ارسالها: 268
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Jan 2016
رتبه:
18
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
تقریبا 2 سالی میشه که یکی از دوستام به همراه خانوادش به کالیفرنیا رفتن
وقتی راجع به زندگیشون و مخارجشون میپرسیدم شاخ در می آوردم آخه به پول ایران خیلی میشد اونم با دلار 3 هزار تومن
ولی وقتی درآمد خانوادشو پرسیدم اول اون شاخی که در آورده بودم فروکش کرد و بعدش دوباره یه شاخ در آوردم آخه درآمدشون هم خیلی بالا بود باز به دلار 3 هزار تومن
در کل توضیح میداد که با همه هزینه ها باز هم یه پولی تهش میمونه و میتونن یه ذخریه ای داشته باشن و وضعشون کاملا مساعد هست
راجع به یه چیزی ازش پرسیدم
لحظه ورود به کالیفرنیا، لحظه پیاده شدنش از هواپیما و وارد شدن به فرودگاه اولین حسی که بهش دست داد
جواب داد: اصلا نمیدونستم کجام، مثله موقعی که آدم کاملا مست میشه، اینقدر دل شوره داشتم که زمین و زمان دور سرم میچرخید جلوی پله های هواپیما وایساده بودم و به هیچی فکر نمیکردم، انگار مغزمو از سرم در آوردن
با صدای مهماندار هواپیما و لبخندی که داشت به خودم اومد، میپرسید خوبی؟
یه کم خودمو جمع و جور کردم و راه افتادم به این فکر میکردم که همه اینجا خارجی هستن و الان که من وارد گیت ورودی فرودگاه شم همه میفهمن من ایرانی هستم و نگام میکنن...
وقتی وارد شدم مثلِ این بود که از یه جای تاریک وارد یه جای روشن بشی، مثه این بود که یه فیلم با صحنه آهسته یهو رو دور نرمال بیوفته
همه اون فکر ها مثله پرنده پر زدن و رفتن، نه تنها کسی چپ چپ نگام نمیکرد بلکه همه مشغول کارشون بودن، کسی به کسی کاری نداشت
جدا از همه اینها همش به خودم میگفت اگه بابام نیومده باشه فرودگاه چی؟ اگه ترافیک باشه! من کجا برم من که جایی رو بلد نیستم
که وقتی بابام رو دیدم و اون هم منو دید همه استرسم از بین رفت
Life Is a One Way Road, Don't Focus On What's In The End
Enjoy Every Moment of This Passing Road
ارسالها: 131
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Nov 2015
رتبه:
36
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
2016-01-20 ساعت 14:32
(آخرین تغییر در ارسال: 2016-01-20 ساعت 14:32 توسط Pakpourasghar.)
(2016-01-20 ساعت 09:27)kkr200 نوشته: برای همینه که من عاشقِ شارلوتم و قصد دارم برم اونجا
هم هنوز خیلی رشد نکرده هم آرامش داره هم توش کار زیاده
مخصوصا برای رشته من " مدیریت بازرگانی "
رفتين دست مارو هم بگيرين...
روي كاغذ خم شده بود
بنويسد «آزادي»
بالای سرش
بيست قرن پرنده بود
كه در هوا ميچرخيد
هر دور خستهتر
هر دور، بالاتر و، دورتر.
ارسالها: 749
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2008
رتبه:
53
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
دانووش جان مدیریت شغل خیلی حساسیه حواست باشه اف بی آی چک نخوری داداشم
برنده خوش شانس
مرغی که انجیر میخوره نوکش کجه
ارسالها: 128
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2013
رتبه:
18
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
ارسالها: 131
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Nov 2015
رتبه:
36
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
(2016-01-20 ساعت 14:50)kkr200 نوشته: (2016-01-20 ساعت 14:32)Pakpourasghar نوشته: (2016-01-20 ساعت 09:27)kkr200 نوشته: برای همینه که من عاشقِ شارلوتم و قصد دارم برم اونجا
هم هنوز خیلی رشد نکرده هم آرامش داره هم توش کار زیاده
مخصوصا برای رشته من " مدیریت بازرگانی "
رفتين دست مارو هم بگيرين...
من که کوچیک شمام
4 تا ایرانی دور هم باشیم که آب روغن قاطی نکنیم
کار هم ردیف میشه، برا کار رالی هم میشه رفت تقریبا نیم ساعت فاصله داره با شارلوت فکر کنم
شما لطف دارين داداش
روي كاغذ خم شده بود
بنويسد «آزادي»
بالای سرش
بيست قرن پرنده بود
كه در هوا ميچرخيد
هر دور خستهتر
هر دور، بالاتر و، دورتر.
ارسالها: 128
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2013
رتبه:
18
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
ارسالها: 256
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2015
رتبه:
31
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام
کی کی ار 200 عزیز ممنون بابت پستهای مفیدی که میزاری و انرژی زیاد و خوبی که منتقل میکنی
به نظر شما و البته همه دوستان،ایالت و شهری که از لحاظ آب و هوا چهار فصل باشه و شرجی نباشه کجاها هستش؟و اینکه بهترین از لحاظ پیدا کردن کار و کم بودن هزینه زندگی کجاست؟
ارسالها: 256
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2015
رتبه:
31
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
ی سوال دیگه هم داشتم،اینکه بخوای با یک خانواده عمه ریکایی هم خونه بشی یا ی اتاق اجاره کنی ازشون،تقریبا به طور متوسط چقدر اجاره میگیرن؟زندگی کردن باهاشون چطوره؟
ارسالها: 382
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2013
رتبه:
75
تشکر: 1
0 تشکر در 0 ارسال
تبريك عرض ميكنم دانوش جان
Kkr200 نوشته هات عاليه