ارسالها: 1,046
موضوعها: 26
تاریخ عضویت: Jan 2010
رتبه:
72
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
2011-10-11 ساعت 15:59
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-10-11 ساعت 16:00 توسط ParsTrader.)
سلام
چند وقتی است که این تاپیک بسیار خوب و فعال داره عمل می کنه و دوستان عزیزی مانند کاوش و ارش و علی و محسن و ... دارند از تجربیات خودشون در امریکا میگویند این خیلی طبیعی هست که نظرات افراد مختلف در مورد شهرها و جاهای مختلف امریکا متفاوت باشه اگر شما جایی باشید که ایرانی زیادی در انجا باشه یک سری نکات مثبت زیاد و در عین حال نکاتی منفی زیادی هم در کنار خودش داره و برعکس اگر جایی باشید که ایرانی کم باشه انجا هم نکات مثبت و منفی زیادی داره منتها برای بعضی ها بعضی از نکات مثبت و منفی اهمیت کمتری دارند و برای بعضی افراد همان نکات ممکن است خیلی مهم باشد .
به هر حال این تفاوت عقیده خود می تواند باعث شود افراد مختلف از زوایای مختلف به بحث و بررسی بپردازند و خواننده مطلب بتواند تجزیه و تحلیل فراگیرتری نسبت به ان پیدا کند .
از همه دوستان امریکا نشین خواهش می کنم به بحث در مورد امریکا همین گونه ادامه دهند که این تاپیک همین گونه اگاهی دهنده و مفید باقی بماند
با ارزوی موفقیت برای همه دوستان
آن مایه ز دنیا که خوری یا پوشی
معذوری اگر در طلبش میکوشی
باقی همه رایگان نیرزد هشدار
تا عمر گرانبها بدان نفروشی
ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
2011-10-11 ساعت 23:38
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-10-11 ساعت 23:46 توسط rs232.)
دوستان عزیز, همان طوری که محسن گفت در بین ایرانی های لس آنجلس مثل هر نژاد دیگری آدم های خوب و بد وجود دارد و اتفاقا به نظر من تعداد ایرانی های موفق به مراتب بیشتر از آدم های علاف است ولی اگر می گویم که از ایرانیان لس آنجلس دوری کنید نه به خاطر این است که آنها آدم های بد یا خوبی هستند و یا می خواهند به شما بدی کنند. فامیل های خود من در لس آنجلس هم مهربان هستند و هم در تجارت آدم های موفقی هستند ولی اگر برادرم هم بخواهد به امریکا بیاید حتما به او توصیه می کنم که از همه آنها دوری کند.
علت این حرف من دو چیز است:
1- یک تازه مهاجر وقتی به امریکا می آید اگر در میان ایرانیان زندگی کند هرگز راه نمی افتد و افراد زیادی در لس آنجلس و در میان جامعه ایرانی زندگی می کنند که پس از سی سال هنوز فاقد کوچکترین مهارت اجتماعی در امریکا هستند. زیرا از بدو ورود در کنار ایرانی ها بوده اند و همان جا کار کرده اند و با همان ها هم رفت و آمد می کنند. توجه داشته باشید که رفت و آمد با افراد ایرانی به خاطر پایین بودن مهارت اجتماعی و از روی ناچاری و یا دم دست بودن خیلی فرق می کند با اینکه آدم یک نفر ایرانی را به خاطر خصوصیاتش انتخاب کند و در کنار دیگر دوستانش با او رفت و آمد داشته باشد. چقدر می خواهید کنار این و آن بنشینید و بگویید خوب آقا دیگه چه خبر؟ بازار چطوره؟ خونه رفته پایین یا اومده بالا؟ و از این حرف های صد من و یک غاز. اگر در جایی باشید که ایرانی نباشد لااقل از روی ناچاری مجبور هستید که هر چه زودتر برای ایجاد ارتباط زبان انگلیسی خودتان را خوب کنید و یا برای اینکه کاری بگیرید به جای فروشندگی در فروشگاه تهرانجلس مجبور می شوید تحصیل کنید و یا حرفه ای درست و حسابی بیاموزید. نبودن در کنار ایرانی ها گرچه سخت است ولی عاقبت بسیار بهتری دارد.
2- افراد موفق ایرانی که معمولا سرشان بسیار شلوغ است ولی همان عده اندک جمعیت علاف ایرانی در لس آنجلس و یا هر شهر دیگری که ایرانی زیادی دارد مهاجران نو رسیده را پیدا می کنند و مغز آنها را پر از اراجیف کرده و موج منفی به آنها منتقل می کنند. از آنجاییکه یک تازه مهاجر مثل یک نوزاد سعی می کند همه چیز را بشنود و یاد بگیرد بودن آنها در کنار آن معلمان بدآموز اصلا سازنده نیست. یکی از چیزهایی هم که من خیلی از آن بدم می آید حرف مفت است که مثل نقل و نبات از زبانشان جاری می شود. حرف هایی که هیچ سند و مدرک و اعتبار علمی و اجتماعی ندارد و سعی می کنند که آنها را به خورد مهاجر تازه از راه رسیده بدهند. در ضمن برخی از آنها رفتارهای ناپسند اجتماعی را هم به یک تازه مهاجر یاد می دهند و مثلا اگر یک تازه مهاجر بگوید که من شنیده ام که در امریکا باید از روی خط عابر پیاده از خیابان عبور کرد می گویند برو بابا دلت خوشه اینجا هر کسی از هر کجا عشقش بکشه رد میشه. ولی دیگر آن تازه مهاجر وقتی که به توصیه آنها عمل می کند هرگز متوجه نگاه تحقیر آمیز دیگران به عنوان یک شهروند بی شعور به خودش نمی شود. و یا اینکه می گویند هر جایی که کارت زود راه نیفتاد داد و بیداد کن تا بیایند و به دست و پایت بیفتند و تازه مهاجر هم هیچ وقت متوجه نمی شود که بلند کردن صدا در امریکا از نظر اجتماعی چقدر زشت و زننده است.
برای این دو عامل مهم است که من توصیه می کنم لااقل در سالهای اولیه مهاجرت سعی کنید دور از جماعت ایرانی باشید و اصلا منظورم به بد بودن شهر لس آنجلس و یا ایرانی های ساکن آنجا نیست.
با آرزوی موفقیت برای شما
ارسالها: 1,064
موضوعها: 57
تاریخ عضویت: Jul 2009
رتبه:
59
تشکر: 0
2 تشکر در 0 ارسال
آرش
من با این حرفهای شما یاد یک داستانی میافتم.
ناصرالدین شاه در فرانسه بود و داشت ریش خودش رو کوتاه میکرد. یکی بهش گفت چرا آینه دستت نمیگیری؟ گفت از بس که از ایرانی جماعت حالم بهم میخوره دلم نمیاد تو آینه ریخت نحس خودم رو ببینیم!
قبل از اینکه به «ایرانیها» حمله کنیم، همه حرفهاشون رو صدمن یک غاز حساب کنیم، اونها رو به طور کلی در موقعیت اجتماعی پایین درنظر بگیریم و اونها رو بخاطر زندگی در یک شهر خاص قضاوت کنیم بهتره حواسمون باشه که «ایرانی» هستیم.
اینکه گفته میشه «ایرانیهای لس آنجلس» اینطوری هستند و اونطوری هستند کاملاً غلطه. به صرف زندگی در یک شهر هیچ چیز کسی مشخص نمیشه. همونطور که قبلا گفتم تنها چیزی که لس آنجلس رو با دیگر شهرها متقاوت میکنه اینه که اینجا ایرانیهای بیشتری وجود داره و اگر بخواهی همش با جامعه ایرانی سر و کار داشته باشی یعنی انگار داری تو ایران زندگی میکنی. اما اینکه تو ایران زندگی کنی هم هیچ معنی بدی نمیده. نه همه ایرانیها بد هستند و نه زندگی تو ایرن بده.
چیزی که از نظر آرش بده اینه که ایرانیها میان لسآنجلس و فقط با ایرانیها سر و کار دارند. یعنی شغلشون و آشناهاشون همه ایرانی هستند. به نظر من این هم به خودی خود هیچ بدی نداره. اینجا افرادی هستند که از مکزیک اوندند یا از چین اومدند و تو محله مخصوص خودشون زندگی میکنند و خیلی هم موفق هستند. حالا چرا ایرانیهایی که تو محله خودشون زندگی میکنند موفق نیستند رو من نمیفهمم. چون همه آدمها مثل هم نیستند. همه مثل من و آرش نیستند که چوان باشند و بتونند کار پیدا کنند. خیلیها سنشون از ۵۰ گدشته و حوصله زبان یاد گرفتن ندارند. بده که لس آنجلس شهریه که به همچین آدمهایی امکان زندگی رو میده؟ حالا تو لسآنجلس یه سری آدمها هستند که میان سر تازه واردها کلاه میذارن دلیل نمیشه تو سن فرانسیسکو نیستند. فقط چون اینچا جمعیت ایرانی زیاده از اوناش هم زیاده.
در نهایت این رو بگم که شما اگر بخواهید با ایرانیها در تماس باشید و انگلیسی یاد نگیرید همه جا میتونید. حتی تو سن فرانسیسکو. ربطی به شهرش نداره. شما بالاخره پیدا میکنید اگه بخواهید. و نکته از اون مهمتر اینه که ما هیچ وفت نمیتونیم از ایرانیها بد بگیم چون اولین ایرانی نزدیک ما تو فاصله صفر میلیمتری خودمون وجود داره. هیچوقت ایرانی بودن رو فراموش نخواهیم کرد. همونطور که آرش بعد از ۵ سال هنوز وبلاگش فارسیه و تو فرومهای فارسی مینویسه و سریال فارسی میبینه. من و شما هم فرق نمیکنیم. چهل سال هم از ایران و فارسی دور باشیم هیچکدوم یادمون نمیره.
ارسالها: 145
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Aug 2011
رتبه:
6
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2011-10-12 ساعت 01:52)mohsen324 نوشته: آرش
من با این حرفهای شما یاد یک داستانی میافتم.
ناصرالدین شاه در فرانسه بود و داشت ریش خودش رو کوتاه میکرد. یکی بهش گفت چرا آینه دستت نمیگیری؟ گفت از بس که از ایرانی جماعت حالم بهم میخوره دلم نمیاد تو آینه ریخت نحس خودم رو ببینیم!
قبل از اینکه به «ایرانیها» حمله کنیم، همه حرفهاشون رو صدمن یک غاز حساب کنیم، اونها رو به طور کلی در موقعیت اجتماعی پایین درنظر بگیریم و اونها رو بخاطر زندگی در یک شهر خاص قضاوت کنیم بهتره حواسمون باشه که «ایرانی» هستیم.
اینکه گفته میشه «ایرانیهای لس آنجلس» اینطوری هستند و اونطوری هستند کاملاً غلطه. به صرف زندگی در یک شهر هیچ چیز کسی مشخص نمیشه. همونطور که قبلا گفتم تنها چیزی که لس آنجلس رو با دیگر شهرها متقاوت میکنه اینه که اینجا ایرانیهای بیشتری وجود داره و اگر بخواهی همش با جامعه ایرانی سر و کار داشته باشی یعنی انگار داری تو ایران زندگی میکنی. اما اینکه تو ایران زندگی کنی هم هیچ معنی بدی نمیده. نه همه ایرانیها بد هستند و نه زندگی تو ایرن بده.
چیزی که از نظر آرش بده اینه که ایرانیها میان لسآنجلس و فقط با ایرانیها سر و کار دارند. یعنی شغلشون و آشناهاشون همه ایرانی هستند. به نظر من این هم به خودی خود هیچ بدی نداره. اینجا افرادی هستند که از مکزیک اوندند یا از چین اومدند و تو محله مخصوص خودشون زندگی میکنند و خیلی هم موفق هستند. حالا چرا ایرانیهایی که تو محله خودشون زندگی میکنند موفق نیستند رو من نمیفهمم. چون همه آدمها مثل هم نیستند. همه مثل من و آرش نیستند که چوان باشند و بتونند کار پیدا کنند. خیلیها سنشون از ۵۰ گدشته و حوصله زبان یاد گرفتن ندارند. بده که لس آنجلس شهریه که به همچین آدمهایی امکان زندگی رو میده؟ حالا تو لسآنجلس یه سری آدمها هستند که میان سر تازه واردها کلاه میذارن دلیل نمیشه تو سن فرانسیسکو نیستند. فقط چون اینچا جمعیت ایرانی زیاده از اوناش هم زیاده.
در نهایت این رو بگم که شما اگر بخواهید با ایرانیها در تماس باشید و انگلیسی یاد نگیرید همه جا میتونید. حتی تو سن فرانسیسکو. ربطی به شهرش نداره. شما بالاخره پیدا میکنید اگه بخواهید. و نکته از اون مهمتر اینه که ما هیچ وفت نمیتونیم از ایرانیها بد بگیم چون اولین ایرانی نزدیک ما تو فاصله صفر میلیمتری خودمون وجود داره. هیچوقت ایرانی بودن رو فراموش نخواهیم کرد. همونطور که آرش بعد از ۵ سال هنوز وبلاگش فارسیه و تو فرومهای فارسی مینویسه و سریال فارسی میبینه. من و شما هم فرق نمیکنیم. چهل سال هم از ایران و فارسی دور باشیم هیچکدوم یادمون نمیره.
در کمال احترام محسن جان باید عرض کنم منظور آرش کاملا واضح و مشخص بود. چیزی که من متوجه نمیشوم اصرار ما در یافتن یک مثال نقض و در نهایت رد حکم مورد نظر است در صورتی که نه آرش ادعا کرده که فرضیه ای در فیزیک معرفی کرده ( تازه اونهم ممکنه استثنا داشته باشه)و نه سایر خوانندگان پیشنهاد ارش را قابل استفاده برای همه مهاجران میدانند( همانطور که شما مثال افراد بالای 50 سال را در خصوص یادگیری زبان زدید)
ایده های کلی که در عمل ما کمتر هم بهش اعتقاد داریم مثل اینکه " آدم خوب و بد هرجایی پیدا میشه" یا همانطور که شما گفتید "به صرف زندگی در یک شهر هیچ چیز کسی مشخص نمیشه" کمتر برای یک مهاجر راهگشا خواهد بود. دست از کلی گویی برداریم . یادمه تو کلاس معارف دانشگاه یا دینی دبیرستانن هر وقت بحث میشد و معلم هم کم میاورد را حلهای میانه رو ( امر بین الامرین) به عنوان راهکار اسلام معرفی می کرد. حرفهای شما منو یاد اونموقع انداخت.
فکر میکنم اصرار ما به پاسخ دادن هر پستی به هر قیمتی هیچ بار خبری و علمی نخواهد داشت و فقط باعث اطاله کلام خواهد بود.
با تشکر
2012AS58XXX
آنکارا
مصاحبه:June 13 - برگه آبی
کلیرنس:Sep. 25
ورود به امریکا: 15 نوامبر. ویرجینیا
سوشیال: 8 روز بعد- ویرجینیا
گرین کارت:12 روز بعد ایندیانا !
ارسالها: 145
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Aug 2011
رتبه:
6
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2011-10-15 ساعت 09:59
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-10-15 ساعت 10:46 توسط mohsen324.)
