سلام دوستان عزیزم،
بالاخره نوبت منم شد تا سفر نامه بنوسم.به قول فروزن مردم از بس سفر نامه خوندم و دوره کردم!
خوب بریم سر اصل مطلب:
حدود 1 ماه قبل ما از تهران تراول برای 11 سپامبر بلیط رفت و برگشت ایران ایر برای انکارا گرفتیم. و همچنین هتل رویال رو رزو کردیم.در طول این مدت تمام دارکی رو که لازم بود ترجمه کردیم و اماده کردیم و حتی یه سری مدارک اضافه تر برای محکم کاری.
خوب بالاخره روز موعود رسید و سواره هواپیما ی ایران ایر شدیم با اون تعریف هایی که ازش شنیده بودم فقط جونمو به خدا سپرم اما خدا وکیلی هم خوب بلند شد و هم خوب نشست.2:25 دقیقه در هواپیما بودیم.رسیدم و تور اومد دنبالمون و رفتم هتل رویال.اما ما فکر کردیم این هتل 4 ستاره است،(البته فکر نکردیم،خوشون گفتند!)اما واقعا در حد یه هتل 2 ستاره بود.از همه لحاظ.اما خوب هتل ارومی بود و مسافر هم کم داشت و این یکی از مهم ترین مزایاش برای من بود.خوب حالا بریم سر اصل کاریا:
ازمایشات پزشکی:
زمانی که بلیطمون رو رزرو کردیم همون شب بابام از سایت مطب دکتر اونگان برای ساعت 10 صبح رورزه دوشنبه وقت گرفتند.ساعت 7:30 یا یه کم دیرتر رفتیم برای صبحانه چون گفته بودن نباید ناشتا باشی.ساعت 5 دقیقه به 9 نقشه رو گرفتیم و رفتیم به سوی مطب!حدوده 20 دقیقه راه بود.بالاخره بعد از کمی پرس و جو مطب رو پیدا کردیم. ساعت 9:20 دقیقه رسیدیم مطب.اول رفتیم طبقه 4 و بعد از اینکه یه سری فرم ها رو پر کرد و منم امضا کردم رفتیم طبقه 5. در چند تا از سفر نامه ها خونده بودم که لیدر ها با پارتی بازی زودتر وقت برای مسافر هاشون میگیرن و به همین علت دیرتر کارهای شما انجام میشه. منم با خودم گفتم باید تا ساعت 11،12 معطل بمونم. اما اصلا انطوری نبود،هر کسی که میومد پاسپورت و نامه ی مصاحبه اش رو کناره کسی که زودتر اومده بود میذاشتن.مدارک مسافر هایی که لیدر داشتن به همین ترتیب قرار میگرفت.
حدوده ساعت 9:50 دقیقه صدام کردن برای ازمایش خون.اندازه ی یک قطره ازم خون گرفتن.بعد رفتم نشستم و 5 دقیقه بعد صدام کردن برای عکس قفسه سینه.در همین بین بابام رفت طبقه 4 و برای ساعت 5 برای واکسیناسون که در همون طبقه انجام میشد وقت گرفت.بعد از گرفتن عکس قفسه سینه اومدیم پایین و کناره در ساختمون یه دفتر دیدیم که تور بود بود و تور قونیه،استامبول،دریایی و... داشت.توره قونیه اش برای روزه شنبه بود و اسممون رو نوشتیم.(یه اقای ایرانی بود)یه کم هم از جاهای دیدنی و مراکز خرید ازش راهنمایی گرفتیم.بعدشم رفتیم یه کم در پارک کناره مطب نشستیم و بعد برگشتیم هتل و نهار خوردیم و استراحت کردیمو ساعت4:30 دقیقه رسیدیم مطب.
رفتن به اتاقه دکتر مثل همون قضیه ی بالا بود.یعنی هر کی زودتر اومد،زودتر میره!خلاصه نوبت من شد و بالاخره تونستم چهره ی این دکتر محمد اونگان معروف رو زیارت کنم!اول داشت به لهجه ی خیلی بعد فارسی ازم راجه به سیگار،دیابت و ... سوال میپرسید که جوابه همش نه بود.بعدشم چون همه ی واکسنامو ایران زده بودم غیر از انفلانزا،فقط انفلانزا رو زد.(راستی یکی از بچه ها لاتاری میگفت که دکتر اونگان در سفارت امریکا کار میکنه و اون ازش مصاحبه کرده) بعد از اینکه این کارا تموم شد یه سی دس بهم داد و گفت اینو امریکا ببر و درش رو باز نکن و فردا ساعت 3 بیا جواب رو بگیر.
روز مصاحبه:
همه که ساعت 8:30 وقت داشتن.ما ساعت 8:10 رسیدیم اونجا و در یک صف وایستادم و یه اقای ترک میومد 5 تا پاسپورت میگرفت و بعد میومد پس میداد.در واقع حضور غیاب میکرد!بعدش داخل شدم و یه صف دیگه بود و مردم یکی یکی میرفتن داخل اتاقک تا چک بشن.باز از اون ور که بیرون میرفتیم در یک صف دیگه وایستادیم تا یکی یکی داخل بشیم و مدارک رو تحویل بدیم.یه خانوم بود که انگار هندی بود اما فارسی حرف میزد.ازم نامه ی مصاحبه،شناسنامه و ترجمه اش،پاسپورت،اصل کارت ملی و دو قطعه عکس گرفت.بعدش بهم گفت نامه ی معرفی کننده ی اسپانسر داری ؟گفتم من فقط مدارک(آی-864)رو دارم.گفت نه حالا برو داخل تا بعد و یه شماره داد گفت این واسه انگشت نگاریه .(بعدش فهمیدم نامه ی معرفی کننده داخل اون مدارک هست اخه اسپانسرم گفت اگه (آی-864)رو خواستن بده و اگر نه هیچی نگو و این قضیه ای رو که پرسید، رو بهم نگفته بود و وقتی رفتم داخل گفتم اگه افیسر خواست دلیلشو بهش بگم.)
خلاصه رفتیم داخل.یه اتاق تقریبا بزرگ بود و سرد.8 تا باجه داشت مثل باجه های بانک. روبروی باجه ها و پشت به اونا چند ردیف صندلی بود و روبروی صندلی ها یه تی وی بود و بالای تی وی یه چیزی بود که شماره ها رو اعلام میکرد که برن باجه ی مورد نظر(اسمه اون چیزو رو نمیدونم!)
خلاصه یه نیم ساعت بعد شماره ی من اعلام شد و رفتم برای انگشت نگاری.یه خانوم فوق العاده مهربون بود که من وقتی ایشون رو دید تمام استرسم از بین رفت.دو باره نشستم و نیم ساعت بعدش شمارم اعلان شد برای مصاحبه.اشون هم یه خانوم بودن،اول قسم خوردم،بعد یه برگه ای رو داد تا امضا کنم که تا زمانی که گرین کارت رو نگرفتم ازدواج نکنم،بعد ازم پرسید:
کی برات اقدام کرده؟ الان کجاست؟ برای چی میخوای بری؟ همین!
بعدش یه چیزایی در کامپیوترش نوشت و یه برگه ای رو داد که امضا کنم و بعدشم گفت با ویزای شما موافقت شد(وای خدا چقدر منتظره این جمله بودم!)بعدشم رفتم یو پی اس ،ادرس هتل رو دادم و فرداش ساعت 2 عصر مجوز ورود به جایی که ارزوشو داشتم اومد!
جاهای دیدنی و تفریحی:
انکامال:
همون اقای ایرانی مرکز خرید آنکامال رو به ما معرفی کرد،بد نبود.قیمت ها نسبتا گرون بود اما حراجی زیاد داشت و چیزای خوبی میشد توش پیدا کرد.
مقبره ی اتاتورک:
مکانی فوق العادا زیبا،پیشنهاد میکنم حتما برین،اگه نرین سرتون کلاه رفته.از فرانسه و چین و ژاپن هم توریست اومده بود.راستی مثل همون زمانی که اتاتورک زنده بود درست کرده بودن،مثلا از این سرباز هایی که عین مجسمه وایمیستادن هم بود که رژه شون رو هم دیدیم
مسجد کچاتپه:
فاصله اش با هتل ما 15 دقیقه راه بود،بد نبود،قشنگ بود،اما اگه نرفتین هم چیزی از دست ندادین.در ضمن دو طبقه مرکزه خرید هم زیرشه که پیشنهاد میکنم نرین چون قیمتاش اکثرا از جاهای دیگه خیلی بیشتره.
قونیه:
از اون جاهاست که اگه نرین برعکس مسجد کچاتپه یه چیزه بزرگ رو از دست دادین.حتما باید با تور برین.270 کیلومتر راهه.ساعت حدودا10:30 از شهر خارحج شدیم و بین راه وایستادیم و حدوده 2 اونجا بودیم.اول رفتیم برای نهار.بعدش مقبره ی مولانا،واقعا قشنگ بود.نمیدونم چطور توضیح بدم تا بفهمین چقدر زیبا بود و چقدر فضا عرفانی و روحانی داشت.یه گوشی هم گرفتیم که به هر قسمتی که میرسیدیم یه شماره میزدیم و به زبان فارسی برامون از اون قسمت توضیح میداد.بعد رفتیم مسجد شمس تبریزی.چیزه خاصی نبود اما خوب بود.بعدش رفتیم شام و از اون ور رفتیم قسمته اصلی سفر یعنی رقص سماع.این یکی رو هم نمیدونم چطور توضیح بدم تا درک کنین اما فوق العاده زیبا بود.(بهترین سفر زندگیم)
نکات:!
1-به ستاره های هتل ها توجه نکنین و از اژانس ها هم نپرسین کدوم بهتره،از کسایی که رفتن بپرسین.
2-تا اونجایی که میتونین واکسناتون رو تهران بزنین چو برای یک واکسن 150 دلار دادم و برای عکس قفسه سینه و ازمایش خون 84 لیر.
3-مدارکتون رو چک کنین قبل رفتن و برای محکم کاری اضافه هم ببرین.مثلا گفته بودن چون در زمان اقدام کردن ترجه شناسنامه رو دادین دیگه نمیخوایم و اصلش رو فقط میخوایم که اونجا ترجمه اش رو خواستن.
4-خیلی هم فکر نکنین اگه زود تر سفارت برین،زود تر کارتون انجام میشه.شماره هایی که اعلام میکنن به ترتیب نیست مثلا بعد از شماره ی 113،شماره ی 419 میومد و یه خانوم تو هتل ما ساعت 6:45 رفت و ساعت 12 کارش انجام شد.در صورتی که من ساعت 8:10 دقیقه رفتم و 9:30 کارم تموم شد.دلیلش اینه که تعیین میکنن مثلا 10 نفر بر اساس سن و نوع مهاجرت و انتخاب زبان برن پیشه یه افیسر و بستگی داره که یه نفر کارش چقدر طول بکشه تا نوبت نفر بعدی بشه.پس عجله نکنین
5-قونیه برین!
امیدوارم خوشتون اومده باشه و براتون مفید باشه
بالاخره نوبت منم شد تا سفر نامه بنوسم.به قول فروزن مردم از بس سفر نامه خوندم و دوره کردم!
خوب بریم سر اصل مطلب:
حدود 1 ماه قبل ما از تهران تراول برای 11 سپامبر بلیط رفت و برگشت ایران ایر برای انکارا گرفتیم. و همچنین هتل رویال رو رزو کردیم.در طول این مدت تمام دارکی رو که لازم بود ترجمه کردیم و اماده کردیم و حتی یه سری مدارک اضافه تر برای محکم کاری.
خوب بالاخره روز موعود رسید و سواره هواپیما ی ایران ایر شدیم با اون تعریف هایی که ازش شنیده بودم فقط جونمو به خدا سپرم اما خدا وکیلی هم خوب بلند شد و هم خوب نشست.2:25 دقیقه در هواپیما بودیم.رسیدم و تور اومد دنبالمون و رفتم هتل رویال.اما ما فکر کردیم این هتل 4 ستاره است،(البته فکر نکردیم،خوشون گفتند!)اما واقعا در حد یه هتل 2 ستاره بود.از همه لحاظ.اما خوب هتل ارومی بود و مسافر هم کم داشت و این یکی از مهم ترین مزایاش برای من بود.خوب حالا بریم سر اصل کاریا:
ازمایشات پزشکی:
زمانی که بلیطمون رو رزرو کردیم همون شب بابام از سایت مطب دکتر اونگان برای ساعت 10 صبح رورزه دوشنبه وقت گرفتند.ساعت 7:30 یا یه کم دیرتر رفتیم برای صبحانه چون گفته بودن نباید ناشتا باشی.ساعت 5 دقیقه به 9 نقشه رو گرفتیم و رفتیم به سوی مطب!حدوده 20 دقیقه راه بود.بالاخره بعد از کمی پرس و جو مطب رو پیدا کردیم. ساعت 9:20 دقیقه رسیدیم مطب.اول رفتیم طبقه 4 و بعد از اینکه یه سری فرم ها رو پر کرد و منم امضا کردم رفتیم طبقه 5. در چند تا از سفر نامه ها خونده بودم که لیدر ها با پارتی بازی زودتر وقت برای مسافر هاشون میگیرن و به همین علت دیرتر کارهای شما انجام میشه. منم با خودم گفتم باید تا ساعت 11،12 معطل بمونم. اما اصلا انطوری نبود،هر کسی که میومد پاسپورت و نامه ی مصاحبه اش رو کناره کسی که زودتر اومده بود میذاشتن.مدارک مسافر هایی که لیدر داشتن به همین ترتیب قرار میگرفت.
حدوده ساعت 9:50 دقیقه صدام کردن برای ازمایش خون.اندازه ی یک قطره ازم خون گرفتن.بعد رفتم نشستم و 5 دقیقه بعد صدام کردن برای عکس قفسه سینه.در همین بین بابام رفت طبقه 4 و برای ساعت 5 برای واکسیناسون که در همون طبقه انجام میشد وقت گرفت.بعد از گرفتن عکس قفسه سینه اومدیم پایین و کناره در ساختمون یه دفتر دیدیم که تور بود بود و تور قونیه،استامبول،دریایی و... داشت.توره قونیه اش برای روزه شنبه بود و اسممون رو نوشتیم.(یه اقای ایرانی بود)یه کم هم از جاهای دیدنی و مراکز خرید ازش راهنمایی گرفتیم.بعدشم رفتیم یه کم در پارک کناره مطب نشستیم و بعد برگشتیم هتل و نهار خوردیم و استراحت کردیمو ساعت4:30 دقیقه رسیدیم مطب.
رفتن به اتاقه دکتر مثل همون قضیه ی بالا بود.یعنی هر کی زودتر اومد،زودتر میره!خلاصه نوبت من شد و بالاخره تونستم چهره ی این دکتر محمد اونگان معروف رو زیارت کنم!اول داشت به لهجه ی خیلی بعد فارسی ازم راجه به سیگار،دیابت و ... سوال میپرسید که جوابه همش نه بود.بعدشم چون همه ی واکسنامو ایران زده بودم غیر از انفلانزا،فقط انفلانزا رو زد.(راستی یکی از بچه ها لاتاری میگفت که دکتر اونگان در سفارت امریکا کار میکنه و اون ازش مصاحبه کرده) بعد از اینکه این کارا تموم شد یه سی دس بهم داد و گفت اینو امریکا ببر و درش رو باز نکن و فردا ساعت 3 بیا جواب رو بگیر.
روز مصاحبه:
همه که ساعت 8:30 وقت داشتن.ما ساعت 8:10 رسیدیم اونجا و در یک صف وایستادم و یه اقای ترک میومد 5 تا پاسپورت میگرفت و بعد میومد پس میداد.در واقع حضور غیاب میکرد!بعدش داخل شدم و یه صف دیگه بود و مردم یکی یکی میرفتن داخل اتاقک تا چک بشن.باز از اون ور که بیرون میرفتیم در یک صف دیگه وایستادیم تا یکی یکی داخل بشیم و مدارک رو تحویل بدیم.یه خانوم بود که انگار هندی بود اما فارسی حرف میزد.ازم نامه ی مصاحبه،شناسنامه و ترجمه اش،پاسپورت،اصل کارت ملی و دو قطعه عکس گرفت.بعدش بهم گفت نامه ی معرفی کننده ی اسپانسر داری ؟گفتم من فقط مدارک(آی-864)رو دارم.گفت نه حالا برو داخل تا بعد و یه شماره داد گفت این واسه انگشت نگاریه .(بعدش فهمیدم نامه ی معرفی کننده داخل اون مدارک هست اخه اسپانسرم گفت اگه (آی-864)رو خواستن بده و اگر نه هیچی نگو و این قضیه ای رو که پرسید، رو بهم نگفته بود و وقتی رفتم داخل گفتم اگه افیسر خواست دلیلشو بهش بگم.)
خلاصه رفتیم داخل.یه اتاق تقریبا بزرگ بود و سرد.8 تا باجه داشت مثل باجه های بانک. روبروی باجه ها و پشت به اونا چند ردیف صندلی بود و روبروی صندلی ها یه تی وی بود و بالای تی وی یه چیزی بود که شماره ها رو اعلام میکرد که برن باجه ی مورد نظر(اسمه اون چیزو رو نمیدونم!)
خلاصه یه نیم ساعت بعد شماره ی من اعلام شد و رفتم برای انگشت نگاری.یه خانوم فوق العاده مهربون بود که من وقتی ایشون رو دید تمام استرسم از بین رفت.دو باره نشستم و نیم ساعت بعدش شمارم اعلان شد برای مصاحبه.اشون هم یه خانوم بودن،اول قسم خوردم،بعد یه برگه ای رو داد تا امضا کنم که تا زمانی که گرین کارت رو نگرفتم ازدواج نکنم،بعد ازم پرسید:
کی برات اقدام کرده؟ الان کجاست؟ برای چی میخوای بری؟ همین!
بعدش یه چیزایی در کامپیوترش نوشت و یه برگه ای رو داد که امضا کنم و بعدشم گفت با ویزای شما موافقت شد(وای خدا چقدر منتظره این جمله بودم!)بعدشم رفتم یو پی اس ،ادرس هتل رو دادم و فرداش ساعت 2 عصر مجوز ورود به جایی که ارزوشو داشتم اومد!
جاهای دیدنی و تفریحی:
انکامال:
همون اقای ایرانی مرکز خرید آنکامال رو به ما معرفی کرد،بد نبود.قیمت ها نسبتا گرون بود اما حراجی زیاد داشت و چیزای خوبی میشد توش پیدا کرد.
مقبره ی اتاتورک:
مکانی فوق العادا زیبا،پیشنهاد میکنم حتما برین،اگه نرین سرتون کلاه رفته.از فرانسه و چین و ژاپن هم توریست اومده بود.راستی مثل همون زمانی که اتاتورک زنده بود درست کرده بودن،مثلا از این سرباز هایی که عین مجسمه وایمیستادن هم بود که رژه شون رو هم دیدیم
مسجد کچاتپه:
فاصله اش با هتل ما 15 دقیقه راه بود،بد نبود،قشنگ بود،اما اگه نرفتین هم چیزی از دست ندادین.در ضمن دو طبقه مرکزه خرید هم زیرشه که پیشنهاد میکنم نرین چون قیمتاش اکثرا از جاهای دیگه خیلی بیشتره.
قونیه:
از اون جاهاست که اگه نرین برعکس مسجد کچاتپه یه چیزه بزرگ رو از دست دادین.حتما باید با تور برین.270 کیلومتر راهه.ساعت حدودا10:30 از شهر خارحج شدیم و بین راه وایستادیم و حدوده 2 اونجا بودیم.اول رفتیم برای نهار.بعدش مقبره ی مولانا،واقعا قشنگ بود.نمیدونم چطور توضیح بدم تا بفهمین چقدر زیبا بود و چقدر فضا عرفانی و روحانی داشت.یه گوشی هم گرفتیم که به هر قسمتی که میرسیدیم یه شماره میزدیم و به زبان فارسی برامون از اون قسمت توضیح میداد.بعد رفتیم مسجد شمس تبریزی.چیزه خاصی نبود اما خوب بود.بعدش رفتیم شام و از اون ور رفتیم قسمته اصلی سفر یعنی رقص سماع.این یکی رو هم نمیدونم چطور توضیح بدم تا درک کنین اما فوق العاده زیبا بود.(بهترین سفر زندگیم)
نکات:!
1-به ستاره های هتل ها توجه نکنین و از اژانس ها هم نپرسین کدوم بهتره،از کسایی که رفتن بپرسین.
2-تا اونجایی که میتونین واکسناتون رو تهران بزنین چو برای یک واکسن 150 دلار دادم و برای عکس قفسه سینه و ازمایش خون 84 لیر.
3-مدارکتون رو چک کنین قبل رفتن و برای محکم کاری اضافه هم ببرین.مثلا گفته بودن چون در زمان اقدام کردن ترجه شناسنامه رو دادین دیگه نمیخوایم و اصلش رو فقط میخوایم که اونجا ترجمه اش رو خواستن.
4-خیلی هم فکر نکنین اگه زود تر سفارت برین،زود تر کارتون انجام میشه.شماره هایی که اعلام میکنن به ترتیب نیست مثلا بعد از شماره ی 113،شماره ی 419 میومد و یه خانوم تو هتل ما ساعت 6:45 رفت و ساعت 12 کارش انجام شد.در صورتی که من ساعت 8:10 دقیقه رفتم و 9:30 کارم تموم شد.دلیلش اینه که تعیین میکنن مثلا 10 نفر بر اساس سن و نوع مهاجرت و انتخاب زبان برن پیشه یه افیسر و بستگی داره که یه نفر کارش چقدر طول بکشه تا نوبت نفر بعدی بشه.پس عجله نکنین
5-قونیه برین!
امیدوارم خوشتون اومده باشه و براتون مفید باشه
تونل ها نشان می دهند در دل سنگ ها هم میتوان راه ساخت.....
"اینجآ بجز دوری تــو چیزی به مــن نزدیک نیست"
"اینجآ بجز دوری تــو چیزی به مــن نزدیک نیست"