ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
2009-09-28 ساعت 09:46
(آخرین تغییر در ارسال: 2014-09-26 ساعت 16:15 توسط حاجی واشنگتن.)
میدونم که خیلی از شماها مشتاق زندگی در امریکا هستید و ممکنه در آینده دور و یا نزدیک به این کشور مهاجرت کنید. مطلبی را که میخواهم در این تاپیک مطرح کنم تجربه خودم از برخورد با ایرانیان مقیم در امریکا است که ممکن است به درد شما بخورد. در یک کلام ایرانیان مقیم امریکا در واقع امریکاییهای ناقصی هستند که نه میتوانند به زبان فارسی درست صحبت کنند و نه به زبان انگلیسی تسلط دارند. نه خصلتهای ایرانی خودشان را دارند و نه خصلتهای امریکایی را گرفته اند. وقتی به نفعشان باشد امریکایی هستند و وقتی به نفعشان باشد ایرانی هستند. میتوانم بگویم که از خصلتهای ایرانی تقریبا بدترینشان را مثل چشم و همچشمی و غیبت و ... را گرفته اند و از خصلتهای امریکایی هم بدترینش را گرفته اند مثل نوع آرایش و لباس پوشیدنی که مخصوص قشر خاصی از امریکاییها است و یا غذا نپختن و جدایی زن و مرد و ... بله آنها یک چیزی تو مایه های شترمرغ هستند. خدا را شکر من لس آنجلس زندگی نمیکنم ولی چند بار که برای دیدن موج عظیم فامیلهایم به آنجا رفتم احساس کردم که آنها حتی از مردم ایران از نظر فرهنگی 30 سال عقب تر هستند و مرا بیاد فیلمهایی می انداخت که مربوط به زمان قدیم میشد مثل دایی جان ناپلئون و غیره. خلاصه اینکه برایم مشمئز کننده بود و نمیتوانستم مدت زیادی آنها را تحمل کنم درحالی که مردمی که در ایران با آنها در ارتباط بوده و هستم آدمهای بسیار باکلاس تر و فهمیده تری هستند. خلاصه کلام اینکه اگر زمانی گذارتان به امریکا و مخصوصا لس آنجلس افتاد زیاد از دیدن مردم آنجا شوکه نشید و بدانید که آنها با شما خیلی فرق دارند. وقتی یه مهمونی ایرانی هست همه یا در حال پز و قمپز در کردن هستند و یا درباره ملک و املاک و مدل مو حرف میزنند. هیچکدامشان در عمرشان یک کتاب هم نخوانده اند و حتی بحثهای اجتماعی و سیاسیشان هم آب دوغ خیاری است. من که ترجیح دادم درجایی زندگی کنم که دور از آنها باشد و اگر هم بخواهم فارسی صحبت کنم با دوستان و آشنایانم در ایران صحبت میکنم. اگر در بین امریکاییها زندگی کنید نه تنها با زبان و فرهنگ آنها آشنا میشوید بلکه زبان و فرهنگ ایرانی شما هم دست نخورده باقی میماند و آلوده نمیشود. امیدوارم که این حرفها بدردتان بخورد و خوشحال میشوم اگر نظرتان را بشنوم.
با آرزوی موفقیت برای شما
ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
وقتی من وارد امریکا شدم و میخواستم برای کار اقدام کنم در جایی که نوع نژاد را سوال میگردند مینوشتم آسیایی چون فکر میکردم چون من در آسیا هستم پس آسیایی هستم. حالا میخواهم یک اطلاعات مختصری در مورد انواع نژادها در امریکا بدهم که ممکن است بدردتان بخورد. نژاد آسیایی در امریکا در واقع همان چشم بادامیها هستند مثل مردم چین ژاپن کره فیلیپین ویتنام و غیره. بنایراین اگر در امریکا بگویید کسی آسیایی است یعنی اینکه چشم بادامی است. نژاد بعدی هیسپانیک ها هستند یا تمام کسانی که به زبان اسپانیایی صحبت میکنند البته بغیر از اسپانیا. هیسپانیکها اکثرا اهالی کشورهای امریکای لاتین هستند. نژاد دیگر ایندین ها هستند. من اولش فکر میکردم که ایندین ها هندی هستند در صورتی که اینجا به سرخپوستان میگویند ایندین. و نژاد بعدی هم سفید ها هستند که کل سفید پوستان امریکا و اروپا و خاورمیانه است. بنابراین اگر جایی از شما نژادتان را سوال کنند باید بگویید سفید. نژاد دیگر سیاهان یا آفریقایی تبارها هستند. سیاهان گهگاهی خودشان را نگرو خطاب میکنند ولی شما هرگز نباید از این اسم استفاده کنید مگر اینکه خودتان ساهپوست باشید. گفتن این اسم به آنها توهین بزرگی است و حتی میتوانند بر علیه شما شکایت کنند. شما حتی بهتر است آنها را سیاهپوست یا بلک هم خطاب نکنید و از واژه آفریکن- امریکن یا امریکاییهای آفریقایی تبار نام ببرید. متاسفانه اغلب سیاهپوستان در خانواده های فقیری زندگی میکنند و شرایط فرهنگی و مالی مناسبی ندارند برای همین به جرات میتوانم بگویم که هنوز تبعیض نژادی بر علیه سیاهان در امریکا پای برجا است. من شش ماه پس از ورودم به امریکا و پس از مجرد شدنم خودم را به یکی از خطرناکترین و فقیرترین محله های شهر ریچموند تبعید کردم و خاطرات زیادی از آنها دارم که بعدا برایتان تعریف میکنم. در میان آسیاییها شاخص ترین آنها چینی ها هستند که در بیشتر شهرها محله های خاص خودشان را دارند. چینی های زیادی در این شهرکهای چینی زندگی میکنند که حتی یک کلمه انگلیسی هم بلد نیستند و اصولا نیازی به آن ندارند. اگر شما به محله چینی سنفرانسیسکو بروید و وارد یک رستوران چینی شوید منوی غذای آن فقط چینی است و شما باید با دست به غذای یکی اشاره کنید و بگویید من از اینا میخوام. اصولا چینی ها مردم زحمتکش و آرامی هستند و با غیر چینی زیاد نمیجوشند. یکی از مشخصه های بارز آنها بلند صحبت کردن است و معمولا در قطار یا اتوبوس اگر دو چینی در حال صحبت با یکدیگر باشند شما صدای موتور قطار یا اتوبوس را نمیشنوید! با تنها نژادی که من دیدم بهتر میجوشند روسها هستند که شاید بخاطر همسایه بودنشان است. دیگر آسیایی ها ژاپنی ها هستند که اگر میخواهید آنها را تا دم مرگ عصبانی کنید ازشان سوال کنید آیا شما چینی هستید؟ این بدترین فحش به آنها است. در بین آسیاییها آنها به مغرور بودن معروف هستند ولی ژاپنی هایی که من میشناسم واقعا انسانهای موفقی در تحصیلات و کارشان هستند. آسیاییهای دیگر فیلیپینی ها هستند که اصولا مادرزادی کارگرند و اگر کسی بهشان سمت مدیریت در جایی بدهد از خوشحالی سکته میکنند. دیگر آسیایی ها ویتنامیها هستند که آنها هم وضعیت چندان مناسبی از نظر اجتماعی ندارند. کره ایها در جایی که من زندگی میکنم زیاد نیستند ولی محبوبیت زیادی ندارند. در نوع حرف زدن و رفتار آنها تکیه کلام و علائمی وجود دارد که معمولا مورد تمسخر دیگر آسیاییها است. من وقتی تازه وارد امریکا شدم فقط میتونستم بگم یکی چشم بادامی است و نمیتوانستم ملیت آنها را تشخیص دهم. نژاد هیسپانیکها اصولا کسانی هستند که برای کار به امریکا کوچ کرده اند و متاسفانه مثل افغانیها در ایران هستند. با اینکه در اینجا افغانیهای بسیار با شخصیت و موفق زیاد هستند ما در ایران فقط قشر کارگر و کم سواد آنها را میدیدیم و فکر میکردم که افغانی یعنی همین. هیسپانیکها هم حتما در کشور خودشان انسانهای موفق و تحصیلکرده زیاد دارند ولی کسانیکه به امریکا آمده اند از آن قشر نیستند. ایندین ها و یا سرخپوستان هم اصلا دیده نمیشوند و نژادشان تقریبا منقرض شده است ولی من فقط شنیده ام که در شهرکهای مخصوصی زندگی میکنند و اکثر آنها هم الکلی و یا معتاد هستند. هندیها هم در امریکا زیاد هستند و آنها هم دو دسته هستند کسانی که امریکنایز شده اند یا امریکایی شدده اند و کسانی که به روش سنتی خودشان زندگی میکنند. با اینکه همه آنها انسانهای آرام و خوبی هستند ولی من هندیهای سنتی را به دسته دیگر ترجیح میدهم. این اطلاعاتی بود که من از نژادهای مختلف داشتم و براتون نوشتم ولی یک مسئله خیلی مهم اینه که اینجا حتی اشاره کردن به نژاد یک نفر جرم محسوب میشه و حتی زندانی داره. هیچ شرکتی اجازه نداره بخاطر نژاد مذهب و یا جنسیت فردی را استخدام و یا اخراج کند. من در این مدتی که در امریکا کار میکنم هیچ کس از من سوال نکرده که مذهبم چیه و یا زن دارم یا نه و از این چیزهایی که در ایران رواج داره. بهرحال امیدوارم این اطلاعات بدردتون بخوره و اگر نطری دارید بنویسید.
با آرزوی موفقیت برای شما
ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
2009-09-30 ساعت 22:22
(آخرین تغییر در ارسال: 2009-10-01 ساعت 00:47 توسط rs232.)
سلام.
اگر قصد دارید به امریکا بیایید و یا تازه وارد امریکا شده اید ممکن است نکات ریز و ظریفی به شما کمک کند تا ارتباط بهتری با امریکاییها برقرار کنید.
من سعی میکنم بعضی از آنها را که یادم میاید در زیر بنویسم:
1- امریکاییها هیچوقت در مورد درآمد خودشان صحبت نمیکنند و از کسی هم سوال نمیکنند که چقدر درآمد دارد. اگر از یک امریکایی سوال کنید که چقدر حقوق میگیرد اول از سوال شما تعجب میکند و بعد میگوید که این یک مسئله خصوصی است و نمیگویم. این سوال مثل این است که رمز ورود بانکش را بپرسید. در مورد ایرانیان مقیم امریکا این مسئله کمی فرق میکند. چون در عین اینکه مستقیما به هم نمیگویند که چقدر درآمد دارند روشهایی را اختراع کرده اند تا از طریق مهندسی معکوس پی به درآمد همدیگر ببرند. مثلا حقوقشان را نمیگویند ولی میزان مالیاتی را که پرداخت کرده اند میگویند و شما باید در ذهنتان با محاسباتی که بعدا یاد میگیرید پی به درآمدشان ببرید.
2- برای امریکاییها تعارف غیر قابل درک است و نسبت به تعارفات رایج بین ایرانیان واکنشهای متفاوت و غیر قابل پیش بینی از خودشان نشان میدهند. چون هیچ تعریف خاصی برای تعارف ندارند تا بدانند چگونه باید عمل کنند. حالا من چند مثالی را که یادم میاید میزنم. مثلا اگر شما وارد جایی شوید و از شما سوال کنند که چای میخورید یا قهوه بدترین جواب این است که بگویید هر چی راحت تره. چون با این حرف برایشان یک معما ایجاد میکنید و میگویند هر دو راحته و شما کدام یکی را میل دارید؟ و تا یک جواب قطعی بین چای و قهوه نگیرند ول کن نیستند و برایشان هم قابل درک نیست که شما با اینکار میخواهید به او احترام بگذارید یا زحمت کمتری ایجاد کنید. بنابراین مغزشان هنگ میکند. یا اینکه چه کسی زودتر از در وارد شود برایشان نشانه احترام نیست و اگر شما به کسی تعارف کنید که زودتر وارد جایی شود به فکر فرو میرود که چرا شما دوست ندارید جلوی او وارد شوید و شاید حتی فکر کند که شما او را پیشمرگ خودتان کرده اید. در مورد غذا خوردن هم نکته زیاده. من اوایلی که به امریکا آمده بودم و کار پیدا کردم برایم این چیزها خیلی عجیب بود و وقتی جلوی من غذا میخوردند و بفرما نمیزدند یک جوری ناخواسته بهم برمیخورد! باید بطور خلاصه بگویم که میان غذا خوردن و احترام در امریکا هیچگونه رابطه خاصی وجود ندارد. اگر شما دارید غذا میخورید و به کسی تعارف کنید این نشانه احترام به او نیست و برای او نشانه این است که شما غذای خودتان را دوست ندارید و قبل از اینکه آن را به سطل آشغال بیندازید از او سوال میکنید. (اینجا به حرام نکردن مواد غذایی و انرژی اهمیت میدهند و چیزی را که قابل مصرف باشد تا حد امکان دور نمیریزند.) اگر به کسی دوبار تعارف کنید دیگر خیلی برایشان عجیب است و عکس العملهای متفاوتی از خودشان نشان میدهند. ممکن است فکر کنند که شما دفعه اول متوجه حرفش نشدید و دوباره تکرار میکنند. و یا ممکنه اصلا هیچ جوابی ندهند. اصولا تعارف کردن غذا به یک امریکایی اصلا خوب نیست مگر اینکه بی خانمان باشد و شما غذای خودتان را به او بدهید.
3- نمیدانم الآن در ایران اینجوری شده است یا نه ولی در امریکا شما باید زباله هایتان را بطور طبقه بندی شده در سه سطل مجزی بریزید. اول سطل مربوط به زباله های دیسپوزال که شامل پوست خربزه و لاشه مرغ و آشغالهای معمولی آشپزخانه است. سطل دوم مربوط به زباله های ریسایکلبل است که شامل بطری کاغذ مقوا و هر چیزی که روی آن علامت ریسایکل وجود دارد. سطل سوم مربوط به زباله های حیاط و باغبانی است مثل خاک و خاشاک و برگ و شاخه درختان. شما باید یک روز در هفته سطلهایتان را در خیابان بگذارید تا ماشینهای مخصوص آنها را ببرد. اگر به هر دلیلی سطلهای شما سنگین تر از حد معمول باشد و یا اشیای نامربوط در آنها باشد شما از ماشینهای آشغالانس قبض جریمه دریافت خواهید کرد که باید در اسرع وقت پرداخت کنید.
4- اینجا همانقدری که پوشش زنها در ایران اهمیت دارد, به پوشش مردها اهمیت میدهند. مثلا اگر یک خانم با لباس خواب بیرون برود و حتی بر حسب اتفاق جاییش هم معلوم شود خیلی اهمیت ندارد ولی مردها حتما باید در مورد پوشش بخشهای استراتژیک خود دقت خاصی به خرج دهند چون حتی میتواند زندانی داشته باشد. عادتی که مردهای ایرانی دارند و خود من هم داشتم این است که برای اینکه پیراهنشان را توی شلوارشان بکنند دستشان را تو شلوارشان میکنند تا پیراهنشان کاملا صاف بایستد. ممکن است در ایران یک مرد اگر وسط خیابان احساس کند که پیراهنش از توی شلوار در میاید این کار را در همانجا انجام دهد که یک کار عادی و رایج است. ولی به شما توصیه میکنم که اگر مرد هستید این کار را هرگز در امریکا نکنید. اگر شما در امریکا دستتان را وارد شلوارتان کنید که پیراهنتان را صاف کنید ممکن است همه رویشان را برگردانند و جلوی چشمشان را بگیرند. چون نمیدانند که شما چکار میخواهید بکنید!
5- ما ایرانیها زیاد عادت داریم که با دستمان صورتمان را لمس کنیم. یا با دماغمان ور میرویم یا با لاله گوشمان بازی میکنیم یا سرمان را میخاریم و خلاصه دستمان مدام دور و ور کله مان است. ولی امریکاییها مخصوصا وقتی که با کسی هستند به سر و کله خودشان دست نمیزنند و اگر شما اینکار را بکنید موجب دیسترکت شدن و یا پرت شدن حواسشان از آن چیزی که میگویند و یا میشنوند می شود. در ضمن موقع حرف زدن و یا شنیدن حرف آنها سعی کنید پایتان را بصورت هیستریک تکان ندهید. اگر اینکار را بکنید بهتان توصیه میکنند که به یک دکتر اعصاب بروید.
خوب فعلا برای این پست کافیه هرچند نکات زیاد دیگری هم هست که در پستهای بعدی براتون مینویسم. امیدوارم این نوشته های من بدردتان بخورد.
با آرزوی موفقیت برای شما
ارسالها: 2,997
موضوعها: 167
تاریخ عضویت: Feb 2009
رتبه:
175
تشکر: 0
14 تشکر در 1 ارسال
2009-09-30 ساعت 22:43
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-10-04 ساعت 02:53 توسط Ali Sepehr.)
کابل سریال عزیز خواهشا مقداری درباره ی اصل نتورک مارکتینگ که اونجا هست توضیحاتی رو بده
ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
صدرا سپهر جان مطمئنا من بدترین آرم روی کره زمین هستم که میتوانم درباره مارکتینگ نظر بدم چون نه تخصصم اینه و نه در تمام عمرم حتی توانسته ام یک لنگه جوراب به کسی بفروشم. چون اگر ازم سوال میشد که این لنگه جوراب سوراخ است یا نه میبایست با ذره بین تمام زوایای آن را بررسی کنم تا مبادا در شبکه بافت آن فاصله میان یک تار و پود بیشتر از بقیه باشد و سوراخ بحساب بیاید. ولی از آنچیزهایی که پراکنده از این آن شنیده ام فکر میکنم که نتورک مارکتینگ در امریکا هم از اهداف اولیه خودش که حمایت از تولید و اشتغالزایی بوده است فاصله زیادی گرفته. همانطوری که در ایران شرکتهای هرمی کالاهای مجازی را مانند طلا و یا الماس مبنای کارشان قرار داده اند در امریکا هم شرکتهای بیمه از این نوع مارکتینگ استفاده میکنند. برای این میگویم کالای مجازی چون در واقع وقتی شما طلا میخرید هیچ کار اقتصادی انجام نداده اید. پولی که در دست شما است جاگزین و نمادی از آن طلا است و شما مثل این است که اسکناس خود را به سکه تبدیل کرده اید. کار بیمه هم در واقع هیچ حرکت اقتصادی نیست بلکه پولی را از دیگران میگیرند و به شما میدهند یا از شما میگیرند و به دیگران میدهند و این وسط سود دلالی خودشان را هم میبرند. در امریکا شما روزانه ده ها جانک میل یا هرز نامه های تبلیغاتی از شرکتهای مختلف دریافت میکنید که درواقع خود آنها هیچ کاری نمیکنند و ممکن همه آنها به یک یا دو مرکز سرویس دهنده مرتبط باشند. نحوه کار آنها هم لایه ای و یا شاخه ای است و بصورت نامحدود ادامه پیدا میکند. اگر نتورک مارکتینگ در راه درستش بکار برده بشه خیلی موثر و مفیده. مثلا اگر شرکتهای هرمی در ایران ایجاد شود که بجای سکه طلا فرش دست باف ایرانی را خرید و فروش کنند میتواند اقتصاد فرش ایران را متحول کند. البته همانطوری که گفتم من تخصصم مارکتینگ نیست و ممکن است همه این چیزهایی که گفتم چرت و پرت باشد.
با آرزوی موفقیت برای شما
ارسالها: 691
موضوعها: 25
تاریخ عضویت: Jun 2008
رتبه:
68
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
rs232 عزیز واقعا شما چیزهایی را بیان میکنید که در این دو سال توسط کسی گفته نشده بود.
از انشا و روش نگارشتون هم خوشم میاد. امیدوارم هر جا هستین موفق و خوشبخت باشید.
ارسالها: 558
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: Aug 2009
رتبه:
55
تشکر: 2
0 تشکر در 0 ارسال
سلام دوستان
ایا به دارنده گرین کارت دولت امریکا حقوق ماهیانه پرداخت میکنه؟
ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
صدرا جان اینجا دولت در هیچ کار تجاری دخالت نمیکنه مگر اینکه مالیات ندید و یا قانونی را نقض کنید. بنابراین موفقیت یک شرکت فقط به خلاقیت آن و استقبال مردم بستگی داره و حتی اگه آن شرکت آنقدر پولدار بشه که مثلا دولت امریکا را هم بگذاره توی جیبش هیچ کسی نمیتونه جلوش رو بگیره. برعکس ایران که تا هرچیزی از توش بوی پول بیاد دولت چهارچنگولی میپره روش. اینجا قرعه کشیهای زیادی وجود داره ولی من چون اعتقاد دارم که من از ذخیره شانس خودم به اندازه کافی استفاده کردم در آنها شرکت نمیکنم!
مویدل جان. در امریکا بانکهای زیادی وجود داره ولی من فقط با Bank of America و Chase کار میکنم. سه سال پیش که من وارد امریکا شدم برای افتتاح حساب از من سوشیال سکیوریتی میخواستند و من مجبور شدم حدود یک هفته صبر کنم تا کارتم بیاید. ولی مطمئن نیستم که آیا برای حساب saving هم نیازی به سوشیال سکیوریتی هست یا نه. برای کردیت کارت اول به شما سکیور کردیت کارت به مبلغ 500 دلار میدهند. یعنی اینکه مبلغ 500 دلار از حساب شما رزرو میکنند برای کارت اعتباریتون ولی بعد از شش ما این مبلغ را به شما برمیگردانند و شما میتوانید کردیت کارت واقعی بگیرید. در کل دنیا سه شرکت بزرگ Equifax,Experian و TransUnion تمام کارهای مربوط به اعتبار را انجام میدهند. شما حتی میتوانید در کشور دور افتاده ای در افریقا توسط کردیت کارتتون خرید کنید و تقریبا همه جای دنیا غیر از ایران کردیت کارتهای شما را میپذیرند. و همینطور اگر شما مشکلی در پرداخت داشته باشید توسط سه شرکت مذبور امتیاز اعتبارتان پایین میاید. امتیازات بین 350 تا 850 است و وقتی شما تازه حساب باز میکنید امتیازتان هرماه بیشتر میشود. الآن امتیاز من بعد از سه سال و بدون کوچکترین تاخیر در پرداخت 720 میباشد که تازه وارد محدوده سبز و یا حساب خوب شده است. شما وقتی میخواهید یک ماشین بخرید میزان سودی که کمپانی میگیرد بستگی به میزان امتیاز شما دارد و هرچه امتیازتان بالاتر باشد سود کمتری روی آن میکشند. درخواست وام و میزان اعتبار کردیت کارتهای شما هم بستگی به امتیازی دارد که توسط آن سه شرکت محاسبه میشود. چیز دیگری هم که من خیلی از آن استفاده میکنم PayPal است که برای تمام خرید و فروشهای اینترنتی و یا واریز پول به هر نقطه دنیا غیر از ایران کاربرد زیادی دارد و بسیار راحت است. وقتی به سلامتی تشریف آوردید خودتان کم کم با همه چی آشنا میشوید.
و اما حسن جان. دولت امریکا به دارنده گرین کارت هیچ پولی نمیدهد و حتی تمام سرویسهای رایگانی که برای مردم کم درآمد وجود دارد مختص کسانی است که سیتیزن امریکا هستند. ولی اگر شما شش ماه در امریکا کار کنید و مالیات پرداخت کنید دولت امریکا به مدت یکسال پس از بیکار شدن شما به شما حقوق بیکاری ماهی حدود 1800 دلار پرداخت میکند.
امیدوارم این اطلاعات بدردتان بخورد
با آرزوی موفقیت برای شما
ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
2009-10-01 ساعت 23:56
(آخرین تغییر در ارسال: 2009-10-02 ساعت 03:15 توسط rs232.)
امروز هم توی دفترم نشستم و همه چی امن و امانه و کسی هم کاری با من نداره. بنابراین از این وقت استفاده میکنم و براتون مطلب جدید مینویسم. قبل از اینکه وارد بحث اصلی بشم بگم که اینجا اصلا اونطوری نیست که میگن توی امریکا آدم باید خیلی کار کنه و جون آدم رو میکشن و از این حرفهای بی سر و ته. اینجا اگر کار خودت رو به موقع و درست انجام بدی آزادی که هر کاری بکنی و حتی توی شرکت ما یک اطاق استراحت وجود داره که میتونی مدتی رو روی کاناپه دراز بکشی. البته من نمیتونم این کار رو بکنم چون کارم طوریه که حتما باید توی اطاقم باشم ولی اینجا هیچ کسی کار طاقت فرسا ندارد و همه مراعات حال همدیگر را میکنند مگر اینکه کار سیاه باشد که اون مقوله دیگری است.
مطلبی که میخواهم برایتان بنویسم مربوط به امریکاییهای سفید است. من از زمانی که آمدم امریکا حدود شش ماه در جمع ایرانیها بودم که ماجراهای زیادی هم داشتم و در واقع عمرم را تلف کردم. حدود شش ماه در یک محله فقیرنشین در بین سیاهپوستان بودم و با فرهنگ آنها تا حدودی آشنا شدم. و الآن دو ساله که در بین سفیدپوستان امریکایی زندگی میکنم. اگر مجرد هستید حتما بهتان توصیه میکنم که از یک خانواده امریکایی اطاق اجاره کنید و در بین آنها زندگی کنید. هیچ چیزی نمیتواند بهتر از این به جا افتادن شما کمک کند. اگرنه اگر چهل سال هم در کنار ایرانیان مقیم امریکا باشید هیچوقت این شانس را نخواهید یافت. و اما من سفیدپوستان امریکایی را به دو گروه تقسیم کرده ام. گروه اول کسانی هستند که تحصیلکرده و بقول معروف آدم حسابی هستند. من این دسته را اینتلکچوال یا روشنفکر مینامم. اینها بسیار افراد آگاه و فهمیده ای هستند و به مسائل سیاسی و اقتصادی دنیا هم آگاه هستند. در ضمن اغلب این گروه دموکرات هستند. من در محیط کارم بیشتر با این افراد سر و کار دارم و از آنها بطور کلی شناخت پیدا کردم. در مجموع باید بگویم که بهتره بیخیال دوستی با این گروه از سفیدپوستان شوید. چون ما هیچوقت نمیتوانیم به زوایا و ظرایف زبان انگلیس و فرهنگ آنها تسلط کامل پیدا کنیم و این افراد تمام سخنانشان سنجیده است و کلماتشان را با وسواس انتخاب میکنند. کافی است حرف نسنجیده ای از زبانتان درآید تا شما را مدتی ایگنور کنند و یا اینکه بقول معروف کم محلی کنند. اصولا بهتر است وقت خودتون رو برای این گروه از امریکاییها نگذارید. گروه دوم سفیدپوستان امریکایی که اکثریت آنها هستند سفید پوستهای هالو و الکی خوش هستند. اصطلاحا به این دسته میگویند وایت ترشwhite trash یا سفید آشغالی. این مردم بسیار با محبت و دوست داشتنی هستند و با اینکه سوادشان کم است فرهنگشان بسیار دوست داشتنی و خوب است. اکثرشان کارهای عادی و روزمره دارند و شبها هم در کلابها و بارها مشغول خوشگذرانی هستند. اگر از آنها نام پنج کشور دنیا را بپرسید انتظار نداشته باشید که بیش از دو سه تا را بلد باشند ولی اصولا با آنها به شما خیلی خوش میگذرد و به شما کمک میکنند که همه چیز را یاد بگیرید. حرف زدن با آنها راحت است و میتوانید برای ارتباط با آنها همش بگویید what's up bro! وقتی مست میکنند میرقصند ودلقک بازی در میاورند و شما را همچین بغل میکنند که انگار دوست سی ساله اش هستید. دخترهای سفید آشغالی هم مست کردنشان ماجراهایی داره و زیادی بامحبت میشوند. سفید آشغالیها عاشق پارتی و گذراندن اوقاتشان با همدیگر هستند برای همین هرکدامشان بیش از 100 دوست دارند. اگر مثلا پریز برق خانه خراب شود و شما آن را درست کنید فکر میکنند که شما نابغه هستید و هزار بار از شما تعریف و تمجید میکنند. سفید آشغالیها فقط توی کارهای بدنی مثل نجاری و باغبانی و این چیزها سررشته دارند و هرکاری که به مغز نیازی نداشته باشد برایشان ایده آل است. دخترهای بلوند اکثرشون از دسته سفید آشغالیها هستند و به خنگ بودن مشهورند. البته به نظر من همشون در خنگ بودن تقریبا یکسان هستند و فرق چندانی با بلوندها ندارند. سفیدآشغالیها عاشق پول هستند ولی نه برای جمع کردن بلکه برای خرج کردن. تقریبا کل درآمد هفته شان را در آخر هفته خرج میکنند تا بهشون خوش بگذره. وقتی که مست نیستند یادشان نمیاد که چقدر خرج کردند و معمولا فکر میکنند که چرا پولشان هی کم میشود. در ضمن اکثر سفید آشغالیها دستشون کمی کج است. یعنی اگر مثلا 50 نفر سفید آشغالی مهمون داری باید چهارچشمی حواست باشه. من که همیشه در اطاقم رو قفل میکنم ولی همخونه ام که خودش هم سفید آشغالیه مست میکنه و بعد از مهمونی میفهمه کلی از وسایلش رو کش رفته اند. البته چیزهای الکی مثل قاشق چنگال و نمکدون و اینطور چیزها! بعد به تک تکشون زنگ میزنه و میگه مثلا چنگال منو تو برداشتی؟! این کار بینشون خیلی عادیه چون همه شان همینجوری هستند و دفعه بعد این یکی یه چنگال از اون کش میره. ولی در مجموع آدمهای خیلی راحتی هستند که شما بدون مسائل حاشیه ای و حرف و حدیث میتونید راحت بینشون زندگی کنید و شما را کم کم جزو خانواده خودشون میدونند. اصولا سفید آشغالیعا شیشه خورده ندارند و دروغ گفتن را هم بلد نیستند و کاری هم به کار شما ندارند. هیچ وقت در مورد شما قضاوت نمیکنند و هیچوقت هم پشت سرتون حرف نمیزنند. شما میتوانید هر موقع که دوست دارید به اطاقتان بروید و در را ببندید. یا اگر کاری دارند بگویید که من کار دارم و نمیتونم. اصولا دلخوری و ناراحتی و عکس العملهای پسیو اگرسیوی(Passive-aggressive) که در میان ایرانیان وجود داره و باعث آزار روح میشود را شما اصلا مشاهده نمیکنید. همه سعی میکنند که نه تنها به خودشان خوش بگذره و راحت باشند بلکه به شما هم خوش بگذره و احساس راحتی کنند. بیشتر سفید آشغالیها شلخته هستند و لباس زیرشان را در هر گوشه خانه میشود پیدا کرد. خوبی همخوانه شدن با سفید آشغالیها اینه که شما وقتی از سر کار به خانه میروید میدانید که در خانه هم بهتان خوش میگذرد و تفریح دارید و هیچ چیزی اعصاب شما را بهم نمیریزد. باید ها و نباید ها جایشان در سطل زباله است و هیچوقت نصیحتها و پند و اندرزهای مزخرف نمیشنوید. حالا من بموقع خودش در مورد شش ماهی که در بین ایرانیها زندگی کردم هم مینویسم تا یک کم حال و هوا دستتون بیاد. به نظر من که ایران موندن بهتر از رفتن پیش ایرانیهای مقیم امریکا است ولی خوب روحیه ها با هم فرق میکنه و حتما استثناهایی هم بین ایرانیان هست. یک نکته را هم بگم که منظورم از ایرانیان مقیم امریکا کسانی هستند که مثلا سی سال پیش آمده اند امریکا اگرنه کسانی که مزه زندگی در ایران را چشیده اند بسیار واقع بین ترند و نظراتشون هم قابل تحمل تر است.
با آرزوی موفقیت برای شما
ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
سلام.
وقتی تازه وارد امریکا میشود چند چیز خیلی توجهتان را جلب میکند.
1- احساس میکنید که همه به شما احترام میگذارند و کسی با شما دعوا ندارد. بنابراین احساس خوشایند انسان بودن را تجربه میکنید.
2- وقتی از مغازه ها خرید میکنید در آخرسر فروشندگان از شما تشکر میکنند و روز خوبی را برایتان آرزو میکنند. در حالی که در ایران شما باید از فروشندگان تشکر کنید.
3- اگر چیزی را خریدید و به هر علتی خوشتان نیامد میتوانید تا قبل از یکماه آن را پس بدهید. موقع پس دادن با اخم و غر غر مواجه نمیشوید و همان لبخند و تشکر را خواهید دید و فروشنده از شما عذرخواهی میکند که از خریدتان راضی نبوده اید شما فقط میتوانید بگوید که من از این جنس خوشم نیامد و دلیل دیگری لازم نیست. (اگر هیچ پولی ندارید و مثلا مصاحبه کار دارید و لباس مناسبی هم برای مصاحبه ندارید میتوانید یک کت و شلوار مثلا هزار دلاری بخرید و به مصاحبه کارتان بروید و هفته بعد آن را پس دهید و پولتان را بگیرید. ولی باید دقت کنید که مارکهای کت و شلوار را که زیر آستین است نکنید و طوری آنرا بدرون آستین بچسبانید که بیرون نزند. البته اگر واقعا ناچار شدید!)
4- رانندگی منظم و ریلکس در امریکا یکی از چیزهایی است که نظرتان را جلب میکند. اینجا کسی بوق نمیزند و کسی برای زودتر رسیدن مقررات را زیر پا نمیگذارد. البته در مراکز شهرهای شلوغ گهگاهی رانندگان تاکسی ممکن است شما را بیاد تهران بیاندازند.
5- اینجا همه حرف شما را باور میکنند و برای شما هم این مسئله عجیب خواهد بود. مثلا اگر موردی پیش بیاید و شما مدرکی هم نداشته باشید اصل آن است که حرف شما حقیقت دارد. مثلا اگر جنسی را بخرید و بعد از دوهفته برگردانید بعلت اینکه جاییش شکسته است. فروشنده به شما نمیگوید که شما خودتان آن را شکسته اید و باور میکند که از اول شکسته بوده است و شما موقع خرید متوجه آن نشده اید.
6- اینجا وقتی میخواهید در امتداد خط عابر پیاده از عرض خیابان عبور کنید اگر چراغی وجود ندارد شما نیازی نیست که منتظر شوید تا خلوت شود بلکه ماشینها وظیفه دارند که بایستند و اینکار را میکنند. اگر احیانا شانس بیاورید و ماشینی روی خط عابر پیاده به شما بزند تا آخر عمر تامین هستید و دیگر نیازی به کار کردن ندارید. پس سعی کنید در اینجور موارد شما عابر باشید نه راننده.
7- نکته دیگری که جالب است این است که تا چند ماه اول و یا حتی بعد از یکسال شما عادت دارید که قیمت اجناس را به ریال تبدیل کنید. ولی کم کم این عادت از سرتان خواهد پرید. و همه چیز را با دلار میسنجید. البته حتی اگر این کار را بعد از یکسال ادامه دهید فایده ای هم ندارد چون قیمتها در ایران هم تغییر کرده است و شما خبر ندارید. مثلا هنوز من همه قیمتهای اینجا را با سه سال پیش ایران مقایسه میکنم در حالیکه فکر کنم در ایران هم همه چیز سه برابر شده است.
8- فروشگاههای بزرگ براتون خیلی جالبه چون هر چیزی که بخواید توش هست. معمولا safeWay و target برای خرید روزمره و وسایل ارزان خانه خیلی خوب است و best buy برای خرید لوازم برقی , ross و marshal هم برای خرید لباس با قیمت مناسب. دیدن همه این مغازه ها خودش دو هفته طول میکشه.
9- اگر در لس آنجلس هستید و به رستوران ایرانی میروید و یا غذا درست میکنید که هچ. ولی اگر در جایی هستید که باید غذاهای معمولی امریکا را بخورید مدت زمانی طول میکشد تا ضائقه شما به غذاهای مکزیکی چینی هندی و یا ژاپنی عادت کند. من الان بعضی غذاهایی را که در بدو ورودم اصلا دوست نداشتم الان خیلی دوست دارم.
10- شیرینی های امریکایی واقعا مزخرفه. یعنی آنقدر شیرینه که شما بعد از خوردن یک لقمه مجبورید دهانتان را آب بکشید. دونات و انواع و اقسام شیرینیهای بسیار خوشگل و مشملون و غیره با مذاق ما ایرانیها جور در نمیاد. پس اگر شیرینی فروشی ایرانی و یا ایتالیایی و یا فرانسوی دیدید از آنها خرید کنید.
11- اگر مجرد هستید و قصد ازدواج هم ندارید, اینجا در فروشگاهها انواع و اقسام غذاهای آماده وجود دارد که شما باید فقط آن را در مایکروویو گرم کنید. البته بعد از یک مدت دستتان میاید که کدام غذا بهتر است.
12- در اطراف شما رویدادهای بسیار جالبی میگذرد و در مناسبتهای مختلف جشن ها و مراسم خاصی وجود دارد که حتما باید آنها را از طریق مطبوعات پیدا کنید و به آنجا بروید. مثلا در سنفرانسیسکو همیشه وقایع جالبی وجود دارد که سرگرم کننده است مثل فستیوالهای بادبادکرانی یا فستیوال موسیقی و یا کارناوالهای مختلف که دیدنشان سرگرم کننده است. هالوین سنفرانسیسکو هم دیدنی است.
13- بی خانمانهای امریکا و مخصوصا سنفرانسیسکو هنرمندهای قابلی هستند و مخصوصا گیتاریستهایشان که از هیپیهای قدیمی هستند. البته بغیر از بی خانمانها که در پیاده رو مینوازند, برخی از دانشجویان مدرسه های موسیقی هم در روزهای مختلف در ایستگاه قطار یا پیاده رو اجرای زنده دارند و شما همینطور که در پیاده رو قدم میزنید دیدن آنها برایشان خیلی جالب است.
14- در امریکا شما صدای آزیر ماشین آتش نشانی را زیاد میشنوید. ولی اینجا اگر کسی قلبش هم درد بگیرد ماشین آتشنشانی به در خانه میاید. خلاصه ماشینهای آتشنشانی از نجات گربه از بالای درخت گرفته تا هر مورد اورژانسی دیگری را انجام میدهند. وقتی صدای آزیر ماشین آتش نشانی میاید تمام ماشینها موظف هستند که به کنار خیابان بیایند و ماشین را متوقف کنند تا این ماشینها بگذرند. ماشین آتش نشانی آژیرهای کر کننده دارد و یک لحظه هم بخاط کسی متوقف نمیشود و اگر شما از سر راهش کنار نروید شما را با ماشین به کنار میراند و حتی خسارت هم از شما خواهند گرفت و جریمه هم خواهید شد.
خوب دیگه من وقت کارم تمام شد باید برم خونه. خونم فقط 500 متر با محل کارم فاصله داره!
امیدوارم این اطلاعات بدردتان بخوره.
با آرزوی موفقیت برای شما
ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
اگر به سلامتی برنده گرین کارت شده اید و یا از راههای دیگر قصد مهاجرت به کشور امریکا را دارید باید بدانید که اولین رمز موفقیت شما در کار, ادامه تحصیل و برقراری روابط اجتماعی دانستن زبان انگلیسی است.
اگر مثلا پنج ماه به رفتنتان مانده است و شما فقط هفته ای یک روز به کلاس زبان میروید بدانید که شما مسئله زبان انگلیسی را جدی نگرفته اید.
بله میدانم. کار و گرفتاری به شما اجازه نمیدهد که وقت بیشتری برای این مسئله بگذارید و رفتن هر شب به کلاس زبان بسیار سخت است. ولی اگر شما اعتقاد دارید که برای مهاجرت باید سختی تحمل کنید برای چه بخشی از این سختی را الآن که هنوز مشکلات مهاجرت را ندارید متحمل نمیشوید؟
بدانید که هر کلمه ای که شما یاد میگیرید میتواند یک قدم شما را به پیدا کردن کار و زندگی بهتر برای خود و خانواده تان نزدیک تر کند. یادگیری زبان برای شما تفریح نیست بلکه تمام آینده شما به این مسئله بستگی دارد.
اگر شنیده اید که میگویند شما وقتی وارد امریکا شوید سه ماهه زبان را یاد میگیرید از من بشنوید که این حرف کوچکترین ارزشی ندارد. من در مدت سه سالی که در امریکا هستم شاید نود درصد اطلاعات زبان انگلیسیم مربوط به زمانی است که در ایران بودم. اینجا اگر یک کلمه ای را ده مرتبه هم بشنوید تا کسی برای شما ترجمه نکند معنیش را متوجه نمیشوید بنابراین شما از قبل و به قصد یادگیری باید آن کلمه را خوانده باشید. یادگیری زبان انگلیسی در امریکا مثل این میماند که شما با ماشینی که ایراد فنی دارد به شمال بروید و بگویید که در راه ماشینم را درست میکنم. اینجا شما باید از زبان انگلیسی برای اموراتتان استفاده کنید نه اینکه تازه بخواهید یاد بگیرید. تازه اگر همه کلاسهای انگلیسی را تا ته رفتید اینجا مدت زمانی طول میکشد تا به لهجه و سرعت مکالمه عادت کنید.
حال فرض کنیم که شما تمام کلاسهای زبان را به اتمام رسانیده اید و آماده سفر به امریکا هستید. باید بگویم شما باید یک پروسه بین 15 تا 35 ساله را برای انطباق کامل زبانی پشت سر بگذارید که ترتیب و مراحل آن به ترتیب زیر است:
1- مرحله هاج و واجی: این مرحله بین 3 تا 6 ماه بسته به نوع شخصیت شما و میزان ارتباطات شما با آمریکاییان طول میکشد. در این مرحله شما اصولا نمیتوانید چیزی را بفهمید و اگر هم متوجه شوید نمیتوانید بخوبی جواب دهید. زجر آورترین چیز در این دوران این است که شما بخواهید از طریق تلفن با یک امریکایی صحبت کنید. چون شما فکر میکنید باید همه چیز را بفهمید این دوران کمی برای شما سخت است.
2- عادت به نفهمیدن: این دوران بین 3 تا 5 سال طول میکشد. در این مدت شما متوجه میشوید که نباید از خودتان انتظار داشته باشید که مثل یک امریکایی همه چیز را بفهمید و یا همه چیز را توضیح دهید. مغز شما در ایران بدون کوچکترین تلاشی همه چیز را میفهمیده است ولی در این مدت زمانی مغز شما به نفهمیدن عادت میکند و تکنیکهایی را یاد میگیرد که با فهمیدن چند کلمه و یا سوالهای عادی و معمولی بتواند پی به موضوع ببرد. این تکنیک شبیه آن چیزی است که ما در ایران برای دیدن فیلم سینماییهای امریکایی استفاده میکردیم مغز ما به نفهمیدن گفتگو عادت کرده بود و با دیدن تصاویر متوجه فیلم میشدیم و از آن لذت هم میبردیم. بسیاری از مهاجرانی که در بین هم ملیتیهای خودشان زندگی میکنند حتی پس از گذشت 50 سال هنوز در این مرحله مکالمه هستند.
3- مرحله شبیه سازی: در این مرحله که بین 10 تا 25 سال طول میکشد شما سعی میکنید که ژستها و حرکات و تکیه کلامهای آمریکایی را تقلید کنید. در این مدت شما متوجه میشوید که لحن گفتن کلمات و میزان تکیه بر حروف چه تاثیری در شنونده دارد. با تحقیقاتی که من از افراد خبره در زبان انگلیسی که حتی در دانشگاه امریکا ادبیات انگلیسی درس میدهند داشته ام متوجه شدم که اگر مهاجرت در سن بالای 18 سال انجام گرفته است ما هیچگاه نباید انتظار داشته باشیم که زبان دوم را مانند زبان مادری خودمان حرف بزنیم. بنابراین حتی ایرانیانی که در زبان انگلیسی و در امریکا استاد شده اند بسیاری از کلمات انگلیسی برایشان بار معنوی و ارزشی خاصی را که برای یک امریکایی دارد تداهی نمیکند. مثلا این فرد برایم مثال میزد و میگفت اگر کسی به زبان انگلیسی صد تا فحش هم به من بدهد من فقط لبخند میزنم و رد میشوم ولی اگر یکی به فارسی یک بد و بیراه ناموسی بگوید میپرم و یقه اش را میگیرم. یعنی میخواست برای من توضیح دهد که برای ما استفاده از کلمات انگلیسی فقط شبیه سازی است و مثل این است که شما در یک صحنه نمایش هستید.
من خودم الآن هنوز در دوران نفهمی بسر میبرم و وقتی هم میخواهم حرفی را بزنم به روشهای مختلف میگویم که مطمئن شوم طرف منظورم را کاملا فهمیده است. امریکاییها خیلی سریع حرف میزنند و اگر شما کند حرف بزنید حوصله شان سر میرود.
امیدوارم این اطلاعات بدردتان بخورد و یادگیری زبان را جدی بگیرید
با آرزوی موفقیت برای شما
ارسالها: 691
موضوعها: 25
تاریخ عضویت: Jun 2008
رتبه:
68
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
2009-10-03 ساعت 07:09
(آخرین تغییر در ارسال: 2009-10-04 ساعت 10:30 توسط payam_prz.)
به نظر من بهترین راه برای یاد گرفتن زبان اینه که پشت سر هم فیلم زبان اصلی با زیر نویس انگلیسی کیفیت دار ببینید و تا میتونید معنی کلماتی که میخونید را از دیکشنری در بیارید. منظورم اون زیر نویسهایی هست که دقیقا جملات فیلم را مینویسند.
اگر تنها هستین و از خودتون خجالت نمی کشید، سعی کنید همون جملاتی که تو فیلم میشنوید و معنی اونها را میدونید مثل خودشون بلند تلفظ کنید. استفاده از آهنگهای خارجی و همخونی با اونها هم خیلی کمکتون میکنه.
وقتی به حدی رسیدین که فکر کردین میتونین 50 درصد فیلم را بدون مشکل متوجه بشین، از این سه کتابی که معرفی میکنم استفاده کنید:
Oxford Picture Dictionary
504 essentioal words
most common mistakes in english
سعی کنید سر خودتون را کلاه نذارید و انتظار یادگیری سریع هم نداشته باشید. حداقل دو سال طول میکشه که بتونید در حد قابل قبول و بدون ترس حرف بزنید.
من از 16 سالگی، هر هفته 3 تا 4 فیلم زبان اصلی دیدم و این پنج سال آخر بیشتر سعی در فهمیدن مطالب فیلم می کردم. باور کنید خیلی تاثیر داره. به خصوص اینکه شما با زبان عادی مردم و نه زبان مهجور ادبیاتی آشنا میشین.
مرحله آخر و تکمیلی، خوندن اخبار روزنامه ها و کتابهای حرفه ای انگلیسی و مشاهده کانالهای CNN و FOX و مانند اونها هست.
در ضمن هر جا هر وقت یه خارجی دیدین بچسبین بهش و تا میتونین ور ور کنید. نترسید و خجالت نکشید و به زودی میبینید که خیلی راحت میتونید صحبت کنید. فوقش هم اصلا آمریکا نمیرین ولی چیزی از دست نمیدین درسته؟
ارسالها: 107
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Apr 2009
رتبه:
6
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
همسر من یه مدت اونجا زندگی می کرد و به همین دلایلی که شما گفتین ایالتش رو تغییر داد .من هنوز نرفتم امریکا .اما اونطور که از همسرم شنیدم با نوشته های شما مطابقت داره و می بینم اون بنده خدا حق داره که من هم راضی کنه تو همون ایالتی که خودش هست بمونیم .