ارسالها: 52
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2010
رتبه:
1
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
یک نکته ای دیگه ای که من اینجا دیدم اینه که چقدر روابط خانوادگی شون شباهت داره به ایران..روابط پدر مادر ها با بچه ها یا نوه ها و پدر بزرگ مادر بزرگ ها خیلی شبیه همون چیزایی که تو ایران می بینیم...همون طوری بهم کمک می کنن، دخالت بیجا می کنن، همدیگه رو دوست دارن و سعی می کنن رفت و آمد ها رو حفظ کنن، از دست همدیگه ناراحت می شن، پشت سر هم حرف می زنن...
من که تو برخوردی که با آدم های مختلف داشتم ، تفاوت زیادی حس نکردم. اکثرشون هم براشون مهمه که درباره من و کشوری که ازش اومدم بدونن، درباره شرایط کنونی ایران و اینکه مردم چه احساسی دارن نسبت به همچین حکومتی و دلسوزی می کنن. دوست دارن درباره زبان مادری من یا تقویم ایرانی یا غذاهاش بدونن...و سوالی که تقریبن همشون صادقانه ازم پرسیدن اینه که " آیا از اینجا-آمریکا- خوشت میاد؟" بعد من پیش خودم فکر می کنم که آیا دارن شوخی می کنن؟ مگه می شه از اینجا بدم میاد...بعد یاد خودمون تو ایران میافتم که از خارجی ها می پرسیم نظرشون درباره ایران چیه و اینکه آیا خوششون اومده یا نه....دنیای کوچیکیه و بیشتر از اینکه ما آدم ها با هم فرق داشته باشیم، بهم شبیهیم
ارسالها: 7
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2011
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
از کسانی که ایرانی هستن و چند سالی میشه که امریکا زندگی می کنن خواهش می کنم در ارتباط با ازدواج با خانومی که از ایران به امریکا میره تجربیاتشون رو بفرمایند من با چنین مسئله ای روبرو شدم که الان خیلی گنگ هستم نمی دونم تا چه حد میشه موفق بود کسی رو که تا حالا ندیدم یکدفعه برم همسرش بشم ! لطفا اگر از اطرافیانتون کسی این تجربه رو داشته اینجا مطرح کنید .
ارسالها: 2,339
موضوعها: 17
تاریخ عضویت: Apr 2010
رتبه:
102
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
@yas banoo
از قضا من به این قضیه ایمان آوردم که در هرجای دنیا جای توریسیتی باشین مردم زیاد در مورد همدیگه کنجکاوی نمیکنن. یعنی چشم و دلشون از دیدن آدمهای رنگارنگ پر شده!! همین کشور خود ما که به مهماندوستی و گاها بیگانه پرستی معروف شده! مثلا اگه بیایین اصفهان رو با یک شهر دور افتاده مقایسه کنین میبینین که دیگه اصفهانی ها به اینکه کسی توریست و خارجیه زیاد اهمیت نمیدن چون براشون عادی شده.
ارسالها: 1,426
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2009
رتبه:
75
تشکر: 0
2 تشکر در 0 ارسال
2011-07-25 ساعت 12:13
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-07-25 ساعت 12:14 توسط soheilbadami.)
در تایید سخن دوستان
واقعا هستن ادمها و خانواده های امریکایی که خیلی چیزها هم براشون مهم هست و به افراد اهمیت میدن ولی شاید 30 درصد افراد باشن و حتی برخی نگرشهای شرقی هم داشته باشن که البته به میزان مذهبی بودن اونها هم بستگی داره.
از طرف دیگر شما در کشورهای شرقی حتی خود ایران که جامعه ای تقریبا بسته داره بر میخورید به بسیار خانواده هایی که از 50 تا امریکایی غربی ترن در همه موارد و همون قضیه "وات اور " رو بدترش رو دارن منتهاش خب اونها هم اونجا فعلا در اقلیت هستن.اینه که واقعا حکم کلی نمیشه داد.
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
ارسالها: 2,339
موضوعها: 17
تاریخ عضویت: Apr 2010
رتبه:
102
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
2011-07-25 ساعت 18:11
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-07-25 ساعت 18:56 توسط yami.)
@Hero
تاکید میکنم که منظورم این نیست که شما اینگونه هستین ولی فرمایش شما در مورد اینکه اگه همچین ازدواجی هم بکنین فقط به خاطر مهاجرته و بس, من رو یاد ایرانی ها مخصوصا مردهای ایرانی میندازه که معلوم نیست دقیقا آمریکا و غرب رو برای چی دوست دارن!! خودشون رو میکشن به هر قیمتی حتی ازدواج مصلحتی بیان آمریکا ولی در عین حال دلشون میخواد کل وابستگیهای فرهنگی و مذهبی و اجتماعی ایرانیشون رو هم بردارن بیارن اینجا. حالشون از هرچی غیر ایرانی و غیر مسلمان هست به هم میخوره و هر زن و دختر آمریکایی که بر خلاف نظرشون رفتار کنه و لباس بپوشه *** هست و هر مرد آمریکایی که احترام و آزادی بیشتری به خانومش قائل باشه, بی غیرت و بی ناموسه. تو بعضی از این سایتهای مهاجرتی از خوندن پستهایی که موندن آمریکا بیان آیا همسرشون میتونه بازم چادر بپوشه یا باید به مانتو روسری قناعت کنه, حالت بدی بهم دست میده. کل مشکلاتشون همینه. انگار یک مملکت اینجا منتظرن که ایشون دست عیال و بگیرن بیان اینجا تا اینا نگاهشون کنن. دیدن عدم احترام به کشور و مردم کشور مورد مهاجرت یک بار هم برام در مالزی پیش اومد. ایرانیهایی که برای گرفتن اقامت و ویزای اونجا چه موقت و تحصیلی و چه دایم سر و دست میشکستن ولی پای صحبتشون که مینشستی همه مالای ها رو کاکاسیاه و چینی ها مالزی رو خرچنگ قورباغه خور و هندی هاشونو دزد و بی فرهنگ خطاب میکردن. اصلا بحث ازدواج با اونا رو هم که پیش نکش که از نظر ایرانی ها قابل این حرفا نبودن! ارزش اونا فقط در همین حد بود که مملکتی ساخته بودن که ما برین اونجا حال کنیم و جدیدا هم تجارت مواد مخدر راه بندازیم و زندانهاشونو با جوانهای ایرانی پر کنیم.
اگه کسی اینجا نمیگه من به خاطر مهاجرت ازدواج کردم دلیلش اینه که اولا اونی که بخاطر مهاجرت ازدواج میکنه, کار شایسته ای نمیکنه که با افتخار بگه و میدونه که از صداقت همسرش در ازدواج با اون به نوعی سو استفاده کرده. این اتفاق بیشتر در مورد ازدواج دخترای ایرانی با پسرهای ایرانی مقیم خارج رخ میده. ثانیا در مورد ازدواج بین ایرانی و آمریکایی, این قضیه آنچنان کم احتمال هست که معمولا اگه دارای صرف هدف مهاجرت باشه همون اوایل کار, معمولا مشکلات بوجود میاد و قبل از اینکه فرد مهاجرت کنه, همه چی به هم میخوره.
برای ازدواج با خارجی باید هر دو طرف با تمام وجود به فرهنگ و زبان و کشور و دین و آداب رسوم همدیگه احترام بذارن و علاقمند باشن وگرنه این دوستی ها چندان دوام پیدا نمیکنه.
در آخر هم امیدوارم افرادی که همه چی ایرانی و اسلامی شو دوست دارن بجز خود زندگی تو ایران, در حق ما و امثال ما لطف کنن و همون کشور خودمون تشریف داشته باشن و بذارن ما هم در غربت حالمون رو بکنیم. بخدا اینجا خبری نیست.
ارسالها: 52
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2010
رتبه:
1
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
[/quote]
من موندم هیچ کس به عنوان مهاجرت ازدواج نکرده.خواهشن کمی صادق باشید. 90 درصدتون به خاطر مهاجرت ازدواج کردید و با بیان این مورد در اینجا
مطمینن اتفاق خاصی نمیافته
من خودم شخصا اگر همچین ازدواجی کنم فقط به خاطر مهاجرته و بس
[/quote]
نکته اول از نظر من اینه که هیچ ضرورتی نداره ما آدم ها رو فقط از دریچه ی نگاه خودمون ببینیم. شاید شما فقط برای مهاجرت و بس به چنین ازدواجی تن بدید، ولی من نه. دلیلی هم برای اثباتش به شما در اینجا ندارم.
پیش قضاوت کردن البته جزو خصایص همه ما انسان ها هست که میشه کنترلش کرد اگر دیدمون رو کمی باز کنیم.
نکته دیگه اینه که من صادق بودم و هستم پس نیازی نیست که خواهش کنید تا صادق باشم.
ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
2011-07-25 ساعت 22:05
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-07-25 ساعت 22:18 توسط rs232.)
من وقتی که دانش آموز دبیرستان بودم برای طرح کاد به یک کارگاهی می رفتم که جکهای هیدرولیک و لیفتراک تعمیر می کردند. روزهای اول که وارد کارگاه می شدیم تمام ذهن و حواس ما این بود که خودمان و لباسمان روغنی نشود و برای همین نمی توانستیم کار را درست انجام دهیم. روز سوم وقتی که وارد کارگاه شدیم استادکارمان گفت دست هایتان را تا آرنج داخل ظرف روغن کنید و بعد از اینکه ما با تعجب این کار را انجام دادیم گفت حالا کف دستتان را بمالید به صورتتان و ما هم از روی ناچاری این کار را کردیم. سپس گفت حالا با خیال راحت به کارتان بپردازید!
این تاپیک هم برای این ایجاد نشده است که ما از خودمان تعریف کنیم و یا مواظب باشیم کسی خیال نکند که مبادا ما از روی قصد و غرضی ازدواج کرده ایم و یا مشکلی در زندگی خود داریم. همه ما انسان هستیم و در کنار خوبی ها و صفات نیکی که داریم شرارت ها و رذالت ها و پستی های خاص خودمان را هم داریم و همه ما در زندگی مشکلاتی داریم که با آن دست و پنجه نرم می کنیم.
ما می خواهیم چیزهای واقعی را بررسی کنیم و برای این کار اول نیاز داریم که تعارفات و نقاب های روزمره خودمان را کنار بگذاریم. به عنوان مثال من باید اعتراف کنم که امریکایی بودن همسر من بالاترین اولویت را در تصمیم من به ازدواج با او داشت زیرا که اگر او تبعه ایران, پاکستان و یا افغانستان بود با او ازدواج نمی کردم. شاید یک مقداری از عدم موفقیت ازدواجهای مهاجرتی همین مسئله باشد ولی هدف من از ایجاد این تاپیک بحث های مشاوره خانوادگی نیست بلکه می خواهیم ببینیم که اگر به هر دلیلی این ازدواج مهاجرتی کار نکرد چه بلایی بر سر فرد تازه مهاجر می آید.
مثلا یکی از مشکلهای بزرگی که مخصوصا عروس های مهاجر را تهدید می کند این است که آنها در کوچک ترین ناملایمتی از سوی داماد ناگهان خودشان را کاملا تنها و بی پشتوانه و جدا از خانواده در یک کشور غریب حس می کنند و حتی ممکن است که دچار افسرگی شوند. مشکلات مهاجرت به تنهایی خسته کننده و شکننده است و وقتی که با مشکلات و ناملایمات زندگی شخصی همراه شود فیل را هم از پای در می آورد.
معمولا عروس ها و دامادهای مهاجر بیشترین تلاش خود را می کنند تا همه چیز روبراه شود ولی چون همیشه باید در روابط اجتماعی و خانوادگی خود آلرت باشند (یعنی خودآگاه عمل کنند) مجبور هستند که به مغز خود تخته گاز فشار بیاورند و ممکن است که به قول معروف پس از گذشت یک مدت ناگهان یاتاقان بسوزانند! (نشانه ها و علائم اولیه یاتاقان سوزی: سفره روی زمین, نان سنگک داغ, آبگوشت, ناز و نوازش مادر, ...!)
بعضی از دامادان و عروسان پس از یاتاقان سوزی در کل از خیر امریکا می گذرند و به ایران بر می گردند ولی بیشتر آنها به خاطر اینکه آمدن به امریکا نقش مهمی در تصمیم آنها داشته است و بهای سنگینی را چه از نظر مالی و چه از نظر روانی برای آن پرداخت کرده اند, می خواهند که حتی اگر از همسرشان جدا شدند در امریکا بمانند. بعضی ها که یک مقداری مهارت های بیشتری دارند شروع می کنند به شبیه سازی کردن تا زمانی که مثلا گرین کارت موقت خودشان را بگیرند ولی در بیشتر موارد آنها نمی توانند چنین کاری را انجام دهند و به مشکلات بیشتری برخورد می کنند.
یکی از علت هایی که خود من دیگر نمی خواستم برگردم به خاطر حرف و حدیث هایی بود که در زمان بودنم در ایران از جانب اطرافیان زده می شد و تحمل آن واقعا دشوار بود. حالا فکرش را بکنید که یک دختر دسته گل که به امریکا آمده است و با شوهرش به هر دلیلی ناسازگار است نه تنها باید با مشکلات فعلی خود مدارا کند بلکه باید به این فکر کند که اگر نتواند دوام بیاورد و به ایران برگردد موج سرکوفت ها و کنایه ها است که به سمت او سرازیر خواهد شد.
خلاصه این که بیایید در اینجا بیشتر در مورد مشکلاتمان صحبت کنیم.
با آرزوی موفقیت برای شما
ارسالها: 1
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2011
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
اگه تفاوت سنی زیاد باشه اما اثبات کنیم با ها سفر میریم و هرروز در تماسیم با email و oovoo و تلفن و اگه موقعیت مالی نامزد در آمریکا عالی باشه و هر 2 قبلا ازدواج ناموفق داشته باشیم بازم ممکنه گیربدن؟