با تشکر از یکی از دوستان بسیار محترمم/ خانم رز نویسنده ی وبلاگ نیمه ی پنهان/ اجازه میخوام بازنویسی شده ی مقاله ی ایشون رو جهت استفاده ی شما دوستان ارائه کنم. پیشنهاد می کنم کمی حوصله کنید و برای مطالعه ی اون وقت بذارید. امیدوارم که مفید واقع بشه:
مدتیه که با خوندن بعضی وبلاگها و دستنوشته های مهاجرین؛ به این نتیجه رسیدم که از واژه ی «هومسیک» شدن یا همون «هومسیک نس» زیاد استفاده می کنند؛ درحالیکه این مشکل عمومی رو کمتر میشناسند یا با احساس «نوستالژی» به اشتباه می گیرند.
هومیسک شدن مشکلیه که در اثر جدایی واقعی یا پیش بینی جدایی از ... محیط آشنای خونه و یا اشیا و اشخاص و دوستان به وجود میاد و فرد فقط احساس «اندوه» می کنه در حالیکه «نوستالژی» حسیه که فرد با فکر کردن به چیزی که در گذشته داشته، همزمان حالت اندوه و حزن، «لذت» هم میبره و یه جورایی طعم شیرین خاطرات گذشته رو زیر دندان تخیلش مز مزه می کنه.
در زمینه ی هومسیک یا دچار بیماری «غم غربت» شدن چند نکته رو باید در نظر داشت:
یک: تشخیصش آسون نیست و نمیشه با اولین نشونه ها اینطور قضاوت کرد که فرد دچار غم غربت شده.
دو: کمتر کسیه که به این ناراحتی روحی ایمن باشه و تقریبن همه ی افرادی که به شکل دائم یا موقت محل زندگی اولیه شون رو ترک کردند مبتلا میشند.
سه: روند پشت سرگذاشتن این ناراحتی یک امر طبیعیه ولی درجات ابتلای به اون متفاوته.
چهار: برای بیان علت بوجود آمدن این ناراحتی تئوریهای گوناگونی وجود داره که از مهمترینش «عدم قطعیت و بی ثباتی فکر» نسبت به محیط جدیده. به این معنی که ذهن انسان بخاطر عدم «کنترل» و نداشتن «قدرت پیش بینی کافی» نسبت به محیط جدید، سازگاری و آرامشش کم و زیاد میشه و همین باعث ایجاد این ناراحتی میشه. شاید شنیده باشید که «مهاجرت مثل هندونه ی دربسته» میمونه که همین نگرانی از آینده و اینکه آیا تصمیم به مهاجرت کاری درسته و یا نه؟ و نیز چون قدرت پیش بینی و کنترل افراد به این مورد زیاد نیست؛ سبب میشه که این ناراحتی اوج پیدا کنه.
پنج: این ناراحتی در بعضی ها ممکنه حتی از قبل از مهاجرت شروع بشه. در حالیکه در عده ای تا یکسال پس از مهاجرت هم هیچ مشکلی پیش نیاد. بنابراین همیشه باید نسبت به علائم اون هشیار بود.
مراحل احتمالی ناراحتی «غم غربت» یا هومسیک شدن:
یک: هجوم فشار احساس خداحافظی با عزیزان و اشیای مورد علاقه.
دو:ایجاد سوالهای اساسی در ذهن مثل اینکه: آیا کار درستی کردم؟ من کی ام؟ اینجا چیکار می کنم؟ چی میخوام؟ و... که نقطه اوج ناراحتی «غم غربت» و احساس عدم کنترل و بی ثباتی ذهن نسبت به اطراف در این مرحله ایجاد میشه.
سه: زنده شدن کورسوی امید در فرد و آروم آروم لذت بردن از محیط جدید و شکوفا شدن شایستگی های فرد.
عواملی که در ایجاد ناراحتی «غم غربت» و هومسیک شدن نقش دارند:
یک:فرهنگ. بخصوص فرهنگهای خانواده های گسترده ی ما شرقی ها که افراد زیادی از دایی و عمو و عمه گرفته تا اقوام دور و نزدیک و دوستان و حتی همسایه ها نقش زیادی در زندگی اجتماعی همدیگه دارند.
دو: سن افراده که در این مورد باید به بچه ها بیشتر توجه نشون داد که ای بسا دچار دلتنگی و این ناراحتی شده باشند ولی بخاطر دامنه ی کم واژه هاشون نتونند مشکل احساسی شون رو خوب باز کنند و به شکلهای گوناگون ناراحتی جسمی مثل تهوع و دلپیچه و غیره خودش رو نشون بده. اینجاست که باید فرزندان رو در جریان همه ی مراحل مهاجرت گذاشت و از اونها ابراز نظر خواست؛ تا آماده تر باشند.
سه:شدت پایبندی به روتین و عادات و آداب زندگی. منظور ... آدمهای کم انعطاف به تغییرات در زندگی عادی شون، در معرض ابتلای بیشتری به این نوع ناراحتی ها و بیماریها هستند.
علائم این ناراحتی به چند دسته ی کلی «فیزیکی»، «شناختی» و «عاطفی» تقسیم میشند.
