کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
سفرنامه و تجربه مصاحبه در ابوظبی
موقع تحویل مدارک خانم عینکی ( احتمالا هندی ) گفت که مدارک اسپانسر رو بده که گفتم خودم اسپانسر خودم هستم که با کمی اخم مدرک موجودی بانک رو گرفت . موجودی بانکی من هفتاد میلیون از بانک ملی بود ( با اون برگه دربه داقون ) که حدود دوماه و نیم قبل گرفته بودم البته یک موجودی از بانک پارسیان به مبلغ شصت میلیون به تاریخ سه ماه قبل و یک سند ماشین و سند ملک و یک وکالت بلاعذل آپارتمان هم داشتم که گفتم تا زیاد حساس نشدند نشون ندم . گفتم اگر این کار رو بکنم ممکنه باب بشه و از بقیه دوستان هم بخواهند . اصلا نگران اسپانسر نباشید یک موجودی کمتر هم کفایت می کنه البته ما سه نفر بودیم .
بیشترین حساسیت روی سربازیه که کجا خدمت کرده باشید و بعد شغل دولتی
فکر می کنم چون من شغل دولتی و سربازی س بودم برگه آبی گرفتم که احتمالا زمان بیشتری طول می کشه تا کلیر بشم .
و دوست من موری به دلیل این که فقط سربازی رفته و در ارتش بوده برگه سفید گرفته که احتمالا زودتر کلیر می شه .
تا نظر بقیه اساتید چی باشه .
**2013AS36 تعداد نفرات کیس 3 ، پست ابوظبی ، قبولی MAY2012
مصاحبه فوریه 2013 ابوظبی ، مدیکال ان ام سی ، کلیرنس ، اخذ ویزا 18 اپریل ، کل هزینه ها حدود 11 میلیون
دوستان جواب مدیکال در ابوظبی (nmc) بیست و چهار ساعته آماده می شه مطمئن باشید مثل ما اشتباه نکنید
به ما گفتند چون بچه داری سه چهار روز زودتر برو که اصلا نیاز نبود . تازه تست خون من رو اشتباه کرده بودند و همون روز مجدد تست انجام شد و سر 24 ساعت جواب ها دستمون بود . ضمنا هزینه آزمایش مجدد رو گرفتند .
**2013AS36 تعداد نفرات کیس 3 ، پست ابوظبی ، قبولی MAY2012
مصاحبه فوریه 2013 ابوظبی ، مدیکال ان ام سی ، کلیرنس ، اخذ ویزا 18 اپریل ، کل هزینه ها حدود 11 میلیون
(2013-02-28 ساعت 23:39)taba60 نوشته:  chera man har chi coment mizaram paak mikonid khahesh mikonam in karo nakonid mage in saite baraye hame nist pas javabe soalaye manam bedid.

یکی از قانون های اولیه این سایت اینه که باید فارسی نوشت
که البته خدا باعث و بانیه این قانون رو صحیح وسالم نیگر داره.... چون واقعا اگر فارسی و انگلیسی باهم تو نوشته های این سایت قاطی بود من یکی تا حالا کور شده بودمBig Grin
شما هم لطف کن فارسی بنویسWink
2013AS59XX // ابوظبی اول اپریل // 1 نفر // کارنت : بولتن مارچ(12 FEB ) // هیوستون Wink کلیرنس:May 14 سفرنامه
دوستان هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای منو از قلب ایران پذیرا باشید. بلاخره منم ویزامو گرفتم. به امید اینکه همتون این فرصتو به دست بیارید که این لحظه فراموش نشدنی در زندگیتونو تجربه کنید. جا داره از تمام شماها که تو این مدت خیلی چیزا ازتون یاد گرفتم و سایت مهاجرسرا که باعث شد انتظار و استرس های این پروسه کمتر به چشم بیاد تشکر کنم. Smile
در ضمن به زودی منتظر سفرنامه من باشید.Wink
2013AS000035XX Post :Abu Dhabi, Interview Date : February 2013
سفرنامه
دوست عزیز لطفا شماره اقای علیرضا را بنویسید
تشکر کنندگان: sce ، pishtaz611
سفرناممو اول با شرایط کیسم شروع میکنم:

سن : 28 سال
وضعیت تاهل: مجرد
مدرک تحصیلی : فوق لیسانس مهندسی عمران
سربازی : معافیت کفالت
تمکن مالی : 61 میلیون از بانک اقتصاد نوین + سند یک آپارتمان
شغل : خصوصی

من از یکی از آژانسای مسافرتی یک تور کامل (بلیط، ویزا،هتل (صبحانه و نهار)) گرفتم که با یک همراه برای 5 روز و 4 شب اقامت در هتل Fortune Pearl که در منطقه دیره هستش نفری 1310000 تومان شد. پرواز من صبح ساعت 7.20 و برگشت شب ساعت 23:20 با هواپیمایی ماهان و کلاس پرواز اکونومی بود که به صورت چارتر بود. مصاحبه من روز یکشنبه 24 فوریه بود که من روز پنجشنبه صبح به سمت دبی از فرودگاه امام خمینی حرکت کردم. پرواز خیلی خوب عالی بود و بعد از 1 ساعت و نیم پرواز به فرودگاه دبی رسیدم که اونجا هم همه چیز خیلی راحت و سریع بود و در عرض نیم ساعت تمام کارای کنترل پاسپورت، اسکن چشم و گرفتن چمدون تموم شد. پیشنهاد میکنم قبل از خارج شدن از فرودگاه حتماً یک سر به Free Shop فرودگاه بزنید که اگه یه سری از خریداتونو اونجا نکنید بیرون که بیاید پشیمون میشید! حدود ساعت 11:00 صبح از فرودگاه خارج شدیم و با ترانسفر هتل به سمت دیره حرکت کردیم. به محض رسیدن یکی از کارکنان هتل برامون یک سیمکارت اتصالات به قیمت 25 درهم گرفت که پیشنهاد میکنم 1 سیمکارت حتماً بگیرید که لازمتون میشه. جهت شارژشم تمام سوپرمارکتا شارژای 25 درهمی دارن که میتونید تهیه کنید. در ضمن جهت اطلاع از مانده حسابتون کد #121* رو شماره گیری کنید.

حمل و نقل در دبی :

دوستان جهت حمل و نقل در دبی 3 راه وجود داره. یکی تاکسی که ورودیش 3 درهمه و بعد از اون با توجه به مسافت و زمانی که در تاکسی هستید با تاکسی متر کرایتون مصاحبه میشه که اگه کمتر از 10 درهم هم بشه باید 10 درهم بدید. به نظر من تاکسی جز در مواقع ضروری و جاهایی که مترو بهش دسترسی نداره ضروری نیست چون کلاً گرون می افته. حدوداً یک مسیر 8 کیلومتری که 10 دقیقه در راه هستید حدود 18 تا 20 درهم میشه.

یکی دیگه مترو هستش که باز چند تا پلن وجود داره : یکی خرید بلیط هایی که در کل یک روز اعتبار داره (تا ساعت 12 شب) و با اون هر جا و هر چند بار که میخواید از مترو استفاده میکنید و قیمت اون بار اول 16 درهمه و دفعات بعد همون کارتو شارژ میکنید به مبلغ 14 درهم. البته کارتای روزانه رو تا بیشتر از 5 بار نمیتونید شارژ کنید و برای بار 6 دوباره باید کارت جدید بخرید که 2 درهم گرونتره. من خودم از اینا استفاده کردم.
روش دیگه خرید کارت سیلور هستش که قیمتش 20 درهمه و 14 درهم شارژ داره و به میزان مصرفتون از اعتبارش کم میشه که در طول روز از 14 درهم بیشتر کم نمیشه یعنی اگه سفراتون از 14 درهم بیشتر بود همون 14 درهمو کم میکنه. این برا کسایی که یه ذره بیشتر میمونن یا سفراشون با مترو در طول روز خیلی نیست خیلی مقرون به صرفه هستش.
یه روش دیگه هم هست که بلیط هر سفرو جداگونه بخرید که اصلاً به صرفه نیست.
در ضمن در ایستگاه های الاتحاد (Union) و برجمان میتونید از خط سبز مترو به خط قرمز برید و برعکس.

[عکس: 22233739119365018836.jpg]

نکته دیگه ای هم که هست با بلیط مترو میتونید از اتوبوس های داخل شهر هم استفاده کنید که البته چون من از مسیر حرکت اتوبوس ها و آدرس های دبی اطلاعی نداشتم از اتوبوس استفاده نکردم.

روش سوم برای حمل و نقل در دبی اجاره خودرو هستش که 1000 درهم به صورت دپوزیت پرداخت میکنید (که این پولو بهتون بر می گردونن) و روزی هم 100 درهم هزینه اجاره خودرو هستش. در ضمن اگه بخواهید خودرو اجاره کنید حتماً باید از ایران گواهینامه بین المللی گرفته باشید.

مدیکال:

من با ایمیل با دکتر شوکولا هماهنگ کرده بودم برای روز پنج شنبه ساعت 4:30 که گفته بود وقتاش پره ولی بیا کارتو ردیف میکنیم که وقتی من رفتم اصلاً حرفی از پرینت ایمیل مکالمه با دکتر و یا داشتن یا نداشتن وقت قبلی نبود و خیلی سریع کارای مدیکال شروع شد.
خوب همون طور که همه میدونید دکتر شوکولا در بیمارستان New Medical Center یا همون NMC هستش که با مترو (خط سبز مترو) و پیاده شدن در ایستگاه ابوهیل به راحتی میتونید پیداش کنید.
مدارکی که باید جهت مدیکال همراهتون باشه :

-اصل پاسپورت (از هتل حتماً بگیرید)
-اصل کارت زرد انیستیتو پاستور
-پرینت نامه دعوت به مصاحبه
-3 قطعه عکس 3 در 4
-پول (درهم امارات)
-کارت هتل و شماره تلفن خودتون (شماره موبایل امارات)

نکته ای که در مورد دکتر مدیکال در دبی و بیمارستان NMC وجود داره اینه که اینها خیلی به واکسن دیفتری کزاز حساسن. به خاطر همین پیشنهاد میکنم به کسانی که اونجا مصاحبه دارن حتماً 2 هفته قبل از رفتنشون برن پاستور و این واکسن رو به صورت رایگان دریافت و توی کارت واکسن ثبت کنن.
در مورد عدم دریافت واکسن یک ماه قبل از مصاحبه هم بگم که اینا فقط تز های دکتر اونگان هستش. من 17 روز قبل از مدیکال واکسن دیفتری کزاز و 11 روز قبل از مدیکال واکسن MMR رو دریافت کردم که در کارت واکسنم هم ثبت شد و هیچ مشکلی بوجود نیومد.

مراحل مدیکال هم 4 مرحله داره که همه رو منشی های اونجا راهنماییتون میکنن و جای نگرانی نیست. ابتدا جهت تست فشار خون، قد و وزن و تست سنجش بینایی با یکی از پرستارا به یکی از اتاقا میرید. بعد به صندوق میرید و 50 درهم برای آزمایش خون میدید و به اتاق خونگیری میرید جهت خونگیری. بعد از اون باید به سمت اتاق X-Ray برای عکس برداری از قفسه سینه برید که قبل از ورود به اونجا منشی اون قسمت هزینه عکس رو ازتون که 125 درهم هستش رو میگیره. بعد از گرفتن عکس دوباره پیش منشی هایی که اول دیدید میرید و منتظر میشید که بهتون وقت بده که برید پیش دکتر شوکولا. دکتر هم از شما یه سری سوالات میپرسه در باره بیماریهایی که قبلاً داشتید یا دارید مثل فشار خون، کلیه، کبد، قلب، سرطان .... و یک معاینه ساده که ایشون انجام میدن و تمام. من واکسنی دریافت نکردم. بعد از اومدن از مطب دکتر هم هزینه ویزیت ایشون که 250 درهم هستش رو پرداخت میکنید. جمعاً من 425 درهم هزینه مدیکالم شد که البته این نرخ گویا ثابته و هر کسی که این بیمارستان میره و واکسنی هم دریافت نمی کنه این هزینه رو می پردازه. من روز پنج شنبه مدیکال داشتم و بهم گفتن که برای روز شنبه ساعت 8 شب برای جواب اون به NMC مراجعه کنم. در ضمن کارت هتل و شماره اتاق هتل و همین طور شماره تلفن اماراتی که تهیه کرده بودید رو هم حتماً با خودتون ببرید چون اگه مشکلی در نتایج شما باشه باهاتون تماس میگیرن و به خاطر همین احتیاج به این اطلاعات دارن. روز شنبه ساعت 7 شب هم به NMC رفتم و با ارائه رسید بیمارستان و فتوکپی پاسپورتم نتایج رو که شامل 2 تا پاکت مهر و موم شده تحویل گرفتم. (یکی نتایج آزمایشات شما که سفارت میگیره و دیگری هم عکس قفسه سینه بود که من ندیدم سفارت اونو از کسی بگیره ولی همه همراه خودشون آورده بودنش)

[عکس: 87692077101373207091.jpg]

مصاحبه:

من برای مصاحبه و رفتن به ابوظبی با لیدر تور خودمون مشورت کردم و ایشون گفتن به هیچ عنوان با خانوم ملیکا نرید! ایشون شخصی به اسم علیرضا رو معرفی کردم که گویا کارشون همین بود و شرکت در همین زمینه داشتن برای کارهای ایرانی ها در امارات و ترانسفر به سفارت های مختلف و پیک آپ ویزا و .... من از طریق سایت مهاجرسرا خانوم محترمی رو پیدا کرده بودم که مصاحبه ایشون هم همون روز یکشنبه بود و با ایشون هماهنگ بودم برای رفتن به ابوظبی. البته ایشون برای ویزای نامزدی اومده بودن. در ضمن هزینه ای که ایشون گفتن میگیرن و گرفتن نفری 100 درهم بود که 50 درهم از هزینه ای که خانوم ملیکا می گیره کمتر بود (البته به علت اینکه من و خانومی که با من بودن یک ضرب ویزا گرفتیم به عنوان شیرینی نفری 125 درهم جهت ترانسفر رفت و برگشت به ابوظبی پرداخت کردیم). ساعت 5:30 صبح یکشنبه ایشون اومدن دنبال ما به همراه خانومی که برای ویزای نامزدی می خواستن برن به سمت ابوظبی حرکت کردیم. حدود ساعت 7:00 صبح به ابوظبی رسیدیم که نفر دوم بودیم و روی نیمکت های اونجا که 2 سری نیمکت که با یک تابلوی کوچیک برای ویزاهای مهاجرتی و غیر مهاجرتی جدا شده نشستیم. یواش یواش تعداد بیشتری برای مصاحبه اومدن و روی نیمکتهای اونجا نشستن. حدود ساعت 7:30 یکی از ماموران امنیتی اونجا که همشون هندی یا پاکستانی هستن برای کنترل نامه دعوت به مصاحبه شما و پاسپورت شما میان و چک میکنن که تاریخ و زمان مصاحبتون درست باشه. در ضمن به هیچ عنوان شخصی رو که دعوتنامه مصاحبه نداشته باشه حتی برای یک سوال کوچیک به داخل سفارت راه نمیدن. ساعت 8:00 صبح به نوبت و یکی یکی به داخل سفارت رفتیم و بعد از تحویل کیف و بازرسی بدنی وارد حیاط سفارت شدیم که شمشادهای بلند معروف در دو طرف اون راهی که به سمت ساختمون سفارت هست وجود داره. در ضمن جهت اطلاع کیف ، خوراکی و موبایل به هیچ عنوان اجازه ندارید به داخل سفارت ببرید و همرو ازتون تحویل میگیرند. به خاطر همین حتماً مدارکتون رو داخل فولدرهای پلاستیکی بزارید که چیزی گم نشه. بعد از وارد شدن به سالن سفارت یک شماره بهتون میدن که از این به بعد با این شماره به باجه های مختلفی که اونجا داره فرا خونده میشید. سالن سفارت یک سالن مستطیلی به طول حدود 30 متر و عرض 6 متر هستش که 11 باجه در اون وجود داره که از شماره 8 تا 11 مخصوص ویزاهای مهاجرتی هستش و یک تا 7 هم ویزاهای غیر مهاجرتی. باجه آخر باجه انگشت نگاری و باجه اول صندوق هستش جهت پرداخت پول. یواش یواش ساعت 8:30 کارمندای سفارت اومدن و شماره من چون 2 بود به سرعت خونده شد. ابتدای کار به باجه 8 رفتم برای تحویل مدارک. خانومی که به علت اینکه زبون فارسی رو مثل ما روان صحبت میکنه و خیلی هم بد اخلاقه مدارک منو که شامل اصل مدرک فوق لیسانس (من مدرک لیسانس و پیش دانشگاهی و دیپلم رو هم برده بودم که از من نگرفت، در ضمن ریز نمراتم نگرفت هر چند که در ترجمه مدرکم ریز نمراتم هم بود)، اصل کارت ملی، اصل شناسنامه، اصل کارت پایان خدمت، برگ تمکن مالی، اصل سند، پاسپورت، کپی صفحات پاسپورت ،سه قطعه عکس 5 در 5، پاکت مهر و موم شده مدیکال بعلاوه ترجمه تمام مدارکی که گفتم (ترجمه های من تماماً بدون تایید وزارت امور خارجه و دادگستری بود) رو ازم گرفت و یک فیش داد که به صندوق برم و 330 دلار رو پرداخت کنم. بعد از پرداخت پول به همون باجه 8 برگشتم و رسید 330 دلارو به اون خانوم دادم و دوباره به گفته اون خانوم برگشتم و نشستم روی صندلیهایی که اونجا به تعداد کافی وجود داره. در ضمن وقتی وارد سالن میشید ترجیهاً به صندلیهای انتهایی برید چون باجه های 8 تا 11 در انتهای سالن قرار داره. بعد از 15 دقیقه انتظار شماره من خونده شد و به باجه آخر برای انگشت نگاری رفتم و دوباره نشستم این دفعه منتظر مصاحبه. بعد از چند دقیقه انتظار شماره من خونده شد و آقای جوان امریکایی (حدود 33 ساله) بعد از سلام و احوالپرسی از من خواستن به اتاقی که در انتهای سالن هستش جهت مصاحبه برم (ایشون همه رو که به اون اتاق می برن و مصاحبه اونجا برگزار میشه که به نظر من خیلی بهتره چون او شلوغی و هم همه سالن سفارت وجود نداره و همین طور شما روی صندلی میشینید در صورتی که اگه در یکی از باجه ها میخواستید مصاحبه بشید باید می ایستادید، البته شما از آفیسر توسط یک شیشه جدا شدید و یک دریچه کوچیک وجود داره که از زیر اون اگه چیزی لازم باشه بهتون بدن امضا کنید مثل فرم 230 یا هر چیز دیگه به شما میده که نکته بدی که در رابطه با اون دریچه هستش باد سردی هستش که از سمت دریچه به سمت صورت شما میاد و یخ میزنید)
اول از همه با سلام و احوال پرسی شروع میشه و اولین چیز قبل از هر چیز قسم هستش که با بلند کردن دست راست سوگند میخورید که هر چیزی که در فرماتون نوشتید و هرچیزی که میگید راست و حقیقت هستش. بعد از قسم خوردن من از آفیسر خواستم که آدرسی که در فرم 230 جهت گرفتن گرین کارت و محل اقامتم در امریکا هستش رو اصلاح کنه که ایشون گفتن نمیخواد و اون رو در فرودگاه امریکا که وارد میشید اصلاح کنید.سوالاتی که از من شد اول این بود که در امریکا فامیل دارید که جواب من منفی بود و گفتم ولی چند تایی دوست دارم. در رابطه با شغلم ازم سوال کردن که چی هستش و شرکتتون در چه زمینه ای کار میکنه. منم جواب ایشون رو دادم که حدود 3 ساله که در شرکت فلان که خصوصی هست کار میکنم و کار این شرکت در زمینه عمرانه و من یکی از مهندساشم. در مورد این پرسید که شما مجردید و جواب من مثبت بود. در مورد سربازی پرسید که گفتم معافیت کفالت دارم که پرسید کفالت چیه که گفتم پدرم بالای 59 سال بودن و من چون برادر نداشتم معاف شدم. در مورد تمکن مالی و اون 61 میلیون پرسید که با این پول چقدر دلار میدن که من گفتم والا آخرین باری که قیمت دلار رو داشتم حدود 3600 تومن بود. باز پرسید چقدر میشه که گفتم والا باید تقسیم کنید که خودش گفت حدود 20 هزار دلار (گویا قیمت دلاری که توی ذهن ایشونه 3000 تومانه) که من گفتم بله حدوداً و در ادامه گفتم این تمام سرمایه من نیست و بیشتر سرمایه من به صورت سکه طلا هستش که تبدیل به دلار خواهم کرد و آپارتمانی هم که در تهران دارم اگه لازم باشه می فروشم. البته من هم مثل بقیه برگه آبی رو در پروندم دیدم ولی ایشون گفتن که ویزای شما قبول شده و یک برگ دادن بهم که روش ثبت نام در سایت CSC رو نوشته بود که من برگه کانفیرمیشن ثبت نامو نشون ایشون دادن و گفتن بله درسته و برگه ثبت نام CSC رو دیگه به من ندادن و گفت که پاسپورت شما روز پنجشنبه در دبی به دستتون میرسه برید و بگیرید که من گفتم زود تر نمیشه که جواب ایشون منفی بود. منم خوشحال و خندان از ایشون تشکر کردم و از در خارج شدم و همراه با خانومی که با هم به سفارت رفته بودیم برگشتیم به سمت دبی. من در راه برگشت یک دفعه به ذهنم اومد که آفیسر یادش رفت که زیر فرم 230 رو به من برای امضاء بده. توی ذهنم گفتم شاید لازم نبوده. طرفای ساعت 3:00 امیر مهاجر با وایبر تکست دادن که چی شد و من به ایشون گفتم که یک ضرب گرفتم و ایشون گفتن که در سایت اعلام میکنن. ساعت 6:00 بعد از ظهر به صورت اتفاقی ایمیلم رو چک کردم و دیدم که ایمیلی از سفارت برام اومده مبنی بر اینکه مصاحبه دومی برای شما تدارک دیده شده و جهت مصاحبه باید روز سه شنبه ساعت 11 به ابوظبی بیاید در ضمن هیچ مدرکی با خودتون لازم نیست بیارید جز پرینت این ایمیل برای وارد شدن به سفارت. بعد از خوندن ایمیل تقریباً مطمئن بودم که برای گرفتن امضاء که آفیسر فراموش کرد از من بگیره به سفارت خونده شدم.

مصاحبه دوم :

خلاصه دوباره سه شنبه صبح ساعت 7:00 صبح به با اتوبوس هایی که در ایستگاه الغبیبه مترو (خط سبز مترو) هستش به سمت ابوظبی حرکت کردم. زمان طی مسیر از ایستگاه الغبیبه تا ترمینال اتوبوس های ابوظبی حدود 2 ساعت هستش و کرایه اتوبوس هم 25 درهم هستش. ساعت 9 به ابوظبی رسیدم و با تاکسی به سمت سفارت حرکت کردم. مسافت ترمینال تا سفارت حدود 10 الی 15 دقیقه هستش و کرایه تاکسی هم حدود 20 درهم میشه. حدود ساعت 9:30 جلوی سفارت بودم و بعد از طی تشریفات خودشون وارد سفارت شدم (البته به غیر از پرینت اون ایمیل سفارت کپی پاسپورتم همراهم بردم که اونم خواستن برای تطبیق هویت). این دفعه آخرین شماره به من افتاد (شماره 15) و تا ساعت 12 هم جهت مصاحبم روی صندلی های سالن محل مصاحبه صبر کردم. حدود ساعت 12 توسط همون آقای امریکایی به همون اتاق قبلی برده شدم و مصاحبه دوم من شروع شد. دوباره ابتدا از من قسم گرفت که هر چی میگم راست باشه. بعد فرم 230 رو به من داد که زیرشو امضاء کنم و عذر خواهی کرد بابت اینکه دوباره به مصاحبه دعوت شدم و گفت ولی این بهتر بود که تا شما اینجایی به مصاحبه دعوت شدی و اگه ایران رفته بودی خیلی برات سخت میشد. گفت یه چند تا سوال دیگه هم هست که میخوام ازت بپرسم. من تو دلم گفتم خودش یادش رفته بود امضا بگیره از من حالا واسه اینکه من خیلی شاکی نشم 2 تا سوال مسخره میخواد بپرسه که بگه الکی تا اینجا و به خاطر سوتی خود من نکشوندیمت.
قبل از اون بگم من یه دوست دختر دیونه داشتم که بعد از قبولی من ایشون هزار جور منو تهدید کرد که باید منو عقد کنی با خودت ببری و الا لاتاریتو به هم میزنم و اینا و این مسئله رو به صورت مختصر فقط امیر اطلاع داشت. خلاصه آفیسر برگشت به سمت من و زل زد تو چشمام و پرسید شما اخیراً کارتون به قانون و دادگاه و ... رسیده یا دستگیر شدید، اینجا بود که شصت من خبردار شد که بله اون خانوم کار خودشو کرده و نامه ای فرستاده که لاتاری منو به هم بزنه، تو اون لحظه آدم تمام کارهای بدی که تو عمرش کرده یه لحظه میاد جلوی چشمش، حتی تو بچگی که زنگ در خونه همسایه رو زده و فرار کرده. من 2 3 ماه قبل به علت دعوایی که این خانوم با من کرده بود و سر و صدا تو خیابون کرده بود با این خانوم به کلانتری برده شدم و من در اون لحظه گفتم که حتماً ایشون این مسئله رو گفته و من از اونجایی که نمی خواستم به هیچ عنوان دروغ بگم گفتم من یک بار به علت همین قضیه لاتاری با این خانوم دعوام شد و به کلانتری رفتم و به خاطر شکایتی که هر دو از هم کردیم به دادگاه رفتیم و 100 درصد اون خانوم مقصر شناخته شد. بعد پرسید شما محکوم شدید در دادگاه؟ که من جواب دادم به هیچ عنوان و اگه بخواید براتون گواهی عدم سوء پیشینه هم میتونم بیارم. بعد پرسید شما به یک خانوم زدید و فرار کردید؟؟؟ من با تعجب جواب دادم نه به هیچ عنوان!!! و بعد گفتم که هر مسئله ای هست از طرف همین خانوم هستش که منو تهدید کرد که به صورت سوری ازدواج کنیم تا ایشون هم بتونه بیاد که معنی سوری رو پرسید که به انگلیسی گفتم. ایشون پرسید اون خانوم امریکایی بودن و من جوابم منفی بود و اسم و فامیل اون خانوم رو گفتم بهشون که ایشون صد در صد ایرانی هستن و درخواست ویزای این خانوم بارها از طرف سفارت امریکا رد شده. ایشون تو کل این مدت بسیار عصبی و عصبانی بود و حتی بعضی جا ها سوئیچ میکرد رو انگلیسی و انگلیسی ازم سوال میکرد. کاملاً مثل یک بازجویی بود و در تمام لحظات با عصبانیت زل زده بود تو چشمای من. در آخر پرسید شما در هیچ دادگاهی محکوم شدید که من محکم جواب دادم خیر و این سوالو 2 بار تکرار کرد و هر بار جواب من منفی بود. بعد شروع کرد به تایپ با سرعت زیاد در کامپیوتر و من تقریباً مطمئن شدم که به علت مخفی کردن این موضوع پاسپورتمو بر میگردونه بهم و میگه شما برای همیشه از ورود به امریکا محروم شدی. حدود 1 الی 2 دقیقه داشت تایپ میکرد و این زمان برای من طولانی ترین و زجر آورترین زمان زندگیم بود به طوری که تو این 2 دقیقه اندازه تمام کسانی که 80 روز و 90 روز منتظر کیلیرشون بودن گذشت و من استرس کشیدم. بعد از این ایشون با عصبانیت گفت ویزای شما قبول شده و این صحبت ایشون مثل آب سردی بود که رو بدن من ریختن. من به ایشون همون لحظه گفتم که من فقط مشکلی که دارم چون اقامتم تو هتلم تموم شده تو گرفتن هتل به خاطر اینکه پاسپورتم دست شماس به مشکل خوردم و ایشون گفتن که من تنها کاری که برای شما میتونم بکنم اینه که پنجشنبه خودت بیای و پاسپورت و ویزا رو بگیری. اینو گفت و یک تیکه مقوای صورتی رنگ رو که روش نوشته شده بود جهت دریافت پاسپورت ساعت 2 روز پنجشنبه مراجعه کنید. و من اینو از ایشون گرفتم و بعد از تشکر از اینکه به من اعتماد کردن از اتاق خارج شدم. خاطرم هست که بعد از خروج از سفارت تا 2 ساعت تو حال خودم نبودم و همش داشتم فکر میکردم یه آدم تا چقدر میتونه پست و از خدا نترس باشه که فقط به خاطر اینی که من حاظر نشدم ایشون رو عقد سوری کنم تا بیاد امریکا با سرنوشت و آینده من بازی کنه.

[عکس: 90691180666938697630.jpg]

روز دریافت ویزا :

از سه شنبه تا پنجشنبه هم با این حال که آفیسر گفته بود ویزای شما قبول شده باز برای من سخت گذشت و استرس اینکه نکنه تصمیمش عوض بشه رو داشتم. البته از طریق سایت با شماره کیس نامبرم روز چهارشنبه دیدم که به حالت Issued در اومده و نوشته که ویزای شما پرینت شده ولی با این حال باز استرس داشتم. روز پنجشنبه ساعت 2 به سفارت رفتم و بعد از وارد شدن به سفارت شماره گرفتم و وقتی شمارمو صدا کردن رسید مقوایی رو دادم و ویزا و یک پاکت که کنارش اریب بازه رو بهم دادن که توش تمام مدارک خودم و ترجمه هام بود بعلاوه اون نامه کذایی. وقتی اون نامه رو از کنار اون قسمتی از پاکت که باز بود خوندم متوجه شدم ایشون نامه رو 3 هفته بعد از اعلام نتایج لاتاری یعنی حدود 9 ماه پیش زده به KCC و در اون منو متهم کرده که من یک نفرو به علت سرعت بالا در رانندگی زیر گرفتم و فرار کردم و خودشو یک شهروند ایرانی امریکایی ساکن نیویورک معرفی کرده و ادعا کرده که منو از سال دوم راهنمایی میشناسه و تو نامش گفته بود که اینی که تو مملکت خودش یکی رو زیر میگیره و فرار میکنه امریکا بیاد میخواد چیکار کنه. اونجا بود که من فهمیدم چرا آفیسر در باره زیر گرفتن یک آدم ازم سوال میکرد و من اصلاً لازم نبود اون اتفاقی رو که 2 3 ماه پیش افتاده بودو براش تعریف کنم و فقط تنها چیزی که بود اون نامه صد در صد کذب و خیالی اون خانوم روان پریش بوده که اونم تاریخش واسه 9 ماه قبله. به هر حال با تمام این تفاسیر من ویزا رو با کلی استرس گرفتم.

اینارو من گفتم که بگم اونی که اون اوایل می اومد و میگفت از قبول شدنتون در لاتاری پیش هیچ کس چیزی نگید حرفش باید با طلا نوشته بشه. حتی به نظر من تا قبل از گرفتن ویزا هم به کسی چیزی نگید چون من بعد از مصاحبه اولم خبر قبولی در مصاحبه رو به خانوادم و همین طور امیر که اونم اومد و به شما گفت رو گفتم و فکر اینکه دوباره بخوای به همه بگی نه نشد هم عذاب آوره واقعاً. وقتی ویزا رو در پاستون با دست لمس کردید اون موقع بشینید و فکر کنید که کی بگید به اطرافیان و چجوری مسئله رو عنوان کنید و به چه کسانی هم نگید کلاً. این مسئله لاتاری بسیار حسادت بر انگیزه و متاسفانه انسانهای بیمار و عقده ای و حسود اطراف هممون به وفور پیدا میشن.

پیشنهادی که برای دوستانی که کار دولتی ندارن و سربازی هم نرفتن اینه که احتمال خیلی زیاد رو این بزارن که یک ضرب میگیرن و از همین جا خودشون رو برای اقامت بیشتر آماده کنن تا به مشکل اقامت هتل نخورن. در ضمن بلیط رو هم کسانی که احتمال یک ضرب میدن به صورت چارتر نگیرن و سیستمی بگیرند تا باز بلیطشون سوخت نشه. من برای بلیط برگشت به ایران با پرواز ماهان به علت اینکه بلیطم چارتر بود و سوخت شده بود 380 درهم پرداخت کردم. در ضمن در مصاحبه اول من که یکشنبه بود آفیسر به من گفت پاسپورت شما پنجشنبه به دبی میاد که البته قضیه من همون طور که خوندید یه کم متفاوت بود و من دستی پاسپورتمو از خود سفارت گرفتم. در ضمن اون خانومی که با من بودن و مصاحبه ایشون هم یکشنبه بود پاسشون پنجشنبه نیومد و وقتی زنگ زدن گفتن بهشون که یکشنبه میاد دبی و ایشون مجبور شد اقامتش در هتل و بلیط هواپیماش رو تمدید کنه. پس این مواردم در نظر بگیرید لطفاً.
در آخر شماره موبایل اون آقایی که ما رو به ابوظبی بردن (آقای علیرضا) رو براتون میزارم .

00971558208227

اینم بگم که من از ایشون راضی بودم و همه چی طبق برنامه با ایشون پیش رفت.. به هر حال انتخاب با خودتونه که به چه صورت به ابوظبی برید و من هیچ کسی و شخصی رو نمیتونم تضمین کنم.
در آخر هم از خانوم محترمی که همراه مادرشون به دبی اومده بودن تشکر می کنم به خاطر تمام محبتاشون به من.
2013AS000035XX Post :Abu Dhabi, Interview Date : February 2013
سفرنامه
تشکر کنندگان: usa lover ، الهه سابق ، escutcheon ، Tomas ، امیر مهاجر ، el333 ، گل نهال ، ALI_AGHA ، fariba_a ، parsush ، afs ، ابی هانی ، mohajer13 ، mgolchin13 ، Seattle2015 ، amir82 ، سمانه777 ، Saeedv13 ، taba60 ، roeentan ، ASALI ، bayat_r ، Hedieh20 ، houmanmir ، m@ry@m75 ، AsemanAbee ، kasrafo ، iman63ir ، 2013selectee ، lilac ، rouzbehdarvishi ، far-dv2013 ، unique ، mori ، rezagh ، mehdiii ، laili ، hasti_banoo ، ensan ، mori5050 ، amairmonre ، KOUROSHAVIN ، نازنین 932 ، kiaaa ، hana_fd ، tatoole ، moon_rose ، ali234 ، saeid-ss ، Danoosh ، fairy ، arezoo bj ، mnpnus ، Solmazzz ، lilistar ، sayeh_m ، pr.kia ، mohammadrezah ، Babak yeganeh ، mani.iht ، arian307 ، مرآت74 ، sorena ، ashakibafar ، ikamaly ، immigrant2us ، shiraz mamali ، nina22 ، e76779 ، mdna ، farmiz ، NarcisJ ، nooshshahnar ، babeloma ، Given ، eghtesad ، kouroshd ، mrr777 ، Soap McTavish ، Ali_Kh ، s.s.h ، رجبعلی ، rose_2000 ، niko ، sam110 ، 30NAP30 ، nnhh ، lotfali.zadeh ، jazirehh ، ata_bros ، hesam.inanloo ، nazi1368 ، ali_am76 ، SOROUSH2013 ، Maryam3023 ، afshin sadeghi 2 ، itsmasoud ، mnajafinobar ، abloom_ma ، sweety.alireza ، pooyash ، farshadsh ، امير جو ، Afshinfar ، darkcandel ، babak433 ، 3pideh ، ali usa ، behnam88 ، niloofar khorshidsavar ، mhb161 ، haleh_hh20 ، maryam_a ، ehsansh ، farzad021 ، نیما121 ، chance2013 ، ARSHIYA USA ، ghafari88 ، soroush23 ، puya2000100 ، hamedapple ، Leila12020 ، kage.omid ، sysmaster ، hadi472 ، Szsanazsz ، sepideh_ ، nasim ، hny67 ، naarestan ، mom ، hamid.eng ، arash1392 ، behfaza ، *NASIM* ، philter ، spd-r ، rezaP ، azar1348 ، zohre02 ، jake ، nedaba ، powerb ، EKAM ، ELHAMKHALILI ، uranus88 ، mehdieb ، Aryan2014 ، romance33 ، sharifian ، maria2000 ، hamid_fs3 ، azadeh2014 ، رژین ، mastane1364 ، m.ab ، farid1364 ، Ario79 ، shirin_n ، shervin4d ، rezahoorjandi ، pari pariaaa ، NEURON ، bahram2014 ، taleghani ، arpmn ، meisam14 ، amin arefi ، حاجی واشنگتن ، سيبك ، paral ، m_yek ، babak12 ، مریم فتوحی ، atlantis770 ، ginjer ، ALIARAD ، ziba62ka ، syrene1685 ، Siamak ، navidyazdan ، pishtaz611 ، mrlzdh
سلام خدمت همه دوستان عزیز مهاجرسرا. از تک تک سفرنامه هاتون تجربه کسب کردم وتصمیم گرفتم به جبران راهنمایی هایی که از قبلی هاگرفتم،برای بعدی ها کاری انجام داده باشم.با اینکه تو تایپ ضعیفم ولی وظیفه خودم میدونم که برای دوستان عزیزم بنویسم و اگه حتی یک سوال هم پاسخ بدم باز هم حس میکنم دین خودم. رو ادا کردم.
کیس ما 4 نفره
برنده اصلی خانم خونه (اینجانب) با مدرک لیسانس الکترونیک
همسر گرامی فوق لیسانس الکترونیک
دختر ۱۳ ساله
پسر ۹ ساله
قبلا گفتم ویزا رو از آژانس سفرهای دوستانه گرفتم ۲۴۰ درهم حساب کرد که از همه جا ارزونتر بود البته من ۱۱ بهمن گرفتم ولی لیدر ما گفت خود آژانس ها باید اینقدر پول بدن!...
بلیط روسیستمی ماهان گرفتم شنبه ۱۲ اسفند ۷:۳۰ صبح رفت و چهارشنبه ۲۳:۲۰ برگشت
هتل هم از آژانس ...گشت خانم ... که مناسبترین قیمت رو داشت و انصافا هتلش به قیمتش خیلی می ارزید! هتلش ۲ ستاره بود با صبحانه و ناهار و به صورت سلف سرویس بود،هم متنوع بود و هم با کیفیت من اصولا آدم قانعی هستم ولی دخترم که ازاین نظر با من تفاوت داره و مشکل پسنده هم مشکلی برای غذا نداشت. صبحانه شیر گرم،کره،پنیر خامه ای،مربا، تخم مرغ آب پز،کرپ،آب پرتقال و...
ناهار هم دو مدل سالاد با سبزیجات وسوپ ودو مدل غذای قابل خوردن که از ۱:۳۰ تا ۳ سرو میشد. راستی سیب زمینی سرخ شده هاش هم خیلی خوش مزه بود! من ۲تا اتاق دوبل گرفته بودم که قیمت روبرد هتل شبی ۴۰۰درهم برای یک اتاق دوبل بود ولی من ازشاهین گشت برای هر اتاق دوبل شبی ۱۷۵ درهم دادم!
ما که برای شام هرچی بردیم استفاده نشد! بهتر بود قند میبردیم چون فلاکس چای برای اتاق میدادن ولی قند شارژ داشت!
ادامه در پست بعد...Wink
سرکار خانم: لطفاً از فونت معمولی استفاده کنید و از آوردن نام آژانس های مسافرتی، افراد حقیقی و تلفن های مربوطه خودداری کنید. ممنون. سعید
خوب از غذای هتل وقیمتش گفتم از موقعیتش بگم توی دیره تقاطع خیابان السبخه و الخور قرار داشت و توی خیابان السبخه کلی صرافی بود که با نرخ ۳.۶۷ دلار رو به درهم تبدیل میکردن و تا هتل پیاده ۲دقیقه راه بود.پول ایران رو قبول ندارن.فقط دلار و درهم با خودتون ببرید. هتل روبروی ایستگاه متروی پالم دیره هست که ۴یا ۵ ایستگاه با nmc فاصله داره. البته ما بامترو نرفتیم چون لیدرمون در یک پکیج استثنایی رفت وبرگشت nmc و گرفتن جواب رفت و برگشت ابوظبی رو ۴۰۰ درهم با ما حساب کرد!
این همه گفتم، اسم هتل رو نگفتم! هتل رویال گاردن لیدرمون هم مهدی آقا بود که شیرازی بود وما که ازش راضی بودیم کارش رو تیمی انجام میداد .
از اول بگم توی فرودگاه لیدرمون نیومده بود و یه نفر هم وطن گفت تا الان نیومده،دیگه نمیاد.اگه میخواین من ۳۰ درهم میگیرم ومی برمتون! همسرم میخواست بره ولی از اونجا که من بابت یه چیز ۲ بار پول نمیدم، گفتم برو سیم کارت بگیر تابه لیدر زنگ بزنیم. هنوز همسرم نیومده بود که از یه لیدر هندی پرسیدم مهدی از رویال گاردن رو میشناسه؟ بعد اون برگ واچر رو گرفت واز روی اون با تلفن خودش به مهدی آقا زنگ زد وگفت تا ۱۵ دقیقه دیگه میرسه. این هم از لطف لیدر هندی که هم وطن خودمون دریغ کرد!
اصلا در هیچ شرایطی هول نشید ما هم اولین بار بود که دبی میرفتیم ولی برای هرمشکلی یه راه حلی هست!
وقتی مهدی آمد و پیشنهاد پکیج nmc و ابوظبی رو داد با ۴۰۰ درهم تا قبول کردیم نزدیکای هتل بودیم و گفتیم پس قبل هتل بریمnmc. و باز مسیر رو برگشت رسیدیم nmc ساعت ۱۲:۱۵ بود و گفتن باید ساعت ۴ بعدارظهر بیاید. دوباره برگشتیم هتل و ساغت ۴ مهدی آمد دنبالمون و ۴:۳۰ nmc بودیم تا ۹ شب کارمون طول کشید چون ۴نفربودیم.مهدی ماروگذاشت و رفت و گفت نیم ساعت مونده کارتون تموم بشه زنگ بزنید تابیام دنبالتون. اونجا ملیکا خانم رو دیدم که همراه مسافرینش بود و برای کسانی که با دست و پا نیستن خیلی خوبه راهنماییشون میکنه ما اول میخواستیم باایشون بریم ولی قسمت نشد! اونجا با هم کلی گپ زدیم وازتجربیاتشون استفاده کردم. ایشون گفتن چون همسرت سربازی رفته احتمالا کلیرنس بهتون میخوره و همینطور هم شد!
کار ما تویnmc تا ۹ شب طول کشید .هیچ واکسنی نخوردیم . طبق گفته خانم دکترطاهرنژاد واکسن هاروکامل کردیم ایشون لطف کردن توی کارت ما وارد کردن که قبلا آبله مرغون گرفتیم و وقتی ازمون پرسید قاطع گفتیم که گرفتیم.دکترشوکلا اصلا اخمو نبود البته تعریف ازخود نباشه من روابط عمومی خوبی دارم. و کمی با دکتر گپ وگفت داشتیم قبلا ۲۵ سال پیش مدتی در ایران بوده.گفت مصاحبه تون کی هست؟گفتیم ۲شنبه. گفت ۹ شب فردا آماده هست.هر ۴ نفر،نفری ۲۵۰ درهم برای ویزیت دادیم. منو همسرم ۱۰۰ درهم برای آزمایش خون و۲۵۰ درهم برای عکس قفسه سینه دادیم. مجموع مدیکال ۴ نفرمون ۱۳۵۰ درهم شد. اگه دلار بدید، اونجا ۳.۶۵چنج میکنن.
بعد مهدی آمد دنبالمون و رفتیم هتل. اینقدر. خسته بودیم که بچه ها توی nmc خوابشون برده بود و همسرم هم ازخستگی چشماش باز نمیشد و معاینه چشم رو بزرگترین مورد رو هم اشتباه میگفت!
نمیدونید شب قبل اصلا نخوابیدیم یک هفته قبل اسباب کشی داشتیم و جابجایی بعد سفر هم ادامه داره! بگذریم رفتیم هتل و مثل جنازه بیهوش شدیم وساعت ۹.۵ بیدار شدیم آخر وقت صبحانه رفتیم رستوران.
هتل ماروزهای فرد ساعت ۳ بعد از ظهر سرویس می رفت ساحل جمیرا. هر روز صبح ساعت ۱۰ سرویس برای مراکز خرید داشت .صبح یکشنبه هیچ جا نرفتیم ولی بعد ازظهر رفتیم ساحل.شب زودتر رفتیم بخوابیم که بتونیم صبح بیدار بشیم و حاضر بشیم . آقا ارژنگ دوست مهدی اومد دنبالمون با تویوتا یاریس. ما که تا سفارت خواب بودیم فقط همسرم با آقا ارژنگ صحبت میکردند.
وقتی رسیدیم ملیکا قبل مارسیده بود.البته زیاد فرقی نمیکرد.اول و دوم ۲ تاخانم کیس ازدواج بودن.سوم یه هندیه بود.شماره ۴ یه زن وشوهر شیرازی بودن که میرفتن پیش دخترشون. اونا رفته بودن مدیاست وبرای مدیکال بدون واکسن نفری ۹۰۰ درهم داده بودن. بعد یه مادر مسن از تهرانسر بودکه می خواست بره دیدن پسرش. شماره ۶ ما بودیم. ۷ یه آقای جون مجرد بود که سربازی معاف شده بود. خلاصه اونروز زیادشلوغ نبود وتنها ما لاتاری بودیم! غیر مهاجرتی ها شماره شون از ۳۰۰ شروع میشد. شماره ما به باجه ۱۰ فراخوانده شد. یه خانم ایرانی مدارکمون رو تحویل گرفت. وقتی از همسرم پرسید سربازی خدمت کردی؟ گفت بله ولی امریه داشتم. وتوی یک کارخانه قند مدیر اتوماسیون بودم. خانم پرسید یعنی چی؟ اون کارخونه قند سربازها رو تامین میکرده؟ حالا شما بیا به اینا حالی کن که نه بابا این یعنی به کار گرفتن یک مهندس با حقوق یک سرباز!
خلاصه گفت برید صندوق اولین باجه برای پرداخت ۱۳۲۰ دلار برای ویزای ۴ نفر. پرداخت انجام شد و برای اثر انگشت منو همسرم رفتیم و بچه ها همچنان نشسته بودند. همه جلوی باجه مصاحبه میشدند و همون خانم ها که مدارک رو میگرفتند با اونا صحبت میکردند. از اون آقای هندی خبر ندارم ولی ۴ شماره قبل ما وآقای جون بعد ما همگی یک ضرب ویزا رو گرفتن. وقتی شماره مارو خوند رفتم جلوی باجه همون اقای افیسر امریکایی اومد جلوی باجه وگفت شما به اتاق اخر راهرو تشریف بیارید! از شانس ما همسرم و بچه ها رفته بودندwc خلاصه مردد بودم برم یا منتظر همسرم باشم که مامور هندی که کار ناظم رو انجام میداد گفت برید داخل. گفتم خانواده ام wc هستند و گفت که من راهنمایی شون میکنم. رفتم توی اتاق آقای امریکایی بسیار مودب وخوشرو بودند .بعد از سلام واحوالپرسی گفتند بقیه کجا هستند؟ گفتم الان میان. بعد پرسیدم ممکنه اگه واجد شرایط دریافت ویزا بودیم، جهت دریافت ۴شنبه به سفارت مراجعه کنیم؟ که جواب دادند خیلی معذرت میخوام متاسفم باید ۴ روز کاری زمان لازمه و باز تکرار کرد ۴ روز کاری. بعد همسرم و بچه ها اومدن افیسر داشت با همسرم سلام وعلیک میکرد و متوجه سلام پسرم نشد،اون هم دوبا ره سلام کرد و افیسر عذرخواهی کرد وسلام مخصوصی بهش داد وحتی موقع خداحافظی بیچاره ۴ بار خداحافظی کرد. ازمن و همسرم خواست دست راستمون روبالا ببریم و گفت قسم می خورید هر چه نوشتید ومیگویید حقیقت دارد؟ و مما گفتیم بله.از سابقه کاری من وهمسرم پرسید. بعد پرسید تابه حال امریکا رفتید؟ یا کسی رواونجا دارید؟ که پاسخ منفی بود. البته همسرم با یکی ازدوستانش توی امریکا شریک شده که مدارکش هم حاضر بود. بعد از سربازی همسرم پرسید و دوباره قضیه امریه روتوضیح دادیم.حالاخوبه امریه سپاه نبود! امریه ارتش هست. بعد از همسرم پرسید نامه ازبانک داری؟ همسرم ۱۰۰ میلیون تومان توی بانک ملت داشت. پرسید این چند دلارمیشه؟ اما از نامه بانک من چیزی نپرسید. نمیدونم اصلا دید یا ندید! در هر صورت من هم یک برگه تمکن مالی ازبانک سامان بامبلغ ۱۲۰ میلیون تومان داشتم و ترجمه سند دو واحد آپارتمان در تهران. ولی اسپانسر نداشتیم. به هر حال به ما گفت مدارک شما کامل هست ولی روال اداری ۱یا۲ ماه طول میکشه ویک کاغذ A4 سفید رنگ تقدیم ما کرد و گفت از هفته آینده هرهفته سایت روچک کنید وقتی اسمتون رو دیدید یک نفر با ۴ پاسپورت بیاد و ویزاها رو بگیره. پرسیدم میشه کس دیگری هم بیاد و بگیره؟ گفت هرکس پاس هاروبیاره بهش میدن باید مورد اعتماد خودتون باشه! واین گونه بود که ما نیز به لیست منتظر سرا پیوستیم!
کیس نامبر: **48 ،4 نفر، مصاحبه: مارچ - ابوظبی،انتظار: 36 روز، دریافت ویزا: 2 می،ورود 17 سپتامبر 2013،ساکن GAITHERSBURG MD.
سفرنامه1
سفرنامه2
پرواز اعتماد را با یکدیگر تجربه کنیم...وگرنه میشکنیم بالهای دوستی مان را !
(2013-03-02 ساعت 16:57)enchantress_boy نوشته:  سفرناممو اول با شرایط کیسم شروع میکنم:




[عکس: 87692077101373207091.jpg]

مصاحبه:
مرسی از این سفرنامه ی کامل.فقط بیزحمت به من بگید که اون مستطیل سفید رنگ رویه کارت واکسن شما چیه؟و اینکه چرا جلوی قسمت opv خالی هست؟Cool
کیس:82xx//مقصد:هيوستون/سفارت:ابوظبی..ویزا:۱ضرب ولي با بدبختيBig Grin
(2013-03-15 ساعت 01:28)shiraz mamali نوشته:  مرسی از این سفرنامه ی کامل.فقط بیزحمت به من بگید که اون مستطیل سفید رنگ رویه کارت واکسن شما چیه؟و اینکه چرا جلوی قسمت opv خالی هست؟Cool

مستطیل سفید رنگ همون لیبل واکسن آنفولانزا هستش که کسی که در پاستور اونو به من تزریق کرد از رو واکسنش اونرو کند و به روی کارت واکسن من چسبوند. OPV منم نمیدونم چیه ولی خالیه و هیچ مشکلی هم بوجود نیومد.
2013AS000035XX Post :Abu Dhabi, Interview Date : February 2013
سفرنامه
من و همسرم هر کدوم به ترتیب 29 و 30 سالمونه ، 5 سال هست که ازدواج کردیم و این دفعه چهارم بود که لاتاری شرکت می کردیم. داستان برنده شدن ما یه جورایی نقل مجلس دوست و آشنا شده و همه اعتقاد دارن ما یه سرو سری تو کارمون بوده که برنده شدیم چون حدود 5و6 سال پیش خواهر بزرگ همسرم لاتاری برنده شدند، یک سال بعدش خواهر کوچکتر ایشون برنده شدند و امسال هم بعد از 4و5 سال همسر من . خلاصه همه متفق القول بر این عقیده اند که ما یه جای کارمون می لنگه و انتخاب ما رندمی نبوده و .. و ... . ما دو نفر که زبونمون رسمن مو در آورد از بس توضیح دادیم به خدا ما تو فرممون چیز اضافه ای ننوشتیم، یا اصن روحمون تا 12 اردیبهشت خبر نداشت قرار سرنوشتمون عوض بشه و برنده بشیم . ولی آخه کو گوش شنوا . امسال نمیدونید چند نفر رو ثبت نام کردیم. ما رو قسم میدادن که لطفن اونطوری که فرم خودتون رو پر کردین ، مال ما رو پر کنید . قیافه ما :|
اما از هر چه بگذریم سخن دوست خوشتر است. Cool
جونم واستون بگه از سفر نامه :
پرواز ماهان ،شنبه 9 اسفند، 7:30 صبح به مقصد دوبی ، ساعت 10 به وقت دوبی مستقردر فرودگاه مقصد.
وقت مدیکال در مدیست پلیکلینیک (تقریبا کنار ایستگاه مترو Al Rigga ) از قبل برای ساعت 4:30 هماهنگ شده بود، قرار بود فقط معاینه انجام بشه و مابقی به صبح روز بعد یعنی یکشنبه صبح موکول بشه، جواب آزمایشها یکشنبه بعد از ظهر آماده میشد. اینطوری یعنی ما دو روز قبل از مصاحبه رو کامل برای مدیکال از دست میدادیم. و تمام مدت اضطراب نرسیدن به کارهامون رو داشتیم. برای همین وقتی ساعت 10 به فرودگاه رسیدیم تصمیم گرفتیم شانسمون رو امتحان کنیم ودر یک عملیات کاملا انتهاری و خودجوش به کارمون سرعت بخشیدیم که شاید تا قبل از ساعت یک به مدیست برسیم و بخشی از حجم مدیکال مون سبک بشه . شما 2تا آدم شاد رو تصور کنید تو فرودگاه در حال خرامان دویدن با نیش های تا بنا گوش باز . ماشاالله ترمینال یک دوبی هم که دیگه هیچی. از گیتی که از هواپیما پیاده شدیم تا گیت کنترل گذرنامه کیلومترها و ساعت ها و روزها فاصله است (اصلن هم مبالغه نکردم :| ). خلاصه ساعت 10:40 از فرودگاه اومدیم بیرون. تا هتل تاکسی گرفتیم .هزینه تاکسی 40 درهم شد. ساعت 11:15 رسیدیم هتل و تا حدودای 11:40 چک این کردیم . چون عجله داشتیم دوباره تاکسی گرفتیم تا مدیست ، ما از قبل نقشه ها و آدرسها از مسیر تاکسی رو و پیاده رو و مترو را از اینترنت پرینت گرفته بودیم و مسیر کامل رو می دونستیم اما راننده تاکسی نامهربان و بی انصاف تا تونست دور زدو مسیر های خارج ار نقشه و پر ترافیک رو انتخاب کرد. با این حال چون مدیست به هتل نزدیک بود در کمتر از 10 دقیقه رسیدیم. وقتی رسیدیم تاکسی متر عدد 8.50 درهم رو نشون می داد ، ولی آقای راننده تاکسیه اعصاب ندار با فشردن یک دکمه ناقابل مبلغ رو به 10 درهم تغییر داد. اینجا بود که فهمیدم به غیر از ورودی تاکسی که از 3 درهم شروع می شه (که شبها از یه ساعتی به بعد 3:50 درهم هم میشه) مسیری زیر 10 درهم تعریف نشده.
حدود 10 دقیقه به 12 رسیدیم و کارهای مدیکالمون از آزمایش خون و چکاب قد و وزن، فشار خون ، عکس از قفسه سینه ، معاینه چشم گرفته تا معاینه دکتر 40 دقیقه بیشتر طول نکشید. پرسنل کلینیک ایرانی، پاکستانی ، هندی بودند و بسیار مودب و مهربان. یک خانم دکترایرانی بسیار بسیار مهربان ما را معاینه کرد و چند سوال ساده ازمون پرسید و در آخر کارت واکسنمون را چک کرد که خدارا شکر مشکلی نداشت. ، ما طبق چک لیستی که تهیه کرده بودیم 3 قطعه عکس 4*3 بردیم که قبول نکردند و قرار شد فردای همان روز قبل از آماده شدن جواب آزمایش 3 قطعه عکس 5*5 به جای 4*3 به دستشون برسونیم. هزینه مدیکال برای هر نفر 900 درهم بود ، که جمعاً هزینه ما 1800 درهم شد.(میدونم خیلی گرون تر شد، ولی آخه ما شرایطمون ویژه بود. اگر NMC را انتخاب می کردیم باید حداقل یک یا 2 شب زودتر می رفتیم که هزینه اش به مراتب بیشتر می شد).
بعد از این که از مدیکال بیرون اومدیم یک راست به ایستگاه مترو Al Rigga رفتیم و 2 تا کارت نقره ای با شارژ 20 درهم برای هر کدوم گرفتیم. این کارت 2 روز کامل به درد ما خورد بدون شارژ مجدد. چون در هر روز حداکثر 14 درهم بیشتر از شارژش کم نمیشه. خلاصه از ظهر شنبه تا بعداز ظهر یکشنبه حسابی به سیر و سیاحت و ریلکس کردن با کلی انرژی مثبت گذروندیم. یکشنبه هم بعد از گرفتن جواب آزمایش به هتل رفتیم تا استراحت کنیم.
هتل ما هتل شرایتون دیره بود که ظاهراً 4 ستاره بود، اما به نظر من کیفیتش از هتل 4 ستاره خیلی پایین تر بود. اتاق ما تاریک بود و اصلا نور نداشت، آب حمام ولرم بود و گرم نمی شد و ما تا 2 روز دمپایی حمام نداشتیم، صد بار به اپراتور زنگ زدم تا بالاخره یکشنبه بعد از ظهر واسمون دمپایی اوردن. :|
تلفن اتاق هم خراب بود. اتاقمون رو هم هر چقدر درخواست کردیم عوض نکردند، خلاصه هتل 2 یا 3 ستاره خیلی بهتر بود. تنها حسن هتل صبحانه اش بود که اون هم چون من ناشتا عاشق خوردن میوه هستم و کلی تنوع میوه وجود داشت ، که جداً ازش لذت بردم.
اما یکشنبه بعدازظهر مسئله جالبی واسمون پیش اومد، ما قرار بود 300 دلار هزینه بپردازیم و همه کارهای مربوط به سفارت را با کمک خانمی که از طرف آژانس مسافرتی معرفی و تایید شده بود انجام بدیم .ازطرفی کارهای مربوط به سفارت دوست و آشناهای ما هم قبلاً به عهده ایشون بود و یه جورایی مطمئن و شناخته شده بود ،ولی ما به لطف سفرنامه بچه های مهاجرسرا گفتیم خب چه کاریه! خودمون از پسش بر میایم. قرارمون را با ایشون کنسل کردیم. همه کارها ی مدیکال رو خودمون انجام دادیم. فقط میموند تا ابوظبی رفتن و برگشتن که اون هم تصمیم گرفتیم با خانم ملیکا که شماره اش اینجا بود هماهنگ کنیم.
با ملیکا یکشنبه بعداز ظهر تماس گرفتیم و ساعت حرکت را برای دوشنبه صبح به ابوظبی هماهنگ کردیم. حدوداً یک ساعت بعد در حالی که مشغول استراحت بودیم یک نفر درب اتاق ما را زد. فکر کردیم شاید از خدمه هتل هستند، همسر گرامی درب را باز کرد که با یک آقا حدوداً 40 و45 ساله مواجه شد که کنارش یکی از کارمندای هتل ایستاده بود.(معلوم بود این آقا به زور بالا اومده که یکی از کارکنان هتل هم همراهش فرستادن)آقای محترم شروع کرد به فارسی احوال پرسی کردن با همسرم و خودش رو رجب زاده (اگه اشتباه نکنم) معرفی کرد:
_ آقای ...؟
همسرم : بله بفرمایید
_ من رجب زاده هستم
+ : بفرمایید امرتون
_شما فردا وقت سفارت دارید، اومدم تا کارهای شمارو انجام بدم
قیافه همسرم :O
+ راستش ما از قبل هماهنگ کردیم. ممنون
_ جسارت نباشه با کی؟
+ با خانم ملیکا
_ ولی من از طرف آژانستون اومدم، لطف کنید ایشون رو کنسل کنید .

+و لی ما با آژانس هماهنگ کردیم که کنسله!

( بعد از چند دقیقه گفتگو و بدگویی از ملیکا خودشون با خانم ملیکا تماس گرفتن و قرار رو کنسل کردن، به ما گفتن فردا 5:30 جلوی درب هتل منتظرتونم. یعــــنــــی من و همسر رسمن واسه ایشون نقش دیوار خانواده رو بازی می کردیم )
تا در رو بستیم یه حسی به من گفت یه جای کار داره بدجوری میلگه. اصلاً مسئله نرمال به نظر نمیومد. به آژانس زنگ زدیم .از طرف آژانس هیچ کس ایشون رو تایید نکرد. گفتن اصلا با این آقا نرید، اگه رفتید مسئولیتتون با خودتون ،ما این آقارو اصلاً نمی شناسیم و از طرف ما نیومده. ما هم موندیم انگشت به دهن که این آقا از کجا اومد! اصلاً مارو از کجا میشناخت.چجوری این اطلاعات را از ما داشت. راستش ترسیدیم. حتی به ملیکا هم اعتماد نکردیم. تنها انتخابی که واسمون موند همون خانمی بود که از آژانس معرفی شده بود و هزینه بالایی می گرفت، اما مطمئن تر بود ، چون همیشه ایشون کار اطرافیان ماروبی عیب ونقص انجام می داد. خلاصه ریسک نکردیم برای رفتن به سفارت با همین خانم هماهنگ کردیم.
شب شام مختصری از خود رستوران هتل سفارش دادیم و برای بار اِن م چک لیست مدارک رو دوره کردیم. همه چی در ظاهر بی عیب و نقص به نظر میرسید. حتی لباسهامون هم اتو کشیده و مرتب آماده کردیم .اما امان از استرس. روزی که ماه ها منتظرش بودیم نزدیک بود و فقط چند ساعت به مصاحبه مونده بود. شب قبل از خواب برای خودمون دعا کردیم و خوابیدیم. اما باور کنید چنان اضطرابی داشتم که هر 5 دقیقه بیدار میشدم و ساعت رو نگاه می کردم. مخصوصاً از ساعت 2:30 تا 4:45 که به اندازه همین چند ماه انتظار طول کشید.



مصاحبه
واما روز موعود ساعت 4:45 زنگ 3 تا موبایل همزمان به صدا در اومد . من که تمام شب انتظار این ساعت رو می کشیدم مثل فشفشه از تخت بلند شدم و شروع کردیم به آماده شدن. رأس 5:15 آماده بودیم و به لابی رفتیم. خانم آرزو سروقت پیش ما بود و دقیقاَ به موقع راه افتادیم و سر راه هم واسمون قهوه گرفت تا اضطرابمون کمتر بشه . در حین صحبتاش ملیکا رو اصلاً تایید نکرد. حدود 7:30 به سفارت رسیدیم ، 2 ردیف صندلی روبروی هم چیده شده بود.یک ردیف که ما نشسته بودیم ویژه ویزاهای مهاجرتی و ردیف روبروی ما ویزاهای غیر مهاجزتی و دانشجویی و ... بود.حدود 30و 40 دقیقه ای منتظر نشستیم تا یک آقای هندی اومدو ویزاها و دعوتنامه ها رو کنترل کرد. بعد به صف وارد سفارت شدیم. بازرسی بدنی شدیم و کیف ها و موبایل ها رو همون جا گذاشتیم. پوشه های دسته بندی مدارک رو چک کردن و به ما تحویل دادند تا همراهمون ببریم. بعد هم که راهروی شمشادهای معروفی که با دیدنش یاد ریزبینی و نکته سنجی بچه های مهاجرسرا افتادم، ای شیطونا Smile
وارد سالن انتظار شدیم ، ما نفر پنجم بودیم و هر 4 خانواده قبل ما ایرانی بودند. اول صدامون کردند باجه 8 برای تحویل مدارک با همون خانم ایرانی بد اخلاق، که به محض دیدن من گفت : "شما لطفن بفرمایید بشینید، اینجا نباشید "
همسر من تمام مدارک رو تحویل داد، ما چون اسپانسر داشتیم، هیچ کدوم از مدارک تمکن مالی و سند خونه رو تحویل نگرفت. مدارک تحصیلی من هم چون برنده اصلی نبودم کلاً تحویل نگرفت. بعد به باجه 2 برای پرداخت 330 دلار و باجه 10هم که هر دو رفتیم برای انگشت نگاری.
باجه 4یا 5 هم که برای مصاحبه صدامون کردند که یک آقای امریکایی بالهجه خیلی با نمک به ما گفت : "لطفن تشریف بیارید به اتاق انتهایی برای راحتی شما "
وقتی وارد اتاق شدیم، ایشون پشت کانترشون که یه شیشه بزرگ ما رو از هم جدا می کرد نشسته بود، احوال پرسی گرم و دوستانه ای با ما کرد و دعوتمون کرد به نشستن. انقدر رفتارش محترمانه بود که بی اختیار اضطرابمون کم شد.
ایشون در تمام طول مصاحبه لبخند داشتن و بسیار خوش اخلاق بر خورد می کردن.
_دست راستتون رو ببرید بالا و سوگند بخورید که ....
من قبل از قسم خوردن به مشکلی که تو پر کردن فرمم داشتم اشاره کردم، که گفت هیچ مشکلی نداره ، بعد ار همسرم پرسید :
_ خب آقای ... (با لهجه با مزه) حال شما خوبه؟
+ بله خیلی ممنون.
_ تحصیلات شما؟
+گرافیک کامپیوتر.
.....
_اسپانسر شما کی هست؟
+ دایی من هستن
_ شغلشون؟
+ ....
_کسی رو تو آمریکا دارید ؟
+ 2تا خواهرام، دایی هام و در آینده پدر و مادرم که مثل ما پروسه شان در جریانه
_خواهراتون سیتیزن شدند؟
+ یکیشون بله، یکی دیگه هم امسال
_ چطوری رفتن؟
+ هر دو لاتاری برنده شدند.
_ (خنـــــــــــده )واااااااااااااااااااو، پس شما خوش شانسی تو خونتونه (به اینگلیسی)
+ SmileBig Grin
_سربازی رفتین؟
(اینجا که رسید ضربان قلب من بالا رفت)
+بله
_ کدوم قسمت؟
+ ارتش ، البته قسمت اداری، نامه رسان بودم.
_یعنی دفتری بودید؟
+ بله Rolleyes (آخیییش به نفس عمیق)
شروع کرد به تایپ کردن
_چقدر پول نقد به دلار با خودت داری؟
+ با خونه، یا فقط پول نقد
_ نه بدون خونه
+ به نرخ دلار الان .... ( اینجا همسرم هول شد، با اینکه میدونست چقدر داره ولی شروع کرد تو ذهنش حساب کردن و چند بار مبلغ رو گفت و دوباره عوض کرد ) اگه بخواهید گواهی تمکن همراهم هست.
_نه اصلاً لازم نیست ، می خواهی در آمریکا چه کار کنی؟
+ ....
. . . . .
(پرونده همسرم رو بست و پرونده من رو باز کرد)
_خب خانم .....
+ Big Grin
_تحصیلات شما چی هست؟
+ مترجمی زبان آلمانی
_ کی تحصیلاتتون تموم شد؟
+ ....
شروع کرد به صحبت کردن به زبان آلمانی با من ، منم نیشم از تعجب باز شد و شروع کردم به جواب دادن . قیافه من تو اون لحظه 3: Big Grin

برای من چند ماه پیش اتفاقی افتاد که مجبور شدم برای گرفتن راهنمایی به خود کی سی سی میل بزنم که جواب ندادن. این اتفاق با اتفاقی بدتر تمام شد وکاملاً رفع شد ، اما میدونستم که نامه ام هنوز توی کی سی سی هست،آفیسر از من غیر مستقیم سوالی پرسید و من متوجه ریشه سوال شدم که به مشکل چند ماه پیش من برمیگرده، من هم صادقانه همه چیز را تعریف کردم وآفیسر مهربان در نهایت احترام سری تکان داد و گفت " من واقعاً متاسفم"
دقایقی تایپ کرد و بعد پاسپورت ها رو از زیر شیشه به ما برگردوند( با این که به خاطر سربازی همسرم انتظارشو داشتم ولی تو این لحظه انگار دنیا رو سرم خراب شد )و گفت مدارک شما بسیار عالی و بی نقص هستن و شما واجد شرایط دریافت ویزا هستید ، اما به خاطر طی شدن روال اداری از یک هفته دیگه تا 2 ماه آینده هر هفته به آدرسی که توی این برگ نوشته شده سر بزنید و کیس نامبرتون رو وارد کنید. هر موقع شمارتون اعلام شد با پاسپورت ها تشریف بیارید.
که من پرسیدم:
+ شخص دیگه ای می تونه این کار رو انجام بده؟
_ بله هر کسی که پاسپورت شما و این برگه سفید رو داشته باشه میتونه

واسمون آرزوی موفقیت کرد و خداحافظی کرد.
کلاً 8:10 وارد سفارت شدیم و 9 بیرون اومدیم.
همه چی خیـــــــلــــــــــــــــــــــــی ساده تر از اون چیزی بود که فکرشو میکردیم و اصلا ارزش این همه اضطراب رو نداشت.
من تو خیال خودم سفارت امریکا رو با سفارت های داخل ایران مقایسه میکردم، آدمهای بد اخلاقی که مصاحبه هاشون بیشتر شبیه مچ گیری میمونه و خیلی سخته که موقع مصاحبه از اضطراب زیاد بد اخلاقی آفیسر لرزش صداتو مخفی کنی. ولی اصلاً اصلاً اصلاً قابل مقایسه با سفارت های داخلی نیست. مخصوصاً سفارت کشورهایی که عضو شینگن هستند.
خلاصه از سفارت اومدیم بیرون ، موبایل و کیف ها رو تحویل گرفتیم، از لحظه ای که موبایلها رو روشن کردیم آنتن ها کامل رفته بود و هرچقدر روشن خاموششون کردیم آنتن نیومد که نیومد و موبایل نداشتیم تا با خانم ارزو تماس بگیریم تا بیاد دنبالمون. با موبایل یکی از ایرانیهای محترم که خوشبختانه هر 4 نفر خانواده مهربانش یکضرب گرفته بودند با خانم آرزو تماس گرفتیم. 5 دقیقه بعد پیش ما بود، یک راست به ماهان رفتیم و چون بلیطها چارتر نبود با پرداخت 60 درهم برای هر بلیط، بلیط ها رو از 3 شنبه ساعت 11 شب به 12 ظهر سه شنبه تغییر دادیم و به هتل برگشتیم.
چون خیلی شبیه دو تا آدم پژمرده و سرخورده شده بودیم، عملیات خودشادسازی رو شروع کرده و تور تفریحی مفرحی را برای خودمون در نظر گرفتیم، با مترو به جاهایی که دوست داشتیم رفتیم واینطوری شد که به شب نرسیده روحیه از دست رفته مون رو به دست اوردیم. 3شنبه هم با پرواز ماهان به تهران برگشتیم. CoolBig GrinTongue
من همینجا از شما عذر می خواهم چون فقط یک بار این متن رو ویرایش کردم و اگه غلط املایی ، جمله بندی کج وکوله ای ، چیزی از زیر دستم در رفته به بزرگی خودتون ببخشید.
از همه برو بچه های خوب و مهربون مهاجرسرا هم تشکر می کنم و از صمیم قلبم بهترین و زیباترین ها رو واستون آرزو دارم.
سفرنامه
CN:2013AS000047** /Interview : Abu dhabi /W2March / 2 Persons
قسمت اول
پیشگفتار:
قبل از هر حرفی باید از همه عزیزان، مدیران سابق و دوستان قدیمی مثل فروزن مایند و امیدووو و صدرای عزیز گرفته تا دوستان و مدیران جدید، از حجت عزیز با سفرنامه مصورش گرفته تا امیر مهاجر و اطلاعات مفیدش، از روحیه دادن عمو سعید گرفته تا کمک های مامان سایه مهربون،از خانم دکتر شیما گرفته تا افشین و جدول باحالش، از همه و همه تشکر کنم و آرزومند سربلندی همه دوستان 2013 ای عزیزم.
ما یه خونواده سه نفره هستیم: همسر، پسر 9 ساله و (بر اساس اولویت بندی آمریکاییها) در آخر من.
همسرم (که برنده اصلی بوده): لیسانس مترجمی زبان، تدریس خصوصی و کارهای هنری.
پسرم: محصل، بدون کار دولتی و بدون سربازی.
من: لیسانس کامپیوتر، معاف از خدمت(دو برادری) و 17 سال سابقه کار در شرکت های خصوصی.
مقدمه
ما هم مثل خیلی های دیگه پنج شش سال پیش به فکر مهاجرت افتادیم و برای فدرال کانادا اقدام کردیم چون من 8 سال سابقه مدیریت کامپیوتر داشتم زودی جوابمون رو دادند و وقتی نامه ما اومد و گفت 120 روز وقت دارید که مدارک بفرستید شروع کردیم به ترجمه و بقیه کارها و امتحان آیلتس.خوب همه چی جور شد جز مدرک آیلتس که متاسفانه یک هفته دیرتر از 120 روز رسید و فدرال کنسل شد و ما دوباره که اقدام کردیم قوانین عوض شد و ما قید فدرال رو زدیم.
حالا افتادیم تو خط کبک کانادا و اولین قدم خوندن زبان فرانسه. یک روز در میان رفتم کلاس و یکسالی فرانسه خوندم و رسیدم به جایی که استادمون گفت یکماه قبل از مصاحبه بیا و فشرده کار کنیم و برو مصاحبه . خوب همونطور که میدونید پرونده های کبک هم طول کشیده و هنوز در جریان اقدامه.
این وسط یه موقعیت کاری خوب تو دبی پیش اومد و ما شهریور پارسال (90) رفتیم دبی و کار و خونه و ماشین و مدرسه پسرم و همه چی ردیف بود و برای اقامت ما هم اقدام کردند و وقتی همه اتفاقات خوب پیش میرفت و با توجه به باخبر شدن اقوام و دوستان صدای هورا و خوش به حالشون و کوفتشون بشه بود که از آنسوی مرزها به این سوی مرزها میرسید و یهو ناگهان در آخرین مرحله روز سه شنبه که باید اقامت ما امضای نهاییش میشد، رئیس اداره مهاجرت دبی رفتند مرخصی تا دوشنبه هفته بعد و دقیقاً همون سه شنبه یا فرداش دوستان در ایران از دیوار سفارت انگلیس رفتند بالا و با هماهنگی های انجام شده بین دولت های بریتانیا و امارات هرگونه اقدام برای مهاجرت ایرانیان لغو شد Big Grin و با سلام و صلوات به ما گفتند تشریف ببرید کشور عزیزتون و ما هم دست از پا درازتر در میان سوت و هورای حسودان برگشتیم.

هفت شهر عشق در کشور لاتاری

شهر اول: ثبت نام
سال دومی بود که تصمیم داشتیم ثبت نام کنیم و هنوز در دبی بسر میبردیم. من که غرق شده در کار کلاً لاتاری رو فراموش کرده بودم یه روز که کامپیوتر شرکت رو خاموش کرده بودم و داشتم میومدم خونه، برحسب وظیفه با منزل تماسی حاصل کردیم تا لیست خرید و اوامر رئیس رو بگیریم که ایشون با لحنی کاملاً دوستانه درخواست کردند که: "لاتاری رو اگر ثبت نام نکردی نیا خونه که راهت نمیدم" و بنده هم در کمال خستگی اطاعت امر کردم.

شهردوم: اعلام نتایج
در اردیبهشت ماه بنده (که مار گزیده ای کامل بودم کلاً مهاجرت حتی از نقطه در داخل تهران به نقطه ای دیگر باز در داخل تهران رو فراموش کرده بودم) مجدداً اعلام نتایج رو فراموش کردم و روز 11 می که در منزل عموی خانمم بودیم، پسر ایشون که سال قبل برنده شده بودند و به خاطر اشتباه در اعلام محل زندگی (اشتباهاًگفته بودند استرالیا) مردود شده بودند، یهو گفت راستی چند روز پیش نتایج لاتاری اعلام شد و ما هم یادمان آمد.اما وقتی شب به منزل برگشتیم مجدد یادمان رفت که چک کنیم و فردای آنروز در شرکت ساعت ده یادمان افتاد و اول اسم خودم رو چک کردم که جمله معروف"have not been selected" رو مشاهده کردیم و بعد کانفرمیشن نامبر همسر رو که زدم دیدم متنش تغییر کرد و چند بار خوندم و مجدداً از اول شماره خودم رو چک کردم و دیدم نه اینگار خبریه..... و به همسر زنگ زدم و گفتم و ایشون گفتند: تو رو خدا راست میگی؟ از این ایمیل الکی ها نباشه؟" و ما دیدیم نه اینگار خبریه...به یکی از دوستام که برنده سال قبل بود و الان آمریکاست زنگ زدم و متن رو براش ایمیل کردم و گفت:"واقعیه و برو تو سایتی به اسم مهاجرسرا و ...."

شهر سوم: کارنتی و نامه مصاحبه و آماده سازی مدارک
خوب ما کار رو تو مهاجرسرا شروع کردیم و همه اطلاعات رو گرفتیم و با بچه های تهران چند حلسه حضوری گذاشتیم و اطلاعات تکمیل شد و منتظر کارنتی شدیم و اون روزها به خاطر سفر تایلند پیش رو حسابی مشغول بودم و که یه روز عمو سعید اس ام اس تبریک کارنتی رو فرستاد و من هم باز دوباره فراموش کرده بودم و ایشون به ما گفتند که دیشب کارنت شدی و ما شبش رفتیم تایلند و فرداش بعد از 30 ساعت که از کارنتی گذشته بود نامه مصاحبه مون اومد، البته من خودم از اول به خاطر آشنایی که با امارات و بویژه دبی داشتم، سفارت ابوظبی رو انتخاب کرده بودم.
مدارکی که برای مدیکال آماده کردم:
1- پرینت نامه مشخص کننده زمان مصاحبه
2- اصل پاسپورت هر سه نفرمون
3- برای هر نفر سه عکس 4*3 جدید ( پشت نویسی شده با خودکار نرم: اسم و فامیل - کیس نامبر- تاریخ تولد) که برای پسرم دو تا خواستند.
4- کارت واکسیناسیون بین المللی تایید شده توسط پاستور.
5- پرینت ایمیل تعیین وقت برای آزمایشات پزشکی (که کار بیخودی بود).
6- آدرس خونه پسرعمو جان و شماره تلفن خودم تو دبی.

مدارکی که برای مصاحبه آماده کردم:
سه تا پوشه تهیه کردم، اول مدارک خانمم(برنده)، بعد خودم و بعد پسرم که شامل این موارد بود:
1- گذرنامه هامون و کپی همه صفحاتش
2- شناسنامه: اصلش و ترجمه هاش هر کداممون جداگانه
3- کارت ملّی: اصلش و ترجمه هاش هر کداممون جداگانه
4- دیپلم: اصلش و ترجمه هاش هر کداممون جداگانه
5- لیسانس : اصلش و ترجمه هاش هر کداممون جداگانه
6- سند ازدواج که اصلش در پوشه برنده بود و کپی همه صفحاتش و یک نسخه ترجمه در پوشه همسرم و یک نسخه ترجمه در پوشه من.
7- کارت معافیت من: اصل و ترجمه اش
8- گواهی تمکن مالی: یکی 79 میلیون به نام همسرم و یکی 54 میلیون به اسم خودم.
9- پرینت ثبت نام CSC که در پوشه همسرم (برنده) گذاشتم.
10- عکس ۵×۵ هر کدوممون 6 قطعه

شهر چهارم: واکسیناسیون
همون روزهایی که برنده شده بودیم از هولمون بدو بدو رفتیم و یک سری واکسن ها مون رو زدیم و کارت واکسیناسیون رو توی پاستور تجریش کامل کردیم.
من سالیان قبل رایگان توی محل کارم هپاتیت رو زدم و همچنین برای همسرم هم زدند و MMR رو نفری 28 تومن دادیم و آقای دکتر رستم باستانی زاده در خیابان شریعتی پایین تر از اسدی برامون زد و اون موقع گفتند که یک نوبت هم عمومی برای همه مردم ایران سال 83 تزریق شده و دو نوبت کافیه(که بعداً فهمیدیم اشتباه است).
چهار روز قبل از سفرمون رفتیم پاستور تچریش که با خانم دکتر طاهر نژاد کانفرم کنیم که ایشون فرمودند واکسناتون کامل نیست و دیفتری کزاز یا همون TD رو ما اینجا رایگان میزنیم و با توجه به تاریخ تزریق MMR گفتند که متاسفانه مراکز واکسیناسیون آنکارا و ایروان و دبی مسئله تزریق همگانی رو قبول نکرده اند و شما باید یک نوبت دیگه MMR رو کمی پایین تر از مرکز پاستور در مرکز درمانی شمیران با پرداخت 8000 تومن بزنید و نامه اون رو بیارید و من به تاریخ قبل براتون در کارت وارد میکنم.
و همچنین از آبله مرغون پرسیدند که من و همسرم گرفته بودیم و گفتیم و ایشون در کارت زرد وارد کردند.
این هم تصویر کارت زرد بنده:
[عکس: attachment.php?aid=2734]

شهر پنجم: مدیکال و مصاحبه
قبل از سفر و پس از دریافت ویزا و بلیط من رفتم سراغ ارز دولتی. این کار رو فقط بانک ملت انجام میده که این اطلاعیه رو در بانک زده بود:
[عکس: attachment.php?aid=2735]
و همچنین بخاطر اینکه از ساعت 6 صبح وقت نگیرید و تو صف نایستید این اطلاعیه بدردتون میخوره:
[عکس: attachment.php?aid=2736]
من مبلغ یک میلیون و چهارصد و خورده ای برای دو نفر واریز کردم و در فرودگاه امام پس از دریافت کارت پرواز و گذشتن از بخش کنترل پاسپورت، پشت میزهای رستوران روبروتون از پله برقی سمت چپ که پایین برید و برید سمت راست، باجه بانک ملت رو میبینید که با حضور دارنده پاسپورت و نوشتن اینکه "مبلغ 300 دلار ارز دولتی دریافت گردید" و امضاء، ارز رو تحویل میگیرید.
من چون احتمال میدادم که یکضرب بگیرم بلیط رو سیستمی گرفتم که تغییرش پرهزینه نباشه و با توجه به مصاحبه ام که پنجشنبه بود، دوشنبه شب 7:30 با ماهان بلیط گرفتم و ساعت 10 با تاخیر رسیدیم فرودگاه و چون خلوت بود و کنترل پاسپورت و کنترل قرنیه چشم هم یکی شده بود 20 دقیقه بعد هم از فرودگاه خارج شدیم. خوب من با اصرار پسر عمو جان قرار بود مزاحمشون بشم و دیگه هتل نگرفته بودم البته قیمت گرفتم که هتل های خوب بخاطر عید شبی 400 تا 450 درهم بود.
خوب پس از خروج از فرودگاه دیدم که پسرعموی عزیز اومدن دنبال ما و ما رو شرمنده کردند و قرار شد که صبح زود با مترو به NMC برای تست مدیکال برویم.
روز سه شنبه ساعت 8:30 با مترو عازم بیمارستان NMC شدیم. لازم به ذکر که NMC هزینه معاینه اگر واکسن نخورید برای بزرگسالان 425 درهم میشه ولی مدیست در صورتی که واکسن نخورد(که خیلی بعیده) نفری 900 درهم هزینه اش میشه پس ترجیحاً برید NMC .
این نقشه مترو:
[عکس: attachment.php?aid=2737]
و این نقشه محدوده ایستگاه ابوهیل:
[عکس: attachment.php?aid=2738]
برای دوستانی که از خیابونهای صلاح الدین و ابوبکر صدیق و میدان بنی یاس میخوان بروند مدیکال ، کار راحت تره و با یک مترو و دو سه تا ایستگاه و زمان کم تشریف میبرند، اما اگر مثل من بخوان از منطقه دبی مارینا برن تا NMC ، یک کم دورتر و مشروط به تغییر خط مترو هست یعنی شما با خط قرمز مترو تا ایستگاه الاتحاد یا Union تشریف میبرید و بعد از پله های برقی بالا میرید و 10 متر جلوتر از پله های برقی که نوشته به سمت اتصالات پایین میاید و سوار مترو خط سبز میشید و ایستگاه ابوهیل پیاده میشید.به محض پیاده شدن وقتی تا انتهای راهرو میرید این صحنه رو میبینید:
[عکس: attachment.php?aid=2739]
و به سمت خروجی 3 که نوشته شارع صلاح الدین(غرب) میرید که از داخل راهرو اینجوری بیرون رو میبینید:
[عکس: attachment.php?aid=2740]
و بعد از پله برقی پایین میریدو بعد از گشوده شدن درب این صحنه رو میبینید:
[عکس: attachment.php?aid=2741]
به محض ورود به طبقه همکف این تصویر رو میبینید:
[عکس: attachment.php?aid=2742]
و به طبقه همکف در عکس بالا که میرید یه آقای سیه چرده ای پشت میز سمت راست عکس نشسته و شما سوار آسانسور میشید و دکمهM رو فشار میدید.


فایل‌های پیوست پیش‌نمایش تصاویر

سفرنامه بعد از قبولی لاتاری

راهنمای اقدام برای سیتیزن شدن

تاریخ ورود و اخذ گرین کارت : June 2013
تاریخ اقدام برای سیتیزن شیپی: نوروز 97 (March 20)
تاریخ مصاحبه: 9 November
تاریخ سیتیزن شیپی:  November 15th Big Grin
تشکر کنندگان: Saeedv13 ، afs ، امیر مهاجر ، Omidooo ، ASALI ، ali234 ، m@ry@m75 ، Soap McTavish ، mehdiii ، asal1907 ، hoj_s000 ، pr.kia ، houmanmir ، mori ، meysam3455 ، mohajer13 ، shimoda ، پروا ، saeid-ss ، AsemanAbee ، mlo ، گل نهال ، abas_kashan ، enchantress_boy ، مانترا ، fromu2farzad ، 2013selectee ، nora ، hamedhamed ، نازنین 932 ، mrr777 ، itsmasoud ، Judy Abbott 13 ، Danoosh ، Szsanazsz ، رجبعلی ، kasrafo ، پدی ، payam62 ، سمانه777 ، babak_1363 ، e76779 ، el333 ، حمید 2 ، sce ، parastoo500 ، escutcheon ، Hedieh20 ، ikamaly ، sorena ، Sanna ، الهه سابق ، s.s.h ، mohammadrezah ، mgolchin13 ، Given ، sadeghi897 ، shabnam.84 ، amir82 ، SOROUSHSOFT ، behnam88 ، rezagh ، usa lover ، مرآت74 ، immigrant2us ، iman63ir ، jazirehh ، nooshshahnar ، even ، ensan ، ابی هانی ، 30NAP30 ، lilac ، nnhh ، hassan1358arab ، ایلیا8118 ، nahid.t ، sayeh_m ، nina22 ، ParsTrader ، niko ، shiraz mamali ، ata_bros ، parsush ، r_ent ، Tir-Tapar ، niloofar khorshidsavar ، HRSH ، mani.iht ، roeentan ، sam2323 ، mehdi110 ، athenaa ، farshadsh ، امير جو ، nazi1368 ، babak433 ، faridl14 ، dana ، ARSHIYA USA ، Solmazzz ، Aida.s ، haleh_hh20 ، a.jahangiri ، naarestan ، mosavi_69 ، shiraz ، rouzbehdarvishi ، paniya ، reza6966 ، abbas41 ، manila ، ghafari88 ، yasser_1360 ، alitg ، mahdi/sh ، hassan79 ، nasim ، زری وحدتی ، آیدا اس ، behfaza ، aghaghia ، babak.n ، آلیس-1980 ، farin ، MEHR52 ، spd-r ، kiana11 ، ali_gh ، philter ، mehrdad pharm ، rezaP ، saeid12345 ، الدورادو ، Aryan2014 ، EKAM ، soli asali ، hossien_501 ، artam2 ، cpd ، romance33 ، sharifian ، alvan ، ffrfar ، Natasha9 ، alirezaghodrat ، ehsanifv ، میما ، storagemeter ، قصه گو ، رژین ، azadeh2014 ، m.ab ، narin ، farzad555 ، lighter ، Ario79 ، sasa6557 ، .YAS ، sayeh677 ، NEURON ، sammetew ، sadeghifa ، arashS ، sepideh jan ، amin arefi ، aaraam ، mari83 ، ebi1988 ، محبت ، reasonable ، alirz ، USA2014 ، اشکان 3D ، sunflower00 ، afrand ، feidom30 ، مریم فتوحی ، areb1356 ، babak12 ، atlantis770 ، morteza.hosseini ، vahidbaq ، آزاده_امین ، milad.nas ، ajab1 ، miyu ، aidaz ، ginjer ، ALIARAD ، mehdi1989 ، dv winner ، pelertishia ، faaezeh ، sheghi ، Partov ، alborzarya ، copol ، salar.s ، American Darlin ، mrlzdh
قسمت دوم
از در که خارج میشید بیمارستان دارای نقشه ای به این شکل است:
[عکس: attachment.php?aid=2726]
شما ابتداء به قسمت A که این شکلی هست تشریف میبرید:
[عکس: attachment.php?aid=2727]
و فرمی رو پر میکنید و پاسپورت ها، کارت واکسیناسیون و نامه زمان مصاحبه رو تحویل میدید و به شما میگن: بفرمایید بشینید و اونها از پاسپورتتون و کارت واکسیناسیونتون کپی میگیرند. بعد از مدتی به شما دو تا برگه میدن و میگن که تشریف ببرید قسمت B و مبلغ نفری 125 درهم بابت رادیولوژی پول میدید (فقط برای بزرگسالان) و میرید به اتاقی که پشت سر همون خانم هست و در قسمت C پس از در آوردن پیراهن و با حالت دست به کمر و نفس عمیق(مثل فیگور زیبایی اندام) از شما عکس رادیولوژی میگیره (البته برای خانمها پرستار خانم این کار رو میکنه) و بعد به قسمت D میرید و برای هر نفر 50 درهم برای آزمایش خون میدهید (فقط برای بزرگسالان) و در قسمت E از شما به اندازه یک سرنگ خیلی شیک و بدون درد، خون میگیرند و مجدداً میشینید (به مدت زیاد) البته بد نیست که هر از چند گاهی یه غر بزنید و پیگیری کنید. بعد از مدتی شما رو برای اندازه گیری قد، وزن، نبض، فشار خون و بینایی سنجی به اتاق 6 میبرند (که حتماً قدتون رو دو یا سه سانت کمتر مینویسه، Worm داره) این کار برای همه اعضای خانواده است .
و بعد از کلی علافی مجدد شما رو به اتاق پزشک راهنمایی میکنند.
هر دوی این اتاق ها در این راهرو است:
[عکس: attachment.php?aid=2728]
ما به اتاقی رفتیم که خانم دکتر جوانی به نام "سونیتا منون" با ما صحبت کردند و راستش من از قبل از مصاحبه از اینکه دکتر نام بیماری ها رو انگلیسی بگه و من نفهمم ، میترسیدم ولی خدا رو شکر ایشون هی میپرسید و هی من میگفتم نه ندارم و از سیگار و الکل و عمل جراحی و تومور و سرطان و اینا پرسید که گفتم نه خدا رو شکر و از آبله مرغون پرسید که گفتم بچه بودم گرفتم و خانمم هم همینطور، ولی برای پسرم گفت که واکسن نزده و نگرفته وباید واکسن رو بزنه، که من خوشحال شدم چون دوست نداشتم این دم رفتن مبتلا بشه و کلاً برای این مریضی واکسینه بشه خوبه چون ایران هم واکسنش نبود. بعد هم معاینه شکم و نبض و ریه ها. خانم دکتر گفت که فردا شب ساعت 8 با در دست داشت قبض های پرداختی بیاید.
برای این واکسن که در اتاق F آبله مرغون پسرم 250 درهم گرفت و برای معاینه هم نفری 250 درهم و کلا ما 1350 درهم بابت واکسیناسیون در دبی دادیم و در آخر هم (قابل توجه عمو سعید) آقایون رو به اتاق G راهنمایی میکنند و درش رو قفل میکنند و درخواست میکنند که گلاب به روتون کمر به پایین لخت بشوند برای معاینه فتق و واریکوسل.
روز چهارشنبه هم ساعت 8:30 (با وجود بازی استقلال و قطر) رفتم به همون میز A و دو تا پاکت بزرگ که عکس قفسه سینه توش هست برای من و خانمم و سه تا پاکت A4 برای هر سه تامون بهمون داد ولی من فقط پاکت های کوچیک رو بردم برای مصاحبه و یک برگه نتیجه مدیکال برای هر نفر که این نتیجه مدیکال من بود:
[عکس: attachment.php?aid=2729]
جالبه که در زیرش برای من دو تا تاریخ مشخص کرد که باید واکسن TD رو بعداً بزنم.
این هم بروشور و ساعت کار NMC :
[عکس: attachment.php?aid=2730]
روز چهارشنبه عصر با وجود اینکه من امکان اجاره کردن خودرو رو داشتم ولی برای آرامش خیال و اینکه میدونستم در اکثر اوقات مسیر دبی به ابوظبی مه آلود است و رانندگی کمی خطرناک، با خانم ملیکا هماهنگ کردم برای عزیمت به ابوظبی و قرار شد ساعت 5 صبح برادر ایشون پایین ساختمون محل اقامت ما منتظر باشند و دقیقاً هم همینطور شد.
در بین راه صحبت خاصی نشد و ما خیلی زود رسیدیم به سفارت و تقریباً از ساعت 6:40 دقیقه منتظر شدیم تا 7:20 دقیقه که رفتیم و اولین نفر روی صندلی های سمت چپ نشستیم.
چیزی که به نظرم گفتنش مهم اومد اینه که با وجود چیزهایی که توی تاپیک "چگونه برای مصاحبه در سفارت آمریکا حاضر شویم؟ (از نظر پوشش)" خونده بودم به این نتیجه رسیدم که رسمی برم مصاحبه و با پوشیدن کت (کمی اسپرت) و شلوار جین رسمی و کفش و کراوات برای مصاحبه رفتم و از این کار خشنود شدم چون نفر بعدی من که آقایی ظاهراً هندی بود با شلوار لی از این وصله دار ها و کتونی و پیراهن مردانه رنگی اومده بود و آقای هندی نگهبان دم در سفارت با نگاه به ظاهر ایشون بهش گفت شما مطمئنی که میخوای بری مصاحبه؟ و به نظر من اگر کمی رسمی برید مصاحبه بهتره.البته برای خانمها هم مثلاً کت دامن ویا کت و شلوار رسمی بهتره و البته حتی پسرم هم با کت و شلوار لی و به قول خودش کفش مردونه.
این هم نقشه سفارت:
[عکس: attachment.php?aid=2731]
آقای هندی که سیک بود(قسمتA ) اومد و نامه مصاحبه و پاسپورت ها رو چک کرد و خانواده به خانواده فرستاد توی بخش کنترل و پس از بازدید با دستگاه و بررسی جیبها خواست که موبایلها رو خاموش کنیم و در کیف بذاریم به غیر از مدارک همه چیز رو تحویل بدیم و از درب B خارج بشیم و بعد هم از بین زیباترین شمشادهای دنیا (که این حس رو برگشتنه داشتیم) عبور کردیم و سپس از درب C وارد سالن شدیم و در هنگام ورود نوع مصاحبه شما رو می پرسه و به شما شماره میده. این شماره ما بود:
[عکس: attachment.php?aid=2732]
پس از گرفتن شماره روی صندلی ها میشینید. ترجیحاً برید در قسمت D بشینید که همون باجه ها هم کار دارید. با هیچکس حرف نزنید چون یقیناً ایرانیهای عزیز جز ارسال انرژی منفی و سئوالات بچه گانه کار دیگه ای بلد نیستند و همین مثال بس که آقایی که تشریف آورده بودند از من پرسید چقدر هزینه مصاحبه هست و خانمی همون لحظه پرسید:"مگر باید پول هم بدیم؟ من که پول همراهم ندارم"
خدا رو شکر سریعاً ما رو به باجه 10 فراخوندن که خانم ایرانی جدی اونجا ایستاده بودند و بعد از یک سلام کوتاه و بریده گفت: "برنده؟" و من گفتم:"ایشون هستند" و گفت: "فقط ترجمه همه مدارک" و هیچ مدرک اصلی از ما نخواست.
من هم به همون ترتیبی که گفتم تحویل دادم و تا خواستم عکس ها رو تحویل بدم، گفت: "نمیخواد همینا خوبه"
بعد من چون میخواستم آدرس توی فرمهای اولیه رو تغییر بدم بهش گفتم من این فرمها رو برای تغییر آدرس دوباره آوردم بهتون بدم و گفت : نه آدرست رو ببینم.
و آدرس رو توی کامپیوتر تغییر داد و من خیالم راحت شد.
و پرسید:"کار دولتی کردید؟" خانمم گفت:"نه"
و بعد اطلاعاتی رو توی کامپیوتر همونجوری ایستاده وارد کرد و گفت:"همسر" و من مدارک خودم روتحویل دادم و پرسید:"سرباز رفتی؟" گفتم : "نه معاف شدم" و ایشون مجدداً:"کار دولتی کردی تا حالا" و من :"نه" و بعد مدارک فرزند و گفت:"این شماره رو بده باجه اول و پول رو پرداخت کن"
و من رفتم باجه اول و 990 دلار تحویل دادم که خانمه از دقیق بودن اسکناس ها و عدم نیاز به بازگرداندن بقیه پول، تشکر کرد
و فیش داد این شکلی:
[عکس: attachment.php?aid=2733]
و بعد رفتیم باجه 11 و خانمه فیلیپینی خوش رویی گفت برنده انگشتاشو بزاره برای انگشت نگاری و اول دست چپ و بعد راست و بعد دو تا انگشت شست، که البته باید جوری فشار بدید که به تعداد انگشتها چراغ سبز بالای دستگاه روشن بشه. بعد هم انگشت نگاری من و جالب بود که پسرم هم اومد جلو و خانمه بخاطر اینکه پسرم ناراحت نشه گفت: "Yes,you too" و از پسرم هم الکی انگشت نگاری کرد و نشستیم و بعد از یک دقیقه باجه شماره 7 شماره ما رو خوند و من تا دیدم شمارش 7 هست گفتم لاکی نامبر منه و یکضرب رو گرفتیم. بعد یه آقای جوان خوش برخورد آمریکایی تا ما رو دید سلام کرد و گفت: "سه نفرید برای راحت بودنمون تشریف بیارید اتاق" و ما وارد اتاق شدیم.
خوب من میدونستم که مصاحبه گر یک روانشناسه دقیق هست و من هم از قبل درباره سئوالات با خانمم تمرین کرده بودیم و حتی پسرم رو هم که دم در سفارت در جریان مصاحبه قرار داده بودمBig Grin، توجیه کرده بودم که تا از چیزی نپرسیده سکوت کامل میکنی و هیچی نمیگی اما اگر ازت سئوالی کرد با روی خوش و احترام(مثل همیشه ات) جواب بده.
خوب من بر اساس حس احترام وقتی دیدم دو تا صندلی توی اتاق هست اول خانمم نشست و بعد پسرم و من ایستادم و افیسر هم متوجه این مسئله شد (میخوام بگم که این مسئله چقدر از دید اونا که اولویت بندی شون بر اساس بچه ها، خانم ها، پیرها، حیوانات و مردها هست ، دیده میشه) و از من خواست که من بشینم و پسرم صندلی ای که عقب تر بود بشینه.
خوب اول سلام کرد و خوش آمد گویی و بعد:
افیسر: دست راستتون رو بالا بیارید و قسم بخورید هر چیزی که میگید و توی فرم ها نوشتید راسته.
ما دست راست رو بالا آوردیم و گفتیم: قسم میخوریم
افیسر به خانمم: شما برنده هستید؟
خانمم: بله
افیسر: خوب شما شغلتون چی هست؟
خانمم: من علاقه به کارهای هنری دارم و چند سالیه این کار رو میکنم و حتی توی فیس بوک پیج خودم رو دارم و قبلاً هم تدریس خصوصی زبان میکردم چون رشته ام مترجمی زبان انگلیسی بوده.
افیسر: Did you translate anything?
خانمم: not all kind of text
و بعد رو کرد به من و گفت: آقا شما چی؟ کار شما چی هست؟
من: من رشته تحصیلیم کامپیوتره و الان توی یک شرکت خصوصی که تو کار روغن ماشینه کار برنامه نویسی و تبلیغات میکنم .
افیسر: یعنی Advertisement؟
من: بله
افیسر: و قبلاً کار شما چی بوده؟
من: تو یه شرکت خصوصی که کارش واردات تلویزیون و دی وی دی پلیر بوده برنامه نویسی میکردم
افیسر: و سربازی نرفتید؟
من: نه معاف شدم دو برادری، یعنی وقتی یک برادر بره سربازی دومی میتونه معاف بشه
افیسر: یعنی کفالت؟
من: نه دو برادری، با هم فرق دارند
افیسر: برادرت کجا خدمت کرده؟ (من تا حالا نشنیده بودم که از کسی این سئوال رو بپرسه و گفتم تموم به خاطر برادرم کلیرنس خوردم)
من: (با قیافه ای شبیه بدبختا که نشون بدم برادرم هیچ کاره بوده) برادرم روی برجک ها تو ارتش پست میداده
افیسر: چندمین بارتون بوه که لاتاری شرکت کردید؟
من: دومین بار
افیسر: چه شانسی دارید، جالبه عدد دو براتون لاکی نامبر هست.
من که دیدم رفت تو فاز غیر رسمی گفتم: نه برای من 7 لاکی نامبره
افیسر دستش رو زد زیر چونه اش و پرسید: چرا؟
من گفتم: چون من توی 7امین روز از 7 امین ماه سال 77 شمسی ساعت 7 رفتم خواستگاری خانمم.
افیسر: جدی چه جالب.
افیسر: خوب شما اسپانسر نداشتید.چقدر تمکن مالی داشتید؟
من: کلاً حدود 140 میلیون و با لبخند که 80 میلیونش تو حساب ایشون که اصل کاری هستند بوده
افیسر با خنده: آره خانمها همیشه اصل کاریند
و بعد نگاهی به پسرم کرد و گفت : شما نه سالته یعنی کلاسه....؟
پسرم: چهارم هستم.
افیسر: شما Sport هم میکنی؟
پسرم: بله
افیسر: حتماً فوتبال؟
پسرم: نه من بسکتبالیستم و طرفدار تیم لوس آنجلس لیکرز
افیسر با صورتی کش آمده حرفی نداشت جز اینکه بگه: شما همه شرایط ویزا رو دارید و این فرم رو امشب حتماً پر کنید و سه شنبه یا چهارشنبه هفته بعد برید پست.
من که دیدم فرم CSC هست سریع بهش فرم ثبت نام رو نشون دادم و گفت: خوب پس شما اصلاً نیازی به این فرم ندارید خوب مبارکتون باشه و به خاک آمریکا خوش آمدید.
من هم سریع گفتم: ببخشید میشه بخاطر عید ما یکشنبه بیایم از اینجا پاسمون رو بگیریم که ایشون گفت: اصلاً
و بعد فرمها رو داد به ما که محل امضاهامون رو با مارکر سبز کرد و گفت اینجا رو امضا کنید.
و ما امضا کردیم و مات و مبهوت بودیم که گفت خوب خداحافظ.
و ما با چشمانی اشک آلود همدیگر رو در آغوش گرفتیم و خندان از اتاق بیرون رفتیم و از درب C خارج شدیم و از میان شمشادهای عزیز رد شدیم و این بار از درب E خارج شدیم و کیف ها رو تحویل گرفتیم و اومدیم بیرون.
• مدت زمان اعتبار ویزا از زمان صدور مدیکال به مدت شش ماه است.
من به خاطر اینکه به چهارشنبه سوری و سال تحویل برسم خیلی دوست داشتم که زود پاسپورتها رو بگیرم و در برگشت از ابوظبی به دبی، با آقای سعید (برادر خانم ملیکا) درباره دریافت پاسپورت ها صحبت کردم و ایشون گفتند که خانم ملیکا در اداره پست آشنا دارد و می تواند زودتر از پست برایتان پاس ها رو بگیرد و خوب خیلی جالب بود چون ما باید تا روز سه شنبه صبر میکردیم و شاید به پرواز هم نمیرسیدیم، و با دادن کپی پاسپورت ها و نامه ثبت نام CSC این کار رو برای ما انجام دهند.
جمعه و شنبه که سفارت تعطیل بوده ویکشنبه سفارت به پست ابوظبی پاسپورتهای ما رو تحویل داده بود و قرار بود دوشنبه پست ابوظبی برای پست دبی ارسال کنه و خلاصه سه شنبه یا چهارشنبه به دست ما برسه و ما بریم Empost و پاسپورت ها، برگه معروفی که گوشه ندارد( و باید صحیح و سالم به فرودگاه ورودی در آمریکا برسونیم) و نامه پرداخت 165 دلار برای هر نفر رو تحویل بگیریم که خانم ملیکا در نهایت ناباوری روز یکشنبه به ما زنگ زد که:"ما رفتیم ابوظبی قبل از ارسال به دبی پاسپورت های شما رو تحویل گرفتیم" و ما نیز با پرداخت 350 درهم درب منزل پسر عمو ساعت 6 بعد از ظهر 17 مارچ پاسپورت ها رو تحویل گرفتیم که از نظر من با توجه به معطلی و انتظار می ارزید.
ما هم سریعاً با ماهان تماس گرفتیم و خواستیم که از سه شنبه پرواز را به یکشنبه تغییر دهیم که با پرداخت نفری 45 درهم این کار صورت گرفت و ما توانستیم در سریع ترین زمان به ایران برگردیم.


فایل‌های پیوست پیش‌نمایش تصاویر

سفرنامه بعد از قبولی لاتاری

راهنمای اقدام برای سیتیزن شدن

تاریخ ورود و اخذ گرین کارت : June 2013
تاریخ اقدام برای سیتیزن شیپی: نوروز 97 (March 20)
تاریخ مصاحبه: 9 November
تاریخ سیتیزن شیپی:  November 15th Big Grin
تشکر کنندگان: Soap McTavish ، 2013selectee ، asal1907 ، ikamaly ، Saeedv13 ، amir82 ، SOROUSHSOFT ، roeentan ، rezagh ، mdna ، mohammadrezah ، immigrant2us ، arezoo bj ، iman63ir ، nooshshahnar ، itsmasoud ، rose_2000 ، ensan ، ابی هانی ، 30NAP30 ، lilistar ، lilac ، Sanna ، AsemanAbee ، nnhh ، hassan1358arab ، kasrafo ، ایلیا8118 ، sayeh_m ، nina22 ، saeid-ss ، ParsTrader ، niko ، shiraz mamali ، sh_aytak ، ali_am76 ، hesam.inanloo ، Pishoo_25 ، eghtesad ، parsush ، behnam88 ، r_ent ، niloofar khorshidsavar ، sam2323 ، mehdi110 ، athenaa ، farshadsh ، امير جو ، babak433 ، sumya ، faridl14 ، dana ، Hoormazd ، Solmazzz ، Aida.s ، haleh_hh20 ، babak_1363 ، hassanes ، chance2013 ، hoj_s000 ، rouzbehdarvishi ، paniya ، so_ar ، reza6966 ، simi ، manila ، mori ، artam2 ، mahdi/sh ، nasim ، feri efa ، morvarid1364 ، hamid.eng ، زری وحدتی ، آیدا اس ، behfaza ، aghaghia ، spd-r ، babak.n ، آلیس-1980 ، farin ، MEHR52 ، ali_gh ، philter ، mehrdad pharm ، saeid12345 ، nedali ، azenajm ، powerb ، mastane1364 ، Aryan2014 ، soli asali ، romance33 ، sharifian ، alvan ، Natasha9 ، hudson ، masuodrh ، maryam_a ، pooyan1920 ، storagemeter ، uranus88 ، رژین ، Sam2014 ، azadeh2014 ، m.ab ، mrlzdh ، Ario79 ، sasa6557 ، poem ، sayeh677 ، sammetew ، reza1985 ، bahram2014 ، arashS ، sepideh jan ، amin arefi ، aaraam ، rtt ، meisam14 ، paral ، m_yek ، ebi1988 ، محبت ، reasonable ، alirz ، ellie ، اشکان 3D ، sunflower00 ، afrand ، feidom30 ، مریم فتوحی ، areb1356 ، babak12 ، peyman.rock ، vahidbaq ، HERMES7 ، y.n ، milad.nas ، rezasadeghi ، miyu ، emma ، ginjer ، ALIARAD ، ziba62ka ، AliReza.Sh ، copol ، salar.s ، kits ، Mohajerr
قسمت سوم
این هم برگه نحوه پرداخت 165 دلارکه باید:
[عکس: attachment.php?aid=2718]
شهر ششم: کلیرنس
خوشبختانه به ما اجازه اقامت در این شهر رو ندادند ولی افتخار خادمی در این شهر رو بر خودم واجب میدونم و میدونم که هیچ بنی بشری اقامت دائم توی این شهر نداره و از 10 روز تا 130 140روز اجازه اقامت توی این شهر رو میدن و همه ساکنین موقت این شهر باید بدونن که درسته سخته اما شما مشتری دائم این شهر نیستید.
شهر هفتم: سفر به آمریکا
برای سفر به آمریکا من در زمینه های زیادی تحقیق کردم، از شرایط فریت کردن گرفته تا نحوه بسته بندی و خطوط هوایی مناسب و شهرهای مختلف جهت سکونت.
دوستان من روز 91/12/12 رفتم و برای ارسال لوازم بعضی چیزها رو از بازار تحقیق کردم:
1- پلاستیک حبابدار دو نوع در بازار هست که از نظر قیمت تفاوتی با هم ندارند ولی نوع اول کمی سفت تر است که هم مزیت محکم بودن دارد و هم مشکل پیچیدن به دور بعضی اجناس.
قیمت پلاستیک حبابدار اگر متری خرید کنید هر متر 1000 تومن حساب میشود ولی اگر دو نفر باشید و یک کلاف 90 متری بخرید قیمت آن 55000 تومان میشود.
[عکس: attachment.php?aid=2719]

[عکس: attachment.php?aid=2720]
2- ساک های پلاستیکی ضخیم و محکم: کیسه هایی هستند از جنس پلاستیک های گونی مانند که با توجه به جنس آنها ضد آب میباشند و میتوانید اجناس خود را در آن قرار داده و سپس در کارتن مقوایی قرار دهید (و یا برعکس)
اندازه 60*50 = 5000 تومان
اندازه 80*60 = 7000 تومان
اندازه 90*70 = 9000 تومان
[عکس: attachment.php?aid=2721]
دارای زیپ محکم و دو اهرم زیپ برای قفل کردن زیپ
[عکس: attachment.php?aid=2722]
3- کارتن مقوایی
[عکس: attachment.php?aid=2723]
پرمصرف ترین مدل های آن، سه لایه و پنج لایه است که برای حمل بار برای مسافت های طولانی 5 لایه توصیه میشود.
اگر میخواهید از کارتن های دست دوم استفاده کنید بهترین و محکم ترین آن کارتن های سیگار میباشد که 5 لایه هم هست.
[عکس: attachment.php?aid=2724]
اگر تبلیغ نباشه کارتن محمد تو خیابان پاسداران ، دولت کیفیت کارتنهاش برای بسته بندی خوبه http://cartonmohamad.com
4- چسب
بر طبق عکس مدلهای مختلفی چسب وجود دارد که اگر بتوانید پیدا کنید johnson اصل خیلی خب است ولی حدوداً هر عدد 3000 تومن میباشد.
[عکس: attachment.php?aid=2725]
این رو هم اضافه کنم که قبلاً نوشته بودم که :
بخش صادرات فرودگاه امام گفت:
گفت برای برخی از شهرها امکانش هست:
اولاً گفت زیر 100 کیلو هر کیلو 2.7 دلار + 6 دلار+5 درصد مالیات
بعد برای سه شهر لوس آنجلس ، نیویورک و فکر کنم سانفرانسیسکو یا واشنگتن هم ارسال دارند.
1 هفته قبل از سفر بدید و 4 روز بعد از سفر اونجا تحویل بگیرید
این واحد پذيرش و ارسال محمولات با اوزان و ابعاد مختلف را به اقصي نقاط دنيا انجام مي دهد متقاضيان مي توانند براي انجام امور گمركي چهار روز قبل از پرواز از ساعت 8 الي 13:30 به گمرك فرودگاه مراجعه و نسبت به اخذ مجوز اقدام نمايند . ساعت كار دفتر صادرات بار خارجي همه روزه و 24 ساعته مي باشد .
آدرس : فرودگاه امام خميني (ره) ، ترمينال بار
تلفن : 51005137 21 98 +
پست الكترونيك : cargo.thr.agt@iranair.com
خدایا به خاطر آنچه به من دادی و آنچه به من ندادی و یا از من گرفتی ..... از تو ممنونم


فایل‌های پیوست پیش‌نمایش تصاویر

سفرنامه بعد از قبولی لاتاری

راهنمای اقدام برای سیتیزن شدن

تاریخ ورود و اخذ گرین کارت : June 2013
تاریخ اقدام برای سیتیزن شیپی: نوروز 97 (March 20)
تاریخ مصاحبه: 9 November
تاریخ سیتیزن شیپی:  November 15th Big Grin
تشکر کنندگان: asal1907 ، saeid-ss ، Hedieh20 ، sorena ، ikamaly ، الهه سابق ، mohammadrezah ، Saeedv13 ، maahtab ، amir82 ، SOROUSHSOFT ، unique ، rezagh ، banaeian ، مرآت74 ، immigrant2us ، karpenter ، el333 ، iman63ir ، nooshshahnar ، jazirehh ، itsmasoud ، rose_2000 ، ensan ، ابی هانی ، A.d ، 30NAP30 ، lilistar ، Soap McTavish ، hosseinshokri ، lilac ، Sanna ، AsemanAbee ، hassan1358arab ، kasrafo ، fire dragon ، sayeh_m ، nina22 ، Mahbaran ، ParsTrader ، niko ، farzad021 ، shiraz mamali ، shima1364 ، ali_am76 ، ata_bros ، IN.USA@2013 ، Pishoo_25 ، parsush ، behnam88 ، kiaaa ، r_ent ، afshin sadeghi 2 ، niloofar khorshidsavar ، ashakibafar ، mani.iht ، NarcisJ ، enchantress_boy ، Given ، sam2323 ، athenaa ، farshadsh ، امير جو ، بازگشت ، babak433 ، sumya ، سمانه777 ، Solmazzz ، deineath ، Aida.s ، shani89 ، maryam_a ، babak_1363 ، a.jahangiri ، hassanes ، chance2013 ، hoj_s000 ، shiraz ، rouzbehdarvishi ، eghtesad ، alireza.nayyeri ، reza6966 ، abbas41 ، manila ، ghafari88 ، mori ، feri efa ، mamad_msp ، mnpnus ، artam2 ، mahdi/sh ، anahita 62 ، morvarid1364 ، puya2000100 ، زری وحدتی ، آیدا اس ، behfaza ، dana ، azar1348 ، aghaghia ، n51 ، babak.n ، lvlatarsack ، nima-92 ، آلیس-1980 ، خسته از وطن ، ستاره سلمانزاده ، MEHR52 ، 5ina ، spd-r ، ali_gh ، philter ، mehrdad pharm ، nika ، saeid12345 ، nedaba ، الدورادو ، powerb ، mastane1364 ، Aryan2014 ، احمد حبیبی ، nazi1368 ، soli asali ، kiana11 ، romance33 ، mechanicalengineer ، sharifian ، alvan ، ffrfar ، Natasha9 ، alirezaghodrat ، میما ، storagemeter ، ehsanifv ، FaFaGoodBoy ، رژین ، mina nikan ، f_90 ، Sam2014 ، azadeh2014 ، mrlzdh ، farzad555 ، پروا ، Ario79 ، SOLTANI11 ، sasa6557 ، .YAS ، sayeh677 ، ahmad amin saadat ، valencia ، sammetew ، reza1985 ، sepideh jan ، amin arefi ، nasim ، aaraam ، sohrab134 ، rtt ، meisam14 ، m_yek ، ebi1988 ، محبت ، alirz ، USA2014 ، ellie ، اشکان 3D ، yekta2015 ، sunflower00 ، arashS ، afrand ، feidom30 ، مریم فتوحی ، vahidbaq ، babak12 ، HERMES7 ، y.n ، آزاده_امین ، ajab1 ، r.bazargan ، hu24505 ، fa15 ، ginjer ، sarasara1 ، ALIARAD ، ziba62ka ، Delik ، Siamak ، faaezeh ، navidyazdan ، Partov ، copol ، salar.s ، bahareh75 ، Mohajerr
سلام دوستان با توجه به اینکه سفرنامه دوستان به من خیلی برای انجام کارها کمک کرد من هم چند خطی مینویسم تا شاید به دوستان کمک کنه.
3 روز قبل از مصاحبه وارد دوبی شدیم از اونجایی که قبلا از پروازهای ماهان و ایران ایر برای کنسل شدن و تاخیرهای زیاد خاطره خوبی نداشتم و اینکه یک بچه دو ماهه همراهمون بود از پرواز امارات استفاده کردم و چون قرار نبود به هتل بریم و در منزل دوستم تو دوبی اسکان داشتیم هزینه کمتری متحمل شدیم. سه روز قبل از مصاحبه برا مدیکال رفتیم و با توجه به واکسن هایی که تو تهران زده بودیم برا خودم و همسرم واکسنی زده نشد فقط آزمایش خون و x-ray قفسه سینه اما برا بچه دو ماهمم 2 تا واکسن زدن که با دکتر صحبت کردم که نزنه ولی قبول نکرد و چاره ای نداشتیم که بزنیم. دو روز بعد جواب و دادن و صبحش راه افتادیم به سمت ابوظبی ساعت 7:30 رسیدیم خودم تو صف وایسادم و نفر دوم بودم همسرم و بچم هم تو ماشین دوستم بودن یه نفر اومد مدارک و چک کرد گفت در که باز شد همسرت هم باید بیاد و گفت قبل 8.30 اینجا باشن وقتی در باز شد رفتم اونا رو بیارم و برگشتم همون افسر نذاشت که برم تو گفت برو ته صف خلاصه یکم بحث کردم دیدم داره عصبانی میشه رفتم یکم عقب تر شدیم نفر 8 اینم بگم که تقریبا غیر از مدارک و کالسکه بچه فقط گذاشت 1 شیشه شیر بچه ببریم داخل و همه وسائل ازمون گرفتن.حدود ساعت 9.30 شماره مارو خوندن چون چند نفر هموطن ایرانی که جلوی ما بودن و از عقب افتادن ما تو نوبت خوشحال بودن همرو تو همون تحوبل مدارک رد کردن و گفتن مدارک کامل نیست البته هیچکدام لاتاری نبودن( البته من از رد شدن اونا خوشحال نشدم) خلاصه رفتم اونجا خودم همه مدارک و دادم اون آفیسر هم خیلی دقیق همرو دید و البته وسطش هم یکم شوخی با ما کرد و مارو فرستاد برا انگشت نگاری پیش همون خانم عصبانیه. بعدم خیلی سریع یه کانتر دیگه صدامون کرد که فیشارو بدیم بریم پیش اون یه خانم خیلی مهربون و خوش رو ازمون سوالا رو پرسید کار شخصی و معافیت از خدمت بنده. و چند تا سوال در مورد اسپانسر و چک کردن مجدد یه سری مدارک بچه که قبلا ارسال نشده بود و چک کرد و گفت برا پست فرمهارو پر کردید و گفتم بله اونم چک کرد گفت سه روز دیگه برین پاسا رو بگیرین و همه چی تمام کلا حدود 10:15 از سفارت امدیم بیرون.(تو پرانتز بگم که یک ایرانی خیلی معروف تو سفارت بود که به شدت مورد استقبال کارکنان سفارت بود و حتی نذاشتن از رو صندلی بلند شه و همه کارارو انجام دادن واقعا به ایرانی بودن خودم و احترامی که برای اون هموطن میذاشتن افتخار کردم) هر سوالی در مورد مصاحبه دارین بپرسید هر چی بتونم کمک میکنم امیدوارم همگی بزودی یکضرب بگیرین
شماره کیس: 2013A5XXX . ابوظبی .2 نفرو نصفیBig Grin. هوستون تگزاس, ويزا يكضرب مارچ٢٠١٣
و این نیز بگذرد بار دگر روزگار چون شکر آید
با سلام به همه دوستان
راستش من می خواستم که سفرنامه ای پر محتوا بنویسم که بتونه راهنمایه خوبی بشه برای بچه هایی که بعد از من می رن به دبی برای مدیکال و بعد به ابوظبی برای مصاحبه ... ولی خوشبختانه یا بدبختانه Smile اونقدر سفرنامه های قبلی مانند سفرنامه اقا بیات و اقا علیرضا و اقا حجت و بقیه دوستانی که قبلا رفتن مصاحبه کامل هست که من هر چی بنویسم یا تکرار مکررات هستش و یا مسائل بدرد نخور ....ولی از اونجا که اگر سفرنامه ننویسم انگار این قضیه لاتاری برام حلال نخواهد شدSmile باید نوشت ...پس خواهشا اگر مسائل تکراری بود به بزرگیه خودتون ببخشید

شرایط من :
یک نفر
مدرک تحصیلی لیسانس
بدون سابقه کار دولتی
خدمت رفتم
که به نظر من سه شرطی که هر کدومش رو داشته باشی احتمال کلیرنس خوردن داری( البته مدرک بالا از احتمال کمتری برخورداره)
مدرک تحصیلی بالا....سربازی ....کار دولتی

کارنت شدن و اماده کردن مقدمات سفر:

وقتی که دربولتن مارچ کارنت شدم...منتظر شدم که نامه وقت مصاحبه بیاد و وقتی اومد یه شک اساسی بود چون خود کی سی سی محل مصاحبه رو از انکارا به ابوظبی تغییر داده بود و من تقریبا هیچی درباره ابوظبی در این مدت در مهاجرسرا نخونده بودم و کلا اطلاعی از روند کارا نداشتم... پس با کمک دوستان مشغول خوندن تاپیک سفرنامه ابوظبی و سفر به امارات شدم و یک روزه فهمیدم قضیه از چه قراره.... پس اگر محل مصاحبتون ناخواسته تغییر کرد تعجب نکنید و اصلا هم استرس نگیرید به راحتی میشه با خوندن سفرنامه ها فهمید که در شرایط جدید باید چی کار کرد

از اونجا که مصاحبه من درست در هفته دوم تعطیلات نوروزی بود سریع رفتم دنبال بلیط و هتل

هتل سیتی سیزن 4ستارش رو گرفتم (چون یکدونه هتل سیتی سیزن هم هست که سویت هست و 5ستاره هست)
هتل عالی بود برای شرایط من....اینترنت رایگان در لابیه هتل ....صبحانه و ناهار روی وچر هتل بود که این قضیه در دبی خیلی مهمه...هتل مسافر ایرانی زیاد داشت برای همین غذا ها باب طبع ما ایرانیا درست میشد البته خوب هتل بزرگیه و از همه جور ملیت هم مسافر داشت

بلیط ماهان که توی عید پروازش 8:30 به سمت دبی بود و برگشتشو خودم 16:20 بعدازظهر گرفتم

ویزا رو هم از همون اژانسی که هتل و بلیط رو خریم گفتم برام بگیره که یک هفته ای حاضر شد و گرفتم

(چون قیمت ها در عید نوروز زیاد بود ودر دیگر روزهای سال قیمت ها فرق می کنه از نوشتن قیمت ها خودداری میکنم...اگر سوالی در مورد هتل بود در پیام خصوصی بهتون پاسخ میدم)

وقت مدیکال و مدیکال:

قبل از اینکه برم دبی برای مدیکال چون دیدم برای ابوظبی کیس ها داره زیاد میشه از روی احتیاط برای پنج شنبه وقت گرفتم...ولی من چهارشنبه رسیدم دبی وهمون چهارشنبه رفتم برای مدیکال بیمارستان ان ام سی ...کسی اصلا وقت از من نخواست و فقط مدارک زیر لازم بود:

اصل پاسپورت

پرینت نامه دوم (همون نامه ای که وقت مصاحبه رو براتون مشخص کرده )

3قطعه عکس (دو نکته : من با خودم هم 5*5 برده بودم و هم 3*4 که وقتی گفت عکس لطفا من بهش 5*5 دادم و مشکلی پیش نیومد....نکته دوم اینکه شما عکس برای احتیاط بیشتر ببرید)ضمنا عکس ها رو حتما پشت نویسی کنید : نام و نام خانوادگی ...شماره کیس.... و تاریخ تولد به میلادی

کارت واکسیناسیون که وقتی دکتر از روی اون برگ سفید واکسیناسیون برای سفارت رو پر کرد بهم برش گردوند...پس در دبی کارت زرد رو به من برگردوندند

حتما کارت هتل که ادرس روش نوشته یا ادرس محل اقامتتون تو دبی رو با خودتون داشته باشید چون حتما ادرس ازتون می خواد

پول به درهم فراموش نشه ....هزینه بدون واکسن خوردن میشه 425 درهم

روش رفت به بیمارستان ان ام سی و طریقه ورود به قسمت مدیکال و نقشه اون طبقه :

برای رفتن به بیمارستان 3 روش وجود داره

اگر هتلتون نزدیک هست خوب پیاده میرید (یعنی از روی گوگل مپ مسیر رو پیدا می کنید و در گوشیتون مسیر رو سیو می کنید و یا از نقشه پرینت می گیرید و پیاده می رید به سمتش )

اگر دوست دارید با تاکسی برید هر جای دبی هستید تاکسی رو می گیری و بهش می گید بیمارستان ان ام سی یا نیو مدیکال سنتر هاسپیتال و می گید که در دیره و روبروی ایستگاه مترو ابوهیل(چون ممکنه اشتباه ببردتون یک جای دیگه)

راه دیگش با مترو هست که برای این کار به نزدیک ترین ایستگاه مترو به محل اقامتتون میرید واز باجه بلیط فروشی یک کارت نقره ای بگیرید... طبق نقشه زیر خودتون رو به ایستگاه ابوهیل می رسونید که بیمارستان درست روبروش هستش(دوستان مترو سوار شدن در دبی بسیار راحت هست فقط نکتش اینه که تابلو های داخل مترو رو به خوبی نگاه کنید و هر کدوم که به سمت ابوهیل بود اونوری برید ...می تونید از هرکی خواستید بپرسید و راهنمایی بخواهید

[عکس: attachment.php?aid=2768]

وقتی از ایستگاه ابوهیل بیرون اومدید تابلو بیمارستان رو می بینید به سمت بیمارستان می رید...یک ورودیه کوچک با در شیشه ای داره که وقتی وارد می شید روبروتون یک اسانسور هست ...همون اسانسور که عکسش در سفرنامه اقا بیات هست (اصلا انتظار یک ورودیه بزرگ رو نداشته باشید ...من باورم نمی شد که این اسانسور کوچیک بره به یه همچین طبقه بزرگی با این همه ادم توش)
وقتی وارد اسانسور شدید دکمه ( ام) رو میزنید و وارد طبقه مدیکال می شید که من سعی می کنم براتون مراحل رو از روی نقشه که از روی دیوار عکسش رو گرفتم توضیح بدم

[عکس: attachment.php?aid=2769]

وقتی از اسانسور در طبقه ( ام ) بیرون می اید موقعیت روی نقشه با شماره 1 مشخص شده و بعد به سمت شماره 2 که میز بزرگی هست که چند خانم هندی با کت و شلوار سرمه ای پشتش دارن کار می کنند می روید... وقتی به خانم منشیه گفتم مدیکال برای سفارت خودش دقیق می دونست چی کار کنه و از من اصل پاسپورت و نامه دوم و 3قطعه عکس و کارت واکسیناسیون بین المللی رو ازم گرفت و گفت بشینید تا صداتون کنم (لازم به ذکر هست من هم عکس 3*4 و هم عکس 5*5 برده بودم که خودم عکس های 5*5 رو دادم بهش و اون هم اصلا براش مهم نبود)
بعد خانم منشی صدام کرد و بهم یک قبض پرداخت 125 درهم داد ....من ابتدا رفتم به صندوق در شماره 3 و پول رو ریختم و قبضش رو گرفتم و بعد رفتم به شماره 4 برای عکس رادیولوژی که بعد از در اوردن پیراهن به صورتی که در عکس زیر می بینید عکس انداخت

[عکس: attachment.php?aid=2770]

بعد از گرفتن عکس قفسه سینه بر می گردین به قسمت 2 و خانم منشی بهتون یک قبض دیگه می دهد و دوباره می رید به قسمت 3 و 50 درهم پرداخت می کنید و می رید به قسمت 5 و خون می دید و بر می گردید به قسمت 2 و منتظر می شید تا یک پرستار اسمتون رو صدا می کنه و می برتتون به اتاق 6( شماره اتاق مطمئن نیستم ) و در اونجا قد و وزن و فشار خون و تست بینایی ازتون می گیره که این مرحله کاملا فرمالیته هست ....ضمنا اون قضیه 2 یا 3 سانت کوتاه زدن قد هم کامل صحت داره Smile
بعد دوباره بر می گردین به قسمت 2 و منتظر می شید تا صداتون کنند ...می رید به قسمت 3 پول دکتر رو پرداخت می کنید و می رید تو مطب دکتر که همون اتاق 7 هست (ممکنه نسبت به دکتر و شرایط خودشون اتاق دکتر تغییر کنه )
دکتر شوکلا فارسی بلد هست و ازتون چند سوال می کنه و یه ورقه رو تیک میزنه مثلا سیگار می کشید یا ابله گرفتید یا بیماریه خاصی دارید....
بعد هم چک اپ روی بدنتون انجام می ده و کار تمام

بعد در روزی که دکتر می گه (که به من گفت پس فردا ) با در دست داشتن سه تا قبض پرداختی میایید و جواب ازمایش رو می گیرید(من چهارشنبه تست مدیکال دادم و جمعه بعد از ظهر اومدم جوابشو گرفتم )

نکته ای که خیلی مهم هست اینه که اون پرستاری که تست چشم و قد رو چک می کنه ازتون امضا می گیره و پاسپورتتون رو بهتون تحویل می ده ....یادتون نره پاستون رو ازشون بگیرید

بسته ای که بیمارستان به شما می دهد و باید ببرید سفارت به شکل زیر هست:

[عکس: attachment.php?aid=2771]

لطفا عکس قفسه سینه رو با خودتون نبرید سفارت .

مصاحبه :

برای رفتن به ابوظبی از ایران به خانم ملیکا زنگ زدم و تاریخ مصاحبه رو بهشون گفتم ایشون هم گفتن اومدی دبی زنگ بزن .... دو روز مونده به مصاحبه دوباره به خانم ملیکا زنگ زدم ایشون گفت که فردا شب زنگ می زنند تا هماهنگی های لازم رو انجام بدن و طبق گفتشون شب مصاحبه زنگ زدن و گفت صبح فردا ساعت 4:45 دم در هتل باشم

من هم همون ساعت پایین بودم و یه اقایی اومدن دنبالم که تو راه فهمیدم اقا سعید برادر ملیکا خانم هستن...بعد رفتیم دم در یک هتل دیگه و یک دختر خانم گل که از بچه های همین مهاجر سرا هستن و یک خانم واقا که زن وشوهر بودن و بسیار مهربان و خوش برخورد بودن رو هم سوار کردیم و به سمت ابوظبی حرکت کردید...در مسیر کلی گفتیم و خندیدیم و اولین افراد بودیم که دم در سفارت رسیدیم و روی نیمکت های مهاجرتی نشستیم

کم کم افراد دیگه هم اومدن و خود ملیکا خانم با یک گروه دیگه از برندگان لاتاری هم رسیدن...

ابتدا یک نگهبان اومد و وقت مصاحبه وپاس هارو چک کرد بعد دوباره یک نگهبان هندی اومد و همین کار رو تکرار کرد....و گفتن دو به دو وارد گیت اول شویم
بعد از چک وبازرسی از نگهبانی دم در سفارت خارج میشید و از شمشاد های معروف می گذرید و وارد سالن انتظار می شوید که نقشه شماتیکش همون هست که در سفرنامه اقا بیات وجود داره
بعد از مدت زمانی کم کم کارمندا میان پشت باجه هاشون و شماره اعلام می شه که برید مدارک رو بدید...نکته این مرحله این هست که از من اصل مدارک رو نخواست ...مدارکی که خواست به صورت زیر است

اصل پاسپورت
ترجمه کارت ملی و شناسنامه و کارت پایان خدمت
ترجمه اخرین مدرک تحصیلی
تمکن مالی
جواب مدیکال
من خودم گفتم که می خوام عکس هایی که قبلا فرستادم رو عوض کنم و اون هم عکس قدیمی هارو بهم داد و جدید هارو گرفت و بهش گفتم لطفا ادرس جدید برای دریافت گرین کارت رو برام وارد کن که ادرس رو گرفت و داخل کامپیوترش وارد کرد

بعد رفتم به باجه صندوق و 330 دلار دادم بهش و 2تا قبض گرفتم که یدونش مال خودم بود و اون یکی رو باید می دادم به باجه انگشت نگاری...
بعد از پرداخت پول رفتم به باجه انگشت نگاری و انگشت نگاری کردم و متصدیش یادش رفت که از من قبض پرداخت پول رو بگیره و من قبض رو بعدا دادم به افیسر تا بذاره تو پروندم

بعد از انگشت نگاری شمارم رو در یکی از باجه ها اعلام کردن وقتی رفتم دم باجه افیسرکه یک مرد امریکایی سفید پوست و بسیار جدی و خوش برخورد بود گفت بیا تو اتاق تا صحبت کنیم و خودش از باجه خارج شد و رفت سمت اتاق مصاحبه
من وارد اتاق شدم و سلام کردم اون هم سلام کرد و عید رو تبریک گفت
سوالات مطرح شده توسط افیسر:
قسم بخورید که هر چی می گید و نوشتید حقیقت هست .... من : قسم می خورم
حالا اینجا رو امضا کنید... من: امضا ما ایرانیه یه ذره فرق میکنه اشکالی نداره ....افیسر: خیر به هیچ وجه ..مشکلی نیست امضا کنید
ازدواج کردی؟ جواب : نه
سربازی رفتی ؟ کجا بودی و اونجا چه کار می کردی ؟ جواب : بله ....
شغلت چی بوده ؟
تمکن مالیت به دلار چقدر میشه ؟
شغل پدرت چی هست ؟
کسی رو در امریکا داری ؟ جواب : خیر
این ادرس ادرس چه کسی هست؟(ادرس دریافت کننده گرین کارت)
شما پروندتون مشکلی نداره از یک هفته دیگه سایت ابوظبی رو چک کنید
و پاسپورت روهمراه یک برگه سفید داد بهم و ازم خداحافظی کرد

اونروز روز طلایی برای بچه های لاتاری بود تقریبا هر کسی که من دیدم یک ضرب گرفت از جمله بقیه افرادی که با من اومده بودن به ابوظبی.

اقا سعید برادر ملیکا خانم جوان بسیار بسیار گلی هستند . ما اونروز بهشون کلی زحمت دادیم و کلی با هم خوش گذروندیم... بعد از مصاحبه اقا سعید مارو به مسجد شیخ زاید برد که خیلی دیدنی بود... و بعد هم دم در هتل پیاده کرد... در کل اون روز ملیکا خانم حواسش به همه چی بود و از طریق تلفن مرتبا با داداشش در تماس بود.(هزینه ای که در پایان اقا سعید از من دریافت کردن 150 درهم بود که نوش جونشون )

این بود کل ماجرا...

در پایان از همه مدیران و کاربران بیش فعال Smile تشکر فراوان می کنم و همه می دونیم که بدون وجود این عزیزان این انجمن نمی تونست پا بر جا بمونه و بدون این انجمن هیچ کسی نمی تونست به این راحتی این پروسه سخت رو مرحله به مرحله پشت سر بگذاره.
مخلص همتون
rezagh


فایل‌های پیوست پیش‌نمایش تصاویر

2013AS59XX // ابوظبی اول اپریل // 1 نفر // کارنت : بولتن مارچ(12 FEB ) // هیوستون Wink کلیرنس:May 14 سفرنامه




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان