ارسالها: 266
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Feb 2009
رتبه:
5
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
نقل قول:..........................................................................................
چنین صحبتی برای خاله ی من در نروژ اتفاق افتاده که دخترشون به سن قانونی رسیده درخواست تجرد کرده و الان تمام کمک هزینه ها رو دختر میبره و حتی شورای محلی تهدید خاله ی من به عدم دخالت در زندگی دخترش کرده.
(خداییش مادری تا چه حد تحمل داره)
در همین بوستون دوستی دارم که همسرش آمریکایی کره ای بود الان پسرش فارسی یک کلمه هم بلد نیست و لی کره ای به اون سختیو راحت صحبت میکنه.بنده خدا دوستم اخبار صبحگاهی ایران میبینه پسرش میگه بازم شتر سوارارو دیدی یا پسرش خجالت میکشه با باباش مدرسه بره(پدرش مهندس جنتلمن و قابلیه)ولی فکر پسرش با فرهنگ آمریکایی پر شده و قومیت پدرشو صفر میدونه
پشیمون شدن ما مال دو سه سال اول نیست پشیمون شدن ما مال رسیدن به مرحله ی دوم مهاجرته که فرزندانمون رشد پیدا میکنند.(حضرت ایوب به دادمون برسه)
به نظر من این خیلی به خانواده ها ربط داره! من خانواده هایی هم میشناسم که بچشون اونجا به دنیا اومده و شاید 1-2 بار کلا ایران رو دیده باشه یا اصلا ندیده باشه اما خوب فارسی حرف می زنه و با فرهنگ فارسی هم آشناست...
چطور اون خانوم آمریکایی کره ای تونسته زبان خودش رو به بجش یاد بده؟ کره خیلی تاریخ و فرهنگ غنی داره؟ تازه چند ساله سری تو سرا در آورده...
این بر می گرده به کم کاری اون پدر و ....
این مسائل خیلی نسبی هست و به پدر و مادر ها بر می گرده نمی شه حکم کلی صادر کرد...
البته این فقط نظر شخصیه منه
شماره کیس: 39000
کنسولگری:ابوظبی
تاریخ کارنت شدن کیس:March,2012-اسفند
تاریخ مصاحبه:May2012-اردیبهشت
تاریخ دریافت ویزا:یک ضرب
تاریخ اولین ورود به امریکا: 11 آگوست 2012
ارسالها: 230
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2011
رتبه:
23
تشکر: 0
6 تشکر در 0 ارسال
2012-04-26 ساعت 21:39
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-04-27 ساعت 20:05 توسط saied-k.)
سلام به همه !
این دو سه صفحه انتهایی این تاپیک بسیار غم انگیز و واقع گرایانه بود !
من در جایگاهی نیستم که بخوام دوستان عزیزم رو که در امریکا زندگی می کنن قضاوت کنم ؛ اما در شرایطی هستم که می تونم اونها رو درک کنم !
بیشترین مشکلی که به عنوان گلایه شنیده میشه اینه که بسیاری از مهاجران در امریکا به دلایل مختلف خصوصا در ابتدای کار مشاعل سخت و کم درامدی دارند و بالا بودن هزینه ها و صد البته مصرف گرایی موجود در جامعه و از همه مهمتر وجود کارتهای اعتباری و کردیت های مختلفی که به افراد داده میشه ؛ باعث میشه زندگی از رویای امریکایی مورد نظر مهاجر خارج شده و به یک چرخه بی پایان کار و پرداخت هزینه تبدیل می شود . ما در ایران هم مشابه همین وضعیت را داریم منتها به علت نبودن کردیت یا خرید اعتباری در دست عموم مردم بدهی های ما کمتر و ارزوها و کمبود هایمان بیشتر می شود . جدای از هزینه های جزیی خریدهای سنگینی چون خودرو و خانه هم بیشترین ضربه را به حقوق بگیران میزند و انها را بدهکاران دائم العمر به بانکها و شرکت های کردیت می کند .
یکی از راه حل های این موضوع در تئوری مطرح شده توسط رابرت کیوساکی ( robert t kiyosaki ) و در کتاب ( rich dad , poor dad ) به فارسی بابای دارا ، بابای ندار قابل رویت است.
اگر قبول داشته باشید که سطح درامد سرانه یک فرد شاغل در امریکا بیشتر از همان فرد در ایران است ، باید قبول داشته باشید که اجرای این تئوری در امریکا ساده تر از ایران است. به طور کلی این راه حل که اندکی از درامد های حاصل از شغل خود را به پس انداز و سرمایه گذاری در جایگاه های کوچک سرمایه گذاری اختصاص دهیم مثل خرید سهام بورس یا خرید اوراق مشارکت و ... و برای خرید اجناسی که بلافاصله ارزش خود را پس از خرید از دست می دهند عجله نکنیم . در میان مدت نتیجه این خواهد شد که به استقلال مالی رسیده و می توانیم سختی های مهاجرت را راحت تر تحمل کنیم.
البته این تئوری در همه جا جواب میدهد ولی چون منشا اون در امریکا بوده فکر می کنم برای شما مفید باشد.
در ضمن ایا می دانستید با ثبت یک شرکت کوچک که هزینه خیلی زیادی هم ندارد می توانید بسیاری از سفرها و هزینه های خود را در ان انجام دهید و از معافیت های مالیاتی برای شرکت ها استفاده کنید ؟؟!!
انسان اگر بخواهد کاری را انجام دهد و به سرانجام برساند « راه آن » و اگر نخواهد یا توان کافی را نداشته باشد « بهانه آن » را پیدا خواهد کرد.
شاد و موفق باشید.
سعید
ارسالها: 741
موضوعها: 14
تاریخ عضویت: Aug 2009
رتبه:
62
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
بعضی وقتها از خواندن بعضی چیزها تعجب می کنم.
مسخره کردن؟!
در آمریکا فرهنگ غالب اینست که هیچ بچه ای مسخره کردن را یاد نمی گیرد. نه در مدرسه و نه در جامعه و نه از طریق رسانه های تصویری. هیچ کسی کس دیگر را برای برای زبان، لهجه، قیافه، مذهب، نژاد و یا ملیت مسخره نمی کند و مخصوصا بچه ها اصلا این چیزها را یاد نمی گیرند. البته استثنا هم وجود دارد و آن هم برای مهاجرینی است که نمی خواهند بخش خوب فرهنگ آمریکایی را یاد بگیرند.
دخالت در زندگی فرزندان
درباره دخالت در زندگی فرزندان در اینجا این چند حالت را بررسی می کنیم:
1- در حالتی که پدر و مادر توانایی مالی بالایی دارند و علاقه مند به کمک به فرزندانشان هستند. در این صورت پدر و مادر هزینه تحصیل و زندگی فرزند را می پردازد تا فرزند در مسیری که آنها دوست دارند و گمان می کنند به نفع فرزند آنهاست قرار گیرد. در صورتی که راهی نادرست انتخاب کند آنها نیز دخالت خود را کاهش می دهند.
2- در حالتی که پدر و مادر ثروتمند هستند ولی نمی خواهند که برای فرزندان مایه بگذارند یا اینکه تصور می کنند با استقلال دادن به فرزند آینده بهتری برای همه رقم خواهد خورد.
هنوز این دو گروه درباره در خطر بودن فرزندانشان نگرانی کمی دارند چون افراد در آمریکا علاوه بر اینکه به شدت توسط قانون حمایت می شوند، جامعه کاملا تعریف شده برای جوانان هم تا حدود بسیار بالایی امن است.
3- پدر و مادری که دارای توانایی مالی زیادی هستند اما به دلیل اینکه به دارایی اشان بیشتر از فرزندان علاقه مندند ولی ضمن برخورداری از فرهنگ جهان سومی در زندگی فرزندانشان به شدت دخالت می کنند. ما این گروهها را بیشتر در بین ایرانیان مهاجر ثروتمند می بینیم. بعضی از مهاجران ثروتمند دیگر هم برای صرفه جویی مالی فرزندانشان را مستقل می کنند تا از کمکهای احتماعی و دولتی بهره مند شوند که ایرانیان ثروتمند زیادی هم هستند که این کار را می کنند.
4- افرادی که توانایی مالی کمی دارند و در سرنوشت فرزندان بالغ خود زیاد دخالت نمی کنند.
5- افرادی که علاوه بر عدم توانایی حمایت مالی فرزندان همچنان اصرار بر دخالت در زندگی فرزندان دارند.
برای هر دو مورد سه و پنج در کشورهای سوسیالیستی مانند بیشتر کشورهای اروپای غربی، کانادا و به ویژه همه کشورهای اسکاندیناوی، در صورت مشاهده دخالت پدر و مادر در زندگی فرزندان حتی تا حدودی که باعث کمی عصبی شدن فرزند شود و حتی در صورت عدم اعتراض فرزند؛ دولت دخالت کرده و به مداخله کنندگان هشدار می دهد و در موارد شدیدتر انها را به دادگاه احضار و محاکمه می کند. اما در کشوری مثل آمریکا با اینکه در زمینه کمکهای مالی به اقشار آسیب پذیر، سوسیالیستی عمل می کند، اما تا زمان خطر واقعی یا تا زمان خواست فرزند ، سیستم دولتی در زندگی افراد دخالت نمیکند.
حالا برای من این پرسش پیش آمده که در صورتی که پدر و مادری نمی خواهند و یا نمی توانند فرزندنشان را ساپورت مالی کنند چطور می توانند در زندگی آنها دخالت کنند؟
تناسب حداقل درآمد با حداقل هزینه
در آمریکا اگر کسی توانایی کار نداشته باشد و یا نخواهد کار کند و همچنین هیچ پس اندازی نداشته باشد کسی برای او خانه چند میلیون دلاری نمی خرد و اتومبیل بنز کوپه به او هدیه نمی دهد اما حداقل امکانات زندگی برای او مهیاست مثل خوراک و محل خواب؛ در این میان هم هستند کسانی که تحمل زندگی در چنان مکانهایی را ندارند و در خیابان خوابیدن را ترجیح می دهند.
اما کسانی کار می کنند و حداقل دستمزد را می گیرند و نیز می توانند برای خودشان حداقل مکان و امکانات زندگی را مهیا کنند. کسی نمی تواند انتظار داشته باشد که با هفته ای چهل ساعت کار بتواند با اتومبیلش ماهی دو بار به ایالت های دیگر و سالی دو بار به کشورهای دیگر سفر کند. کسی که برای حداقل دستمزد کار می کند نیز معقول نیست که تا رسیدن به محل کار سی مایل رانندگی کند و احتمالا در فروشگاهی در اطراف محله زندگی کار می کند که ممکن است با ماهی بیست دلار هم بنزینش را برساند.
متوسط درآمد سرانه در آمریکا ماهی چهار هزار دلار است و از طرف دیگر متوسط رانندگی در سال در آمریکا ده هزار مایل یا به عبارتی حدود 150 دلار در ماه است و این یعنی کمتر از چهاردرصد درآمد. و سایر هزینه ها هم طوری است که یک فرد متوسط بتواند با یک زندگی معقول، در زمان بازنشستگی پس اندازی که سود آن کفاف یک زندگی راحت را بدهد داشته باشد. حالا اگر کسی که بخواهد همه درآمد خود را در ماه صرف آسایش و تفریح خود بکند طبیعیست که در سن بازنشستگی یا مجبور است کار کند یا در شلتر (جان پناه های رایگان برای افراد نیازمند) زندگی کند.
ارسالها: 1,426
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2009
رتبه:
75
تشکر: 0
2 تشکر در 0 ارسال
2012-04-27 ساعت 04:02
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-04-27 ساعت 04:05 توسط soheilbadami.)
فکر کنم اصولا قضیه مهاجرت رو در بستر مقوله "پشیمانی" بررسی کردن خطای فاحشی باشد.
به احتمال زیاد شخص بعد از گذشت 4 سال اول مهاجرت باید بتونه به این تشخیص برسه که برای ادامه زندگی با توجه به همه شرایط به قول اینها "کوالفای" هست یا نه ؟ تصمیم در این مرحله دوم از مهاجرت به نظرم حیاتی تر و مهمتر از تصمیم به مهاجرت در مرحله اول است. این در نظر گیری تمام شرایط هم واقعا یه دید و تجربیات شخصی فرد فرد ادمها بستگی داره و تصمیمی فردی و لمسی هست. مثلا مواردی رو که دوست عزیز کاوشگر بنا به مشاهدات و تجربیات ارزشمند خودش بدست اورده در بعضی موضوعات با مشاهدات و تجربیات من ویا از دیدگاه شخصی من قابل درک و منطبق نیستند و این دلیل بر این نیست که حتما یکی از ما اشتباه میکند.
پس بنابراین شما پس از طی این دوره مرحله دوم مهاجرت که البته زندگی دائمی در مقصد هست یا ادامه میدی یا حداقلش این هست که با پاسپورت و کوله باری از تجربه ای بینظیر برمیگردی و اگر میلیونها هم هزینه کرده باشی به نظرم ارزشش رو داشته است.
اگر مهاجرت فقط 1 خوبی هم داشته باشد این هست که چشم شما و دیدتان را چنان باز خواهد کرد (اگر خود بخواهیم ) که متوجه میشویم همیشه افتادن از یکی از دو سوی بام تنها گزینه مان در طول مراحل زندگی نیست.
"به کلمه پشیمانی فکر نکنیم !"
با ارزوی موفقیت.
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
ارسالها: 92
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Jun 2011
رتبه:
2
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام
با دیدن این سوال از اونجا که یک مهاجر به حساب میام و به مهاجرسرا بخاطر کمکهای زیادی که به ما کرده مدیونم بر خودم لازم دونستم که در بحث شرکت کنم و پاسخ رو بدم.
اما از اونجا که بعضی از دوستان با نظریاتی که با تفکرشون متفاوته رابطهی خوبی ندران و فک میکنن ما اصلا مهاجر نیستیم و از ایران داریم موج منفی میفرستیم از پاسخ پشیمون شدم.
وصف عیش نصف العیش.
شماره کیس:2011as10000 نامه قبولی :may18th,2010 کارنت شدن کیس:November دریافت نامه دوم : nov1t,2010 مصاحبه : dec19th,2010 دریافت کلیرنس:jan4th 2011 سفر اول:july7th 2011 سفر مجدد به آمریکا:jan29th 2012
انجمن معماران مهاجرسرا