سفرنامه
حقیر فقیر به علت عدم وجود بلیط در تاریخ های درخواستی مجبور شدم با امارات پرواز کنم .. ساعت 45/10 بدون تاخیر پرواز انجام شد . حالا چرا مجبور شدم با امارات برم ؟ مصاحبه یک شنبه بود و nmc یعنی همان دکتر شوکلای خودمون گفت اگر آزمایش را شنبه بدهید ، بعید است بعد الظهر جواب آماده شود ! جمعه هم که تعطیل است ، پس باید پنجشنبه آزمایش بدهید ، پرواز صبح زود هم که تکلیفش روشن نیست ، لذا چهارشنبه باید حرکت می کردیم ، چهارشنبه هم پروازهای دیگر جا نداشت ! دیدید چه راحت مجبور شدیم ؟
تازه برای ایرعربیا هم اقدام کردم و همینجا بگویم یکی از بهترین روشهای رفتن به دوبی همین ایرعربیا است . با 240000 تومان شارجه می نشینید و با 70 -80 درهم هم می روید دبی !!!! ولی چون پروازهاش محدود است باید شانس بیاورید و با برنامه هاتون جور در بیاید .
جونم واسطون بگه ... من از قبل با nmc مکاتبه کردم و حتی اسم و مشخصات همراها نم را دادم تا ییهو سر سن و جنس و... دبه در نیارن .. ساعت 8 روز پنجشنبه رفتیم بیمارستان و دکتر شوکلا که نیامد ! و یک خانم دکتر هندی معاینات را انجام داد . آبله مرغان را از بزرگ سالها بنا به گفته خودشون می پذیرد ولی چشمتون روز بد نبینه که چهارتا واکسن برای یک فرزند و سه تا هم برای یکی دیگه تجویز فرمودند و بعد هم آزمایش و رادیولوژی و خدا نگدار.. وقتی بیمارستان منتظر بودیم یک آقای پیر مهربانی با همسر محترمشان جهت گرفتن نتیجه آزمایش تشریف آوردند وپرستار مربوطه به من گفت به ایشون بگو که اینها را چه کار کند ، چون بدتر از من هیچ انگلیسی بلد نبود ، من هم توضیح دادم و ایشان تشکر کردند و رفتند . این داستان را همین جا داشته باشید تا بقیه ماجرای این آقای عزیز را در جای مناسب بگویم .
جهت معاینه هر نفر 250 درهم ، جهت رادیولوژی 125 درهم ، جهت آزمایش 50 درهم و برای واکسن ها بستگی به تعداد تجویز اساسا آدم را می تکانند .
بعد از اخذ وجه رفتیم که چرخ چرخ عباسی بزنیم تا شنبه
ضمنا اصلا بیمار را لخت نمی کنند نگران نباشید معاینات عادی چشم و شکم و ... فقط
نکته جالبی که توجه مرا به خود جلب کرد اینکه در این بیمارستان همه هندی بودند و گلاب به روتون مثل ماها نبودن که نه تنها هم وطنامون را تحویل نگیریم بلکه کارشکنی هم براشون بکنیم !!! دکتر شوکلا تا گربه های هندی اقوام و فامیل را هم آنجا به کار مشغول کرده !!!!!!!!
صبح شنبه
ساعت 10 رفتم و جوابها را گرفتم با تاکیید بر اینکه عکس را هم ببریم سفارت که سفارت هم اصلا عکسها را نخواست ....! با خانم ملیکا تماس گرفتم و قرار فردا را تنظیم کردم . ساعت 5 دم در هتل ... شب شونصد بار مدارک را چک کردم و راحت خوابیدیم.
صبح یکشنبه
ساعت 45/4 خانم ملیکا تلفن کرد که من چند دقیقه دیگر می رسم و ما با کوله باری از آذوقه بعد از دعا و عبور از زیر قران رفتیم پایین و سوار شدیم .
نکته بسیار مهم : فنر صندوق عقب ماشین خانم ملیکا خرابه و در خیلی نافرم ممکنه بخوره روی دستتون مواظب باشید !!!!! ولی انصافا انسان بسیار مودب و منظمی است ایشان .
به سمت سفارت حرکت کردیم و بعد از نیم ساعت یادم آمد که آزمایشها روی کنسول اتاق جا مونده !!!! برگشتیم و خانم ملیکا با بزرگواری به ما دلداری داد که حتما خیری در کار است .
نیم ساعت برگشت ، نیم ساعت رفت مجدد یعنی یک ساعت عقب افتادیم . بین راه دبی تا ابوظبی جایی برای نماز نیست و اتوبوسها هم وسط بیابان ایستاده بودن که وقتی از آنجا رد شدیم دیگه راه به بیابان هم نداشتیم و مجبور شدیم نماز را در ماشین بخوانیم . حدود ساعت 7 رسیدیم و دیدم بابا ایول دو سه نفری هم زودتر از ما آمدند ... و طبق معمول کارشناسی افراد حاضر در باره کیس دیگران و پیشنهادات و توی دل خالی کردن ها و ... و البته ما با دعا و پناه به خداوند خودمان را آرام کردیم .
برگه ساعت مصاحبه و پاسپورتها چک شد و رفتیم داخل ، موبایل و لوازم اضافی تحویل شد و در سالن مشهور قبل از راه رو شمشادها نشستیم که یکی یکی دوستان احتیاج به دستشویی پیدا کردن و هی اجازه از نگهبان و بر و بیا تا بالاخرن نگهبان گفت همتون برید سالن بعدی!
شماره ها توزیع و انتظار آغاز شد ... شماره ما را خواندند خوردیم به طور آقا هندیه که متاسفانه آن روز سر درد هم داشت (خودش گفت) مدارک را گرفت و گفت فرم DS230 برای همراهان ! گفتم چه فرمی چه کشکی ؟ گفت باید وقت مجدد بگذارم . آقا ما رو میگی ؟
گفتم شما هر کاری بگید ما باید انجام بدهیم ولی واقعا راه دیگری نیست که یکهو دیگ عطوفتش غلیان کرد و فرم های خام را داد و گفت زود پرکن .... فرمها را هم که دیده اید
آبا اجداد آدم را می کشد جلو ، حالا هی ایشان می گفتند زود باش ما بیشتر زود نمی باشیدیم
تا بالاخره با کمک خودش ( که انصافا خیلی مردونگی کرد ) کار تمام شد و تحویل دادیم. وضمنا عکس های با حجاب هم قبول می کندد البته گوشها بیرون باشد . می توانید مثل بانو زلیخا یک طرح زیبا و در عین حال باحجاب ایجاد کنید.
گفت بدو برو پول بده ، ما هم با خورده هاش کامل مایه را تحویل دادیم و رفتم برای انگشت نگاری . چند دقیقه نگذشته بود که صدا کردن و به همان ترتیب که دوستان گفته اند ( چهار انگشت دست چپ – چهار انگشت دست راست و دوتا شصت با هم ) کار انجام شد و البته از بچه های زیر 16 سال انگشت نگاری نمی کنند .
حالا برگردیم به ماجرای آن پیرمرد مهربان ... خیلی دیر آمد و ما در انتظار مصاحبه بودیم که ایشان تشریف آوردند و ضمن خوش و بش گفتند من دارم میرم کاری نداری؟ گفتم کجا مصاحبه چی ؟ گفتند: انجام شد !!!! میگه می خوای بری آمریکا بمونی ؟ منم گفتم نه بابا خبری نیست . آفیسر هم گفته: از بین چند هزار نفر شانس به شما رو کرده نمی خوای بمونی؟ ایشان هم گفته بود نه !!!! بعد هم آفیسر گفته بود خوب پس فردا بیا ویزاتو بگیر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! من داشتم اوضاع رو تجزیه تحلیل می کردم که ایشان هم با خدا حافظی از من دور شد و ما در صف انتظار .
باز هم انتظار تا به باجه 3 جهت مصاحبه دعوت شدیم ، بی معرفت ها یک کلام نگفتن فارسی یا انگیسی ؟ شروع کرد به سوال کردن که : اسم شغل نسبت با اسپانسر و... جالب اینکه خیلی از سوالات را که انتظار داشتیم مثل ورود به کدام ایالت و سوابق شغلی و برای چی میخوای بری و ... پرسیده نشد اما ... اما ... بی انصاف با تک تک افراد حتی بچه 11 ساله ما هم مصاحبه کرد . سوابق شغلی نخواست ، مدرک دانشگاهی نخواست ، بعد از رویت مدارک اسپانسر دیگه هیچ مدرک مالی نخواست و مدارک تحصیلی هم راهان را هم نخواست .. دیگه چی نخواست ؟ دیگه هیچی نخواست و گفت برو 2 هفته دیگه سایت را چک کن ، بعد هم گفت همتون راه نیفتین بیاین ، یک نفرتون بیاد کافیه .
بعد هم بدو بدو آمدیم دبی و وسایل را جمع کردیم و رفتیم فرودگاه
قصه ما به سر رسید مهاجر به خونش نرسید بالا رفتیم دوغ بود پایین آمدیم ماست بود قصه ما راست بود
این بود انشای ما
نتایج اخلاقی :
1- اگر بتوانید برنامه هایتان را با خط ایرعربیا برای شارجه تنظیم کنید کلی به نفعتونه
2-nmc بسیار مناسب تر از کلینیک های دیگر است
3- صبح زود به سفارت بروید و وسایلتان را اصلا جا نگذارید
4- فرم DS230 را حتما برای همراهان تکمیل کنید
5-موقع قسم خوردن بگید اگر ممکنه یکبار دیگر اطلاعات را چک کنم ، معمولا خیلی کیف می کنند و ضمنا واقعا قسم دروغ نمی خورید .
6-بین راه در بیابان نماز بخوانید و یا زودتر بروید که قبل از طلوع آفتاب در سفارت نماز بگذارید.
7- لبخند لبخند لبخند در تمام مراحل فراموش نشود
8- از پوشیدن لباسهای جلف ، فوق العاده رسمی و لباسی که معمولا به آن عادت ندارید و کفش هایی که برای اولین بار مورد استفاده قرار می گیرد به شدت پرهیز نمایید. مخصوصا کفش نو که با آزردن پا موجب عدم تمرکز می شود.
9- بانوان محترم لطفا و جدا از آرایشهای آنچنانی پرهیز نمایید ( آخه آنها هم آدم هستند و ضمن تعجب بسیار زیاد اصلا نمی توانند متوجه شوند که این آرایش برای چیست )
10- خودتان باشید خودتان باشید خودتان باشید
به تاریخ 9/مارچ/2011
تحریر شد -clear
حقیر فقیر به علت عدم وجود بلیط در تاریخ های درخواستی مجبور شدم با امارات پرواز کنم .. ساعت 45/10 بدون تاخیر پرواز انجام شد . حالا چرا مجبور شدم با امارات برم ؟ مصاحبه یک شنبه بود و nmc یعنی همان دکتر شوکلای خودمون گفت اگر آزمایش را شنبه بدهید ، بعید است بعد الظهر جواب آماده شود ! جمعه هم که تعطیل است ، پس باید پنجشنبه آزمایش بدهید ، پرواز صبح زود هم که تکلیفش روشن نیست ، لذا چهارشنبه باید حرکت می کردیم ، چهارشنبه هم پروازهای دیگر جا نداشت ! دیدید چه راحت مجبور شدیم ؟
تازه برای ایرعربیا هم اقدام کردم و همینجا بگویم یکی از بهترین روشهای رفتن به دوبی همین ایرعربیا است . با 240000 تومان شارجه می نشینید و با 70 -80 درهم هم می روید دبی !!!! ولی چون پروازهاش محدود است باید شانس بیاورید و با برنامه هاتون جور در بیاید .
جونم واسطون بگه ... من از قبل با nmc مکاتبه کردم و حتی اسم و مشخصات همراها نم را دادم تا ییهو سر سن و جنس و... دبه در نیارن .. ساعت 8 روز پنجشنبه رفتیم بیمارستان و دکتر شوکلا که نیامد ! و یک خانم دکتر هندی معاینات را انجام داد . آبله مرغان را از بزرگ سالها بنا به گفته خودشون می پذیرد ولی چشمتون روز بد نبینه که چهارتا واکسن برای یک فرزند و سه تا هم برای یکی دیگه تجویز فرمودند و بعد هم آزمایش و رادیولوژی و خدا نگدار.. وقتی بیمارستان منتظر بودیم یک آقای پیر مهربانی با همسر محترمشان جهت گرفتن نتیجه آزمایش تشریف آوردند وپرستار مربوطه به من گفت به ایشون بگو که اینها را چه کار کند ، چون بدتر از من هیچ انگلیسی بلد نبود ، من هم توضیح دادم و ایشان تشکر کردند و رفتند . این داستان را همین جا داشته باشید تا بقیه ماجرای این آقای عزیز را در جای مناسب بگویم .
جهت معاینه هر نفر 250 درهم ، جهت رادیولوژی 125 درهم ، جهت آزمایش 50 درهم و برای واکسن ها بستگی به تعداد تجویز اساسا آدم را می تکانند .
بعد از اخذ وجه رفتیم که چرخ چرخ عباسی بزنیم تا شنبه
ضمنا اصلا بیمار را لخت نمی کنند نگران نباشید معاینات عادی چشم و شکم و ... فقط
نکته جالبی که توجه مرا به خود جلب کرد اینکه در این بیمارستان همه هندی بودند و گلاب به روتون مثل ماها نبودن که نه تنها هم وطنامون را تحویل نگیریم بلکه کارشکنی هم براشون بکنیم !!! دکتر شوکلا تا گربه های هندی اقوام و فامیل را هم آنجا به کار مشغول کرده !!!!!!!!
صبح شنبه
ساعت 10 رفتم و جوابها را گرفتم با تاکیید بر اینکه عکس را هم ببریم سفارت که سفارت هم اصلا عکسها را نخواست ....! با خانم ملیکا تماس گرفتم و قرار فردا را تنظیم کردم . ساعت 5 دم در هتل ... شب شونصد بار مدارک را چک کردم و راحت خوابیدیم.
صبح یکشنبه
ساعت 45/4 خانم ملیکا تلفن کرد که من چند دقیقه دیگر می رسم و ما با کوله باری از آذوقه بعد از دعا و عبور از زیر قران رفتیم پایین و سوار شدیم .
نکته بسیار مهم : فنر صندوق عقب ماشین خانم ملیکا خرابه و در خیلی نافرم ممکنه بخوره روی دستتون مواظب باشید !!!!! ولی انصافا انسان بسیار مودب و منظمی است ایشان .
به سمت سفارت حرکت کردیم و بعد از نیم ساعت یادم آمد که آزمایشها روی کنسول اتاق جا مونده !!!! برگشتیم و خانم ملیکا با بزرگواری به ما دلداری داد که حتما خیری در کار است .
نیم ساعت برگشت ، نیم ساعت رفت مجدد یعنی یک ساعت عقب افتادیم . بین راه دبی تا ابوظبی جایی برای نماز نیست و اتوبوسها هم وسط بیابان ایستاده بودن که وقتی از آنجا رد شدیم دیگه راه به بیابان هم نداشتیم و مجبور شدیم نماز را در ماشین بخوانیم . حدود ساعت 7 رسیدیم و دیدم بابا ایول دو سه نفری هم زودتر از ما آمدند ... و طبق معمول کارشناسی افراد حاضر در باره کیس دیگران و پیشنهادات و توی دل خالی کردن ها و ... و البته ما با دعا و پناه به خداوند خودمان را آرام کردیم .
برگه ساعت مصاحبه و پاسپورتها چک شد و رفتیم داخل ، موبایل و لوازم اضافی تحویل شد و در سالن مشهور قبل از راه رو شمشادها نشستیم که یکی یکی دوستان احتیاج به دستشویی پیدا کردن و هی اجازه از نگهبان و بر و بیا تا بالاخرن نگهبان گفت همتون برید سالن بعدی!
شماره ها توزیع و انتظار آغاز شد ... شماره ما را خواندند خوردیم به طور آقا هندیه که متاسفانه آن روز سر درد هم داشت (خودش گفت) مدارک را گرفت و گفت فرم DS230 برای همراهان ! گفتم چه فرمی چه کشکی ؟ گفت باید وقت مجدد بگذارم . آقا ما رو میگی ؟
گفتم شما هر کاری بگید ما باید انجام بدهیم ولی واقعا راه دیگری نیست که یکهو دیگ عطوفتش غلیان کرد و فرم های خام را داد و گفت زود پرکن .... فرمها را هم که دیده اید
آبا اجداد آدم را می کشد جلو ، حالا هی ایشان می گفتند زود باش ما بیشتر زود نمی باشیدیم
تا بالاخره با کمک خودش ( که انصافا خیلی مردونگی کرد ) کار تمام شد و تحویل دادیم. وضمنا عکس های با حجاب هم قبول می کندد البته گوشها بیرون باشد . می توانید مثل بانو زلیخا یک طرح زیبا و در عین حال باحجاب ایجاد کنید.
گفت بدو برو پول بده ، ما هم با خورده هاش کامل مایه را تحویل دادیم و رفتم برای انگشت نگاری . چند دقیقه نگذشته بود که صدا کردن و به همان ترتیب که دوستان گفته اند ( چهار انگشت دست چپ – چهار انگشت دست راست و دوتا شصت با هم ) کار انجام شد و البته از بچه های زیر 16 سال انگشت نگاری نمی کنند .
حالا برگردیم به ماجرای آن پیرمرد مهربان ... خیلی دیر آمد و ما در انتظار مصاحبه بودیم که ایشان تشریف آوردند و ضمن خوش و بش گفتند من دارم میرم کاری نداری؟ گفتم کجا مصاحبه چی ؟ گفتند: انجام شد !!!! میگه می خوای بری آمریکا بمونی ؟ منم گفتم نه بابا خبری نیست . آفیسر هم گفته: از بین چند هزار نفر شانس به شما رو کرده نمی خوای بمونی؟ ایشان هم گفته بود نه !!!! بعد هم آفیسر گفته بود خوب پس فردا بیا ویزاتو بگیر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! من داشتم اوضاع رو تجزیه تحلیل می کردم که ایشان هم با خدا حافظی از من دور شد و ما در صف انتظار .
باز هم انتظار تا به باجه 3 جهت مصاحبه دعوت شدیم ، بی معرفت ها یک کلام نگفتن فارسی یا انگیسی ؟ شروع کرد به سوال کردن که : اسم شغل نسبت با اسپانسر و... جالب اینکه خیلی از سوالات را که انتظار داشتیم مثل ورود به کدام ایالت و سوابق شغلی و برای چی میخوای بری و ... پرسیده نشد اما ... اما ... بی انصاف با تک تک افراد حتی بچه 11 ساله ما هم مصاحبه کرد . سوابق شغلی نخواست ، مدرک دانشگاهی نخواست ، بعد از رویت مدارک اسپانسر دیگه هیچ مدرک مالی نخواست و مدارک تحصیلی هم راهان را هم نخواست .. دیگه چی نخواست ؟ دیگه هیچی نخواست و گفت برو 2 هفته دیگه سایت را چک کن ، بعد هم گفت همتون راه نیفتین بیاین ، یک نفرتون بیاد کافیه .
بعد هم بدو بدو آمدیم دبی و وسایل را جمع کردیم و رفتیم فرودگاه
قصه ما به سر رسید مهاجر به خونش نرسید بالا رفتیم دوغ بود پایین آمدیم ماست بود قصه ما راست بود
این بود انشای ما
نتایج اخلاقی :
1- اگر بتوانید برنامه هایتان را با خط ایرعربیا برای شارجه تنظیم کنید کلی به نفعتونه
2-nmc بسیار مناسب تر از کلینیک های دیگر است
3- صبح زود به سفارت بروید و وسایلتان را اصلا جا نگذارید
4- فرم DS230 را حتما برای همراهان تکمیل کنید
5-موقع قسم خوردن بگید اگر ممکنه یکبار دیگر اطلاعات را چک کنم ، معمولا خیلی کیف می کنند و ضمنا واقعا قسم دروغ نمی خورید .
6-بین راه در بیابان نماز بخوانید و یا زودتر بروید که قبل از طلوع آفتاب در سفارت نماز بگذارید.
7- لبخند لبخند لبخند در تمام مراحل فراموش نشود
8- از پوشیدن لباسهای جلف ، فوق العاده رسمی و لباسی که معمولا به آن عادت ندارید و کفش هایی که برای اولین بار مورد استفاده قرار می گیرد به شدت پرهیز نمایید. مخصوصا کفش نو که با آزردن پا موجب عدم تمرکز می شود.
9- بانوان محترم لطفا و جدا از آرایشهای آنچنانی پرهیز نمایید ( آخه آنها هم آدم هستند و ضمن تعجب بسیار زیاد اصلا نمی توانند متوجه شوند که این آرایش برای چیست )
10- خودتان باشید خودتان باشید خودتان باشید
به تاریخ 9/مارچ/2011
تحریر شد -clear