ارسالها: 192
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2009
رتبه:
11
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2010-06-14 ساعت 00:17
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-06-14 ساعت 00:18 توسط babakped.)
(2010-06-13 ساعت 20:22)frozen mind نوشته: دوستان سلام.
اول اين كه از رفتن خانم رسارسا دلگير شدم. كاش ايشان همچنان بودند و با نوشته هايشان به اين محفل رونق بيشتري مي دادند. اميدوارم هر كجا هستند، شاد و سلامت و موفق باشند.
و اما بعد ... اين تاپيك را يك نفس از اول تا آخر خواندم. نيشتري بر بغض فروخورده ام زد و در تنهايي اين غروب، از ته دل گريستم. اين تاپيك مرا با افكاري درگير كرد كه از مواجهه با آنها واهمه داشتم.
من فعلا در ايران هستم و در آستانه مهاجرت.
در سال 1378 دقيقا به مصداق «گنه كرد در بلخ آهنگري، به شوشتر زدند گردن مسگري» از شغلي كه بسيار دوستش مي داشتم و در زمينه تحصيلاتم بود، اخراجم كردند. همين دليلي شد براي قصد به مهاجرت و ارائه درخواست گرين كارت ...
شغل ديگري در رشته ديگري پيدا كردم و با وجود رقباي فراوان كه در زمينه همان شغل درس خوانده بودند، پله هاي ترقي را در آن به سرعت يكي پس از ديگري طي كردم. حتي تحصيلاتم را هم در زمينه همان شغل ادامه دادم. ديگر فكر مهاجرت را از سرم بيرون كرده بودم ... اما باز هم در سال 1388 به ناحق مورد بيمهري واقع شدم و ... فكر مهاجرت دوباره در سرم جان گرفت.
حالا دارم هزار دليل براي مهاجرتم جور مي كنم، اما جز دلايل عمومي براي هر ايراني و اين دو دليل، يكي خلاص شدن از سيستمي كه كار كردن صادقانه و مفيد در آن عاقبتي نداره، و دوم، تأمين آتيهي تنها فرزندم دبستانيام، پيدا نمي كنم.
حالا سرگيجه گرفته ام، نمي دانم چه كنم. مدام اين دو دليل يا بهانه را در يك كفه ترازو مي گذارم و محروميت از ديدار دوستان و خواهر و پدر و مادر سالخورده و تقريبا زمينگيرم كه حتي براي انجام ساده ترين امور زندگي روزمره شان به من و خواهرم نياز دارند، و حتي احتمال بسيار قويِ ناسازگاري همسرم و از هم پاشيدن زندگي ام در آمريكا، را در كفه ديگر ترازو مي گذارم و مي خواهم بسنجم كه آيا تصميم به مهاجرت در سن چهل سالگي با اين اوصاف تصميم عاقلانه اي است يا نه، اما به نتيجه اي نمي رسم.
و البته اين را هم بايد بگويم كه از همين حالا مسكن رايگان بنده در ينگه دنيا آماده است و از حمايتهاي برادري مهربان برخوردار خواهم بود. از طرفي هم تصميم گرفته ام خانه و زندگي را بدون اين كه بفروشمشان همان طوري كه هست بگذارم و از كارم مرخصي دوساله بگيرم و دست زن و بچه ام را بگيرم و بروم آمريكا، تا اگر روزي پشيمان شدم، راه بازگشت داشته باشم.
حالا دوستان من نگويند كه از سر سيري و رفاه چه فكرهايي به سرم مي زند. واقعا گيج شده ام. مغزم منجمد شده است و نمي توانم فكر كنم. به همفكري دوستانم نياز دارم.
دوست عزیز
من هم قبل از مهاجرت با خیلی ها مشورت کردم ولی این موضوع به عوامل زیادی ارتباط داره که خصوصا" برای افراد متاهل و با فرزند بیشتر هم میشه. الان متوجه شدم این تحقیقاتی که کرده بودم شاید 10 درصد جوانب مهاجرت هم نبود و مسائل مختلفی پیش میاد که باید خودتون با اون مواجه بشید تا لمسشون کنید. بقول معروف شنیدن کی بود مانند دیدن.
فکر نکنم کسی رو دقیقا" مثل خودتون پیدا کنید که از لحاظ عاطفی ، شرائط مالی ، خانوادگی ، سنی ، تحصیلات، تسلط بر زبان، تجربه و ... مشابه شما باشه و البته همینطور خانواده محترمتون .
پیشنهاد میکنم مدتی نه اونقدر کوتاه که فقط گردش کرده باشین و با سختی ها مواجه نشین و نه خیلی طولانی که خدایی نکرده مشکلاتی براتون پیش بیاد رو برای سفر اولتون در نظر بگبرین. بعد تصمیم قطعی بگیرید و این رو هم در نظر بگیرید بار دوم قطعا" براتون ساده تر خواهد بود.
شماره کیس: 2010AS5000
تاریخ دریافت نامه قبولی: May/2009
کنسولگری : Ankara
تاریخ ارسال فرمهای سری اول : 2nd June/2009
تاریخ کارنت شدن کیس: sep/2009
تاریخ دریافت نامه دوم: 1st oct
تاریخ مصاحبه: 21Oct 2009
تاریخ دریافت کلیرنس:6Nov , 2009
تاریخ دریافت ویزا: 14Nov , 2009
ورود به آمریکا: 14feb , 2010
ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
سارا جان, متاسفانه باید بگویم که شما به نوشتن معتاد شده اید و دیگر به راحتی نمی توانید آن را ترک کنید! من هم چند بار خواستم نوشتن را ترک کنم ولی نشد و بالاخره از یک جایی می زد بیرون و مثلا در یک سایت خبری یک صفحه کامنت می نوشتم که هیچوقت هم چاپ نمی شد! برای همین موقتی از شما خداحافظی می کنیم و اگر تجربیات جدیدی کسب کردی حتما برگرد و آنها را برای ما بنویس. من خودم هم کمی گمرنگ شدم ولی به هرحال همین گوشه ها برای خودم پرسه می زنم. موضوع اینجا است که نوشتن ما فقط برای دیگران نیست بلکه مرهمی است برای درد تنهایی و به ما کمک می کند که مشکلاتمان را در دل خودمان نگه نداریم و آن را بیرون بریزیم. لااقل یک ایمیل و یا یک وبلاگی از خودتان بجای بگذارید که بتوانیم از آخر و عاقبت شما با خبر شویم چون پیام خصوصی شما هم بسته است.
با آرزوی موفقیت برای شما
ارسالها: 120
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2010
رتبه:
2
تشکر: 1
0 تشکر در 0 ارسال
تنهایی بدترین عارضه روزهای اول مهاجرت برای اونهایی که کسی رو اونجا ندارن.
I have a dream
حالا!!!
ارسالها: 54
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Oct 2008
رتبه:
18
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سارا خانم برايت آرزوي موفقيت ميكنم . اما اينطور نباشه كه بروي و پشت سرت را هم نگاه نكني اگر شد يه توك پا هم سري به ما بزنيد خوشحال ميشويم . اميدوارم شما و ديگر دوستان در هر مرحله اي از زندگي موفق باشيد . بدرود
[font=Arial] دستاني كه كمك ميكنند از لبهائي كه دعا ميكنند مقدس ترند . ( كوروش كبير )[/font]
ارسالها: 427
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: Dec 2009
رتبه:
15
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
ارسالها: 132
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2010
رتبه:
7
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
الان 10 روز هست که امریکا هستم و فعلا دچار عوارضی نشدم که واستون بنویسم.البته فکر نکنم که بشم.
اینجا دقیقا همون چیزیه که همیشه تصورش رو میکردم.
زندگی ساخته ی افکار شماست و فردا همان خواهد شد که امروز اندیشیده ای.
موریس مترلینگ
ارسالها: 1
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2010
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
در چه شهری هستید. بیشتر توضیح بدید لطفا. چه طوری فکر می کردید؟
ارسالها: 132
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2010
رتبه:
7
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
دز لس انجلس هستم.خوب تفریبا بیشتر جاهای لس انجلس رو دیدم.اینجا نظم فوق العاده ای داره.از بی نظمی خبری نیست و چقدر این مساله لذت بخش هست.قشنگ و سر سبزه.تمیزه.خوب رانندگی میکنن.مردم به هم احترام میزارن.در کل از همه چیز امریکا خوشم اومده.
از همه مهمتر استرسهای ایران تموم شد دیگه..
خوب خوشحالم و فهمیدم که واقعا اینجا منو راضی نگه میداره.
به امید موفقیت همه دوستان.
