کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
تا حالا پشیمون شدید از رفتن؟
(2015-01-30 ساعت 07:01)m.ghoreishi نوشته:  
(2015-01-27 ساعت 09:16)amir_khoramian نوشته:  متاسفانه پدرم یک هفته قبل از پایان تمدید ویزای توریستی ما به رحمت خدا رفتن و ما رو در این دنیا تنها گذاشتن,نمیدونم در این شرایط چی به سر ما خواهد آمد.پدرم سال 2009 برای ما درخواست داده بودند وقتی که خودشون گرین کاارت داشتند,پارسال سیتیزن شدند و کیس ما آپدیت شد و همزمان مادر من هم برای ما درخواست گرین کارت دادند,حالا نمیدونم چی بر سر پرونده ما خواهد آمد,الان یکسال هست که با ویزای توریستی آمریکا هستیم و فردای روزی که پدرم فوت کردند (یک هفته قبل از بکسال)دوباره درخواست تمدید ویزا دادیم.نمیدونم شاید این بدترین آمدن به آمریکا برای یک خوانواده خیلی نزدیک و صمیمی بود,بعد از 6 سال ندیدن پدرم با خبر سرطان ایشان آمدیم اینجا و حالا باید با از دست دادن تمام زحمات آنها در این چند سال برگردیم

امیرجان خيلي ناراحت شدم و تسلیت عرض میکنم .متاسفانه با فوت پدر پرونده شما باطل میشه ولی بسیار کار خوبی کردین که مادر هم براتون اقدام کردن پس نگران نباش و امیدوارم با دریافت ویزا حداقل مقداری از اندوه شما بابت از دست دادن پدرتون کاسته بشه

ضمن عرض تسلیت خدمت دوست عزیزی که پدر خود را از دست داده اند
با فوت پدر، پرونده شما باطل نمی شود. ولی شما به یک اسپانسر جدید نیاز خواهید داشت. به عنوان مثال مادر شما می توانند اسپانسر شما باشند. اطلاعات بیشتر را از لینک های زیر بدست آورید. لطفا ً به قسمت 1f توجه کنید.

http://www.uscis.gov/sites/default/files.../i-864.pdf
http://www.uscis.gov/sites/default/files...4instr.pdf

دوستان عزیز لطفا ً توجه داشته باشید که پروسه لاتاری با مهاجرت خانوادگی فرق های زیادی دارد. به عنوان مثال در پروسه لاتاری شما به جای ساپورت مالی فقط یک تمکن مالی ارائه می دهید ولی در پروسه مهاجرت خانوادگی حتما ً به فرم ساپورت مالی نیاز خواهد بود.
پاسخ
تشکر کنندگان: sib 24 ، amir_khoramian ، mohammadg846 ، ParsTrader ، barfi1 ، lighthouse
(2015-01-30 ساعت 18:50)samba نوشته:  
(2015-01-30 ساعت 07:01)m.ghoreishi نوشته:  
(2015-01-27 ساعت 09:16)amir_khoramian نوشته:  متاسفانه پدرم یک هفته قبل از پایان تمدید ویزای توریستی ما به رحمت خدا رفتن و ما رو در این دنیا تنها گذاشتن,نمیدونم در این شرایط چی به سر ما خواهد آمد.پدرم سال 2009 برای ما درخواست داده بودند وقتی که خودشون گرین کاارت داشتند,پارسال سیتیزن شدند و کیس ما آپدیت شد و همزمان مادر من هم برای ما درخواست گرین کارت دادند,حالا نمیدونم چی بر سر پرونده ما خواهد آمد,الان یکسال هست که با ویزای توریستی آمریکا هستیم و فردای روزی که پدرم فوت کردند (یک هفته قبل از بکسال)دوباره درخواست تمدید ویزا دادیم.نمیدونم شاید این بدترین آمدن به آمریکا برای یک خوانواده خیلی نزدیک و صمیمی بود,بعد از 6 سال ندیدن پدرم با خبر سرطان ایشان آمدیم اینجا و حالا باید با از دست دادن تمام زحمات آنها در این چند سال برگردیم

امیرجان خيلي ناراحت شدم و تسلیت عرض میکنم .متاسفانه با فوت پدر پرونده شما باطل میشه ولی بسیار کار خوبی کردین که مادر هم براتون اقدام کردن پس نگران نباش و امیدوارم با دریافت ویزا حداقل مقداری از اندوه شما بابت از دست دادن پدرتون کاسته بشه

ضمن عرض تسلیت خدمت دوست عزیزی که پدر خود را از دست داده اند
با فوت پدر، پرونده شما باطل نمی شود. ولی شما به یک اسپانسر جدید نیاز خواهید داشت. به عنوان مثال مادر شما می توانند اسپانسر شما باشند. اطلاعات بیشتر را از لینک های زیر بدست آورید. لطفا ً به قسمت 1f توجه کنید.

http://www.uscis.gov/sites/default/files.../i-864.pdf
http://www.uscis.gov/sites/default/files...4instr.pdf

دوستان عزیز لطفا ً توجه داشته باشید که پروسه لاتاری با مهاجرت خانوادگی فرق های زیادی دارد. به عنوان مثال در پروسه لاتاری شما به جای ساپورت مالی فقط یک تمکن مالی ارائه می دهید ولی در پروسه مهاجرت خانوادگی حتما ً به فرم ساپورت مالی نیاز خواهد بود.
سلام امیر آقا
خیلی متاسفم بابت فوت پدر گرامیتون
من از پارسال با روند پرونده شما آشنا شدم
بسپار به خدا مطمئن باش به بهترین نحو براتون زندگی جدیدی خواهد ساخت...
ما هم این اتفاق ناگوار زمان رفتن خانوادم افتاد که درست یک ماه قبل از رفتن خانوادم یعنی پدر و مادر و خواهرم پدرم فوت کردند و زندگی با یکسال تاخیر به روند خودش ادامه داد...اولش خیلی سخته ولی راه میوفته مطمئن باش!
قوی باش و مصمم
روحشون شاد
پاسخ
تشکر کنندگان: jojo_hami ، hamed shayan ، barfi1
پیشنهاد میکنم با دقت به این اهنگ گوش بدین شاید مثل من تحت تاثیر قرار بگیرین

http://sv4.behmelody.com/Favardin93/2/Mp...l(320).mp3
پاسخ
تشکر کنندگان: maria2000 ، bia2mob
از الان مطمن هستم که پشیمون نمی شم
چون یه جورایی من توی محل زندگیم که سی و یک سالمه احساس می کننم یه مهاجر هستم

چند سالیه که تنها زندگی می کنم و برایم من هیچ تفاوتی نداره دوست دارم اگر خدا عمر منو 35 سال مقرر کرده باشه اونو تو امریکا باشم

خودمو کاملا از لحاظ روحی و روانی اماده کردم و الان من خودمو اونجا تصور می کنم باشد که او میدانم خیر و صلاح بنده هاشو و از خدا میخوام که خیر و صلاح بنده هاشو میخواد برا همه دوستان ارزوی سربلند ی وسلامتی و روزهای خوش می کنم و ارزو می کنم که اگر صلاح بر اینه که جایی بهتر باشن حتما خداوند براشون مقدر کنه
یا حق
2013 = has been not selected
2014 = has been not selected
2015= کیس نامبر 8200 و کارنت نشدن
2016  در پروسه ‎2015‎ بودم و ثبت نام نکردم
2017 = has been not selected
2018 = has been not selected
2019= has been not selected
پاسخ
تشکر کنندگان: jojo_hami ، inanna ، aram_hpanahi
سلام
من مهاجر زاده شدم
تا 7 سالگی یک شهر
دانشگاه یک شهر دیگه
کار یک شهر دیگه
عوض کردن کار و رفتن به یک شهر دیگه
مهاجرت به یک کشور خارجی
راضیم چون هر روز یک جوری بوده، هر روز یک چیز جدید برای یاد گرفتن بوده حتی اگر یاد گرفتن راههای محل زندگی
حالا هم آماده مهاجرت بعدیم
درسته هر مهاجرت یعنی یک بار دیگر کیلومتر را صفر کردن یعنی شروع مجدد اما زندگی یعنی چالش، یادگیری ، تجربه های جدید و رفتن به جلو
شاید من مفهوم دیگری برای زندگی نمی شناسم.
فصلی بسته وفصل دیگری آغاز می شود
پاسخ
تشکر کنندگان: jojo_hami ، Danoosh ، barfi1 ، lighthouse
میبینم که هیچکی از پشیمونی حرف نمیزنه.اینجوری نمیشه
از اونجایی که پام از شهرمون بیرون نرفته شروع میکنم:آقا ما نه دانشگاهمون خارج از شهرمون بوده نه خدمت سربازیمون و نه محل کارمون ینی اگه پام برسه فرودگاه ال ای مثل سگ آقای پیتیبل پشیمون میشم.ینی داغوووون ها.اینو جدی میگم.خب تکلیف چیه؟هیچی یه چند روزی مثل خر گریه میکنیم بعد خیره میشیم به آسمون و غروب این مصخره بازی ها بعد هی زت و زت زنگ میزنیم خونمون بعد یکم فروشگاه هارو سیاحت میکنیم مخصوصا بازار پوشاک و کیف و کفش و لوازم منزل.راستی میگن لوس آنجلس خیلی پاساژهای شیکی داره.سعی میکنیم بریم چند تا تیکه لباس میدین یو اس آ بخریم و یک جفت کفش اسپرت اصل آدیداس.یک خط موبایل قرارداد دوساله با یک گوشی خوشگل هم ردیف میکنیم و خلاصه سر چهارراه با یک آمریکایی اصل یک گپ دوستانه میزنیم و یک سرکی هم به یکی از کلاب های شهر میزنیم و آخ خدا مردم از خوشی. آخیش چه روز خوبی بود.
اصن گور بابای دل تنگی.کی؟ من؟دل تنگ؟برووو بابا امکان نداره....
برگرفته از کتاب تخیلات یک مهاجر ینگه دنیا
ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش....
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش....
از بس که دست میگزم و آه میکشم، آتش زدم چو گل به تن لَخت لَخت خویش
پاسخ
تشکر کنندگان: lighthouse ، Pedraaam
(2013-04-17 ساعت 08:43)itsmasoud نوشته:  منحنی سینوسی : یا همه ی آن چیزی که باید در مورد مهاجرت بدانید و هیچ وقت هیچایوایبه شما نمی گوید
آوریل 5, 2013 بدست سیب به دست

عمو کامران با انگشت توی فضا یک منحنی سینوسی رسم می کند و سرش را پایین می اندازد. عمو کامران یک خانه ی بزرگ استخردار در کالیفرنیا دارد به اضافه ی یک فقره همسر بلوند آمریکایی و یک دختر دو رگه که فارسی حرف زدن بلد نیست. عمو کامران زمان شاه، زمانی که دلار هفت تومان بوده مهاجرت کرده. خانواده ی ما اصولا خانواده ی مهاجری است. چند نسل پیش از ده دور افتاده ای در پشت کوه به تهران آمد، بعد هم از ایران مهاجرت کرد. پدرم با افتخار می گوید که ما خانواده ای هستیم که ظرف سه نسل از خرسواری در دهات، به خلبانی و بعد کار کردن در ناسا رسیده . البته درست می گوید و به جز خودش که تنها گاهی برای خریدن ماست از منزل خارج می شود، بیشتر خانواده ی پدری ام دور کره ی زمین چرخیده و اکثرا ساکن آمریکا هستند و آدمهای متخصص ، مشهور و موفقی از آب در آمده اند. پدرم یک بار که مست بود به من گفت که خودش می داند که هیچ گهی نشده و روی کلمه ی گه تاکید کرد. با این همه پدرم با اینکه هیچ گهی نشده و نه خانه ای در کالیفرنیا دارد و نه حتی یک زن بلوند، حالش از عمو کامران خیلی بهتر است و حداقل مرتب داروی ضد افسردگی مصرف نمی کند. پدرم نمی فهمد که درد عمو کامران چیست و چه مرگش است که انقدر نق می زند و وقتی این را می پرسد عمو کامران با انگشت توی فضا یک منحنی سینوسی رسم می کند » بعد از مهاجرت می افتی توی یک منحنی سینوسی، میری بالا و میای پایین و این چرخه تا اخر عمرت تکرار می شود».

***

خونه ی من چند کوچه بالاتر از خونه ی پدری ام بود. هر از گاهی، شاید دو هفته یک بار، قدم زنان می رفتم خونه شون، در می زدم؛ چند دقیقه می نشستم و پدرم رو نگاه می کردم که روی صندلی همیشگی ش نشسته بود و رادیو آمریکا گوش می داد و مادرم را که به گلدانهاش آب می داد و با بامبوهایش حرف می زد. بعد هم بلند می شدم و بر می گشتم خونه. توی زندگی چیزهایی هست که هیچ وقت بهشون فکر نمی کنی؛ مثل همین که دری باشد که انگشت را روی زنگ شماره یازده اش فشار بدی و صدایی از پشت آیفون بگوید بیا بالا، همین. وقتی مهاجرت می کنی همین چیزهای کوچک را کم می آوری. حتی گاهی چیزهای کوچک بد را مثل غروب های دلگیر تعطیلی تاسوعا و عاشورا. گاهی چیزهای بی اهمیتی مثل غارغار کلاغ های شهر و یا بوی نون سنگک برشته را کم می آوری. تو چیزهای کوچک را فدای چیزهای بزرگ تر می کنی، اما کسی به تو نگفته که همین چیزهای کوچک می تواند تو را تا مرز نابودی ببرد. همون طور که نرسیدن چند میکروگرم از یک عنصر ساده مثل ویتامین ب دوازده می تونه یک آدم هفتاد کیلویی رو از پا در بیاره. ممکنه نرسیدن همون ب دوازده اون آدم رو فلج کنه؛ ممکنه بکشدش. چون وقتی پای توازن در میان باشد چیزهای کوچک اونقدرها هم کوچک نیستن، و اگر بخوام خیلی مته به خشخاش بگذارم باید بگم که چیزهای بد هم اون قدرها بد نیستند ، همون طور که آدم با فلور میکروبی روده اش به توازن می رسد.

***

بدیش اینه که مهاجرت این توازن را از بین می برد. تو سعی می کنی فراموش کنی، چاره ای نداری، باید جلو بری، باید ادامه بدی و بهای خواسته ات را بپردازی. جای گلایه هم نیست. زندگی در سطح ظاهری با آرامش و رفاه بیشتری جریان داره و به نظر می رسه که تو هم به رفاه و آرامش بیشتری رسیده باشی. اما واقعا زندگی چیه؟ خوشبختی چیه؟ البته می دونی که اون ور هم خوشبخت نبودی. دلایلت همه مثل خورشید پیش چشمت می درخشد. در سطح خیلی سطحی همه چی خیلی هم عالی و ارومه ولی چیزی کم است و در جای خودش نیست. چیزی در حد چند دقیقه تماشای پدرت روی اون صندلی همیشگی. تو بین عقل و احساس ت آویزان می مانی. بین موفق بودن و شاد بودن، بین همه ی چیز های کوچکی که هیچ وقت هیچایوایبرات تعریف شان نکرده. اون وقت می افتی توی اون منحنی سینوسی لعنتی بی پایان. هیچایواینمی فهمد درد تو چیست ، وقتی از تو می پرسند که چه مرگته فقط می تونی توی فضا یک منحنی سینوسی بکشی. منحنی که هیچایواینمی فهمدش، حتی خودت.

فوق‌العاده عالی‌ بود...فوق عالی‌...الان یک چند ساعتی‌ هست که دارم این بخش را می‌‌خوانم " تا حالا پشیمون شدید از رفتن؟"

به جرات می‌‌تونم بگم متن شما بهترین و زیباترین از توصیف مهاجرت بود...

عوارض مهاجرت را به صورت بسیار شیوا و تاثیر گذار ترسیم کردید.

متاسفانه، چه خوشمان بیاد چه ناراحت بشیم، این یک حقیقت است...و صد البته چند سال اول، انسان متوجه نمی‌شود.
اتفاقا به نظر من اولش فقط دلتنگی‌ است، چون شدیدا به فکر این هستی‌ که زبان یاد بگیری، کار پیدا کنی‌، خونه، ماشین، و حسابی سرت شلوغ است و مشغول وفق دادن خودتی و هر ازایوایی که البته کم هم نیست فقط دلت تنگ می شود... موفقیت ها است که یکی‌ پس از دیگری پیش می‌‌آید....و خیلی‌ هم خوشحال...

ولی بعد از ۷-۸ سال گاهی‌ها هم بیشتر که دیگه فکر می کنی به همه چی‌ رسیدی از نظر مادیات، تازه اون موقع است که میبینی‌‌ای بابا هیچی‌ نداری..

درسته که خودت را به نوعی نجات دادی ولی‌ میبینی‌‌ای بابا کاش می‌تونستی این کارها را در کشور خودت انجام بدی، کنار همه عزیزانت، و به جامعه خودت خدمت کنی‌، و هیچ لذتی بالاتر از این نیست که هموطنان خودت هم از علم تو بهره ببرند...
ولی‌ خب حیف! حیف! Sad

نمی‌شود به جوانها هم خرده گرفت، شرایط را جوری کردند که جوانان فرار را به قرار ترجیح دادند...حیف!
و این شد که هیچ وقت دلت شاد نخواهد بود، همیشه حسرت، پشیمانی،Sad و هیچ وقت خنده ای از ته دل نیست در کنار همه مادیات کسب شده، شغل و در آمد عالی، امکان سفر به به نقاط مختلف دنیا،.... ولی‌ همیشه یک گم کرده داری... و حکایت همون منحنی سینوسی می شود۰Sad
و این خیلی برای من جالب است که این احساسات ما ایرانی‌‌ها را هیچ وقت در بین آسیای شرقی‌‌ها (چینی‌، ویتنامی، فیلیپینی،....) نخواهی دید...
امیدوارم تمام دوستانی که مهاجرت کردند موفق باشند و اگر هم دلشون اینجا نیست، سعی‌ نکنند که خودشون را راضی‌ کنند که درست میشه، شاید یک چند سال درست بشه که اون هم فقط به خاطر اینه که سرت شلوغه دوباره بعد از دستاوردها دوباره همون طوری میشی‌Sad...فقط یک نصیحت "حتما با دست پر" برگردید. این بهترین تصمیم است، هم از خوبی‌‌های یک کشور جدید بهره بردید، یک کشور جدید را دیدید با آداب و رسوم جدیدی آشنا شدید، و هم به امید خدا فن، هنر یا علمی‌ آموختید ولی‌ می‌بینید دلتون اینجا نیست، برگردید و از همون دانسته‌ها در ایران استفاده کنید...بعدش هم می‌بینید که چقدر در ایران همه رو سرتون میذارند...(عادت ما ایرانی‌ ها هست دیگه)

***من مریم ۲۵ سال است که ساکن کالیفرنیا هستم، اکانت متعلق به خواهرم است که در پروسه دریافت گرین کارتش با این سایت آشنا شد...و هفته پیش از ایران برای مهر گرین کارت آمد و به من پیشنهاد داد که این صفحه را بخونم. همگی خیلی باصفایید۰.موفق باشید۰
پاسخ
تشکر کنندگان: taherifar ، shadi79 ، mohammadg846 ، HERMES7 ، m.sabet ، barfi1 ، Beautiful Star ، lighthouse
(2011-01-26 ساعت 10:24)frozen mind نوشته:  
(2011-01-26 ساعت 09:00)mahdis نوشته:  سلام همه دوستان
من پشیمون شدم آره ولی از بعد از فوت مامان . یعنی دقیقا" شبی که برادرم زنگ زد گفت اگه میتونی زودتر بیا کلی به خودم بد و بیراه گفتم که چرا اومدم چون میدونستم مامان خیلی غصه میخوره . که متاسفانه اینطوری هم شد و الانم بارها پشیمان شدم از اینکه اومدم و به خودم میگم من به بهای از دست دادنِ مامان اینجا رو دارم .... آیا این خوبه ؟؟؟؟!!!!!!!!
کاش نمی اومدم
میدونم خیلی ها سرزنشم میکنید ولی خب این ذهنیتمِ .... متأسفانه
با آرزوی بهترینها برای همه

من هنوز نرفته ام اما من هم مثل شما از الآن استرس دارم، همش نگرانم که مبادا رفتنم باعث بشه پدر و مادر پیر و ناتوانم از غصه دوری من از پا در بیان. اونا مدتهاست که اشک می ریزن و غصه می خورن ...

سلام ما هم هنوز نیومدیم اما می دونم بیاییم مادر وپدر ما هم غصه می خورن اما هرکس باید بره دنبال سرنوشتش آینده منتظر ماست مادر و پدرهای ما درک خواهند کرد ما دوستشون داریم می فهممن برای ما زحمت کشیدن دستشون می بوسیمShy
شماره کیس 2015AS00003XXX ،تاریخ رویت قبولی:1may،کنسولگری:ankara،ارسال فرم : 15 jun تعداد افراد منظور در کیس :جمعا 4 نفر، ، مصاحبه:2015-jan-21 : خانواده یک ضرب ، خودم پروسه کلیرنس آپدیت : 1/27/2015-1/30/2015-2/3/2015 همه خانواده،2/4/2015 فقط خودم، 3 مارچ و 20 اپریل و 8و25 جون با ایمیل(از این اکانت من و همسرم استفاده میکنیم)
بازمانده 2015
سفر نامه
پاسخ
تشکر کنندگان: mohammadg846 ، barfi1
(2015-01-27 ساعت 11:48)hoorshid نوشته:  
(2015-01-27 ساعت 09:16)amir_khoramian نوشته:  متاسفانه پدرم یک هفته قبل از پایان تمدید ویزای توریستی ما به رحمت خدا رفتن و ما رو در این دنیا تنها گذاشتن,نمیدونم در این شرایط چی به سر ما خواهد آمد.پدرم سال 2009 برای ما درخواست داده بودند وقتی که خودشون گرین کاارت داشتند,پارسال سیتیزن شدند و کیس ما آپدیت شد و همزمان مادر من هم برای ما درخواست گرین کارت دادند,حالا نمیدونم چی بر سر پرونده ما خواهد آمد,الان یکسال هست که با ویزای توریستی آمریکا هستیم و فردای روزی که پدرم فوت کردند (یک هفته قبل از بکسال)دوباره درخواست تمدید ویزا دادیم.نمیدونم شاید این بدترین آمدن به آمریکا برای یک خوانواده خیلی نزدیک و صمیمی بود,بعد از 6 سال ندیدن پدرم با خبر سرطان ایشان آمدیم اینجا و حالا باید با از دست دادن تمام زحمات آنها در این چند سال برگردیم
دوست عزيز خيلي ناراحت شدم و تسليت ميگم بهتون اميدوارم با صبري كه خدا بهتون ميده اين روزا رو اونجا بگذريونين و خبر خوش ازتون بشنويم.

سلام دوست عزیز متاسفم از مرگ پدرتون روحش شاد، امیدوارم روزهای خوب وخوش در انتظار شما باشدموفق باشید
شماره کیس 2015AS00003XXX ،تاریخ رویت قبولی:1may،کنسولگری:ankara،ارسال فرم : 15 jun تعداد افراد منظور در کیس :جمعا 4 نفر، ، مصاحبه:2015-jan-21 : خانواده یک ضرب ، خودم پروسه کلیرنس آپدیت : 1/27/2015-1/30/2015-2/3/2015 همه خانواده،2/4/2015 فقط خودم، 3 مارچ و 20 اپریل و 8و25 جون با ایمیل(از این اکانت من و همسرم استفاده میکنیم)
بازمانده 2015
سفر نامه
پاسخ
تشکر کنندگان: mohammadg846 ، Danoosh ، barfi1
دوستان عزیز نوشته های همه شما در این تاپیک رو خوندم و دیدم دکمه تشکر کافی نیست و باید با ارسال یه پیام حسابی هم تشکر کنم و هم شما را به دوباره نوشتن تشویق کنم. نوشته هاتون عالی بود و ازتون تشکر میکنم!
2016
2017
2019
پاسخ
تشکر کنندگان:
کاش نمی اومدم
میدونم خیلی ها سرزنشم میکنید ولی خب این ذهنیتمِ .... متأسفانه
با آرزوی بهترینها برای همه
[/quote]

من هنوز نرفته ام اما من هم مثل شما از الآن استرس دارم، همش نگرانم که مبادا رفتنم باعث بشه پدر و مادر پیر و ناتوانم از غصه دوری من از پا در بیان. اونا مدتهاست که اشک می ریزن و غصه می خورن ...
[/quote]

سلام ما هم هنوز نیومدیم اما می دونم بیاییم مادر وپدر ما هم غصه می خورن اما هرکس باید بره دنبال سرنوشتش آینده منتظر ماست مادر و پدرهای ما درک خواهند کرد ما دوستشون داریم می فهممن برای ما زحمت کشیدن دستشون می بوسیمShy
[/quote]
شما هر وضعیتی در مهاجرت داشته باشید آخر پشیمون میشد چون دلیل هر پیش آمد را مهاجرت میزارید ولی حتی اگر تو ایران هم بودید این اتفاقات میافتاد .
شما حتی اگر همه خانواده را هم دعوت کنید و کنارتان باشند باز هم پشیمان میشوید .
زن و شوهر پیری را دیدم که پس از اینکه همه بچه ها مهاجرت کردند انها هم به خاطر تنهایی به امریکا امدند و الان پشیمان هستند که چرا بخاطر تنهایی مملکت خود را رها کردند چون اینجا هم تنها هستند هر کدام از بچه ها به ایالتهای دیگه رفته و مشغول کارند و پسر 40 ساله شان در اثر افسردگی خودکشی کرده و اینجا فقط هر روز نیم ساعت بیرون از خانه میایند و با هم قدم میزنند و در واقع امکاناتی که دولت امریکا بهشون داده یک پرستار دایمی خونه دولتی و حقوق استیت بازم خوشحالشون نمیکنه و بدلیل مریضی حق پرواز به ایران را ندارند و تازه اگر بیاین ایران که کسی را ندارند بیمه نیستند حقوق شان هم قطع میشود .
حتی میترسند از نزدیکی خونه شون دور بشن شاید گم بشن . این عاقبت لطفی که فرزندان در حق پدر و مادرشان کردند و بخاطر امکانات دولتی و تجهیزات پزشکی امریکا را برای زندگی پدر ومادرشان انتخاب کردند .
ولی من میبینم فقط اونا را تو یک زندان گذاشتند و خودشان با خیال راحت و بدون نگرانی از وضعیت والدین دارن به زندگیشون ادامه میدن .
تعداد کیس : 4 نفر
ارسال مدارک : 91/4/21
نامه دوم :1 آذر   مصاحبه: 21 دی
کلیرنس :12/1 تحویل پاس : 12/14
صدور ویزا : 12/17 دریافت ویزا برای 3 نفر : 12/21
ورود آمریکا 92/2/2
پورتلند اورگان Big Grin
پاسخ
تشکر کنندگان: Iranian ، jojo_hami ، Danoosh ، fariba_a ، barfi1 ، pari pariaaa ، lighthouse
سلام اين سايت برام خيلى جالبه همه يه جورايى صميمى هستن ، راستش تو ايران هيج مشكلى ندارم ثروت رفاه و بهترين امكانات ولى فكر مهجرت واقعا از سرم نميره هر روز هر شب تو يسايت ها دنبال رفتن و راه درست ام البته دليلم تنها فرزندمه ..دايى من نيو زيلنده ولى كارى برام نميكنه ،، اميدوارم هر كى مثله منه و ميخواد بتونه بره حد اقل pass رو بدست بياره نخواست بركرده حتى مهر ماه دوستم زنك زد كه برم لاتارى شركت كنم ولى كفتم برو بابا ول كن ،،، ولى الان ناراحتم بايدميرفتم الاقل واسه فرزندم ،،،


 
پاسخ
تشکر کنندگان: Danoosh
عزیزم یک ویزای توریستی بگیر بیا اینجا را ببین . وقتی مشکل مالی نداری سفر کردن خیلی راحته در ضمن فرزندتون هم پس گرفتن لیسانس میتونه با ویزای دانشجویی بیاید و فوق یا دکترا بگیره . فقط باید از الان زبان بخونه .
وقتی یک سفر بیای میبینی ... آواز دهول شنیدن از دور خوش هست .
تعداد کیس : 4 نفر
ارسال مدارک : 91/4/21
نامه دوم :1 آذر   مصاحبه: 21 دی
کلیرنس :12/1 تحویل پاس : 12/14
صدور ویزا : 12/17 دریافت ویزا برای 3 نفر : 12/21
ورود آمریکا 92/2/2
پورتلند اورگان Big Grin
پاسخ
تشکر کنندگان: Iranian ، ParsTrader
شهلا خانم يعنى شما راضى نيستيد ؟ فرزند من تازه ١١ سالشه خيلى مونده تا دانشكاه . خدا كمكم كنه واقعا سخته و اين فكر ازارم ميده وهر وقت فكره مهاجرت مى افتم قلبم درد ميكنه ولى از خدا مى خواهم هر راهى كه درسته براى همه و من بوجود بياد .


 
پاسخ
تشکر کنندگان:
(2015-02-07 ساعت 08:53)شهلا 1346 نوشته:  عزیزم یک ویزای توریستی بگیر بیا اینجا را ببین . وقتی مشکل مالی نداری سفر کردن خیلی راحته در ضمن فرزندتون هم پس گرفتن لیسانس میتونه با ویزای دانشجویی بیاید و فوق یا دکترا بگیره . فقط باید از الان زبان بخونه .
وقتی یک سفر بیای میبینی ... آواز دهول شنیدن از دور خوش هست .

شهلا خانم من فکر میکردم شما خوب جا افتادید و راضی هستید؟
پاسخ
تشکر کنندگان: maria2000




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان