2009-10-30 ساعت 00:43
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-09-14 ساعت 20:18 توسط ParsTrader.)
دوستان درود و سلامم را پذیرا باشید.
قصد دارم هر از چندگاهی بعضی تجربه ها و دیده و شنیده هایم را در غالب داستان و خاطره ؛ فقط و فقط به امید دربرداشتن حداقل بهره ای ؛ حتی سرگرم کردن شما؛ برایتان نقل کنم
امـــّّا قبل از هرچیز از همه ی شما خواهش میکنم که با ارائه ی نظرات و پیشنهاداتتان ؛ درباره ی نوع و قالب نوشتاری و دیگر موارد ؛ مرا در شکل گیری بهتر مطالب، یاری فرمایید . همه ی دوستان ، در ویرایش، تکمیل سازی ؛ اضافه نمودن عکس و هر مطلب دیگری، دستی باز دارند و پیشاپیش متشکرم
-------------------------------------------
هنوز یک ماهی از ورودمان (بواسطه ی ویزای کار) نگذشته بود که باید خانه ی برادرم (ایالت نبراسکا)را ترک میکردیم و به این منطقه میامدیم و کم کم نق زدنهای دختر هشت ساله ام که در امر یادگیری زبان؛ تعجب همه را برانگیخته بود و هرچه بود سی و دو سه سالی از پدرش جوون تر بود، شروع شد و از ما تلویزیون خواست و به ناچار در یکی از تعطیلات آخر هفته ، راه افتادیم به دیدن مراکز دست دوّم فروشی و «گاراژ سیل»ها. (Garage Sale رسمی بسیار پسندیده که هر از چند سال و ماهی؛ هر خانه ای با زدن اطلاعیه به در و دیوار ، دیگران را از به حراج گذاشتن اجناس اضافی ، با قیمتی باورنکردنی ، در همان محیط گاراژ و منزل؛ با خبر میکند)و آخرالامر یک تلویزیون بسیار خوب مدل جدید !!!؟ گیر آوردیم و هرچند «فــلــت!! » بود؛ نمیدانم چرا قطرش بیش از یک متر بود و هرباری که حمل و نقلش میکردم ؛ یک هفته ای از کمر درد مینالیدم!!؟؟ شاید تلویزیونش خیلی خیلی فلت بود!؟؟ نمیدانم
حدود چندماهی با وصل کردن سیمی که به یک تکه لوله ای روی پشت بام وصل بود؛ و هزار باره از همون آنتن خونه ی توی ایرانم بدتر بود؛ چندتایی کانال وصل شد و به به !! چه رنگی؟ چه تصویری؟
هرچه بود این فقط دخترم بود که برنامه های کودک میدیدو من هم که چیزی از زبان نمیفهمیدم، فقط عکس و منظره ها را میدیدم و نکته ی جالب اینکه توی هر فیلم وسریالشان؛ یکی از بازیگران ظاهرا ً تازه از « زیارت »برگشته بود که هی میپریدند توی بغل هم و زیارت قبولی و مصافحه !!؟؟ ولی یه رسم بدی که داشتند(بقول آقا پیام) روبوسی زیارت قبولی شان به تف مالی کردن هم میرسید و بعدش هم هردوتاشون غش میکنند روی زمین !!؟ من که نفهمیدم این یکی یعنی چه؟؟؟
تازه داشتیم متوجه میشدیم این چندتا شبکه ی تلویزیونی ،محلی است و صبح ها باید زیرنویس های آنرا میخواندیم تا از یخبندان و تعطیلی مدرسه ، باخبر شویم که زد و دولت تصمیم گرفت، امواج فرستنده های تلویزیونی را از سیگنال چی چی به چی چی (من که بلد نشدم) تغییر بدهند و تلویزیون ما رفت که به خاموشی مطلق نشیند و الهی که خدا نبخشدشون !! حالا من جواب بچه رو چی بدم؟؟ چاره ای نبود؛ دست به دامن اینترنت و کامپیوتر و سایتهای هرشبکه ی تلویزیونی شدیم و هرچند صفحه ی نمایشگر آن کوچک بود، بدکی نبود. تا اینکه تازه فهمیدم که اگه اون علامت گوشه ی تصویر را میزدیم؛صفحه به اندازه ی دسک تاپ بزرگ میشه و دیگه عیشمان تکمیل شده بود.
امــّّا برای من که یه عمری با فیلم وموسیقی ایرانی سپری کرده بودم؛ هنوز هیچ جایگزینی نرسیده بود و کم کم دانستیم؛ که میتوان نه تنها تلویزیون های ماهواره ای خارج کشور را ؛ بلکه رادیو و تلویزیون داخل ایران را بطور زنده؛و حتی بعضی فیلم و سریالهای آرشیو شده ی سالهای قبل را ببینیم .
از اینجا به بعد بود که با وصل کردن سیمی از کامپیوتر به تلویزیون( PC to TV ) صداو تصویر فارسی توی فضای خونه پیچید. امـّّا فقط یه مشکلی تازه رخ داد و نه اینکه من حسابی به دین و دعا اهمیت میدادم؛ ندانستم که وقتی شب چمعه است و موقع دعا کمیل؛ با دعای ندبه ای که اول صبح ایران پخش میشد ، چگونه کنار بیایم و بهترین راهی که به نظرم رسید ؛بین اینها بود و آنهم مناجات زن و شوهری بعد از ساعت دوی نیمه شب جمعه. ااااا حواسم نبود اینجا کلی جوون عذب نشسته !! لال از دنیا نرید(البته من نمی دونم آیا بقیه سخنگو میمیرند یا لال !؟ ولی) صلوات رو بلند بفرست !!!!؟؟؟
این بود و بود تا دیگه اون جور که باید تلویزیون های فارسی حالی نمیداد و این «افسانه ی سوسانو» ( جومونگ) هم ، حوصله ی ایرانیان داخل رو هم سر برده بود ؛چه برسه به ما؛ خــــــارج نـشــیــنـان!!(با لحنی متلک گونه تلفظ شود)
برای همین شروع کردیم به پرس و جو و چون قبلا ً اینترنت و تلفن خانه داشتیم؛ باید فقط به فکر تلویزیون میبودیم؛ و اون هم از دو راه امکان داشت؛ یکی نصب آنتن ماهواره ای ؛ البته بدون ترس و لرز ناشی از ..... و یا اینکه از طریق سیم و کابل( هیچ ربطی به کابل rs232 ندارد و منظور هم آقای آرش نیست) .
البته طریق کابلی یه ویژگی دیگه ای داشت که همزمان میتوانستید خط اینترنت را درخواست کنید.
یه تجربه ی پردردسری که دارم از نصب دیش ماهواره بود که این دختره ی فروشنده ی امتیاز ماهواره، از پشت تلفن یه ریز زبان میریخت ؛من متوجه نشدم که داره قراردادی دوساله میبنده و اگر آنرا لغو کنم؛ باید وجه دوسال را میپرداختم و از طرفی هم ما به آپارتمانی نقل مکان کردیم و به عللی که ذکر خواهد شد ؛ درصدد لغو قراردادمان بر آمدیم و این بار زن برادرم( آمریکایی و بنام دانا ) به دادمان رسید و پا به پای زبان ریختن شرکت ارائه کننده ی ماهواره؛ راست و دروغ به هم میبافت و بالاخره با بهانه هایی که شغلم را از دست داده ام و عازم کشورم هستم و ... آتش شری را که روشن کرده بودم ؛خاموش کرد و همیشه یاد این جمله میافتم که: "یه سکه ای را یه دیوونه توی چاه میاندازه و چهل عاقل از درآوردنش عاجزند" بــگــــو دور از جــون !!! حالا من یه چیزی گفتم؛ شما دیگه چرا میگی : واقعاً !!!
با انتقال به مکان جدید؛ کم کم به این پی بردیم که پرداخت هزینه ی تلفن داخلی ؛ اضافی است ونه تنها میتوان بیشتر گفتگو ها را از طریق مسنجر و اینترنت انجام داد؛ بلکه با وصل کردن یک وسیله ای بنام «مجیک جک»(Majic Jack )به کامپیوترمان؛ دارای شماره ای میشویم شبیه به همون تلفن خونه که تماس با آمریکاوکانادا رایگان است و درکنار آن بقیه میتوانند علاوه بر آن، به تلفن همراهمان (Cell Phone )نیز، زنگ بزنند؛
بماند که تازه افراد فامیل به استفاده ی از یاهو مسنجر ؛ وارد شده بودند و بمناسبت انت.خا.بات مهر.ور.زانه ؛ دیگه کاربردی آنچنانی نداشت و دست به دامن مسنجری دیگر بنام اسکایپ(Skype) شدیم و شاید بعدا ً بیشتر دراین باره صحبت کردم.
بهمین علت ، تلفن خانه را نیز پس دادیم و رفتیم توی فکر تلویزیون کابلی که در همین اثنا یک دانشجوی عربستانی نیز در آن آپارتمان، واحدی را اجاره کرد و با راهنمایی های او بود که اغفــال!!! شده و اون روی سکه ی آسیایی بودنمان را نشان دادیم؛ به این ترتیب که همه ی واحدهای آپارتمان، دارای اینترنت و تلویزیون کابلی بودند و طی یک بررسی اس.لا.می که داشتیم و پرداخت بیهوده ی پول را اسراف تشخیص دادیم ؛ راه زیر زمین را پیش گرفتیم.
قابل ذکر است که بیشتر آپارتمانها، دارای یک نیم _ زیر زمین هستند؛ به این شکل که باید به حالت نشسته ؛ پیش رفت و تمام لوله های آب و فاضلاب و سیمهای ارتباطی تلویزیون و تلفن بصورت شبکه ای از زیر ساختمان ؛ به واحدها هدایت میشوند و میتوان موارد مهم اس.لا.می اینچنینی را اینگونه پی گرفت.
آقای باز.جو ؛(ترا خدا بگید تصویر مرا شطرنجی کنند)
به این شکل بود که این خارجی ها ما را جاسوس خود کردند و ما هم یه جورایی به اونها وصل شدیم و البته بخاطر بد بودن سیگنال و سرعت اینترنت ؛آخرالامر مجبور به خرید یک خط شدیم( ااا چرا میخندی؟ بجون همون عمه ام).
پیام من به همه ی امت اس.لا.می ،اینه که هوشیار باشند و نذارند کلی پول، بیخودی به جیب این آمریکاییهای جهانخوار برود.
در آخر قابل ذکر است که این دانشجوی عرب؛ جدی جدی از من خیلی مسلمون تر بود؛ میگفت که هیچ جا شماره ی سوشیال سکوریتی خود را نمیدهد و مدعی میشود چون دانشجوست، ندارد. و بهمین شکل هروقت دلش خواست خونه و اجاره و قبض ها را رها میکند و میرود به جایی دیگر !!
----------------------------------
پی نوشت:
__ بیشتر شبکه های تلویزیونی _ ماهواره ای ، همان هایی هستند که از طریق ماهواره در ایران میتوانید ببینید. بله منظورم همین شماست که حالا اینجور قیافه ی حق به جانب گرفته ای !!! که مثلا ً ندارید. اگه راست میگی بگو ببینم؛ شبکه ی History یا Animal - Plant یا Travle درباره ی چه موضوع های هستند؟
__ توی ایران بخدا کار ما راحت تر از اینجا بود و هست؛ یه پولی میدادیم و این آقایان ماهر به کد امنیتی شکستن؛ قفل برنامه ها را میشکست و فقط باید بیکار باشی تا بشینی و ششصد، هفتصد تا شبکه را چرخ بزنی؛ اینجا هرچه قدر پول بدهی ، آش میخوری و به چند گروه تقسیم شده است و اگر بشناسی ؛ میتونی بهترین «پکیج»(Package ) را بنا به علاقه ی خودبخرید.
__ ظاهرا ً (مطمئن نیستم) برای اضافه کردن اونجور شبکه های تلویزیونی خیلی تخصصی تر !! باید از طریق اینترنت اقدام نمایید و مگر دیوونه ای که پول بدی و توی برنامه های تلویزیونی ات ، شری داشته باشید؟؟ خب چیزی که هست توی اینترنت و کامپیوتر؛ از اینجور ...... (ااااا دیدی دوباره حواسم نبود اینبار تکبیرررر!!!)
__یه برنامه ای هست بنام Swipe Wife که توی خونه ی ما خاطرخواه بسیار داره و درباره ی تعویض همسران خانم دو خانواده است به مدت دوهفته !! نه بابا نیت بد به ذهنت راه نده؛ اینجوریه که از دو خانواده ی بسیار متفاوت
(مالی؛ هنری؛ شغلی؛اجتماعی؛ سطح سواد و ...) زنهای خانواده برای زندگی جابجا میشوند و هفته ی اول باید خانمه(مهمان) طبق قانون حاکم بر خانواده ی میزبان زندگی کنه و هفته ی دوم قانون خود را حکمفرما میکنه !! و از اینجاست که عادت شکنی ها و بدنبال آن دعواها شروع میشه.
گاهی فکر میکنم که اگه یه زن آمریکایی بخواد دو هفته قانون های عجیب و غریب خودش را در خانه ی من اجرا کنه که کارمان از حد دعوا میگذره و باید دادگاه و ...را نیز ببینم
___و.....
مجددا خدمت دوستان عرض کنم درخلال داستان بعضی چیزها را تکرار کردم که شاید بعضی ها ندانند و بدینوسیله بهانه ای برای بیشتر دانستن آنها فراهم شده باشد؛
انقاد و پیشنهاد همه ی شما را بجان خریدارم
بدرود ارادتمند همگی حمید ایالت میزوری
خب مثل اینکه داره بدآموزی های این داستان زیاد میشه. پس بهتره تا تصویر من شطرنجی و هنوز کسی نشناخته بپرم بیرون و یه مرگ بر آمریکای محکم هم بگم و بیام ؛ شاید یه جایی بدردم خورد.
قصد دارم هر از چندگاهی بعضی تجربه ها و دیده و شنیده هایم را در غالب داستان و خاطره ؛ فقط و فقط به امید دربرداشتن حداقل بهره ای ؛ حتی سرگرم کردن شما؛ برایتان نقل کنم
امـــّّا قبل از هرچیز از همه ی شما خواهش میکنم که با ارائه ی نظرات و پیشنهاداتتان ؛ درباره ی نوع و قالب نوشتاری و دیگر موارد ؛ مرا در شکل گیری بهتر مطالب، یاری فرمایید . همه ی دوستان ، در ویرایش، تکمیل سازی ؛ اضافه نمودن عکس و هر مطلب دیگری، دستی باز دارند و پیشاپیش متشکرم
-------------------------------------------
هنوز یک ماهی از ورودمان (بواسطه ی ویزای کار) نگذشته بود که باید خانه ی برادرم (ایالت نبراسکا)را ترک میکردیم و به این منطقه میامدیم و کم کم نق زدنهای دختر هشت ساله ام که در امر یادگیری زبان؛ تعجب همه را برانگیخته بود و هرچه بود سی و دو سه سالی از پدرش جوون تر بود، شروع شد و از ما تلویزیون خواست و به ناچار در یکی از تعطیلات آخر هفته ، راه افتادیم به دیدن مراکز دست دوّم فروشی و «گاراژ سیل»ها. (Garage Sale رسمی بسیار پسندیده که هر از چند سال و ماهی؛ هر خانه ای با زدن اطلاعیه به در و دیوار ، دیگران را از به حراج گذاشتن اجناس اضافی ، با قیمتی باورنکردنی ، در همان محیط گاراژ و منزل؛ با خبر میکند)و آخرالامر یک تلویزیون بسیار خوب مدل جدید !!!؟ گیر آوردیم و هرچند «فــلــت!! » بود؛ نمیدانم چرا قطرش بیش از یک متر بود و هرباری که حمل و نقلش میکردم ؛ یک هفته ای از کمر درد مینالیدم!!؟؟ شاید تلویزیونش خیلی خیلی فلت بود!؟؟ نمیدانم
حدود چندماهی با وصل کردن سیمی که به یک تکه لوله ای روی پشت بام وصل بود؛ و هزار باره از همون آنتن خونه ی توی ایرانم بدتر بود؛ چندتایی کانال وصل شد و به به !! چه رنگی؟ چه تصویری؟
هرچه بود این فقط دخترم بود که برنامه های کودک میدیدو من هم که چیزی از زبان نمیفهمیدم، فقط عکس و منظره ها را میدیدم و نکته ی جالب اینکه توی هر فیلم وسریالشان؛ یکی از بازیگران ظاهرا ً تازه از « زیارت »برگشته بود که هی میپریدند توی بغل هم و زیارت قبولی و مصافحه !!؟؟ ولی یه رسم بدی که داشتند(بقول آقا پیام) روبوسی زیارت قبولی شان به تف مالی کردن هم میرسید و بعدش هم هردوتاشون غش میکنند روی زمین !!؟ من که نفهمیدم این یکی یعنی چه؟؟؟
تازه داشتیم متوجه میشدیم این چندتا شبکه ی تلویزیونی ،محلی است و صبح ها باید زیرنویس های آنرا میخواندیم تا از یخبندان و تعطیلی مدرسه ، باخبر شویم که زد و دولت تصمیم گرفت، امواج فرستنده های تلویزیونی را از سیگنال چی چی به چی چی (من که بلد نشدم) تغییر بدهند و تلویزیون ما رفت که به خاموشی مطلق نشیند و الهی که خدا نبخشدشون !! حالا من جواب بچه رو چی بدم؟؟ چاره ای نبود؛ دست به دامن اینترنت و کامپیوتر و سایتهای هرشبکه ی تلویزیونی شدیم و هرچند صفحه ی نمایشگر آن کوچک بود، بدکی نبود. تا اینکه تازه فهمیدم که اگه اون علامت گوشه ی تصویر را میزدیم؛صفحه به اندازه ی دسک تاپ بزرگ میشه و دیگه عیشمان تکمیل شده بود.
امــّّا برای من که یه عمری با فیلم وموسیقی ایرانی سپری کرده بودم؛ هنوز هیچ جایگزینی نرسیده بود و کم کم دانستیم؛ که میتوان نه تنها تلویزیون های ماهواره ای خارج کشور را ؛ بلکه رادیو و تلویزیون داخل ایران را بطور زنده؛و حتی بعضی فیلم و سریالهای آرشیو شده ی سالهای قبل را ببینیم .
از اینجا به بعد بود که با وصل کردن سیمی از کامپیوتر به تلویزیون( PC to TV ) صداو تصویر فارسی توی فضای خونه پیچید. امـّّا فقط یه مشکلی تازه رخ داد و نه اینکه من حسابی به دین و دعا اهمیت میدادم؛ ندانستم که وقتی شب چمعه است و موقع دعا کمیل؛ با دعای ندبه ای که اول صبح ایران پخش میشد ، چگونه کنار بیایم و بهترین راهی که به نظرم رسید ؛بین اینها بود و آنهم مناجات زن و شوهری بعد از ساعت دوی نیمه شب جمعه. ااااا حواسم نبود اینجا کلی جوون عذب نشسته !! لال از دنیا نرید(البته من نمی دونم آیا بقیه سخنگو میمیرند یا لال !؟ ولی) صلوات رو بلند بفرست !!!!؟؟؟
این بود و بود تا دیگه اون جور که باید تلویزیون های فارسی حالی نمیداد و این «افسانه ی سوسانو» ( جومونگ) هم ، حوصله ی ایرانیان داخل رو هم سر برده بود ؛چه برسه به ما؛ خــــــارج نـشــیــنـان!!(با لحنی متلک گونه تلفظ شود)
برای همین شروع کردیم به پرس و جو و چون قبلا ً اینترنت و تلفن خانه داشتیم؛ باید فقط به فکر تلویزیون میبودیم؛ و اون هم از دو راه امکان داشت؛ یکی نصب آنتن ماهواره ای ؛ البته بدون ترس و لرز ناشی از ..... و یا اینکه از طریق سیم و کابل( هیچ ربطی به کابل rs232 ندارد و منظور هم آقای آرش نیست) .
البته طریق کابلی یه ویژگی دیگه ای داشت که همزمان میتوانستید خط اینترنت را درخواست کنید.
یه تجربه ی پردردسری که دارم از نصب دیش ماهواره بود که این دختره ی فروشنده ی امتیاز ماهواره، از پشت تلفن یه ریز زبان میریخت ؛من متوجه نشدم که داره قراردادی دوساله میبنده و اگر آنرا لغو کنم؛ باید وجه دوسال را میپرداختم و از طرفی هم ما به آپارتمانی نقل مکان کردیم و به عللی که ذکر خواهد شد ؛ درصدد لغو قراردادمان بر آمدیم و این بار زن برادرم( آمریکایی و بنام دانا ) به دادمان رسید و پا به پای زبان ریختن شرکت ارائه کننده ی ماهواره؛ راست و دروغ به هم میبافت و بالاخره با بهانه هایی که شغلم را از دست داده ام و عازم کشورم هستم و ... آتش شری را که روشن کرده بودم ؛خاموش کرد و همیشه یاد این جمله میافتم که: "یه سکه ای را یه دیوونه توی چاه میاندازه و چهل عاقل از درآوردنش عاجزند" بــگــــو دور از جــون !!! حالا من یه چیزی گفتم؛ شما دیگه چرا میگی : واقعاً !!!
با انتقال به مکان جدید؛ کم کم به این پی بردیم که پرداخت هزینه ی تلفن داخلی ؛ اضافی است ونه تنها میتوان بیشتر گفتگو ها را از طریق مسنجر و اینترنت انجام داد؛ بلکه با وصل کردن یک وسیله ای بنام «مجیک جک»(Majic Jack )به کامپیوترمان؛ دارای شماره ای میشویم شبیه به همون تلفن خونه که تماس با آمریکاوکانادا رایگان است و درکنار آن بقیه میتوانند علاوه بر آن، به تلفن همراهمان (Cell Phone )نیز، زنگ بزنند؛
بماند که تازه افراد فامیل به استفاده ی از یاهو مسنجر ؛ وارد شده بودند و بمناسبت انت.خا.بات مهر.ور.زانه ؛ دیگه کاربردی آنچنانی نداشت و دست به دامن مسنجری دیگر بنام اسکایپ(Skype) شدیم و شاید بعدا ً بیشتر دراین باره صحبت کردم.
بهمین علت ، تلفن خانه را نیز پس دادیم و رفتیم توی فکر تلویزیون کابلی که در همین اثنا یک دانشجوی عربستانی نیز در آن آپارتمان، واحدی را اجاره کرد و با راهنمایی های او بود که اغفــال!!! شده و اون روی سکه ی آسیایی بودنمان را نشان دادیم؛ به این ترتیب که همه ی واحدهای آپارتمان، دارای اینترنت و تلویزیون کابلی بودند و طی یک بررسی اس.لا.می که داشتیم و پرداخت بیهوده ی پول را اسراف تشخیص دادیم ؛ راه زیر زمین را پیش گرفتیم.
قابل ذکر است که بیشتر آپارتمانها، دارای یک نیم _ زیر زمین هستند؛ به این شکل که باید به حالت نشسته ؛ پیش رفت و تمام لوله های آب و فاضلاب و سیمهای ارتباطی تلویزیون و تلفن بصورت شبکه ای از زیر ساختمان ؛ به واحدها هدایت میشوند و میتوان موارد مهم اس.لا.می اینچنینی را اینگونه پی گرفت.
آقای باز.جو ؛(ترا خدا بگید تصویر مرا شطرنجی کنند)
به این شکل بود که این خارجی ها ما را جاسوس خود کردند و ما هم یه جورایی به اونها وصل شدیم و البته بخاطر بد بودن سیگنال و سرعت اینترنت ؛آخرالامر مجبور به خرید یک خط شدیم( ااا چرا میخندی؟ بجون همون عمه ام).
پیام من به همه ی امت اس.لا.می ،اینه که هوشیار باشند و نذارند کلی پول، بیخودی به جیب این آمریکاییهای جهانخوار برود.
در آخر قابل ذکر است که این دانشجوی عرب؛ جدی جدی از من خیلی مسلمون تر بود؛ میگفت که هیچ جا شماره ی سوشیال سکوریتی خود را نمیدهد و مدعی میشود چون دانشجوست، ندارد. و بهمین شکل هروقت دلش خواست خونه و اجاره و قبض ها را رها میکند و میرود به جایی دیگر !!
----------------------------------
پی نوشت:
__ بیشتر شبکه های تلویزیونی _ ماهواره ای ، همان هایی هستند که از طریق ماهواره در ایران میتوانید ببینید. بله منظورم همین شماست که حالا اینجور قیافه ی حق به جانب گرفته ای !!! که مثلا ً ندارید. اگه راست میگی بگو ببینم؛ شبکه ی History یا Animal - Plant یا Travle درباره ی چه موضوع های هستند؟
__ توی ایران بخدا کار ما راحت تر از اینجا بود و هست؛ یه پولی میدادیم و این آقایان ماهر به کد امنیتی شکستن؛ قفل برنامه ها را میشکست و فقط باید بیکار باشی تا بشینی و ششصد، هفتصد تا شبکه را چرخ بزنی؛ اینجا هرچه قدر پول بدهی ، آش میخوری و به چند گروه تقسیم شده است و اگر بشناسی ؛ میتونی بهترین «پکیج»(Package ) را بنا به علاقه ی خودبخرید.
__ ظاهرا ً (مطمئن نیستم) برای اضافه کردن اونجور شبکه های تلویزیونی خیلی تخصصی تر !! باید از طریق اینترنت اقدام نمایید و مگر دیوونه ای که پول بدی و توی برنامه های تلویزیونی ات ، شری داشته باشید؟؟ خب چیزی که هست توی اینترنت و کامپیوتر؛ از اینجور ...... (ااااا دیدی دوباره حواسم نبود اینبار تکبیرررر!!!)
__یه برنامه ای هست بنام Swipe Wife که توی خونه ی ما خاطرخواه بسیار داره و درباره ی تعویض همسران خانم دو خانواده است به مدت دوهفته !! نه بابا نیت بد به ذهنت راه نده؛ اینجوریه که از دو خانواده ی بسیار متفاوت
(مالی؛ هنری؛ شغلی؛اجتماعی؛ سطح سواد و ...) زنهای خانواده برای زندگی جابجا میشوند و هفته ی اول باید خانمه(مهمان) طبق قانون حاکم بر خانواده ی میزبان زندگی کنه و هفته ی دوم قانون خود را حکمفرما میکنه !! و از اینجاست که عادت شکنی ها و بدنبال آن دعواها شروع میشه.
گاهی فکر میکنم که اگه یه زن آمریکایی بخواد دو هفته قانون های عجیب و غریب خودش را در خانه ی من اجرا کنه که کارمان از حد دعوا میگذره و باید دادگاه و ...را نیز ببینم
___و.....
مجددا خدمت دوستان عرض کنم درخلال داستان بعضی چیزها را تکرار کردم که شاید بعضی ها ندانند و بدینوسیله بهانه ای برای بیشتر دانستن آنها فراهم شده باشد؛
انقاد و پیشنهاد همه ی شما را بجان خریدارم
بدرود ارادتمند همگی حمید ایالت میزوری
خب مثل اینکه داره بدآموزی های این داستان زیاد میشه. پس بهتره تا تصویر من شطرنجی و هنوز کسی نشناخته بپرم بیرون و یه مرگ بر آمریکای محکم هم بگم و بیام ؛ شاید یه جایی بدردم خورد.
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید