ارسالها: 11
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
2
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
moriجان کاش گفته بودید دوره ای که بهش دلخوشید تو چه زمینه ای هست
رشته خودتون یا چیز دیگه
ارسالها: 70
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2013
رتبه:
3
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
دوستان ما فردا داريم ميريم ولي جواب سوالم رو كسي نداد ما تو امريكا هنگام تحويل پاكت بايد همراه برنده بريم يا تكي تكي ميريم پاكت رو تحويل بديم؟
ممنون ميشم جواب بدين
ارسالها: 101
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2012
رتبه:
34
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
بعد از یه برواز خسته کننده بلاخره ما هم وارد آمریکا شدیم
فکر کنم ما آخرین کروه از 2013 ای ها بودیم
ممنون همه دوستان مهاجرسرایی هستم
**92/ 2 نفر /کارنت:10می2013/مصاحبه:22جولای2013ابوظبی
کلیر:2سپتامبر2013/دریافت ویزا28سپتامبر2013/ ورود به آمریکا 27فوریه2014/ساکن شمال ویرجنیا(منطقه استرلینگ)
ارسالها: 101
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2012
رتبه:
34
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2014-03-06 ساعت 04:09
(آخرین تغییر در ارسال: 2014-03-06 ساعت 05:15 توسط nika.)
سلام به همه مهاجرسرایی ها مخصوصا بچه های گل 2013
امیدارم که حال همتون خوب باشه و در سرزمین آرزوها به هر چی که میخواین برسین.
ومتاسفم از این که به چند تا از 2013 ها ویزا نرسید.
و اما چند خط سفرنامه:
ما بعد از این که تو لاتاری2013 برنده شدیم اونم با یه شماره کیس بالا !!!!
البته بودن چند نفری از دوستان که از همون روز اول استرس رو به من و همسر وارد کردن و میگفتن چون شماره کیستون بالای بهتون ویزا نمیرسه.
ولی بلاخره در نهایت امید و آرزو واسه مصاحبه عازم ابوظبی شدیم .
تو سفارت خیلی استرس داشتم چون تمکن مالیمون به اندازه دلخواهم نبود و مبلغش خیلی خیلی پایین بود ولی آفیسر اصلا بهش نگاه هم نکرد فقط به سربازی من خیلی خیلی گیر داد که اونم به خیر گذشت و ما بعد از41 روز کلیر شدیم و اگه اشتباه نکنم از روزی که ویزای ما صادر شد یعنی در 12 سپتامبر 2013 فقط تا 4 روز بعد واسه ایرانی ها ویزا صادر کردن که ما از این نظر هم شانس آوردیم.
کم کم داشتیم به روزهای سرنوشت ساز نزدیک میشدیم و فروختن کلیه وسایل خونه و تسویه حساب با محل کار نشون میداد که دیگه وقته رفتنه ودر نهایت در تاریخ 8 اسفند ساعت 3:15 صبح و بعد از یه خداحافظی دراماتیک با اقوام با هواپیمایی ترکیش مشهد رو مقصد استانبول ترک کردیم .
حدودا ساعت 6:30صبح به وقت استانبول وارد فرودگاه این شهر شدیم و بعد از 7 ساعت توقف در فرودگاه استانبول ساعت 13:30 به وقت محلی استانبول رو به مقصد واشنگتن دی سی و فرودگاه دالس ایر پورت ترک کردیم
تو هواپیما پذیرایی خوب بود و کل پرواز رو هم از طریق تلویزیونهایی که جلومون بود با فیلم هاش سرگرم بودیم.
بعد از یه پرواز طولانی ساعت 18:35 دقیقه به وقت واشنگتن وارد سرزمین آرزوها شدیم.
تو فرودگاه اصلا معطل نشدیم اگه اشتباه نکنم در عرض 30 دقیقه از همه کانال های امنیتی رد شدیم و اصلا چمدون های ما رو نگاه نکردن.
یه 10 دقیقه ای منتظر شدیم که آشنایی که در آمریکا پیدا کرده بودیم اومدن دنبالمون.
واقعا نمیدونم اگه لطف خدای بزرگ شامل حالمون نمیشد و این 2 تا فرشته رو سر راه ما قرار نمیداد مایی که هیچ آشنایی در آمریکا نداشتیم تا حالا چه بلایی سرمون میومد .
روز جمعه28 فوریه به اتفاق این دوستمون اونم بدون سوشال نامبر و گرین کارت رفتیم td bank در ویرجنیا و حساب باز کردیم.
1 مارس خونه اجاره کردیم------------2 مارس 165$ مربوط به گرین کارت رو چرداخت کردیم
3 مارس خط تلفن گرفتیم--------------4 مارس هم اینترنت خونه راه افتاد
امیدوارم به همین خوبی که این چند روز کارها انجام شد از این به بعد هم به همین خوبی انجام بشه
ارادتمند همه دوستان مهاجرسرایی
**92/ 2 نفر /کارنت:10می2013/مصاحبه:22جولای2013ابوظبی
کلیر:2سپتامبر2013/دریافت ویزا28سپتامبر2013/ ورود به آمریکا 27فوریه2014/ساکن شمال ویرجنیا(منطقه استرلینگ)
ارسالها: 105
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2013
رتبه:
48
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2014-03-10 ساعت 15:55
(آخرین تغییر در ارسال: 2014-03-13 ساعت 21:59 توسط mehdi didam.)
آقــــــــــــــــــــــــــــــــا !!!
نمردیم و ینگه دنیا رو هم دیدیم !
با تشکر از رومنس و شهاب عزیز به خاطر راهنمائیهاشون ، و بر و بچ مهاجرسرا و خصوصا" lailiخانم و البت ، ایمیگر آنجلیها
بعدا" نگید این مطلب به این تاپیک نمیخوره و ...
این تاپیک جامع و مانع است و فکر نمیکنم مشکلی پیش بیاد /
انی وی ( فعلا" این دو کلمه رو هم یادگرفتم ) بازم میخواستم از عجایب این دنیا بگم ، قدیمیهای مهاجر سرا میدونن کارهای من تا حالا چه جوری حل و فصل شده !! پس بشنوید از رفت وبرگشتم به بلاد کفر !!
بعد از اینکه مقدمات یک سفر چند ماهه رو آماده کرده و بلیط گرفتم ، بیماری پسرم پیش اومد و اینقدر حالش بد بود که مجبور شدم تاریخ برگشتم رو به جای یکسال بعد به دو روز بعد ، تغییر بدم !! یعنی یکم مارچ . . . یا مارس یا حالا هرچی !! رفت و سوم برگشت !!
تازه روز اولش هم یکشنبه بود ! یعنی بدون اینکه کوچکترین توجهی به روز رفت داشته باشم همون تاریخ قبل رو حفظ کرده و تنها تاریخ برگشت رو عوض کرده بودم ، حتی آژانسی که بلیطم رو تهیه کرده بود هم با اینکه خانم دقیق و دلسوزی بود و چند تا راهنمائی خوب هم برام داشت اما . . . اصلا" به این مطلب توجه نکرده بود که من عصر روز شنبه میرسم و فرداش تعطیله و دوشنبه بعد از ظهرهم باید برگردم !!! و با توجه به اون همه کار اداری تکلیف من چیه ؟؟ حالا پس گرفتن مرخصی بدون حقوق و حساب کتابهای مالی و هماهنگیهای دوست و فامیلی و و و هم بماناد . . .
انی وی ، حدود ساعت شش صبح شنبه دهم اسفند 92 ، خورشید طولانی ترین روز عمر من در تهران طلوع و حدود شش عصر همان روز ، یعنی 24 ساعت بعد در ال آ ، غروب نمود !!! و تمام این مدت من در راه بودم
تازه آنجا بودکه فهمیدم فیتیله ، فردا تعطیله .
انی وی ، بعد ازحدود سه ربع ، کارهای فرودگاهی من بدون کوچکترین مشکل تموم شده و اینجانب قدم بر بلاد کفر گذاشتم ، البته خیالم راحت بود چرا که از قبل و از تهران همه هماهنگیهای لازم رو برای هتل و سایر کارها انجام داده و برنامه هام رله بود ، برای همین نگرانی ایی نداشتم !! البته تا قبل ازاینکه برم بیرون و ببینم از اون شخصی که هماهنگ کرده بودم هیچ خبری نیست !!!
بله درست شنیدید یا خوندید !!!
اینجانب با قلبی مطمئن و در آرامش کامل در حالی که آرام آرام با دنیای جدید آشنا میشدم به فضای خارجی فرودگاه رسیدم و در کمال خونسردی به دنبال کسی میگشتم که قرار بود آنجا باشه ، اما نبود !!!
کمی نگران شدم اماخب حتما من درست ندیده بودم ، دوباره نگاه کردم همه پلاکاردهای در دست مستقبلین رو نگاه کردم ، نخیر . . . اسم من نبود !!!
تازه جمعیتی هم نبود ، چون کار من کمی طول کشیده بود ، اکثرا" رفته بودند و من برای دهمین بار چک کردم .... نه هیچ کس منتظر من نبود
و چه احساس خفنی !! در حالی که طی یک ماه گذشته و به خاطر مشکلات پیش آمده ، هرچه زبان کار کرده بودم به کل از کله ام پریده بود ، و در حالی که در آن لحظه خاص ، اگر دکتری زبان هم داشتم الکن میشدم ، تک و تنها و غریب ، هر چه نگاه میکردم باجه تلفنی هم نبود ، تازه باجه هم پیدا میکردم ، سکه از کجا گیر میاوردم ؟ سکه هم بماناد ، باطری موبایلم هم تمام شده بود تا من بتوانم شماره ایی از توی آن پیدا کنم ، با کمتر از 48 ساعت فرصت برای انجام همه کارهایم و با آن دایره لغات !! یک تجربه ناب دیگر از بیچارگی و درماندگی !!! و خدا کجاست در این حیطه ؟؟؟
نمیدانم این حالت درماندگی چقدرطول کشید !! فقط میدانم در آخرین لحظه ها خنده ام گرفته بود از کارخودم یا کار خدا ؟؟ از حکمتش سر در نمیاوردم و در نخواهم آورد ، ولی خب یک حس خیلی خوبی هم تواما" به من داد ، و آن اینکه خب ، حالا فقط توئی و خدایت ، با وجود این همه آدم تو نمیتوانی حرفت را به کسی بگوئئ !! اصلا" تو اینجا چه میکنی ؟؟ خلسه ایی بود برای خودش ...
ناگهان دیدم یک پلیس به طرفم میاید ، چه باید میکردم ؟؟ حداکثر به او میگفتم هلپ می ... خودش راه نجاتی بود !! که دیدم او گفت ایرانی هستی ؟؟؟ فکر میکردم خواب میبینم!! چند لحظه ائی مات ومبهوت نگاهش کردم ... دوباره تکرار کرد ، ایرانی هستی ؟ و من گفتم بله ایرانی هستم و او گفت غریبی ؟ گفتم بله .. و چند کلام دیگر که یادم نمیاید ...بعد پرسید شماره ایی از کسی نداری ؟ گفتم داشتم در موبایلم است و باطری ندارد ، اصلا" یادم نبود قبلا" از کل شماره های مورد نیازم یک پرینت گرفته ام ، اما موقع گشتن جیبهایم آن را پیدا کردم ، بعد خودش شماره را گرفت و با علی حرف زد ، علی کسی بود که قرار بود دنبالم بیاید ، ناگهان دیدم علی درحالی که با تلفن با همین پلیس وطنی حرف میزد و از تعجب گیج شده بود از داخل فرودگاه بیرون آمد ، کل فاصله او با من ده متر نمیشد !!!! با راهنمائی برادر پلیس یو اس ، او به طرف ما آمد و در حالی که هاج و واج بود مرا پیدا کرد ، و بعد هر سه با هم ایرانی خوش و بش کردیم !!!
علی میگفت لحظه ائی از مسافرین چشم بر نداشته اما مرا ندیده است ، بعد در راه به من گفت ماههاست که به آن مکان رفت و آمد دارد و دنبال صدها مسافر آمده اما هرگز آن پلیس ایرانی را آنجا ندیده است ، در ثانی او تنها پلیس ایرانی فرود گاه است ، حالا چطور در لحظه موعود با تو برخورد کرده !!!؟؟؟ خدا میداند و بس
علی از دوستان ایمیگر آنجل است و میتواند شهادت دهد ، بگذریم ، فردای آن روز را گشتی زدیم و دوشنبه هم به اداره سوشیال رفتیم و قرار است پس از رسیدن شماره سوشیال من بچه ها زحمت کشیده و مدارک خانواده ام را برای اداره مهاجرت پست کنند / لذا
خودش میبردت هر جا دلش خواست / به هرجا برد بدون مقصد همونجاست
تاگزارش بعد ، تماس فرت
خودش میبردت هرجا دلش خواست /// به هر جا برد بدون ساحل همونجاست
**18 / آنکارا ، دسامبر 2012 / صدور ویزا همراه با چند تیک اضافه !! 24 سپتامبر
ارسالها: 161
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2013
رتبه:
11
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام دوستان من پستی را برای دوست عزیزی ارسال کردم که شاید برای سایرین هم قابل استفاده باشه- امیدوارم همه موفق باشیم :
"سلام دوست عزیز امیدوارم کارهاتون سریعتر روی غلتک بیفته- اینکه نگران هستین طبیعیه- اما همه شموله- مهمش اینه که با اراده و تلاشتون دیر یا زود حل میشه- مطمئن باشین-در مورد کلاس زبان ما یه روز گشت میزدیم دیدم جایی ملت جمعند-رفتم جلو گفتم شماها میدونین اینجاها کلاس زبان کجاس گفتند برو از دفتر سوال کن- رفتم خانوم مسنی بود یه برگه داد دستم گفت برو اینجا- رفتم یه فرم دادن که کلاسهاشونو معرفی میکرد که علاوه بر زبان رقص زومبا و کامپیوتر و خیاطی بافتنی کلاس مشاوره هم داشت-مثل مسجدهای خودمونو یادم افتاد-خلاصه از اونجایی که بیشتر مشتریهاشون اسپانیایی زبون بودن که نمیدونم چرا علیرغم سالها زندگی اونجا تا این حد سطح کمی از انگلیسی میدونستن خلاصه توی مصاحبه کوچولویی گفتن برو سر کلاس -یکی دوباری رفتیم و بعدش گفتم خیلی ممنون سطح ما بالاتره- برای من و همسرم بامعلم جداگانه ای هم کلاس گذاشتن بدون هیچ شهریه ای کل روزهای کاری رو غیر جمعه میرفتیم کلاس و البته همون اول هم بهشون گفتیم تاریخ برگشتمون کی هس و با اینحال هیچی نگفتن که پس کلاس نیا و عیرو- کتابی که کار میکردن ساید بای ساید بود که شامل 4 کتاب بود
در مورد طرح هم پسرم زنگ زده از همین ادارههای مسئول سوال کرده- گفته اگه کار ندارن و اگرم اینجا نیستن میتونن اسم بنویسن میتونن هم ننویسن چون سالانه یه مقطع زمانی باز میشه که داوطلبها اسم بنویسن- از سایت مهاجرسرا هم متوجه شدم اگه بنویسید کار ندارید رایگان ثبت نام میشین-شما اونجا هستین اگه خواستین بازم از این اداره ها سوال کنین اگه رایگان هست شاید بد نباشه شما هم سوال کنین- حداقلش تحت پوشش قرار بگیرین واسه روز مبادا بد نیست- ضمن اینکه من فکر کردم اینهم یه مدرک شهروندی محسوب میشه- از بعضی بچه های دیگه هم سوال کردم میگن چون چیز جدیدی هس تصمیم گیری قضاوت مشکله بنابراین بهتره هر کس یه فکری در موردش بکنه و بعد اقدام کنه- بهر حال ما نوشتیم --امیدوارم مفید باشه- ضمنا من از دعا هیچ وقت غافل نمیشم چون از مادر بی غل وغش تر خداس و یار ادمهای تنها-- از صمیم قلب واستون دعا میکنم اوضاع روبراه بشه واستون هر چه سریعتر "
ارسالها: 85
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2013
رتبه:
9
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2014-03-12 ساعت 09:55)azem2014 نوشته: (2014-03-12 ساعت 09:46)yami نوشته: (2014-03-12 ساعت 09:37)azem2014 نوشته: سلام دوستان من پستی را برای دوست عزیزی ارسال کردم که شاید برای سایرین هم قابل استفاده باشه- امیدوارم همه موفق باشیم...
در مورد طرح هم پسرم زنگ زده از همین ادارههای مسئول سوال کرده- گفته اگه کار ندارن و اگرم اینجا نیستن میتونن اسم بنویسن میتونن هم ننویسن چون سالانه یه مقطع زمانی باز میشه که داوطلبها اسم بنویسن...
دوست عزیز این قسمتش رو من متوجه نشدم؟
کدام طرح؟ جریان چیه؟
طرح او باما کر
باسلام
دوست عزيز ممكنه بفرماييد چطوري بأيد ثبت نام كنيم ميشه لطفا توضيح بديد. ممنونم
[ک.ن:2013AS64XX
مصاحبه:W1APRIL
مکان:ابوظبی
تعداد:3نفر
كلير: جولاي
ارسالها: 2,339
موضوعها: 17
تاریخ عضویت: Apr 2010
رتبه:
102
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
امروز در کالج ما یک استند گذاشته بودند در این مورد و من صحبت کردم و ظاهرا اینگونه هست که شرکتهای بیمه ای یا بهداشتی درمانی هستند که قرارداد دارند در این مورد با دولت و سعی میکنن که مردمی رو که شامل طرح هستن به خدمات شرکت خودشون ترغیب کنند.
قرار شد که به من زنگ بزنن تا به جلسه رایگان توجیهی شون برم ببینم چی میگن. اگه با عقل جور در نیاد مال اینا یا گرون باشه باید دنبال شرکت دیگه ای باشم که خدماتش ارزانتره.
ارسالها: 257
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
17
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
در مورد ثبت نام در اوباما کر تاپیکی برای راهنمایی هستش؟
** به تدبیرش اعتماد کن / به حکمتش دل بسپار / به او توکل کن **
2 نفر ایروان به ایرواین / قبولی:May2012 / مصاحبه:May2013 / سفر:Oct2013
سفرنامه
تجربیات