ارسالها: 199
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2014
رتبه:
28
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
صبح بر همه منتظران بخیر و نیکی .
2015 HAS NOT BEEN SELECTED
2016 HAS NOT BEEN SELECTED
2017 HAS NOT BEEN SELECTED
2018 کی مرده کی زنده ؟
دست به هرجای جهان که کشیدیم سر بود و بالا رفتن مشکل
ارسالها: 127
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2015
رتبه:
23
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2016-04-18 ساعت 08:31)payamshad نوشته: صبح بر همه منتظران بخیر و نیکی .
پیام جان خوشحالم که برگشتی. البته دیروز هم پیامت را دیدم در فروم. پارسال بیشتر فعال بودی. انشالله امسال اسمت دیگه در میاد به امید خدا.
به قول یکی از دوستان، انسان با HOPE زندس
ارسالها: 127
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2015
رتبه:
23
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2016-04-18 ساعت 08:27)farhanadmin نوشته: (2016-04-18 ساعت 05:22)amirmc نوشته: (2016-04-17 ساعت 13:27)farhanadmin نوشته: سلام دوستان
من حداکثر سی میلیون تومن میتونم تبدیل به دلار کنم، اگر برای رفت و آمد به ترکیه پول کم نیارم. تازه بعد از صاف و صوف کردن اقساط بانک ها
حالا این سی میلیون حدود 8500 دلار میشه. به نظرتون کافیه؟ من یازده سال سابقه مرتبط با رشته تحصیلی ام که لیسانس نرمافزار هست دارم، هر کاری که حقوق خوب داشته باشه هم حاضرم انجام بدم که بر نگردم. در ضمن هیوستون رو در نظر دارم برای کار و زندگی
دوست من، 8500 دلار که خیلی خیلی کمه. من نمی دونم چرا برخی از دوستان، جناب babisondos را باور نمی کنن که می گوید 100 میلیون. باور کنین ایشون البته تمام هزینه رو هم خیلی متوسط بیان کردن ولی دیگه خدایی 8500 تا واقعا کمه. پس چطوری می خواهید اون چند ماه را به صرف اینکه کسی تو هیوستون را نداشته باشید دوام بیارید. تازه این پول را هم که می گید برای خرج ترکیه، بلیط هواپیما هست. پس تا رسیدین اونور چی؟
نظر من با tenardi2bai نزدیک تره.
مطمین باشین این پول برای سفر به سرزمین مثلا رویاها اصلا کافی نیست. همینطور هم شما فرمودید هرکاری اگر درآمدش خوب باشه؟؟!
بایستی چند ماه اول را هر کاری که گیر آوردین که حقوقش بین 8 تا 12 دلار در ساعت بود حتما بچسبید، بقول دوستمون تو آمر یکا ایشون از کارگری شروع کردن چنانچه اگر زبان بلد نباشید یا حتی در حد کم.
با آرزوی موفقیت شما در این مرحله از قرعه کشی
Peace
من چکار کنم؟ عاشق رفتنم، پول هم ندارم، اگر وضعم خوب بود که نمیرفتم، اینجا خیلی تحف فشار هستم، البته پس از سالها کار تونستم فشار رو کم کنم، این پول هم از راه رهن دادن خونه ام جور میکنم، و همینطور هزینه های دیگه ام هم از فروش ماشینم که یه پراید هست، من مثل شماها پول و سرمایه ندارم، با دوازده سال سابقه کار به عنوان نیروی پیمانکاری در دولت، متاسفانه امیدی به آینده ندارم. مسایلی هم هست که اینجا نمیشه مطرح کرد، کلا میخوام فرار کنم. شاید نهایتش بتونم ده هزار تا با خودم ببرم. ولی اگه رفتم، تمام تلاشمو میکنم که برنگردم، چون هیچی دیگه ندارم
سخت نگیر دوست من همه چی انشالله درست می شه. من همون خونه اش رو هم که شما می خواهید رهن بدین هم ندارم. خیلی ها هم با سرمایه اندک برای خودشون زندگی خوبی فراهم کردن.
به قول یکی از دوستان، انسان با HOPE زندس
ارسالها: 1,148
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2013
رتبه:
94
تشکر: 46
33 تشکر در 10 ارسال
اینجا ساعت 9:30 شبه دارم میرم بار فردا میام براتون بیشتر میگم فعلا
Its not who I am underneath, but what I do that defines me
Его не кто я под ним, но то, что я делаю, что определяет меня
تاریخ آن سرزمین با "میلاد"
و تاریخ سرزمین من با "هجرت" آغاز میگردد...!
2015 = GOD DAMN IT
2016 = GOD DAMN IT
2017 = GOD DAMN IT
2018 = GOD DAMN IT
2019 = ?GOD ?What
ارسالها: 182
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2011
رتبه:
27
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
با سلام به همه دوستان
هر کسی از نظر خودش تعبیرات و تاویلات رو میاد مینویسه و هیچ کسی از زندگی و مشکلات شخص دیگه خبر نداره.
در مورد دیگران پیشداوری نکنیم. در اینجا کسانی هستند که میخوان فرار کنن،هستند کسانی که میخوان برن تفریح کنن،هستند کسایی که میخوان برن زندگی کنن و هزار دلیل و منطق دیگه که از نظر خودشون درسته و حتی نمیتونن اینجا بیان کنن. کسی که میگه اینقدر دارم چرا میخندین بهش؟؟؟ هان چون کمتر داره؟؟؟؟ کسی که زیاد داره تمسخر میکنین؟؟؟؟ آخه چرا؟؟؟؟؟؟ لطفا خواهشا در مورد کسی پیش داوری نکنیممممممم. خواهش دارم از همتون.
یاد کتاب بوف کور صادق هدایت افتادم:
“در زندگي زخمهايي هست كه مثل خوره در انزوا روح را اهسته مي خورد و مي تراشد.
اين دردها را نمي شود به كسي اظهار كرد چون عموما عادت دارند كه اين دردهاي باورنكردني را جزو اتفاقات و پيش آمدهاي نادر و عجيب بشمارند و اگر كسي بگويد يا بنويسد مردم بر سبيل عقايد جاري و عقايد خودشان سعي مي كنند ان را با لبخند شكاك و تمسخراميز تلقي كنند.
زيرا بشر هنوز چاره و دوائي برايش پبدا نكرده و تنها داروي فراموشي ...... ”
یه داستان دیگه هم دارم:
در کوپه قطاری یک زن تنها و یک مرد با دو فرزند کودکش بودند.کودکها بازی گوشی میکردند و پدر به آنها هیچی نمیگفت و در حال و هوای خود فرو رفته بود زن از شیطنت های بچه ها کلافه بود......زن بعد از مدتی با عصبانیت به مرد(پدر بچه ها) گفت: واقعا متاسفم که به فرزندان خود چیزی نمیگویید و در حال هستینو اینگونه رفتار میکنن.
مرد در جواب گفت: من باید به بیمارستان جهت تحویل جنازه بروم و نمیدانم که خبر مرگ مادر فرزندانم را چگونه به آنها بگویم!!!!!!!!!!!!!!!!!
لطفا پیش داوری نکنیم و در مورد انسانها زود قضاوت نکنیم.
شاد باشید عزیزان
و در نهایت پوزش میطلبم اگر کسی رو اینجا آزرده خاطر کردم.
امضاء: یک منتظرو دیگر هیچ
ارسالها: 382
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2013
رتبه:
75
تشکر: 1
0 تشکر در 0 ارسال
روبرویم رد شدی، یک آن پریشان می شوم
محو آن زیبایی ات، در شهر تهران می شوم
از تو می پرسم مرا ،در خاطرت داری هنوز؟
از جواب منفی ات، من مثل طوفان می شوم
بغض سختی می شود، از پاسخت در قلب من
زیر باران از غمت ،من همچو باران می شوم
از کنارم رد شدی، بی آنکه بشناسی مرا
از دوباره آتشی، در عشق سوزان می شوم
پشت سر چرخیدی و دیدی نگاه خسته ام
بعد از آن از رفتنت، تنهای دوران می شوم
با نگاه آخرم ، بغضت به چشمانت شکست
از صدای گریه ات، چون ابرِ گریان می شوم
شاعر: خودم
ارسالها: 54
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Feb 2016
رتبه:
23
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
یادت باشدکه اگر:
دنیایت کوچک باشد همه چیز را بزرگ میبینی.
غمها هر کدام برایت دیواری میشوند که جلو تو و خوشبختی ات را سد میکنند.
غصه ها همانند دیوها در افسانه ها میشوند و
تو را به وحشت می اندازند.
اما اگر دنیایت بزرگ باشد و با نگاهی زیبا به دنیا بنگری
تمام غمها و غصه ها برایت کوچک می شوند.
آنقدر کوچک و حقیر که با تبسم به آنها می نگری و
تو همیشه پیروز میدانی
قانون زندگی٬ قانون باورهاست
من چو باران بر همه جا باریده ام
ارسالها: 182
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2011
رتبه:
27
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
به هوشنگ گلشیری
قناری گفت: ــ کُرهی ما
کُرهی قفسها با میلههای زرین و چینهدانِ چینی.
ماهی سُرخِ سفرهی هفتسیناش به محیطی تعبیر کرد
که هر بهار
متبلور میشود.
کرکس گفت: ــ سیارهی من
سیارهی بیهمتایی که در آن
مرگ
مائده میآفریند.
کوسه گفت: ــ زمین
سفرهی برکتخیزِ اقیانوسها.
انسان سخنی نگفت
تنها او بود که جامه به تن داشت
و آستینش از اشک تَر بود.
""زنده یاد احمد شاملو""
امضاء: یک منتظرو دیگر هیچ