21 آگوست 2013 - Chapter 1
First Arrival At USA
First Arrival At USA
بالاخره بعد از 5 روز از اولین سفر به خاک آمریکا فرصتی دست داد تا خلاصه ای از آنچه تو این مدت رو تجربه کردم بنویسم. 2 سال پیش همین موقع ها کی فکرش رو می کرد که منی که داشتم بکوب فرانسه می خوندم که واسه کبک اقدام کنم به یکباره سر از امریکا در بیارم؟ یادمه همیشه دوستام تو کلاس زبان بهم می گفتن تو چه روحیه ای داری هنوز اقدام نکردی و داری زبان می خونی همین جوری ادامه بدی 6 سال دیگه شاید نوبتت شه. از قضا بخت با ما یاری کرد و ما هم تونستیم مهاجرت کنیم. امیدوارم حالا که دست خوبی گیرم اومده بتونم از همه برگه هام استفاده کنم و با هر کدومشون یه دست جمع کنم. برای همه دوستان دیگه هم همین آرزو رو دارم تا بتونن از فرصت هاشون درست استفاده کنن و شیرینی این اتفاق خوب رو چند برابر کنن.
بعد از اینکه ناغافل در عین ناباوری 3 روزه کلیر شدم و رفتم ابوظبی ویزارو گرفتم و برگشتم سریع اقدام به گرفتن بلیط کردم. و از این حیث باز هم شانس آوردم چون اون زمانی که من داشتم بلیط می گرفتم همه بلیط ها به مقصد سیاتل با پرواز امارات 4300 بود و من تونستم با 3800 بلیط یک طرفه بگیرم برای 21 آگوست.
انتخاب مقصد چیزیه که شاید قبل از سفر و تو طول تمام این مدت که در حال طی کردن پروسه رفتن هستیم ذهنمونو به خوش مشغول می کنه و خیلی سعی می کنیم این قسمت رو با دقت انجام بدیم. من هم مثل بقیه در مورد خیلی از جاها پرس و جو کردم، مطلب خوندم، تحقیق کردم و نهایتا به چندتا گزینه رسیدم. Los Angeles، Bosotn ، Dallas و Seattle. و نهایتا سیاتل رو به چند دلیل انتخاب کردم.
یکی اینکه داییم ونکوور زندگی می کنه و این فرصت رو داریم که با هم رفت و آمد کنیم و واسه من که تازه واردم و کسی رو اینجا نداشتم پوئن خوبی بود که بتونم از کمک هایی که بهم کرد استفاده کنم و دقیقا هم این اتفاق افتاد.
دو اینکه آب و هوا و جغرافیای این منطقه رو دوست دارم و با طبیعت من سازگاره.
سوم اینکه مالیات بر درآمد تو این ایالت صفره و فکر می کنم واسه منی که تازه وارد هستم و شاید اوایل درآمدم سطح بالایی نداره همین خودش کمکیه.
و آخر اینکه از لحاظ سطح علمی و تحصیلات هم این شهر جایگاه خوبی تو شهر های امریکا داره.
فکر می کنم برای کسی که امکان اینو نداره که در بدو ورود خودش بره جاهای مختلف رو ببینه و تجربه کسب کنه همین چند دیلیل عمده کفایت می کنه که مقصدش رو انتخاب کنه. تجربه نشون داده که هر چقدر در یه انتخاب زیاد مته به خشخاش بزاری یا انتخاب هاتو بیشتر کنی، انتخاب برات سخت تر میشه و ممکنه نهایتا انتخاب خوبی هم از آب در نیاد.
به این ترتیب یک ماه آخر حضورم تو ایران رو صرف درست کردن دندون های خراب، انجام کارهای باقی مونده ، ترجمه مدارک مورد نیاز، تهیه وسایل ضروری مثل چمدون، گشتن دنبال خونه تو سیاتل و دید و بازدید و خداحافظی از دوستان و اقوام کردم.
هر روز تو سایت craiglist.com آگهی خونه هارو نگاه می کردم، توضیحات ضمیمه به آگهی هارو که خیلی هم مهمه رو می خوندم و با صابخونه ها مکاتبه می کردم. یه شرح حال از خودم می دادم و می گفتم که تمایل دارم خونشون رو از تاریخ 21 آگوست اجاره کنم. به توصیه داییم قید می کردم که حتما می خوام به صورت ماهیانه خونه رو اجاره کنم تا این فرصت رو داشته باشم که بعد از اینکه کار پیدا کردم یا اگه خونه بهتری پیدا کردم خونم رو عوض کنم. نتیجه این مکاتبات و تحقیقات به کاندید شدن 4 تا خونه انجامید که داییم زحمت کشید یک هفته قبل از رسیدن من از ونکوور به سیاتل رفت و خونه هارو از نزدیک دید و با صابخونه ها صحبت کرد و یکیش رو اجاره کرد.
و خدارو شکر تونست تو همون یه روز همین خونه ای که الان توش هستم رو ببینه و 300 دلار کانادا دیپازیت بده و خونه رو برای من رزرو نگه داره تا خودم بیام.
روزهای آخر محبت دوستان و اطرافیان باعث شده بود که هی به بارم اضافه بشه. من هم یک چمدون بزرگ داشتم، یک چمدون کوچیک و می خواستم یه کوله و یک کیف لپ تاپ رو هم با خودم دستی ببرم تو کابین. واسه همین یه ترازو گذاشته بودم کنار ساک ها هر چی اضافه می کردم وزن می کردم که از حد مجاز بیشتر نشه. خدارو شکر تو فرودگاه هم که وزن کردم ساک هامو، یکیش 22.6 بود یکیش 16 کیلو و اون دو تا دستی هم اصلا کاری نداشتن.
پرواز ساعت 5:05 از مهرآباد به فرودگاه دبی و 9:40 از فرودگاه دبی به فرودگاه sea-tac بود. ساعت 2 فرودگاه بودم. بیشترین استرسم واسه دلارها بود. دلار هارو دو قسمت کردم. یکیش رو گذاشتم تیو کیف دستی لپ تاپم. یکیش هم گذاشتم لای مدارک ترجمه شدم که تو یه دونه از این فولدر پلاستیکی ها بود. و اونم گذاشته بودم تو کوله لپ تاپ. خدا رو شکر نه از من نه از هیچ کس دیگه ای در مورد مقدار پولش سوال نکردن. فقط تو گیت آخر این قلیونی که بر خلاف میل باطنیم یکی از دوستان زور چپون کرده بود تو ساکم وبال شد و دوست سه پایه بعد از چند بار عقب جلو کردن ساک زیر x-ray به یه حالتی که انگار قاتل بروس لی رو پیدا کرده گفت ساکتو وا کن و اونجا نذاشت جام قلیون رو ببرم. منم خوشحال شدم که سبک تر شد بارم. در ضمن عوارض خروج از کشور رو هم که بعضی از دوستان گفته بودن نمی خواد و نمی گیرن اونجا از ما گرفتن و گفتن فقط واسه کسایی که پاسپورت خارجی دارن نمی خواد. عوارض هم که شده 65 تومن اونم دادم و دیگه رفتیم منتظر پرواز.
پرواز راس ساعت انجام شد. خوبی این پرواز اینه که هم تو فرودگاه دبی زیاد معطل نمیشی هم تو پرواز دوم دیگه استاپ نداره البته اگه بتونین 14 ساعت یه جا نشستن رو تحمل کنید. واقعا سخته ولی یه کله میره دیگه. اگه این فیلم هاش نبود ممکن بود دست به خود کشی بزنم.
جالب تر اینه که از ایران می خوای بری آمریکا یه دور کل ایران رو پرواز می کنی میری دبی. بعد دوباره کل ایران رو از دوبی پرواز می کنی بر می گردی میری سمت روسیه. مسخره اس. خود قضیه حماره.
مسیر پرواز هم به صورت یک U برعکسه که از رو کل ایران (کرمان و مشهد ...) می گذره بعد میره بالا تا روسیه بعد میره به سمت غرب از روی قطب شمال می گذره میرسه به کانادا و از روی ونکور دوباره میاد به سمت جنوب تا سیاتل. قطب شمال دقیقا میشه نقطه مرکز این پرواز. غذاهاشم اصلا خوب نبود فقط در حدی که از گشنگی نمیریم ولی مهماندار های پرواز دوم همه آمریکایی و فوق العاده مودب بودن.
بالاخره بعد از 24 ساعت، راس ساعت 13:20 به وقت سیاتل رسیدیم فرودگاه سیاتل-تاکوما. طبق معمول سیتیزن ها و کانادیی ها تو دو تا کانتر جدا و ویزیتور ها تازه واردها تو کاتنرهای مجزا. اونجا فقط حواستون باشه موبایلتون یا دوربینتون رو بیرون نیارین عکس بگیرین چون ممنوعه و گیر میدن. نزدیک 2 ساعت طول کشید که برسم سر صف. آفیسر پاکت زرد رو پاره کرد و گفت همراهم بیا. منو برد به غرب سالن و اونجا یه کانتر مجزا بود که مدارک تازه وارد ها رو چک می کردن. خیلی با حوصله. یه یک ساعتی هم اونجا نشستم. وقتی نوبتم شد آفیسر مدارک رو نگاه کرد بعد همکارش رو صدا کرد به اون هم نشون داد. انگار که چیز عجیبی دیده بود. بعد یکم با هم پچ پچ کردن و گفت این غیر ممکنه. بعد منو بردن به طرف دیگه سالن که بالای درش عکس یه کارت قرمز بود. که اونایی که کارشون یه مشکلی داشت یا بهشون شک می کردن رو می بردن اونجا. گفتم یا حسین اصغری ما از بازی اخراج شدیم. بعد هم دوباره یه ساعت اونجا تو صف نشستم. یه آفیسر خانم مدارکم رو برد تو اتاق بعد از چند دقیقه اومد بیرون گفت بیا. گفتم مشکل جدی داره ویزام؟ گفت نه شما خیلی خوش شانسین. خوش آمدین. یکم توضیحات داد و ویزام رو مهر کرد و گفت می تونی بری.
بعد رفتم از قسمت تحویل ساک، چمدون هامو بگیرم که دیدم همه باراشون رو گرفتن رفتن فقط یکی از چمدون های من اونم کوچیکه اونجاس. بعد یه دختر جوون اومد گفت ساکاتون اوکیه؟ گفتم یکیش نیست. گفت با من بیا. رفتیم یه فرم داد بهم پر کردم. ازم ادرس و شماره تلفن خواست. آدرس رو دادم. گفت باید شماره تلفن هم بدی که فردا زنگ بزنیم باهاتون هماهنگ کنیم که بیاد در خونه. من هم گفتم همین آدرس رو هم خدارو شکر من دارم هنوز نیمدم شماره از کجا بیارم؟ گفت اوکی تو زنگ بزن به من. شماره رو داد و رفتم. توی سالن خروجی ترمینال با داییم قرار داشتم. داییم رو دیدم و سوار ماشین شدیم و از فرودگاه خارج شدیم.
یه ذره هنگ کرده بودم. باورم نمیشد من تو آمریکام. مستقیم رفتیم خونه و صابخونه هم که یه آقای چینی بود اومد و صحبت کردیم و agreement رو امضا کردیم و 900 دلار بهش دادم. 400 دلار بابت دیپازیت و 500 دلار اجاره یک ماه.
بعد یکم استراحت کردیم و رفتیم فروشگاه wallmart. از اونجا یه بالش و یه ست لحاف و رختخواب کامل گرفتم برای روی تخت که همش شد 24 دلار. خیلی خوب بود. بعد هم یه ذره خرید کردیم و رفتیم sushi bar سر خیابون محلمون.
فردا صبح رفتیم اداره DMV توی red-bell Bellevue و بعدش اداره سوشال سکیوریتی که همون بقل بود. توی dmv ssn رو می خواستن و تو سوشال سکیوریتی هم با اینکه می دونستم نتیجه ای نداره یه نیم ساعتی تو صف نشستم و زنه گفت هیچی ثبت نشده. شما دیروز اومدین لطفا چند روز صبر کنین پست می شه.
بعد رفتیم بانک chase برای حساب باز کردن که اونجا هم دوستمون گفت شما باید دوتا id داشته باشین یکیش همین پاسپورت خیلی خوبه ولی اون یکی باید روش آدرس شما نوشته شده باشه. حتی کارت شناسایی ایرانی هم اگه آدرس روش بود قبول می کرد. من گفتم کارت ملیم هست روش کد پستی هست. گفت نه باید آدرس باشه. اگر حساب باز کنم بعدا دچار مشکل میشین. پس نتیجه گرفتیم همه چیز اینجا با سوشال سکیوریتی نامبر شروع میشه. بعد رفتیم تو مرکز شهر Bellevue که خیلی جای قشنگی هم بود. دنبال یه جا می گشتم که خط و گوشی بگیرم که چشمم خورد به sprint . اصلا نمی دونستم چه مغازه ایه فقط دیدم توش لوازم تلفن و اینا هست. یک دختر جوان دیگه جلو اومد و حال و احوال کرد. بعد آفر هاشو داد :
1 – خط با مکالمه و اینترنت نامحدود و گوشی iphone 5 به قیمت 200 دلار با کاترکت دو ساله ماهی 70 دلار.
2- خط با مکالمه و اینترنت نامحدود و گوشی iphone 4 به قیمت 200 دلار بدون کانترکت (pre-paid) ماهی 70 دلار.
همون روز سایت att یه آفر گذاشته بود قرارداد دوساله با گوشی black berry z-10 به قیمت 0.99 دلار یعنی مفتی.
که من دومی رو انتخاب کردم و همون موقع واسم اکتیو کرد. از همون جا زنگ زدم به همون دختره که چمدون مارو بفرست گفت تا ساعت 6 میاد. تو این فاصله رفتیم رستوران subway عجب ساندویچ هایی هم داره و ناهارو خوردیم و رفتیم خونه.
خوشبختانه جایی که من زندگی می کنم سر خیابونمون یه safeway هست و شما می تونین بیشتر خرید های grocery تون رو تو safeway انجام بدین. فروشگاه فوق العاده خوبیه. هم خیلی سازماندهی شده و مرتبه. هم کارکنان خیلی خوبی داره. حتما از صندوق دار بخواین که یه کارت عضویت کلاب سیف وی بهتون بده. چون تو سیف وی اجناس دو تاقیمت داره یکیش سفیده و یکی هم پایینش به رنگ زرد و یکم ارزون تر نوشته شده که اونایی که عضون با اون قیمت خرید می کنن. یه شماره تلفن هم ازوتن می گیره که کارتتون مرتبط میشه به اون اگه یه زمان کارتتون رو فراموش کردین بیارین شماره تلفنتون رو بگین اون تخفیف هارو واستون اعمال می کنه.
اینجا تو سیاتل تو هر جا که پا بذاری یه Starbox هست شهر های دیگه رو نمی دونم ولی فکر کنم اینجا چون خودش خونه کمپانی استار باکسه اینجوریه. تو استار باکس اینترنت هست شما می تونین لپ تاپ یا موبایل ببرین بزنین به شارژ و از اینترنت استفاده کنین و همزمان از نوشیدنی های خوشمزش هم لذت ببرین.
تو والمارت خرید های کلی ترم می تونین انجام بدین. تنوع جنس هاش زیاده تقریبا مثل شهروند خودمونه همه چی داره. قیمت هاشم پایینتره.
یه فروشگاهی هم هست به اسم goodwill بعضی از دوستان می گن همون تاناکورای خودمونه که به نظر من خیلی فرق داره. این فروشگاه همونطور که از اسمش پیداس در راه خوبی و به خاطر خوبیه.
مردم چیزهایی که بهش احتیاج ندارن یا نمی خوان یا حتی می خرن میارن میدن به goodwill اونا با قیمت خیلی پایین می فروشن. از کتاب و cd و صفحات موسیقی تا لوازم آشپزخانه و اسباب بازی و لوازم خونه و لباس و این ها توش پیدا می شه. هم نو هست هم دست دو. مثلا من خودم از تو قسمت لوازم آشپزخونه یه بشقاب ایکیا و یه قاشق قابلمه تفلن، یه کتری و یه چاقو خریدم که هر کدوم یه دلار بود و کلا شد 5و 6 دلار. همش هم نو بود و تا حالا استفاده نشده بود. باید برین بگردین پیدا کنین. همینارو می خواستم از والمارت بگیرم باید 50، 60 دلار پول می دادم. حالا انتخاب با شماس. یه سری چیزا هست که نیازی نیست حالا حتما شما در واکنتون یا شارژر موبایل، پیچ گوشتی و انبر دست نو داشته باشین بهتون جایزه نمی دن اگه نو باشه می تونین برین از اینجا بگیرین. به نفع خودتونه. تلویزیون هست مثلا 20 دلار. گوشی موتورولا v3 که یه زمان سرو دست می شکوندیم واسش نوشو انداخته بودن تو سبد 6 دلار.
سیستم حمل و نقل عمومی و جا به جایی تو سیاتل معرکه است بر عکس خیلی از جاها که من شنیدم اصلا بدون ماشین اصلا نمیشه تردد کرد سیاتل اصلا اینجوری نیست.
سیستم تردد تو سیاتل و سرویسی که برای تردد و جابه جا شدن تو این شهر می دن شامل : دوچرخه، اتوبوس، تاکسی آبی، مترو، rideshare یا سواری شریکی و خدمات به معلولین و افراد ناتوان میشه.
چیزایی که من می گم شاید تو جاهای دیگه ای که دوستان زندگی می کنن هم همینطور باشه یا بیشتر وبهتر هم باشه. من فقط دارم در مورد سیاتل میگم.
سیستم اتوبوس اینجا خیلی عالیه. متشکل از چندین خط که کل سیاتل رو پوشش می دن. برای افراد ویلچری قشنگ یه آسانسور میزنن میاد بیرون سوار می کنن خود راننده میاد نفر رو قشنگ تو قسمت مخصوص به معلولین مستقر می کنه بعد راه میافته. اگر دوچرخه سوار هستین هر جا که خسته شدین می تونین سوار اتوبوس شین. جلوی اتوبوس یه جایی تعبیه شده که می تونین قبل از سوار شدن دوچرختون رو بزارید اونجا.
همه جای شهر خطوط مخصوص دوچرخه هست. حتی زیرگذر مخصوص دوچرخه دارن اینا وسط اتوبان. خیلی حرفه ها. رشته خود من چون عمرانه و درس ترافیک و حمل و نقل ترابری خوندم می دونم چه اهمیتی داره واسم بیشتر جالبه شاید.
تمامی اتوبوس های سیاتل به سیستم اتوماتیک اعلام ایستگاه مجهزن با این حال خود راننده هم ایستگاه های اصلی رو اعلام می کنه. بهتره اگه دوچرخه دارین از در جلو پیاد شین تا زودتر بتونین دوچرختون رو پیاده کنین. یک طناب سفید کنار پنچره اتوبوس هست که بهتره یک بلوک مونده به ایستگاه مورد نظرتون اونو بکشین تا راننده متوجه شه وایسه. اکه اینکارو نکنین ممکنه راننده فکر کنه که کسی پیاده نمیشه و اگه کسی تو ایستگاه منتظر نباشه به مسیرش ادامه بده. در قسمت مخصوص معلولین هم یه دکمه زرد رنگ زیر صندلی هست که اگر شخص اونو فشار بده جلوی راننده یه چراغ قرمز روشن می شه و متوجه میشه که باید وایسه. تمام اتوبوس ها یک bike rack جلوشون دارن که دو تا دوچرخه میشه توش گذاشت. کنار کابین راننده راهنمای مسیر حرکت اتوبوس هست حتما اونو بردارین بخونین.
کرایه اتوبوس هم در سه دسته برای افراد مختلف تقسیم بندی میشه. اون سه دسته میشه :
1- خارج از تایم peak برای کلیه zone ها
2- تو peak برای zone 1
3- تو peak برای zone 2
حالا peak و zoen چیه؟ از دوشنبه تا جمعه که روز های غیر تعطیله از ساعت از 6 تا 9 صبح و 3 تا 6 بعد از ظهر ساعت های peak محسوب میشه.
کل شهر سیاتل zone 1 محسوب میشه و کلیه شهر های خارج از سیاتل به جز شهرهای داخل zone 2 ، king county محسوب میشه. تا زمانی که شروع و پایان سفر شما در این منطقه باشه شما در zone 1 هستین و کرایه زون 1 رو پرداخت می کنین و هر زمانی که از مرز سیاتل عبور کنین کرایه zone 2 رو می دین.
حالا بسته به این که تو کدوم یکی از این دسته ها سفر می کنین کرایه برای افراد مختلف فرق داره. مثلا برای افراد بالغ یعنی بالای 18 سال در ساعت خارج از peak برای کلیه زون ها 2.25 لار، برای زون 1 2.5 دلار و زون 2، 3 دلاره.
برای معلولین تو هر دسته ای کرایه 75 سنته. برای 6 تا 18 سال تو همه دسته ها 1.25 دلاره.
شما می تونین حیوان خونیگتون رو هم سوار اتوبوس کنین و بابتش کرایه ای نمیگیرن ولی اگه سگتون بزرگ باشه باید اندازه خودتون کرایه بدین بابتش.
حالا نحوه پرداخت اینجوریه که یا نقد می دین که یه دستگاه جلوی راننده هست اسکناس رو می ذارین روش خودش می کشه تو و یه جا بقلش که سکه ها رو می ندازین توش و راننده یه دونه برگه مثل بلط بهتون میده. یا از ORCA کارت استفاده می کنید. اینحا بهش میگن ارکا کارت. که یا می تونین از Vending machine بخرین یا از مرکز ترانزیت تو سیاتل، یا از اینترنت یا از کاستومر سرویس فروشگاه ها مثل سیف وی. 5 دلار خود کارته و به فروشنده میگین واستون هر چقد می خواین شارژ کنه. بعد می تونین تو سایت orca.com کارتتون رو با سریال نامبرش رجیستر کنین و اینترنتی بالانس کارتتون رو چک کنین ببینین چه قدر داره. نکته مهم که باید بدونین که وقتی کارت زدین خواستین پیاده شین از راننده بخواین که یه بلیط بهتون بده دیگه تو یه زون که می خواین باز سوار اتوبوس شین نمی خاد کارت بزنین همون بلیط رو نشون می دین و می تونین تا ساعت 6 بعد از ظهر هر چقدر خواستین سوار اتوبوس شین.
حالا اینجا خود انتخاب خط و اینکه چه جوری خط عوض کنید یاد گرفتنش زمان می بره. چون تا دلتون بخواد این جا خط هست. خط ها هم مثل تهران مثلا تجریش-راه آهن نیست. هر کدوم یه شماره داره. که هر شماره خط مسیرش مشخصه از کجاها رد میشه. هر اتوبوسی هم از هر ایستگاهی رد نمیشه. مثلا شما اگه خط 522 رو سوار شین بعد 10 تا ایستگاه بعد بخواین پیاده شین خط 306 رو سوار شین اگه یه ایستگاه اضافه رد کنین پیاده شین شاید دیگه اون اتوبوس 306 از اونجا رد نشه. البته روی تابلوی ایستگاه ها نوشته که چه خط هایی از اون ایستگاه رد میشه. ولی خوب قبل از سوار شدن حتما باید مسیرتون و نحوه خط عوض کردن رو بدونین.
توی سایت king.metro که برین جدول زمانی حرکت و برگشت تمام خط هارو زده. همینطور می تونین از رو گوگل مپ مسیرارو راحت پیدا کنین.
شبا هم از یه ساعتی به بعد واسه امنیت بیشتر می تونین به راننده بگین بین ایستگاه ها نگه داره ولی قبلش باید بهش بگین اگه بتونه این کارو می کنه. یه سری ساعت های کاری هم داره که تو روز های تعطیل و ایناس اونم تجربی یاد می گیرین.
جاهای دیگرو نمی دونم ولی این سیاتل که من اومدم آدم های خیلی خوبی داره، خون گرمن. از خونه که پاتو می ذاری بیرون هر کی از بقلت رد میشه باهات سلام علیک می کنه. یه lake park نزدیک خونه ما هست دیروز من رفتم همینجوری یه دوری بزنم. یه اسکله بود توش قایق بود این ورش از این هواپیماهای دو منظوره آبی-هوایی بود. مردم هم نشسته بودن ماهیگیری می کردن.
همینجوری که داشتم رد میشدم یه خانمی بود با دو تا بچه نشسته بودن دو تا بچه ها ماهی می گرفتن. خانمه گفت : چه طوری؟ چی کار می کنی؟ گفتم اومدم قدم بزنم. گفت : چرا تنها؟ گفتم من تازه اومدم. گفت : ااا کی ؟ گفتم : 4 روزه. گفت از کجا؟ گفتم : ایران. گفت مرحبا. گفتم مرحبا عربیه من ایرانیم زبونم فارسیه. گفت می دونم ولی همه تو خاورمیانه میدونن مرحبا یعنی چی. آخ شوهر من ترکیه ایه. بعد دیگه کلی گپ زدیم و آخرش هم شماره من رو گرفت و شماره خودش و همسرش رو داد گفت حتما زنگ بزن. تو اینجا هیچ فامیلی نداری. بیا پیش ما. ببینیم همو. و من از داخل ماتو مبهوت و از بیرون با خنده جواب می دادم. که نگاه کن چه قدر اینا معرفت دارن. اصلا می تونست تحویلم نگیره. دلیلی نداشت. ولی سعی کرد منو خوشحال کنه.
همین طور هم خونه ای هام. من 4 تا هم خونه آمریکایی دارم. یه خانم چینی هم هست. با این پسره که اسمش رایان هست و از نوادا اومده کلی حرف می زنیم می خندیم بعد هم میگه ببخیشد ما زیاد اجتماعی نیستیم حالا عادت می کنی. می خواستم بگم ببخشید دیگه مگه باید چی کار کنیم. ما همینم نیستیم. دیروز این زن چینیه سوپ درست کرده بود واسه هممون با ماهی سمون جاتون خالی همشم با استخوناش. بعد من و این رایانه داشتیم هی می خوردیم و ماهی رو فحش می دادیم. زنرو فحش نمی دادیما.
خلاصه اینجا برعکس اون چیزی که شاید خیلی ها فکرش رو بکنن ادم های خوبی داره. هر چقدر بیشتر بری بیرون تو اجتماع بیشتر ادم دوست پیدا می کنه و موقعیت های جدیدی بدست میاره. پس اگه الان بیکارین بیشتر تو خونه این یا اگه این جوری شدین بعد از اومدن دپرس نشین فقط کافیه یه کار پیدا کنین اینقدر بهتون خوش می گذره از تو جامعه بودن لذت می برین که نگو. دوستایی که اینو تجربه کردن حرف منو تصدیق می کنن. بر عکس ایران که بیرون رفتن، سر کار رفتن، خرید رفتن توام بود با چک و چونه زدن تو خیابون با اینو اون گلاویز شدن پشت فرمون استرس کشیدن و سر کار لذت نبردن و وقت شماری کردن واسه خونه رفتن. اینجا حداقلش از این چیزا خبری نیست.
9 سپتامبر 2013 - Chapter 2
what's going on?
what's going on?
...
کیس نامبر: **2013AS0083 / مصاحبه : ابوظبی، 17 جون 2013 / کلیرنس / تاریخ کلیر: 4 روز بعد 20 جون / مقصد : سیاتل
سفرنامه 1[b]
سفرنامه آمریکا
سفرنامه 1[b]
سفرنامه آمریکا