کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
سفرنامه و تجربه مصاحبه در آنکارا
سلام به همگي دوستان عزيز
ببخشيد كه با كمي تاخير سفرناممو مينويسم. راستش من از مهاجرسرا و اعضاي خوب اون چيزهاي زيادي ياد گرفتم و نميدونم اگه اين سايت نبود چقدر بايد وقت و پول هزينه ميكردم تا اين اطلاعات خوب رو بدست بيارم. به خاطر همين وظيفه خودم ميدونم كه يه سفرنامه كامل با جزئيات بنويسم:

سفر ما يه كم متفاوت بود. به خاطر اينكه بيشتر جنبه تفريحي داشت و كم كم داشت يادمون ميرفت كه واسه چي رفتيم آنكارا.
ما بليط رفت و برگشت رو حدود يكماه قبل از سفر با پرواز ايران اير از يك آژانس با قيمت 427 هزار خريديم. ولي هتل رزرو نكرديم. پرواز قرار بود ساعت 18:25 باشه ولي طبق معمول 3 ساعت تاخير داشت. براي رفتن به فرودگاه امام بهترين كار اينه كه از تاكسي 1833 سرويس بگيريد كه قيمت تويوتا كمري 25000 بود ولي اگه سمند يا پژو ميومد 20000 ميگيره. حتما قبل از رفتن به فرودگاه ساعت پرواز رو چك كنيد چون بعضي از تاخيرها از قبل اعلام ميشه و لازم نيست تو فرودگاه معطل بشيد. هواپيماي ما (رفت و برگشت) ايرباس 320 بود و حدود ساعت 12 شب به وقت محلي رسيديم آنكارا.
سعي كنيد پولتون رو تو فرودگاه چنج نكنيد اگه هم مجبور شديد حداكثر تا 50 دلار چنج كنيد چون اصلا به صرفه نيست. تو فرودگاه به ازاي 100 دلار 161 لير گرفتيم ولي توي صرافيها حداقل 171 لير گرفتيم ولي روزهاي آخر 178 هم گرفتيم.
از فرودگاه با اتوبوسهاي هاواش كه نفري 10 لير ميگيرن تا ترمينال اولوس رفتيم. از اونجا هم با يه تاكسي تا اوزيلهان رفتيم كه تا مسير خيلي كوتاهي بود.
البته وقتي وارد فرودگاه ميشيد تور ليدرهاي ايراني توي هر ساعت شبانه روز كه پرواز باشه اونجا هستن كه با 20 لير شما رو تا هتلتون ميبرن. (پس لازم نيست الكي پول ترانسفر به آژانسها بديد. خودتون خيلي راحت ميتونيد بريد.)

هتل
ما از قبل هتل نگرفته بوديم. با توجه به شناختي كه از خودمون داشتيم ميدونستيم از هتل فقط به عنوان يه خوابگاه استفاده ميكنيم و كلا زياد تو هتل نميمونيم. بخاطر همين دنبال يه هتل ارزون بوديم. توي سفرنامه ها هم خونده بوديم كه اوزيلهان هتل خوبي هست. ما هم ظهر روز پرواز زنگ زديم و يك اتاق رزرو كرديم. البته اگه هم زنگ نميزديم مشكلي پيش نميومد. يكي از دوستان در مورد اين هتل توضيحات و عكسهاي كامل گذاشته كه همه چيزش درسته فقط قيمتاش تغيير كرده. اين هم لينك توضيحات :
http://mohajersara.com/attachment.php?aid=1101
هتل اوزيلهان دو سري اتاق داشت. استاندارد (اتاق دابل شبي 54 دلار) و لوكس (اتاق دابل شبي 70 دلار). وقتي ميخواهيد اتاق استاندارد بگيريد اول اتاقهاي خيلي درب و داغون رو نشونتون ميدن ولي چند تا رو ببينيد بعد بريد سراغ اتاقهاي لوكس. ما دو شب اول رو رفتيم لوكس ولي 2 شب آخر رو يك اتاق 54 دلاري گرفتيم كه نسبتا هم تميز بود. توصيه من اينه كه به هيچ وجه هتل بيوك ارشان نريد. من اونجا چند تا هتل رو ديدم كه به نظر من اتاقهاي 70 دلاري بيوك ارشان از 54 دلاري اوزيلهان هم بدتر بود.
يه هتل خيلي خوب هم پيدا كردم : هتل سياو (SIYAV) .بين هتل ددمان و اوزيلهان هستش.اين هم آدرس سايتش: http://www.siyav.org.tr
البته كلا سايتش تركيه. ولي عكس هاش ببينيد خوبه. تلفني هم ميتونيد با هاشون صحبت كنيد انگليسي شون خوبه
مثل اينكه نوساز بود. قيمتهاش هم به ما مفت گفت. اتاق دابل شبي 80 تله (ليره) . ما رفتيم اتاقهاشو ديديم واقعا تميز بود. به نظرم حتما اونجا بريد. اصلا قابل مقايسه با اوزيلهان و بيوك آرشان نبود. فقط نميدونم چرا اينقدر قيمتش پايين بود. شايد چون تازه باز شده بود. ولي تنها بديش اينه كه پذيرش اين هتل اصلا فارسي بلد نبودن. انشالا براي سري بعد كه رفتيم آنكارا حتما ميريم هتل سياو.
تو پذيرش هتل اوزيلهان يك خانمي هست كه مثلا فارسي بلده ولي نه فارسي متوجه ميشه و نه انگليسي ولي پسرهايي كه تو پذيرش هستن خيلي مودبن و انگليسي رو تقريبا خوب حرف ميزنن و خوب هم راهنمايي ميكنن.

دكتر
صبح كه بيدار شديم پياده رفتيم مطب دكتر اونگان رو پيدا كرديم. از قبل اينترنتي وقت دكتر گرفته بوديم. حدود 15 دقيقه پياده روري از هتل. يك فروشگاه لباس سر ورودي هست. طبقه چهارم پرينت نوبت با يك عكس تحويل داديم و ما رو فرستاد طبقه پنجم براي آزمايش خون و عكس. حتما از نامه دوم 2 تا پرينت داشته باشيد. خيليها راهنما گرفته بودن ولي ما خودمون همه كارها رو انجام داديم. تقريبا همه راهنماها رو اونجا ديديم (عباس-مجيد-آرين-پوريا و كيان ...) اصلا نياز به راهنما نيست. ما حتي كارمون از خيلي از افرادي كه با راهنما اومدن بودن زودتر راه افتاد. بقيه كارها دقيقا طبق مراحلي كه بچه هاي ديگه گفتن پيش رفت. دكتر هم كه معاينه كرد چون كارت واكسن داشتيم هيچ واكسني به ما نزد. 95 دلار بابت آزمايش و عكس داديم (براي 2 نفر) و 140 دلار هم بابت معاينه اونگان. وقتي كارمون تمام شد منشي دكتر گفت فردا ساعت 3 بريم براي جواب. ما حدود يكساعت زودتر رفتيم ولي مجبور شديم تا 3 صبر كنيم چون تا قبل از 3 به هيچ كس جواب نميداد.

مصاحبه
از هتل تا سفارت حدود 8-10 دقيقه پياده راه بود. صف توريستي ها جدا بود. نگهبان اومد پاسپورتها رو جمع كرد و به نوبت صدا ميزد و ميرفتيم داخل. همه لباساي خيلي معمولي پوشيده بودن. پس اصلا نگران پوشش خودتون نباشين. وقتي از دومين در وارد شديم سمت چپ يه خانم مدارك لازم رو از ما گرفت. دو تا عكس هم ازمون گرفت كه بعد از مصاحبه آفيسر به ما پس داد چون قبلا عكس براي آنكارا پست كرده بوديم. مثل بقيه بچه ها اول باجه 7 واسه اثر انگشت بعد باجه 3 واسه پرداخت پول نفري 819 دلار و آخر هم مصاحبه.كلا مصاحبه فارسي در دوباجه 5و6 انجام ميشد كه باجه 5 همون آقاي معروف ريش قرمز بود و باجه 6 يه خانم بود. اگه شما هم مثل ما كنجكاو بوديد وقتي وارد سالن ميشيد بطرف صندليهاي آخر سالن بريد كه از اونجا بتونيد صداي مصاحبه نفرات قبل رو بشنويد. باجه 5 معمولا خيلي سوال پيچ ميكرد ولي اون خانم آفيسر كمتر سوال ميپرسيد. ماهم از شانس بد يا خوبمون با آفيسر آقا مصاحبمون افتاد. پدرمون رو درآورد از بس سوالاي چرت پرسيد. از كاري كه انجام ميديم خيلي پرسيد. ولي از كاري كه ميخواهيم اونجا انجام بديم يا جايي كه ميخواهيم زندگي كنيم چيزي نپرسيد. اول دو تا برگه داد كه من و خانمم امضا كنيم. بعد از من درباره شغلم پرسيد من هم توضيح دادم. پرسيد توي شركت در كدوم قسمت كار ميكني. بعد شروع كرد به گير دادن در مورد ازدواجمون. (تاريخ ازدواج ما يكماه زودتر از زمان اعلام نتايج بود ولي نميدونم چرا بازم اينقدر حساس شده بود.) اينكه چطوري باهم آشنا شديد. از خانمم پرسيد كجا و چطوري ازت خواستگاري كرد. بعد از من پرسيد آيا خانواده خانمت با ازدواجتون مخالف بودن و ... البته من فكر ميكنم اين سوالا بيشتر جنبه روانشناسي داره. ما هم اصلا از قبل آمادگي اينجور سوالا رو نداشتيم. بعد از اون درباره كار خانمم ازش سوال پرسيد. گفت در مورد خدمت اجباريت بگو و اينكه آيا در ارتش بودم؟ من هم گفتم بله و خلاصه توضيح دادم و در آخر هم خنديد و گفت: كار مجاني ميكردي؟
در آخر هم گفت “من براي روشن شدن وضعيت كار شما امشب يك سري سوال براي شما ايميل ميكنم. سوالها رو جواب بديد و براي من بفرستيد. بعد از 4 تا 6 هفته هر وقت توي سايت شمارتون رو ديديد يكي از شما بياد براي ويزا.“
الان هم حدود 10 روز از مصاحبه ميگذره و خبري از ايميل نيست. فكر كنم بيخيال ما شدن.Smile
وقتي هم من در مورد مدارك مالي ازش پرسيدم گفت ما هيچ گونه شكي درباره توانايي مالي شما نداريم و حتي اصل سندي كه ترجمه كرده بوديم رو هم ازمون نخواست. نامه بانك هم حدودا نفري 40-30 ميليون داشتيم.
چند تا نكته خيلي مهم:
1- ما هيچكدوم از مداركمون مهر وزارت خارجه و دادگستري نداشت. هيچ مشكلي هم پيش نيومد. الكي بخاطر محكم كاري و اين حرفا نريد مهر بزنيد.
2- من و خانمم مدركمون فوق ليسانس بود ولي هيچكدوم نه اصل مدرك داشتيم و نه گواهي موقت. فقط مدرك ديپلم و پيش دانشگاهي رو داديم. البته يه سري نامه و مدرك آماده كرده بوديم كه اگر آفيسر گير داد بهش نشون بديم ولي اون هم سوالي نپرسيد.
3- ما هر كدوم 5 سال سابقه كار داشتيم ولي بازهم هيچ نامه از سابقه كار و يا بيمه ارائه نداديم. آفيسر هم چيزي نگفت.
4- فقط مداركي رو كه ازتون خواسته ميشه تحويل بديد. اصلا سوال اضافه يا مدارك اضافه تر نشون نديد.
5- ما كپي ترجمه مدارك رو به سفارت فرستاديم و روز مصاحبه هم فقط اصل بعضي از ترجمه ها رو ازمون گرفت.
6- ما اسپانسر نداشتيم. فقط مانده حساب برديم با سند خونه بدون ارزش گذاري. وقتي نامه بانك ميخواستيم بگيريم مسئول بانك گفت كه بخاطر تحريم گواهي مانده حساب اين بانك رو به هيچ وجه سفارت قبول نميكنه ولي براي ما مشكلي پيش نيومد. اونها اصلا كاري ندارن كه شما از كدوم بانك نامه ميگيرين فقط مانده حساب مهمه. گردش حساب هم نميخواستن.
به نظر من اگه به هر دليلي نميتونيد اصل مدارك تحصيلي ليسانس يا نامه اشتغال بكار آماده كنيد به خودتون استرس وارد نكنيد و فقط مدارك اصليتون كامل باشه. فقط به فكر لذت بردن از اين سفر باشين.

تور ليدر
همونطور كه گفتم شما در فرودگاه و مطب با انواع و اقسام اين افراد برخورد خواهيد داشت كه در ازاي مبلغ 100 دلار براي هر نفر همه كارهاي شمار رو انجام ميدن!!!! بر طبق نصيحت دوستان مهاجرسرا 100 دلار بي زبون رو گذاشتيم تو جيبمون و همه كارها رو خودمون انجام داديم. كارها خيلي ساده تر از اوني هست كه بشه فكرشو كرد. اگه چند تا سفرنامه رو بخونيد چشم بسته هم ميتونيد همه كارها رو انجام بديد. وقتي تصميم داريد كه براي زندگي به يه كشور ديگه بريد بهتره از همين الان خودتون با اعتماد به نفس كارها رو پيش ببريد. البته اينم بگم كه اين ليدرها آدمهاي بدي نبودن و فقط از اين طريق دارن كاسبي ميكنن و حتي براي يه سري از افراد سن بالا كه براي ويزاي خانوادگي اومده بودن خيلي هم مفيد بودن چون ديگه لازم نبود براي هرجا كه ميخوان برن الكي كرايه تاكسي بدن وسردرگم باشن و ليدرها حتي خريد لوازم ضروري رو هم واسشون انجام ميدادن.

استانبول
ما روز اول تو هتل با يه زن و شوهر جوان كه براي انجام مقدمات تحصيل تو آنكارا اومده بودن آشنا شديم و اين بزرگترين شانس ما تو اين سفر بود. چون كلا آدمهاي خوب و پايه اي بودن و زبان تركي رو هم تقريبا بلد بودن. من از قبل از سفر به آنكارا دنبال رفتن به استانبول بودم ولي تو سفرنامه هايي كه خوندم كسي رو نديدم كه رفته باشه. شيدا تور هم كه صحبت كردم قيمت خيلي بالايي براي تور استانبول داد كه براي دو نفر اصلا به صرفه نبود. در نتيجه دل رو زديم به دريا و با دوستان جديدمون تصميم گرفتيم كه بريم استانبول. بعد از 2 شب موندن در هتل و تموم شدن كاراي پزشكي, ظهر وسايلمون رو جمع كرديم و اتاق هتل رو تحويل داديم. (آخه براي اينكه اون روز پول هتل حساب نشه بايد تا قبلاز ساعت 12 ظهر اتاق رو خالي كرد.) بيشتر وسايل رو تو اتاق مجيد (يكي از ليدرهاكه اغلب تو هتل اوزيلهان بود) گذاشتيم و بعد از اون رفتيم كه مثلا زودتر جواب آزمايشات پزشكي رو بگيريم ولي مجبور شديم تا ساعت 3 صبر كنيم. و از اونجا هم به مترو كيزيلاي برگشتيم و با خط قرمز به طرف آنكامال رفتيم تا شب اونجا سرگرم بوديم. كلا همه چيز تو آنكامال مارك بود و خيلي گرون. بعد دوباره به مترو كيزيلاي رفتيم و با خط مترو سبز به طرف ترمينال رفتيم. ايستگاه آشتي كه همون ترمينال بود پياده شديم. طبقه سوم اتوبوسهاي استانبول هستند كه ما بليط نفري 20 لير گرفتيم. اين رو هم بگم كه تو شهر آنكارا آژانسها بليط استانبول رو ميفروشند ولي خوب مطمئنا گرون تر. ساعت 12 شب سوار اتوبوس شديم و حدود 6:30 رسيديم استانبول. از ترمينال استانبول تقريبا كارها خيلي راحت تر هست چون از اونجا هم مترو هست و هم اتوبوس به اكثر نقاط شهر و مردم هم خيلي بهتر انگليسي ميفهمن.
ما طبق پيشنهاد دوستمون با اتوبوس به uminonu رفتيم. اونجا منطقه توريستي هست و مسجد سلطان احمد و بازار بزرگ (البته ما وقتي تصميم گرفتيم بريم بازارش كه بخاطر تعطيلات همه مغازه ها بسته بودن واسه همين در مورد قيمتاش و كيفيت اجناسش چيزي نميتونم بگم.) صبح كه رسيديم استانبول قبل از پيدا كردن هتل پياده به سمت مسجد رفتيم كه واقعا زيبا بود. اينو بگم كه هواي استانبول نسبت به آنكارا يه كم سرماش كمتر بود. يه موزه هم نزديك مسجد بود كه يه صف طولاني داشت و بليطش هم مثل اينكه 20 لير بود ولي ما نرفتيم. توي همون منطقه يه هتل براي يك شب گرفتيم. اتاقهاي چند تا هتل رو ديديم قيمتاش نسبت به كيفيت هتل افتضاح بود. اتاقها در حد ماوراء تصور آدمي كثيف بود. ولي از شانس خوبمون هتلي كه ما پيدا كرديم نسبت به بقيه تميزتر بود. اتاق دابل رو شبي 100 لير گرفتيم. البته هتل تو ميدان تقسيم خيلي ارزونتره و چون uminonu يه منطقه توريستي هست گرونتر بود. چون ما ميخواستيم فقط يه شب بمونيم همونجا رو گرفتيم. بعد از ظهر با تراموا به ميدان تقسيم و خيابان استقلال رفتيم كه خيلي زيبا و ديدني بود ولي فوق العاده شلوغ. (قيمت بليط تراموا نفري 2 لير بود) از ميدان تقسيم هم با اتوبوس به مركز خريد اوليويوم رفتيم كه حتما پيشنهاد ميكنم كه اونجا رو بريد. ما اكثر خريدمون رو اونجا انجام داديم. بازار لباسهايي هست كه ظاهرا از مد خارج شدن ولي نسبت به ايران كه معمولا چند ماهي از مد عقب تر هست خيلي خوبه. قيمتها هم خيلي مناسب بود. تقريبا يه حراج خوب بود. (قبل از اينكه بخواهيد مسير رو انتخاب كنيد حتما از چند جا به جز راننده تاكسيها بپرسيد چون راننده تاكسيها معمولا ميگن هيچ راهي جز تاكسي نيست.)موقع برگشت هم يه مسير تقريبا طولاني رو پياده اومديم تا به يه ايستگاه تراموا رسيديم و از اونجا به هتل برگشتيم. شب ساعت 12 به هتل رسيديم كه خانم من تازه يادش افتاد كه گرسنه هست و ماهم تو خيابوناي اطراف هتل رفتيم كه خريد كنيم. اونجا شبها هم مثل روز شلوغ بود و پر بود از اروپاييهاي سرمست كه در حال خوشگذراني و خنديدن بودن. خلاصه تا ساعت يك و دو مشغول قدم زدن بوديم.
صبح روز بعد اول اتاق رو تحويل داديم و وسايلمون رو تو پذيرش هتل گذاشتيم و با تراموا به ايستگاه كاپاتاش (capatas) كه يكي از اسكله هاي استانبول بود رفتيم. مجموعه جزاير پرنس شامل 5 جزيره است كه بزرگترين آنها جزيره بيوك آدا هست. ما هم با كشتي وبليط نفري 5 لير به طرف جزيره كه فاصله 1:15 داشت رفتيم. تو اين جزيره كه پيشنهاد ميكنم حتما بريد هيچگونه وسيله موتوري اجازه رفت و آمد نداره و تنها با درشكه يا دوچرخه ميشه جزيره رو گشت. ساعتهاي برگشت از جزيره حدود 2 و 4 و 6 عصر بود. از اونجا يه دوچرخه دو نفره گرفتيم و همه جزيره رو گشتيم. واقعا مناظر قشنگي داشت. بعد از صرف ناهار هم برگشتيم و به سمت بازار بزرگ رفتيم كه از شانس ما همه فروشگاهاش بسته بودن. ماهم تصميم گرفتيم دوباره به اوليويوم بريم. تراموا 24 ساعته نيست فكر ميكنم تا ساعت 11 شب بيشتر نباشه. بعد از برداشتن وسايلمون از هتل براي برگشت به ترمينال با تراموا به ايستگاه زيتون بورنو رفتيم و از اونجا با مترو رفتيم ترمينال. بليط برگشتمون هم نفري 27 لير شد. هواي استانبول از آنكارا گرمتر بود و توي اين فصل سال بر خلاف تصور من خيلي توريست داشت. بعضي از هتلها هم اصلا جا نداشتن. البته بيشتر اروپايي بودن و كمتر ايراني.
زبان
توي آنكارا خيلي كم كسي پيدا ميشه كه انگليسي بلد باشه. تازه اونها هم جمله رو متوجه نميشن بنابر اين سعي نكنيد جمله رو كامل بگيد فقط بايد كلمه رو جدا بگيد. خلاصه بايد بتونيد خوب پانتوميم بازي كنيد. سعي كنيد چند تا جمله تركي ياد بگيريد.
يك تجربه: اونجا اگه با كسي برخورد كرديد كه انگليسي بلد نبود و شما مجبور بوديد چيزي ازش بپرسيد اول چند تا كلمه فارسي بپرونيد. اونها لغت مشترك با فارسي زياد دارن مثلا رنگ, آسانسور, پرتقال و... اينطوري احتمال اينكه متوجه بشن 30 درصده ولي اگه انگليسي حرف بزنيد احتمالش يك در ميليونه كه متوجه بشن.
البته خانم من كلا از زبان اشاره استفاده ميكرد كه خيلي هم مفيد بود.

ديدنيهاي آنكارا
Donky chance عزيز در مورد ديدنيهاي آنكارا كامل توضيح دادن. اين هم لينكش:
http://mohajersara.com/showthread.php?tid=4308
بهترين جا هم همون مقبره آتاتورك بود كه از ميدان كيزيلاي و يا خيابان آتاتورك با 6 يا 7 لير ميبرن و ساعت كاريش هم 9 تا 16 هست.

غذاها
خيابونهاي اطراف هتل پر از رستوران هستن. غذاهاشون هم خيلي خوشمزه و با قيمت مناسب هستن. حتما به رستوران HD Iskandar بريد و يك اسكندر كباب بزنيد. همه جا شعبه داره. حتما غذاهاي تركي رو امتحان كنين چون ذائقه اونها به ما خيلي نزديكه. از جمله غذاهاي خوشمزه تركيه: اسكندر كياب-دونر كباب- كمپير و كباب تركي هست. فقط پيتزا نخريد چون خيلي پيتزاهاشون بدمزه هست.

در آخر ببخشيد كه خيييليييييي طولاني شد. فقط خواستم كامل بنويسم. اميدوارم به درد همه بخوره.
شماره کیس : 2012AS0##
کنسولگری: آنکارا
مصاحبه:1نوامبر2011
كليرنس: 13 دسامبر
دريافت ويزا: 7 فوريه
ورود به امریکا: April 2012- Houston
(2011-11-13 ساعت 19:32)farzin_glad@yahoo.com نوشته:  سلام دوست عزیز ممنون از سفر نامه زیباتون ، راستش یکی از بهترین سفرنامه های بود که تاحالا خونده بودم ، خیلی به من کمک کرد ،
فقط یه سوال داشتم از شما من هم مدرک لیسانسم و نگرفتم ولی هیچ گواهیم ندارم میخوام بدونم تو فرم های که ارسال کردید kcc نوشته بودید آخرین مدرک تحصیلیتون لیسانسه ؟ و ترجمه مدرک پیشدانشگاهی به جای اون ازتون قبول کردن؟
مرسي از لطفتون
ما توي فرم KCC آخرين مدرك تحصيلي كه همون فوق ليسانس بود نوشتيم. ولي روز مصاحبه اصل و ترجمه مدرك ديپلم و پيش دانشگاهي رو تحويل داديم. افيسر هم چيزي درباره مدرك تحصيلي ما نپرسيد.
شما هم اگه نمي توني آخرين مدركت رو آماده كني اصلا نگران نباش. فقط اصل ديپلم وپيش دانشگاهي رو حتما گير بيار. اگه هم افيسر گير داد ( كه نمي ده) دليل نداشتن مدركت رو توضيح بده. ميتوني چند مدرك ساده هم آماده كني همراهت باشه كه اگه گير داد ارائه بدي. مثلا نامه از استاد يا كارت دانشجويي يا هر چيزي كه به مدرك شما اشاره كرده باشه حتي فارسي.
شماره کیس : 2012AS0##
کنسولگری: آنکارا
مصاحبه:1نوامبر2011
كليرنس: 13 دسامبر
دريافت ويزا: 7 فوريه
ورود به امریکا: April 2012- Houston
سلام دوستان
امروز مصاحبه من بود
سلام
من امروز ریجکت شدم
بخاطر اینکه در قسمت بچه نوشته بود اپشنال
من هم اسم بچه ام که با مادرش زندگی می کنه رو نیاوردم
اونا هم یه برگ قرمز دادن
هر چی گفتم بابا اپشنال یعنی چی پس
جواب ندادن
فکر می کنی راهی هست
هنوز انکارام
ایا اعتراضی راهی ، وکیلی ؟
تشکر کنندگان: ali72 ، pariya2
(2011-11-14 ساعت 17:38)alexander نوشته:  خیلی ممنون از سفرنامه کاملتون
آیا فکر نمی کنید نداشتن نامه از کارتون باعث سوال پیچ کردنتون شد؟

نه چون درباره كار ما زياد سوال نپرسيد. فقط 2 تا سوال كلي پرسيد. نفر قبل از ما كه توي كار هنر بود (تئاتر) ازش خيلي سوال پرسيد. درباره تئاتر هايي كه كار كرده و تئاترهايي كه تو امريكا ميشناسه و....
به ما بيشتر درباره ازدواج گير داد اون هم فكر كنم تقصير خودمون بود كه سوال اولش رو بد جواب داديم.
فرم 9 سوالي هم ظاهرا امسال خيلي ها گرفتن.
البته اينكه آدم مداركش تكميل باشه خيلي بهتره و اگه كسي ميتونه سابقه كار ببره و مدارك ديگه رو كامل بفرسته خيلي خوبه. منظور من اين بود كه اگه كسي نميتونه اين مدارك رو آماده كنه الكي استرس نداشته باشه.
شماره کیس : 2012AS0##
کنسولگری: آنکارا
مصاحبه:1نوامبر2011
كليرنس: 13 دسامبر
دريافت ويزا: 7 فوريه
ورود به امریکا: April 2012- Houston
تشکر کنندگان: SH1A2R3 ، parsy631 ، alexander ، آلیس-1980
(2011-11-19 ساعت 10:29)parsy631 نوشته:  ...درس این اتفاق این است که تا قبل از مصاحبه اگر دوستان نکاتی دارند که فکر می کنند می تواند مشکل ساز باشد مطرح کنند...

سلام دوستان عزيز

همه دوستان توجه كنند كه كلا" ازدواجهاي تاريخ جديد مورد پرسشهاي زيادي قرار ميگيرند. اين موضوع چيزي است كه Man عزيز گويا از آن بي اطلاع بوده است.

مدت زياد و يا كم آن را نميدانم ولي شايد حدود دو سال مد نظر است.
ظاهر افراد نيز همينطور ميباشد. ( عدم تطابق افراد از نظر سني )

اگر تاريخ عقد پس از تاريخ قبولي باشد، هر دو نفر بايد خود را براي پرسشهاي زياد ( مصاحبه به معناي واقعي كلمه ) آماده كنند. بايد مدارك اضافي مثل آلبوم عكس و ... دال بر اثبات ازدواج همراه خود ببرند.

اينها را با توجه به سابقه ها ميگويم و لطفا" منبع... نخواهيد و صرفا" براي راهنمايي عرض كردم.
هر كس هم قبول ندارد قبلا" از او پوزش ميخواهم.

از شما خواهش ميكنم به اين كامنت پاسخ ندهيد و پاسخ خود را جداگانه مطرح نماييد - متشكرم
تشکر کنندگان: Man ، SH1A2R3 ، الی الی ، 3rip ، parsy631 ، California ، shadin_n ، batis2010 ، pariya2 ، آلیس-1980
دوستان سلام

همونطور كه عرض كردم من در آنكارا هستم.از ريجكت شدن اين دوستمون هم بسيار ناراحت شدم.فكر نمی كنم هيچ كس مثل من كه اين تجربه داشتم حالشو بفهمه.اگر بتونم پيداش می كنم و جريان رو می پرسم و عميقا معتقدم كه ديگه هيچ كاری نميشه كرد.

ديروز مديكال رو انجام داديم.البته منشی دكتر كه چند سال پيش من ديده بودمش و الان حامله هم هستن ! برخورد خوبی با ما نداشت در حالی كه ما اولين نفر مراجعه كرده بوديم ولی چندين مراجعه كننده ترك كه بعد از ما رسيده بودن رو راه انداخت و بعد از 1.5 ساعت مدارك ما رو تحويل گرفت تازه من رفتم پيش دكتر و گفتم من پزشك هستم و الان حيلی وقت هست كه ما معطل هستيم.

خلاصه اصل روال كارش برای ما عوض شد.يعنی اول ما رو معاينه كرد بعدش رفتيم واسه آزمايش و ايكس ری ! راستی اين دكتر اونگان گير عجيبی روی واكسن واريسلا داره.در صورتيكه ما فرم واكسن كامل داشتيم و آزمايش آنتی بادی رو هم برده بوديم گفت واكسن نمی زنم ولی بايد تست آنتی بادی رو بديد كه 50 لير بود ما هم ديگه خسته شده بوديم قبول كرديم.

ما هتل ددمان هستيم و يه چيز جالب اينكه من خودم 5-6 كيس لاتاری ناخودی (غير مهاجر سرايی) ديدم و جالتر اينكه چند نفر واقعا هيچ اطلاعی از پروسه نداشتن(مثلا مدارك ارسال نكرده بودن، كارت واكسن رو نمی دونستن اصلا چی هست و ...) حالا همه اين دوستان ويزا می گيرن ما كه اين همه ادعا داريم شايد نه Big Grin

سرعت لود صفخات مهاجرسرا واقعا پايين هست و مديران سايت می خوام يه فكری، چاره ای و تدبيری بينديشند

dr4mir/Hotel dedeman/ANKARA
خودم :
2010AS20583
ويزا بی ويزا Sad
اينم جزييات قضيه

سينا :
AS20126###
كنسولگری : آنكارا
فرمهای اوليه : Aug 2011
كارنت : Oct 2011
فرمهای مصاحبه : Oct 2011
مصاحبه : 23Nov11
ويزا : 24Nov11
سلام ، می خوام سفرنامه رو بنویسم اما قبلش اینو میگم که هر چیزی که میگم برداشت شخصی منه نه بیشتر این تضمینی بر درست بودن حرف های من نیست.سعی میکنم الکی مفصل نباشه و در عین حال چیزهایی باشه که کمتر اشاره شده باشه.
آنکارا:شهری که توش دو تا ماشین یک جور نمیبینین!!همیشه همه جا هم ترک ها مقدم هستن از سفارت بگیر تا ..... شهری که توش هیچکس انگلیسی حتی در حد هلو هاو آر یو هم بلد نیست!!!بهتره کمی ترکی بلد باشین.اما کلا مردم مهربونی داشت.رستوران کمی متفاوت = کباب 49 و یه رستوران قنادی خوب هم داشت اسمش شبیه الیزه بود.
هتل :من ددمان رو گرفتم و اصلا پشیمون نیستم واقعا جای مناسبی بود اینو به یاد داشته باشین که این هزینه های جزئی کم همشون رو با هم جمع کنین 1 میلیون هم نمیشه پس در خرید لباس و بار رفتن و... صرفه جویی کنین اما سعی کنین جاتون راحت باشه چون مهمتره !!!
نکته : فکر بیوک آرشام رو هم نکنین اصلا .
دکتر :وقت رو اصلا نخواست اما نامه اینترویو رو واسه کیس نامبر خواست.
هر چند دکتر فوق العاده آدم پولکی هست و از صدقه سر ما میلیاردر شده اما یه ایرانی یه گندی زده که باعث شده همه پول بیشتری بدیم دکتر بهش گفته شما دوبار واکسن زدی؟اونم گفته نه ازم آزمایش خون گرفتن.دکتر هم گفته پس چرا مهر واکسن زدن؟. دکتر به واکسن آبله مرغون یا همون واریسلا گیر داده...از همه آزمایش آنتی بادی میگیره من که رفتم تازه این اتفاق افتاده بود.من انگلیسی باهاش صحبت کردم گفت: ما شواهدی داریم که نشون میده دارن کلاهبرداری میکنن و من گفتم دکتر رشته من همینه خودم میدونم وقتی تیتر آنتی بادی بالا باشه دیگه واکسن نمیخواد اونم گفت چون یه جورایی میدونی و همکاری من باید مطمئن بشم که آنتی بادی داری تو خونت !!!!! 138 لیر بابت دو نفر !!! وقتی سیتیزن شدم سوش میکنم :ِدی
نکته: اصلا راهنما نمیخواد اصلا اصلا!!! کسایی رو دیدم که بهشون تو ایران گفته بودن واکسن نزنین ایران تحریمه قبول ندارن!!ازشون 900 تومن واسه دکتر گرفته بودن !!
اگه انگلیسی بلدین تو مطب مشکل ندارین اگه هم نه عیب نداره به اندازه فارسی بلدن فقط اگه مطب شلوغ بود هم همه باعث نشه که گیج شین یا اعصابتون بهم بریزه کلا پروسه ساده ایه !!! نقشه آنکارا تو سایت هست مطب دکتر رو از بلوار آتاتورک برین سرراست تره کلا چند دقیقه دیرترممکنه بشه !!! اسم لابراتوار دووزّن که زیرش لباس عروسی میفروشه :ِدی
نکته :بهتره یه شب قبل هم برین راه سفارت رو یاد بگیرین هم مطب رو .... این به اعتماد به نفستون کمک میکنه!!!

سفارت: تقاطع خیابان کندی و بلوار آتاتورک قرار داره وقتی از پایین یعنی کندی به سمت سفارت میرین یک در اول هست که با اون کاری ندارین یه کم بالاتر بعد از پیچ در اصلی نمایان میشه.
اگه وقتتون 8.30 هست زودتر از 7.45 رفتن بیخودیه چون معمولا 8 میاد نگهبان و پاسارو جمع میکنه در ضمن دو صف جداست مهاجرتی و غیر مهاجرتی .نترسین هل هم نشین خیلی سادس با یه سوال کوچیک میفهمین کدوم ماله کدومه!!!
نکته: اگه رسیدین به صف و دیدین که پاسارو گرفتن واسه اینکه بیشتر معطل نشین میتونین خودتون برین جلو و پاسو بدین به نگهبان فقط بگین گرین کارد.
موبایل هم بردنش آزاده فقط خامووووش!!
قضیه سه تا زنگو پولو و اثر انگشت هم میدونین!! فقط رو اون تابلو دوتا شماره نشون میده که شماره بالایی شماره اون لحظه است و وقتی بعدی اعلام میشه اون میره ردیف دوم !!! قاطی نکنین :دی
اصلا هم محیط ترسناکی نداشت فقط قدیمی بود.
قبل نوشتن مصاحبه بگم من سربازی س.. بودم و کار کاملا خصوصی و رشته غیر خاص و بعد از لاتاری هم ازدواج کردم.
برگه آبی من پرینت شده بود نمیدونم چرا؟ یعنی اسمم روش بود !! یعنی قبلش شروع شده بود.
متن مصاحبه :
آفیسر ریش قرمز : سلام با خنده
-سلام با خنده
آ- آیا قسم میخوری.....
-نه چند تا اصلاح داریم که باید انجام بدیم
آ- موردی دیگه نیست قسم میخورین؟
-بله قسم میخوریم
اول گفت فلان کارو میکنی؟ که گفتم نه من نماینده دارویی ام ( بعد دیدم تو سایت شرکتم اون مورد هم ذکر شده که ازم پرسیده).

پرسید معاف شدی ؟ گفتم دوست داشتم نشد.خندید گفت چرا ؟که منم توضیح دادم. سربازی کجا بودیو چیکار میکردی ؟ که گفتم تو آشپزخونه مسئول بهداشت مواد غذایی بودم خندید.
خانم شغل شما چی بود ؟ جواب خانمم
آ-شما پروندتون هیچ مشکلی نداره و فقط یه پروسه اداری که باید طی بشه طی 1 یا 2 ماه مراجعه کنین!!
-حداکثر دو ماه؟
آ- نمیخوام بگم چون نمیتونم بگم !!!
همین 4 دقیقه هیچ چیز اضافه ای نبود کلی سوال میشد که نپرسید .
این سوال نپرسیدنو به فال نیک میگیرم که سوالایی که نپرسید براش حل شده بودن.
به نظر((((( من)))))))) مصاحبه خیلی فرمالیته ست بیشتر همون اف بی آی چک مهمه.
اینم بگم امسال ایرانیا خیلی بد شدن همه دوری میکردن کسی نم پس نمیداد.خیلیا بودن عضو اینجا نبودن میگفتن فقط می خونیم. امیدورام که این سفرنامه مفید باشه.
من راضیم به جای تشکر دعا کنینا!!!





شماره کیس :20125xxx
تاریخ ارسال فرمهای سری اول:14 Aug
کنسولگری:آنکارا
تاریخ مصاحبه: Nov
تاریخ دریافت ویزا: خدا بخواد قبل از ژانویهBig Grin و خواست Big Grin دسامبر
تاریخ دریافت گرین کارت : 1 ماه پس از ورود
2 نفر
سلام به همگی

دوستان مصاحبه ما ديروز انجام شد.قعلا خلاصه می كنم و بعدا مفصل توضيح خواهم داد.

برای دوستانی كه اطلاع ندارند كيس جديد مربوط به من نيست و برادر خانمم " سينا " برنده هست.

با توجه به تجربه قبلی من تمام مدارك آماده شده بود و توضيحات نحوه مصاحبه و سوالات احتمالی رو برای سينا گفته بوديم.بعد از انجام مديكال نويت به مصاحبه رسيد.

چون سينا مجرد هست، سريازی نرفته، در حال حاضر دانشجو هست،شغلی هم نداشته و ما هم تمام فرمها رو به دقت براش تكميل كرده بوديم همه چی آماده بود.

روز مصاحبه :

بعد از گرفتن هزينه و انگشت نگاری اين بار از سينا عكس هم گرفتن (نيم رخ، 3 رخ و تمام رخ)

سوالات معمول :

1- قصد شما از مهاجرت
2- نسبت فاميلی با اسپانسر
3- شغل پدر و مادر , خواهر
4- سربازی

و بالاخره

مباركه - بفرماييد UPS


دوستان ديگر كه با ما بودند اغلب با نقص مدرك بر می گشتند بيرون و من كسی رو نديدم كه ويزا گرفته باشه.

برای همتون آرزوی موفقيت دارم.اگر فكر كرديد كمكی از من بر مياد در خدمتتون هستم.
خودم :
2010AS20583
ويزا بی ويزا Sad
اينم جزييات قضيه

سينا :
AS20126###
كنسولگری : آنكارا
فرمهای اوليه : Aug 2011
كارنت : Oct 2011
فرمهای مصاحبه : Oct 2011
مصاحبه : 23Nov11
ويزا : 24Nov11
با سلام خدمت همه دوستان مهاجرسرایی خودم ،

گزارش سومین روز اقامتم رو در شهر زیبای آنکارا خدمت شما عزیزان و سروران مهاجر عرض میکنم . با توجه به اینکه چند روز تا مصاحبه ما باقی مونده در نتیجه این امکان وجود نداره که عهد و عيال رو در منزل زندانی کنیم و اونها مرتب دستور صادر میفرمایند که بریم بیرون و ما هم که چچچچچچچچچچچچششششششششششششششششم میگیم . با اجازه شما ما همگی امروز تشریف بردیم به مقبره آتاتورک یا همون آنتاکبیر . جایی بسیار زیبا و خاطره انگیز . از ملت ترک خیلی خوشم اومد چون به ناجی خودشون بسیار بسیار احترام میگذارن . از سراسر ترکیه برای دیدن این مرد بزرگ میان و برای اون و کارهای بزرگی که براشون انجام داده تشکر و قدردانی میکنن . من واقعاً تحت تاثیر زحمات ایشون قرار گرفتم و براش از خداوند متعال طلب آمرزش کردم .بگذریم جای شما خالی خیلی خوش گذشت و کلی هم سرما تحمل کردیم . بعد از دیدن موزه آتاتورک به سمت هتل حرکت کردیم و سر راه رفتیم یه غذای مشتی ترکی هم توی رگ زدیم . اما باور کنید که یک لحظه از فکر سفارت بیرون نمیام . امروز صبح بعد از صرف صبحانه توی لابی هتل منتظر همسر و دخترم بودم که UPS سررسید و ویزاهای مردم رو توزیع کرد . از ته دل برای همه دوستان مهاجرسرایی و خودم دعا کردم که انشاالله همه این لحظه شیرین رو تجربه کنن . باخودم گفتم که ای خدا برای تو که تا حالا این توان رو به ما دادی و ما رو کمک کردی هیچ کاری نداره که روز مصاحبه هم ما رو منت بار خودت بکنی و آفیسر به ما هم بگه برید برای باجه پست . خب هرچه که قسمت باشه همون میشه . آمین .
راستی دوستان من قبلاً بخشی از سفرنامه خودم رو در بخش سفر و مصاحبه برای آنکارا نوشتم و از مدیران هم خواهش کردم اون رو به این بخش انتقال بدن که تا این لحظه نشده ولی خودم لینکش رو براتون میگذارم تا حالشو ببرین .
http://mohajersara.com/showthread.php?tid=4614&page=8
چندتا چیز توی این شهر دیدم که خیلی خیلی خوشم اومد . اول اینکه اینجا خیلی خیلی تمیز هستش و مردمی مهربان و صمیمی و با کلاسی داره . دوم اینکه شما در این شهر شلوغ اصلاً سطل زباله نمی بینید . شهر زیبای خودمون با مناظری زیبا از سطلهای بزرگ و پر از آشغال که دائم کله یکی توشه اینجا وجود نداره . سوم اینکه اینجا هیچکس به کار کسی کاری نداره و خیلی چیزهایی که نمی تونم به دلایلی اینجا عرض کنم . انشاالله خودتون میاین و می بینید . خب دیگه فکر کنم خیلی صحبت کردم . دنباله گزارش باشه واسه یه وقت دیگه - موفق ، پیروز و سربلند باشید .
(2011-11-26 ساعت 19:45)cmbt نوشته:  
(2011-11-26 ساعت 18:48)afshin4749 نوشته:  با سلام خدمت همه دوستان مهاجرسرایی خودم ،
خیلی چیزهایی که نمی تونم به دلایلی اینجا عرض کنم . انشاالله خودتون میاین و می بینید . خب دیگه فکر کنم خیلی صحبت کردم . دنباله گزارش باشه واسه یه وقت دیگه - موفق ، پیروز و سربلند باشید .
سلام.ممنون از سفرنامه‌های پر از انرژی مثبت شما.واقعا عالی‌ است.من از صمیم قلب برای شما و خانواده محترم آرزوی موفقیت دارم.دو تا سوال داشتم ممنون میشم جواب بدید.

سلام دوست خوبم ، ممنون از اظهار محبت همه شما همسفران عزیز .

اول اینکه از فرودگاه تا هتل ددمان با تاکسی حدوداً 25 تا 35 دقیقه راه هستش که توصیه میکنم با تاکسی برید . البته بستگی به ترافیک هم داره ولی با اون ساعتی که شما میرسید بعید میدونم با گرفتن وقت برای اون ساعت به دکتر برسید .ولی هر زمان که رسیدید و وسایل رو توی هتل گذاشتید به دکتر مراجعه کنید .

در مورد تست ها هم بگم که ، به لطف سوتی اون دوست عزیزمون آقای دکتر به همه کارتهای واکسن مشکوک شده و برای اثبات گفته های شما حتماً تست رو مینویسه . برای من و همسرم و دخترم با اینکه هرسه قبلاً گرفته بودیم و گفتیم و آنتی بادی در تهران هم داده بودیم و توی کارتها هم نوشته شده بود باز تست نوشت . چی بگم والا !!!!! اگه فرزند شما گرفته که بهش بگید ، تست مینویسه و اگر هم نگرفته باشه باید واکسن رو بزنه . فقط دروغ نگید همین و بس . راستش رو بخواید دکتر اونگان مرد بسیار با شخصیت و متینی هستش و بسیار بسیار منطقی . اونطور که در سفر نامه های گذشته خونده بودم نبود . اونو مردی بسیار مهربان و خوش چهره دیدم . منشی های بسیار مهربان و مودبی هم داره . راستی بگم که دکتر اونگان فارسی رو مثل زبان مادری بلده و تمام مدت با من و همسرم فارسی صحبت میکرد . منشی های ایشون هم تقریباً کار شما رو با فارسی راه میندازن . اصلاً نگران نباشید .
حالا اگر تا موقعی که شما میاد ما هم در هتل بودیم ، انشاالله به شما کمک خواهیم کرد . فقط اگر تمایل داشتید پیام خصوصی بدین . ممنون - موفق باشید .
(2011-11-27 ساعت 13:03)SH1A2R3 نوشته:  دوستانی که رفتن مصاحبه و تجربه دارن اگه ملکی وکالت بلاعزل باشه میشه ترجمه کرد ؟
ایا سفارت قبول میکنه؟

بله که میشه چرا نشه وکالت بلاعزل سند رسمی هستش وکسی نمی تونه منکرش بشه.
2012AS19000
Ankara
یکضرب
هجرت: جولای2012


تشکر کنندگان: SH1A2R3 ، afshin4749
بنام خدا ،

با سلام مجدد خدمت تمام مهاجرسراییهای عزیز و گل خودم ، گزارش امروز رو خدمت شما عزیزان عرض میکنم . نخست باید از سروران بزرگ ، مدیران عزیز ، خواهش کنم که یه فکری بحال این سرعت مهاجرسرا بکنن . بابا اینجا سرعت ورود به هر سایتی بالاست الا مهاجرسرا . وقتی میخواد وارد شده انگار که میخوان اونو به مسلخ ببرن . بابا من ترسم از اینه که اگه خدا خواست و رفتیم آمریکا این همکاری ما با این سرعت چطور ادامه پیدا کنه ؟ بگذاریم و اما ادامه سفرنامه من و عیال و دختر ،

عرض کنم به خدمت شما که یه چیزایی امروز دیدم که به جان مادرم موهام سیخ شد . آقا توی ایران یه 207 آی اومده که تو هیچ جای دنیا نیومده . من همون ماشین رو اینجا دیدم که روش نوشته شده بود +206 و 207 اصلاً یه ماشین دیگه بود !!!!! بابا بخدا شکلش هم مثل اونی که تو ایران هستش نبود !!!! هی وای من چه چیزایی آدم می بینه . عکس تمام خودروهایی رو که مشترکاً در ایران هم هستش گرفتم که نشون بدم چقدر تفاوت وجود داره . آقا اگه اونی که توی ایران ما سوار میشیم و اسمش ریو هستش ، پس حتماً اونی که اینجا سوار میشن هواپیماست !!!! اصلاً باورتون نمیشه کلی فیسش متفاوته . از بحث ماشین که بیرون بیام میرم سر اصل مطلب یعنی هوای سرد اینجا ، آقا چشم شما روز بد نبینه صبح که با ضربات پنالتی همسرم از خواب بیدار شدم و رفتم توی دروازه هتل ، آبی رو دیدم که یخ بسته بود . به سرعت به داخل لابی برگشتم که با چهره خشمگین همسرم رو به رو شدم که گفت برو !!!! برو !!!! گفتم آخه قربون شکل ماهت برم بیرون خیلی سرده !! فرمودند راه بری گرمت میشه ، مگه ما رو آوردی به اسیری ؟ گفتیم چشم . رفتیم خرید یه خیابونی که اسمش هم مثل خودش سخت بود ( سربالایی خیلی داشت ) پشت هتل بود که از اون به طرف غرب حرکت کردیم . رسیدیم به یه چهار راه که پر از بوتیک و اغذیه فروشی و میوه فروشی بود ، ای زن بی انصاف رفت توی سوپر مارکت و کلی خرید کرد ، ما هم دم برنیاوردیم !!! خلاصه از اونجا که با هزار دوز و کلک کشیدیمش بیرون ، گفتیم بریم هتل تا دستامون رو از این خریدها سبک کنیم . و خوشبختانه ایشون هم قبول فرمودند . اومدیم هتل و هنوز وارد اطاق نشده بودیم که گفت کی میریم آنکامال ؟ هیییییییییییییییییی وای من !!!!!!! این مثل اینکه نمیخواد یه بازنگری اساسی روی هوای آنکارا بکنه !! گفتم چششششششششششششششششششم ، آنکامال هم میریم . دیروز آتاتورک بیچاره رو خواب زده کردی فردا هم تجار عزیز رو ریشه کن بکن . خلاصه جونم براتون بگه که فردا هم باید بریم جواب مدیکال دخترم رو بگیریم . با اینکه در بچگی واکسن سل رو زده ولی تست اون چیزی رو نشون نداده و غلط نکنم باید اون واکسن رو هم بزنه !!! از دو حال خارج نیست ، یا واکسنی که در نوزادی تزریق کرده مثل همون بحث ماشین 207 و +206 هستش و یا اینکه اثر اون واکسن از بین رفته !! اگه اون واکسنی که برای سل بوده زده و حالا تستش نشون نمیده ، واکسن حسابی بوده ، پس چرا علائمی نداره ؟ غلط نکنم اونم تقلبی بوده . شاید هم شانس منه بیچاره اینه که هی به جناب اونگان بدهی بپردازم . بگذریم از ما که گذشت ، فدای سر بچم تا باشه سلامتی . خیالی نیست ، اونم پرداخت میکنیم . انشاالله ویزا بگیریم خود به خود تلافیش درمیاد . دوستان عزیزم تا امروز که آنکارا هوا صاف بوده و آفتابی . امیدوارم در سفر شما هم هوا همینطور باشه . آخه میدونید این که آفتابیشه وای بحال ابریش !!! هی وای من چی میشه . راستی از دو روز پیش تا حالا یه پسره ترکه هستش که خیلی هم بچه پررو هستش ، آقا این لامذهب خوراکش فیس بوکه یه جاهایی میره که خود بنیانگذار فیس بوک نمیدونه کجاست !!!!! لعنتی هم هی با من ترکی حرف میزنه منم بهش میگم شازده من ترکی بلد نیستم !!!! هی وای من !!! مگه ول میکنه !!! بعد هم هی میگه آبی !!!! سن اینترنت حال گیدی !!! منم میگم یوخ بابا نوشافا !!! والا ترکی کمی میفهمم ولی مال اینو اصلاً !!! این وقتی میشینه پای فیس بوک ، مگر ابوالفضل اینو از اینجا برداره !! ولکن نیست ها !!! امروز خواهر و مادرش اومده بودن دنبالش توی کافی نت یه قشقرقی به پا شد که بیا و ببین !!! من که نفهمیدم اونا چی بهش گفتن ولی تصورم این بود که چیزی در حد فحش بود ..... بگذریم خلاصه تیغشون بهش نبرید باباهه رو آوردن که اونم یه داد زد که قلب من افتاد توی کفشام !!!!! ای بابا افندی ما هم که اینجا نشستیم آدمیم ها !!!!!! . از هر چی که بگذریم ، یه چیز گفتنی هستش و اون هوای آفتابی اینجاست . امیدوارم برای شما هم هوا همینطور باشه . اینکه آفتابیشه اینطوریه وای به اون روزی که ابری و بارونی باشه و یا خدایی ناکرده برفی .....!!!!! . و اما گزارش سیر وسیاحت امروز که نزدیک بود به شکل اعتراضات اخیر والستیریت از طرف من دربیاد ، و اون حاکی از مخارج سهمگینی بود که از طرف فرزند و همسر بر پیکره نا توان کیف ما و خود ما وارد شد . خرید های انجام شده بطور کلی و به شرح زیر و سرجمع گزارش میشه . این زیانهای مرگبار عبارتند از - شیر ، پنیر ، کالباس ، نون ، بیسکوئیت ، شکلات ، نوشابه ،آب و غیره که میترسم ادامه بدم چون هم خودم داغون میشم هم میترسم یه عده از دوستان از اون طرف پس بی افتن که جمعاً روی هم شد 30 لیر . شاید به من بگید خاک بر سرت واسه 30 لیر ؟.................. ولی عزیزم این بغیر از اون مخارجی هستش که گاه و بیگاه منو دو نفره خفت میکنن و ازم میگیرن . تازه نهار رو هم بهش اضافه کنید . تقریباً 55 لیری میشه . بگذریم سرنوشت ما هم همینه دیگه . به قول شاعر که میگه ،

زن گرفتم شدم ای دوست به دام زن اسیر ، من گرفتم تو نگیر
چه اسیری که ز دنیا شده ام یکسره سیر ، من گرفتم تو نگیر
بودم از طایفه درد کشان ، بودم از جمع خوشان ،
زن بکرده است مرا در قفس خانه اسیر ، من گرفتم تو نگیر
ای جوانی که بود خوابگهت بستر گرم ، بستری راحت و نرم ،
زن مگیر ارنه شود خوابگهت لای حصیر ، من گرفتم تو نگیر

یا ابوالفضل بچه ها این پسره پررو اومد من دیگه جمع و جور میکنم و میرم تا مخ منو با آهنگ های هچل هفتش داغون نکرده . تا روزی و روزگار دیگه همه شما رو بخدا میسپرم . دعا یادتون نره و منو از او بی نصیب نکنید . یا علی ، دست حق به همراهتون . دوستار همه شما afshin4749 - ساعت 2.14 روز 2011.11.27
خب بچه های خوب من ، با سلامی دوباره خدمت همه شما .

قرار شد که عصر روز 2011.27 رو هم براتون گزارش کنم که موکول شد به سحرگاه روز 2011.28 چون خیلی سرم شلوغ بود وقت نکردم که بنویسم و حالا در خدمت شما هستم . ساعت 15 تصمیم گرفتیم که بریم نهار بخوریم . از اونجایی که صبحانه رو دیر خوردیم ، طبعاً خوردن نهار هم با تاخیر صورت میگیره . حالا کجا بریم ، کجا نریم راه افتادیم به سمت میدان کیزلای . نرسیده به میدون (که البته خیلی هم با میدون فاصله داره ) پل ماشین رویی که دقیقاً در قسمت شمالی همون خیابون و در امتداد حرکت به طرف کیزلای هستش توجه منو و همسرم رو به خودش جلب کرد این خیابون درست بعد از صرافی معرف قرارداره و نبشش هم یه دکه و یه تابلوی متحرک هست . البته فکر نکنید که تابلو راه میره ها !!!! نترسید حداقل با ایرانیها کاری نداره چون میدونه اگه کاری داشته باشه و کنجکاوی مردم ما رو برانگیخته کنه ترتیبش دادست ، فقط صفحه ش بالا پایین میره همین و بس . واسه نشونی بود !! نری انگولکش کنی ها !!! . از یه خانوم فروشنده توی یه مغازه سوال کردم اسم این خیابون چیه ؟ البته به انگلیسی ، هی وای من !!! مشکل شد دوتا حالا اون از من به ترکی پرسید چی میخوای ؟ دوباره تکرار کردم که اسم این خیابون چیه ؟ ایشون اشاره کردن که لباسهای مردانه طبقه پایین هستش !!! ای انصافتو شکر بابا مگه شما توی اون مدرسه خراب شده بیست و پنجزار انگلیسی نخوندین ؟ البته فکر نکنید که من خودم خیلی انگلیسیم خوبه ها !!! اگه توی سفارت اینطوری حرف بزنم ریجکتم نمی کنن یه راست میبرنم گوانتانامو !!!! میدونید چرا چون تصور میکنن که به ارزشهاشون توهین میکنم .منم چون میدونم که این بیچاره ها انگلیسیشون خوب نیست هی به شیر مرده لگد میزنم ها !!!!! دوباره با یک کلمه انگلیسی گفتم اسم خیابون !!!! اسم ، اسم !! تازه شازده خانوم متوجه شدن که چی میگم ، کلی خندید و گفت مشوته . با گفتن این اسم یاد مشروطه افتادم همین سوال لعنتی باعث شد که همسر بنده هوس خرید جوراب به سرش بزنه !! هی وای من ودیگه ................ بگذریم از مغازه که بیرون اومدم دیدم که یه تابلو دقیقاً جلوی چشمم نوشته خیابان مشوته (MESHOTE) البته نمیدونم که درست نوشتم یا نه ولی به هر صورت تلفظش همین بود . خاک تو سرم کنن که اولش این تابلو رو ندیدم !!! واقعاً که یه سوال واسه آدم 10 لیر آب بخوره خیلیه ها !!!!!! . البته بچه ها اینا رو محض خنده و شوخی میگم ها فکر نکنید که .............. بگذریم به سمت جنوب خیابان حرکت کردیم این خیابون دقیقاً منو یاد خیابون گاندی تهران انداخت ، چرا ؟ چون از ابتدای گاندی تا شبکه دوم سیما کاملاً شبیه به هم بودن البته از نظر شکل جغرافیایی و بالا و پائین بودن سطح خیابون ، وگرنه اینجا کجا گاندی کجا . خیلی خیلی جذاب و دیدنی هستش . بگذریم همینطور که در ضلع شرقی خیابون در حرکت بودم ، چشمم به یه فست فود بنام ABA افتاد رفتیم اونجا و با هم مشورت کردیم و تصمیم گرفتیم که من و همسرم کباب ترکی بخوریم و دخترم هم همبرگر . جای شما خالی !!! خیلی خوشمزه بود . این فست فود دو قسمتی هستش قسمت پائین اون غذاهای فست فودی محلی طبخ میشه ( اینجا همون اسکندر کباب معروف رو داره و با یه نوشابه کولا میشه 11 لیر ) و طبقه بالای اون فست فودی عمومی . منظورم همون پیتزا – ساندویچی های خودمون هستش . چون چشم انداز طبقه بالا خیلی خوب بود رفتیم بالا و نزدیک به پنجره جنوبی ساختمان نشستیم . همونطور که مشغول خوردن بودم درست در زیر پنجره تابلوی چی رو دیدم ؟؟؟؟ .......................... آها اون چیزی که دنبالش بودم !!!!!!!!!!!!!!!!!!! بله دوستان عزیز و گرامی فست فودی معروف خودمون یعنی جناب آقای مک دونالد .Big Grin ایول در همینجا بود که نطفه نهار فردا هم بسته شد و اگر از آسمون سنگ بباره من باید برم اونجا نهار بخورم . خب اینجا یه شانس دیگه هم نصیب بنده حقیر سراپا تقصیر شده و اون این بود که همسر بنده قبلاً در سفر فرانسه طعم گوارای غذاهای مک دونالد رو چشیده بود و داغ نخوردن اون رو هم در سفر دبی خودمون به دلش به یادگار حک کرده بود !!!! ولی بعنوان یه برگ برنده نمیخوام روش کنم چون میخوام اونو شگفت زده کنم و خودم رو سوار بر اسب سفید مهربانی و توجه به اون و خواسته های اون فردا بهش نشون بدم . چون همش میگه مک دونالد اینجا کجاست ؟ بگذریم این هم از اون شیوه های جنگی و تاکتیکهای نظامی من در عرصه زندگیست !!!!! راستی تا یادم نرفته در کنار مک دونالد هم رستوران هایدی اسکندر قرار داره . خب نهار رو که میل فرمودیم به طرف هتل حرکت کردیم . حالا هوا هم کمی سردتر شده بود و من تصمیم گرفتم که قدمهام رو کمی بلندتر بردارم تا اینکه متوجه شدم دخترم و همسرم از من خیلی عقب موندن . خب اونا خودشون راه رو بلد بودن و من هم همینطور ادامه دادم تا اینکه به هتل رسیدیم و دیگه شرمنده بقیه نداره .................... !!! خب حالا دیگه باید از خدمت همه شما مرخص بشم تا روز و روزگاری دیگه که براتون میخوام این سفرنامه افشین خسرو رو ادامه بدم . بطوری که دیگه کسی دنبال سفرنامه های تاریخی نگرده و یه راست بیاد مهاجرسرا . راستی دیگه مخارج نهاری و خریدها رو نمیگم ، چون دیگه بیمزه میشه و تکرارش سفرنامه رو از سکه و اعتبار میندازه . انشاالله خودتون تجربه میکنید و حالشم میبرید . به امید دریافت ویزا با دعای خیر شما دوستان عزیزم - ارادتمند همه شما afshin4749.
Tongue
تشکر کنندگان: majidusa01 ، الی الی ، outlaw ، vroom ، SH1A2R3 ، gol1 ، edge ، mansour*** ، sal ، parsy631 ، 3rip ، Man ، California ، shadin_n ، kamranjon ، smith ، behzad7 ، daria ، MPU ، lottory ، Ali DV-2013 ، pariya2 ، سمانه777 ، آلیس-1980
سلامی گرم از سرزمینی دور و سرد خدمت همه دوستان و دوستاران گرم این حقیر
راستش من لایق این همه محبت و لطف شما نیستم ، من کی باشم که از من درخواست کنید ؟ شما دستور بفرمایید ، ما سراپا گوشیم . راستش وقتی وارد سایت شدم ، انگار که وارد خونه شدم و و اعضای خانواده ام رو دیدم . با شما احساس تنهایی نمی کنم و از ملامت دیگران هم هراسی ندارم . اصلاً فکر نمی کردم که این همه مشتاق برای نوشته های من وجود داشته باشه . وگرنه عمراً حتی یه لحظه هم مهاجرسرا رو ترک نمی کردم . بچه ها من اگه شوخی میکنم و یا به شکل طنز سفرنامه خودمو مینویسم ، برای اینه که شما لذت ببرید وگرنه خود من و خانواده من که اینجا هستیم و با هم این لحظات رو تجربه می کنیم ، من در قالب طنز مینویسم تا خوب توی ذهن شما جا بگیره . اینطوری هم آدرسها رو خوب میتونید به خاطر بسپرید و هم قیمتها حدوداً دستتون میاد . من میخوام بگم که من لایق نیستم چون کاری بیشتر از این از دستم بر نمیاد !!! ای کاش از نظر مالی ، اقامتی و ...... میتونستم در خدمت شما باشم ولی من هم یکی مثل خود شما هستم . بچه ها من سالهاست که در مهاجرسرا عضو هستم ولی تا امسال که برنده شدم بطور جدی مطالب رو دنبال نمی کردم . من عاشق مهاجرسرا و مهاجرسرائیها هستم ، چه ویزا بگیرم و چه نگیرم . منو همسرم کوله باری از تجربه مهاجرت داریم ولی هرگز در سایت اینو نگفتم . من بیش از 10 ساله که در کار مهاجرتم . بسیار علاقمندم که تجربیاتم رو مجانی در اختیار همگان بگذارم . البته شاید خیلی از شماها بیشتر از من تجربه داشته باشید ، خب خیلی خوبه برای همین مهاجرسرا تشکیل شده که همه به هم کمک کنیم تا به اهداف مشترکمون برسیم . من تمام دانسته های خودم رو مدیون مهاجرسرا هستم . هر چه آموختم از این سایت بوده و هرچه که بیاموزم هیچ منتی بر شما ندارم . عاشق همه هستم و همتون رو از ته قلب دوست دارم . چشششششششششششششششم بازم مینویسم مطمئن باشید .
تشکر کنندگان: majidusa01 ، vroom ، saher ، Ali Sepehr ، SH1A2R3 ، t.azimaie ، parsy631 ، armanbala ، 3rip ، Man ، mansour*** ، gol1 ، jordanir ، User ، SallyD ، shadin_n ، daria ، MPU ، mahsa 662547 ، Ali DV-2013 ، pariya2 ، سمانه777 ، ffrfar
با سلام مجدد خدمت همه عزیزانم در ایران و سایر نقاط دنیا ،
روزی گذشت و خاطره ای دیگر از سفر برای مصاحبه . راستش امروز به یه دلایلی نتونستم چیزی بنویسم ولی خدا رو شکر الآن اینجام تا براتون بنویسم . بریم سر اصل مطلب . راستش ساعت 8.30 صبح برای گرفتن جواب تست سل دخترم به مطب دکتر مراجعه کردیم ، باورتون نمیشه یخ زدم ها چه یخی وقتی حدود 100 قدم از هتل دور شدم خواستم تاکسی بگیرم که دیگه با همسرم کلی صحبت کردیم تا یهو دیدیم دم در مطب دکتر اونگان هستیم . بچه ها علیرغم مطالبی که در باب این پزشک محترم نوشته شده ، باید بگم که اون مرد واقعاً یه انسان فرهیخته و بزرگواریه . اینکه کیسه دوخته و غیره ، اصلاً درست نیست . وقتی جواب تست رو از آزمایشگاه آوردن و به ایشون تحویل دادن ، دخترم رو صدا کرد و به من و همسرم رو کرد و گفت تمام !!! جواب تست خوبه و نیاز به واکسن نداره . بعدش هم رو کرد به اون خانم منشی و گفتن که 70 دلار این خانواده رو بهشون برگردون . بچه ها اگه میخواست نده من چکار میتونستم بکنم ؟ اما این کار رو نکرد . منشی ایشون هم رو به من و همسرم کرد و به ترکی گفت انشاالله ویزا بگیرید . بچه ها خیلی سخته آدم در مورد شخصی نظر بده میدونید آدم اگه خدایی ناکرده تبلیغ بد بکنه مدیون میشه . راستی بچه ها اگه انشاالله رسیدم تهران ، چند قطعه عکس از مسیرهایی که به مطب دکتر ختم میشه رو براتون میگذارم ، اطمینان دارم از روی تصاویر خیلی بهتر میتونید نشونیها رو بدست بیارید . این عکسها عبارتند ساختمانی که آزمایشگاه و مطب دکتر اونگان اونجا هستش ، کتابفروشی و اون مزون لباس ، بزرگراه آتاتورک ، چهار راهی که سفارت آمریکا در اونجا قرار داره ، سفارت آلمان که در ضلع شمالی و کمی پائین تر از مطب دکتر هستش و غیره ...................... امیدوارم که به دردتون بخوره .البته بچه حتماً توی گوگل مپ باغی رو که معروفه به باغ ملی ببینید ، اونجا تقریباً تمام سفارتهای کشورهای دنیا هستش .البته اینجا ابزار و ادوات اینو ندارم که عکسها رو براتون لود کنم ولی قول میدم وقتی به ایران رسیدم اینکار رو بکنم . توی مطب دکتر اونگان یه زوج جوون بودن که اونا هم کیس لاتاری بودن و اتفاقاً هم از اعضای مهاجر سرا . این زوج اهل تبریز بودن و خیلی هم خوش برخورد قرار شد که جواب نهایی دخترم رو فردا بگیریم . اون خانوم منشی رو کرد به اون خانم جوون و به ترکی گفت بهشون بگو که فردا ساعت فلان بیان جواب رو برای سفارت بگیرن ، بچه ها خیلی خوبه که آدم آذری هم بلد باشه چون در ارتباط برقرار کردن با ترکهای ترکیه هیچ مشکلی ندارن . به اون خانوم جوون گفتم که شما کی مصاحبه دارید که دیدم با ما همزمان هستن . خیلی جالبه من دونفر از کسانی که در اون روز مصاحبه داشتن و با خودمون میشدن سه تا خانواده رو پیدا کردم . البته یکی هم ترک ترکیه بود و از ازمیر اومده بود ، خدا میدونه که اون چند خانواده دیگه کیا هستن !!!! در راه برگشت هم رفتیم دفتر هواپیمایی ترکیش و بلیت های برگشتمون رو تایید نهایی کردیم . دوستان در مسیر بزرگراه آتاتور از سمت شرق به غرب و در سمت جنوب اتوبان 3 تا دفتر هواپیمایی ترکیش وجود داره که لازم نیست حتماً به اونی که آژانس هواپیمایی درایران بهتون تلفنش رو داده زنگ بزنید کافیه حضوری برید و بلیتتون رو تایید کنید . بعد از ظهر هم رفتیم مک دونالد غذا خوردیم و اما بعدش ............................... خیلی خیلی جذابه و اینو دیگه الآن نمیگم چون خیلی جا اشغال میکنه و سعی میکنم در پست بعدی براتون بنویسم . آماده باشید که خیلی خیلی جذاب و خواندنیست . بازم از لطف شما عزیزانم ممنون و متشکرم . منتظر ادامه سفرنامه این روز باشید . فدای یک به یک شما اعضای خانواده ام – afshin4749




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان