ارسالها: 149
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2010
رتبه:
15
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
آرش جان بابا یه مطلبی یه خاطره ای یه چیزی بگذار بخونیم .... کف کندیم از بس مطلب قدیمی خوندیم.
تو میتونی آرش من میدونم . ما رو بساز
کیس نامبر : 2014S7XXX/ مصاحبه:5جون ابوظبی ،آپدیت:8جولای،6 آگوست،۱۰ آگوست با ایمیل،28 آگوست،4 سپتامبر/شغل:دولتی/سربازی:خیر...از این به بعد به جای AP بگید س.م یعنی سماق مکیدن
فایل خاطرات مهاجرت آرش RS232
ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
2014-02-07 ساعت 23:07
(آخرین تغییر در ارسال: 2014-02-07 ساعت 23:21 توسط rs232.)
نگران نباش کاووش جان. ما اینجا همه با هم دوست هستیم و گاهی شوخی می کنیم تا فضا خشک نشود و یک نیمچه آزادی هم در حد بضاعت برای گفتن نظرات و انتقادات مهیا است.
خاطره جدید این که من برای چند کار فدرال اقدام کرده بودم و در مراحل اولیه هم قبول شدم و همه از کمالات و جمالات من که در رزومه ثبت شده بود به به و چه چه کردند و دیگر من و اقدامات مقتضی محل فرضی خانه آینده را هم مشخص کرده بودیم و حتی برنامه ریزی کردیم که از کدام بقالی خرید کنیم و آخر هفته ها به کجا برویم. دیگر فقط منتظر بودیم که هلیکوپتر بفرستند و ما را به آنجا منتقل کنند! ولی در همین خیالات شیرین بودیم که یکی پس از دیگری نامه آمد که متاسفانه شما در گزینش های پایانی به عنوان بهترین فرد در این شغل انتخاب نشدید. تازه چند وقت بود که داشتم اخبار نگاه می کردم و تحولات دولت فدرال را زیر نظر داشتم تا وقتی که به وزارت خانه رفتم چندان هم از همه جا بی خبر نباشم. ولی از وقتی که نامه ردی را گرفتم دیگر سمپاتی خودم را نسبت به آن از دست دادم و هر زمان هم که در اخبار صحبتی از آنها می شود زیر لب لیچاری می گویم و کانال تلویزیونی را عوض می کنم. خلاصه این که من هم پس از آن تلاش ناموفق چسبیدم به همان کاری که قبلا داشتم.
عملگی من هم در خانه تمام شده است و حالا شبها من و اقدامات مقتضی می نشینیم و از کارهای انجام شده تعریف می کنیم و ابراز تعجب می کنیم که آیا واقعا ما همه این کارها را به تنهایی انجام داده ایم؟ ولی این کار هم دیگر دارد مزه خودش را از دست می دهد و آنقدر از خودمان تعریف کردیم که حالمان دارد از این موضوع به هم می خورد. انتقال به واشینگتن دی سی هم که منتفی شد و برای همین الآن اقدامات مقتضی گیر داده است که من به سلمانی بروم و موهایم را کوتاه کنم. از وقتی که ازدواج کرده ام به جای دو بار در سال لااقل شش بار در سال به سلمانی می روم. یک خانم اسپانیش هم در آنجا کار می کند که کله آدم را مثل گوسفند قربانی می گیرد و می پیچاند و شانه سلمانی اش را هم محکم به سرم می کوباند و چنان آن را بر روی سرم می کشد که رد آن بر سرم خراش می اندازد. نمی دانم چرا این سلمانی ها اینقدر خشن هستند و اصلا ملایمت و ملاطفت با کله آدمیزاد حالیشان نمی شود.
یکی از چراغ های ماشینم سوخته است و باید آن را عوض کنم ولی هنوز به خاطر بارندگی فرصتی پیش نیامده است. اگر پلیس ببیند حتما جریمه می کند و من هم سعی می کنم لااقل در روز چراغ هایم را خاموش نگه دارم که پلیس نامحسوس متوجه چنین نقیصه ای در ماشین من نشود. تا الآن خشکسالی بود و یک قطره هم باران نمی آمد ولی از زمانی که من می خواهم چراغ ماشینم را عوض کنم یک ریز باران می بارد. ولی خوب در مجموع آمدن باران خیلی خوب است چون همه جا دوباره سبز شده است و مناظر اطراف که دیگر به خاکستری می گرایید دوباره دیدنی و دلپزیر شدند. در این جایی که ما زندگی می کنیم تپه های جنگلی زیادی وجود دارد و گاهی صبح ها در مسیر رانندگی من تا محل کار مه غلیظی همه جا را می پوشاند که حرکت آنها از میان درختان انبوه منظره بسیار زیبایی را ایجاد می کند. اینجا گاهی به نظر بهشت واقعی می آید و من که همیشه عاشق شمال ایران بودم و مناطق سرسبز آن را دوست داشتم اینجا برایم بسیار زیبا تر و دلپذیرتر است. یکی از علت هایی هم که من به ماهیگیری علاقه دارم نه به خاطر گرفتن ماهی است بلکه به بهانه ماهیگیری به میان آب و دریاچه هایی که در دل تپه های جنگلی است می روم و از صدای سکوت و آرامش و هوای پاک آن لذت می برم. البته ناگفته نماند که آدم باید بلد باشد که چگونه از این زیبایی ها لذت ببرد اگرنه کم نیستند آدم هایی که بی توجه از کنار چنین نعمت هایی می گذرند و از زیبایی های بدیع آن لذت نمی برند.
با آرزوی موفقیت برای شما
ارسالها: 314
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2010
رتبه:
16
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
من اصن خودم دارم میگم همیشه دوس داشتم بیام امریکا چ درس چ هرچی بعدش بمن میگید من گفتم امریکا برای درس بده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من غلط کنم
من از نظر مساعل مالی گفتم برام شاید محدودیت ایجاد شه همین
اصنم تحقیق نکردم ببینم وام میدن نمیدن چجوریه گذاشتم هر وقت وقتش شه
بعدشم امنیتو من نگفتم بده گفتم همه جای دنیا برای خانوما مشکل پیش میاد دروغ گفتم؟ وگرنه من ایرانو در هیچ زمینه نمیگم خوبه نه درس نه کار نه شغل نه دانشگا نه امنیت نه اقتصاد نه دین نه تریبیت بچه نه هیچی هیچیه هیچی
من اصن بحثی برای امینت نداشتم دوستان اومدن گفتن که برای درس نرید خارج امنیت نیست
اونم حاالا چون 2 مورد مردن من میگم بازم نمیشه به اینا اطمینان کرد این همه ادم دارن خارج درس میخونن نمردن زده ان
اینجا همش چنتا جمله تایپ میشه ازروی اینا قضاوت نکنید کسی رو
من خودم میگم امریکا رو دوس دارم بعدش بیام بگم بده؟ مرض دارم؟ اگه بگم بده چرا بگم لاتاری نوشتم و دوس دارم اگه برنده شم بیام اونجا درس بخونم؟ من نمیدونم کدوم جکله من باعث شده همچین بحثی راه بیفته! اگه باعث سو تفاهم شده عذر میخام
ارسالها: 314
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2010
رتبه:
16
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
عزیزم منم نمدونم چرا غیر فعاله! و اصنم نمدونم کجا برم پیام بدم بگم برام درسش کنن بازم سعی میکنم ببینم چطوری درس میشه معذرت واقن
ارسالها: 21
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2014
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
قضیه نژاد پرستی چقدر در جامعه آمریکا حاده؟ البته در محیط دانشگاهی که اکثرا چون از قشر تحصیل کرده هستند نباید زیاد وجود داشته باشه. صحبت من مربوط به محیط خارج از دانشگاه و محیط کار و زندگی است. تا حالا تجربه ای داشتین؟ یک ادم چشم و ابروی مشکی که ترکیب صورتش داد میزنه غیر اروپایی ه، چقدر با مشکل برخورد میکنه؟
ارسالها: 323
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2012
رتبه:
81
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
این اواخر شدیدا به سایت مهاجرسرا اعتیاد پیدا کردم و ساعت های زیادی را صرف ولگردی در صفحات می کنم.امروز به صورت اتفاقی در یک پست عکس آرش خان در جشن هالوین را دیدم و چشمانم به جمال نورانی ایشان روشن شد ،با آن چیزی که در ذهنم تصور می کردم 181 درجه متفاوت بود.آرش بنویس باز هم بنویس تا جان در تن داری بنویس.
10101110000010101001001100101001011101110 2018 010100111010010100101101000110110001010101