کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
سفرنامه
در اینجا یک جمع بندی کلی از برخی هتلهای آنکارا را طبق نظر شخصی خودم مینویسم:
1-هتل بیوک ارشان (3ستاره)محاسن:ارزان بودن. نزدیکی به سفارت. نزدیکی به امکانات شهری .اینترنت مجانی.معایب:نداشتن سیستم گرمایش و سرمایش مناسب. اتاقهای کوچک و بد بو و در مجموع یک هتل قدیمی و نخ نما با بدترین صبحانه ممکن.
2-هتل ددمان(5ستاره) محاسن:اتاقهای بزرگ و نسبتا مجهز .اینترنت مجانی .لابی نسبتا خوب .سالن ورزشی و سونا .نزدیکی به بلوار آتاتورک و سفارت و صبحانه مفصل.معایب:بالانس نبودن قیمت نسبت به امکانات. شلوغ بودن بیش از حد به علت برگذاری مداوم همایش ها و عروسی های مختلف در تالار های هتل.
3-هتل سگمان(4ستاره) محاسن :به سفارت از ددمان نزدیک تر است. نسبت به بهای پرداختی امکانات توجیه پذیرتری دارد.معایب:قدیمی تر بودن نسبت به ددمان و لابی نسباتا کوچک.
4-هتل(4ستاره)ALBA محاسن:نزدیکی به مرکز پر جنب و جوش شهر .داشتن سالن spaو لابی مجهز. صبحانه عالی و ساختار عالی هتل در مجموع که حتی با وجود4ستاره بودن از هتل 5ستاره ددمان نیز بهتر است و البته دور از دسترس دلال های مفتخور و کلک بازی مثل تهران تراول است.معایب:نسبت به هتل های فوق کمی از سفارت دورتر است(حدود 10دقیقه).
5-هتل (5ستاره) rixosمحاسن: یک هتل فوق العاده عالی با اتاقهایی کامل و بی نقص درست روبروی سفارت.معایب:اینترنت پولی.نسبتا از مرکز شهر دورتراست.قیمت نسباتا گران(شبی135$)که با این وجه میتوانید به هتل LUXUR لاس وگاس بروید!!

پاسخ
تشکر کنندگان: ccpj ، hasti_banoo ، sasan_rock ، هموطن ، frozen mind ، girl ، msar
(2010-09-25 ساعت 12:09)samba نوشته:  سلام دوستان
بد نیست که کمی هم درباره "استرس" بنویسید و کسانی را که در آینده قرار است این نوع استرس را تجربه کنند راهنمایی کنید.

به نظر من اگر میخواهید استرس کمی در روز مصاحبه داشته باشید نکات زیر را رعایت کنید:
1-شب قبل از مصاحبه خوب استراحت کنید و روز مصاحبه زود بیدار شوید و در صورت امکان قبل از صبحانه کمی پیاده روی و یا ورزش کنید.
2-روز مصاحبه تا حد ممکن سعی کنید شاد باشید لبخند بزنید و به خودتون تلقین مثبت بدهید.
3-به هیچ عنوان به جزئیات بی استفاده ای که در برخی سفرنامه ها به اونها اشاره میشه فکر نکنید مثل اینکه چند تا در قبل از ورود به سالن هست و یا در ها تق تق صدا میده یا اینکه سالن چند در چند هست و....فقط به دو چیز فکر کنید اول اینکه چرا اونجا هستید و دوم اینکه ویزا را خواهید گرفت یعنی از دیدگاه روانشناسی فقط به هدف ونتیجه.پرداختن و مشغول کردن فکرتان به جزئیات بی مصرف که در قبل اشاره شد فقط استرس شما را زیاد خواهد کرد.
پاسخ
تشکر کنندگان: mehdi_behzadi ، frozen mind ، sasan_rock ، has55 ، SAEED 60 ، msar
این 3-4 روز تاخیر در نوشتن سفرنامه را به حساب تنبلی نزنید ، از بس کار اداری داشتم که فرصت سر خاراندن نمانده بود.
با این حال از اونجایی که کوچکترین کاری که در برابر اطلاعات با ارزشی که از این سایت به دست آوردم میتونم انجام بدم ، همین سفرنامه نویسیه.

پیش از سفر
دوهفته قبل از عید 89 ، مدارکی که nvc از ما خواسته بود را فرستاده بودیم. تا این که یواش یواش ( به طور میانگین هر دو هفته یکبار ) ایمیل هایی از nvc مبنی بر وجود نقص در مدارک دریافت میکردیم و البته به سرعت به جهت رفعش اقدام میکردیم .
خلاصه آخرین نامه ای که از nvc دریافت کردیم و در آن به کامل بودن پرونده و انتظار برای تعیین تاریخ مصاحبه اشاره شده بود ، روز 16 خرداد بود. از اون موقع فقط انتظار و انتظار تا اینکه درست در روز تولد 21 سالگیم ( یعنی 6 مرداد ) نامۀ روز مصاحبه که برای 2 ماه بعد ( 5 مهر ) تعیین شده بود ، به دستمون رسید.
من هم بلافاصله شروع به تحقیق برای هتل و بلیت کردم.تا اینکه بالاخره برای 19 sep بلیت ایران ایر رو خریدیم و هتل سه ستارۀ الیت رو رزرو کردیم. و یک ماه قبل از روز مورد نظرم برای آزمایشات پزشکی ( یعنی برای 20 sep ) از طریق سایت دکتر اونگان وقت گرفتم.

21 سالگی
قانونی که برای ویزاهای مهاجرتی نوشته شده صریحا اعلام کرده که فرزند شخص متقاضی در روز مصاحبه باید زیر 21 سال باشد.
من هم با استناد به این قانون که در چند جای مختلف خوانده بودم و با توجه به اینکه در روز مصاحبه من دقیقا 2 ماه از 21 سالگیم گذشته بود ، کلی استرس داشتم و تا حدی نا امید هم شده بودم. که از دوستان زیادی در این سایت راهنمایی خواستم ( از همه مخصوصا هستی بانو و بیدار عزیز تشکر میکنم ) و البته با nvc هم از طریق ایمیل و هم از طریق تلفن موضوع را پیگیری کردیم. که آنها در پاسخ گفتند چون شما در زمانی که کیس مراحال اصلی را گذرانده زیر 21 سال بوده اید ، مشکلی نخواهید داشت.

انجام آزمایشات پزشکی
صبح زود بعد از خوردن صبحانه راهی مطب دکتر شدیم ( به همراه مادرم ) . وقتی که من از دکتر گرفته بودم و اصلا توجهی به آن نشد برای ساعت 9 صبح بود. پیشنهاد میکنم خودتون رو درگیر وقت گرفتن نکنید . نمونه خون رو تازه ساعت 10.30 از ما گرفت و بعدشم عکس قفسه سینه که تا ساعت 12 – 12.30 طول کشید و ساعت 1.30 هم رفتیم برای معاینه دکتر.
اتفاق خاصی که قبلا دوستان نگته باشند ، نیفتاد. ولی خب با اینکه من تمام واکسن ها رو تهران زده بودم و 7 سالگی آبله مرغان هم گرفته بودم و جاشو به دکتر نشون دادم ريا، باز هم برای من و هم برای مادرم واکسنشو زد.
جالب بود که به مادر من گیر داده بود که تو سل داری یا در خانواده ات یکی داشته . مادر من هم میگفت نه آقای دکتر ، میگفت راستشو بگو . خود من هم که تا حالا نه سیگار کشیدم و نه لب به مشروبات الکلی زدم نزدیک به 10 دقیقه طول کشید تا دکتر رو راضی کردم که مواد مخدر مصرف نمیکنم.

هتل
هتل های سه ستاره آنکارا اصلا جای مناسبی برای اقامت یک خانواده برای 10-14 روز نیست. شاید از نظر بهداشت مشکلی نداشته باشند ولی محیط جالبی ندارند و اصلا نباید آنها را با هتل های سه ستارۀ ایران مقایسه کرد ( اشتباهی که ما کردیم) .
ما شب اول رو به اجبار در هتل الیت ماندیم و صبح با تور لیدر تماس گرفتیم که هتل ما رو عوض کنه. اصرار ما بر هتل ددمان بود ولی در اون زمان هیچ کدام از دو بلوک هتل اتاق خالی نداشت. تا اینکه به پیشنهاد تور لیدر به هتل سورملی رفتیم تا اگر از منطقه اش و کیفیت اتاق ها راضی بودیم به آنجا نقل مکان کنیم.
هتل سورملی یک هتل پنج ستاره با ظاهر یک هتل چهر ستارۀ معمولی در منطقۀ سیحیه قرار دارد که با ایستگاه مترو یک دقیقه پیاده فاصله دارد و میتوان برای رفتن به آنکا مال از آن استفاده کرد ( با فاصلۀ 3 ایستگاه) . با شهر بازی و پارک بزرگی که در کنار اون قرار داره ، 15 دقیقه پیاده فاصله دارد . رستوران ها و فروشگاه های خوب و زیادی هم اطراف هتل هست. سرویس هتل هم به طور کل خیلی خوب بود. با این اوصاف خیلی سریع به هتل سورملی نقل مکان کردیم.
خلاصه اینکه از این انتقال و تعویض هتل بسیار راضی هستیم.

مصاحبه
27 sep قبل از تلفن پذیرش هتل ( که از شب قبل سپرده بودم تا 6 صبح تماس بگیرند) بیدار شدیم و بعد از حمام و چک کردن چندبارۀ مدارک برای صرف صبحانه به رستوران هتل رفتیم. و در نهایت ساعت 7.30 صبح ( یعنی یک ساعت قبل از زمانی که در نامه مشخص شده بود ) روبروی در سفارت و در صف انتظار بودیم . با توجه به اطلاعاتی که دوستان مهاجرسرایی عزیز داده بودند میدانستیم که برای ویزاهای اقامتی باید در سمت راست در سفارت تشکیل صف بدیم.
ساعت 8.15 نگهبان سفارت در را باز کرد و یکی یکی به ترتیب صف را به داخل خواند و بعد با توجه به چک لیست خودش و پاسپورت به داخل راه میداد.
قبل از سالن اصلی سفارت خانمی که به نظرم ایرانی بود مدارک مارو تحویل گرفت و با توجه به اینکه زبان مصاحبه فارسی باشه یا انگلیسی ، شماره ای به ما داد.
بعد از نیم ساعت شمارۀ ما برای انگشت نگاری افتاد و نیم ساعت بعد از انگشت نگاری هم نوبت مصاحبه شد.
اولین سوالی که از مادرم پرسید این بود که شوهرت کجاست ؟ چرا نیومده؟
که مادرم هم گفت چون شغل خوبی داشت و نمیخواست از دست بده ، دو سال بعد از ما به ما ملحق میشه.
بعد از شغل خاله ام که درخواست کننده و اسپانسر ما هست پرسید و از من راجع به کار که گفتم دانشجوام.
پرسید چند سالته ؟ منم با ترس و لرز گفتم 21 سالمه. گفت خیلی خوبه. ( به همین سادگی )
از سربازی پرسید و من هم کارت معافیم رو همراه با ترجمه نشونش دادم که گفت ترجمه اش رو برمیدارم.
خلاصه همه چیز داشت عالی پیش میرفت که یهو گفت tax return 2009 رو میخوام و تا اون نباشه نمیتونم کاری کنم. بعد هم سریع برگ آبی معروف رو برداشت و در قسمت توضیحاتش نوشت که چه چیزی رو میخواد و گفت بعد از اینکه تهیه کردی طبق زمانبندی که در برگه نوشته شده ( دوشنبه تا پنجشنبه از ساعت 13 تا 13/30 ) برای من بیار.
من هم بلافاصله رفتم دفتر ایران ایر که روبروی سفارت بود و بلیت رو یک هفته عقب انداختم ( البته ضرر هم دادیم) و بعد از رسیدن به هتل به خاله ام خبر دادم که سریع به دنبال تهیۀ tax return 2009 باشد. البته ناگفته نماند که من tax extension 2009 رو زمان مصاحبه تحویل داده بودم ولی مورد قبولشون نبود و خود tax return رو میخواستن.
خلاصه بعد از کلی اعصاب خردی و بعد از 12 ساعت tax return 2009 رو به هتل ما فکس کردن و من هم خوشحال و خندان ، فردا ظهرش رفتم سفارت و وقتی مدارک رو دادم گفت پس w2 2009 کجاست؟
من هم که کلی عصبانی شده بودم شروع کردم به داد و بیداد سر کنسول که چرا دیروز به من نگفتید و تو برگۀ آب ننوشتید . ضمنا کنسول هایی که برای دریافت نقص مدرک هستند فارسی بلد نیستند. ( یا شاید روزی که من اونجا بودم اینطور بود )
خلاصه گفت برو و فردا بیا.
من هم دوباره فردا با کل مدارکی خواسته بودند رفتم و برگۀ سفید ups رو گرفتم و 14 لیر برا هر کس ( یعنی جمعا 28 لیر ) پرداخت کردیم.
تا اینکه دقیقا سه روز بعد ، ساعت 1 ظهر تو لابی هتل تحویل گرفتیم.

اگر طولانی شد و چشم شما را آزرد ، پوزش می طلبم.
هرگونه سوالی داشتید و راهنمایی خواستید ، تا جایی که اطلاعاتم کمک کنه جوابگو هستم و دریغ نمیکنم.












آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم
یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم
پاسخ

از همه دوستانی که قبلاً سفرنامه نوشتند خیلی خیلی تشکر می کنم. من خیلی از آنها استفاده کردم. حالا هم برای ادای دینم به مهاجرسرا، تجربیات خودم رو از مصاحبه در ابوظبی اینجا می نویسم و امیدوارم مورد استفاده دوستان قرار بگیره. فقط چون سعی کردم همه جزئیات رو بنویسم خیلی طولانی شده. به خاطر همین سعی کردم با گذاشتن عنوان روی هر قسمت، سرعت پیدا کردن و پیگیری مطلب مورد نظرتون رو بیشتر کنم. اگه سؤالی هم داشتید در خدمت هستم.

مصاحبه من ساعت 8 صبح روز یکشنبه در ابوظبی تعیین شده بود. من ابتدا تصمیم داشتم که مستقیم پرواز به ابوظبی بگیرم و در ابوظبی مستقر بشم و همه کارهای مربوط به سفارت رو در ابوظبی انجام بدم. پیگیری کردم و فهمیدم که الاتحاد فقط سه پرواز در هفته به ابوظبی داره که روزهای یکشنبه، چهارشنبه و جمعه انجام میشه و پرواز ابوظبی به تهران ساعت 15:10 هستش. با توجه به اینکه پرواز برگشت دقیقاً همان روز مصاحبه انجام میشد و من نمی دونستم مصاحبه تا کی طول میکشه، این برنامه رو به اجبار کنار گذاشتم و مثل بیشتر دوستان تصمیم گرفتم که در دبی مستقر بشم و روز مصاحبه به ابوظبی برم.

برنامه ریزی: همانطور که می دونید، قبل از مصاحبه در سفارت باید دو کار رو انجام داد. یکی آزمایش پزشکی و دیگری پرداخت مبلغ 150 دلار در بانک NBAD (National Bank of Abu Dhabi). با توجه به مطالبی که دوستان در فروم نوشته بودند، تصمیم گرفتم که برای آزمایش به NMC برم. کلینیک NMC در دبی سه تا شعبه داره که هر سه کار Medical Examination برای سفارت رو انجام میدن و پاسخ رو 24 ساعت بعد بهتون تحویل میدن. خود کلینیک 24 ساعته باز هستش ولی ساعت کار برای آزمایش سفارت از 9 صبح تا 12 ظهر و از 4 تا 7 بعد از ظهر هست. روزهای جمعه هم باز هستند ولی کار سفارت رو به طور معمول انجام نمیدن مگر اینکه وقت قبلی در این روز بگیرید و مطمئن باشند که پزشک معتمد سفارت در کلینیک حضور داره. به همین علت روز جمعه رو برای پاسخ دادن در نظر نمی گیرند. چون مصاحبه من یکشنبه صبح بود، مجبور شدم که عصر پنج شنبه در کلینیک وقت بگیرم که جواب رو عصر روز شنبه بگیرم. صبح روز شنبه هم برای رفتن به بانک در نظر گرفتم. می خواستم سفر فشرده و کوتاهی داشته باشم به همین علت پنج شنبه رو روز رفت و دوشنبه رو روز برگشتم در نظر گرفتم.

رزرو بلیت هواپیما: از قبل تصمیم داشتم که به خاطر امنیت و راحتی سفر پروازم رو با ایرلاین امارات بگیرم مگر اینکه ساعت پروازش به من نخوره. امارات سه پرواز (نیمه شب، صبح و بعد از ظهر) در روز داره. من پرواز صبحش رو برای رفت و پرواز بعد از ظهرش رو برای برگشت گرفتم. پرواز رفت ساعت 10:40 به دبی و 13:10 نشستن در ترمینال 3 فرودگاه دبی و پرواز برگشت ساعت 18:45 به تهران و 20:25 نشستن در فرودگاه امام بود. قیمت کل بلیت هم 356 هزار تومان شد. با این حساب باید به محض رسیدن به هتل، به کلینیک می رفتم.

رزرو هتل: چون فرودگاه و کلینیک هر دو در منطقه دیره (Deira) بودند و بانک NBAD هم در دیره چند شعبه داشت، به همین دلیل بهترین محل برای گرفتن هتل همان منطقه دیره بود. هتل رو بنا بر تجربیات خوب قبلی از سایت Expedia گرفتم که حدود 350 هتل در دبی رو بهم پیشنهاد میداد. با بررسی موقعیت مکانی، امکانات و قیمت هتل ها، هتل 4 ستاره شرایتون دیره (Sheraton Deira) رو برای رزرو انتخاب کردم. قیمت عادی این هتل در Expedia حدود شبی 135 دلار هستش ولی در آن مقطع یک قیمت Promotion (که گاهی Expedia روی بعضی هتل ها در برخی از اوقات میده) داشت که همان اتاق رو شبی 80 دلار میداد. جالب اینه که بدونید قیمت همین اتاق در پذیرش هتل 1500 درهم (حدود 415 دلار) بود. این هتل رو برای 4 شب گرفتم که قیمت کل آن به اضافه مالیات و غیره 384.22 دلار شد.
نکات مهم: امکانات مهم اتاق شامل کتری برقی به علاوه دو عدد چای کیسه ای و نسکافه مجانی در هر روز، دو عدد آب مجانی در هر روز، اتو و سشوار در اتاق، تلویزیون LCD 32 اینچ و در آخر مینی بار پولی بود. در این هتل صبحانه شامل قیمت اتاق نمیشد و چون من کلاً آدم صبحانه خوری نیستم، همان کتری برقی و خریدن و خوردن کمی نان و مربا و یک لیوان آب میوه برای من کافی بود. قیمت مینی بار هم زیاد بود و من مینی بار رو خالی کردم روی میز و خریدهای خودم رو از سوپرمارکت های بیرون هتل داخل اون چیدم. در ضمن اینترنت وایرلس هم پولی بود که می تونستید دو گزینه روزی 90 درهم یا ساعتی 40 درهم رو انتخاب کنید. نرخ برابری دلار به درهم در هتل خیلی پایینه و 3.3 هستش در صورتی که در صرافی 3.6 هستش. نزدیک هتل سمت راست یک صرافی وجود داره. یک سوپر مارکت کوچیک 24 ساعته و یک سوپر مارکت بزرگ همون سمت راست پیدا میشه که می تونید خریداتون رو ازش بکنید. در آن اطراف هم کلی رستوران ایرانی و عربی و هندی و پاکستانی با قیمت های خوب پیدا میشه. حتی یک کله پاچه ای ایرانی هم همان اطراف هست. خلاصه منطقه خوبی داره و همه چیز در دسترسه.
البته توجه کنید که در دبی 4 تا شرایتون وجود داره و راجع به این یکی حتماً به عبارت دیره بعد از نام شرایتون توجه کنید.

روز اول – رفتن به هتل و کلینیک: بعد از یک پرواز راحت و بی دردسر به ترمینال 3 فرودگاه دبی رسیدم. همه چیز پرواز خوب بود و نیمی از فیلم داستان اسباب بازی 3 رو در هواپیما دیدم. فقط نکته مهم پرواز غذایش بود که شاید به مذاق خیلی ها خوش آیند نبود ولی من مشکلی نداشتم و همیشه در هر سفری سعی می کنم غذاهای همان کشور را تجربه کنم و لذت ببرم. ترمینال 3 فرودگاه که فقط مخصوص ایرلاین امارات هستش بر خلاف ترمینال 1 بسیار خلوت بود و وسعت بی نظیر و استثنایی داشت. همه کارها به سرعت پیش رفت و قبل از خروج از فرودگاه به مقدار مورد نیازم در این 4 روز دلار به درهم تبدیل کردم چون همیشه در همه فرودگاه ها یکی از بهترین نرخ های برابری رو پیدا می کنید. نرخ دلار به درهم در آن روز 3.6 بود. در بیرون از فرودگاه به سمت هتل تاکسی گرفتم. از قبل آدرس و نقشه هتل رو پرینت گرفته بودم ولی راننده با شنیدن نام شرایتون دیره راه افتاد. خوبی هتل های معروف همینه که معمولاً همه راننده ها می شناسند کجاست. هتل همانطور که از قبل بررسی کرده بودم بسیار نزدیک بود و بعد از حدود یک ربع به هتل رسیدم و مبلغ تاکسی هم 35 درهم شد. بعد از طی سریع مراحل Check-in در هتل راهی کلینیک شدم. این شعبه از کلینیک NMC که از آن وقت گرفته بودم از همه به هتل نزدیکتر بود و روبروی هتل Ramada Continental و جنب سوپر مارکت SANA بود. توجه کنید که راننده ها کلینیک NMC رو به همین نام اختصاری اش می شناسند و اگر بگویید New Medical Center معمولاً نمی شناسند. اگر باز هم نشناختند به هتل Ramada اشاره کنید حتماً خواهند شناخت. هزینه تاکسی 10 درهم شد.
نکات مهم: حواستون باشه که همه مدارک مورد نیاز کلینیک شامل پاسپورت، نامه سفارت، کیس نامبر (که البته در نامه سفارت نوشته شده)، سه عدد عکس، مدارک واکسیناسیون و شماره تلفن محل اقامتتون یا شماره موبایلتون در دبی رو همراه خودتون داشته باشید.

روز اول – پروسه انجام آزمایشات: اولین چیزی که توجهتون رو جلب می کنه اینه که تقریباً همه پرسنل شاغل در NMC هندی هستند. بعد از تحویل مدارک به پذیرش و مدتی انتظار، یکی پرستارها اومد و من رو با خودش به یکی از اتاق ها برد و در اونجا وزن، قد، فشار خون و دقت بینایی من رو گرفت و ثبت کرد و دوباره به محل پذیرش برگردوند و گفت منتظر بمونم. دوباره بعد از مدتی انتظار همون پرستار اومد و من رو به قسمت دیگه ای برد و بعد از پرداخت 50 درهم و گرفتن رسید، پرستار دیگه ای یک نمونه خون ازم گرفت و با همون پرستار قبلی به محل پذیرش برگشتم. بعد از گذشت مدت زمانی بازهم همون پرستار من رو به بخش رادیولوژی برد و بعد از پرداخت 125 درهم و گرفتن رسید، یک عکس X-Ray از سینه انداختند. این دفعه پرستار قبلی منتظرم نموند ولی قبلش بهم گفت که هر موقع کارت تموم شد بیا تو پذیرش و منتظر بمون. به پذیرش برگشتم و این دفعه بعد از گذشت مدتی طولانی تر به اتاق دکتر راهنمایی شدم. دکتر هندی ولی با چهره سفید و بسیار صبور و خوش برخورد بود و بسیار کم هم فارسی می دونست. نام بیماری هایی رو که باید در چک لیست علامت می زد رو ابتدا به انگلیسی و سپس به فارسی گفت که کمک خیلی خوبی بود چون نام خیلی ها رو به انگلیسی نمی دونستم. بعدش با بررسی کارت واکسیناسیونم گفت تا حالا آبله مرغان گرفتم که گفتم نه. چون من آبله مرغان نگرفته بودم تصمیم داشتم برای سلامتی خودم واکسن اون رو بزنم. بعد یک معاینه سریع کرد و همراه پرستارش به قسمت دیگه ای رفتیم که بعد از پرداخت 500 درهم (شامل 250 درهم معاینه دکتر و 250 درهم واکسن)، واکسن آبله مرغان رو بهم زدند. بعد دوباره به پذیرش برگشتم و بعد از اطمینان از پایان کار از کلینیک خارج شدم. کل پروسه حدود یک و نیم ساعت طول کشید و در برگشت تاکسی یک مقدار سخت پیدا شد و بیشترشون پر بودند. دوباره با 10 درهم به هتل برگشتم. شب هم خودم رو به یک شام مفصل ایتالیایی در رستوران هتل دعوت کردم که به صورت بوفه بود و هر چقدر خوراکی و نوشیدنی از هر نوعی میل می کردید میشد 109 درهم. جاتون خالی نوشیدنیش واقعاً عالی بود!

روز دوم – استراحت: روز دوم جمعه بود و تعطیل بود و کاری مربوط به مصاحبه انجام ندادم. فقط به استراحت و گردشی مختصر و انجام امور شخصی پرداختم.

روز سوم – پرداخت پول در بانک: نزدیک ترین شعبه بانک NBAD به هتل، شعبه Deira بود که روبروی هتل شرایتون کریک (Sheraton Creek) قرار داشت. با پرداخت 15 درهم با تاکسی به بانک رفتم. ورودی اصلی بانک با ورودی یک فروشگاه مشترک بود. بعد از ورود باید از دستگاه نوبت بگیرید. روی مانیتور دستگاه، آخرین گزینه Embassy/FOREX درج شده که برای گرفتن نوبت فشردم. در مدت انتظار، فرم پرداخت وجه رو از اولین میز کنار در گرفتم و پر کردم. به سرعت نوبتم شد و مبلغ رو به دلار پرداخت کردم و رسیدش رو دریافت کردم. کار به سرعت انجام شد و با تاکسی با مبلغ 15 درهم به هتل برگشتم.

روز سوم – دریافت نتیجه آزمایش: به کلینیک رفتم و با نشان دادن رسید و مدتی انتظار، پرستار دکتر با دو پاکت مهر شده آمد. یکی پاکت کوچک نتیجه آزمایش و معاینه دکتر بود و دیگری پاکت بزرگ X-Ray از قفسه سینه. بعدش پرستار دکتر کپی فرم واکسیناسیون پر شده توسط دکتر رو بهم داد که گوشش تاریخ یک ماه دیگه رو روش نوشته بود برای زدن یادآوری واکسن آبله مرغان. اینجا بود که چشممون به جمال یکی از فرم های پر شده توسط دکتر روشن شد که آن را حتماً اسکن می کنم و در اختیار دوستان می ذارم.

روز چهارم – مصاحبه در سفارت: ساعت 4 از خواب بیدار شدم و بعد از حمام کردن و خوردن صبحانه سبک و کلی ور رفتن با کراوات و کت و شلوار، ساعت 5:45 دم در هتل بودم. نگهبان هتل پرسید کجا میرم و آیا تاکسی می خوام یا با ماشین هتل میرم؟ منم ازش پرسیدم ماشین هتل چقدر میگیره تا ابوظبی. رفت پرسید و اومد گفت 450 درهم. منم گفتم 300 درهم میدم. دوباره رفت و این دفعه با راننده برگشت و راننده گفت تا حالا زیر 400 درهم نرفتم ولی قبوله بریم. اولش پشیمون شدم و تو دلم گفتم که این که اینقدر زود قبول کرد شاید تا 200 درهم هم راضی میشد ولی بعدش با نرخ 600 درهمی که قبلاً دوستان گفته بودند، ته دلم خودم رو راضی کردم که خوبه بابا گیر نده! در اصل دیره بیشترین فاصله رو از دبی تا ابوظبی داره و نمی دونم اگه با تاکسی میرفتم چقدر تاکسی متر شارژم می کرد. ورودی ابوظبی کمی ترافیک بود حدود 7:30 به دم در سفارت رسیدم. من فکر می کردم الان باید جزء اولین نفرها باشم ولی کاملاً اشتباه می کردم و کلی از ملت همیشه در صحنه در انتظار بودند. در ورودی سفارت نیمکت هایی رو با سایه بان چیده بودند که در کنار هرکدوم دو کولر کار می کرد. یک نگهبان هندی نامه سفارت و پاسپورت افراد منتظر رو چک کرد و افراد روی نیمکت اول رو به در ورودی هدایت کرد و افراد روی نیمکت دوم رو به نیمکت اول منتقل کرد. در ورودی افراد رو دو نفر به دو نفر پذیرش می کردند و با دستگاه چک آپ بدنی می کردند و بعد با عبور دادن وسایل از زیر اسکنر و تحویل موبایل و با گذشتن از حیاط به ساختمان دیگه ای برای مصاحبه وارد شدیم. در موقع ورود یک شماره دادند که برای نوبت مصاحبه صدا زده می شد. ساعت حدود 8:30 داخل سالن مصاحبه بودم در صندلی های انتظار بسیار خونسرد و آرام سؤال های احتمالی رو مرور می کردم. بعد از حدود نیم ساعت شماره من و کانتر مربوط اعلام شدم. فرد پشت کانتر مرد جوانی بود که به نظر عرب می رسید و انگلیسی رو با لهجه حرف می زد. اول از همه نامه سفارت و پاسپورتم رو خواست. رفت در بایگانی شون و پرونده فرستاده شده از طرف NVC رو پیدا کرد و آورد. بعد همه فرم های پر شده، عکس و کپی پاسپورت رو خواست. عکس ها رو روی فرم ها چسبوند و تو پرونده گذاشت. بعد فرم ها و مدارک مربوط به اسپانسر و مالیات و غیره رو خواست و بعد رسید بانک و پاکت کوچک کلینیک و شناسنامه و ترجمه اون رو خواست و به جز اصل شناسنامه که پس داد، همه اون ها رو همراه با اصل پاسپورت تو پرونده گذاشت و بعد رسید پرداخت 210 دلار پول رو بهم داد که در همون سفارت پرداخت کنم و برگردم همون کانتر. متأسفانه پول خرد نداشتم و 300 دلار به کانتر دریافت پول دادم که گفت خرد نداریم. گفتم درهم بدم گفت نه. گفتم خوب چی کار کنم گفت برو ببین تو سالن کسی داره! خلاصه مثل دستفروش ها راه افتادم تو سالن که کسی 100 دلار پول خرد داره که خوشبختانه یکی از هموطنان عزیز لطف کرد و خرد کرد. بعد از مهر کردن رسید به کانتر قبلی تحویل دادم و گفت برو بشین تا دوباره صدات کنن.
بعد از حدود یک ربع دوباره شمارم اعلام شد و به کانتر دیگه ای رفتم که فقط ازم اثر انگشت گرفت و نگاه کوتاهی به پرونده کرد و ازم پرسید تا حالا آمریکا رفتم یا نه و بعد گفت برو بشین تا دوباره صدات کنن.
این دفعه بعد از نیم ساعت نوبتم اعلام شد و رفتم برای مصاحبه اصلی. افسر مصاحبه کننده خانم میانسالی با موهای فر و بور بود و خیلی جدی و بی حوصله به نظر می رسید و انگلیسی صحبت می کرد. ابتدا با بالا بردن دست راستم قسم خوردم و سؤال ها شروع شد. ابتدا از شیوه و زمان آشنایی من و نامزدم پرسید و پرسید کی همدیگه رو دیدیم. بعد از پرسیدن تاریخ و مدت زمان و محل سفرهای مشترکمان به طور کامل، پرسید کی با هم نامزد کردید که گفتم. بعدش پرسید کار دولتی داشتی که گفتم نه. گفت حتی مدت زمان کوتاهی مثل یک هفته که گفتم نه. تو ذهنم آماده بودم که راجع به کار فعلیم توضیح بدم که یه دفعه پرسید که چرا می خوای بری آمریکا؟ جا خوردم و گفتم برای اینکه با نامزدم ازدواج و زندگی کنم. گفت چرا تو ایران با دختری آشنا نشدی و ازدواج نکردی؟ خیلی از این سؤال ها یکه خوردم چون اصلاً انتظار و آمادگی چنین سؤال هایی رو نداشتم و بعد از اون پرسید که چرا اون نمیاد با تو در ایران زندگی کنه و تو می خوای بری آمریکا. بعد پرسید آیا فردی از خانواده اون با من دیدار حضوری داشته و متقابلاً پرسید آیا فردی از خانواده من با نامزدم دیدار حضوری داشته؟ بعدش گفت آیا تصمیم دارم خانواده ام رو برای دیدار به آمریکا دعوت کنم که جواب دادم و بعد یک دفعه پرسید چرا حاضر شدم خانواده ام رو ترک کنم و آیا مادرم برام دلتنگ نمیشه؟ دیگه واقعاً از این سؤال هایی که اصلاً انتظارش رو نداشتم و شاید اصلاً هم سابقه نداشته خسته شده بودم! بعد پرسید آیا قصد دارم در آمریکا کار کنم که گفتم بله و گفت تا حالا دنبال کار بودم؟ بعد پرسید آیا قصد تحصیل در آمریکا دارم؟ سعی داشتم در جواب این سؤال های غیر منتظره یه جورایی دیپلماتیک جواب بدم که یه موقع سوتی تو حرفام در نیاره! بعد از اینکه یه مدتی مدارک رو ورانداز کرد گفت کی آماده ای بری آمریکا. گفتم من آماده ام و هر موقع ویزا بگیرم میرم. گفت حتی اگه الان بهت ویزا بدم آماده ای که بری؟ گفتم آره. گفت می تونی دو هفته تو امارات بمونی؟ از اینجا لحنش مهربون تر شده بود و منم احساس بهتری داشتم. گفتم دو هفته زیاده ولی یک هفته رو می تونم. گفت مدارکت کامل و خیلی قوی هستش و می تونی ویزا بگیری ولی نمی تونم قول بدم که تو یک هفته ویزات آماده بشه. بهتره پاسپورتت رو بهت تحویل بدم و برو دو هفته دیگه بیا ولی قبلش سایت رو چک کن. اگه تا بعد از دو هفته نتیجه ات تو سایت اعلام نشده بود، بهمون ایمیل بزن. و در ضمن توضیح داد که دیگه با من کاری ندارن و مصاحبم کامله و کس دیگه ای می تونه جای من پاسپورت رو تحویل بده و پس بگیره و گفت که پاسپورت رو یکشنبه ها تحویل می گیرن و پنچ شنبه ها پس میدن. ساعت 10:15 کار مصاحبه من در سفارت تمام شده بود.
هورااااااا. با وجود مصاحبه سختی که داشتم و جدی و خشک بودن افسر مصاحبه کننده، نتیجه عالی بود و عملاً کلیرنس بهم نخورد و این دو هفته هم زمان صدور ویزای نامزدی هستش. افسر کانتر بغلی یک خانم محجبه ای بود که خیلی خوش اخلاق بود و هی می گفت و می خندید ولی قبل از مصاحبه من همش احساس می کردم این خانمی که با من مصاحبه کرد به من میفته ولی برام خوب میاد و اگه اون افسر محجبه بهم بیفته بهم ویزا نمیده! و این خیلی برام جالب بود.
نکته مهم و قابل توجه تو سفارت این بود که هیچ کسی از نگهبان های هندی دم در تا افسرهای مصاحبه کننده یک کلمه هم به فارسی حرف نمی زدند در صورتی که قبلاً از دوستان طور دیگه ای شنیده بودم. شاید سیاست سفارت تغییر کرده باشه. تعداد زیادی از هموطنان برنده لاتاری 2011 هم آمده بودند که فکر کنم سری اول 2011 باشند.

روز چهارم – بعد از مصاحبه: طبق برنامه قبلی بعد از مصاحبه به مرکز نمایشگاهی ابوظبی رفتم که چسبیده به سفارت بود و ساختمان استثنایی و بی نظیری داره. شرکت محل کار من در آنجا غرفه داشت. مدتی در آنجا بودم و بعد از ظهر با راننده شرکت برگشتم هتل. بنابراین از هزینه و شرایط برگشت بی اطلاعم.

روز پنجم – برگشت به تهران: مقدمات پرواز برگشت هم خیلی خوب طی شد. ترمینال 3 خیلی خلوت بود و به سرعت کارها انجام شد. درهم های باقیمانده رو به دلار تبدیل کردم. نیمه آخر داستان اسباب بازی 3 رو هم در پرواز برگشت دیدم!

پاسخ
سلام.

ممنونم از لطف و توجهتون.

1. روال سفارت آمریکا در ابوظبی کمی با آنکارا فرق داره. در ابوظبی شما هیچ مدرک و فرمی رو قبل از مصاحبه ارسال نمی کنید و سفارت همه مدارک و فرم های مورد نظر رو در همون روز مصاحبه از شما تحویل می گیره.

2. مبلغ ویزای K1 همون 350 دلار هستش که باید 140 دلار رو در بانک مورد قبول سفارت قبل از مصاحبه واریز کنید و 210 دلار باقیمانده رو به صورت نقدی در سفارت پرداخت کنید. نمی دونم روال آنکارا هم اینجوره یا نه.

در ضمن بانک از من 150 دلار گرفت و هرچی به متصدی هندی بانک گفتم که 140 دلار هستش قبول نکرد و اصرار داشت که 150 دلاره و همون 150 دلار رو برام رسید کرد. منم دیگه برای 10 دلار زیاد بحث نکردم. تو سفارت هم وقتی طرف فرم 150 دلاری منو دید چیزی نگفت. حالا نمی دونم من زیاد دادم یا جداً مبلغ به 150 دلار افزایش پیدا کرده.

3. نه من معاف شده بودم و تو مصاحبه سؤالی هم راجع به سربازی از من نپرسید.
پاسخ
تشکر کنندگان: yami ، mehdi_behzadi ، mavarfan ، msar
سلام به همه دوستان،
روز و شبتون بخیر باشه. من 14 اکتبر 2010 برای مصاحبه ویزای نامزدی به امارات سفر کردم.
ویز ا و پرواز به امارات:
هزینه ی ویزای امارات برای دختر مجردی که زیر 30 سال هست و تنها سفر می کند حدود 115 هزار تومان است. تجربه ی من از سفر با ایران ایر خیلی خوشایند نبود، البته به علت تاخیر بسیار طولانی- 7 ساعته ای- که در پرواز برگشت دچارش شدیم. پرواز های خطوط هوایی العربیه که مستقیم به ابوظبی است، بر اساس بررسی هایی که من کردم ارزان تر از ایران ایر بود. اما فقط روزهای محدودی از ایران پرواز دارد. اطلاعات مربوط به پرواز ها را از اینترنت می شود پبدا کرد.
من چون دوستانی در دبی و ابوظبی داشتم، در هتل اقامت نکردم. اما می دانم که لیست اکثر هتل ها با اطلاعات کامل و عکسهایشان را می توان در سایت های مختلف اینترنتی پیدا کرد. در صورت داشتن کارت های اعتباری بین المللی به راحتی می توانید شخصا نسبت به رزرو آنلاین هتل مورد نظر اقدام کنید.

سیم کارت امارات: 12 اکتبر، ساعت 5 صبح از تهران پرواز کردم که حدودا یک ساعت تاخیر داشت. حدود ساعت 8:30 به دبی رسیدیم. سیم کارت ایرانسل اعتباری من در دبی آنتن نداشت. البته برخی در هواپیما می گفتند که هم سیم کارت همراه اول و هم ایرانسل در دبی کار می کنند. پس از پیاده شدن از هواپیما یک سیم کارت از فروشگاه داخل فرودگاه به قیمت 60 درهم خریدم که چون هنوز درهم خریداری نکرده بودم، معادلش 17 دلار پرداخت کردم. تمام اطلاعات مر بوط به هزینه های تماس داخل بروشور درج شده است. فروشنده گفت که حدود یک ساعت طول می کشد تا شماره و اطلاعاتم در سیستم ثبت شود و پس ار آن می توانم از سیم کارت استفاده کنم. البته کمتر از یکساعت طول کشید.مقداری درهم هم در صرافی همان فروشگاه گرفتم.

آزمایشات پزشکی: سپس با تاکسی فرودگاه مستقیم به پلی کلینیک ، مطب دکتر سلیمان رفتم، که در همین مهاجرسرا خونده بودم دکتر منصفی است و جواب آزمایشات را هم سریع آماده می کند. کرایه تاکسی حدودا 20 درهم شد. مسافت نزدیکی بود، شاید 5 دقیقه اگر اشتباه نکنم. آدرسش:
Office Number 106, 1st Floor, Al Wahda Building, Port Saeed, Deira, Dubai
Landmark: Opposite Commercial Bank of Dubai/ Above Ibn Sina Pharmacy
منشی، پاسپورت، appointment letter و 2 قطعه عکس را ازم خواست که البته نامه را بهم پس داد. بر اساس آنچه منشی دکتر می گفت برای انجام معاینات پزشکی باید حداقل 2 روز قبل از مصاحبه آنجا حاضر بود. بدون واکسن ، هزینه آزمایشات، عکس و معاینه دکتر 500 درهم بود. به من فقط واکسن سیاه سرفه زدند. و هزینه کل پزشکی من شد 650 درهم. من واکسن های زیر را در ایران زده بودم: هپاتیت، MMR، مننژیت، دیفتری و کزاز وآنفولانزا. یک عکس قفسه سینه بزرگ بهم دادن که تو سفارت هم نگرفتن، گویا باید با خودم ببرم آمریکا. حمل و نقلش هم داستان داره. برا ی اینکه گفتن نباید تا بشه . ای بابا!! بگذریم... دکتر سلیمان خیلی باحاله. منو صدا کرد به یک اتاق دیگه و عکس قفسه سینم را بهم نشان داد ، بعد بهم گفت: "اینجا رو ببین"، من گفتم الان ببین چه مشکلی دارم...بعد ادامه داد: " تو این قسمت میشه دید که عشق وجود داره، اما این عشق هنوز کامل مستقر نشده"، من خندیدم، گفتم: " خب البته، برا همین دارم با ویزای نامزدی میرم آمریکا که ازدواج کنم و مستقرش کنم."

بانک ملی ابوظبی: از منشی آدرس یه شعبه از بانک ملی ابوظبی را که باید پول توش واریز میکردم، پرسیدم. خیلی راحت رفتم آن سمت خیابان، نزدیک یک فروشگاه دی تو دی، ایستگاه مترو بود. به فروشنده بیلیت مترو گفتم کجا می خوام برم. او هم کارت مترو مخصوص آن مسیر را بهم داد. این کارت قابل شارز است و بستگی به تعداد سفر و مسیر قیمتش متفاوت است. فکر کنم کمترینش 5 .2 درهم بود، یعنی فقط یه سفر. کلا مترو خیلی از تاکسی ارزون تر است و تقریبا به همه جای دبی هم دسترسی دارد. حداقل کرایه تاکسی در دبی 10 درهم هست، یعنی ممکن است که تاکسی متر برای یک مسیر کوتاه 5 درهم را نشان دهد، ولی مسافر باید همان 10 درهم را پرداخت کند. هزینه سفارت در بانک را می شود به دلار پرداخت کرد...زاستی تو بانک از منم 150 دلار گرفتن. البته من اینقدر خسته بودم که اصلا یادم رفت بپرسم چرا اضافه دارن میگیرن!

سفر به ابوظبی: من شب را در دبی اقامت کردم . در منطقه ی جمیرا. عصر روز بعد به ایستگاه اتوبوسی رفتم که در انتهای خط متروی جبل علی- یا یک همچی اسمی بود- که 2 ایستگاه پایین تر از محل اقامت من بود. اتوبوسهایی که از متطقه بردبی به سمت ابوظبی میروند، در این ایستگاه هم مسافر سوار می کنند. من ساعت 6 از آنجا حرکت کردم. قسمت جلوی این اتوبوس بین شهری مخصوص خانمها بود. البته من نمی دانستم و کنار یک مرد هندی نشستم. بعد متوجه شدم که این آقایان هستند که در صورت وجود مسافر خانمی که تمایل به نشستن در قسمت جلو داشته باشد، اجازه ندارند در آن قسمت بنشینند و باید جای خود را به خانم داده و خود به قسمت عقب اتوبوس بروند. کمتر از 2 ساعت بعد به ابوظبی رسیدیم.
و بالاخره جناب سفارت: صبح ساعت 8 باید سفارت بودم. ساعت 7 از جلوی خانه دوستم تاکسی گرفتم. اگر در ابوظبی اقامت دارید بایدترافیک صبحگاهی را هم در نظر بگیرید. البته راننده من را از راهی برد که به ترافیک برنخوریم که حدود 10 درهم کرایه ام گران تر شد. ولی ارزشش را داشت. کلا 30 و خورده ای درهم شد.
یک ربع به هشت جلوی سفارت بودم. شلوغ نبود. نگهبان appointment letter را ازم خواست و بعد گفت که روی نیمکت ها بنشینم. کمی بعد گفت که می تونم برم داخل. پس از بازرسی های اولیه و گذاشتن موبایل، USB و دئودورانت نزد نگهبان، به سالن اصلی هدایت شدم.آنجا کمی منتظر شدم تا شماره ام در صفحه دیجیتال روی دیوار خوانده شد. اولین آفیسر که خانمی ایرانی بود مدارک و فرم ها را ازم گرفت. نامزد من چون خودش نتونست به امارات سفر کند، فرم های مربوطه را مستقیم به سفارت پست کرد، البته اسکن آنها را برای من هم ایمیل کرد. من هم یک کپی از همه ی فرم ها همراهم بود که آفیسر گفت نیازی به کپی های من نیست. عکس ها و پرینت ایمیل ها و بیلیت هواپیما و چیزهای دیگر را هم به عنوان سند این رابطه بهش دادم. بعد گفت می تونم بنشینم تا آفیسر بعدی صدام کند. آفیسر دوم آقای خوش اخلاقی بود که اثر انگشتانم را گرفت و گفت که مدارکم به نظرش همه Okاست ولی کمی طول می کشد تا اثر انگشتم را بررسی کنند. بعد هم گفت می تونم بنشینم تا برای مصاحبه صدام کنند. 210 دلار رو هم همان جا پرداخت کردم و رسیدش را دادم بهشون.
خانم آفیسر محجبه ای ازم مصاحبه کرد. از سوالات پایه ای مثل این که اسم خودم و نامزدم چیه شروع کرد. این که چطوری آشنا شدیم و کی دیدیم همدیگر رو. منم توضیح مختصر مفیدی دادم. بعد هم سوالات کلی تر و جزئی تر. مثلا این که تا حالا اصلا در شرکت دولتی کار کردم یا نه. که گفتم نه. گفتم که قبلا شاغل بودم و الان یه مدته که بیکار هستم. البته لبخند و اعتماد به نفسم را در طول مصاحبه حفظ کردم. چون واقعا هیچ دلیلی برای نگرانی وجود نداره. در نهایت هر چی خیر باشه برا آدم پیش می یاد.
بالاخره گفتن که همه چی خوب هست و بعد 2 هفته می تونم شمارم را چک کنم ، هر وقت دیدم ، برم پاسپورتم را یک یک شنبه تحویل داده و ویزا رو چند روز بعد بگیرم.
ما حدودا یکسال پیش حوالی دسامبر یا نوامبر پروسه را شروع کردیم. اولین وقت مصاحبه من 10 می بود که چون اسپانسر مالی پیدا نکردیم ، مصاحبه را به تعویق انداختیم. البته ما زودتر از اکتبر آماده مصاحبه بودیم، ولی خودشان این زمان را دوباره به ما دادند.

چیز میزای دیگه: شلوار جین اصلا جواب نمیده. من همون روز اول رفتم یک شلوار نخی سفید خریدم و پوشیدم. عینک آفتابی و کلاه هم که باشه عالیه. روز سفارت هم کافیه مرتب و تر و تمیز بود.
اگر لپ تاپ دارید می توانید از اینترنت wireless فرودگاه دبی استفاده کنید. از داخل خود فرودگاه می تونید مترو سوار شده و هر جا می خواهید برید. البته من فقط با یه کوله پشتی سفر کردم که کارم راحت تر می کرد.
دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه. جز اینکه امیدوارم همتون شاد باشید. چون با تمام وجودم می دونم که دور بودن از کسی که دوستش دارین چقدر سخت می تونه باشه. پس فکر نکنین که تنها هستین. زندگی برای هر کسی یک مسیری رو جلوی پاش میذاره.
بزرگان اینگونه می گویند: گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی. می دونم که چقدر همین صبر کردن طاقت فرسا می شه ولی همینی که هست، آش کشکه خالته، بخوری پاته، نخوری پاته.
دوستون دارم، یاس
پاسخ
سفرنامه نیاز کیان به آنکارا: بدنبال ویزای امریکا (نامزدی) ۱ - این داستان‪:‬ مقدمه

با سلام و درود و تهنیت به مسافران سفر مهاجرت به امریکا با توقف (Lay Over) در آنکارا برای دریافت ویزا. درود و سپاس دارم خدمت فراهم آورندگان، نگاهبانان، و مدیران این سایت پر ارزش. به رسم سپاس و احترام سر فرود میاورم به مسافرین این سفر که تجربیات خود را با نیت نیک، بدون ریا، و با زبان شیرین پارسی گاه همراه با طنز ناب ایرانی و گاه با زبان گلایه و گاه از نگاه سادگی و بی تجربگی با علاقمندان، جستجوگران، و نیازمندان به آگاهی و ناشناخته های این سفر شریک میشوند.

تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز. دیگران کاشتند و ما خوردیم ما بکاریم و‪ ‬دیگران بخورند. پاینده باد ایران و ایرانی وفادار به پندار و گفتار و کردار نیک از هر باور و مذهب و مرام و ایده اولوژی.

من هم ادای وظیفه میکنم و تجربیات خود را همراه با نامزدم در : سفرنامه ی بدنبال ویزا : در این سایت در اختیار شما هم میهنان و همزبانان عزیزم قرار میدهم. برنامه دارم که این سفر نامه را در چندین قسمت بنویسم. تا آنجا که یادم بیاید و مناسب باشد یعنی قابل شراکت باشد همه جزییات را میخواهم بنویسم که هم یادگاری برای خودم و آیندگانم باشد و هم یک راهنمای جامع برای ملاقات کنندگان این سایت. و هم شاید یک داستان شیرین دنباله دار. هر چی باشه داستان نامزدیه دیگه. دختره پسره رو میبینه، اونم یک پسره تبعه امریکا. برق از چشاش میپره. او لا لا! پسره هم یه نگاه به دختره میندازه. لرز به تنش میفته،‌ پاهاش شل میشه، میفته رو زمین بحالت سجده، میگه شهادت میدهم زن فقط ایرانیش میچسبه! اونم فقط از ایران! اونم فقط نیاز! راستی، حالش باشه تو یکی از این داستانا از آشناییم با نیاز میگم و چرا کشته مردش شدم! خیلی گله. شنیدین میگن پشت هر مرد موفقی یه زن خوب هست. آی زنا، تو رو خدا هوای ما مردا رو داشته باشین. بخدا اونقدا هم که میگن ما بد نیستیم!

درخواست ویزای ما از نوع نامزدی بود، من (کیان) از امریکا و نامزدم (نیاز) از ایران. به سایر مسافران هم پیشنهاد میکنم، درخواست میکنم، چاکرم نوکرم میکنم که تجربیات و دانسته های خود را با ما شریک شوند. من سه دهه است که در امریکا کسب دانش کرده، کار و زندگی میکنم. لاجرم با همه علاقه ام به زبان شیرین پارسی مدل نگارش من شاید متفاوت باشد. درخواست میکنم که من را درک کنید. تلاش میکنم از چاشنی طنز برای خوشمزگی سفرنامه استفاده کنم. امید آنکه شور نشود!

این یک سفر نامه مشابه نیست. همراه تجربیات سفرم میخواهم جامعه شناسی کنم. من دکترای مهندسی جامعه دارم ‪(Social Engineering)‬. یه چیز عجیب غریب و من درآوردی هست! میخواهم معلم باشم. میخواهم دانشجو باشم. میخوام مشاوره بدهم. میخواهم مشاوره بگیرم. میخواهم یاد بدهم و یاد بگیرم. داستانهایی که در این سایت میخوانم نمودار خلقیات نسل بزرگ شده پس از انقلاب است همراه با فرهنگ چندین هزار ساله خاص اجتماعی ایران! یک فرهنگ نه چندان سلامت. میخواهم که برسم کلیله و دمنه بنویسم. میخوام برسم به در بگو که دیوار بشنوه بنویسم. میخواهم برسم امریکایی بدون تعارف و رک و حقیقت بنویسم. میگویند که حقیقت تلخ است. میگویم در قرن ۲۱ زندگی تلخ است. بیایید با هم، با کمک هم، با آگاهی به واقعییات زندگی، این تجربه مهاجرت را که شروع یک زندگانی جدید در یک کشور جدید میباشد شیرین کنیم. غربت سخت است، بسی تلخ است. به شما بشارت میدهم که تلخی زندگی را میشود شیرین کرد. ابزار ما: پندار و گفتار و کردار نیک.

میخواهم ادای تاریخ نویسها یا شاید فیلمنامه نویسها را در بیاورم. شنیده ام که خیلی ها در ایران هوادار فارسی وان هستند و سالوادور کلی کشته مرده ردیف کرده بود! ولی من کشته مرده سریالهای ایرانی هستم. هم داستانهای قشنگی دارن هم بازیگران قشنگ. من مذهب پذهب سرم نمیشه ولی سریال یوسف و ولایت عشق و مختار نامه منو کشته! برا همین هم هوس کردم سفرنامم رو سریالی بنویسم. اینجوری هم خودم حال میکنم، هم شما اشتیاق دارین ببینین قسمت بعد چی میشه. حالا اگر دیر به دیر شد دلگیر نشین. لابد شنیدین، امریکا یعنی عمری کار. گذشته از اینکه سرم شلوغه حالش هم باید باشه دیگه. دارین منو؟

برای شروع داستان، یکسری دانسته ها که قسمتهایی از فرهنگ زندگانی ما ایرانیها هست و بسیاری از ما در این سفر بدنبال ویزا درگیر آنها هستیم را میخواهم با هم مرور کنیم. خوانندگان عزیز، بدانید ایران یک ابر تمدن فرهنگی است. اگر شروع تمدن جهان بر سه پایه استوار باشد فرهنگ و تمدن ایران یکی از این پایه هاست. هرگز در این شک نکنید. اینها را گفتم این را هم میگویم که فرهنگ اجتماعی ما بیمار است، سالهاست که بیمارست، هزاران سال. شاید یکی از دلایل اینکه بسیاری از ما در این سفر مهاجرت همراه هستیم همین بیماری فرهنگ اجتماعی ماست. میخواهیم که این بیماری را از میان ببریم. خیلی هم آسان است. ولی نمیگذارند! لاجرم برای اینکه سالم بمانیم مهاجرت میکنیم. بگذریم.

شکایت و گلایه یعنی شاکی بودن، به سختی راضی شدن و بودن، شایعه پراکنی، یک کلاغ چهل کلاغ کردن، دروغ، خود و دیگران فریبی، ظاهر بینی، ساده انگاری، تمرکز روی جنبه های منفی داستان یا پدیده، فراموش کردن خوبی های داستان یا پدیده، استادی در انتقاد، بلد نبودن یا سخت بودن آفرین گفتن، مرد رند بازی و گاهن خر مرد رند بازی، و، و، و قسمتهایی از فرهنگ اجتماعی ما هستند که در یادداشتهای این سایت مشاهده میکنیم و اگر در اصلاح آنها کوشش نکنیم زندگی ما در امریکا تجربه ناخوشایندی خواهد بود و لاجرم غم غربت روانمان را افسرده خواهد کرد و این افسردگی جانمان را به عذاب خواهد انداخت. میخواهم که همراه راهنمایی مسافران جدید به خم و چم سفر ویزا، کمکی هم باشم به زندگی، همان زندگی که همه با هم در این سفر بدنبال آن هستیم.

حالا ممکنه یکی بپرسه آق معلم چه کار کنیم که بچه خوبی باشیم؟ میگم تو پروازات بدنبال ویزا دیدی تا هواپیما میشینه زمین و به گیت میرسه ملت بلند میشن؟ انگاری یه جایی کوپونی میدن! انگاری که اگر دیر برسی سرت کلاه میره! بیا و یه کار کن. بشین سر جات. بذار ملت برن. آخر همه ساکت رو ور دار و از هواپیما خارج شو. با خیال راحت و بدون ترافیک. میبینی که هیچی ازت کم نمیشه. نه حقت خورده میشه، نه پولی از جیبت میره، نه مقصدت گم میشه. اگرم قرار باشه که با اتوبوسه پوریا راهواری بری هتل، ۱۰ دقیقه هم که دیر از گمرک بیرون بیایی میبینی که محمد آقا با اون زبونه خوشش منتظرته! داری منو؟ بد میگم؟ اینکاره هستی؟ بکن ببین چه حالی میده. ایول.
پاسخ
تشکر کنندگان: frozen mind ، mehdi_behzadi ، hasti_banoo ، admin ، MARYAM GHAZI ، gadfly ، emankh101 ، ShoMpeT ، jnik ، mercedeh2011 ، msar
ببخشید اگه خیلی دیر شد این سفرنامه
کلاً یک ملیون و هفتصد هزار تومن شد هزینه تور و بلیط و .... از شیراز به دوبی با آسمان رفتیم
هتلمون هم لندمارک رقه وافع در خیابان الجزیره بود
آقا ما از همه جا بیخبر صبح روز 2 ژانویه رفتیم کلینیک میدایست و واقعاً میگم که نقره داغ شدیم!!! حدودا 950 درهم برای هرنفر که بعداً از طریق یکی از بچه های همینجا آقای mahmood_eng با خبر شدیم که NMC نصف همین قیمت میگیره !
فردای تست مدیکال اون روز جوابش رو گرفتیم، البته واسه کسائی که کارشون عجله ای بود همون عصر روز تست، جواب ها رو حاضر میکردن
روز مصاحبه رسید ، روزهای قبل یه افغانی طرفای جمال عبدالناصر گفت میتونه با 150 درهم ببردمون ولی بابام قبلاً سفارت رفته بود و میگفت که اتوبوس هم بد نیست
صبح روز مصاحبه ساعت 5:30 از هتلمون یه تاکسی گرفتیم واسه Abudhabi Bus Station حدود هر ربع ساعت اتوبوس دبی-ابوظبی حرکت میکنه، کرایه ی رفت از دوبی نفری 20 درهم و برگشت از ابوظبی نفری 15 درهم هست، حدود یک ساعت و ربع هم تو راه هست ولی نمیدونم چرا سرعتش در تمام مسیر از 75-80 تجاوز نمیکرد و یکم کسل کننده بود ولی صندلی هاش راحت بودن . شما باید به راننده بگید که میخاید سفارت آمریکا پیاده بشید و وسط یه اتوبان نگه میداره و شما عرض اتوبان رو طی میکنین !! البته اگه جریمه نشید ! بعد به یه منطقه رسیدیم که نوشته بود Embassies Area از همون جاده ای که منطقة السفارات شروع میشه یه تاکسی بگیرید تا ببردتون جلوی در سفارت آمریکا.
ساعت 7:25 بود که رسیدیم به سفارت و حدوداً یه 10 نفری زودتر از ما اومده بودن،نگهبان هندی سفارت میومد و interview letter ها رو چک میکرد، از اونجائی که ما در شیراز نامه مصاحبه به دلیل تغییر آدرس خونه به دستمون نرسیده بود یه پرینت از ایمیل های دریافتی از سفارت رو با خودمون برده بودیم که با بدبختی ازمون قبول کرد چون فقط نام متقاضی اصلی (پدرم) در پرینت سفارت بود ولی در نهایت با آیه و قسم گفتیم که بابا ما 3 نفرمون مربوط به این کیس ایم.
خلاصه حدود 10دقیقه مونده به 8 راهمون دادند داخل و پس از بازرسی های امنیتی خفن ! وارد حیاط سفارت شدیم و از بین همون شمشادهای معروف گذشتیم و وارد سالون مصاحبه شدیم و شماره 14 نصیبمون شد.
پس از حدود 15 دقیقه نتظار شمارمون خونده شد و رفتیم پیش همون خانوم آمریکائی تپله، کسی هم ازمون نپرسید که زبان مصاحبه تون چی میخاید باشه، ما هم به غیر از مادرم با انگلیسی مشکلی نداشتیم و مصاحبه شروع شد.
اولین چیزی که خانومه گفت این بود : در واقع شما هیچ چیزی در پروندتون ندارید و مدارکتون ناقصه، ما هم که کوله باری از سند و مدرک آورده بودیم یکی یکی مدارک رو تحویل دادیم و من به صندوق رفتم تا سه تا 414$ پرداخت کنم و پس از پرداخت باز برگشتم به کانتر7 پکه همون خانومه بود، متاسفانه joint Sponsor ما یه امضا یادش رفته بود پشت فرم
I-134, Affidavit of Support امضا کنه که این اولین نقص پرونده ما بود، دومی هم مربوط میشد به proof of citizenship هم برای اسپانسر اصلی و هم برای اسپانسر کمکی، سومین ایراد هم مربوط به این میشد که ما فکر میکردیم با اضافه کردن یه اسپانسر کمکی به پرونده نیازی به حمایت مالی اسپانسر اصلی که برای ما همون petitioner امون بود، نیست در صورتی که هر اسپانسر بایدI-134 رو پرکنه ، البته شاید قسمت این بود که ما برگه آبی بخوریم چون اگه همه مدارک هم تکمیل بود باز به دلیل حال جسمانی بد اسپانسر الحاقی مون(بستر بیماری) و اون امضای انجام نشده باز نقص مدرک میخوردیم، پس از این خانومه تپل آمریکائی ما نشستیم تا شمارمون دوباره صدا شه، این دفعه رفتیم به بخشی که قسم میخوردیم و مراسم انگشت نگاری صورت میگرفت، طرفمون یه آقای خوش برخورد آمریکائی بود، من و پدرم به انگلیسی قسم خوردیم و من هم شدم مترجم مادرم و اونم قسم خورد، بازم نشستیم تا شمارمون صدا بشه، برای سومین و آخرین بار شمارمون صدا شد و رفتیم پیش یه خانوم محجبه عرب-آمریکائی ، اون شروع کرد به پرسیدن جائی که میخایم بریم، شغل اسپانسرهامون و محل زندگیشون و در ادامه شغل، سربازی من و پدرم،پدرم در موسسات غیر دولتی تدریس میکنه سربازیش هم زمان شاه رفته ، منم دانشجوی سال سه و معاف کفالت
در ضمن نوبت من هم که شد گفت چندسالته؟ منم گفتم 21 سال و 1 هفته که اونم خندید و فرم منو یه کارائی روش کرد، یکی از اصلی ترین نگرانی های من همین سنم بود که فکر کنم بخیر گذشت ! اون خانومه هم فرم آبی رو که مدارک ناقص درش نوشته شده بود بهمون داد و گفت برید تو سایت از چند هفته دیکه چک کنید و منتظر باشید تا صداتون کنیم واسه ویزا، در پایان هم به پردم گفت که سرنوشت همه ی خانواده به تو بستگی داره ! که منظورش این بود که سریعا واسه ارسال مدارک ناقص اقدام بشه،

باز هم میگم که شاید قسمت این بود که ما برگه آبی بخوریم چون اگه همه مدارک هم تکمیل بود باز به دلیل حال بد جسمانی اسپانسر الحاقی مون(بستر بیماری) و اون امضای انجام نشده باز نقص مدرک میخوردیم

اینو هم بگم که در کمتر از 10 روز پس از مصاحبه اسپانسرهامون مدارک لازمه رو فرستادن سفارت و ما هم ایمیل زدیم که بگیم این کار انجام شده ، اونا هم در جواب گفتند که هنوز زیر Admin Process هستید و منتظر باشید

دنیای این روزای منم شده چک کردن سایت سفارت Wink!

ببخشید اگه طولانی شد !
سوالی بود در خدمتم

F4
Priority Date: 27 March2001
ارسال فرمهای سری اول: 7 مه 2009
کارنت شدن کیس (نوبت اول!): ژولای 2010
Interview: 4Jan 2011
کارنت شدن مجدد پس از عقبگرد ویزابولتن : 8 نوامبر 2012
VISA: 17Jan2013
پاسخ
تشکر کنندگان: Kaveh90 ، sasan_rock ، dreamer60 ، f1f ، hasti_banoo ، admin ، rayan.s ، R.F ، rozollina ، OverLord ، gadfly ، Zoso ، mina-2011 ، naeiji1974 ، Toranj ، kamranjon ، hamed_gh ، frozen mind ، Artim ، amir2640 ، ladanlove ، msar
بعد از سالها این دست و اون دست کردن،خواهرم که شهروند آمریکاست در تاریخ 15 اکتبر 1999 برایم درخواست ویزای مهاجرتی کرد.قرار بود این کار رو سال 1991 یعنی بلافاصله پس از سیتیزن شدنش و فارغ التحصیل شدن من انجام بده ولی چون به قول خودش خیلی از زوجهای جوان رو دیده بود که بعد ازمهاجرت به امریکا زندگیشون از هم پاشیده و طلاق گرفتن،از انجام این کار طفره میرفت.البته باید بگم که اون موقع سه سال از ازدواجم میگذشت و یه دختر و یه پسر داشتم.به هرحال،پنج سال بعد از درخواست ویزا، نامه ایی بتاریخ 2 دسامبر 2004 از اداره مهاجرت آمریکا بدستم رسید که نوشته بود درخواستتون تصویب شده ولی چون درگروه شما یعنی F4 ( خواهربرادری!) متقاضی زیاده و صفش خیلی طولانیه یه چند سالی باید صبر کنی و نوبتتون که رسید بتون اطلاع میدیم که چکار کنید.عجالتا" دارایی هاتون رو نفروشین و ترتیب سفر روهم ندین.فقط این اطلاعات رو یه جا ثبت کنید تا یادتون نره.تاریخ درخواست ویزا یعنی 15 اکتبر 1999 میشه priority date شما، شمارۀ پرونده تون هم چون خواسته بودی مصاحبتون امارات باشه و تاریخ تصویب درخواستتون 2004 است میشه ABD2004XXXXXX .آدرس سایتشون رو هم دادن وگفتن میتونی بری تو Visa Bulletin و زمان رسیدن نوبتت رو ببینی.آقا از اون موقع ما از اول هر ماه میلادی چشم انتظار به روز شدن این ویزا بولتنشون بودیم که ببینیم نوبتمون چقدر اومده جلو.اوایل خوب جلو میرفت یعنی هر ماه بین یک تا یک ماه ونیم می اومد جلو و با یه حساب سر انگشتی پیش بینی کرده بودم دیگه تا اواخر 2007 یا اوایل 2008 نوبتم میرسه ولی از بخت بد سرعت این جلو اومدن انگار که به سر بالایی رسیده باشه شروع به کندشدن کرد بطوریکه به ماهی یک هفته هم رسید.(یعنی هر ماه 1 هفته می اومد جلو).همهش دعا میکردم نوبتم زمانی برسه که بتونم پسرم رو از ایران خارج کنم یعنی قبل از 18 سالگی و رسیدن به سن مشمولیت.دخترم که از این نظر مشکلی نداشت ولی اگه Current شدنم زیادی میخواست طول بکشه اونم میشد 21 ساله و دردسرهای خاص خودشو داشت.به هر حال ، انتظار 10 ساله به سر رسید وسه ماه قبل از Current شدن ، NVC در تاریخ 17 نوامبر2009 نامه ایی برای خواهرم فرستاد و درخواست پرداخت هزینه 70 دلار برای بررسی ساپورت مالی کرد.نامه ایی هم برای من فرستادن Choice of Agent and Address که نماینده و آدرس مکاتباتی ام رو برای نامه نگاریهای بعدی تعیین کنم که منم آدرس و مشخصات خواهرم رو دادم. 14 دسامبر 2009 NVC ایمیل داد که 1600 دلار ( نفری 400 ) برای بررسی مدارک پرداخت کنید.ساپورت مالی و مدارک مورد نیاز رو هم بفرستید.من همه این کار ها رو در اسرع وقت انجام دادم چون 3 ماه بیشتر به ممنوع الخروج شدن پسرم نمانده بود ( 29 اسفند 88 ) و فکر میکردم دیگه الان همه چی تموم میشه، وقت مصاحبه برام میگذارن و ویزا رو دو دستی تقدیممون میکنن.نمی دونستم این تازه اول راه است و حالا حالاها باید بدوم! 10 روز بعد از رسیدن مدارک به NVC ایراد گرفتنها شروع شد. 7 ژانویه 2011 ایمیل اومد که سند ازدواج Petitioner رو نفرستادید.از خواهرم خواستم سریع سندش رو بفرسته ایران که ترجمه کنم و بفرستم NVC .همین کار 15 روز طول کشید و 22 ژانویه دستشون رسید. 12 روز بعد NVC دوباره ایمیل داد که کل مدارکی که فرستادی اصلی نیستن، یا اصلی ها رو بفرست یا کپی برابر اصلی که به تایید سازمان صادر کننده مدرک رسیده باشه.از اونجاییکه مدارک ارسالی قبلی ففط مهر دادگستری داشتن گفتم شاید دلیل رد شدنشون همین باشه.سریعا" مدارک رو دادم یه دارالترجمه دیگه و خواستم حتما" مهرتایید وزارت امورخارجه هم بخوره. دوباره با DHL فرستادمشون 29 فوریه رسید دستشون.نکته جالب اینجاست تلفنی وضعیت پرونده ام روکه چک میکردم NVC میگفت پرونده شما در تاریخ 20 فوریه 2011 (یعنی قبل از رسیدن مدارک ) تکمیل وبه سفارت آمریکا در ابوظبی ارسال شده و هر سؤالی در مورد این پرونده دارید از اونجا بپرسید.( تو پرانتز بگم که همیشه وضعیت پرونده تون رو با تلفن خودکار NVC چک کنین ).خوب، پرونده که تکمیل شد گفتم حالا دیگه وقت فرستادن پسرمه و باید ترتیب کاراشو بدم.تصمیم خیلی سختی بود سخت تر از تصمیم کبری!

پسرم ترم دوم پیش دانشگاهی ریاضی بود، معدل بالا و بسیار درسخوان.تو دو سال اخیر در تمام کنکورهای آزمایشی که شرکت کرده بود رتبه اش زیر 100 میشد.هدفش قبولی دانشگاه صنعتی شریف بود و به احتمال زیاد اگه ایران میموند می تونست به هدفش برسه. تو دبیرستان نمونه دولتی دکتر حسابی درس می خوند.وقتیکه برای گرفتن مدارک تحصیلی اش به مدرسه رفتم مدیرو معلم هاش هم ناراحت بودن هم خوشحال.ناراحت از اینکه همچین شاگردی رو از دست میدن و خوشحال از اینکه خوب بالاخره UCLA خیلی بالاتر از صنعتی شریفه! واون توانایی پذیرفته شدن تو این دانشگاه یا حتی بالاترش رو هم داره.
راستی یادم رفت بگم دخترم هم دندانپزشکی قبول شده بود و نیم سال دوم سال 88 رفت دانشگاه.تا الان هم که این مطالب رو می نویسم سال دوم دندانپزشکیه.حساب کردم حیفه که این رشته رو از دست بده چون خودمم دندانپزشکم و خیلی میتونم بش کمک کنم پیشرفت کنه.

برای پسر و خانومم ویزای یک ماهه گرفتم و فرستادمشون دوبی. این یک ماه مثل برق و باد گذشت و خبری از تعیین وقت مصاحبه نشد.قبل از اتمام ویزای یک ماهۀ پسرم در دبی، چون دیگه یواش یواش گوشی اومده بود دستم که ویزای آمریکا به این زودی از آسمون نازل نمیشه و باید یه فکر اساسی برای اقامتش تو دبی بکنم رفتم دانشگاه کانادایی دبی ثبت نامش کردم. دورهُ زبان انگلیسی دانشگاهی. بعد ازسه هفته یه ویزای اقامت یکساله هم زدن تو پاسپورتش.در عین حال برای ترم دوم پیش دانشگاهیش هم تو یه مؤسسۀ آموزش از راه دور ثبت نام کرد تا مدرک پیش دانشگاهیشو بگیره .حالا دیگه خیالم تقریبا" راحت شده بود که هرچقدر کارمون طول بکشه پسرم از درس و مشقش عقب نمی افته و مشکل اقامتی تو دبی هم براش پیش نمیاد.
عید سال 1389هم به میمنت و مبارکی بسر رسید وهمچنان خبری از نامهُ مصاحبه نبود.15 فروردین به سفارت ایمیل دادم و گفتم NVC پرونده ام رو برای شما فرستاده اگه ممکنه بم بگید کی برام وقت مصاحبه میذارید؟ بعد از 5 روز جواب اومد که ما اصلا" چنین پرونده ایی رو نداریم وشما باید با NVC تماس بگیرید.بلافاصله ایمیل دادم NVC که آقا سفارت کبری تون در ابوظبی همه چی رو از بیخ و بن انکار کرده چیکار کنم ؟ بعد از 7 روز جواب اومد که ابوظبی یه خورده قاطیه! ما پرونده تو 20 فوریه فرستادیم اونجا ، یه خورده دندون رو جیگر بذاری نامۀ مصاحبه ات رو میفرستن برای Petitioner ت. طاقت نیوردم دوباره ایمیل دادم سفارت که وقت مصاحبه ام چی شد؟ اینبار بعد از 2 هفته یعنی 10 اردیبهشت 89 جواب اومد که بابا کشتیمون با این وقت مصاحبه .مگه فقط تویی که برات درخواست ویزای مهاجرتی دادن، صد تا مثل تو جلوترت هستن با این حال وقت مصاحبت 23 می 2010 ( 2 خرداد 1389) ساعت 10 صبحه، با زن و بچه ور دار بیا سفارت.آقا ما خوشحال و ذوق کرده زنگ زدیم خواهرمون که چشم انتظار باش که این ناممون تو راه و داره میاد طرفت.تا رسید بفرستش دبی چون 22 روز دیگه وقت مصاحبه دارم.
از طریق سایت Booking.com یه آپارتمان 2 خوابه برای 4 نفر تو هتل Flora Creek Deluxe hotel Apartment رزرو کردم برای یک هفته ( 27 اردیبهشت تا 3 خرداد).
زنگ زدم آژانس هواپیمایی گفت پرواز دبی روزهای شنبه ، دوشنبه و پنج شنبه است شرکت کاسپین ، هواپیماش هم بسلامتی توپولوفه! ( اهواز به دبی ، چون ساکن اهوازم ) .از اونجا که حوصله تهران رفتن رو نداشتم گفتم انا لله و انا الیه راجعون ، جهنم و ضرر همین توپولوفو سوار میشیم، بالاخره در راه رسیدن به آمریکا خطرهم باید کرد! البته بعد از 2 ماه در تاریخ 15 جولای 2010 کاشف به عمل اومد ترس و لرزمون از سوار شدن به این ارابۀ مرگ همچین بی دلیل نبوده چون همین هواپیما در مسیر تهران- ایروان در قزوین سقوط میکنه و شرح ما وقع رو دیگه همه میدونید.
روحشان شاد.
نامۀ مصاحبه ام 20 اردیبهشت رسید دست خواهرم ،13 روز قبل از مصاحبه.این در حالیه که NVC تو سایتش میگه نامه یکماه قبل از وقت مصاحبه دستمون میرسه.اگه من سریش بازی در نمی آوردم و موی دماغشون نمیشدم ممکن بود زمانی از وقت مصاحبه مطلع میشدم که فرصت تهیه بلیط و ویزا رو پیدا نمی کردم بنابراین یه نکته برای اونهایی که تو این مرحله هستن:مرتب پیگیر وضعیت پرونده تون باشید و اونو به امان خدا رها نکنید.چون کارای NVC و سفارت زیاد حساب کتاب نداره.
برای آزمایشات پزشکی به کلینیک هایی که سایت سفارت آدرسشونو زده بود زنگ زدم و در مورد قیمت و مدت زمان جواب دادن سؤال کردم.همه شون گفتن نیاز به وقت قبلی نیست، قیمت هم با واکسن ها (سن و وضعیت واکسیناسیونهای قبلی رو تلفنی گفتم ) برای 4 نفر کمی بیش از 6000 درهم میشد.ازم خواستن کارتهای واکسن رو ترجمه کنم و براشون ببرم.
به هتل هم زنگ زدم و مشخصات پرواز رو دادم که برامون ماشین بفرستن.
دوشنبه 27 اردیبهشت ساعت 12 ظهر رسیدیم دبی ، بدون تأخیر و صحیح و سالم و زنده!
بعد از تشریفات ورود، کنار در خروجی فرودگاه 2 نفر هندی با پلاکاردی که اسمم روش نوشته شده بود صدام کردن.بعد از خیر مقدم گفتن و گرفتن چمدونها ما رو بطرف ماشین هدایت کردن.سراغ نفر چهارم رو گرفتن ، گفتم پسرمه که تو هتل بمون ملحق میشه.
ساعت 5 بعد ارظهر هم رفتیم Mideast Polyclinic در خیابان رقه آزمایشات رو انجام دادیم.
بعد من و پسرم برگشتیم هتل ، خانوم و دخترم هم مثل همۀ اجناس مؤنث ! رفتن بازار.
تو هتل با پسرم که صحبت میکردم یهو یادم اومد که شش ماه پیش ( آذر ماه 88 ) که فرم DS-230 رو پر کرده و فرستاده بودم NVC ، پسرم هنوز ایران بود و آدرس محل اقامتش رو ایران نوشته بودم.الان توی پاسپورتش اقامت دبی زده شده و مقیم امارات است، گفتم بهتره که فرمها رو از نو پر کنم تا هم آدرس جدیدش رو بنویسم و هم سابقۀ کاری خودم و خانمم رو که طبق خواستۀ فرم از 10 سال قبل نوشته بودم اصلاح کنم چون تو سایت آنکارا خوندم برای اینکه FBI چک نخوریم یا کمتر بخوریم! اگه از بدو تولد!! شغلهامون رو بنویسیم بهتره.خوشبختانه هتل اینترنت بی سیم رایگان داشت ،با حوصله و البته مشقت فراوان! بعد از حدود 2 ساعت تونستم 4 تا فرم پر کنم با اطلاعات جدید و بروز شده تا روز مصاحبه عندالمطالبه! به افسر مربوطه! تحویل دهم.
روز 4 شنبه جواب آزمایشات رو گرفتم.4 تا پاکت همراه با 4 عکس قفسۀ سینه + تاریخچه واکسیناسیونها.گفتن پاکتها رو بدم سفارت و از واکسیناسیونها کپی بگیرم،اصلش رو باید پیش خودم نگه دارم و کپی رو هنگام ورود به آمریکا به افسر ادارۀ مهاجرت تحویل دهم.
برای روز 1 شنبه یه اتومبیل با راننده کرایه کردم وگفتم ساعت 7 صبح بیاد دنبالمون.مصاحبه ساعت 10 بود و ما 8:30 رسیدیم سفارت.مردم تو 2 ردیف روبروی هم روی نیمکتهای چوبی نشسته بودند.هوا گرم وشرجی بود ولی چون آمریکاییها آدمهای دلرحمی هستند برای رفاه حال جویندگان طلا ببخشید ویزا ! یه سایبون و 2 تا کولر گذاشته بودن تا زمان انتظار برای ورود به سفارت قابل تحمل تر بشه.(سفارتخونه های آلمان و انگلیس و فرانسه و ..... تو تهران که الحمدولله یه بادبزن هم نذاشتن) .چون جای نشستن نبود و ما هم زود رسیده بودیم از راننده خواستم یه یکساعتی تو شهر دور بزنیم و 9:30 برگردیم.
9:30 که برگشتیم دیدم همون آش و همون کاسه ست و انگار هیچ از تعداد آدمها کم نشده.سؤال کردم مگه اسم نمیخونن برن تو؟ گفتن باید بشینی تو صف و ربطی به ساعت مصاحبه نداره به ترتیب صف میفرسن داخل و First come first served است! بهرحال بعد از 45 دقیقه انتظار و انجام امور بازرسی وارد سفارت شدیم.نامۀ مصاحبه رو دادم صندوقدار و یه شماره بم داد و خیلی مؤدبانه گفت بفرمایید بشینید یه خورده دیگه شماره تون رو اعلام میکنن.بعد از 20 دقیقه شماره مون خونده شد و رفتم بطرف پنجرۀ مربوطه. خانم پشت شیشه با لبخند و فارسی سلیس خیر مقدم گفت و پاسپورتها و نامۀ مصاحبه رو مطالبه کرد.بعد از گرفتن اونها گفت الان برمیگردم .رفت و با یه پروندۀ قطور برگشت.اول از همه ترجمۀ مدارکی که فقط تایید دادگستری داشتن و مورد قبول NVC واقع نشده بودن رو بم پس داد.بعد آزمایشات رو خواست، یه نگاه دیگه به پرونده کرد و گفت هزینۀ بررسی درخواست و صدور ویزا پرداخت نشده ، برو صندوق پرداخت کن و برگرد. حدود 6000 درهم پرداخت کردم وبرگشتم.اینبار گفت همه چی کامله بفرمایید بشینید دوباره شمارتون اعلام میشه.اینجا یه اشتباه فاحش کردم و چیزی راجب فرمهای جدید DS-230 که پر کرده بودم و محل اقامت پسرم نگفتم.بعد از نیم ساعت شمارمون برای رفتن به یه پنجرۀ دیگه خونده شد. پشت پنجره یه خانوم دیگه بود .به انگلیسی با هممون سلام و احوالپرسی کرد و اون خانوم اولی که فارسی صحبت میکرد هم اومد.ازم پرسید میخوای بمونم ترجمه کنم.تشکر کردم وگفتم نیازی نیست.خانم افسر چند تا سؤال پرسید :
1- کی برات درخواست ویزا کرده؟ ......خواهرم
2-اسم خواهرت چیه؟
3-خواهرت کدوم شهر زندگی میکنه؟ ...اورلاندو
4-این جوینت سپانسرت چکارته؟.......برادر خانمم
5-کجا زندگی میکنه؟..........لس آنجلس
6-شغلش چیه؟.........دندونپزشکه
تمام سؤالها رو آروم و شمرده می پرسید و در عین حال گاهی به من و گاهی به مانیتور کنار دستش خیره میشد تا اینکه رسید به سؤال آخر و پرسید سربازی رفتم یا نه؟ جواب دادم بله 2 سال نظام وظیفه خدمت کردم.یه نگاه دیگه بم کرد و ازم خواست فرمDS-230 رو امضا کنم.خانوم و بچه هام هم امضا کردن.البته قبلش قسممون داده بود که راستش رو بگیم .بعد نوبت انگشت نگاری شد و به ترتیب انگشت نگاری کردیم. گفت چند لحظه صبر کنید الان برمیگردم.رفت و بعد از یه دقیقه برگشت.2 تا ورقۀ آبی با خودش آورد.با ماژیک زرد بعضی قسمتهاشو پر رنگ کرد و خطاب بمن گفت: پرونده تون کامله، فقط یه هفته فرصت میخوام بیشتر مطالعه اش کنم.خانوم و دخترتون ویزاشون آماده ست ولی شما و پسرتون نه. از هفتۀ آینده به سایتمون که تو این ورقها علامت زدم مراجعه کنید هر و قت ویزای شما هم آماده شد اونجا اعلام میشه .
احساسمو تو اون لحظه نمیتونم درست بیان کنم ولی اوناییکه FBI چک خوردن میتونن درک کنن که چه حالی داشتم.
از ابوظبی که برگشتیم دبی یه راست رفتم نمایندگی کاسپین و تاریخ بلیط های برگشتمون رو از 5 شنبه 6 خرداد به 2 شنبه سوم خرداد تغییر دادم. چون موندن اضافه لزومی نداشت و خبری از ویزا نبود.از هفتۀ بعدش هم روزی دو سه بار سایت رو چک میکردم.تو سایت نوشته بود کمتر از یک در صد موارد Aministrative processing ممکنه بیش از شش ماه طول بکشه:
Please be advised that in less than 1% of cases administrative processing may take more than six months
من باز دلمو خوش کردم و گفتم تقریبا" صد در صد تا 2 آذر 89 که شش ماه از تاریخ مصاحبه بگذره ویزاها رو میگیریم. ولی اشتباه میکردم چون آذر هم گذشت و خبری نشد.آبان ماه بود که بطور اتفاقی با سایت مهاجرسرا آشنا شدم.با مطالعۀ مطالبش متوجه نکاتی شدم که اگه رعایتشون میکردم شاید FBI چکم اینقدر طول نمیکشید :
1- اونهایی که آنکارا مصاحبه دارن میدونن ولی ابوظبیا احتمالا" اطلاع ندارن که سابقۀ کاریشونو بهتره بطور کامل بنویسن و نه 10 سال اخیر را، همون اشتباهی که من کردم و موقع مصاحبه هم میتونستم با ارايۀ فرمهای جدیدی که پر کرده بودم اصلاحش کنم ولی نکردم.
2-توی فرم آدرس خواهرم رو اورلاندو نوشته بودم و آدرس خودمو لس آنجلس.شاید این تفاوت آدرسها هم در طولانی شدن AP بی تأثیر نبوده باشه.
3-تغییر محل اقامت پسرم و عدم اعلامش به سفارت هم شاید مؤثر بوده.
بهر حال با دیدن افرادی که قبل از من مصاحبه داشتن و هنوز تو AP بودن و یا اینکه بعد از 8 ، 9 ماه کلیر شده بودن یه خورده امید پیدا کردم که شاید کار من هم درست بشه.
تو این مدت بارها به سفارت ایمیل زدم و وضعیتمو سؤال کردم. ماههای اول جواب این بود:
Thank you for your email. Admin processing is still pending in this case. As soon as the processing is completed, we will post the case number on our website at http://abudhabi.usembassy.gov.
بعد از چند وقت اینطوری شد:
This is in response to your inquiry concerning the immigrant visa case. We regret to inform you that this case is still pending due to an ongoing administrative review. We will post the case number at our website once it is completed.
این اواخر هم آب پاکی ریختن رو دستمو اینجوری جواب دادن و ناامیدم کردن:

Thank you for your email. Our records indicate that your application is still undergoing administrative processing. Administrative processing often lasts about 90 days, but in some instances, it can take several months or even years longer. Applicants, petitioners and/or their legal representatives may check the status of the case on our website at: http://abudhabi.usembassy.gov/immigrant_visas.html.
این even years longer ش بد جوری حالمونو گرفت و پکرمون کرد.
از رو نرفتم و 14 دی دوباره ایمیل زدم و حدود 3 صفحه بیوگرافی خودم و پسرم رو براشون نوشتم و اظهار امیدواری کردم که شاید این مطالب بتونه تغییری در وضعیت پرونده ام ایجاد کنه.همیشه بعد از حداکثر 3 یا 4 روز جواب میدادن ولی اینبار جوابی داده نشد.من هر روز سایت رو چک میکردم.تاریخ بروز رسانی بالا و سمت راست صفحه اول سایت نوشته میشه و معمولا" هر هفته تا 10 روز تغییر میکنه.مدت 8 ماه و 2 روز هر دفعه شماره پرونده ام رو تو سایت مینوشتم این جواب می اومد:
Case Status :

--------------------------------------------------------------------------------

Application in Process

Your application for a U.S. immigrant visa is undergoing routine administrative processing. This processing can require from two weeks to several months. As soon as this processing is completed, the Embassy will post a message to this website with further instructions. Please continue to check this website on a regular basis for updates.
تا اینکه در تاریخ 4 بهمن 89 این پیام ظاهر شد:

Embassy Requests Additional Information

The Embassy requires additional information or documentation in order to continue processing of your immigrant visa application. Please read the notes below:
•Please submit passports and medical exams performed by an Embassy panel physician to the U.S. Embassy in Abu Dhabi on any working Sunday at 1:30pm
خواستن پاسپورتها یعنی اینکه کلیر شده بودم ولی چون بیش از شش ماه از آزمایشات پزشکی گذشته بود باید دوباره تجدید میشدن.
17 بهمن پاسپورتها و آزمایشات رو تحویل دادم و بالاخره 21 بهمن ویزاها رو گرفتم.
امیدوارم همۀ اونهایی که انتظار میکشن زودتر کارشون درست بشه و از بلاتکلیفی در بیان مخصوصا" کسانی که با عقب گرد ویزا بولتن کارشون گره خورده.انشاءالله یکی دو ماه دیگه وضع به روال عادی برمیگرده.برای همتون آرزوی موفقیت میکنم.








مهاجرت خانوادگی
گروه F4
ابوظبی 2 خرداد 1389
نتیجه مصاحبه AP
4 بهمن 1389 کلیر شدن بعد از 8 ماه و 2 روز
17 بهمن 89 تحويل پاسپورتها و آزمایشات جدید
تاريخ دريافت ويزا 21/11/ 89
تاریخ پرواز و ورود به آمریکا 22/12/ 89
تاریخ دریافت نامه خوشامدگویی 28/12/ 89
دریافت گرین کارت 2/1/90
22/1/90 دریافت SSN
پاسخ
خوب بالاخره چشم ما هم به جمال آنکارا روشن شد Big Grin شهر بامزه ای مردم مهربانی داره و خیلی مصرف سیگارشون بالاست برام خیلی جالبه ، هوا هم اکنون که شب است سرده و باد سرد میاد ، امروز کارهای مدیکال را انجام دادم خیلی راحتتر از اون چیزی بود که فکرش را میکردم دکتر اونگان هم خیلی بامزست Big Grin کارهای من را خیلی تند تندانجام داد و فقط یک واکسن آنفولانزا را که نزده بودم بهم زد ، ولی واقعا اینجا هیچی انگلیسی بلد نیستن من خودم یکم دست و پا شکسته ترکی بلدم سعی میکنم منظورم را برسونم اما بقیه کارها را با پانتومیم میتونید جلو ببرین Wink هتلی که هستم بست وسترن 2000 که از نظر مکانی خیلی جای خوبیه ، کارکنان مهربونی داره و همه چیزش عالی فقط یکم اتاقش برای دونفر کوچیکه اونم دلتون بزرگ باشه حله Big Grin خوب تا اینجا را داشته باشید تا بقیه را بعد از اینکه رفتم سفارت اومدم بنویسم بعدا یک سفرنامه کلی مینویسم و این پست ها را حذف میکنم ایت فقط یک اطلاع رسانی در حال حاضر .
کتگوری ارتقا داده شد به CR1
تاریخ تکمیل پرونده : 8 اکتبر2010
زمان مصاحبه :2 مارچ 2011 آنکارا
گرفتن ویزا در همان روزBig Grin
پرواز : 10 آگوست 2011
پاسخ
تشکر کنندگان: eamini1 ، f1f ، sasan_rock ، amjad ، hasti_banoo ، frozen mind ، Blaze ، maymary1220 ، SAEED 60 ، Parniyan ، Kaveh90 ، Toranj ، dreamer60 ، amir2640 ، msar
سلام به همه ی دوستان عزیزم در این فضای مجازی چه اون هائی که الان پروسه ی در جریان دارن چه اونهائی در آینده قصد مهاجرت دارن.
من هم به رسم مهاجر سرا که یکی از اهدافش راهنمائی و اطلاع رسانی است و هم بدلیل اینک تجربه هر کس برای دیگران میتواند مفید باشد یه سفرنامه کوچیک مینویسم.
کل پروسه ی پرونده من برای گرفتن ویزای نامزدی از زمانی که نامزدم اولین اقدام رو کرد تا آمدن آخرین ایمیل سفارت برای تعیین وقت 3ماهو نیم طول کشید که میدونم الان خیلی طولانی تر شده. اما بیشترین زمان انتظارش همون 7 ماهی بود که منتظر بودم تا وقتم برسه. که در این فاصله ی زمانی سعی کردم تا اونجا که شد از زمانم استفاده کنم. البته گذراندن این دوران هم بدلیل دوری و حساس شدن رابطه خیلی کار راحتی نیست.
مصاحبه ی من روز دوشنبه 8:30 بود خیلی ها اون روز 8:30 بودن اما چون همه با یه افسرکه مصاحبه ندارند. تقریبا چند هفته جلوتر از توی سایت دکتر اونگان برای 5شنبه وقت گرفتم.با پرواز ایران ایر روز 4شنبه رفتم. از تور استفاده کردم و بعدا متوجه شدم که چقدر مقروم به صرفه تره تا اینکه خودتون بلیط و هتل و ترانسفرو جدا پرداخت کنید.ایران ایر هم اولا در مقایسه با ترکیش هم ساعتش بهتره هم پروازش هم پذیرائیش. حداقل برای ما که اینطور بود و اصلا تاخیر نداشت.بعد از کلیر شدنم که با ترکیش رفتم فرقشونو فهمیدم.
بدلیل شلوغی زیاد انجام مدیکالم 2 روز طول کشید من فکر میکردم یه روزه انجام میشه و جواب حاضره. روز 5 شنبه سر وقت رفتم اما اصلا به وقتها هیچ توجهی نمیکنند اول که تور لیدر ها که اونجا پارتی دارند کارشون انجام میشه بعد ما!صبح که آزمایش خون و عکس عصر هم معاینه توسط دکتر. عصر که رفتم معاینه مطب خیلی شلوغ بود و بعضی ها سرپا منتظر بودند من هم هر دو بار از هتل پیاده اومده بودم وسرحال وقتی نوبتم شد رفتم تو اتاق دیدم یه خانم جای دکتر بود که فهمیدم زنشه تند تند کلی سوال ازم کرد راجع به سوابق بیماری دارو عمل و... حتی داروی آرام بخش و ضد افسردگی که با تاکید و فارسی پرسید . همه چیزو در برگه ای علامت میزد. کارت واکسنمو که از پاستور گرفته بودم به همراه آزمایش خون که مال پادتن آبله مرغان بودو ازم گرفت و در برگه یاداشت کردبعد هم شکم گلو و تنفسم را معاینه کرد و گفت به سلامت! و من هم خوشحالو خندان از اینکه واکسن نخوردم اومدم ! جمع هزینش شد
آزمایش و عکس 50دلار
ویزیت دکتر 70 دلار
جمعه هم قبل از اینکه جواب مدیکالمو بگیزم رفتم فورتیس و 350 دلار ریختم مثل اینکه توی سفارتم میشه پرداخت کرد. دو روزه شنبه و یکشنبه رو
یه جوری سر کردیم تا روز مصاحبه رسید بالاخره! ساعت 7:45 دم سفارت بودم خیلی شلوغ بود اون روز هم ترکها زیاد بودن هم ایرانیا من که 2 تا ساک مدرک اورده بودم 3 تا زونکن پرینت تلفن و ایمیل هامون و 2 تا آلبوم که یکیش مال نامزدی بود یکیش مال جاهائی که با هم رفتیمو مهمانی های خانوادگی و ...ساعت 8 گذشته بود که همرو به صف کردن وپاسپورتارو یه مامور میگرفت و در لیست وقتهای خودشان اسم ها را ماژیک میکشید دونه دونه رفتیم داخل همه وسائل چک شدو رفتیم توی یه حیاطه دیگه دوباره صف من که با کفش رسمی انگشای پام از سرما بی حس شده بود!
از اونجا باز دونه دونه رفتیم تو یه خانمی فارسی زبان با توجه به کیس مدارک مورد نیازو میگیرفت که استرس من از همونجا شروع شد! الان میگم چرا! اول اصل پاسپورت شناسنامه کارت ملی و ترجمه شناسنامه بعد مدیکال و قبض بانک بعد گفت حالا هر چی ثابت کنه رابطه ی شما واقعی هست که من اومدم پوشه ها و آلبومارو بدم که گفت نه نه من این همرو نمیتونم ببرم و یه پاکت نشونم داد گفت تو این جا نمیشه! من هم که کلی رو اون مدارکم حساب میکردمو براشون زحمت کشیده بودم ناراحت شدم گفت از توی همشون رندوم چند تا دونه! بکش بیرون آلبوم هم جا نمیشه! بالاخره با کلی خواهش آلبوم نامزدیمو گرفتو یه شماره داد و برگه راهنمای انگشت نگاری.
بعد از انگشت نگاری نوبت مصاحبم رسید افسرم یه خانم جوون بود اول یه فرم داد امضا کردم که تا نرم امریکا ازدواج نکنم بعد قسم داد که راستشو بگم!!
چطوری با نامزدت آشنا شدی؟
نامزدت چند ساله آمریکاست؟
با چه ویزائی رفت آمریکا؟ چه کاره است؟
چرا تو نامزدیتون مهمون کم داشتین؟
کجا ها میرفتین بگردین؟ چه نوع رستورانی؟ مثال بزن!!؟
تو ایران هم عروسی میگیرین؟
سر کار رفتی؟
من تمام سوال هارو به خوبی و با لبخند و اعتماد به نفس جواب دادم بعد هم در کمال نا باوریم برگه آبی رو که از قبل توی پروندم بودو بهم داد و گفت پرونده کامله و به مراحل اداری احتیاج داره برگرد به کشورت و از 4 روز تا 4 هفته دیگه سایتو چک کن هر وقت شمارت اومد بدون وقت از دوشنبه تا 5 شنبه بیا....
من اولش واقعا ناراحت شدم چون قبل من یه دختر ترک در جا ویزای نامزدیشو دادن امااون روز به جز دو نفر ایرانیا همه با برگه آبی اومدن بیرون.
بعضیها بمن گفتن چون انگلیسی مصاحبه کردی اینجوری شد اما من معتقدم اف بی ای چک کاملا به نظر افسر بستگی داره و به این چیزا اصلا ربطی نداره.

ما چهارشنبه اومدیم ایران ومن جمعه سایتو چک کردم و شمارمو دیدم! یعنی 4 روز بعد از مصاحبم !!هم خوشحال بودم هم عصبانی اگه بهم میگفتن به این زودی کلیر میشم بر نمیگشتم ایران.البته بعضی ها گفتن که این F.B.Iچک نبوده و همون مراحل اداری بوده به هر حال خدارو شکر این پروسه تموم شد. روزهای دوریمون تموم شد خیالبافی ها تموم شد...Shy حالا وارد یه مرحله دیگه از زندگی میشم کم کم .اما باز هم تحت آزمایش های خداوند قرار میگیرم.

خلاصه بامداد یکشنبه دوباره راهی آنکارا شدیم دوشنبه ظهر با پاس و برگه آبی رفتم سفارت دوباره صف طولانی و بعد شماره دادن و... الان هم این سفرنامه رو در حالی مینویسم که منتظرم upsویزامو بیاره.Rolleyes
در آخر چند تا نکته را یاد آور میشم:
1-اصلا برای تهیه مدارک مصاحبه مثل من حساسیت به خرج ندید.پول ترجمه اضافی هم ندید و به هیچ وجه پرینت تلفن ها و ایمیل هاتون رو توی زونکن کلاسور .... نگذارید و همینطوری کیلوئی بدید اونم نه زیاد. من حتی بعضی ایمیل هامون که عکس ضمیمش بود را عکسشم ظاهر کرده بودمو چسبونده بودم رو ایمیل که هیچ کدومش رو افیسر ندید!Sad البته به پیشنهاد دوستم که ابوظبی بود مصاحبش این همه مدرک بردم گفته بود هر چی مدرک بیشتر بهتر اما آنکارا نگرفت از من.
2-مهمترین چیز در مصاحبه اعتماد بنفس آرامش رابطه چشمی و لبخند هست چرا که صحت گفته های شما رو تایید میکنه و همین برارشون مهمه البته نه لبخند بامشادی!!
3-اینو خیلی ها گفتن اما بازم میگم چون مهمه اصلا تحت تاثیر حرفها و نظرات بقیه قرار نگیرید هر کیس با کیس دیگه کاملا متفاوته و شرایط خودشو داره پس با نشستن پای حرف دیگران باعث تضعیف روحیه خودتون نشین.
4-تا حد ممکن هتلی رو انتخاب کنید که نزدیک مدیکال باشه چون باید 3 بار بریدو برگردید صبح برای آزمایش عصر برای معاینه فرداش برای جواب اما سفارتو یه بار مراجعه میکنید اونم با تاکسی 5-7 لیر میشه البته سفارتو مدیکال خیلی از هم دور نیستن. مردم آنکارا هم کمتر ماشین دارن و همش پیادن چون بنزین در ترکیه بسیار گرون هست.
5-اصلا برای هیچ کاری به تور لیدر ها که کارشون پول الکی گرفتن هست احتیاجی ندارید. حداقل مهاجر سرائی ها که احتیاج ندارن! من که خودم برای پیدا کردن هیچ جا مشکلی نداشتم آنکا مال هم با مترو خیلی راحت رفتم. دوتا خط دارن بنام metro(قرمز)وankay(سبز)متروی قرمز رو سوار میشید ایستگاه acouprru پیاده میشید.
در آخر جا داره از همه دوستانی که منو راهنمائی کردند تشکر کنم و برای همه آرزوی موفقیت و شادکامی دارم.
پاسخ
تشکر کنندگان: myfarstar ، frozen mind ، Parniyan ، admin ، nedadd ، gadfly ، mehdi_behzadi ، rozollina ، laili ، viking ، mercedeh2011 ، jnik ، sasan_rock ، sohi ، Toranj ، f1f ، msar
خوب بالاخره نوبت من هم شد تا سفرنامه خودم را بنویسم بخاطر کمکهایی که از این سایت گرفتم و دوستهای مجازی عزیزی که پیدا کردم یک وظیفه میدونم که سفرنامه خودم را برای اطلاع رسانی در اینجا بنویسم این شما و این هم سفرنامه رزولینا :
نامه مصاحبه من درست 10 روز بعد ازاینکه اطلاع دادیم شوهرم سیتی زن شده به دست من رسید که خیلی شاهکار بود .
من به همراه همسرم که از آمریکا به ایران امده بود روز یکشنبه 6 صبح با پرواز ترکیش به آنکارا پرواز کردیم (توجه داشته باشید که پروازهای انکارا با هواپیمایی آنادولوجت انجام میشه که زیر مجموعه ای از هواپیمایی ترکیش بوئینگ 737-800 که خیلی تمیز و جادار بود بنظر من و مشروبات الکلی هم سرو نمیشود )
وقتی رسیدیم آنکارا هوا بارونی بود و سرد ،هتل ما بست وسترن 2000 بود که از نظر مکانی خیلی عالی بود و همه چیزش خوب بود ما که راضی بودیم
دوشنبه برای کارهای پزشکی راهی دکتر شدیم هم سفارت و هم دکتر هر دو را پیاده میرفتیم چون نزدیک بودن وقتی که رسیدیم من باورم نمیشد این همه ایرانی ببینم شلوغ بود خیلی و سه تا لیدر هم مشغول پارتی بازی بودند اون وسط که منم دیدم اگر بخواهم پشت سر اینها بمونم تا شب هم مدیکالم انجام نمیشه پس پاسپورتم را قاطی بقیه که مال یک لیدر بود گذاشتم و خودم هم رفتم نشستم (بقول شوهرم زرنگ بازی یا ایرانی بازی درآوردم Big Grin) بعد از اینکه ازمایش خون و عکس قفسه سینه را گرفتیم رفتیم پایین برای وقت دکتر که منشیش وقتی اسم من را دید گفت قبلا وقت گرفتی ؟گفتم بله گفت بله دیدم بعد نیشش باز شد و به من گفت ساعت 4 برگردم ، ما هم رفتیم در خیابان تونالی که بالای مطب دکتر یک گشتی زدیم و بعدشم رفتیم هتل و دوباره ساعت 4 رفتیم که دیدیم بازهم شلوغ و جا برای نشستن نیست خلاصه بعد از 10 دقیقه من را صدا کرد در اتاقی نشستم هیچ کس نبود یک 5 دقیقه که آقای دکتر خیلی سریع اومد تو یک هلو گفت و طبق تعریف بچه ها دیدم خود اونگان Big Grinشروع کرد خیلی از من سوال کم پرسید فقط پرسید : سل ؟ دیابت؟ عینکی؟ قرص میخوری؟ بعد گفت بخواب ،یک ضربه به شکم و گلو و تنفس بعد گفت واکسن آنفولانزا را نزدی باید بزنم که اونهم نوش جان کردم و گفت به سلامت
90 دلار پول دکتر شد و 45 دلار آزمایش خون و عکس
فرداش ساعت 3 جواب حاضر بود
روز موعود فرا رسید چهارشنبه من از 7 صبح بیدار بودم و هی به شوهر بدبختم غر میزدم آخه ایشون یکم ریلکسن Big Grin
من میگفتم که ساعت 8 اونجا باشیم ولی ایشون خیلی راحت و اسوده میگفتن میریم حالا وقت 8:30 خلاصه ما ساعت 8:20 اونجا بودیم که با یک صف طویل مواجه شدیم رفتیم ته صف و فقط یک خانواده ترک پشت سر ما بودند تقریبا ما آخرین نفر بودیم Big Grin خلاصه یک ساعت اونجا ایستادیم و من دیگه داشتم فریز میشدم باد سردی میزد که نگووووو ،افسری که پاسپورت ها را میگرفت و اسمها را رویشان ماژیک میکشید به شوهرم گفت چون شما سیتی زن هستین میتونین با همسرتون برید داخل که ما کلی خوشحال شدیم بعد از اینکه از اون اتاقک رد شدیم من کیف همراهم نبرده بودم فقط تلفن همراه را ازم گرفتن و شماره دادن ، دوباره توی حیاط توی صف ایستادیم بعد که رفتیم تو سمت چپ خانمی که قشنگ فارسی صحبت میکنه بهم گفت اصل شناسنامه و عقد نامه که گفتم اصلش را فرستادم با دو نسخه ترجمه که گفت پس فقط پاسپورت دو قطعه عکس و کارت ملی را بده و یک شماره بهم داد و رفتیم تو که خیلی شلوغ بود
نشستیم و نشستیم تا اینکه شماره اعلام شد واسه فینگر پرینت که دیدم به به یک خانم خوشرو چشم ابی نشسته و کلی هم من را تحویل گرفت و آخرشم یک بیوتی فول گفت و منم کلی ذوق زده شدم
بازهم نشستیم و نشستیم که 5 یا 6 نفر بیشتر نمونده بودیم که یکهو شماره 418 شماره بنده اعلام شد که پریدم جلوی باجه 6 اول گفت قسم بخور بعد فرم را داد امضا کردم اولین چیزی که پرسید تاریخ ازدواجم بود که بهش گفتم بعد مشغول یک کارهایی شد با پرونده که یک برگه ابی روی پرونده من بود که منم فکر کردم این همون برگه ابی معروفه و کلی نا امید شدم و گفتم اف بی ای رو خوردیم ، همینطورکه اون داشت تو کامپیوترش یک چیزی تایپ میکرد شوهرم باهاش سلام و احوال پرسی کرد بعد دیگه خانم من را ول کرد و از شوهرم مصاحبه کرد Wink به شوهرم گفت کجا اشنا شدین؟ بعد پرسید مراسم گرفتین؟ کجا میخواهین بگیرین ایران یا امریکا؟ شوهرمم دعوتش کرد گفت ماه عسل کجا میخوای خانمت را ببری که گفت اگر ویزا را بدین میریم لاس وگاسTongue اونم خندید و از من پرسید خودش تنهایی تصمیم گرفته یا هر دو باهم این تصمیم را گرفتین ؟ که جواب دادم هر دو باهم ، بعد از من پرسید کار میکنم؟ گفتم : نه گفت تا حالا کار نکردی؟ گفتم نه بعد اصل مدارک را بهم پس داد و یک کارت سفید بهم داد و گفت برو باجه یو پی اس بعدشم برامون آرزوی خوشبختی کرد
من دیگر در پوست خودم نمیگنجیدم خیلی خوشحال بودم خیلیییییی Big Grin
فردا ظهر که سایت یو پی اس را چک کردم دیدم که دلیور شده ساعت 11 صبح بعد که بیرون را نگاه کردم دیدم همون لحظه ماشین یو پی اس ایستاد و منهم مثل جن زده ها پریدم بیرون Big Grin و بسته زرد رنگ و بهمراه پاسپورتم تحویل گرفتم و انقدر ذوق زده بودم که 20 لیر به اقا دادم و اونم خوشحال شد .
اون روز تو سفارت همه ترکها ویزا گرفتن و ایرانی ها هم همینطور فقط دو یا سه نفر مشمول اف بی ای چک شدن اما همه خوشحال و خندان بودن
یک خانمی هم دوربین آورده بود و دم سفارت عکس میگرفت که پلیس اومد و دوربین را گرفت و هر چی عکس بود دید و گفت چندتاش را باید پاک کنند بعد پاسپورتش را گرفت ولی پس داد خواهشن از این کارها نکنید چون به استرسش نمیارزه حالا اونجا عکس نگیرید بیاید بیرون هر جایی که دوست دارید 1000 تا عکس بگیرید و بگذارید فیس بوک و بگویید قبل از سفارت ،بعد از سفارت و...Big Grin

- من شخصا از غذاهای ترکیه خوشم اومد خیلی خوشمزه بودند یک پیتزا فروشی هم رفتیم که موزیک زنده داشت اونجا هم خیلی باحال بود اسمش tadim pizza اواسط خیابان تونالی داخل یک پاساژ طبقه آخر ، همه رستوران ها و بارها عالی بودند ما که خیلی لذت بردیم
- مردم ترکیه در انگلیسی حرف زدن صفر هستند حتی جوون ها حتی اعداد را هم نمیتونن به انگلیسی بگن من خودم ترکی یکم بلدم کارمون پیش میرفت یک جورایی اما بنظر من ضعف ترکهاست ، آنکارا با اینکه پایتخت اما بنظر من اصلا موقعیت یک پایتخت را نداره اگر دقت کنید پیاده رو ها همه خرابه ،بنزین خیلی گرون ولی مردم اهل حالی داره خیلی هم بشدت سیگاری هستند نمیدونم اما بنظر خود من ضعف های زیادی داره و بیخود نیست که جزو اروپا نمیکننش Wink
- پروازهای ترکیش خیلی ساعتهاش بده ساعت 6 صبح پرواز به سمت آنکارا و 23:15 شب به سمت تهران
- مقبره آتاتورک را هم از دست ندهید خیلی زیبا و رژه سربازها خیلی دیدنی بود

ببخشید که طولانی شد و چشمتون اذیت شد
کتگوری ارتقا داده شد به CR1
تاریخ تکمیل پرونده : 8 اکتبر2010
زمان مصاحبه :2 مارچ 2011 آنکارا
گرفتن ویزا در همان روزBig Grin
پرواز : 10 آگوست 2011
پاسخ
تشکر کنندگان: GBUSA ، ladan ، Toranj ، frozen mind ، sasan_rock ، Parniyan ، usamilad ، dreamer60 ، zohreh36 ، hasti_banoo ، mavarfan ، mehdi_behzadi ، User ، sib 24 ، Kaveh90 ، gadfly ، amir sam ، Ali Sepehr ، sohi ، amjad ، battosai ، rs232 ، maaref ، sima s ، msar
Big GrinBig GrinBig Grin سلام به همه دوستای گلم...با اینکه من 2 هفته قبل از مصاحبه عضو این سایت شدم ولی خیلی چیزا یاد گرفتم و حالا تجربیاتی که از سفر و مصاحبه ام در ابوظبی دارم رو براتون مینویسم...امیدوارم به درد بخورهCool

درخواست من از نوع F4 بود البته عموم سال 1995 برای من،پدرم،مادرم و دو تا خواهرم درخواست داده بود...هفته قبل با پرواز ایران ایر ساعت 7 صبح راهی دبی شدیم. عجب فرودگاهی دارن..منظم ،تمیز، همه کارکنان با احترام برخورد میکردند بر خلا اینکه شنیده بودیم با ایرانی ها بد برخورد میکنند ولی بسیار محترمانه فقط از چشم عکس گرفتند...همشون هم فارسی بلدند..حواستون باشه یه موقع حرفی نزنید یا بی احترامی نکنید که 100% متوجه میشن..از فرودگاه یه تاکسی بزرگ به قول خودمون ون گرفتیم البته این رو هم اضافه کنم برای کسانی که از فرودگاه میان بیرون پر از تاکسی شخصی هست که پیشنهاد میکنم سوار نشین...از ترمینال 1 که میاین بیرون به سمت چپ که برید چند متر جلوتر تاکسی ها ایستادند...سوار که شدید حتما ببینید که راننده تاکسی متر رو روشن کنه...میگفتم با تاکسی راهی هتل شدیم که توی خیابان الریقا بود به اسم ramee gustline hotel چون تعداد ما زیاد بود اینجا رو رزرو کردیم...هتل آپارتمان بود...امکاناتش بد نبود ..ما دو خوابه گرفتیم شبی 164 دلار... به خاطر این که این هتل نزدیک به مرکز پزشکی میدایست بود رفتیم اینجا... مرکز پزشکی برای دکتر مروستی هست و یکی از منشی هاش هم یه خانم جوون ایرانی بو و تمتم دکترهاش هم ایرانی بودند...بغیر از چند تا از پرستارهاش...نفری 1225 درهم گرفتن...فقط یه آزمایش خون رفتند و عکس از قفسه سینه...تمام واکسن هارو توی انستیتیو پاستور تجریش زده بودیم... گفتن فردا ساعت 12 بیاین نتیجه رو بگیرید.

تا اینجا باشه من ادامه رو توی قسمت بعد مینویسم.Wink
پاسخ
تشکر کنندگان: rozollina ، Kaveh90 ، dreamer60 ، frozen mind ، hasti_banoo ، sara_217us ، msar
سفرنامه ابوظبی ویزای نامزدی
سلام و درود به همه اعضای محترم سایت مهاجر سرا
من مدت زمان زیادی نیست که عضو این سایت شدم ولی اطلاعات بسیار سودمندی کسب کردم خصوصا از سفرنامه اقا بابک
الان هم وقت اون رسیده که منهم سفرنامه خودم رو بنویسم و تمام اطلاعات رو در اختیار دوستان قرار بدم امیدوارم همگی در کارشون موفق باشند.
قبل از نوشتن سفرنامه این توضیح رو بدم که من و نامزدم دو بار اقدام کرده بودیم که هر دو بار جواب منفی بود بار اول به خاطر این رد شدیم
چون همدیگر را ندیده بودیم و با وکیلی مشورت کردیم و ان وکیل گفت که می تونیم از تبصره قانون امریکا استفاده کنیم که سفر به چندین کشور را
خطرناک اعلام کرده بود و به گفت که با استفاده از این قانون می تونید بدون مدارکی مثل عکس دونفره و غیره اقدام کنید ما هم همین کار رااتجام
دادیم ولی وقتی جواب منفی دادند گفتند که شما می توانید در کشور سوم و امنی همدیگر را ملاقات کنید ! اوپس
ما رفتیم ترکیه و بلافاصله مدارکمان را جور کردیم. در نامه ایمگریشن که برایمان امده بود نوشته بودتد که می توانید تا مدت یک ماه مدارک را کامل
کنید وروی همان پرونده قبلی اقدام کنید. ما هم چون عجله داشتیم همان کار را کردیم ولی دوباره جواب منفی دادند و گفتند که نباید روی پرونده قبلی
اقدام می کردید باید دوباره پرونده تشکیل می دادید..بازم اوپس!!!
و ما دوباره برای بار سوم اقدام کردیم و به قانون 5 ماه خوردیم بعد از 6 ماه بلاخره جواب مثبت امد و بلافاصله وقت سفارت رو هم دادند
با توجه به اینکه ذهنیت نامزدم نسبت به شهر دبی کمی مغشوش بود به خاطر فیلم هایی که در یوتوب می دید اصرار داشت که من حتما با مادر یا
برادرم بروم و حتما هم با تور
منهم بعد از تعطیلات نوروز بلافاصله تور مناسبی رو انتخاب کردم و چهار روز جلوتر از وقت سفارت یعنی 22 April راهی سفر شدیم .
هتلی که انتخاب کردم در خیابان رقه بود که کاملا وسط بانک و پلی کلینیک بود ( البته بعدا تحقیق کردم و دیدم که هزینه های پلی کلینیک میدست
که متعلق به دکتر مروستی است دو برابر نیو مدیکال است پس از رفتن به انجا صرف نظر کردم و با استفاده از راهنمایی دوست عزیز آقا بابک
به نیو مدکالی که نزدیک هتل رامادا است رفتم)
روز اول: جمعه بود وقتی به هتل رسیدیم همسفر عزیز من خسته بود و ما تا شب در اطاق ماندیم و از مواهب اطاق بهره مند شدیم.
روز دوم: شنبه ساعت 10 صبح از هتل به سمت نیو مدیکال راه افتادیم ( آخه همسفر من معمولا تا دیر وقت صبح می خوابه) با تاکسی به اونجا
رفتیم که هزینه تاکسی 12درهم شد. وارد ساختمان که شدم احساس کردم در کلکته هستم بیشتر پرسنل و بیماران هندی یا پاکستانی بودند.
به سمت پذیرش رفتم و مدارکم رو به مسول انجا تحویل دادم و گفت بشین تا صدات کنم حدود نیم ساعت بعد خانمی امد و من را همراه خودش برد
و مثل همه قد، وزن،فشار خون، تست بینایی را انجام دادند و به گفتند همانجا منتظر بمانم در همان اطاق ماندم پرستار دیگری امد و من را به اطاق
دکتر راهنمایی کرد دکتر خانم هندی خوش اخلاقی بود و مدارکم را نگاه کرد و بعد ازم درباره ابله مرغان پرسید و منهم گفتم که ابله مرغان سختی
گرفته ام.بعد از چندین سوال به من گفتند که نیازی به واکس زدن ندارم و می تونم برم .همون خانم پرستار دومی من را به صندوق برد و 250
درهم بابت ویزیت دادم بعد هم به من جای ازمایشگاه خون و لابراتوار رادیولوژی رو نشون داد وگفت برو کاراتو انجام بده
هزینه ازمایشگاه 50درهم شد. برای عکس قفسه سینه هم 125 درهم دادم متصدی رادیولوژی یه پسر جوان چشم بادومی بود که مرتب با لحجه غلیظ
می گفت نفس عمیق بکوش(بکش)
وقتی از مدیکال بیرون اومدم یه سره رفتم بانک ولی اصلا یادم نبود اونجا شنبه ها بانک تعطیل است و رفت برکشتم به بانک 30درهم شد.
روز سوم : یکشنبه از هتل رفتم بانک که پیاده 10 دقیقه بود و هوا هم خیلی خوب بود نکته مهم در بانک حتما پاسپورتتون رو ببرید چون در فیش بانک
از شما شماره پاسپورت می خواهند و من مجبور شدم به همسفر عزیزم زنگ بزنم و چون شماره من خط دبی بود و خط ایشون ایرانسل حدود 20درهم
خرج تلفن شد تا شماره گذر نامه ام را بگیرم نکته دیگه که بعضی از دوستان نوشته بودند اینکه چرا بانک به جای 140 دلار 150دلار می گیره
منهم برای اینکه مثلا زرنگی کنم دلار خورد بهشون دادم دقیق 140دلار ولی متصدی بانک گفت 10دلار دیگه هم باید بدی ازش پرسیم چرا
و ایشون به من گفتند که کار مزد بانک است.
روز چهارم: دوشنبه از شب قبلا تصمیم گرقتیم که بعد از اینکه رفتیم و جواب مدیکالم رو گرفتیم برای اینکه کمی ارامش بگیریم چند ساعتی رو با کشتی
بگردیم ولی همسفر عزیز من دچار معده درد و حالت تهوع شدند و من برای تهیه چنر قرص راینتدین و امپرازول 110 درهم دادم و کشتی هم کنسل شد.
(راستی اگه با تور رفتید و این جور تورهای ویزه را ثبت نام کردید اگه کنسل کنید نصف هزینه ای که دادیدرو ازتون جریمه می گیرند)
روز پنجم :صبح زود ساعت 3.30 دقیقه بیدار شدم چون خشک کردن موهام سخت بود شب قبل دوش گرفته بودم ارایش ملایمی کردم موهامو درست کردم
کت و دامن نیمه اسپورت نیمه رسمی پوشیدم و اماده رفتن شدم
راننده محترمی که ما را به ابوذبی رساند از ما 300 درهم گرفت و طبق قرار قبلی راس ساعت 5:30 امد دنبالمان و چون همسفرم به سختی از
خواب بیدار شده بود کمی معطل شدیم و 5:54 دقیقه راه افتادیم توی راه کمی خوابیدم چون از شب قبل چیزی نخورده بودم و فقط 3 ساعت خوابیده بودم
و دلشوره هم داشتم حالت تهوع گرفته بودم. هفت نفر جلوتر از من بودند و من نفر هشتم بودم
ساعت 8:10 دقیقه یک مامور هندی امد و 5 نفر اول را با چک کردن پاسپورت و نامه وقت سفارت چک کردو به در اول هدایت کرد
بعد از مدتی که همه ان 5 نفر رفتند داخل 5 نفر بعدی را فرستاد در ابتدا تمام وسایل چک می شوند و موبایل و کیف بزرگ را می گیرند و اینجا هم
از تجربیات بچه های این سایت استفاده کرده بودم و مدارکم رو داخل کیسه بردم داخل و متصدی از اینکه نزدیک 6 کیلو مدرک با خودم برده بودم خیلی
تعجب کرده بود. از انجا وارد سالن دیگه ای شدیم و کمی هم انجا منتظر ماندیم و بعد 5 نفر بعدی را به سمت سالن اصلی فرستادند
مسیر از وسط دو ردیف سرخس می گذشت که از لابه لای اونها یاس درختی روییده بود و بوی اون یاسها واقعا عالی بود اونجا کمی ارام شدم
به سالن اصلی رسیدم سمت راست سالن گیشه های مخصوص بود که برای مصاحبه و تحویل مدارک بود 10 تاگیشه و گیشه 11 در انتهای سالن مخصوص
انگشت نگاری. اینجا هم کمی منتظر ماندم تا شماره منو اعلام کردند یه خانم هندی بود که فارسی حرف می زد و کمی بد اخلاق بود اول ازم پرسید کیس من
چیه گفتم نامزدی بعد یه رسید داد تا به صندوق بدم همون 210 دلار کیشه صندوق اولین گیشه سمت راست سالن بود بعد از پرداخت پول به همون گیشه برگشتم
اول رسید را گرفت و بعد گفت مدارک هر چی داری بده اولین چیزی که دادم ایمل های نامزدم و من بود که بیشتر از 200 صفحه بود و من اونها را داخل
پوشه های پلاستیکی دکمه دار گذاشته بودم خانم هندی که اونها رو دید گفت هیچ پوشه یا فایلی نمی خوام به من فقط مدارک بده خیلی ناراحت شدم چون چندین روز
روی مدارکم کار کرده بودم و همه را در پوشه های رنگی و تمیز و با لیبل مجزا گذاشته بودم ولی مجبور شدم که همه انها را از پوشه در بیاورم و ان خانم هم
هر بار ازم می پرسید اینا چیند؟ بعد خودش با گیره های بزرگ اونها رو دسته می کردو می گذاشت
در اخر کار یادم افتاد که خانم رسید 140 دلاری رو ازم نگرفته ازش پرسیدم که ایا باید رسید را بهشون بدم یا نه که اون خانم کمی گیج شد و پرسید کدوم رسیدپ
خلاصه تمام مدارک را تحویل دادم و رفتم برای انگشت نگاری انگشت نگاری هم خیلی زود انجام شد و من حدود یک ساعت ونیم منتظر شدم
شماره من رو خوندند و من به گیشه شماره 3 رفتم اونجا باید گوشی تلفن را برداری و صحبت کنی وقتی به در گیشه رسیدم خانم خیلی شاد و مثبت و قشنگی دیدم
و به یکباره احساس ارامش کردم. اول از همه با لحجه جالبی اسم منو گفت و بعد فرم 156 و بقیه فرم ها را بهم داد که امضا کنم
بعد از قسم خوردن سوالاتش شروع شد اسم نامزدت چیه ؟ کارش چیه؟ ایا قبلا ازدواج کرده ؟ بچه داره ؟ اسم بچه هاش چیند؟ سن اونها چقدره ؟ باهاشون صحبت
کردی ؟کجا همدیگر رو دیدید و کی ؟ چرا می خواهی با این مرد ازدواج کنی ؟ کارت چیه ؟ کجاها کار کردی ؟ و از اونجاییکه من در هنگام پر کردن فرم ها
نوشته بودم که زبان اسپانیایی حرف می زنم اون خانم با خوشرویی جندین سوال هم به زبان اسپانیایی کرد و ظاهرا خیلی خوشش اومده بود بعد هم کاغذی بهم داد که روی
اون کیس نامبرم نوشته شده بود و ادرس سایت و گفت کیس شما چون نامزدی است ویزا رو کمی دیر می دهند دو هفته ، چهار هفته و خدای نکرده 4 ماه
من تمام حرفای خانم را که به انگلیسی می گفت فهمیدم ولی چون باورم نمیشد ازشون خواستم دوباره برام بکند که اون خانم با لحجه خیلی با مزه ای دوباره همه چیز رو
توضیح داد من بازم باورم نمی شد بار سوم ازشون پرسیدم یعنی ویزا بهم داید که خانم خندید و گفن مطمین باش با ویزات موافقت شده ولی کمی طول می کشه
باورم نمی شد نمی دونستم خوشحال باشم یا نه گیج گیج از سفارت اومدم بیرون و برگشتیم ساعت 12:10 به هتل رسیدیم و به افتخار این خبر خوب شراب
شیراز رو که از فری شاپ گرفته بودیم باز کردیم و خوردیم. جای همه شما خالی
سفر من نکات مثبت زیادی داشت اینکه همه جا با خوشرویی و مهربانی با من برخورد می کردندو سوالاتی هم که از من پرسید خیلی راحت بود و مثل بقیه با سوالاتشوت ادم رو گیج نمیکردند
هوا خوب بود و ما زمان زیادی برای گرش و تقرح داشتیم

هورررا بعد از سه هفته ویزای من آمد و من از طریق یک آژانس هواپیمایی و با پرداخت 220 هزار تومان و بعد از سه هفته معطلی ویزامو گرفتم .
برای 22 جولای بلیط گرفتم و در حال حاضر آماده پرواز هستم .
برای همه دوستان ارزوی موفقیت و سلامتی و پیروزی دارم .
پاسخ
تشکر کنندگان: yousef156 ، admin ، alireza62 ، frozen mind ، Lamborghini ، jasmine2953 ، yasi joon ، Toranj ، msar
سلام دوستان عزیز
بالاخره منم سفرنامم را نوشتم و امیدوارم که برای همه دوستان مفید واقع بشه
من روز چهارشنبه ۱۳ جولای مصاحبه داشتم برای همین با پرواز یکشنبه ۱۰ جولای رفتیم و برای روز دوشنبه هم از قبل پیش دکتر اونگان وقت معاینه گرفته بودم
هتل ما هتل رویال بود که آقای راهواری برامون رزرو کرده بودن و در کل ازهتل راضی بودیم
ما برای روز دوشنبه ساعت۹ و۱۰ دقیقه وقت پزشکی داشتیم که راس ساعت ۹ اونجا بودیم(با پرسیدن از کارکنان هتل خیلی راحت مطب دکتر را پیدا کردیم)، و چون سومین نفری بودیم که اونجا بودیم کارمون به سرعت پیش رفت. کسانی هم که با لیدرهاشون اومده بودن چون بعد از ما رسیده بودن کارشون دیرتر انجام شد
در ابتدا مبلغ ۴۷ دلار بابت آزمایش خون و ایکس ری گرفتن(به همراه یک قطعه عکس و کیس نامبر) بعد هم گفتن که ساعت ۴ و نیم برای ویزیت دکتر اونجا باشیم. ماهم بالافاصله رفتیم که ۳۵۰ دلار ویزای نامزدی را پرداخت کنیم که کمی طول کشید تا بانک را پیدا کنیم. بانکی که ما رفتیم بانک teb نزدیک هتل ریکسوس بود.
خلاصه ساعت ۴ مطب دکتر بودیم که پاسپورت و کارت واکسن را میگرفتن(من کارت واکسن را یک هفته قبلش از انستیتوپاستور تجریش گرفته بودم)، این بار هم خیلی زود رفتم برای معاینه دکتر که با آقای دکتر اونگان موفرفری روبه رو شدم. ازم سوال کرد که چه رشته ای درس خوندی؟ سابقه بیماری خاصی نداری؟ دیابت؟ سابقه عمل جراحی نداری؟ قد و ورنت چقدره؟ بعد هم معاینه کرد و گفت تمام. من هم خوشحال ازینکه واکسن بهم تزریق نکرد اومدم بیرون و ۷۰ دلار هزینه ی معاینه را پرداخت کردیم و همونجا سی دی را بهمون تحویل دادن و گفتن فردا ساعت ۴ برای گرفتن جواب بیایید.
روز سه شنبه هم با خرید در مرکز خریدها گدشت و ساعت ۴ نامزدم رفت و جواب را از مطب دکتر گرفت.
شب قبل از مصاحبه اصلا استرس نداشتم و راحت خوابیدم ولی صبح چهارشنبه ساعت۵ و نیم با استرس از خواب بیدار شدم و دیگه خوابم نمیبرد، خلاصه با کلی وسواس آماده شدم و ساعت ۷ و نیم دم سفارت بودیم که خبلی شلوغ بود و تعداد ایرانی ها خیلی کم بود. نگهبان ترک اومد و پاسپورت ها را گرفت و یکی یکی داخل میفرستاد(اول کسانی که ویزای توریستی داشتن را فرستادن داخل و بعد ما را). نامزدم هرچی تلاش کرد که بیاد داخل اجازه ندادن و متاسفانه همون بیرون ایستادن. بعد از کنترل وسایل وارد حیاطی شدیم که همه به صف ایستاده بودن و یکی یکی داخل میرفتیم و اونجا مدارکی را که خواسته بودن تحویل می دادیم. خانومی که مدارک را تحویل میگرفتن ظاهرا ایرانی بودن. اول شناسنامه و کارت ملی و پاسپورت و بعد هم گفتن ترجمه ها که من گفتم قبلا فرستادم ولی بازم همراهم هست که گفتن نیازی نیست و برای مدارک اثبات نامزدی هم همینطور گفت اگه قبلا فرستادی نمیخواد و من چندتا عکس جدید داشتیم که تحویل دادم، و بعد هم فیش واریزی را گرفتن. چون از من مدارک اثبات حضور نامزدم را خواسته بودن که ازشون پرسیدم که باید به شما تحویل بدم یا به آفیسر؟ گفتن که همین الآن تحویل بده و من هم کلی عکس و بلیط های هواپیما (نامزدم توی ۳ ماه اخیر حدود ۵ تا پرواز به ایالت های مختلف داشتن) و مدارک بیمه ماشین که به تازگی بیمه کرده بودن و... بهشون دادم، بعد پرسیدن مصاحبه فارسی باشه یا انگلیسی و یک شماره بهم دادن.
بالاخره وارد سالن مصاحبه شدم و روی یک صندلی نزدیک یک خانواده ایرانی نشستم که یکم انرژی مثبت بگیرم
یک تابلویی روی دیوار بود که شماره ها را نشون میداد که به چه باجه ای برن. باجه ی ۸ برای انگشت نگاری و ۱ تا۷ برای مصاحبه بود.
سالن خیلی شلوغ بود طوری که خیلی ها سرپا ایستاده بودن. بعد از حدود ۳۰ دقیقه نشستن شمارم برای انگشت نگاری اعلام شد که یک خانوم مهربون اینکارو انجام میدادن. بعد دوباره نشستم و پیش خودم گفتم بهتره مدارکی که الآن پیشم هست را مرتب کنم که اگه چیزی خواستن زود بهشون بدم، هنوز اینکارو شروع نکرده بودم که شمارم برای مصاحبه برای باجه ی ۷ اعلام شد. مصاحبه من با یک خانوم کاملا جدی و متشخص بود.
اول با سلام و احوالپرسی شروع شد و یک برگه دادن که امضا کنم و بعد هم گفتن که دست راستت را بالا ببر و چیزهایی که من میگم را تکرار کن، و به این ترتیب مرحله قسم خوردن را گذروندم بعد هم بالافصله شروع به پرسیدن سوال کردن که فاصله هر سوال چیزهایی را تایپ میکردن. من سوال ها را براتون مینویسم.
چطور باهم آشنا شدید؟
چندوقته که نامزد هستین؟
چرا با ویزای نامزدی اقدام کردین؟ چرا ویزای ازدواج را انتخاب نکردین؟!!!
سر کار هم میری؟
نامزدت باچه ویزایی رفت امریکا؟
جشن عروسی هم میگیرین؟ ایران هم جشن میگیرین؟
کسی را امریکا داری؟
در آخر هم گفتن یکسری مراحل اداری مونده که باید طی بشه و در حال پر کردن برگه آبی بود که من دیگه هیچی نمیفهمیدم آخه خیلی برام سخت بود، من امیدوار بودم یکضرب بگیرم اما...
گفتن از یک الی دو ماهه دیگه سایت را چک کنم و هروقت شمارم اومد بیام برای گرفتن ویزا. من هم تشکر کردم و خداحافظی گرفتم که بعد مثل اینکه چیزی یادشون اومده باشه گفتن آها راستی این ها را هم بگیر و بهد مدارکی مثل آلبوم عکس ها و پرینت تلفن ایمیل و ... را از زیر شیشه بهم دادن.
بماند که این مسئله چقدر برام ایجاد شبهه کرد!!!
ما بلیط برگشت را برای ۲۰ جولای گرفته بودیم که با خیال راحت بریم آنتالیا که با گرفتن برگه آبی زودتر رفتیم و بعد هم ۲۰ جولای برگشتیم آنکارا و حرکت به سمت ایران. که من روز ۲۵ جولای شمارم رو توی سایت دیدم(یعنی ۵ روز بعد از رسیدنم!) اما چون خسته بودم ترجیح دادم که چند روزی را استراحت کنم و بعد دوباره برم برای گرفتن ویزا.
روز یکشنبه ۱۴ آگست دوباره رفتیم ترکیه برای گرفتن ویزا و چون ویزام دیر اومد(شنبه) مجبور شدیم یک هفته بمونیم آنکارا.

در آخر باید از تلاش تمامی مدیران و اعضای سایت تشکر کنم. واقعا این سایت به من کمک کرد که مرحله پیش روم برام خیلی صاف و روشن باشه
از همه دوستانی که راهنماییم کردن ممنونم
امیدوارم بتونم دینم را به مهاجرسرا ادا کنم
با آرزوی موفقیت و شادکامی برای همه
نوع ویزا: k1 (نامزدی)
اولین اقدام:2010/sep/25
مصاحبه: 13 ،جولای 20۱۱ - آنکارا
مدت زمان کلیرینس: ۱۲ روز
کلیر: ۲۵ جولای 2011
تاریخ گرفتن ویزا: ۱۹ آگست 2011
طول مدت پروسه :۱۰ ماه


و خدایی که در این نزدیکیست . . .
.
پاسخ
تشکر کنندگان: alireza62 ، hi_2011 ، golbano ، masoudeses ، frozen mind ، f1f ، msar




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان