ارسالها: 79
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2012
رتبه:
1
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2013-03-21 ساعت 03:23
(آخرین تغییر در ارسال: 2013-03-21 ساعت 03:39 توسط ariannbr.)
سلام امیدوارم همگی خوب و سلامت باشید
تو این ٦ - ٥ ماهی که از ایران امدم بیرون با همه ی عشقی که برای امدن داشتم و با همه ی احساسه بدی که تو ایران زندگی کردن بهم میداد حالا بعد این مدته کوتاه به قدری دلم برای شهرم و خونه زندگیه خودم تنگ شده که هر لحظه دلم میخواد جمع کنم کاسه کوزمو برگردم برم خونه .
همه میگن که ٢-١ ساله اول خیلی سخته ولی واقعن نمیدونم دووم بیارم تا اون موقع یا نه .
مخصوصن الان که شب عیده و این احساسه غربت خیلی بیشتر حس میشه .
در حاله حاضر فقط یه چیزه که باعث شده به برگشتن فکر نکنم اونم زندگیه پسرمه .
هنوز شوق و ذوق و استرس روزای آخر سپتامبرو برای گرفتنه ویزا یادم نرفته .
یه سایت هست به اسم futureme.org که میشه برای خودتون ایمیل بنویسید و یک ساله بعد ایمیل رو دریافت کنید.
امیدوارم ایمیل که روز گرفتن ویزا برای خودم فرستادم وقتی بعد از یک سال بهم برمیگرده و میخونمش باعث شرمندگی و خجالت نباشه برام .
به هر حال ببخشید اگه شبه عیدی حرفای خیلی شادی نزدم ، از زور بی کسی و بی دوست و رفیقیه .
با اینکه اینجا فامیل زیاد دارم ولی متاسفانه ما ایرانی ها خیلی از همدیگه خوشمون نمیاد.
امیدوارم از بچه های ٢٠١٢ که امدن اینجا همه زندگی خوبی داشته باشن و مثل من نباشن.
برای همگی سالی پر از خوشبختی و موفقیت آرزو میکنم
امیدوارم مخصوصن تو این روزای عید کسی چه اینجا چه اونجا تنها نباشه و در کنار کسایی که دوسشون دارین بهتون خوش بگذره
ارسالها: 530
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2011
رتبه:
23
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام بر همه دوستان 2012 هي
سلام بر همه مهاجران و نيمه مهاجران
سال نوي همگي تون مبارك باشه
واسه اونايي كه رفتن يه زندگي جديد رو شروع كردن سلامتي ؛ صبر و موفقيت آرزو مي كنم و ايشالا كه شادي ها جاي دلتنگي هاي غربت رو براشون بگيره
واسه اونايي هم كه مثل خودم هنوز نه رفتن و نه موندن و به عبارتي نيمه مهاجرند هم آرزوي سلامتي ؛ نشانه هايي از اميد ؛ توانايي دل كندن از اينجا با همه داشته ها و نداشته شون ، شادي و موفقيت رو آرزو مي كنم ...
مي دونم كه در اين راه همگي چه روزهاي سخت و طاقت فرسايي رو گذرونديم از شوق و اشتياق قبولي تا ترديد و دودلي براي رفتن يا موندن ؛ از جمع آوري مدارك تا روز مصاحبه ؛ از استرس روز مصاحبه تا اميد و انتظار كلير شدن ؛ از كلير شدن تا شوق ديدار ويزا ؛ از رفتن و مواجه شدن با سختي هاي اين مسير پر پيچ و خم ... مطمئنم و يقين دارم هموني كه توي تمام اين روزها همراه و پشتيبان ما بوده دست ياري و كمكشو از رو شونه هاي ما بر نمي داره و در اين سال جديد هم ورق هايي رو برامون رو مي كنه كه فكرشم نمي كرديم پس همچنان گام بر مي داريم با" الهي به اميد تو "
به اميد اون روزي كه همگي از موفقيتهاتون بنويسيد
آينده روشني رو براي همگي آرزومندم
پيروز و سربلند باشيد
gulu
شماره کیس :2012AS0005XXXX - كارنت شدن كيس: June 2012 -تاريخ مصاحبه : هفته آخر June- كنسولگري :Ankara -
نتيجه مصاحبه : كليرنس+ فرم 9 سوالي - تاريخ كليرنس : يه روزي تو نيمه اول سپتامبر ( 7th)
ارسالها: 413
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Dec 2011
رتبه:
21
تشکر: 1
0 تشکر در 0 ارسال
هفته بسیار شلوغی بود و تلفن پشت تلفن (کلی کمکم کرد که بتونم مسلطتر حرف بزنم پشت تلفن و نترسم!)
بعد از امیدواریها و ناامیدیهای زیاد و چند تا مصاحبه ناموفق بخاطر مشکل زبان، و پولی که فقط باهاش میتونم اجاره ماه بعد رو بدم که خب، این خودش استرس میده به آدم.
از سه مصاحبه این هفته که داشتم راضی هستم (واقعا واسم مهم نیس اونا راضین یا نه!) و دیروز عصر که یک ساعتی تو اتوبوس بودم (و چند ایستگاه اول رو فقط من مشتری اتوبوس بودم) تا برگردم تو خونه، اونم بعد از 3.5 ساعت مصاحبه فنی تو فاکسنیوز (که واقعا باهاشون حال کردم و با یکیشون که مسنتر بود کلی خندیدیم، البته من فارسی میخندیدم و اون انگلیسی!) احساس تعلق به این خاک و این مردم داشتم، حس میکردم دارم تو این جریان میرم جلو و میتونم گلیم خودمو از آب بکشم بیرون.
نکات زیادی یاد گرفتم که البته اینجا نمیگنجه و باید بتونم دستهبندیش کنم واسه خودم.
من آدمی نیستم که امید واهی بدم و با چهچه و بهبه و دعا و این چیزا بخوام دلگرمی بدم به کسی، اما این نظر رو گذاشتم تا بگم. مهاجرت سخته ولی نباید ناامید شد. قبل از مهاجرت باید تصمیم گرفت، نه با شادی کودکانه و هورا کشیدن، بلکه با فکرت و قلبت و وقتی اومدی دیگه نباید ناامید بشی.
واسه من هیچی هنوز معلوم نیست و به کسایی که یه جورایی ممکنه ناامید شده باشن (ناامیدی ضعف زیادی میاره واسه آدم) خواستم بگم که: آقا جون، وضعت از من بدتره؟ (فقط یه ماه اجاره میتونم بدم فقط) من هنوز نه به داره و نه به بار، اما تو همین یه هفته واسه خودم اونقد حس خوب و قوی ساختم که بدون نگرانی از گرفتن یا نگرفتن کار دارم باهاشون حرف میزنم (همون اولشم میگم که آرومتر صحبت کنن، چون انگلیسی زبان دوم منه!، که البته همه توصیه میکنن که این حرف رو نزنین هیچوقت) و واقعا از همین الان دارم فکر میکنم کدوم یکی از این سه تا موقعیت واسه من بهتره که همون رو انتخاب! (ته بچه پررو) کنم.
اونی که ناامیدی، قسم خوردن خوب نیس، والا قسمت میدادم که دعا کردن (فقط اتکا به دعا) رو بذاری کنار و جاش هر چی توان داری رو به کار بگیری تا بتونی کار مورد علاقتو (نه هر کاری) بگیری و بری جلو.
اما پلن بی! اگه نشه، میرم کارگری میکنم تا بتونم چند ماه دیگه هم دووم بیارم تا کار اصلیمو پیدا کنم، اما هیچوقت فکر برگشتن به ایران رو نمیکنم.
ارسالها: 416
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2012
رتبه:
34
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2013-03-23 ساعت 23:38)j1970 نوشته: هفته بسیار شلوغی بود و تلفن پشت تلفن (کلی کمکم کرد که بتونم مسلطتر حرف بزنم پشت تلفن و نترسم!)
بعد از امیدواریها و ناامیدیهای زیاد و چند تا مصاحبه ناموفق بخاطر مشکل زبان، و پولی که فقط باهاش میتونم اجاره ماه بعد رو بدم که خب، این خودش استرس میده به آدم.
از سه مصاحبه این هفته که داشتم راضی هستم (واقعا واسم مهم نیس اونا راضین یا نه!) و دیروز عصر که یک ساعتی تو اتوبوس بودم (و چند ایستگاه اول رو فقط من مشتری اتوبوس بودم) تا برگردم تو خونه، اونم بعد از 3.5 ساعت مصاحبه فنی تو فاکسنیوز (که واقعا باهاشون حال کردم و با یکیشون که مسنتر بود کلی خندیدیم، البته من فارسی میخندیدم و اون انگلیسی!) احساس تعلق به این خاک و این مردم داشتم، حس میکردم دارم تو این جریان میرم جلو و میتونم گلیم خودمو از آب بکشم بیرون.
نکات زیادی یاد گرفتم که البته اینجا نمیگنجه و باید بتونم دستهبندیش کنم واسه خودم.
من آدمی نیستم که امید واهی بدم و با چهچه و بهبه و دعا و این چیزا بخوام دلگرمی بدم به کسی، اما این نظر رو گذاشتم تا بگم. مهاجرت سخته ولی نباید ناامید شد. قبل از مهاجرت باید تصمیم گرفت، نه با شادی کودکانه و هورا کشیدن، بلکه با فکرت و قلبت و وقتی اومدی دیگه نباید ناامید بشی.
واسه من هیچی هنوز معلوم نیست و به کسایی که یه جورایی ممکنه ناامید شده باشن (ناامیدی ضعف زیادی میاره واسه آدم) خواستم بگم که: آقا جون، وضعت از من بدتره؟ (فقط یه ماه اجاره میتونم بدم فقط) من هنوز نه به داره و نه به بار، اما تو همین یه هفته واسه خودم اونقد حس خوب و قوی ساختم که بدون نگرانی از گرفتن یا نگرفتن کار دارم باهاشون حرف میزنم (همون اولشم میگم که آرومتر صحبت کنن، چون انگلیسی زبان دوم منه!، که البته همه توصیه میکنن که این حرف رو نزنین هیچوقت) و واقعا از همین الان دارم فکر میکنم کدوم یکی از این سه تا موقعیت واسه من بهتره که همون رو انتخاب! (ته بچه پررو) کنم.
اونی که ناامیدی، قسم خوردن خوب نیس، والا قسمت میدادم که دعا کردن (فقط اتکا به دعا) رو بذاری کنار و جاش هر چی توان داری رو به کار بگیری تا بتونی کار مورد علاقتو (نه هر کاری) بگیری و بری جلو.
اما پلن بی! اگه نشه، میرم کارگری میکنم تا بتونم چند ماه دیگه هم دووم بیارم تا کار اصلیمو پیدا کنم، اما هیچوقت فکر برگشتن به ایران رو نمیکنم.
آقا واقعا با نوشته هات خیلی موافقم و امیدوارم هرچه سریعتر کارات اکی شن بازم بیا خبر بده لطفا!
راهی که خدا برای تو در نظر گرفته است را باید بپیمایی !! حق انتخابی نیست!