با سلام
موفق و سربلند باشید .
موفق و سربلند باشید .
بزرگترین شجاعت صبر است .
پول خورده درشت.
پول خورده درشت.
کانال تلگرام مهاجرسرا |
---|
اصطلاح و ضرب المثلهای انگلیسی
|
با سلام
موفق و سربلند باشید .
بزرگترین شجاعت صبر است .
پول خورده درشت.
دStraight from the horse's mouth
از یک منبع موثق در آمدن، از دهان در رفتن، حرفی از دهان کسی پریدن Ex: I wanted to give him a gift for his birthday, but someone tell him straight from the horse's mouth before For the birds بی معنی Ex: That joke wasn't laughable.It's for the birds Horse of a different color جنبه دیگری داشتن،يک موضوع ديگر، يک مطلب کاملاً متفاوت، وصله ناهمرنگ Ex: He's playful, but I think his recent speech sounds be a horse of a different color Let the cat out of the bag رازی را فاش کردن، دهان لقی کردن،بند به آب دادن Ex:I wanted it to be a surprise, but my sister let the cat out of the bag Get the hang of something استاد شدن در چیزی Ex: A: I can't cook well B: Don't worry, It takes a while to get the hang of it
با سلام
پیروز باشید . why : Because the sky is high why : The elephants dosn't fly به فارسی میشه چرا : چون چه چسبیده به را
بزرگترین شجاعت صبر است .
پول خورده درشت. تشکر کنندگان:
2009-11-16 ساعت 16:56
Get lost= Walk away=Go away
بز به چاک Piss off برو پی کارت drop dead تو یکی دیگه حرف نزن، برو بینیم بابا، برو پی کارت Goodness sake تو رو خدا دوستان وقتی یه کاری با یکی داریم و یه چیزی ازش میخواهید میتونید جمله های زیر را بگویید. دقت کنید که وقتی دارید این جمله را میگویی طرف خودش رو برای شنیدن یه چیز عجیب یا خواهشی آماده میکنه!!! I need a favor Please do me a favor I wonder if I could have a award I'm in an awkward situation, Can you do me a favor?
با سلام
same old same old خبر خاصی نیست When nothing changes برای مثال what's news در جواب same old same old موفق و تندرست باشید.
بزرگترین شجاعت صبر است .
پول خورده درشت. تشکر کنندگان: Ali Sepehr ،
تشکر کنندگان: Monica ،
Talk of the Devil(and he is sure to appear) .1
(Speak of the Devil(and in he walks حلال زاده Ex:We were talking about David, suddenly he come to our house...well, Talk of the Devil دقت کنید که تو پرانتز را لازم نیست حتما بگویید و فقط برای توضیح بیشتر هست. what's the game?(What's the matter?).2 موضوع چیه؟ 3.from cover to cover از اول تا آخر 4. my God forgive استغفرالله 5. knock it off بس کن 6. Go to bat for someone طرفتاری کردن Ex: I expecte Admin to go to bat for me, whenever I'm right 7.Get the ax اخراج شدن Ex: If I continue to write political writings, I'll get the ax by Admin 8. Like a fish out of water كاملا با محيط نا آشنا بودن Ex:Immigrants are always like a fish out of water تشکر کنندگان: saeedhei ، پروا ، kamilia modi ، peymanpakd
2009-11-28 ساعت 20:07
(آخرین تغییر در ارسال: 2009-12-10 ساعت 13:25 توسط honareirani.)
A man stoped at a flower shop to order some flowers to be sent to his mother who is living two hundred miles away
As he got out of his car,he noticed a young girl sitting on the and sobbing. He asked her what is wrong and she replied: "I wanted to buy a red rose for my mother.but I only have seventy – five cents and a rose costs two dollars" The man smiled and said: "come on with me .I'll buy it for you" He bought the little girl her rose and ordered his own mother’s flowers As they were leaving ,the man offered the girl a ride home. She said: "yes ,please! you can take me to my mothere" The girl directed him to a cemetery, where she placed the rose on a freshly dug grave The man returned to the flower shop, canceled his order.picked up a bounch of flowers and drove two hundred miles to the mother’s house مرد، کنار مغازه گل فروشی ایستاد تا دسته گلی را برای مادرش- که دویست مایل دور از او زندگی می کرد-سفارش دهد و از طریق پست بفرستد. لحظه ای که از ماشینش پیاده شد توجهش به دخترکی جلب شد که گوشه ای نشسته بود و زار زار گریه می کرد. مرد از او پرسید چه شده و دخترک جواب داد:من خواستم یک شاخه رز قرمزی را برای مادرم بخرم اما فقط هفتاد و پنج سنت دارم و آن شاخه گل،دو دلار است. مرد لبخندی زد و گفت :با من بیا ،من برایت می خرم او برای دخترک شاخه گل رز را خرید و دسته گل مادرش را نیز سفارش داد. وقتی آنها از هم جدا می شدند،مرد پیشنهاد کرد دخترک را برساند دخترک گفت:بله ،لطفا .شما می توانید مرا نزد مادرم برسانید؟. دخترک، مرد را به سمت گورستان راهنمایی کرد،جایی که شاخه گل را روی قبری که خاکش تازه بود،گذاشت. مرد به مغازه گلفروشی برگشت ،سفارش خود را لغو کرد و دسته گل را گرفت و دویست مایل مسافت خانه مادرش را در پیش گرفت. تشکر کنندگان:
|