ارسالها: 226
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2014
رتبه:
28
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام دوستان
ما هم کلیر خوردیم به دلیل شغل دولتی
مصاحبه ما هفته سوم نوامبر یود وقت نشد سفرنامه بگذارم. البته بقیه دوستان همه چیزها را آنقدر کامل گفتند که نیاز به تکرار مکررات نیست فقط به بعضی موارد مهم اشاره می کنم:
1- پرواز امارات ترمینال 3، ماهان، ایران ایر 1 و بقیه پروازها در ترمینال 2 دبی خواهد بود. دقت کنید فقط از تاکسی فروردگاه استفاده کنید بقیه پاکشتانی وغیره کلاه بردار هستند. تاکسی های کوچک ورودی کمتری می پردازید و برای تاکسی های استیشن ورودی بیشتر است اگر تاکسی کوچک بود از آن استفاده کنید.
2- به همه مالها تقریبا با مترو می توانید رفت و آمد کنید سعی کنید دسترسی هتل به مترو نزدیک باشد تا آسایش داشته باشید مخصوصا دوستانی که مصاحبه بعد از مارس دارند
3- حتما از دیدنی های دبی و ابوظبی دیدن کنید مسجد شیخ زائد در ابوظبی و پارکهای آبی دبی را اکیدا توصیه می کنم. به مدینه جمیرا هم سری بزنید قشنگ است.
4- هتلهای بیشتر از 4 ستاره در دبی از کیفیت مناسبی برخوردار هستند. حتما در خیابانه رقه البطین یا هتل مسکو هتل نگیرید خوشنام نیست
5- اگر با امارات پرواز کنید ویزا را هم با نرخ خوب برای شما می گیرد همجنین ایر اربیا و لی ایر اربیا فقط به شارجه دارد و هزینه تاکسی از شارجه تا دبی حداقل 130 درهم است.
6- موقع مصاحبه استرس نداشته باشید وضعیت شما اگر سربازی رفته و شغل دولتی داشتید 99% کلیرنس است پس آمادگی پذیرش آن را داشته باشید. اگر نه هم ممکن است به هر دلیلی کلیرنس بخوربد.
7- روز مصاحبه ما دو نفر لاتاری بودند. یکی خانم یکی آقا هر دو گرفتند خانمه محجبه کامل بود. آقا هم کت شلوار کراوات اما ایرانی نبود.
8- سئوالات عینا:
تا بحال آمریکا بودی
شغل دولتی داشتی توضیح بده
سربازی رفتی یا نه هنوز.
بعد هم کلیرنس به همین سادگی
دوستان امیدوارم همه پیروز باشید و بزودی زود و با تعداد زیاد کلیر کنند که همه شاد شوند.
سئوالی داشتید در خدمتم.
فصلی بسته وفصل دیگری آغاز می شود
ارسالها: 92
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
16
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2015-01-04 ساعت 18:01
(آخرین تغییر در ارسال: 2015-01-04 ساعت 18:05 توسط sh_mm10.)
سفرنامه قسمت دوم
* ترانسفر به ابوظبی :
از 450 تا 550 درهم به ما قیمت دادند (خانم محمدی– تاکسی های دبی – دفتر اسفار که گویا خیلی از خدمات هتل ها به ایرانی ها را این شرکت پوشش می دهد طبق نظر آقای فریبرز ، مدیر شرکت مربوطه و...) که سرانجام با خانم ملیکا به 300 درهم به توافق رسیدیم به شرطی که یک آقا و همسرشان نیز با ما همسفر شوند.
خانم ملیکا فردی خوش برخورد و وقت شناس بودند و راس ساعت 5 صبح درب هتل آمدند؛ در مسیر کمی ما را راهنمایی کردند که با دیگران صحبت سیاسی نکنیم، به اظهار نظر دیگران راجع به هر کیسی اهمیت ندهیم ، سمت چپ نیمکت ها بنشینیم ،هیچ وسیله ای به غیر از مدارکمان به داخل نبریم و...
* مصاحبه:
خانم ایرانی سبزه چهره و میان سالی مدارک ما را تحویل گرفتند که خوش برخورد و مودب بودند (من و همسرم هر دو به درب گیشه تحویل مدارک رفتیم ) ، چند سوال در رابطه با عنوان و محل شغلی هر دو ما ؛ واین که سربازی رفته اید ؟ کجا ؟ و آدرس ما در ا م ر ی ک ا (چون قبلا در فرمها آدرس مشخصی ننوشته بودم )پرسیدند، سپس دو برگه به ما دادند که در رابطه با مراحل بعدی می باشد و گفتند این دو برگه را به همه می دهیم که اگر قبول شدید روال بعدی کار را بدانید.پس از آن ما را به گیشه پرداخت هزینه سفارت (نفری 330دلار ) وانگشت نگاری راهنمایی کردند.
جالب آنکه همان طوری که مدازک هر یک از ما را به سرعت بررسی می کردند برخی از آنها را می گفتند نیازی نیست و از منفذه زیر شیشه به ما عودت دادند من جمله :
اصل ترجمه سند ازدواج از هر دو ما (فقط کپی آن را برداشتند ) ، اصل ترجمه کارت پایان خدمت ، اصل ترجمه شناسنامه فرزند ، اصل و کپی ترجمه سند منزل ، کپی ترجمه شناسنامه و کارت ملی من و همسرم و فقط صفحه اول پاسپورت را تحویل گرفتند.
در حالیکه منتظر مصاحبه با آقای استیو بودیم ، شماره ما اعلام شد و افیسر ما یک خانم بودند (گویا دانی نام ایشان است )با لبخند سلام کرده و گفتند همه اعضا کیس به جلو گیشه بیایند ؛سپس مانند مرحله انگشت نگاری دستمان را روی دستگاه گذاشتیم (البته فقط یک دست ) و گفتند این به منزله سوگند شما می باشد ، سپس 5 سوال پرسیدند :
1- آقا شما چند سال سربازی رفتید؟
2- کجا ؟ ا ر ت ش یا سپ....؟
3- خانم شما چه کاره اید ؟
4- کجا؟
5- اکنون کجا زندگی می کنید ؟ (منظورشان کدام شهر ایران بود)
سپس برگه معروف آبی رنگ را به دست ما داده و با لبخندی بر لب از ما خواستند که تا 2-3 ماه دیگر آدرس لینکی را که هایلایت کرده بودند را چک کنیم و ببینیم وضعیت کیس ما چه می شود !!!
* مراکز تفریحی :
رقص آب همراه با موسیقی در کنار برج الخلیفه (دبی مال ) را از دست ندهید،از ساعت 7 بعد از ظهر هر نیم ساعت یک موسیقی پخش می شود .
همچنین ساحل ومنطقه JBR که یکی از دوستان پیشنهاد داده بودند ، بسیار عالی بود به خصوص آن که ساعت 8 شب فستیوال کریسمس در آنجا برگزار شد که واقعا دیدنی بود ، از آن دوست عزیز بسیار سپاسگزارم .
البته هزینه رفت و برگشت با تاکسی 140 درهم شد (از خیابان آل مکتوم ) ولی به نظر من ارزش داشت.
برای همه شما عزیزان آرزوی سلامتی و به روزی نموده و آنچه مشیت پروردگار یکتا در تقدیرتان می باشد را از آن یگانه مطلق خواستارم.
کیس نامبر: 2015AS3XXX/سفارت:ابوظبی/ ارسال فرم ها: 24 می/دريافت نامه دوم : Oct 23 2014/ مصاحبه :نیمه دوم دسامبر/ کلیرنس:2 آوریل سفرنامه ابوظبی: قسمت اول قسمت دوم / آپدیت: 19 دسامبر2014، 1فوریه، 29مارس،2 آوریل/ورود Jun 6,2015/امدن سوشال July6/رسید گرین کارت July 15
آرزوی سلامتی و بهترینها برای ایرانیان عزیز
ارسالها: 1,129
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
110
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2015-02-14 ساعت 10:06
(آخرین تغییر در ارسال: 2015-03-01 ساعت 15:02 توسط p00ya2001.)
سلام
منم كم كمك به اين تاپيك نقل مكان ميكنم
ما مصاحبمون آنكارا بود ولي با ابوظبي تغييرش دادن
ما بعد از مدتها جستجو و گشتن سايت هاي بوكينگ و اژانس ها هفته قبل هتل و ويزا و بليط رو رزرو كردم
هتل دلمون پالاس دبي با صبحانه و نهار و تراسفر شبي 640 درهم بليط ماهان هر نفر 758000 ويزا هم نفري 290 درهم
البته تو آژانس فهميدم كه نرخ درهم حواله اي با نرخ صرافي ها فرق ميكنه
به هر حال با تخفيف و اينكه بصورت قسطي بدم فكر كنم قيمتش بد نبود نفري حدود 2 ميليون شد
پروازرو صبح پنجشنبه ساعت7:30 گرفتيم كه به مديكال همونروز برسيم
تنها مشكلش اينه كه از اصفهان اون روز پرواز صبح نداشت حالا با ماشين ميريم ماشينو ميزاريم پاركينگ امام خميني
شماره كيس :2015AS3XXX ; تعداد : 3=1-4 نفر ; سفارت : آنكارا / ابوظبي kcc ; رؤيت قبولي : 8 مه 2014 ; ارسال فرمها : 22 آگوست 2014 ; كارنت : 11 ژانويه 2014 ; نامه دوم : 23 ژانويه ; مصاحبه : 9 مارچ ; كلير : بزودي ; مقصد : آتلانتا
آپديت 23و26 جولاي سايت CEAC
كلير 26 جولاي2015 با ايميل و تماس با شماره همراه ايرانم
آپديت 30 جولاي هر سه نفر سايت CEAC
ايشيود هر سه نفر 2 آگوست
ورود به امریکا 17 اگوست 2015
دریافت سوشیال نامبر 24 اگوست
دريافت گرين كارت خودم21 سپتامبر بقيه 23 و 25 سپتامبر
ارسالها: 1,129
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
110
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2015-03-14 ساعت 10:32
(آخرین تغییر در ارسال: 2015-11-24 ساعت 04:07 توسط Ali Sepehr.)
سلام مجدد
فرودگاه ايران :
آخرين كنترل ها رو انجام دادم .همه چي آماده بود ساعت 11 شب چهار شنبه از اصفهان حركت كرديم . آخراي مسير بد جوري خوابم گرفته بود ولي به هر سختي بود خودمونو رسونديم فرودگاه امام. ماشين رو گذاشتيم پاركينگ شماره 3 بقيه پاركينگ ها تكميل ظرفيت بود البته فكر كنم اينجوريم نبود و يه جورايي بازار سياه راه انداخته بودن و اونايي كه پول بيشتر ميدادن ميرفتن تو اون پاركينگ به هر حال رفتيم تو سالن .هنوز گيت پرواز ماهان باز نشده بود در واقع اولين نفر بوديم ساك هار و گذاشتيم و منتظر مونديم . گيت باز شد ولي ظاهرا اشكال داشت گيت كناري راه افتاده بود و ما هنوز ساك هامونو نداده بوديم بعد از 10 دقيقه كار ما هم راه افتاد . كاري نداشتيم رفتيم واسه كنترل گذرنامه .واسه سرم وثيقه گذاشته بودم شنيده بودم خيلي حساب كتاب نداره و ممكنه هنوز ممنوع الخروج باشه كه خداروشكر مشكلي نداشت . رفتيم ارزمونو گرفتيم . خيلي خسته بوديم رفتيم تو سالن ترانزيت يه نيم ساعتي خوابيديم .خوشبختانه پرواز به موقع انجام شد. هواپيمايي ماهان تميزو خوب بود با سرويس مناسب .
فرود گاه دبي :
ساعت 10 رسيديم فرودگاه ترمينال 2 واسه اسكن چشم ظاهرا دستگاهشون خراب بود ولي مشكلي نبود و رد شديم .نميدونم چرا اشتباه كردم و از فرودگاه سيم كارت خريدم
هم خيلي معطل شدم هم سيم كارتش دير فعال شد تازه يه طرفه هم بود . من ميتونستم تماس بگيرم ولي بقيه نميتونستن با من تماس بگيرن تازه اعتبارشم 1 ماهه بود .اشتباه از من بود . ترانسفر هتل منتظرمان بود با ون رفتيم هتل دلمون پالاس ديره . هتلش بد نبود ظاهرا آشپز ايروني اورده بودم چون تور ايروني زياد ميومد اين هتل غير از يك نوع غذاي ايراني هر روز بقيه غذاها از نوع هندي عربي بود با ادويه هاي خاص هند البته غذاي ايرانيشم چنگي بدل نميزد ولي كاچي به از هيچي . تو اتلقاش دم پايي نبود كه با خودمون آورده بوديم تبديل شارژر هم خودشون داشتن و ميدادن . بعد از چك اين و صرف نهار آماده شديم واسه رفتن به مديكال .
مديكال :
ما چون چهار نفر بوديم با تاكس برامون به صرفه تر بود ساعت 3و نيم NMC بوديم راحت پذيرش شديم ولي متاسفانه بايستي صبر ميكرديم تا دكتر شوكلا بياد فقط تنها كاري كه كردن اماده كردن پرونده ما بود يه كيس ايراني ديگه هم بود كه مادر واسه دخترش اقدام كرده بود .ساعت 5 دكتر شوكلا اومد . با توجه به خستگي زياد ما تقريبا كلافه شده بوديم . طاهرا روش كار عوض شده بود اول وكتر مارو معاينه كامل كرد بعد واسه پسرام هركدوم يه واكسن نوشت بعدش رفتيم واسه پراخت پول ، ازمايش خون ، قد و وزن و در آخر عكس قفسه سينه . تست توبركولين پسرم هم واسش زدن و قرار شد شنبه ساعت 7 ببرمش تا دكتر ببينه و جواب نهايي روز يكشنبه 12 به بعد آماده ميشه . در مورد واكسن ها ايرادي نگرفت فقط هم پاستور گفته بود واكسن كزاز بچه هام نياز نيست و هم تو مهاجر سرا خونده بودم فاصله نبايد از 10 سال بيشتر باشه واسشون نزديم ولي دكتر ميگفت از 5 سال نبايد بيشتر باشه به هر حال دو تا واكسن مهمونمون كرد .
از NMC ساعت 7 اومديم بيرون ولي دوباره اشتباه كردم و دنبال تاكسي ميگشتيم اصلا نبود 40-45 دقيقه علاف بوديم كلي پياده رفتيم تا يه تاكسي گيرمون اومد و رفتيم هتل در حالي كه مترو نزديك بود و ميشد با مترو رفت خوب تقصير خودم بود .
شام و روبروي هتل يا فست فود بود كه غذاش ارزون و خوب بود نصف مرغ سوخاري با مخلفات و نوشابه شد 20 درهم شب و زود خوابيديم . فردا به گشت و گذار گذشت واقعا قيمتها بيشتر از ايرانه ولي بازم ميشه تو بعضي فروشگاهها چيزايي پيدا كرد . پير كاردن دو تا شعبه اطراف هتل ما داشت 70-75 درصد تخفيف خرده بود ولي بازم نميشه همه چي خريد با اين وجود اگه بگردين ميشه خريد كرد. دي تو دي ، القبايل ، گرين هاوس سيتي سنتر و بعضي مراكز خريد رو خود هتل سرويس رفت و برگشت داره . واسه دريا هم صبها سرويس داشت ساحل تميزيم داره ما رفتيم خيلي خوب بود .
شنبه ساعت 7 با پسرم رفتين NMCبا مترو رفتيم .بليط رفت و برگشت خريديم 9 درهم شد از ايستگاه الرقه به سمت ايستگاه الاتحاد يه ايستگاه بعد ايستگاه الاتحاده پياده شديم به سمت ايستگاه ابوهيل سوار شديم ايستگاه سوم پياده شديم ايستگاه ابوهيل از خروجي شرقي خيابان بيرون بياييد NMC روبرو سمت چپ قرار داره . بعد از بازديد تست به همين طريق برگشتيم هتل فردا هم خودم تنهايي رفتم تا جواب نهايي رو بگيرم دوباره يك ساعت معطل شدم تا جواب آماده بشه .
آمادگي واسه مصاخبه:
روز قبل واسه رفتن به ابوظبي يه پرسو جويي كردم تاكسي فقط ميبره 250 تا 300 درهم ميگيره
ليدر تورمون هم گفت ميتونه ماشين بفرسته 400 درهم رفتو برگشت
با خانم *** و آقاي **** هركدوم صحبت كردن گفتن نفري 100 درهم در نهايت با **** هماهنگ كردم هرچند ميتونستم با اتوبوسم برم به دو دليل نكردم چون 4 نفر بودم خيلي تفاوت قيمت نداشت دوم اينكه مصاحبه ما 8:30 دقيقه بود نميشد ريسك كرد و حرص خورد
فعلا واسه اين قسمت بهم اجازه بدين برم دوباره ميام تكميلش ميكنم
شماره كيس :2015AS3XXX ; تعداد : 3=1-4 نفر ; سفارت : آنكارا / ابوظبي kcc ; رؤيت قبولي : 8 مه 2014 ; ارسال فرمها : 22 آگوست 2014 ; كارنت : 11 ژانويه 2014 ; نامه دوم : 23 ژانويه ; مصاحبه : 9 مارچ ; كلير : بزودي ; مقصد : آتلانتا
آپديت 23و26 جولاي سايت CEAC
كلير 26 جولاي2015 با ايميل و تماس با شماره همراه ايرانم
آپديت 30 جولاي هر سه نفر سايت CEAC
ايشيود هر سه نفر 2 آگوست
ورود به امریکا 17 اگوست 2015
دریافت سوشیال نامبر 24 اگوست
دريافت گرين كارت خودم21 سپتامبر بقيه 23 و 25 سپتامبر
ارسالها: 1,129
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
110
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2015-03-14 ساعت 14:46
(آخرین تغییر در ارسال: 2015-03-14 ساعت 17:07 توسط p00ya2001.)
قسمت دوم سفرنامه
سفر به ابوظبي واسه مصاحبه :
ساعت 5 صبح راننده منتظر ما بود يه آقايي كه خانم مليكا فرستاده بود و خودش با ونش 6 نفر ديگه رو ترانسفر كرده بودساعت 7 ونيم دم سفارت بوديم در واقع تيم و گروه ما اولين نفرات بودن كه رو نيمكت ها منتظر ورود بوديم وسايل اضافه مون رو سپرديم به راننده حتي موبايل هامونو . منم مثل ساير دوستان همه مداركو دسته بندي كرده بودم تو 4 تا پوشه و اصل مدارك رو توي يه پاكت و همه رو تو كلاسور گذاشته بودم احتياطا چندتا مدارك ديگه هم همراهم بود ساعت يك ربع به 8 درو باز كردن ما بعد از نشان دادن پاسپورت و دعوت نامه يا همون نامه تعيين وقت سفارت وارد سالن بازرسي شديم و تا ساعت 8 كه اجازه ورود به سالن اصلي سفارت داده شد
شماره من 603 بود چهارمين نفر بوديم قبل از ما يه خانواده 4 نفره غير لاتاري يه جوان مجرد لاتاري و يه خانم ويزاي ازدواج بود
شماره مونو گيشه 9 اعلام كردن همون خانم يه خورده بد اخلاقه فقط به من گفت بايستم و مداركو بدم
همه مداركو از كاور پلاستيكيش بايد در بياريم منم مداركي رو كه ميخواست دادم مدارك اصل رو نخواست آدرس آمريكا رو نخواست سفر هاي خارجي رو ندادم رزومه نخواست منم ندادم مدارك تحصيلي همراهامو نخواست پسر بزرگم موقع ثبت نام لاتاري زير 21 سال بود تو كيس من وارد شده بود خودش به تنهايي نميتونست ثبت نام كنه وقتي اعلام شد كه برنده شديم 40 روز از 21 سالگيش گذشته بود خانومه اينبار با مهربوني بهم گفت بايد سوال كنه و ما بشينيم تا صدامون كنه 20 دقيقه بعد گفت من نميتونم تصميم بگيرم با خود آفيسر صحبت كنين ولي مداركش و پاسشو نگه داشتن واسه سه نفر 990 دلار فيش نوشت پرداخت كرديم ادمارو نميشه از برخورد اولشون شناخت بعد صدامون كردن واسه انگشت نگاري اونجا خانم خوش اخلاقه گفت سيستمشون واسه پسر بزرگم فعال نميشه و نميتونه انگشت نگاري كنه از پسر كوچيكمم زير 14 سال اسكن نكرد
يه خانواده لاتاري كه بعد از ما اومده بودن واسه مصاحبه رفتن اومدن خانومه و بچه اش يه ضرب بودن و شوهره چك خورد بعدش تا يك ساعت شماره اي اعلام نشد خانمي كه ويزاي ازدواج بود اونم مداركش ناقص بود شماره مارو اعلام كردن آفيسر خوش اخلاق ولي جدي بود سوالايي كه از من پرسيد
شما سربازي كجا بودين ؟
نيروي ارتش
اونجا چه ميكردين؟
سرباز بودم
سخت بود تو جنگ؟
من جبهه نرفتم
شما تو شركتتون چه كاره هستين
گفتم چكاره هستم
از خانمم كارشو پرسيد كه دبير بود
همين ، پسر بزرگمم گفت كاري ازش ساخته نيست و سيستم اجازه نميده
و وقتي ما رفتيم امريكا واسش اقدام كنيم 2-3 سال طول ميكشه
همه مدت برگه آبي رو پرونده ام بود
گفت 3-4 ماهه ديگه سايت و چك كنيم
ما برگشتمون دو سه روز ديگه بود مونديم دبي و از خريد و گشت لذت برديم هرچند پسر بزرگم حالش گرفته بود
شما هم اول از همه سعي كنين از سفرتون بيشترين لذتو ببرين
شماره كيس :2015AS3XXX ; تعداد : 3=1-4 نفر ; سفارت : آنكارا / ابوظبي kcc ; رؤيت قبولي : 8 مه 2014 ; ارسال فرمها : 22 آگوست 2014 ; كارنت : 11 ژانويه 2014 ; نامه دوم : 23 ژانويه ; مصاحبه : 9 مارچ ; كلير : بزودي ; مقصد : آتلانتا
آپديت 23و26 جولاي سايت CEAC
كلير 26 جولاي2015 با ايميل و تماس با شماره همراه ايرانم
آپديت 30 جولاي هر سه نفر سايت CEAC
ايشيود هر سه نفر 2 آگوست
ورود به امریکا 17 اگوست 2015
دریافت سوشیال نامبر 24 اگوست
دريافت گرين كارت خودم21 سپتامبر بقيه 23 و 25 سپتامبر
ارسالها: 802
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2014
رتبه:
57
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2015-04-05 ساعت 10:11
(آخرین تغییر در ارسال: 2015-04-05 ساعت 13:58 توسط laleht.)
سلام به همه دوستان و هم قطاران عزیزم
و سپاس از راهنمایی های صادقانه و خالصانه تمام کسانی که تک تک سوال های منو تو این مدت پاسخگو بودن
امیدوارم سفرنامه من هم بتونه کمک کوچیکی واسه دیگران باشه همونطور که من از سفرنامه هاى قبلی کلی استفاده کردم.
ظاهرا کلاس ایجاب میکنه فصل فصل بنویسیم :
بخش اول : دریافت نامه اول
فصل اول : آگاهی از نتیجه :
راستش من امسال 19مین باری بود که ثبت نام کرده بودم ( یاد اون دوران بخیر که آقای بهار لو تو رادیو امریکا آدرس و شرایط رو میخوند و باید پست میکردی و ) .......حالا نشینین سن منو محاسبه کنین ها .....
خلاصه اینقدر که هر سال has not been selected دیده بودم دیگه فقط ثبت نام واسم شده بود یه وظیفه. وقتی اردیبهشت 93 اسامی اعلام شد من دنبال تکمیل مدارک واسه سفر تابستونم به اروپا بودم و پدرم که گفتن نتایج رو چک کن گفتم من اگه از این شانس ها داشتم تا حالا رفته بودم و فعلا ترجیح میدم تمرکز کنم رو ویزای شنگنم و خلاصه مامانم که اصرار کرد با عصبانیت گفتم شانس من به این نیست و ولم کنین و خسته شدم اینهمه سال و لج بازی های معذرت میخوام احمقانه تا اینکه ما سفر تابستونمون هم رفتیم و اتفاقا تو همون سفر خواهرم پرسید راستی امسال رو چک کردی گفتم برو بابا تا حالا به بد شانسی من کسی نبوده .
یه روز پنج شنبه صبحش با شوهرم سر یه سفر به شمال که از طرف برخى فامیل هاى شوهر تدارک دیده شده بود اونم بدون مشورت من ، با شوهرم بحثم شدو با حمايت خواهر شوهر جان عزيز لج کردم و گفتم نمیام آقاى شوهرهم با دلخوری قبول کرد و رفت سر کار منم که خیلی ناراحت بودم بعد از اینکه ناهار ظهر رو آماده کردم نشستم رو مبل و لپ تاپ رو باز کردم که عکسهای سفر رو دوباره نگاه کنم چشمم افتاد به فولدری که فایل ثبت نام لاتاری رو توش سیو کرده بودم روش رایت کلیک کردم که به ریسایکل بین بندازم یه لحظه گفتم بزار بازش کنم و اون کد مخصوص رو اول واسه خودم زدم دیدم قیافش با همیشه فرق داره اول قضیه رو نگرفتم و کد شوهرمو زدم و جمله همیشگی و ديدم دوباره
برگشتم رو فرم خودم و تازه فهمیدم چی شده. شوکه شده بودم. برای اولین بار تو زندگیم فهمیدم وقتی کسی از خبری شوکه میشه یعنی چی تلفنو برداشتم زنگ زدم خونمون تا مامانم گوشی برداشت زدم زیر گریه حالا مامان بیچاره حول شده میگه چی شده ؟ بچه خوبه؟ شوهر خوبه ؟ و من فقط گریه و یک کلمه گفتم برنده شدم گفت چی گفتم لاتاری بعد نوبت گریه مامانم بود. بعد قطع کردم به موبایل شوهرم زنگ زدم اونم تو مترو هی قطع و وصل میشد منم گریه ، داشت سکته میکرد همش میگفت بچه چیزی شده گفتم لاتاری بردیم اونم پشت تلفن گنگ شد................
تا چند ساعتی قدرت تکلم نداشتم بعد که خودمو پیدا کردم به یکی از دوستای صمیمیم که ساکن واشنگتن دی سی هست زنگ زدم که بیخبر همون روز اومده بود تهران و بعد از کلی جیغ و داد گفت سریع زنگ بزن به اون یکی دوست صمیمی مشترکمون که 2013 لاتاری برده بود و تو مهاجرسرا با اکانت lilac هست و وقتی به اون زنگ زدم بعد از کلی خوشحالی گفت کیس نامبرت پایینه و سری اول کارنت میشی منم که معنی هیچ یک از این چیزا رو نمیدونستم و گفت سریع فرمهاتو بفرست همینطوری سه ماه عقبی و برو یه سایتی بنام مهاجرسرا ثبت نام کن.
هر کاری می کردم لینک ثبت نام بهم ایمیل نمیشد. ...................
فصل دوم : پر کردن فرمها و تکمیل مدارک :
دوستم نکات اولیه درباره واکسن و ترجمه و اینا رو واسم گفت و یک روز طول کشید فرم خودمو پر کردم وسطش یه سری سوال پیش میومد به اون زنگ میزدم و دوباره تا بالاخره ارسال شد. فرم پسرم رو هر کاری میکردم ارسال نمیشد کلافه شدم ایمیل زدم به KCC و منتظر جواب موندم. فردا ش سری اول کارنتی ها اعلام شد ما هم سری اول و من فقط فرم خودم رفته بود آخر کار به تلفن بالای صفحه مهاجرسرا زنگ زدم و هرچی خواهش کردم پنج شنبه دو روز بعد بهم وقت بدن نشد و افتاد به شنبه بعدش ساعت 12 ظهر و همینطور فرمهای من باز تا اینکه رفتم اونجا خدمت آقای سپهر و استرس داشتم چون چند روز پیش کارنت شده
بودم و هنوز فرمهام مونده بود. اول مشکل عدم ارسال لینک که ظاهرا ایراد از سرور خودشون بود رو برام حل کردن و اکانتم در مهاجرسرا ایجاد شد و بعد مشکل ارسال در فرم پسرم رو گفتم که با برداشتن 4 صفر قبل از شماره فرم پسرم ارسال شد و ایمیل کانفرم هم همون لحظه واسم اومد و شرایط کاریشون رو برام توضیح دادن که من چون بسیار آدم استرسی هستم گفتم باید خودم کنترل کامل رو ى تمام کارهام داشته باشم و خلاصه بابت اون مشاوره یک ساعته هرچی خواهش کردم هزینه بگیرن گفتن نه جلسه اول رایگانه و من بینهایت شرمنده شدم و گفتن هر سوال دیگه ای داشتی تماس بگیر که به لطف
عضویت در مهاجرسرا تمامی راهنمایی ها به من شد.
شب هم رفتم فرم شوهرم رو ارسال کردم و با خیال راحت شروع کردم به خوندن تک تک تاپیکهای مربوطه و از فرداش رفتیم پاستور واسه واکسن و مدارک رو بردم همون دارالترجمه ای که قبلا واسه سفرهام میرفتم . همونطور که گفتم چند ماه قبلش مدارک واسه ویزای شنگن ترجمه کرده بودم و تکرار نکردم فقط کارت پایان خدمت شوهر و مدارک دانشگاهی رو تاریخ دقیق میلادی و عنوان دقیق مدارج و مدارک رو که تو فرم 260 زده بودم در آوردم و رفتم دارالترجمه و گفتم عین این عنوان ها و تاریخ ها درج بشه که گفتن اگر از نظر مترجم ما مغایرتی نباشه و شما درست ترجمه کرده باشین همونو برات
میزنیم مثلا درجه شوهرم در سربازی دقیقا از روی سر دوشی اش تو گوگل سرچ کرده بودم و همونو نشون دادم که کاملا همه ترجمه هام درست بود و مترجم دقیقا قبول کرد.
با خیال اینکه کارنت سری اول هستم آماده سرچ در زمینه بلیط و هتل و اینا شدم که در کمال ناباوری دیدم واسه مصاحبه اکتبر دعوت نشدم از این لحظه به بعد ماموریت دوستم در واشنگتن دی سی واسه تماس به KCC شروع شد که گفتن امسال بر اساس کیس نامبر نیست و بر اساس تاریخ ارسال مدارک هست و حالا دیگه خر بیار و باقالی بار کن....................
با ناراحتی و استرس کارم شده بود خوندن تاپیکهای مهاجرسرا اطلاعات جمع کردن انجام امور واکسیناسیون و .............................. مصاحبه نوامبر و دسامبر هم خبری نشد و من دیگه داشتم دیوونه میشدم.
یادتونه ندا چقدر زنگ میزد KCC منم همونطور دو هفته ای یک بار دوستم تماس میگرفت وقتی واسه ژانویه و فوریه هم دعوت نشدم دیگه من و دوستم ریختیم بهم تنها کسی که دلداری میداد همونی بود که 2013 برنده شده بود(lilac) و میگفت بخدا دعوت میشی دیر و زود داره سوخت و سوز نداره و ............... دیگه زنگ نزدیم و تا اینکه یه روز بعد از حدود دو ماه دوستم بدون اینکه به من بگه زنگ زد و گفتن واسه اوایل مارچ داریم براش مصاحبه میزاریم که با گریه و خوشحالی زنگ زد به من و عذر خواهی که بی اجازه تو زنگ زدم و میترسیدم باز بگه خبری نیست و نمیخواستم ناراحت شی و .......................
که سریع رفتم یه دور دیگه مدارک رو کنترل کردم و از اون مدارک فقط تصمیم گرفتم شناسنامه ها رو دوباره ترجمه کنم چون همه تاریخها مال تابستون بود و یه روز به شوهرم گفتم بیا سوء پیشینه هم بگیریم که خندید و گفت تو با این وسواس هات منو روانی کردی و حتی گواهی اشتغال بکار هم گرفتم حالا چه فیلمی تو اداره بازی کردم تا اونو گرفتم بماند...... هر چند میدونستم نیاز نمیشه.
رزومه آماده کردم، فرم 9 سوالی رو تک تک سوالاشو تایپ کردم آماده کردم و تاریخچه سفرهای خارجیمو آماده کردم و ..........
بخش دوم : دریافت نامه دوم :
تا اینکه بعد از ظهر جمعه 23 ژانویه داشتیم آماده میشدیم بریم بیرون یه چرخی بزنیم که دیدم موبایلم میگه دینگ دینگ گفتم ایمیل هست چیزی نیست بریم یه دفعه شوهرم گفت تو متنبه نشدی خوب یه نگاه به گوشی بنداز که دیدم بله لینک نامه دوم اومده و در کمال ناباوری که گفته بودن هفته اول مارچ مصاحبه ات هست شده آخرین روز مارچ
فصل سوم : مقدمات سفر
از اونجایی که از قبل تصمیم گرفته بودیم بخاطر راحتی بچه ابوظبی اقامت کنیم کلا از اول تحقیقاتم بر هتل های ابوظبی و پرواز هاش بود من حوصله 4 صبح از دبی راه افتادن یا اینکه شب قبل از مصاحبه اسباب كشى و اقامت در ابوظبی رو نداشتم و چون قبلا هم دبی رو دیده بودم برام دیدن دبی مهم نبود با این وجود توی پیام خصوصی به دوستان عزیز "بهداد، بابک ، احسان بحرینی و مستان" ، نظر این دوستان و مزایا و معایب اقامت در ابوظبی رو جویا شدم و تصمیم نهایی رو گرفتم.
پروازها بخاطر مصادف شدن با نوروز 3-2 برابر شد و من داشتم دیوانه میشدم از قیمتها الاتحاد پرواز مستقیم داشت که واسه نوروز خیلی گرون کرد خصوصا که برگشت من 13 به در بود و خیلی پرواز ها جا نمیداد اصلا هم مایل نبودم به دبی پرواز کنم دوباره با بچه سوار اتوبوس و .... بشم تا اینکه یکی از دوستام که تو آژانس هواپیمایی هست و همیشه تمام سفرهامو اون واسم بلیط میگیره ( اینو بگم من اصلا از تور خوشم نمیاد و تا به امروز هیچ سفری رو با تور نرفتم) خلاصه یک روز کامل وقت گذاشت روی ایرلاینها و یه دفعه زنگ زد گفت گلف ایر یه آفر خوب گذاشته ولی باید آنلاین خرید کنی
خوب منم همونطور که قبلا تو تاپیکها گفته بودم ویزا کارت داشتم و کل بلیط ما از تهران به بحرین با یه ترانزیت یک و نیم ساعته از بحرین به ابوظبی واسه سه نفر شد حدود سه میلیون و یه هتل آپارتمان یک خوابه با مایکروویو، فر ، گاز، ماشین لباسشویی و ..........واسه 8 شب اقامت شد 600 دلار که از بوکینگ گرفتم البته non refundable بود و باز با ویزا کارت ( اصولا با بچه ترجیح میدم هتل آپارتمان برم خیلی راحت ترم که البته این کاملا سلیقه ای هست)
NMC ابوظبی رو بین دکتر شتی و دکتر جوزف بعد از خوندن پروفایلهاشون دکتر جرج جوزف رو انتخاب کردم و باهاشون تماس گرفتم و چون چهارشنبه 4 صبح میرسیدم ابوظبی گفتم لابد کارهای اسکن چشم و اینجور چیزا 2 ساعتی میکشه و با هتل تماس گرفتم که چمدونها رو بهشون تحویل بدم و یه صبحونه بیرون و وقت گذرونی بعد هم 9 صبح بریم واسه مدیکال تلفنی وقت بوک کردم واسه دکتر جوزف و ایمیل که فرستادن گفتن اگه بچه زیر 14 سال دارین 4 روز طول میکشه جوابش حالا تو تاپیک وقت معاینات همه میگن دو روز ایمیل میگه 4 روز ! ! کلافه شدم تصمیم گرفتم قید دو روز هزینه اقامت بیشتر رو بزنم و یک روز هم زاپاس
فردای مصاحبه خلاصه اقامت 8 شب و 9 روز در نظر گرفتم .
ما چون سال 93 ارز گرفته بودیم بانک سامان گفت هفته آخر اسفند بیا از سهمیه سال 94 استفاده کن بنده که رفتم گفتن از 23 اسفند نامه اومده تا اطلاع ثانوی سامان ارز مسافرتی نده فقط ملت و ملی اونا هم گفتن نمیشه که حواله اسفند صادر شه چون تو مهر ارز 93 تو پاست هست برو 2 و 3 فروردین ما شیفت هستیم بیا. بانک ملی گفت ما 10 شروع میکنیم تا 12 ارز میدیم ملت گفت 10 شروع میکنیم تا 13 ارز میدیم خلاصه 3 فروردین از سفر شمال صبح زود برگشتم و 9 صبح دم بانک ملت نفر 26 بودم ولی اینقدر که خیلی ها مدارکشون ناقص بود یا همه نفراتشون همراه نبودن ظرف یک ساعت نوبت به ما رسید و حواله ارز رو
هم گرفتیم (چون بلیطم رو آنلاین از سایت گلف ایر گرفته بودم و دفتر گلف ایر گفت ما مستقل عمل میکنیم دادم همون دوستم مهر آژانس رو روش زد در ضمن طبق توصیه دوستان دو نسخه هم ویزا گرفتم که البته لازم نشد).
و اما اصل ماجرا :
فصل چهارم: مدیکال
12 شب به سمت بحرین با تاخیر نیم ساعته پرواز کردیم که در نتیجه تا فرودگاه بحرین رسیدیم دیگه معطل نشدیم و سوار پرواز بعدی شدیم ساعت 3 و نیم صبح وارد فرودگاه ابوظبی شدیم و از اونجا که ما تنها ایرانی بودیم ظرف 10 دقیقه کارها تموم شد حالا من به هتل گفته بودم حول و حوش 7 صبح میام چمدونها رو تحویل بدم اما از اونجایی که پسرم حسابی خسته بود عوارض سفر اثر کرد و گلاب بروتون حدود 6-5 بار حالش بد شد ما هم بلافاصله تاکسی گرفتیم و 4 صبح رفتیم هتل و بهشون گفتم early check in میکنم و هزینه یک شب کامل میدم که گفت نه دو سوم هزینه یک شب باید بدین و اتاق رو همون لحظه
تحویل گرفتیم و تا 9 صبح استراحت کردیم و حال پسرم هم بهتر شد با وجودیکه هتل تا NMC بیست دقیقه پیاده بود تاکسی گرفتم تا پسرک سرحال باشه و رسیدیم بیمارستان.
ما تنها کیس لاتاری بودیم ولی گفتن متاسفانه دکتر جوزف امروز نمیتونه بیاد و باید با دکتر شتی ویزیت شین حالا قبلش من کلی پروفایلش رو خونده بودم و ازاون جایی که مدیر گروه بخش پزشکی هست و معمولا خانمها سختگیر تر هستن همه برنامه ریزی هام واسه دکتر جوزف بود که همه به باد فنا رفت. اما بعدش دیدم دکتر شتی یک خانم دکتر مسن ولی بسیار مهربون که کلی با پسرم هم شوخی کرد و خیلی ازش خوشم اومد و ازش درباره تست سل پرسیدم قضیه 4 روز توی ایمیل گفت نه بین 48 ساعت تا 72 ساعت نتیجه تست رو نگاه میکنن گفتم شنیدم تو این چند روز اجازه استخر نداره که گفت نه در حد 5 ساعت بعد از
تست بهش آب نزنه کافیه که پسرم بال در آورد و از لحظه برگشت به هتل پرید تو استخر.کار ما برای مدیکال یک ساعت و نیم بیشتر طول نکشید(350 درهم ویزیت-50 درهم آزمایش خون-125درهم عکس قفسه سینه) بدون کوچکترین واکسن اضافه حتی من پرسیدم ما چون فکر میکردیم مصاحبه ما اکتبر هست آگوست آنفولانزا زدیم گفت مهم نیست واکسنهای پسرم هم بسیار کامل بود حتی من واکسن آبله مرغان، هپاتیتA و نیز واکسنHIB همه اینا رو در سن نوزادی به اون زده بودم که تعجب کرد گفت این واکسنا ایران نیست و گفتم که مطب خصوصی زدم قبلا هم توی تاپیک واکسیناسیون گفتم
دکتر پاستور بهم گفت تا حالا کارت واکسن بچه به این کاملی ندیدم . نتیجه تست آنتی بادی آبله مرغان ما رو هم که پاستور وارد کرده بود و همونو قبول کرد خلاصه اسمی از واکسن اصلا به میون نیومد. مدیکال چهارشنبه انجام شد و گفتن جمعه 1 به بعد بیا واسه دیدن دست بچه و ما برگشتیم هتل تازه استراحت اصل کاری شروع شد.
جمعه حدود ساعت 2 رفتیم بیمارستان جای دست پسرم رو نشون دادیم با وجودیکه مصاحبه ما سه شنبه بود دکتر گفت ما فقط یک روز زودتر جواب رو تحویل میدیم که دوشنبه صبح رفتیم و دیدیم اصل کارتهای واکسیناسیون پاستور و یک کپی از گزارش واکسنها رو که در فرمهای مخصوص سفارت پر کرده بودن تحویل دادن و گفت که اگه لازم شد مدیکال تمدید کنین نیازی به صد.ور کارت جدید نباشه. CD عکس سینه رو تو پاکت دربسته دادن که نگه داریم و گزارشهای مدیکال در پاکتهای قهوه ای بهمون دادن ببریم سفارت که خوب فکر میکنم این نظمشون کمی بهتر از NMC دبی بود.
فصل پنجم : مصاحبه
ساعت 6:30 صبح بلند شدیم و صبحانه خوردیم و 7 تاکسی گرفتیم و 7:20 دقیقه دم سفارت بودیم. مدارک طبق توصیه دوستان در پوشه های جدا طبقه بندی شده بود همگی در یک پاکت خرید بزرگ و موبایل و اینها رو همگی در هتل گذاشتیم و در کیف من پول، دستمال مرطوب(بچه دارها میدونن که چقدر ضروری هست همه جا باهات باشه)، عینک آفتابی و یه ساندویچ کره عسل واسه پسرم بود. دم سفارت تا پیاده شدیم دو پلیس جوان با لباس سربازی اومدن جلو که کیف اجازه نداری و من گفتم تو سایت سفارت گفته کیف زنانه ایراد نداره و ساک دستی مجاز نیست قبول نکردن سکیوریتی سفارت اومد جلو گفت ایرادی نداره و
گفت برین تو صف مهاجرتی ها یکی دو نفر اول رو که نامشون رو نگاه کرد و فرستاد تو پشیمون شد اومد گفت کیف نمیشه گفتم خودتون گفتین گفت نمیشه رفتم تو محوطه اطراف بزارم گفتن نمیشه گفتم میندازم سطل آشغال(ناگفته نماند پارسال از نوین چرم پانصدهزارتومان خریده بودم و خیلی دلم میسوخت ولی چاره نداشتم) گفت نمیشه بزار تو ماشین گفتم با تاکسی اومدم گفت نمیدونم برگرد بزار هتل حالا در نظر بگیرین من چه حالی داشتم بعد گفت ببین اونایی که اونجا تو پارکینگ هستن قبول میکنن بزاری تو ماشینشون رفتم دیدم یه آقا تو ماشین نشسته سلام کردم و تا صحبت کردم گفت ایرانی
هستی و معلوم شد شوهر ملیکا معروف هست گفت من کیفتو نگه میدارم ولی من مسافرا مو صبح زود آوردم و زودتر از تو میریم گفتم عیب نداره دیگه شانس خودمه همو ندیدیم بندازش دور یه دفعه یه آقای ایرانی دیگه اومد جلو اسمش شهاب بود گفت من مسافرام الان اومدن و مطمئنا بعد از تو تموم میشن بده من فقط پول هرچی داری بردار گفتم نه پول توش نیست خلاصه برگشتم خود پلیسها کلی ازم عذرخواهی کردن و گفتن چاره ای نداشتن و تا اومدم دیدم نوبت ماست نامه وقت مصاحبه رو کنترل کردن و فرستادن تو.
داخل هم یکبار دیگه نامه مصاحبه کنترل شد و ما نفر 11 مهاجرتی بودیم البته از اون جایی که اصلا تمایلی به صحبت کردن با کسی نداشتم نمیدونم اون روز چند کیس لاتاری بودیم.تو سالن با اونچه که خونده بودم از سفرنامه ها متفاوت بود نه خبری از آکواریوم بود نه بوفه فروش اغذیه فقط در حد یک ساعتی یک آقایی با فلاسک بزرگ چای، قهوه و آب آمد و رفت.
گفتن باجه های 8و9 کیس مهاجرتی هستن اما بعد گفتن چون امروز تعدادزیاده باجه 7 هم کار مهاجرتی ها رو انجام میده سوسن ونغمه معروف پشت باجه های 8و9 بودن که باجه 7 شماره ما رو زد یک آقای میانسال پاکستانی مهربان که فقط در حد چند کلمه فارسی حرف میزد و برخلاف همه گفت همگی بیایین پای باجه و اول مدارک من که برنده اصلی بودم رو به ترتیب اصل مدرک و اصل ترجمه ها رو میگرفت که اینجا بود که یک دفعه درخواست گواهی عدم سوء پیشینه کرد !!! گفتم من همیشه ساکن ایران بودم گفت باشه پلیس رکورد ایران رو میخوام !!! با وجودیکه برق سه فاز ازم پرید ولی سریع خودمو جمع و جور کردم و
دادم بعد مدارک شوهرم رو که در کمال ناباوری اسمی از سربازی نیاورد !!! گفتم مدارک پایان خدمت شوهرم گفت نیازی نیست !!! گفتم ولی میدونم که باید تحویل بدم گفت نه گفتم میشه خواهش کنم بزارین رو پروندش آخه شوهر من سربازی رفته و میدونم که باید تحویل بدم دید اصرار میکنم گفت اوکی! بعد هم مدارک پسرم در ضمن فرم DS-260 همه مون رو هم پرینتش رو گرفت و گفت برین روبروی باجه 11 بشینین واسه انگشت نگاری !!! نوبت انگشت نگاری که شد یه خانم جوان سیاه پوست امریکایی پاسپورتهارو مطابقت داد و انگشتها رو اسکن کرد و گفت بشینین نوبت مصاحبه !!!! حالا هی من به شوهرم نق میزنم پس
کی پول میگیرن بچه های مهاجرسرا همه میگن قبل از انگشت نگاری پرداخت پول هست اونم میگه چرا اینقدر هولی بشین خودشون میگن............. طاقت نیاوردم رفتم سراغ اون خانم که انگشت نگاری کرد گفتم من هنوز پول ندادم کی باید بدم گفت پاسپورتت دست خودته گفتم نه گفت پس بشین صدا ت میکنیم نیم ساعت بعد صدا کردن اتاق مصاحبه !!!!!
رفتیم داخل اتاق کوچولو که یه آقای امریکایی جوون مو بلوند پشت شیشه بود سلام کردیم و نشستیم و سلام کرد اول گفت دست چپتون رو دوباره اسکن میکنم هم من و هم شوهرم بعد گفت دست راستتون رو ببرین بالا گفتم میخوایم قسم بخوریم گفت بله گفتم من قبلش باید بگم که سال فارغ التحصیلی شوهرم رو یک سال اشتباه زدم گفت مهم نیست و حالا قسم میخورین گفتیم بله.
آفیسر : خانم شما برنده اصلی هستین ؟ بله
اسمتون ......... هست ؟ بله
شغلتون چیه ؟ ................
خوب چیکار میکنین ؟.......................
یعنی چی ؟ سازمان هستین یا اداره ؟...................
کجا؟ تهران
آقا شما شغلتون چی هست ؟ ......................
پیمانکار یا مشاور ؟......................
سربازی رفتین؟ بلی
ارتش یا سپاه؟ ارتش
خانم این گردهبندی چی هست؟ من با تعجب گفتم ببخشید نفهمیدم میشه لطفا تکرار کنین شوهرم گفت میگن این گردن بندت چیه؟ گفتم : فروهر. گفت: چی هست؟ گفتم نشان ایران باستان و بعبارتی زرتشت. گفت: زرتشتی هستی ؟ گفتم نه ولی دوست دارم.
چند ساله ازدواج کردین؟.............
همین یک بچه رو دارین؟ بله
این پاسپورتهارو بگیرین برگردین تهران و 5-4 ماه دیگه این سایت رو چک کنین که این کار کاملا طبیعی هست. متشکر و خداحافظ
اومدیم بیرون و من هنوز به شوهرم غر میزدم که چرا ما 990 دلار ندادیم اون هم میگفت کشتی منو شاید رویه عوض شده خانمی که پاسپورتهارو واسه انگشت نگاری کنترل میکرد گفتم از من پولی نگرفتین گفت اوکی هست !!!!! شوهرم هم گفت بسه دیگه بابا بیا بریم اومدیم بیرون شهاب همچنان منتظر مسافراش بود و کیف منو داد و منم خوشحال که مجبور نشدم دور بندازمش ....تصمیم داشتیم بعدش بریم مسجد شیخ زاید رو ببینیم که خسته بودیم و تاکسی گرفتیم اومدیم هتل و بلافاصله اومدم تو سایت CEAC دیدم بله جلوی هر سه نفر خورده AP رفتم سایت سفارت دیدم کیس رو نمیشناسه که چون بچه ها گفته بودن چند روز
بعد میشناسه تعجب نکردم سایت رو زیر و رو کردم دیدم مطلب جدیدی درباره پول نیست مهاجرسرا رو دوباره چک کردم دیدم نه خیر همه بعد از تحویل مدارک و قبل از انگشت نگاری پول پرداخت کردن.زانوی غم بغل گرفتم و سریع به دوستم lilac پیام دادم که این طبیعی هست که نیمه شب امریکا بود و طبیعتا خواب . شوهرم حال منو که دید گفت حوصله این قیافه رو ندارم اگه ناراحتی برو دوباره سفارت منم گفتم باشه خندید گفت واقعا میخوای برگردی گفتم آره گفت ما میمونیم توتنها برو گفتم باشه گفت پس موبایل ببر اگه کاری بود بهم زنگ بزن (ما سیم کارت امارات نخریدیم و تا اون روز موبایل هامون
خاموش بود) پریدم بیرون هتل و یه تاکسی گرفتم رفتم سفارت ساعت 2 بعدازظهر بود سکیوریتی گفت چیکار داری گفتم صبح اینجا بودم همه کارام انجام شده اما ازم پول نگرفتن میخوام ببینم نرماله ؟ فرستادم پشت شیشه خانمه گفت لابد کیست لازم نداشته گفتم لاتاری هستم از دوستام پرسیدن گفتن باید پول بدی گفت نه اگه نگرفتن لازم نبوده گفتم خواهش میکنم بزارین برم تو من فردا دارم بر میگردم ایران میخوام مطمئن شم همه چیز اوکی هست با دلخوری راه داد تو یه دفعه دیدم موبایلم زنگ خورد پدرم از ایران تعجب کردم سکیوریتی گفت گوشیتو خاموش کن منم ریجکتش کردم خاموش کردم و
دادمو رفتم تو .خانمی که شماره میداد گفت واسه چی اومدی توضیح دادم با تعجب شماره داد و 20 نفر جلوم بودن البته همه کسانی بودن که اومده بودن ویزاهاشونو بگیرن این دفعه سوسن شمارمو زد و گفتم من صبح اینجا بودم مصاحبه شدم اینم برگه آبی و هیچ کس از من پول نگرفته این طبیعی هست ؟ شوکه شد ! گفت کدوم باجه ؟ گفتم 7 گفتم دو بار از همکار باجه 11 هم پرسیدم گفته اوکی مشکلی نیست رفت پروندمو آورد گفت خدای من باورم نمیشه بیا برو باجه یک 990 دلار بده بیا پیش خودم و من فعلا شماره نمیزنم تا تکلیف تو روشن شه برگشتم و گفت نمیدونم چی بهت بگم بیا این برگه پرداخت 165 دلار
بعد هم همین حالا بگیر تا همکارام یه دست گل دیگه آب ندادن و ببخشین که دوباره مجبور شدی با این همه استرس بیایی و ممنون از برگشتت. تازه انگار بار سنگینی از دوشم برداشته شد. یه خانمی که صبح اومده بود و خودشو دخترش یک ضرب گفتن گفت پاسپورتامو واسه تعویض بلیط لازم دارم چون اونم قبل از ما باجه 7 بود بهش گفتم پول دادی گفت نه گفتم چک کن همچین بلایی سر ما اومده گفت وا یعنی چی ما انگشت نگاری کردیم و مصاحبه هم شدیم اگه لازم بود پول بدیم میگفتن لابد شرایط شما فرق میکنه و روش رو كرد اونور همون لحظه به خودم گفتم آدمی که دوست داره تو نادونی بمونه همون بهتر که بزاری بمونه شوهرم حق داره هميشه ميگه تا كسى ازت كمك نخواسته بهش محبت نكن ......
خلاصه اومدم و گوشيم رو از سكيوريتى گرفتم اون خانمى كه نمي خواست رام بده گفت چى شد وقتى گفتم و تشكر كردم گفت من از تو متشكرم كه پا فشارى كردى وگرنه منم اشتباه همكارم رو مرتكب ميشدم و خداحافظى كردم و گوشيم رو روشن كردم ديدم بابام دوباره زنگ زد كه نگران شدم و تا جواب دادم ديدم ميگه بابا جان برگرد سفارت. زنگ زدن تهران خونه گفتن بگين همين امروز يا فردا ٨ صبح بياد سفارت ما رسيد پرداختش رو نداريم و يه كپى بياره كه داستان رو تعريف كردم همين كه اومدم خونه ديدم سايت سفارت كيسم رو شناخت و ١٠ دقيقه بعد يك ايميل تشكر از سفارت اومد و كلى از صداقتی كه
به خرج دادم وپول رو پرداخت كردم تشكر كردن شوهر جان هم كه تعجب كرد و ..... خلاصه فردا با خيال راحت رفتيم مركز خريد و شهر بازى و ناهار خورديم و تازه شروع كرديم به آخرين خريد ها كه دوباره ديدم بابا زنگ زد تا جواب دادم گفت بابا جان دوباره از سفارت زنگ زدن گفتن برگشته ايران گفتيم نه گفتن اگه ميتونه تا نيم ساعت ديگه بياد سفارت (ساعت يك ربع به ٤ بود) اگه نه بگين همين الان CV رو ايميل كنه منم ديدم تا برم هتل و CV رو بر دارم دير ميشه سريع تا كسى گرفتم رفتم هتل و رزومه رو ايميل كردم (روز قبلش گفتم CV هم بدم گفتن نه لازم نيست اما فرداش
خواستن) ايميل تشكر مجدد و كانفرم دريافت رزومه هم بهم زدن و خيالم راحت شد و ظرف اين سه روز هر روز در سايت ceac آپديت شدم كه فكر كنم مربوط به همين مسائل بود.
پنج شنبه ٤ صبح هم check out كرديم و اومديم فرودگاه كه ديديم به به !! تمام پروازهاى گلف اير بدليل طوفان شن كنسل شده و ما آواره و خلاصه اولين پرواز جمعه شب از ابوظبى و شنبه به تهران... مونده بودم مدرسه بچه و سركار و ..... كه گفتم من هتلم رو تحويل دادم بايد واسم هتل بگيرين كه مديرشون گفت اگه بفرستم تون دبى با پرواز إمارات امروز عصر ميرى گفتم آره ما رو سوار اتوبوس كردن اما اشتباهى فرستادن يه جاى ديگه دو ساعت تو راه بوديم البته هواى دبى هم پر از گرد و غبار شده بود و نگران شديم پرواز دبى هم انجام نشه خلاصه وقتى رسيديم ديدم يه ايستگاه الاتحاد تو يه مركز خريده !! زنگ
زدم به همون مدير گلف اير و گفت نه اشتباه شده و بايد شما رو ميرسونده فرودگاه و گفتم او كى ديگه خودم يه خاكى تو سرم ميكنم و سريع يه تا كسى گرفتيم اومديم فرودگاه دبى تو اين فاصله هم شماره پرواز رو واسم SMS كردن و تا وقتى بار رو تحويل ندادم و كارت پرواز نگرفتيم خيالمون راحت نشد. بالاخره با سلام و صلوات ١٢ شب رسيديم خونه. جمعه همش به استراحت گذشت تا شنبه ١٥ فروردين اولين روز كارى ٩٤ رو شروع كنيم.
حالا ديدين چه سفر پر ماجرايى بود
ولى هنوزم از اقامت در ابوظبى با بچه كوچك بسيار خوش حالم و اين كه اين رفت و آمدها به سفارت كه واسم مثل آب خوردن بود ( فاصله هتل تا سفارت با تا كسى ١٠ دقيقه - ٢٥ درهم)
اميدوارم همه موفق باشين
واسه ما هم كنار خودتون دعا كنين كه زودتر كلير شيم و ما هم طعم شيرين داشتن گرين كارت امريكا رو بچشيم. مرسى.
كيس نامبر:2015AS1xxx---سفارت:ابوظبي--- تاريخ مصاحبه: ٣١ مارچ --- وضعيت : خودم و پسرم كلير پس از ٢١ روز - همسرم کلیر پس از ٤٧ روز --- ورود به ينگه دنيا : جولاى --- دريافت سوشيال نامبر خودم و پسرم ٦ روز بعد و همسرم ٢٠ روز بعد --- دريافت گرين كارت ٤٣ روز بعد از ورود
ارسالها: 318
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
25
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
با سلام به همه دوستان
راستش هر کار کردم دلم نیومد گردآوری نکنم سفرم رو و براتون ننویسم.
شرایط کیس: پسر، مجرد، دانشجو، سربازی هم معافیت تحصیلی فعلا داشتم
محل اقامت در امارات: ابوظبی
روز رسیدن به ابوظبی چهارشنبه ، انجام مدیکال پنجشنبه و جوابش هم فرداش عصر
روز مصاحبه یکشنبه
گرفتن ویزا: به لطف خدا که عاشقشم یکضرب گرفتم
دوستانی که میان مثل من ابوظبی و بلیط هواپیما دبی گرفتن ( برای من ماهان و قیمتش 860 تومن شد) بدونن سیم کارت 55 درهم الاتصالات و غرفه اشم دقیقا وقتی بارتون رو تحویل بگیرید و بیایید تو سالن خروج دست چپتون میتونید ببینیدش و تو خود ترمینال 1 فرودگاه دبی ایستگاه مترو هست و خیلی خیلی راحت میتونید بیایید به ایستگاه الغبیبه و از مترو که خارج میشید دقیقا اتوبوس ها رو میبینید که پارک کردن، برای دیدن اتوبوس های E100 که میان ابوظبی باید وارد ترمینال بشید و یکم برید جلو و یا از هر کسی بپرسید اتوبوس های ابوظبی کدوم قسمتن نشون میدن( من خودم پرسیدم و خیلی راحت پیدا کردم) پول نقد نمیگیرن و کارت مترو من داشتم و با اون پرداخت کردم ( سیلور کارت 25 درهم، البته 50 درهم اینطور ها شارژ کنید چون هزینه ابوظبی 25 درهم هست و اگه مثل من به اتوبوس در حال حرکت برسید مجبورید بدوید تا به اتوبوس برسید چون من کارتم شارژ کافی نداشت ، پس بهتره همون تو خود مترو مبلغ مناسب شارژ کنید).
هتل 4 ستاره است، 10 مین تا NMC راه هست و من امروز و دیروز رو پیاده رفتم، قیمت 1900 گرفتم از سایت بریم سفر، من راضیم از هتل و کلا افرادی هم که تا حالا دیدم همه بیشتر برای اروپا و آمریکا این ها بودن و کم هندی و پاکستانی دیدم ، گر چه هندی های عزیز از نظر نظافت و شعونات اجتماعی بسیار ضعیف هستن ولی اگرم در هتل باشن کار خاصی به شما نخواهند داشت. یک بیلیون ( نه میلیون ها!!! دقت کنید یک بیلیون جمعیتشون هست و باعث شده همه جا باشن) الان ابوظبی و دبی شما عرب نمیبینید، توریست های اروپایی و آمریکایی و تا دلتون بخواد هندی میبینید که من بابت همین به این دو شهر میگم هندوستان کوچک!!!!
اینجا ابوظبی است شهر ساختمان های سر به فلک کشیده و خیابان های پر از ماشین های لوکس و گران قیمت ، مدیکال رو امروز انجام دادم. 125 درهم 50 درهم 325 درهم و در مجموع هزینه مدیکال 500 درهم شد، فوق العاده دکترش و کارکناش خوب بودن، دکترش که فقط گفت پیرهنت رو در بیار ( گلاب به روی ماهتون کاری به جاهای حساس اصلا نداشت و به همون پیراهن اکتفا کرد )و یه معاینه الکی کرد و بعد پرستار قد و وزنم رو تو همون اتاق اندازه گرفت و بعدشم به ترتیب طبقه 1 و بعد طبقه M برای عکس قفسه سینه و آزمایش خون رفتم. فردا ساعت 6 بعد از ظهر جوابم آماده است.
در مورد تفریح که دوستان پرسیدن، من خودم ترجیح دادم عصر ها برم و صبح ها بیشتر برای قدم زدن میرم چون به ظهر که میرسیم دمای هوا یکم میره بالا ولی با این حال هوای ابوظبی که والا خوب هست و من راضیم، اینجا دو تا مال بزرگ داره که یکیش مارینا مال و یکی دیگه ابوظبی مال هست، این دو تا غول هاشون هستن، یکیش رو رفتم و یکی دیگه اش رو فردا میرم، ساحل کورنیش خوب بود، مسجد شیخ زاید فوق العاده و بی نظیر بود. من به اقتضای رشته ام که عمران است،حتی وقتی توی خیابون ها راه میرم برام تفریح هست چون اینجا به شدت ساختمان های زیبا هست که آدم محو معماری و سبک ساختشون میشه( میدونم الان بعضی ها شاید میگن ما خودمون معماری ایرانیمون فلان هست و رفته اونجا 4 تا ساختمون دیده دهنش آب افتاده، ولی باید بهتون بگم از نظر معماری مدرن من دارم صحبت میکنم و کاری به ایران و آفریقا و ... ندارم. این رو به اون دسته دوستانی بودم که آزاد اندیش نیستن ، خواهشا سو تفاهم نشه!!!!!). در مورد جزیره یاس و فراری ورلد هم باید بگم هنوز برنامه ای نتونستم براش بریزم و شاید اصلا نتونم برم به هر حال اینم یه گزینه ای هست برای گشت و گذار در ابوظبی.در مورد تاکسی باید بگم اینجا راحت گیر میاد ولی برای روز مصاحبه به هتل بگید براتون تاکسی رزرو کنه که مشکل نخورید، خلاصه به خودتون بستگی داره چه طور از سفر لذت ببرید، من یه نفرم و هر کجا دوس داشته باشم میرم و همینطور که گفتم یکی از تفریحاتم حتی قدم زدن در خیابان های اینجاست، همه چی به شما بستگی داره، ولی به نظرم به خودتون سخت نگیرید، عشق و حال کنید، من ظهر ها که هتل هستم سعی میکنم چک کنم این جا رو، سوال داشتین مخلصتون هم هستم.
مصاحبه:
سوگند بخور
شما آقای....
دانشجویی؟ کدوم دانشگاه؟
این پول رو از کجا آوردی؟
پدرت چه کارست؟
کسی رو آمریکا داری؟ ویزاش چیه؟ چه کار میکنه؟
سربازی رفتی؟ نه، چرا؟ معافیت تحصیلی دارم، بعد از دانشگاه باید برید؟ بله.
خوش امدی به آمریکا و چهارشنبه بیا پاسپورتت رو بگیر.
بر خوردم لازم میدونم از زحمات تک تک شما دوستان و همین طور بهداد جان و بقیه مدیران تشکر کنم. براتون نه فقط ویزا بلکه بهترین ها رو آرزو دارم
دوستون دارم خیلی زیاد و کمک هاتون رو فراموش نمیکنم هیچوقت
اینها چیز هایی بود گفتم شاید بدرتون بخوره، بر من حقیر ببخشید اگر خوب نیست!!!
کیس 2015: 4XXX،سفارت:آنکارا ->ابوظبی،تعداد: 1 ،کارنت: 9 ژانویه ،مصاحبه: مارچ ،دریافت ویزا: یکضرب گرفتم/لطف خدا
همه چی آرومه ...
با خدا باش و پادشاهی کن
مثل کبریت کشیدن در باد / زندگی دشوار است / من خلاف جهت آب شنا کردن را / مثل یک معجزه باور دارم / آخرین دانه ی کبریتم را / می کشم در باد / هر چه باداباد
ارسالها: 115
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2015
رتبه:
15
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام بر تمام دوستان مهاجر سرایی. سال نو همه مبارک. شرمنده که کمی دیر سفرنامه رو نوشتم. از همینجا جا داره از مسئولین این سایت و به خصوص از آقا بهداد که واقعا تا اینجا کمک¬های زیادی به من کردند تشکر کنم. واقعا اگه این سایت نبود به شخصه من کلی با مشکل روبرو میشدم. خوب بریم سر اصل مطلب یعنی سفرنامه.
اگه اجازه بدید راجع به تاریخ اعلام نتیجه و ... صحبت نکنم. کمی بریم جلوتر.
در ابتدا بگم من از اون آدمهای استرسی شدید هستم که برای انجام یک کار کوچیک کلی استرس میگیره منو، حالا بماند آمادگی برای مصاحبه و ... .
برای واکسنهام باید بگم طبق دستورالعمل و با راهنمایی مهاجر سرای عزیز کل واکسن هام رو زدم بعد تمام مدارک رو به پاستور بردم و کارت زرد رو گرفتم.البته یک واکسن آنفلوانزا هم بهم زدند. همین طور تیتر آبله مرغان رو هم گرفتم. خوب این از واکسنهام.
حالا مدارک: تک تک مدارک رو 2 سری ترجمه با مهر دارالترجمه و یک سری با مهر دادگستری واسه محکم کاری(استرس فراوونه دیگه).مدارک هم که همه دوستان میدونن چیه.
خدمت شما عرض کنم چند ماه قبل از مصاحبه تمام مدارک من آماده بود، آدرسهای آنکارام آماده که ناگهان گفتن آقا مصاحبه ابوظبی.حالا منو میگی استرس کم نداشتم که اینم اضافه شد.
مجدد شروع کردم به خوندن سفرنامه های ابوظبی و آدرس و ... . من میخواستم در ابتدا برای آنکارا تمام کارهام رو خودم انجام بدم ولی چون محل تغییر کرد دیگه وقت نداشتم واسه همین مجدد سایت مهاجر سرای عزیز که الان داخلش هستید و این مطالب رو میخونید به دادم رسید. اول از همه مونده بودم برم دبی بمونم یا ابوظبی. که بعد از مطالعه فراوون به این نتیجه رسیدم که برم دبی هتل بگیرم.کل سفرنامه ها رو خوندم شماره تلفن ترنسفرها رو هم یادداشت کردم و به تک تکشون زنگ ردم.یکی خاموش. یکی در دسترس نبود.یکی بر نداشت و... . تا اینکه تک تک شماره هارو سیو کردم و بالاخره توی وایبر تونستم خانوم ملیکا رو پیدا کنم.(برخی از دوستان نوشته بودن که وایبر اونجا فیلتره امااینطور نبود). یک ماه قبله مصاحبه با خانوم ملیکا صحبت کردم که ایشون برام برنامه ریزی کردن که چه زمانی برم که به بیمارستان و ... برسم. اسم نوشتن واسه بیمارستان لازم نبود ولی من با توجه به استرس به خانوم ملیکا گفتم و برام اسم هم نوشت.
بعد از اتمام این کارها رفتم آژانس واسه ویزا و بلیط هواپیما و هتل. طبق آماری که از مهاجرسرای عزیز در آوردم به همه دوستان عزیز عرض میکنم به آژنستون بگید ویزای فوری براتون نگیرن.هواپیما هم بهم 2 تا پیشنهاد دادن که یکی آسمان بود و یکی فلای دبی. که من مجددا طبق آمار مهاجر سرای عزیز آسمان رو برای رفت انتخاب نکردم و قرار شد با فلای دبی برم.البته فلای دبی حدود 50 تومن گرون تر از آسمان بود و پذیرایی هم نداشت. برگشت هم چون خیلی مهم نبود آسمان گرفتم که تستش کنم ببینم دوستان درست گفتن یا نه که در ادامه توضیح میدم چیشد اما فلای دبی خداییش دقیقا سر وقت و بدون تاخیر پرواز کرد. هتل هم چندتا بهم پیشنهاد دادن که واسه راحتی در رفت و آمد و امنیت(چون کلی مدارک و پول باهام بود) و ... با خانوم ملیکا صحبت کردم که بهترین هتل رو به من معرفی کرد.اما ایشون کار رزرو هتل انجام نمیدادند که بعد از اون اسم هتل رو به آژانس گفتم و رزرو کرد.
به نظرم تا اینجا مقدمات سفر کافیه حالا بریم دبی دبی.
خب پرواز که عرض کردم فلای دبی بود منم که اولین پروازم بود و استرس های مخصوص خودش رو داشتم. رفتیم نشستیم تو هواپیما که آقا هنوز هواپیما نپریده یهو کلا هواپیما شد اپن. با خودم گفتم ای بابا نکنه هواپیما رو اشتباهی سوار شدم اینا که این شکلی نبودن تا چند مین قبل و ... . آقا هواپیما پرید و رسیدیم کجا؟؟؟؟ دبی دبی
بعد از اسکن چشم و ... اومدم دم در خروجی منتظر ترنسفر هتل شدم با یک ون اومد دنبالم و من رو برد هتل. رسیدم خستگی گرفتم با خانوم ملیکا واسه روز بعد هماهنگ کردم که بیاد دنبالم و بریم NMC.
روز بعد سر وقت تعیین شده خانوم ملیکا اومد دنبالم. من و یک آقا و خانوم مسن رفتیم.سر وقت رسیدیم.من تمام مدارک رو قبلا در ایران آماده کرده بودم همه چی اکی بود فقط اونجا یک کاغذ که شامل آدرسها بود رو دادن که پر کنیم که اونم از قبل من داشتم و از روی اون سریع نوشتم و دادم. مدارک رو لطفا آماده داشته باشید چون اگه دیر برید یا مدارک ناقص باشه از ساعت 9 به بعد کم کم شلوغ میشه و کاراتون عقب میفته.ما با اینکه زود رفتیم تا ساعت 3 کارمون طول کشید آخه اونروز خیلی شلوغ بود.من پیشنهاد میکنم با یک راهنما برید. نمیدونم تبلیغ میشه یا نه اما میگم چون یک خانوم آقا اومده بودن که واقعا ناراحت بودن واسه اینکه چرا خانوم ملیکا رو نگرفته بودن چون اونها با یک تاکسی اومده بودند و کلی هم پول ازشون گرفته بود و رفته بود.اما خانوم ملیکا تا آخرین دقیقه باهاتون همه جا میاد و کمکتون میکنه تا کارها زودتر راه بیفته. تو NMC قد وزن و آز خون و عکس گرفته شد. بعد از اون رفتم پیش دکتر شوکلا ایشون هم واقعا مردی خوش برخورد بود(نمیدونم چرا بعضیا نوشتن بداخلاقه؟؟؟؟؟) فارسی هم کامل میتونه باهاتون صحبت کنه. باهاش کلی حرف زدم و خندیدیم. گفت تو ایران درس خونده و کار کرده(قابل توجه تهرانیا و اهوازیا و سیستان بلوچستانیا دکتر این شهرها زندگی کرده). بعد از کلی خنده تو دلم گفتم خداروشکر لختمون نکرد واسه معاینه که بعد از خنده گفت برو رو تخت و ... . بعد از اون پرسید تاریخ مصاحبه کی هست که گفتم پس فردا و گفت فردا عصر بیا و جواب رو بگیر. قابل ذکر که من در هنگام انجام هر یک از کارهام، ملیکا جلو جلو کارهای دیگم رو برام انجام میداد که واقعا کمک بزرگی برام بود.
بعد از NMC ملیکا منرو آورد دم در هتل و قرار شد که روز بعد ساعت 20 بره و جواب آزمایش رو بگیره.منم رفتم ناهار و بازار و ...
روز بعد هم رفتم ساحل و بازار و ساعت 21 به ملیکا زنگ زدم که گفت جواب رو گرفته و نگران نباشم.قرار شد ساعت 4 صبح بیاد دنبالم برای حرکت به سمت ابوظبی. من هم که کلی استرس داشتم تا ساعت 3 کلا یک ساعت خوابیدم(هم استرس هم سر و صدای کلوب و چک کردن مجدد مدارک نذاشت زیاد بخوابم).ساعت 3:30 به ملیکا زنگ زدم و از خواب پروندمش که یکم ناراحت شد که چرا الان زنگ زدی من نزدیکم به هتلت و ... . منم شرمنده شدم. راس ساعت 4 اومد هتل با یک عدد FORD شاسی بلند که ایشالا خدا قسمت همه مهاجرسرایی های عزیز کنه بعد از دریافت ویزا.(البته برخی دوستان به FORDشاسی بلند ملیکا گفتن ون یا مینی بوس که خیلی داغونه و احمال تصادف هست و ... که وقتی به ملیکا گفتم گفت همچین چیزی نیست).حرکت کردیم باقی مسافرها رو سوار کردیم رفتیم به سمت مقصد. سر ساعت تعیین شده رسیدیم.اولین نفر ما بودیم.کارمندا اومدن درها باز شد مدارک چک شد و رفتیم داخل (شمشادها و...).
بهمون شماره دادن دومین نفر بودم.مدارک رو باجه اول ازم گرفت همشون رو به ترتیب و مرتب گذاشته بودم خانومه فارسی حرف زد ولی میگفتن خیلی بد اخلاقه اما با من خیلی خیلی خوش برخورد بود ولی با یک کیس دیگه چون مدارکشون نا مرتب بود کلی دعوا کرد. بعد انگشت نگاری بعد هزینه مصاحبه. بعد از حدود 15 دقیقه شمارم خورد واسه مصاحبه.با اینکه دومین نفر بودم ولی چون نفر اولی مدارکش نامرتب بود من نفر اول شدم.رفتم تو اتاق. سلام کردیم. آفیسر هم فردی خوش برخورد بود.نشستم. صبح بخیر گفت و رفت سر اصل مطلب که قسم میخوری و ... منم که یک مشکل تو فرمم داشتم بهش گفتم و گفت مشکلی نیست. از حساب بانکی و سربازی و مدرک تحصیلی و سفر قبلی به خارج از کشور و فردی رو دارم اونجا یا نه و کار کردم یا نه پرسید و جوابش رو دادم. بعد از اون هم برگه آبی رو داد بهم گفت 3 تا 4 ماه دیگه سایت رو چک کن. منم طبق آماری که از مهاجر سرای عزیز داشتم مطمئن بودم چک میخورم و آمادگی کامل واسه برگ آبی داشتم.البته وارد اتاق که شدم آفیسر داشت اسمم رو رو برگه آبی مینوشت و همون اول مطمئن شدم چک رو خوردم. بعد از اون اومدم بیرون با ملیکا رفتیم بنزین زدیم و کلی منتظر باقی دوستان شدیم. آخه مدارکشون نا مرتب بود و و کمی با تاخیر رفته بودن داخل.بعد هم برگشتیم دبی دبی با ملیکا خداحافظی کردم و رفتم هتل واسه ناهار که آژانس محترم زنگ زد گفت متاسفانه پرواز محترم آسمان کنسل شد دوباره بلیط گرفتم با فلای دبی. روز بعد هتل رو تحویل دادم.وسایل رو گذاشتم هتل رفتم بازار بعدش اومدم چمدون رو برداشتم رفتم فرودگاه و مجددا با فلای دبی سر وقت تعیین شده برگشتم و قسمت نشد با پروازآسمان که میدونم آرزوی تک تک شماست سوارش بشید برگردم.حیف حیف حیف. این هم از سفر نامه من.
در پایان چون واقعا تا این مرحله از کارهام رو مدیون چند نفر هستم مجدد تشکر میکنم از: مسئولین محترم سایت مهاجرسرا. آقا بهداد عزیز. خانوم ملیکا که در دبی باهاشون آشنا شدم و کلی در اونجا کمکم بودن که کارهام سر وقت انجام بشه.
به امید یک ضرب گرفتن دیگر دوستان و کلیر شدن زودتر ما.
شماره كيس :2015AS3XXX ; تعداد : 1 نفر ; سفارت : ابوظبي مصاحبه : مارچ ; كلير : بزودي. (20 مارچ عزیز کی تغییر میکنی؟؟؟؟؟ نمیخوای بری؟؟دست از سر ما بردار خو)
هووووووووووووووووووووووررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررراااااااااااااااااا. 20 مارچ دست از سرم بردااااااااااااااااااااااااااااشششششششششششششششت.
خدایا شکرت.بالاخره منم کلیر شدم
مقصد: کالیفرنیا
ارسالها: 802
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2014
رتبه:
57
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
یادم رفت درباره خود ابوظبی بگم و چون خیلی ها تو پیام خصوصی ازم پرسیدن اینجا نوشتم :
ابوظبی کیفیت هتل هاش خیلی خوبه و اکثرا وای فای رایگان با سرعت بالا دارن (همه جا هم لابی هم اتاق)
منطقه کورنیش که همون ساحلی هست و در منطقه خلیج فارس تو همه این کشورهای عربی معمولا به کنار ساحل که مسیر پیاده روی و دوچرخه سواری و تفریح هست کورنیش میگن که هتل های نزدیک اونجا خیلی خوبن و ما هم نزدیک کورنیش یک هتل آپارتمان گرفتیم.
اکثر خیابونا پر از ساختمانهای عظیم چند طبقه هست و چون بدلیل آب و هوا همه ماشین سوارن اصولا توی روز آدم پیاده کمتر تو خیابون میبینین.
اینکه کجا ها رو واسه دیدن انتخاب کنین سلیقه ای هست من چون بچه کوچیک دارم همش دنبال این بودم که از سفر لذت ببره در نتیجه اکثرا صبح بعد از انجام پیک نوروزی و شنا و ورزش صبحگاهی آقازاده ، میرفتیم مرکز خرید که البته از 10 صبح باز میشه و اونجا معمولا همشون شهر بازی دارن که بعد از خوشگذرونی اعلیحضرت ظهر میشد و میرفتیم توی FOOD COURT نهار می خوردیم بعد هم گشت و گذار در اون مرکز خرید تا عصر و برمی گشتیم هتل دوباره ایشون آب بازی و استراحت و اگه می خوابید که هیچ اگه نه پیاده روی شبانه کنار کورنیش.
بهترین MALL هایی که من در ابوظبی رفتم عبارتند از : AL MARINA MALL, AL WAHDA MALL, ABU DHABI MALL, AL KHALIDIA MALL, WTC MALL اینایی که نوشتم همشون لوکس بودن و تقریبا دور و بر ما و دورترینش مارینا بود که از همه هم تاپ تر بود و با تاکسی رفتیم شد 20 درهم. تو مارینا محوطه اسکی روی یخ داشتن که پسر من رفت حسابی کیف کرد (یک ساعت با کرایه کفش و جوراب مخصوص و یه پنگوئن کمکی شد 70 درهم) در ضمن تنها شعبه کارفور هم تو همین مارینا هست.
البته اونی که تو جزیره یاس هست و کنار واتروورلدش و فراری وورلدش هست که خیلی تاپ هست و ما هم فرصت نکردیم هم ترجیح دادیم اینا رو سفر بعدی که با کلی عشق و ذوق میریم ایشالا ویزامون رو بگیریم بریم.
همونطور که گفتم مسجد شیخ زاید هم قرار بود بعد از مصاحبه بریم که به منطقه سفارت نزدیکتره که با اتفاقاتی که براتون تعریف کردم بیخیالش شدیم. درسته که زیبایی ها و سرگرمی های دبی رو نداره و از اونجاهایی هست که شما در حالت عادی هیچ وقت واسه گردش انتخابش نمیکنی اما این توفیق اجباری بود که ما هم ابوظبی رو گشتیم و هم پسرک کلی کیف کرد ، تو زندگیش اینقدر هر روز هرروز شهربازی نرفته بود.
سوپر مارکت معروفشون LO LO MARKET هست که مثل شهروند ما همه جا شعبه داره و حسابی کامله (هم خوراکی و هم غیر خوراکی).
هزینه FAST FOOD تقریبا با تهران یکی هست و تمام برندهای فست فود تو تمام FOOD COURT ها هست(مک دونالد-برگر کینگ- کنتاکی-مکس برگر-هاردیز-پاپیز..........) رستوران حاتم که غذای ایرانی داره هم تقریبا تو تمام فود کورتها دیدم. غذای هندی اگه اهلش باشین قیمتش خوبه ولی بشرطی که برین رستوران های هندی بیرون از مرکز خرید که کیفیتشون هم بهتره. رستوران لبنانی هم ما یکی رفتیم و خیلی خوشمزه بود ولی خوب گرونتر از هندی و هم قیمت غذای ایرانی بود.
خلاصه یک کلام ختم کلام ما تو این 8 شب تفریحمون خوردن و آقازاده شهربازی و خوردن.
كيس نامبر:2015AS1xxx---سفارت:ابوظبي--- تاريخ مصاحبه: ٣١ مارچ --- وضعيت : خودم و پسرم كلير پس از ٢١ روز - همسرم کلیر پس از ٤٧ روز --- ورود به ينگه دنيا : جولاى --- دريافت سوشيال نامبر خودم و پسرم ٦ روز بعد و همسرم ٢٠ روز بعد --- دريافت گرين كارت ٤٣ روز بعد از ورود
ارسالها: 198
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2012
رتبه:
10
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2015-04-21 ساعت 21:39
(آخرین تغییر در ارسال: 2015-11-24 ساعت 04:12 توسط Ali Sepehr.)
سلام به همه دوستان
منم با اونهمه نگرانی بالاخره رفتم مصاحبه و ویزا یکضرب گرفتم.چیزی که میخوام بگم اینه که خیلی استرس داشتم اما خیلیا بهم کمک کردن(به لطف خدا)
1.برای nmcنیازی به فرستادن ایمیل ندارید و وقت قبلی نمیخواد
2.شنبه nmcدبی بازه
3.در بیمارستان 4مرحله دارید الف. اندازه گیری فشارخون،قد،وزن،تست بینایی ب.معاینه دکتر شوکلا(نیازی به درآوردن لباس نبود) پ.آزمایش خون ت.عکس از قفسه سینه(525درهم کل هزینه مدیکال) یه فرم هم میدن که باید پرکنید
کارکنان بیمارستان هندی هستند و بسیار خوش برخورد و مهربان
4.مدارک برای مدیکال 5تا عکس-فرم وقت سفارت-آدرس دبی آمریکا و ایران با کدپستی-پاسپورت-کارت زرد واکسیناسیون
5.مراحل سفارت.....ساعت 7صبح جلوی در سفارت بودم 7:30 به صف کردن(اول ایرانیا رو میفرستن) بعد جلوی در ورودی ،نامه تعیین وقت سفارت رو نشون میدید و بعدازاجازه اونها یکنفر یکنفرمیفرستن داخل
6.از گیت رد میشید قبلش همه وسایلتونو میذارید تو سبد تا از دستگاه رد بشه بعد اگر موبایل داشته باشید میگرن و یه شماره میدن تا هنگام خروج پس بگیرید وسیله دیگه ای نمیتونید ببرید داخل غیر از پول
7.بعد وارد یه اتاق میشید با صندلیای گرد که به نوبت مینشینید تا چند تا چندتا اجازه بدن از اتاق وارد حیاط بشید و به سمت ساختمان اصلی برید
8.وقتی از حیاط به سمت ساختمان اصلی سفارت میرید دم در ازتون نامه تعیین وقت رو میخوان و میپرسن کیستون چیه؟ و یه شماره بهتون میدن و باید مثل بانک منتظر باشد تا رو مانیتور بالای کانترها شمارتونو نشون بده
9.وقتی وارد شدید سعی کنید اون انتها بنشینید و کنار بقیه ایرانیا
10.اولین بار که شمارتون اعلام میشه میرید مدارک رو میدید (مدارک رو جدا کنید و مرتب،اول مدرک و بعد ترجمه اش)
11.شناسنامه و کارت ملی با ترجمه-آخرین مدرک تحصیلی با ترجمه بدون ریز نمرات-سند ازدواج یا طلاق-تمکن مالی-سند اشتغال بکار)
12.بعد از تحویل مدارک میگه برو 330دلارپرداخت کن(صندوق روبروی دری هست که وارد شدید)
13.بعد منتظر میمونید تا باجه 10 یا 11 شمارو برای انگشت نگاری صداکنه
14.و بعد انتظار برای اینکه شمارتونو رو باجه 12 ببینید و برید پیش آفیسر
15.سوالهای خیلی ساده ای ازتون پرسیده میشه و اصلا اصلا اصلا جای نگرانی نداره سوالهایی مثل کجا بدنیا اومدی مدرک تحصیلی محل کار شغل و همین جور چیزا
16.آخر مصاحبه آفیسر همه مدارک رو پس میده غیر از ترجمه ها.اگر کارت آبی بهتون داد که یعنی fbi چک خوردید واگر صورتی باشه(مثل من)پاسپورت رو نگه میداره و بهتون میگه طبق تاریخی که روی برگه صورتی خورده (احتمالا 2 یا 3 روز بعد)بیاید پاسپورتی که توش ویزا خورده رو از سفارت پس بگیرید.بقیه حالتها رونمیدونم
17.برمیگردید و از یه دردیگه کناردرورودی توی حیاط خارج میشید که تابلوی exit داره
18. بدلایلی تبلیغاتی حذف شد.
سوالی بود درخدمتم.امیدوارم کامل بوده باشه
19.برای تفریح در سطح شهر هم اگر از مترو و اتوبوس استفاده کنید خیلی به صرفه است.کارت نقره ای(silver card)بخرید 25درهم خود کارت و حداقل شارژ5درهم هست
20.با مترو و اتوبوس میتونید هم دبی مال و ساحل جمیراو برج خلیفه و برج العرب و مارینا مال و ابن بطوطه و خیلی جاهای دیدنی برید بدون پرداحت هزینه اضافه
راستی هزینه تورم 2میلیون تومان شد بابت 9روز و 8شب با صبحانه ناهار....
2015AS4XXX یک نفر ،از آنکارا تغییر به ابوظبی،مصاحبه اپریل،ویزا یکضرب
به آرامی شروع به مردن میکنی اگربرای مطمئن درنامطمئن خطر نکنی،اگر ورای رویاها نروی...امروز رامخاطره کن.کاری کن.نگذار که به آرامی بمیری