کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
سوتی های کاربران در خارج از ایران
منم سوتی خودم را بگویم . دفعه اول که به فروشگاه ایرانی رنج مارکت رفتم صندوقدارش یک خانم ایرانی بود وقتی که همه اجناس را خواست حساب کنه گفت که کارتم را بدهم دم دستش منم هل شدم و کیفم را گشتم وگفتم خانم من کارتم همراهم نیست و نقد پرداخت میکنم و اونم پوزخندی زد و گفت منظورم چرخ دستی ات است نه کارت اعنباری .تازه فهمیدم اونجا به چرخ دستی میگویند کارت cart
پاسخ
کاربرای عزیر مقیم اونور آب سوتی جدید ندارین؟؟؟؟
پاسخ
تشکر کنندگان: lighter ، victor2016 ، pouya007 ، alirezanz
واو
خوب بود البته از بچه های ۲۰۱۳ ۱۴ خبری نیست اینجا
منم سوتی زیاد میدم در حد تیم ملی البته اکثرش رو اینجا دادم بقیه اش رو رسیدم اونجا دادم می نویسم براتونSmile
جهت گرم شدن تاپیک سوتی های اینجا مو میگم شاید پاک نشه
خوب من از بچگی عاشق چیز های جدید تو خونه بودم یعنی هر چیزی میومد باید اولین نفر تستش میکردمCool
یه بار داداش بزرگم خمیر ریش تیوپی خریده بود منم بچه بودم اومدم تو سرویس دیدم ایول خمیر دندون جدید Big Grin
سریع مسواکمو ورداشتم و خمیردندون جدیدو زدم روش و ده بزن Tongue
اقا دهن ما ۲ کیلو کف کره بود ما هم خر کیف عجب خمیر دندون ردیفیه Rolleyes
شب دادشم اومد خونه گفتم داداش این خمیر دندون جدیده چه باحاله ،چقدر کف میکنه Big Grin فقط یکم مزه صابون میده Sad
یهو دیدم اهل منزل دارن زمینو گاز میزنن

فعلااا خدا نگگگگهدار
پاسخ
بعید میدانم که مسافر و مهاجری بدون سوتی داشته باشیم و برای لبخندی برای دوستان این هم سهم من:

سالها پیش با ویزای توریستی برای اولین بار در یک کشور انگلیسی زبان بودم و با استفاده از اشتباه ِ سفارت در طولانی صادر کردن ویزا، تصمیم گرفتم با ثبت نام کردن در یک موسسه چند ملیتی زبان هم با فضای این جور کلاسها آشنا بشوم و هم یکی دو کلمه یاد بگیرم.
بنیانگذار و مدیر این موسسه یک خانم میان سال بسیار جدی و از آن نوع بود که هیچوقت لبخند نمی زنند و موقع صحبت خیره زُل میزد و کمترین احساساتی در صورتش نشان نمی داد. هر روز وقت استراحت بین کلاسها معلمین دور هم در یک راهرویی جمع می شدند و صحبت می کردند و بعد از چند روز خانم مدیر به جمعشان آمد. بار دوم بود که این خانم را میدیدم و به دلیل زیر چشمان پف کرده و شکم برآمده متوجه شدم که باردار هست. به شیوهء کسانی که بار اول پا به یک کشور خارجی می گذارند و دائم در حال مقایسه هستند فکر کردم که راست می گویند که این خارجی ها در سن بالا بچه دار میشوند و این ممکن هست برایشان خطر داشته باشد ولی در ایران اینطور نیست و نهایتاً تصمیم گرفتم به جمعشان بروم و تبریک بگویم.
به میان جمع و سمت خانم مدیر رفتم و با انگلیسی شکسته و پر غلط گفتم که چون بار اولی که شما را دیدم پشت میز نشسته بودید متوجه باردار بودن شما نشدم در ایران ما تولد بچه را مساله ای مثبت و نماد شروع خوبی و خوش شانسی به حساب ما آوریم و خواستم باردار بودنتان را تبریک بگویم. مطابق معمول با همان شیوهء جدی و مخصوص خودش مستقیم زُل زد و دستی به بچه و پیراهنش کشید و گفت این بیلی ِ من هست. با همان انگلیسی شکسته پاسخ دادم که امیدوارم که بیلی کوچولو زندگی سالم و طولانی داشته باشد. وقتی خانم مدیر رفت دانشجوی افغانی ِ همکلاسی آمد کنار و با لهجه شیرین افغانی گفت در زبان اینان بــِلی یعنی شکم!
پاسخ
سوتی دوم من مربوط به کلاس زبان میشه
ما یه کلاس زبان تو عمرمون رفتیم که اونم مایه عبرت دیگران باشیم.
یه روز سر کلاس زبان بحث در مورد وسایل در کیوسک بود
من هم تقریبا اون روز اخر کلاس نشسته بودم. خانم معلم ما شروع کرد به پرسیدن در مورد وسایل موجود در کیوسک روزنامه فروشی.
منم کلمه اماده میکردم که نوبت به من رسید بگم که بچه ها زودتر میگفتن مگزین ،نیوز پیپر، چاکلت،.....
رسید به ما هرچی جنس اشنا بود همه گفته بودن یهو نگاه ها افتاد رو ما مخصوصا اون دختر خوشگله Smile! هول شدیم اساسی یهو گفتم ادامس رو کسی نگفتهBig Grin
من هم سینه رو صاف کردم و با اعتماد کامل به نفس لهجه تگزاسی گفتم : آدددداااامسBig Grin
کلاس یه لحظه ساکت شد یهو استادمون ترکیدBig Grin بقیه پشتش!!Smile)))
بعد خودشو کنترل کرد گفت چوینگگام واتس یو مین! Wink
Big GrinBig GrinBig Grin
پاسخ
(2014-12-30 ساعت 02:23)pouriya+ نوشته:  اینو یکی برام تعریف کرده(بلا نسبت شما یه کم بی ادبی داره)
شب بود میخواستیم شام درست کنیم پا شدم رفتم گوشت بخرم.حواسم نبود و یه چراغ قرمز رد کردم شانس خوب منم بعد از چراغ یه پلیس بود منو دید هیچی دیگه افتاد دنبال ما علامت داد که بزنم کنار.منم وایسادم اومد جلو و بعد از چک کردن مدارک و اینا پرسید که چرا چراغ قرمز رد کردی؟منم که استرس گرفته بودم که جریمه نشم پلیسه منتطزر جواب من بود که دیگه نفهمیدم و اومدم در صدد پشیمانی بر بیام که گفتم(sorry i eat shit) والا تو زبون خودمون این عبارت کاملا جواب میده و پیام کاملا میرسونه ولی فکر میکنم که در انگلیسی اصلا پاسخگو نیست خلاصه پلیسه منو چپ چپ نگاه کرد و خیلی جدی گفت(really you eat shit ?) منم باقاطعیت تمام گفتم yyyyyyes اقا ما دیدیم حال این بنده خدا دگرگون شد و یه بیسیم زد ولی نفهمیدم چی گفت خیلی طول نکشید که یه امبولانس اومد و ما رو به بیمارستان انتقال دادن و به سرعت معدمو شست و شو دادن حالا دیگه بقیه داستان که پلیسه فکر میکرد بهش دروغ گفتم و ... بماند.

یعنی من کشته مرده ی این تاپیکم. خدا وکیلی اینی که نوشتی سره کاری نیست. یعنی من یک ربعه که دارم میخندم .خیلی خیلی باحاله. خوش میاد ما ایرونیها تو اکثر زمینه ها سالاریم حتی توی سوتی دادن.
پاسخ
(2014-12-30 ساعت 02:23)pouriya+ نوشته:  اینو یکی برام تعریف کرده(بلا نسبت شما یه کم بی ادبی داره)
شب بود میخواستیم شام درست کنیم پا شدم رفتم گوشت بخرم.حواسم نبود و یه چراغ قرمز رد کردم شانس خوب منم بعد از چراغ یه پلیس بود منو دید هیچی دیگه افتاد دنبال ما علامت داد که بزنم کنار.منم وایسادم اومد جلو و بعد از چک کردن مدارک و اینا پرسید که چرا چراغ قرمز رد کردی؟منم که استرس گرفته بودم که جریمه نشم پلیسه منتطزر جواب من بود که دیگه نفهمیدم و اومدم در صدد پشیمانی بر بیام که گفتم(sorry i eat shit) والا تو زبون خودمون این عبارت کاملا جواب میده و پیام کاملا میرسونه ولی فکر میکنم که در انگلیسی اصلا پاسخگو نیست خلاصه پلیسه منو چپ چپ نگاه کرد و خیلی جدی گفت(really you eat shit ?) منم باقاطعیت تمام گفتم yyyyyyes اقا ما دیدیم حال این بنده خدا دگرگون شد و یه بیسیم زد ولی نفهمیدم چی گفت خیلی طول نکشید که یه امبولانس اومد و ما رو به بیمارستان انتقال دادن و به سرعت معدمو شست و شو دادن حالا دیگه بقیه داستان که پلیسه فکر میکرد بهش دروغ گفتم و ... بماند.

ایشون سوتی نداده ! سوتی رو خورده! Big GrinBig GrinBig GrinBig Grin
پاسخ
تشکر کنندگان: taherifar ، msr839 ، victor2016 ، goliii ، romance33 ، pouriya+ ، m.ghoreishi ، pouya007 ، mohammadg846 ، alirezanz
یکی از دوستان مقیم آمریکا تعریف می کرد که من یه دوست ایتالیایی داشتم که خیلی به فرهنگ ایران علاقه داشت یه روز نزدیکای محرم تماس گرفت به من و با خوشحالی گقت hey mohammad happy ashora
رفیقم میگفت نمیدونستم بخندم یا گریه کنم و وقتی واسش توضیح دادم که عاشورا برای ما روز عزای عمومی هست بنده خدا خیلی شرمنده شد Big Grin
می گذرد ...
پاسخ
من يك ماه و نيمه كه توي كيترينگ كار مي كنم . تازه هفت ماهه اومدم و مسلماً خيلي خيلي از لغات رو نميدونم.ندونستنش به كنار، خيلي از سبزيجات يا مواد غذايي رو نميشناسم ، توي تجريش هم كه اند تمدنه ، تا حالا نديدم.
دو هفته ي اول كارم داشت به خوبي سپري ميشد تا اينكه در لحظات پاياني خرچنگ ها رسيدند ، سر آشپزم كه ايرانيه گفت سريع اين گوشت ها رو "رپ " كن و بذار توي "بست چيلر " تا سرد بمونن. " ليبل" يادت نره! منم با اعتماد به نفس گفتم حتماً.......فقط ببخشيد اسمش چيه؟ يه نگاه عاقل اندر سفيه بهم انداخت و اسمش رو گفت ولي من درست نشنيدم و روم نشد دوباره بپرسم. چيزي كه شنيده بودم رو روي " ليبل" نوشتم و گذاشتمش تا سرد بشه!!!
وقتي برگشتم خونه داشتم با هيجان براي صاحب خونه و مهمون هاش تعريف مي كردم كه گوشت خرچنگ ( اسمش رو به انگليسي گفتم!) خوردم و سفت بود و زياد خوشم نيومدو .... بماند عكس العمل ها نسبت به اين داستان چي بود ولي ياد گرفتم ديگه هيچ وقت crap رو به جاي crab ننويسم و به كار نبرم! بيچاره خرچنگ و بيچاره اوني كه رفته از توي " بست چيلر" درش اورده و ليبلش رو خونده.
جالبيش اينه كه تا اون روز اين كلمه رو نشنيده بودم كه معنيش رو بدونم ، ولي از اون روز تا حالا فكر كنم همه جا حتي توي اخبار هم به كار مي برن ، چون يكي از اصطلاحات رايج اينجاست! خلاصه اينكه زندگي همش درس و تجربه است فرزندم!
**24/خودم/ سه نفر/ابوظبی/ نوامبر/ برگه ی سفید/ كلير بعد از ١٩٢ روز/ ورود به آمريكا: ٢٩ آگوست ٢٠١٤
پاسخ
مورد داشتیم طرف امسال رفته nmc ابوظبی، منشی بهش گفته فایو عکس ! این بنده خدا هم فکر کرده فایو تکس !!! Smile)))
دست کرده تو جیبش جتلمنانه 5 درهم دراورده داده به منشی !
گفتن منشی از اون روز تا الان تو کماس! Smile))))))))))))))))))))))))))))))
برای این دوستمون 2عا کنید! Big Grin
پاسخ
تشکر کنندگان: taherifar ، Iaccept ، hamedrouhi ، asher ، mohammadg846 ، m.ghoreishi ، SomeOneX ، alirezanz ، Abdorrahim
(2015-04-21 ساعت 18:57)رضا2015 نوشته:  مورد داشتیم طرف امسال رفته nmc ابوظبی، منشی بهش گفته فایو عکس ! این بنده خدا هم فکر کرده فایو تکس !!! Smile)))
دست کرده تو جیبش جتلمنانه 5 درهم دراورده داده به منشی !
گفتن منشی از اون روز تا الان تو کماس! Smile))))))))))))))))))))))))))))))
برای این دوستمون 2عا کنید! Big Grin

میگن منشیه همون لحظه محله کارو ترک کرد، رفته کلیسآ، ۲آ کنهBig Grin
خدا آخر عاقبتشو بخیر کنهBig Grin
2015AS4$$$-Abu Dhabi←Ank-Ds260:14Jul2014-Curr:9Feb-Case:One-Sec Lett:24Feb-Int:15Apr
Up:19,20,21,29Apr,19May,23Jun,29 Jun,1267Jul
Clear:29 Jun-Visa:14 Jul-Entrance:Soon-Distination:WA

خدا خیرش بدهRolleyes، کلیرآ کلیک کنند، پلیز

چک ویزا امارات

سفرنامه




پاسخ
تشکر کنندگان: HERMES7 ، m.ghoreishi ، asher ، alirezanz
باز خوبه كه اين بنده خدا كه مي گيد ، دختر نبوده!!!
**24/خودم/ سه نفر/ابوظبی/ نوامبر/ برگه ی سفید/ كلير بعد از ١٩٢ روز/ ورود به آمريكا: ٢٩ آگوست ٢٠١٤
پاسخ
تشکر کنندگان: mohammadg846
اقا ماهم يه خاطره بگيم كه خدايى اون روز از خنده ريسه ميرفتم،
يه بنده خدايى بعداز ١٦-١٧ سال برگشته بود ايران مام رفتيم استقبال و بعداز دست و روبوسى خيلى جدى گفت : تا هواپيما نشست من "ضرب العجمى" خودمو رسوندم تو سالن كه شما علاف نشيد، هيچى ديگه ما نميدونستيم بخنديم يا ازش بخاطر "ضرب العجلش" تشكر كنيم. خلاصه اينكه اين بنده خدا بعداز اينهمه سال فارسيش لاغر شده بود
2015AS45## ●● Yerevan ●● Interview 20 April
بازمانده 2015 بجرم خدمت در سپاه
پاسخ
یه دوتی هم اینجا به همین وضعیت ما داریم که 30 ساله امریکاست. اونروز حرف خوردن این فیبر (فایبر خوراکی) بود که برای کمک به جهاز هاضمه هست میگفت من صبح به صب یک لیوان ازین رو "هم میکشم" Smile بجای سر میکشم !
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
پاسخ
يكي از دوستان مي گفت:
روزی که رفته بودم مدارک سوشیال سکیوریتی رو تحویل بدم، خانمه یه عالمه برگه گذاشت جلوم تا امضا کنم.
گفت: Now, sign here
من گفتم: OK
باز یه برگه دیگه در آورد و گفت: Now, here. You should sign the bottom
من (با اشاره دستم) گفتم: کجا؟ اینجا؟
یه دفعه خانمه گفت: yes!
من یه لحظه توی دلم فکر کردم اااااا مگه تو هم فارسی بلدی؟ بعد فهمیدم که عجب اشتباهی کردم. به جای here فارسی پرسیدم اینجا؟!! اونم جالب که فهمید و گفت yes!
تا مدت ها داشتم به این موضوع می خندیدم. هنوزم یادم میاد خنده ام میگیره.

منبع
یک روز، بر گونه‌ی این خاك بوسه ميزنم، بالای سرش یک یادداشت می‌گذارم و می‌روم:
آنچنان زیبا خوابیده‌ بودی که دلم نیامد بیدارت کنم…
پاسخ




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان