو تو پرونده خودم و دخترم هم گذاشته بودم.
9- از دخترم هیچ سوالی نکردن و حتی هنگام مصاحبه رفت گوشه اتاق که اسباب بازی بود بازی کرد. انگشت نگاری هم از کودکان انجام نمیشه.
10- ما مسافرتهای بسیار زیادی داشتیم، از جمله روسیه و تایلند، ولی حتی یک سوال هم در این مورد نپرسیدن. البته ویزای شینگن هم در پاسمون بود، ولی مطمئن نیستم چکش کرده باشن، چون خیلی زود نوبتمون شد. ما نفر اول بودیم.
11- تنها سوالی که روی آن تکه داشت، دولتی بودن محل کار قبلی من و همسرم بود. وقتی گفت معاینه فنی دولتیه، براش توضیح دادم که نه کاملا و خصوصیه وابسته به دولته. البته باید اشاره کنم که همسر من 7 سال پیش در اونجا کار می کرده و بعد از اون کار خودش رو داشته.
12- در ضمن ما تمام مدارک مرتبط با بیمه و مالیات پرداختی همسرم را هم ترجمه کرده بودیم که گفت نیازی نیست.
13- هیچکدام از اون همه کپی که گرفته بودیم رو نخواست و همه رد به ما پس داد.
امیدوارم تونسته باشم دوستانی رو که شرائط مشابه دارن کمی کمک کنم. اگر به اطلاعات بیشتری نیاز داشتین در خدمتتون هستم.

چشم انتظاری جاذبه ای قوی دارد. منتظر چیزهایی باش که می خواهی شان, نه چیزهایی که نمی خواهی

شماره کیس: 2010AS000016XXX
کنسولگری:آنکارا
تاریخ مصاحبه: May 2010  
تاریخ دریافت ویزا: فردای روز مصاحبه
تشکر کنندگان: rayan.s ، armido ، Ali Sepehr ، arezoo_zarrabi ، maaref ، mr.amir ، mh_hshk ، coming soon ، vahidvm60 ، payam62
(2011-02-04 ساعت 14:58)satusa نوشته:  با سلام به همه دوستان خوبم

از آنجاییکه مصاحبه ما هم انجام شد سعی می کنم تجربیات و مواردی رو که می تونه به دوستان کمک کنه در قالب این سفرنامه بنویسم و به عنوان جبران بخش خیلی کوچکی از کمکهای این سایت در اختیار بقیه کاربران قرار بدهم.

ثبت نام:
من در آخرین روز ثبت نام و در آخرین لحظات ثبت نام کردم و از آنجاییکه هیچوقت تصور قبولی رو هم در ذهنم نداشتم و احتمالش رو تقریبا صفر می دونستم، کلا این موضوع رو فراموش کرده بودیم که ناگهان در روزهای اول خرداد همسرم یک پاکت نارنجی توی پارکینگ پیدا کرده بود و دیده بود به نام من هست و فکر کرده بود از اون نامه های معمولی است که بعضا از شرکت هواپیمایی و یا انجمن مهندسی میاد هست و روی کابینت آشپزخونه انداخته بود و کلی هم آب روش ریخته بود! وقتی من به منزل اومدم نامه رو به من داد که باز کنم و من هم که اصلا به یاد لاتاری نبودم کلی نامه رو زیرو کردم و خوندم که یهو فهمیدیم که نامه قبولی هست و کلی خوشحالی کردیم. ولی چون مطمئن نبودیم و فکر می کردیم از اون نامه های قلابی و یا سر کاری باشه، به سایت لاتاری مراجعه کردیم و با کمی جستجو بررسی شماره تلفن و ایمیل و ... تقریبا مطمئن شدیم نامه واقعی است. بعد از چند روز با مهاجرسرا آشنا شدیم و از اونجا بود که فهمیدیم چه تعداد موارد مشابه هستند و یواش یواش به ادامه کار امیدوار شدیم.

فرمهای مرحله اول:
سریعا فرمهای 230 و 122 رو پر کردم و به همراه عکس ها با TNT معمولی به قیمت 39500 تومان ارسال کردم که تقریبا 6 روزه رسید و به محض تحویل با kcc مکاتبه کردم که دریافت بسته رو تایید کنند و جواب اومد که 2 تا 4 هفته دیگر مجددا پیگیری کنید و نهایتا در پیگیری مجدد دریافت بسته را تایید کردند.
در این فاصله به پاستور تجریش مراجعه کردیم و کارهای واکسیناسیون رو شروع کردیم. دکتر تجریش سوابق واکسنهای کودکی رو از روی تاریخ تولدمون وارد کارت کرد و با توجه به اینکه من قبلا اوریون گرفته بودم و در سربازی هم مننژیت رو زده بودم MMR رو برای من نزد و فقط دو نوبت مهر کرد ولی برای همسرم دو نوبت MMR رو تجویز کرد و به همراه کزاز و 3 نوبت هپاتیت برای هر دومون در زمانهای مقرر زدیم. با توجه به اینکه قبلا هر دومون آبله مرغان گرفته بودیم نزدیک مصاحبه که شد تست تیتر آبله مرغان رو در آزمایشگاه مسعود ابتدای میرداماد نفری 6000 تومان با دفترچه دادیم که نتیجه مثبت بود و البته با توجه به فصل سرما آنفولانزا رو هم در تجریش زدیم.
حدود 2 ماه پس از ارسال فرمهای اول با kcc مکاتبه کردم و تاییدیه Acceptable بودن فرمها رو گرفتم و منتظر موندیم تا اینکه برای ماه ژانویه کارنت شدیم.

مهم (به این قسمت توجه کنید و پاراگراف "ارسال مدارک" رو بخوانید):
به محض کارنت شدن مجددا مکاتبه با kcc تا تاریخ مصاحبه را اعلام کنند که نهایتا طی ایمیل مجدد تاریخ مصاحبه رو برای اواخر ژانویه از طریق ایمیل متوجه شدم و بلافاصله با سفارت مکاتبه کردم که تاریخ مصاحبه ما رو تایید کنند و سفارت در پاسخ اعلام کرد با توجه اینکه هنوز فایل شما رو دریافت نکرده ایم نمی توانیم تاریخ مصاحبه شما رو تایید کنیم و شما به نامه دریافتی از kcc اعتماد کنید.

بلیط:
پس از حدود 20 روز نامه دوم دریافت شد و البته طی این فاصله برای رزرو بلیط و هتل اقدام کردیم. با توجه به اینکه اساسا تصمیم نداشتیم درگیر تور و دلالان بشویم، مستقیما از سایت ترکیش بلیط رو رزرو کردیم و با توجه به اینکه حدود 1.5 ماه زودتر بود بلیط با قیمت تقریبا مناسب نفری حدود 300 هزار تومان خریدیم که در آن زمان از قیمت ارائه شده توسط تورها کمتر شد.

هتل:
با توجه به تجربیات دوستان و سفرنامه های قبلی چند تا از هتلها رو مد نظر قرار دادیم و به سایت www.tripadvisor.com مراجعه کردم تا جزییات شون رو ببینم که توی اون محدوده هتل هیوستون (Houston) رو پیدا کردیم که با توجه به تجربه کم دوستان قبلی از این هتل کمی بیشتر بررسی کردیم و نهایتا به این نتیجه رسیدیم که جز هتلهای بسیار خوب و با ارزش می باشد.
با هتل مکاتبه و درخواست قیمت کردم که پیشنهاد 110 یورو برای اتاق دوبل داد و من چونه زدم که 75 یورو! و هتل به 100 راضی شد و من مجددا گفتم که 90 یورو! برام رزرو کنه و بعد از 2-3 روز راضی شد که تاییدیه رزرو رو با قیمت شبی 90 یورو برام بفرسته.
البته یکی از تورها حدود 120-130 یورو پیشنهاد داده بود و خود هتل هم به مراجعین قیمت شبی 200 یورو می داد.
هتل هیوستون همونطور که انتظارش رو داشتم هتل 4 ستاره بسیار خوب، مرتب ، تر و تمیز، مدرن، شیک، با کلاس بوده و کارکنان خوبی دارد که کاملا به انگلیسی هم مسلط هستند و دارای صبحانه درجه یک (از شیر مرغ تا جون آدمیزاد)، اینترنت وایرلس با کیفیت بالا و مجانی در همه جای هتل و موقعیت بسیار بسیار عالی است. اتاقهای هتل دلباز و تقریبا بزرگ هستند و سیستم گرمایش و سرمایش خیلی خوبی هم دارد. این هتل تقریبا در انتهای خیابان تونالی هست به محض بیرون اومدن از هتل کلیه فروشگاهها و رستوران و مراکز خرید و صرافی و ... در دسترس هستند و با حدود یکی دو دقیقه پیاده روی دسترسی تقریبا به همه جا فراهم هست. علاوه بر رستورانهای ترکی و بارهای اطراف هتل، مک دونالد و کینگ برگر و استارباکس در چند قدمی هتل هستند. نکته منفی این هتل نداشتن استخر می باشد.
فاصله هتل تا دکتر اونگان حدود 2-3 دقیقه پیاده و تا سفارت حدود 7-8 دقیقه پیاده روی می باشد که با توجه به مراجعه حداقل 3 بار به دکتر، نزدیکی به دکتر ارجحیت دارد (هتل تقریبا در فاصله بین سفارت و دکتر و نزدیکتر به دکتر قرار دارد).
تنها مسافران ایرانی هتل ما بودیم و اکثرا اروپایی و یا ترک بودند و ما شخصا از این بابت مشکلی نداشتیم و چنانچه علاقمند به دیدار هموطنان هستید، با توجه به اینکه این هتل کمتر با تورها کار می کند ایرانی های کمتری این هتل رو می شناسند.
از فرودگاه می توان با اتوبوسهای هاواش به مبلغ نفری 10 لیر و یا اتوبوس 442 به مبلغ 2.5 لیر به راحتی به مرکز شهر آمد و از آنجا با تاکسی که فراوان در دسترس است با حدود 10-14 لیر بسته به ترافیک به هتل می توان رسید. با توجه به همراه داشتن چمدان و وسایل، ما هاواش رو ترجیح دادیم و خیلی راحت به هتل آمدیم.
به نظر من این هتل 4 ستاره در حد هتلهای 5 ستاره آنکارا هست و در این رنج قیمت تنها هتلهای قابل رقابت با آن ریکسوس و هیلتون هستند (که البته هتلهای بزرگتری هستند و فقط با تور می توان این حدود قیمت را از آنها گرفت) ولی با توجه به موقعیت بهتر هتل هیوستون، چنانچه تصمیم دارید در این حد پول بدهید، هتل هیوستون رو بهتون پیشنهاد می کنم.

ارسال مدارک و تاریخ مصاحبه:
کمتر از یکماه از موعد مصاحبه مدارک مورد نیاز و ترجمه ها رو با DHL برای سفارت فرستادم که درست پس از دریافت آن توسط سفارت (البته ربطی به ارسال مدارک نداشت)، ایمیلی مبنی بر تصمیم آنها برای تغییر مصاحبه دریافت کردم که متوجه شدم چند نفر دیگر از دوستان هم که اواخر ژانویه و اوایل فوریه بوده اند این ایمیل را دریافت کرده اند. با توجه به اینکه همه کارها رو انجام داده بودیم و تغییر بلیط و هتل و ... هم در آن زمان امکانپذیر نبود و یا هزینه زیادی برامون داشت، با سفارت مکاتبه کردم که امکانش برامون نیست و ما مدارک رو فرستاده ایم ضمن اینکه سفارت رو به اون تاییدیه قبلی مبنی بر اعتماد به نامه kcc ارجاع دادم که نهایتا چند روز قبل از پرواز پاسخ دادند تاریخ رو عوض نمی کنند ولی ما تا روز مصاحبه هنوز کاملا مطمئن نبودیم چون یک روز قبل از مصاحبه مجددا سفارت لیست رو آپدیت کرد و یکسری از تاریخها رو جابجا کرد.

وقت دکتر ما همون روز پروازمون بود و با توجه به اینکه حدود 9.5 به هتل می رسیدیم برای 10 قبلا وقت گرفته بودیم. ساعت 9.45 به هتل رسیدیم و همونموقع check-in کردیم و اتاق رو تحویل گرفتیم و تا وسایل رو گذاشتیم و آماده شدیم ساعت شد 10:45 و 11 مطب دکتر رو جنب kugulu Park پیدا کردیم. خلوت بود و سریع در طبقه 4 پذیرش شدیم و آزمایش خون و عکس از قفسه سینه رو در طبقه 3 انجام دادیم و حدود 12 کارمون تموم شد و مجددا در طبقه 4 برای بعد ظهر ساعت 5 وقت بهمون داد. ساعت 5 رفتیم. ما همه واکسنها رو تجریش زده بودیم و سوابق قبلی هم توسط خانم دکتر تجریش درج شده بود (سابقه واکسنهای کودکی 5 عدد ، کزاز 2 بار و هنوز 10 سال از نوبت دوم نگذشته بود، ام ام آر 2 بار، هپاتیت 2 بار که زمان نوبت سوم هنوز نرسیده بود، آنفولانزا و نهایتا نتیجه تست آبله مرغان که مربوط به یک هفته پیش بود و مقدار حدود 3.8 برای هر دو ما درج شده بود که تست مثبت بود و نیازی به واکسن نمی بود.
دکتر که کارتهای ما رو دیده بود نقشه خودش رو کشید و همزمان من و همسرم رو در دو اتاق مجزا منتظر نگه داشت و به هر دو ما سر می زد. ابتدا معاینه من و همون سوالات همیشگی و بعد یک واکسن زد که تقریبا مطمئن هستم فیلم بازی کرد و چیزی تزریق نکرد. بعد گفت ما واکسنهای پاستور رو قبول داریم ولی نتیجه آزمایش رو قبول نداریم و گفت باید همینجا آزمایش بدید و سریع یه دستور برای انجام آزمایش نوشت. من هم گفتم ما قبلا گرفتیم و دکتر پاستور توصیه کرده برای اطمینان آزمایش بدید و حالا هر چی شما تشخیص می دهید که زودتر باشه همون رو انجام بدیم و گفت که آزمایش 2 روز طول میکشه و باید آزمایش بدید. من گفتم پس این چی بود که زدی و گفت این کزاز هست! در حالیکه بوستر کزاز ما مربوط به 2-3 سال پیش بود و در واقع برای نوبت سوم زد.

بعد به من گفت برو و به همسرم که در اتاق دیگری منتظر بود مراجعه کرد و شروع کرد به انگلیسی بلغور کردن. بعد چند دقیقه اومد توی سالن و کارت من رو گرفت و با کارت همسرم مقایسه می کرد و یه چیزایی تند تند گفت و هی می گفت same. بعد یه ادای واکسن هم برای اون درآورد طوری که همسرم حتی سوزن واکسن رو هم روی دستش حس نکرد چه برسه به تزریق واکسن! و نهایتا یه کزاز نوبت سوم هم برای اون زد و انجام آزمایش آبله مرغان.
بعد که فهمید گندی که زده خیلی تابلو هست و چه هزینه هایی رو الکی به ما تحمیل کرده یه چیزایی خط خطی کرد توی کارت و شلوغ بازی درآورد به همسرم گفته بود چرا کارتتون مشابه هست و ...؟!! که همسرم هم جوابش رو اصلا نداده بود و بهش گفت که من اصلا نمی فهمم تو چی میگی.
خلاصه ما هم اومدیم و هر چی دو تا کارت رو مقایسه کردیم هیچ چیز مشابهی پیدا نکردیم که ببینیم منطورش چی هست (به جز واکسنهایی که همزمان با هم توی تجریش زده بودیم و طبیعی بود که تاریخش یکسان باشه) و از طرفی هم کلی نگران شدیم که ممکنه بخواد کارشکنی کنه و ... و تا زمانی که پاکت ها رو گرفتیم کلی استرس بهمون وارد کرد.
به هر حال همانروز بعد از این بازی ها ما رو برای خون گرفتن مجددا فرستاد تا تست آبله مرغان هم انجام بشه. نفری 45 دلار بابت اون از ما گرقتند و گفتند فردا جوابش میاد. منشی دکتر گفت فردا 5 بیایید برای تکمیل واکسیناسیون و پول دکتر 140 دلار از ما گرفت و گفت پول واکسن فردا.
فردا ساعت 5 رفتیم شلوغ بود منشی گفت نتیجه آزمایش نیامده و برید طبقه 5 منتظر بنشینید تا صداتون کنیم در حالیکه طبقه 4 هم جا بود. بعد یک خانواده دیگر رو هم که واکسن بچه شون مونده بود رو فرستاد بالا پیش ما.
بعد از یک ساعت زنگ زد و صدامون کرد گفت نتیجه آزمایش اومده و مقدار تیتر آبله مرغان برای هر دومون حدود 2.6 بود (آزمایشگاه مسعود 3.8 اعلام کرده بود) که با توجه به بالا بودن مقدار زیاد از حد مرزی دیگه نتونسته بود کاریش بکنه و گفت واکسن آبله مرغان لازم نیست ولی 100 دلار بابت اون دو تا واکسن ساختگی ازمون گرفت. (95 دلار بابت خون و عکس، 140 دلار دکتر، 100 دلار واکسن ساختگی، 90 دلار آزمایش آبله مرغان مجدد جمعا 425 دلار برای 2 نفر).

روز مصاحبه:
با توجه به برف زیادی که شب قبل اومده بود و یخبندان و سرمای صبح، علیرغم فاصله کم تا سفارت تصمیم گرفتیم با تاکسی به سفارت بریم. 8:15 از جلوی هتل یه تاکسی گرفتیم و 5 لیر گرفت تا سفارت و 8:20 جلوی سفارت بودیم. حدود 10-15 نفر یک صف جلوی باجه پلیس تشکیل داده بودند و یک عده هم روبروی در سفارت وسط خیابون وایساده بودند. همونموقع من از مامور دم در پرسیدم صف مهاجرتی کجاست و گفت همین جا وایسا (سمت چپ در و در جهت مخالف باجه پلیس) که فقط ما بودیم و بعد از یکی دو دقیقه پاسپورتها رو با لیستش چک کرد و ما رو به حیاط کوچیکه هدایت کرد که حدود 10 نفر هم اونجا توی صف بودند و به ما گفت وقت در باز شد برید داخل که نهایتا ما زودتر از همه وارد شدیم.
از گیت بازرسی عبور کردیم و سپس اصل مدارک رو تحویل دادیم. خانم مسئول مدارک گفت آخرین مدرک تحصیلی رو بده و سپس بقیه مدارک رو به ترتیب گرفت، کارت پایان خدمت رو نگرفت و من گفتم این رو لازم ندارید گفت نخیر اگر آفیسر خواست ازتون میگیره که بعدا هم آفیسر نخواست. ضمنا کارت ملی من تاریخ اعتبارش تموم شده بود که در مورد آن هم صحبتی نشد. مصاحبه فارسی انتخاب کردیم و شماره گرفتیم و منتظر نشستیم.
بعد از نیم ساعت شماره اعلام شد و انگشت نگاری کردیم. نشستیم و مجددا بعد از نیم ساعت برای پرداخت پول شماره اعلام شد و مبلغ 1638 دلار رو پرداخت کردم. دوباره منتظر نشستیم و حدود 45 دقیقه بعدش شماره ما برای مصاحبه اعلام شد.
با آفیسر اول سلام و احوالپرسی کردیم و گفت قبل از هر کاری باید قسم بخورید. من قبلش گفتم یه سوال راجع به نوع ویزاها که توی فرم مسافرتها نوشتم می خوام بپرسم و گفتم type بعضی از ویزاها رو دقیقا نمی دونستم و از روی پاسپورت قبلی یه چیزایی نوشتم نمیدونم دقیق هست یا نه. آفیسر گفت فکر نمی کنم این موضوع خیلی مهمی باشه و مشکلی نیست و من بررسی می کنم اگر موردی بود بهتون می گویم و تشکر کرد از اینکه بهشون اطلاع دادم.
بعد هر دومون قسم خوردیم و شروع کرد از من پرسید چیکاره هستی. گفتم مهندس هستم. مهندس چی؟ جواب دادم. شغلم رو پرسید. خیلی کلی جواب دادم. داشت سعی می کرد بفهمه من چیکاره هستم که کلمه "نظارت" رو که شنید دوزاریش افتاد و گفت آها کارتون نظارت هست. گفتم بله. بعد رو به همسرم کرد شما کارتون چی هست. ایشان هم خیلی کلی جواب دادند. بعد رو به من آیا محل کارت دولتی هست؟ خیر خصوصیه. آیا قبلا جای دولتی کار کردی؟ من با بی تفاوتی جواب دادم یکی از جاهایی که قبلا کار می کردم خیلی سالهای پیش دولتی بوده ولی الان دیگه نیست. آفیسر هم گفت خوب سالهای قبل بوده. گفتم بله.
بعد از من پرسید شما توی فرمها نوشتی سربازی رفتی و ظاهرا مدرسه ای چیزی بوده. راجع بهش توضیح بده چیکار می کردی؟ من هم گفتم یک دانشگاه وابسته به ارتش بود که ما اونجا به استادها در کار آموزش کمک می کردیم. گفت آها یه چیزی شبیه استادیار؟ گفتم بله. گفت آیا اونجا دولت هزینه شما و یا پول تحصیل به شما می داده. من گفتم خیر من اونجا درس نمی خوندم و فقط سربازی اونجا بودم و به استادها در امر آموزش کمک می کردم. دیگه چیزی نپرسید.
فکر می کنم بورسیه های دولتی و یا تعهد به دولت و ... براشون اهمیت داره و سعی می کنند کاملا چنین موضوعاتی براشون روشن بشه. ضمن اینکه آفیسر کاملا به پرونده ما واقف بود و دقیقا اون چیزایی رو که نوشته بودیم خونده بود و راجع بهش مطلع بود. چیزی که من متوجه شدم مسئول بررسی پرونده هر کسی که همون آفیسر مصاحبه کننده هست ، زمانیکه پرونده به سفارت ارجاع می شود تعیین میشه و تا پایان کار، ایشان مسئول همون پرونده خواهد بود و اینطور نیست که بر حسب اتفاق و شماره (مثل بانک) به یکی از باجه ها برای مصاحبه مراجعه کنیم.
بعد رسید به مسایل مالی. ما موجودی (مانده) حساب بانکی حدود 34 میلیون معادل 33 هزار دلار به نام برنده اصلی بدون گردش حساب به همراه ترجمه سند ملکی فرستاده بودیم. آفیسر پرسید این سندهایی که ارائه کردید مربوط به چه جور خونه ای است؟ چند طبقه هست؟ من هم گفتم فقط یک واحد آپارتمان هست. آیا مال خودتان هست یا پدر و مادر؟ مال خومون هست. گفت آیا گردش حساب رو داری به من بدی. من هم که چنین چیزی نگرفته بودم باز با بی تفاوتی گفتم الان همراهم ندارم ولی اگر لازم باشه بعدا می تونم براتون بفرستم. دیگه چیزی نگفت. و بعد از همسرم پرسید چند ساله ازدواج کردید؟ ایشان هم جواب دادند.
در تمام طول مصاحبه ما به افیسر نگاه می کردبم و سعی می کردیم تا حد ممکن خونسرد باشیم و همسرم برگه آبی رو لای پرونده دید.
بعد اصل مدارک رو برگردوند و گفت که بنشینید تا صداتون کنم. بعد از چند دقیقه مجددا شماره اعلام شد و گفت همه چیز کامل هست و فقط یکسری مراحل اداری باید طی بشه. برگه آبی رو داد و گفت این فرم نظرسنجی رو هر دوتون پر کنید برامون بفرستید (همون فرم 9 سوالی) تا پروسه شروع بشه. کل مصاحبه حدود 4-5 دقیقه شد. تشکر کردیم و خداحافظی کردیم و آمدیم.
راستی من یک پاسپورت قبلی هم داشتم که تمام صفحاتش پر از مهر و ویزا و .. بود و تقریبا اکثر مسافرتهای من در آن بود ولی کپی را به همراه مدارک نفرستادم و فقط همراه بردم. موقع تحویل مدارک پرسیدم پاسپورت قبلی لازم نیست؟ خانم گفت با هر پاسپورتی که اقدام کرده اید، اون رو تحویل بدید و دیگر صحبتی هم از آن به میان نیامد.
روز مصاحبه ما 3 تا خانواده ایرانی دیگر (کیس خانوادگی) و یک خانم کیس نامزدی هم بودند که همگی شامل کلیرنس شدند.

آنکارا:
توی چند روزی که آنکارا بودیم از همه فرصتمون استفاده کردیم و قبل و بعد از مصاحبه مراکز خرید و خوراکی و دیدنی رو دیدیم. به نظرم شهر تمیز و خوبی هست و مردم بسیار محترم، مهربان و آرام و مودبی دارد. نزدیک هتل و درست روبروی مطب دکتر یک پارک هست به نام kugulu park که آخر هفته جوونها موقع عصر اونجا جمع می شوند و با هم عکس می گیرند و خوشگذرونی می کنند و ....
توی خیابان تونالی نبش خیابان bestekar یک صرافی هست بنام Ertan Doviz که ما دو بار اونجا change کردیم و با نرخ خیلی خوبی برامون تبدیل کرد و کارمزد هم نگرفت (اونموقع دلار رو با نرخ 1.58 و یورو رو با نرخ 2.18 تبدیل کرد). اکثر برندهای معروف که توی آنکامال هستند توی خیابون تونالی و میدون کیزیلای شعبه دارند و قیمتهاشون و اجناسشون مشابه هست و برای خرید میشه از همونجا خرید کرد و هزینه رفت و آمد اضافی نداد ولی اگر وقت داشتید دیدن آنکامال هم خالی از لطف نیست. مقبره آتاتورک هم اگر خواستید برید می تونید از میدان کیزیلای سوار متروی سبز بشید و ایستگاه سوم (تاندوان یا Tandogan ) پیاده بشید و 3-4 دقیقه پیاده برید. بعد از ورودی موزه، مینی بوس گذاشتند که بازدید کنندگان رو به داخل محوطه می بره. جلوی ایستگاه متروی tandogan نبش و ابتدای خیابون Anitkabir هم یک رستوران هست که غذاهای خیلی خوبه داره و قیمتش هم نسبتا مناسب تر از بقیه هست. در برگشت از مقبره می تونید امتحانش کنید. هوای آنکارا دارای تغییرات دمایی زیاد در طول شب و روز هست و از ظهر به بعد دمای هوا به شدت افت پیدا می کند. قبلا بعضی دوستان گفته بودند که بعضی تاکسی ها توی شهر می چرخونند که پول بیشتر بگیرند ولی ما به چنین چیزی برخورد نکردیم و چندین بار که مجبور شدیم تاکسی سوار بشویم از همون کوتاهترین مسیری که انتظار داشتیم رفت و مطابق تاکسی متر ازمون پول گرفت مگر مسیری که یکطرفه بود و یا نمیشد ازش رفت.

