کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
مطالب جالب و .........
افلاطون گفته روح دایره است
و من دایره های روحم را کشف کردم!
پنح دایره دور روحم کشیدم، و خودم را در مرکز این دایره ها قرار دادم


در دایره اول نام افرادی را نوشتم که حال و هوای خوبی به من می دهند
و در دایره پنجم که دورترین دایره به مرکز بود
نام کسانی را که از دنیای من فاصله دارند و بیشترین کشمکش را با آنها دارم


همه ما دلمان می خواهد که احساسی خوب در مورد خودمان داشته باشیم
و گاهی اوقات نداریم!
گاهی حال و هوای ما در مورد خودمان بستگی به تاثیری دارد که دیگران روی ما می گذارند
... به آنهایی که در دایره آخر هستند و سعی می کنند که اعتماد به نفس ما را از بین ببرند


نمی توانی کسی را مجبور کنی که دوستت داشته باشد
و گاهی حضور در کنار افراد نامناسب باعث می شود
حتی در مفایسه با تنهایی ات، بیشتر احساس تنهایی کنی...

در چنین وضعیتی تلاش برای ایجاد تغییر و تحول
ممکن است باعث شود راهت را گم کنی
یا شاید باعث شود وجود خودت که تو را "تو" می کند را ازدست بدهی


گاه سالها طول می کشد تا یاد بگیری چگونه از خودت مراقبت کنی
به همین دلیل بسیار مهم است
که افرادی را در اطرافت داشته باشی که دوستت بدارند
حتی گاهی بیشتر از آنچه که
خودت می توانی خودت را دوست داشته باشی


در مواجه با افراد از خودت بپرس
این فرد چه حسی در من ایجاد می کند...
در کنار او می توانم خودم باشم؟
با او می توانم رو راست باشم؟
می توانم به او هرچه می خواهم بگویم؟
در کنار او احساس راحتی می کنم؟
وقتی او وارد می شود چه حسی به من دست می دهد؟
و وقتی می رود چه حالی می شوم؟
وقتی با او هستم احساسات واقعی ام را پنهان می کنم یا با او روراستم؟
آیا او باعث می شود احساس حقارت کنم یا به خودم ببالم؟


فلسفه وجود این 5 دایره، شناخت است، نه پیش داوری
پس با خودت روراست باش
با افرادی که در نظر تو بد خلق اند، مدارا کن
و خودت را مقید نکن که چون به صرف اینکه با کسی در سر کار و یا اوقاتی ممتد
هر روز زمانی را می گذرانی
باید او را در دایره اول و نزدیک به خودت جای دهی


در دایره اول افرادی را بگذار که از صمیم جان به آنها اعتماد داری
حتی اگر هر روز آنها را نمی بینی
ولی وجود آنها باعث حس خوب و ارزشمندی در تو می شود
از خودت بپرس
در مورد افکار و خواسته هایم به چه کسی می توانم اعتماد کنم؟
آنها همان کسانی هستند که در دایره اول جای دارند
با این افراد و در کنار آنها، قدرتمندی...
ارزشهای مشترک با آنها داری
و با حضور آنها در زندگیت، دنیا را زیباتر می بینی
دوستان و همراهانی خارق العاده!


دایره دوم جای کسانی است که به رشد معنوی تو کمک می کنند
مربیان... آموزگاران
و شاید هم افرادی که تنها برای وقت گذرانی خوبند
بیرون رفتن و خندیدن...
چیزی به تو اضافه نمی کنند
ولی در عین حال هم باعث نمی شوند که حس بدی نسبت به خودت داشته باشی


دایره سوم همکاران و اقوامند
و شاید هم آدمهای خنثی، کسانی که نقش بسیار کوچکی در چند ساعت از زندگی تو ایفا می کنند
و تاثیر آنها نیز تنها همان چند ساعتی است که با آنها هستی
هیچ زمانی در غیر از ساعت ملاقاتشان به آنها فکر نمی کنی
و به راحتی می شود با فرد دیگری جایگزین شوند
افراد این دایره در محدوده کار و وظایفشان با تو هستند و لاغیر


دایره چهارم سر آغاز عزم راسخ توست!
آنها کسانی هستند که در کار تو اخلال ایجاد می کنند
افراد این دایره لزوما" با خود واقعی تو مرتبط نیستند
حتی ممکن است رییس اداره ای باشد که تنها دورادور با کار آنها در ارتباطی
افراد این دایره در زندگی اجتماعی و حرفه ات مهم هستند...
در کنار آنها نمی توانی راحت باشی
و وقتی آنها را می بینی شاید حتی آشفته و پریشان شوی


دایره آخر جای دورترین افراد است
جای آدمهایی که به تو لطمه زده اند، تحقیرت کرده اند،
کسانی که همیشه به تو انرژی منفی می دهند
و احساسات زجرآوری را با آنها تجربه می کنی


خوب اکنون که جای هر کس را تعیین کردی
اجازه نده کسانی که در دایره آخر جای دارند
مستقیما" روح و روان تو را هدف قرار دهند
نگذار کسی اولویت زندگی تو باشد، وقتی تو فقط یک انتخاب در زندگی او هستی...
یک رابطه بهترین حالتش وقتی است که دو طرف در تعادل باشند


شخصیت خودت را برای کسی تشریح نکن
چون کسی که تو را دوست داشته باشد به آن توضیحات نیازی ندارد
و کسی که از تو بدش بیاید، باور نمی کند!


وقتی دائم بگویی گرفتارم، هیچ وقت آزاد نمی شوی
وقتی دائم بگویی وقت ندارم، هیچوقت زمان پیدا نمی کنی
وقتی دائم بگویی فردا انجامش می دهم، آن فردا هیچوقت نمی آید!
وقتی صبح بیدار می شویم دو انتخاب داریم:
برگردیم بخوابیم و رویا ببینیم،
یا بیدار شویم و رویاهایمان را دنبال کنیم.
انتخاب با توست...
ما کسانی که به فکرمان هستند را نگران می کنیم و حتی به گریه می اندازیم
و گریه می کنیم برای کسانی که حتی لحظه ای به فکر ما نیستند!
این یکی از حقایق عجیب زندگی است،
و اگر این را بفهمی،
هیچوقت برای تغییر دیر نیست!
پاسخ
تشکر کنندگان: payam62 ، amir82 ، pr.kia ، el333 ، shimoda ، nicole.gemini ، Tomas ، maryamkambiz ، mrhj50 ، kasrafo ، سانازی
به ياد داشته باش: من نبايد چيزى باشم که تو مي‌خواهى، من را خودم از خودم ساخته‌ام.

منى که من از خود ساخته‌ام، آمال من است.

تويى که تو از من مي‌سازى آرزوهايت و يا کمبودهايت هستند.

لياقت انسان‌ها کيفيت زندگى را تعيين مي‌کند، نه آرزوهايشان.

و من متعهد نيستم که چيزى باشم که تو مي‌خواهى.

و تو هم مي‌توانى انتخاب کنى که من را مي‌خواهى يا نه.

ولى نمي‌توانى انتخاب کنى که از من چه مي‌خواهى.

مي‌توانى دوستم داشته باشى، همين گونه که هستم و من هم.

مي‌توانى از من متنفر باشى بى‌هيچ دليلى و من هم.

چرا که ما هر دو انسانيم.

اين جهان مملو از انسان‌هاست، پس اين جهان مي‌تواند هر لحظه مالک احساسى جديد باشد.

تو نمي‌توانى برايم به قضاوت بنشينى و حکمي‌صادر کني و من هم.

قضاوت و صدور حکم بر عهده نيروى ماورايى خداوندگار است.

دوستانم مرا همين گونه پيدا مي‌کنند و مي‌ستايند.

حسودان از من متنفرند، ولى باز مي‌ستايند.

دشمنانم کمر به نابوديم بسته‌اند و همچنان مي‌ستايندم.

چرا که من اگر قابل ستايش نباشم نه دوستى خواهم داشت، نه حسودى و نه دشمنى و نه حتي رقيبى.

من قابل ستايشم و تو هم.

يادت باشد اگر چشمت به اين دست نوشته افتاد.

به خاطر بياورى که آن‌هايى که هر روز مي‌بينى و مراوده مي‌کنى.

همه انسان هستند و داراى خصوصيات يک انسان، با نقابى متفاوت، اما همگى جايزالخطا.

نامت را انسانى باهوش بگذار اگر انسان‌ها را از پشت نقاب‌هاى متفاوتشان شناختى و يادت باشد که اين‌ها رموز بهتر زيستن هستند.

