ارسالها: 120
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2009
رتبه:
9
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2010-01-14 ساعت 19:28
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-01-14 ساعت 19:34 توسط soroush2031.)
قابل توجه کسانیکه گوشتخوارند.و از خوردن گوشت لذت میبرند
من قبلا 8 ماه گیاهخوار بودم و کلی هم لاغر و سرحال و سبک شده بودم چون ارتباطم با طبیعت مستقیم شده بود و دیگه از گشتن موجودات زنده و پختن اونا لذت نمی بردم.آخه می دونید که حتی سبزیجاتی که ما میپزیم و میخوریم از سلولهای زنده تشکیل شده واگر مثلا جناب هویج رو زیر یک میکروسکوپ بذارید سلولهای زنده ایشان برای شما بای بای خواهندکرد.
خلاصه این قضیه 8 ماه بیشتر طول نکشید چون بنده نتونستم جلوی حمله گوشتخوارها دوام بیاورم و فعلا گیاهخواری یا بهتر بگم خام خواری رو گذاشتم کنار تا زمانیکه از دست خانواده به دور باشم . چون من آرامش رو به هر چیزی ترجیح میدم و با گیاهخواری تو فامیل و خانواده آرامش ندارم از بس بهم تعارف میکنند.
ولی واقعا گوشت خیلی ضرر داره هم برای روح و هم جسم.اصلا یه جائی خوندم که گوشتخواران فقط یک روده راست دارند (یعنی دروغ نمیگند)واسه همین اگر گوشت بخورند سریع دفع میشه اما انسان ببینید چند متر روده داره و این گوشت باید چه مسیر طولانی رو طی کنه و برای هضمش چقدر به کلیه ها و کبد و... (برای دفع سمی که توی این مسیر تولید میکنه )فشار میاد.
فکر نکنید چون اکثریت گوشتخوارند پس کار خوبیه . اگر در سطح دنیا بخواهند واقعا ضرهای گوشت رو افشا کنند ببینید چه اتفاقی میافته و چه فاجعه ای برای کمپانی های مواد غذائی و کارو کاسبی طبابت رخ میده.چون دیگه مرضی روی زمین نیست که مداوا بشه.
خانه دوست کجاست...
ارسالها: 83
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Jan 2010
رتبه:
15
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2010-01-17 ساعت 13:37
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-01-17 ساعت 16:19 توسط looloo.)
با درود خدمت دوستان
چون خط اینترنتم خیلی قطع و وصل میشد میخوام از یه شرکت دیگه اشتراک بگیرم که فکر کنم یه چند روزی طول بکشه البته روند گیاه خواری با موفقیت ادامه داره ومن هم گاها با همین خط DAIL -UP مزاحم میشم
سربلند باشید و بشاش
ارسالها: 286
موضوعها: 13
تاریخ عضویت: Apr 2009
رتبه:
50
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
با سلام خدمت دوستان عزیز و نیز شیما ی گرامی
از آنجاکه در چند ارسال قبلی ذکری از این حقیر به میان آمده و چنین برداشت شده است که بنده از گفتگوی سراسر شوخی با نویسندگان عزیز، شاید ناراحت شده و دیگر خدمت نرسیده ام، جهت شفاف سازی بیشتر، نکات زیر خدمت همه ی عزیزان عرض میشود:
__ بنده بنا به مشغله ی شغلی و خانوادگی، هر از چندگاهی خدمتتان میرسم و پس از مرور نوشته ی دوستان عزیز، بهره ی خود را برداشت میکنم و باز تا چند روز دیگر.
__ سوای اینکه این مدت به شدت از درد کمر در خانه، افتاده ی بستر بودم و مجوز کار با کامپیوتر را نداشتم، به خاطر شدت برف وبوران، بیشتر ارتباطات اینترنتی کاملا ً قطع بود .
__ خوشحالی ام آن بود که میتوانم از محل کارم خدمتتان عرض سلامی داشته باشم، ولی این روزها شروع ترم جدید دانشکده بود و حسابی دستم بند تور زدن مشتری برای کلاس فارسی بود و ای بدی نبود ، راضی ام.
__ از همه مهمتر،از نظر من ارسال تبریک و تشکر، برای هر ارسال به معنی تایید و یا همعقیده بودن کامل با نظر نویسنده ی عزیز بود. به همین علـّت، زیاد بر روی این موضوع تاکیدی نداشتم و البته با توضیحاتی که نوید عزیز در بخش قوانین « گفتگوهای آزاد» ارائه کردند، تازه متوجه شدم که همین ارسال تشکر به معنی حداقل تشکر از مشارکت در پیشرفت موضوع است و از بابت تفکر قبلی ام عذرخواهی میکنم که با عدم ارسال تشکر، از همت و مشارکت آنان، بطور شایسته تشکر نکرده ام. (و البته در گوشی خدمتتان عرض کنم؛تازه متوجه شدم که بودن نامم بعنوان تشکر کنندگان، یکی از بهترین نشانه هایی است که پس از چند روز بازگشت و مطالعه ی مجددم بدانم از کجا باید شروع کنم.)
__ در آخر با کلامی صریح خدمت شیما خانم عزیز مجددا ً ابراز تشکر خود را ابراز میدارم و اطمینان میدهم که حتی اگر با این برنامه ی گیاهخواری صد در صد، موافق نباشم، یکی از خوانندگان دائمی همه ی نوشته های ایشان و دیگر دوستانی است که با ابراز نظر ات خودشان باعث پیشرفت موضوعها میشود.
پیروز و موفق باشید. ارادتمند همگی حمید. بدرود
ارسالها: 83
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Jan 2010
رتبه:
15
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
خوب دوستان درود
مثل اینکه اعتراض من و درخواست جمع کردن خط اینترنتم از شرکتی که به من اشتراک داده بود جواب داد و ایشان قول دادند از این به بعد مشکلی پیش نیاید و عوض این چند روزی که اینترنت نداشتم جبران کنند ( بعید میبینم ) و در عوض من از تقاضایم صرف نظر کنم و همچنان مشترک خودشان بمانم که گرچه چشمم آب نمیخورد ولی در نوع خود برای کشوری که هیچ شخص حقیقی و حقوقی کوچکترین اعتنایی به تعهداتش ندارد ، جالب بود لذا من فعلا دست نگه داشتم چرا که اگر دست نگه نمیداشتم هم دستم به جایی بند نبود
به هر حال کم کم قرار است به جای گفتن چی خوردم و چی نخوردم بحث رو به روحیات و تغیرات روحی که به تبعیت از روند گیاه خواریست بکشانم که شاید جالبتر هم باشد
البته قول میدهم چنانچه تغییری در برنامه غذایی پیش آمد گذارش دهم و اگر احیانا شیطان رجیم به قالبم رفت از بازخواست نترسم و همه چیز را واو ننداز بگویم ولی فعلا این روند بدون گوشت قرمز و سفید ادامه دارد
این چند وقت خارج از سرما خوردگی که کمی باعث کسالت شده بود اوضاع کلی ، بهتر شده
شاید خنده تان بگیرد ولی خارج از شوخی فکر میکنم یک مقدار نسبت به اطرافیانم مهربانتر شده ام و اصطلاحا نسبت به همه احساس خوبی از خودم در وکردم
خودم را انسانتر می انگارم و کلا حس خوبی دارم که فکر میکنم لذتش از لذت خوردن کباب کوبیده و سلطانی و غیره و ذالک بیشتر است همچنان شبها راحت تر میخوابم و صبح با نشاط بیشتر بیدار میشوم خلاصه همواره حس خوبی دارم و اصلا پشیمان که نیستم هیچ خیلی هم خوشحالم که دست به این آزمون زدم و البته آزمودنش را هر چند برای یک هفته به بقیه دوستان هم توصیه میکنم
و این فقط احساس و نظر شخصی است و امیدوارم باعث سوء تفاهم نشود
دوستتان دارم و بس
ارسالها: 83
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Jan 2010
رتبه:
15
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
با درود
یه چیز جالب که این چند وقت متوجه شدم این بود که تا قبل از اینکه روند گیاه خواری رو شروع کنم همش به این فکر بودم ، اگه بخوام این کار رو شروع کنم چی بخورم ؟و حتما برنامه غذاییم خیلی محدود میشه مخصوصا برای ما که تو ایرانیم همینجوری هم محدود بود
وقتی این کار رو شروع کردم غذاهای گیاهی کم کم خودشون رو بهم نشون میدادن و اصلا احساس تکراری شدن وعده های غذایی بهم دست نداد که هیچ خیلی هم هر روز متنوع تر میشه و فکر میکنم این اثرات همون قانون معروف جاذبه باشه ک( هر چیزی رو که بخوای و دنبالش بری اون هم به سمت تومیاد )
اون موقع فکر میکردم خیلی بعیده که بخوای بری تو یه رستوران و یه غذای خوش مزه بخوای بخوری ولی گوشت توش نباشه شاید اصلا تصورش رو هم نمیکردم ولی حالا که فکرش رو میکنم و اطلاع پیدا کردم میبینم اصلا این طور نیست و البته معنای خوش مزگی و لذیذ بودن هم نسبیه یعنی مطلقا اون چیزی که به نظر من لذیذه برای شما نیست و یا بر عکس و این نسبیت علاوه به اینکه به اشخاص وابستگی داره به زمان هم وابسته هست ، مثلا یک غذایی تا دو سال پیش برای شما لذیذترین غذا بود ولی حالا نیست ( حتما تجربه کردید )
همون طور که منه همه چیز خوار ( البته تا مدتی پیش ) به خودم میگفتم وای این گیاه خوارها چقدر انسانهای خود داری هستند و خودشون رو از خیلی لذتها محروم کردن و از این جهت هم برام قابل احترام بودن ولی حالا میبینم که اصلا معنای لذت هم نسبیه و درست به خاطر همین نسبی بودنه که درک آدمها از لذت هم متفاوته و البته عزیزان گیاه خوار هم در حالی که من به خاطر ریاضتشون تحسینشون میکردم داشتن با گیاهان عشق بازی میکردن و ریاضتی که نمیکشیدن هیچ کلی هم لذت میبردن
یادمه خیلی سال پیش خونه یکی از دوستام که باهاش صمیمی بودم ( والبته هنوز هم هستم ) رفته بودم و شب اونجا موندم این دوستم مخ کامپیوتر بود ( و البته هنوز هم هست ) صبح که بیدار شدم دیدم هنوز نشسته پشت کامپیوترش و توی یه صفحه مشکی یه مشت حروف و اعداد عجق وجق تایپ میکنه بهش گفتم دیشب نخوابیدی ؟گفت : نه گفتم آخه این کار چه کیفی داره که تو رو اینجور شب تا صبح بیدار نگه میداره ؟
بهم گفت : بیشترین کاری که دوست داری انجام بدی و از انجامش خسته نمیشی چیه ؟
من گفتم حالا چه ربطی داره
گفت خوب چیه ؟
گفتم مثلا فوتبال گل کوچیک
گفت : شده تا حالا به خاطر فوتبال گل کوچیک تا صبح بیدار باشی
گفتم آره که شده ( خدایی هم خیلی شده بود ) ولی این چه ربطی داره
گفت : من دقیقا همون حالی رو که تو از فوتبال میبری از این کامپیوتر میبرم و اصلا هم گذشت زمان رو احساس نمیکنم
البته من اون موقع مفهوم واقعی حرفش رو درک و باور نکردم و به خورم باز گفتم مگه میشه پشت یه صفحه سیاه نشستن و تایپ کردن لذتی هم داشته باشه چه برسه به مقایسه اون با لذت فوتبال گل کوچیک
میبخشید اگه پر حرفی کرم
ارادتمند همگی لولو
ارسالها: 83
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Jan 2010
رتبه:
15
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
با درود خدمت دوستان گل مهاجری
و اما امروز اومدم جهت یه اعتراف و یه گپ کوچیک
و اما اعتراف : چند روز پیش یکی از دوستام یه مقدار سالاد الویه برام آورد که من غافل از کالباس موجود در اون تا ته خوردمش و بعدا که یادم اومد ناخواسته یاد دوران مسلمونی افتادم
سالها پیش یه روز روزه گرفته بودم و با وجود اینکه سنم کم بود و هنوز طاقت گرفتن روزه کامل رو نداشتم به دلیل رسیدن به سن تکلیف مجبور بودم روزه ام رو کامل بگیرم چرا که اگر این کار رو نمیکردم در جواب نکیر و منکر هیچ جوابی نداشتم و فرشته های عذاب قیر داغ تو خرخه ام میریختند و چه و چه لذا من هم مثل خیلی های دیگه این گرسنگی رو به قیر داغو چه و چه ترجیح میدادم
یه بعد از ظهری نزدیکای افطار خیلی گشنه ام شده بود تا حدی که دیگه داشتم از حال میرفتم نمیدونم چه طور شد که یادم رفت روزه ام و یه شکم سیر سیر خوردم تا جایی که هنوزم مزه اون آش رشته زیر زبونمه و مادرم هم که ناظر ماجرا بود هیچی نگفت و گذاشت سیر سیر که خوردم گفت ا ... مگه تو روزه نبودی ؟!!
حالا من که تو دلم از اینکه زودتر یادم نیاورده بود و گذاشته بود غذامو تا ته بخورم داشتم قربون صدقه اش میرفتم ، کلی خودم رو ناراحت گرفتم و یه مشت هم الکی تف تف کردم و حسابی به مادر بیچاره قر میزدم که تو مقصری و چه و چه
البته حالا دیگه بعد از خوردن اون سالاد الویه دیگه تف تف نکردم و حتی اگه باز یه روز دیگه هم همچین اتفاقی ناخواسته و از روی فراموشی بیفته ناراحت نمیشم چرا که ندانسته را تدبیر نیست ولی قطعا دیگه من هرگز از روی عمد و اطلاع این کار رو نمیکنم
شاد باشید و سرافراز
ارسالها: 578
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: May 2008
رتبه:
34
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
غذای امروز من:
صبح : سبزی خوردن +نمک+فلفل+تربچه
میان وعده: چای خشک
نهار:سبزی آش + کشک +آب
میان وعده:سیر+پیاز
شام:کاهو.کاهو .کاهو
-----------------------
به این میگن گیاه خواری نه این کارای شما . یه خورده از من یاد بگیرید .