ارسالها: 4
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2012
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
با سلام خدمت دوست عزیز
بنده شماره 9 هستم کسی که با هم تو یه روز مصاحبه داشتیم که با هم صحبت کوتاهی داشتیم ما همون زن و شوهر جونی که نام بردی هستیم بعد از مصاحبه خیلی منتظر بودم که یکی از بچه ها که اونجا بودن خبری ازشون بگیرم ولی متاسفانه اونقدر استرس داشیتم کلا فراموش کردیم که حتی یه شماره تلفن از هم داشته باشیم ولی خیلی دوست داشتم بدونم که شما و اون چند خانواده ایی که با هم بودیم مربوط به لاتاری ببینم چکار کردن منم مثل شما برگه سفید گرفتم و به من گفتم که تو سایت چک کنید منم به خاطر سربازی که کرده بودم همین برگه رو بهم دادن
جالب اینجاست که وقتی سایت رو چک کردم و سفرنامه مصاحبه در ابوظبی رو میخوندم یهو متوجه شدم که شما همون آقایی هستین که تو روز مصاحبه با هم صحبت کرده بودم و مروری بر خاطراتمون شد و من خواستم سفرنامه خودم و بنویسم وقتی که سفر نامه شما رو خوندم دیدم که هر اتفاقی که واسه ما افتاده بود و دیده بودیم کلا شما زحمتشو کشیده بودی واقعا جالب بود
ارسالها: 288
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
27
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
دوستان سلام.
ما دیروز صبح با پرواز ماهان اومدیم دبی. همه چیز خوب و سریع انجام شد. امروز هم رفتیم نیو مدیکال سنتر و مدیکال رو انجام دادیم. خوشبختانه هیچ واکسنی نخوردیم. هزینه پزشکی واسه خودم و خانمم نفری 425 درهم و واسه پسرم 250 درهم شد (برای هر نفر ویزیت دکتر 250 تا، عکس 125، آزمایش خون 50). ما دو نوبت ام ام آر، دو نوبت هپاتیت، و یک نوبت دیفتری کزاز زده بودیم. پسر 7 ساله ام هم واکسنهاش طبق روال کامل بود. ((((( آنفلوآنزا نزدیم )))))). آبله مرغون هم هر سه تامون گرفته بودیم. تست آنتی بادی هم نداشتیم. دکتر به حرف خودمون اطمینان کرد. (فکر کنم دکتر شوکلا امروز روی فرم بود) جالبه وقتی از من در مورد سیگار سوال کرد و من گفتم بله و روزی فلان نخ، روی برگه های هر سه مون نوشت "No Vaccination". اول از همسرم و پسرم سوالات رو پرسید و آخرین نفر من بودم.
تا روز مصاحبه هم 4-5 روز وقت داریم و هر روز در اختیار عیال محترم.
چشمتون روز بد نبینه. امروز اینقدر این دبی مال رو اینور اونور رفتیم وقتی رسیدیم هتل پاهام رو حس نمیکردم. ماشااله به این خانمها.
دوستانی که میایین دبی این لیدرها رو بیخیال بشید. تمام مالهای معروف و ... رو میتونید با مترو برید. ما کارت نقره ای خریدیم. بعنوان مثال از دیره تا ابن بطوطه که با مترو 20-25 تا ایستگاهه، رفت و برگشتش شد 20 درهم فکر کنم که نسبت به کرایه تاکسی خیلی بصرفه تره. ولی کلا فکر خرید رو از سر بیرون کنید مگر از دی 2 Day یا امثالهم.
کاپشن معمولی مارک دیزل 1 تومن! دمپایی لاانگشتی 80 تومن! فلافل هم خوردیم (فمیلی میل) 45 تومن (یاد فلافل فروشیهای محل مادربزرگم افتادم که با 2-3 تومن میخوریم در حد ترکیدن)! ولی هوا فوق العاده خوبه.