با سلام. ناظم عزیز فکر می کنم بحث آرش در مورد الگوبرداری غلط یک تازه مهاجر از ایرانی های عموما نه چندان موفق است. اگر گفته شد لس آنجلس به این دلیل است که در حافظه تاریخی ما این شهر به عنوان پرجمعیت ترین جامعه ایرانی معرفی می شود.
آنچه که من گفتم در اسیب شناسی این انجمن در خصوص انباشت بی رویه پستهایی است که کمتر کمکی به موضوع می کند زیرا ناخودآگاه از بحث اصلی منحرف شده اند. پستهایی که نوشته می شنود فقط برای اینکه نوشته شده باشند. البته ما نمی توانیم جلوی اظهار نظر دیگران را بگیریم چون نقض غرض است.
ول می توانیم توصیه کنیم قبل ار ارسال یکبار پیشنویس را بخوانند و اگر واقعا لازم است ارسال کنند. همین.
به هر حال صلاح انجمن خویش ناظمان دانند.
با تشکر
2012AS58XXX
آنکارا
مصاحبه:June 13 - برگه آبی
کلیرنس:Sep. 25
ورود به امریکا: 15 نوامبر. ویرجینیا
سوشیال: 8 روز بعد- ویرجینیا
گرین کارت:12 روز بعد ایندیانا !
ارسالها: 741
موضوعها: 14
تاریخ عضویت: Aug 2009
رتبه:
62
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
2011-10-16 ساعت 03:19
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-10-16 ساعت 05:27 توسط kavoshgarnet.)
پشیمانی و پشیمان شدن از پشیمانی
در هر بازه زمانی و برای هر گروه از مهاجرین ممکن است دودلی و پشیمانی پیش بیاید که ممکن است دلیل این علاوه بر عوامل خارجی، عوامل داخلی مانند عدم تحلیل درست از موضوع، یکجانبه نگری و تعصب ویا حتی تصمیمهای منطقی و درست با توجه به موقعیت فردی خود فرد شامل موقعیت اجتماعی، خانوادگی و یا سایر عوامل باشد. اما در اینجا من می خواهم به برخی (1) از عوامل پشیمان شدن اشاره کنم و پس از آن نیز به موقعیتهایی اشاره کنم که فرد در هنگام تصمیم گیری با یاد آوری آن موقعیتها و بالا و پایین کردن موضوع به تصمیم گیری درست تری می رسد. اما در اینجا من تنها به بعضی از موارد بیرونی اشاره می کنم و به عوامل درونی نمی پردازم.
(1- تاکید روی برخی دارم)
بخش یکم: پشیمان شدن
گاهی مواردی پیش می آید که فردی است و گمان نکنم درست باشد که آن مورد خاص را به جامعه مورد نظر تعمیم داد و حکم کلی صادر کردن با استناد به این مورد استثنا فقط باعث انحراف تصمیم گیری دوستان می شود و بعضی دیگر از موارد مشخص است که استثنا نیست و عمومیت دارد و کاری از دست فرد به تنهایی برای اصلاح آن وجود ندارد. من سعی می کنم به مواردی اشاره کنم که به گمان من بعضی افراد دیگر هم به آن برخورده اند.
شارژ
در آمریکا به برداشت پول از حساب مشتری شارژ می گویند. و شرکتها علاقه زیادی به شارژ مشتری ها حتی بدون اطلاع و یا خواست مشتری دارند و گاهی حتی با وجود درخواست لغو قرارداد این کار صورت می پذیرد. برای نمونه من چند روز پیش یکی از حسابهای بانکی ام را مرور کردم و متوجه شدم از طرف چهار شرکت شارژ شده ام. ورایزن که مربوط به موبایل و اینترنتم هست. این شرکت قبل از شارژ دهها ایمیل و پیغام فرستاده بود که به این مبلغ و در این روز شارژ خواهید شد. اما سه تای بقیه بدون اطلاع و خواست من بوده است.
شرکت مجیک جک
این شرکت مدتی مانده به پیایان قرارداد یکساله پیغامی در اینترفیس برنامه اش نشان داد که قرارداد شما رو به پایان است و پیشنهاد تمدید یکساله یا پنجساله داد. اما نه تنها نتوانستم تاریخ پایان قرارداد را پیدا کنم بلکه نتوانستم شماره تلفنی برای تماس و لغو قرارداد پیدا کنم. (البته می دانم که دوستان خواهند نوشت کاوشگر عزیز اگر از این قسمت وارد شوی می توانی با آنها چت کنی و یا موارد دیگر که همه را تست کرده ایم.) و سر خود بیست دلار مرا شارژ کرده بودند و در جلوی ترانزکشن بانکی شماره تلفنی نامربوط هم درج کرده بودند.
شرکت اکسپرین
نمونه دوم شرکت اکسپرین بود که ماهها پیش من قصد داشتم وضعیت کردیت خودم را از سایت این شرکت ببینم ولی پیغامی دریافت کردم که ما اطلاعاتی از شما نداریم و شما باید مدارک و مشخصات خود را برای ما فکس کنید و من هم مدارک را فرستادم که اینها بعد از چند ماه سر خود برای من عضویت درست کرده و سه ماه پی در پی از حساب من حق عضویت برداشته بودند. هر چند که با تماس تلفنی فوری حق عضویت را لغو کردند ولی زیر بار برگشت حتی آخرین شارژ که یک روز قبل انجام شده بود نرفتند.
At&t
و اما بدترین نمونه، شرکت ای تی اند تی می باشد. من اگر بخواهم درباره گندکاریهای این شرکت بنویسم یک پست طولانی جداگانه لازم است اما چند روز پیش من دیدم که چهل و هفت دلار از حساب من برداشته اند. حدود یکی دو ماه پیش من با آنها تماس گرفته بودم و خواسته بودم که همه اطلاعات مرا از سیستمشان حذف کنند و هرگونه حساب مرا صفر کنند و آخرین مکالمه من چهل و پنج دقیقه طول کشیده بود. من دوباره پریروز تماس گرفتم و البته یاد گرفته ام که با تکرار پی در پی کلمه "نمی دانم" در جواب منشی تلفنی هوشمند کامپیوتری خیلی سریع به یک نفر وصل خواهم شد وگرنه باید با سوالات بی پایان این کامپیوتر نیم ساعت چانه بزنم و نیم ساعت هم در انتظار باشم. تماس من به دختری وصل شد که یکبار دیگر هم من با او صحبت کرده بودم و ده بار تکرار کرده بودم که بیش از یکسال است که من هیچ سرویسی با ای تی اند تی ندارم و او هم پس از یک اوکیییییییی طولانی جمله مرا عوض کرده و جواب نامربوط می داد و اینبار هم حدود پنج دقیقه این تکرارهای نامربوط را انجام داد که من اصرار کردم به شخص دیگری منتقل کند ولی او تلفن را قطع کرد. اما دوباره تماس گرفتم و از پاسخ دهنده خواستم مرا به مسئول قسمت وصل کند که مسئول هم بلافاصله با کنترل سوشیال نامبر من گفت که ما هیچگونه شارژی برای این شماره نداشته ایم. اما کارمند بانک من گفت که دوباره تماس بگیر و بگو که با شماره حسابت چک کنند. هر چند که من مطمئن هستم که سرانجام پول مرا برمی گردانند ولی تماسهای مکرر و بدون دلیل من با این شرکت مرا خسته و دلزده کرده است. تنها یکی از تماسهای من برای گرفتن اینترنت از این شرکت حدود یکساعت طول کشید و در پایان که قرارداد را بستیم و همه چیز درست شد و همه هزینه های مربوطه را در همان لحظه مکالمه از حساب من برداشتند به من گفت تبریک می گویم شما پس از شانزده روز صاحب اینترنت خواهید شد و من که نیاز شدید و فوری داشتم شوکه شده و چند بار از او خواستم که من نیاز فوری دارم و حاضرم هزینه بیشتر بدهم ولی زودتر وصل شود که گفت نه فقط شانزده روز و من هم همان جا قرارداد را فسخ کردم و هرچند که همه شارژها همان لحظه از حساب من پاک شد مودم مربوطه را بعد از یک هفته دریافت کردم و دردسرهای من با این شرکت هنوز ادامه دارد.
فرهنگ و مردم
بسیاری از دوستان در محدوده اجتماع و فرهنگ خود زندگی کرده و حتی در سفرها هم از مجموع اجتماع متعلق به خود به ندرت فراتر رفته اند و پس از مهاجرت به یکباره با افرادی از فرهنگهای مختلف همنشین, همخانه یا همکار می شوند که رفتار آنها برایشان قابل درک نیست. من وقتی می بینم در اینجا افرادی هستند که به هیچ قاعده اجتماعی خارج از قانون(2) پایبند نیستند و این باعث آزار من می شود و توانایی خروج فوری از این گردونه را ندارم آشکار است که به این جامعه بدبین می شوم. برای نمونه وقتی که می بینم یک سیاه پوست از وسط خیابان با آرامش کامل رد می شود و وسط خیابان هم تف بزرگی می اندازد این برای من رنج آور است و یا زمانی که می بینم جواب بیشتر افرادی را که می خواهد سر صحبت را باز کند می دهم فورا تقاضای پول می کند و یا ایرانی را می بینم که بعد از سالها در آمریکا بودن یک آبپاش بزرگ خریده و از آن به جای آفتابه استفاده می کند و تجسم اینکه چگونه این شخص می تواند در توالت فرنگی از آفتابه به آن بزرگی استفاده کند و چقدر برای خودش و دیگران آلودگی درست می کند (تازه این شخص مدعی می شود که دیگران که از آب برای ششتشوی خود استفاده نمی کنند نجس هستند) و یا دیدن اینکه گروههایی از مهاجرین بعضی از کشورها با دروغگویی و تقلب به راحتی شغل صغیر خود را پیش می برند، برای من پشیمانی می آورد. (2-منظورم این است که به قانون پایبند هستند اما وقتی در باره رفتاری قانون وجود ندارد به اخلاق پایبند نیستند یا اصلا نمی دانند اخلاق و فرهنگ یعنی چی)
محیط و تمدن شهری
دیدن نابسامانی های شهری مثل آسیبهای و ترک های خیابان، جمع شدن آب در پیاده رو، ستونها و دیواره های زنگ زده پلهای ترن شهری و قطارهای برون شهری ، کهنگی ساختمانها و گاهی استفاده از تکنولوژیهای قدیمی مثل استفاده از مونیتورهای لامپی در کتابخانه های عمومی مناطق مرفه نشین شهر و مواردی بسیاری دیگر از این دست.
برداشتهای سطحی
گاهی ما با دیدن اشکالات عادی که که از قبل آمادگی ذهنی دیدن آن را نداشته ایم دچار شوک می شویم. این به خاطر این است که عده ای آگاهانه و یا ناخواسته غرب را بی نقص و تمام عیار نشان داده اند و بیشتر ما قبل از ورود تصور رویارویی با کشوری بی نقص و کاملا اتوکشیده و مرتب را داریم. تصور اینکه خیابانهای شخم و به قول یکی از دوستان ترک دار را ببینم برایمان غیر قابل تصور بوده است. و دیدن توالت فرنگی که چکه می کند یا مواجهه با گدایانی که گاهی دست به دزدی هم می زنند و یا گم شدن بسته پستی که برای خود من اتفاق افتاده یا شکسته شدن شیشه اتومبیلمان در قلب یک شهر بزرگ ممکن است ما را به درجه ای() از پشیمانی سوق دهد که ناشی از سطحی نگری ما به موضوعات است.
اینها تنها بخشی از مواردی بود که ممکن است برای بسیاری از مهاجرین ناخوشایند بوده و پیش بینی آنها را نداشته اند.
بخش دوم: پشیمانی از پشیمان شدن
دوستانی که در ایران هستند و موضوعات بالا را خواندند ممکن است خیلی دلسرد بشوند و دوستانی هم که در آمریکا هستند نیز ممکن است داغشان تازه شده و یا برعکس به فکر نمونه های نقض بیفتند. که خود من هم نمونه های زیادی از این دست در آستین دارم که باعث می شود از پشیمانی پشیمان بشوم.
دشارژ
نمی دانم این کلمه را درست به کار می برم یا نه اما با تماس با بسیاری از شرکتها فورا شارژهای اشتباهی را برمی گردانند و حتی گاهی بعد از استفاده از سرویس یا کالایی با پس فرستادن آن کالا یا درخواست فسخ سرویس کل هزینه برگشت داده می شود. بسیاری از افراد با استفاده از این امکان از کالاها یا سرویسهای مورد نظر استفاده خود را برده و سپس همه پول خود را پس می گیرند. هر چند این اخلاقی نیست اما نشان دهنده مشتری مداری بالایی در آمریکاست. برای نمونه من چند تا کتاب الکترونیکی از شرکت انگیج برین خریده بودم که پس از مدتی متوجه شدم تصاویر این کتابها کم کیفیت است و گاهی با عدم خوانایی باعث اشتباه در تکالیف من و در نتیجه از دست دادن نمره می شود. هر چند تماس من شاید بیش از یکساعت انتظار پشت خطی داشت و در ابتدا پاسخگوی مربوطه به من گفت که طبق قراردادی که پذیرفته ای کتاب الکترونیک بعد از خرید قابل برگشت نیست اما با توضیح من مبنی بر بی کیفیت بودن بعضی از تصاویر فورا قانع شده و پول همه کتابهای الکترونیک مرا که بیش از یکماه استفاده کرده بودم پس فرستادند.
یا در مقایسه با ای تی اند تی شرکت ورایزن هرچند که گرانتر از ای تی اند تی سرویس می دهد ولی سرویس مشتری بسیار قدرتمند و سریعی دارد. مثلا من بعد از عدم موفقیت در گرفتن اینترنت از ای تی اند تی بلافاصله به ورایزن زنگ زدم و آنها گفتند که تو می توانی از گوشی ات به عنوان مودم استفاده کنی و از اینترنت هات اسپات ما استفاده کنی و کل طول تماس تلفنی کمتر از یک دقیقه بود که پس از قطع کردن تلفن دیدم که اینترنت من وصل شده است. یا همانطور که در بالا اشاره کردم تمام برداشتهای آنها با اطلاع مکرر انجام می شود و حتی در صورت درخواست، برداشت را به تعویق می اندازند و مطمئن هستم که پس از فسخ قرارداد هم همچنان به برداشت ادامه نخواهند داد.
مالیات
یکی از شنیده های ما از سیستم مالیاتی آمریکا زیاد بودن مالیات است در صورتی که این اصلا درست نیست در آمریکا به طور متوسط مالیات بر خرید کمتر از ده درصد است و در بیشتر ایالت ها مالیات بر فروش وجود ندارد. مالیات بر درآمد هم اگر اشتباه نکنم حداکثر سی و پنج درصد برای درآمدهای خیلی بالاست و از پانزده درصد شروع می شود. معافیت مالیاتی هم نسبتا مناسب است و حتی برای افراد با درآمد پایین جبران مالیاتی هم وجود دارد. نرخ مالیات بر درآمد را با نرخ رسمی مالیات بر درآمد ایران که مقایسه می کردم دیدم که نرخ آمریکا پایینتر است و حتی با این تفاوت که در اینجا بعضی از افراد با مشاغل کوچک با کم نشان دادن درآمد مالیات کمتری می پردازند و دولت برای شرکتهای کوچک زیاد موشکافی نمی کند اما به شرکتهای بزرگ برای تخلفهای مالیاتی بسیار حساس است و در صورت مشاهده جرایم تا چند صد میلیون دلاری را در پی خواهد داشت اما در ایران (3) برعکس است. برای نمونه سال قبل من هر جا که می رفتم می دیدم که پوسترهایی چسبانیده اند که در این مناطق به صورت رایگان فرمهای مالیاتی شما پر می شود. من به مرکز ترومن کالج رفتم و خیلی سریع و دقیق همه کارها را برای من انجام دادند و با راهنمایی کامل در پایان مسئول پرونده من به من گفت با توجه به درآمد پایین تو مالیاتی به تعلق نمی گیرد و استناد به این قانون چون حدود شش ماه یعنی کمتر از یکسال در آمریکا بوده ای به تو برگشت مالیات هم تعلق نمی گیرد. من هم پس از تشکر گفتم ولی گمان کنم یکی از دوستان من با شرایط مشابه من برگشت مالیاتی داشته است که فورا دستش را بالا گرفت و گفت این حرف تو به منزله اعتراض به پرونده است و شخص دیگری باید به پرونده رسیدگی کند. که نفر دیگر بعد از بررسی گفت که این مبلغ را تا دو هفته دیگر به حساب شما واریز می کنیم که مبلغ قابل توجهی هم بود.
(3- تاکید روی تقریبا دارم)
کمک هزینه
در صورتی که کسی نتواند یا نخواهد که کار کند هم می تواند از کمک هزینه های دولتی مثل سرپناه و غذای رایگان یا همان فود استمپ استفاده کند و هیچ بهانه ای برای کمک نمی آورند و حتی برای پناهندگان غیر قانونی هم سرپناه و فود استمپ تعلق می گیرد. کمکهای مختلفی برای افراد با شرایط مختلف وجود دارد برای نمونه برای افراد سالمند، افراد دارای معلولیت ذهنی یا جسمی، زنان بی شوهر سرپرست بچه، و بسیاری دیگر که این افراد کمکهای مضاعف دریافت می کنند و البته این کمکها طوری نیست که این افراد بتوانند در سطح وزیر غذا بخورند و یا با دکتر کردستانی همسایه بشوند.
اینجا هم فرهنگ و مردم
با وجود آوردن این موضوع به عنوان مورد منفی در بالا به نظر من نقاط مثبت قوی تری در فرهنگ ایالات متحده است که به همین نسبت و خیلی بالاتر ما آن را در ایران داریم. همانطور که در ایران عده اندکی از مردم رفتار مناسبی ندارند و این باعث نشان دادن یک چهره بد از جامعه می شود و از طرف دیگر افراد بسیار زیادی فرهیخته با رفتارهای مناسب اجتماعی در جامعه ما وجود دارند که می توان به آن افتخار و اعتماد کرد. به همان صورت در آمریکا هم البته بیشتر خود آمریکاییان و صد البته بسیاری از مهاجرین نیز دارای فرهنگ رفتاری بالایی هستند که با دیدن این فرهنگ بسیاری از مهاجرین از پشیمان شدن پشیمان و در اینجا ماندگار می شوند. نمونه آن برای من در اوایل ورودم اتفاق افتاد در زمانی که از همین مشاغل صغیری که با دروغ می چرخند با تبلیغات غلط مرا به سمت یک شهر بسیار گرانقیمت سوق داده بودند و در یک روز بارانی که من با قطار به سمت ویلمت برای یافتن یک متل ارزان قیمت راهی بودم چرا که این متلها در جستجوی گوگل در منطقه ویلمت آدرس دهی شده بودند که خوشبختانه در میان مسیر من از یک آمریکایی پرسیدم پس از پیاده شدن در ویلمت باید چطور به این متلها دسترسی داشته باشم که بلافاصله به من گفت آدرست اشتباه است و ویلمت بسیار گرانقیمت است و این متلها در نزدیکی همین ایستگاه قرار دارند و با اینکه خودش راهی مسیری دور بود از قطار پیاده شده و برای من تاکسی گرفت و تازگی ها متوجه شده ام که آن قطار هر یکساعت یکبار حرکت می کند.
پلیس
اما یکی از نقاط قوت آمریکا پلیس است و به ویژه در شیکاگو که من هستم پلیس حضور بسیار گسترده و قدرتمندی دارد و همیشه در کنار مردم است. نه تنها آنها خودشان با تعداد زیاد افراد و با سیستمهای امنیتی پیشرفته و دوربینهای مدار بسته و دوربینهایی که تمام جریانات شهر را ذخیره می کنند حافظ شهر و مردم هستند بلکه کافیست تا با تماس حتی به عنوان اینکه این همسایه به صورت مشکوکی کنار خانه من ایستاده است چند ماشین پلیس را به محل برساند. دوستی که گفته بود بعد از شکسته شدن شیشه ماشینش پلیس فقط به گفتن من متاسف هستم بسنده کرده مطمئن باشد که اینطور نیست. با همین گزارش ساده آنها در صورت وجود تمام فیلمهای پارکینگ را بررسی خواهند کرد و در صورت عدم وجود دوربین در پارکینگ، تمام فیلمهای خیابانهای منتهی به پارکینگ را که دوربین داشته اند را بررسی خواهند کرد تا فرد خاطی را پیدا کنند. و در صورتی که از قبل منطقه را امن تشخیص و دوربین نداشته باشند به سرعت به فکر تهیه سیستمهای امنیتی برای آن پارکینگ و اطراف آن خواهند افتاد. البته آنها به احتمال زیاد از شما نخواهند خواست که برای چنین موضوع کوچکی به اداره پلیس مراجعه و پیگیری کنید اما در صورت اصرار شما به احتمال خیلی زیاد فرد خاطی را پیدا و مجازات خواهند کرد به علاوه اینکه اگر شما هم پیگیری نکنید آنها پیگیر خواهند بود. برای مثال اواخر زمستان سال گذشته دوچرخه مرا از جلوی خانه که تمام طول زمستان به تیرکی کنار پیاده رو قفل کرده بودم دزدیدند و من هیچگونه گزارشی نکردم اما روز قبلش سه جوان کم سن سیاه پوست را دیده بودم که در آنجا پرسه می زدند. و دو سه هفته بعد دوباره آن سه تا را دیدم و فردایش خبر رسید در خانه همسایه بغلی ما را شکسته و چیزهایی دزدیده اند و من با اینکه کمی نگران این بودم که آنها به یک غریبه جدید ایرانی مشکوک شوند اما با اینحال گزارش نکردم که این سه جوان را دیده ام و پلیس هم هیچگاه برای تحقیق سراغ من نیامد و خوشبختانه پس از سه روز اعلام کردند که سه جوان سیاه پوست را به جرم دزدی خانه همسایه ما دستگیر کرده اند. در منطقه ای که بسیار خلوت بود و نه تنها پلیس بلکه به ندرت افراد پیاده یا حتی اتومبیل در رفت آمد می دیدی پلیس فورا دزدها را شناسایی و دستگیر کرد و البته این منطقه هم جزو مناطق بسیار امن بود که گمان نمی کنم در محدوده اینجا تا شعاع بسیار زیادی دوربین کار گذاشته بوده اند. و اما اینجا دزد را کتک نمی زنند تا به دزدهای دیگرش اعتراف کند و فقط با شگردهایی موفق می شوند بعضی چیزها را کشف کنند. و دوچرخه من که گزارش نشده بود آشکار است که هیچگاه پیدا نخواهد شد حتی اگر کار آن سه جوان بوده باشد.
در پایان
نمونه ها فراوانند و تنها با استناد با چند نمونه نمی شود گفت که اینها باعث پشیمانی و یا مصمم شدن در ماندن می شوند حتی برای خود من نه تنها تصمیم به ماندن محدود به این چند مورد نمی شود بلکه صدها مورد خرد و کلان وجود دارند که هر لحظه تعادل تصمیم گیری را تعیین می کنند. و هدف از این نوشتار هم در این انجمن تنها همکاری در اطلاع رسانی و تشویق سایر دوستان به اشتراک گذاشتن دانسته ها و دیده ها و شنیده هایشان با دیگران است تا کمکی هر چند کوچک به هم میهنان برای رسیدن به تصمیمی درست تر باشد.
ارسالها: 741
موضوعها: 14
تاریخ عضویت: Aug 2009
رتبه:
62
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
روزهای اول ورود، متل محل اقامت من دچار آتش سوزی شد و دقیقا اتاق زیرین اتاق من آتش گرفته بود و من در خواب خوش بودم و دیر متوجه شدم و به هر طریقی بود از توی آتش فرار کردم و خوشبختانه آسیب جسمی ندیدم ولی مقدار زیادی از وسایل بویژه لباسهام از بین رفت و وقتی به اداره پلیس رفتم با خونسردی گفت مگه بیمه نداری! آنوقت برای من خیلی سخت آمد ولی الان متوجه شده ام که اگر همان زمان بیمه داشتم دهها برابر خسارت وارده، بیمه جبران می کرد و حتی با همان وضعیت اگر اصرار می کردم که نه بیمه ندارم و خسارت می خواهم صاحب متل را مجبور به پرداخت خسارت می کردند. خب من پیگیری نکردم و حتما پلیس و صاحب هتل هم خوشحال و ... و من از آمریکا ناراضی و جیبم خالی ...جالبه نه؟
ارسالها: 71
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2011
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
من از دوستان با تجربه یک سوال داشتم و انچه که من رو از رفتن می ترسونه اینه که کسی می تونه در آمریکا با وام تحصیلی ادامه تحصیل بده یا با مدارک لیسانس اینجای ما (لیسانس حسابداری)کاری مربوط به چنین شخصی پیدا میشه ؟
کیس نامبر :2012AS00061xxx
تاریخ ارسال فرم اولیه :2011july 24/مرداد 3
محل مصاحبه :آنکارا
تاریخ مصاحبه :4jun
تاریخ ویزا :6jun یک ضرب
تاریخ ورود به آمریکا :
تعداد نفرات همراه :0