کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
سست شدن بنیان خانواده در آمریکا

به نظر من همه ما بايد قبل از مهاجرت از اين موضوع مطمئن شويم كه خود و همسرمان چقدر از ازدواجمان راضي بوده ايم و واقعا شريك تمامي شادي ها و غمهاي هم هستيم و خواهيم بود ؟ اگر بتوانيم با كمك همسرمان به اين سوالات پاسخ دهيم و موقعيت فعلي را بررسي كنيم ، احتمالا در پيش بيني آينده دچار اشتباه نخواهيم شد و دچار تجربيات تلخ نخواهيم بود..

[/quote]

یه حرف حساب شنیدم. متشکرم.
CR1
پاسخ
تشکر کنندگان: saied-k ، smebi2011 ، humsun ، sepideh IR ، msar
دوستان عزیز، حرفتون درسته که قبل رفتن از رضایت مطمئن بشیم ولی من فکر می کنم آدمها می تونن تغییر کنن تو زندگیشون و پیش میاد که حتی در زمان جدایی همسران عاشقانه همدیگه رو دوست دارن به نظرم چند مورد که می تونه مهم باشه:1- مسئولیت نپذیری می تونه یکی از عوامل عمده باشه. اینکه هر دو نفر مسئولیت انتخاب مهاجرتشون رو بپذیرن و در مواقع سختی طرف مقابل رو مسبب مشکلات نبینن.
2- به حد کافی فداکاری کنیم و قدردان فداکاریهای همسرمون باشیم. کلا دو کلمه " تشکر" و "لطفا" خیلی خوب کار می کنن
3- پول همسرتون برای شما،بچه،آینده،تفریحات و مواقع نیازه پس مراقب دخل و خرج باشید
4- با هم زندگی رو بسازین و کارتون رو مدام به رخ همسرتون نکشین.
کیس:2016as1$$(برنده آقاي همسر)،تعداد:٢نفر،ارسال فرم:٢٩مي،سفارت:آنکارا،مصاحبه:٣ نوامبر،وضعيت: AP، آپديتها: ١١ژانويه،٧ مارچ و٩مارچ تبديل به or نَفَر دوم، ٢١ مارچ نَفَر اصلي و تبديل به or ٢٢مارچ،دريافت ايميل كليير ٢٢ مارچ، مديكال مجدد:٢٩مارچ ارسال٣٠،ايشود:٥ آپريل و دريافت پاسها از پست ٦آپريل، ورود به آمریکا (سیاتل):22 جولای
سفرنامه آنکارا
پاسخ
تشکر کنندگان: smebi2011 ، kavoshgarnet ، amiry ، sepideh IR ، msar
در اینجا دو بحث وجود دارد که یکی استحکام خانواده است و همانطوری که دوستان گفتند می شود تا حد ممکن آن را استوارتر کرد و حتی پس از مهاجرت هم با تلاش و توجهات ویژه از سست شدن روابط جلوگیری کرد ولی بحث دیگر ضربه های محیطی و فرهنگی است که شاید پس از مهاجرت به امریکا آنقدر قوی و کاری باشد که بتواند بنیاد مستحکم ترین خانواده ها را هم ویران کند. اجازه بدهید که من این ضربه های ناگهانی را شوک فرهنگی بنامم و مهم ترین آنها هم در رابطه با یک زوج تنها دو چیز است.
1- اول مردسالاری است که ریشه در عمق فرهنگ امروزه ما دارد در حالی که در امریکا ابهت یک مرد به اندازه یک هویج فرنگی هم منزلت ندارد و یک مرد ایرانی در امریکا نمی تواند همچون پدر و یا پدربزرگ خودش فرمانده خانواده باشد. مثلا اگر یک مرد خانواده به زنش بگوید مگر به تو نگفتم دیگر حق نداری با همکار مردت به رستوران بروی و نهار بخوری همه اعضای خانواده غش غش به او خواهند خندید زیرا اصولا چنین حرف هایی به همسر و فرزندان در امریکا شبیه به یک جوک خنده دار است.
2- دوم عدم تجربه دوران نوجوانی و جوانی در ایران است که بیشتر در مورد خانم ها صدق می کند. توضیح این مسئله یک مقداری پیچیده است ولی تاثیر آن بسیار زیاد است و بسیاری از زنانی که به امریکا می آیند دوست دارند بالاخره یک زمانی زندگی بدون سر خر را تجربه کنند چون تا زمانی که در خانواده بودند توسط پدر و سپس توسط شوهر کنترل شده اند و هرگز زندگی مستقل که قاعدتا باید در زمان جوانی اتفاق بیفتد را تجربه نکرده اند. امریکا هم جایی است که به آنها اجازه می دهد تا چنین رویای سرکوب شده ای را در گوشه ذهنشان بپرورانند.
به نظر من این دو عامل بیشترین تاثیر را در جدایی های پس از مهاجرت می گذارد و نباید از قدرت نفوذ شوک فرهنگی در لایه های درونی خانواده غافل ماند.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
(2011-11-07 ساعت 09:25)rs232 نوشته:  در اینجا دو بحث وجود دارد که یکی استحکام خانواده است و همانطوری که دوستان گفتند می شود تا حد ممکن آن را استوارتر کرد و حتی پس از مهاجرت هم با تلاش و توجهات ویژه از سست شدن روابط جلوگیری کرد ولی بحث دیگر ضربه های محیطی و فرهنگی است که شاید پس از مهاجرت به امریکا آنقدر قوی و کاری باشد که بتواند بنیاد مستحکم ترین خانواده ها را هم ویران کند. اجازه بدهید که من این ضربه های ناگهانی را شوک فرهنگی بنامم و مهم ترین آنها هم در رابطه با یک زوج تنها دو چیز است.
1- اول مردسالاری است که ریشه در عمق فرهنگ امروزه ما دارد در حالی که در امریکا ابهت یک مرد به اندازه یک هویج فرنگی هم منزلت ندارد و یک مرد ایرانی در امریکا نمی تواند همچون پدر و یا پدربزرگ خودش فرمانده خانواده باشد. مثلا اگر یک مرد خانواده به زنش بگوید مگر به تو نگفتم دیگر حق نداری با همکار مردت به رستوران بروی و نهار بخوری همه اعضای خانواده غش غش به او خواهند خندید زیرا اصولا چنین حرف هایی به همسر و فرزندان در امریکا شبیه به یک جوک خنده دار است.
2- دوم عدم تجربه دوران نوجوانی و جوانی در ایران است که بیشتر در مورد خانم ها صدق می کند. توضیح این مسئله یک مقداری پیچیده است ولی تاثیر آن بسیار زیاد است و بسیاری از زنانی که به امریکا می آیند دوست دارند بالاخره یک زمانی زندگی بدون سر خر را تجربه کنند چون تا زمانی که در خانواده بودند توسط پدر و سپس توسط شوهر کنترل شده اند و هرگز زندگی مستقل که قاعدتا باید در زمان جوانی اتفاق بیفتد را تجربه نکرده اند. امریکا هم جایی است که به آنها اجازه می دهد تا چنین رویای سرکوب شده ای را در گوشه ذهنشان بپرورانند.
به نظر من این دو عامل بیشترین تاثیر را در جدایی های پس از مهاجرت می گذارد و نباید از قدرت نفوذ شوک فرهنگی در لایه های درونی خانواده غافل ماند.

درود برشما دوست گرامی لازم به ذکر است که عکس این مطالب هم برای آقایان صدق می کند و مرد نیز می تواند از آزادیهای فردی خود حداکثر استفاده را ببرد و با دوست دختر خود دیت کند ! ولی بحث ما این است که استفاده از این آزادیهای عمل به چه قیمتی خواهد بود؟ اگه فرزندی هم در کار با شد در بین این اختلافات تکلیف او چه خواهد شد اگه دارائیهائی هم در بین باشد با توجه به قوانین آمریکا بر سر سرمایه خانواده چه خواهد آمد؟اگه پدر و مادر نخواهند از آزادیهای اجتماعی خود استفاده کنند اما فرزند آنها بخواهد با فرهنگ آمریکائی زندگی کند تکلیف مردسالاری یا زن سالاری یا بهتر است بگویم پدرسالاری ومادر سالاری در خانواده چه خواهد شد؟
پاسخ
تشکر کنندگان: saied-k ، ParsTrader ، rs232 ، amiry ، humsun ، soheilbadami ، Blaze ، sepideh IR ، قصه گو ، msar
(2011-11-06 ساعت 16:02)Haghighat نوشته:  به نظر من همه ما بايد قبل از مهاجرت از اين موضوع مطمئن شويم كه خود و همسرمان چقدر از ازدواجمان راضي بوده ايم و واقعا شريك تمامي شادي ها و غمهاي هم هستيم و خواهيم بود ؟ اگر بتوانيم با كمك همسرمان به اين سوالات پاسخ دهيم و موقعيت فعلي را بررسي كنيم ، احتمالا در پيش بيني آينده دچار اشتباه نخواهيم شد و دچار تجربيات تلخ نخواهيم بود..

یه حرف حساب شنیدم. متشکرم.
[/quote]

یعنی فقط موقع مهاجرت باید این بر اوردها رو انجام داد ؟
فکر کنم این قضیه این تاپیک هم 1 جورایی مثل همون سوال مهاجرت کنیم یا نه ؟
باشد که برایش به تعداد افراد سوال کننده جواب هست چون شرایط اون افراد با هم مشابه نیست و قضیه هر کسی از ظن خود .... هست.
بعضی از دوستان تقاضای جواب صریح و به جز دارند حال انکه هیچیک از ما از شرایط اجتماعی - فرهنگی - مالی - خانوادگی و حتی سن و جنسیت یکدیگر (در برخی موارد )اگاهی نداریم که اتفاقا چه مهاجرت و چه زیر مجموعه های ان (این تاپیک) بستگی تام به تعیین این عوامل دارند.
به هرحال معتقدم که با همه این دلواپسیها که به جا هم هست ولی مقداری باید به سرنوشت و یاری خداوند ایمان داشت و گرنه این از عواملی هست که اگر در وجود خود به ان بهای زیادی بدهید و در تفکر خود جایی برایش درست کنید ماندگار خواهد شد و اعتماد به نفس رو از انسان سلب خواهد کرد یعنی همان چیزی که اینجا زیاد به ان احتیاج داریم. سخت گیرد روزگار بر مردمان سخت کوش. در کل ذهن رو درگیر این مسائل نامعلوم اینده کردن تحلیل بری انرزی هست.
میبخشید قصدم نصیحت یا اینها نیست و برداشت خود رو عرض کردم
در پناه خدا
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
پاسخ
تشکر کنندگان: saied-k ، ParsTrader ، smebi2011 ، rs232 ، amiry ، humsun ، User ، nastaran86 ، kavoshgarnet ، Blaze ، sepideh IR ، msar
سلام

آرش جان چقدر با « شوك فرهنگي » كه بيان كرديد حال كردم !!

توانايي انسانها براي نامگذاري و مدون كردن مسايل اجتماعي هنر بزرگي است كه متاسفانه امروزه كمياب است. بگذريم . قسمت يك را كه خواندم و به هويج فرنگي رسيدم ياد بسياري از مردان جوان هم سن و سال خودم در ايران افتادم كه خوشبختانه يا متاسفانه فعلا در حد همين هويج فرنگي و يا فوقش كاهو سالادي ! هستيم !! باز هم متاسفانه يا خوشبختانه در اين مورد هم فكر مي كنم حداقل در بعضي از لايه هاي جامعه امروز ايران ( از جمله زندگي خودم رو عرض مي كنم ) حضور پررنگ تر زنان جوان در ساخت بنيان خانواده خصوصا اگر داراي تحصيلات بالا و تجربيات شغلي بالايي باشند بسيار محسوس تر است و به هيچ وجه مرد خانواده نمي تواند اداي پدر بزرگ خود را در بياورد. من هميشه فكر مي كنم جامعه امروز ما ( عرض كردم در لايه هاي خاص و اقليت خود ) توانسته بسياري از خوبي هاي جامعه هاي غربي ( نه صرفا امريكا ) را كه از طريق رسانه ها و ارتباطات اموخته ؛ در زندگي روزمره خود اجرا نمايد. همين مسئله استقلال خانم ها از ديد من بسيار عاليست و زمينه ساز داشتن خانواده اي مستحكم تر و تربيت فرزندان بهتر است. به شرط اينكه هر دو طرف جنبه لازم را داشته باشند و هم مسئوليت هاي خود را بر دوش ديگري نگذارند و هم از اعتمادي كه به انها شده سوء استفاده نكنند. من به شخصه هيچ گاه نخواستم يك « مرد ايراني » با مشخصات مرد سالارانه در برابر همسرم باشم ( شايد هم نوع رفتار وي و تربيت خانوادگي خودم باعث شد كه من هم بدنبال اين موضوع نباشم ) . و تاكنون از اين بابت دچار پشيماني نشده ام چون هيچگاه سوء استفاده اي نديدم. حال در صورت مهاجرت و ايجاد بستر هاي بيشتر براي آزادي و داشتن يك زندگي مستقل شايد تغييراتي در روش زندگي ما بوجود بيايد ولي ايا ما خود را براي تغييرات اماده نكرده ايم ؟ ايا بهترين راه پس از توكل به خدا ، صبر كردن و منتظر حوادث بعدي شدن نيست؟
به نظر من بهترين راه حل اين موضوع ( اگر پيش بيايد !) پذيرفتن ان است.

در مورد بند دوم تئوري شما ، به نظر من روز به روز تعداد چنين افرادي در جامعه جوان ايران كمتر مي شود. شايد مهاجرين 30 سال و 20 سال پيش كه دوران كودكي و جواني متفاوتي با ما را داشته اند جزو اين دسته قرار بگيرند ولي من فكر مي كنم امروزه بيش از 10 الي 20 درصد زنان جوان ايراني را بتوانيم جزو اين دسته قرار دهيم. (‌البته قبول دارم نوع شرايط زندگي و محيطي كه من در خانواده و دوستان و اشنايانم دارم ، مرا به حدس درصدي اينچنيني رهنمون ساخته است و چه بسا در مردمان بخش هاي فرهنگي ديگر جامعه و در شهر ها و مناطق ديگر درصد ذكر شده تفاوت داشته باشد.)

سهيل عزيز فرمودند :
در کل ذهن رو درگیر این مسائل نامعلوم اینده کردن تحلیل بری انرزی هست.

اجازه بدهيد در پاسخ شما به اين نكته اشاره كنم ، كه بسياري از تصميمات تاثير گذار زندگي انسان از پس تامل و تعمق دقيق بر روي ناشناخته ها بوجود مي ايند . من بسيار خوشحالم كه اگر شرايط مهاجرت پديد امد و توانستم به امريكا مهاجرت كنم ، سابقه اشنايي با مهاجر سرا را داشته ام و توانسته ام اين قدر موضوعات ريز و درشت مهاجرت و زندگي در جامعه جديد را مطالعه كرده باشم. انجام پروسه مهاجرت از قبيل انجام امور مربوط به ويزا و بليط و اوردن منابع مالي اوليه و .. و .. كه همه ميدانيم بسيار مهم هستند مسايلي هستند كه زود اموخته مي شوند و پس از اينكه ضرورت انها پايان يافت كاركرد خود را از دست مي دهند. مثلا شما يا دوستان ديگر حاضر در امريكا امروزه نگران يافتن هتل مناسب در استانبول براي مراجعه به سفارت و يا يافتن بهترين راه انجام امور مربوط به ويزا در سفارت ابوظبي نيستيد شما امروزه مسايل مهمتري داريد كه شايد مهمترين انها نحوه اداره كردن خانواده تان و تربيت فرزندانتان در امريكاست. از اين رو من به شخصه به مسايل مربوط به زندگي در امريكا بسيار علاقه مند هستم و هميشه سعي مي كنم با كنجكاوي درباره ان و مطالعه تجربيات دوستان بحث هاي موجود در اين زمينه رو به چالش بكشونم. اميدوارم همراهي همه دوستان در اين مباحث پر رنگ تر شود تا بهترين نتيجه را از اين انجمن دوست داشتني بگيريم.

درست است كه فرموديد قصدتون نصيحت نبود ولي من به شخصه از قسمتي كه فرموديد «««« به هرحال معتقدم که با همه این دلواپسیها که به جا هم هست ولی مقداری باید به سرنوشت و یاری خداوند ایمان داشت و گرنه این از عواملی هست که اگر در وجود خود به ان بهای زیادی بدهید و در تفکر خود جایی برایش درست کنید ماندگار خواهد شد و اعتماد به نفس رو از انسان سلب خواهد کرد یعنی همان چیزی که اینجا زیاد به ان احتیاج داریم. »»»» بسيار لذت بردم.


شاد و ازاد باشيد !

آسمان تهران امروز بسيار افتابي و هوا مطبوع است ! ولي بازم دل من گرفته ......
پاسخ
(2011-11-07 ساعت 10:54)smebi2011 نوشته:  
(2011-11-07 ساعت 09:25)rs232 نوشته:  در اینجا دو بحث وجود دارد که یکی استحکام خانواده است و همانطوری که دوستان گفتند می شود تا حد ممکن آن را استوارتر کرد و حتی پس از مهاجرت هم با تلاش و توجهات ویژه از سست شدن روابط جلوگیری کرد ولی بحث دیگر ضربه های محیطی و فرهنگی است که شاید پس از مهاجرت به امریکا آنقدر قوی و کاری باشد که بتواند بنیاد مستحکم ترین خانواده ها را هم ویران کند. اجازه بدهید که من این ضربه های ناگهانی را شوک فرهنگی بنامم و مهم ترین آنها هم در رابطه با یک زوج تنها دو چیز است.
1- اول مردسالاری است که ریشه در عمق فرهنگ امروزه ما دارد در حالی که در امریکا ابهت یک مرد به اندازه یک هویج فرنگی هم منزلت ندارد و یک مرد ایرانی در امریکا نمی تواند همچون پدر و یا پدربزرگ خودش فرمانده خانواده باشد. مثلا اگر یک مرد خانواده به زنش بگوید مگر به تو نگفتم دیگر حق نداری با همکار مردت به رستوران بروی و نهار بخوری همه اعضای خانواده غش غش به او خواهند خندید زیرا اصولا چنین حرف هایی به همسر و فرزندان در امریکا شبیه به یک جوک خنده دار است.
2- دوم عدم تجربه دوران نوجوانی و جوانی در ایران است که بیشتر در مورد خانم ها صدق می کند. توضیح این مسئله یک مقداری پیچیده است ولی تاثیر آن بسیار زیاد است و بسیاری از زنانی که به امریکا می آیند دوست دارند بالاخره یک زمانی زندگی بدون سر خر را تجربه کنند چون تا زمانی که در خانواده بودند توسط پدر و سپس توسط شوهر کنترل شده اند و هرگز زندگی مستقل که قاعدتا باید در زمان جوانی اتفاق بیفتد را تجربه نکرده اند. امریکا هم جایی است که به آنها اجازه می دهد تا چنین رویای سرکوب شده ای را در گوشه ذهنشان بپرورانند.
به نظر من این دو عامل بیشترین تاثیر را در جدایی های پس از مهاجرت می گذارد و نباید از قدرت نفوذ شوک فرهنگی در لایه های درونی خانواده غافل ماند.

درود برشما دوست گرامی لازم به ذکر است که عکس این مطالب هم برای آقایان صدق می کند و مرد نیز می تواند از آزادیهای فردی خود حداکثر استفاده را ببرد و با دوست دختر خود دیت کند ! ولی بحث ما این است که استفاده از این آزادیهای عمل به چه قیمتی خواهد بود؟ اگه فرزندی هم در کار با شد در بین این اختلافات تکلیف او چه خواهد شد اگه دارائیهائی هم در بین باشد با توجه به قوانین آمریکا بر سر سرمایه خانواده چه خواهد آمد؟اگه پدر و مادر نخواهند از آزادیهای اجتماعی خود استفاده کنند اما فرزند آنها بخواهد با فرهنگ آمریکائی زندگی کند تکلیف مردسالاری یا زن سالاری یا بهتر است بگویم پدرسالاری ومادر سالاری در خانواده چه خواهد شد؟

آرش عزیز به نکات خوبی اشاره کردند. نگاه مرد سالارانه یا حتی زن سالارانه یک نوع تعصب محسوب میشه و تعصبات در طول زمان محکوم به فنا هستند یک خانواده رو نمیشه با تعصب و تحکم اداره کرد الالخصوص در کشوری مثل آمریکا ! و این میتونه برای آقایون متاهل که قصد مهاجرت دارند تامل بر انگیز باشه. ابزارهای دیگه هم که در ایران به وفور ازش استفاده میشه مثل وابستگی مالی یا داشتن حق فرزند و این جور ترس هایی که معمولا خانم هارو در مقابل ناملایمات زندگی تسلیم نگه میداره هم در آنجا خبری نیست. از طرفی هم- باز برداشت میکنم ازگفته آرش خان- این یک واقعیتی هست که خانم ها در طول مسیر زندگیشون دغدغه زتدگی بدون آقا بالاسر را همیشه با خود دارند و اتفاقا یکی از عوامل پنهان و تاپیر گذاری هست که هیچ وقت بیان نمیشه و گاهی بازیگر اصلی جدایی هاست. خوب حالا ما یه خانواده داریم که تشکیل شده با همین نگاه مردسالارانه! و از طرفی خانم هم در بدو ورود به کشور آزاد، قید وبند هارو بی اثر میبینه! خوب حالا اگه این خانواده ای که تشکیل شده برای این زوج یا یکی از این زوج ها اهمیتی نداشته باشه که معلوم هست تکلیفش چیه! ولی اگه دو نفر بخوان واقعا با هم بمونن ممکنه در بدو ورود به دلیل تاثیر محیطی اختلافاتی پیش بیاد ولی اگر درپس زمینه ذهنشون بودن با هم باشه، تا اداپته شدنشون با هم ممکنه زمان ببره ولی به نظر من میتونه به زوجین کمک کنه که ابزار های جدیدی رو برای حفظ کیان خانوادشون یادبگبرند میخوام بگم اختلافات خانوادگی در ماها یا سال های اولیه مهاجرت لزوما بد و وحشت ناک نیست و حتما به جدایی ختم نمیشه!و چه بسا به زوجین کمک کنه که زندگی مشترکشون رو با محیط جدید زودتر هماهنگ کنند و تغییرات رو زودتر بپذیرند. و البته نا گفته نمونه که این مهم نیاز به فداکاری و گذشت بسیار داره و چیزی که حاصل میشه بودن در کنار همدیگه است. به شرطی که واقعا بخوان که با هم باشن!
CR1
پاسخ
تشکر کنندگان: ParsTrader ، saied-k ، smebi2011 ، rs232 ، humsun ، Soap McTavish ، Blaze ، poem ، sepideh IR ، msar
با سپاس از دوستان عزیز و گرامی عرض کنم که شوک فرهنگی یک عبارت رایج در امریکا است که به ضربه حاصل از اختلاف فرهنگی بر ملاج یک مهاجر تازه وارد گفته می شود. مثلا اگر ما به پاکستان برویم و ببینیم که در کنار خیابان قضای حاجت می کنند دچار شوک فرهنگی می شویم و یا مثلا اگر به امریکا برویم و ببینیم در جلوی دیدگان ما زبانشان را در حلق یکدیگر فرو می کنند باز هم دچار شوک فرهنگی می شویم. چیزی که نباید آن را نادیده بگیریم این است که فرهنگ چیزی نیست که بر پایه استدلال و عقلانیت باشد بلکه ریشه در باورهای اجتماعی دارد. به عنوان مثال ممکن است همه ما که الآن این نوشته ها را می خوانیم از نظر عقلانی و علمی مخالف چیزی به نام غیرت خانوادگی باشیم ولی ضمیر ما در مواجهه با آن علائمی را از خود بروز می دهد که حاصل فرهنگ اجتماعی و خانوادگی ما است و از کودکی در ضمیر ناخودآگاه ما جا خوش کرده است و در بیشتر موارد خارج از کنترل خودآگاه ما است.
برای مواجهه با شوک فرهنگی انسان می تواند خودش را آماده کند ولی به شرط اینکه آن را دست کم نگیرد و بداند که شوک فرهنگی یک مسئله واقعی و نسبتا بزرگ است و ممکن است برای هر کسی و با هر درجه از اطمینانی مزاحمت و دردسر ایجاد کند. در رابطه با زندگی خانوادگی نیز باید بدانید که شما دارید به کشوری می آیید که اصلا تعریف ازدواج و خانواده در آنجا با کشور ما متفاوت است و تعریف روابط زن و شوهر نیز با فرهنگ ما فرق می کند.
این چیزهایی که من می گویم ربطی به خوبی و بدی فرهنگ ما و یا فرهنگ امریکا ندارد و فقط قصدم این است که متوجه فاصله بین دو پشت بامی باشید که قصد دارید از روی یکی بر روی دیگری بپرید و امیدوارم که همه شما با حفظ نکات ایمنی به سلامت دوران نقاهت پس از مهاجرت را طی کنید و کانون گرم خانواده خودتان را نیز منسجم تر از قبل نگهدارید.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
سلام به همه دوستان !

از دوستان مقيم امريكا خواهش مي كنم ، اگر تجربه يا نظر و ديدگاهي نسبت به اين بحث داريد ، لطفا در ادامه اين تاپيك قرار دهيد .


متشكر از اينكه پاسخ مي دهيد.
پاسخ
تشکر کنندگان: smebi2011 ، humsun ، majidusa01 ، kavoshgarnet ، derakhtekhatereh ، sepideh IR ، msar
همگی سلام
Cool
نوجوانان بین سنین 13 تا 21 سال که به دلیل مهاجرت از کشور محل زندگی خود و از فرهنگ ایرانی که وارد آمریکا می شوند یکی از گروه افرادی هستند که باید خیلی به آنان توجه شود. این گروه افراد حداقل 13 سال با فرهنگ صحیح و خانواده محور ایرانی بزرگ شده اند و حالا با یک دگرگونی در زندگی شان وارد فرهنگ احتمالا غلط و دوست محور آمریکایی میشوند. در این فاصله بین 13 تا 21 اگر نوجوان بتواند از این چالش سربلند بیرون بیایند، در زندگی موفق خواهند بود و آینده روشنی منتظرشان است اما اگر به هر دلیلی این مخمصه را به خوبی پشت سر نگذارند نه تنها زندگی خود را تباه کردند بلکه پروسه مهاجرت را بیهوده نتیجه میدهد.
از این رو تصمیم گرفتم تا در اینجا چند نکته رو که طی 7 ماه تحصیل در محیط دبیرستان که نمونه یک جامعه آمریکایی با جمعیت کمتر است رو در اینجا بنویسم. فرزند شما حتما در این محیط خواهد بود پس لازم است شما هم اطلاعاتی در این مورد داشته باشید.
نوجوانان ایرانی که من در مدرسه مشاهده کردم که به چند گروه دسته بندی میکنم.
دسته اول:بچه هایی که پدر و مادر ایرانی دارند اما در آمریکا متولد شده اند و ضمن حفظ فرهنگ ایرانی،در آمریکا بزرگ شده اند که این گونه بچه ها بسیار افراد خوبی هستند و اگر فرزند شما با این گروه در ارتباط باشند کمترین سودی که دارد تمرین زبان انگلیسی است ضمن اینکه این گروه اول هم فارسی هم میتونن صحبت کنند.
دسته دوم: ایرانیانی که حتی نمیتونن فارسی صحبت کنن و بیشتر آنها در آمریکا متولد شده اند. بعضی ها که حتی پدر و مادر شون هم اینجا تو آمریکا متولد شده اند اما همچنان خود را ایرانی میدونن. اونها دقیقا از لحاظ چهره و طرز پوشش لباس شبیه آمریکایی ها هستند. اصلا خودِ آمریکایی هستند اما خب وقتی ازشون میپرسی (Are you Persian?) میگن بله.
دسته سوم:بچه هایی که در سنین خیلی کم مثلا بین 2 تا 6 سال وارد آمریکا شده اند و خیلی شبیه گروه اول می باشند.
دسته چهارم: نوجوانانی ایرانی که از سن 12 سالگی به بعد وارد اجتماع آمریکا شده اند. اگر از لحاظ خانوادگی و طرز پوشش لباس مشکلی نداشته باشند، افراد خوبی هستند. اما متأسفانه بیشتر این افراد رو سودجویان(جـ ـنـ ـسـ ـی) تشکیل میدهند که به هر قیمتی شده باید از آنان دوری کرد چون از لحاظ روانی روی فرزند شما تأثیر خواهد گذاشت.
دسته پنجم:مهاجرین تازه وارد که سابقه حضورشون در آمریکا بیشتر از 3 یا 4سال نیست.
در تمامی این دسته بندی های ذکر شده،خوب و بد پیدا میشه. در دبیرستان ما متأسفانه ایرانیان خوب تعداد کمتری رو نسبت به ایرانیان بد تشکیل میدهند. این بدی به معنای شر بودن نیست. چونکه این افراد ماهیت و اصالت خودشون رو گم کرده اند و بخش های غلط فرهنگ آمریکایی رو انتخاب کردند، یک حالت بی بند و باری به خود گرفته اند.
در پست بعدی بیشتر وارد خصوصیات این گروه ها خواهم شد.(اگر سوالی دارید لطفا پیغام خصوصی دهید در اولین فرصت پاسخگو خواهم بود)
میلادCoolCool
هر کجا هستم باشم
                       آسمان مال من است
پنجره فکر  هوا عشق
                       زمین  مال  من   است

===================

CoolCool

پاسخ
تشکر کنندگان: abas_kashan ، pari pariaaa ، lighter ، Danoosh ، frpa ، sepideh IR ، m.a.masoud ، yas12 ، vania77 ، hana69 ، قصه گو ، amin_j ، msar
اگر شما فرزند پسر دارید باید قبل از ورود به محیط دبیرستان فرزندتان را آگاه سازید که چه خطرات روحی و جسمی و در نهایت اگر توسط پلیس به جرم همراه داشتن یا مصرف مواد مخدر دستگیر شود کمترین مجازات به تعویق افتادن پروسه citizenship برای دوسال خواهد بود اما در موارد معمول بعد از پایان اعتبار گرین کارت میبایست خاک آمریکا را ترک کنید. اصولا همگی ما می باید تا لحظه دریافت پاسپورت آمریکایی حتی خلاف رانندگی هم نداشته باشیم.
پس از مواد مخدر ارتباط نا سالم(جـ ـنـ ـسـ ـی) با دختر ها میتواند زمینه بد بختی را فراهم کند. کمترین اثر آن بدنامی در بین هم سن و سالان است. متأسفانه با وجود هشدار های بهداشتی مدرسه و مسؤلان آموزشی افراد افراد زیادی دچار بیماری ایدز هستند. همونطور که توی پست قبل عرض کردم، مدرسه و دبیرستان نمونه کوچکی از جامعه بزرگ آمریکایی است و خوب و بد مدرسه رو فقط و فقط خود شخص تعیین میکنه یعنی با توجه با دوستانی که در ارتباط هست و طرز لباس پوشیدن میتونه راه خودش رو انتخاب کنه.این کاملا درسته که خوب یا بد بودن مدرسه تأثیر مستقیم در اخلاق و رفتار فرزند شما خواهد داشت اما یک سری مسائل توی همه جا مشترک هست و اون وجود مواد مخدره. ضمنا در دبیرستان آزادی لباس هست اما لباس مناسب نباشه معمولا بچه ها از طرف دوستان طرد میشن درباره راهنمایی و دبستان متأسفانه اطلاعی ندارم.
توصیه دیگه ای که برای فرزند شما میتونم داشته باشم اینه که سعی کنن با معلم دوست باشن و خیلی احترام اونها رو نگه دارن. من معمولا میبینم که دیگران خیلی بد با معلمان برخورد میکنن و اصلا به هیچ چیز توجه نمیکنن، فقط این رو در نظر بدونید که معلم هرچی دلش بخواد میتونه درس بده هر امتحانی دلش بخواد میتونه بگیره و هر نمره ای دلش بخواد میتونه تو پرونده ثبت کنه و اینها در تمام طول سال قابل تغییر خواهد بود حداقل اِش اینه که اگر یه کمک نمره ای کم لازم داشته باشید تا از 89 درصد به 90 درصد که A (بالاترین نمره) حساب میشه رو خیلی راحت میتونن بگیرند و سعی نکنن که بخوان مثل آمریکایی ها عمل کنن.(بچه های آمریکایی اکثراً لوس هستند)
میلادCoolCool
هر کجا هستم باشم
                       آسمان مال من است
پنجره فکر  هوا عشق
                       زمین  مال  من   است

===================

CoolCool

پاسخ
تشکر کنندگان: shoshina ، pari pariaaa ، lighter ، Danoosh ، shahab2000 ، eybaba ، frpa ، sepideh IR ، m.a.masoud ، yas12 ، قصه گو ، msar
اگر فرزند شما دختر است،سعی نکنید توی انتخاب پوشش تحت فشار قرارش بدید هرچند که از 3500 نفر جمعیت مدرسه ما حداقل10 نفر با حجاب کامل(روسری و مانتو بلند) حضور دارند و با احترامی که دیگران برای پوشش اونها قائل هستند دوستان آمریکایی دارند و کاملا با هم صمیمی هستند و اصلا انگار نه انگار که مثلا یکی روسری سرشه.
اما این آزادی لباس به این معنا نیست که فرزند تون رو کاملا در آزادی مطلق لباس قرار دهید. شاید خیلی درست نباشه که من اینجا خیلی توضیح بدم اما اگر خیلی لباس های ناجور برای پوشش انتخاب کنن با ایرانیان دسته چهارم مواجه خواهند شد که اونها از لحاظ ظاهری خوب هستند بعضی هاشون برای خودشون ماشین مدل بالا دارند و خیلی هاشون والدین شون با ماشین مدل سال به مدرسه میارنشون این ها مواردی هستند که نشون بده اونها آدمهای خوبی هستند متأسفانه. این رو هم توجه کنید که هرکسی که چندین سال هست که اینجاست و ماشین داره یا پدر و مادرش ماشین مدل بالا دارن آدمهای بدی هستن اما کلاً باید مراقب باشند. حقیقتاً راجع به این مورد خیلی سخته که من بخوام توضیح بدم اما بهتره بشینید با فرزندتون صحبت کنید و قانعش کنید که توی فرهنگ آمریکایی غرق نشن. اینجا مرسومه که پسر ها و دختر ها بهم میرسن اونهایی که خیلی با هم دوست هستند هم دیگه رو (Hug) بغل میکنن البته انقدر مسخره است که اگر نکنن سنگین تره. اما خیلی ها هم هستن از خود آمریکایی ها که اصلا چنین کار هایی نمیکنن و خیلی سنگین رنگین میان و میرن این مدل آمریکایی به نسبت دیده میشه اگر با این مدل آمریکایی ها دوست بشن خیلی خوب خواهد بود.
اما مهمترین مسئله ای که من میخوام بهش اشاره کنم بحث تأثیر پذیری دختر ها است که فقط از طریق شنوایی خیلی راحت گول میخورن و متأسفانه باید عرض کنم خودشون رو به بیراهه میکشن. امسال من شخصاً دختری رو دیدم که اوایل ترم بهار داشت به بیراهه کشیده میشد و چون تازه بود و نمیدونست باید چیکار کنه من اون رو به دفتر ناظم مدرسه (Dean’s Office) راهنمایی کردم و خداروشکر اون مسئله تموم شد اما بعد از دو ماه با یکی از دوستان خانوادگی خودشون دوست شد و علیرغم هشدار های من افتاد تو خط دوستی و اینجور حرف ها. یعنی رسماً براش ثابت میکردم که چنین مسئله ای هست فلانی مشکل داره اما چون اون پسر دسته چهارم خیلی به کارش وارد بود تونست موفق شه که البته من امیدوارم که یا من اشتباه کرده باشم یا اون اونطور که من فکر میکنم نباشه.(از کجا به کجا رسیدیمBig GrinBig Grin)
در هر حال نوشتن این پست اصلا راحت نبود چون راجع به این کِیس خیلی نمیشه صحبت کرد. اگر فکر میکنید که من چیزی رو جا انداختم یا باید راجع بهش بنویسم با کمال میل به من پیام خصوصی بزنید تا در اصرع وقت پاسخگو باشم
میلادCoolCool
هر کجا هستم باشم
                       آسمان مال من است
پنجره فکر  هوا عشق
                       زمین  مال  من   است

===================

CoolCool

پاسخ
تشکر کنندگان: shoshina ، pari pariaaa ، lighter ، Danoosh ، مریم361 ، shahab2000 ، eybaba ، frpa ، sepideh IR ، m.a.masoud ، hana69 ، قصه گو ، msar
یکی از عوامل سست شدن بنیان خانواده غرق شدن در فرهنگ اشتباه آمریکایی است (فرهنگ آمریکا بد نیست منظور از فرهنگ بد،قسمت های بد فرهنگ آمریکا است.) و این غرق شدن در فرهنگ آمریکا یک پروسه نا خودآگاه است یعنی بعد از مدتی متوجه می شیم که دیگه مثل قبل نیستیم، اونطور که باید،فرزندانمون احترام نمیزارن،مدام کار های مشکوک میکنن و کلا شدن یک بچه آمریکایی از لحاظ تیپ و ظاهر که هم فارسی صحبت میکنه و هم انگلیسی. اما واقعا چه میشه کرد؟ قانوناً والدین حق ندارن فرزندشون رو به هر دلیلی از تحصیل دور کنن پس نمیتونیم با محدود کردن پسر یا دختر مون از این تغییر نا خوشایند جلوگیری کرد.
طبق تجربه شخصی خود من Big Grinمحل آموزش مخصوصا دبیرستان بدجوری فرهنگ آدمها رو عوض میکنه چون تا قبل از اون که مقطع راهنمایی و دبستان هست،بچه ها اون قدر بزرگ نشدن که تفاوت ها خیلی به چشم شون بیاد ویا حتی دوره بعد دبیرستان(4سال کالج) بچه ها اونقدر بزرگ شدن که خوب و بد رو از هم تشخیص بدن(البته استثنا ها یی هم دارهCool) به قول یک دوست عزیز ایرانی که 30 سال است آمریکا زندگی میکند دوره دبیرستان دوره ترین هاست(بهترین-خطرناک ترین-باحال ترین و....) چون بچه ها تقریبا بزرگ شدن اما مسئولیتی ندارند پس دوره طلایی خواهد بود.
به نظر من تنها صحبت کردن با فرزندتون و قانع کردن اون میتونه یک راه حل باشه که این اتفاق نیافته. سعی کنید که اون ها تشویق کنید که با آمریکایی های درست و حسابی دوست بشن تا هرچه زود تر زبان محاوره رو یادبگیرن و یا حتی زبان معمولی. این آمریکایی های درست و حسابی همیشه با لباس های شیک و تمیز وارد مدرسه میشن تعدادشون حتی 10 درصد جمعیت مدرسه نیست اما بالاخره هستند. سعی کنند با اونها دوست شن و از فرهنگ و مراسم های خودمون (نوروز و یلدا و سیزده بدر(مخصوصا دروغ 13 چون اینها هم دارن و بهش میگن April fools)) و از اون ها بخوان که راجع به مراسم های سنتی آمریکایی مثل Thanks Giving یا هالووین و... بپرسن تا علاوه بر این که دوست پیدا کردن، کمی هم تمرین زبان کردند و چیز های زیادی درباره فرهنگ آمریکا یاد گرفتن. این خیلی مهمه که با چه کسی دوست میشن.
در پست بعدی بیشتر میخواهم راجع به بچه های ایرانی و رفتار اونها صحبت کنم.
میلادCool
هر کجا هستم باشم
                       آسمان مال من است
پنجره فکر  هوا عشق
                       زمین  مال  من   است

===================

CoolCool

پاسخ
تشکر کنندگان: pari pariaaa ، lighter ، Danoosh ، eybaba ، frpa ، sepideh IR ، قصه گو ، msar
صحبت راجع به هموطنان عزیزمان خیلی دشوار است چرا که هرکدام از آنها دارای فرهنگ منحصر به خانواده خود هستند و دسته بندی آنها تقریبا غیرممکن خواهد بود اما زمانیکه بحث مهاجرت و تغییر محل زندگی پیش می آید قضیه فرق میکنه.
ببینید من کلا کسانی رو که خیلی یه جوری اند رو Big Grin کلا ایرانی حساب نمیکنم
(افراد خیلی یه جوری:خیلی کلاس میزارن-کمتر از یه هفته فارسی یادشون میره ضمن اینکه انگلیسی هم بلد نیستنBig Grin -بیش از اندازه کلاس میزارن- میزان آ.ز.ا.د.ی ایالات محتده دیگه کفایت شون نمیکنه-خیلی کلاس میزارن-کلا آخر هفته ها یا کنسزت ان یا رفتن لب اقیانوس استثنا هم نداره-دیگه خیلی کلاس میزارنBig Grin در هفته 10 شب کمتر رستوران نمیرن-کلاس گذاشتن یادتون باشهBig Grin -معمولا در ساعات تعطیل شهر بازی به اونجا میرن(خیلی سوتی میدن بچه هاشون)- کلاس رو فراموش نکنید... Big Grin - البته اینو هم بگم که مشکل از منه وگرنه اون ها نرمال هستند cool:بعله-ولی خدایی خیلی کلاس میزارن- اونقدر کارشون درسته که آمریکا براشون درخواست داده که برن شهروند آمریکا بشنBig Grin - راستی یادم رفت بگم که خیلی کلاس میزارنBig Grin)
این تعاریف رو در نظر داشته باشید چون برای خوندن پست بعدی به این تعریف نیاز خواهید داشت (ببخشید چون خیلی نمیخوام نوشته ها طولانی شه، پست ها رو قسمت بندی کردم)
میلادCool
هر کجا هستم باشم
                       آسمان مال من است
پنجره فکر  هوا عشق
                       زمین  مال  من   است

===================

CoolCool

پاسخ
تشکر کنندگان: eybaba ، frpa ، sepideh IR ، hana69 ، قصه گو ، msar
میلاد جان مگر مدرسه شما درس کد ( پوشش و تعریف ظاهر ) استاندارد مدرسه نداره ؟ بعیده نداشته باشه.
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
پاسخ
تشکر کنندگان: قصه گو ، msar




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان