بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟

[الهه سابق]

مرسی سارا جونم . خواستم یه مدت کوتاهی دسترسی هام باز بشه تا بتونم یه نظمی به انجمن ازدواجی بدم. بعدش میگم دسترسی هامو ببندن.
بچه ها دارم دق میکنم. الان با شوهرم خداحافظی کردم و اصلا حالم خوب نیست. انقدر حالم بده که نمیتونم حرف بزنم. الان اومدم یه سر اینجا که دردمو بنویسمو برم. نمیتونم تحمل کنم. فعلا خداحافظ دوستای گلم

[mercedeh2011]

مرسی سارا جونم . خواستم یه مدت کوتاهی دسترسی هام باز بشه تا بتونم یه نظمی به انجمن ازدواجی بدم. بعدش میگم دسترسی هامو ببندن.
بچه ها دارم دق میکنم. الان با شوهرم خداحافظی کردم و اصلا حالم خوب نیست. انقدر حالم بده که نمیتونم حرف بزنم. الان اومدم یه سر اینجا که دردمو بنویسمو برم. نمیتونم تحمل کنم. فعلا خداحافظ دوستای گلم

الهه جونم ؛ قربونت برم
ایشا ... به زودی زود بهش ملحق میشی
به خدا زمان خیلی زود میگذره
اونقدر زود که انگاری مثل یه برق از جلوی چشمات فقط رد شده

[shabnam.84]

مرسی سارا جونم . خواستم یه مدت کوتاهی دسترسی هام باز بشه تا بتونم یه نظمی به انجمن ازدواجی بدم. بعدش میگم دسترسی هامو ببندن.
بچه ها دارم دق میکنم. الان با شوهرم خداحافظی کردم و اصلا حالم خوب نیست. انقدر حالم بده که نمیتونم حرف بزنم. الان اومدم یه سر اینجا که دردمو بنویسمو برم. نمیتونم تحمل کنم. فعلا خداحافظ دوستای گلم

عزیزمممممممم. غصه نخور. میدونم ناراحتی و دلتنگ اما یه کم دیگه تحمل کنی

به زودی میری کنارش . دیگه چیزی نمونده :*

راستی الهه تو این مهربون و برام نوشتی ؟

[arian307]

الاهه جون
دیشب داشتم فکر میکردم که ما که هممون بالاخره میرم پیش نامزد یا همسرامون... حالا دیر و زودش واقعا چه اهمیتی داره؟البته من 4 سالی میشه که نامزدم رو میشناسم اما فقط 2 بار دیدمش... پس خووب میدونم دلتنگی ینی چی و دور بودن و فکرای بعضا احمقانه که واقعا تو دنیای واقعی نیستن... فقط توی ذهن ما هستن که ما بش میگیم حقیقت.... فرق حقیقت با واقعیت همینه.. حقیقت ذهن ماست و واقعیت دنیای واقعی... باید قبول کرد که در دور بودن همسرامون همون اتفاقاتی میافته که وقتی هستن میافته.. مثل کسایی که از شب و تاریکی میترسن.. اگر قبول کنن که توی جنگل تاریک همون درخت ها و طبیعت زیبای صبح هست هیچ ترسی از شبش ندارن...
الان هم تو مطمئن باش که همه چی داره روال عادیش رو طی میکنه... اتفاقا این دور افتادن ها باعث میشه که پس فردا اگر خدایی نکرده اتفاق بدی هم افتاد راحت تر از پسش بر بیایم و به قول معروف پوستمون کلفت شده و ابدیده شدیم... قصدم از نوشتن این ها دادن امید کاذب و یا توهم خوشحالی نیست اما باور دارم که بخش زیادی از ناراحتیمون اینه که نمیتونیم متوجه شیم که ناراحتیمون دلیل منطقی نداره و احساسات لطیف آدمه که همه کنترلمون رو در دست میگیره.. همه چی مرتبه و هیچ اتفاق بدی نیوفتاده.. همه چیز داره روال عادیش رو طی میکنه و تو هم چند وقت دیگه با همسرت توی دیزنی لند داری بستنی میخوری

[negi]

چه جالب منم تقریبا 3 ماه پیش یه همچین خوابی دیدم.. یه عالمه تانک و بمب و اسلحه و سرباز! خیلی وحشتناک بود

---

omnia جان کارتت رو ببر پاستور اونا هرچی کم باشه میگن بهت

ای بابا، ظاهرا یا من و گرل و مرسده توی زندگی قبلیمون سرباز بودیم یا قراره توی ارتش آمریکا استخدام بشیم!

---

آخی الهه جون می دونم توی دلت به من میگی نفسش از جای گرم می یاد، ولی تروخدا غصه نخور و بدون که کلی خواهر و برادر اینجا داری که تا حدی می تونند تنهایی تو و جای خالی همسرت رو برات پر کنند. همه چی به امید خدا زود زود برات انجام می شه و به زودی یه مدیر به مدیران مهاجرسرا در آمریکا اضافه می شه.

[Acaro]

دوستان عزیزم من دیشب رسیدم ٫ خواستم از همه شما عزیزان که تا به امروز یار و همراه من بودید تشکر ویژه کنم و از صمیم قلب برای همه شما آرزو می کنم که هرچه سریعتر در کنار عزیزانتون زندگی عادی را پیش بگیرید.

[الهه سابق]

مرسی دوستای گلم
آره شبنم جون، عنوان تو و جودی و مرسده رو من عوض کردم
بچه ها دچار نفس تنگی شدم. قفسه سینه ام تیر میکشه. یه غم بدی دارم
یه کم این روزا کمتر توی تاپیکها میتونم فعال باشم، چون وقتمو به سروسامون دادن انجمن میگذرونم

[kamela]

اکارو جون کجا رسیدی؟یعنی امریکا هستی؟؟اگر امریکا هستی خیلی برات خوشحالم و بهت تبریک میگم و امیدوارم با خانومت کلیییی بهت خوش بگذره و زندگی شادی داشته باشید.......برای همه ما دعا کن...

---

راستی اکارو جان چه تاریخ جالبی رسیدی.. 12.12.12 ..میگن توی این تاریخ که سالی 1 باره ادم به ارزوهاش میرسه شما هم رسیدی....اتفاقا دیشب در همین تاریخ نامه امضا شده دمیسیل من هم رسید به دوستم تا امضا کنه بده به وکیل.اکارو جان یادت نره بیای و از LA و کلا امریکا بگی....بهترین ارزوها برای تووووووووو

---

الاهه جان..امیدوارم به زودی بری پیش همسرت....این ناراحتی تا وقتی بری پیش همسرت باهات هست....ولی میتونی کمترش کنی....بدون که به زودی میری و به فکر کار و درس و زندگی در اونجا باش.

[Acaro]

اکارو جون کجا رسیدی؟یعنی آمریکا هستی؟؟اگر آمریکا هستی خیلی برات خوشحالم و بهت تبریک میگم و امیدوارم با خانومت کلیییی بهت خوش بگذره و زندگی شادی داشته باشید.......برای همه ما دعا کن...

---

راستی اکارو جان چه تاریخ جالبی رسیدی.. 12.12.12 ..میگن توی این تاریخ که سالی 1 باره ادم به ارزوهاش میرسه شما هم رسیدی....اتفاقا دیشب در همین تاریخ نامه امضا شده دمیسیل من هم رسید به دوستم تا امضا کنه بده به وکیل.اکارو جان یادت نره بیای و از LA و کلا آمریکا بگی....بهترین ارزوها برای تووووووووو

کاملا جان بله با اجازتون رسیدم آمریکا ٫ امروز هم خانم ٫ من رو اول صبح ول کرد رفت سر کار منم کل خونه رو مرتب کردم و چمدون ها رو باز کردم و چیدم و براش آبمیوه کشیدم (اخر زمونه شده کارا برعکس شده آخر عمری خونه دار شدم!)

---

اتفاقا تو هواپیما که بودم برگه گمرک رو که دادن پر کنم انتهاش تاریخ که زدم به این نکته پی بردم و برام جالب بود.
امسال آخرین سالی بود که این اتفاق می افتاد چون تعداد ماه های هر سال ۱۲ تا بیشتر نیست پس رفت تا ۹۰ سال به بعد که دوباره هر سه رقم روز و ماه و سال یکی بشه.

---

خوب برای اولین تجربه براتون بگم محیط اصلا برام غریبه نیست نمیدونم بخاطر رانندگی های بد اینجاست یا شکل و شمایل شهر یا انگلیسی درب و داغون ملت یا از بس فیلم آمریکایی دیدم یا همه دلیل ها با هم
دیشب هم جاتون خالی یکراست از فرودگاه رفتیم شام بعد هم رفتیم خرید خوراکی جات ... دم خونه هم یکی از همسایه ها با اصرار اومد کلی کمک کرد تو حمل چمدون ها طرف کاملا آمریکایی بود یه پسر جون خوش برخورد خلاصه از همون فرودگاه تا دم خونه از برخوردها کاملا راضی بودم و کلا بر خلاف انتظاری بود که داشتم.
در حال حاضر هم منتظرم که SSN بیاد برم DMV گواهینامه رو بگیرم و کم کم مشغول به زندگی بشم.