زندگی ساخته ی افکار شماست و فردا همان خواهد شد که امروز اندیشیده ای.
موریس مترلینگ
ارسالها: 120
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2010
رتبه:
2
تشکر: 1
0 تشکر در 0 ارسال
تو اینجا به هم فحش میدن روی هم چاقو میکشن تو فیلماش هم مدام مشکل خانوادگی دارن با کلی خالیبندی دیگه که بماند...راستی باید مراقب بعضی راننده باشید چون میگن پول دیتون رو جرینگی پرداخت میکنیم.
I have a dream
حالا!!!
ارسالها: 741
موضوعها: 14
تاریخ عضویت: Aug 2009
رتبه:
62
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
یکی از عوارض مهاجرت فراموشکاری است. من هنوز چهار ماه نشده که در آمریکا هستم خیلی چیزها را فراموش کرده ام. دیشب یک تماس اشتباهی داشتم و از لحن صحبت طرف تمام تنم لرزید چون یادم افتاد که از کجا آمده ام. یادم آمد که در ایران همیشه حالت تدافعی داشتم و بهترین اشتباه همان اشتباه پشت تلفن بود و یادم افتاد که اشتباه حضوری کمی خطرناک بود. من خیلی از چیزها را در کمتر از چهارماه فراموش کرده بودم.
ارسالها: 241
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Jul 2009
رتبه:
20
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
این تاپیک چقدر زیباست
اصلا" همه این عوارض عمومی هست مخصوصا دید من به آمریکا مثل سارای عزیز بود
چه حیف شد رفت من ایت تاپیک ایران خوانده بودم ولی الان کاملا انگار سارا جون حرف های من می زد
هر جا هستی موفق باشی
شماره کیس: 2010AS00016XXX
کنسولگری:آنکارا
_____________________________
کسی که دارای عزمی راسخ است ،جهان را مطابق میل خویش عوض می کند .
ارسالها: 57
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2009
رتبه:
4
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
ارسالها: 250
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: Jul 2008
رتبه:
10
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
salam,
man yek mahe omadam khoney yeki az doostam ,on dare supporta,m mikone alan 1 mahe gozahste va ehtemalan ta 1 haftyee dige beram sare kar ,vali deltange vatano baba mamano ,,,,,,,,,,,,,, nemidonam che konam,bad joori ghati paati shdoe .
ارسالها: 323
موضوعها: 4
تاریخ عضویت: Jan 2010
رتبه:
22
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2010-11-12 ساعت 08:47)Ultraseaboy نوشته: salam,
man yek mahe omadam khoney yeki az doostam ,on dare supporta,m mikone alan 1 mahe gozahste va ehtemalan ta 1 haftyee dige beram sare kar ,vali deltange vatano baba mamano ,,,,,,,,,,,,,, nemidonam che konam,bad joori ghati paati shdoe .
سلام
به سلامتی و شادی باشه..باید شرایطو اونطور که خودت میخوای تغییر بدی و کم کم به کمبود فیزیکی اونها عادت کرد..عزیزان همیشه در قلب ما هستند و این مهمه که به یادتن و به یادشون هستی.( اوه چه فلسفی شدا.. )
موفق باشی.
Lottery 2010
U.S Citizen
Los Angeles, CA
Nothing is impossible
ارسالها: 1,469
موضوعها: 8
تاریخ عضویت: Jan 2010
رتبه:
41
تشکر: 0
3 تشکر در 0 ارسال
آخ آخ گفتیا.منم دارم از دلتنگی میمیرم.من ۵ماه که اومدم
ارسال مدارک F2A (همسرم): 4Sep ,2013, رسید مدارک: 9Sep, 2013, اپرو: 9Oct, 2013 , دریافت کیس نامبر (سفارت ابوظبی): 18Nov, 2013
پرداخت 22Nov, 2013: DS 261 $88 ,پرداخت 230$ :2013, Dec 11, ارسال مدارک: 2013, 19 Dec , تکمیل پرونده: 2014, 27 NVC) Jan). تاریخ مصاحبه 2015, Jun 3 , کلیر 1Sep, 2015 ، تاریخ ویزا 2015, 9Sep
سفرنامه
لیست تمام مدارک ارسالی به USCIS , NVC ,و مدارک مدیکال و روز مصاحبه ویزای ازدواج Interview Questions+
|