ارسالها: 117
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2011
رتبه:
19
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-09-27 ساعت 06:11
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-09-27 ساعت 06:13 توسط javad_2.)
سلام دوستان
چون قول دادم براتون بنویسم که وضعیت کار و درامدم چطوره براتون مینوسیم که وقتی اینجا آمدین بدونین برا اضافه شدن به حقوق نیاز به زمان نیست و هر زمان که بخوان میتونن حقوق تونو زیاد کنن کارفرماها
از هفته پیش من حقوق ساعتی ۱۰$ میگیرم و کارم از هفته ۳ روز شده ۵ روز تقریبا با این شرایط ماهی میانگین ۱۶۰۰$ بدون مالیات دستمو میگیره که میتونم بگم تمام هزینهامو پوشش میده هزینهام اینجوریه :
۱- اجاره آپارتمان ۷۷۰$
۲- برق ۶۰$ و آب ۲۵$
۳ - اینترنت ۲۲$
۴- بیمه برا ۲ تا ماشین ۷۰$
۵- بنزین میانگین ۱۵۰$
۶- بیمه آپارتمان ۱۰$
۷- ۲تا موبایل ۸۵$
۸- خورد و خوراک ۳۵۰$ تا ۴۰۰$
این هزینههای منه و اینجوری میشه گفت با درامد خودم میتونم تمام هزینهامو بدم و درامد خانمم هم پسانداز میشه
همسرم هم یک کار فول تایم گرفته با بیمه با حقوق ساعتی ۹.۵$ ثابت + پورسانت از فروش
تا امروز همین بود این یعنی تو این چند ماه وضعیتمون رو به پیشرفت و این پیشرفت برا همهٔ دوستان پیش میاد بعضیها مثل من لاکپشت وار بعضی هم خرگوش وار ولی شک نکنید خودتون بخواهید و کمی حوصله و صبر نتیجه رسیدن به خواسته هاست
به امید دیدار
ارسالها: 6
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2012
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
دوستانی که ساکن بلاد کفر هستند میشه بگید که اگه ادم یه کار خدماتی در زمینه تعمیرات لوازم صوتی وتصویری (تعمیر دوربین فیلمبرداری) کامپیوتر ولوازم خانگی بخواد راه بندازه جواب میده واگه جواب میده از کجا باید شروع کرد .(نیاز به ثبت شرکت داره یا مثل ایران میشه یه مغازه گرفت ومجوز وشروع به کار کرد)
اخه من تعمیر هرچی که مربوط به برق والکترونیک باشه میتونم بصورت حرفه ای انجام بدم .
و الان هم نمایندگی خدمات پس از فروش 3 تا شرکت سامسونگ و سونی و ال جی را دارم و از نظر فنی کم ندارم .
ورشته تحصیلی هم فوق دیپلم مهندسی مکانیک را دارم .
ممنون میشم راهنمایی کنید
بعضی از دوستانم که در استرالیا هستند خیلی تعریف میکنند از اینجور کارا تو استرالیا
بازهم تشکر
ارسالها: 2,339
موضوعها: 17
تاریخ عضویت: Apr 2010
رتبه:
102
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
فوق دیپلم مهندسی الکترونیک که اینجا نداریم اما این کاری که میگین اینجا همچین جواب نمیده
اینجا معمولا مردم همه چیز رو میفرستن برای تعمیر به پشتیبانی همون شرکتها. حالا شما اگه بتونی استخدام تیم فنی پشتیبانی یکی از این شرکتها بشی خوب میتونی از تخصصت استفاده کنی ولی خوب حقوق بگیری میشه دیگه تازه اگه بتونی استخدام بشی که خیلی سخته
ارسالها: 954
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Mar 2011
رتبه:
66
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
درود بیکران بر شما خانوم سرندیپیتی ... میشه بگین حقوقتون چند دلار هست ؟
ارسالها: 2,442
موضوعها: 26
تاریخ عضویت: May 2010
رتبه:
90
تشکر: 0
3 تشکر در 0 ارسال
تاپیک جالبی بود و جالبتر اینکه تعدا انگشت شماری به سوال موضوع جواب داده اند.
عمری باشد فردا اگر، این ماجرای اولین شغل رو خواهم نوشت. هرچند که اولین شغلم در بدو ورود لذت بردن از زندگی بود.
ارسالها: 2,442
موضوعها: 26
تاریخ عضویت: May 2010
رتبه:
90
تشکر: 0
3 تشکر در 0 ارسال
اولین شغل همیشه بسیار مهیج است و اولین دلاری که در میارید بسیار با ارزش است. من هنوز تصویر اولین چک دریافتی ام را دارم.
من برای خودم برنامه ریزی کرده بودم که یک ماه پس از ورود مدارک اقامتی، منزل، حساب بانکی و خرید وسایل خونه باشد. سه ماه هم جستجوی کار تخصصی خودم و اگر نهایتا ظرف چهار ماه نتوانستم کاری پیدا کنم می روم دنبال کارهای موقتی. مثل فروشندگی. این برنامه من بود قبل از اینکه وارد امریکا بشوم.
البته این برنامه ناقص بود و دارای پشتیبانی تحقیقاتی خوبی نبود. برای همین مثل همه برنامه ریزی های ایرانم دچار تاخیر شد و از خودم درخواست وقت بیشتر کردم. اما هر چه بود یک برنامه بود و داشتن یک برنامه هرچند ناقص بسیار بهتر از نداشتن آن است.
در عمل اما شرایط به گونه ای دیگر پیش رفت. یک ماه اختصاص داده شده به مدارک و خرید و منزل عملا دو ماه طول کشید. تازه من می خواستم برم کلاس زبان. هرچند که نیازی نداشتم اما کلاس زبان همیشه اولین راه ورود به جامعه است.
بعد از دوماه من کلاس زبان می رفتم و دنبال کار تخصصی خودم هم می گشتم. من میکروبیولوژیست هستم و در دو صنعت می توانم کار کنم. آزمایشگاه های کلینیکی که حقوقشان بسیار خوب است.برای دریافت این شغل ها حتما باید گواهی حرفه ای صادره از ایالت را داشت. حقوقشان هم ساعتی از 40 دلار به بالاست. و صنعت دیگر:صنایع دارویی و بیوتک و تحقیقاتی. اینها حقوقشان کمتر است از 15 دلار تازه شروع می شود ولی خوبیش این است که نیاز به داشتن گواهی حرفه ای از ایالت نیست. از قبل با جستجو در سایت های کاریابی می دانستم اورنج کانتی و لس آنجلس بیشترین شرکت های بیوتک و دارویی را دارند و شانس کار پیدا کردن بیشتر است. خوشبختانه این را درست محاسبه کرده بودم.
در سه ماهی که قرار بود ظرف آن کار پیدا کنم چیزهای زیادی دستگیرم شد. مانند اینکه من نیاز به گواهی حرفه ای دارم تا بتوانم در آزمایشگاه کلینیکی کار کنم. برای اینکه بتوانم برای دریافت گواهی از دپارتمان بهداشت ایالت ثبت نام کنم باید یک سری واحد ها را گذرانده باشم که خوب من گذرانده بودم. اما بند دیگری در قوانین بود که می گفت واحد ها باید ظرف هفت سال گذشته پاس شده می بوده باشند (این هم یکی دیگر از موارد استفاده این فعل!)
کار من اینجا پیچ خورده بود. باید وارد دانشگاه می شدم تا واحد های پایه ایی میکروبیولوژی را دوباره پاس کنم. مسخره بود اما خوب قانون ایالت است! نمی شود کاریش کرد.
چند دانشگاه از طرف دپارتمان بهداشت دوره مخصوص اخذ گواهی را برگزار می کنند. با نزدیکترینشان صحبت کردم. از من مدارکی می خواستند که معمولا برای دوره PhD نیاز است. مثل تافل 95 به بالا. GRE بالای 70 درصد. سه تا توصیه نامه از اساتید. انگیزه نامه و چند تا چیز دیگر مثل مقالات منتشر شده و ... . تافل ثبت نام کردم. نمره را کسب کردم. GRE هم نمره خوب آوردم ولی فرمت نمره دهی GRE همان سال عوض شده بود و من نفهمیدم نمره ام به حد نصاب رسیده یا نه! اپلیکیشن را سابمیت کردم و منتظر ماندم.
در این بین همچنان دنبال کار بودم. با چند تا دکتر ایرانی هم صحبت کردم در وودلند هیلز. کمک چندانی نبود. یکیشان که انگاری از دماغ فیل پایین افتاده بود گفت باید بروی در یک سایتی به نام Craigslist دنبال کار بگردی!!!! این دیگر نوبرش بود البته! اما یکی دیگر بود که تلاش زیادی کرد برام ولی نتیجه نداشت.
همزمان برای پوزیشن های تحقیقاتی در دانشگاه های لس آنجلس اقدام می کردم. با وجودی که کارهای ساده ای بودند اما یه هیچ کدام نرسیدم! با اساتید دانشگاه USC چند بار ملاقات کردم و مصاحبه رفتم . ولی هیچ چیزی نصیب من نشد. دلیلش واضح بود البته. آنها پوزیشن ها RA رو به دانشجویان خودشان می دهند.
همزمان برای PhD هم اقدام کردم برای UCLA و USC. و یک دانشگاه در فلوریدا.
با یک استاد ایرانی دیگر هم صحبت کردم. قبول کرد که سه یا چهار ماه داوطلبی در آزمایشگاهش کار کنم! اما قبول نکردم! زیادی مغرور بودم. چون کلی توی سر مال زد و می گفت من نمیدانم فوق لیسانس در ایران چجوری است و نمی دانم چقدردر آزمایشگاه کار کرده اید. بهم گفت بعد از این مدت هم تضمینی برای کار وجود ندارد! (البته شاید بهتر بود می رفتم). دلسرد کننده بود.
همه این کارهای را در طی چهار پنج ماه انجام دادم. در حالیکه در برنامه من سه ماه پیش بینی شده بود. سه ماه از برنامه عقب بودم! تازه همه اش هم تقریبا بدون نتیجه بود.
تازه متوجه هم شده بودم که یک شرط مهم دیگر برای دریافت گواهی ایالت برای کار در آزمایشگاه کلینیکی داشتن یک سال سابقه کار در یک آزمایشکاه تایید شده توسط دپارتمان بهداشت ایالت بود. یه عبارتی شرط کار، داشتن گواهی بود و شرط دریافت گواهی داشتن سابقه کار. البته خود دانشگاه ها بعد از دوره مخصوص این گواهی معمولا دانشجوها را به یک آزمایشگاه می فرستند تا آموزش ببیند و آن یک سال را سابقه محسوب می کنند. بعد از آن یک سال هم یک امتحان کتبی پنج ساعته، یک امتحان عملی و یک امتحان مربوط به قوانین ایالت. بعد در صورت قبولی در همه اینها کواهی را دریافت می کنید. که تازه باید هر سال Renew بشود.
تقریبا اواخر ماه ششم یا هقتم اقامتم بود که نتیجه ثبت نام برای دوره مخصوص را گرفتم. رد شدم. دلیلشان این بود که سابقه کاری من بیشتر تخقیقاتی بوده تا کلینیکی. این را درست می گفتند ولی من دو سال سابقه کلینیکی هم داشتم که البته زیادی قدیمی بود. ولی هر چه بود سابقه بود. توضیح داده بودند که در حال حاضر افراد بسیار بیشتری هستند که نسبت به من اولویت دارند. برای این دوره شش نفر می تونستند وارد بشوند در حالیکه بیشتر از سیصد و 50 نفر ثبت نام کرده بودند. بقیه دانشگاه ها هم در همین حدود یا کمتر ورودی این دوره مخصوص را می پذیرند.
من بعد از این نتیجه کمی دلسرد شده بودم و البته مصممتر برای اینکه کاری پیدا کنم که نیاز به گواهی نداشته باشد.
بنابراین شروع کردم به کاریابی در هر جایی از جمله فروشگاه ها بانک ها و شرکت های بیمه. یک سری هم زدم به کالجی که در آن یک و نیم ماه کلاس زبان رفته بودم. مسئول دپارتمان ESL رو چند باری دیدم و بیرون هم همدیگر رو دیدیم. چون از توی کلاسی که باهاش گذرانده بودیم ما را می شناخت نیمچه قولی داد که بتواند یک کاری برای من دست و پا کند. من همزمان هم جاهای دیگر دنبال کار می گشتم تا اینکه یک روز همین مسئول ESL کالج بهم زنگ زد و گفت با این ایمیل تماس بگیر و قرار مصاحبه بگذار و بک گراند چک رو انجام بده و یک سری کاغذ بازی مرسوم کارهای دولتی.
من شنیده بودم که نتورکینگ اهمیت داره ولی اینبار با چشم خودم دیدم! وقتی هم می خواستیم راجع به حقوقش با هم صحبت کنیم بهم قول بیشترین حقوق ممکنه رو داد! البته خیلی کم بود ولی اون موقع برای من عالی بود. ساعتی دوازده دلار با کمی مزایا.
درست همزمان با این مصاحبه از یک فروشگاه کامپیوتری هم بهم زنگ زدند. اونها هم برام مصاحبه گذاشتند. بدیش این بود که هر دو مصاحبه تقریبا در یک ساعت بود. دومی رو نمی تونستم تغییر بدم ولی کالج رو زنگ زدم و تغییرش دادم.
اینجوری بود که من بعد از هفت هشت ماه تونستم کار پیدا کنم. البته دوتا کار همزمان. خوبیش هم این بود که کالج رو صبح ها می رفتم و فروشندگی رو عصر ها. فروشندگی چون روی کمیسیون بود کم کم داشت حقوقش بیشتر از کالج هم می شد.
در کالج من چیزهای زیادی یاد گرفتم. رفتار آمریکایی ها سر کار رو یاد گرفتم. و با سفیدها همکار بودم که به شناخت من از اونها کمک زیادی کرد.
در شغل فروشندگی کامپیوتر اما من زبان رو یاد گرفتم. اینکه بتوانید کسی را قانع کنید که یک کالا یا خدامت را بخرد آسان نیست. هم قدرت مکالمه می خواهد هم باید زبان بلد باشید. خوشبختانه من از پسش بر آمدم و آنقدر خوب بود که گاهی برای چند هفته از بهترین فروشنده آنجا پیشی می گرفتم.
یکی دو ماه بعد نتیجه پذیرش دکترای دانشگاه های لس آنجلس آمد. رد شده بودم که قابل انتظار بود چون GRE خوب نبود. اما دانشگاه فلوریدا به من پذیرش داد. اینبار باید تصمیم می گرفتم بین دکترا در فلوریدای گرم و مرطوب یا کار در کالیفرنیای همیشه آفتابی یکی را انتخاب کنم. من بعد از مدتی تصمیم گرفتم پذیرش را دیفر کنم برای سال بعد. در نهایت هم نرفتم. البته دلایلی هم برای خودم دارم. مانند اینکه من باید 5-6 سال با حقوق بورس دکترا که نهایتش 2500 دلار تاست زندگی کنم که برایم جذاب نبود. درحالی که من در همان زمان از کارهای کالج و فروشندگی ام بیشتر از این در می آوردم.
همزمان با این کارها دنبال کار هم می گشتم. اینبار اما زبانم بسیار بهتر بود. اعتماد به نفس بیشتری داشتم و خوب عجله بسیار زیاد هم نداشتم. چند تا مصاحبه رفتم. در اورنج کانتی و لس آنجلس و در نورتریج. اما هیچ کدام را نمی گرفتم. حتا یک بار 3 بار مصاحبه شدم. محل کارم را هم دیدم و با مدیر دپارتمانی که قرار بود مشغول به کار شوم هم کلی حرف زدیم. اما یکی دو هفته بعدش بهم گفتند که انتخابشون بسیار سخت بوده چون کاندید دیگر سابقه بسیار مرتبط تری داشته!
با اینحال من ارتباط خودم رو باهاشون قطع نکردم. چندین بار با آنها مکاتبه کردم و ازشان خواستم فرصت های شغلی احتمالی را که می شناسند به من معرفی کنند.
تا اینکه پنج ماه بعدش از همین شرکت دوباره بهم زنگ زدند. پرسیدند آیا مایل هستم آنجا کار کنم؟ منم به قول خودشون Hell yeah! بعد فقط یک مصاحبه تلفنی با مدیر داشتم. فردایش پوزیشن را آفر کردند اصطلاحا! سه هفته بعد از همه کاغذ بازی ها و بک گراند چک و مدارک تحصیلی ارزیابی شده و درست سه ماه قبل از تولد دخترم من تونستم کار تخصصی خودم را بدست بیاورم که حقوق و مزایایش برای الانم بسیار عالیست و خوشبختانه نگرانی که برای تولد فرزندم داشتم به کلی برطرف شد.
پرچانگی ام را می بخشید. اما لب کلام ام بعد از این همه پرچانگی اینست که:
1- نتورکینگ را دست کم نگیرید. از خود کار مهمتر همین کانکشن داشتن است.
2- در بدو منتظر کار رویایی خود نباشید. برای هر کاری اقدام کنید. بخصوص فروشندگی که زبانتان را خوب می کند و داشتن یک شغل اعتماد به نفستان را برای مصاحبه های شغلی جدی بیشتر می کند.
3- برنامه ریزی داشته باشید. یک برنامه ریزی ناقص به مراتب بهتر از ندانم کاری است.
البته همه اینها به این شرط است که زبان بلد باشید. بلد باشید یعنی اینکه اگر یک سریال امریکایی را نگاه کنید بدون زیر نویس بیش از 90 درصد آن را متوجه شوید و یا رادیو که گوش می دهید 70 درصدش را بفهمید. تازه باید بتوانید به همین مقدار هم توانایی حرف زدن داشته باشید.
موفق باشید.