ارسالها: 247
موضوعها: 5
تاریخ عضویت: Dec 2011
رتبه:
47
تشکر: 1
4 تشکر در 1 ارسال
تفاوت چپ دستها و راست دستها
افراد چپ دست در زمینه استفاده همزمان از هر دو نیمكره مغز خود توانایی بیشتری دارند و به همین دلیل در كارهایی كه نیازمند هر دو نیمكره مغز هستند، از افراد راست دست ماهرتر هستند.
از قدیم و ندیم همیشه این بحث در بین مردم مطرح بوده است كه تفاوت بین انسانهای چپدست و راستدست چیست. در این بین برخی از افراد معتقدند كه راستدستها باهوشترند و برخی دیگر چپ دستها را زرنگتر میدانند.
این در حالی است كه نتیجه تحقیقات برخی محققان نشان میدهد، افراد چپ دست سرعتعمل بیشتری دارند، البته این سرعتعمل بیشتر در بازیهای رایانهای و حركات ورزشی نمود پیدا میكند.
دانشمندان در توجیه این مسئله میگویند، انسانها در هنگام انجام كارهایی مانند بازیهای رایانهای، رانندگی در ترافیك و نیز بازیهای ورزشی كه به سرعت بالا و پردازش حجم زیاد اطلاعات نیاز دارند، از هر دو نیمكره مغز خود استفاده میكنند.
اما افراد چپ دست در زمینه استفاده همزمان از هر دو نیمكره مغز خود توانایی بیشتری دارند و به همین دلیل در كارهایی كه نیازمند هر دو نیمكره مغز هستند، از افراد راست دست ماهرتر هستند.
ارسالها: 247
موضوعها: 5
تاریخ عضویت: Dec 2011
رتبه:
47
تشکر: 1
4 تشکر در 1 ارسال
شخصيت شناسي با انگشتر
آن عده از افراد که در دو انگشت و يا بيشتر انگشتر دارند، اعتماد به نفس ندارند و هميشه مراقب هستند تا عشق واقعي شان را بيابند، عاشق تجملات بوده اما آن را جايگزين ناقابلي براي دوستان و عاشق خود مي دانند.
يکي از مواردي که موجب تمايز افراد از يکديگر مي شود، شخصيت است.
به گزارش باشگاه خبرنگاران؛ هرچند که تعاريف مختلفي از شخصيت ارائه شده و از نظر روانشناسي مي توان شخصيت افراد را از طريق آزمونها، پرسشنامه ها و طرق ديگر سنجيد، اما گاه افراد را مي توان از رفتار ظاهري و يا حتي از سلايقشان از يکديگر تميز داد که از جمله آنها رنگ مورد علاقه و يا انتخاب يک نوع پوشش و ... است.
يکي از اين موراد به نوعي به سليقه افراد نيز بر مي گردد، اين است که افراد از کدام انگشت جهت پوشاندن انگشتر استفاده مي کنند.
انگشت شست: شما مجذوب کارهاي مدرن و مد روز بوده و از مورد توجه قرار گرفتن لذت برده و علاقمند به تفريح هستيد، از زندگي لذت مي بريد و هميشه آماده هستيد تا با چيزهاي جديد روبرو شويد.
انگشت اشاره: شما داراي اعتماد به نفس و مسئوليت پذير هستيد، رهبري و هدايت را دوست داريد و در ظاهر بسيار جدي و خشن اما در باطن ملايم و حساس هستيد.
انگشت وسط: بيشتر افرادي که در اين گروه قرار دارند، از رشد و بالندگي سرباز مي زنند و بيشتر خودمحورند و با اين وجود هميشه و به خصوص نسبت به خانواده و دوستانشان بي ريا هستند.
انگشت انگشتري: شما فردي حساس و رمانتيک و عميقا اميدوار به يافتن عشقي گرمابخش و ابدي هستيد.
انگشت کوچک: شما فردي مهربان و متواضع و علاقمند به توجه به جزئيات بوده و به هيچ وجه کوچکترين اشتباه در کارها برايتان قابل تحمل نيست و بيش از حد خود را به کار مشغول مي کنيد.
در چند انگشت: آن عده از افراد که در دو انگشت و يا بيشتر انگشتر دارند، اعتماد به نفس ندارند و هميشه مراقب هستند تا عشق واقعي شان را بيابند، عاشق تجملات بوده اما آن را جايگزين ناقابلي براي دوستان و عاشق خود مي دانند.
انگشتر به دست نمي کنيد: شما خواستار زندگي ساده و بدون تجملات هستيد، افرادي که در اين گروه قرار مي گيرند، بي ريا، قابل اطمينان، آرام، باهوش و سخت کوش و خواستار زندگي ساده و بدون تجملات بوده و هميشه دوستدار آموختن چيزهاي تازه اند، اما به دليل احساس خجالتي که دارند، از جمع دوري کرده و تا جايي که بتوانند از مشاجره پرهيز مي کنند.
گفتني است؛ هرچند که ظاهر مي تواند به عنوان وسيله اي جهت تشخيص شخصيت افراد مورد توجه قرار گيرد، اما بايد توجه داشت که نوع پوشش و ظاهر افراد در مواقعي صرفا به دليل سليقه و علاقه مندي فرد به آن نبوده و گاه به دليل الگوبرداري و يا تبعيت از مد است.
لذا ظاهر افراد و موارد ذکر شده در اين گزارش را به عنوان امري مطلق جهت شناسائي شخصيت افراد در نظر نگيريم و در صورتي که واقعا درصدد شناسايي شخصيت خود و يا فردي هستيم، مراجعه به يک روانشناس و استفاده از آزمونهاي روانشناختي به عنوان موثرترين امر در اين راستا تلقي مي شود.
ارسالها: 247
موضوعها: 5
تاریخ عضویت: Dec 2011
رتبه:
47
تشکر: 1
4 تشکر در 1 ارسال
چگونه عدد وزن مناسب خود را محاسبه کنیم؟
کارشناس واحد بهبود تغذیه مرکز بهداشت خوزستان گفت: بهترین راه برای تعیین وزن مناسب در بزرگسالان، استفاده از روش تعیین نمایه توده بدنی(BMI) است.
مهنوش صاحبدل در گفتوگو با خبرنگار ایسنا اظهار کرد: اضافه وزن و چاقی، زمینه ساز بسیاری از بیماریهای غیرواگیر از جمله دیابت، فشارخون بالا، چربی خون بالا، بیماریهای قلبی عروقی و حتی برخی سرطانهاست و داشتن وزن مناسب لازمه سلامتی میباشد.
وی ادامه داد: بهترین راه برای تعیین وزن مناسب در بزرگسالان، استفاده از روش تعیین نمایه توده بدنی(BMI) است که برای محاسبه آن کافی است وزن خود را بر حسب کیلوگرم بر مجذور قد بر حسب متر تقسیم کنید. که بر اساس این شاخص افراد به 4 گروه تقسیم میشوند.
کارشناس واحد بهبود تغذیه مرکز بهداشت خوزستان با بیان اینکه نمایه توده بدنی 18.5 تا 24.9، محدوده وزن طبیعی و ایدهآل است، افزود : افراد دارای نمایه توده بدنی کمتر از 18.5 را افراد لاغر و افراد دارای نمایه توده بدنی در محدوده 25 تا 29.9 را دارای اضافه وزن مینامند.
وی با بیان اینکه افراد دارای نمایه توده بدنی بالاتر از 30، افراد چاق هستند؛ اضافه کرد: این افراد خود به 3 زیرگروه چاقی درجه یک دارای نمایه توده بدن 30 تا 34.9، چاقی درجه 2 دارای نمایه توده بدن 35 تا 39.9 و چاقی درجه 3 دارای نمایه توده بدن مساوی یا بالاتر از 40 تقسیم بندی میشوند.
صاحبدل عنوان کرد: افراد برای حفظ سلامتی خود باید دارای نمایه توده بدنی بین 18.5 تا 24.9باشند. از سوی دیگر داشتن چاقی شکمی نیز فرد را در معرض خطر بیماریهای غیرواگیر قرار میدهد. در آقایان داشتن محیط دور کمر بیش از 102 و در خانم ها بیش از 88 نشانه چاقی شکمی در فرد است.
وی تصریح کرد: برای سلامتی و دستیابی و حفظ وزن مناسب، داشتن تغذیه صحیح و افزایش فعالیت بدنی که از ارکان اصلاح سبک زندگی هستند را نباید فراموش کرد.
ارسالها: 247
موضوعها: 5
تاریخ عضویت: Dec 2011
رتبه:
47
تشکر: 1
4 تشکر در 1 ارسال
روش هایی شگفت انگیز برای آرام کردن ذهن
میگنا - آیا معمولاً احساس راحتی و آرامش میکنید؟ آیا هر روز سرشار از لذت هستید، طوریکه انگار هیچ مشکل یا درد احساسی ندارید؟ اگر اینطور است، مستقیماً به سراغ قسمت نظرات بروید و رمز کارتان را با ما در میان بگذارید. اگر هنوز مشغول خواندن هستید، پس جزء اکثریت مردم هستید که برای رسیدن به زندگی بهتر، آرامتر و لذتبخشتر تلاش میکنند. بااینحال به نظر چالشی غیرممکن میآید و در آخر بخاطر شکست در این راستا خودمان را از نظر ذهنی تنبیه میکنیم و به این نتیجه میرسیم که، «اصلاً من برای با آرامش زندگی کردن آفریده نشدهام.»
هدف ما در این مقاله این است که تکنیکی ساده برای وارد کردن آرامش، لذت و نظم بیشتر به زندگیتان معرفی کنیم.
چرا یافتن آرامش و لذت دشوار است؟
اگر به مشکلاتمان نگاه کنید میبینید که بیشتر این مشکلات ریشه در ذهن ما دارند. فرض ابتدایی همه آنها یکسان است: یک اتفاق خارجی روی میدهد، ما انتخاب میکنیم که فقط یک طرف جریان را ببینیم و بعد طوری آن را تفسیر کنیم که دچار تعارضات ذهنی شویم که نتیجه آن نوعی رنج احساسی است. بااینکه گفتن «مشکلاتت را رها کن» آسان است، همه ما میدانیم که عمل به آن، به این سادگیها هم نیست. همه ما سالها در جذب مشکلات و تعارضات شرطیسازی کردهایم.
به همین دلیل فقط گفتن «دیگر به مشکلاتت فکر نکن» چندان تاثیری روی ما نخواهد داشت. ما به ابزارهایی نیاز داریم که ریشهای با مشکل برخورد کند. اجازه بدهید چیزی را امتحان کنیم. یک دقیقه (یا ۵ دقیقه) چشمهایتان را ببندید و طی این مدت تصمیم بگیرید که سکوت و سکون کنید و نگذارید با افکارتان از این سکوت بیرون بیایید (حالا دست از خواندن بردارید و این کار را بکنید). خوب، حالا چه اتفاقی افتاد؟
احتمالاً متوجه شدید که لحظهای که ساکت شدید، افکار دیگر به سراغتان نیامدند--منظور افکار نامربوط است. این افکار نوعی مایه پرت کردن حواس است و ما را از سکوت درونیمان دور میکند. این فقط آزمایشی بود که در آن آگاهانه ذهنمان را مشاهده کرده و سعی کردیم ساکن بمانیم اما نتوانستیم.
وضعیت فضای درونیتان را وقتی روزتان را میگذرانید و از افکار آلودهکننده غافلید، تجسم کنید. درنتیجه، فضای درونی ما با اطلاعات بیفایده، افکاری که برای سلامتیمان مفید نیستند، به هم خواهد ریخت. ازآنجاکه فضای درونیمان به هم ریخته است، وضوح و روشنی درونیمان و خرد ذاتیمان دور و تار میشود. و در نتیجه تماسمان با بخشی از خود درونیمان که مقدس، منطقی، آرام و جاودان است را از دست میدهیم.
حواسپرتیهایی که فوری و مهم میدانستیم، مثل تماشای تلویزیون، بهروز کردن صفحه فیسبوکمان، چک کردن ایمیلمان، غیبت کردن پشت تلفن، ریختن موزیکهای جدید روی گوشیتان و از این قبیل، همگی شما را عقب میبرند. همه آنها توجه شما را عقب کشیده و حواس شما را از مسائلی که واقعاً برایتان اهمیت دارند چیزهایی که خوشبختی و شادی بادوام به زندگی خودتان و دیگرانی که قرار است بشناسید، میآورند پرت میکند.
چه آن را تشخیص دهید و چه ندهید، اطلاعاتی که خودتان را در معرض آن قرار میدهید، فضای درونی شما را تا حدی پر میکند و بر احساسات و خواستههایتان اثر میگذارد. و اگر دقت نکنیم، ممکن است خیلی راحت زمانی که وقت باارزشمان را صرف چیزهای بیارزش میکنیم، زندگیمان را از دست دهیم و بعد با خود فکر کنیم که زندگیام چه شد؟
چرا احساس بیثباتی میکنم و اینقدر زود آسیب میبینم؟ چرا احساس خوشبختی و موفقیت نمیکنم؟ و بعد با همین فکرها از دنیا میرویم. اگر هنوز اینجا هستید. نفس میکشید و اینجا را میخوانید، امروز نعمتی از سوی خداوند برای شماست که بیدار شوید! بیدار شوید و کنترل سرنوشتتان را به دست گیرید، و با چیزهایی که بر آن تمرکز میکنید و اجازه میدهید وارد زندگیتان شوند شروع کنید.
راهنمای ساده برای پاکسازی درونی
یک راه برای پاکسازی بههم ریختگی فضای درونیمان حفاظ گذاشتن برای حیاط ذهنمان است؛ اینکه از چیزهایی که وارد ذهنمان میشود آگاه باشیم، با کلمات، افکار و توجهمان شروع کنیم. ممکن است از این آگاه نباشیم اما انرژی زیادی را صرف غیبت کردن، بدگویی درمورد دیگران، قضاوت کردن مردم، پیدا کردن اشتباهات آنها و غرق شدن در افکار منفی مثل حسادت، گناه یا ترس و بهانه آوردن برای پوشاندن احساس واقعیمان میکنیم.
شاید همه اینها به نظرتان کمی اغراقآمیز بیاید اما اگر واقعاً مراقب خودمان، افکار و کلماتمان باشیم، متوجه خواهیم شد که هر روز در نقطهای، حتی ناآگاهانه، خیلی از این احساسات را داریم. خیلیوقتها این تخطی بسیار ظریف است مثل یک قضاوت منفی درمورد گارسن یک رستوران یا خستهشدن از یک مشتری تلفنی و بدگویی درمورد او و یا گفتن یک دروغ کوچک برای بهانه آوردن به جای نه گفتن. این نیست که با داشتن این احساسات یا گفتن این کلمات به آدمهای بدی تبدیل میشویم. یعنی این چیزها زباله هایی بیفایده هستند که فضای درونی ما را اشغال میکنند و به درد سلامت درونیمان نمیخورند.
برای پاکسازی درونی خود این چهار قانون را رعایت کنید:
۱. چیزی که واقعاً منظورتان است بگویید. به چیزی که میگویید واقعاً اعتقاد داشته باشید.
۲. چیزی را به کسی نگویید مگراینکه بتوانید آن را به همه بگویید.
۳. چیزی را که نمیتوانید بیرون بگویید، درون نگویید.
۴. چیزی نگویید مگر اینکه درست، مفید و بامحبت باشد.
اینجا هر کدام از این موارد را با جزییات بیشتر بررسی میکنیم:
۴ قانون برای آرام کردن ذهن
۱. چیزی که واقعاً منظورتان است را بگویید. به چیزی که میگویید واقعاً اعتقاد داشته باشید.
قسمت اول: چیزی که واقعاً منظورتان است را بگویید.
آیا برای جلوگیری از برخورد کامل با یک موقعیت ناراحتکننده میفهمید که مشغول بهانهآوردن هستید؟ بعنوان مثال، دوستتان از شما میخواهد که در یک مهمانی شرکت کنید. واقعاً دوست ندارید به آنجا بروید اما بهانه میآورید که، «نمیتوانم جور کنم بیام» یا «خیلی سرم شلوغه»، تا بتوانید به آرامی از چیزی یا کسی یا فعالیتی جلوگیری کنید. نمونه دیگر میتواند این باشد که کسی از شما میخواهد کاری برای او انجام دهید که شما خیلی به آن راغب نیستید، اما احساس گناه میکنید و نمیتوانید به او نه بگویید، به همین دلیل از برخورد با آن فرد جلوگیری میکنید (تلفنها یا ایمیلهای او را جواب نمیدهید) یا بهانهای می تراشید که حقیقت ندارد. دلیلش این نیست که نمیتوانید کاری انجام دهید. واقعیت این است که تصمیم گرفتهاید آن کار را انجام ندهید اما عمل بهانه آوردن یا اجتناب از آن، جنبشی در فضای درونیتان آغاز میکند که برای حفظ آن نیاز به انرژی دارید. به جای سکون و آرامش حالا خود را مشغول فکر کردن به این «دروغ» میکنید. وقتی میخواهید چیزی بگویید، تصمیمی آگاهانه بگیرید که حقیقت محض یا آنچه واقعاً منظورتان است را بگویید. حقیقت محض لازم نیست خشن یا ناراحتکننده باشد، میتوانید این کار را با مهربانی اما قاطعانه انجام دهید. وقتی چیزی که میگویید حرف خودتان باشد، هیچکس نمیتواند آن را رد کند، حتی اگر آنچه میشنوند را دوست نداشته باشند؛ چون حقیقت را گفتهاید و دقیقاً به آن اعتقاد داشتهاید.
قسمت دوم: به چیزی که میگویید واقعاً اعتقاد داشته باشید.
گاهیاوقات برای رد کردن مسئولیت از سرمان یا از سر عادت چیزی میگوییم که واقعاً به آن اعتقاد نداریم. بعنوان مثال، به والدین یا نزدیکانمان پشت تلفن میگوییم «دوستت دارم»، نه به این دلیل که واقعاً منظورمان این است، بلکه از سر عادت. این کلمات به طور خودکار از دهانمان خارج میشوند، طوریکه معنای واقعی خود را از دست میدهند. در مثالی دیگر میگوییم، «زود بهت زنگ میزنم»، یا «فردا بهت زنگ میزنم». یا به دوستی پیشنهاد کمک میدهیم اما چندان تمایلی برای انجام حرفمان نداریم و فقط به این دلیل به زبانش میآوریم که ساده بوده و باعث خوشحال شدن فرد مقابل میشود.
ممکن است تصور کنیم که این نظرات عادی بیضرر هستند اما در عمق درونمان میدانیم که درست نیستند. اینها شروع دروغهای کوچک ما هستند و به مرور زمان به افکار گناهآلود تبدیل میشوند که حواس شما را از از این لحظه پرت میکنند. به خودتان متعهد شوید که به هر چه که به زبان میآورید واقعاً اعتقاد داشته باشید و وعده توخالی که قدرت یا قصد انجام آن را ندارید به کسی ندهید.
۲. چیزی را به کسی نگویید مگراینکه بتوانید آن را به همه بگویید.
چه قبول کنیم یا نه، بیشتر ما نوعی غیبت کردن را دوست داریم. همچنین خیلی سریع اشکالات دیگران را پیدا میکنیم و با دوستانمان درمورد آن حرف میزنیم. یا بیچارگی کسی را میفهمیم و دوست داریم به دیگران هم اطلاع دهیم. مطمئناً نمونههای زیادی از این را در زندگی خودتان داشتهاید اما برای برای نمونه به یک مورد اشاره میکنیم: نسیم دچار مشکل احساسی شد و امروز در محل کار سر یکی از همکاران داد میزند و ما به محض اینکه به خانه میآییم موضوع را فوراً به همسرمان میگوییم.
نمونه دیگر اینکه علی از کار خود اخراج شده است و وقتی درمورد آن میشنویم چون از او خوشمان نمیآید حتی درموردش جوک هم درست میکنیم. در دو هر نمونه، نمیتوانیم همان چیز را برای همه بازگو کنیم، مخصوصاً خود نسیم یا علی. و اگر واقعاً فضای درونیمان را موقع و بعد از گفتن این کلمات مشاهده میکردیم، ته دلمان احساس خوشحالی زیادی نمیکردیم. وقتی آگاهانه چنین گفتگویی را مشاهده میکنیم، یاد میگیریم که هیچ کاری برای غذا دادن به روحمان انجام ندادهایم، همه کاری که کردیم ایجاد انرژی منفی و تعارض درونی بوده است که فضای درونی ما را آلوده کرده است. به خودتان متعهد شوید که هیچ چیزی را به کسی نگویید مگراینکه بتوانید آن را به همه دنیا اعلام کنید. برای پراکنده نکردن انرژی منفی به خودتان متعهد شوید.
۳. چیزی را که نمیتوانید بیرون بگویید، درون نگویید.
بیشتر ما منتقد خودمان هستیم. چون چیزهایی که به خودمان، در حریم شخصی ذهنمان میگوییم را نمیتوانیم به دنیا اعلام کنیم، باور داریم که تنها کسانی هستیم که از این گفتگوهای شخصی منفی، اعتمادبهنفس کم و اضطراب آسیب میبینیم. وقتی چیزی خوب پیش نمیرود، اولین کسی که مقصر میدانیم خودمان هستیم و اشتباهاتمان را نقد میکنیم. همه ما با خودمان حرف میزنیم اما زمانی مشکل ایجاد میشود که به این گفتگو با خود ایمان میآوریم، طوریکه باورهای اشتباهی درباره خودمان در ما شکل میگیرد. این باورهای اشتباه برای روحمان و سلامت آیندهمان حیاتی میشود مگراینکه برای فراموش کردن این باورها کاری بکنیم.میگناir دفعه بعدی که این صدا را در سرتان شنیدید که «من احمقم» یا «من به اندازه کافی خوب نیستم» یا «من موفق نیستم» یا هر فکر منفی دیگری، بفهمید که این خودتان نیستید. میتوانید با صدای بلند بگویید، «این من نیست. این درست نیست!» و این فکر را در سرتان پرورش دهید، «از امروز به بعد، من انتخاب میکنم که فراموشت کنم، چون دیگر در خدمت من نیستی. تو واقعی نیستی و از امروز به بعد از دست تو آزاد میشوم.» فرض اصلی در قانون سوم برای پاکسازی درون این است که هر فکری را که نمیتوانید با صدای بلند برای بقیه (هر کسی) عنوان کنید، اصلاً به درون سرتان راه ندهید. فضای درونیتان را تمیز نگه دارید.
۴. چیزی نگویید مگر اینکه درست، مفید و توام با محبت باشد.
بعضیها اینقدر با خودشان حرف میزنند که به صورت حرفهای پوچ از دهانشان بیرون میزند. به آدمهایی که در اتوبوس حرف میزنند یا دوست دارند در محلکار با حرف زدن، خودشان را سرگرم کنند، نگاه کنید. اگر تعداد حرفهای به دردبخور و واقعاً جالب آنها را بشمارید، تعدادشان بسیار کم خواهد بود. اینها نه تنها موجب حواسپرتی اطرافیانشان میشود، مقدار بسیار زیادی انرژی برای حرف زدن از آن فرد میگیرد. آخرین باری که به مدت طولانی درمورد مسئلهای حرف زدید و خستگی که بعد از آن داشتید را به خاطر آورید. علاوهبراین، هرچه چیزهایی که میگوییم بیفایدهتر باشند، چیزهای بیفایدهتری هم به ذهنمان برمیگردانیم. اما نگران نشوید، راههایی برای خاموش کردن آن وجود دارد.
بعضیها روزه سکوت را امتحان میکنند، روزهایی که در آن نه حرف میزنند، نه چیزی میخوانند و نه از کامپیوتر استفاده میکنند. و در پایان آن روز، حس آرامش و انرژی بیاندازهای میکنند. مراقب چیزهایی که میگویید باشید و فقط چیزهایی بگویید که موارد زیر درمورد آن صدق کند:
آیا چیزی که میگویم…
• به نظرم درست است؟ از ته قلبم برمیآید؟
• برای کمک کردن به یک فرد یا موقعیت خاص مفید است؟
• مهربانانه و بامحبت است؟ مثل تحسین یا پیشنهاد کمک؟
حرفهای آخر: برای پاک کردن ذهن
این مقاله از ۴ قانون ساده تشکیل شده است. اجرای این قوانین ممکن است در ابتدا برایتان دشوار باشد اما اگر آن را ۳ روز به طور منظم انجام دهید، بسیار سادهتر خواهد شد. آن را به ۷ روز گسترش دهید و بعد به ۲۱ روز. بعد از مدتی ببینید چطور دنیای بیرونتان تغییر میکند، چون دنیای درونیتان تغییر کرده است.
یک نکته دیگر: اجازه دهید قلبتان هدایتتان کند. به آن اعتماد کنید و به صدایش گوش دهید.
ارسالها: 247
موضوعها: 5
تاریخ عضویت: Dec 2011
رتبه:
47
تشکر: 1
4 تشکر در 1 ارسال
2013-06-16 ساعت 11:00
(آخرین تغییر در ارسال: 2013-06-16 ساعت 11:07 توسط erfanslash.)
مانع پيشرفت شما کیست؟
وقتى کارمندان به اداره رسیدند ، اطلاعیه بزرگى را در تابلوى اعلانات دیدند که روى آن نوشته شده بود:
دیروز فردى که مانع پیشرفت شما در این اداره بود درگذشت. شما را به شرکت در مراسم تشییع جنازه که ساعت 10 در سالن اجتماعات برگزار مىشود دعوت مىکنیم!
در ابتدا ، همه از دریافت خبر مرگ یکى از همکارانشان ناراحت مىشدند اما پس از مدتى، کنجکاو مىشدند که بدانند کسى که مانع پیشرفت آنها در اداره مىشده چه كسي بوده است!!؟
این کنجکاوى، تقریباً تمام کارمندان را...
ساعت10 به سالن اجتماعات کشاند. رفته رفته که جمعیت زیاد مىشد هیجان هم بالا مىرفت. همه پیش خود فکر مىکردند: این فرد چه کسى بود که مانع پیشرفت ما در اداره بود؟ به هر حال خوب شد که مرد!
کارمندان در صفى قرار گرفتند و یکى یکى نزدیک تابوت مىرفتند و وقتى به درون تابوت نگاه مىکردند ناگهان خشکشان مىزد و زبانشان بند مىآمد.
آینهاى درون تابوت قرار داده شده بود و هر به درون تابوت نگاه مىکرد، تصویر خود را مىدید. نوشتهاى نیز بدین مضمون در کنار آینه بود:
تنها یک نفر وجود دارد که مىتواند مانع رشد شما شود و او هم کسى نیست جزء خود شما. شما تنها کسى هستید که مىتوانید زندگىتان را متحوّل کنید. شما تنها کسى هستید که مىتوانید بر روى شادىها، تصورات و موفقیتهایتان اثر گذار باشید. شما تنها کسى هستید که مىتوانید به خودتان کمک کنید.
زندگى شما وقتى که رئیستان، دوستانتان، والدینتان، شریک زندگىتان یا محل کارتان تغییر مىکند، دستخوش تغییر نمىشود. زندگى شما تنها فقط وقتى تغییر مىکند که شما تغییر کنید، باورهاى محدود کننده خود را کنار بگذارید و باور کنید که شما تنها کسى هستید که مسئول زندگى خودتان مىباشید.
مهمترین رابطهاى که در زندگى مىتوانید داشته باشید، رابطه با خودتان است.
خودتان را امتحان کنید. مواظب خودتان باشید. از مشکلات، غیرممکنها و چیزهاى از دست داده نهراسید. خودتان و واقعیتهاى زندگى خودتان را بسازید.
دنیا مثل آینه است. انعکاس افکارى که فرد قویا به آنها اعتقاد دارد را به او باز مىگرداند. تفاوتها در روش نگاه کردن به زندگى است.
خرید شامپو دور ریختن پول است!
مطالعات جدید دانشمندان نشان می دهد، استفاده از شامپو هیچ گونه اثر مثبتی برای موها ندارد و در واقع با خرید هر شامپو پولمان را هدر می دهیم.
به گزارش باشگاه خبرنگاران، چای و دم کرده انواع گیاه ها از شامپو بسیار بهتر است و قادر است چربی های موها را از بین ببرد موها را براق و شاداب کند.
دانشمندان با انجام آزمایشاتی روی 150 مرد و زن دریافتند کسانی که موهای خود را به روش سنتی و با استفاده از گیاه ها تقویت می کنند بسیار بیشتر از کسانی که از شامپوهای شیمیایی برای شستشو موهای خود استفاده می کند از موهای سالم و شادابی برخوردار هستند.
بررسی ها نشان می دهند؛ شامپوها همچنین باعث سفیدی زودرس مو می شوند و موها را خشک می کنند و پس از مدتی استفاده طولانی مدت از آنها باعث خشکی پوست کف سر و ریزش مو می شوند اما شستشو و مراقبت موها با دم کرده های گیاهی مانند چای سبز و بابونه طراوت و شاداب موها را برای تمام عمر شما تضمین خواهند کرد.
ارسالها: 247
موضوعها: 5
تاریخ عضویت: Dec 2011
رتبه:
47
تشکر: 1
4 تشکر در 1 ارسال
ویژگیهای یک پدر خوب
کودکان همیشه ارزش نظم و مقررات عادلانه، مسئولانه و مملو از عشق را میدانند. این یک رابطه منطقی است. بدون تعریف حد و مرزهای مشخص و معین، رشد و بلوغ معقولانه فرزندان بسیار دشوار خواهد بود.
تبیان نوشت: شما به عنوان یک پدر مهربان و دلسوز، موظف هستید شرایطی را برای کودکان خود فراهم سازید که فرصتهایی را برای رشد سالم جسمی و روانی، به آنها بدهد.
پدر بودن بدین معناست که دوست داشته باشید فردی بخشنده باشید و مطمئن شوید که فرزندانتان از هر نظر تأمین هستند. اما به عنوان یک پدر دلسوز، همواره این نکته را در نظر داشته باشید بهترین کاری که میتوانید برای فرزندانتان بکنید، تنها مسایل مالی و انتخاب بهترین مدرسه برای آنها نیست بلکه از اینها مهمتر، فراهم آوردن چارچوبی است که کودکان بتوانند در آن به خوبی رشد کرده و تا حد امکان بهترین باشند. شما به عنوان یک «پدر مهربان و دلسوز» موظف هستید شرایطی را برای کودکان خود فراهم سازید که این فرصت را برای رشد سالم جسمی و روانی به آنها بدهد.
در این مقاله چند مورد از مهمترین وظایف و کارهایی که یک پدر میتواند برای کمک به رشد و اعتلای فرزندش انجام دهد، عنوان شده است:
* عاشق همسرتان باشید!
یک پدر مهربان، نه تنها فرزندانش را دوست دارد بلکه عاشق همسرش نیز هست. این نکته بسیار کلیدی، مهمترین نقش پدران در مقابل خانواده و فرزندانشان است. پس بدون هیچ قید و شرطی به همسرتان عشق بورزید، چون این احساس مثبت بیش از هر کار دیگری میتواند به نفع فرزندان شما باشد و به زندگی آنها معنا دهد.
* عشق ورزیدن به فرزندان
بدون قید و شرط به فرزندانتان عشق بورزید و مطمئن شوید که فرزندانتان میدانند که دوستشان دارید. حس دوست داشتن آنها را پیچیده نکنید. عشق ورزیدن، هرگز باعث بروز رفتارهای ناهنجار در فرزندان شما نمیشود. شاید بتوان گفت کودکانی که در سایه عشق پدرانشان احساس امنیت میکنند، موفقیتهای بیشتری را از خود بروز میدهند.
* رشد کنید
شاید فکر میکنید رشد کردن فقط برای کودکان است، اما اشتباه میکنید، چون پدران هم باید رشد کنند. در حقیقت کودکان به فردی احتیاج دارند که به همه چیز فکر میکند، تصمیمات دشوار میگیرد و در زندگی، مسئولیتپذیر است. در واقع آنها فردی را میخواهند که بتوانند روی او حساب کنند.
* در کنار فرزند باشید
در کنار فرزندانتان باشید و برایشان وقت بگذارید. اختصاص دادن «وقت مفید» به کودکان، بسیار سودمند و ضروری است، اما «وقت غیرمفید» هیچ نکته مثبتی به همراه نخواهد داشت. پس برای خود فرصتی فراهم کنید که برای کودکانتان وقت بگذرانید و بدانید که همه مردم به یک اندازه، یعنی 24 ساعت در شبانه روز وقت دارند، اما نکته مهم، برنامهریزی مناسب برای این زمان و اهمیت دادن به فرزندان است.
* فرزندانتان را تأمین کنید
مهمترین نیازهای فرزندان که باید تأمین شوند، شامل فراهم کردن یک خانه آرام و با محیطی با ثبات، عشق ورزیدن و محبت کردن به آنان، تأمین نیازهای مادی و بودن در کنار اعضای خانواده هستند.
* در مقابل کودکان با انضباط رفتار کنید
کودکان همیشه ارزش نظم و مقررات عادلانه، مسئولانه و مملو از عشق را میدانند. این یک رابطه منطقی است. بدون تعریف حد و مرزهای مشخص و معین، رشد و بلوغ معقولانه فرزندان بسیار دشوار خواهد بود.
* برای تحصیلات ارزش قائل شوید
فقط برای کودکان کتاب نخوانید، بلکه با آنها، کتاب بخوانید. سعی نکنید فقط از نمرههایشان ابراز خرسندی کنید، بلکه تلاش کنید در انجام تکالیف درسی آنها نیز مشارکت داشته باشید. فقط درباره یادگیری حرف نزنید، بلکه در یادگیری با آنها همراه شوید.
* آینده نگر باشید
فرزندان را برای تشکیل زندگی آماده کنید. یکی از وظایف مهم یک پدر دلسوز، این است که برای فرزندان خود شرایط را به منظور ترک خانه به قصد ازدواج و تشکیل خانواده فراهم سازد.
* مسئولیتپذیری
مسئولیتپذیری را به فرزندان خود بیاموزید. کودکانی که سعی میکنند از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند، دیر یا زود شکست میخورند. یک «پدر مهربان» باید مطمئن شود که فرزندش میداند چگونه با اشتباهاتش رفتار کند، آنها را تصحیح کرده و رو به جلو حرکت کند.
* دوست داشتن زندگی
به آنها یاد بدهید زندگی را دوست داشته باشند. بهترین چیزی که خوشحالی کودکان را تضمین میکند، خوشحالی والدین آنها است.
اگر یاد بگیریم چگونه عاشق زندگی باشیم در نتیجه این هدیه بزرگ را به کودکانمان نیز خواهیم بخشید. در نتیجه، آنها کاملاً از زندگی خود راضی خواهند بود.
ارسالها: 247
موضوعها: 5
تاریخ عضویت: Dec 2011
رتبه:
47
تشکر: 1
4 تشکر در 1 ارسال
تعریف شکست از دید ادیسون!
روزي خبرنگار جواني از اديسون پرسيد: آقاي اديسون شنيدم براي اختراع لامپ تلاش هاي زيادي کرده اي، اما موفق نشده اي، چرا؟ پس از ۹۹۹ بار شکست همچنان به فعاليت خود ادامه مي دهي؟ اديسون با خونسردي جواب مي دهد:«ببخشيد آقا من ۹۹۹ بار شکست نخورده ام، بلکه ۹۹۹ روش ياد گرفته ام که لامپ چگونه ساخته نمي شود.»
ارسالها: 247
موضوعها: 5
تاریخ عضویت: Dec 2011
رتبه:
47
تشکر: 1
4 تشکر در 1 ارسال
شکوه و عظمت اردشير یا شير!
مردم از اردشير شکايت کردند که خيلي کم از دربار خود بيرون مي آيد و به همين سبب آن ها نمي توانند او را از نزديک ببينند. اردشير گفت: هر چه شير کمتر در انظار ظاهر شود شکوه و عظمت بيشتري خواهد داشت.
ارسالها: 247
موضوعها: 5
تاریخ عضویت: Dec 2011
رتبه:
47
تشکر: 1
4 تشکر در 1 ارسال
راز موفقیت از زبان سقراط!
مرد جوانی از سقراط پرسید راز موفقیت چیست. سقراط به او گفت، "فردا به کنار نهر آب بیا تا راز موفّقیت را به تو بگویم."
صبح فردا مرد جوان مشتاقانه به کنار رود رفت. سقراط از او خواست که به سوی رودخانه او را همراهی کند. جوان با او به راه افتاد.
به لبهء رود رسیدند و به آب زدند و آنقدر پیش رفتند تا آب به زیر چانهء آنها رسید. ناگهان سقراط مرد جوان را گرفت و زیر آب فرو برد. جوان نومیدانه تلاش کرد خود را رها کند، امّا سقراط آنقدر قوی بود که او را نگه دارد.
مرد جوان آنقدر زیر آب ماند که رنگش به کبودی گرایید و بالاخره توانست خود را خلاصی بخشد.همین که به روی آب آمد، اوّل کاری که کرد آن بود که نفسی بس عمیق کشید و هوا را به اعماق ریه فرو فرستاد.
سقراط از او پرسید، "زیر آب که بودی، چه چیز را بیش از همه مشتاق بودی؟" گفت، "هوا."سقراط گفت، "هر زمان که به همین میزان که اشتیاق هوا را داشتی موفقیت را مشتاق بودی، تلاش خواهی کرد که آن را به دست بیاوری؛ راز دیگر ندارد."
ارسالها: 3
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2012
رتبه:
3
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
با تشکر از اطلاعات جالبی که ارائه کردید
اگر اطلاعات مشابه در مورد ایران دارید ممنون میشم بیان کنید
مرسی
ارسالها: 247
موضوعها: 5
تاریخ عضویت: Dec 2011
رتبه:
47
تشکر: 1
4 تشکر در 1 ارسال
کوتاه ترین داستان جهان
کوتاه ترین داستان جهان توسط "ارنست همینگوی" نوشته شده است.
ارنست همینگوی کوتاه ترین داستان جهان را در یک شرط بندی با یکی از دوستانش که ادعا کرده بود که با ۶ کلمه نمیتوان داستان نوشت، نوشته است.
اگر تا به حال این اثر همینگوی را نخواندهاید، آن را به شما پیشنهاد میکنیم.
"For Sale: Baby Shoes, Never Worn"
برای فروش: کفش بچه، هرگز پوشیده نشده
نوشته بالا فقط یک جمله نیست, بلکه کوتاه ترین داستان جهان است.
گفته میشود «ارنست همینگوی» این داستان 6 کلمه ای را برای شرکت در یک مسابقه داستان کوتاه نوشته است و برنده مسابقه نیز شده است.
همچنین گفته میشود که وی این داستان کوتاه را در یک شرط بندی با یکی از دوستانش که ادعا کرده بود که با ۶ کلمه نمیتوان داستان نوشت، نوشته است.
ارسالها: 247
موضوعها: 5
تاریخ عضویت: Dec 2011
رتبه:
47
تشکر: 1
4 تشکر در 1 ارسال
یکی از نامه های زیبای بابا لنگ دراز به جودی ابوت
جودی! کاملا با تو موافق هستم که عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنند و زندگی را یک مسابقه دو می دانند و می خواهند هرچه زودتر به هدفی که در افق دوردست است دست یابند و متوجه نمی شوند که آن قدرخسته شده اند که شاید نتوانند به مقصد برسند و اگر هم برسند ناگهان خود را در پایان خط می بینند. درحالی که نه به مسیر توجه داشته اند و نه لذتی از آن برده اند.
دیر یا زود آدم پیر و خسته می شود درحالی که از اطراف خود غافل بوده است. آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم برایش بی تفاوت می شود و فقط او می ماند و یک خستگی بی لذت و فرصت و زمانی که ازدست رفته و به دست نخواهد آمد. ...
جودی عزیزم! درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم آنها را دوست داریم و به آنها وابسته می شویم.
هرچه خاطرات خوشمان از شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما بیشتر می شود.
پس هرکسی را بیشتر دوست داریم و می خواهیم که بیشتر دوستمان بدارد باید برایش خاطرات خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم در دلش ثبت شویم.
ارسالها: 247
موضوعها: 5
تاریخ عضویت: Dec 2011
رتبه:
47
تشکر: 1
4 تشکر در 1 ارسال
استفاده از مردمک چشم تان برای پاسخ به سوالات!
اخيرا جمعى از دانشمندان دانشگاه فيليپس آلمان، بر روى راهكارهاى مختلفى براى كمك به افرادى كه دچار اختلالات گفتارى هستند، كار كرده اند. آنها توانستند روشی ارايه دهند كه در آن، با تحلیل اندازه مردمک چشم پاسخ برخی سوالات را دریابند. تنها وسايل مورد نياز اين شیوه هم يك دوربین و يك لپ تاپ است.
بررسى ها نشان داده اندازه مردمك چشم افراد مى تواند تعيين كننده راست و دروغ حرف آنها باشد. اين سيستم جديد ارتباطى بر پايه پاسخ طبيعى مردمك چشم افراد در زمان انجام عمليات رياضى و محاسباتى در مغزشان پايه ريزى شده است. مردمك چشم دامنه وسيعى از پاسخ هاى محيطى را توليد مى كند. و مى توان با استفاده از آنها مسير ارتباطى مناسبی را با افرادى ایجاد کرد که قادر به پاسخگویی به سوالات به صورت گفتارى نيستند.
در يك گام از بررسى ها، اين سيستم جديد ارتباطى را بر روى تعدادى داوطلب سالم از نظر قدرت گفتار و بيان آزمايش كردند. از داوطلبان خواسته شد تا يك سوال رياضى را كه از طريق صفحه نمایشگر كامپيوتر حل كنند. آنها دريافتند اندازه مردمك چشم افراد در زمانی که تلاش مى كنند تا سوال رياضى را پاسخ دهند، بزرگ و بزرگتر مى شود.
سپس از همان گروه از داوطلبان خواسته شد تا به تعدادى سوال بله/خير اما نه با صداى بلند جواب دهند. در حين اين زمان محققان اندازه مردمك چشم افراد را مورد بررسى قرار دادند و تطابقى بين اندازه ها و پاسخ هاى بله يا خير کشف کردند.
به موازات اين بررسى، اندازه مردمك چشم بيمارانى كه دچار سكته مغزى شده اند و پاسخ هاى آنها نيز مورد پردازش قرار گرفت. اين بررسى ها نيز نشان داد حتى اندازه مردمك چشم اين بيماران نيز قابل ترجمه و رمزگشايى است و مى توانند ارتباطى بين اين اندازه ها و پاسخ هاى بله يا خير پيرامون موضوع هاى مطرح شده با این بیماران ايجاد كنند.
با وجود آنكه محققان معتقد هستند اين روش براى داشتن دقت بالاتر و درصد خطاى كمتر نيازمند صرف زمان و بررسى هاى بيشتر است، اما ادعا مى كنند مى تواند انقلابى در زندگى افرادى به وجود آورد كه دچار اختلالات گفتارى هستند.
قرار است به زودى از اين روش براى بيمارانى كه در فاز كما به سر مى برند هم استفاده شود.