تشکر:
در پایان ببخشید که خیلی طولانی شد و حوصلتون سر رفت ولی سعی کردم تا جای ممکن جزییات رو بگم که چیزی از قلم نیافتد و لازم هست از این سایت و مسئولینش و همه دوستانی که اطلاعات و تجربیاتشون رو در اختیار ما گداشتند و بخصوص rayan عزیز به خاطر نکات ارزنده ای که به من گوشزد کردند تشکر و قدردانی کنم و آرزوی موفقیت برای همه دارم.
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
ali.sepehr@pariztravel.com


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
تشکر کنندگان: rayan.s ، armido ، arezoo_zarrabi ، javidk ، satusa ، maaref ، mh_hshk ، coming soon ، vahidvm60 ، payam62
(2011-02-05 ساعت 09:54)kamran22 نوشته:  باسلام وآرزوي موفقيت براي تمامي دوستان،
من روز 3 فوريه مصاحبه داشتم .براي رفتن به دبي با يك آژانس هماهنگ كردم واز 30 ژانويه به طرف دبي پرواز كرديم .تور 5 شبه گرفتم چون يك روز تعطيل بود و ترسيدم در3 روز به مشكل بربخورم .از طرفي تا حالاهم دبي نرفته بودم وخواستيم سياحتي هم كرده باشيم.ما يك خانواده چهارنفري هستيم وهمگي پاسپورت جداگانه داريم واين مورد از نظر مالي كمي به ضررمان شد.يكي اينكه هزينه ويزا بيشتر شدو ديگر اينكه هنگام گرفتن ازرمسافرتي بانك ملي گفت به بچه هاي زير 18 سال كه پاس جداگانه دارند ارز تعلق نمي گيرد.
براي انجام معاينات پزشكي به NMC رفتيم همانطور كه همه گفتند نرخ ها پايين تر بودند.براي من كه واكسن هايي كه در سايت صحبت شده بود زده بودم وحتي مننژيت وآنفلانزا هم زده بود وكارت واكسيناسيون از مركز حلال احمر شهرستان گرفته بودم دكتر گفت واكسن TD را بايد ابتدا سه بار ماهيانه مي زدي وبعد ده ساله ادامه ميدادي بنابراين يك واكسن كزاز 100 درهمي نوشت وگفت دوتا ديگه هم به فاصله يك ماه بزن.براي پسرم هم كه 11 ساله است همين واكسن رانوشت چون در ايران مي گويند بچه همان واكسن سه گانه را كه مي زنند كافي است جلوي رديف TD در كارت اون خالي بود ( فكر كنم برا ي همين واكسن نوشت من توضيخ هم دادم اما گفت قانون سفارت است) . در ضمن من كارت واكسن بچه ها را ترجمه نكرده بودم وكارت بين المللي گرفته بودم .براي خانم واكسن ننوشتند. براي دخترم كه 15ساله است واكسن سرطان دهانه رهم نوشت كه 700 درهم شد.(معاينات پزشكي من وپسرم را يك دكتر مرد انجام داد و ما همسر ودخترم را يك دكتر خانم .) فكر كنم نظر پزشكها در مورد واكسن ها فرق بكنه چون من وهمسرم كارت واكسيناسيون مون مثل هم بود اما من يك واكسن دريافت كردم. در ضمن از پسرم گفتند چون11 ساله است آزمايش خون وعكس قفسه سينه نگرفتند.
ما صبح روز دوشنبه براي معاينات مراجعه كردم وبراي گرفتن جوابها ساعت 2 بعد از ظهر روز سه شنبه رفتم، اما گزارش پزشكي پسرم آماده نبود و تا ساعت 6 ،عصر آنرا آماده كردند.
براي رفتن به دبي هم با مليكا هماهنگ كردم و روز پنجشنبه 5 آمد دنبالمان( روز قبل هم برا ي ديدن محل هتل آمد) و حدود 6و چهل دقيقه جلوي سفارت بوديم نفر د وم. براي معاينات با لباس رسمي رفته بوديم خانم ودخترم روسري معمولي داشتند . بقيه مراحل هم مشابه مصاحبه بقيه دوستان بود. من اسپانسر نداشتم و گواهي حدود 80 ميليون تومان وسند ماشين و 2تاخانه ترجمه و همراه برده بودم .گواهي بانكي هم ازامور بين الملل بانك مسكن به زبان انگليسي (بدون ترجمه )گرفته بودم.
دربند هاي 10و11 فرم هاي ارسالي هم آدرس ننوشته بودم كه در سفارت قبل از شروع مصاحبه ازافسر مربوطه خواستم فرم ها را بدهد تا بنويسم و درحين سوالات افسر پرسيد اين شخص چه نسبتي با شما د ارد وآيا مي تواند در شروع زندگي در امريكا به شما كمك كند .
درحين مصاحبه افسر از من در مورد نام ،مدرك تحصيلي ،محل كار ، سربازي ، در سربازي چكاره بودي ودرامريكا كجا مي خواهي بري سوال كرد .در مورد خانم هم نام ،مدرك تحصيلي ،محل كارو تحصيل و بچه هم نام وكلاس چندم هستند سوال كرد .ودرپايان به من و خانم بر گ آبي داد. به نظرم به من بخاطر شغل دولتي و سربازي (من سپاه سرباز بودم)و به خانمم بخاطر محل تحصيل دولتي برگ آبي داد. بايد بگم من مهندس هستم وخانمم پزشك .البته نميشه نظر قطعي داد چرا برگ آبي داد. اصلا" برگه هاي آبي در لاي پرونده نبودند.رفت از پشت چهارتا برگه آبي آورد كه در هركدام كيس نامبر مانوشته بود.مال بچه ها را به را در لاي پوشه آنها گذاشت ومال من وهمسرم را به دستمان داد .در ضمن از جايي كه پشت باجه مصاحبه برگه آبي ها را براشت قابل ديدن بود ويك بسته برگه آبي روي هم قرار داشت واين خانم چهار تاي آنها را برداشت اما شماره ونام ما روي آنها نوشته شده بود .معلوم نبود از اول وقت كه ما مراجعه كرديم اين ها را تايپ كرده بودند ويا مثلا از كي سي سي فرستاده شده. پول هم ما به دلار پرداخت كرديم.
در ضمن اصل مدارك وكپي ها ي ترجمه ها را نخواست و كپي صفحه اول پاسپورت را گرفت.
درپايان از بنيان گذار اين سايت وتلاش همگي دوستان تشكر مي كنم وآرزوي موفقيت برا ي همگي دارم اگر سوالي باشددرخدمت هستم.
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
ali.sepehr@pariztravel.com


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
تشکر کنندگان: rayan.s ، satusa ، javidk ، DLT ، maaref ، mh_hshk ، coming soon ، vahidvm60 ، payam62 ، naarestan
(2011-03-08 ساعت 11:04)javidk نوشته:  دوستان گل مهاجر سرا سلام.
بالاخره جواب کلیر من بعد از 101 روز اومد و اقدام کردم برای تهیه بلیط.
صبح یک شنبه رفتم یه آژانس هواپیمایی و برای چهارشنبه قیمت گرفتم گفت 298000 تومن با ایران ایر.
گفتم بلیط رو صادر کن گفت اینترنت مشکل داره و تا یک ساعت دیگه نمیتونه صادر کنه!
برگشتم محل کارم و 2 ساعت بعد زنگ زدم گفت قیمت بلیط شده 328000 !!! چون کلاس پرواز 298000 پر شده!
گفتم OK رزو کنید تا بیام گفت نمیشه. خستتون نکنم 3 ساعت بعد از تماسم رفتم گفت: 398000 حتماً میدونید چرا! کلاس پرواز 328000 پرشده بود. خلاصه اینکه واسه یک شنبه بعد با همون قیمت 298000 بلیط گرفتم.

هتل:
بی چک و چونه زنگ زدم به عباس آقا. هتل SEGMEN رو بهم داد $ 45 . قیمت و هتلش عالی بود، اتاق دو تخته و بزرگ خودش هم خیلی بچه با کلاس و موُدبی بود. مثلاً بچه هایی که اتل بیوک آرشان بودن همین نرخ رو می دادن. ولی این کجا و آن کجا؟!!!
یه وقتی فکر نکنید که بیسواد هستم و نوشتم اتل بیوک آرشان ! نه عزیزان دل. بیوک آرشان هتل نیست و اتل هستش. فرق هتل با اتل فکر کنم تو تعداد اتاقها و کلاس هتل هست.
خلاصه مهمان سرایی هست این اتل بیوک آرشان!!! خدایی آدم باید ساندویچ مغز خرده باشه که میون این همه هتل توی آنکارا بیاد اون اتل رو انتخاب کنه!

راستی چون بحث هتل شد قول داده بودم از این دلال های وطنی بگم که: یکی از بچه های مهاجر سرا که اتل بیوک آرشان رو رزو کرده بود خودش رو کشت اون کاردچاق کن ها نزاشتن هتل رو عوض کنه و گفتن در صورتی که کل پول هفته رو بده می تونه از اتل بره بیرون! گفتیم بابات خوب ننت خوب نمیخواد اینجا رو. مگه زوره!؟! گفت زور نیست، پول بدید بره!
بی خیال، نیازی به ادامه نداره.
فقط خواهشاً دوستان تو انتخاب هتل دقت کنید. شما باید انتخاب کنید نه اینکه به زور بهتون یه جایی رو تحمیل کنند.

در روز پنجشنبه پاسپورتها رو تحویل سفارت دادم و در روز شنبه پاسپورتها اومد.

در مورد مکانهای تفریحی شبانه هم 312 Arena فراموش نشه. (از هتل سگمن به طرف هتل ددمان، حدود 200 متر بعد از هتل ددمان، روبروی رستوران ایرانی شبهای تهران)، روزهای دو شنبه، چهارشنبه و جمعه رقصهای ویژه با رقاصهای ویژه دارن. خدایی برنامه هاشون عالیه و محیطی کاملاً خانوادگی.

این یه خلاصه خلاصه ای بود از سفر دوم به آنکارا.
از دوستانی که توی اون 101 روز نق نق های من رو تحمل کردن و منو تا گرفتن ویزا همراهی کردن صمیمانه ممنونم.

با تشکر ویژه از admin سایت که این سایت عالی رو راه اندازی کرد تا بچه هایی که زیاد اطلاعات نداشتن با ریز همه چیز آشنا بشن و در این راه پر استرس گامهای قوی بردارند.

همچنین تشکر ویژه از مدیران خوب و کاربران پر سابقه که خیلی خیلی کمک احوال سایرین هستن. به خصوص دوستان خوبم: Free Free، Frozenmind، User، Nazem و سایر عزیزان.

از اینجا به بعد وظیفه انسانی خودم می دونم تا به آیندگان این سایت و برندگان سالهای آتی انجام وظیفه کنم تا دِین خودم رو به این سایت ادا کرده باشم.

مرسی مهاجر سرا

(2011-02-23 ساعت 11:50)boshra نوشته:  سلام خدمت دوستای بسیار مهربونم
اول از همه می خوام یه چیزی بگم که خیلی واقعا زیاد از اینکه اینجا رو پیدا کردم خوشحالم و از همه دوستای گلی مثل user و باقی دوستان عزیز که من خیلی مزاحمشون شدم و ازشون راهنمایی های خوبی گرفتم سپاسگزاری کنم.
با توجه به کیس مشکلی که من داشتم اینجا واقعا مامنی بود برای از بین بردن همه استرس هام.
اول براتون شرح میدم که من چه کیسی داشتم:
من : بشری و شوهرم محمود یا همون mml با کیسی که من بر نده اصلی بودم اقدام کردیم اما:
من اصلا روحم هم خبر نداشت که محمود برای من لاتاری ثبت نام کرده تا زمانی که من برنده شدنم رو فهمیدم.
اما محمود به دلیل اینکه ما در سال شمسی 2 سال با من فاصله دلره در مورد تاریخ میلادی حواسش نبوده که 2 سال و 14 روز با من فرق داره و من تاریخ تولدم میشه 1983 نه 1982
این اولین اشتباه
دومین اشتباه در نوشتن نام من بوده که در پاسپورت یه چیز دیگه بود که ادامه فامیل من پشت سرهم نبود.
اما ما حتی نامه اول رو هم دریافت نکردیم و در تیر ماه در سایت برنده شدنم رو دیدده بود.
با همه اون استرس ها و اینکه اصلا نامه ای نبود در کار ساختیم تا زمانی که اعلام کردند فرم ها رو بدون کیس نامبر بفرستید.
خلاصه ما فرم هارو اماده کردیم بدون کیس نامبر و با یه نامه ای دستی که براشون اون اشتباهات رو توضیح دادم.
فرستادیم
و نمیدونم چرا اما دلخوشی زیادی داشتم که شماره کیسم خوبه و قبل از عید باید باشه
خلاصه در همون تاریخی که نامه دوم را دریافت کردم که حدودا 5 هفته قبل مصاحبه بود شروع کردیم به بلیط گرفتن و انجام کارها
ترجمه ها و ...
البته ما اسپانسر نداشتیم و نفری 15 میلیون از پارسیان پرینت 2 روزه گرفتیم و سند خونه رو هم ترجمه کردیم و با خودمون بردیم.
نفری 695 تومن 8 روز و 7 شب در هتل ددمان با ایران ایر بلیط گرفتیم و بسیار همه چیز خوب بود.
ما تمام واکسن ها رو زدیم و ازمایشگاه مسعود هم 10 روزه جواب تست ابله مرغون رو داد و بردیم پیش دکتر پاستور تجریش . 6000 تومن دیگه دادیم کارتمون رو باطل کرد و یه جدید بهمون داد که همه تاریخ واکسن ها رو به روز کرد برامون . و گفت که بگید ما واکسن زدیم و برای اینکه جوابش رو ببینیم رفتیم بعدش ازمایش دادیم.
خلاصه خیلی این خانم دکتر ماه بود.
قیمت واکسن ها رو هم که قبلا براتون نوشتیم.
خلاصه ما یک شنبه شب رسیدیم.
صبح ساعت 8: 30 پیاده رفتیم دکتر اونگان و 9 رفتیم تو و ازمایش و عکس و وقت دکتر گرفیم رفتیم تا عصر ساعت 5 . ازمایش و عکس نفری 49.5 $ و دکتر که البته هیچی به ما واکسن نزد و کل معاینه 3 دقیقه بود نفری 70 $ . فرداش هم رفتیم جواب ازمایش رو گرفتیم.
روز 4 شنبه که وقت سفارت بود از صبح ساعت 8 رسیدیم تو صف تا 10 رفتیم تو و 11 مصاحبه شدیم کلا 3 سوال؟
1- چیکار میکنی: درس میدم
2- 2- مدرسه دولتی : خیر پرایویت
3- یه ادرس بده در امریکا پیش کی میری؟ پیش دوست پدرم که ادرس ندارم:
4- باید ادرسشو بیاری
از محمود:
کارتون چیه ؟ بیمه
خصوصی؟ خیر اما قبلا برنچ بیمه ایران داشتم.
نفری 819 دلار
مدارک رو پس داد
خانم ویزا میگیره اقا برگه ابی
البته قبلا که گفت قسم بخورید من گفتم در مورد تاریخم گفت نمیخواد بگی خودم دارم نوشتت رو.
تمام.
یه نی ساعتی بیرون گشتیم تا تلفن کنیم ادرس بگیرم 1 برگشتیم ادرس دادیم و برگه یو پی اس داد و 14 لیر گرفت.
همون روز نه 2 روز بعد برام ویزا رو اوردند.




اما از گشت و گذار
ما خیلی از رفتارای این لیدرها ناراحت شدیم چون ما رو مسخره کردند که گدایید و ... اما یکی از دوستای خوبمون یعنی بهی جون و خانمشون رو دیدم که خیلی بهمون خوش گذشت.


از این جهت هم ناراحت بودیم چون از کتاب فروشی زیر مطب اونگان یه نقشه خریدیم و همه جا رو با اتوبوس و نقشه رفتیم جاهایی که در مخیله این لیدر ها نمی گنجید.
ببینید ما در استانبول این موضوع رو تست کردیم و خیلی سود بردیم در ترکیه یه چیزی به نام outlet وجود داره که پاساژهای بسیار بزرگی هستند که فقط برند های معروف اونجا غرفه دارند.
اینها در تمام طول سال حراجی دارند با در صد های متفاوت مثلا الان 75% بود و بسیار عالی بود.
در استانبول اسم اونجا olivium هست و در انکارا optimum و forum که خرید در forum بسیار عالی هست حتی برای غذا خوردن هم اونجا با 10 لیر یه غدای کامل کامل برای 2 نفر میشه خورد.
طریقه رفتن در بلوار اتاتورک اتوبوس سوار میشید برای kisilay . اما به راننده بگید میخواید برید forum اونجا که کد 263- یا 261 هست پیاده میشید دقیقا هر دو این اتوبوس ها اخرشون فاروم هست که تقریبا نیم ساعت با اتوبوس راه هست.
و در تمام مسیر انگار در جاده چالوس هستید بسیار زیباست.
اول برای خرید برید فاروم هر چی نتونستید پیدا کنید برید جای دیگه.
King burger هم 2 منو میده میشه 10 لیر.
در ضمن برای خرد چیزای معمولی مثل لباس زیر و ساق شلوار و از این همه هم در ایستگاه کیزیلای که همون مرکز تقسیم شهر هست اگر پیاده برید همه این مغازه ها رو پیدا میکنید.
برای جای دیدنی هم به نظر من فقط قبر اتاتورک که در کیزیلای با مترو میتونید برید ارزش دیدن داره.
امیدوارم که بهتون خوش بگذره و با هم از همتون ممنونم.
با امید به گرفتن ویزا برای همه.

(2011-02-13 ساعت 13:58)arshida نوشته:  قبل ازنوشتن سفرنامه جا داره از تمامي اعضا خوب مهاجرسرا تشكر مي كنم كه با راهنمايي هاي خوب و به موقع به من خيلي كمك كردند و با اجازه تمامي دوستان خوبم من هم سفر به آنكارا را براتون مي نويسم . خدا وكيلي دوستان قبلا همه موارد را به درستي و با وسواس زياد بازگو كردند ولي خوب شايد سفرنامه من هم بتونه به شخص يا اشخاصي كمكي بكنه. در نهايت آرزو مي كنم همه ما هر جا كه هستيم براحتي اول ويزاهامون را بگيريم وبعدش بسلامتي بريم اونور آب.
و اما...
نمي دوم چندمين باري بود كه لاتاري شركت مي كردم ولي اينبار يكم فرق داشت.راستش پارسال دو تا از دوستانم لاتاري برنده شدند و تازه اون موقع بود كه من فهميدم ببببله پس ميشه برنده هم شد. از اون زمان هم با مهاجر سرا آشنا شدم البته عضوش نشده بودم ولي خوب بعضي وقتها بهش سر ميزدم. هميشه فكر مي كردم افرادي كه برنده مي شند با بقيه فرق دارند شايد هاله اي چيزي دور وبرشونه ، ولي ما كه حتي شاخ هم نداشتيم! واز اونجايي كه من و همسرم چندان هم آدمهاي خوش شانسي نبوديم و بيشتر چيزهايي كه بدست آورديم با زحمت زياد بوده، روزي كه فهميدم همسرم برنده شده اصلا باورم نمي شد و اولش فكر مي كردم همسرم سركارم گذاشته.
نامه KCC: ما سه شنبه 25 خرداد به نشاني منزل پدرم رسيد در صورتي كه اين نامه مهر 19 خرداد دفتر پستي نزديك خانه پدرم را نشان ميداد. جالبيش هم اين بود كه فاميل همسرم را به اشتباه از انگليسي به فارسي نوشته بودند و پستچي هم وقتي زنگ زده بود و فاميل همسرم را به مامانم گفتته بود مامانم گفته بودند نخير اين نامه ما نيست ولي خوشبختانه (بازم شانس)از اونجايي پدرم همزمان از خونه بيرون ميرفت، پستچي را مي ببنه و با توجه به نام كوچك همسرم ،پاكت را گرفته و قسمت انگليسي نامه كه از توي پاكت پيداست را خوانده بود و از اونجا فهميده بود كه مال ماست. بعدش هم پاكت را انداخته بود توي ماشين و اينور و اونور رفته ووقتي كه رسيده بود خانه،طي تماس تلفني و بعد از كسب اجازه نامه را باز كرده و براي همسرم مي خواند و بله ماهم!!!!!!!!!!!!!!!!!
بعد از چند روز كه تو كف نامه قبولي بوديم بخودمون امديم و بالاخره فرمها را دانلود و پر كرديم و پس از n بار چك كردن، فرمها را با كلي ناز و وسواس با پست تي . ان . تي فرستاديم .
در اين مرحله مثل تمام دوستان خوبم با كي سي سي تماس گرفتيم كه اول تاييد كنند نامه رسيده بعد بگويند فرمها درست هست و بعد از كارنت شدن خواستيم تاريخ مصاحبه را با ايمبل بهمون اطلاع بدند كه خدا را شكر همه فرمها درست به دستشان رسيده بود و تاريخ مصاحبه هم زود بهمون گفتند و البته 15 يا 16 روز بعد از گرفتن ايميل ، نامه كتبي كي سي سي دريافت شد.
گرفتن بليت:بعد از مطمئن شدن از تاريخ مصاحبه براي خريد بليت اقدام كرديم و از اونجايي كه ما از شهرستان بايد ابتدا به تهران مي رفتيم ،تمام پروازها را ايران اير گرفتيم تا خدايي ناكرده در صورت تاخيريا كنسلي بشه يك كاري كرد. البته بخاطر اشتباه من زمان برگشتن به خانه خيلي اذيت شديم. ورود ما از آنكارا به تهران اول صبح بود و من هم چون مرخصي نداشتم و مي خواستم زود برگردم كه برم سركار، همسرم را مجبور كردم پرواز تهران به شيراز را ساعت 6 صبح همانروز بگيره و اين باعش شد كه مجبور شديم مستقيم از فرودگاه امام به مهرآباد بريم . تقريبا از ساعت 2 تا 6 توي فرودگاه مهر آباد بوديم و تازه پرواز تاخير هم داشت( البته خدا را شكر تو هواپيما نشسته بوديم) و بالاخره ساعت 8.30 صبح خسته و كوفته رسيديم ولي بخاطر خستگي مفرط، سر كار نرفتم؟؟؟؟؟؟
تهيه كارت واكسيانسيون: از جمله كارهايي كه در فاصله زماني ارسال فرمها تا زمان مصاحبه انجام داديم تهيه كارت واكسيناسيون بود. خوشبختانه در شهر شيراز در درمانگاه والفجر (اگر اشتباه نكنم روزهاي دوشنبه) بجز واكسن آنفولانزا و آبله مرغان، تمام واكسنها بصورت رايگان زده و كارت واكسيناسيون صادر ميكنند. البته براي آنفولانزا به ما گفته شد كه به هلال احمر مراجعه كنيم كه ما اين كار را نكرديم.
با توجه به اينكه من و همسرم آبله مرغان گرفته بوديم يك روز رفتيم دكتر عمومي و از جناب آقاي دكتر خواستيم آزمايش آنتي بادي آبله را بنويسند و فرداش هم رفتيم آزمايش بدهيم كه موقع نمونه گيري بهمون گفته شد كه بايد ناشتا باشيم ولي من كه صبحانه خورده بودم: براي همين من مجبورشدم فرداش دوباره به آزمايشگاه برم . بعد از گرفتن جواب يك روز ديگه رفتيم درمانگاه والفجر كه بعد از كلي معطلي گفتند كه به عنوان واكسن چيزي وارد كارت نمي كنند درضمن شيراز نوبت دوم ام . ام. ار را نمي زنه.
براي همين ما همون روزي كه تهران رفتيم مجبور شديم بريم تجريش تا نوبت دوم واكسن ام ام ار و آبله مرغان را وارد كارتمون كنند. راستي كساني كه با كارت واكسن زرد از شهرستانها به تهران تشريف مي برند حتما پاسپورت يا كپي آن همراهشون باشه چون در پاستور تهران مجددا از ما پاسپورتهامون را خواستند.
انتخاب هتل :براي رزرو هتل با توجه به پول خودمون و بعد از زير و رو كردن سفر نامه ها و استفاده از تجربيات دوستان و راهنمايي هاي success عزيز هتل نوا پلاس را انتخاب كردم . هتل نوا پلاس يك هتل به اصطلاح 4 ستاره؟ هست كه دقيقا پشت هتل ددمان قرار گرفته. اين هتل ، يك هتل قديمي اما تر و تميز و مرتبه و صبحانه و سيستم گرمايش هتل خيلي خوبه . از معايبش اينكه سرعت اينترنتش بجز شب ها و اوايل ظهر واقعا بده . تازه اكسس پوينت دقيقا پشت در اتاق ما قرار داشت با اين حال سرعت كم بود.
ما براي اتاق دبل را شبي 80 دلار پرداختيم. اين هتل استخر يا امكانات رفاهي ديگري نداره البته اگر هم داشت من با وجود بچه نمي تونستم استفاده كنم. در كل هتل خوبيه. راستي بيشتر مسافرهاي هتل خود تركها بودند و بجز ما فقط يك خانواده ايراني اونجا بود .
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$دكتراونگان$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ روزمصاحبه ما 5شنبه بود وبخاطر تست سل فرزندم آزمايشات پزشكي ما قاعدتا 4 روز كاري طول مي كشيد ولي از اونجا كه مطمئن بوديم كه برگه آبي بهمون مي دهند ما هم روز دوشنبه ساعت 11 نوبت گرفته بوديم . روز دوشنبه پياده از هتل تا مطب رفتيم كه حدودا 15 دقيقه طول كشيد .ما آدرس مطب را روي يك برگه نوشته بوديم و نوشته را نشان مردم مي داديم و اونها هم با ايما و اشاره راه را بما نشان ميدادند.وقتي به ساختمان رسيدم اول رفتيم طبقه 3 مداركمون را تحويل داديم . توي طبقه 3 ، دوتا خانم منشي بود يكي كوتاهتر و چاق و ديگري بلندتر و لاغرتر . خانم بلنده خوشروتر هم بود. ولي اون چاقه خيلي راه نمي آمد. بعد از اينكه مدارك ما را گرفت ما را فرستاد طبقه 4 .
طبقه 4 كه رفتيم پر از جمعيت بود همه هم ايراني و بيشترشون هم شب قبل با خودمون توي هواپيما بودند. من و همسرم 95 دلار واسه دونفر پرداخت كرديم اول آزمايش خون و بعد هم عكس از قفسه سينه. قبل از عكسبرداري يك فرم بود كه بايد امضا مي كرديم. وقتي نوبت من شد فرم يك آقايي را گذاشتن جلوي من و گفتند امضا كن. من اول فكر كردم عكسم را اشتباه چسباندند ولي بعد نگاه كردم ديدم اسمم ابراهيمه ... به خانم مسئول اون قسمت گفتم كه فرمهاي من نيست ولي مسئول اونجا انگشتش را گذاشته بود در محل امضا و اصرار داشت امضا كنم. منم فرم جناب آقاي ابراهيم را برداشتم و عكسش را گذاشتم كنار صورتم تا متوجه اشتباهش شد.پس حواستون باشه هر جا گفتند امضا كنيد تا مطمئن نيستيد، امضا نكنيد. خلاصه بعد از اينكه كارهاي مربوط به عكس و خونگيري در طبق 4 انجام شد دوباره رفتيم طبقه 3.منشي دكتر وقتي ما را با بچه ديد ازمون خواست منتظر بمونيم ولي بعد از حدودا نيم ساعت من را صدا كرد و گفت" ببخشيد سفارت هنوز شما را تاييد نكرده بريد ساعت 3 برگرديد".اولش يكم جا خوردم همچين چيزي نشنيده بودم بعدش هم ترسيدم نكنه تاريخ مصاحبه ما هم عوض شده باشد البته ما چند روز قبل بازم با سفارت تماس گرفته بوديم . بالاخره بعد از كمي پرس و جو از حضار محترم توي سالن، فهميديم يكنفر ديگه هم مثل ما بوده و مشكلي نيست براي همين رفتيم ناهار خورديم و بچه مون توي پارك بازي كرد ساعت 3كه شد و ما دوباره به مطب برگشتيم. كه بازم بهمون گفتند من و همسرم تاييد شديم ولي بچتون هنوز نه!. پس از ربع ساعت اون هم تاييد شد.
بعد ش، اول همسرم را صدا كردند كه رفت توي مطب و بعد از چند دقيقه كه اومد بيرون دكتر لطف كرده بود و 2 تا واكسن بهش زده بود.منم صدا زد. رفتم داخل . دكتر توي مطبش نبود ولي بعد از يكي دو وقيقه وارد شد و گفت "هاي" بعد كه من هم كه گفتم "هاي" ديگه تا آخر انگليسي صحبت كرديم. دومين چيزي كه اونگان از من پرسيد تحصيلات بود بعد هم سابقه بيماري، عمل و همينطور اعتياد و... ضمنا تند تند كه داشت حرف ميزد من يك چيزي شبيه سل شنيدم چون انگليسي حرف مي زد احتمال دادم گفت باشه واريسلا. من هم با وجود اينكه آبله مرغان گرفته بودم ولي چون به عنوان واكسن وارد كارتم شده بود . تمام جوابها را منفي دادم كه بعد در عين ناباوري دكتر با دو تا سرنگ اومد طرفم و دوتا را همزمان با هم وارد دستم كرد و بالافاصله يكيشون را خارج كرد ولي براي دومي خودم ديدم كه محتواي اون را وارد دستم كرد.بعد هم خوابدم روي تخت چند تا چكش خوردم و چند بار هم نفس كشديم و قتي كارم تمام شد دكتر اونگان يكدفعه ازم پرسيد رشته همسرتون بيولوژيه نه؟ اولش يكم من من كردم بعد گفتم بله. باز پيش خودم گفتم شايد همسرم گفته بيولوژي كه بهش واكسن نزند. باز يكم فكر كردم پيش خودم گفتم نكنه دكتر اشتباه شنيده واسه همين به دكتر گفتم نه رشته اش بيولوژيي نسيت و اشتباه شنيدي. كه دكتر يكهو پريد و منش اش را صدا كرد اينجاش را تركي صحبت كرد نفهميدم چي گفت ولي بعد دكتر بهم گفت خوب شد پرسيده چون اشتباه نوشته بود و منشي فرمها را آورد تا دكتر اصلاح كنه.
چون دكتر از همسرم خواسته بود كه اون بچه را داخل مطب ببره من اومدم بيرون تا همسرم و فرزندم با هم بروند داخل.بلافاصله بعد از من همسرو فرزندم رفتند خدمت جناب آقاي دكتر. از اونجاييكه بچه من جيغ و هوار راه انداخته بود و مي خواسته در بره دكتر اونگان شك كرده بود شايد بيش فعاله؟! ولي خدا را شكر جناب آقاي شوهر دكتر را مجاب كرده بود كه نه بابا بچه خسته شده و ضمنا از معاينه هم بدش مي آيد.
خلاصه خسته تان نكنم كه اينجا هم 550 دلار ناقابل پياده شديم و منشي هم به ما امر كرد كه با توجه به تاريخ مصاحبه، روز 4 شنبه براي گرفتن جواب دوباره به مطب مراجعه كنيم.اين در حالي بود كه ما اصلا اصراري به اين كار نداشتيم ولي خوب ديگه خودشون پيشنهاد دادند. احتمالا دكتر بعد از اينكه واكسن واريسلا نوبت دوم! بهمون زده بود دلش سوخته بود. راستي اگر ما از قبل مي دونستيم كه جواب آزمايش سل را 2 روزه ميخواهند بهمون بدهند حتما يكجور ي برنامه ريزي مي كرديم كه همون 5 شنبه يا جمعه به ايران برگرديم .
باز هم خدا راشكر ما يك هفته بوديم خانواده هايي بودند كه بخاطر تست سل بچه شون كار و مدرسه و همه چيز را به مدت 10 تا 12 روز تعطيل كرده بودندو توي اون سرما اومده بودند آنكارا.
پس دوستان خوبي كه بچه داريد و براي آزمايش سل مي خواهيد تشريف بياريد آنكارا ،اگر مطمئنيد كه حتما برگ آبي بهتون ميدهند نياز نيست كه خيلي زود بريد آنكارا. نهايتا اگر خواستند يكضرب بهتون ويزا بدهند اونوقت راه داره و مي تونيد كمي بيشتر بمونيد.
مصاحبه: صبح 5 شنبه بعد از آماده شدن و خوردن صبحانه، با پرداخت 4.9 لير با تاكسي تا سفارت رفتيم. طبق تجربه ساير دوستان اون روز هم 2 صف كاملا مجزا تشكيل شده بود. البته ما چون با بچه بوديم نگاهبانان سريعا ما را داخل فرستادند( و نمي دونيد چقدر حال داد آخه هوا خيلي سرد بود هنوزم كه يادم مي افته ميلرزم ). بعد از بازرسي وارد حياط شديم و در اين قسمت هم يك صف نه چندان طولاني تشكيل شده بود كه بعد از باز شدن در، افراد به نوبت وارد ساختمان مي شدند. دراين قسمت باز هم من و يك خانم ديگر را كه با بچه بوديم بدون نوبت داخل بردند. البته هسرامون بيرون توي صف ايستادند تا به بر اساس نوبت مدارك را تحويل داده و شماره بگيرند.( شماره ما 0405 بود ).
و اما سالن اصلي شامل 8 يا 7 رديف صندلي بود به موازات صندلي ها در انتهاي سالن، 9 رديف باجه قرار داشت و يك مانيتور هم برروي ديوار مشرف بر صندلي ها قرار داشت كه شماره و باجه مربوطه را نشان مي داد. شماره ما سه بار برروي مانيتور نشان داده شد . ابتدا باجه شماره 9 براي انگشت نگاري. بعد باجه 3 براي پرداخت پول و در آخر باجه شماره 4 . افيسر ما يك خانم خوشرو بود و بمحض اينكه ديد بچه ما بخاطر اينكه داشت بازي مي كرد و حاضر نبود بياد ، بزور بغلش كرديم دوبار پشت سر هم عذر خواهي كرد و بعد سريع فرمها را داد گفت قسم بخوريد و امضا كنيد. چند بار هم چيزهايي را در مانيتوري كه مقابلش بود چك مي كرد.بعد روبه همسرم پرسيد شغل شما چيه :
جواب:..... رو به من شغل شما: جواب : .....
بعد يكچيزي ازم پرسيد با اينكه فارسي بود متوجه نشدم كه همسرم جواب داد نيمه دولتي. من ازهمسرم جوري كه افيسر متوجه بشه پرسيدم دولتي ام يا نيمه دولتي كه همسرم گفت نه قبلا دولتي بودي ولي حالا نيمه دولتي شديد. منم به افيسر لبخند زدم و ديگه حرفي نزدم. همون موقع برگه آبي را داد و بهمون گفت پرونده كامل و اوكي هست .ولي براي بررسي بيشتر ما رزومه هامون را به همراه فرم 9 سوالي مطابق توضيحاتي كه ضميمه برگه بود براشون ايميل كنيم و اضافه كرد كه اينكار دو تا سه ماه طول ميكشه .
فقط سه تا سوال !
آنكارا:آنكارا شهر خوبيه و همانطور كه بقيه دوستان هم اشاره كرده بودند مردم آنكارا خيلي مهربان و خوش برخوردند. خواركي هاي آنكارا، فست فود ها به توجه قيمت و مقدار كمشون نسبت به ايران خيلي گرانترند. اگر قصد داريد برگر بخوريد صبح هنگام صرف صبحانه يك نان از هتل با خودتان ببريد كه ساندويچتون را لاي نان بگذاريد:d
و غذاي رستورانها به نظر من كه خيلي چرب بود و تا حدودي كبابهاش مزه دنبه مي داد و ما به منقل كباب، ‌كباب49 و هرجا توصيه شده بود سر زديم .
راستي تا يادم نرفته توي خيابان تونالي هيلمي يك شيريني فروش هست كه شيريني هاش خيلي قشنگه. راستش يك روز خيلي گرسنه بودم از جلو ش رد مي شديم كه دست و پام را گم كردم و به همسرم گفتم بريم از اين شيرينها كمي بخريم و نوش جان كنيم. رفتيم 3 تا شيريني در شكل هاي مختلف با طعم هاي مختلف سفارش داديم هر شيريني 8.9 لير ! اندازه هر كدامشون 1.5 برابر ناپلئوني بود ولي چقدر ناز بودند . اولش كه شيريني را خوردم بنظرم خوب بود ولي يكجوري بود تا دو تكه كوچولوخوردم ديگه كششي واسه خوردن نداشتم خلاصه با شيريني ها اومديم هتل من كه تا روز آخر لب نزدم اگر همسر عزيزم زحمت خوردنش را نكشيده بود رو دسته مون باد مي كردند. اين و گفتم كه تا شيريني ديديد مثل من دست و پاتون نلرزه اول يكي بگيرد بعد اگه خوشتون اومده بود بازم سفارش بدبد.
هواي آنكارا:از 7 روزيكه ما آنكارا بوديم ، 5 شب برفي و باراني بود و براي همين هم بيشتر مواقع مجبور بوديم با تاكسي اين ور و اون ور برويم و توصيه مي كنم اگر مي خواهيد با تاكسي جابجا بشويد چونه فراموش نشود.
نكته: كالسكه بچه ها را حتما ببريد من اول نمي خواستم ببرمش آخه بچه من هميشه دوست داشت كالسكه را هل بده و داخل كالسكه چند دقيقه بيشتر دوام نمي آورد ولي خدا را شكر اين دفعه چون بعد از مدتها سوارش مي شد و راه رفتن هم براش عادي شده بود بيشتر وقتها توي كالسكه اش مي نشست.در ضمن اگر بچه شيطون مخصوصا بين سنين 1 تا 5 يا 6 سال داريد اگر ميشد آرام بخش برد بهتون حتما توصيه مي كردم با خودتون ببريد ما كه فقط اشكمون در نيومد و ترجيحا با حفظ فاصله از ديوارها حركت مي كرديم كه مبادا سرمون را بكوبيم تو ديوار !
سفر همگي بخير و اميدوارم همه دسته پر برگرديد.
باز هم از دوستان خوبي كه وقت گذاشتند و سفرنامه ما را خواندند تشكر مي كنم .

(2011-02-06 ساعت 06:54)ehsan_gh نوشته:  سلام به دوستان عزیز مهاجر
من نیم ساعته رسیدم.پنجشنبه سفارت بودم.فقط همین رو بگم که همه چیز خوب و مرتب و منظم پیش میره و خیلی از حرف و حدیث ها شایعه این بیش نیست از طرف آژانس های مسافرتی.حالا می گم چرا
مطب دکتر اونگان بسیار منظم و دقیق کار می کنه و هیچ اتفاق غیر مترقبه ای برای کسی نمی افته.هر .واکسنی نزده باشی میزنن.اگر بگی آبله مرغون گرفتم و جاشو نشون بدی بهت واکسنشو نمی زنن.من یادم رفت بگم و بهم زدن ولی همسرم گفت و بهش هیچ واکسنی نزدن.اگر سیگاری باشید عکس از ریه ممکنه بگیرن.خلاصه اینکه هیچ مشکلی نیست.فقط آژانس ها شما رو می ترسونن و ازتون 60 دلار پول میگیرن و هیچ کاری هم نمی کنن.من خنده ام گرفته بود توی مطب وقتی میدیدم این لیدر هابه ازای 60 دلار فقط حرف های پرستار ها رو تکرار می کردن!!! در حالیکه پرستار ها کم و بیش فارسی بلد بودند و جملات کلیدی رو حفظ کرده بودند.خیلی هم رفتارشون محترمانه بود.
و اما سفارت.اونجا هم از نظم و دقت و احترام هر چی بگم کم گفتم.عاااالی بود.از در بون تا مصاحبه کننده بسیار محترم بودند.فقط صندوقدار سفارت یه کم خلقش تنگ بود ولی فوق فوقش مثل کارمندای بانکای ایرانی بود.مطمئن باشین بد تر نبود!
ما FBI CHECKخوردیم ولی مصاحبه کننده بهمون گقت که خیالتون راحت باشه فقط یه روال اداری ساده هست که باید انجام بشه.
نکته ی مهم: هیییییییچ مدرک اضافی ای بیخود و بیجهت نه ترجمه کنید نه با خودتون ببرید.چون حتی بهشون نگاه هم نمی کنن! اگر دیپلک به بالا هستین همون آخرین مدرک کافیه.سابقه ی کار و مدرک بین المللی و غیره لازم نیست.برای زوج ها آلبوم عکس و غیره لازم نیست.من بعد از قبولی ازدواج کردیم.فقط ازمون پرسید چند وقت پیش ازدواج کردین و کی با هم آشنا شدین.
و در آخر بگم که آنکارا جای بسیار مناسبی برای خرید هستش.اسیر تور خرید این آژانس ها نشید.رسپشن هتل بهترین لیدر شماست.کافیه بپرسید چجوری می تونید برید آنکامال! و یا سایر مراکز خرید بزرگ آنکارا.فقط برای آنکامال 2 روز کامل وقت لازم دارید تا همه شو بگردین!
همگی موفق باشید و خیالتون راحت که همه چیز به شدت اوکیه! Wink
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
ali.sepehr@pariztravel.com


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
تشکر کنندگان: free_free ، armido ، moraddad ، maaref ، mml ، DLT ، coming soon ، REZA1390 ، mh_hshk ، vahidvm60 ، payam62
(2011-04-06 ساعت 10:25)لیلا ج نوشته:  سلام دوستان عزیزم

حالا وقتشه من سیر تا پیاز برنده شدن تا ویزا گرفتنم رو واستون بگم.

من بار دوم بود که لاتاری شرکت میکردم و مثل خیلی های دیگه اصلان فکرش رو هم نمیکردم که برنده شم، اما خوب از اونجا که سرنوشت من هم اینجوری رقم خورده بود نامه قبولی رو دم در خونه گرفتم. اون موقع هنوز با مهاجرسرا آشنا نشده نبودم، فرمها رو پر کردم و فرستادم کی سی سی. اما اصلا نمیدونستم که دیگه قراره چه اتفاقی بیفته تا اینکه از طریق یکی از دوستام که اون هم لاتاری برنده شده بود، و اتفاقا عضو همین سایت هست، با این سایت آشنا شدم و تازه با ورود به دنیای مهاجرسرا متوجه شدم که من چقدر عقبم. به کی سی سی ایمیل زدم که مدارکم قابل قبول بوده یا نه و اونها جواب دادن که فرمهای من ناقص بوده و برام پستش کردن تا جاهای ناقص رو پر کنم اما متاسفانه نامه هیچ وقت به دستم نرسید و من با پیگیریهای فراوان متوجه شدم که باید یه آدرس از امریکا میذاشتم و اگه آدرسی نداشتم باید N/A میذاشتم.خلاصه که اگه مهاجرسرا نبود من هیچ وقت متوجه این اشتباه نمیشدم. خلاصه که برای ماه مارچ کارنت شدم و تاریخ مصاحبم ۳۱ مارچ تعیین شد.

پرواز:
27 مارچ با پرواز ایران ایر راهی آنکارا شدم. پرواز ساعت 5:15 بود که با نیم ساعت تاخیر انجام شد. هواپیما بویینگ 727 بود که اصلا خوب نبود اما خلبان خوبی داشت و پرواز هم متاسفانه 20 دقیقه بیشتر از حالت معمول طول کشید. Sad اما پرواز برگشت خیلی بهتر بود، تاخیر نداشت، هواپیما ایرباس 320 بود، طول پرواز هم 2ساعت 20 دقیقه بود.

هتل:
از فرودگاه چون ترانسفر فرودگاهی داشتیم اومدن دنبالمون و بعد از حدود 30 دقیقه به هتل سورملی رسیدیم.
در مورد هتل سورملی بگم که در حد یه هتل 5 ستاره واقعی نبود اما در کل هتل خوبی بود و ازش راضی بودیم. خیلی تمیز بود، پرسنل خوبی داشت، صبحانه و باقی قضایا که میتونید تو وبسایتش ببینید: http://surmeli-hotel-ankara.h-rez.com/in...lbl=ggl-en. درضمن برای هر نفر مبلغ 50000 تومان پرداخت کرده بودیم.
از هتل تا دکتر 50-45 دقیقه راه بود اما ایستگاه اتوبوس خیلی به هتل نزدیک بود و با یه بلیط 2 لیری دم در دکتر پیاده میشدم. تا سفارت هم حدود 40 دقیقه پیاده روی بود اما ما با سفارت فقط یک بار کار داریم که اون رو هم من خودم ترجیحا با دادان 8 لیر با تاکسی رفتم.

معاینات پزشکی:
از قبل واسه 28 مارس ساعت 11:20 از دکتر اونگان نوبت دکتر گرفته بودم. از هتل تا بلوار آتاتورک چند قدم راه بود و بعد پیاده به سمت مطب دکتر حرکت کردم. پرسون پرسون با اون راهنمایی کردن ترکا که با اینکه میدیدن ترکی بلد نیستی بازم خیلی جدی باهات ترکی حرف می زدن بلاخره مطب رو پیدا کردم. با اینکه از قبل وقت گرفته بودم اما منشی محترم اصلا به این موضوع توجهی نداشت و هر کس هر تایمی به اونجا می رسید تو نوبت می موند و حتی سوال هم نکرد که از قبل وقت گرفته بودی یا نه. اول رفتم طبقه ۴، یک قطعه عکس و پاسپورت و، گرفت و بعد رفتم طبقه ۵ که اونجا هم یک قطعه عکس و نامه تاریخ مصاحبه با سفارت که کیس نامبر توش ذکر شده بود رو گرفت و نشستم تو نوبت و بعد از حدود ۱۵ دقیقه صدام کردن واسه آزمایش خون و بعدش برای عکس از قفسه سینه که اونجا ازت میخوان که لباستو دربیاری و لباس مخصوصی که اونا بهت میدان رو بپوشی و عکس رو در کسری از ثانیه میگیرن. بعد هم ۴۷.۵۰ دلار پول گرفتن که متاسفانه اینجا هم زرنگی کردن و به نرخ دلخواه بقیه ۱۰۰ دلاری رو به لیر پس دادن. بعد هم که رفتم طبقه ۴ گفتن ساعت ۲/۳۰ بعدازظهر برای معاینه برم. برای معاینه بیشتر از ۱ ساعت تو نوبت بودم، وقتی از خانوم منشی محترم سوال کردم که چرا انقدر طول کشید گفتن که منتظر گرفتن تاییدیه از سفارت هستن!!!! خلاصه که رفتیم و خانوم دکتر معروف رو ملاقات کردیم. اول از همه شغل رو پرسید و گفت پس انگلیسی بلدی و مسلسلی شروع کرد به سوال کردن. با اینکه سابقه بستری شدن تو بیمارستان، جراحی و آلرژی داشتم اما ترجیح دادم بگم خیر و خوشبختانه موقع معاینه هم جای جراحی رو ندید، فقط بلوز را باید بالا بزنی تا قسمت پشت و جلوی بدن رو خیلی سطحی بدون اینکه کوچکترین زحمت اضافه ای متحمل بشه معاینه کنه. کارت واکسن من کامل بود و مهر واکسن آبله مرغون هم داشت اما خانوم دکتر فرمودن که باید دوز دوم آبله مرغون بزنم !!!!!!!!!!!!!!!! پرسیدم مگه آبله مرغون هم دوز دوم داره؟؟ با جدیت فرمودن بــــــــــــــــــــــــله. ۱۴۰ دلار به منشی پول دادم و در حالیکه ایرانی هایی که منتظر بودن داشتن از من میپرسیدن که واکسنی دریافت کردم یا خیر، منشی نسبتا محترم با عصبانیت فریاد زد که تو مطب هر گونه ارتباط فیزیکی بین مراجعه کننده ها ممنوعه. خلاصه که سی دی دادن که گفتن نگه دارم برای وقتی که وارد خاک امریکا میشم و فرداش هم رفتم جواب آزمایش رو گرفتم، یه پاکت که نباید درش رو باز کنید و روز مصاحبه با خودتون ببرید.

مصاحبه:
پنج شنبه، ۳۱ مارچ مصاحبه داشتم. شب قبلش اصلا از استرس (که بعدا فهمیدم کاملا بی مورد بود) نتونستم بخوابم. ساعت ۷:۳۰ دم در سفارت بودم. بعد از یه آقای مسن، نفر اولی بودم که وارد سفارت شدم. بعد از چک شدن ابتدا با خانومی برخورد کردم بسیار جدی بدون هیچ لبخندی که اصل مدارک رو تحویل میگرفت (فکر کنم ایرانی بود، اصلا لهجه نداشت)؛ یه سری از مدارکی که ازم خواست رو گفتم قبلا با پست فرستادم و بقیه رو تحویل دادم. بهم یه شماره داد و وارد سالن پر از استرس و هیجان انتظار شدم. 3 بار شمارم روی صفحه اعلام شد: انگشت نگاری، پرداخت پول و مصاحبه. 2 قسمت اول که خوب کار خاصی نبود، و اما مصاحبه: برای مصاحبه به بادجه 3 رفتم، یه خانم جوون خیلی مهربون بود که بیشتر سرگرم تایپ کردن بود. اول ازم خواست که قسم بخورم که گفتم قبلش میخوام آدرس زندگی در امریکا رو عوض کنم، بعد از مراسم سوگند ازم پرسید که دقیقا شغلم چیه و آمریکا فامیل دارم یا نه و بدون هیچ سوال دیگه ای بهم گفت که مدارکت کامله و برگه سفید رو بهم داد و گفت برو آدرست رو بده UPS که واقعا بیان احساس اون لحظه غیر ممکنه!!. (من شغل دولتی هیچوقت نداشتم، از سفرهای خارجی که رفته بودم هم هیچ سوالی نپرسید، اسپانسر هم داشتم و محله زندگیم رو هم منزل اسپانسرم اعلام کردم که سوالی واسش نمونه، در ضمن یه گواهی تمکن مالی به مبلغ ۲۰۰۰۰ دلار هم براشون فرستاده بودم. ). این پروسه کمتر از 2 ساعت طول کشید و ویزا هم فردای روز مصاحبه حدود ساعت 12 ظهر به دستم رسید. (اون همه استرس واقعا هیچ دلیلی نداشت).
این رو هم بگم چوم من خودم خیلی ترسیدم. وقتی که داشتم پول می دادم و زمانی که داشتم مصاحبه میشدم برگه آبی رو پروندم دیدم که خیلی ناامیدم کرد. البته از طرفی تو سفرنامه بقیه دوستان خونده بودم که انگار رسید پوله. به هر حال از دیدنش اصلا نترسید.

مدارکی که قبل از مصاحبه فرستاده بودم:
اصل ترجمه لیسانس،ریزنمره، پیش دانشگاهی، دیپلم، شناسنامه و کارت ملی همراه با کپی مدارک، کپی پاسپورت از تمام صفحات، اصل نامه تمکن مالی، مدارک اسپانسر (اصل فرم I-134، کپی W2 و 1040 سه سال آخر، کپی نامه اشتغال به کار، کپی پرینت بانک اسپانسر، کپی گرین کارت، کپی گواهینامه و کپی پاسپورت) و دو قطعه عکس
نکته: ترجمه مدارک من به تایید دادگستری و امور خارجه نرسیده بود، مشکلی هم پیش نیومد، اصلا براشون مهم نیست. حتی برای محکم کاری هم نیازی یه این کار نیست.

مدارکی که هنگام مصاحبه خواستند:
اصل پاسپورت، شناسنامه، کارت ملی و لیسانس

مدارکی که به عنوان مدارک اضافی ups(همراه با ویزا) آورد:
اصل ترجمه ریزنمره، پیش دانشگاهی، دیپلم و کپی اونها، کپی پاسپورت از تمام صفحات و کپی نامه اشتغال به کار، پرینت بانک و پاسپورت اسپانسر


خرید و جاهای دیدنی :
همونطور که میدونید خیلی جایی واسه دیدن نداره، دیدنی ترین جاش مقبره آتاتورکه (Antikabir) که پیشنهاد می کنم حتما ببینید.
اونجا پر از رستوران و کافه است که می تونید ازشون لذت ببرید. رستورانی که من واقعا ازش لذت بردم اسمش Mangal بود، توی خیابون Mithatpasa Caddesi ، چند قدم بالاتر از هتل کنت.
برای خرید هم آنکامال خوب بود. از هر جایی که هستید با مترو میتونید به اونجا برید، ایستگاه Akköprü که پیاده شید درست روبروش آنکاماله. اطراف میدان کیزیلای هم کلی مغازس. البته من توصیه می کنم زیاد خرید نکنید.. دارید میرید آمریکا..............
برای bar و nightclub رفتن هم خیلی محتاط باشید و هر جایی نرید. وقتی میرید اونجا میشینید شروع میکنن به آوردن انواع و اقسام نوشیدنیها و خوراکیهای مختلف و در آخر هم یه صورت حساب بلند بالا براتون میارن.

تماس با ایران:
همونطور که دوستان دیگه گفتن به صرفه ترین راه خرید کارت تلفنه. با یه کارت تلفن 5 لیری حدود 30 دقیقه میشد با تلفن ثابت تهران صحبت کرد. البته یه تلفنخونه روبروی هتل بود که دوستانی که اونجا رفته بودن میگفتن خیلی به صرفه تر از کارته( من خودم امتحان نکردم). البته این رو هم اضافه کنم که شرکت محترم ایرانسل به مناسبت ایام نوروز واسه کسانی که از رومینگ استفاده می کردن 75% تخفیف گذاشته بود و من اصلا نمی دونم چرا باور کردم. ایرانسل من 5000 تومن شارژ داشت که جمعا 1 دقیقه من به ایرانسل داخل ایران زنگ زدم و اونها هم 1 دقیقه زنگ زدن با من صحبت کردن و به همین راحتی شارژ تمام شد. اس ام اس هم به ایران خیلی راحت میتونستی بفرستی: حدود 500 تومن برای هر اس ام اس. اما از ایران به نرخ داخل ایران بدون اینکه از من شارژی کم شه میشد اس ام اس فرستاد.

تشکر و قدرانی:Smile
من دفعه اول بود که میرفتم آنکارا، اما اونقدرتوصیف دوستان دیگه تو سفرنامه هاشون از اونجا کامل و شایسته بود که انگار قبلا اونجا رفته بودم، حتی مطب دکتر و سفارت برام غریبه نبود، کاملا میدونستم که باید کجا برم و چیکار می کنم. اطلاعاتی که از مهاجرسرا گرفته بودم تو برخورد با ادمای دیگه ای که میومدن اونجا و از هیچ چیزی اطلاع نداشتن واسم مثل گنج بود.
این سفرنامه مختصر هیچیک از محبتهای دوستان مهاجرسراییم رو جبران نمی کنه، میخوام تو این فرصت از همه دوستانم در مهاجرسرا به خاطر اونهمه محبت بی دریغ تشکر کنم،از مدیران سایت مخصوصا یوزر عزیز، لیلی عزیزو .......... قول میدم که که مهاجرسرا رو ترک نکنم و تا جاییکه میتونم بهش ادای دین کنم. (لبته من حالا حالاها به کمکتون احتیاج دارم)

با آرزوی موفقیت برای همه کسانی که منتظر اعلام بولتن ، منتظر مصاحبه، منتظر پرواز و هجرت و همه اوونهایی که مهاجرت کردن .

(2011-04-05 ساعت 13:43)hooman421 نوشته:  با سلام خدمت دوستان گل مهاجرسرا
قصد داشتم سفرنامه خودم را بعد از سفر دوم و گرفتن ویزا که هنوز اتفاق نیفتاده است بنویسم. اما به دلیل اینکه دوست دارم زودتر تجربیاتم در اختیار دوستان قرار بگیرد تا شاید آنها بتوانند از آن استفاده کنند آن را زودتر از موعد نوشتم هر چند در استرس یافتن اسپانسر به سر می برم. اما سفرنامه:

سفرنامه هومن به آنکارا

قسمت اول از سفر اول (season 1-episode 1Big Grin)
من و خواهرم صبح روز پنج شنبه 10 فوریه 2011 برابر با 21 بهمن ماه 1389 با پرواز آنادولوجت متعلق به شرکت هواپیمایی ترکیش عازم آنکارا شدیم. با اینکه اولین بار بود که با هواپیما مسافرت می کردم اما اصلاً استرس پرواز نداشتم و بیشتر از پرواز ذهنم درگیر مصاحبه بود. پرواز آرامی داشتیم هر چند هواپیما به ظاهر خیلی نو نبود اما مهمانداران و پذیرایی خوبی داشت. در فرودگاه آنکارا با ترانسفری که از ایران تعیین کرده بودیم به همراه یک خانم و آقای مسن که برای گرفتن گرین کارد از طریق خانواده اقدام کرده بودند، عازم هتل شدیم. انها به هتل بیوک ارشان می رفتند اما هتل ما سورملی بود. چون سورملی نزدیکتر از بیوک ارشان بود ما زودتر رسیدیم و وارد هتل سورملی شدیم. البته این خانم و اقای مسن را در مطب دکتر هم دیدم که بعداً خواهم نوشت. در هتل پاسپورتها را برای گرفتن کپی گرفتند و بعد از دقایقی ضمن پس دادن پاسپورتها ما را به اتاقمان در طبقه ششم فرستادند. هتل تمیز و مرتبی بود هرچند در حد 5 ستاره نبود اما کلاً کارکنان منظم و مودبی داشت. البته باید بگویم که خدمات هتل کمی ضعیف است مثلاً ما دو تا بشقاب و چنگال خواستیم. گفتند ده دقیقه دیگر دم در اتاق خواهد بود که هنوز تا این لحظه که ایرانیم بدستمون نرسیده. اینترنت وایرلس هتل بد نبود هرچند ویندوز لپ تاپم پرید و نسخه اریجینال ویندوز 250 دلار بود که مجبور شدم از تک کامپیوتر هتل(ببخشید رایانه هتل- فارسی را پاس بداریم) استفاده کنم که اونهم صفحه کلید ترکی داشت و با هزار بدبختی تایپ می کردم. من و خواهرم بعد از ظهر همان روز تصمیم گرفتیم تا با پیاده روی محل مطب دکتر اونگان رو پیداکنیم. منطقه ای که هتل سور ملی در آن قرار دارد نزدیک کیزیلای یا مرکز خرید است و به همین خاطر همه چیز در دسترس است. اتوبوس و مترو هم در چند قدمی است. از پیاده روی در خیابان های آنکارا لذت بردم چون هوا با وجود سرد بودن بسیار سالم و پاک بود. هتل سورملی با سفارت و مطب دکتر کمی فاصله دارد اما مسیر بسیار مشخص و ساده است. در راه پیدا کردن مطب دکتر به صورت اتفاقی سفارت امریکا را پیدا کردیم. سفارت دقیقاً خیابان روبروی هتل بست است و کمی با هتل ریکسوس فاصله دارد. مطب دکتر اونگان در داخل ساختمان ازمایشگاه و قبل از پارک قو قرار دارد. البته تابلوی درست و حسابی در پایین مطب قرار ندارد (مطب در طبقه چهارم و ازمایشگاه در طبقه سوم ساختمان قرار دارد) و به سختی میتوان مطب دکتر را پیدا کرد. در پایین مطب دکتر یک دفتر مسافرتی ایرانی وجود دارد که مکان مطب دکتر را به ما نشان داد و خیلی هم به ما لطف داشت. وقت دکتر من شنبه صبح بود، بنابراین تا شنبه به گشت و گذار سپری شد. قسمت دوم از سفر دوم را که به مطب دکتر اختصاص دارد سر فرصت خواهم نوشت.


(2011-04-05 ساعت 16:52)hooman421 نوشته:  سفرنامه هومن به آنکارا

قسمت دوم از سفر اول (season 1-episode2Tongue)
در روز شنبه 12 فوریه به مطب دکتر اونگان رفتم. در انجا یک خانواده اصفهانی و همان زن و مرد مسن که در فرودگاه دیده بودم را ملاقات کردم که همه انها کیس خانوادگی داشتند و به من به خاطر برنده شدن در لاتاری کلی تبریک گفتند. منشی دکتر زن مهربانی بود و ضمن گرفتن پاسپورت من دوقطعه عکس هم گرفت. سپس یک برگه به من داد و گفت برای آزمایش خون و عکس قفسه سینه به طبقه سوم برو. در آنجا 47 دلار پرداخت کردم و بعد از انجام ازمایشات مجدداً به مطب دکتر اونگان نزد خانم منشی برگشتم. خانم منشی به من گفت ساعت 11 بیا برای معاینه. توصیه می کنم در حد فاصل ازمایش و معاینه یک سری به پارک قو که در همان نزدیکیهاست بزنید چون واقعاً دیدنی است.ساعت 11 به مطب دکتر برگشتم تا معاینات انجام شود. تو افکار خودم بودم که خانم منشی اسم کوچکم را صدا زد و مرا برای معاینه نزد دکتر هدایت کرد. دکتر کمی جدی به نظر می امد و بعد از سلام و احوالپرسی کارت واکسنم را خواست. من تمام واکسنها را در ایران زده بودم ولی با این وجود واکسن آنفلوانزا و واریسلا را به من زد و در کارت واکسن وارد کرد. مدرک تحصیلی و سنم را پرسید و سوالاتی در مورد سیگار، مشروب و مانند ان پرسید و یک معاینه سطحی بر روی تخت از قفسه سینه و شکم به عمل اورد. بعد هم گفت تمام. خانم منشی هم 160 دلار ناقابل Big Grinگرفت و گفت دوشنبه ساعت 3 بعداز ظهر بیا و نتیجه آزمایش رو بگیر. دوباره من و خواهرم دو روز به خرید و گشت و گذار پرداختیم که البته انکارا به نسبت استانبول مکان دیدنی آنچنانی ندارد اما در مجموع زیباست. پارکهای این شهر خیلی معروف است. اگر وقت کردید سری هم به لونا پارک انکارا، انکامال و میکروس بزنید. خلاصه روزها سپری شد و دوشنبه بعدازظهر نتیجه ازمایش و سی دی پزشکی را از منشی تحویل گرفتم. خانم منشی هم گفت پاکت مدیکال را به سفارت و سی دی را در اولین فرودگاه امریکا تحویل بده و هیچکدام را باز نکن. حالا فقط مصاحبه مانده بود که دو روز بعد یعنی چهارشنبه 16 فوریه پیش رو داشتم که در قسمت سوم سفرنامه اول خواهم نوشت.


(2011-04-05 ساعت 17:46)hooman421 نوشته:  سفرنامه هومن به آنکارا


قسمت سوم از سفر اول (season 1- episode 3)
روز مصاحبه صبح خیلی زود از خواب بیدار شدم و سریع اماده شدم. لباس رسمی پوشیدم که بعد فهمیدم پوشیدن و نپوشیدنش فرقی نمی کرد. ساعت 7:30 جلوی در سفارت بودم. غیر از ایرانیها، ترکها و اعراب هم انجا بودند. ساعت 8 بعد از جدا کردن صف ویزاهای مهاجرتی و غیر مهاجرتی و کنترل پاسپورتها با زمان مصاحبه ما را به داخل سفارت هدایت کردند. در محل ورود یک درب اتوماتیک وجود داشت که ما را به سمت یک اتاقک هدایت می کرد و در داخل این اتاقک بازرسی صورت گرفت و سپس با عبور از یک در دیگر وارد حیاط سفارت شدیم. در حیاط دوباره صف تشکیل شد تا تک تک وارد درب اصلی کنترل مدارک شویم. بعد از ورود به داخل درب اصلی کنترل مدارک، دو قطعه عکس و اصل مدارک را تحویل گرفتند و خانم افیسر پرسید که تمایل داری مصاحبه ات انگلیسی باشد یا فارسی. من انگلیسی را انتخاب کردم و افیسر یک برگه که شماره ام روی ان نوشته شده بود و همچنین برگه راهنمای انگشت نگاری به من داد و گفت از در روبرو وارد سالن اصلی شو و منتظر بمان تا شماره ات اعلام شود. بعد از ورود به سالن اصلی، گیشه و سیستم صف-نوبت بانک در ذهنم تداعی شد. بعد از حدود 20 دقیقه شماره ام اعلام شد. پشت گیشه یک خانم مهربان 819 دلارBig Grin از من گرفت و گفت در سالن منتطر بمان تا دوباره شماره ات اعلام شود. در کمتر از یک دقیقه دوباره شماره ام اعلام شد و این بار یک آقای کنسول امریکایی جوان با موهای بور و عینک از من خواست که انگشت نگاری را انجام دهم. سپس گفت !nice fringer prints و با احترام از من خواست تا مجدداً در سالن منتظر بمانم تا شماره ام برای مصاحبه نهایی اعلام گردد. بعد از حدود یک ساعت شماره ام اعلام شد و با کمال تعجب دیدم که همان اقایی که از من انگشت نگاری کرد بر حسب تصادف مسوول مصاحبه با من شد. اتفاقاً خودش هم گفت که !we meet again و مصاحبه را شروع کرد. از من خواست که دست راستم را بالا بیاورم و هرچه که او می گوید تکرار کنم. بعد از سوگند، شروع به پرسیدن سوالاتی از من کرد.

- شغلت چیست و کجا کار می کنی ----------------------------------------------------------------------- عضو هیأت علمی و دانشگاه---------
- ایا این دانشگاه زیر نظر وزارت علوم است؟------------------------------------------------------------------- بله
- در امریکا می خواهی چکار کنی؟------------------------------------------------------------- تحصیل، زندگی و کار
- ایا کسی را در امریکا داری و کجا زندگی میکند؟ ------------------------------------------------------------ بله ********
- شغلش چیست؟-------------------------------------------------------------------- **************
- کدام شهر میخواهی بروی؟ --------------------------------------------------------- شاید دالاس (البته الان بعد از مصاحبه نظرم به پیتسبورگ تغییر کرده)
بعد مدارک را بررسی کرد و برگه ابی را دراورد و به محض دیدن برگه ابی فهمیدم که فرایند اداری در راه است. سپس به من گفت باید اسپانسر بیاوری. من نعجب کردم و گفتم من 25000 دلار موجودی حساب با گردش شش ماهه آورده ام ولی گفت شما باید حتماً اسپانسر داشته باشی چون به شهری هم میروی که دور از بستگانت است و اگر اتفاقی بیافتد کسی نیست تا پاسخگو باشد من اعتراض کردم و گفتم که اسپانسر ندارم و بستگانم اسپانسر نمی شوند. کنسول گفت به هر حال از میان دوستان و اشنایان کسی را پیدا کن. سپس مرا دلداری داد و گفت your scores in the university are great که البته من به حدی عصبانی بودم که با گفتن یک thanks خشک و خداحافظی سفارت را ترک کردم.

بعد از 5 روز تفریح در انکارا روز 21 فوریه به اتفاق خواهرم با پرواز ترکیش ایرلاینز ابتدا به استانبول و سپس به تهران پرواز کردیم که الحق ولانصاف هواپیماهاش قابل مقایسه با انادولوجت نبودند. آن بویینگ 737 قدیمی کجا و این ایرباس A-321 های جدید کجا. تازه احساس کردم خلبان ترکیش مهارت بهتری هم دارد زیرا فرود بسیار بهتری نسبت به انادولوجت داشت.البته باید بگویم که هواپیمای آنکارا- استانبول به نشست سازمان ملل متحد شبیه بود چون از هر ملیتی یکی دو نفری توش بودند.Big GrinTongueShy

بعد از 16 روز در 4 مارچ کلیر شدم واسپانسر هم پیدا کردم ولی بنده خدا دو سه ماهی است کارش را در امریکا از دست داده است اما تمام مالیاتها را تمام و کمال پرداخت کرده و دارایی مناسبی دارد. موضوع را به سفارت ایمیل زدم و آنها گفتند مدارک اسپانسر را اسکن و برای ما بفرست تا کنسول بررسی نماید، اگر مشکلی نبود برای گرفتن ویزا بیا (اخه کنسول در برگه آبی نوشته بود فرم I-134 و کپی برگه مالیاتی سال2009 اسپانسر). حالا هم منتظرم تا مدارک از امریکا بدستم برسد تا برای سفارت بفرستم. از دوستان التماس دعا دارم تا ویزا نصیبمان گرددBig Grin.

سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
ali.sepehr@pariztravel.com


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
تشکر کنندگان: hooman421 ، maaref ، DLT ، mh_hshk ، mml ، vahidvm60
(2011-04-07 ساعت 00:39)b!ta نوشته:  سلام دوستان عزیز مهاجرسرا
راستش هنوز باور اینکه ویزایم را گرفته ام و می خواهم سفرنامه ام را بنویسم سخته،من بار دومی که ثبت نام کردم(درآخرین ساعات)، برنده شدم.به نظرم زیباترین لحظه ی پروسه لاتاری دیدن نامه ی قبولیه!
فرم ها را به کمک اسپانسرم و یکی از آشنایان پر کردم و بعد از دو روز ارسال کردم،هیچ پیش زمینه ذهنی از روال کار نداشتم،تا اینکه از طریق جستجو مهاجرسرا را پیدا کردم،خواندن سفرنامه هایش برایم به مثابه ی خواندن یک کتابِ جذاب بود.
سخت ترین قسمت لاتاری انتظار برای کارنت شدن است،انتظار،انتظار و بازهم انتظار.
وقتی کارنت شدم:
1-به سفارت ایمیل زدم و تاریخ مصاحبه مشخص شد.
2-از اسپانسرم خواستم که مدارک لازم را برایم بفرستد که خوشبختانه با توجه به پست ایران خیلی راحت به دستم رسید،مدارک اسپانسر عبارت بود از:کپی پاسپورت+فرم i-134 +کپی برگه های مالیاتی که فقط 1040 برای سال های 2007،2008،2009 بود+گواهی اشتغال به کار+گواهی تمکن مالی از بانک.
3-مدارکم را ترجمه کردم.قبل از تایید همه ی اسپل ها و تاریخ ها را چک کردم.
4-کمتر از یک ماه قبل از مصاحبه واکسن هایم را زدم،من ده سال قبل دوره های کامل هپاتیت و کزاز را زده بودم و یک نوبت هم mmr.خانم دکتر محترم پاستور گفتند که هپاتیت دیگه لازم نیست و یک نوبت کزاز و یک نوبت mmr و آنفولانزا کافیه.و چون آبله مرغان گرفته بودم آزمایش خون برای تعیین میزان آنتی بادی هم نوشتند،هفته ی بعد رفتم جواب آزمایش را گرفتم و گفتند طبق تجربه شان اگه آبله مرغان گرفته باشیم بهتره که مهر کنند و اگه دکتر سفارت پرسید بگیم نگرفتیم ولی واکسنش را زده ایم.
5-گرفتن وقت دکتر از طریق سایت.
6-برای محکم کاری یک گواهی بین المللی از بانک پارسیان هم گرفتم که اصلا به کار نیومد.
7-ارسال مدارک به سفارت با پست دی اچ ال به سفارت.
سفر و مدیکال:
مصاحبه ی من روز سه شنبه بود،پنج شنبه صبح با پرواز ترکیش عازم آنکارا شدیم،ما ترانسفر داشتیم، حول و حوش ساعت 9 رسیدیم هتل ددمان.بعد از تحویل چمدان ها به قسمت بار و پرسیدن آدرس دکتر،رفتم سمت مطب که حدود ساعت 10 آنجا بودم.ابتدا در طبقه ی 4 منشی دکتر بدون دیدن پرینت وقت، یک قطعه عکس و پاسپورت را خواست و گفت برو طبقه ی پنجم،در آنجا علاوه بر پاسپورت و یک عکس دیگر نامه ی دوم را هم گرفتند.مطب شلوغ بود و پر بود از لیدرهایی که در ازای پول کارهای ساده ی مدیکال را انجام می دادند! بیشتر از نیم ساعت طول کشید تا اسمم را صدا کردند،اول آزمایش خون و بعد عکس قفسه ی سینه.نکته مهم اینه که برای عکس، خوب نفس عمیق بکشیم و حبس کنیم تا مجبور نشیم دوباره عکس بگیریم برای 2 نفر قبل از من به این خاطر تکرار شد.هزینه حدود 50 دلار شد.
طبق گفته ی منشی بعد از ظهرساعت 3 آنجا بودم،بعد از دو نفر نوبت من شد نشستم تا دکتر آمد خیلی جدی شروع کرد به سوال پرسیدن:
چند نوع بیماری که پاسخ همه منفی بود(خوشبختانه اسم آبله مرغان را نبرد چون دوست نداشتم دروغ بگم که نگرفتم)
سیگاری هستی؟نه
رشته تحصیلی را هم پرسید.
همین موقع بود که تلفنش زنگ زد،دقیقا نمی دونم چقدر طول کشید ولی بیشتر از نیم ساعت صحبت کرد!!من که حوصله ام سر رفته بودRolleyes،وقتی تلفنش تمام شد فکر کنم یه مقدار شرمنده بود،خیلی سریع معاینه کرد و گفت همه چی خوبه و رفت.به قول ترک ها تمام!Smile
از اینکه واکسن نزده بود خوشحال بودم اما وقتی اومدم بیرون دیدم اکثر کسانی که منتظر هستند اخم هاشون تو همه و من را نگاه می کنن!Sad
منشی یه سی دی بهم داد و گفت با خودت ببر امریکا،70 دلار هزینه معاینه بود اما چون پول خرد نداشت یه پنجاه دلار گرفت و 30 لیر هم به جای 20 دلار باقیمانده. برای کیس هایی که خانوادگی هستند و تعداد افراد زیاده فکر میکنم اگه به لیر پرداخت کنند یه مقدار به صرفه تر هست.
روز بعد هم رفتم برای گرفتن جواب.
روز مصاحبه:
صبح ساعت 7:30 بعد از آماده شدن و صرف صبحانه با تاکسی(5 لیر شد) رفتم سفارت.در ابتدا یک صف بود که ساعت 8 مامور سفارت صف مهاجرتی ها و غیر مهاجرتی ها را جدا کرد،من نفر سوم بودم،خیلی سریع به ترتیب رفتیم داخل،اول چک امنیتی و مرحله بعد یه خانم مدارک را گرفت،پاسپورت+شناسنامه+کارت ملی+دو قطعه عکس+آخرین مدرک تحصیلی،گفت مدارک مالی؟که جواب دادم اصل مدارک اسپانسر را قبلا فرستاده ام ،پرسید مصاحبه فارسی یا انگلیسی؟گفتم:فارسی.بعد یه شماره و برگه توضیحات داد و وارد سالن شدم.
درسته که تو برگه ای که بهمون داده بود نوشته بود شماره ها به ترتیب اعلام نمیشه و همینطور هم بود اما حدس می زنم زود رفتن باعث میشه زودتر کارمون راه بیافته،من دقت کردم کسانی که اول آمده بودند و جلوی صف بودند زودتر از بقیه شماره هاشون اعلام شد.شماره ام برای انگشت نگاری و پرداخت پول اعلام شد،بعد از حدودا 20 دقیقه برای مصاحبه هم اعلام شد.رفتم به باجه مربوطه آفیسر یک آقای جوان امریکایی بور بودند،بسیار خوش برخورد بودند،بعد از کلی احوالپرسی و خوش آمد گویی گفت:دست راستت را ببر بالا که قسم بخوری هر چه در این فرم ها نوشتی ودر مصاحبه میگی درسته،من خواستم که قسمت هایی از فرم را تصحیح بکنم،ماه های شروع سال تحصیلی را اشتباه نوشته بودم که اصلا مهم نبود و چون قبلا در قسمت امضا فقط اسم و فامیلم را خیلی ساده به انگلیسی نوشته بودم اما در مطب دکتر که خواستند پاسپورتم را امضا کنم به فارسی امضا کرده بودم،دوباره کنار اسمم امضای ایرانی زدم،آفیسر گفت قسمتی را که هایلایت شده را هم امضا کنم.
بعد هم قسم خوردم.
پرسید:خب حالا توضیح بده چی کار می کنی؟
گفتم:موقع فرستادن فرم ها دانشجو بودم حالا کمتر از یه ماهه که درسم تمام شده و منتظر پاسخ شما هستم که بر اساس آن تصمیم بگیرم.
با خنده گفت:دانشجوی خوبی هستی!
گفت:مدارک دیپلم و پیش دانشگاهی ات را اگه دم دست هست میشه بدی ببینم؟
هر دو را تحویل دادم.
پرسید:رشته تحصیلی ات چیه؟جواب دادم.
چه دانشگاهی؟جواب دادم.
پرسید:تا حالا رفتی امریکا؟
-نه.
-سفر خارجی داشتی؟
-یکبار.
-کدام شهر امریکا می خوای بری؟جواب دادم.
-چرا؟
-چون ...(یکی از اقوام) آنجاست.
-آهان همینی که ضامنت شده؟
-بله همینی که اسپانسرم شده!
(خب اینجا خودم یه لحظه موندم اون بهتر از من فارسی را پاس میداره!!)Shy
-چه کاره است؟
-پزشک.
همین موقع اول فرم های اسپانسر(من نگران بودم که برگه های مالیاتی 2010 را هم بخواد که خوشبختانه اینطور نشد) را نگاه کرد و بعد یه چیزی تو کامپیوترش تایپ کرد. کلا بعضی از جواب هایم را تایپ می کرد.برگه ی آبی هم روی میز بود اما من چون قبلا خونده بودم کسانی هم که یک ضرب ویزا گرفتند برگه آبی را تو پرونده شان دیده بودند،نگران کلیرنس نشدم.
بالاخره لحظه ی موعود رسید،با یک کش برگه ی آبی را ضمیمه پرونده ام کرد و گفت:خیلی بهتون تبریک میگم از نظر ما شما قبول شده اید،این برگه را ببرید ups و منتظر ویزا باشید.
برگه ی سفید و آدرس هتل را به یو پی اس دادم و یک قبض بهم دادند.هنوز ساعت 10 نشده بود که از سفارت آمدم بیرون.
فردای روز مصاحبه بین ساعت 12 تا 1 بود که ماشین ups آمد و تنها یک بسته که ویزای من بود را آورد.
دیشب هم برگشتیم،امروز اولین کاری که گفتم انجام بدم نوشتن سفرنامه بود،امیدوارم توانسته باشم ذره ای از خوبی ها و کمک های مهاجرسرا و لطف دوستان را پاسخگو باشم.
پیوست سفرنامه:
من چند روزی قبل از مصاحبه استرس داشتم اما خدا را شکر روز مصاحبه اصلا استرس نداشتم که به نظرم تاثیر مثبتی در مصاحبه داشت،بعد از مصاحبه است که می فهمیم واقعا بی مورد بوده.
پاکت زرد رنگی که ups آورد کمی مخدوش شده بود،بردم سفارت همان خانمی که فارسی اش خوبه چسب زد و گفت موردی نداره.
تمام ایرانیانی که در هتل ما و در سفارت بودند ویزا یا برگه آبی گرفتند،البته هیچکدام لاتاری نبودند.
هتل ددمان در حد 5 ستاره نبود اما واقعا تمیز بود و اینترنت مجانی و صبحانه خوبی داشت.
برای خرید به نظرم تنها جایی که خوبه آنکامال هست.
اگه اهل خرید هستید از تخفیف tax free استفاده کنید خود فروشگاه بهتون قبض میدن که تو فرودگاه بعد از مراحل اداری که البته یه مقدار وقت گیره پول را برمی گردونند.
غذاهای ترکیه خیلی ظاهر خوبی دارند اما اصلا جای غذای ایرانی را نمیگیره،صرفا برای تجربه خوبه.
مردم آنکارا ازنظر زبان انگلیسی بسیارضعیف هستند،حتی بعضی از آنها اعداد را به انگلیسی متوجه نمی شوند،کتاب "ترکی استانبولی در سفر" خیلی می تونه کمک کنه.
مقبره آتاتورک هم جای دیدنیه،نحوه ی نگهداری مقبره و احترامی که برای آتاتورک قایلند جالب توجهه.
در خاتمه از admin و مدیران گرامی و دوستان عزیز مهاجرسرا کمال تشکر و قدردانی را دارم.
با آرزوی بهروزی و موفقیت برای همگی.

سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
ali.sepehr@pariztravel.com


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
تشکر کنندگان: Shiva7223 ، sasan_rock ، maaref ، REZA1390 ، mh_hshk ، mml ، alirezagh ، vahidvm60
(2011-04-09 ساعت 12:11)mitr.p نوشته:  [/color][/size]از تاخیر بوجود امده از ارسال سفرنامه شرمنده ام.در این مدت مسافرت بودم و دسترشی به نت نداشتم.

پرواز به ترکیه
من و همسرم ساعت 17:45 روز یکشنیه 15 اسفند ماه با ایران ایر پروار داشتیم.

پرواز راحت و خوبی بود و ما رو خسته نکرد. حدودا ساعت 7 عصربه وقت محلی ترکیه به انکارا رسیدیم.
ما در ایران با عباس اقا هماهنگ کرده بودیم که به دنبالمون بیاد . نفری 60$.

در فرودگاه عباس اقا و برادرشون جمال رو دیدیم و سپس به یه عده از مسافرای دیگه سوار یه ون شدیم دو به سمت هتل سگمن حرکت کردیم.

هتل سگمن

انصافا باید بگم که هتل سگمن هتل تمیز و ارومی بود . اتاقی هم که به ما دادند تمیز و راحت بود و سیستم گرمایشی هم خوب یود . شب ها شوفاژ رو روشن میکردند و علاوه بر اون در اتاق کولر/بخاری گازی هم بود که میتونستی روشن کنی

من قبلا به هتل ایمیل زده بودم که قیمت دابل رو بهم اعلام کنه و اونها 100$ گفتند اما عباس اقا برامون 65$ گرفت(درکل اتاق شبی65$ نه برای هر نفر جدا)

دکتر و مدیکال
دوشنبه: ساعت 10 در پایین لابی بودیم و جمال(برادر عباس اقا) اومد دنبالمون و رفتیم مطب دکتر برای ازمایش و عکس قفسه سینه.
اول رفتیم طبقه2 یا 3.دقیق یادم نمیاد.پیش منشی مطب تا عکسمون رو بدیم و ...منشی از من پرسید که حامله هستم یا نه ؟ و من جواب دادم خیر
بعد رفتیم ط 4 برای عکس و ازمایش.اول پول دادیم برای دونفرمون 98$.یعنی هر نفر
49$.دادیم.
عباس اقا ازمون کپی نامه تعیین وقت رو ازمون گرفت و گفت برید بشینید عرموقع صداتون کردند برید.
ازمایش شلوغ بود و پر بود از ایرانی ها که البته ما معطل نشیدم . اول ازمون خون گرفتند و بعد از پند دقیقه اسمم رو صدا زدند برای عکس قفسه سینه و همین طور برای همسرم.
کارامون تموم شد و عباس اقا برامون یه تاکسی
رفت که بریم هتل(البته به همراه دو نفر دیگه). هوا برفی و سرد بود و گرنه خیلی دلمون میخواست پیاده میرفتیم .

عصر ساعت 4 در لابی هتل بودیم و عباس اقا اومد دنبالمون ما و چند نفر دیگه که بریم دکتر. مطب دکتر نسبتا شلوغ بود که 99درصد ایرانی بودند. دعا دهعا میکردیم که به ما واکسن اضافه نزنند چون کارت واکسن ما تکمیل بود و همینطور من و همسرم قبلا ابله مرغان گرفته بودیم و این رو در کارتمون وارد کرده بودید.
وقتی نوبت من شد رفتم پیش اقای دکتر اونگان. خیلی جالب بود من انگیلیسی بهش حرف میزدم و اون فارسی...پس ن
ران نباشید دکتر فارسی بلده.
از من تحصیلات ، سن ، قد و وزنم رو پرسید و اینکه ایا قبلا عمل جراحی داشتم یا خیر؟که من گفتم نه..
اصلا هیچ چیزی از واکسن ها از من نپرسید .به هیچ عنوان.
بعد گفت روی تخت دراز بکشم تا معاینه کنه که اون هم چند ثانیه طول نکشید. کاری که دکترهای عمومی خدمون میکنند و ضربان قلب رو میشنوند.
بعد به من گفت که میتونم برم...به همین راحتی
برای همسرم هم همینطور....خدا رو شکر هیچ کدوممون هیچ واکسنی نزدیم و امدیم بیرون که البته همسرم 140$ داد.نفری 70$
البته باید بگم که خانومی هم اونجا بودند که قبلا پیش دکتر اومده بودند ولی چون بیشتر از 6 ماه گذشته بود مجددا اومده بود پیش دکتر. جالب اینجاست که بلا همین دکتر اونگان براش واکسن ابله رو زده بوده و حتی در کارتش هم وارد کرده بود. اما باز هم در این سری دوباره واکسن ابله رو براش زد.با اینکه اون خانم کارت قبلیش رو نشون داده بود. (و این باعث تعجب ما شد....)

به شدت برف می اومد و انگار نمیخواست تموم بشه. عباس اقا خودش ما رو با دو نفر دیگه برد هتل و برای بقیه هم تاکسی(عده کسانی که تو هتل ما بودند و با عباس اقا بودند قابل توجه بود)
عباس اقا به ما گفت که خودش نامه و سی دی رو برامون میگیره و دیگه احتیاجی به ما نیست.

چهارشنبه 9 مارچ
صبح با صدای شوهرم که گفت((:پاشو ببین بیرون چه خبره!!!!.)) از خواب پا شدم . رفتم لب پنجره .نمیدونید جه برفی روی زمین نشسته بود.همچین برفی تا به حال ندیده بوذدم. نزدیک به 30 سانت بود و برف هم همچنان داشت میبارید.
در لابی دوستانمون(که با هم اشنا شده بودیم) نشسته بودند و منتظربرای رفتن به سفارت. عباس اقا اومد و گفت که به علت برف 2روز تعطیل رسمی و اعلام شده و سفارت هم تعطیله!!!
یعنی هم 4شنبه و هم 5شنبه.......و ما هم 5شنبه وقت مصاحبه داشتیم.

حالمون گرفته شده بود چون گفتند که شاید جمعه مصاحبه نکننند و بیافته 2 شنبه و ما هم 1 شنبه بلیط برگشت داشتیم.!!!

البته عباس اقا گفت فردا 5 شنبه برای احتیاط اماده باشیم و بریم سفارت
صبح 4 شنبه من و همسرم ایمیلمون رو چک کردیم . یه ایمیلی از سفارت برامون اومده بود که علاوه بر توضیحاتی که چه مدارکی داشته باشیم(همون اصل شناسنامه کارت ملی و ....وترجمه و ....) و همچننی نوشته بود که: proof of relationship- wedding photos or photos taken together

یعنی ی عکسی از قدیم مثل عکس عرسی........!!!!!

شانس اوردیم که در فلش همسرم عکس های عقدمون و مهمونیمون بود.

به عباس اقا نشون دادیم و گفت برید عکس هانتون رو یه 10 تایی چاپ کنید . این ها میخواند بدوننند که شما ازدواجتون واقعی بوده یا سوری( جون همسرم یعد از برنده شدن لاتاری و ارسال نامه اول ازدواج کرده بود با من)

همسرم گفت : اینا میدونن کی ایمل بزنند . گذاشتند درست یه روز قبل مصاحبه تا نتونی سوری یه عکس جور کنی.

ما هم رفتیم و یه عکاسی که نمزدیک هتل بود عکس هامون رو چاپ کردیم

5سنبه (روز مصاحبه) 10 مارچ

ساعت 10 رفتیم سفارت دم در عده کمی بودند . مامور دم در سفارت گفت امروز سفارت کار نمیکنه یعنی در واقع مصاحبه نمیکنه و فقط برگه ابی ها رو به سفارت راه میده. ما هم دست از پا دراز برگشتیم هتل.

جمعه 11 مارچ(مصاحبه نهایی)

ساعت 9:30 رفتیم سفارت..نمیدونید چه صفی بود(کسانی که 4شنبه و 5شنبه و جمعه وقت سفارت داشتنئد همه بودند.خودتون حساب کنید چه خبر بود)

ما رفتیم صف سمت چپ که برای مهاجرتی ها بود...ما 3 نفر مونده به اخربودیم و دعا میکردیم که ما رو داخل راه بدند و نگند که شلوغ شده. هوا هم خیلی سرد بود . البته افراد پیر و اونهایی که بچه داشتند رو زودتر به داخل راه دادند. صف هم کند میرفت جلوه . فکی کنم نیم ساعتی دم در بودیم. و قتی به جلو رسیدیم مامور دم در پاسپورتمون و چند نفر جلوییمون رو گرفت تا ببینه اسممون توی لیستش هست یا نه(ایا واقعا وقت داریم یا نه؟؟) بعد پاسپورتمون رو داد.حواستون باشه که پاسپورتتون رو اشتباهی نده. مثلا به همسرم پاسپورت نفر جلویی رو داد که اون بنده خدا هم بیخبر داشت میرفت داخل....پس هوواستون به مدارکتون باشه و حتما چک کنید . داخل سفارت شدیم البته حیاتش. اونجا سردتر از بیرون بود . بعد از ما یه خانوم یهودی بود که طفلی خیلی خسته شده بود با خودمون گفتیم یه نفر هم یه نفر، گفتیم بیاد جلوی ما ........و ما شدیم اخرین نفر!!

ساعت 10 نوبتموم شد ی خانومی بود که نمیدونم هندی بود یا نه!!!فارسی خوب حرف میزد و مدارکمون رو گرفت: (ما قبلا همه مدارکمون رو 15 رروز قبل براشون پست کرده بودیم . البته همه کپی بودند و اصل همه دست خودمون بود)
اصل شناسنامه و کارت ملی هردومون. و ترجمه ان

اصل مدرک دیپلم همسرم (ترجمه قلا پست شده بود و اونها نخواستند)

اصل گواهی مالی من و همسرم و ترجمه اونها

اصلا کارت سربازی همسرن رو نخواستند

قباله ازدواج

البته 2 عدد هم عکس از هرکدوم(یادتون باشه عکستون به روز و جدید باشه و گوش هاتون کاملا دیده باشه و گوشواره هم گوشتون نباشه توی عکس)

به ما شماره داد 132 و ازمون اصلا نپرسید که مصاحبه به چه زبانی باشه . خودش توی فیش شماره مون زده بود فارسی.

ما ساعت 10 دم سفارت بودیم 11رفتیم داخل....
یک سالن بزگ که پر صندلی بود و همه پر بود و بعضی ها هم ایستاده بودند. شلوغ شلوغ

درست شبیه بانک بود . پشت سر صندلی ها پر 6 تا 7 باجه شیشه ای بود . درست مثل بانک ها....
روبروی صندلی ها هم یه شماره انداز بود که کدوم شماره به کدوم باجه بره....باجه 5 و 6 برای ایرانی ها بود

بعد از یه ربع شماره ما زده شد که بریم باجه 7 برای انگشت نگاری . یه دختر جوان و زیبا و مهربان بود ( البته پشت شیشه)
رفتیم نشستیم ....20 دقیقه دیگه باز شماره مون رو دیدیم . فکر کردیم باید پول میدادیم اما یه خانومی گفت که ترجمه سند ازدواجتون رو بدید. ما هم یکی ترجمه کرده بودیم و بهش دادیم . گفت برای هردوم یکی بدیدی . ما هم گفتیم ما یکی ترجمه کردیم اما 2 کپی قبلا براتون فرستادیم...ما روکمی نگاه کرد و بعد گفت اوکی.

بعد از چند دقیقه ای شمارمون رو دیدم رفتیم برای پرداخت پول.نفری 819$
توی سالن من و همسرم کاری نداشتیم جز اینکه با بقیه حرف و گپ بزنیم.

سالن خالی از جمعیت شد و ساعت 1:30 شد و وقتی نوبت ما شد هیچ کسی در سالن نبود .....فقط من بودیم و همسرم و 2 افیسرزن و مرد در باجه 5 و 6....
رفتیم باجه 6 یه پسر جوانی بود که از پشت شیشه به هردمون لبخند زد و ماهم با نیش خند جوابش رو دادیم...هر 3مون خندمون گرفته بود که اخرین نفر بودیم...
رفتیم پشت شیشه و گفتیم .ما اخرین هستیم
-افیسر : ببخشید که معطل شدید!!!
افیسر گفت که هردو ذست راستتون رو بالا بگیرید و هر چه میگم بگید
طبق روال عادی هر دو قسم خو.ردیم که همه چیز رو حقیقت میگیم.
خیلی جالب بود افیسر با دقت خیلی زیلاد به دهان من و همسرم نگاه میکرد که درست همون کلمات رو بگیم و این خیلی برام زیبا بود که چقدر حس اعتماد قشنگه...

بر خلاف بقیه دوستانی که توی سغرنامه میگفتند که افیسر از هرکدوم 2 سوال بیشتر نمیپرسه از ما خیلی خیلی بیشتر پرشید البته کاملا راحت و بی استرس بوذیم.
افیسر:کارتون چیه؟

همسرم: شکار ازاد دارم ..توی کار ابزار های صنعتی
قبلا سربازی رفتی؟
بله .
کجا ؟
نیروی انتظامی بخش صدا و سیما.میدونید که سربازی اجباری
افیسر با یه لبخند گفت : میدونم . فقط باید اینجا ثبت کنم

افیسر به من گفت: مدرکتون چیه؟
گفتم: لیسانس بیولوزی
گفت جایی کار میکنی:
گفتم نه . بعد از تموم شدن درسم کلاس رفتم
چه کلاسی؟
زبان
زبان؟؟!!!
انگلیسی.....
با لنخند که خودش فهمید خنگه:....او......یس
شما میدونستید که همسرتون لاتاری برنده شده(قبل از ازدواج)
من هم به حقیقت گفتم که : نه .من درست یک هفته بعد از ازدواجمون فهمیدم که همسرم لاتاری برنده شده...

با تعجب و لبخند گفت:.اوه.چه سوپرایزی عالی...خیلی عالیه
گفتم : بله .کاملا شوکه شدم
همسرم علاوه بر وکالت و یه سند خانه پیش خردید یه حساب بانکی مبنی بر 32 میلیون تومان ارایه داده بود . افیسر برگه مالی بانکی رو در اورد و رو به همسرم گفت:

این پول شما تقریبا معدل 32 هزار ماست .این از کجاست؟؟
(البته منظورش این بود که چه جوری بدست اومده)
همسرم گفت: مال خودمه . من نزدیک به 10 ساله که برای خودم کار میکنم و کارم خوبه.
افیسیر با تایید سرش رو تکون داد و کفت اوکی.........خوبه
گفت شما برای چی میخواهید برید ؟؟زندگی با تفریح؟؟

همسرم گفت : ما میخواهیم برای زندگی بریم .
افیسر: کجا رو برایزندگی در نظر دارید؟؟
همسرم: دالاس
افیسر: دوست و یا اشنایی دارید و چرا دالاس؟
همسرم: فامیل نه اما دوست داریم. دوستان به ما دالاس رو پیشنهاد کردند چون می گند که اب و هوای خوبی داره و چون هزینه ها کمتره برای شروع زندگی خوبه
افیسر باز هم به تایید سرش رو تکون داد . پرسید: قصد چه کاری رو دارید؟؟
همسرم: هنوز معلوم نیست ..باید خودمون بریم اونجا و ببینیم که برای شروع کدوم کار اونجا بهتره.نمیتونم همه سرمایه ام ریسک کنم.
همسرم مدرک ارایشگری داره و شاید اونجا بخواد با این مدرکش کار کنه.

افیسر رو به من کرد و گفت :جدی
من گفتم بله. و چون قبلا مدرکم رو ترجمه کرده بودم(اما ارسال نکرده بودم) بهش نشون دادم و اون هم سری تکون داد و گفت خیلی خوبه
----------------------
دیگه سوالی ازمون نپرسیدحتی عکس های عروسیمون رو هم نخواست . کاملا باورش شده بود که ما سوری ازدواج نکردیم . من هم گواهی 25 میلیون تومنی داشتم و از اون سوال نکردپ
و خیلی جالب بود که به حلقه ما دو تا زوم کرده بود(حلقه هامون ست بود)

اون برگه ابی رو در اورد و گفت: شما هیچ مشکلی ندارید . فقط باید روند اداری طی بشه و سایت رو چک کنید و هر و قت اسمتون در سایت در اومد یکیتون بیاد برای پاس.
و ما ساعت 2 اومدیم بیرون همراه با برگه ابی و عباس اقا + 2 نفر از هم هتلی هامون بیرون منتظرمون بودند و بهمون تبریک گفتند.
بالاخره مصاحبه ما تموم شد به راحتی
درسته که افیسر خیلی ازمون سوال کرد اما به حقیقت میگم که خیلی خیلی راحت بود و خیلی با ما خوش برخ.رد بود و احساس نمیکردیم که مصاحبه است..مثل یه گپ دوستانه بود.
باور کنید خیلی خیلی راحته

اگر حقیقت رو بگید همه چیز حله.....فقط حقیقت

امکانات هتل:
ما از هتل راضی بودیم. سیستم گرمایش خوب و کامل بود .
صبحانه هتل هم که مفصل و کامل
در کنار لابی دو تا کامپیوتر بود که میتونستی مجانی ازش استفاده کنی
در اتاق ها هم اینترنت وایرلس بود و میتونستی استفاده کنی.
در انتهای لابی هم ی ارایشگرمردی بود که من دو بار برای براشین رفتم پیشش.برای لخت کردن مو 5 لیر ..و برای فر دادن 10 لیر(قابل توجه خانم ها) من راضی بودم ازش
در قسمت پذیرشگر انگلیسی متوجه میشند
میتونی تو اتاق غذا و خوراکی ببری و این به نظرم خوبه.

یه دفعه هم از رستوران فلاسک بردیم و بهمون اب جوش داد

روبروی هتل یه مغازه کوچیک بغالی بود که یه خانومی شبیه فیلیپینی ها بود و فارسی تا حدودی بالد بود

ما ازش کارت تلفن ابی خریدیم 4.5 لیر کخ با ایران حرف بزنیم. اما دوستان میگفتن که 20دقیقه با ایران میشه حرف زد .اما ما که کمتر زدیم

مراکز خرید:
من و همسرم که بیشتر در اطراف همون خیابان کزیلای خرید میکردیم . پایین مترو کیزیلای هم جای دیدن و خرید داشت

فکر میکنم ما بعهتری فصل خرید رفتیم . چون همه مغازه ها بلا استثنا حراج زده بودند و احتاجی نبود چونه بزنیم. قیمت ها به نظرم توی حراج عالی بود.لاز این بابتت هخوشبه حالمون شد
یه بار هم با مترو رفتیم انکامال...اما فقط یه طبقه رو دئیدم چون به نظرم قیمت های گرون بود و اینکه من خیلی خسته بودم و برگشتیم(مترو کزیلای....مترو قرمز رنگ....ایستگاه 4 پیاده شید)

مراکز دیدنی:
ما فقط مقبره اتاتورک رفتیم.ایستگاه کزیلای......سوار متروی ابی یا سبز..(کلا تا تا خط بیشتر نداره.قرمز برای انکامل.....ابی برای اتاتورک).ایستگاه سوم پیاده شدیم. کمی پیاده روی کردیم..دم در مقبره اتاتورک اتبوس مجانی دره که شما رو مستقیم میبره اونجا.....همچیتن بد نیست.ما بیشتر رفتیم که هدیده شمشیر رضاخان رو به اتاتورک ببینیم.الحق چه شمشیر قشنگی بود.به یه بار دیدنش می ارزه.چه جورایی از تخت جمشید کپی برداری کرده بودند....تخت جمشید کجا و اتاتورک کجا!!!!
مسجد کوچ تپه هم دیدن داره..نزدیک هتل ددمانه.از هرکی بپرسید میگه

عباس اقا:
عباس اقا بسیار مرد صادق و مهربانی بود و خیلی بهمون حال داد.جدی میگم .و خیلی هم صادق بود.

شبی که رسیدیم هتل هیچی لیر نداشتیم و دلار بئود. خواستیم از پذیرش چنج کنیم ..اما ندذاشت و خودش بهمون لیر داد. گفت چپرذیزرش کم میده . همین حس اعتمادش در روز اول برامون زیبا بود .

به نظرم 60$ کاملا ارزشش رو داشت. درسته که ما میتونستیم خودمون بریم هتل و یا دکتر و سفارت....

اما با عباس اققا خیالمون راحت بود
بی دردسر اومد دنبالمون و رفتیم هتل.

برای دکتر هم همینطور...حتی دیگه لازم نبود روز بعد توی اون هوای سرد و برف شدشد بریم دکتر تا جواب و cd رو بگیریم .خودش برامون گرفت.
مخصوصا اون دو روزی که برف میومد و سفارت تعطیل بود.شاید اگر خودمون به تنهایی بودیم سردرگم میشدیم.
ما که کاملا راضی بودیم .بهتون پیشنهاد میکنم که اگر میخواهید دلهره نداشته باشید و راحت باشید 60$ هزینه در مقابل این همه مخارجی که ماداریم چیزی نیست

===============
در پایان از اینکه سغفرنامه ام طولانی شد معذرت میخوام
امیدوارم که تونسته باشم کمی.و فقط کمی از دین خودم رو به مهاجرسرا ادا کرده باشم.
با ارزوی بهروزی برای همه عزیزان و اینکه زندگی جدید در راه جدید به بهترین نحو شکل بگیره ...امین

سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
ali.sepehr@pariztravel.com


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
تشکر کنندگان: Shiva7223 ، AmericanHamid ، REZA1390 ، Linspire ، maaref ، javidk ، Amir78 ، final destination ، mh_hshk ، mml ، vahidvm60
(2011-04-10 ساعت 13:50)ali.sh نوشته:  خوب دیگه نوبت منه که سفر نامم رو براتون بنویسم.
واقعا از اینکه انقدر دیر شد معذرت خواهی می کنم. اصلا از نظر روحی در وضعیت مناسبی نبودم. واقعا توی این مدت خیلی زندگیم رو هوا بوده.نمی دونستم باید چیکار کنم. خیلی بلاتکلیف بودم ولی هر جوری خواستم از زیر سفر نامه نوشتن در برم نشد. یعنی انقدر توی این مدت از مطالب این سایت استفاده کردم که خودم رو مدیونش می دونم.

حدودا اوایل تیر بود که متوجه شدم که برنده شدم البته این رو هم برای بچه های 2012 بگم که من واقعا منتظر قبولی بودم . واقعا راست میگن که اون چیزی که برای ما اتفاق می افته زاییده ی ذهن ماست. اون موقع که مامور پست اومد در زد و از پشت آیفون گفت که نامه دارین، خودم بهش گفتم که از آمریکاست؟ و اونم گفت که آره و من همون موقع داد زدم و گفتم لاتاری برنده شدم(قبل از اینکه برم پایین و نامه رو ببینم)
درست توی همون زمانی که داشتم خودم رو می کشتم که برم و به همه جا فکر کرده بودم مثل آلمان، سوئد و ....حتی آفریقا. طوریکه دیگه همه دلشون به حالم می سوخت وقتی می دیدند همش پای کامپیوترم و دارم توی این سایتها می گردم. درست توی همون زمان جواب لاتاری اومد. من هیچ وقت این قضیه رو شانسی ند¬¬¬ونستم. به نظر من لطف و محبت خداوند بوده که شامل حال همه ی ماها شده و باید ممنونش باشیم.

از این قضایا که بگذریم،اتفاقای زیادی توی این زمان برای من افتاد که تمامش به خاطر لاتاری بود و من الان خوشحالم از بابت این اتفاقها.
موقعی که لاتاری برنده شدم با کسی دوست بودم و ما می خواستیم با هم ازدواج کنیم ولی هنوز موقعیت هر دوی ما جور نبود. بعد از قبول شدن من، دیگه جدی جدی به فکر ازدواج افتادیم با اینکه فکر می کردیم که ازدواج ممکنه قبولی رو تحت الشعاع قرار بده . ما ازدواج کردیم.درست بعد از کارنت شدن شمارمون. یعنی من فرمهای اولم رو مجردی فرستاده بودم ووقتی که ازدواج کردم،به سفارت سریع خبر دادم (از طریق ایمیل)و اونها هم گفتند که مدارکتون به همراه فرمهای 230 رو دو هفته قبل از مصاحبه برای ما بفرستید.
دیگه از اینجا استرس ما شروع شد که مصاحبه چطور میشه ،آیا ویزا می دهند،آیا ریجکتمون می کنند.
ما تقریبا 1 ماه قبل از مصاحبه مدارکمون رو فرستادیم و منتظر مصاحبه موندیم .

اواسط فوریه رفتیم به سمت آنکارا و به هتل رویال رفتیم.اولش که هتل رو دیدیم خیلی ناراحت شدیم.به نظرمون هتل خوبی نبود.واقعا در حد یک هتل 4 ستاره نبود.ولی بعد از اینکه موقعیت هتل رو دیدیم خیلی خوشحال شدیم.تا سفارت 5 دقیقه بود و به همه جا نزدیک بود.
مصاحبه
برای مصاحبه پیاده از هتل به سمت سفارت رفتیم و ساعت 8:15 اونجا بودیم و تقریبا آخرین نفری بودیم که توی صف ایستادیم.هوا سرد بود و ما تا ساعت 9:30 دم در ایستاده بودیم.از اینجا به بعدش رو زیاد توضیح نمی دم چون بچه ها قبلا زیاد توضیح دادند که سفارت چه شکلیه و ...

موقع مصاحبه بعد از قسم خوردن،امضا کردیم و آفیسر از من پرسید که الان شغلت چی هست و قبلا چی بوده و از همسرم هم فقط شغل فعلیش رو پرسید. همین. مصاحبه تموم شد و آفیسر یک برگه ی آبی به ما داد و گفت که از 4 هفته تا 6 هفته ی دیگه سایت رو چک کنید.فکر کنم 3یا 4 دقیقه طول کشیید. اصلا راجع به ازدواج چیزی نپرسید. خلاصه اصلا برای مصاحبه نگران نباشید جون وقتی برین اونجا تازه خودتون می فهمید که چه بیخود نگران بودید.

الان حدود 2 ماهه که از مصاحبمون می گذره و کلیرنس هر دوی ما اومده.تقریبا بعد از 1ماه و 2 هفته کلیرنس ما اومد.

واقعا از ته دل برای تمام بچه ها یی که منتظر کلیرشون هستند،دعا می کنم که زودتر جوابشون بیاد و از بلاتکلیفی در بیان. امیدوارم که این سفر نامه به دردتون بخوره. من تا جای ممکن سعی کردم از مطالب تکراری پرهیز کنم.
اگر سوالی بود در خدمتم.

سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
ali.sepehr@pariztravel.com


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
تشکر کنندگان: REZA1390 ، AmericanHamid ، Amir78 ، javidk ، maaref ، baran2020 ، mh_hshk ، coming soon ، mml ، Shiva7223 ، vahidvm60
(2010-11-24 ساعت 07:46)mahdi14u نوشته:  سلام
من و همسرم در سیدنی استرالیا مصاحبه داشتیم. روز مصاحبه اول 16 نوامبر بود و ما به 23 نوامبر تغییرش دادیم. ساعت 8 درب سفارت در طبقه 10 MLC Centre باز میشد که ما 7:30 اونجا بودیم. نفر 4 ام . بعد از بازرسی و نشان دادن ایمیل سفارت منتظر شدیم که همراه 4 نفر دیگه با آسانسور اختصاصی کنسول آمریکا به طبقه 59 رفتیم و شماره گرفتیم. شماره ما 1 بود و خانومی که مدارک ما را چک میکرد ما را به یک باجه دیگر برای پرداخت پول هدایت کرد. نفری 819 دلار آمریکا پرداخت کردیم و برگشتیم به باجه همان خانم که تقریبا چک کردنش تمام شده بود و فقط بعضی از شماره ها رو که روی پاسپورت فارسی رود دبل چک کرد با ما. بعد هم اصل ها رو برگردوند و گفت منتظر باشین بعد از 10 دقیقه آفیسر ما رو صدا کرد و شروع کرد به ورق زدن پرونده . سوال خاصی نکرد فقط راجع به کار الان من در استرالیا و مدارک من و همسرم سوال کرد و راجع به کشورهایی که اقامت داشتیم . انگشت نگاری هم همون خانم اولی انجام داده بود که یادم رفت بگم . آفیسر هم یه بار دیگه انگشت نگاری کرد که مطمئن بشه ما خود همونهایی هستیم که مدارک رو دادیم و بعدش هم امضای روی فرمها رو از جفتمون گرفت .
بعد هم گفت تبریک میگم ویزای شما اپروو شده و براتون پست میشه.
همین
خیلی ساده خیلی راحت
جالب بود یه زوج استرالیایی اونجا بودن و اصلا تدارکی که ما دیده بودیم هم نداشتن. مثلا پرداخت پول که من دقیقا 1638 دلار دادم و اونها اصلا نمیدونستن چقدر باید بدن.
به امید اینکه دوستان ویزا هاشون رو زود دریافت کنن.

(2011-01-18 ساعت 21:36)gadfly نوشته:  دوستان سلام
امروز 18 ژانویه در هوای مطبوع زمستانی ولی نه خیلی سرد کپنهاگ ساعت 8:40 از خانه خارج شدیم و بعد از چند دقیقه کوتاه انتظار سوار اتوبوس شدیم و در ساعت 9:05 جلوی درب سفارت بودیم . گرمای نسبی چند روز گذشته باعث شده بود تا تمام برفهای زیادی که در سه هفته اخیر آمده بود آب شود . مصاحبه ما راس ساعت 9:30 صبح شروع شد . ما امروز تنها کیس مهاجرت بودیم . بخش کنسولی سفارت 5 پنجره پاسخگویی دارد و تنها پنجره شماره 4 مربوط به امور مهاجرت می باشد . خانمی که آنجا بود با مهربانی و حوصله ضمن عذرخواهی که ما حدود دو ماه برای انتقال پرونده از ابوظبی به کپنهاگ منتظر شده ایم ، در مدت 2 ساعت ! تمام مدارک را به تفکیک از من گرفت . من فکر می کنم چون کیسهای لاتاری اینجا کمتر می باشند خیلی آنطور که در سفارتهای ابوظبی و آنکارا با امور آشنا هستند و کارها سریع انجام می گیرد ، اینجا به آن شکل نبود . از من ابتدا شناسنامه و کارت ملی و ترجمه و کپی آنها را گرفت . اشکال کوچکی که به لطف اداره گذرنامه ایران برایم پیش آمد تا به حال در هیچ سفرنامه دیگری ندیده بودم . موضوع از این قرار است که بنده دنباله فامیل دارم و در تمام مدارک قسمت اول و دوم نام فامیلم جدا نوشته شده است ولی در پاسپورت جدید و براساس قانونی جدید در ایران تمام نام فامیل را به طور پیوسته می نویسند که مامور مربوطه از من علت راپرسید و گفتم به خاطر قانون جدید در ایران است . در اسم فامیل همسر و دخترم نیز همین مشکل وجود داشت . خوشبختانه پاسپورتهای قدیمی ام را هنوز نگه داشته ام و آنها را به مامور مربوطه نشان دادم و ایشان گفت مشکلی نیست . اشکال بعدی مربوط به عکسهایمان بود که چون حدود 6 ماه قبل گرفته بودیم گفت اگر کنسول قبول نکند باید دوباره عکس بگیرید . از بنده چون بیشتر از یکسال در آلمان زندگی کرده بودم عدم سوء پیشینه از دادگستری آلمان را خواست که قبلا تهیه کرده بودم و ترجمه به انگلیسی نیز نموده بودم و تحویل دادم . برای خودم و همسرم عدم سوءپیشینه از پلیس دانمارک را نیز درخواست نمود که آنرا نیز تحویل دادم . نکته جالب این بود که عدم سوءپیشینه ایران را نیز گفت اگر دارید بدهید . البته خودش گفت که ایران Unavailable است ، من هم که آنها رانیز تهیه کرده بودم ، اصل و ترجمه را برای خودم و همسرم تحویل دادم .مدارک تحصیلی دیپلم ، دکتری پزشکی و مدرک فارغ التحصیلی آلمانم همه را اصل و کپی را تحویل گرفت . مدارک اسپانسر ، گواهی تمکن مالی از بانک ایران و بانکی که در دانمارک حساب دارم و سند دو واحد آپارتمان در ایران با ترجمه و مخلفات و نان اضافه Big Grin همه را با هم گرفت . من نمی دانم خسته نشد این همه مدرک از ما گرفت Tongue جالب است با اینکه این همه مدرک از من گرفت راجع به سربازی اصلاً صحبتی نکرد و مدرکی نخواست !! البته اگر آنرا هم می خواست برایش آماده کرده بودم Smile خودش هم می گفت چون مهاجرت است ما باید این همه مدرک بگیریم . من هم گفتم اشکالی ندارد شما هر مدرکی را می خواهی بگو من آماده دارم !
در همین حین سند ازدواج و کپی های مربوطه را به او دادم که گفت یکسری هم برای پرونده خانمم لازم دارد که گفتم ندارم خودش کپی گرفت و از من خواست تا به صندوق بروم و هزینه را پرداخت کنم . من هم مبلغ 2457 دلار دقیق ! که روز قبل آماده کرده بودم به صندوق دار که خانم نسبتاً مسنی بود دادم و وقتی 1 دلاریها را دید خندید وکلی خوشحال شد .
نصیحت به آیندگان : اگر بخواهید با دن کارت (کارت بانکی دانمارک ) و به کرون هزینه را پرداخت کنید نزدیک به 800 کرون دانمارک ضرر خواهید کرد . بهتر است از قبل از صرافی دلار تهیه کنید . با انصاف ترین صرافی هم در دانمارک صرافی مرکس (Merex) می باشد که متعلق به دوستان ایرانی است . موقع خرید ارز از همه صرافیها گرانتر می خرد و موقع فروش هم از همه صرافیها ارزانتر می فروشد . خدا به کارش خیر و برکت بدهد!
خوب کجای این قصه بودم ؟ آها ! بعد از اتمام ماراتون گرفتن کلیه مدارک ، نوبت به انگشت نگاری رسید که امور مربوطه توسط همان مامور مهربان که تقریبا به طور کامل بریده بود ولی همچنان لبخند بر لب داشت انجام شد . دخترم چون کوچکتر از 14 سال بود نیاز به انگشت نگاری نداشت . ضمناً راجع به اینکه شناسنامه دخترم فاقد عکس بود سوال کرد که توضیح دادم بعد از 18 سالگی در ایران افراد شناسنامه شان را عکسدار می کنند . البته دخترم پاسپورت جداگانه دارد و مشکلی در این زمینه بوجود نیامد .
بعد از اتمام این مرحله نفس گیر ، ایشان به ما گفت بنشینید تا کنسول برای مصاحبه بیاید ! برایم خیلی جالب بود . تا به حال در هیچ سفرنامه ای ندیده ام که خود کنسول مصاحبه را انجام دهد . ولی بعد از حدود یک ربع انتظار یک نفر آقای خوش تیپ و مودب ما را صدا زد و در اتاق شماره 5 که دارای درب مجزا بود رفتیم . ایشان خودش را معرفی کرد . فرمهای ما را سریع چک کرد بعد از ما خواست به نوبت قسمت مربوطه را امضاء کنیم و دوباره از من و همسرم خواست تا یک انگشت خود را بر روی دستگاه اسکنر اثرانگشت بگذاریم تا مطمئن شود خودمان هستیم . ما هم که در آن یک ربع تغییر ماهیت نداده بودیم ، پس خودمان بودیم Big Grin سپس از بنده راجع به مدت اقامتم د ر آلمان و تحصیلاتم در آنجا سوال کرد . از همسرم پرسید چند سال است که با من ازدواج کرده است . راجع به زندگی در دانمارک از من پرسید که گفتم هوای سردی دارد و پاسخ داد بعضی نقاط ایران نیز هوای خیلی سردی دارد . راجع به شغلم در ایران سوال کرد که آیا خصوصی است یا دولتی ؟ که پاسخ دادم شغلم دولتی است . راجع به شغل همسرم در ایران پرسید که ایشان پاسخ داد در دفتر خصوصی خودشان مشغول کار بوده اند . یک مصاحبه کامل بود و در حدود یک ربع زمان برد . تمام مراحل نیز به انگلیسی صحبت می شد . بعد هم مراسم معروف سوگند به طور رسمی اجرا شد و ایشان گفت که با توجه به اینکه عکسهای ما 6 ماهه هستندRolleyes ما باید عکس جدید بگیریم و تا جمعه یا مستقیم و یا با پست به دستشان برسانیم . همچنین متذکر شد که پرونده ما کامل است و مشکل دیگری ندارد ولی یک سری روند اداری Sad (همان کلیر خودمان ) نیاز دارد که مدتی طول خواهد کشید . در آخر کار هم به جای برگه آبی به ما یک برگ سفید داد . نمی دونم اون برگه از خجالت رنگش پرید و سفید شد یا اینکه برگه آبی تموم کرده بودند ؟ Tongue ما هم ضمن تشکر از ایشان خداحافظی کردیم و پس از نزدیک به سه ساعت از سفارت خارج شدیم . موقع خروج هوا بسیار مطبوع بود . البته دوستانیکه اسکاندیناوی مسافرت داشته اند می دانند هوای مطبوع اینجا یعنی درجه حرارتی که شما منجمد نمی شوید !Big Grin
وقتی به خانه رسیدیم دیدم یک ایمیل برایم زده اند که پروسه روند اداری 90 روز کاری یا 4 ماه معمولی طول خواهد کشید . پس ما باید حداقل 4 ماه دیگر منتظر باشیم .
خوب فکر می کنم خیلی صحبت کردم . قصد داشتم هیچ نکته ای را از قلم نیندازم . چون خود من برای آماده شدن برای این ماراتون از تجربیات کلیه دوستان قدیم و جدید بسیار استفاده کرده ام . امیدوارم سایر دوستان مصاحبه های راحتتری داشته باشند . البته عرض کنم علی رغم طولانی بودن برنامۀ امروز ، خیلی هم به ما در سفارت سخت نگذشت .
موفق و پیروز باشید

(2011-04-27 ساعت 21:04)omid77 نوشته:  با سلام خدمت دوستان گرامی.
قبل از اینکه تجربه خودم از مصاحبه رو بگم می خواستم که از همه دوستان مهاجر سرا تشکر کنم و یک تشکر ویژه هم از مهدی عزیز "mahdi14u" داشته باشم که با توجه به اینکه قبل از من و در ماه نوامبر در سیدنی مصاحبه داشت و موفق به دریافت ویزا شد طی چند تماس تلفنی منو راهنمایی کرد و بهم قوت قلب داد.
من الان حدود یکسالی هست که اومدم استرالیا-سیدنی برای ادامه تحصیل در رشته IT. متاسفانه به دلایل مختلف آدرس من دو بار تغییر کرد و باعث شد نفهمم سر نامه دوم چه بلایی اومده! از اینرو به کی سی سی ایمیل زدم و جواب گرفتم که زمان مصاحبه 19 April هست. در یک اقدام سریع به کنسولی امریکا در سیدنی ایمیل زدم و تغییر آدرس رو بهشون اعلام کردم، در ضمن یک سوال هم راجع به سوء پیشینه در استرالیا پرسیدم که اونها هم یک چک لیست برای من ایمیل کردن که البته مهدی عزیز لطف کرده بود و یک نسخه از این چک لیست رو قبلا به من داده بود ولی در چک لیست جدید خبری از مدارک مالی یا اسپانسر نبود و خیلی تاکید کرده بودن که چک لیست قدیمی یا کی سی سی رو دنبال نکنید و مدارک رو بر اساس این چک لیست آماده کنید! (کور از خدا چی میخواد دو چشم بینا) منم که اسپانسر نداشتم و اینجا هم دانشجو هستم و حساب بانکی و ملک و املاک هم تعطیل به محض دریافت این چک لیست از شر این استرس خلاص شدم. خلاصه مدارک رو آماده کردم و آزمایش پزشکی هم رفتم کارت واکسن نداشتم اینجا نزدیک 50 دلار اضافه بر 37 دلار آزمایش خون اصلی که در کل 3 نوبت آزمایش خون از من بیچاره گرفتن تا مطمئن بشن که بدنم در مقابل بیماریهای سرخجه (Rubella) سرخک (Measles) و اوریون (Mumps) یا همون (MMR), آبله مرغان (chicken box یا varicella) ایمن هست. در ضمن دو تا واکسن هم خود دکتر تزریق کرد که یکیش 3 گانه دیفتری، کزاز و سیاه سرفه (T dap) بود و اون یکی هم آنفولانزا ( Flue vax یا Influenza) بود.
روز مصاحبه سه شنبه ساعت 8 صبح با یک لباس رسمی رفتم سفارت که دیدم تریپ استرالیایی ها خیلی معمولی بود و اکثرا casual لباس پوشیده بودن حتی یکی رو با شلوارک دیدم! خلاصه یک شماره از دستگاه گرفتم (شماره 9) به انتظار نشستم تا یکی از باجه ها شماره رو صدا کرد. مدارک رو ازم گرفت و گفت بشین تا صدات کنم. دوباره شماره منو بعد از 15دقیقه صد کرد و اصل تمام مدارک رو بهم تحویل داد، حتی نامه و ریز نمرات دانشگاه اینجا رو بهم تحویل داد و گفت اینها لازم نیست ازم پرسید کی میخوای بری امریکا؟ منم گفتم به محض اینکه این ترم دانشگاه تموم بشه! پرسید کی تموم میشه منم گفتم اواخر June، اونم گفت عالیه و فقط از من شماره تلفن شخصی که در امریکا آدرسش رو داده بودم خواست و گفت اگر توی موبایلت هست بفرستمت پایین تا از موبایلت یادداشت کنی؟! که من گفتم شماره رو ندارم و الان ایران نصفه شبه نمیتونم زنگ بزنم! اونم یه برگه بهم داد که عنوانش Reject result sheet بود و سریع بهم گفت که نگران نباش و این فقط برای آگاهی خودت و کیس آفیسرت هست و میتونی شماره تلفن رو به ما ایمیل بزنی. بهم گفت برو پول رو پرداخت کن و یه نسخه از فیش پرداختی رو برای من بیار و بعدش بشین تا آفیسر صدات کنه برای مصاحبه با کنسول. منم نشستم و بعد از 15 دقیقه از یه باجه دیگه شماره منو صدا کردن. آفیسر پرونده منو ورق میزد و گاهی از روی کامپیوتر چیزی رو چک میکرد و از من سوال میکرد. مثلا پرسید چرا اومدی استرالی؟ا منم گفتم برای تحصیل. پرسید کدوم دانشگاه و چند وقت؟ منم جوابشو دادم. بعد پرسید به غیر از استرالیا توی کشور دیگه ای بیشتر از 6 ماه اقامت داشتی؟ منم گفتم نه. ازم پرسید آخرین مدرکت لیسانسه؟ گفتم آره! پرسید الان چی میخونی؟ گفتم IT management . بعدش پرسید سربازی رفتی؟ منم گفتم بله! پرسید چند ماه؟ منم گفتم 20 ماه! بعدش گفت انگشت وسط دست راستت رو بذار روی اسکنر جلوی باجه که با اینکار قسم میخوری که اطلاعات و مدارکی که ارائه کردی کاملا صحیح هست و بعدش بهم فرم رو داد که امضاء کنم. بهم گفت شماره تلفن رو چرا ندادی؟ گفتم نداشتم! پرسید این شخصی که آدرسش رو دادی چه نسبتی باهاش داری؟ منم گفتم خواهر شوهر دوستمه! گفت چرا شماره دوستت رو ندادی؟ گفتم اون خودش ایرانه. بعد بهم گفت کارات تکمیله و نیازی به مصاحبه نیست فقط شماره رو برای ما با ایمیل بفرست تا پروندت رو برای نظر نهایی بفرستین پیش کنسول. راستش خیلی دوست داشتم که همون موقع برم پایین و شماره تلفن رو از دوستم بگیرم ولی خوب بخاطر اختلاف ساعت اینجا با ایران امکانش نبود! خلاصه با یه احساس مبهم به خونه رسیدم و سریع آماده شدم برم کلاس تا حدود ساعت 1 ظهر با دوستم تماس گرفتم و شماره رو همون روز براشون ایمیل کردم. اونا هم فرداش بهم ایمیل زدن که پروندت تکمیل شده و بعد از نظر نهایی با من تماس میگیرن. متاسفانه اینجا از روز جمعه تا چهارشنبه تعطیل بود و همین باعث شد که یک مقدار زمان پاسخگویی عقب بیفته ولی در کمال ناباوری پستچی محترم روز چهارشنبه ساعت 10:30 صبح بسته پستی حوای پاسپورت و مدارک رو برام آورد به همراه ویزای امریکا! تازه متوجه شدم که روز پنجشنبه آخر وقت سفارت بسته رو تحویل پست داده ولی بعلت تعطیلات وایزای ما پنج روز در حبس اداره پست استرالیا بسر برد!
ببخشید که این سفرنامه خیلی طولانی شد! راستی اینو بگم که تقریبا هر هفته 3 الی 4 بار به مدت 9 ماه از جلوی کنسولی امریکا توی سیدنی بخاطر اینکه توی مسیر دانشگاه بود رد میشدم و مدام میپرسیدم کی نوبت من میشه که برم این تو! آخرش بعد از 9 ماه رفتم داخل و خدارو شکر که موفقیت آمیز بود. برای تمامی دوستان آرزوی سربلندی در این مرحله و تمامی مراحل زندگی رو دارم.
امید.

(2011-01-03 ساعت 23:05)gadfly نوشته:  سلام
این ارسال را برای استفاده آیندگان می گذارم Big Grin، چون می دانم در حال حاضر برای مصاحبه در کپنهاگ تنها هستم . امروز برای انجام معاینات پزشکی در کپنهاگ به مطب آقای دکتر Carl Bryld و خانم دکتر Mette Gabriel در خیابان Amaliegade 33 رفتیم . قبل از تعطیلات سال نو برای اولین روز بعد از تعطیلات هماهنگ کرده و ساعت 9:30 صبح وقت گرفته بودیم . اینجا بر خلاف آنکارا و ابوظبی که شما با 2 تا 3 روز زمان می توانید معایناتتان را انجام داده و جواب را شخصاً دریافت کنید باید حدود 20 تا 25 روز قبل از زمان مصاحبه اقدامات لازم را برای معاینات بعمل آورید . مدارک لازم برای روز معاینات پزشکی طبق نامه سفارت به شرح زیر می باشد :
When calling on the physician you should bring the following:
1. One passport size photo.
2. Your Passport.
3. The questionnaire shown on the reverse. It must be completed by or on behalf of every applicant regardless of age.
4. (For male applicants): Military service record and/or Certificate of Unfitness for Military Service or Rejection stating grounds of disability.
5. Glasses/contact lenses, if any.
6. List of any medicine that you take.
7. VACCINATION REQUIREMENTS: Vaccination records or statement regarding medical history from family physician.
برای عکس قفسه سینه هم قبل از تعطیلات سال نو با کلینیک رادیولوژی Frederiksstadens در خیابان Store Kongensgade 90A برای روز 3 ژانویه ساعت 11:50 هماهنگ کردم و وقت گرفتم . خلاصه امروز در مطب دکتر با پرداخت 6400 کرون دانمارک ( 1.280.000 تومان !! ) و تزریق 4 عدد واکسن به دخترم ( واکسیناسیون او در ایران کامل انجام شده بود ولی پزشک عزیز فرمودند باید برخی یادآورها را تکرار کند من هم مخالفتی نکردم . خوشبختانه متوجه شدم واکسن HPV یا همان واکسن سرطان رحم در دانمارک رایگان تزریق می شود اگر نه باید 3000 کرون دیگر هم پرداخت می کردم . من هم کلی خوشحال شدم Smile) و انجام معاینات معمول و پاسخ به سوالات پزشک عزیز ساعت 11 صبح خوشحال و خندان از مطب بیرون آمدیم و به طرف کلینیک رادیولوژی رفتیم و ساعت 11:45 در کلینیک بودیم و با پرداخت 1000 کرون دانمارک ناقابل دیگر ( 200.000 تومان دیگر ) دو فقره عکسهای رادیولوژی مربوطه از ما گرفته شد . ضمنا در اینجا هیچ چیزی از نتایج معاینات و آزمایشات و گرافیها را به شما نمی دهند و خودشان نتایج آزمایشات و گرافیها را 11 روز دیگر برای سفارت ارسال می کنند . تنها مدرکی که به شما می دهند فاکتور پول پرداختی می باشد که باید حتماً در روز مصاحبه به سفارت تحویل دهیم . این راهی است برای کنترل پزشکان مورد تایید سفارت که پول اضافه از مراجعین نگیرند و اتفاقی که در مطب برخی پزشکان در آنکارا و ابوظبی می افتد اینجا تکرار نشود .
این گزارش معاینات پزشکی ما برای خودش یک سفرنامه کامل شد
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
ali.sepehr@pariztravel.com


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
تشکر کنندگان: coming soon ، maaref
(2011-05-15 ساعت 11:05)Roozbeh.P نوشته:  با درود فراوان
داستان مصاحبه من در ابوذبی به این قرار بود:
روز سه شنبه 3 می با ایرعربیا (110 ویزا + 224 بلیط رفت و برگشت + 50 عوارض خروج ) به فرودگاه شارجه رفتم
ساعت 5 بعد از ظهر از فرودگاه شارجه به NMC رفتم (140 درهم ) که توصیه می کنم ادرس صحیح آن را داشته باشید چون به فاصله نزدیکی هم هتل رامادای دیگری وجود دارد هم مرکز nmc دیگه. 25.276677, 55.347404 مختصاتش در google map است که اگر گزینه Get Directions را بزنید و این مقدار را در A قرار دهید می توانید با زوم مناسب هم هتل و هم بیمارستان را ببینید.
از 6 تا 9 شب در بیمارستان بودم که پس از مراحل اولیه ، تست خون و رادیولوژی مدت بسیار زیادی منتظر ماندم تا نوبت به دکتر برسد. من تمام واکسن های ممکن را در انیستیتیو پاستور زده بودم . حتی تست آبله را هم دادم و در هلال احمر هپاتید زدم که همه را در کارت پاستور وارد کرده بودند . بنابر این هیچ واکسنی نزدن و 50 درهم برای خون ، 125 درهم برای رادیولوژی و 250 درهم برای دکتر دادم. جوابشم چهارشنبه 7 شب گرفتم. ( فکر کنم بیمارستان جزئی از خاک هندوستان بود !!! )
پنج شنبه 5 می با تاکسی رفتم ابوذبی که باکمی گیج بازی راننده 250 درهم آبخورد . کلا در طول یک هفته ای که دبی بودم فقط یک راننده تاکسی وارد دیدم و بقیه از خودم بیشتر نمی دونستن ! ( البته همه هندی !!!)
ساعت 7 صبح نفر سوم بودم که در صف منتظران اقامت نشسته بودم . نفر اول یک خانم عرب زبان بود ، نفر دوم یک خانواده 4 نفره ایرانی با کیس همسر شاغل در امریکا ، چهارمی یک جوان با کیس والدین مقیم ، پنجمی یک زوج مسن با کیس فرزندان مقیم ، بعدی یک زوج جوان که خانم برنده لاتاری بود و ....
فکر کنم اگر این سفارت خانه در ایران بود اینقدر ایرانی دم درش نمی بود !!!
8 رفتیم داخل و همه چیز به جز مدارک را از همه گرفتن ولی من با کیف و و سایل رفتم داخل ! بعد هم که داخل سالن مصاحبه شدیم ، پس کمی انتظار آمدن پرسنل ، کارمند اول آمد که خانم جوانی بود که پس از دیدن پاسپورت نفرات با همه فارسی حرف زد و مدارک را خواست . نوبت من که شد وقتی گفت اسپانسر ، گفتم ندارم ، انگار یک سطل آب یخ رو سرش ریختن. بقیشو خودم گفتم که این مدرک بانک ، این سابقه کار و ... Smile
ایشون هم با بی میلی فیش 819 دلاری را داد که بعد از پرداخت تقدیم خودش شد.
بعد کمی انتظار خانم دیگری شروع به صدا کردن کرد و از همه اثر انگشت دیجیتال می گرفت . فقط هم انگلیسی Smile
در آخر خانم محجبه ای بنده را صدا کرد و مصاحبه به این شکل آغاز شد :
- دست راست را بیار بالا و قسم بخور
- نمی خورم
- چرا
- اول اون فرم بدهید تا اصلاح کنم
که تغیراتی در بخش خدمت دادم و پس دادم و پرسیدم امکان مصاحبه فارسی هست ؟ ایشان هم گفت نه ولی اگر لازم شد من کمی میفهمم . دیگه یادش رفت قسم بگیره و شروع به پرسیدن کرد
- نام
سال تولد
چی خواندی
چه کار می کردی
بار چندمه لاتاری شرکت می کنی
- بیش از 10 سال
کلش صوت کشید و با صورت به وجد آمده گفت
- می خوای امریکا چکار کنی
- کار و زندگی
بعد هم راجب کار و اهدافم توضیح دادم
- سپاه خدمت کردی یا عمومی !!
- عمومی ولی ما بهش میگیم ارتش
سر تکان داد و خندید و گفت یک دقیقه صبر کن
برگشت با برگه آبی که معرف حضور همه هست و گفت جوابش را تو سایت چک کن ، کیش را هم نمیدونم.
منم تشکر کردم و گفتم لطفا به یک نفر بگید این گوشی تلفن را درست کنه پون همش قطع و وصل مشه
با تعجب تشکر کرد و من ساعت 9 صبح از سفارت خارج شد.
با کمی قدم زدن به خیابان اصلی رسیدم که سریع یه اتوبوس پیداش شد . منم از رو کنجکاوی سوار شده و از مسافر ها پرسیدم کجا پیاده شم که برم دبی .
جایی که پیاده شدم به فاصله 50 قدمی اتوبوس های دبی بود. و اینطوری شد که با 15 درهم آمدم دبی Smile

از این سایت کمال تشکر را دارم گه اگر نبود واقعا هیچی
ولی خواهش می کنم لاتاری از آغاز تا پایان را به روز کنیم (819 دلار) و بقیه مطالب را هم چکیده در آن قرار دهید تا یک جزوه عالی باشد.
واقعا خواندن تمام مطالب از وبلاگی با این طول و عرض بسیار وقت گیر و مشکل است به ویژه برای کسی که اصلا از وبلاگ سر در نمی آورد
مجددا خواهش می کنم خلاصه را تکمل نمایید و مسلما این مطلب با روح وبلاگ شما هیچ خصومتی نخواهد داشت Smile

نکته 1 : من مدارکم را به تایید هیچ کجا نرساندم
نکته 2 : من با گواهی مالی بالای 40 هزار دلار رفتم ( پسر جوان مجرد ! )
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
ali.sepehr@pariztravel.com


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
تشکر کنندگان: farzad-it ، free_free ، maaref ، REZA1390 ، vahidvm60
(2011-05-28 ساعت 23:16)mansoor نوشته:  با سلام به همه مهاجرسرایی های عزیز
از اونجایی که من به این سایت و بچه هایی که تجربیاتشون رو اینجا به دیگران منتقل می کنند خیلی مدیونم به نوبه ی خودم یه نکاتی رو بصورت خلاصه از سفرم براتون عنوان میکنم ، امیدوارم به درد بخور باشه:

- مصاحبه من" 26 می" بود برای اطمینان بیشتر بلیطو برای 7:30 روز 23 گرفتم و ساعت 10 تقریبا هتل بودم ، اما اگه برای مدیکال به nmc برید همون 3 روز کافیه.
-نکته مهمممممم اینکه پلی کلینیک بالای داروخانه ابن سینا دیگه کار ازمایشات سفارت امریکارو انجام نمیده ، بیخود نرید اونجا که مثل من الکی علاف نشین ، همچنین به راننده تاکسی حتما تاکید کنین nmc روبروی هتل رامادا رو میخواین برین نه اون یکی شعبه رو.
- آزمایشات خیلی ساده وسریع انجام شد با اینکه من تقریبا ساعت 12 رسیدم اونجا که شامل ازمایش خون، رادیولوژی سینه و معاینه دکتر بود که همش بغیر از خانم دکتر هنذیه که یکم اخمو بود به راحتی انجام شد. و فرداش نتایج اماده بود یعنی 24 می.
-روز 26 می طبق قراری که با ملیکا خانم گذاشته بودم ساعت پنج صبح از هتل بسمت او ظبی راه افتادیم که ساعت 7 که رسیدیم اونجا من اولین نفر بودم. راستی ملیکا ماشینشو عوض کرده نگران فنر در صندوق عقب نباشین.
-روال ورود رو که پستای قبلی توضیح دادن فقط این همه رو گفتم که به اینجاش یعنی مصاحبه با اون خانم چاق آمریکایی برسم
به همه اونایی که هنوز مصاحبه نرفتن بگم واقعا دیدشون نسبت به کیس های لاتاری خیلی مثبته وکلا خیلی آسون میگیرن جای هیچ بازم تکرار میکنم هیچ نگرانی نیست، بطور مثال من چند تا غلط تو فرمام بود که به راحتی فرمها رو داد که اصلاح کنم ، یا اینکه یک کلمه هم در مورد اسپانسر نداشتن حرفی نزد فقط اون کسی که مدارک رو میگرفت پرسید که گفتم ندارم ونامه تمکن مالی رو دادم. در کل ودر مقایسه با کیسهای دیگه که اومده بودن سوالات خیلی ساده و معمولی بود.
-تنها نکته ای که به نظر من تو مصاحبه برای افسر مهم بود این بود که براش ثابت بشه شما مطمئنن میخواین هر چه سریعتر بقصد یک مهاجرت دائمی وارد آمریکا بشین حتی ازمن دو بار سئوال کرد که کی میخوای بری و برای خودت کاری سراغ داری یا پیدا کردی؟
-در نهایت بهم گفت که مدارکم تکمیله و موردی نداره اما نیاز به بررسی بیشتر داره و برگه آبی رفت آورد و داد ( البته شاید به خاطر شغل زیادی دولتیی بود که دارم ، آخه این سوالم دوبار پرسید که کار فعلیتو ترک کردی که جواب منم مثبت بود...)
خلاصه منم به جمع اف بی ای چکی ها پیوستم و امیدوارم تا قبل از سپتامبر کلیر بشم.
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
ali.sepehr@pariztravel.com


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
تشکر کنندگان: maaref ، alisarshar ، free_free ، REZA1390 ، vahidvm60 ، naarestan
(2011-05-29 ساعت 11:12)empyrium نوشته:  با سلام به همه ی دوستان عزیز

تازه از ترکیه برگشتم....بعد از سه روز انتظار در هتل بلاخره پست پاکت مربوط به ویزا را آورد.... امیدوارم تمامی دوستان در انتظار ،این لحظه رو خیلی زود تجربه کنند..

در هفته ای که گذشت سفارت خیلی خلوت بود ، 1 ظهر به سفارت رفتم ....کل پروسه ی کار تحویل دادن برگه آبی بود و مراجعه به پست برای آدرس هتل و دریافت یک رسید از پست بود....2:30 این جور ها بود که تمامی کارها انجام شد(روز دوشنبه)....چهارشنبه 12 ظهر هم در هتل ویزا را دریافت کردم...

با توجه به سفر اول اینترویو که اسفند ماه بود تجربه ی سفر دوم واسه ی من به شخصه بسیار سبک و ایده آل بود.... در سفر دوم بیش از آنکه مثل سفر اول در گیر چیز هایی مثل هتل،مسیر ها،مدیکال.... بشوید بیشترین حجم دغدغه ها ی ذهنی معطوف به دریافت ویزا ،پایان استرس ها،شروع زندگی جدید در یک سرزمین دیگه ،پذیرش تغییرات جدی و ...از این مدل جریان هاست....

تجربه ی من:
آغاز حقیقی ما در پایان ماست...در شرایطی که همه ی دوستان دیر یا زود به مرحله ی پایانی : دریافت ویزا می رسند ...به نوعی یک احساسی بر تمام شدن همه چیز را تجربه می کنند،که با اعتقاد من در هر زمان از زندگی وقتی این احساس به وجود می یاد نشانه ای جدی برای شروع جدی تر است.

در زمانی که به بخشی از پایان پروسه ی یک مهاجر رسیده ام (که مدیون مهاجر سرا هستم) لازم می دانم یک بخشی از پست قبلی که در جایی نوشتم را تکرار کنم چون احساس می کنم اگر حرفی برای گفتن داشته بشم جز این چیزی نمی تواند باشد...

" فکر نمی کردم روزی در این سرزمین،شاهد ناب ترین،خالصانه ترین،بی چشمداشترین، نوع نشر آگاهی باشم ...جایی که هرگز مشورت ،کمک و راه کار از سمت افراد انتظارات متقابل را به همراه ندارد و افراد در رشد خرد جمعی خود را مسئول می دانند.

از مسولان سایت، مدیران ،هدایت کنندگان...و هر کس که در هر حدی برای رشد خرد جمعی مهاجر سرا کوشیده و سهمی دارد... با تمام وجودم و به عمق احساس یازده ماه "انتظار هر لحظه" تشکر می کنم"
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
ali.sepehr@pariztravel.com


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
تشکر کنندگان: free_free ، ahmadzareii ، maaref ، REZA1390 ، farzad-it ، empyrium ، vahidvm60
(2011-06-13 ساعت 12:59)parastoo2011 نوشته:  با سلام به دوستان عزیز و تشکر از ایزد منان که فرصت بودن در گروهی دیگر و رفتن به راهی جدید را در اختیارمون گذاشته
از اونجاییکه من قبلا هم در گروهی عضو بودم که بواسطه شکر عضویت تجارب آگاهیمون را در اختیار هم قرار می دادیم ، باید بگم هیچ سپاسی ارزشمندتر از این نیست و از تمام دوستان خصوصا مدیران محترم سپاسگذارم.
ببخشید از اینکه دیر آمدم و نوشتم ولی امیدوارم این نوشته ها حداقل به درد آیندگان بخورد. من تصمیم دارم کل موقعیتمان را همراه با سفرنامه شرح دهم تا شاید در آمارگیریهای سایت به درد بخوره و یا کسی استفاده ای ازش بکنه. ما یک خانواده 5 نفری هستیم . برنده اصلی همسر من و مرد می باشد. شرایط ما کمی خاص است و من یک دختر دارم و همسرم نیز 2 دختر دارد. لدا ما 3 دختر به سنهای 15، 12و 11 داریم. من 37 سال سن و همسرم 44 سال سن دارد. من لیسانس مهندسی صنایع غدایی دارم و همسرم دیپلم الکترونیک دارد. من در حال حاضر مدیر فروش یک شرکت خصوصی هستم و همسرم مدیر عامل و سرمایه گدار یک شرکت خصوصی می باشد که سوابق کاریش بیشتر در زمینه فیبر نوری اعم از نقشه کشی و طراحی و نگهداری جهت اداره مخابرات ایران میباشد ( که البته من احتمال میدم یکی از دلایل کلیرنسمون همین باشه ).
ما آخر اردیبهشت ماه 1389 نامه اولمون را در ارتباط با قبولی از کنسولگری کنتاکی در آمریکا دریافت کردیم .( با پاکت زرد و 2برگه سفید که یکیش کیس نامبرمون بود.)متعاقبا فرمهای مربوطه را پر کردیم و ارسال کردیم . اونموقع با مهاجرسرا آشنا نبودیم و لذا فرمها را خیلی با توضیحات پر کردیم اعم از سوابق کامل کاری و مدارک مختلف اخذ شده در دوران کارو.... ( اواسط خردادماه فرمها را ارسال کردیم.)
قبل از دریافت نامه دوم ایمیلی که مربوط به مراحل نامه 2 و مصاحبه می شد در بهمن ماه دریافت کردیم که مصاحبه مون را در 8 فروردین یا 28 مارچ با تمام اعضا اعلام میکرد.
دختر من ، عمو و خانواده پدریش در آمریکا زندگی می کنند و مادربزرگش از سال قبل یعنی قبل از قبول شدن ما برای بردنش به آمریکا تلاش کرده بود و اون را به سفارتهای آمریکا در دبی و آلمان برده بود که در آلمان نتیجه گرفته بود و درست در انتهای دیماه ویزای آمریکاش جور شده بود. و تصمیم گیری برای ما سخت بود چند تا مسئله وجود داشت :
1- جهت مصاحبه در آنکارا باید تمام افراد ذکر شده در فرمها حضور داشته باشند .
2- امکان گرفتن ویزا از طرف ما 50 % بود ، اما با توجه به اینکه پدربزرگ دخترم ( یعنی قیم قانونی او نیز به تازگی گرین کارت گرفته بود ) در آمریکا حتما میتوانستند برایش ویزا بگیرند.
اما ما انتخاب سختی کردیم ، دخترم را با مادربزرگش فرستادیم تا عمو و دیگران را ببیند ( 10 بهمن ) و انتهای اسفند جهت مراجعه برای ویزا برگردد( 23 اسفند ) . این داستان را تعریف کردم برای دوستانی که شرایط مختلف را تجربه می کنند و گاهی دچار شک و تردید هستند تا بگویم : خودتان را به خدا بسپارید تا او بهترینها را برایتان فراهم کند.
قبل از سفر او را پیش دکتر دهقان در مشهد بردم جهت کارت واکسیناسیون و متاسفانه با اینکه او 12 سال داشت ایشان هیچ توضیحی ندادند که نیاز به واکسیناسیون مجدد نیست و 3 تا واکسن تجویز فرمودند ( بعدها فهمیدم که برای زیر 18 سال فقط ترجمه کارت واکسیناسیونشان کافی می باشد )
من چون به تهران سفر داشتم واکسیناسیونم را یک روزه و در عرض 2 ساعت در انستیتو پاستور تجریش انجام دادم .( از همینجا از خانم دکتر و پرسنل خوشرو و صبور این موسسه تشکر می کنم ) . هسرم بدلیل مشغله کاری نتوانست به تهران بیاید و از همان روش دکتر دهقان و واکسنها و پول زیاد استفاده کرد. برای 2 دختر دیگرمان کارت واکسیناسیون ترجمه کردیم .
تمام مدارکی را که در فرمها دکر شده بود نیز به دارالترجمه جهت ترجمه دادیم . و درست 3 هفته قبل از مصاحبه با DHL مدارک را به سفارت ارسال کردیم .
و اما سفر : متاسفانه زمان مصاحبه ما بسیار بد موقع بود ، زیرا در ایام عید هم هزینه سفر بالاتر بود و هم گرفتن بلیط و شرایط سفر سخت تر بود . در هر صورت تقدیر ما در این زمان بود. از یکماه قبل توسط اینترنت از دکتر اونگان برای 23 مارچ وقت گرفته بودم ( دوستان توجه کنید که حتما پرینت کامپیوتری را همراه داشته باشید ). پس از حساب و کتابهای بسیار که بعد از سفر مشخص شد نصف آنها اشتباه بوده ، تصمیم گرفتیم سفرمان را هوایی- زمینی شروع کنیم. ما روز 1 فروردین (21 مارچ ) ساعت 11 صبح از مشهد به تبریز بلیط هواپیما داشتیم .(هزینه برای هر نفر 100 هزار تومان و کل مبلغ 500 هزار تومان شد ) پس از رسیدن به تبریز از فرودگاه با تاکسی به ترمینال رفتیم . راننده تاکسی با همسرم که پدربزرگش ترک باکو بوده و از این طریق همیشه خودش را نیمه پر ترک می داند ، دوست شد و خلاصه با هزار تعارفات ما را به ترمینال رساند (با تشکر از برادران آدری زبان عزیز ) .
ترمینال یک ماشین پژو دربست گرفتیم به قیمت 80000 تومان تا مرز بازرگان . ( دوستان اشتباه نکنید که ظاهرا ارومیه نیز مرز جداگانه ای دارد ، اما برای رفتن از این مسیر باید بروید مرز بازرگان که تقریبا از تبریز 3 ساعت راه است . در آنجا ما فهمیدیم که یک قطار برقی نیز از تبریز به بازرگان وجود دارد . در بازرگان یکی از همسایه های قدیم همسرم پسرعمویی داشت که قرار بود جهت عبور از مرز به ما کمک نماید . ما شب به آنجا رسیده بودیم و ایشان می گفتند که تمام اتوبوسها از صبح به آنکارا می روند . لذا شب را در بازرگان خوابیدیم و صبح ساعت 7 خودمان رفتیم اداره گمرک مرزی. در آنجا با پرداخت عوارض و هلال احمر حدودا نفری 12000 تومان یعنی60000 تومان و یکساعت زمان کارهایمان تمام شد و رفتیم انطرف مرز و وارد ترکیه شدیم . برخورد تمام ماموران در 2 طرف خوب بود. آنجا یک ماشین دربست دیگر گرفتیم که برای 5 نفرمان شد 40 لیر یعنی28800 تومان تا یک دهکده نزدیک مرز به اسم دوبیازیت ( قبلا دوستمان در بازرگان با یک شخص به اسم مصطفی که شرکت اتوبوس داشت هماهنگ کرده بود تا ساعت 10 یعنی اولین ماشین به آنکارا برایمان رزرو کند ) وقتی ما به ترمینال رسیدیم ساعت ترکیه 7.30 صبح بود .روبروی شرکت آقا مصطفی یک فروشگاه بود که صبحانه هم می داد و جاتون خالی یک صبحانه خوشمزه که تخم مرغ را در ظرفهای یک نفره به قول خودمان روحی درست کرده بودند و بابت آن 15 لیر یعنی10800 تومان پرداخت کردیم. اتوبوسهای دوبیازیت به آنکارا هر کدام 60 لیر هستند یعنی نفری 43200 تومان و در کل 216000 تومان ( ما آنجا فهمیدیم که یک شهربا فاصله 1 ساعت از انجا وجود دارد که هواپیما به قیمت نفری 90 لیر داره و چه بسا که دیر بود . ) البته برای ما که در تعطیلات عید به سر میبردیم تفریح جالبی بود چون اولا فوقالعاده مسیر زیبایی تا انکارا بود ( کوههای آرارات بسیار دیدنی و زیبا بودند ) و دوم اینکه بابا عجب اتوبوسهای خوبی داشتند و از اینجا بود که کم کم حالمان هی خوب می شد از زیباییها و هی بد می شد از اینکه بر سر ما و مملکتمان در طول تاریخ چه آمده است ؟ شاگرد راننده که پسر جوان حدودا 18 ساله ای بود با لباس رسمی تمیز و کراوات خدمات می دادو هر 2 ساعت یکبار یک ماده ضدعفونی کننده جهت دستها می آورد و خوشبو کننده میزد و انواع نوشیدنیها اعم از ابمیوه ها و چای و قهوه و اب دائما پذیرایی می کرد و بچه ها نیز تمام مدت با تلوزیونهای اتوبوس و کانالهای متفاوت ان سر گرم بودند. ما ساعت 10 راه افتادیم و روز بعد ساعت 4 صبح به انکارا رسیدیم. نکات مهم : غداهای توی راه خوشمزه نبودند و گران هم بودند ، برای دستشویی هم باید هر بار نفری 1 لیر پرداخت کنید ، هر بار برای ما 5 نفر 3600 تومان هزینه می شد.ترمینال انکارا بسیار مرتب و تمیز بود و ما تا ساعت 8 صبح در انجا ماندیم و ساعت 8 به هتل گلد که قبلا رزرو کرده بودیم رفتیم. البته اتاقهایمان هنوز خالی نشده بود ( یک اتاق 2 نفره و یک اتاق 3 نفره ) و در انجا چند خانواده ایرانی بودند که متاسفانه همان روز برگشتند ایران ، اما یک خانم و اقا که اتفاقا همشهری من بودند ( خطه پهلوان خیز سیستان ) ، و پسرانشان در آمریکا تحصیل می کردند و اینها میخواستند دیدنشون بروند خیلی به ما کمک کردند و من تونستم تا قبل از وقت دکتر که ساعت 11 بود بچه ها را در اتاق اونها حمام ببرم و اماده شیم برای دکتر رفتن ، که از اینجا خیلی به خاطر لطفشون ازشون تشکر می کنم. هتل را توسط خانم ژاله رزرو کرده بودیم اما سایر کارهامون را خودمون انجام دادیم و پیشنهاد میکنم به دوستان که کارهاشونو را به راحتی خودشون می تونن انجام بدن و هزینه اضافی برای اینکار نکنند. هتل گلد یک هتل 3 ستاره تمیز است و به خاطر نزدیکی به دکتر ، سفارت ، و بازار در منطقه خوبی قرار دارد . ما با تاکسی 5 نفر تا دکتر فقط 6 لیر دادیم و پیاده هم 10 دقیقه بیشتر نبود. منشی دکتر خانم خوب و مهربانی بود ، البته من با خودم فکر کردم اگر منهم اینقدر حقوق میگرفتم عاشق ارباب رجوع می شدم ، با مدرک مهندسی و مشاور ایزو و ..... بعد از 10 سال کار هنوز نگران کار و در امد بودن ، باز هم ادم بدی نیستم..... پاسپورتها را گرفت و گفت برید طبقه پایین . ما هنوز پایین نرسیده عکس اسکن شده مون روی فرممون دست یک منشی دیگه بود ( یاد سیستمهای شرکت معتبر و بزرگمون در ایران افتادم که یا پرینترش کار نمی کنه یا اسکنرش قطعه و یا هر دو درستن و کامپیوتر قاط زده یا هم شبکه قطعه و.... ) با با ما شاهکار می کنیم که هنوز کار میکنیم .... خلاصه این خانم خوشتیپ با موهای براشینگ شده که دنیای من را به عنوان زن ایرانی افسرده می کردو اینهمه سال روسری و مقنعه و بدون ارایش سر کار و ... اینها را جلوی چشمم می اورد و باعث می شد بهش غبطه بخورم ، گفت که باید بشینم و منتظر نوبت باشیمو البته منهم با زبردستی سرم را طوری تکون دادم که مطمئنم یاد تبلیغهای شامپودر ماهواره افتاد . ما 3 تا پاسپورت داشتیم ، من ، دخترم و همسرم و دو دختر دیگرمان . این انسانهای به ظاهر باهوش که جزو 20 کشور ثروتمند دنیا هم شده اند ، هر چه ما گفتیم که دخترم 12 سالش است نفهمیدند و هم ازمایش خون و هم عکس از سینه از او هم گرفتند ، و گفتند بعد از ظهر برای ویزیت توسط دکتر مراجعه کنید ، که بعد از ظهر خانم منشی گفت پرونده دختر 12 ساله اشتباه شده و نباید ازمایش و عکس میداده و باید پولتان را پس بگیرید که اگر اصطلاح پول توی سرتان بخورد بچه را سوراخ سوراخ کردید را به ترکی بلد بودم حتما بهشان می گفتم. دکتر جان یک امپول به من زد یکی هم به همسرم . و به هر کدام از دخترهایمان نیز 3 امپول زد و نهایتا دختر 12 ساله مان که اسطوره صبر بود بعد از اینهمه امپولهای اشتباهی وقتی از مطب دکتر بیرون امد گوله گوله اشک میریخت و درد 1400 دلار پول ازمایش و ویزیت دکتر را از یادمان برد.
نهار را اشتباها در خیابان کنار هتل رفتیم کباب ترکی بخوریم که برایمان 74 لیر یعنی 53280 تومان اب خورد ، نهار گرانی که میتوانست 4 پرس شیشلیک ایرانی ارم با پرسی 15000 تومان باشد. البته با کره محلی و سیر ترشی و ماست چکیده و ....
ما کمی کنسرو از ایران با خودمان اورده بودیم و شبها همراه با عصرانه و ... بیشتر از کنسرو استفاده میکردیم اما نهار بیرون میرفتیم ، یک روز رفتیم مک دونالد که وقتی ساندویچش را اورد بچه ها گفتند : پس کی نهار می اورد ؟ و یک روز کباب خوردیم و یکروز پیتزا و ... در کل هر روز برایمان همین حدود 70 تا 80 لیر خرج داشت اما توصیه می کنم غداهایی مثل کباب و جوجه و ... را انتخاب کنید چون هم بیشتر سیر می شید و هم مخلفات مثل ماست و سالاد و ... خوشمزه ای داره . دقیقا کنار هتل یک رستوران بود و از اونجا که اب در خونه گندیده است ما روز اخر رفتیم سراغش و یک غذای عالی و مناسب خوردیم. غذاهای ابکی ترکها را امتحان نکنید چون به مذاق ما خوش نیست.
داخل بلوار اصلی اتاتورک فروشگاههای زیادی بود و واقعا لباسها و وسایل زیبایی داشتند اما به نظر من اگر کسی تهران زندگی کند می تونه همونها را مناسبتر بخره اما ما که مشهد هستیم و از نعمت جنس خوب محروم برامون خوب بود ضمنا 2 نفر ارومیه ای به ما کمک کردن یک نفر مرد مسنی بود با خونواده اش و راهنماییهای مفیدی داشت و به ما گفت بریم انکامال که خیلی خوب بود و یک نفر یک دختر جئان بود که در ترکیه درس میخوند و وقتی فهمید ما مسافریم ما را راهنمایی کرد تا با ترن بریم انکامال و برامون با کارت دانشجوییش بلیط گرفت و متشکرم از ارومیه ایهای عزیز هموطنم. انکا مال بزرگ شده و کامل شده مالهای توی کیش بود و جای خوبی برای هر نوع خرید و غذا.
روز جمعه باید برای نتیجه تست بچه ها به دکتر مراجعه میکردیم . بعد از ظهر رفتیم و خیلی شلوغ بود و اییرانیهای بیشتری را دیدیم . همینطور که منتظر نشسته بودیم یک پسر بچه 4 ساله با جیغ و دادو قلدر بازی از توی مطب پرید بیرون و چون یک پسر 4 ساله دیگه که روی پای مادرش بود حسابی ترسید و بلند شد که اونهم دربره خلاصه بلبشویی شد ( بچه های کوچیکتونو از قبل اماده کنین ) ، این کوچولوی دومی وایستاد و یک نگاهی به همه انداخت و اومد یکدفعه خودشو چنان توی بغل من انداخت که من احساس کردم خداوند تمام عشق را برایم معنا کرد . همینطور در بغل من موندو یکم که اروم شد رفت سراغ مادرش ، همه تعجب کرده بودن و صحنه زیبایی بودو من از فرصت استفاده کردم و به همسرم گفتم : عزیزم من هنوز طرفدار دارم.به هر صورت در همان روزعلاوه بر چک تست دست بچه ها ، جواب آزمایشات را نیز دادند. یعنی ما چهارشنبه آزمایش دادیم و جمعه جواب گرفتیم.( 2 روز )
شنبه بچه ها را بردیم شهربازی به اسم لونا پارک ، چند تا نکته جالب داشت :
وسایلشون به نظر میرسید که خیلی ایمنی داره
تعداد وسایل بازی تو سن 12-18 سال خیلی زیاد و پر هیجان بود
از همه مهمتر اینکه : پارک پر بود از نوجوونها و دخترها و پسرها در کنار هم با یک تفریح سالم تخلیه میشدن ، کلا اینکه دخترها میتونند ازادانه لباسهای راحت و مناسب و زیبا بپوشن به نظر من که یک زن هستم نکته مهمیه
خلاصه روز یکشنبه رسید و اتفاقات مصاحبه :
شب سختی را گذروندیم و تقریبا 2 یا 3 ساعت فقط خوابمون برد . طبق توصیه فامیهایی که قبلا مصاحبه داده بودند من و همسرم لباس رسمی پوشیدیم ، هردومون کت و شلوار پوشیدیم و همسرم کراوات هم زد. ساعت آنکارا صبح 28 مارچ یعنی 8 فروردین به دلیلی که هنوز من نمیدونم یکساعت جلو رفته بود و این مسئله زمانیکه فهمیدیم ما را خیلی دچار استرس کرد . بالاخره ساعت 8:45 انکارا در اون روز اونجا بودیم . یک افسر دم ورودی پاسپورتها را می گرفت و با اسامی مصاحبه کنندگان روزش تطبیق میداد . بعد اتاقی بود که 2 تا افسر کنترل بدنی توسط دستگاه میکردند و موبایلها را میگرفتند .
بعد حیاط بود و اتاق دیگری که مدارک را باید تحویل یک خانم به نظر من بداخلاق باید میدادیم . مدارکی که گرفت شامل : کپی و ترجمه شناسنامه ها ، کارتهای ملی ، مدارک پزشکی ، مدرک تحصیلی همسرم (برنده اصلی ) عکسها ، مدارک تمکن مالی و اسپانسر ( من مدارک مربوط به شرکت همسرم و مقدار کمی دارایی را گذاشته بودم و اسپانسر ما عموی دخترم در امریکا بود که کلیه مدارک را ارسال کرده بود ) . مدارک تحصیلی و کاری من و کپی پاسپورتها را نگرفتند. صل همه مدارکی را که خواستند گرفتند تا در انتهای کار برگردونند. همه موارد به اضافه یک شماره به ما داده شد.
وارد سالن نسبتا بزرگی شدیم که باید در 3 مرحله شماره شما را در تابلوی led که بر دیوار روبرو نصب شده بود اعلام میکردند ، 1 برای پرداخت پول 2 برای انگشت نگاری 3 برای مصاحبه . سالن حدود 60 تا 70 نفر بودند و ما آخرین پرونده برای برسی بودیم. همسرم می گفت که احتمالا با دوربین در سالن نیز چک میشویم. دخترم دعا میکرد که توسط افیسر مرد بررسی شویم اما افیسر ما خانم بود. به همهمان گفت که دستهایمان را بالا ببریم و سوگند یاد کنیم که هرچه میگوییم راست باشد. به دخترها گفت دیگر کاری ندارد و بنشینند ( و انها که ا ز قبل خیلی اموزش دیده بودند و اماده هر نوع سخنرانی بودند بعدا تلافیش را سرمان در اوردند)
از همسرم پرسید که کارش چیست ؟ و او گفت که یک شرکت خصوصی دارد و در زمینه فیبرنوری و الکترونیک کار می کند . مدارک سربازیش را خواست و من که ترجمه کرده بودم مدارک را دادم. ( همسرم بدلیل کفالت مادرش معاف شده بود ).به من گفت که کارم چیست ؟ و من نیز توضیح مختصری دادم . سپس از فردم چرسید و نهایتا برگه آبی را که ا قبل اماده بود به ما داد و گفت نیاز به ارسال 9 سئوال و 2 تا 3 ماه انتظار میباشد . مصاحبه ساده بود و تعداد سئوالات کم .
بیرون امدیم واز ایران ایر که روبروی سفارت است بلیط برای چهارشنبه گرفتیم . نفری 270000 تومان .
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
ali.sepehr@pariztravel.com


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
تشکر کنندگان: zohreh36 ، REZA1390 ، Goodie ، rs232 ، maaref ، vahidvm60
(2011-06-25 ساعت 08:40)sare نوشته:  
به نام خداوند بخشنده مهربان

اول از همه باید مراتب تشکرم رو از تاسیس کننده این سایت و همینطور مدیران عزیزی که برای اون زحمت می کشن ابراز کنم که واقعاً سیستم مدیریت دانشی که سازمانهای بزرگ ادعاش رو دارن ، به معنی تمام پیاده سازی کردن و خلاصه دریائی از دانش و تجربه توی این سایت در خصوص مهاجرت و زندگی در آن سوی مرزها ایجاد شده که هرچقدر بگردی و ازش استفاده کنی ، بازم مطلب هست و آدم کم میاره .
به نوبه خودم از همه دست اندرکاران این سایت تشکر و قدردانی کرده و به همشون خدا قوت می گم و انشاء الله حداقل جبران زحماتشون ، دعای خیر بچه های مهاجرسرا باشه.
خوب ، نوبتی هم که باشه ، نوبت به نوشتن سفرنامه ما شد ، دینی که به مهاجر سرا و همه بچه های خوبش دارم و باید این دین رو ادا کنم . شاید یکم طولانی و با جزئیات کامل براتون بنویسم و بشه اسمش رو زندگینامه یک ساله از برنده شدن در لاتاری تا امروز گذاشت ، اما فکر کنم ارزش خوندن رو داشته باشه ، به هر حال اگر حال داشتین و خونتون اومد ، بخونینش.
یادمه پارسال همین موقع ها یعنی ماه رجب بود که خانمم خواب دید که هدیه ای رو از پدر بزرگش (که ازدنیا رفته اند) دریافت کرد و منکه بدنبال این بودم بدونم این هدیه چی می تونه باشه (تعبیر هدیه از مرده مژده به چیزای خوب می شه) ، همش منتظر یه اتفاق بودم. یادمه که اون روز صبح جمعه بود و تا ظهر بدلیل سایلنت بودن موبایلم ، چند تا تلفن بی پاسخ داشتم که وقتی دقت کردم ، متوجه شدم از بانک ملت هست . حدس زدم تو قرعه کشی بانک برنده شده باشیم و منتظر بودم دوباره زنگ بزنن ، اما خبری نشد . بازم بی خیال نشدم و فردا صبحش وقتی تقویم رو میزی محل کارم رو نگاه کردم ، دیدم برای روز اول جولای نوشتم : چک کردن کانفیرمیشن نامبر در سایت لاتاری .
از روی بی میلی و ناباوری وارد سایت شدم و کانفیرمیشن نامبر رو وارد سایت کردم ، وقتی دکمه سابمیت رو زدم ، بجای دیدن جمله ای که هرسال می دیدم و مضمونش این بود که شما در لاتاری گرین کارت برای ادامه مراحل انتخاب نشدید ، از من خواسته شد برای ادامه مراحل، حروف و عباراتی رو که در کادر می بینم تایپ کنم . یه لحظه خشکم زد ، گفتم یعنی ...
حروف و اعداد خواسته شده رو زدم ، با ناباوری صفحه ای رو دیدم که داخل نوشته شده بود : انتخاب شده عزیز و ....
همین طور که این جمله رو دیدم و بقیه اش رو خوندم ، انگار یه سطل آب روی سرم ریخته باشن خشک شدم و بلافاصله تلفن رو برداشتم و به خانمم زنگ زدم . نمی تونستم صحبت کنم . صدام می لرزید . گفتم مشتلق ، خانمم گفت چی شده ، گفتم خوابت تعبیر شد . گفتم تو قرعه کشی گرین کارت آمریکا اسممون در اومده و برنده شدیم . این تازه شروع سفرنامه یک ساله ما بود . اون شبی که خانمم خواب دیده بود با اول جولای یعنی وقتی که اطلاعات برندگان روی سایت قرار می گرفت مصادف بود و روزی که من به اینترنت دسترسی پيدا كردم ، شده بود سوم جولای 2010 میلادی .
القصه ، نمی دونستیم چیکار باید بکنیم و چه راه دور و درازی رو پیش رو داریم . اصلاً تا کسی برنده نشده باشه ، نمی دونه که چه کارائی رو باید انجام بده و چه مراحلی رو باید پشت سر بگذاره ، فکر می کردم همین برنده شدن کافیه و همه چیز تموم . تو همین فکرا بودم که خانمم زنگ زد و گفت که سایتی رو پیدا کرده به اسم مهاجرسرا که در خصوص لاتاری و مهاجرت اطلاعات فوق العاده خوبی داره ، و بهم گفت که تو سایت هم عضو شده . یوزر و پس و آدرس سایت رو بهم داد و حالا من نمی دونستم از کجا باید شروع کنم . نحوه پر کردن فرمها ، نحوه گرفتن عکس ، اشتباه در ثبت مشخصات و ... . کلی گیج شده بودم . توی همین ایام بود که اولین گردهمائی برندگان 2011 توی محله پونک تهران به زحمت مدیران عزیزی از جمله یوزر ، صدرا ، اشکان و ... برگزار شد و من هم که اون روز شهرستان بودم ، (یه روز جمعه) خودم رو با هر زحمتی بود به تهران رسوندم و در گردهمائی شرکت کردم . موقع ورود بچه هائی که اسم مستعارشون رو توی سایت دیده بودم از نزدیک ملاقات کردم ، از جمله ناظم (همون صدرای خودمون)که انشاء الله 2012 برنده بشه ، یوزر عزیز ، اشکان 78 ، مهدی عزیز و ... . تو روز گردهمائی با بقیه برندگان از جمله نائیجی 1974 ، دکتر محمودی ، ساکسس ، خانمی که با بچه نوزادشون اومده بودن و خیلی بچه های دیگه که الان اسامی شون یادم نیست آشنا شدم و خلاصه شماره بده و شماره بگیر و راهنمائی بخواه . بچه هائی رو می دیدم که خیلی خوشحالن و کیس نامبر دارن و فکر کنم که اون روز فقط من و یکی دیگه از بچه ها بودیم که تو اون جمع کیس نامبر نداشتیم .
به توصیه سایت لاتاری و راهنمائی دوستان با تجربه باید صبر می کردیم تا اول آگوست بشه و اگر تا اون موقع نامه بدستمون نمی رسید ، می باید با کی سی سی مکاتبه می کردیم تا پی دی اف نامه اول رو برامون ایمیل کنن (اتفاقی که برای بچه های بدون کیس نامبر 2010 افتاده بود). اینم بگم که بدلیل عدم ارسال کیس نامبر و مشکلاتی که در این مسیر برای بچه های بدون کیس بوجود اومد ، به لطف و یاری یوزر و پیشنهاد دوستان ، تاپیکی در بخش برندگان 2011 با عنوان برندگانی که نامه اول رو دریافت نکردن ایجاد شد که با بچه های گلی مثل سروشی ، علیرضا ، بشری و ممل ، ترانه مینی ، فرناز 82 از مالزی ، علی سرشار ، آرزو ضرابی و ... آشنا شدیم.
تا زمان رسیدن به دد لاین ارسال نامه به کی سی سی ، دیگه کسی نبود که از دست ما در امان باشه ، هر کی رو می دیدیم از همسایه ها و اهالی محل بهش می گفتیم که اگر نامه ای اومد با این اندازه و مشخصات و از خارج بود ، خلاصه مال ماست و به کسی ندین و همینطور گذشت تا اول آگوست فرا رسید (تا این موقع کلی خواب نامه و کیس نامبر دیدیم!!!). خوشحال و سرخوش برای گرفتن کیس نامبر و پر کردن فرمها ، به کی سی سی نامه زدیم و منتظر شدیم تا پی دی اف نامه اول رو برامون ایمیل کنن . خلاصه 2 سه روزی گذشته بود که کی سی سی جواب داد بخاطر دلایل امنیتی ، از ارسال کیس نامبر از طریق ایمیل معذوریم و ...
دوباره ایمیل زدیم ، اما بی فایده بود ، برای بقیه بچه ها هم جواب تکراری می یومد . واقعاً آچ مز شده بودیم ، به هر دری می زدیم ، دنبال وکیل بودیم که از آمریکا برامون کیس نامبر بگیره ، بچه هائی که میرن سفارت بپرسن ، به سفارت ایمیل زدیم ، خودم توی سایت وزارت خارجه آمریکا پیشنهاد دادم که با دادن کانفیرمیشن نامبر و تاریخ تولد و یک سری مشخصات که موقع ثبت نام داده بودیم ، بهمون کیس نامبر رو بدن و این پیشنهاد رو تو مهاجرسرا هم گذاشتم تا بقیه بچه ها هم متن مشابه رو برای خورخه ارسال کردن که البته برای ماها نتیجه ای رو در بر نداشت و بدلیل کندی کار یا حجم بالای پردازشی که نیاز بود این پیشنهاد برای ما 2011 ها عملی نشد . نتیجه این پیشنهادها برای برندگان سال بعد یعنی برندگان 2012 به ثمر نشست که دیگه نامه ای برای اطلاع برنده شدن اونها ارسال نمیشه و حدود یک سال دربدری ها و نگرانی های ما بدون کیس های سال 2011 رو تحمل نمی کنن ، خوب خدا رو شکر ، لااقل این تلاش جمعی بچه ها یه جائی به بار نشست و بالاخره اونا فهمیدن که این شیوه سنتی اطلاع رسانی شون تو عصر ارتباطات خیلی کاربردی نداره ، مخصوصاً برای کشورهائی مثل ایران خودمون که نامه های عادی ارسالی از هر کجای دنیا که باشه ، با گفتن یک جمله تکلیفشون روشن می شن :
نامه های عادی پیگیری نداره !!!!! اگر رسید که رسیده ، اگر نرسید هیچ کجا ثبت نمیشن و نمیشه پیگیریشون کرد.
خلاصه اش اون شبی که جواب ایمیل کی سی سی اومده بود ، به توصیه دوستان سایت و راهنمائی عزیزان تا 4 صبح بیدار موندم و فرمها رو تکمیل کردم و بهمراه عکسی که خودم گرفتم بودم مدارک رو بردم دی اچ ال و برای کی سی سی ارسال کردم . (یه اشتباه لپی توی فرمهای خودم بواسطه همین فورس ماژور عمل کردن اتفاق افتاد که بخاطر استرسهائی بود که کی سی سی بهمون وارد کرده بود و در ادامه راجع بهش براتون توضیح می دم)
حالا نوبت این بود که مطمئن بشم نامه رسیده یا نه ، دست خورخه رسیده ؟، دیده نامه رو ؟ کمی و کسری چیزی نداره ؟ و ....
بهشون نامه زدیم که اکوردینگ تو د میل تراکینگ سرویس و .... که همتون بلدید و این کار رو کردین ....
دوباره کی سی سی همون جوابهای تکراری رو داد که بدلایل امنیتی نمیتونه کیس نامبر رو بده و بدون کیس نامبر و تاریخ تولد و نام و نام خانوادگی ارائه اطلاعات مقدور نیست . اگر برنده شده باشین ، جریان کاری پرونده تون ادامه پیدا می کنه و نداشتن کیس نامبر مانعی در روند جاری پرونده ایجاد نخواهد کرد .
اونا گفته بودن که وقتی پرونده تون کارنت بشه ، نامه دوم رو براتون پست می کنیم و وقتی ما ازشون می پرسیدیم که خوب اگر نامه دوم هم سرنوشت نامه اول رو پیدا کنه چی ؟ که اونا می گفتن این مشکل شماست و ما فقط نامه دوم رو می تونیم براتون بفرستیم. القصه فرم 122 رو دوباره با یک آدرس جدید در آمریکا پر کردم و براشون فرستادم و منتظر بودم که جوابی چیزی بیاد ، به اون بنده خدا توی آمریکا که آدرسش رو توی فرمها داده بودم هم اینقدر زنگ زدم و ایمیل فرستادم که دیگه واقعاً از دستم خسته شده بود و توی ایمیل آخرش نوشته بود که من هر روز صندوق پستی ام رو چک می کنم ، اگر نامه ای بیاد بخدا بهت می گم و برات می فرستم (معنی اش این بود که دست از سر کچل من بردار)
تو همین حین تعدادی از بچه ها هم اعلام می کردن که برای ما کیس نامبر ایمیل شده و ماها که این اتفاق برامون نیفتاده بود ، اصلاً نمی تونستیم حرف این بچه های گل رو باور کنیم . یادمه سروشی عزیز که پسورد ایمیلی که هنگام ثبت نام اولیه ازش استفاده کرده و در فرمهای اولیه اون رو نوشته بود ، گم کرده بود و خلاصه به انتظار ارسال ایمیل از طرف کی سی سی به ایمیل مذکور و گرفتن کیس نامبر کلی با یاهو کلنجار رفت و کلی مکاتبه و تلفن زد تا بالاخره بعد از یک عملیات پارتیزانی ، پسورد ایمیلش رو با دعوا و جار و جنجال از یاهو دریافت کرد!!! اما متاسفانه اونا ایمیلش رو جارو کرده بودن و توش خالی خالی بود . خودمونیم واقعاً باید به این همت آفرین گفت دو نقطه دی.
توی این مدت همه ما پیشنهادهائی رو بهم می دادیم و بچه ها نظر می دادن که این کار شدنی هست یا نه (توی تاپیک برندگانی که کیس نامبرشون رو دریافت نکردن) . یکی از این پیشنهادها مراجعه به اداره پست بود . یکی از بچه ها گفته بود که من رفتم و متاسفانه هیچ اثری از چنین نامه هائی در پست موجود نیست و ....
تو دلم گفتم من یکی باید تلاش خودمو بکنم ، رفتم مبداً جائی که نامه ها از اونجا تقسیم میشن ، منظورم پست مرکزی در چهار راه لشگر بود . یادمه یه پنجشنبه ای ساعت 7:30 صبح خودمو رسوندم اونجا و با دربون کلی صحبت کردم که مجاب شد وقتی ساعت 8 شد ، بذاره بریم پشت ساختمون که نامه ها از اونجا تقسیم می شن . خلاصه توی این مدت هم هرچی کارمند اداره پست رو می دیدم که سلانه سلانه میان سر کار و به نظر می رسید سرشون به تنشون می ارزه ، ازش سئوال می کردم و سراغ می گرفتم. ساعت حول حوش 9 شده بود (اولین روز ماه مبارک رمضان بود و خلاصه ادارات دولتی و ساعت کاری تغییر یافته و ...)که تونستم با امانت گذاشتن کارت شناسائی خودم ، برم به پشت ساختمون پست ، طبقه دوم جائی که نامه ها از اونجا تقسیم می شن . کلی دستگاه های بزرگ بودن که نمی دونم چه استفاده ای داشتن و همه شون خاموش بودن و 2 سه نفری رو دیدم که از گونی نامه هائی رو خالی می کنن ، روی نامه رو می خونن و بعدشم پرت می کنن به قسمت نامه هائی که آدرسشون مشابه هست (دسته بندی نامه ها از نوع ایرانی ). کلی با این بنده خداها صحبت کردم و پیگیر شدم که خلاصه کلامشون این بود که نامه ای که از خارج بیاد و عادی باشه ، ما می فرستیم به جائی که تو آدرسش نوشته شده و جائی اونو ثبت نمی کنیم (فقط نامه های سفارشی ثبت می شن) و اگر به آدرس نرسه ، به مبداً برگشت می شن و ما در اینجا جائی به نام انبار نداریم !!!
از مسئولی که اونجا بود پرسیدم من چیکار کنم ، گفت نامه ات کی اومده ، گفتم حوالی 2 تا 5 ماه پیش . گفت کدوم منطقه ای ، گفتم منطقه 1 . گفت خوب باید بری پست صدر ، چون نامه های منطقه 1 از اونجا توزیع مجدد می شن . حالا شده بود ساعت 11 صبح و گفت تا 12 ظهر بیشتر ساعت کاری نیست و بعدش تعطیل می شن و میرن خونه و ماه رمضون و از اینجور حرفها .
سوار ماشین شدم و مثل جت خودم رو رسوندم به پست منطقه صدر و خلاصه رفتم داخل و صحبت و پرسش و پاسخ تا رسیدم به فردی که مسئول تقسیم کردن نامه های منطقه 1 بود . همون حرفهای تکراری پست لشگر رو زد و بهم پیشنهاد داد برم حوزه پستی نزدیک خونه و از اونجا پیگیر باشم و اگر نبود ، سراغ پستچی رو بگیرم و از ایشون پیگیر بشم که ایا اصلاً همچین نامه ای اومده یا نه . خلاصه رفتیم حوزه و سراغ نامه رو بگیر و با خواهش و تمنا شماره تلفن پستچی رو گرفتم و زنگ زدم به ایشون که من فلانی هستم و اگر نامه ای با این مشخصات اومده مال منه و به کسی نده و ... که گفت همچین نامه ای نیومده و اگر اومد چشم . (یادمه بچه های دیگه هم همین کار رو کردن و حتی مادر ترانه خانوم پیش پیش به زحمت کشان خدوم پست مبلغی رو هم بعنوان مژدگانی داده بود که وقتی نامشون اومد پیش خودشون نگه دارن و بهشون زنگ بزنن که همینطور هم شد و نامه دوم رو از همین طریق گرفتن . البته بگم متاسفانه عدم دریافت ویزای ایشون خیلی همه مارو متاثر کرد!!! که انشاء الله بهتر از این رو خدا نصیبشون کنه)
دیگه یواش یواش داشتیم بی خیال برنده شدنمون می شدیم و زمان هم به کندی و سختی می گذشت . بچه های گلی همچون یوزر و رایان و خیلی های دیگه هم خیلی راهنمائی می کردن و دلگرمی می دادن ، اما نتیجه این بی توجهی های کی سی سی این شد که کم کم ما منفعل شدیم و خود من حدود 4 پنچ ماه دیگه به ندرت به سایت سر می زدم. تو همین حین چند تا از بچه ها از جمله بشری و ام ام ال ، علی سرشار و ... نامه دوم براشون اومده بود و ما کمی دلگرم شدیم که ممکنه نامه برای ما هم بیاد . اما متاسفانه نامه علی آقای سرشار زمانی بدستش رسیده بود که فکر کنم باید یکی 2 روز بعد از رسیدن نامه خودش رو به ابوظبی می رسوند و با وضعیتی که براشون پیش اومده بود ، عملاً حضورشون غیر ممکن بود . بویژه اینکه خدا هم قرار بود که یه کوچولو بهشون بده که خوش قدم باشه و باهم برن آمریکا (همون بلاد کفر) انشاء الله .
حدود 8 ماه از برنده شدنمون گذشته بود که یکی از بچه هائی که کیس نداشت توی سایت و بخش برندگان بدون کیس اعلام کرد که ما تلفنی باهاشون صحبت کردیم و بعد از کلی چونه زدن و توضیح ، اونا جواب دادن که رویه کی سی سی عوض شده و بخاطر بعضی مشکلاتی که پیش اومده ، در صورتیکه برنده اصلی ایمیل آدرس موقع ثبت نام رو به آخر محلی که کانفیرمیشن نامبر ، نام و نام خانوادگی و ... رو نوشته بود اضافه کرده و درخواست بده و براشون ایمیل کنه ، کیس نامبر رو میدن ؟!؟!!!!!
باورمون نبود ، ما تا این روز خیلی تلاش کرده بودیم ، شاید حدود 10 بیست تا نامه به کی سی سی زده بودیم و تلاشهای دیگه ای که شرحشو براتون نوشتم ، اما همیشه جوابشون منفی بود . با نا باوری تمام به توصیه این دوست گل و گرامی که الان یوزرشون یادم نیست یه بار دیگه به کی سی سی نامه زدیم و بعد از 4 پنج روز با ناباوری تمام دیدیم که کیس نامبر توی سابجکت نامه برامون ارسال شده !!! فکر می کنم توی اسفند ماه بود که کیس نامبر بچه ها تک تک اومد و خلاصه پایان خوشی برای بچه های بدون کیس رقم خورد که وقتی همه کیس نامبرها به ترتیب اومد ، شخصاً از یوزر عزیز درخواست کردم تاپیک برندگان بدون کیس رو قفل کنه و شاید ما دست از سر اون تاپیک برداریم ، آخه خودمون دیگه دخیل بسته بودیم اونجا و اول از همه وقتی وارد مهاجرسرا می شدیم ، به اون تاپیک سر می زدیم .
به لطف و محبت یوزر و همراهی بچه های گلی مثل بشری و ممل ، یه گردهمائی برای بچه های تازه کیس نامبر دار شده برگزار کردیم که رایان عزیز بجهت مسافر بودنشون نتونستن تشریف بیارن و ما از راهنمائی های ایشون بی نصیب موندیم ، اما واقعاً نمی دونم چطور باید از زحمات یوزر عزیز (همون یوزر گل خودمون) تشکر کنم و اینجا فقط به لطفهاشون به خودم و بقیه بچه ها اشاره می کنم که اگر از ایشون تشکر زبانی هم نکنیم ، خیلی خیلی بی انصافیه ، تشکر عملی حالا طلب ایشون .
بگذریم ، دیگه قاطی بچه های با کیس شدیم و خودمون رو برنده احساس کردیم و رفتیم دنبال جمع و جور کردن مدارک . اینم بگم که با مطالعه سایت ، مجاب شدم که مکان مصاحبه ام رو به ابوظبی تغییر بدم و خلاصه ایمیل زدم و بعد از 2 سه بار رفت و برگشت ایمیل از کی سی سی ، بالاخره اونا قبول کردن که مکان مصاحبه رو عوض کنن به ابوظبی . (کی سی دلیل می خواست که چرا می خواید مکان مصاحبه رو عوض کنین ، مگه محل زندگی تون عوض شده که منم براشون توضیح دادم و ... )
دیگه از اینجا به بعد رو هم بلدن جمع آوری مدارک ، دار الترجمه ، تمکن مالی و .... .
خوب فکر نمی کنم هیچ کدوم از برندگان امسال یا سالهای قبل و حتی سالهای بعد ، این مشکلات و مصیبتها رو بخاطر گرفتن یه شماره ساده 14 رقمی تحمل کرده باشن ، ولی خوب ما مجبور شدیم تحمل کنیم و بعد از 8 ماه بالاخره چشممون به جمال کیس نامبرمون با شماره 2011AS28000 روشن شد .
بعد از این مقدمه طولانی که شرح وقایع و بلاهائی رو که سرمون اومده بود رو براتون نوشتم ، می رسیم به مقدمات سفر به امارات و سفارت و خلاصه اتفاقات اونجا .
1- هماهنگی بلیط ، هتل ، ترانسفر و ...
همونطور که گفتم ما کیس نامبر رو خیلی دیر گرفتیم و خلاصه از اون زمان تا زمان کارنت شدنمون خیلی کم مونده بود و توی این فرصت کم هم نتونستیم که بلیط به مقصد امارات رو از قبل هماهنگ کنیم . به هر جا که زنگ می زدم ، می گفتن که تورهای ما 3 شب و 4 روز هست . با توجه به کارهائی که ما باید در دبی و ابوظبی انجام می دادیم ، نمی شد که با این تورها همراه بشیم و لذا باید بلیط سیستمی خریداری می کردیم . بلیط سیستمی هم برای اون تاریخی که از طرف کی سی سی برای ما تعیین شده بود ، با توجه به اینکه آخر هفته اش با تعطیلی مصادف بود و زمان هم محدود ، خیلی گرون در میومد ، مثلاً بلیط ایران ایر رو 420 هزار تومن قیمت می دادن ، در حالی که بلیط امارات رو می شد با 380 هزار تومن تهیه کرد . ماهان هم که حدود 360 تومن قیمتش بود . از نظر هتل هم طبق راهنمائی دوست خوبم نائیجی 1974 (که جبران تاخیر و عدم حضور 5 ماهه در سایت رو برام می کردن) تمایلم به این بود که نزدیک سیتی سنتر هتل بگیرم . خلاصه به هر دری که زدم نتیجه ای نداشت تا به یکی از آژانسها زنگ زدم و گفتم که برای 5 شب و 6 روز می خوام یا 4 شب و 5 روز . گفت باید حضوری بیای ، شاید بتونم هماهنگ کنم . خیلی باورش نکردم چون تقریباً همه جا می گفتن فقط 3 شب و 4 روز و اگر روزهای بیشتری بخواین بمونین ، باید بلیط جدا و هتل جدا بگیرین . 2 سه روز بعد هم زنگ زدم به همون آژانس و همون خانم گفت اگر واقعاً مسافر هستین ، زود باید بلیط رو بگیرین و اگرنه همین جاها که الان هست هم داره پر میشه . خلاصه حضوری مراجعه کردم و با ناباوری دیدم که این آژانس تونست برام بلیط چارتر ایران ایر رو برای 4 شب و 5 روز رزرو کنه که از بین هتل های پیشنهادی ، خودم با توجه به مطالبی که بچه ها توی مهاجر سرا نوشته بودن ، هتل ایبیس دیره سیتی سنتر رو انتخاب کردم . وقتی استعلام قیمت گرفتم ، هزینه اش شد هر نفر حدود 600 هزار تومن با ویزا و ترانسفر از فرودگاه به هتل و برعکس و صبحانه که دیگه همونجا قرار داد رو بستم و پروسه خرید بلیط و رزرو هتل تموم شد و یکی از دغدغه های اصلی به لطف خدا بر طرف شد . تنها چیزی که باقی مونده بود تهیه ارز بود . خوشبختانه همیشه همیجور بوده و هر وقت نوبت به اولیاء رسیده ، آسمون تپیده . فکر کنین ، من از اول هفته به آژانس زنگ می زدم که زودتر بلیط رو از ایران ایر بگیره و زودتر بخوام ارز رو بخرم که حول حولی نشه و به اصطلاح تو دردسر نیفتم ، چشمتون روز بد نبینه دقیقاً تا چهارشنبه این پیگیری ادامه پیدا کرد و وقتی پنجشنبه بلیط دستم رسید و برای خرید ارز اقدام کردم ، بانک مرکز در یک اقدام یک شبه و انتحاری قیمت ارز مسافری رو با قیمت ارز آزاد یکسان اعلام کرد (یعنی 1180 تومن !!!!!!!!!!) که مجبور شدیم بخریم و خلاصه اش که اینجا هم سرمون کلاه گشادی رفت!!! تازه با پارتی بازی جور شد ، چون بدلیل وضعیت خراب بازار و تقاضای زیاد ، حتی خرید ارز دولتی هم خیلی مشکل شده بود(دوستان اگر تمایل داشتند با پیام خصوصی اطلاعات بیشتر در خصوص آژانس رو تقدیم می کنم ، البته اینم بگم که روی بلیطهای هواپیما که بصورت ای تیکت تهیه شده بود ، نوشته بود آژانس خریداری کننده بلیط آژانس سبزینه هست که فکر کنم این آژانسی که من ازش خرید کردم ، رابطه نزیکی با آژانس سبزینه داره که عزیزان توی همین سایت هم به سبزینه اشاره هائی کردن)
2- ورود به امارات
ما روز یکشنبه با ایران ایر ساعت 8:30 با حدود نیم ساعت تاخیر به سمت امارات پرواز کردیم و حدود ساعت 10 صبح به وقت ایران که می شد 9:30 به وقت امارات وارد فرودگاه دبی شدیم . چون پرواز ایران ایر بود ، گیتهای آخر (فکر کنم گیت آخر یا یکی مونده به آخر ) رو به پرواز ایران ایر اختصاص دادن و خلاصه تا برسیم به محل بازدید روادید و گذرنامه ، کلی راه رفتیم (حدود 10 بیست دقیقه) . با خستگی حاصل حمل کیف مدارک و وسایلی که داخل هواپیما برده بودیم ، به محل بازدید گذرنامه و ویزا رسیدیم و وقتی نوبتمان شد ، با خودم گفتم خوب اول هتل و بعد هم می روم به ان ام سی برای انجام مدیکال . خلاصه چشمتان روز بد نبیند ، بعد از کلی پیاده روی و صف ، وقتی نوبت من شد مامور گفت که باید عکس از قرنیه چشم بگیریم (البته از 99 درصد ایرانی ها از قرنیه چشم عکس می گیرن و وقتی از مامور سئوال کردم که این یکباره یا نه گفت هر چند بار که وارد امارات بشین ، بازم این موضوع تکرار میشه) و خلاصه عقده های اماراتی ها از ایرانی ها را اینطوری از مردم ایران می گیریم و تلاقی اش رو سر مردم خالی می کنیم . خانم من خوشبختانه بدون معطلی و بدون عکس از قرنیه از این مرحله رد شد ، اما من مجبور شدم دوباره به یک صف طولانی دیگر که پر از هموطنان ایرانی و هندی و پاکستانی بود مراجعه کنم و عکس از قرنیه چشم بگیرم . تا از این گیت و تشریفاتش عبور کنم ، حدود 50 دقیقه طول کشید و خلاصه مهر آبی ورود به کشور امارات در پاسپورتم نقش بست . بعد از ورود هنوز هم به رسیدن به مدیکال طبق وقت دریافت شده از بیمارستان امیدوار بودم ، اما با معطلی زیادی که برای خریدن سیمکارت (حدود نیم ساعت) مواجه شدم (مسئولین فروش سیمکارت حالا چه از نوع اتصالات یا دو du ، خیلی کند و با حوصله و ... کار می کنن) و لذا مراجعه به ان ام سی اونهم قبل از ساعت 12 ظهر رو فراموش کردم . پس از خرید سیمکارت دو du به قیمت 49 درهم ، از درب خروجی فرودگاه خارج شدم (لازم هست بدونین بعد از خریدن سیمکارت ، بعد از روشن کردن موبایل باید حدود نیم ساعت صبر کنین تا سیمکارت از طریق شبکه شناسائی بشه و بتونین از تلفنتون استفاده کنین . اینم بگم که اگر با خودتون گوشی ببرین که توصیه می کنم ببرین ، حتماً مطمئن باشین که منوی « در صورت تعویض سیمکارت گوشی قفل شود » غیر فعال باشه تا در صورت عدم یادآوری رمز ، مجبور نشین یه گوشی جدید بخرین دو نقطه دی!!!) . بدنبال ترانسفر هتل بودم که چون ایشون رو پیدا نکردم ، ترانسفر هتل فورچون رو دیدم وازش سئوال کردم که باید چیکار کنیم و ایشون هم ضمن جوابگوئی خیلی خوب ، لطف کرد و مجانی ما رو به هتلمون رسوند که جا داره اینجا از ایشون هم تشکر کنم . (من آنقدر کلافه شده بودم یادم رفت بگم که ایبیس دیره هستیم وخلاصه بنده خدا اول ما رو برد ایبیس رقه و بعدش به هتل خودمون دیره رسوند)
نتیجه گیری اخلاقی : اگر با پروازهای ایرانی تشریف می برین ، فکر رفتن به ان ام سی اونهم قبل از ظهر رو از سرتون بیرون کنین!!! (نظر شخصی بنده)
3- در خصوص هتل
هتل ایبیس IBIS به نظر من یکی از هتلهای خوب در دبی هست که 5 تا شعبه در دبی داره ، یکی در رقه ، یکی در سیتی سنتر ، یکی امارات مال ، 2 تای دیگه رو هم اگر دوست داشتین از سایتش پیدا کنین . وقتی قیمت این هتل رو با هتلهای 4 ستاره مقایسه کردم ، شاید باورتون نشه برای 4 شب و 5 روزی که من هتل ایبیس رو رزرو کرده بودم ، دیدم که قیمت هتل ایبیس با هتل کاپتورن که 4 ستاره و با امکانات خیلی خوب هست فقط حدود 10 هزار تومن فرق داره !!! قصد داشتم که هتل رو عوض کنم ، چراکه هتل 2 ستاره نباید علی الاصول اینقدر گرون باشه، اما هم دیر شده بود و هم آژانسی که باهاش قرارداد بسته بودم با هتل کاپتورن کار نمی کرد . وقتی وارد هتل شدیم تعجب کردیم ، مثل هتلهای 5 ستاره خودمون بود ، تمیز ، خنک ، لابی جالب توجه و اینترنت مجانی در لابی . بعد از دادن ووچر هتل ، ما رو به اتاقمون راهنمائی کردن که اتاق هم مثل لابی هتل مرتب ، تمیز و خوب بود . بلافاصله به بیمارستان ان ام سی زنگ زدم و بدون اشاره به اینکه وقت گرفتم و شما 9 صبح بهم وقت دادین، بهشون گفتم که برای مدیکال سفارت می خوام بیام و اونا تاریخ مصاحبه رو پرسیدن و بهم گفتن که ساعت 4 اینجا باش .
با توجه به اینکه هتل دقیقاً روبروی یکی از دربهای ورودی سیتی سنتر بود ، برای صرف ناهار به شعبه مک دونالد سیتی سنتر مراجعه کردیم و بعد از صرف ناهار (و البته سر دادن شعار مرگ بر آمریکا ) به هتل برگشته و کمی استراحت کردیم . در پشت هتل ایبیس هم مسجدی زیبا و بسیار خنک وجود داشت (وقتی واردش می شدی ، از خنکی و تمیزی انگار واقعاً وارد بهشت شدی )که نماز ظهر را خواندیم و عزم رفتن به بیمارستان کردیم .
ویژگیهای هتل :
این هتل بسیار تمیز ، مرتب و خوب بود
صبحانه هتل بسیار مناسب و مفصل بود
کارکنان هتل بسیار مهربان و مودب بودند
این هتل به مرکز خرید سیتی سنتر و کارفور (هایپر استار اتوبان حکیم نمونه ایرانی فروشگاه کارفور است) بسیار نزدیک است و در عرض 2 سه دقیقه به این مراکز خرید می توان دست یافت که برای صرف غذا و خرید مناسب است
ایبیس سیتی سنتر فاصله ای به اندازه 5 دقیقه تا مترو (ایستگاه دیره سیتی سنتر) داراست که برای انجام سفرهای مترو بسیار خوب و مقرون به صرفه است
هموطنان عزیز ایرانی را به ندرت می توان در این هتل دید و در صورت مسافرت بصورت خانوادگی ، خانواده کمتر احساس معذب بودن کرده و انرژی منفی کمتری را از این هموطنان گرامی دریافت خواهید نمود (منظورم از هموطنان برخی افراد است که ... می دونین که منظورم چیه)
این هتل فاقد دیسکو است و بنابراین به راحتی می توانید شبها در آن بدور از سر و صدا استراحت کنید
این هتل دارای صندوق امانات است که می توانید پول و مدارک خود را در درون آن قرار دهید و از امنیت مدارک و پول خود اطمینان حاصل نمائید . (کلیدی به شما برای استفاده از سیف باکس داده می شود و برگه ای را امضاء می فرمائید ضمانت تعهد به رعایت شرایط استفاده ، هزینه مفقود شدن کلید 1200 درهم امارات می باشد)
این هتل دارای سرویس مجانی در ساعتهای 9:30 و 11 به ساحل جمیرا و بازگشت 15 و 17 می باشد
اینترنت هتل در لابی مجانی بوده و سه دستگاه کامپیوتر اچ پی برای استفاده عموم قرار داده شده است ، در صورت داشتن لپ تاپ می توانید با گرفتن یوزر و پس مجانی از لابی ، از اینترنت استفاده نمائید . (همچنین در اتاقها هم با استفاده از کابل شبکه موجود دسترسی به اینترنت فراهم است که البته به جهت قیمت بالای آن به صرفه نیست : اگر اشتباه نکنم ساعتی 25 درهم و 2 ساعت 50 درهم و ...)
ایبیس دیره سیتی سنتر دارای اتاق امانات چمدان یا بگیج روم است که شما پس از تحویل اتاق می توانید چمدانهای خود را در داخل اتاق گذاشته و از زمان باقیمانده خود تا قبل از رفتن به فرودگاه بیشتر بهره برداری نمائید
تنها عیب این هتل این است که در داخل اتاقها یخچال ندارد و من هم با راهنمائی که هورنت عزیز (علی آقای گل) بصورت تلفنی در امارات (ایشون بهمراه خانواده محترمشون ایبیس امارات مال اقامت داشتن) ، از مخزن یخ هتل که در طبقه اول بود به مقدار نیاز یخ برداشته و نوشیدنی های خود را داخل یخ می گذاشتم . همچنین در هر طبقه دستگاه وندینگی که آب معدنی و آب میوه در آن موجود است تعبیه شده که می توان از آنها نیز خرید هائی رو انجام داد. (آب و آبمیوه با قیمت های 1 و 2 درهم)
البته باید بگم که داخل اتاقهای این هتل هم دمپائی نیست و اگر می تونین دمپائی راحتی برای داخل اتاق و یا استفاده در دستشوئی همراه خودتون ببرین . (برداشت ما این بود که حداقل دمپائی رو فرشی موجود باشه ، اما خوب نبود دیگه دو نقطه دی)
4- بیمارستان ان ام سی و انجام آزمایشات پزشکی :
خوب رسیدیم به رفتن به بیمارستان ان ام سی . دوستان برای هر جائی که قصد دارید تشریف ببرید ، قبل از عزیمت نقشه تهیه کنید (برای این کار از گوگل مپ کمک بگیرین) . من 2 تا کروکی نقشه مانند از بیمارستان تهیه کردم که وقتی به راننده نشون دادم ، یکم نگاه کرد ، فکر کرد و خلاصه راه افتاد . با اون نقشه خیلی راحت مارو به بیمارستان رسوند و 14.50 درهم ازمون پول گرفت (وقتی وارد تاکسی می شین ، هنگام شروع حرکت ، با زدن دکمه توسط راننده سیستم ورودیه تاکسی رو براتون در روز 3 درهم بصورت اتوماتیک ست می کنه و برای شب این مبلغ از 3.50 درهم شروع میشه ) . ساعت حدود 4 وارد بیمارستان ان ام سی شدیم ، انگار که قبلاً بارها اونجا رفته بودم (با توجه به سفرنامه ای که بچه های گل مهاجرسرا نوشته بودن) . اول ورودی باریک ، آسانسور ، طبقه M , دست چپ ، پذیرش که آکواریوم معروف رو دیدم . یه نکته و اون اینکه روی ماهی های آکواریوم با ماژیک خودشون یه چیزائی نوشته بودن که در نوع خودش تعجب بر انگیز بود (این هندیها به ماهیها هم رحم نکرده بودن و روشون رو با ماژیک خط خطی کرده بودن). همون طور که قبلاً در خصوص کند کار کردن هندیها و بنگلادشی ها و سایر خارجی های دبی در بخش فرودگاه دبی و خرید سیمکارت اشاره کردم (آقایون عربهای امارات خودشون رو تافته جدا بافته می دونن و بغیر از کارهای حیاتی و مهم کشور از جمله پلیس و نیروهای امنیتی ، بقیه کارها رو سپردن به خارجی ها !!!) این موضوع توی بیمارستان ان ام سی خیلی خیلی مشهود بود . از ما پاسپورت ، 3 قطعه عکس 5*5 پشت نویسی شده (نام و نام خانوادگی ، کیس نامبر و تاریخ تولد)، کارت واکسن بین المللی ، کارت هتل و شماره اتاق و شماره تلفن (شماره تلفن موبایل اینجا بدرد خورد، البته شماره خود هتل رو هم نوشت) رو خواست و نامه دوم رو نخواست . عکسها رو هم گذاشت کنار مونیتورش و من بعد از 10 دقیقه دیدم که عکسها رو بر نداشته و همونجا هست و خلاصه هی من اصرار که عکسها گم نشن و اونا بی خیال ... (اینم بگم که بین عکسهائی که برده بودم ، عکس محجبه ای که گوشهای خانمم پیدا نبود رو بهشون دادم و مسئول پذیرش پرسید که آیا همیشه خانمت حجاب داره که جواب مثبت بود و بدون هیچ ایرادی عکسها رو قبول کرد)
بعد از حدود 15 دقیقه که از تحویل مدارک گذشته بود ، دیدم که یه پسر جوون هندی با دستگاه کپی هی ور می ره و کپی می گیره و مچاله می کنه و می اندازه داخل سطل !!! . خانمم گفت که این نمی تونه از پاسپورتهای ما به درستی کپی بگیره و خلاصه کلی از وقت ما صرف شد که آقا کار با کپی رو یاد بگیره . دیگه کلافه شده بودم ، کپی صفحه اول پاسپورتهائی رو که تهیه کردم بودم بهش دادم و گفتم از این کپی بگیر ، خلاصه با دادن کپی از طرف من مشکل کار با دستگاه برای این آقا پسر جوون هندی بر طرف شد و حالا نوبت کپی گرفتن از کارت واکسن رسیده بود . خودم رفتم بالای سرش و البته یکی از همکاراش اومد و بالاخره تونست خیر سرش کپی از کارت واکسن هم بگیره . به ما گفتن بشینین و منتظر باشین و تو همین حین 2 سه تا از هموطنان عزیز رو دیدم که اونا هم اومده بودن برای آزمایشات و خلاصه یکی شون که یه خانم نسبتاً چاق بود ، از برندگان لاتاری بود که اون هم مثل ما روز 14 جون مصاحبه داشت و از مهاجرسرا هم نه چیزی شنیده بود و نه خبری داشت که نگران کارها بود و از ما در خصوص ادامه روال کار سئوال می کرد. حدود 1 ساعت به همین منوال برای انتظار گذشت که دیگه واقعاً خسته شده بودم و هر 15 دقیقه یکبار به پذیرش سر می زدم و بهشون یادآوری می کردم که فلان آقا بعد از ما اومدن ، اونا رو زودتر راه انداختین و نوبت رو رعایت نکردین و ... .
انتظار تموم شد ما رو صدا کردن ، اول ثبت علائم حیاتی از جمله نبض و فشار و بعدشم قد و وزن . بعد هم گفتن تشریف ببرین ، اینجا بود که من با اصرار نامه دوم رو بهشون نشون دادم و گفتم که گزارش شما باید برای فردا آماده باشه ، من پس فردا باید برم سفارت !!!
دوباره گفتن بشینین و وقتی آدمهای مراجعه کننده رو می دیدیم ، احساس می کردم الان باید توی دهلی یا احمد آباد هندوستان باشیم ، البته گاهی هم عربها مراجعه می کردن که تعدادشون خیلی انگشت شمار بود. بعد از حدود نیم ساعت معطلی ما رو صدا کردن برای معاینه دکتر و وقتی پرسیدم میریم پیش دکتر شوکلا ، گفتن نه ، شما باید به اتاق شماره 8 مطب دکتر ساندیا مراجعه کنین!!! نگران شدیم که مگه دکتر شوکلا این کار رو انجام نمیده که گفتن نه ، ایشون الان مریض داره و خلاصه باید برید خدمت خانم دکتر . (اسم دقیق این خانم دکتر رو برداشتم که شما هم برای رفتن در جریان باشین : Dr. SANDHYA .R.SHENOY)
کلاً به انگلیسی سئوال کرد و معاینه و بعدشم هم دراز کشیدن روی تخت و سئوال در خصوص بیماریهائی که از روی لیست می خوند و تیک می زد . این مرحله که تموم شد نفری 250 درهم ازمون گرفتن و رفتیم و صندوق و پرداخت کردیم و بعدشم نوبت به عکس ایکس ری شد . اونجا هم نفری 125 درهم و بعد هم آزمایش خون که نفری 50 درهم شد . جمعاً برای 2 نفرمون 850 درهم هزینه دادیم و بعد از حدود 3 ساعت از بیمارستان ان ام سی خارج شدیم . دیگه هوا داشت تاریک می شد ، اتوبوسهای خط C3 رو هم سر چهار راه دیدیم ، اما چون خیلی خسته بودیم تاکسی گرفتیم که با حدود 12 درهم مارو تا سیتی سنتر و هتل ایبیس رسوند . تا یادم نرفته بگم که من موقع خروج از ان ام سی بازم بهشون تاکید کردم که باید گزارش برای فردا آماده باشه و اونها هم گفتن که بعد از ظهر فردا زنگ بزن و شماره فیش پرداختی و نام و نام خانوادگی رو بگو تا بهت بگیم که گزارش حاضر شده یا نه که وقتی فرداش ساعت 5 بعد از ظهر زنگ زدم گفت گزارش حاضره و می تونی بیای گزارش رو ببری . (لازم می دونم یادآوری کنم که بیمارستان ان ام سی بصورت 24 ساعته باز هست و برای گرفتن نتایج گزارشات البته اگر آماده باشن ، میشه حتی ساعت 1 شب هم مراجعه کرد)
اینم آدرس و شماره تلفن بیمارستان ان ام سی در دبی :
Medical Director,NMC Hospital,Deira, Dubai,Tel :009714 2689800, 2683131,Fax: 0097142682353 - E Mail : drshukla@nmc.ae -hospitaldxb@nmc.ae –
دبی-تقاطع ابو هیل و صلاح الدین-جنب هتل رامادا کنتیننتال
نظر شخصی : برای مدارک مدیکال ، اگر خودتون سه نسخه کپی از صفحه اول پاسپورت + سه نسخه کپی از کارت واکسن انیستیتو پاستور (سه نسخه صفحه ای که مهر خورده و سه نسخه صفحه جلد) همراه داشته باشین و همراه مدارک ارائه بدین ، کارتون زودتر انجام میشه
5- ری کانفیرم کردن بلیطها :
یه نکته ای رو براتون بگم و اون ری کانفریم کردن بلیط هست . برام جالب بود ، من بلیط رفت و برگشت رو از تهران اوکی کرده بودم ، اما وقتی که تور لیدر خودمون رو در لابی هتل دیدم ، اول ازشون گلایه کردم که چرا نیومدی در فرودگاه دنبالمون و خلاصه ما خودمون اومدیم که می خواست یه جورائی لطف راننده هتل فورچون که مارو مجانی آورده بود رو به حساب خودش و شرکتشون بذاره (شرکت سان ایست که همه کارهای رزرو هتل و بلیط برای دبی رو به نظرم انجام میده) که نتونست . گفتم شما باید می یومدین و حالا اگر این آقا لطف نمی کرد ، ما باید خودمون می یومدیم هتل . بگذریم ، ایشون بعد از معرفی تورهای دبی و ارائه قیمتها ، یه نکته ای رو اشاره کرد که حتماً بلیط برگشتتون رو باید ری کانفیرم کنین . گفتم ما که اوکی کردیم از تهران ، گفت اینجا چون مسافر برگشت زیاده ، اگر بلیطتتون رو ری کانفریم نکنین ، جاتون رو تو هواپیما می گیرن و مجبور می شین با یه پرواز دیگه برگردین که اگر اینجوری بشه خلاصه دردسر هست و ... . خوب اینم از خوبیهای سفر با ایران ایر هست (البته نمی دونم عدم ری کانفیرم بلیط و جا موندن از پرواز مشمول جریمه هم میشه یا نه ) . منم یه رمایندر روی موبایل گذاشتم با عنوان ری کانفیرم کردن بلیطها برای فردا صبح اول وقت که زنگ بزنم به دفتر ایران ایر توی دبی و بلیطها رو ری کانفیرم کنم (ساعت کاری شون اگر اشتباه نکنم 9 صبح هست تا 16 بعد از ظهر) و بعد از کلی زنگ زدن و اشغال بودن خط و منتظر اپراتور بودن ، بالاخره تونستم با اپراتوری که لهجه پاکستانی یا بنگلادشی داشت صحبت کنم و اسامی مون رو بدم و تاریخ برگشت رو بگم و بلیط رو کانفیرم کنم . (داشتن خط موبایل امارات مخصوصاً برای اینجور کارا و همینطور پرسیدن آماده بودن جواب آزمایشات و تماس اقوام از تهران ضروری به نظر می رسه . توصیه ام اینه که از تهران با خودتون سیمکارت نبرین و حتی المقدور از اونجا بخرین ، چون هم اول که سیمکارت ایران اونجا فعال بشه هزینه رومینگ می اندازه و نرخ مکالمه هم فکر کنم خیلی گرون در بیاد)
تلفن ایران ایر جهت کانفیرمیشن بلیط : 042240200
6- تفریحات و خرید در دبی
با توجه به اینکه دوست عزیز و گرامی با کاربری هورنت (علی آقای خودمون) در این خصوص توضیحات مبسوطی دادن ، دیگه اطاله کلام نمی کنم و خواننده رو ارجاع می دم به نوشته های ایشون که خیلی خوب راهنمائی کردن . فقط در خصوص پارک آبی وایلد وادی بگم که این پارک روزهای پنجشنبه مختص خانمها هست و بقیه روزها بصورت مختلطه .
یک نکته مهم اون هم اینکه اگر تونستین قبل از سفر ، یه نقشه از جاهای دیدنی و مراکز تفریحی و بازارها و همین طور نقشه مترو دبی تهیه کنین و از قبل برای روزهائی که اونجا هستین برنامه ریزی کنین که بتونین بیشترین استفاده رو از وقتتون ببرین . من خودم این نقشه و اطلاعات مفید رو از دوست خوبم نائیجی 1974 که یک هفته قبل از ما دبی بودن گرفتم که کلی راهگشا بود و همینجا مجدداً از ایشون تشکر می کنم
در خصوص مراکز تفریحی و بازارهای مهم ، اکثر اونها رو میشه با سوار شدن به مترو و نهایتاً ادامه مسیر با تاکسی رفت که خیلی به صرفه هست و مناسب ، بویژه اینکه مترو دبی که طبق سئوالات من از خانم ملیکا توسط آلمانیها ساخته شده بسیار جذاب و دیدنی هست . برای سوار شدن به مترو من به پیشنهاد دوستان در سایت کارت سیلور خریدم که خیلی به صرفه بود و ازش استفاده زیادی کردم (با این کارت می تونین اتوبوس هم سوار بشین)
در خصوص دبی مال و آکواریوم قشنگش و همینطور رقص فواره در کنار برج خلیفه هم توصیه می کنم حتماً تشریف ببرین و ببینین ، اما اگر با مترو اونجا رفتین ، حتماً حتماً حواستون به ساعات کاری مترو باشه که دیدن رقص فواره و آبنمای موزیکال باعث نشه زمان از دستتون در بره و با تعطیل شدن مترو ، مجبور شین مثل ما با تاکسی به هتل برگردین (البته واقعاً ارزش جا موندن از مترو رو هم داره)
بازار ابن بطوطه هم خیلی خیلی جالبه و ارزش دیدن رو داره ، توی این بازار ، از بازارهای کشورهائی چون مصر ، اندلس ، ایران ، هندوستان و چین نمونه برداری شده و شعبه هائی از فروشگاه های معتبر دنیا توی این بازار به چشم می خورن که ما به فروشگاه پیرگاردین مراجعه کردیم و در زمانی که ما اونجا بودیم حراج کرده بود و برخی از اقلام از جمله برخی از کت و شلوارهاش رو 85% زیر قیمت می فروخت که توصیه می کنم یه سری به اونجا بزنین .
اینم بگم که ساعات کاری مترو دبی از 6 صبح تا 10 شب هست که برای روزهای تعطیل و شبهای جمعه و شنبه و همین طور یکنشبه شب ، این ساعت کاری تا 11:30 افزایش پیدا می کنه (اگر اشتباه نکنم)
7- گرفتن جواب آزمایشات :
برای گرفتن جواب مدیکال ، یه تاکسی از جلوی درب هتل که برای هتل کار می کرد دربست بصورت رفت و برگشت گرفتم و با ایشون که پاکستانی بود رفتیم بیمارستان و ایشون منتظر موند تا من بیام ، قرار بود کمتر از 5 دقیقه معطلی داشته باشیم ، اما وقتی وارد ان ام سی شدم ، یک پاکت به سایز آ4 (به ازاء هر نفر) + یک عکس ایکس ری (به ازاء هر نفر) بهم تحویل دادن (البته در قبال دریافت فیشهای واریزی و کنترل اونها) و یهو به من گفت که پاکت شما ایراد داره و جلوی خودم پاکت رو پاره کرد تا اون رو عوض کنه ! وقتی محتویاتش رو دیدم ، تاریخ اعتبار مدیکالم تا 12 جون 2012 بود و این یعنی گزارش مدیکال من 1 سال اعتبار داره . خلاصه تا پاکت بیاره و مدارک پزشکی رو داخلش بذاره و مهر کنه و ... یه یک ربعی مارو کاشت و وقتی برگشتم از راننده عذر خواهی کردم و با هم برگشتیم هتل . علیرغم اینکه معطلی بیمارستان بیش از توافق من با ایشون بود ، همون 25 درهم رو ازم گرفت و خلاص .
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
ali.sepehr@pariztravel.com


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
تشکر کنندگان: alisarshar ، maaref ، farzad-it




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان