ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
2014-01-27 ساعت 22:45
(آخرین تغییر در ارسال: 2014-01-27 ساعت 22:46 توسط rs232.)
خوب مناظر نوستالوژیک چندان هم بی ارتباط با این تاپیک نیست چون اگر کسی در آستانه پشیمانی باشد این خاطره ها فتیله پشیمانی او را کمی بالا می کشد. من زمان هایی که در تهران یا کرج نبودم و برای تفریح هم به شمال نرفته بودم حتما یا در بندرعباس بودم و یا در دوبی. البته بندرعباس هم در شهر نبودم بلکه بیشتر در محوطه کانتینری بودم که دقیقا وسط بیایان قرار داشت. بعضی وقت ها هم در بندرگاه بودم و آنجا در میان کانتینرهایی که توسط لیفتراک ها حرکت می کردند می لولیدم. برای همین یک ارتباط عاطفی عمیقی میان من و کانتینر های بیست فوت و چهل فوت و بوی روغن سوخته و خاک برقرار شده بود. وقتی که برای اولین بار در امریکا قطار بارکش کانتینری بسیار طولانی را در اوکلند دیدم ایستادم و به آن نگاه کردم و به تک تک کانتینرهایی که از جلوی من عبور می کردند و من آنها را می شناختم سلام کردم. به اطرافیانم که از این علاقه من به آن لکنده نخراشیده که صدای گوشخراشی هم داشت تعجب می کردند گفتم که شما نمی فهمید این اقتصاد امریکا است که دارد از جلوی شما می گذرد. از آن به بعد هر کسی که قطار کانتینری را می دید می گفت بچه ها نگاه کنید اقتصاد امریکا دارد می رود!
با آرزوی موفقیت برای شما
ارسالها: 189
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
22
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
من نه ماه هست ساکن ارواین شدم که خوب امکانات و امنیتش عالیه در عوض آپارتمان یکخوابه کمتر از 1500 دلار نداره.اگر تو ایران در سطح متوسط زندگی داشته باشی اینجا بهت سخت میگذره ولی اگر پول زیاد بیاری یا با جیب خالی و همت عالی بیای خوبه من خودم تو این چند ماه اصلا پشیمون نشدم و خیلی زود خودم را وفق دادم توقع خیلی کمی دارم و ازاحترام. آزادی و امنیت اینجا لذت میبرم .توصیه اکید دارم قبل از اومدن زبان یاد بگیرید چون کلاس های خوبی پیدا نمیشه .
سه نفر/آنکارا/اول اوریل/کلیرنس/نه سوالی/ستاره دارکلیرشدن در 26 جولای /کلیر خودم بعد از 168 روز نفس گیردر 17 سپتامبر/ ارواین کالیفرنیا/ورود 26 سبتامبر/دریافت گرین کارد 23 اکتبر
ارسالها: 819
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
93
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام دوستان من در ایران کارخوب و زندگی متوسط خوبی دارم و می دانم به آنجا آمدنم یعنی باید از صفر شروع کنم و دوسالی سختی دارم تا به ثبات برسم . ما از مدرسه هیچی نفهمیدیم و به ما در مدرسه به رنگ جورابمون هم گیر می دادند چه برسه ما را استعداد یابی کنند و پرورش بدهند. دوست دارم دخترم همانجا مدرسه اش را شروع کنه نسل الان هم که بچه هایمان باهوش و با استعدادند و مطمئنم درمقایسه با اینجا درآنجا بهتر استعدادهایش را پیدا میکنند ولی اینجا بره مدرسه باید به طرز لباس پوشیدن و عقب رفتن مقنعه اش گیر بدهند و همش بره سر کلاس پرورشی و ... کلی مسائل مذهبی در ذهن او کنند و هیچوقت هم به جواب سئوالهایش نرسه . بنظرم برای آنهایی که تازه اول راه زندگیشون هستند که موفق خواهند بود و ما باید دچار تردید شویم ولی باز به هدف هر فرد بستگی داره و کیس با کیس فرق داره.
ترس می تواند شما را زندانی نگهدارد و امید می تواند شما را آزاد نماید.
fear can hold you prisoner. Hope can set you free
شماره کیس:***6>کنسولگری:آنکارا»ایروان > تعداد افراد:3 نفر >مصاحبه:July6 نتیجه: خودمAug18 کلیر و همسرم Sep14 ورود:به امیدخدا Nov
سفرنامه من
ارسالها: 298
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2013
رتبه:
39
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
با رخصت از پیشکسوتان و بزرگان . اینجانب نیز از بی تجربگان داخلی وارزومند ورکشیدن گیوه و طی طریق دنیوی میباشم. آخه میدونید»من نمیدونم چطوری باید از خجالت استفاده از این عبارت (بر ما تکلیف است و نتیجه مهم نیست)در بیام. میگن آقا وقتی به این نقطه رسیدی که باید یه تکونی به خودت بدی وشرایط موجودتو تغییر بدی برات تکلیف بوجود میاد که بایدانجام بدی . مگر اینکه نیرویی قویتراز این نیرو اولیه مانع شما بشه .البته جدای بحث مهاجرت هر حرکت دیگری در زندگی که تفکر منطقی ومتعادل پشتش باشه مورد تایید ه ولو اینکه به شکست بیانجامه.ببخشید شمارو بخدا فکر کنم خزبله از آب در اومد
باز مانده از لاتاری 2015
ارسالها: 198
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2012
رتبه:
10
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2014-10-16 ساعت 16:53)shahin_1359 نوشته: [quote='itsmasoud' pid='309839' dateline='1366172039']
منحنی سینوسی : یا همه ی آن چیزی که باید در مورد مهاجرت بدانید و هیچ وقت هیچایوایبه شما نمی گوید
آوریل 5, 2013 بدست سیب به دست
عمو کامران با انگشت توی فضا یک منحنی سینوسی رسم می کند و سرش را پایین می اندازد. عمو کامران یک خانه ی بزرگ استخردار در کالیفرنیا دارد به اضافه ی یک فقره همسر بلوند آمریکایی و یک دختر دو رگه که فارسی حرف زدن بلد نیست. عمو کامران زمان شاه، زمانی که دلار هفت تومان بوده مهاجرت کرده. خانواده ی ما اصولا خانواده ی مهاجری است. چند نسل پیش از ده دور افتاده ای در پشت کوه به تهران آمد، بعد هم از ایران مهاجرت کرد. پدرم با افتخار می گوید که ما خانواده ای هستیم که ظرف سه نسل از خرسواری در دهات، به خلبانی و بعد کار کردن در ناسا رسیده . البته درست می گوید و به جز خودش که تنها گاهی برای خریدن ماست از منزل خارج می شود، بیشتر خانواده ی پدری ام دور کره ی زمین چرخیده و اکثرا ساکن آمریکا هستند و آدمهای متخصص ، مشهور و موفقی از آب در آمده اند. پدرم یک بار که مست بود به من گفت که خودش می داند که هیچ گهی نشده و روی کلمه ی گه تاکید کرد. با این همه پدرم با اینکه هیچ گهی نشده و نه خانه ای در کالیفرنیا دارد و نه حتی یک زن بلوند، حالش از عمو کامران خیلی بهتر است و حداقل مرتب داروی ضد افسردگی مصرف نمی کند. پدرم نمی فهمد که درد عمو کامران چیست و چه مرگش است که انقدر نق می زند و وقتی این را می پرسد عمو کامران با انگشت توی فضا یک منحنی سینوسی رسم می کند » بعد از مهاجرت می افتی توی یک منحنی سینوسی، میری بالا و میای پایین و این چرخه تا اخر عمرت تکرار می شود».
***
خونه ی من چند کوچه بالاتر از خونه ی پدری ام بود. هر از گاهی، شاید دو هفته یک بار، قدم زنان می رفتم خونه شون، در می زدم؛ چند دقیقه می نشستم و پدرم رو نگاه می کردم که روی صندلی همیشگی ش نشسته بود و رادیو آمریکا گوش می داد و مادرم را که به گلدانهاش آب می داد و با بامبوهایش حرف می زد. بعد هم بلند می شدم و بر می گشتم خونه. توی زندگی چیزهایی هست که هیچ وقت بهشون فکر نمی کنی؛ مثل همین که دری باشد که انگشت را روی زنگ شماره یازده اش فشار بدی و صدایی از پشت آیفون بگوید بیا بالا، همین. وقتی مهاجرت می کنی همین چیزهای کوچک را کم می آوری. حتی گاهی چیزهای کوچک بد را مثل غروب های دلگیر تعطیلی تاسوعا و عاشورا. گاهی چیزهای بی اهمیتی مثل غارغار کلاغ های شهر و یا بوی نون سنگک برشته را کم می آوری. تو چیزهای کوچک را فدای چیزهای بزرگ تر می کنی، اما کسی به تو نگفته که همین چیزهای کوچک می تواند تو را تا مرز نابودی ببرد. همون طور که نرسیدن چند میکروگرم از یک عنصر ساده مثل ویتامین ب دوازده می تونه یک آدم هفتاد کیلویی رو از پا در بیاره. ممکنه نرسیدن همون ب دوازده اون آدم رو فلج کنه؛ ممکنه بکشدش. چون وقتی پای توازن در میان باشد چیزهای کوچک اونقدرها هم کوچک نیستن، و اگر بخوام خیلی مته به خشخاش بگذارم باید بگم که چیزهای بد هم اون قدرها بد نیستند ، همون طور که آدم با فلور میکروبی روده اش به توازن می رسد.
***
بدیش اینه که مهاجرت این توازن را از بین می برد. تو سعی می کنی فراموش کنی، چاره ای نداری، باید جلو بری، باید ادامه بدی و بهای خواسته ات را بپردازی. جای گلایه هم نیست. زندگی در سطح ظاهری با آرامش و رفاه بیشتری جریان داره و به نظر می رسه که تو هم به رفاه و آرامش بیشتری رسیده باشی. اما واقعا زندگی چیه؟ خوشبختی چیه؟ البته می دونی که اون ور هم خوشبخت نبودی. دلایلت همه مثل خورشید پیش چشمت می درخشد. در سطح خیلی سطحی همه چی خیلی هم عالی و ارومه ولی چیزی کم است و در جای خودش نیست. چیزی در حد چند دقیقه تماشای پدرت روی اون صندلی همیشگی. تو بین عقل و احساس ت آویزان می مانی. بین موفق بودن و شاد بودن، بین همه ی چیز های کوچکی که هیچ وقت هیچایوایبرات تعریف شان نکرده. اون وقت می افتی توی اون منحنی سینوسی لعنتی بی پایان. هیچایواینمی فهمد درد تو چیست ، وقتی از تو می پرسند که چه مرگته فقط می تونی توی فضا یک منحنی سینوسی بکشی. منحنی که هیچایواینمی فهمدش، حتی خودت.
دوست عزیز خیلی مطلب جالب و صحیحی بود.
این موضوع رو من عینا در چند مهاجر که 20 تا 40 سال از مهاجرتشون میگذشت دیدم.
ممنون از مطلبتون
[/quote
خیلی به دلم نشست مطلبتون.....واقعیت های گم زندگی اما بزرگ
منم به همینا فکر میکنم که اینقدر دو دله رفتنم
2015AS4XXX یک نفر ،از آنکارا تغییر به ابوظبی،مصاحبه اپریل،ویزا یکضرب
به آرامی شروع به مردن میکنی اگربرای مطمئن درنامطمئن خطر نکنی،اگر ورای رویاها نروی...امروز رامخاطره کن.کاری کن.نگذار که به آرامی بمیری
ارسالها: 508
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2012
رتبه:
39
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
دیروز یک خانم که برنده لاتاری 2014 بود و دو ماه امده امریکا به من گفت خیلی تو ذوقم خورده پس این همه میگفتن خوش به حالتون برنده شدین و چه شانسی آوردین و .. پس کو کدوم شانس چه چیزی گه همه از شنیدنش این همه بهت تبریک میگن و ارزو دارن جای تو باشن .
خواننده مهاجر سرا بود ولی میگفت خودش زحمتی برای سایت نمیکشه . من بهش گفتم تو مهاجر سرا دو تا تایپیک هست اگر میخوندید خالا تو ذوقتون نمیخورد یکی تا حالا پشیمون شدید و یکی آمریکا از خیال تا واقعیت . ابراز بی اطلاعی از این دو تایپیک کرد . بعد نیست مدیران یک جوری این تایپکهایی که خیلی رو تصمیم گیری مهاجران تاثیر میزاره طوری طراحی کنند که خوانندگانی که زحمت عضو شدن و مطلب گذاشتن بخودشون نمیدن راحتر ببینند و استفاده کنند . هر چند که من خودم قبل از مهاجرت اینقدر از این دو تایپیک بدم میامد و عصبی میشدم و با خودم فکر میکردم من با بقیه فرق دارم قوی ترم با هوش ترم پر انرژی و مستحکم و اراده قوی من موفق خواهم شد و دیگران شاید خیلی سست و اراده و..........
خلاصه یک ایمل زدم به مدیران و انتقاد کردم از بودن این تایپیک های مایوس کننده و انموقع دقیقا یادم نیست اسمش چی بود ولی تایپکی بود و دقیقا عکس این دو تا بود و کسانی که راضی و موفق بودند مطلب نوشته بودند و من دیگه تا امدن به آمریکا از این دو تایپک مطلبی نخوندم ولی فکر کنم چند ماهی نگذشته بود که همون احساسات را داشتم و یادداشت گذاشتم . اولین چیزی که از دست دادم کانون گرم خانواده ام بود و دومین اعتماد بنفسم بود و سومین چیز شادی خوب حالا فامیل بماند بکناری .
الان که دارم مینویسم پسرم تو سفارت ارمنستانه شاید مصاحبه شده شاید هم هنوز نه
قبل رفتن بسفارت به من زنگ زد گفت الان تو هتل با یک نفر که خانواده اش براش درخواست دادن صحبت کردم گفت نه سال پروسه اش طول کشیده ! تازه فهمیده بود که ما باهش چکار کردیم تنها گذاشتیمش و آمدیم ولی من با امید به اینکه خیلی زود بتونم بیارمش امده بودم و چند ماه اول که به هر دری زدم و با هر وکیلی صحبت کردم تا بتونم بیارمش ولی به بن بست رسیدم متوجه شدم که با خانواده ام چه کردم .
براش درخواست ویزای دانشجویی کردم و در کمال ناامیدی دارم دعای توسل میخونم و منتظر تماسش هستم تا ببینم نتیجه چی شد چون تمام وکلا گفتند به کسی که همه خانواده اش آمریکا هستند ویزا دانشجویی و توریستی نمیدن . آرزو میکنم یک روز همه خانواده ام مثل قبل کنار هم یک چایی بخوریم .
تعداد کیس : 4 نفر
ارسال مدارک : 91/4/21
نامه دوم :1 آذر مصاحبه: 21 دی
کلیرنس :12/1 تحویل پاس : 12/14
صدور ویزا : 12/17 دریافت ویزا برای 3 نفر : 12/21
ورود آمریکا 92/2/2
پورتلند اورگان
ارسالها: 508
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2012
رتبه:
39
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
2014-10-30 ساعت 02:55
(آخرین تغییر در ارسال: 2014-10-30 ساعت 03:02 توسط شهلا 1346.)
به مادرم ویزا دادن ولی به بسرم بدون مصاحبه قبل ازاینکه چیزی بپرسن نامه از پیش تابپ شده دادن که طبق قوانین امریکا بشما ویزا تعلق نمیگیره اگر شرایطتون فرق کرد دوباره درخواست بدید . پسرم هم گفته چرا ؟ گفتند چون ما میدونیم تو ایران کلاسهای زبان خوب هست و حتی با ماهی یک و نیم میلیون شما میتونید معلم خصوصی داشته باشید هیچ توجیح اقتصادی وجود نداره که شما برای خواندن زبان به آمریکا برید گفته من الان هم تو ایران دو سال کلاس زبان میرم و گرامر و خواندن و نوشتنم خوبه ولی صحبت کردن و شنیدنم اصلا خوب نشده من تو چند ماه وقتی که تو محیط انگلیسی زبان باشم میتونم صحبت کردنم را سریعتر تقویت کنم و چون مهندس برق هستم و شرکتی که کار میکنم صادرات به خارج داره و اغلب دستگاهها که خراب میشن تلفنی زنگ میزنن و رفع ایراد میکنند و من بخاطر ضعفی که در زبان دارم کار را به همکاران دیگه میسپارم و ماموریتهای خارج از کشور را هم همکاران میرند و من بخاطر ضعف در زبان تا حدودی زیادی از درامدم کم میشه ولی با کوتاه کردن دوره آموزش زبان در امریکا و یاد گیری سریعتر که موجب ارتقاع شغلی من میشه برای من توجیح اقتصادی داره و من مشکلی از لحاظ مالی ندارم ولی هیچ مدرکی را نگاه نکرده و گفته متاسفم دوباره اقدام کنید .
28 اکتبر بود به مامانم گفته بودند 30 اکتبر بیایید پاسپورتتون را بگیرید من هم سایت را چک کردم دیدم یک وقت واسه سی ام هست بلافاصله فرم ds160 را تغییر دادم از ویزای تحصیلی به توریستی و همراهش هم اسم مامانم را نوشتم و وجه را واریز و وقت اینترنتی گرفتم برای سی ام و گفتم بگو میخوام خانواده ام را ببینم و مادر بزرگم که سفر به تنهایی براش سخته همراهی کنم . امروز که رفتم تو سایت وقت ملاقات را براش ایمل کنم تا ببره سفارت دیدم نوشته هیچ وقت ملاقاتی وجود نداره به شماره آمریکا که تو اطلاعات تماس گذاشته زنگ زدم شماره پاسپورت را گرفت و گفت وقت کنسل شده حتما خودتون کنسل کردین بهش گفتم نه ما اینکار را نکردیک گفت زمانی که وقت سفارت میگیرید براتون ایمل میاد که برای ما نیامده بود . بهر حال قسمت نشد و اون سی ام بعد از گرفتن ویزای مامانم برمیگرده و گفتند فیش واریزی تا یکسال اعتبار داره حالا نمیدونم میتونم بدم کسی دیگه استفاده کنه یا حتما خودش باید استفاده کنه ؟؟؟؟ هنوز پای کامپیوترم منتظرم شاید کسی سی ام وقتش را کنسل کنه شاید من وفت بگیرم هر چند میدونم ویزای توریستی هم بهش نمیدن ولی سعی میکنم .
تعداد کیس : 4 نفر
ارسال مدارک : 91/4/21
نامه دوم :1 آذر مصاحبه: 21 دی
کلیرنس :12/1 تحویل پاس : 12/14
صدور ویزا : 12/17 دریافت ویزا برای 3 نفر : 12/21
ورود آمریکا 92/2/2
پورتلند اورگان
ارسالها: 113
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2013
رتبه:
3
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2014-10-30 ساعت 03:33
(آخرین تغییر در ارسال: 2014-10-30 ساعت 03:38 توسط Rock.)
(2014-10-30 ساعت 02:55)شهلا 1346 نوشته: به مادرم ویزا دادن ولی به بسرم بدون مصاحبه قبل ازاینکه چیزی بپرسن نامه از پیش تابپ شده دادن که طبق قوانین آمریکا بشما ویزا تعلق نمیگیره اگر شرایطتون فرق کرد دوباره درخواست بدید . پسرم هم گفته چرا ؟ گفتند چون ما میدونیم تو ایران کلاسهای زبان خوب هست و حتی با ماهی یک و نیم میلیون شما میتونید معلم خصوصی داشته باشید هیچ توجیح اقتصادی وجود نداره که شما برای خواندن زبان به آمریکا برید گفته من الان هم تو ایران دو سال کلاس زبان میرم و گرامر و خواندن و نوشتنم خوبه ولی صحبت کردن و شنیدنم اصلا خوب نشده من تو چند ماه وقتی که تو محیط انگلیسی زبان باشم میتونم صحبت کردنم را سریعتر تقویت کنم و چون مهندس برق هستم و شرکتی که کار میکنم صادرات به خارج داره و اغلب دستگاهها که خراب میشن تلفنی زنگ میزنن و رفع ایراد میکنند و من بخاطر ضعفی که در زبان دارم کار را به همکاران دیگه میسپارم و ماموریتهای خارج از کشور را هم همکاران میرند و من بخاطر ضعف در زبان تا حدودی زیادی از درامدم کم میشه ولی با کوتاه کردن دوره آموزش زبان در آمریکا و یاد گیری سریعتر که موجب ارتقاع شغلی من میشه برای من توجیح اقتصادی داره و من مشکلی از لحاظ مالی ندارم ولی هیچ مدرکی را نگاه نکرده و گفته متاسفم دوباره اقدام کنید .
28 اکتبر بود به مامانم گفته بودند 30 اکتبر بیایید پاسپورتتون را بگیرید من هم سایت را چک کردم دیدم یک وقت واسه سی ام هست بلافاصله فرم ds160 را تغییر دادم از ویزای تحصیلی به توریستی و همراهش هم اسم مامانم را نوشتم و وجه را واریز و وقت اینترنتی گرفتم برای سی ام و گفتم بگو میخوام خانواده ام را ببینم و مادر بزرگم که سفر به تنهایی براش سخته همراهی کنم . امروز که رفتم تو سایت وقت ملاقات را براش ایمل کنم تا ببره سفارت دیدم نوشته هیچ وقت ملاقاتی وجود نداره به شماره آمریکا که تو اطلاعات تماس گذاشته زنگ زدم شماره پاسپورت را گرفت و گفت وقت کنسل شده حتما خودتون کنسل کردین بهش گفتم نه ما اینکار را نکردیک گفت زمانی که وقت سفارت میگیرید براتون ایمل میاد که برای ما نیامده بود . بهر حال قسمت نشد و اون سی ام بعد از گرفتن ویزای مامانم برمیگرده و گفتند فیش واریزی تا یکسال اعتبار داره حالا نمیدونم میتونم بدم کسی دیگه استفاده کنه یا حتما خودش باید استفاده کنه ؟؟؟؟ هنوز پای کامپیوترم منتظرم شاید کسی سی ام وقتش را کنسل کنه شاید من وفت بگیرم هر چند میدونم ویزای توریستی هم بهش نمیدن ولی سعی میکنم .
شهلای عزیز، دوری از خانواده میتونه سخت ترین چیز روی دنیا باشه! حتی اگر دنیا زیر و رو بشه و همه ی سختی های دنیا روی سر آدم خراب بشه، باز هم آدم خستگی ناپذیر به جنگش میره. اما دوری از خانواده باید انگیزه ی شما را برای مقابله با مشکلات و آوردن فرزندتون بیشتر کنه! امیدوارم هرگز امید خودتون را از دست ندهید. ویزای دانشجویی برای زبان معمولا نمیدن. و این را اکثر دوستان میدونند. شما باید رشته ی قابل توجه ای را اپلای کنید و پذیرش بگیرید، مثل ادامه ی تحصیل برای مهندسی برق و رشته های امثال این ها، که این رشته ها به مدرک زبان تافل برای دانشگاه های آمریکا نیاز داره با نمره ی قابل قبول. با ویزای توریستی هم اگر بتونن ایشون تشریف بیارند، توی فرودگاه براشون مدت را مشخص میکنند که نهایت 6 ماه هست، که افسر CBP مشخص میشه. در این صورت نمیتوانند بیشتر از این زمان در خاک ایالات متحده بمانند. امیدوارم راهی پیدا بشود و پسر شما هم به شما بپیوندد.
با آرزوی موفقیت برای شما دوست عزیزم.
If you want something in your life you've never had
you'll have to do something, you've never done