ایشالا بعد از مصاحبه میام توضیحات کاملتر میدم.
خوش باشید
کیس:2013AS11XX/سفارت:ابوظبی/مصاحبه:NOV2012/ویزا یکضرب/هزینه ها+بلیط واشنگتن: 9MT سه نفر/سفر: MAY2013
ارسالها: 558
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: Aug 2009
رتبه:
55
تشکر: 2
0 تشکر در 0 ارسال
2012-11-23 ساعت 11:05
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-11-23 ساعت 11:13 توسط hassan1358arab.)
2013selectee جان منکه دل خوشی از تاکسیهای دبی ندارم اخه تقریبا دوسال پیش با دوستم که رفتم ویزاشو بگیره موبایلم تو یکی از تاکسییها جا موند خلاصه به هر دری زدیم نشد که نشد حتی چهره نگاری هم رفتیم تو تاکسی رانی شون ولی نتیجه ای نداشت.هرچی فیلم و عکس داشتم که خاطرات جالبی رو ثبت کرده بودم از دست دادم.جالب اینه که از تاکسی که پیاده شدیم سریع متوجه نبودن گوشیم شدم و با گوشی دوستم به گوشیم زنگ زدم یارو گوشی رو برداشت و بهش گفتم هر چی کرایتون میشه میدم بیارش به هتلمون.اونم گفت الان مسافر دارم بعدا میارم .خلاصه دو سه روزی گذشت و دیدم خبری نشد و پیگیری ما هم نتیجه ای نداشت رفتم یه گوشی خریدم.
نتیجه:توصیه من به تمام دوستان اینه که هر وقت تاکسی سوار شدین اولا به رنگ سقف تاکسی توجه کنین(سبز.زرد.قرمز) و دوما پلاک.که اگه خدای نکرده چیزی رو جا گذاشتین به راحتی پیداش کنین.
اها اینو یادم رفت بگم بیچاره یه امریکایی هم بود که کل وسایل و مدارکشو جا گذاشته بود و اونم داشت دنبال راننده تاکسیش میگشت که بهش گفته بودم اگه پیداش کردی سلام منم بهش برسون.
ارسالها: 288
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
27
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-11-25 ساعت 22:44
(آخرین تغییر در ارسال: 2013-02-13 ساعت 00:19 توسط 2013selectee.)
سلام.
بدلیل کسر خواب امروز تا عصر خوابیدم و نشد که سفرنامه رو بنویسم.
تا گم شدن چمدونها گفتم که متاسفانه پیدا نشد (تاکسی تو محدوده دوربین نبود و ما هم از خیرش گذشتیم و فردا باید دوباره بریم از اول خرید کنیم!)
دیشب با سیتی تور رفتیم یه دوری زدیم و بد نبود، خوش گذشت. دو نفر توی ون بودن که امروز دبی مصاحبه داشتن. یکی میگفت کیس ازدواجه؟؟!!!!! یکی هم میگفت متولد آمریکاست و اومده پاس بگیره. ما که نفهمیدیم دبی هم مهاجرتی انجام میدن یا نه!
همونطور که گفته بودم با خانم ملیکا هماهنگ کرده بودیم و ایشون هم طبق تعاریف قبلی که دوستان داشتن، دقیقا سر ساعت (و حتی زودتر) اومدن درب هتل دنبالمون. حدود ساعت 4.50 سوار ماشین ایشون شدیم. بغیر از ما، سه نفر دیگه هم بودن. یک نفر که نمیدونم واسه چی تشریف آوردن چون درب سفارت پیاده نشدن. شاید سفارت دیگه ای کار داشتن.
دو نفر دیگه یک زوج فکر کنم هنرمند بودن که گفتند میخوان ویزای جایزه کاری (یا یه همچین چیزی) بگیرن. چون زیاد راغب به ارائه اطلاعات نبودن من هم سوال زیادی نپرسیدم.
ساعت 6.40 رسیدیم سفارت که دو نفر اومده بودند و هر دو هم هم وطن. نفر اول یک آقای 40-50 ساله که از طریق برادرشون اومده بودن و یک خانم هم کیس ازدواجی. اون خانم تو صف ویزیتور نشسته بودن و وقتی فهمیدن که صف اشتباهی اومدن 10-15 نفری تو صف مهاجرتی نشسته بودند و ایشون رفتند آخر صف. با این حساب ما دومین نفر بودیم.
راس ساعت 7.45 اون آقای هندی که سیک هستند اومدن و نامه ها رو چک کردند و با اشاره دست گفتند که ما (سه نفر) و اون آقای نفر اول بریم پشت درب ورودی.
بعد دو نفر دونفر رفتیم بازرسی بدنی و تحویل کیف و ...
مرحله بعدی عبور از بین شمشادها بود و درب آخر که یک خانم سیاه پوست شماره دادند. تقریبا 10 دقیقه بعد شماره یک رو خوندن و چند دقیقه بعد شماره 2 که ما بودیم.
رفتیم خدمت خانم ایرانی برای نحویل مدارک که اول مدارک من (برنده اصلی) و بعد مدارک خانمم و آخر مدارک پسرم رو گرفتن. در مورد عکس، ما عکسهای جدید خانمم رو شب قبل از پرواز گم کردیم. واسه همین رفتم اون عکاسی که عکسهای فرمهای 230 و 120 رو انداخته بودم و عکسهای 6 ماه پیش خانمم رو دوباره چاپ کردم. خانمه همون عکسهای قدیمی خانمم رو استفاده کرد و چیزی هم بابت قدیمی بودن نگفت. فرمهای 230 و 120 دقیقا به همون صورتیکه من فرستاده بودم بود (عکسها با گیره کاغذ رنگارنگ به فرمها پیوست شده بودن). فقط کپی ترجمه ها و کپی مدارک رو از ما گرفت و اصل همه رو برگردوند. پاسپورت هم فقط یک نسخه کپی صفحه اول.
بعد فیش رو به من داد که پرداخت کنم منتهی هنوز صندوقدار نیومده بود و 5-6 دقیقه ای معطل شدم. 990 دلار بی زبون رو دادم و رفتیم واسه انگشت نگاری. (واسه این مرحله شماره ای خونده نشد - فقط گفت برید اون باجه که کسی هم توی صف نبود). اول 4 انگشت راست، بعد چپ و آخر کار دو تا شستها. انگشت نگاری که تموم شد نشستیم منتظر مصاحبه که هنوز جابجا نشده بودیم شمارمون رو خوندن. خانم لاغر اندام و به چشم خواهری خوش بر و رو و لهجه شیرین. به شدت سرما خورده بود و چون صداش در نمیومد صدای اسپیکرش رو تا ته زیاد کرده بود و صداش تو سالن میپیچید. یه پارچ (اندازه پارچهایی که آلمانها توش آبجو میخورن) چای هم واسه خودش ریخته بود که هر جمله ای میگفت یه قلپ مینوشید.
اول بابت گرفتگیه صداش عذر خواهی کرد. 1 دقیقه نگاه به پرونده انداخت. گفت دست راست رو بالا بگیرید. ما هم گرفتیم و قسم خوردیم. چون فرمهای سری اول که پرینت گرفته بودم رو گم کردم نمیدونستم جایی غلط غلوط دارم یا نه. واسه همین هیچ اصلاحی هم در کار نبود. از من پرسید: -کارت چیه؟ -..... -شرکت واسه خودته؟ -شرکت نیست. مغازست و بله واسه خودمه. -چرا سربازی نرفتی؟ -خریدم -این آدرسی که دادی واسه کیه؟ -دوستم -چند ساله ازدواج کردید؟ - 10 سال. بعد لبخند زد و از خانمم پرسید: -شغل شما چیه؟ -خانه دار -تا حالا جایی کار نکردید؟ -نه.
همین. دقیقا چیزاهایی که نوشتم بدون کم و کاست. یعنی همینقدر مختصر و مفید. البته بعد از هر جواب یه چیزایی تایپ میکرد. وقتی سوالات تموم شد حدود 2-3 دقیقه و نه بیشتر نگاهی به پرونده انداخت و نامه بانک رو هم نگاه کرد. 70 تومن بانک ملت و 53 تومن صادرات صادر شده در یک روز (یک ماه قبل از مصاحبه گرفته بودم). بانک ملت نرخ دلار 1226 تومن رو زده بود ولی صادرات نه. ضمنا نیم نگاهی هم به گردش حساب انداخت. اسپانسر هم نداشتم. سند ماشین هم برده بودم که موقع تحویل مدارک گفت نمیخواد. و یه کاغذ که عکس اولیه ثبت نام (که مثل قاتلها بودم - چون با موبایل تو دقیقه نود انداخنه بودم) رو نگاه کرد. خانمی که مدارک رو میگرفت، یه دوربین کنار دستش داشت که لنزش رو به زمین بود. مدارک عکسدار رو میذاشت زیر اون و از عکسهاش اسکن میگرفت. البته این رو هنگام مصاحبه متوجه شدم. چون خانم مصاحبه کننده نگاهی به اون عکسها انداخت. در طول مصاحبه هم هیچ خبری از کاغذ دور و برش نبود. چون قدم بلنده روی میزش اشراف کامل داشتم. ناگهان دستش رو برد یه گوشه که نقطه کور بود یه برگه صورتی برداشت که نیش من رو تا بنا گوش باز کرد. گفت سه شنبه ساعت 2 یک نفرتون بیاد پاسپورتها رو بگیره. والسلام. به همین راحتی. حدود ساعت 8.45 از سفارت اومدیم بیرون. زمانیکه برای مصاحبه فراخونده شدیم سالن سفارت پر شد بود. بیشتر مراجعین عرب بودن. در کل اصلا فکر نمیکردم به این سرعت کارمون انجام بشه. و صد البته سوال و جوابها به همبن سادگی باشه و تا این حد خلاصه.
زوجی که همراه ما بودند کلیرنس خوردن. دو تا از خانمهای کیس ازدواج هم کارشون اوکی شد. چون خیلی زود اومدیم بیرون از بقیه با خبر نشدم. تنها کیس لاتاری هم ما بودیم. ساعت 9 سوار ماشین خانم ملیکا شدیم و به خواب عمیقی فرو رفتم تااااا خود دبی. البته وسط راه دو سه با خانمم صدام کرد که خر و پف نکنم :دی
وقتی رسیدیم هتل یه خواب مشتی کردیم و رفتیم دفتر ماهان بلیطها رو عقب بندازیم. بخاطر عاشورا تعطیل بود. بلیطهامون واسه فردا ساعت 12ست. صبح اول وقت بریم ببینیم چی میشه.
یک سری نکات دیگه هم هست (که کلیه، و مربوط به مصاحبه نمیشه). بعد از دریافت ویزا میام و خدمت دوستان عرض میکنم.
ضمنا به دوستان برادرانه توصیه میکنم که برای مدیکال mideast نرید. سه چهار نفر از مراجعه کننده های امروز اونجا رفته بودن. همه بلااستثنا واسکن نوش جون کرده بودن. و فقط بابت هزینه معاینه، عکس و آزمایش، نفری هزار و دویست و خورده ای درهم پیاده شده بودند. این در حالیه که من توی NMC نفری 425 درهم دادم. واسه پسرم چون عکس و آزمایش خون نداشت، فقط 250 درهم هزینه معاینه رو پرداخت کردم. یعنی هزینه کل برای سه نفر 1100 درهم.
سعی کردم تمام نکاتی که به نظرم لازم میومد رو عنوان کنم. اگر سوالی باشه خوشحال میشم جواب بدم.
ضمنا از کلیه دوستانی که تو این مدت محبت کردند به بنده رتبه دادند تشکر ویژه میکنم.
همچنین از مدیران و کاربران سایت مهاجرسرا بخاطر کمک بزرگی به دوستان میکنند. از واحدهای نودال و تیپ ویژه سردار سپه مستقر در مهاجرسرا و سایر عزیزان هم ممنونم.
-- راستی اینو یادم رفت بگم. خوراکی تو سفارت میفروشن ولی طرف قیمت خون باباش رو میگیره. دو تا شیرینی دانمارکی به قطر 5-6 سانتیمتر با یک قاشق مرباخوری مربا که روش ریخته بود دونه ای 10 درهم!!!! دیشب خوراکی خریده بودم که واسه پسرم بیاریم ولی صبح پاک فراموش کردیم اونا رو برداریم و چون پسرم گرسنه بود دوتا واسش خریدم 20 تا ناقابل پیاده شدم. و اینکه هوای داخل سالن سرده. اونایی که سرمایی هستن و بچه ها یه چیزی واسه خودشون بردارن. نکته بعدی که الان یادم اومد، در مورد پوشش. یکی دو تا از خانمهای هموطن که اومده بودن ظاهرا بعد از مصاحبه عروسی دعوت بودن. ولی من چون میخواستم بعد از مصاحبه بیل رو بردام برم سر ساختمون با لباسهای کاملا معمولی رفتم. هیچ فرقی با لباسی که موقع رفتن به خونه اقوام خودمونی میپوشم نداشت. و کسی هم بهم نگفت به خز و خیلها ویزا نمیدیم. پس خودتون رو اذیت نکنید.
کیس:2013AS11XX/سفارت:ابوظبی/مصاحبه:NOV2012/ویزا یکضرب/هزینه ها+بلیط واشنگتن: 9MT سه نفر/سفر: MAY2013
ارسالها: 288
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
27
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-11-28 ساعت 04:41
(آخرین تغییر در ارسال: 2013-02-13 ساعت 00:13 توسط 2013selectee.)
سلام. به سلامتی 1 ساعت پیش رسیدیم تهران و با خیال آسوده از ویزا و مصاحبه و ... میخوام استارت کار رو از فردا بزنم. فرودگاه امام که رسیدیم تو صف کنترل پاسپورت ایستاده بودیم که یهو خانمم گفت سعید ببین مامورا تمام صفحات پاسپورت رو نگاه میکنن. وقتی دقت کردم دیدم همینطوره. اول میکرفت زیر بارکد خوان، بعد صفحه اول عکس رو نگاه میکرد و بعد تمام صفحات رو یه نظر کلی نگاه مینداخت و در آخر مهر ورود رو میزد. عیال رنگ و روش شده بود مثل گج دیفال. بین خودمون باشه من هم یکم ضربانم رفت بالا. ولی خوشبختانه بنده خدا فقط به عکسم و خودم نگاه کرد و گفت این خودتی (با لبخند)؟ -آره عکس واسه زمان جوونی و جاهلیته.
و خوشبختانه به ویزا گیری نداد.
راستی اون قضیه an equal opportunity employer که بالاتر توضیح دادم هنوز واسم حل نشده. تو پاکت زرد همه این نامه هست یا فقط من اینجوریم.
امروز ویزا رو از خانم تپله (میگن اسمش گیتی ه) گرفتم. ایشون هم ایرانی بود. فارسی رو مثل بلبل و بدون لهجه حرف میزد.
کیس:2013AS11XX/سفارت:ابوظبی/مصاحبه:NOV2012/ویزا یکضرب/هزینه ها+بلیط واشنگتن: 9MT سه نفر/سفر: MAY2013
ارسالها: 558
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: Aug 2009
رتبه:
55
تشکر: 2
0 تشکر در 0 ارسال
سلام دوستان.
خدمت تمامی دوستان عرض کنم که صبح شنبه به اتفاق همسرم ساعت 8 رفتیم نیو مدیکال سنتر که مقابل ایستگاه مترو ابو حیل هست.نامه دوم رو خواستند که کیس نامبر رو ببینن.و نفری 3 تا عکس هم به همراه پاسپورت و کارت هتل و کارت بین المللی پاستور بهشون دادیم.نیم ساعتی طول کشید که بهشون گفتم جواب رو فوری میخوام و بعدش کارمون سریعتر انجام شد.خلاصه معاینه چشم و قد و وزن و فشار خون رو گرفتند و بعدش نفری 100 درهم فیش گرفتیم.برای ازمایش خون .و نفری 200 درهم دادیم که رسید به نوبت عکس از قفسه سینه.در پایان هم نفری 350 درهم جناب دکتر شوکلا نوش جان کردند.خلاصه قرار شد ساعت 8 شب بریم و جواب رو بگیریم.ما هم نامردی نکردیم و ساعت 7:30 رفتیم و جوابمون به دلیل شلوغ بودن سر دکتر شوکلا اماده نشده بود و تا 8:30 طول کشید.
فردا صبحش هم ساعت 5 صبح با خانم ملیکا قرار داشتیم برای سفارت که ایشون ده دقیقه زودتر امدند و رفتیم به سفارت.ما که رسیدیم حدودا ساعت 6:20 دقیقه بود دو نفر بودند.بعد از ما هم یکی یکی امدند و یه صف طولانی تشکیل شد. شانس ما بد جور شلوغ بود .بعد از انگشت نگاری و پرداخت 660 دلار نوبت مصاحبه شد. خلاصه بگم از خانمم مدارکش رو خواست و گفت اسپانسر هم دارین؟ که گفتم نداریم ولی نامه تمکن مالی داریم.گرفت و از خانمم سوال کرد کارتون چیه و اینکه ایا تا بحال کار دولتی داشتی؟خانمم گفت مغازه دارم و نه کار دولتی نداشتم .پرسید چه مغازه ای داری؟خانمم گفت خرازی دارم و براش اسم خرازی عجیب بود که گفتم همون لباس زیر و چیزهای دیگه متوجه شد.رسید به من و مدارکم رو خواست و دادم گفت کارتون چیه گفتم اموزشگاه رانندگی.و گفت خدمت هم رفتید؟ گفتم بله گفت کجا گفتم ارتش و بعدش گفت از دو هفته دیگه سایتشون رو چک کنم و وقتی ویزامون امد یکی رو بفرستم ویزا رو برامون بگیره.گفت حدودا یکماه تا دوماه طول میکشه.ما هم بعدش برگشتیم و 350 درهم به خانم ملیکا دادیم .سوالی بود در خدمتم دوستان
ارسالها: 200
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2012
رتبه:
23
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-12-11 ساعت 19:24
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-12-11 ساعت 19:27 توسط Saeedv13.)
(2012-12-11 ساعت 12:28)hassan1358arab نوشته: سلام دوستان.
....سوالی بود در خدمتم دوستان
سلام و تبریک
آیا مدارک تحصیلی افراد بجز برنده اصلی هم مهم هست یعنی از آنها هم مدرک دیپلم . پیش دانشگاهی و مدرک دانشگاه رو میخوان؟
کیس: 2013AS000090XX مصاحبه : ابوظبی 22 جولای کلیر : 18 آگوست ویزا : 28 آگوست
تعداد افراد كيس: 2 نفر سفر اول به آمریکا: 19 feb دریافت گرین کارت : 3 april
ارسالها: 558
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: Aug 2009
رتبه:
55
تشکر: 2
0 تشکر در 0 ارسال
یه چیز جالب براتون بگم که خانمی که با ما مصاحبه کردند همون خانم سارا گرو بودند.