[mercedeh2011]

اخي .... چقدر خوشحال شدم، باورت نميشه، اميدوارم ساليان سال زندگي سراسر خوب و خوشي داشته باشي
ايشا... الهه تو به زودي بياي و اين ماجراها رو بنويسي كه بچه ها من به شوهرم ملحق شدم و ...
ماهم ميايم و مينويسيم

اكارو جان خيلي خوشحال شدم، موفق باشي، به خانمت هم سلام برسون :-)

---

مرسی دوستای گلم
آره شبنم جون، عنوان تو و جودی و مرسده رو من عوض کردم
بچه ها دچار نفس تنگی شدم. قفسه سینه ام تیر میکشه. یه غم بدی دارم
یه کم این روزا کمتر توی تاپیکها میتونم فعال باشم، چون وقتمو به سروسامون دادن انجمن میگذرونم

الهه عزيزم جاي غصه يه كمي گل گاوزبون بخور ؛)
الهي غمت مثل كف دريا زود ازبين بره
يعني چي كمتر ميتونم سربزنم، بايد سربزني، من يكي منتظرتم كه بياي و فقط يه سلام بكني :-)
دوستت داريم
اگه ميشه اون عنوان نگران منم بردار جاش يه چيز مثبت بذار من همينجوريش نگرانم چشمم به اينم كه ميفته بدتر ميشم، اصلا من به كلمات منفي حساسيت دارم :-****** مرسي

[الهه سابق]

مرسده جون، عروس خانوم خوبه؟ گذاشتم عروس خانوم چون ایشالا بزووووودی عروس خانوم میشی؟ این خوبه یا عوضش کنم؟ چی دوست داری؟

[mercedeh2011]

عـــــــــــــــالــــــــــــــــــیــــــــــــــــــــه :******

[shabnam.84]

الهه مرسییییی عزیزم. سورپرایز خوبی بود. انقدر بی تابی نکن ایشالا سال نو اونجا باشی. :*

[shabnam.84]

اکارو جون کجا رسیدی؟یعنی آمریکا هستی؟؟اگر آمریکا هستی خیلی برات خوشحالم و بهت تبریک میگم و امیدوارم با خانومت کلیییی بهت خوش بگذره و زندگی شادی داشته باشید.......برای همه ما دعا کن...

---

راستی اکارو جان چه تاریخ جالبی رسیدی.. 12.12.12 ..میگن توی این تاریخ که سالی 1 باره ادم به ارزوهاش میرسه شما هم رسیدی....اتفاقا دیشب در همین تاریخ نامه امضا شده دمیسیل من هم رسید به دوستم تا امضا کنه بده به وکیل.اکارو جان یادت نره بیای و از LA و کلا آمریکا بگی....بهترین ارزوها برای تووووووووو

کاملا جان بله با اجازتون رسیدم آمریکا ٫ امروز هم خانم ٫ من رو اول صبح ول کرد رفت سر کار منم کل خونه رو مرتب کردم و چمدون ها رو باز کردم و چیدم و براش آبمیوه کشیدم (اخر زمونه شده کارا برعکس شده آخر عمری خونه دار شدم!)

---

اتفاقا تو هواپیما که بودم برگه گمرک رو که دادن پر کنم انتهاش تاریخ که زدم به این نکته پی بردم و برام جالب بود.
امسال آخرین سالی بود که این اتفاق می افتاد چون تعداد ماه های هر سال ۱۲ تا بیشتر نیست پس رفت تا ۹۰ سال به بعد که دوباره هر سه رقم روز و ماه و سال یکی بشه.

---

خوب برای اولین تجربه براتون بگم محیط اصلا برام غریبه نیست نمیدونم بخاطر رانندگی های بد اینجاست یا شکل و شمایل شهر یا انگلیسی درب و داغون ملت یا از بس فیلم آمریکایی دیدم یا همه دلیل ها با هم
دیشب هم جاتون خالی یکراست از فرودگاه رفتیم شام بعد هم رفتیم خرید خوراکی جات ... دم خونه هم یکی از همسایه ها با اصرار اومد کلی کمک کرد تو حمل چمدون ها طرف کاملا آمریکایی بود یه پسر جون خوش برخورد خلاصه از همون فرودگاه تا دم خونه از برخوردها کاملا راضی بودم و کلا بر خلاف انتظاری بود که داشتم.
در حال حاضر هم منتظرم که SSN بیاد برم DMV گواهینامه رو بگیرم و کم کم مشغول به زندگی بشم.

آکارو جان تبریک میگم امیدوارم زندگی خوبی و کنار هم شروع کنید. برای ما هم دعا کن که زودتر کارامون درست بشه

[negi]

حدود ۲۵ تا از پست های من کم شده، کسی می تونه علتش رو به من بگه؟؟ جل الخالق!!!