(2013-09-24 ساعت 22:13)H Pier نوشته:(2013-09-24 ساعت 21:22)محبت نوشته: زندگی نتیجه تصمیماتی است که گرفته اید،
اگر از زندگی خود راضی نیستید، زمان آن است که تصمیمات بهتری بگیرید.
حالا که بحث شده منم نظر خودمو میگم...
بله مهاجرت هرکجا هم که باشد سخت است... رفتن به سرزمین آرزوها مانند این است که وارد حوضچه آب سرد میشوید دوستان تحمل و صبر در ابتدا سخت است و چه بسا که خیلی ها در همان ابتدا قصد برگشتن دارند... چرا؟ برای اینکه میپنداشتند آنجا هم به مانند خانه پدری گرم و نرم و شاید هم وارد هالیوود شوند... اما پس از گذشت زمانی که تحمل و صبر پیشه کردند کم کم با جامعه آ.مر.ی.کا وفق پیدا کرده و راه های پیشرفت رو جستجو میکنند.
مطمئا باشید کسی که با تحقیق و پشتکار راهی شود موفق میشود... اما در نهایت باز غربت است و نمیشود کاری کرد..
به هر حال به شخصه به یاد امتحانات پایان ترم میفتم که بعضی ها که از جلسه امتحان بیرون می آیند مغرور و بعضی کلافه و پریشون... امید دارم همه دوستانم را با غرور در سرزمین دیگر ببینم....
(ببخشید اگه اینطور مینویسم... اینطوری راحت ترم)
پاینده باشید.
من بخشی از صحبتهای خانم سمیرا در سایت http://americandream.mihanblog.com/ تحت عنوان" حرفهای سمیرا در مورد آمریکا پس از 7 ماه زندگی در لس آنجلس" را عینا در زیر می اورم. بنظرم نوشته دارای پختگی و درک لازم ولی محدود از جامعه هدف هست. نمیدانم ذکر نوشته سایرین از سایت دیگران با مقررات سایت مهاجر سرا منطبق هست یا نه ولی اگر نیست مدیریت محترم خانم اقاقیا حسب صلاحدید خود لطفا انرا حذف نماید. البته این متن در جو و ماههای قبل از خرداد 92 را شامل میشود. حتی مطمئن نیستم کیس خود ما شامل کدام گروه است اما اگر خدا بخواهد ما تا آخر فرایند لاتاری را ادامه خواهیم داد. ولی به هر حال اگر هم قسمت مورد ما نبود و وضعیت 2013 تکرار شد دنیا به اخر نمیرسد و راضی خواهیم بود به رضای حق تعالی. ایران هم زیباست. اما بخشی از متن خانم سمیرای محترم:
اولین مشخصههاى زندگى آمریکایی تفاوت زیادی با تصورات قبلى من نداشت؛ فرودگاههاى عظیم خیابونها، پلها و بزرگراههاى حیرت انگیز، خونههاى بزرگ، فروشگاهها و مالهاى پر زرق و برق، آدم هاى بسیار فربه تنبل، كار سخت، رفاه زیاد، فردگرایی، خودخواهى، لبخند، ترس و احترام؛
اما این یک تصویر كلى است، یک تصویر خیلی کلی، واقعیت اما جایی بسیار دور از این پنجره است، واقعیت مهاجرانی که هنوز بومى نشدهاند؛ كسانى مثل من، كسانى كه به هر دلیلی زندگی آمریکایی را انتخاب كردهاند، من با توجه به شناخت فعلى این طبقهبندى را براى این مهاجرین قایل شدهام؛
كسانى كه براى تحصیل به اینجا آمدهاند؛ كه به نظر شرایطی مشابه یک زندگی دانشجویی در هر جای دیگه دنیا دارند؛ اگر پولى داشته باشند كه فبها و اگر نه كه خوب سختىهاى كار و تحصیل و مابقی قضایا؛
دوم كسانى كه در ایران موقعیت شغلى مناسبى نداشتهاند؛ به هر دلیل، ولى مایل هستند كه كار كنند و زندگى متوسطى داشته باشند، میتوانند یک کار معمولى با درآمد معمولى داشته باشند و در كنار آن یک زندگى معمولى را هم اداره كنند، این گروه در ایران امكان داشتن یک زندگى معمولى را با داشتن یک كار معمولى هرگز نمی توانستند داشته باشند؛ من فكر مىكنم این گروه برنده هستند؛
سوم كسانى كه عاشق زرق و برق و زندگى لوكس هستند و خودشان هم از پس این زندگی بر میآیند، این افراد معمولا در هر جایی خوش مىگذرانند حتى در ایران، و خوب البته اینجا خیلی براىشان بهتر است؛
بازندگان اما گروه چهارم هستند؛ این گروه در ایران وضعیت شغلى و جایگاه اجتماعى خوبى داشتهاند، احتمالا به همان نسبت زندگى یا بعبارتى وضعیت اقتصادى خیلی درخشانى نداشتهاند؛ اما یک آرامش نسبى داشتهاند؛ این گروه چنانچه به هر دلیل زندگى در آمریکا را انتخاب كنند باید از خیر پایگاه اجتماعى خودشان بگذرند؛ اید بدانند كه با آن سابقه كارى و دك و پز اجتماعى اینجا برایشان تره هم خورد نمىكنند؛ تحصیلاتشان باید تکمیل شود و سابقه کاریشان در ایران به هیچ دردی نمیخورد و باید همه چیز را از اول شروع كنند؛ مثل ژاپنىها؛ مثلا كسى كه در ایران براى خودش كارى داشته و اعتبارى داشته و دفتر و دستكى بهم زده بوده اینجا حداقل براى چند سال اول باید با كارگرى بگذراند؛ و اگر توى ذوقش نخورد و انگیزهاش را براى ادامه از دست ندهد میتواند تحصیل كند ، حالا بماند كه با داشتن تحصیلات هم همچنین تغییر فاحشی در زندگیش رخ نخواهد داد؛ این وضعیت برای مجردها و یا زوجهای جوان به مراتب راحتتر است اما هر چه ابعاد خانواده بزرگتر باشد دردسر بیشتری در انتظار خواهد بود؛ به همه این دردسرها باید سختى دورى از خانواده را هم اضافه كرد؛
اگر قرار بود براى دیگران نسخهاى بنویسم مى گفتم؛
اگر سرپرست خانواده هستید و به هر درى زدهاید و به جایی نرسیدهاید دست زن و بچه را بگیرید و به هر كلكى هست خودتان را به اینور آب برسانید؛
اگر مسوولیتی ندارید و دلتان میخواهد خوش بگذرانید و افق و آیندهاى براى خودتان بسازید سعی کنید به هر كلكى هست پذیرشی از یکی از دانشگاههای اینجا بگیرید و خودتان را به اینور آب برسانىد و بعد از پایان تحصیلات با دست پر برگردید؛
اگر پول و پله زیادی دارید و نمیدونید چطوری خرجش کنید معطل نکنید و خودتان را به اینور آب برسانید و پول روى پول بسازید؛
اگر كار خوبى دارید و از آن مهمتر اعتبارى به هم زدهاید و با دوستان و خانوادهتان خوشید و براى خودتان زندگى ساختهاید و دارید غم بنزین و گندکاریهای دولت و گرانى و قسط بانك و برنامههای بی سر و ته تلویزیون و آزادى بیان و این چیزها را میخورید بنشینید سرجایتان و از زندگیتان تا جایی که میتوانید لذت ببرید؛ اینجا همه اون سختىها هست مضاف بر اینکه خبرى از كار خوب و اعتبار و لذت بردن از همنشینی با دوستان و خانواده نیست؛
این لب مطلبى بود كه در این مقطع از زندگى به آن رسیدهام، شاید در آینده نه چندان دور واقعیتهای دیگری را ببینم؛
خواه پند گیرید خواه ملال؛