مهاتما گاندی
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
پاسخ
تشکر کنندگان: payam62 ، frozen mind ، کیانا ، sohi ، Tomas ، maryamkambiz ، mrhj50 ، kasrafo ، لی لا
نمیدونم این رو کی نوشته ولی خیلی خوب نوشته... گاهی در تلاش برای "ترین"شدن خودمون رو فراموش میکنیم و چیزی که دیگران می پسندند برامون جذاب تر از چیزی که خودمون دوست داریم میشه

هنر معمولی زیستن
معمولی بودن میتواند سخت ترین وضعیت ممکن باشد در زندگی. مثلن؟ شاگرد معمولی بودن. قیافه معمولی داشتن. دونده معمولی بودن و نقاش معمولی بودن و بلاگر معمولی بودن و معمولی ساز زدن و معمولی رقصیدن و دوست پسر معمولی داشتن. منظورم از معمولی همان است که عالی نیست، اما هست. فرهنگ ایده آل گرایی تیغ دولبه ایست که می تواند آدمها را شهید کند. من مثلن. بعد از سالها نقاشی کشیدن و در سایه روشن ذغال روی کاغذ کاهی غرق شدن و حلقه های گرد آبرنگ را با عشق بوییدن، شب تا صبح بالاسر نقاشی نشستن و صبح بوم ها را خیس خیس به دیوار زدن و از ته سالن تماشاشان کردن؛ روزی که فهمیدم در نقاشی خیلی معمولی ام برای همیشه کنارش گذاشتم. وقتی همکلاسی دبیرستانم در عرض دو دقیقه با مدادنوکی بی جانش خانم مان را با آن دندان های موشی و شلخته ی موهای فر کنار گوشش که از مقنعه چانه دار میزد بیرون کوبید کنار طرحی که من بیست دقیقه طول کشیده بود تا دزدکی در حاشیه جزوه از معلم مان بکشم. حقیقت این است که دوستم در نقاشی یک نابغه بود و تمرین و ممارست من خیلی با نبوغ او فاصله داشت و من لذت نقاشی کشیدن را از خودم گرفتم تا خفت معمولی بودن را تحمل نکنم. ضعیف بودم آن روزها. دنیایم آنقدر کوچک بود که با بیشتر شاخص ها "ترین" بودم و این ترین بودن آدم را ضعیف و شکننده می کند.
شاید همه آدم ها اینطور نباشند. من اما همیشه درونم یک سوپر انسان داشته ام که دست به گچ بزند باید طلا شود. یک توانای مطلق که در هیچ کاری حق معمولی بودن ندارد. معمولی بودن شجاعت می خواهد. آدم اگر یاد بگیرد معمولی باشد نه نقاشی را میگذارد کنار، نه دماغش را عمل میکند، نه حق خوردن در یک سری رستوران ها را از خودش میگیرد، نه حق لبخند زدن به یک سری آدم ها را، نه حق پوشیدن یک سری لباس ها را. حقیقت این است که "ترین" ها همیشه در هراس زندگی می کنند. هراس هبوط در لایه آدم های "معمولی". و این هراس می تواند حتی لذت نقاشی کشیدن، ساز زدن، خواندن، نوشتن، خوردن، نوشیدن و پوشیدن را از دماغشان دربیاورد. مشکل بزرگتر آن مرزی ست که ترین بودن بین لایه لاغر آدم های "ترین" و گروه بی شمار "معمولی" ها می کشد. همیشه چیزی در آدم های معمولی پیدا می شود که برای ترین ها ترحم برانگیز باشد. مثلنِ ترحم، همدلی و هم دردی نیست ها. مثلن ش می شود جملاتی مثل آخی، بیچاره با این صداش آواز هم می خواند، بیچاره برای این دوست پسرش شعر هم میگوید، بیچاره با این آی کیو فوق لیسانس هم میخواهد بخواند، بیچاره با این سطح زبانش خارج هم می خواهد برود و غیره. همینقدر منزجرانه و همین قدر دور از زندگی نرم و ناب و ساده ای که بین آدم های معمولی جریان دارد.
تصمیم گرفته ام خودِ معمولی م را پرورش دهم. نمی خواهم دیگر آدم ها مرا فقط با "ترین" هایم به رسمیت بشناسند. از حالا خودِ معمولی م را به معرض نمایش می گذارم و به خود معمولی م عشق می ورزم و به آدم ها هم اجازه دهم به منِ معمولی عشق بورزند
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
پاسخ
تشکر کنندگان: frozen mind ، کیانا ، amir82 ، ASALI ، asal1907 ، mgolchin13 ، Tomas ، maryamkambiz ، mrhj50 ، kasrafo ، سانازی
جواب ایمیل”شما برنده لاتاری شدید”را ندهید



خبرگزاری مهر: پلیس فضای تبادل اطلاعات با هشدار به کاربران اینترنتی تاکید کرد که کاربران مراقب ایمیل هایی با عناوین “شما برنده لاتاری شده اید” و یا “شما برنده خوش شانس این ماه هستید”، باشند.
پلیس فتا نیروی انتظامی جمهوری اسلامی با اشاره به افزایش تعداد ایمیل هایی که به کاربران اینترنتی خبر برنده شدن در بخت آزمایی را می دهند، تاکید کرد که کاربران باید مراقب ایمیل هایی با عناوین “شما برنده لاتاری شده اید” و یا “شما برنده خوش شانس این ماه هستید” باشند.

براساس اعلام پلیس فتا، تعداد ایمیل هایی که به کاربران اینترنت به ویژه دارندگان ایمیل‌های یاهو و جی میل با پیغام های بیان شده ارسال می شود متاسفانه در حال زیاد شدن است و در این زمینه نیز گزارشات ارسالی به سایت پلیس فتا نشان دهنده این موضوع است که متاسفانه مردم آگاهی مناسب و کافی نسبت به چنین موضوعاتی را ندارند و اکثر درخواست‌های ثبت شده مبنی بر ارائه راهنمایی از پلیس فتا است.

براین اساس برنده شدن در لاتاری‌های خارجی مواردی هستند که ذهن هر کاربر اینترنتی را به خود مشغول کرده و افرادی که تمایل زیاد برای بدست آوردن مال زیاد و آسان را دارند به خود جذب کرده و این کاربران به دنبال بررسی صحت اینگونه موارد هستند.

هشدار پلیس فتا به تمامی کاربران این است که در هنگام مواجهه با اینگونه موارد مراقب فریب این ایمیل‌ها باشند و خود را به مخاطره نیاندازند. برخی از اینگونه ایمیل‌ها اسپم و بسیاری از آنها برای کلاهبرداری به کاربران ارسال می شود و در اغلب موارد کاربری که پیغام برنده شدن برایش ارسال شده به سایت مورد اشاره در ایمیل حتی یک بار هم مراجعه نکرده است.

پلیس فتا با اشاره به اینکه قوانین موجود در فضای وب و معاملات الکترونیکی بین المللی بصورت کامل در ایران مورد قبول و اجرا نیستند تاکید کرد که حتی مواردی که شرکت های ارائه دهنده سرویسهای لاتاری دارای رتبه بین المللی هستند نیز اعتبار و ضمانت اجرایی برای انجام تعهداتشان در ایران را ندارند.

از این رو پلیس فتا از کلیه کاربران می خواهد تا در صورت مواجه شدن با اینگونه موارد به آنها پاسخ نداده و از ارسال اطلاعات شخصی خود در پاسخ به اینگونه موارد خودداری کنند.
2012AS19000
Ankara
یکضرب
هجرت: جولای2012


پاسخ
تشکر کنندگان: hamedrouhi ، frozen mind ، Tomas ، kasrafo
افت مهاجرت از مکزیک به ایالات متحده

مترجم: رفیعه هراتی
روند بزرگ‌ترین مهاجرت جهان در حال معکوس شدن است
مایک خیمنس، مامور گشت مرزی با ایالات متحده، از قسمت مرتفع پوشیده از خار دامنه جنوبی سن دیگو سراسر مرز تیخوانا در مکزیک را زیر نظر دارد.

دهه‌هاست که اهالی فقیر کلونیا لیبرتاد از حصار مرز که به پایگاه عبور غیرقانونی تبدیل شده است، عبور می‌کنند. دیده‌بانان از فراز سقف‌های حلبی، ایالات متحده را زیر نظر دارند و حرکات خیمنس و همکارانش را رصد می‌کنند و موقعیت آنان را از طریق تلفن همراه به مهاجران خبر می‌دهند. خیمنس دل خوشی از کایوت‌هایی [کسانی که کارشان عبور دادن قاچاقی مکزیکی‌ها به آمریکا است] که مردم را به ایالات متحده می‌رسانند، ندارد. او می‌گوید: «آنها اهمیتی به زندگی‌ها نمی‌دهند، آنها به پولی که درمی‌آورند اهمیت می‌دهند. اگر پای کسی پیچ بخورد یا پایش بشکند، او را رها می‌کنند.» به طور متوسط، هر روز یک نفر هنگام عبور از این مرز 2000 مایلی کشته می‌شود.
دهه‌ها بازی موش و گربه بین مهاجران مکزیکی و مقامات مهاجرت آمریکا کشمکشی نسبتا یک‌طرفه بوده است. از هر 10 نفر مکزیکی یک نفر در آمریکا زندگی می‌کند. کل جمعیت مکزیکی‌های مقیم آمریکا 12 میلیون نفر است که نیمی از آنها مهاجر غیرقانونی هستند. این مساله، بزرگ‌ترین جامعه مهاجر جهان را به وجود آورده است. (جامعه وسیع‌تر مکزیکی-آمریکایی، شامل فرزندان متولد آمریکای مهاجران، حدود 33 میلیون نفر هستند.) پس از مکزیکوسیتی، بیشترین تجمع مکزیکی‌ها در لس‌آنجلس است، نه در شهرهای گوادالاخارا و مونترری.
اما این موج مکزیکی فروکش کرده است. بر اساس برآورد موسسه «پیو هیسپانیک سنتر» در واشنگتن، بین سال‌های 1995 تا 2000 حدود 3 میلیون مکزیکی به ایالات متحده نقل مکان کردند که بسیار بیشتر از 700 هزار نفری است که به مکزیک بازگشتند. اما در سال‌های 2010-2005 تعداد تازه‌واردان به 1/4 میلیون نفر افت کرده، ولی بازگشت به مکزیک به 1/4 میلیون نفر افزایش یافته است. این موسسه بر این باور است که اکنون مکزیکی‌ها بیش از آن که به آمریکا بیایند به کشورشان باز می‌گردند. مقامات مهاجرت نیز روند مشابهی را ذکر کرده‌اند. در سال 2000 گشت مرزی تلاش 1/6 میلیون نفر را برای عبور از مرز، خنثی کرد. اما در سال گذشته این رقم تنها 286 هزار یعنی کمترین میزان ظرف 40 سال گذشته بود. اکنون، بزرگ‌ترین مهاجرت جهان در حال معکوس شدن است.
مهاجرت گسترده از مکزیک به ایالات متحده پدیده‌ای نسبتا جدید است. 40 سال پیش، مهاجران کانادا، آلمان و ایتالیا بیشتر از مهاجران مکزیکی بودند. این موج مکزیکی در دهه 1970 به وجود آمد و در دهه‌های 1980 و 1990 به رشد خود ادامه داد. زیرا اقتصاد متزلزل مکزیک، مهاجران بیشتری را به سمت شمال سوق می‌داد و سیاست‌های آسان‌گیرانه مهاجرتی آمریکا امکان سکونت افراد بیشتری را فراهم می‌کرد. در سال 2000 که اوج مهاجرت صورت گرفت، بیش از 750 هزار مکزیکی از مرز عبور کردند.
اما این جریان در حال معکوس شدن است؛ زیرا از مزایای مهاجرت به شمال کاسته شده و به خطرات افزوده شده است. مکزیکی‌ها در جست‌وجو‌ی شغل به آمریکا مهاجرت می‌کنند و اکنون کمتر از گذشته شغل وجود دارد. در سال 2000 نرخ بیکاری در ایالات متحده حدود 4 درصد بود، اما اکنون نرخ بیکاری دو برابر این رقم و تقریبا دو برابر نرخ بیکاری در مکزیک است. صنعت ساخت و ساز در آمریکا، که اکثر مهاجران در این بخش مشغول به کار هستند، به شدت آسیب دیده است. همچنین، مهاجران از بازار کار کنار گذاشته می‌شوند؛ چون آمریکایی‌ها کمتر از گذشته بیرون از خانه غذا می‌خورند، خودشان خانه‌هایشان را تمیز می‌کنند و باغبان‌هایشان را اخراج می‌کنند. اخراج از کشور به حدود 300 هزار مورد در سال افزایش یافته است. اما اکنون حتی افرادی که از آمریکا اخراج می‌شوند، تمایلی به بازگشت به این کشور ندارند. براساس بررسی انجام شده توسط موسسه پیو، در گذشته از میان افراد اخراج شده، هشت نفر از 10 نفر برای بازگشت مجدد تلاش می‌کردند. اکنون این آمار به شش نفر از 10 نفر رسیده است.
همزمان رسیدن به ایالات متحده دشوارتر شده است. در عبور از تیخوانا به سمت سن‌دیگو مساله اصلی، حرکت گروهی در طول مرز بود. گروهی آنچنان بزرگ که توقیف آن توسط ماموران مرزی دشوار بود. اما امروزه مرز سن‌دیگو مکان ترسناکی برای عبور است. در این مرز دو ردیف حصار وجود دارد، که بالای یکی از آنها پوشیده از سیم‌خاردار است و با دوربین‌های دید در شب نصب شده در برج‌ها کنترل می‌شوند. ماموران گشت مرزی، که بیش از 21 هزار نفر در سراسر کشور هستند و یکی از بزرگ‌ترین آژانس‌های اعمال قانون آمریکا را تشکیل می‌دهند، در گروه‌های چهارنفری گشت می‌زنند. در این مرز از سنسورهای لرزه‌ای برای یافتن ردپا و رادارهای نفوذکننده در زمین برای اسکن تونل استفاده می‌شود. همچنین روبات‌ها به کانال‌های فاضلاب فرستاده می‌شوند تا به دنبال حفره‌های ایجاد شده در سیستم فاضلاب بگردند. پیش‌تر، آمریکایی‌هایی که در کمک به مهاجران غیرقانونی مشارکت داشتند آزاد می‌شدند، اما اکنون تحت پیگرد قرار می‌گیرند.
مرز تیخوانا که محبوب‌ترین مکان برای عبور غیرقانونی از جنوب به شمال بود، محبوبیت خود را از دست داده است. در برخی از سال‌های دهه 1990 نیم میلیون مکزیکی که تلاش می‌کردند از سن‌دیگو عبور کنند بازداشت شدند، نزدیک به نیمی از کل این افراد در سراسر مسیر مرز دستگیر شدند. سال گذشته خمینس و همکارانش تنها 42 هزار نفر را دستگیر کردند که یک دهم مجموع دستگیرشدگان در کل کشور است. در حال حاضر مکان مناسب برای عبور از مرز، صحرای آریزونا است. در گذشته افراد کمی از این مسیر استفاده می‌کردند، چون عبور از این مسیر مستلزم 72 ساعت پیاده‌روی در روزهای سوزان و شب‌های سرد است.
رسیدن به ایالات متحده خطرناک‌تر شده است؛ زیرا باندهای جنایتکار مکزیکی متوجه شده‌اند که مهاجران برای اخاذی اهداف مناسبی هستند. دیوید اسکات فیگرالد، کارشناس مهاجرت در دانشگاه کالیفرنیا در سن‌دیگو در این باره می‌گوید: «موانع مسیر، از مرز شروع نمی‌شود بلکه از شمال مکزیک آغاز می‌شود.» بررسی او در شهرهای کوچک مکزیک نشان می‌دهد علاوه بر خطرات طبیعی مثل رودخانه، حیوانات و صحرا، امروزه نگرانی اصلی، خشونت باندهای خلافکار است. این نگرانی کاملا بجاست. کمیسیون حقوق بشر مکزیک برآورد کرده است که سالانه حدود 20 هزار مهاجر آمریکای جنوبی و مرکزی هنگام سفر در مکزیک ربوده می‌شوند. گورهای دسته‌جمعی پیدا شده در مرز تامائولیپاس در سال‌های 2010 و 2011 نزدیک به 300 جسد را در خود جای داده بودند.
از سوی دیگر، بسیاری از ثروتمندان مکزیکی از مکان‌هایی که دیگر برای مرفه‌های انگشت‌نما امن نیست، نقل مکان کرده‌اند. شهرهای تگزاس همچون برونسویل و مک‌آلن شاهد نفوذ ثروتمندان مکزیکی بوده‌اند. آنان در شمال مرز زندگی می‌کنند؛ اما
کسب و کارهایشان همچنان در شهرهای ماتاموروس یا مونترری قرار دارند. در مجاورت سن‌دیگو مثلا در ایست لیک بسیاری از ثروتمندانی که از باخا کالیفرنیا نقل مکان کرده‌اند، زندگی می‌کنند.
درحال حاضر اکثر کسانی که از مرز تیخوانا عبور می‌کنند به سمت جنوب می‌روند. موسسه مادره آسونتا، که پناهگاهی برای زنان و کودکان مهاجر در تپه‌های حومه تیخوانا است، ماهانه حدود 120 نفر را اسکان می‌دهد و برای آنان غذا، اتاق به همراه توصیه‌های قانونی و دسترسی به اینترنت فراهم می‌کند.
مری گالبان، مدیر موسسه مادره آسونتا، می‌گوید: 10 سال پیش این موسسه تنها با مهاجرانی که به سمت شمال می‌رفتند سر و کار داشت. اما اکنون با زنانی سر و کار دارد که ایالات متحده را ترک کرده‌اند. گالبان می‌گوید: «برخی از آنها زمانی که بچه بودند به ایالات متحده برده شدند. بعضی از آنها حتی مردمی را که زمانی با آنان زندگی می‌کردند، نمی‌شناسند.»
زنان این پناهگاه برنامه‌های مختلفی دارند. آنگلا که دهه چهلم زندگی‌اش را سپری می‌کند، امیدوار است پیش از بازگشت به سن برناردینوی کالیفرنیا، خانواده‌اش را در اوآخاکا ملاقات کند. او در سن برناردینو در کارخانه بازیافت پلاستیک کار می‌کرد و هفته‌ای 250 دلار درآمد داشت که بسیار بیشتر از درآمد ناچیز روزانه 54 پزویی (4.20 دلاری) در اوآخاکاست. رزا که به مدت 24 سال در آمریکا زندگی کرده، مصمم است به این کشور بازگردد. اما زن جوان‌تری که خود را معرفی نکرد، قصد دارد با چهار فرزندش به زادگاه خود در گوئررو بازگردد. او می‌گوید: «زندگی اینجا دشوارتر است» اما عبور از مرز آنقدر سخت شده است که او ترجیح می‌دهد در مکزیک بماند.
افزایش تعداد افراد بازگردانده شده از مرز، شهر تیخوانا را تحت فشار قرار داده است. روزانه 400 نفر به این شهر بازگردانده می‌شوند. ویکتور کلارک آلفارو، از مرکز دوملیتی حقوق بشر، برآورد می‌کند حدود یک سوم این افراد از زندان‌ها می‌آیند یا اعضای گروه‌های خلاف‌کار هستند. برای این افراد که خالکوبی دارند و به سختی اسپانیایی صحبت می‌کنند و لباس‌های عجیب و غریب آمریکایی به تن می‌کنند، یافتن کار دشوار است. تنها کارفرمای مشتاق برای جذب این افراد سازمان‌های خلاف‌کاری است که تمایل دارند مردان جوان مرتبط با خرده‌فروشان مواد مخدر در مجاورت سن‌دیگو را به کار بگیرند. مقامات آمریکایی برای کاهش فشار در این مرز، برخی از مهاجران غیرقانونی را با هواپیما به مکزیکوسیتی منتقل می‌کنند. مقامات تیخوانا نیز در تلاشند این افراد را به مکان‌های دیگر منتقل کنند. کارلوس بوستامانته، شهردار تیخوانا، می‌گوید: «تهیه بلیت و فرستادن این افراد به زادگاهشان برای شهر ارزان‌تر تمام می‌شود.»
اما حتی میلیون‌ها مکزیکی که در خارج مانده‌اند به زادگاهشان وابستگی دارند. تماس تلفنی از ایالات متحده به مکزیک بیش از کل تماس به اروپای غربی است. مکزیکی‌هایی که در خارج زندگی می‌کنند، علاقه چندانی به سیاست کشورشان ندارند؛ به طوری که تنها 40 هزار نفر از آنان در انتخابات ریاست‌جمهوری امسال رای دادند. این در شرایطی است که اگر همه آنها رای می‌دادند، می‌توانستند نتیجه انتخابات را تغییر دهند. با وجود این، آنان در زندگی اقتصادی وطنشان نقش فعالی دارند. سال گذشته مکزیکی‌های مقیم خارج، 22.8 میلیارد دلار برای خانواده‌هایشان ارسال کردند. ارسال پول از ایالات متحده به مکزیک بیشترین جریان ارسال پول در جهان به شمار می‌رود و بیش از صنعت گردشگری ارز وارد این کشور می‌کند.
این جریان سرمایه هنوز به رکورد سال 2007 باز نگشته، اما در حال افزایش است. در سال 2007 پول ارسالی به مکزیک به 26 میلیارد دلار رسیده بود. مارسلو گیوگال از بانک جهانی می‌گوید همچون دیگر نقاط جهان، ارسال پول به طور شگفت‌انگیزی طی بحران مالی رو به افزایش بود. به گفته او، «کارگران مهاجر [در ایالات متحده] پول کافی برای گذران زندگی دارند، اما افراد خانواده‌شان نیازمند پول هستند.» بنابراین مهاجران با خود فکر می‌کنند «به رستوران و سینما نمی‌رویم و در عوض برای خانواده‌هایمان پول می‌فرستیم.»
به دلیل روند رو به رشد قانونی شدن مهاجران مکزیکی در ایالات متحده، ارسال پول افزایش خواهد یافت. بر اساس آمار موسسه پیو، بین سال‌های 2007 تا 2011 جمعیت مکزیکی‌های ثبت نشده از 7 میلیون نفر به 6.1 میلیون نفر کاهش یافته و جمعیت مهاجران قانونی از 5.6 میلیون نفر به 5.8 میلیون نفر افزایش یافته است. شهروند قانونی بودن درآمد بالقوه مهاجران را افزایش می‌دهد و آنان را همچون سایر کارگران مستحق دریافت مزایای تامین اجتماعی می‌کند. با روند فعلی، تا زمان چاپ این مقاله، تعداد مهاجران مکزیکی قانونی در ایالات متحده بیشتر از مهاجران غیرقانونی خواهد بود. این مساله به نفع مردم دو طرف مرز خواهد بود.
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
پاسخ
تشکر کنندگان: asal1907 ، rouzbehdarvishi ، masih sh ، payam62 ، frozen mind ، saied-k ، Tomas ، kasrafo ، mrhj50
اسرار امضا

کساني که به طرف عقربهاي ساعت امضاء می‌كنند انسان‌های منطقی هستند

كسانی كه بر عكس عقربه‌های ساعت امضاء میكنند دير منطق را قبول می‌كنند و بيشتر غير منطقی هستند

كسانی كه از خطوط عمودی استفاده میكنند لجاجت و پافشاری در امور دارند

كسانی كه از خطوط افقی استفاده میكنند انسان‌های منظّم هستند

كسانی كه با فشار امضاء می‌كنند در كودكی سختی كشيده‌اند

كسانی كه پيچيده امضاء می‌كنند شكّاك هستند

كسانی كه در امضای خود اسم و فاميل می‌نويسند خودشان را در فاميل برتر می دانند

كسانی كه در امضای خود فاميل می‌نويسند دارای منزلت هستند

كسانی كه اسمشان را می‌نويسند و روی اسمشان خط می‌زنند شخصيت خود را نشناخته‌اند

كسانی كه به حالت دايره و بيضی امضاء می‌كنند ، كسانی هستند كه میخواهند به قله برسند

مهاتما گاندی:

به ياد داشته باش: من نبايد چيزى باشم که تو مي‌خواهى، من را خودم از خودم ساخته‌ام.

منى که من از خود ساخته‌ام، آمال من است.

تويى که تو از من مي‌سازى آرزوهايت و يا کمبودهايت هستند.

لياقت انسان‌ها کيفيت زندگى را تعيين مي‌کند، نه آرزوهايشان.

و من متعهد نيستم که چيزى باشم که تو مي‌خواهى.

و تو هم مي‌توانى انتخاب کنى که من را مي‌خواهى يا نه.

ولى نمي‌توانى انتخاب کنى که از من چه مي‌خواهى.

مي‌توانى دوستم داشته باشى، همين گونه که هستم و من هم.

مي‌توانى از من متنفر باشى بى‌هيچ دليلى و من هم.

چرا که ما هر دو انسانيم.

اين جهان مملو از انسان‌هاست، پس اين جهان مي‌تواند هر لحظه مالک احساسى جديد باشد.

تو نمي‌توانى برايم به قضاوت بنشينى و حکمي‌صادر کني و من هم.

قضاوت و صدور حکم بر عهده نيروى ماورايى خداوندگار است.

دوستانم مرا همين گونه پيدا مي‌کنند و مي‌ستايند.
پاسخ
تشکر کنندگان: قاصدک مهاجر ، frozen mind ، soheilbadami ، mom ، saied-k ، Tomas ، maryamkambiz ، kasrafo
مطلبی اقتصادی و عمیق به نقل از روزنامه دنیای اقتصاد

طوفان که بیاید لاشخورها می‌آیند

محمدرضا فرهادی‌پور
در علم اقتصاد اصطلاحی تحقیرآمیز هست به نام قیمت ناعادلانه که به توصیف وضعیتی می‌پردازد که در آن، یک تولیدکننده یا فروشنده کالاها و خدمات در شرایطی خاص آنها را به قیمتی بالاتر از قیمت عادلانه مورد قبول می‌فروشد.

در تابستان 2004، طوفان چارلی از خلیج مکزیک خروشید و فلوریدا را در‌بر‌گرفت. این طوفان بیست و دو نفر را کشت و باعث 11 میلیارد دلار خرابی شد. بعد از طوفان، در پمپ بنزینی در اورلاندو، قالب‌های یخ دو دلاری را ده دلار می‌فروختند. در نتیجه کمبود برق برای یخچال‌ها و کولرها در اواسط آگوست، بسیاری از مردم انتخاب چندانی نداشتند و مجبور بودند قیمت بالای آن را بپردازند. درختان افتاده بر روی سقف خانه‌ها تقاضا برای اره‌برقی و تعمیرات سقف را تشدید کرد. پیمانکاران برای برداشتن دو درخت از روی سقف خانه‌ها 23000 دلار می‌خواستند. فروشگاه‌هایی که معمولا ژنراتورهای کوچک خانه‌ای را 250 دلار می‌فروختند، حالا 2000 دلار می‌خواستند. یک زن هفتاد و هفت ساله سالخورده با شوهر سالخورده‌تر و دختر معلولش یک شب 160 دلار برای اتاق متلي پرداخت می‌کردند که در حالت عادی 40 دلار بود. بسیاری از فلوریدایی‌ها از قیمت‌های متورم‌شده عصبانی شدند. یک شهروند گفته بود که مجبور بوده برای یک درخت افتاده از روی سقف خانه‌اش 10500 دلار بپردازد و از نظر او نادرست بود که گروهی از مردم «برای سرمایه‌دار شدن از گرفتاری و بدبختی دیگران نفع ببرند.» دادستان کل فلوریدا می‌گفت: «این سطح از حرص و آز در میان گروهی از مردم شگفت‌آور است، سطحی از حرص که باید در روح‌شان داشته باشند تا از رنج دیگران در جریان این طوفان بهره‌برداری کنند.» فلوریدا قانونی دارد علیه قیمت ناعادلانه! بعد از طوفان، اداره کل دادستانی بیش از دو هزار شکایت‌نامه دریافت کرد كه بعضی از آنها منجر به طرح دعوی در دادگاه شد. در همین هنگام بحثی در میان اقتصاددانان درگرفت که قیمت عادلانه قابل‌دفاع است یا قیمت ناعادلانه. برخلاف قیمت ناعادلانه، قیمت عادلانه توسط ارزش ذاتی کالاها و خدمات تعیین می‌شود و البته پيش‌تر مورد بحث بود. اما اقتصاددانان بازار آزاد معتقدند که قیمت‌ها توسط عرضه و تقاضا تعیین می‌شوند و چیزی به نام «قیمت عادلانه» در کار نیست. توماس سوئل، یک اقتصاددان بازار آزاد، قیمت ناعادلانه را یک «اصطلاح از نظر احساسی قوی، اما از نظر اقتصادی بی‌معنا می‌نامد که بیشتر اقتصاددانان به آن توجهی ندارند؛ زیرا این اصطلاح خیلی مغشوش‌تر از آن است که خودشان را با آن آزار دهند.» استدلال سوئل این بود که قیمت‌های بالاتر برای یخ، آ‌ب‌معدنی، برق، ژنراتور برق و اتاق متل قیمت‌های ناعادلانه‌ای نیستند و تازه این مزیت را دارند که استفاده چنین کالاها و خدماتی را برای مشتریان محدود می‌کند و از سوی دیگر انگیزه‌های لازم را برای عرضه‌کنندگان آنها فراهم می‌کند. از نگاه او این قیمت‌های بالاتر تنها منعکس‌کننده ارزشی هستند که مصرف‌کنندگان درگير در مبادله کالاها یا خدمات حاضرند براي آنها بپردازند. اما گروهی دیگر از اقتصاددانان در دفاع از قوانینی استدلال می‌کردند که علیه قیمت ناعادلانه‌اند. از نگاه آنها در مواقع و شرایط اضطراري، دولت نمي‌تواند كنار بايستد؛ در حالي‌كه افراد متحمل پرداخت قيمت‌هاي غيرمعقولی هستند که مجبورند در جست‌وجو برای زندگی بعد از طوفان بپردازند. دادستان کل فلوریدا که ظاهرا اقتصاد هم بلد بود چنین نوشت که: «اين وضعيت [شرایط بعد از طوفان] بازار آزاد نرمال نيست كه خريداران به‌طور آزادانه براي ورود به بازار و ملاقات با فروشندگان وارد شوند و قيمت در آن به‌طور توافقي بر اساس عرضه و تقاضا تعيين شود. در شرايط اضطرار، خريداران گرفتار، هيچ آزادي‌ای ندارند. خريدِ آنها از ضروريات زندگی‌شان مثل جاي امن اجباري است.»
اگر بپذیریم که افزایش شدید قیمت ارز در بازار دارو خود مثل طوفاني بود برای بیماران نیازمند به دارو و داروهای خاص، باید بپذیریم که بعد از طوفان در بازار دارو هم لاشخورها می‌آیند. اما ممكن است برخي با استناد به قوانين عرضه و تقاضا براي شرايط نرمال استدلال كنند كه قیمت پرداختی توسط بیماران نه تنها ناعادلانه نیست که خیلی هم عادلانه است. ظاهرا کمبود دارو و افزایش قیمت‌ها در این بازار هم سبب حضور عرضه‌کنندگان جدید یا افزایش عرضه دارو نشده است. دولت هم در عمل مقرراتی برای ممانعت از قیمت بالا (به زعم بيماران ناعادلانه) در بازار دارو ندارد. رانت و سود ناشی از این طوفان دارویی آنقدر هست که فعالان بازار را وسوسه کند. اما عملکرد بازار دارو چند پرسش مهم‌تر را به ذهن متبادر می‌سازد: آیا کار فروشندگان دارو با بيماران – در شرایطی که دولت می‌گوید ارز دارو را تامین می‌کند و تحریم هم شامل حال دارو نمی‌شود- و دریافت قیمت‌های خیلی بالا، کاری منصفانه است یا نه؟ اگر بله، قانون و مقررات دولتی باید در این خصوص چه بکند؟ آیا دولت باید از قیمت ناعادلانه ممانعت به عمل آورد، حتی اگر آزادی مصرف‌کنندگان و فروشندگان دارو را به هم بزند و انتخاب آنها را محدود کند؟ این پرسش‌ها همه درباره این است که: مردم چگونه با هم رفتار می‌کنند وقتی که طوفان می‌آید؟ جامعه باید چگونه سازماندهی شود؟ مفهوم عدالت در جامعه چگونه تعبیر می‌شود؟ آیا رفاه جامعه توسط قیمت‌های گزاف تحمیل‌شده بر بیماران یا مصرف‌کنندگان مواد غذایی بیشتر می‌شود؟ آیا اگر قیمت‌های بالاتر در شرایط بروز طوفان سبب عرضه بیشتر کالاها و خدمات شوند، این می‌تواند با باری مقایسه شود که این قیمت‌های بالاتر بر دوش کسانی تحمیل می‌کند که دیگر توانایی خرید آنها را ندارند. وجود چنین قیمت‌هایی احتمالا سبب می‌شوند که کسانی که سرپناه ندارند در شرایط طوفان به سوی سرپناه امن نروند و بیمارانِ ناتوان از پرداخت وجه دارو، قید درمان را بزنند. به عبارت دیگر، «خریداران گرفتار، آزادی ندارند و مجبورند.» اگر کسی بخواهد با خانواده‌اش از دست طوفان فرار کند، پول گزافی که باید برای بنزین بپردازد عادلانه هست یا خیر؟ مردم و به‌طور خاص بیماران، عصبانی می‌شوند از اینکه ببينند شکار «لاشخورهایی» می‌شوند که از بیچارگی آنها سوءاستفاده می‌کنند و شاید خواهان مجازات آنها شوند؛ اما چه کنند که آنها از این طوفان نفع می‌برند و پاداش می‌گیرند. آیا عده‌ای که در این شرایط ثروتمندتر می‌شوند، واقعا استحقاق این ثروت را دارند؟
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
پاسخ
(2012-10-03 ساعت 17:26)mansour*** نوشته:  آنچه که مردم لیبی داشتند
و حالا حسرت آن را می خورند!


بزودی یک سال از کشته شدن فجیع قذافی رهبر لیبی خواهد گذشت. کشور جماهیر عربی لیبی عضو رسمی سازمان ملل متحد و پایبند به همه قوانین و کنوانسیون های مختلف جهانی بود .
از بدو سرنگونی حکومت پادشاهی فاسد این کشور توسط افسران ناسیونالیست و ملت گرا، آمریکا و کشور های غربی بنای کینه توزی خود را با رژیم جدید درعرصه های مختلف را نشان دادند. حتی در زمان حکومت ریگان یک بار هواپیما های جنگی این کشور منزل مسکونی قذافی را جهت کشتن او بمباران کردند . اما بخت با رهبر لیبی یارشد و چند ساعت قبل از بمباران او به مکانی دیگر رفته بود. (در آخرین لحظات اتحاد شوروی او را از این خطر آگاه کرده بود- مترجم) گناه کبیر حکومت لیبی به رهبری قذافی آوردن بالا ترین شاخص زندگی مرفه در آفریقا برای مردم خود بود و از طرف دیگر نمونه ای از یک کشور مستقل در قاره سیاه. تا زمان اتحاد شوروی و کشورهای سوسیالیستی قذافی توانست با پشتوانه آن ها در مقابل متجاوزان و جهان خواران مقاوت کند . بعد از نابودی کشورهای سوسیالیستی، جنگ و دندان نشان دادن های آمریکا دست آخرکار را به آن جا کشاند تا کینه دیرینه خود را بر سر مردم لیبی خالی کنند و تحت عنوان "بمباران های بشر دوستانه " خاک این کشور مستقل و عضو سازمان ملل متحد را بوسیله سازمان نظامی جهنمی ناتو به توبره ببندند. اگر قذافی یک گناه داشته باشد آن است که در مقابل سلطه گران جهانی مقاومت کرد، بقیه دلائل تسخیر این کشوردروغ های بزرگ بودند و بس . نمودار زیرین سند گویائی است در باره لیبی و قذافی .

شانزده چیزی که اهالی لیبی دیگر نخواهند داشت

1- در لیبی چیزی به نام قبض برق وجود نداشت. هزینه برق برای همه رایگان بود
2- چیزی به نام بهره بانکی وجود نداشت. همه بانکها موظف بودند وامهایی با صفردرصد سود ارائه کنند.
3- داشتن خانه یک حق مسلم برای تمام لیبیایی ها بود.
4- هر زوج تازه ازدواج کرده، از دولت معادل پنجاه هزار دلار بابت خرید آپارتمان و شروع زندگی هدیه می گرفتند.
5- هزینه تحصیل و هزینه های پزشکی در لیبی مجانی بود. قبل از قذافی 25 درصد مردم باسواد بودند و در حال حاضر 83 درصد.
6- اگر یکی لیبیایی تصمیم می گرفت زراعت کند، مزرعه ، خانه، تجهیزات، بذر و احشام برای شروع کار به صورت رایگان به او داده می شد.
7- اگر یک شهروند لیبی به امکانات پزشکی مورد نیازش در داخل لیبی دست پیدا نمی کرد، دولت هزینه درمان و اقامت او در خارج از کشور را به مقدار 2300 دلار در ماه تقبل می کرد.
8- اگر یک شهروند لیبی اتوموبیل می خرید، نیمی از هزینه آن توسط دولت پرداخت میشد .
9- قیمت بنزین در لیبی 14 سنت در لیتر بود.
10- لیبی هیچ بدهی خارجی نداشت و غیر از آن صد و پنجاه میلیارد دلار ذخیره ارزی داشت که اکنون تمام آن پول در دنیا بلوکه شده است.
11- اگر یک لیبیایی نمی توانست شغلی مرتبط با تحصیلات خود پیدا کند، دولت موظف به دادن دستمزد معادل همان شغل تا زمان پیدا شدن شغل برای او می بود.
12- قسمتی از درآمد فروش نفت لیبی سالیانه به حساب بانکی هر شهروند واریز می شد.
13- هر زنی که زایمان می کرد، پنج هزار دلار از دولت هدیه دریافت میکرد.
14- قیمت چهل قرص نان در لیبی پانزده سنت بود.
15- بیست و پنج درصد اهالی لیبی تحصیلات دانشگاهی داشتند.
16- قذافی بزرگترین پروژه آبیاری اجرا شده توسط انسان را در بیابانهای لیبی پیاده سازی کرد که در تمام صحرا دسترسی به آب وجود داشته باشد.

ببخشید میشه منبع این مطلب رو هم بگذارید!!!
این آمار و ارقام رو کی داده بیرون؟
این بیشتر شبیه توهمه تا واقعیت !
نوشتید:اگر یک گناه داشت!!!!!!! یعنی مالک اشتر یا ابوذر و اینا فرض کرید این دیکتاتور مفلوک رو دیگه...
این چیزایی که تو این مطلب نوشته تو کویت هم نیست ....اگر چه ممکنه یکی دو تاش درست بوده باشه ولی ترکیب اونها با یک سری مطالب غیر واقع و دادنش به خورد عوام چیزی جز مغلطه نیست!
لطفاً هر مطلبی رو دربست قبول نکینید و یک کمی در اون تامل کنید اگر منطقی نبود نقل قولش نکنید و گرفتار شایعه سازان و پروپاگاندا گران نشید!
(2013AS000053xx) چهار نفر - ابوظبی - هفته2 آپریل Big Grinیکضرب - مقصد: ایرواین، کالیفرنیا
پاسخ
تشکر کنندگان: soheilbadami ، Tomas ، mohammadg846
اگر این مطالب درست بود چطور مردم به این قیام دست زدند . توهم شهر فاضله گریبان نویسنده رو گرفته است.
پاسخ
تشکر کنندگان: mgolchin13 ، Tomas
بیخوابی به سرم زده بود نت چرخ میزدم مطلب زیر به نظرم واسه مهاجرسرا جالب اومد. به هر حال هرکدوم از ما تا مستقر بشیم حداقل سه چهار تا سفر هوایی در پیش داریم.
نکات پزشکی سفرهای هوایی طولانی را هم جمع و جور کردم و گذاشتم اینجا تو تاپیک مشاوره پزشکی برای مهاجران.

مطلب زیر برگرفته شده از سایت جامعه متخصصان ایران iran-jam.com

● سفر با هواپيما
پیش از پرواز بهتر است با ایمنی پروازهای هوایی در هواپیما آشنا شوید تا این سفر هوایی بیشتر به شما و خانواده‌تان خوش بگذرد.
۱) پروازهای یکسره را انتخاب کنید:
گاهی شما مجبورید برای پرواز به نقطه‌ای دور، پروازهای خود را عوض کنید. جالب است بدانید بیشتر حوادث هوایی در هنگام بلند شدن هواپیما از زمین یا هنگام نشستن آن روی زمین رخ می‌دهند بنابراین در صورتی که پروازهای یکسره را انتخاب کنید، ایمنی بیشتری خواهید داشت.
۲) یک هواپیمای بزرگ:
سعی کنید هواپیماهایی را برای پرواز انتخاب کنید که بزرگ باشند و حداقل بیش از ۳۰ مسافر صندلی داشته باشند. در حوادث هوایی شانس زنده ماندن مسافران در هواپیماهای بزرگ بیشتر است.
۳) به توصیه‌های پیش از پرواز گوش دهید:
شاید به نظر شما صحبت‌های مهمان‌دار و حرکات تکراری او پیش از پرواز، خسته‌کننده باشد ولی به آن توجه کنید چون ممکن در خروج اضطراری در هواپیماهای گوناگون متفاوت باشد. کارت ایمنی پرواز را هم دقیقا مطالعه کنید.
۴) تا هنگامی که روی صندلی نشسته‌اید، کمربندهای پرواز را بسته نگه دارید:
تلاش کنید هنگامی که روی صندلی هواپیما نشسته‌اید و پرواز ادامه دارد کمربندهای پرواز را بسته نگه دارید. در این صورت اگر هواپیما در یک تور بولانس (جریان هوا) اتفاقی افتاد و دچار تکان‌های شدید شد شما پرتاب نخواهید شد و ایمنی بیشتری خواهید داشت.
۵) مواد خطرناک را از چمدان‌تان خارج کنید:
یک لیست طولانی از موادی وجود دارد که خطرناکند و شما نباید آن را در کیف دستی یا چمدان خودتان قرار دهید. بنزین و سایر مواد قابل اشتعال، اسید، الکل، مواد خورانده و گازهای سمی را هرگز همراه خود وارد هواپیما نکنید.
۶) مراقب نوشیدنی‌های داغ باشید:
شاید میل داشته باشید در طول پرواز چای یا قهوه داغ نوش‌جان کنید ولی ممکن است این نوشیدنی‌ها به دلیل حرکت هواپیما روی لباس یا تن شما بریزند. بنابراین اجازه دهید مهمانداران این کار را برایتان انجام دهند آنها در این زمینه آموزش دیده‌اند و می‌توانند نوشیدنی‌ها را در راهروهای هواپیما حمل کنند و به دست شما برسانند.
۷) چمدان‌های چرخ‌دار را انتخاب کنید:
این روزها چمدان‌هایی در رنگ‌های زیبا به بازار آمده‌اند که شما می‌توانید به راحتی آنها را روی چرخ‌هایشان روی زمین بکشید و به راحتی آنها را حمل کنید. اگر لازم باشد چمدان‌های سنگین را بلند کنید (حمل کنید) فشار زیادی بر اسکلت و ستون فقرات خودتان وارد می‌کنید که می‌تواند باعث دردهای عضلانی-اسکلتی پس از مسافرت هوایی شود. معمولا حمل چمدان‌های سنگین‌تر از ۱۸ کیلوگرم دشوار است و می‌تواند فشار زیادی بر بدنتان وارد کند.
۸) اسم و آدرستان را روی چمدان‌ها بنویسید:
برای اینکه خیالتان از بابت گم‌شدن چمدان‌ها راحت باشد، یک برگه کاغذ کوچک بردارید و اسم، نشانی و تلفن خود را روی آن یادداشت کنید. این برگه را روی چمدانتان نصب کنید. برای اطمینان بیشتر، یک عدد از این نوشته‌ها را نیز درون چمدانتان قرار دهید.
۹) چمدانی مخصوص خودتان:
بیشتر چمدان‌ها شکل‌ها و رنگ‌های مشابهی دارند. همین مورد موجب می‌شود شما نتوانید به‌راحتی چمدانتان را از میان چمدان‌های دیگر پیدا کنید و یا شاید مسافری دیگر، چمدان شما را اشتباهی بردارد. بنابراین در هنگام خرید چمدان تلاش کنید نوعی را انتخاب کنید که رنگ و شکل متمایزی داشته باشد.
۱۰) مدارکتان را در چمدان نگذارید:
مدارک و وسایلی که گران و یا بااهمیت هستند را درون چمدان نگذارید. پول نقد، لب‌تاپ و مدارک را در کیف دستی‌تان جای دهید و با خود درون هواپیما ببرید. در صورتی که این وسایل مهم را در چمدان‌تان قرار دهید و به هر دلیلی چمدانتان گم شود، دچار مشکلات جدی خواهید شد.
۱۱) ایمنی در توربولانس هوا:
توربولانس هوا در حین پرواز معمولا غیرقابل پیش‌بینی است و ممکن است هواپیما را دچار تکان‌های ناگهانی کند. بنابراین برای اینکه خودتان و یا فرزندتان پرتاب نشده و دچار آسیب‌های فیزیکی نشوید، باید نکات ایمنی را رعایت کنید. کمربند ایمنی‌تان را همواره بسته نگه‌دارید، فقط در کشور آمریکا سالانه ۳۸ مسافر در اثر نبستن کمربند ایمنی پرواز و افتادن هواپیما در توربولانس دچار صدمه فیزیکی می‌شوند.
۱۲) لباس‌های نخی بپوشید:
تلاش کنید هنگامی که قصد یک مسافرت هوایی دارید، لباس‌های نخی به تن کنید. این لباس‌ها علاوه بر اینکه شما را خنک نگه می‌دارند، در صورتی که هواپیما دچار آتش‌سوزی شد، از شما حفاظت بیشتری می‌کنند، در حالی که لباس‌های نایلونی، پلی‌استر، هنگامی که در برابر حرارت قرار گیرند، ذوب می‌شوند.
۱۳) بیماری خود را اطلاع دهید:
اگر شما و یا فرزندتان مبتلا به یک بیماری هستید، مثل صرع، بیماری قلبی و... که ممکن است طی پرواز دچار حملاتی شوید، حتما پیش از پرواز، مهمانداران را از وضعیت سلامت خودتان آگاه کنید تا آنها آمادگی لازم را برای کمک به شما در شرایط اضطراری داشته باشند.
۱۴) مراقب کودک شیطانتان باشید:
فراموش نکنید این خود شما هستید که مسوولیت مراقبت و نظارت بر فرزندتان را برعهده دارید، نه خدمه هواپیما. بنابراین تلاش کنید او را سرگرم نگه دارید و کنترل کنید. در پروازهای هوایی طولانی جست‌وخیز کودک روی صندلی و یا راهروهای هواپیما می‌تواند موجب ریختن نوشیدنی‌های داغ روی مسافران شود و یا حتی موجب آسیب خود کودک شود. بنابراین برای ایمنی فرزندتان و سایرین او را کنترل کنید. راه دیگر آن است که اجازه ندهید در صندلی مجاور راهرو بنشیند.
۱۵) اسباب‌بازی‌های ایمن:
اگر کودک شما تمایل دارد اسباب‌بازی‌هایش را همراه بیاورد، اجازه ندهید اسباب‌بازی‌های تیز، سنگین و یا حتی قابل‌شکستن را با خود به درون کابین هواپیما بیاورد. اسباب‌بازی‌های الکترونیکی هم می‌توانند با کارکرد سیستم‌های الکترونیکی هواپیما تداخل کنند و خطرآفرین شوند. حتی اگر هم اسباب‌بازی همراه خودتان نبرید، در طول پرواز می‌توانید از مهمانداران خواهش کنید یک اسباب‌بازی برای سرگرم‌کردن کودکتان در اختیارتان بگذارند.
۱۶) ترس از پرواز:
شما هم از پرواز می‌ترسید؟ خواندن خبرهای سقوط هواپیما در روزنامه‌ها شما را حسابی وحشت‌زده می‌کند و در هنگام پرواز هر لحظه می‌ترسید که هواپیمای شما هم سقوط کند؟ ترس از پرواز یک پدیده پیچیده روانی است که با شنیدن خبرهای ناخوشایند در این زمینه بیشتر تحریک می‌شود. توربولانس یا جریان‌های شدید هوا که گاه هواپیما در آن گرفتار می‌شود می‌تواند موجب بروز تکان‌های شدید در هواپیما شود که ترس و اضطراب شما را از پرواز دامن می‌زند. فراموش نکنید این جریان‌های هوا معمولا نمی‌توانند مشکلی در پرواز هواپیما ایجاد کنند و پس از لحظاتی برطرف می‌شوند. در هنگام پرواز آرامش خودتان را حفظ کنید و به جای فکر کردن به صحنه‌های بد به آرامش و مدیتیشن فکر کنید. سرگرم کردن خودتان به مطالعه نیز می‌تواند حواس شما را از ترس منحرف کند. اگر هیچ یک از این روش‌ها کارساز نیست با مشورت پزشک یک عدد قرص آرام‌بخش پیش از پرواز میل کنید.Big Grin
2013AS3xxx- ابوظبی
پاسخ
بارها از اهميت انتخاب کلمات عبور مطمئن و روش‌هاي ساخت رمزهاي محکم صحبت شده و اينکه چگونه هکرها مي‌توانند رمز شما را کشف کنند.
هرچه طول پسورد انتخابي بلندتر و ترکيب بين حروف کوچک + بزرگ + اعداد و سمبل‌ها پيچيده‌تر باشد پسورد محکم‌تري خواهيد داشت.
اگر دوست داريد بدانيد که پسورد شما چقدر مطمئن است و چقدر طول مي‌کشد تا توسط يه کامپيوتر معمولي شکسته شود به سايت How Secure is My Password برويد، فقط رمز خود را در سايت بنويسيد تا مدت زمان لازم براي شکستنش را به شما بدهد. البته توصيه ميکنم پسورد واقعي خودتون رو ننويسين و مشابه پسوردتون رو بنويسين.
کیس نامبر:2013AS5128// سفارت ایروان // تعداد اعضای کیس: دو نفر // کلیر بعد از 49 روز
پاسخ
تشکر کنندگان: ASALI ، kasrafo ، pr.kia ، nora ، Tomas ، iman63ir ، Saiban ، گل نهال ، mohammadg846
مطلبی که یکجورایی به مهاجرت مربوط میشه !

«شايد خودتان را در ده سال آينده نشناسيد!»

بر پايه يافته های تحقيقی جديد، بيشتر انسان ها به اين واقعيت که در گذشته تغيير کرده اند اذعان می کنند، اما تنها تعداد معدودی هستند که تغيير شخصيتی خود در آينده را محتمل می دانند.

به نوشته سايت «لايو ساينس»، انسان ها معمولاً می پذيرند که در ده سال گذشته زندگی «علايق، ارزش ها و حتی شخصيتشان» دستخوش تغييرات زيادی شده است، اما در عين حال اصرار دارند که در ده سال آينده، فرد امروزی باقی خواهند ماند و تغييری نخواهند کرد.

دکتر دنيل گيلبرت، متخصص علم روانشناسی در دانشگاه هارواد، در گفت و گو با سايت لايو ساينس، می گويد: «اين بدان معنا نيست که متوجه تغيير در خود نيستيم، بلکه بيشتر به اين واقعيت دلالت دارد که در هر سنی که باشيم به اين واقعيت اعتراف می کنيم که در ۱۰ سال گذشته تغييراتی زيادی را در خود شاهد بوده ايم. در همه ما انسان ها حسی درونی وجود دارد که بر مبنای آن باور داريم که پيشرفت روندی است که ما را به اين نقطه رسانده و اکنون ديگر کاری نداريم.»

شخصيت دائمی

در هفته جاری (چهارم ژانويه) دکتر گيلبرت و همکارانش طی مقاله ای مفصل در نشريه علمی «ساينس» ضمن گزارش يافته های پژوهش ياد شده، چنين حالت روانی را توهم «پايان تاريخ» نام نهادند.

دکتر گيلبرت می گويد فرقی نمی کند در چه سنی باشيد، آدم ها طوری رفتار می کنند که انگار تاريخ شخصيتشان را شکل داده و اکنون کارش را انجام داده و آنها را در قالب نهايی رها کرده است.

پژوهش فوق به روش ارائه پرسشنامه های اينترنتی به جمعيتی متشکل از ۱۹۰۰۰ نفر شرکت کننده انجام شد. در هر مورد، محققان پاسخ شرکت کنندگان ۱۸ ساله درباره ۱۰ سال آينده شان را با پاسخ ۲۸ ساله ها درباره ۱۰ سال گذشته شان مقايسه می کردند، (و به همين ترتيب ۱۹ ساله ها با ۲۹ ساله ها، ۲۰ ساله ها با ۳۰ ساله ها و ... تا ۶۸ ساله ها.)

بر اين اساس افراد مسن تر، در همه موارد تغيير را «در دهه گذشته زندگی» خود گزارش کردند. در حالی که شرکت کنندگان جوان تر در آن حدی که مسن ترها تغيير را گزارش کرده بودند انتظار تغيير نشان ندادند: «وقتی يک شخص ۴۰ ساله به گذشته خود نگاه می کند، می گويد از نظر شخصيت، ارزش ها، سلايق خيلی تغيير کرده ام. اما زمانی که يک شخص ۳۰ ساله به گذشته اش نگاه می کند می گويد انتظار ندارم آنقدرها در هيچ کدام از اين ابعاد شخصيتی تغيير کنم.»

به ظاهر توهم «پايان تاريخ» به دو دليل بروز می کند: نخست آنکه زمانی که فرد باور می کند که خودش را می شناسد و آينده قابل پيش بينی است، احساس آسودگی به وی دست می دهد. ديگر آنکه اساساً تصور آينده از به خاطر آوردن گذشته دشوارتر است.

اما جالب است بدانيد که اين قضاوت نادرست در دنيای واقعی تبعات زيادی برای انسان ها در بردارد. برای مثال، شخص تصميم هايی در زندگی خود اتخاذ می کند، از ازدواج گرفته تا شغل، با اين باور که دهه ها بعد همين شخصی خواهد بود که امروز است و بودن با همين آدم ها و انجام همين کارها را خواهد پسنديد. در حالی که در عمل به هيچ وجه چنين نخواهد بود و ابعاد مختلف شخصيتی فرد دستخوش تغييرات زيادی خواهد شد.

اما به گفته دکتر گيلبرت يک راه برای مقابله با اين حالت روانی در انسان وجود دارد و آن اينکه هميشه «حاشيه ای برای فرار» برای خود باقی بگذاريد. برای مثال اگر امروز بليطی برای ديدن يک کنسرت در ۱۰ سال آينده خريداری می کنيد، به نفعتان است که بليط های قابل مرجوع شدن را انتخاب کنيد.

با اين همه قبل از اينکه عبارتی جديد مبنی بر حق فسخ يک جانبه ازدواج را در عقدنامه خود بگنجانيد بد نيست بدانيد که بر مبنای تحقيق ديگری که دکتر گيلبرت انجام داده است زمانی که افراد بدانند در آينده امکان تغيير نظر خواهند داشت، نسبت به تصميم های خود احساس رضايت کمتری خواهند داشت. يعنی کسانی که در زندگی خود تصميم های غيرقابل برگشتی اتخاذ می کنند احساس خوشبختی بيشتری خواهند داشت.

به قول دکتر گيلبرت: «آرمانی ترين شرايط آن است که اجازه تغيير رأی داشته باشيد، اما خودتان ندانيد.»
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
پاسخ
تشکر کنندگان: nora ، amir82 ، shimoda ، kasrafo ، Tomas ، maryamkambiz ، mrhj50
اينم فقط بخاطر سايت مهاجرسراي گل:

ترجيح ميدهم در مهاجرسرا باشم و به درس خواندن فكر كنم،تا اينكه در حال درس خواندن باشمو به فكر چرخ زدن در مهاجرسرا باشم!!

(خواهشا الان بعضي ها نيان بگن دكتر شريعتي رو مسخره نكن و اينا!خودم خيلي مخالفم.قصدم فقط يه شوخي بود!)
تونل ها نشان می دهند در دل سنگ ها هم میتوان راه ساخت.....

"اینجآ بجز دوری تــو چیزی به مــن نزدیک نیست"
پاسخ
تشکر کنندگان: Tomas ، pr.kia ، amir82 ، kasrafo ، nora ، parsush ، Saiban
یک مطلب خواندنی : ( منبع نا مشخص و احتمالا ترجمه)

به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر سفر نکنی، اگر کتابی نخوانی، اگر به اصوات
زندگی گوش ندهی، اگر از خودت قدردانی نکنی.

به آرامی آغاز به مردن میکنی زمانی که خودباوری را در خودت بُکشی، وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند. به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر برده عادات خود شوی، اگر همیشه از یک راه تکراری بروی اگر روزمرّگی را تغییر ندهی اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی، یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی.

تو به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر از شور و حرارت، از احساسات سرکش، و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامیدارند … و ضربان قلبت را تندتر میکنند، دوری کنی! و به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر هنگامی که با شغلت، یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی

اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی اگر ورای رویاها نروی، اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یک بار در تمام زندگیت ورای مصلحت اندیشی بروی . . . به آرامی آغاز به مردن میکنی
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
پاسخ
تشکر کنندگان: sohi ، amir82 ، kasrafo ، Tomas ، shimoda ، saied-k ، mrhj50
دیروز توی اخبار یاهو خوندم یه ناشناس در یکی از دانشگاههای آمریکا یه متنی رو نوشته و کاغذش رو چسبونده پشت در دستشوئی دختران ..به نظرم جالب بود گفتم اینجا بذارم تا شما هم بخونید.

To the girl who was raped: You are so strong. I cannot fathom the pain you must have gone through. The fact that you have the bravery to write it (even on a bathroom wall) gives me hope.
To the girl with eating disorders: I promise you, although I don't know you, you are beautiful, you deserve your health. You deserve freedom from that hell.
To the girl with the alcoholic father: I am so sorry for the agony it must cause. Again, such courage is remarkable you must be such a strong person to see such pain.
To the girl whose father died: Missing them never goes away. The ache of their absence never goes away. But the love they had, the memories you share surely must last. I am sure, out of the bottom of my heart, the people who have left you in this world are exceptionally proud of the person you are.
Everytime (sic) I see these walls, these confessions, I feel so blessed to know I have the priviledge (sic) of seeing them. Your moments, these secrets, are all precious even though they are sad. To all of you (including those I did not mention, and those who have not yet written)
-You are worthy.
-You are strong.
-You are brave.
-You are loved.
-Somebody cares.
Written below that, somebody penned a quick response: "To the person who wrote this, thank you."

اینم لینکش :
http://news.yahoo.com/blogs/lookout/anon...24530.html
جهت تبلیغات در سایت با رایانامه ads@mohajersara.com تماس بگیرید.
پاسخ
تشکر کنندگان: Saeedv13 ، sayeh_m ، shimoda ، pr.kia ، nora ، parsush ، Tomas ، sohi ، سمانه777 ، ASALI ، Man ، kasrafo ، خانه




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان