ارسالها: 109
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
11
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2013-05-11 ساعت 23:18
(آخرین تغییر در ارسال: 2013-05-11 ساعت 23:22 توسط ultra.)
با سلام به همه دوستان و آرزوی یه ضرب برای همه مصاحبه نرفته ها و کوتاه شدن کلیرنس برای همه کلیر خورده ها( مثل خودم)
بالاخره قسمت من هم شد که سفرنامه بنویسم و از اونجا که سفرنامه دوستان عزیزی که قبل از ما رفتند و زحمت کشیدند ؛ به ویژه bayat_r , rezagh , enchantress_boy , ikamaly و Sanna خیلی خوب و کامله، و با بیس قرار دادن سفرنامه اونا من تنها به مواردی اشاره می کنم که به نظرم برای کسانی با شرایط ما مفید می تونه باشه و شاید تو سفرنامه های دیگه کمتر بهش اشاره شده باشه.
ما هفته گذشته رفتیم مصاحبه،
بلیط ر و ماهان سیستمی گرفتیم، من وهمسرم + بچه زیر 2 سالمون 10(درصد قیمت ) جمعا 1228800 تومان
سر انتخاب هتل به خاطر بچه وسواس زیادی به خرج دادیم که همین باعث شد هتلمون نسبتا گرون در بیاد . Lnadmark Riqqa چهارستاره، برای 4 شب جمعا 1760000 تومان
تو مدیکال من وهمسرم واکسنی نخوردیم (کارت واکسنمون برای آنکارا آماده شده بود ولی بعد از تغییر سفارت به ابوظبی همون رو بدون تغییرات بردیم)
ولی ی ی ی ی ؛ پسرم رکورد شکست و 5 تا واکسن خورد؛ آبکش شد بچه ؛ واکسنهاشم اینا بودن : HIB , pneumococcal , influenza , varicella و Hepatitis A هزینه هم تو NMC کلا ، 2200 درهم شد.
ما با خودمون شربت استامینوفن برده بودیم، ولی دکتر شوکلا گفت که می تونیم بهش پانادول بدیم که گویا تو دبی همه جا پیدا میشه.24 ساعت بهش استامینوفن دادیم، ولی خوشبختانه اصلا تب نکرد، حالا یا واکسنهاشون خیلی خوبه یا اصلا الکی بوده و به جای واکسن آب مقطر تزریق کردن . الله اعلم
ما با کلی ترس و لرز استامینوفن رو بردیم، چون طی مشورت با یکی از دوستان که تا سال پیش دوبی زندگی می کرد، گفت که بردن استامینوفن کدئین ممنوعه ولی اونا بدشون نمیاد که به ایرونیها گیر بدن و ممکنه با داشتن همین شربت هم اذیت بشین، ولی ما با شجاعت هرچه تمامترشربت استامینوفن بردیم و خوشبختانه هیچ مشکلی پیش نیومد.
با ملیکا رفتیم ابوظبی ،نفری 150 درهم مجموعا 300 درهم دادیم ، البته رفت و برگشت به NMCرو هم ملیکا به عنوان اشانتیون برامون انجام داد.
خیلی راحت رفتیم ابوظبی و برگشتیم، به پیشنهاد خانم ملیکا ساعت 4/5 صبح راه افتادیم و اونجا اولین ماشینی که رسید ساعت 6:15ما بودیم،اولش شاکی شدیم که چرا اینقدر زود اومدیم ومی شد کمی دیگه هم بخوابیم.اما بعدش فهمیدیم که خیلی خوب شده که اولین نفرات بودیم چون برای ما که بچه شیطونی داریم و همش نگران بد اخلاقی و گرسنه شدن وشیطونی بچه و از همه بدتر نیاز به تعویض پوشکش بودیم که خوشبختانه به خاطر نفر اول بودن کارمون سریع انجام شد وساعت 9 اومده بودیم بیرون. (مرسی ملیکا)
ما سه تا خونواده بودیم که با ملیکا رفتیم هر سه خونواده کلیرنس خوردیم.
همون خانم بد اخلاق معروف مدارکمون روگرفت، واقعا بد اخلاق بود، اول مدارک منو به عنوان برنده خواست، با سوال من که کپی و ترجمه رو بذارم یا اصل هم میخواهید با عصبانیت تکرار کرد: "من که گفتم همه ، هرچی مربوط به خودته ، من که نمی تونم یکی یکی بخوام" ، به هر حال بعد از تحویل مدارک و واریز پول و انگشت نگاری، توسط همون آقا آفیسر خوشگل خوشتیپ به اتاق ته سالن فراخوانده شدیم و اونجا مصاحبه ما انجام شد، همون چیزهایی که همه می دونید و تا حالا بارها خوندین ما تمکن مالی 129میلیون خودم +29 میلیون همسرم برده بودیم، نهایتا هم برگه آبی و اینکه کلیرنس خوردیم و باید سایتو چک کنیم.
البته کار ما با مهاجرسرا کماکان ادامه داره ولی اینجا می خوام از تمام مهاجرسراییها تشکر کنم از مدیران گرفته تا اعضا ، واقعا باعث افتخار منه که هموطنام اینجوری به هم کمک می کنن و با اینکه میتونن وقتی کارشون انجام شد و خرشون از پل مراد گذشت دیگه کاری به این سایت نداشته باشن بازم میان برای کمک به بقیه وقت میذارن؛ ممنون از همگی
اگه کسی فکر می کنه کیسش به شرایط ما شباهت داره و سوالی داره ، بصورت پیغام خصوصی مطرح کنه ، در خدمتش هستم
شماره کیس: 7xxx تعداد افراد :3 کارنت :March 12 2013 مصاحبه:هفته اول May ابوظبی
وضعیت:ورود به آمریکا در 27 سپتامبر، لس آنجلس
ارسالها: 31
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2013
رتبه:
11
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2013-05-14 ساعت 13:32
(آخرین تغییر در ارسال: 2013-05-14 ساعت 14:52 توسط Afshinfar.)
سلام به همه برو بچه های گل مهاجر سرا که یه دنیا تشکر هم کمشونه.
از اونجایی که سفرنامه دوستان به حدی کامل و واضح هست که نیاز به توضیح اضافه در خصوص روند انجام مدیکال و مصاحبه نیست سعی میکنم تجربیاتم که مشترک نیست رو بنویسم.
مصاحبه من دوشنبه 13 می 2013 بود منم جمعه صبح رفتم بود و پنجشنبه شب برگشتم که سیستمی گرفته بودم چون احتمال میدادم بتونم یکضرب ویزا بگیرم خدمتمو خریدم کارم هم مدیر برنامه ریزی یه شرکت پیمانکاری پتروشیمی و 6 ماه هم تو ایران خودرو کار کردم البته نه بصورت مستقیم شرکتمون پیمانکار ایران خودرو بود.
شنبه صبح بعد از یه صبحونه مفصل ساعت 9:30 رفتم ایستگاه مترو یه کارت نقره ای خریدم و راه افتادم به سمت ایستگاه ابو هیل. ساعت 10:15 رسیدم به ابوهیل از مترو که داشتم میومدم بیرون تو همون راهروی مترو NMC رو دیدم با عکسی که از تو سفرنامه یکی از بچه ها دیده بودم کاملاً حس کردم که قبلاً اومدم اینجا در صورتیکه اولین بارم بود میرم دوبی.
از در رفتم تو سوار آسانسور و طبقه M پیاده شدم. رفتم داخل گفتم واسه مدیکال سفارت آمریکا اومدم پاسپورت و کارت پاستور و سه قطعه عکس 5*5 رو دادم بهشون 2-3 تا فرم پر کردن و فیشها رو دادن پرداخت کردم جمعاً 425 درهم فکر کنم ولی چون آبله مرغون نگرفته بودم (CHICKEN POX) که نوشت واکسنشو بزنم اضافه بر اون 425 درهم 250 درهم فقط واسه آبله مرغون. NMC خیلی شلوغ بود اون روز و تا 1 تقریباً کارم طول کشید. X-RAY و آزمایش خون دادم بعدش رفتم پیش دکتر شوکلا. ازم خواست به سوالاش جواب بدم اسم یه سری مریضیای عجیب و غریب گفت که اینارو گرفتی گفتم نه دستگیری توسط پلیس داشتی گفتم نه سیگار میکشی گفتم بعضی وقتا، بعضی وقتا یعنی روزی چند تا؟ 2-3 تا یه چیزایی نوشت. بهش گفتم آقای دکتر بخاطر 2 نخ سیگار مارو تو مصاحبه رد نکنن. خندید و گفت نه اون آفیسری که باهاتون مصاحبه میکنه هم سیگار میکشه منم خنیدم آدم باحالی بود دکتره. بعد پرده رو خانم پرستار کشید من رو تخت دراز کشیدم حدس میزدم که یه کارای عجیب و غریب قراره انجام بشه ازم خواست شورت و شلوار بکشم پایین که خوب چاره ای نبود بعدشم دست گذاشت جایی که نباید میذاشت و ازم خواست سرفه کنم که کردم و گفت بکش بالا و تموم. (شرمنده این قسمتو قبل رفتنم نمیدونستم واسه همین نوشتم که معذرت) بعدشم گفت فردا ساعت 2 بیا جواب آزمایشو بگیر واکسن آبله مرغونو هم نوشت رفتم زدم و رفتم هتل.
اما فردا که از بدترین روزای زندگیو بود
ساعت 12:30میخواستم برم سمت NMC گفتم قبلش یه RED WINE بزنم که یه خورده بیشتر از مسیر و زندگی لذت ببرم. منو سه تا از دوستا رفته بودیم دوبی خلاصه بعد از یه دو تا پیک شراب راه افتادیم با مترو بریم NMC و بعدش بریم خرید.
با سری گرم و آدامسی در دهن وارد ایستگاه شدیم. سوار مترو شدیم با هم صحبت میکردیم که دم یکی از ایستگاهها یهو یه خانم چادری اومد کارت مترو منو دوستمو خواست من اولش فکر میکردم از این فروشنده هاست که تو متروی خودمون داریم کارتمو دادم دیدم رفت بیرون واگن منم باهاش رفتم چون بدون کارت که نمیشد از ایستگاه بزنی بیرون. غیر از من کارت چند نفر دیگه رو گرفته بود جوری شد که جمعیت بون کارتها با سرکار خانم یه آسانسور شدیمو رفتیم پایین. بازم پرسیم مشکل چیه خانم من کار دارم باید برم. گفت آدامس که فهمیدم مشکلش با آدامسه در آورد گذاشتم لای یه تیکه کاغذ گفتم خوب دیگه مشکل چیه چرا رفیقت پیاده نشد که گفتم خوب در واگن بسته شد که رسیدیم پایین دور خانمه که شاید 10 تا فاطی کماندورو اگه بزاری تو چرخ گوشت یکی از اینا شاید در میومد. دیدم تند تند داره مینویسه 120 درهم واسه آدامس واسه بقیه و منو راهنمایی کرد خدمت شرطه های محترم.
فهمیدم مشکلم باید یه ذره اساسی تر باشه. حالا دارم میرم جواب مدیکالمو بگیرم فردا صبح هم مصاحبه دارم.
فکر کردم که یه شب بازداشتی میتونه چه هزینه ای واسم داشته باشه دنیا روی سرم میچرخید.
به شرطه گفتم آقا میشه بگین مشکل چیه؟
- کارت زدی که
- بله میتونین چک کنین.
- مشروب چرا خوردی؟
- مگه من تو مترو خوردم یا حرکت ناشایستی انجام دادم یا اینکه مزاحم کسی شدم؟ تازی یه ذره شراب بود مشروب سنگین که نبود.
- مشروب خوردی نباید بیای تو میطهای عمومی مترو و اتوبوس.
- آخه من از کجا باید بدونم من تازه یه روزه که اینجام
انگار فهمید من اصلاً تو باغ قوانین اونجا نیستم گفت همینجا وایستا که رفت با خانمه یه خورده صحبت کرد و کارتمو ازش گرفت بهم داد. منو فرستاد تو و گفت دیگه مشروب خوردی تو محیطهای عمومی نیا تو دوبی. که گفتم باشه
از شرطه و اون خانمه تشکر کردم رفتم سوار مترو شدم ایستگاه بعدی پیاده شدم که تو این بین یه شرطه دیگه اومد از جلوم رد شد که من رنگم پرید.
خلاصه پیاده شدم 2 تا پا قرض کردم از ایستگاه اومدم بیرون و بقیه راه رو با تاکسی رفتم.
تو NMC ملیکا رو دیدم 2 -3 بار تاًکید که حتماً صبح بیا دنبالم اسم هتل رو گفتم کارت هتل رو نشون دادم که کجام و گفتن من مسافر دیگه ندارم 300 درهم میگیرم که گفتم باشه اگه یکی دیگه رو گیر آوردی که 2 تایی میریم اگه نه که تنهایی. گفت باشه 5 صبح آماده باش من دم در هتلم.
10 دقیقه به 5 بهشون زنگ زدم که گفتن من ساعت 5 اونجام. چون میخواست فردا اگه برنامه رو یه ضرب شد هتلمو عوض کنم CHECK OUT کردم و با چمدونی بسته میخواستم برم ابوظبی.
یه نسکافه درست کردم خوردم دیدم نیومدن یه آبجو بعدش زدم که شد 5:15 یه زنگ دیگه زدم که گفتن دم در هتلم اونور خیابو کنار ایستگاه مترو
- آخه ایستگاه مترو تا اینجا پیاده 20 دقیقه راهه
- بیا پایین منو میبینی
اومدم پایین هرچه اینور اونورو نگاه کردم خبری نبود ساعت 5:25
- ملیکا خانم کجایین من نمیبینمتون
-من اونور خیابون کنار ایستگاه مترو ام
- اینجا ایستگاه مترو نداره بزار گوشیو بدم این آقاهه (از کارکنان هتل) ببینین شما کجایین و اینجا کجاست.
صحبت کردن آقاهه گوشیو داد بهم
- شما پیاده بیاین جلوی هتل ROTANA من 5 دقیقه دیگه اونجام
من با چمدونی در دست در ساعت 5:30 دقیقه قر قر رو اسفالت در پی ملیکا خانم یه 4-5 دقیقه بعد ملیکا خانم با یه فورد اومد جلوم وایستاد و رفتم ابوظبی. تو دلم گفتم چه شود اون از دیروز اینم از امروز خدا بخیر بگذرونه. صحبت و صحبت قضیه شرطه رو گفتم که گفتن کلی شانس آوردی وگرنه 6 ماه حبس 15 سا ممنوع الورود به امارات با یه نوشابه اضافی مجازاتش بود.
جالب بود که نفر اول رسیدم دم در سفارت که گفتم آفرین به ملیکا خانم با احساس مسئولیتش چون سریعتر از نرمال میروند (رانندگی میکرد).
سوالای سفارت و اخلاق خانم ایرانیه و برخورد مؤدبانه و محترمانه از SECURITY تا OFFICER و شمشادای حیاط هم که تکراریه. نفر بعد من یه زن و شوهر جوون بودن که هردو با کت و شلوار و آقاهه با کراوات تو اون گرما که بنظرم لازم نبود و ماشاالله استاد استرس وارد کردن به خود و دیگران. یه نمونه ازش پرسیدم که عکس باید 5*5 و 6 تا باشه دیگه؟
- آره 6 تا پس تو چطوری میخوای قبول شی؟
- خیلی ممنون بابت روحیه دادنتون دم مصاحبه
گفتم کیف راه نمیدن داخل، مدارک رو تو یه پوشه ای چیزی بریزین
- نه چیزی تو کیف نداریم را ه میدن
- اوکی
- به نظرتون بهمون ویزا میدن؟
جواب دادم بله کی از ما بهتر
رفتم تو بعدش دیدم این دو نفر دستاشونو عین لیفتراک دادن جلو با یه کلی مدرک اومدن
برگه آبی گرفتم کلیرنس نمیدونمم چرا
نکات مهم
1- تحت هیچ شرایطی تو روز که میخواین برین بیرون مشروب نخورین
2- آدامس - سیگار تو محدوده مترو و اتوبوس کاملاً ممنوعه سیگار زندونی هم داره
3- تحت همه شرایط خونسرد باشین دنبال کوچکترین مسئله واسه استرس به خودتون نباشین
4- با لباس رسمی خودمون برین کت و شلوار و کراوات لازم نیست تو این گرما و فکر نکنم رو نظر آفیسر تاٌثیری بذاره
5- اگه بیشتر از 2 نفر باشین تاکسی خیلی بهتر از مترو هست و تقریباً به صرفه
شماره کیس ##2013AS70/ مصاحبه ابوظبی/ تعداد کیس 1 نفر/ تاریخ مصاحبه May W2/ مقصد کالیفرنیا/ Update 2 times/کلیر 14 Aug/بعد از 93 روز طولانییییییییییی
ارسالها: 40
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Nov 2012
رتبه:
6
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2013-05-15 ساعت 22:53
(آخرین تغییر در ارسال: 2013-05-15 ساعت 23:01 توسط niko.)
سلام به همه بچه های گل مهاجر سرا
مصاحبه من پنج شنبه هفته پیش بود.
سه شنبه مدیکال داشتم و کارهای مدیکال خیلی ساده و آسون بود اصلا نیازی به کسی ندارید من تو ان ام سی یک پسری رو دیدم که با لیدر اومده بود و 800 درهم ازش گرفته بود و جالب اینجا بود که اصلا کاری انجام نمی داد مواظب باشید. جواب مدیکال چهارشنبه ساعت 6 بعدازظهر آماده بود. و همون جا ملیکا خانم رو دیدم و قرار شد فردا ساعت 4:30 همسرشون با دو نفر دیگه بیاد دنبالمون که پنج شنبه ساعت 4:45 دم در هتل بودند.ما ساعت 6:30 دم سفارت بودیم بعد از 5 دقیقه هم ملیکا خانم با 4 نفر دیگه رسید.
توجه:
اون روز یک زن و شوهر جوان بودند که یادشون رفته بود از نامه دومشون پرینت بگیرند که سریع با ملیکا خانوم رفتند پرینت گرفتند. نامه دوم رو حتما پرینت بگیرید چون حتما لازمتون میشه.
اون روز یک دختر خانم جوان هم بود که پاسپورتش رو تو هتل جا گذاشته بود و متاسفانه دیگه وقت بازگشت نداشتند و مامور سفارت اجازه ورود رو بهش نداد و مجبور شدند که با ملیکا خانوم منتظر بمونند تا اگر اجازه بدند یک شنبه دوباره بیاد. حتما مدارک خود رو دو سه بار چک کنیید.
یک زن و شوهر دیگه هم بودند که با پسرشون امده بودند که حساب بانکی نداشتند و کارخونه و دستگاه هاشون رو ارزش گذاری کرده بودند ولی افیسر ازشون قبول نکرد و گفت ما پول نقد می خوایم چون اینا طول می کشه تا به پول تبدیل بشه.
خلاصه ساعت 7:30 در سفارت باز شد و من نفر دوم بودم. اول که شمارم رو خوند ترجمه مدارکم و نامه تمکن مالی و پوشه مدیکال رو ازم گرفت و پرسید که در ایران چه کار می کنی؟ بهدش گفت برو پولت رو بده و بشین تا صدات کنیم. اون روز سفارت خیلی شلوغ بود و ما خیلی منتظر شدیم بعد از 45 دقیقه شماره من رو دوباره اعلام کردند برای انگشت نگاری و حدود 5 دقیقه بعد شماره من برای سومین بار خونده شد و یک خانم جوان زیبا آمریکایی که فارسی رو بسیار زیبا صحبت می کرد شروع کرد به مصاحبه:
افیسر: سلام خوبی؟
من:سلام ممنون
افیسر: تو آمریکا کسی رو داری؟ می خوای بری پیش کی؟
من: پیش یکی از دوستای خانوادگیمون
افیسر:برای چی می خوای بری؟
من: برای زندگی و کسب موقعیت های بهتر
افیسر: فکر میکنی تو آمریکا زندگی بهتر است؟
من: بله
افیسر: تو دیگه کاری نداری هر موقع ویزات آماده شد برو پستی که انتخاب کردی بگیر.
من: واقعا!!!!!!!!!!!!! ممنونم
وقتی اومدم بیرون اصلا باورم نمیشد به همین راحتی باشه مامانم که وقتی فهمید بغض کرده بود حالا از خوشحالی یا ناراحتی بود دیگه نمیدونم.
خلاصه که ما فکر کنم ساعت 10 راه افتادیم که ساعت 12 رسیدیم دم در هتل و بعد از مدتها یک خواب راحت کردم.
برای دریافت پاسمم یکشنبه به ملیکا خانم زنگ زدم که گفت من الان پرسیدم گفتند ویزات هنوز آماده نشده که برات بگیرم ما هم بلیتمون دوشنبه صبح بود که مجبور شدیم به پنج شنبه تغییرش بدیم. دوشنبه صبح که اصلا امید نداشتم دیدم که ایمیل دریافت پاس اومده و سریع ساعت 12 رفتم پست و ویزام رو با نشون دادن کپی پاسم گرفتم و از اونجا دوباره رفتم دفتر ایران ایر و بلیتمون رو برای همون دوشنبه شب تغییر دادم . کلا روز پر استرسی داشتیم چون مجبور بودیم همون روز هتلمون رو تحویل بدیم و داشتیم اواره می شدیم خدا رو شکر که همون روز پاسم رو گرفتم.
در پایان از همه دوستان مخصوصا مدیران و پیشکسوتان تشکر می کنم.
شماره کیس:2013AS000075xx/ کنسولگری:ابوظبی/ تاریخ مصاحبه:هفته دوم may/ تعداد افراد منظور در کیس : 1/ دریافت ویزا : یک ضرب
Never laugh at anyone's dreams . People who don't have dreams don't have much .
ارسالها: 53
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Feb 2013
رتبه:
12
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2013-05-17 ساعت 18:24
(آخرین تغییر در ارسال: 2013-05-19 ساعت 07:52 توسط immigrant2us.)
سلام
خوب دوستان نوبت ما شد كه سفرنامه بنويسيم. ما اين هفته مصاحبه داشتيم و نتيجه گرفتن برگه آبي بود. با بودن سفرنامه هاي كامل دوستان ديگه سعي ميكنم بيشتر به نكات اصلي و يا نكاتي كه بقيه كمتر گفتن اشاره كنم تا شايد بتونه براي دوستاني كه در آينده مصاحبه دارن راهگشا باشه. در كل براي ما همه چيز خيلي خوب بود ولي چون سربازي رفته بودم پيش بيني كليرنس خوردن رو هم داشتم.
كيس ما سه نفر بود و برنده اصلي همسرم. هر چند همسرم خيلي مثبت فكر ميكرد و اميدوار بود يكضرب بگيريم و من خيلي اين ديد مثبت رو دوست دارم اما به نظر من امريكاييها بر اساس دستورالعمل از پيش تعيين شده اي كارها رو انجام ميدن و اين كار خيلي هم درسته و يكي از علل موفقيت امريكاييها همين پايبندي به ديسيپلينها است.
از قبل براي رفتن به مديكال و سفارت با خانوم مليكا هماهنگ كرده بودم و چون پرواز ما تاخير داشت پس از خروج از فرودگاه دبي با خانوم مليكا مستقيما رفتيم مديكال. فقط به صرف اطمينان از بودن دكتر در روز مورد نظرمون وقت مديكال گرفته بودم كه رسيپشن هم طبق گفته هاي دوستان قبلي اصلا اهميتي نداد. ما مديكال رو در nmc دبي انجام داديم و از چهار و نيم بعد از ظهر تا نه شب طول كشيد. اونجا مايع ضد عفوني دست همه جا هست و اگه مثل ما بچه شيطون دارين و به سلامتيش اهميت ميدين خيلي به كارتون مياد چون همه جور آدمي با هر نژادي اونجا مياد و هر چند به نظافتش ميرسن ولي بهر حال مخصوصا براي بچه ها آلوده است. عكس حتما پنج در پنج ببريد. ما عكس سه در چهار و شش در چهار هم برده بوديم كه قبول نكردن. بنابراين مجبور شدم عكسهاي پنج در پنجي كه براي سفارت گرفته بودم رو براي هر نفر سه عدد و براي بچه يك عدد بدم به رسيپشن مديكال. به توصيه خانوم مليكا كه از روي مهربوني و حساسيت ايشون براي موفقيت همه دوستان هست مجبور شدم از روي عكسهاي باقيمانده با هزينه ٩٠ درهم براي خودم و همسرم دوباره چاپ كنم كه كار بيخودي بود چون در سفارت سه عدد عكس پنج در پنج كافي بود. بعد از كلي انتظار در ان ام سي و انجام تست خون و عكس راديولوژي و گرفتن وزن و قد (براي من رو چهار سانت كوتاهتر زد كلا اين پرستار هنديه نه اينكه خودش قد نداره حال ميكنه قد آدماي ديگه رو كمتر بزنه) و معاينه چشم و گرفتن نبض و فشار خون و حتي گرفتن فشار خون بچه زير دو سال كه براي من عجيب بود نوبت به معاينه دكتر رسيد. معاينه دكتر شامل سوالات در خصوص سوابق بيماري و كشيدن سيگار و معاينه گلو، چشمها،ضربان قلب، ريه ها و تنفس،تمام اندامهاي حفره شكمي و پشت بالا تنه، سينه خانومها و اندام تناسلي آقايان هست كه به صورت خصوصي در اتاق خودش انجام ميده. من با دكتر شوكلا انگليسي صحبت كردم كه فكر كنم خيلي خوشش اومد و براي من و همسرم و حتي پسر كوچولومون در پروندمون ديدم كه نوشت no vaccination البته كارت واكسن من و همسرم كامل بود ولي چون پسرم آبله مرغون نگرفته بود و در ايران هم واكسنش پيدا نميشه من ازش خواستم اين واكسن رو تجويز كنه و پيشنهاد كرد واكسن هپاتيت اي و يه واكسن ديگه كه نوشته بود prevental و بعد كه از پرستار پرسيدم گفت براي pneumonia يا همون ذات الريه است رو تجويز كرد كه جمعا ٨٠٠ درهم هزينه واكسنها و ٧٥٠ درهم هزينه معاينه براي سه نفر و ٣٥٠ درهم هم هزينه عكس راديولوژي و آزمايش خون من و همسرم شد. خوشبختانه پسرمون هم اصلا تب نكرد.
مدارك مديكال ما رو خانوم مليكا دو روز بعد گرفت و روز مصاحبه با خودش آورد. ما حدودا ساعت يك ربع به هفت رسيديم سفارت و از ساعت هفت و نيم خانواده به خانواده فرستادن داخل. فقط افسر سكوريتي نامه دوم و پاسپورتها رو چك كرد و آقاي سيك هندي در داخل اتاق نگهباني بود. ما كالسكه بچه رو هم برديم داخل پس اگه بچه كوچيك و كالسكه داشتيد مشكلي نيست. حتما براي خودتون و به خصوص بچه ها خوراكي مختصري ببريد كه توي راه يا قبل از سكوريتي سفارت ميل كنيد براي بردن داخل سفارات هم مشكلي نيست فقط ميگن خودتون جلوي اونها كمي تست كنيد. بعد از اعلام شمارمون رفتيم براي تحويل مدارك. خانوم ايراني كه مدارك رو ميگرفت به نظر من اصلا بد اخلاق نبود فقط ايشون در كارش آدم جدي هستش و خوب اقتضاي كار ايشون همينه. همه چيز به ديد خودمون بستگي داره و به نظر من نبايد به كسي برچسبي مثل بداخلاقي بزنيم. كارها خيلي سريع و مرتب در سفارت انجام ميشه و بعد از پرداخت پول و انگشت نگاري نوبت به مصاحبه رسيد. آفيسر، آقاي بسيار متشخصي بود و در اتاق خصوصي با ما مصاحبه كرد و تاكيد سوالات روي تمكن مالي و بودن همون مبلغ در حساب ، محل سربازي (ارتش يا سپاه و كدوم نيرو- هوايي، دريايي يا زميني)، نوع كاري كه در سربازي انجام دادم و محل كار و پست سازماني و نوع كاري كه خودم و همسرم به اون مشغول هستيم و اينكه تا حالا امريكا رفتيم يا نه بود. آفيسر گفت مدارك شما كامل هست و بعد از برگردوندن باسپورتها و دادن برگه آبي گفت از هفته بعد سايت معروف رو چك كنيد. حتي من از ايشون پرسيدم آيا ما براي گرفتن ويزا مشكلي داريم كه جواب داد ابدا فقط اين يك روال عاديه كه بايد طي بشه. بعد از مصاحبه هم برگشتيم هتل و كل روز رو خوش گذرونديم. قصد دارم به تاپيك كليرنس يا منتظرسرامراجعه نكنم چون فكر ميكنم انتظار رو طولاني تر ميكنه. ما هر كاري تونستيم و لازم بوده رو انجام داديم و براي رسيدن به ويزا بايد از قانون رهايي استفاده كرد يعني ديگه بهش فكر نكنيم جز اينكه هفته اي يكبار سايت مربوطه رو چك كنيم تا اينكه موفقيت خودش از راه برسه.
هر چند اين سفر براي ما خيلي هزينه مالي داشت ولي من تمام سعي خودم رو كردم كه اين سفر براي خانوادم و خودم خيلي عالي باشه و خوش بگذره. از پرواز بيزينس امارات گرفته تا هتل پنج ستاره با ساحل اختصاصي و غيره. پس اگه توان مالي داريد دريغ نكنيد.
در پايان هم از همه دوستان مهاجرسرا به خصوص مديران و اعضاي فعال كه بدون چشمداشت اطلاعاتشون رو با ديگران شر كردن تشكر ميكنم و آرزو ميكنم همه دوستان موفق باشن و به همه آرزوها و اهدافشون برسن.
ساکن شمال ویرجینیا از سپتامبر 2013
ارسالها: 68
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2012
رتبه:
5
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2013-05-24 ساعت 23:54
(آخرین تغییر در ارسال: 2013-05-25 ساعت 23:53 توسط NarcisJ.)
نوبتیم که باشه نوبت سفرنامه منه.
از اونجا که همه دوستان سفرنامشون کامله من مطالب مشابه رو نمی نویسم
شرایط من:
مجرد
28 ساله
فوق لیسانس
بدون سابقه کار دولتی
تمکن 58 میلیون تومانی
مصاحبه من یکشنبه بود من 4 شنبه صبح ساعت 8 با پرواز ایران ایر به مقصد دوبی رفتم و 5 شنبه صبح به سمت nmc و کارای پزشکی و البته هیچ مشکلی وجود نداشت برای پیدا کردن بیمارستان اداره پست و غیره چون مترو دبی و کلا سیستم حمل و نقل همه چیزو راحت کرده بود.
هیچ واکسن اضافه ای هم دکتر برای من نزد و 425 درهم رو پرداخت کردم.
روز مصاحبه: با ملیکا همراه دو نفر دیگه هماهنگ کردم و ما رو ساعت 5 با 350 درهم به سمت ابوظبی برد ساعت 6:30 در سفارت بودیم اما با اینکه زود رسیده بودیم من نفر 4 شدم
توصیه من به دوستان اینه که جز برای ترانسفر به سمت ابوظبی با ملیکا خانم سعی کنین بقیه کارها (مثل ثبت نام در csc و گرفتن پاسپورت از اداره پست و رفتن به بیمارستان و گرفتن جوابهای مدیکال) رو خودتون انجام بدین این برای آرامش فکری خودتون بهتره و البته ی سری دلایل هم وجو داره که اگه لازم شد خواهم گفت.
بعد از گرفتن مدارک توسط ی خانم ایرانی در کابین 8 و پرداخت قبض 330 دلار و انگشت نگاری ی آقای خوش تیپ آمریکایی من رو برای مصاحبه به اتاق دیگه ای دعوت کرد و از من خواست دست راستمو بالا ببرم و گفت آیا شما قسم میخورین تمام چیزایی که نوشتین و میگین حقیقت داره؟ منم گفتم بله.
سووالای افیسر به ترتیب زیر بود:
شما دانشمندین؟؟؟؟؟؟
دانشجویید؟
تو دانشگاه درس دادین؟
مدیر بودین؟
کار دولتی داشتین؟
این آزمایشگاهی که تو فرمها نوشتین جای دولتی هست یا خصوصی؟
گرایش شما (گرایش تحصیلی) چی بود؟
آخرین مدرک تحصیلیتون چی هست؟
تمکن مالی شما به تومن چقدر هست؟
کسی رو در آمریکا دارین؟
مجردین؟
تا حالا ازدواج نکردین؟
در آخر هم به من گفت که مدارک شما کامل هست و مشکلی نیست تو سایت ثبت نامکردین؟ منم گفتم بله
پاسپورتتون رو میتونین 4 شنبه صبح از اداره پست بگیرین.
بعد هم فرم مربوطه را امضا فرمودم و تمام (به آمریکا خوش اومدین)
اینم سفرنامه من ببخشید که کوتاه نوشتم اگه سوالی داشتین حتما به من پیغام بدین
از بچه های مهاجرسرا واقعا ممنونم سخاوت شماها در به اشتراک گذاشتن تجربیاتتون واقعا ستودنیه ....
راستی تا یادم نرفته جاهایی که میتونین برین ببینین بدون اینکه بخواین خیلی خرج کنین (با مترو بخواین برین) Dubai Marina میتونین برای پیاده روی برین و Dubai Mall میتونین برای دیدن Water Fountain که خیلی دیدنیه برین میتونین ایستگاه ابن بطوطه رو پیاده شین و ی سری هم به بازار ابن بطوطه بزنین
برای خرید جاهای زیادی هست اما میتونین ی سر با مترو برین City Centre که واسه همون جا هم استگاه داره همینطور ایستگاه Rigga هم میتونین پیاده شین بعضی مغازه ها برای خرید قیمتش مناسبه.
شماره کیس: 7XXX,تاریخ رویت قبولی: 4MAY ,کنسولگری:ابوظبی, ارسال فرم های اول: MAY 14,تعداد افراد کیس: 1نفر, تاریخ مصاحبه: هفته سوم می دریافت ویزا: ی ضرب 22 می
ارسالها: 73
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2013
رتبه:
5
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
قسمت دوم سفر به امارات
سلام به همه دوستان
من و همسرم بعد از اینکه سه شنبه 14 می کلییر شدیم. بلافاصله برای جمعه بلیط گرفتیم و یکشنبه با اتوبوس از ایستگاه الغبیبه دوبی به سمت ابوظبی حرکت کردیم.رفتن با اتوبوس علاوه بر هزینه رفت و برگشت 50 درهم برای هر نفر خیلی راحتتر از اون چیزی بود که فکر می کردیم .
ساعت 2 پاسها رو تحویل دادیم و یک برگه که روش نوشته بود 5شنبه برای گرفتن پاسها مراجعه کنیم تحویل گرفتیم .سه شنبه شب که سایت سیس رو چک کردیم نوشته شده بود ISSUED.
با وجود اینکه 5شنبه شب بلیط داشتیم چهارشنبه ساعت 2 دوباره رفتیم سفارت تا اگر پاسهامون حاضر هست بگیریم و خوشبختانه پاسهارو به ما تحویل دادن و بقیه کسانی هم که یکشنبه آمده بودن همگی 4شنبه پاسهاشون رو تحویل گرفتن (قابل توجه کسانی که می خوان چهارشنبه با پرواز ماهان برگردن تهران.خیلی نگران نباشن)
با آرزوی بهترینها برای تمام دوستان خوب مهاجرسرایی که در تمامی مراحل گرفتن ویزا از تجربیاتشون استفاده کردم.
شماره کیس:2013AS59XX/تعداد افراد:2 نفر/کنسولگری:آنکارا نه. ابوظبی/مصاحبه:هفته اول آپریل/دیگه منتظر نیستیم.