علائم فیزیکی: سردرد، تهوع، دردهای عضلانی و مفاصل، بیقراری و یا برعکس بی حالی و کندی حرکات و از همه مهمتر اختلال در تغذیه(بی اشتهایی یا برعکس پرخوری) و اختلال در خواب به شکل بی خوابی افراطی یا پرخوابی.
علائم شناختی و عاطفی مثل افسردگی خفیف و بی علاقه گی به فعالیتها تا افسردگی شدیدی که نیاز به مراجعه به پزشک داره و ممکنه که از یک دلشوره و پریشانی بی منطق! شروع بشه و به موارد حادتری ختم بشه. که البته در این مورد افرادی که با دلیل موجهی از نظر خودشون مهاجرت نکردند شدت بیشتری داره.
سایر علائم:
دوری گزینی از اجتماع، ترسهای بی منطق مثل بیرون رفتن از خانه و یا مکانهای سربسته، احساس وحشت مرگ و تپش قلب و تنگی نفس، احساس اندوه و حزن، آه کشیدنهای بی اختیار، گریه های بی علت، اشتغال بیش از حد ذهن به خاطرات خانه ی اولیه، بی انگیزگی و غیره.
درمان:
بهترین و موثرترین راه درمان، برگشت به خانه است. فقط توجه شود که اگر فرد همچنان دچار چنین علائمی بود، دچار افسردگی شده است تا «غم غربت» و هومسیک شدن. منتهای کلام کسانی که اطلاعات خودشون رو بالاتر میبرند به نوعی می توانند راه پیشگیری این ناراحتی رو تمرین کنند. بهترین راه اینه که از قبل از مهاجرت، بطور ذهنی و حتی واقعی خودشون و خانواده شون رو با کمتر کردن ارتباطات با دیگران آماده ی مهاجرت کنند. که البته در این زمینه تصویرسازی ذهنی و تجسم خلاق کمک موثری خواهد بود. با اینحال راههای موثر در این راه عبارتند از:
مثبت اندیشی، ارتباط با خانه ی قبلی از طریق تلفن و نامه و اینترنت، شروع یک فعالیت جدی در کشور مقصد به گونه ای که وظیفه ای رو متقبل بشید و بقول معروف سرخودتون رو با این مسولیت بند کنید. حتی اگه شغلی هم ندارید تا برنامه ای به زندگیتون بده با مشارکت در امور خیریه و داوطلبانه و کمک در مدارس و مساجد و کلیساها شروع کنید، شنیدن یک موسیقی خوشایند در هر صبح و شب، ورزش، ورزش، ورزش و رقص، ایجاد ارتباطات جدید با دیگران، کشف محیط جدید و لذت بردن از وقت و انرژی که برای شناخت ویژگیها و دیدنی های محیط جدید میذارید، بستن فکرهای افراطی که به خونه ی اولیه به ذهن میرسه و فکر کردن به چیزهای جدید، آوردن یک یا چند وسیله ی خاطره انگیز و مورد علاقه از خونه ی اولیه، ایجاد یک فضای خلوت دلخواستنی در گوشه ای از خونه ی جدید و احساس راحتی داشتن و لذت بردن از اونجا، صحبت کردن با یک فرد مورد اطمینان در باره ی احساساتتون و یا نوشتن و تخلیه کردن روانی درون خودتون و...
آخرین نکته:
ما انسانها به طور طبیعی باید برای چیزهایی که از دست میدیم یک دوره ی «عزاداری» رو طی کنیم. بیشتر مواقع این عزاداریها شامل نق زدن و بهانه گرفتن و درد دل و گریه کردنه و در بعضی مواقع هم بصورت درونی و روانیه. مهم همینه که بدونیم این عزاداری به سازگاری بعدی ما خیلی کمک میکنه و یک موردی به ظاهر بد با احساسات بده که نتیجه ی خیلی مثبتی رو داره. پس با پذیرفتن احساسات بد و منفی خودتون سعی نکنید اون رو انکار کنید ولی همزمان امیدتون رو نیز بالا ببرید و مطمئن باشید که:
«گذشت زمان، بهترین مرهم برای همه ی دردها و ناراحتی هاست». نه منو شما اولین مهاجرات غربت کشیده ایم و نه آخرینها. همانگونه که دیگران موفق شدند راه موفقیت خودشون رو بیابند؛ شما نیز نیاز به زمان دارید و با گذشت زمان همه چیز رو به بهبودی بیشتر دارد. فقط فراموش نکنید که با پناه بردن به مشروب یا س.ک.س یا مواد مخدر، فقط صورت مسئله رو برای مدت کوتاهی پاک کرده اید که نتایج مخرب تری رو بدنبال داره. مهاجرت رقم زدن سرنوشت و بازنویسی تقدیر به دست خودمونه و هرکجا که دلخوشه، آدمی خوشه. با درون نگری بیشتر و ایجاد احساس اعتماد به نفس به خودتون و رضایت مندی از اونچه که از خوب و بد دارید و هستید؛ این آرامش و دلخوشی رو بصورت درونی به خود و خانواده تون هدیه کنید. موفق و شادمان باشید.
-