ارسالها: 457
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2012
رتبه:
67
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2016-04-10 ساعت 00:39
(آخرین تغییر در ارسال: 2016-04-10 ساعت 00:40 توسط tenardie2bai.)
حكايت ما و لاتارى حكايت مرد يخ فروشيه كه ازش پرسيدند فروختى ؟!! گفت نخريدند تمام شد ... اميدوارم اين حكايت چندين ساله من و خيلى از هم فرومى هاى عزيز امسال ختم بخير شه و راندوملى سلكتد بالاخره سر و كله اش پيدا شه
ناشنوا باش، وقتی همه از محال بودن آرزوهایت سخن می گویند
ارسالها: 445
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2015
رتبه:
55
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2016-04-10 ساعت 00:53
(آخرین تغییر در ارسال: 2016-04-10 ساعت 00:55 توسط redbull.)
ماها اینجا الافیم ..... به ریش ماها میخندن و میرن جلو
کاسه کوزهارو جمع کنید تا سال بعد .
لاتاری یک افسانه هست
ارسالها: 749
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2008
رتبه:
53
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
- شدی ؟
- سه هفته دیگه میشم.
برنده خوش شانس
مرغی که انجیر میخوره نوکش کجه
ارسالها: 36
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2014
رتبه:
12
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2016-04-10 ساعت 08:49
(آخرین تغییر در ارسال: 2016-04-10 ساعت 08:51 توسط behbod.)
(2016-04-10 ساعت 04:53)kkr200 نوشته: (2016-04-09 ساعت 17:39)behbod نوشته: (2016-04-09 ساعت 16:22)kkr200 نوشته: من یکی بعد برنده شدن به هیچ کس نمیگم...
مصاحبه میرم، ویزا و گرین کارت رو که گرفتم میام یه مهمونی همه رو دعوت میکنم و میگم اگه بار گران بودیم رفتیم
بعدشم که خداحافظ ایران، قید 15 میلیون وسیقه رو باید بزنم فقط
داداش منم مثه خودت دانشجو ام و باید وثیقه بزارم ولی فکر نمیکنم با ویزای آمریکا بتونی بیای ایران و شاد و خرم بری آمریکا میفهمن میخوای فلنگو ببندی، شنیدم یکی از بچه ها رفته بود برای وثیقه گفته بودن مقصدت کجاست گفته بود آمریکا، بهش پاسپورت هم نداده بودن چه برسه به نامه خروج
به نظر من اگر رفتی مصاحبه و قبول شدی از همونجا برو.
نه دیگه مقصد رو که میپرسن یه بلیط باید نشون بدی مثلا بلیط کربلا که ارزون هست رو نشون میدی و میگی مسافرت زیارتی هست بهت نامه رو میدن تو فرودگاه که کسی چک نمیکنه بلیط آمریکا و الفرار...
یکی از دوستام همین چند وقت پیش با همین روش رفت
من تا حالا سفر خارجی نرفتم ولی شنیدم حتی موقع ورود به گیت پاسپورت ها رو چک میکنن و اگر ببینن برای آمریکا ویزا داری که نمیزارن بری
اگه اینجوری بود که همه بجای 15 میلیون 2 میلیون میزاشتن و میرفتن عشق و حال
تازه مهر ورود و خروج هم میخوری و حتما برای اون جایی که ویزا داری و نامه خروج گرفتی میتونی بلیط بگیری وگرنه جلوت رو میگیرن
ولی با این حال چون من خودم نرفتم موارد دور زدنش رو نمیدونم شاید هم حرف شما درست باشه ولی به نظر من در مورد چنین مسئله ای ریسک کردن خیلی خطرناکه یهو جلوت رو بگیرن و ویزا و تالاری هم دود بشه بره هوا
به هر حال منم دوست دارم در مورد این موضوع بیشتر اطلاعات کسب کنم چون خودم تصمیم دارم در صورت قبولی یه راست از سفارت برم که البته برام خیلی سخته ولی چون چاره ای نیست مجبورم
شما هم اگر اطلاعات موثقی داری ممنون میشم به منم بگی
يك روز بر گونه ي اين مملكت يك بوسه
و بالاي سرش يك يادداشت مي گذارم
و مي روم:
" آنچنان زيبا خوابيده اي كه دلم نيامد بيدارت كنم ... "
ارسالها: 54
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Feb 2016
رتبه:
23
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2016-04-10 ساعت 10:53
(آخرین تغییر در ارسال: 2016-04-10 ساعت 10:55 توسط مارال6.)
جینی دختر کوچولوی زیبا و باهوش پنج ساله ای بود که یک روز همراه مادرش برای خرید به مغازه رفته بود، چشمش به یک گردن بند مروارید بدلی افتاد که قیمتش 5 دلار بود،چقدر دلش اون گردنبند رو می خواست. پس پیش مادرش رفت و از مادرش خواهش کرد که اون گردن بند رو براش بخره
مادرش گفت : خب! این گردنبند قشنگیه، اما قیمتش زیاده،اما بهت میگم که چکار می شه کرد! من این گردنبند رو برات می خرم اما شرط داره : " وقتی رسیدیم خونه، لیست یک سری از کارها که می تونی انجامشون بدی رو بهت می دم و با انجام اون کارها می تونی پول گردن بندت رو بپردازی و البته مادر بزرگت هم برای تولدت بهت چند دلار هدیه می ده و این می تونه کمکت کنه .جینی قبول کرد. او هر روز با جدیت کارهایی که بهش محول شده بود رو انجام می داد و مطمئن بود که مادربزرگش هم برای تولدش بهش پول هدیه می ده.
بزودی جینی همه کارها رو انجام داد و تونست بهای گردن بندش رو بپردازه. وای که چقدر اون گردن بند رو دوست داشت.همه جا اونو به گردنش می انداخت ؛ کودکستان، رختخواب، وقتی با مادرش برای کاری بیرون می رفت، تنها جایی که اون رو از گردنش باز میکرد تو حمام بود، چون مادرش گفته بود ممکنه رنگش خراب بشه!
پدر جینی او را خیلی دوست داشت. هر شب که جینی به رختخواب می رفت، پدرش کنار تختش روی صندلی مخصوصش می نشست و داستان دلخواه جینی رو براش می خوند. یک شب بعد از اینکه داستان تموم شد، پدرجینی گفت : - جینی ! تو منو دوست داری؟ -
اوه، البته پدر! تو می دونی که عاشقتم.
-پس اون گردن بند مرواریدت رو به من بده!
نه پدر، اون رو نه!
اما می تونم عروسک مورد علاقمو که سال پیش برای تولدم بهم هدیه دادی بهت بدم، اون عروسک قشنگیه ، می تونی تو مهمونی های چای دعوتش کنی، قبوله؟
-نه عزیزم
اشکالی نداره. پدر گونه هاش رو بوسید و نوازش کرد و گفت : "شب بخیر کوچولوی من."
هفته بعد پدرش مجددا ً بعد از خوندن داستان ،از جینی پرسید: - جینی! تو منو دوست داری؟
اوه، البته پدر! تو می دونی که عاشقتم.
- پس اون گردن بند مرواریدت رو به من بده!
- نه پدر، گردن بندم رو نه، اما می تونم اسب کوچولو و صورتیم رو بهت بدم، اون موهاش خیلی نرمه و می تونی تو باغ باهاش گردش کنی، قبوله؟
- نه عزیزم
-باشه ، اشکالی نداره! و دوباره گونه هاش رو بوسید و گفت : "خدا حفظت کنه دختر کوچولوی من، خوابهای خوب ببینی."
چند روز بعد ، وقتی پدر جینی اومد تا براش داستان بخونه، دید که جینی روی تخت نشسته و لباش داره می لرزه. جینی گفت : " پدر ، بیا اینجا." ، دستش رو به سمت پدرش برد، وقتی مشتش رو باز کرد گردن بندش اونجا بود و اون رو تو دست پدرش قل داد.
پدر با یک دستش اون گردن بند بدلی رو گرفته بود و با دست دیگه اش، از جیبش یه جعبه ی مخمل آبی بسیار زیبا رو درآورد. داخل جعبه، یک گردن بند زیبا و اصل مروارید بود. پدرش در تمام این مدت اونو نگه داشته بود. او منتظر بود تا هر وقت جینی از اون گردن بند بدلی صرف نظر کرد ، اونوقت این گردن بند اصل و زیبا رو بهش هدیه بده!
خب! این مسأله دقیقا ً همون کاریه که خدا در مورد ما انجام می ده. او منتظر می مونه تا ما از چیزهای بی ارزش که تو زندگی بهشون چسبیدیم دست برداریم، تا اونوقت گنج واقعی اش رو به ما هدیه بده. به نظرت خدا مهربون نیست ؟! این مسأله باعث شد تا درباره چیزهایی که بهشون چسبیده بودم بیشتر فکر کنم. باعث شد ، یاد چیزهایی بیفتم که به ظاهر از دست داده بودم اما خدای بزرگ، به جای اونها ، هزار چیز بهتر رو به من داد. یاد مسائلی افتادم که یه زمانی محکم بهشون چسبیده بودم و حاضر نبودم رهاشون کنم، اما وقتی اونها رو خواسته یا ناخواسته رها کردم خداوند چیزی خیلی بهتر رو بهم داد که دنیام رو تغییر داد.
دوستان میگن ماه رجب ماه برآورده شدن آرزوهاست..امیدوارم خیر خدا برای شما با آرزوتون در یک راستا باشه.. در نهایت اینکه به خدا اعتماد کنید.
روز و روزگــارتون خوش.
من چو باران بر همه جا باریده ام
ارسالها: 38
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2014
رتبه:
11
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2016-04-10 ساعت 08:49)behbod نوشته: (2016-04-10 ساعت 04:53)kkr200 نوشته: (2016-04-09 ساعت 17:39)behbod نوشته: داداش منم مثه خودت دانشجو ام و باید وثیقه بزارم ولی فکر نمیکنم با ویزای آمریکا بتونی بیای ایران و شاد و خرم بری آمریکا ...
نه دیگه مقصد رو که میپرسن یه بلیط باید نشون بدی ..
من تا حالا سفر خارجی نرفتم ولی شنیدم حتی موقع ورود به گیت پاسپورت ها رو چک میکنن و اگر ببینن برای آمریکا ویزا داری ...
سلام.
اطلاعات شما من رو متعجب می کنه. احساس میکنم آنچه شنیده اید بیشتر شایعات بوده تا واقعیت.
برادر بنده الان در ایالت فلوریدا مشغول تحصیله و اتفاقا اولین اقداماتش برای اخذ ویزا رو قبل از سربازی انجام داد و البته ناچار شد که مبلغ وثیقه رو بگذاره تا بهش مجوز خروج بدن، اما نکتهء ویژه اینه که اگر شما از دانشگاه آمریکایی پذیرش داشته باشین (فقط درجه یک ها)، بهتون مجوز دو بار خروج میدن. یعنی یک بار برای گرفتن ویزا و یک بار هم رفتن به دانشگاه. اما برای کشورهای دیگه فقط مجوز یک بار خروج میدن. نکتهء مهم دیگه اینه که این مجوز رو باید قبل از گرفتن گذرنامه تهیه کنن، چون افراد عادی برای گرفتن گذرنامه باید حتما وضعیت نظام وظیفه شون شفاف باشه (تکمیل یا معاف). تعداد دفعات خروج از مرز هم توی صفحه دوم گذرنامه درج میشه (توی گذرنامه های عادی درج شده «به دفعات» اما توی این گذرنامه ها درج میشه «یک بار» یا «دو بار») و بعد از (مثلا دو بار خروج) کلا گذرنامه بی اعتبار میشه و باید تعویض بشه. متاسفانه برادر من هم با اینکه دو بار به سفارت مراجعه کرد، بهش ویزا ندادند و تنها راهی که براش موند این بود که بره سربازی و البته دو سال بعد وقتی پایان خدمت گرفت دوباره اقدام کرد و ویزا هم گرفت و رفت.
احتمال میدم علت اینکه این دوستان شما مشکلاتی داشتن، یا نقص مدارک بوده و یا عدم رعایت ترتیب مراتب اداری. وگرنه از اداره نظام وظیفه تا وزارت علوم و بانک و اینها همه خیلی خوب همکاری میکنن و وقتی میفهمن که مسافر کجایی بیشتر از حسادت، یه آه حسرت بار میکشن و ازت خواهش میکنن که یه جوری به خودشون یا برادرزادهء خانومشون یه راهنمایی بدی!!!
مضافاً عرض کنم که این فروم روی بحث های مهاجرتی از طریق ویزای تنوع زیسیتی (DV) متمرکز شده که از طریق قرعه کشی افراد رو انتخاب میکنن. بنابراین بسیاری از مسائل و مشکلات ویزاهای دیگه رو نخواهد داشت.
از طرف دیگه، اگر شما در لاتاری (همون قرعه کشی) شرکت کردین و مشکل سربازی دارین، در نظر داشته باشین که خروج از کشور براتون یه دردسر خیلی جدی میشه، مخصوصاً اگر قصد داشته باشین از طریق وثیقهء دانشجویی خارج بشین:
1- باید از یه دانشگاه معتبر پذیرش داشته باشین
2- گذرنامهء شما اعتبار 5 ساله نخواهد داشت و بلکه اعتبارش دو ساله هست و بعد از دو سال برای تمدید از طریق سفارت باید اقدام کنین (در کشور آمریکا سفارت پاکستان اینکار رو میکنه)
3- حتی اگر گذرنامهء «دو بار خروج» رو داشته باشین، باید دقت کنین که گذرنامهء شما دقیقا شش ماه بعد از اولین خروج، دیگه قابل استفاده برای خروج دوم نخواهد بود. این در حالیه که اگر در لاتاری برنده بشین و کلیرنس بخورین، ممکنه بیشتر از شش ماه برای دریافت پاسخ کلیرنس معطل بشین.
4- اگر حتی تمام موارد فوق رو به خیر رد کنین و عازم سرزمین عجایب بشین، اولین باری که به ایران وارد بشین، گذرنامه تون باطل میشه و ممنوع الخروج میشین تا وقتی که خدمت سربازی رو تکمیل کنین و اگر مدت اقامت تون بیشتر از 5 سال بوده باشه، دیگه وثیقه رو پس نمیگیرین. مگر اینکه اونقدر اونجا بمونین تا 39 سالتون تموم بشه و بعد با پرداخت مبلغ جریمه های اضافی، معافیت ساکنین خارج از کشور رو دریافت کنین.
بهتون اطمینان میدم اگر به هر طریق و با هر سختی و مشقتی که باشه، اگر بتونین معافیت یا پایان خدمت رو بگیرین، خیلی ساده تر از اینه که برنده بشین و بخاطر فرار از خدمت دچار اینهمه مشکلات جانبی بشین.
روز بخیر.
شکست خوردن پایان راه نیست. فقط یک سطر از کتاب تجربه است. نقطه سر خط!
شرکت در DV از 1994 الی 2014 - سال 2015 برنده شدم اما کارنت نشدم. نقطه سر خط!!
شروع سطر بعد: شرکت در DV های بعدی، اقدام برای پذیرش دکترا و ...