سفرنامه ارمنستان (22 الی 29 دسامبر 2012)
درود
دوستان نوبت من رسیده تا سفرنامه خودم را بنویسم و بخشی از کمکهای شما عزیزان را در راهی که در پیش¬رو داریم، از طریق انتقال تجربیاتم، جبران کنم.
سفر ما با اتومبیل شخصی از اصفهان به سمت فرودگاه ساعت 8 صبح شنبه 22 دسامبر شروع شد. حدود ساعت 12:15 دقیقه به فرودگاه رسیدیم. ماشین را در طبقه همکف (مسقف) پارک کردیم و وارد ساختمان فرودگاه شدیم. چمدانهای خود را تحویل دادیم. که البته یکی از چمدانها از 38 kg بیشتر بود و خانم مسئول گفت از لحاظ فنی نمی¬تونه تحویل بگیره، برای همین رفتیم به قسمت پکینگ و بخشی از لوازممون را در یک جعبه گذاشتیم و ده هزار تومان هم پیاده شدیم. بعد برای صرف ناهار به طبقه زیرین فرودگاه رفتیم. بعد از صرف نهار و انتظار در سالن، با هواپیمایی آسمان ساعت 15 بدون تأخیر به سمت ایروان پرواز کردیم. لازم به ذکر اینکه ناهار داخل هواپیما تقریباً دست نخورده برگشت داده شد. عزیزانی که بچه به همراه ندارند و در این ساعت پرواز دارند می¬توانند کمی صبر کنند و داخل هواپیما ناهار را صرف کنند.
پرواز حدود 1 ساعت و 20 دقیقه طول کشید. پس از ورود به فروگاه ایروان، جلو بانک به صورت سنتی دلار را تبدیل به درام کردیم. نرخ تبدیل 1 دلار، 398 درام بود. سعی کنید در فرودگاه در حد نیاز اولیه دلارتون را چنچ کنید چون فروشگاه SAS همون شب با نرخ 405 درام تبدیل می¬کرد. بعد رفتیم ویزا به طریق 3 سوت گرفتیم فرمها را پشت و رو پرینت گرفته بودیم مبلغ ویزا برای حداکثر تا 21 روز اقامت برای هر نفر 3000 درام بود و البته برای افراد زیر 18 سال مجانی.
بعد از گرفتن ویزا از ساختمان خارج شدیم و به سمت کارمند هیور سرویس که منتظرمون بود و از قبل آپارتمان 437 واقع در خیابان نعلبندیان را رزرو کرده بودیم، رفتیم. یک از چمدونها و جعبه کذایی را کمکون گرفت و به سمت، ماشین رفتیم. بعد از رسیدن به آپارتمان تمام موارد لازم را برامون چک کرد و بعد نشستیم برای حساب کتاب. برای هر شب 17.000 درام که 7 شب می¬شد 119.000 درام و ترانسفرهم 5.000 درام جمعاً 124.000 درام گرفت و رفت.
در مورد آپارتمان این توضیح را بدم که این آپارتمان انتخاب اصلی ما نبود اما چون اونا که ما می¬خواستیم، اجاره بودندخود هیوراینا به ما پیشنهاد داد و ما هم توفیق اجباری، قبول کردیم. که البته ناراضی هم نبودیم چون جاش خیلی خوب بود. از شمال به خیابان ابویان و نورترن و از جنوب به خیابان نعلبندیان راه داشت و نزدیک میدان جمهوری (هراپاراک) بود. فقط یک موضوع اتاق خوابش، شبها سرد می¬شد که البته فردا صبح ما درخواست بخاری برقی کردیم، خانم مسئول گفت اگه امشب هم سرد شد، فردا براتون می¬یاریم. موضوع بدیهی بود ولی فکر کنیم چون روز یکشنبه بود و تعطیلی، نمی¬خواست خودشو به زحمت بندازه. به هر حال
بعدازظهر دوشنبه بخاری برقی (فن) را آوردند و این مشکل هم حل شد. دفتر هیورسرویس تو خیابان نعلبندیان بعد از میدان مجسمه شماره 96 می¬باشد.
دو تا سیم کارت با شماره پشت سر هم از Vivacell به آدرس انتهای خیابان نورترن به مبلغ 1000 درام با شارژ رایگان هر سیم کارت 500 درام خریدیم. که اینترنت هم داشت و اگه تلفن شما Viber داشته باشه برای تماس با ایران مناسب است. البته کیفیت صدا یه کم پایین بود.
دوشنبه 24 دسامبر روز مدیکال
صبح روز دوشنبه یه تاکسی گرفتیم 1000 درام رفتیم بیمارستان موراتسان. اون منطقه ظاهری متفاوت با میدان جمهوری داره. نوبت ما با دکتر کریستین خاچاطوریان ساعت 11 بود، ساعت 5/10 رسیدیم یک زوج ایرانی (خانواده شماره 1) داخل بودند. من توی این سفرنامه سعی می¬کنم نتیجه مصاحبه تمام ایرانی¬هایی که اونجا ملاقات کردم را بنویسم شاید برای بعضی از دوستان جالب باشد.
تا ساعت 10:45 دقیقه که نوبت ما شد یک خانواده دیگر ایرانی (خانواده شماره 2) آمدند که البته گفتند که مدیکل ما تمام شده فکر کنم برای خداحافظی با دکتر آمده بودند بعد از چند دقیقه ایستادن، رفتند. بعد از ورود و سلام و خوشامدگویی، کلیه مدارکی را که دکتر طی ایمیل درخواست کرده بود روی میزش گذاشتم. نامه مصاحبه، 3 قطعه عکس (پشت نویسی: نام و نام¬خانوادگی و کیس نامبر)، اصل و کپی پاسپورت، کارت واکسن و کپی. اصل کارت واکسن را پس از تطبیق به همراه نامه مصاحبه بدون اینکه چیزی بگیم، بهمون پس داد. بعد سؤال کرد کل پول معاینه را می¬دی گفتم بله. 45.000 درام برای هر نفر و برای بچه 31.500 درام جمعاً 121.500 درام تقدیم کردیم، گفت دیگه نیازی نیست موقع آزمایش خون و عکس پولی پرداخت کنی. بعد دو تکیه کاغذ معروف را نوشت و برای من و همسرم گذاشت روی میز. قبل از شروع معاینه درباره جراحی و بیماری¬ها اَزمون سؤال کرد بعد فرمها را امضا کردیم و سپس با کمک منشیش (خانم لوسی نبود) شروع به معاینات کرد که دوستان قبلی به طور جامع تشریح کرده¬اند. بعد گفت برید برای گرفتن عکس و آزمایش خون و دیگه امروز نیازی نیست اینجا بیایید فقط فردا یکی از شما ساعت 3 بیاد عکس قفسه سینه و فرم واکسن را بگیره. روی کارت خودش شماره تلفن لوسی را نوشت و بهم داد خداحافظی کردیم و از مطب خارج شدیم. با خانواده ایرانی دیگری (خانواده شماره 3) که پشت درب منتظر بودند برخورد کردیم. درباره معاینه سؤال کردند که گفتیم خیالتون راحت باشه همه چیز خوب پیش می¬ره. طبقه پائین رفتیم عکس قفسه سینه را گرفتیم و واژه فینیش را از دکتر مربوطه شنیدیم و بعد رفتیم آزمایش خون را هم گرفتند. در مدت معطلی برای گرفتن آزمایش خون، روبروی ساختمان لابراتور تعدادی اسباب بازی بود رفتم یه کم با پسرم بازی کردم. سعی کنید به این سفر صرفاً به عنوان سفر کاری نگاه نکنید و از لحظه به لحظه آن لذت ببرید. چرا که کارهای شما راحت¬تر از آنچه که فکر می¬کنید پیش می¬رود.
برای برگشت از بیمارستان به میدان جمهوری از جلوی بیمارستان مینی¬بوسهای شماره 67 می¬رن ولی چون شلوغ بود ما با تاکسی 1000 درام برگشتیم.
روز سه شنبه و چهارشنبه به گشتن توی شهر ایروان گذشت از موزه واقع در میدان جمهوری دیدن کردیم. هر نفر 1000 درام و به جز هزار پله که روز جمعه رفتیم جای خاص دیگری نرفتیم. با یکی از هموطنان ایرانی ارمنی که در ارمنستان ساکن شده بود آشنا شدم کارت ویزیت خودشو بهم داد گفت اگه کاری داشتید در خدمتتم. می¬گفت زمستونها ارمنستان جایی دیدنی نداره ولی تابستونها طبیعت زیبایی داره و توریستهای زیادی هم می¬آیند. (خوش به حال اونایی که تابستون مصاحبه دارند).
راستی روز 3 شنبه با مترو میدان جمهوری (اول خیابان نعلبندیان سمت راست) رفتم بیمارستان موراتسان عکس و فرم واکسن¬ها که دکتر تایپ و امضاء کرده بود را گرفتم و برام توضیح داد و گفت اگه خوب متوجه نشدی با خانم لوسی تماس بگیر، با دکتر خداحافظی کردم و در راهرو با خانم لوسی تماس گرفتم، گفت عکسها را باید ببری، آمریکا اگه درباره بیماری سل بهتون مشکوک بشن اون عکسها را چک می¬کنند و فرم واکسن را هم در آمریکا که رسیدی یک سری واکسن¬ها که مخصوص انجا هست بهتون می¬زنند. برای برگشتن از مینی¬بوسهای شماره 67 استفاده کردم (کرایه مینی¬بوس و مترو 100 درام بود).
5شنبه 27 دسامبر روز مصاحبه
صبح ساعت 9 از خونه خارج شدیم البته یک کم دیر شده بود ولی اشکال نداره. یک تاکسی گرفتیم 1000 درام و ساعت 9:15 رسیدیم. خانواده شماره 2 روبروی سفارت ایستاده بودند ما که رسیدیم بعد از سلام و صبح بخیر نگهبان اونا را خواست که جلو بیایند. بعد از ما خواست که به درب ورودی نزدیک شویم. پاسپورتمون را خواست اسممون را تو لیست پیدا کرد و روشون با ماژیک فسفری خط کشید. اسم ما اولین اسمهای تو لیست بود ولی تقریباً جزء آخرین نفراتی بودیم که وارد می¬شدیم. بعد از بازرسی ابتدایی وارد شدیم. موبایل¬ها و دوربین را تحویل دادیم. پالتو و کیف¬هامون را از داخل دستگاه رد کردند و بعد خودمون رد شدیم. بسیار برخورد خوب و مؤدبانه¬ای داشتند. توصیه¬ایی که به نظرم می¬رسه اینکه خانم¬های محترم سعی کنند برای بستن موهاشون از وسیله¬ای که فلز در آن به کار رفته باشد خودداری کنند چون بایستی باز کنند.
بعد از بازرسی وارد محوطه شدیم و بعد داخل ساختمان در سالن انتظار، منتظر نشستیم. خانواده شماره 3 داشتند مدارکشون را به باجه 9 تحویل می¬دادند، یک آقای میان سال و یک زوج مسن که برنده لاتاری شده بودند اونجا نشسته بودند. تا اون موقع فکر می¬کردم فقط خانواده¬های جوان و میان سال شانس برنده شدن دارند ولی معلوم شد که اشتباه فکر می-کردم. بعد از ما یک خانواده ایرانی هم که از ارومیه آمده بودند وارد شدند که دختر بچه شون کلی با پسرم اونجا با اسباب بازی¬ها، بازی کردند، قهر کردند، آشتی کردند و دویدند ... .
تقریباً 35 دقیقه بعد از ورودمون باجه شماره 7 صدامون زد برای تحویل مدارک. خانم ارمنی که ایرانی مسلط صحبت می¬کرد اول اصل پاسپورتها را گرفت و بعد نام و نام¬خانوادگی و تقریباً اطلاعاتی که در فرمها تکمیل کرده بودیم را باهامون چک کرد یک فیش بهم داد و گفت برو باجه 3 پرداخت کنم. برای هر نفر 330 دلار که جمعاً 990 دلار می¬شد. 1000 دلار دادم و یک ده دلاری و رسید را گرفتم و به باجه 7 برگشتم.
بعد اصل مدارک و کپی و ترجمه آن را خواست. پاسپورت و شناسنامه هر سه نفرمون. کارت پایان خدمت و مدارک تحصیلی خودم. گفت مدرک تحصیلی همسرم نیازی نیست. قباله ازدواج مدارک تمکن مالی شامل سند منزل و ماشین (بدون قیمت گذاری) نامه بانک برای خودم حدود 95 میلیون تومان و همسرم حدود 18 میلیون تومان(هردو به يك تاريخ ) بعد انگشت نگاری از خودم و همسرم و گفت منتظر باشید تا صداتون کنیم.
از تمام مدارک اشاره شده فقط یک نسخه کپی و ترجمه از من خواست به جز قباله ازدواج که 2 نسخه کپی و ترجمه گرفت. همچنین به عکس پسرم گیر داد و گفت جدیده؟ گفتم تمامی عکسها مربوط به زمان ارسال فرمهاست. گفت برای بچه¬ها عکس جدید لازم است. در مدتی که ما منتظر بودیم برای مصاحبه خانواده شماره 3 و زوج مسن آبی گرفتند، آقای مجرد چیزی نگفت ولی سرش را به علامت تأیید تکان دادو خداحافظی کرد.
حدود 30 دقیقه بعد از تحویل مدارک باجه شماره 5 همان آقای خوش تیپ صدامون زد ورودمون را به سفارت خوش آمدگویی کرد و از این که برنده لاتاری شده بودیم تبریک گفت. گفت دستتون را ببرید بالا قسم بخورید بعد اصل مدارک را بهمون پس داد و درباره شخصی که آدرس آن را نوشته بودیم سؤال کرد که کی هست؟ بعد گفت مدارک شما کامله فقط یه سری کارهای اداری داره که حدود 2 ماه زمان می¬بره. یک برگه آبی را نشان داد، گفت امروز شما اینجا کاراتون تمامه و شما را دو ماه دیگه خواهیم دید. سایت را چک کنید و هر وقت شمارتون را دیدید، پاسپورتتان را به همراه 2 قطعه عکس پسرتان را بیاورید و ویزا رو بگیرید. برگه آبی را گرفتیم، خداحافظی کردیم و خارج شدیم. با هموطنان حاضر در سالن خداحافظی کردیم و برایشان آرزوی موفقیت کردیم. از سفارت تا میدان جمهوری را با تاکسی 1000 درام برگشتیم.
روز جمعه به رستوران ایرانی آریا توی خیابان ایساهاکیان نزدیک هزار پله که تبلیغش را توی فرودگاه گرفته بودیم رفتیم خوب بود ولی ایراد اساسی تمامی رستورانهایی که ما رفتیم این بود که استعمال سیگار آزاد بود و این موضوع آزاردهنده¬ایی است.
بعد رفتیم هزار پله ولی از پله¬ها بالا نرفتیم. از مجسمه¬های محوطه دیدن کردیم اگر بگویم برای هر مجسمه یک نگهبان گذاشته بودند که کسی آنها را لمس نکند، اقراق نکرده باشم جالبه که این همه به آثار دوران معاصرشون اهمیت می¬دهند! البته درسته که جنس مجسمه¬ها از برنز بود. روز شنبه 29 دسامبر با پرواز ساعت 18:10 دقیقه به تهران برگشتیم. خانواده شماره 2 را در فرودگاه دیدیم گفتند آبی گرفته¬اند. ولی از خانواده اهل ارومیه خبر ندارم امیدوارم یک ضرب گرفته باشند. می¬دونم سفرنامه خودشون را می¬نویسند و مطلع خواهم شد از همین جا بهشون درود می¬فرستم. همچنین امیدوارم تمامی همسفری¬هامون را در سفر بعدی ببینم. راستی داخل هواپیما زوج شماره یک هم گفتند که آبی گرفته¬اندو
می¬ترسند سرکاری باشه، من هم گفتم که دلیلی برای سرکار گذاشتن وجود نداره و خیالشون راحت باشه. پس از رسیدن به تهران به سمت اصفهان به راه افتادیم. هزینه پارکینگ هم شد 42 هزار تومان. راستی موقع برگشت خانواده¬هایی که بچه زیر دوازده سال دارند یک کپی از پاسپورت بچه¬هاشون همراه داشته باشند، هواپیمایی آسمان تو فرودگاه ایروان ازشون کپی را می¬گیره.
نکات لازم به ذکر:
1- سعی کنیدمحل اقامتتون رانزدیک میدان جمهوری انتخاب کنید،رفتن به بیمارستان وسفارت یک دفعه است اونم باتاکسی حل میشه .
2- قیمت غذا حداقل 2 الی 3 برابر ایران ، اگر براتون مهمه تدبیری بیندیشید.
3ـ مکالمه تلفنی از ایروان حتی با خط ایروان به صرفه نیست. اگه از skyep، viber و غیره استفاده کنید، مطمئناً به صرفه¬تره.
از عزیزانی که حوصله کردند و سفرنامه من را مطالعه نمودند سپاسگذاری می¬نمایم . امیدوارم دوستانی که برای مصاحبه به سفر می¬روند دست پر و با خاطره¬ای خوش و سلامت باز گردند.
پاینده باشید
ژانویه 2013
درود
دوستان نوبت من رسیده تا سفرنامه خودم را بنویسم و بخشی از کمکهای شما عزیزان را در راهی که در پیش¬رو داریم، از طریق انتقال تجربیاتم، جبران کنم.
سفر ما با اتومبیل شخصی از اصفهان به سمت فرودگاه ساعت 8 صبح شنبه 22 دسامبر شروع شد. حدود ساعت 12:15 دقیقه به فرودگاه رسیدیم. ماشین را در طبقه همکف (مسقف) پارک کردیم و وارد ساختمان فرودگاه شدیم. چمدانهای خود را تحویل دادیم. که البته یکی از چمدانها از 38 kg بیشتر بود و خانم مسئول گفت از لحاظ فنی نمی¬تونه تحویل بگیره، برای همین رفتیم به قسمت پکینگ و بخشی از لوازممون را در یک جعبه گذاشتیم و ده هزار تومان هم پیاده شدیم. بعد برای صرف ناهار به طبقه زیرین فرودگاه رفتیم. بعد از صرف نهار و انتظار در سالن، با هواپیمایی آسمان ساعت 15 بدون تأخیر به سمت ایروان پرواز کردیم. لازم به ذکر اینکه ناهار داخل هواپیما تقریباً دست نخورده برگشت داده شد. عزیزانی که بچه به همراه ندارند و در این ساعت پرواز دارند می¬توانند کمی صبر کنند و داخل هواپیما ناهار را صرف کنند.
پرواز حدود 1 ساعت و 20 دقیقه طول کشید. پس از ورود به فروگاه ایروان، جلو بانک به صورت سنتی دلار را تبدیل به درام کردیم. نرخ تبدیل 1 دلار، 398 درام بود. سعی کنید در فرودگاه در حد نیاز اولیه دلارتون را چنچ کنید چون فروشگاه SAS همون شب با نرخ 405 درام تبدیل می¬کرد. بعد رفتیم ویزا به طریق 3 سوت گرفتیم فرمها را پشت و رو پرینت گرفته بودیم مبلغ ویزا برای حداکثر تا 21 روز اقامت برای هر نفر 3000 درام بود و البته برای افراد زیر 18 سال مجانی.
بعد از گرفتن ویزا از ساختمان خارج شدیم و به سمت کارمند هیور سرویس که منتظرمون بود و از قبل آپارتمان 437 واقع در خیابان نعلبندیان را رزرو کرده بودیم، رفتیم. یک از چمدونها و جعبه کذایی را کمکون گرفت و به سمت، ماشین رفتیم. بعد از رسیدن به آپارتمان تمام موارد لازم را برامون چک کرد و بعد نشستیم برای حساب کتاب. برای هر شب 17.000 درام که 7 شب می¬شد 119.000 درام و ترانسفرهم 5.000 درام جمعاً 124.000 درام گرفت و رفت.
در مورد آپارتمان این توضیح را بدم که این آپارتمان انتخاب اصلی ما نبود اما چون اونا که ما می¬خواستیم، اجاره بودندخود هیوراینا به ما پیشنهاد داد و ما هم توفیق اجباری، قبول کردیم. که البته ناراضی هم نبودیم چون جاش خیلی خوب بود. از شمال به خیابان ابویان و نورترن و از جنوب به خیابان نعلبندیان راه داشت و نزدیک میدان جمهوری (هراپاراک) بود. فقط یک موضوع اتاق خوابش، شبها سرد می¬شد که البته فردا صبح ما درخواست بخاری برقی کردیم، خانم مسئول گفت اگه امشب هم سرد شد، فردا براتون می¬یاریم. موضوع بدیهی بود ولی فکر کنیم چون روز یکشنبه بود و تعطیلی، نمی¬خواست خودشو به زحمت بندازه. به هر حال
بعدازظهر دوشنبه بخاری برقی (فن) را آوردند و این مشکل هم حل شد. دفتر هیورسرویس تو خیابان نعلبندیان بعد از میدان مجسمه شماره 96 می¬باشد.
دو تا سیم کارت با شماره پشت سر هم از Vivacell به آدرس انتهای خیابان نورترن به مبلغ 1000 درام با شارژ رایگان هر سیم کارت 500 درام خریدیم. که اینترنت هم داشت و اگه تلفن شما Viber داشته باشه برای تماس با ایران مناسب است. البته کیفیت صدا یه کم پایین بود.
دوشنبه 24 دسامبر روز مدیکال
صبح روز دوشنبه یه تاکسی گرفتیم 1000 درام رفتیم بیمارستان موراتسان. اون منطقه ظاهری متفاوت با میدان جمهوری داره. نوبت ما با دکتر کریستین خاچاطوریان ساعت 11 بود، ساعت 5/10 رسیدیم یک زوج ایرانی (خانواده شماره 1) داخل بودند. من توی این سفرنامه سعی می¬کنم نتیجه مصاحبه تمام ایرانی¬هایی که اونجا ملاقات کردم را بنویسم شاید برای بعضی از دوستان جالب باشد.
تا ساعت 10:45 دقیقه که نوبت ما شد یک خانواده دیگر ایرانی (خانواده شماره 2) آمدند که البته گفتند که مدیکل ما تمام شده فکر کنم برای خداحافظی با دکتر آمده بودند بعد از چند دقیقه ایستادن، رفتند. بعد از ورود و سلام و خوشامدگویی، کلیه مدارکی را که دکتر طی ایمیل درخواست کرده بود روی میزش گذاشتم. نامه مصاحبه، 3 قطعه عکس (پشت نویسی: نام و نام¬خانوادگی و کیس نامبر)، اصل و کپی پاسپورت، کارت واکسن و کپی. اصل کارت واکسن را پس از تطبیق به همراه نامه مصاحبه بدون اینکه چیزی بگیم، بهمون پس داد. بعد سؤال کرد کل پول معاینه را می¬دی گفتم بله. 45.000 درام برای هر نفر و برای بچه 31.500 درام جمعاً 121.500 درام تقدیم کردیم، گفت دیگه نیازی نیست موقع آزمایش خون و عکس پولی پرداخت کنی. بعد دو تکیه کاغذ معروف را نوشت و برای من و همسرم گذاشت روی میز. قبل از شروع معاینه درباره جراحی و بیماری¬ها اَزمون سؤال کرد بعد فرمها را امضا کردیم و سپس با کمک منشیش (خانم لوسی نبود) شروع به معاینات کرد که دوستان قبلی به طور جامع تشریح کرده¬اند. بعد گفت برید برای گرفتن عکس و آزمایش خون و دیگه امروز نیازی نیست اینجا بیایید فقط فردا یکی از شما ساعت 3 بیاد عکس قفسه سینه و فرم واکسن را بگیره. روی کارت خودش شماره تلفن لوسی را نوشت و بهم داد خداحافظی کردیم و از مطب خارج شدیم. با خانواده ایرانی دیگری (خانواده شماره 3) که پشت درب منتظر بودند برخورد کردیم. درباره معاینه سؤال کردند که گفتیم خیالتون راحت باشه همه چیز خوب پیش می¬ره. طبقه پائین رفتیم عکس قفسه سینه را گرفتیم و واژه فینیش را از دکتر مربوطه شنیدیم و بعد رفتیم آزمایش خون را هم گرفتند. در مدت معطلی برای گرفتن آزمایش خون، روبروی ساختمان لابراتور تعدادی اسباب بازی بود رفتم یه کم با پسرم بازی کردم. سعی کنید به این سفر صرفاً به عنوان سفر کاری نگاه نکنید و از لحظه به لحظه آن لذت ببرید. چرا که کارهای شما راحت¬تر از آنچه که فکر می¬کنید پیش می¬رود.
برای برگشت از بیمارستان به میدان جمهوری از جلوی بیمارستان مینی¬بوسهای شماره 67 می¬رن ولی چون شلوغ بود ما با تاکسی 1000 درام برگشتیم.
روز سه شنبه و چهارشنبه به گشتن توی شهر ایروان گذشت از موزه واقع در میدان جمهوری دیدن کردیم. هر نفر 1000 درام و به جز هزار پله که روز جمعه رفتیم جای خاص دیگری نرفتیم. با یکی از هموطنان ایرانی ارمنی که در ارمنستان ساکن شده بود آشنا شدم کارت ویزیت خودشو بهم داد گفت اگه کاری داشتید در خدمتتم. می¬گفت زمستونها ارمنستان جایی دیدنی نداره ولی تابستونها طبیعت زیبایی داره و توریستهای زیادی هم می¬آیند. (خوش به حال اونایی که تابستون مصاحبه دارند).
راستی روز 3 شنبه با مترو میدان جمهوری (اول خیابان نعلبندیان سمت راست) رفتم بیمارستان موراتسان عکس و فرم واکسن¬ها که دکتر تایپ و امضاء کرده بود را گرفتم و برام توضیح داد و گفت اگه خوب متوجه نشدی با خانم لوسی تماس بگیر، با دکتر خداحافظی کردم و در راهرو با خانم لوسی تماس گرفتم، گفت عکسها را باید ببری، آمریکا اگه درباره بیماری سل بهتون مشکوک بشن اون عکسها را چک می¬کنند و فرم واکسن را هم در آمریکا که رسیدی یک سری واکسن¬ها که مخصوص انجا هست بهتون می¬زنند. برای برگشتن از مینی¬بوسهای شماره 67 استفاده کردم (کرایه مینی¬بوس و مترو 100 درام بود).
5شنبه 27 دسامبر روز مصاحبه
صبح ساعت 9 از خونه خارج شدیم البته یک کم دیر شده بود ولی اشکال نداره. یک تاکسی گرفتیم 1000 درام و ساعت 9:15 رسیدیم. خانواده شماره 2 روبروی سفارت ایستاده بودند ما که رسیدیم بعد از سلام و صبح بخیر نگهبان اونا را خواست که جلو بیایند. بعد از ما خواست که به درب ورودی نزدیک شویم. پاسپورتمون را خواست اسممون را تو لیست پیدا کرد و روشون با ماژیک فسفری خط کشید. اسم ما اولین اسمهای تو لیست بود ولی تقریباً جزء آخرین نفراتی بودیم که وارد می¬شدیم. بعد از بازرسی ابتدایی وارد شدیم. موبایل¬ها و دوربین را تحویل دادیم. پالتو و کیف¬هامون را از داخل دستگاه رد کردند و بعد خودمون رد شدیم. بسیار برخورد خوب و مؤدبانه¬ای داشتند. توصیه¬ایی که به نظرم می¬رسه اینکه خانم¬های محترم سعی کنند برای بستن موهاشون از وسیله¬ای که فلز در آن به کار رفته باشد خودداری کنند چون بایستی باز کنند.
بعد از بازرسی وارد محوطه شدیم و بعد داخل ساختمان در سالن انتظار، منتظر نشستیم. خانواده شماره 3 داشتند مدارکشون را به باجه 9 تحویل می¬دادند، یک آقای میان سال و یک زوج مسن که برنده لاتاری شده بودند اونجا نشسته بودند. تا اون موقع فکر می¬کردم فقط خانواده¬های جوان و میان سال شانس برنده شدن دارند ولی معلوم شد که اشتباه فکر می-کردم. بعد از ما یک خانواده ایرانی هم که از ارومیه آمده بودند وارد شدند که دختر بچه شون کلی با پسرم اونجا با اسباب بازی¬ها، بازی کردند، قهر کردند، آشتی کردند و دویدند ... .
تقریباً 35 دقیقه بعد از ورودمون باجه شماره 7 صدامون زد برای تحویل مدارک. خانم ارمنی که ایرانی مسلط صحبت می¬کرد اول اصل پاسپورتها را گرفت و بعد نام و نام¬خانوادگی و تقریباً اطلاعاتی که در فرمها تکمیل کرده بودیم را باهامون چک کرد یک فیش بهم داد و گفت برو باجه 3 پرداخت کنم. برای هر نفر 330 دلار که جمعاً 990 دلار می¬شد. 1000 دلار دادم و یک ده دلاری و رسید را گرفتم و به باجه 7 برگشتم.
بعد اصل مدارک و کپی و ترجمه آن را خواست. پاسپورت و شناسنامه هر سه نفرمون. کارت پایان خدمت و مدارک تحصیلی خودم. گفت مدرک تحصیلی همسرم نیازی نیست. قباله ازدواج مدارک تمکن مالی شامل سند منزل و ماشین (بدون قیمت گذاری) نامه بانک برای خودم حدود 95 میلیون تومان و همسرم حدود 18 میلیون تومان(هردو به يك تاريخ ) بعد انگشت نگاری از خودم و همسرم و گفت منتظر باشید تا صداتون کنیم.
از تمام مدارک اشاره شده فقط یک نسخه کپی و ترجمه از من خواست به جز قباله ازدواج که 2 نسخه کپی و ترجمه گرفت. همچنین به عکس پسرم گیر داد و گفت جدیده؟ گفتم تمامی عکسها مربوط به زمان ارسال فرمهاست. گفت برای بچه¬ها عکس جدید لازم است. در مدتی که ما منتظر بودیم برای مصاحبه خانواده شماره 3 و زوج مسن آبی گرفتند، آقای مجرد چیزی نگفت ولی سرش را به علامت تأیید تکان دادو خداحافظی کرد.
حدود 30 دقیقه بعد از تحویل مدارک باجه شماره 5 همان آقای خوش تیپ صدامون زد ورودمون را به سفارت خوش آمدگویی کرد و از این که برنده لاتاری شده بودیم تبریک گفت. گفت دستتون را ببرید بالا قسم بخورید بعد اصل مدارک را بهمون پس داد و درباره شخصی که آدرس آن را نوشته بودیم سؤال کرد که کی هست؟ بعد گفت مدارک شما کامله فقط یه سری کارهای اداری داره که حدود 2 ماه زمان می¬بره. یک برگه آبی را نشان داد، گفت امروز شما اینجا کاراتون تمامه و شما را دو ماه دیگه خواهیم دید. سایت را چک کنید و هر وقت شمارتون را دیدید، پاسپورتتان را به همراه 2 قطعه عکس پسرتان را بیاورید و ویزا رو بگیرید. برگه آبی را گرفتیم، خداحافظی کردیم و خارج شدیم. با هموطنان حاضر در سالن خداحافظی کردیم و برایشان آرزوی موفقیت کردیم. از سفارت تا میدان جمهوری را با تاکسی 1000 درام برگشتیم.
روز جمعه به رستوران ایرانی آریا توی خیابان ایساهاکیان نزدیک هزار پله که تبلیغش را توی فرودگاه گرفته بودیم رفتیم خوب بود ولی ایراد اساسی تمامی رستورانهایی که ما رفتیم این بود که استعمال سیگار آزاد بود و این موضوع آزاردهنده¬ایی است.
بعد رفتیم هزار پله ولی از پله¬ها بالا نرفتیم. از مجسمه¬های محوطه دیدن کردیم اگر بگویم برای هر مجسمه یک نگهبان گذاشته بودند که کسی آنها را لمس نکند، اقراق نکرده باشم جالبه که این همه به آثار دوران معاصرشون اهمیت می¬دهند! البته درسته که جنس مجسمه¬ها از برنز بود. روز شنبه 29 دسامبر با پرواز ساعت 18:10 دقیقه به تهران برگشتیم. خانواده شماره 2 را در فرودگاه دیدیم گفتند آبی گرفته¬اند. ولی از خانواده اهل ارومیه خبر ندارم امیدوارم یک ضرب گرفته باشند. می¬دونم سفرنامه خودشون را می¬نویسند و مطلع خواهم شد از همین جا بهشون درود می¬فرستم. همچنین امیدوارم تمامی همسفری¬هامون را در سفر بعدی ببینم. راستی داخل هواپیما زوج شماره یک هم گفتند که آبی گرفته¬اندو
می¬ترسند سرکاری باشه، من هم گفتم که دلیلی برای سرکار گذاشتن وجود نداره و خیالشون راحت باشه. پس از رسیدن به تهران به سمت اصفهان به راه افتادیم. هزینه پارکینگ هم شد 42 هزار تومان. راستی موقع برگشت خانواده¬هایی که بچه زیر دوازده سال دارند یک کپی از پاسپورت بچه¬هاشون همراه داشته باشند، هواپیمایی آسمان تو فرودگاه ایروان ازشون کپی را می¬گیره.
نکات لازم به ذکر:
1- سعی کنیدمحل اقامتتون رانزدیک میدان جمهوری انتخاب کنید،رفتن به بیمارستان وسفارت یک دفعه است اونم باتاکسی حل میشه .
2- قیمت غذا حداقل 2 الی 3 برابر ایران ، اگر براتون مهمه تدبیری بیندیشید.
3ـ مکالمه تلفنی از ایروان حتی با خط ایروان به صرفه نیست. اگه از skyep، viber و غیره استفاده کنید، مطمئناً به صرفه¬تره.
از عزیزانی که حوصله کردند و سفرنامه من را مطالعه نمودند سپاسگذاری می¬نمایم . امیدوارم دوستانی که برای مصاحبه به سفر می¬روند دست پر و با خاطره¬ای خوش و سلامت باز گردند.
پاینده باشید
ژانویه 2013
شماره کیس:+++2013AS0002 --------- اخذویزا : MARCH 7
تاریخ رویت قبولی: 5 MAY
تعداد افراد منظور در کیس : 3
ارسال فرمهای سری اول: 28 JUNE
مصاحبه: ایروان 27 دسامبر - کلیرنس
کلیر : FEB 8
تاریخ رویت قبولی: 5 MAY
تعداد افراد منظور در کیس : 3
ارسال فرمهای سری اول: 28 JUNE
مصاحبه: ایروان 27 دسامبر - کلیرنس
کلیر : FEB 8