ارسالها: 188
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2010
رتبه:
7
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
2011-03-14 ساعت 01:55
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-03-14 ساعت 02:11 توسط mahmood_eng.)
سلام تبريك مي گم
هورا هورا هورا
به اميد هر چه زودتر كلير شدن منتظرا ن خصوصا دكتر محمودي عزيز وdlt عزيز و موفقيت ساير دوستاني كه مصاحبه دارند و كارنت شدن همه دوستان
راستي از دوستان كسي به زودي ابوظبي مصاحبه داره؟
(2011-03-13 ساعت 15:22)maryam sadafi نوشته: سلام دوستان
ما امروز ابوظبی مصاحبه داشتیمو یه ضرب ویزا رو گرفتیم با ارزوی موفقیت برای همه.هفته دیگه با سفرنامه در خدمتیم.
کیس12XXX
دریافت نامه قبولی خرداد در منزل
ابوظبي
تاریخ ارسال فرمها:27 june
مصاحبه:4 jan
كليرنس:22 مارچ
دریافت ويزا:21 آپريل
تاریخ هجرت 2011 8 oct
محل اقامت سن حوزه
جمع تقریبی هزینه ها :15000 عكس+54000 پست TNT+هزينه واكسناسيون 2200 + 101000 ترجمه+هزینه سفر و سفارت و مدیکال 3ميليون تومان+ 1580 بلیط آمریکا
ارسالها: 25
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2011
رتبه:
4
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام به همهٔ مهاجر سراییهایی گٔل و با آرزوی گرفتن ویزا برای همه
بچهها دعا یادتون نر من ۲۲ مارث ابوظبی مصاحبه دارم.اگه کسی میخواد بیاد یه ایمیل بم بده همو بشناسیم
موفق باشین
من از مالزی میام اینجا دانشجو هستم
ارسالها: 46
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2010
رتبه:
3
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام بر همه دوستان مهاجرسرا
ما نیز دیروز مصاحبه داشتیم و بنا بر درخواست ما محل مصاحبه از آنکارا به ابوظبی انتقال داده شده بود.خانمم و دو فرزندم ویزا را گرفتند ولی من به علت خدمت در نیروی هوایی ارتش کلیر خوردم و باید منتظر باشم. روز مدیکال مریم صدفی و شوهر و فرزندشان را هم دیدیم و خوشحال شدم که همگی ویزا را گرفتند. در روز مصاحبه مایک خانواده 4 نفره شیرازی نیز بودند که شوهر ایشان به علت خدمت در نیروی انتظامی کلیرخورد ولی بقیه ویزا را گرفتند .به محض رسیدن به ایران سفرنامه خود را که شامل چند نکته جالب و نگفته برای کسانی که به دبی میآیند خواهم نوشت.
ارسالها: 46
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2010
رتبه:
3
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام دوستان
من امروز صبح ساعت 4 به تهران رسيدم و همانطور كه قول داده بودم سفرنامه خود را برايتان مي نويسم .اين كمترين كاري است كه هر كدام از بچه هاي مهاجرسرا بايد انجام بدهند و تجربيات خودشان را از سفر و مصاحبه براي ديگر دوستان كه در صف مصاحبه هستند بيان كنند چون دانستن بعضي نكان ريز مي تواند جلوي خيلي از مخارج بيهوده را بگيرد.
با تغيير محل مصاحبه از آنكارا به ابوظبي ، ماروز شنبه ساعت 7 صبح به طرف امارات پرواز داشتيم بعد از سوارشدن تمامي مسافرها هواپيما روي ابتداي باند پرواز رفت ولي ديديم خبري از پرواز نيست بعد از حدود يك ساعت در همان حالت اعلام كردند در شمارش مسافرها اشتباه كرده اند لذا هواپيما بطرف ترمينال ورودي برگشت و بعد از چندين بار شمارش مسافرها توسط دست ، اجازه پرواز بعد از 2 ساعت داده شد .خوشبختانه من پيش بيني تاخيرها را كرده بودم و با اينكه دكتر شوكلا ساعت 9 صبح را براي تست هاي پزشكي تعيين كرده بود من توسط ايميل خواسته بودم به 4 بعداز ظهر انتقال يابد كه ايشان نيز قبول كرده بودند.بعد از رسيدن به دبي و انجام تست اسكن چشم و مهر ورود به دبي سوار تاكسي شديم و به علت اينكه بارمان سنگين بود تاكسي ون به ما دادند .همانطور كه ميدانيد ورودي تاكسي ون فرودگاه 25 درهم است ولي به علت بزرگ بودن به راحتي ميتواند بارهاي سنگين را در خود جاي دهد.ورودي تاكسي هاي معمولي فرودگاه كه بعدا متوجه شدم 20 درهم است.ولي اگر بار كمي داريد و ميتوانيد به راحتي حمل كنيد راه ارزانتر اين است كه قبل از خروج از فرودگاه قبل از درب خروجي به سمت چپ برويد و بعد از گذشتن از يك درب بزرگ به طبقه بالا كه مخصوص كساني است كه مي خواهند از دبي خارج شوند برويد و از آنجا خارج شويد چون تاكسي هاي آنجا تاكسي هاي معمولي داخل شهري دبي است كه مسافر به ترمينال آورده و لذا ورودي آنها 3 درهم است.يك نكته ديگر حتما آدرس و كروكي هتل خود را همراه داشته باشيد چون من هر چي به راننده تاكسي آدرس را ميدادم نمي توانست آدرس دقيق هتل را پيدا كند كه مجبور شديم با هتل تماس گرفته و با گوشي تلفن آقاي راننده متوجه آدرس شد.در ضمن مي توانيد از داخل فرودگاه نيز يك سيم كارت امارات براي تماس هاي داخل دبي بخريد ولي سعي كنيد سيم كارت du نخريد و سيم كارت اتصالات را بخريد. چون مي گفتند سيم كارت اتصالات بهتر كار ميكند.
به هر حال كرايه ما تا هتل 50 درهم شد و بعد از تهيه ناهار از مك دونالد با تعويض لباس ها آماده حركت به طرف N.M.C شديم كه دقيقا روبروي هنل رامادا كنتينانتال است با يك درب كوچك ورودي كه در طبقه همكف شما فقط ميز دربان و يك آسانسور در انتها را ميبينيد كه اول ما فكر كرديم اشتباه آمده ايم بعد از سوار شدن آسانسور در طبقه اول از آسانسور پياده شديم و بطرف چپ پيچيديم كه در آنجا چندين station است كه اولي مربوط به تست راديولزي است كه در تست مرحله دوم آنجا بايد بياييد پس آنهارا رد كنيد و باز هم پس از مسافت كوتاهي به سمت چپ حركت كنيد و در روبرو يك station ديگر است كه اگر به تابلوي بالاي آن دقت كنيد علامت International را خواهيد ديد با مراجعه به اين قسمت پاسپورت ها ، فتوكپي وقت مصاحبه سفارت و 3 قطعه عكس 3در 4 را از شما خواهندگرفت و به ما گفتند منتظر باشيد كه اين انتظار حدود يكساعت طول كشيد كه به ناچار اعتراض كرديم كه يك خانم خوش اخلاق هندي گفت براي سفارت امده ايد؟ گفتيم بله گفت يك ساعت دو ساعت سه ساعت شايدتا فردا صبح اينجا باشيد.اين شوخي خانم هندي باعث خنده همگي ما شد و آنروز و روز بعد كه براي جواب رفته بوديم هر موقع ايشان را ميديديم با خنده با خانم بنده خوش و بش مي كرد.به هر حال نميدانم به علت اعتراض ما بود و يا اينكه نوبت ما شده بود كه بلافاصله مارا كه چهارنفر بوديم به اتاق اخر داخل راهرو صدا كردند و بعد از گرفتن وزن و قد و فشار خون يكي يكي به اتاق رويرو براي معاينه ظاهري رفتيم بعد از اين مرحله به جلوي ميز اولي برگشتيم و بعد از چند لحظه براي تست عكس قفسه سينه مار ا فرستادند كه البته به علت اينكه دخترم 11ساله بود از ايشان تست نگرفتند(150 درهم به نفع ما شد !)بعد براي تست نمونه خون به راهرو ديگر فرستادند كه باز هم از دخترم كه خيلي از آمپول مي ترسيد خوشبختانه خون نگرفتند.در مرحله آخر خانم دكتر اصلي مار ا نفر به نفر به اتاق 8 صدا كرد و ضمن سوال از سوابق بيماريها و عمل هاي قبلا انجام گرفته شده معاينه شكم و تنفسي را انجام دادو ايشان تصميم مي گيرند كه آيا واكسن ديگري لازم است يا نه؟ كه براي خانمم هيچي ولي براي من و پسرم يكي و براي دخترم دو عدد ديگر نوشت.كه براي دخترم يكيش واكسن سرطان دهانه رحم بود كه براي تمامي خانم هاي بين 11 تا 30 سال ميزنندكه قيمت آن به تنهايي 850 درهم بود.در انتها نيز از شرمندگي آقايان بر مي آيند و بايد براي يكي از معاينه ها تمامي لباس هاي خود را در آوريد. كه يك آقاي هندي با دستكش شمارا معاينه مي كند. در آخر با راهنمايي آنها بطرف صندوق ميرويد و مخارج كلي را حساب مي كنيد كه براي تمامي آنها به شما رسيد مي دهند.كه براي ما خانواده چهارنفري 2600 درهم شد اما يك خانواده چهارنفري ديگري كه بچه هاي انها كوچكتر بودند 1300 درهم شد.
فرداي آنروز هم براي گرفتند جواب ساعت 8 شب به درمانگاه رفتيم و براي هر كدام از ما يك پاكت كوچك جواب پلمب شده و يك پاكت عكس اشعه ايكس تحويل دادند كه گفتند روز مصاحبه با خودتان هر دو را بايد ببريد .ما نيز برديم ولي پاكت عكس اشعه ايكس را روز مصاحبه اصلا نخواستند .
روز دوشنبه صبح به پول اضافي احتياج پيدا كرديم . با صرافي داخل تهران كه هميشه دلار از آنجا ميخريديم تماس گرفتيم و ايشان يك آدرسي نزديك بانك صادرات داخل ميدان جمال عبدالناصر به مادادند و گفتندتوسط كارت بانك و يا يكي از اقوام در تهران به ما پول برسانيد و معادل آن را آنجا به شما درهم مي دهيم ( كه نرخ آنروز درهم 305 تومان بود) با موبايل بانك هر كاري كرديم كه كارت به كارت كنيم نشد كه نشد بنا بر اين با برادرم در تهران تماس گرفتم و خواهش كردم كه پول مورد نياز را به صرافي بدهد و ايشان نيز پس از چند ساعت اين كار را انجام دادند. در اين مدت ما در دبي جلوي بانك صادرات ايران نشسته بوديم و منتظر تلفن از طرف برادرم بوديم كه خانمم گفت بريم داخل بانك ببينيم مي شود توسط بانك كارت به كارت پول به حساب آن آقا در تهران بريزيم . كه كارمند محترم بانك گفتند نمي شود ولي مي توانيد اينجا هر روز بياييد و 5000 درهم بگيريد و از كارتتان پول به تومان كم كنيم . ما خيلي خوشحال شديم و مراحل گرفتن آنرا سريع انجام داديم و ايشان نيز اصلا نگفتند درهم را چند حساب مي كنند و من در دلم مي گفتم شايد به نرخ دولتي حساب كنند و حدش به نرخ صرافي ها .در مرحله آخر كه كارمند بانك داشت كارت مارا ميكشيد گفتم راستي شمار درهم را چند حساب مي كنيد كه با شنيدن جواب برق سه فاز ازمن پريد . بانك صادرات ايران درهم را 315 تومان بعلاوه 16 هزار تومان كارمزد حساب كرد.( صد رحمت به .... سرگردنه ). يعني درهم 305 توماني 318 تومان براي ما آب خورد.با لب و لوچه آويزان از بانك خارج شديم و مغموم روي سكوهاي بيروني بانك نشستيم .در اين هنگام برادرم زنگ زد و خبر ريختن پول را به ما خبر داد . داخل ساختمان ديگري كه محل دفتر صرافي بود رفتيم كه پول را بگيريم كه هر چه زنگ زديم كسي داخل نبود با موبايل ايشان تماس گرفتيم گفتند امروز شارجه هستند و يكي دو ساعت ديگر ميآيند براي اينكه وقت تلف كنيم به خانمم گفتم براي اينكه از گرما فرار كنيم بيا برويم داخل يكي از اين رستورانها ناهار بخوريم .باز هم براي اينكه وقت ما تلف شود اول خانمم سفارش غذا داد و من منتظر شدم ايشان كاملا غذايش تمام شود سپس به يك رستوران ديگري با كولر روشن ديگر رفتيم اين بار من سفارش غذا دادم و اين بار خانمم از باد كوكر استفاده كرد.به اين ترتيب ما تا ساعت 4 بعداز ظهر وقت تلف كرديم ساعت 4 با ايشان دوباره تماس گرفتيم گفت هنوز كارم تمام نشده بنا براين خواهش كرديم ديگر نيايند و فردا بعد از سفارت با ايشان قرار گذاشتيم. دوباره تاكسي به هتل گرفتيم كه 30 درهم شد همينكه به هتل رسيديم اين آقا تماس گرفتند كه من آمده ام دفتر . دوباره خسته و با اينكه بچه ها هنوز ناهار نخورده بودند و در هتل منتظرما بودند دو باره تاكسي گرفتيم و رفتيم جمال عبدالناصر و پولمان را گرفتيم و برگشتيم هتل.
نكته قابل توجه اين است كه من دو سال قبل دبي بودم و براحتي اتوبوس سوار مي شدم كه خيلي ارزان بود بطور مثال از همين ميدان جمال عبدالناصر تا فرودگاه با كلي بار و سوغاتي 3 درهم شد.ولي الان مترو و اتوبوس داخل دبي پول قبول نمي كند و حتما شما بايد كارت داشته باشيد شبيه كارت مترو خودمان.و بايد هر كسي نيز خودش كارت داشته باشد يعني با يك كارت نمي توان دو بار كشيد( مثلا براي دو نفر) كمترين مقدار اين كارت ها 20 درهم است كه 14 درهم قابل استفاده است.با اين قانون جديد خيلي به نفع راننده تاكسي ها شده است چون وقتي شما مسير اتوبوس هارا پيدا ميكرديد لازم نبود اين همه پول تاكسي بدهيد ولي چون براي مسافر براي دو الي سه روز كارت مترو و اتوبوس به صرفه نيست و همه مسافرها مجبور به استفاده از تاكسي هستند و نكته ديگر حتما پول خرد همراه داشته باشيد چون تمامي راننده ها هندي و پاكستاني هستند و بطور مثال اگر پول تاكسي 28 درهم شده باشد از شما به بهانه نداشتن پول خرد 30 درهم ميگيرند. و همينطور مسيرها را تا راننده خوب متوجه نشده چندين بار تكرار كنيد چون اگر اشتباه برود و خوب متوجه نشود تاكسي متر همين جوري پول به حساب شما مي اندازد كه چندين بار اين اتفاق براي ما افتاد و به علت اينكه راننده خوب متوجه نشده بود مسير ما 10 درهم بيشترمي شد.
روز قبل با شماره اي كه از مليكا خانم كه در مهاجر سرا پيدا كرده بوديم تماس گرفتيم و براي روز سه شنبه صبح قرار گذاشتيم دوشنبه شب خود مليكا خانم با پسر كوچكشان به هتل ما آمدند و ساعت 5 صبح را براي رفتن به سفارت پيشنهاد دادند كه نفر اول باشيم. روز سه شنبه ما 4/30 بيدار شديم و هول هولكي لباس هارا پوشيديم كه ديديم مليكا خانم نيز آمده اند ساعت 6/30 نيز جلوي سفارت بوديم كه ما نفر دوم شده بوديم .در بين راه نيز حسابي خانم من و مليكا خانم در مورد مهاجر سرا و سفارت كلي صحبت كردند كه راه كوتاه تر بنظر برسد چون حدود 200 كيلومتر بين دبي و ابوظبي فاصله است.
كم كم صف طولاني ترشدو ما همگي روي نيمكت هاي سمت چپ كه مخصوص كساني كه براي مهاجرت مي خواهند اقدام كنند بودنشسته بوديم.نيمكت سمت راست براي دانشجو ها و مسافرتي ها و ديدار از اقوام است. ساعت 7/20 دقيقه يكي از ماموران داخل سفارت جهت چك پاسپورت ها و نامه زمان مصاحبه و ديدن يك قطعه عكس از نفر آمدند و پس از تطبيق عكس با چهره آنها را به ما پس دادند . ساعت 7/40 دقيقه يكي يكي وارد سفارت شديم تا بازرسي بدني و تحويل تمامي وسايل مان بجز مدارك مورد نياز سفارت به مامور آنجا شديم. كه حتي يك سري مدارك اضافي براي سوالات احتمالي آورده بودم كه داخل يك كيف لب تاب گذاشته بودم كه اجازه ندادند آنهارا ببرم. بعد از گذشتن از يك حياط وارد ساختمان اصلي مصاحبه شديم كه حدودا ساعت 8 صبح بود ما نفر 2 بوديم بعداز وارد شدن كليه مراجعين روي يك تابلو الكترونيكي شماره شما خوانده ميشود كه به يكي از گيت هاي ارجاع داده خواهيد شد.در اينجا پرودنده شما توسط آفيسر آورده شده و از شما يك سري مدارك ميخواهند . و از شما ميخواهند پاكت مديكال را باز كنيد و محتويات آن را كه يك برگ است تحويل آفيسر بدهيد.چون خانم بنده برنده اصلي بود مدرك تحصيلي و ترچمه آن ، برگه تمكين مالي چون اسپانسرنداشتيم و شناسنامه و ترچمه آن را خواست كه ما تحويل داديم و بقيه مدارك را همگي پس داد.از من و بچه ها نيز فقط برگه مديكال و شناسنامه را خواست. و ترجمه كارت پايان خدمت و مدرك تحصيلي و... را اصلا نخواست و همين طور عكس اشعه ايكس مديكال را نخواست.
اول كه آفيسر با پرونده ما آمد خانمم گفت واي ببين برگه آبي. راست ميگفت يك برگه آبي روي پرونده ما بود خلاصه رنگ از روي صورت ما پريدكه بعدا متوجه شديم اين برگه ، برگه پرداخت پول 819 دلار به صندوق بوده. بعد از گرفتن مدارك آفيسربه خانمم گفت يكي از شما اين برگه آبي را بگيرد و در باجه شماره يك پرداخت كند كه در همين ضمن گفت پرونده شما هيچ مشكلي ندارد كه من خوشحال تا باجه يك بال زدم و پول را پرداخت كردم و تحويل آفيسردادم. ايشان نيز كه بيشتر به زبان انگليسي صحبت مي كردند گفتند بشينيد تا دوباره صدايتان بكنند.بقيه نيز يكي يكي مصاحبه شدند تا سري دوم كه مارا براي انگشت نگاري صدا كردند فقط در اين مرحله من شماره خورمان را در تابلو نديدم و شنيدم كه شماره مار فقط صدا كردند بنا براين حواستان حسابي جمع باشد.بعد از انگشت نگاري كه خيلي دوستانه و همراه با خوش و بش بود دوباره نشستيم .اين بار ديديم كار همه تمام شده ولي مار صدا نمي كنند حتي يك خانواده 4 نفره برنده لاتاري نيز بودكه شوهر ايشان نيروي انتظامي خدمت كرده بودند و شماره 11 نوبتي بودند كار آنها تمام شد و به تمامي آنها به جز به شوهر ايشان ويزا را دادند و شوهرشان كليرنس شدند. همگي رفتند بجز ما و يك خانواده 2 نفري كه شماره ايشان 1 بود. اين انتظار ديگر داشت مار ميكشت كه ديديم سري بعدي كه مربوط به ويزاهاي مسافرتي و دانشجويي بود وارد شدند و كار آنها كه از شماره 300 شروع ميشد نيز آغاز شده بود و يكي يكي براي مصاحبه مي رفتند. در اين هنگام تنها باجه ايراني صحبت ميكردكه يك خانم جواني بود شماره يك را صدا كرد و گفت نگران نباشيد اگر كيس شما طولاني شده داريم روي پرونده شما تصميم ميگيريم. اين حرف بشتر دلهره را براي ما بيشتر كرد. بعد از 10 دقيقه ديگر ديديم يكي از مامورها شماره ما را صدا كرد رفتيم جلوي باجه يك خانم جوان نسبتا چاق آمريكايي و خوشرو كه به زبان انگليسي مصاحبه ميكرد ابتدا از خانمم چند سوال ساده كرد و بعد گفت قسم بخور . بعد گوشي را به من داد و چند سوال ساده كه كارت چيه ؟و خدمت كجا بوده را پرسيد و حتي خودش اينجا را به فارسي گفت نيروي هوايي ارتش كه گفتم بله . از پسر و دخترم هم چند سوال ساده كرد كه پسر خيلي روان جواب داد و دخترم نيز با خنده فقط اسمش را گفت كه اين باعث خنده و شوخي بين ما و آفيسر شد بعد دوباره گوشي را خانمم گرفت و خانم آفيسرگفت به شما و بچه ها الان ويزا را ميدهيم ولي شوهر شما بايد fbi check شود و از 2 ماه ديگر سايت سفارت را چك كند كه يك برگه آبي شامل اسمم و شماره كيسم را به من به همراه پاسپورتم داد.از خانمم پرسيد شما كي مي خواهيد آمريكا برويد كه خانمم با خنده گفت همين الان حتي ما براي روز جمعه نيز بليط رزرو كرده ايم .كه وقتي مقصد خانمم را پرسيد گفت اين كه شهر من است .و ميخواهيد نوروز را آمريكا باشيد؟ كه پسرم سريع گفت Why not. در اين لحظه با اينكه حال من گرفته شده بود كه بچه ها بايد بدون من به آمريكا بروند شوخي و خنده بين آفيسر و بچه هاي من بالا گرفته بود و ايشان گفتند 2 روز ديگر براي گرفتن ويزا ها بيايد سفارت . بعد از كلي دست تكان دادن و خنده با آفيسر به بيرون سفارت آمديم كه تمامي اين مدت نيز مليكا خانم بيرون سفارت منتظر بودند مار ا به هتل برسانند .
ما از آنجا يك راست به آزانس بال سفيد كه يك خانم ايراني متصدي آنجا بود براي گرفتن بليط پرواز به آمريكا براي خانم و دو فرزندم رفتيم. قبلا خانمم بليط را براي روز جمعه رزرو كرده بود ولي چون 3 روز به پرواز مانده بود تمامي رزرو ها داشت لغو ميشد.هم مليكا خانم و هم اين خانم به ما گفتند تا پاسپورت هار ا نگرفته ايد بليط نخريد چون ممكن است سفارت به هر دليلي كه احتمالش خيلي كم است آنروز ويزا را صادر نكند و به روز يكشنيه بيافتد. پس ما تصميم گرفتيم پول بليط هار ا بدهيم و صدور آن منوط به تماس تلفني ما روز پنجشنبه بعد از گرفتن پاسپورت ها از سفارت باشد.
من فرداي آن روز قبل از اينكه بچه ها از خواب بيدار شوند توسط اينترنت سايت ايرلاين هارا چك مي كردم ديدم كه آمريكن ايرلاين حدود 1000 دلار براي 3 نفر ارزانتر است تا خواستم تصميم بگيريمم كه به دفتر هواپيمايي زنگ بزنيم و پرس و جو كنيم ديدم تمامي صندلي هايش تمامشد. بلافاصله يك سايت ديگر را براي مقصدي كه داشتيم انتخاب كردم كه ديدم آنهم با توجه به 2 روز مانده به پرواز تمام شد.ديگر معطل نكرديم بلافاصله با دفتر آزانس تماس گرفتيم و گفتيم سريع بليطها را كه با پرواز يونايتد بود صادر كند . كه اون خانم گفت اگر تاريخ بليط را بخواهيد عوض كنيد بايد نفري 200 يورور جريمه بدهيد كه گفتيم اشكال ندارد شما صادر كن.كه بعد از صادر كردن بليط ها آن را براي ما ايميل كرد و بعد از پرينت بليط هارا تحويل خانمم دادم.
خوشبختانه روز پنجشنبه نيز سفارت ساعت 2 بعداز ظهر ويزا هاي را دادند و بچه ها طبق ساعت پرواز بلافاصله بعد از برگشت به هتل چمدان ها را جمع كردند و بعد از خوردن شام مختصري كه شام آخر ما حساب ميشد به فرودگاه رفتيم چون پرواز بچه هايم ساعت 00:10 بامداد روز جمعه بود .به علت اطلاعات غلط خانم دفتر هواپيمايي كه به اشتباه گفته بود نفري 32 كيلو مي توانيد حمل كنيد خيلي دردسركشيديم چون هر نفر 2 چمدان و هر كدام 23 كيلو مي توانست باشد و يكي از چمدان هايمان 30 كيلو بود كه مجبور شديم يك سري ازوسايلمان را خالي كنيم و نبردند. به هر حال بعد از مشايعت بچه ها و خانمم از ترمينال 1 تنها تاكسي گرفتم و به هتل برگشتم چون پرواز من روز جمعه ساعت 11 شب بود.وقتي وارد اتاق هتل شدم خيلي حالم گرفته بود جاي بچه هايم خيلي خيلي خالي بود.تحمل يك روز تنهايي در دبي براي خيلي سخت شده بود .تصميمگرفتم با يكي از دوستانم كه در دبي كار ميكرد تماس بگيرم و فردا تا پرواز را قرار گذاشتم پيشش بروم تا وقتم بگذرد.در دلم به اين روزگار غريب نفرين ميكردم كه چرا بايد بين من و بچه هايم فاصله بيافتدو چقدر به اين مدت كه انتظار كارنت شدن ، انتظارمصاحبه و آنهمه دلهره خنده ام گرفته بود و برايم ديگر خيلي پوچ بود.
و از طرفي براي بچه هايم خيلي نگران بودم كه چطور خانمم بايد با دو بچه به تنهايي بدون شناخت از آنجا و تك و تنها ميخواهد به آمريكا برسد و كارهايش را انجام بدهد .نگران اينكه نكند از پرواز كانكشن در فرودگاه واشنگتن جا بماند.كه متاسفانه همين جور هم شد و تا خواسته بودن چمدان ها را تحويل بگيرندو تحويل هواپيماي بعدي بدهند پرواز بسته شده بود و خانمم مجبور شده 5 ساعت معطل شود تا پرواز بعدي .
من نيز شنبه حدود 4 صبح با كلي تاخير در پرواز برگشت به تهران به منزل رسيدم .بازهم هنگام ورود به خانه جاي خالي بچه هايم عذابم داد .اسباب بازي هاي دخترم كه كنار اتاق ولو شده بود لباس هاي منزل بچهايم كه هنگام سفر به دبي به علت كمي وقت در كناري افتاده بودند براي لحظاتي من را غمگين كرد.بايد حالا بايدانتظار كشيد و مرتب سايت را چك كرد كه كي من نيز كلير شوم و نزد بچه هايم بروم.
نكته آخر اينكه تاكسي هاي داخل دبي اگر مسير شما كمتر از 10 درهم هم شده باشد همان 10 درهم را خواهندگرفت.
الان حدود 2 ساعت است كه دارم تايپ مي كنم و سفرنامه خود را مي نويسم به اميد اينكه شايد به درد كسي ديگر نير بخورد همانطور كه من با خواندن هر سفرنامه نكاتي به دردم ميخورد.و اين ديني بود كه به مهاجرسرا داشتم كه من نيز بايد سفر خود راكه هرچندنكات تكراري زيادي براي شما داشت مي نوشتم.به اميد اينكه همه ما در زندگي موفق بشويم.
ارسالها: 1,049
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: May 2010
رتبه:
58
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
[quote='reza89' pid='100297' dateline='1300560894']
سلام دوستان
من امروز صبح ساعت 4 به تهران رسيدم و......
دوست عزیز سفرنامه قشنگتون رو خوندیم ولی سوالی که تو ذهنم ایجاد شده اینکه بهتر نبود که صبرمی کردید ویزای شما هم میومد اونوقت همه باهم می رفتید آمریکا؟
آرزوی من مفید بودن برای مهاجرسراست در صورتی که پرسش و یا مشکلی دارید(هرچندغیرقابل حل) دارید می توانید تا حد توان من روی کمک من حساب کنید...
دستهایی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستندکه رو به آسمان دعا می کنند(کورش کبیر)
ارسالها: 188
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2010
رتبه:
7
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
سلام انشالله يك ضرب ويزا مي گيريد ريلكس باشيد
خدا يارتون
(2011-03-15 ساعت 15:21)raminkhademzadeh نوشته: سلام به همهٔ مهاجر سراییهایی گٔل و با آرزوی گرفتن ویزا برای همه
بچهها دعا یادتون نر من ۲۲ مارث ابوظبی مصاحبه دارم.اگه کسی میخواد بیاد یه ایمیل بم بده همو بشناسیم
موفق باشین
من از مالزی میام اینجا دانشجو هستم
کیس12XXX
دریافت نامه قبولی خرداد در منزل
ابوظبي
تاریخ ارسال فرمها:27 june
مصاحبه:4 jan
كليرنس:22 مارچ
دریافت ويزا:21 آپريل
تاریخ هجرت 2011 8 oct
محل اقامت سن حوزه
جمع تقریبی هزینه ها :15000 عكس+54000 پست TNT+هزينه واكسناسيون 2200 + 101000 ترجمه+هزینه سفر و سفارت و مدیکال 3ميليون تومان+ 1580 بلیط آمریکا
ارسالها: 126
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Feb 2011
رتبه:
3
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
با سلام خدمت همه دوستان، من 3 روز پيش سفارت ابوظبي مصاحبه داشتم و يه ضرب ويزا گرفتم(البته با همسرم دوتايي)
هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
به محض اينكه برگردم سفرنامه كاملي مي نويسم و دينمو به دوستام ادا مي كنم.
ارسالها: 364
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2010
رتبه:
25
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
تبریک میگممممممممممممم به خاطر این خبر واقعا خوش حال کننده:
بد جوررررررررررررررررررررررررررررررررر
منتظر سفرنامت هستم
پس زود باش بگو ببینم داستان از چه قراره
مرسی
ارسالها: 177
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Dec 2010
رتبه:
6
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
(2011-03-28 ساعت 00:56)jilibo نوشته: با سلام خدمت همه دوستان، من 3 روز پيش سفارت ابوظبي مصاحبه داشتم و يه ضرب ويزا گرفتم(البته با همسرم دوتايي)
هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
به محض اينكه برگردم سفرنامه كاملي مي نويسم و دينمو به دوستام ادا مي كنم.
با تبریک به شما دوست عزیز . ما که حسابی سر حال اومدیم .
به امید اینکه بقیه دوستان هم هرچه زودتر ویزا بگیرند .
الهی به ما آن ده که آن به .