ارسالها: 27
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2012
رتبه:
8
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2013-01-18 ساعت 21:09
(آخرین تغییر در ارسال: 2013-01-20 ساعت 23:13 توسط mazy.)
با عرض پوزش بخاطر تاخیرم. تقریبا یک ماه از مصاحبه ی من میگذره با این حال خلاصه ای از اتفاقاتی که افتاد رو مینویسم شاید بدرد کسی بخوره. شخصا از سفرنامه سایر دوستان خیلی استفاده کردم و لازمه همین جا ازشون تشکر کنم. چون اکثر سفرنامه ها مثل هم هستند سعی میکنم فقط به موارد مهم و مسائل خاص اشاره کنم:
مصاحبه من روز یکشنبه 23 دسامبر در ابوظبی بود و من طوری برنامه ریزی کردم که پنج شنبه صبح پرواز کنم و بعداز ظهر برم برای مدیکال.
محل اقامتم هتل ارکید بود که صرفنظر از غذای متوسط و سروصدای شب، هتل خوبی بود: مسئولین هتل به خوبی فارسی حرف میزنند و خصوصا جای هتل واقعا عالیه و به فرودگاه، ایستگاه مترو و مراکز خرید نزدیکه...
اما یه سری مسائل خاص در مورد کیس من وجود داشت که باعث شده بود قضیه کاملا پیچیده و غیرقابل پیش بینی بشه و در مواردی کاملا بیخیال باشم و کارم رو به سرنوشت بسپارم. به خودم گفتم اگه بشه خوبه اگرم نشه زندگی ادامه داره و نقشه های دیگه ای برای زندگیم دارم و اما اون مسائل:
1- چون کارم دولتی و در جای خاصی مثل د.ا.د.س.ر.ا هست از اول معلوم بود که "حداقل" از ویزای یک ضرب خبری نیست!
2- من کلا آدم خوش شانسی هستم و از همون اول زندگی جفت شش آوردم چون بیماری ارثی هموفیلی دارم. جهت اطلاع اونایی که نمیدونن: هموفیلی کمبود یکی از فاکتورهای انعقادی خونه که باعث میشه هنگام خونریزی خون دیر لخته شده و خونریزی بیشتر ادامه پیدا کنه. البته خوشبختانه بیماری من از نوع خفیف هست. برای کنترل بیماری هنگام خونریزی بایستی به فرد بیمار فاکتور مربوطه (فاکتور 8 یا 9) تزریق بشه تا خونریزی بند بیاد....
3- حدود 20 سال پیش در اثر ورود فاکتورهای آلوده به ویروس های هپاتیت و ایدز از فرانسه تعداد زیادی از افراد و بچه های بیگناه هموفیل مثل من و برادرم این بیماری ها رو گرفتن... من هپاتیت سی گرفتم. خوشبختانه با کمک و مساعدت وزارت بهداشت – که خودش در این پرونده مقصر بود- و یکسال مصرف داروی پگ اینترفرون و ریباورین بیماری رو درمان کردم. اگر کسی بعد از دو سال از پایان درمان آزمایش تعداد ویروسش نشاندهنده حذف ویروس از خون باشه یعنی درمان موفق بوده که خوشبختانه مال من بود. ولی با این حال چون آنتی بادی ویروس در خون وجود داره نتیجه آزمایش هپاتیت سی همیشه مثبت نشون داده میشه. حالا فکرشو بکنید که من چه حال و روزی داشتم!!
تصمیم داشتم همه چیز رو به دکتر بگم پس در اولین اقدام دو هفته قبل از سفر رفتم کانون هموفیلی تا یه سری آزمایش بدم که با خودم ببرم. دکتری که برام آزمایش ها رو نوشت وقتی فهمید میخوام برم برای مصاحبه پیش بینی فرمودند که سفارت آمریکا سخت گیره و بهت ویزا نمیدن. (حالمو گرفت!! ولی من دلمو به دریا زده بودم و همه چیز رو به دستهای توانگر و معجزه آسای خدا سپردم)
خلاصه موقع انجام معاینات در بیمارستان nmc، بعد از معاینات اولیه، آزمایش خون و عکس از قفسه سینه مشرف شدم حضور آقای دکتر شوکلا و همه چیزو بهش گفتم. آزمایش ها خیلی بدرد خورد و دکتر داد از نتیجه آزمایشها کپی بگیرن و گذاشت توی پروندم. (جالبه که از قضیه فاکتورهای آلوده خبر داشت!)
اینجا اتفاق عجیبی افتاد. نمیدونم تا حالا برای کسی پیش اومده یا نه. همون شب وقتی که توی هتل خواب بودم (ساعت 10 یا شایدم 11 بود) از بیمارستان بهم زنگ زدن و گفتن میتونی بیای بیمارستان... منم در حال خواب و بیداری گفتم الان دیره فردا میام! قضیه از این قرار بود که یکی از موارد آزمایش خون مشکوک میزد... توی بیمارستان ازشون خواستم اگه امکان داره از یک دکتر در موردش سوال کنم... اونا هم فرستادنم پیش یه دکتر جوون و خوش تیپ و خوش برخورد ایرانی... گفت از این موارد پیش میاد و نگران نباش... ازم 125 درهم بابت بررسی مجدد نمونه خونم گرفتن و گفتن فردا بیا نتیجه نهایی رو بگیر... اینم یه استرس دیگه چون اگه مشکلی پیدا می شد دیگه فرصتی باقی نمونده بود.
شنبه ساعت 8:30 شب طبق برنامه جواب مدیکال آماده بود. از کسی که کارامو انجام میداد سوال کردم که اگه مشکلی بود به خودم میگفتین که گفت بله و حتی دکتر میگفت که چطوری برای درمان اقدام کنید.... فقط پایین برگه واکسنم دو تا تاریخ برای زدن نوبت های بعدی واکسن Td نوشت که باید بزنم.
برای سفر به ابوظبی جمعه بعداز ظهر به خانم ملیکا زنگ زدم و قرار شد یکشنبه ساعت 5 صبح بیاد دنبالم. خانم ملیکا و همکاراشون در کارشون حرفه ای و واقعا برای همه کسانی که مصاحبشون ابوظبیه کمک بزرگی هستند. گذشته از هزینه کمتر نسبت به تاکسی راهنماییهای با ارزشی میکنن که کارو خیلی آسون میکنه و به آدم آرامش میده– جا داره ازشون تشکر ویژه بکنم- روز یکشنبه به لطف سحرخیزی خانم ملیکا حدود ساعت 7:15 رسیدیم جلوی سفارت. البته راننده یه آقا بود و ملیکا خودش وسط راه ازمون جدا شد. جلوی سفارت روی نمیکت های چوبی نشستیم تا ساعت 8. من نفر اول توی صف بودم و بعد از بازرسی و ورود به داخل سفارت شماره یک رو گرفتم. اول برای دادن مدارک شمارمو صدا زدن. متصدی بعد از گرفتن پاکت مدیکال (پاکت بزرگتر که مربوط به عکس قفسه سینه هست رو باید موقع ورود به آمریکا همراه داشته باشین) گفت هر چی مدرک داری اصل و کپی بده... همین جمله کلی باعث شد فراموش کنم نامه تمکن مالی رو بهش بدم. وقتی ازم پرسید خدمت کجا بودی و گفتم معاف، پرسید چرا؟ من که دلو به دریا زده بودم محکم گفتم بخاطر هموفیلی. نگاه عجیبی بهم کرد.. (تو دلم گفتم تمومه رد شدیم!) ضمنا تو این مرحله یه آدرس تو آمریکا ازم خواست که منم آدرس تنها کسیو که اونجا میشناسم در قسمتهای مربوطه نوشتم. بعد رفتم صندوق و 330 دلار دادم و از اونجا یه صف دیگه برای انگشت نگاری که خیلی راحت انجام شد. بعد از حدود 10 دقیقه انتظار رفتم برای مصاحبه:
مصاحبه به زبان فارسی انجام شد وکسی در هیچ مرحله ای ازم نپرسید میخوای به چه زبونی باشه... البته آقایی که مارو رسوند (چون یه خانم مسن و دخترش هم با ما اومدن که نقص مدرک خوردن) گفت حتما باید به زبان مادری خودت باشه که بعدا شخص مدعی نشه که من فلان سوالو خوب متوجه نشدم و بهانه ای برای جواب نادرست باشه... به نظر منطقی میاد!
افسر مصاحبه یه دختر خانوم جوون بود که فارسی رو با لهجه بانمکی حرف میزد. شبیه لهجه اصفهانیها! رانندمون میگفت اصلا ایرانی و اهل شیرازه ولی به ظاهرش که نمیخورد ایرانی باشه!
بعد از سلام و ضمن نگاه به برگه های پرونده و تایپ در کامپیوتر جلوش در طول مصاحبه:
(راستی لا به لای پرونده متوجه برگه ای شدم که روش همون عکسی چاپ شده بود که که باهاش توی لاتاری ثبت نام کرده بودم)
مصاحبه کننده: ....(اسم کسی که آدرسشو نوشتم) کیه؟ از اقوام پدرم هستن.
مصاحبه کننده: کارت چیه؟ توی د.ا.د.س.ر.ا کار میکنم. میدونید که کجاست؟ (با سر بله) البته من کارم کامپیوتره و ربطی به مسائل قضایی نداره.
در این جا برگه تمکن مالیو بهش دادم... یه نگاهی بهش کرد و با خنده گفت این نرخ مال 5 سال پیشه؟ منم گفتم این نرخ مرجع هستش.
یه نگاه دیگه به برگه ها کرد و پوشه رو بست و روش با ماژیک یه سری عدد و حرف نوشت. بعد ضمن پر کردن فرم آبی گفت شما الان برو ایران سه هفته دیگه برو به این آدرس و این شماره رو وارد کن بعد یه نفرو بفرست بیاد ویزاتو بگیره. خداحافظ. من: مرسی، خداحافظ!
در راه برگشت آقای راننده کارت خانوم ملیکا رو بهم داد و گفت وقتی کلییر شدم از طریق آژانسی که شمارشو بهم داد پاسپورتو بهشون برسونم تا ویزا رو برام بگیرن.
(آقای راننده آدم محترم و با اطلاعی بودن. ضمنا از پرونده خون های آلوده هم خبر داشتن و بهم اطمینان دادن که همه مقصرین به سزای اعمالشون رسیدن چون قضیه عمدی بوده!)
(اوووف مثلا خلاصه بود!) اینم از قصه من!
آخرین خبر اینکه : دیروز(17 ژانویه) کلییر شدم
باز اگر از دوستان کسی سوالی داشت در خدمتم...
کیس نامبر: 2013AS1XXX، رویت قبولی: 1می، ارسال فرمها: 18جون با ایمیل، کارنتی: اکتبر، مصاحبه: 23 دسامبر-ابوظبی، نتیجه: برگه آبی، تاریخ کلییر: 17 ژانویه، مقصد: ?
ارسالها: 1,318
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
157
تشکر: 0
7 تشکر در 0 ارسال
نازنین خانم
1- یعنی 5 بعد از ظهر معاینه کردند و فردا 8 شب جواب را گفتند؟
2- واکسن آنفولانزا رو خودت زدی؟ یا به دستور سفارت یا کسی گفته بود؟
3- پول CSC رو کی دادی؟ یا باید بعداً پرداخت کنی؟
خانم محمدی جانشین اون یکی خانم هستند برای ترانسفر؟ چرا ایشون رو انتخاب کردی؟ شماره ای چیزی ازش داری؟
ارسالها: 72
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
7
تشکر: 1
0 تشکر در 0 ارسال
2013-02-03 ساعت 02:38
(آخرین تغییر در ارسال: 2013-02-03 ساعت 02:40 توسط moon_rose.)
حالا دیگه نوبت منه که دینمو به دوستای عزیزم در مهاجرسرا ادا کنم.
صبح روز 24 ژانویه (پنجشنبه) با پرواز7،5 ماهان به سمت دبی رفتیم. روز قبل ازnmc برای ساعت 4 تلفنی وقت گرفتم. قرار بود با مترو برم ولی به خاطر اینکه لیدرمون تو فرودگاه ما رو جا گذاشت و 3 ساعت معطل بودیم و 1 ساعتم تو هتل کارای چک این طول کشید و شب قبل نخوابیده بودم با خانم ملیکا هماهنگ کردم.ساعت 8 روز شنبه هم خودش جواب آزمایش رو گرفت. 5 صبح یکشنبه با شوهر ملیکا خانم رفتیم به سمت ابوظبی با اینکه 6.5 رسیدیم ولی نفر سوم تو صف بودم. یه راست میرم سراغ مصاحبه..
افیسر یه مرد امریکایی خیلی خوش اخلاق و خوش تیپ بود .مصاحبم داخل یک اتاق بود. بعد از انگشت نگاری و قسم خوردن 2 تا اشکال تو فرمها رو بهش گفتم که کنار اون موارد تیک زد.راجب تحصیلاتم پرسید ..مجردی یا متاهل ؟ ،وضعیت شغلیم؟من کوتاه جواب دادم ولی همچنان منتظر توضیح بیشتر بود. دوباره یه سری توضیحات بیشتر دادم. اومدم یه مسئله کاری رو مخفی کنم ولی بعدا مچم رو گرفت منم خدارو شکر با 4و5 تا جمله ماست مالیش کردم،خلاصه به خیر گذشت. پرسید تمکنت به دلار چقدره ؟گفتم با دلار 2400 میشه 22 هزار، مکث کرد. فکر کردم شاید قابل قبول نباشه(52 میلیون). گفتم سند ماشین و وکالت بلاعزل خونه هم دارم که ازم گرفت(قبلش رو نکرده بودم) .
میخوای بری امریکا چیکار کنی؟ اول گفتم برای فرصت کار و زندگی بهتر ولی دیدم باز منتظره منم بیشتر توضیح دادم.
این آدرس مال کیه؟ یه دوست.. دوست شماست؟ دوست پدر و مادر... چطور آشنا شدین؟ جواب دادم..تا حالا امریکا رفتی؟ نه...پدر و مادر خواهر و برادر چطور؟ نخیر
کدوم شهر ساکن هستی؟ رشت..نشناخت .گفتم شمال ایران نزدیک دریای خزر..
شناخت ،گفت آهـــا..با لحجه گفت گشنگه؟؟ گفتم بلـــــه خیلی گشنگههه
هر چی نگاه کردم هیچ کاغذ رنگی پشت میزش ندیدم .آخر سر به من گفت روند دریافت ویزا تغییر کرده شماره پاسپورتت رو داشته باش باید از طریق پست ویزات رو بگیری.منم اون برگه پرینت CSC رو نشونش دادم و گفت چه خوب که زودتر ثبت نام کردین.گفتم نمیشه خودم بیام بگیرم گفت نه چهارشنبه از پست بگیر منم تو اون چند روز یکی دونفر رو دیده بودم که یک هفته ،ده روز کارشون طول کشیده بود نگران شدم گفتم سه شنبه شب بلیت دارم گفت ممکنه(3 بار گفت) غروبش حاضر باشه.منم فکر کردم واسه دلخوشی من گفته لابد.خلاصه تشکر و خداحافظی کردیم. کلا خیلی مرد آرومی بود واسه همین به نظرم مصاحبه زیاد طول کشید .هیچ کاغذ رنگی هم به من نداد فقط قبض امضا شده 330 دلار رو داد.
دوستان عزیزمن دیروز چند ساعتی صرف نوشتن سفرنامم با جزئیات کرده بودم و تو درفت ذخیره کرده بودم ولی متاسفانه امروز که خواستم پستش کنم دیدم خالیه. چون وسط هفته زیاد فرصت ندارم الان (ساعت 1:20 صبح) سعی کردم با ذکر نکات مهم براتون بنویسم که بدقولی نکرده باشم..اما گرفتن پاسپورت از پست در روز سه شنبه داستان دیگه ای داره که ایشالله حتما نکاتش رو فردا پس فردا مینویسم. اگه متنم از نظر دستوری مشکل داره به بزرگواری خودتون ببخشین
to be continued
شماره کیس:2013AS27##
کنسولگری:ابوظبی
1 نفر
کارنت شدن کیس:نوامبر ،مصاحبه:W4 ژانویه/ ویزای یکضرب
مقصد: هیوستون
ارسالها: 72
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
7
تشکر: 1
0 تشکر در 0 ارسال
شما که اخیرا با خانم ملیکا تماس داشتید ، لطفا شماره تماس با خانم ملیکا رو بگذارید . متشکرم
[/quote]
557388634 971+
567889083 971+
شخصا از خانم ملیکا خیلی ممنونم چون روز 3شنبه برای اینکه بتونم پاسپورتم رو زود بگیرم خیلی راهنماییم کرد.
شماره کیس:2013AS27##
کنسولگری:ابوظبی
1 نفر
کارنت شدن کیس:نوامبر ،مصاحبه:W4 ژانویه/ ویزای یکضرب
مقصد: هیوستون
ارسالها: 26
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Dec 2012
رتبه:
7
تشکر: 0
1 تشکر در 1 ارسال
دو نفر هستیم، من و همسرم. یک ضرب ویزا گرفتیم.
نوشته های دوستان عزیز در مهاجرسرا به ما خیلی کمک کرد. من هم تجربیاتم را می نویسم تا بلکه کمکی به دیگران باشد.
لازم به ذکر است که پیش از استارت زدن برای انجام پروسه زیر !!!حتما مطمئن شوید که گذرنامه شما اعتبار کافی داشته باشد!!! هر چه بیشتر، بهتر. مثلا حتی اگر 1.5سال هم باقی مانده است که قانونا کافی است، باز هم اگر توانستید اداره گذرنامه را راضی کنید، گذرنامه خود را تمدید کنید. چون تا زمانی که سیتیزن آمریکا نشده باشید باید همچنان با گذرنامه ایرانی خود سفر کنید که اگر در طول مدت اقامت شما در آمریکا اعتبارش تمام شود، تمدید آن از طریق سفارت ایران در آمریکا بسیار پردردسرتر و گرانقیمت تر برایتان تمام خواهد شد.
کسانی که شغل د و ل ت ی نداشته یا سربازی نرفته باشند، به احتمال 95 درصد فردای روز مصاحبه و یک ضرب ویزا خواهند گرفت. و بقیه به احتمال 99.9% بعد از انجام اف بی آی چک ویزا می گیرند. پس حتما سعی کنید کارهای عقب افتاده و پروژه هایی را که سالها به تعویق انداخته اید، هر چه زودتر، و ترجیحا قبل از مصاحبه انجام دهید. چون اگر خوشبختانه توانستید یک ضرب ویزا بگیرید، ویزایتان فقط 6 ماه اعتبار دارد که فرصت بسیار کمی برای جمع و جور کردن یک زندگی است و همان برسید کارهای اصلی مسافرت که مهمترین آن کسب اطلاعات درباره پیدا کردن محل زندگی، یادگیری سیستمهای بانکی و مالی آمریکا و کلا انواع تحقیقات درباره زندگی در آنجا ... و گرفتن بلیط و جمع و جور کردن وسایل و خانه و زندگی خود را انجام دهید. خصوصا کسانی که در اواخر دوره 2013 مصاحبه دارند که گاهی ممکن است حتی یک ماه هم کمتر فرصت قبل از سفر خود داشته باشند. البته ما هر دو شاغل هستیم که خیلی وقتمان را می گیرد. کارهایی مثل کارهای پزشکی، دندانپزشکی، جراحی، تعمیرات یا بازسازی منزل (در صورتی که بخواهید آن را گرانتر بفروشید یا اجاره دهید)، پاکسازی انباری، یادگیری یک هنر (موسیقی، خیاطی، ...) یا یک فن (نرم افزار کامپیوتری، ...) و کارهای اداری که دیگه نگو و نپرس که هر کدام یک پروسه طولانی است که باید از هفت خوان رستم گذر کرد (به نام زدن دارایی هایی که بصورت قول نامه ای یا وکالتی خریده بودید، تمدید گواهی نامه که جدیدا 2-3 ماه طول می کشد، گرفتن کارت هوشمند پایان خدمت، ریزنمرات دانشگاهی که برای ادامه تحصیل در آمریکا برایتان لازم خواهد شد. بعضیها می گویند که بهتر است از اساتید خود در ایران برای دانشگاههای آنجا توصیه نامه بگیرید که راحت تر پذیرش می دهند، ولی چندان اطلاعات دقیقی در این مورد ندارم.)
ما تصمیم گرفتیم خانه مان را رهن بدهیم و نفروشیم. وسایلمان را هم انبار کنیم که شاید رفتیم و آنجا را دوست نداشتیم.
در ایران کلی دوندگی داشتم تا مدارکم را ترجمه کنم. حتما از پاسپورت همه اعضا خانواده یک کپی همراه داشته باشید چون دارالترجمه ها یا بدون آن قبول نمی کنند، یا آنقدر اشتباه می کنند که آرزو می کردید روز اول آنها را همراه برده بودید. مدرک دانشگاه آزادم یک مهر کم داشت تا تایید دادگستری شود. البته می گویند فقط مهر مترجم کافیست، ولی من با وسواس تمام همه همه مدارکمان را هم ترجمه رسمی کردم، هم تایید دادگستری، و هم تایید وزارت امور خارجه. از همه مدارک 3 نسخه ترجمه کردم چون نسخه های اضافه فقط کمی هزینه اضافه تر دارند، اما برای ترجمه از اول باید از اول هزینه پرداخت شود. مضافا ممکن است در آن طرف آب لازم شوند که آن وقت از این راه دور، ترجمه و ارسال آنها هزار جور دردسر خودش را داره.
حتما همه مدارک را هم چک کنید. مال من یکی از آنها روی سربرگ اشتباه پرینت شده بود و دست آخر مجبور شدم همه مراحل را برای آن یک مدرک تکرار کنم. سعی کنید دقیقه 90 برای ترجمه مدارک نروید، چون اگر اشتباهی پیش بیاید که معمولا در سیستمهای اداری پیش می آید، آنوقت ممکن است به دردسر بیفتید.
نامه مانده حساب از بانک بصورت رایگان ترجمه شد، اما آن هم 2-3 روز طول کشید.
در سایتهای رسمی مربوط به لاتاری و سفر به آمریکا هر سفارت یک فایل پی دی اف (به درد نخور!) مخصوص به خود گذاشته که دستورالعملهای مورد نظر خودش را برای مصاحبه در آن نوشته. اما ما از روی آن دستورالعملها عکس پرسنلی تهیه کردیم که روز مصاحبه در سفارت به ما گفتند اینها سایزشان کوچک است و به درد اسکن کردن در ویزایتان نمی خورد و از همان عکسهایی که برای ثبت نام اولیه در لاتاری ارسال کرده بودیم استفاده کردند. یا شاید هم چون خیلی کم روتوش شده بود نپذیرفتند.
برای واکسنها به انستیتو پاستور نزد خانم دکتر طاهرنژاد رفتیم که ایشان بسیار خوب ما را راهنمایی کردند.
واکسنهایی که ما زدیم شامل:
هپاتیت
ام ام آر
دیفتری کزاز (چند روز مانده به مصاحبه حتما بزنید!)
آنفلوانزا (واکسن فصلی برای ما که در پاییز مصاحبه داشتیم. حتما واکسنهای فصل مربوطه خود را سوال کنید)
تست آنتی بادی برای آبله مرغان که در کارت زرد واکسن بین المللی ثبت شد
برخی واکسنها ممکن است ناگهان کم یاب شوند.
می توانید واکسنها را در جاهای دیگر بزنید یا آزمایشات را انجام دهید، از آنها گواهی بگیرید و برای انستیتو پاستور ببرید تا در کارت زردتان وارد کنند.
مراکز خوب و به داد ما برس به غیر از انستیتو پاستور عبارت بودند از:
هلال احمر کرج، یا تهرانپارس
کلینیک ماد-شهرک غرب
کلینیک -داروخانه ماهان - شهرک غرب
که می توانید آدرس و تلفن آنها را در گوگل جستجو کنید. تلفنی هم جوابگو هستند.
حواستون باشه که واکسنهای فعال را نمی توان از یک ماه قبل از مصاحبه انجام دهید. البته از خودشان بخواهید راهنمایی تان می کنند.
برای انجام معاینات در دوبی با کلینیک-بیمارستان ان ام سی در دوبی و ابوذبی با ایمیل مکاتبه کردیم و وقت گرفتیم و هزینه ها و ساعات کاری آنجا را جویا شدیم. البته در روز معاینات هیچ سراغی از وقت قبلی ما نگرفتند. چون دوبی بسیار بسیار توریستی تر و قابل اقامت تر، و ارزان تر از ابوذبی است، ما در نهایت در آنجا اقامت کردیم و به ان ام سی در دوبی رفتیم که البته نفری 75 درهم گرانتر از ابوذبی بود ولی می ارزید. و با اینکه چند روز زودتر رفته و جوابمان را نیز زودتر می خواستیم، همان یک روز مانده به مصاحبه جواب را دادند. در آزمایش خون فقط همان تست وی دی آر ال (بیماریهای مقاربتی) را که در هنگام آزمایشات قبل از عقد می گیرند، انجام دادند. قد، وزن، معاینه چشم، و معاینه عمومی بدن، و سوال راجع به سوابق برخی بیماریها نظیر کلیه، آبله مرغان، و... و عکس از قفسه سینه.
همانطور که بالاتر گفتم، دوبی هم ارزانتر از ابوذبی است و هم امکانات در آنجا به وفور یافت می شود. مثلا در ابوذبی می خواستم بروم و آن نامه کذایی را پرینت بگیرم اما حتی یک تاکسی هم از آنجا نمی گذشت، ولی در دوبی هر دقیقه یک تاکسی از مقابل آدم رد می شود. یا در ابوذبی تعداد انگشت شماری هتل هست، اما در دوبی هر دو قدم یک هتل پیدا می کنید. (البته کمی غلو کردم). از امکانات تفریحی و خرید هم که نگو.
ما در هتلی در ابوهیل اقامت داشتیم. هتل سه ستاره، ارزان ولی تمیز و با امکاناتی که از هتلهای پنج ستاره نه تنها چیزی کم نداشت، که بسیار هم بهتر بود، (فقط کتری برقی نداشت). پرسنل آنجا که بسیار بسیار خوش برخورد و با کلاس بودند و حس همکاری بسیار بالایی داشتند، و اصلا به خاطر ریخت و پاش نکردن و ولخرجی نکردن، برای مسافران قیافه نمی گرفتند (برخلاف هتلهای پنج ستاره) و حتی برای صرفه جویی در هزینه ها (که البته تا قبل از این نوسانات شدید ا ر ز برای ما ایرانیها اصلا هزینه محسوب نمی شد)، بسیار به ما راهنمایی و کمک کردند. هتل ما از قضای روزگار در یک محل استراتژیک واقع شده بود. انگار روی مرز قسمت قدیمی و جدید شهر قرار داشت. بصورت پیاده، اگر به سمت راست می رفتیم، به محله های بسیار شیک و ویلاهای رویایی دوبی می رسیدیم، و اگر به سمت چپ می رفتیم به محله های سنتی دوبی مثل بازار طلا (که بسیار دیدنی است، توصیه می کنم حداقل یک بار ببینید) و بازارهای موبایل و وسایل الکترونیکی و حتی ادویه جات و میدان "بنی یاس" که مملو از فروشگاههای زنجیره ای (بسیار مناسب برای خریدن سوغاتیهای شیک و با قیمت مناسب. ما توانستیم حتی در این گرانی برای تک تک اعضای خانواده و با صرف کمترین وقت و هزینه سوغاتیهای بسیار آبرومند و درست و حسابی بخریم)، و انواع غذاخوریها از رستورانهای شیک، انواع غذاهای سنتی کشورهای مختلف حتی ایران، و فست فودهای معروف، و کافی نت ها (که تنها با ساعتی 3 درهم می توانید از اینترنت استفاده کرده و برگی 1 درهم پرینت بگیرید)، می رسیدیم. فاصله با تاکسی تا سیتی سنتر و خیابان شیخ زاید نیز بسیار مناسب بود. حتی اگر حوصله و وقت داشته باشید، می توانستید تا بیمارستان ان ام سی نیز پیاده بروید. ایستگاه اتوبوس هم زیاد داشت، فقط فاصله تا مترو خیلی نزدیک نبود. ولی چون مترو دردسرهای خاص خودش را دارد، ما اصلا سراغ آن نرفتیم.
کسانی که شغل د و ل ت ی نداشته یا سربازی نرفته باشند، به احتمال 95 درصد فردای روز مصاحبه و یک ضرب ویزا خواهند گرفت. و بقیه به احتمال 99.9% بعد از انجام اف بی آی چک ویزا می گیرند. در یک صف کوتاه در بیرون از ساختمان نشستیم، گذرنامه ها و نامه وقت مصاحبه را چک کردند. به داخل رفتیم. وسایل اضافه مان را تحویل دادیم. فقط با پول و مدارک رفتیم داخل. مثل بانک یک شماره گرفتیم. برای تحویل مدارک صدایمان کردند. سپس صندوق صدایمان کردند. بعد برای انگشت نگاری رفتیم. در نهایت هم برای پاسخگویی به چند سوال و سوگند خوردن و امضای مدارک. سوالاتی که از ما کردند راجع به شغل د و ل ت ی، سربازی، آدرس در آمریکا و نسبت افراد آن آدرس با ما بود. بعد هم پاسپورتهایمان را گرفتند، یک برگه صورتی به ما دادند و گفتند فردا بیایید.
در مورد ترانسفر تا ابوذبی، با تجربه ای که ما داشتیم بهتر است با خانم ملیکا بروید. ایشان با یک تیم مجرب، بسیار وظیفه شناس و منظم هستند و به علاوه به امکانات خوبی دسترسی داشته و راه و چاه را خوب بلد هستند. همیشه این امکان وجود دارد که در یک سفر اتفاقات پیش بینی نشده ای رخ دهد، و داشتن یک حامی خوب ارزش خود را در چنین لحظاتی نشان می دهد. برای ما اگر ایشان نبودند، شاید اصلا کل سفر بی نتیجه می ماند و میلیونها تومان هزینه و زحمات چند ماهه و لاتاری -شانسی که تنها یک بار در خانه آدم را می زند، در نهایت تاسف از دست می رفت. به هزینه اش می ارزد. ما اول می خواستیم با اتوبوس برویم، ولی بعدا بسیار خوشحال شدیم که این کار را نکرده و با خانم ملیکا رفتیم. اگر در مهاجرسرا سرچ کنید، شماره تماس ایشان را نیز می توانید پیدا کنید. البته اتوبوس تنها بیست درهم است، ولی با احتساب هزینه های تردد تا ایستگاه اتوبوس و همچنین مسیر برگشت از ابوذبی برای دو نفر، دیدیم در مجموع تفاوت چشم گیری با کرایه دریافتی خانم ملیکا نداشت.
!!! در روز مصاحبه خواهش می کنم، خواهش می کنم، حتما پول خرد لازم برای پرداختن کارمزد سفارت بصورت د ل ا ر را همراه داشته باشید. اگرنه خیلی توی دردسر می افتید. آنجا وسط بیابان برهوت است، و دسترسی به هیچ چیز وجود ندارد.!!!
در روز مصاحبه ضروری نیست که لباس رسمی بپوشید (اسپرت هم قبول است)، خصوصا در روزی که برای گرفتن جواب می روید. البته بهتر است سعی کنید آراسته و شیک باشید.
عکاسی حتی در محوطه اطراف سفارت، که سفارتهای بسیاری از کشورهای دیگر نیز در آنجا هست، اکیدا ممنوع است و اگر عکس بگیرید، قطعا کیس شما مردود شده و جرم سنگینی نیز خواهد داشت.
ما با خودمان آب و کمی تنقلات هم برده بودیم. البته در ورودی سفارت همه وسایل اضافی را تحویل می گیرند و شما فقط با مدارک و کیف پول می توانید وارد شوید. در داخل سفارت هم دستشویی هست که عموم می توانند استفاده کنند.
نمی دانم چرا در دوبی قیافه ایرانیها تابلو است و هر کجا که بروید سعی می کنند با شما فارسی حرف بزنند. حتی در سفارت نیز اکثر مصاحبه کنندگان حتی اگر شده با لهجه جالب آمریکایی - ایرانی خود، با ما فارسی صحبت می کردند (حتی با اینکه من زبان انگلیسی را بسیار خوب صحبت می کنم).
حتما در انگشت نگاری محکم و خوب انگشتان خود را بر روی صفحه فشار دهید. یکی از دوستان من پس از سفر به آمریکا به یک کشور دیگر رفته بود که مجبور شد برای انگشت نگاری مجدد به آمریکا برگردد.
ما شنیده بودیم که اگر با تور سفر خود را بگیرید، چون تور با پرواز چارتر انجام می شود، دیگر نمی توان تاریخ پرواز را تغییر داد. ما بصورت عادی هتل و ویزا و پرواز را گرفتیم و برگشتمان را بلافاصله پس از مصاحبه برنامه ریزی کرده بودیم، که وقتی گفتند فردا بیایید ویزایتان را بگیرید، توانستیم آن را یک روز به عقب بیندازیم. برای گرفتن ویزای دوبی، حتما به آژانس خود تاکید کنید که ویزای فوری نمی خواهید. چون کار مهمی دارید. در ویزاهای فوری، آژانسها می گذارند در هفته آخر برای ویزای شما اقدام می کنند و دو روز مانده به سفر ویزای دوبی به دست شما می رسد. که این کار بسیار اعصاب خرد کن است. از "رزرو" کردن بلیط هم به شدت پرهیز کنید. بلیط را حتما کامل خریداری کرده، و اصل آن را به همراه مهر آژانس تحویل بگیرید. چون اگر پرواز شما در مقطع زمانی شلوغی واقع شده باشد، آنها به راحتی می توانند دبه کنند. ما از آژانس خود بیمه مسافرتی نیز گرفتیم. هزینه آن در حد 30هزار تومان بود، ولی تا حدود 5000یورو بیمه پزشکی شدیم. البته ما مشکل خاصی نداریم، ولی در مسافرت اطمینان خاطر چیز خوبی است. ما از آژانس ابرستاره در خیابان ولیعصر بالای پارک ساعی رزرو کردیم و بسیار راضی بودیم. هزینه ویزای دوبی و همچنین بخشی از هزینه هتل را بصورت "ا ر ز ی" از شما دریافت خواهند کرد که باید همراه داشته باشید. حتما قبل از رزرو هتل، ریتینگ آن را در اینترنت چک کنید. ریتینگ بالای 7 معمولا خیلی خوب است و سعی کنید زیر 6 نباشد.
بردن یک سه راهی ساده و یا سیم سیار در دوبی به درد می خورد. چون اکثر هتلها تعداد پریزهای کمی دارند، یا از جایی که شما نیاز دارید زیاد فاصله دارند. سشوارهای هتل هم برای بانوان گیسو کمند معمولا جوابگو نیستند یا پس از رسیدن به دمای خاصی تا چند دقیقه بصورت خودکار قطع می شوند و باید صبر کنید تا دوباره وصل شوند. بعضی هتلها اتو به مسافران می دهند، و بعضی هم بسته به شرایط ممکن است نداشته باشند. من همیشه سعی می کنم که اتاق هتل حتما حتما گاو صندوق داشته باشد. بردن یک کتری برقی برای هتلهای غیر از 5 ستاره (و احتمالا 4 ستاره) وسیله به درد بخوری است. سوسیس و کالباس درست و حسابی هم در دوبی پیدا نمی شود. ما می خواستیم از اینجا با خودمان ببریم که لحظه آخر پشیمان شدیم ولی آنجا دیدیم که خیلی به درد می خورد. یک ساندویچ ساده حدود 25هزار تومان می شد. یا بردن کنسرو از ایران که قبلا آن را جوشانده اید نیز یک فکر اقتصادی است. البته با این شرایط جدید.
پرواز ما با هواپیمایی امارات بود که مهمترین حسن آن امکان تغییر تاریخ پرواز بصورت رایگان و با استفاده از تلفن است. البته اطلاع رسانی از طریق ایمیل نیز خیلی به ما کمک کرد. پرواز ما ساعت 4 صبح بود که باعث شد اشتباها فکر کنیم فردا شب است، در صورتی که امشب بود و آنها به ما یک یادآوری با ایمیل داده بودند که خیلی کمک کرد. آنها حتی از دوبی تا ابوذبی پرواز مستقیم و رایگان (البته با یک توقف طولانی که اصلا نمی ارزد) و یا ترانسفر رایگان با اتوبوس (که می ارزد) دارند. قسمت اسکن چشم در فرودگاه دوبی جدیدا با قسمت کنترل گذرنامه تلفیق شده است و دیگر نیازی نیست که به سمت راست فرودگاه قبل از کنترل گذرنامه رفته و در صف طولانی اسکن چشم بایستید. حتما قبل از خروج از فرودگاه به فری شاپ آن یک سری بزنید. اجناسی آنجا هست که در خود شهر در فروشگاهها عرضه نمی شوند.
در خاتمه لازم می بینم که تعریف کنم که در روز تحویل گرفتن ویزاها در سفارت، تنها حضور یکی از افراد خانواده یا حتی یک شخص ثالث کافی است. البته نمی دانم که چگونه باید هماهنگی کنید برای این کار خصوصا اگر شخص غریبه باشد.
ارسالها: 200
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2012
رتبه:
23
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2013-02-05 ساعت 01:57)shima1364 نوشته: خب دوستان حالا نوبتی هم که باشه نوبت سفرنامه منه . اول از همه باید از مهاجرسرا و دوستان عزیزم ت
[/size]
سلام شیما خانم و باز هم تبریک مجدد 3تا سوال دارم :
1- از خود شما هیچ مدرک تحصیلی حتی دیپلم رو هم نخواستن؟
2- کلا واکسنهایی که توی ایران زده بودید چیا بود و اگه لطف کنید عکس کارت واکسن ایرانتون رو هم بذارید توی مهاجرسرا ممنون میشم؟
3- آیا فقط همسرتون تمکن مالی داشتن یا شما هم علاوه بر ایشون گواهی رو داشتید؟
ممنونم.
کیس: 2013AS000090XX مصاحبه : ابوظبی 22 جولای کلیر : 18 آگوست ویزا : 28 آگوست
تعداد افراد كيس: 2 نفر سفر اول به آمریکا: 19 feb دریافت گرین کارت : 3 april
ارسالها: 45
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2011
رتبه:
22
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
تبریک به شیما خانم و همسرشون برای گرفتن ویزا و تشکر از سفرنامه ای که نوشتید
شیما خانم انتظار داشتیم شوکلا رو ضربه فنی کنید :دی اما اینکه تونستید از خود سفارت پاسپورت رو بگیرید خیلی جالب بود ، اما دوستان رو اینکه سفارت حتما بهتون پاسپورت رو بده برنامه ریزی نکنید ، احتمال اینکه برید و اونجا ویزاتون آماده نباشه هم هست
منم یک هفته هست که پاسپورتم مزین شد به یک ویزای خیلی خیلی قشنگ که امیدوارم برای همه دوستان زود زود صادر بشه
اما چند تا مطلب رو بگم شاید بدرد دوستان بخوره (تجربیات از سفر دوم البته با کمی تاخیر )
برای رفتن به ابوظبی (بجز زمانی که میخواید صبح زود برین برای مصاحبه) میتونید از اتوبوس استفاده کنید ، همونطور که شیما خانم گفتن هم از ایستگاه ابن بطوطه میتونید برید ، و هم می تونید از ترمینال اصلی نزدیک ایستگاه مترو الغبیبه Al Ghubaiba (خط سبز) برید که خیلی بهتر از ابن بطوطه هست ،
ایستگاه ابن بطوطه فاصله بین حرکت ها زیاده و هر نیم یا یک ساعت یک اتوبوس میاد که با نصف صندلی هاشو مسافر از ایستگاه الغبیبه سوار کرده و نظم خاصی نداره ، اما ایستگاه الغبیبه تقریبا هر 10 یا 15 دقیقه یک اتوبوس حرکت می کنه ، که بعد از 2 ساعت میرسه به ابوظبی ولی از ایستگاه ابن بطوطه یک ساعت و نیم طول میکشه ، هزینه از ایستگاه الغبیبه 25درهم بود و هست
برای کسایی که تو دیره هستند بهتره از الغبیبه حرکت کنند ، فاصله ابن بطوطه از مرکز شهر زیاده و از ایستگاه الاتحاد 20 ایستگاه فاصله داره
مترو دبی فاصله بین هر ایستگاه رو میانگین حدود دو و نیم دقیقه طی می کنه
از ترمینال ابوظبی تا سفارت تقریبا 10 تا 20 دقیقه طول میکشه بستگی به ترافیک و چراغ قرمزها داره ، هزینه تاکسی از ترمینال تا سفارت بین 17 تا 20 درهم میشه
کارمندای سفارت با اینکه خوش اخلاق نیستند اما اگه کاری از دستشون بر بیاد انجام میدن ، من یکروز قبل از روزی که گفته بودن ویزات آماده میشه رفتم که پاسپورت رو بگیرم(بخاطر بلیط برگشتم) اما آماده نبود و دست از پا درازتر برگشتم
وقتی که پاسپورت و جواب کلیر شدن رو تحویل بدین (برای اونها که کلیر خوردن) یه برگه سفید تحویل میدن که اسم و شماره کیس و تاریخ تحویل رو توش نوشته ، اگر یک خانواده هم باشید بازهم یک برگه تحویلتون میدن فقط تعداد پاسپورت رو نوشته
برای گرفتن پاسپورت همون برگه سفید لازمه ، وقتی اون برگه رو میدین ، میرن یه فایل پشت سرشون رو چک میکنن که ببینن ویزاتون آمادست یا نه ، اگه آماده باشه همون لحظه میدن و تمام و هوراا ، اگر آماده نباشه میگن بشینید که صداتون کنیم ، که برای من آماده نبود و استرس اینکه نکنه امروز آماده نباشه اومد سراغم ، بعد از نیم ساعت صدا کردن و پاسپورت رو با پاکت زرد رنگ A4 که گوشش بریده بود رو تحویل دادن
حتما حتما مشخصات ویزا و پاسپورت رو چک کنید که مغایرت نداشته باشه ، اونجا یه آقایی اسمشه یه حرف جابجا زدن که دوباره پاسپورت رو ازش گرفتن و گفتن بشین ، فکر کنم براش عوض کردن اون موند و نمیدونم چی شد
زودتر از ساعت 1.30 در سفارت باشید 1.30 میرید داخل سفارت و دوباره نوبت میگیرید و سیستم شماره خونی مثل روز مصاحبه ست ، ساعت 2 باجه های قسمت مهاجرت شروع بکار میکنند و فقط تا ساعت 3 هستند که بعد از 2.30 گیر میدن و غرغر می کنن و میگن چرا زودتر نیومدین
تاریخ اعتبار ویزا از تاریخ صدور ویزاست نه مدیکال که با سالهای قبل فرق داره ، من خودم رو آماده کرده بودم که دوباره برم مدیکال که روز آخر فهمیدم که مدیکال لازم نیست و تاریخ اعتبار شش ماه از زمان صدور ویزاست - برای من فاصله بین مصاحبه و صدور ویزا حدودا 45 روز بود که تاریخ اعتبار رو شش ماه بعد از تاریخ صدور زدن و با تاریخ بلیطم به نیویورک فاصله داره
دوستانی که پاسپورت هاتون رو میدین به آژانس ها خیلی مراقب باشید و دقت کنید کارشون رو بلد باشند ، چند نفر از اینها که پاسپورت ها میارن اونجا بودن ، یکی دوتاشون واقعا کارشون رو بلد بودن و یکی دوتاشون اصلا هیچی نمی دونستن ، حتی یکیشون فارسی هم بلد نبود و نمیدونست که چی رو باید تحویل بده
یکی شون که با ما تا دبی برگشت پاکت A4 و پاسپورت رو داخل تاکسی جا گذاشت ، تاکسی که رفت یادش افتاد پاکت رو جا گذاشته و شانس اورد تاکسی صدای سوت رو شنید و ایستاد ، بیچاره اونایی که با هزار امید پاسپورتشون رو میدن دست اینها
کیس:**2013AS17 ، ابوظبی، مصاحبه: هفته اول نوامبر ، کلیر: 17دسامبر 39 روزه
مقصد: TX or NY یک نفر ، هزینه ها:پروفایل سفرنامه