ارسالها: 220
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
29
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
منم احساس خوبي ندارم از اينكه بايد يه مقدار سريعتر حركت كنم. متاسفانه كارم سنگينه و خيلي نميرسم به چيز ديگهاي فكر كنم. براي خوندن ارشد توي امريكا بايد تافل و Gmat داشته باشم. آيلتس دارم ولي دانشگاههاي اونجا عمدتا تافل ميخوان و دوستم ميگه توي ايران امتحان بده و مدركو بگير بيا چون اينجا سخت تر ميتوني اينكار رو بكني. Gmat هم كه متاسفانه ايران نميگيرن و بايد برم دوبي ، ارمنستان و يا آنكارا.
خلاصه قصد دارم يه تافل آزمايش بدم و بعدش يه تافل اصلي تا حداقل تافل رو دستم داشته باشم نهايتا Gmat رو اونجا امتحان بدم.
ببخشيد، بيشتر يه درد دل بود و اينكه اگر قصد ادامه تحصيل در اونجا رو داريد بد نيست به گرفتن تافل در ايران فكر كنيد.
اگر كسي براي تافل آزمايشي ibt جايي رو سراغ داره (غير از اون موسسه معروفه پايين وليعصر) لطفا بهم پيام خصوصي بده.
ممنون
2013ASxxx فقط خودم / آنکارا
مصاحبه: NOV 2012 فرم 9 سوالی
کلیرنس: ژانویه 2013 / 80 روز آزگار!
ورود: آپریل 2013 واشینگتن
سوشال 17 و گرین کارت 20 روز پس از رسیدن
کار: آگوست 2013 نفت و گاز
Project Planner/Scheduler Engineer
هیوستون تگزاس
ارسالها: 187
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Feb 2011
رتبه:
16
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-07-01 ساعت 15:34
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-07-01 ساعت 15:39 توسط ehsan99.)
به نظر من هم اصلا فکر بردن وسايل برقی يا اصلا هر چيز ديگه اي رو نکنيد...هرچی سبک تر بيايد راحت تريد چون نه هزينه فريت ميديد ،نه اين مشکلات جانبی مثل تفاوت پريز ها،ولتاژ و غيره رو داريد..مشکلاتی که نهايتا باعث سوختن جنستون و يا هزينه های بالا برای مبدل ها و غيره ميشه
در ضمن اجناس برقی ،کلا هر جنسی در آمريکا بخاطر فضای رقابتی فوق العاده آرزون تر از ايران خواهد بود و مهمتر اينکه شما روی اون جنس گارانتی ميگيريد..گارانتی ها هم مثل ايران نيست..من خودم شده جنسی رو که دو سال گارانتی داشته رو يک هفته قبل از اينکه گارانتيش تموم بشه شاپ بردم و با يه بهانه الکی يا عوضش کردم و يا طرف اگه مدلش رو نداشته مجانی مدل جديد ترش بهم داده
جدا از همه اين حرفا شما اينور با معجزه اي مثل ebay و حراجيهاش و سايت های اين چنينی آشنا ميشين که هر جنسی رو با قميت بسيار بسيار ارزون ميتونيد ازش بخرين
در ضمن خيلی وقت ها در حراجی شاپ ها ميتونيد جنس رو مفت بخريد و البته از يک شنبه بازارها, car boot sale و بازار های محلی هم نبايد گذشت
کلا جنس اوردن از ايران فقط دردسر خاليه..اينو مطمئن باشيد که چيزی ايران نيست که آمريکا پيدا نشه و هر چی که ببريد جز دردسر چيزی براتون نداره و نهايتا مجبوريد بزارينش دمه در
ارسالها: 15
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
2
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-07-01 ساعت 17:16
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-07-02 ساعت 09:19 توسط MURIS.)
ماجرای من ولاتری
قسمت اول
شنیده بودم یه چی هست به اسم لاتری که یه سایته میشه توش ثبت نام کنیو بری کشور آرزوها...همیشه از شنیدن این چیزا خندم میگرفتو پیش خودم میگفتم اه ه ه پسرملت چه زود باورن چه دل خوشی دارن مگه میشه آدم با یه ثبت نام کردن تو یه سایتی که معلوم نیست چیه و از کجا اومده زندگیش تغییر کنه...اینقدر پیش خودم اینارو تکرار میکردمو و باور داشتم که حتی فکر اینکه بخوام تحقیق کنم.. بگردم.. دنبالش باشم , نبودم .حتی شک هم نکردم که شاید همچین چیزی وجود داشه باشه...
تا همین چند ماه پیش: یکی از دوستام علی که 17 ساله با هم دوستیم و مثل داداشمه گفت موریس بیا شانستو امتحان کن...گفتم:علی بیخیال دادا چه دل خجسته ای داری گفت: خر... حداقل برو یه نگاه به سایت لاتری بندا بلکه شاید قانع شدی; که این ماجرا الکی نی....از اون اصرار و از من انکار...بلاخره موفق شد که راضیم کنه
رفتم یه چرخی تو سایت زدم دیدم عظمتی داشت بد مذهب... علی گفت: همین الان بپر برو عکس بگیر فایلشو بریز تو فلش بیار گفتم :علی جان ,ببند....گفت یا میری یا به زور میبرمت
کفتم: گراز ; به فرض هم این سایت درست باشه; تو الان 3 سال داری ثبت نام میکنیو هنو قبول نشدی چطور ممکنه من با یه بار بیارم گفت: میری یا با لقد بلندت کنم
گفتم:علی حوصله ندارم همین جا وای میستم کنار دیوار با گوشی عکس بگیر ادیت میکنیم بش بدیم بره.... دیدم اومد که بیاد زیر 2 خمو بگیره گفتم هووووووو خوب رفتم دیگه... اون موقع خونه خودمون نبودم علی گفت:لباسم واست بزرگه کراواتم ندارم بریم از خشک شویی محل بگیریم.....گفتم کجا؟؟؟گفت: واسه قبلنا این کار رو کردم ; آشناست...گفتم کراوات میخواد:گفت په نه په پاپیون میخواد....خلاصه داغونو چپر چلاق ساعت 8 شب از خونه زدم بیرون که برم به عکاسیو از این عکس در کمتر از 3 دقیقه ها هست..از اونا بگیرم..
عکس گرفتمو فایلشو ریختیم توی فلشو اومدم خونه گفتم علی خودت زحمتشو بکش مشخصاتمو وارد کن گفت:لامذهب تو واسه خودتم کار نمیکنی !!؟؟حداقل بیا سایزعکستو درست کن...عکسو ادیت کردمو مشخصات رو وارد کردو تموم...
چند وقت گذشتو این قضیه لاتری واسم جدی شده بودو کرم اونور افتاده بود تو جونمو امیدوار بودم که برم ...ولی پیش خودم میگفتم پسر شر نگو آخه تو رو چه به اونور تو خواب ببینی که قبول بشی بری اونور.... من بیخیال و راحت از اینکه امکان قبولیم در حد اپسیلونه به زندگیم رسیدم...
1 می
علی زنگ زدو گفت : لشتو وردار بیار اینجا ببینیم قبول شدیم یا نه ....گفتم علی امروز نمیتونم کار دارم بزار فردا میام گفت: کصااااااااافت ...بوق ق ق ق....ک.....بوق ق ق گفتم خدایی نرو تو سایت ;خودتم چک نکن تا فردا بیام(به مسخره گفتم) گفت : اوکی
2 می
شبش رفتم خونشون علی نشست پای سیستمو گفت اول خودمو چک میکنم شروع کرد به وارد کردن شماره ها ....بعد حدود 1 دقیقه... علیو میگی مثل ماست وا رفت گفتم هاااااا چی شد!!!!?? دیدم شروع کرد به عالمو عادم فحش دادن ما رو میگی رنگ رو مثل گچ دیوار سفید سفید....گفتم: دیدی علی ; دیدی گفتم همش کشکه ...دیدی گفتم همش الکیه...اصلا این سایتو باز کردن واسه سر کار گذاشتن امثال من و تو...هی فحش میدادو بدو بیراه میگفت...
نوبت من شد...تو این لحظه گوشیم زنگ خورد کسی بود که واقعا باهاش روی دربایستی داشتمو از اون تریپا که خیلی خشکو رسمی باید باهاش صحبت میکردم...گوشیو جواب دادم...علی هم داشت شماره های منو وارد میکرد....همین موقع دیدم چشمای علی عین جغد گرد شدو یه 3 2 دقیقه همین طور زل زد تو مانیتور...یعنی سخت ترین لحظات عمرم بود میخواستم بگم چی شده ..از طرفی پشت خط طرف ول کن نبود...دیدم علی نگام کردو گفت قبول شدی!!!!!!!؟؟؟؟همون حالی که داشتم صحبت میکردم یه جوری به علی فهموندم که شرررر نگو جدو آبادت سر کار باشن....به اشاره گفت بلند شو بیا ببین...رفتم جلو مانیتور...دیدم بله قبول شدم... اصلا نفهمیدم چی کار کردم یهو گوشی رو ریجکت کردمو اون بدبختو قطش کردم...باورم نمیشد...تا اون موقع واسم زیاد اهمیت نداشت که قبول میشم یا نه... اما زمانی فهمیدم چه شانسی آووردم که علی یه خورده چشماش تر شده بودو با چهره ای که حالت خاصی داشت(حسرت و حسودی) نگام میکردو میخندید.علی: پسر تو چه سگ شانسیو حالا نه فحش به عالمو عادم بلکه به من میداد...که دهنتو... .... .... ...
از فردای اون روزپای نت و گشتن تو نت; تا با سایت مهاجر سرا آشنا شدم تازه اینجا بود معنی لاتری و شانس رو متوجه شدم هر روز میومدمو سایتو زیرو رو میکردم ...حرفهای بچه های مهاجر آشنا بود...حرفاشون ساده بی غل وغش بود...همه هدفشون کمک به همدیگه بود بدون هیچ درخواستی...همه هدفشون یکی بود...همه دنبال یه چی بودن----------->>>زندگی بهتر
به کمک همین سایت تونستم مدارکم رو پر کنم و بفرستم ....تو این شک ندارم که اگه این سایت نبود امکان نداشت به این راحتی کارام پیش بره و بتونم با این پروسه که الحق خیلیم طولانیه ومقدار خیلی زیادی اعصاب میخواد و از اون بیشتر صبر ایوب کنار بیام....(حالا حالا با این سایت کار داریم تازه اول راهه)
یه ساعت نیست به فکر لاتری نباشم...میخوام فکرشو نکنم اما نمیشه..واقعا زندگیمو تحت یه هاله نور قرار داده همین که میام توی این سایت و چرخی میزنمو حرفای بچه هارو میخونم واسم دلگرمیه و احساس میکنم تنها نیستمو آروم میشم...حرفای بعضی از دوستان توی تاپیک های قدیم جالبه و دلگرم کننده و ازطرفی حرفای بعضی ها که واقعیت قضیه رو میرسونه جذابه و دلسرد کننده....
و در نهایت از کسانی که این سایتو راه انداختن و باعث شدن خیلی ها رو از سردرگمی نجات بدن ممنونم و یه تشکر دیگه از کسانی که اونور رفتنو و هنوز این سایتو و کمک کردن به بچه های تازه قبول شده رو فراموش نکردن....دقت نکردم کیا هستن ولی قطعا همه بچه ها میشناسنشون...(دمشون گرم)
C/N:000016XX
EMPTY HANDS AND BIG WISHES
ارسالها: 187
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Feb 2011
رتبه:
16
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
يه سوال چرا تقريبا همه برای مصاحبه آنکارا رو انتخاب ميکنن جای ابوظبی..دليل خاصی داره؟
البته انقدر اطلاعات از آنکارا هست که شايد اگه منم بودم همين کار رو ميکردم.شايد دليلش اين باشه
و اين نکته بسيار مهميه . با سفرنامه های بچه ها تقريبا همه چيز رو ميشه در مورد روند کاری سفارت در آنکارا فهميد.تعداد اين افسر هايی که مصاحبه ميکنن هم محدوده بنظرم با خودندن سفرنامه ها حتی ميشه تا حدی به شخصيتشون هم پی برد...اينکه هر کدوم بيشتر به چی حساسن...به چی بيشتر گير ميدن
يه نکته جالب ديگه اي که از سفرنامه ها ميشه فهميد اينه که تقريبا بيشتر دوستانی که مالزی مصاحبه داشتن يک ضرب گرفتن...درست بر عکس اروپايی ها
امسال جالبه که 3،4 نفر از لندن هستيم اما فقط يه سفرنامه از سالهای گذشته برای لندن موجوده و از اونجايی که انگليسيها هم نميتونن لاتاری شرکت کنن شايد مصاحبه لاتاری خيلی کم انجام بشه ...اين هم بده و هم خوب... اما درکل همه چيز رو غير قابل پيش بينی ميکنه..درست برعکس آنکارا
ارسالها: 619
موضوعها: 18
تاریخ عضویت: May 2011
رتبه:
91
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2012-07-02 ساعت 22:16)ehsan99 نوشته: يه سوال چرا تقريبا همه برای مصاحبه آنکارا رو انتخاب ميکنن جای ابوظبی..دليل خاصی داره؟
البته انقدر اطلاعات از آنکارا هست که شايد اگه منم بودم همين کار رو ميکردم.شايد دليلش اين باشه
و اين نکته بسيار مهميه . با سفرنامه های بچه ها تقريبا همه چيز رو ميشه در مورد روند کاری سفارت در آنکارا فهميد.تعداد اين افسر هايی که مصاحبه ميکنن هم محدوده بنظرم با خودندن سفرنامه ها حتی ميشه تا حدی به شخصيتشون هم پی برد...اينکه هر کدوم بيشتر به چی حساسن...به چی بيشتر گير ميدن
يه نکته جالب ديگه اي که از سفرنامه ها ميشه فهميد اينه که تقريبا بيشتر دوستانی که مالزی مصاحبه داشتن يک ضرب گرفتن...درست بر عکس اروپايی ها
امسال جالبه که 3،4 نفر از لندن هستيم اما فقط يه سفرنامه از سالهای گذشته برای لندن موجوده و از اونجايی که انگليسيها هم نميتونن لاتاری شرکت کنن شايد مصاحبه لاتاری خيلی کم انجام بشه ...اين هم بده و هم خوب... اما درکل همه چيز رو غير قابل پيش بينی ميکنه..درست برعکس آنکارا
یکی از دلایل انتخاب آنکارا اینه که واسه بیشتر کیسهای ایران توی نامه قبولی زده سفارت آنکاراست
شما درست می گی این که کلی اطلاعات هست از سفارت خیلی خوبه
اما نگران نباش انگلیس ها اونقدر کارشون حساب کتاب داره که اگه اشتباه خاصی نداشته باشی کاملا قابل پیش بینی و بدون نگرانیه
یادت باشه حتما واسه آیندگان یه سفرنامه کامل بنویسی
کیس نامبر:2013AS5128// سفارت ایروان // تعداد اعضای کیس: دو نفر // کلیر بعد از 49 روز
ارسالها: 222
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
47
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-07-03 ساعت 02:23
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-07-03 ساعت 11:33 توسط el333.)
با عرض سلام خدمت همهٔ منتظران
دوستان داشتم در مهاجر سرا میچرخیدم که با این تاپیک آشنا شدم (ایدههای کار و زندگی در بدو ورود به آمریکا) .و ۵ صفحشو خوندم و برام جالب بود..گفتم اینجا هم این تاپیک رو معرفی کنم تا دوستانی که ندیدن یه سر به این تاپیک هم بزنن..به نظرم بد نیست تو این مدت که زمان داریم یک مقدار به این فکر کنیم که اونجا میخواهیم چه کار کنیم و چه ایدهٔای داریم برای کارمون و همینطور با نوشتن ایدهها مون و با به اشتراک گذاشتنش با بقیهٔ دوستان و راهنمایی دوستانی که الان در بلاد کفر هستن بیشتر با شرایط و قوانین آن کار آشنا میشیم،شاید بعدا خیلی از این اطلاعات بدردمون بخوره و نخوایم از صفر شروع کنیم..
( http://mohajersara.com/thread-5077.html )
با آرزوی موفقییت برای همهٔ دوستان
2013AS63xx*کارنت:March *مصاحبه: 23اپريلYerevan*كلير 14 JUN*دريافت ويزا 26 JUN