ارسالها: 144
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2013
رتبه:
10
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
ما ديروز برگشتيم و كليرنس خورديم همه چيو دوستان كامل تو سفرنامه هاشون گفتن من واقعا از تمام مديران و دوستان مهاجر سرا تشكر مي كنم واقعا بهشون مديونم بابت راهنمايي ها مفيدشون اگه الان تو اين مرحله ام از لطفا همه شما دوستان خوبمه من فقط چند تا نكته بگم شايد مفيد باشه :١: دوستاني كه تاريخ تولد و اسپل اسمو در زمان ثبت نام اوليه مثل من اشتباه داشتن اصلا نگران نباشيد هيچ اهميتي نداره همون خانوم ايراني كه مداركو تحويل مي گيره خودش از رو پاسپورت همه چيو اصلاح مي كنه ٢: اصلا هتل كاپتورن نريد بر خلاف اوني كه تو سايت booking اصلا فري وايفا نداره و با كلاه برداري ١٦٠٠٠٠ تومان پول اينترنت از ما گرفت و غذاهاشم خوب نيست اگه با اين رنج قيمت مي خوايد بريد هتل سيتي سيزنز بريد عاليه ما هميشه اونجا مي رفتيم و اين دفعه اشتباه كرديم و يكي از دوستان هم كه هتل سن جورج بود از اونجا خيلي تعريف مي كرد و حتي داخل اتاق هم فري وايفا داره!! ٣: اصلا csc ازتون نمي خوان حتي در موردش اشاره هم نمي كنن... ٤: ترافيك تو دبي خيلي زياد شده و پول تاكسي تقريبا دو برابر ميشه سعي كنيد از مترو استفاده كنيد. بقيه نكاتو دوستان كامل گفتن قبلا راستي دم سفارت ٢ تا گربه پر رو داره كه از كنار آدم تكون نمي خورن و همين باعث شده بود كه خانومم و پسرم تا زماني كه در سفارت باز شه همش جيغ بزنن و بترسن
CN : 2014AS0000021## / محل مصاحبه : آنکارا ---> ابوظبی / کارنت : 13Sep/مصاحبه : هفته آخر Nov وضعيت: كليير بعد از ١٨٨ روز ---ورود به امريكا٦ سپتامبر، سنديگو . دريافت سوشيال ١٣ سپتامبر،دريافت گرين كارت ٢٧ روز بعد از ورود
ارسالها: 58
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2013
رتبه:
14
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
با سلام
نکات مفىد که براى اطلاع رسانى لازمه مىگم بهتون
اول : اسسسسسسسسترس نداشته باشىد به هىچ وجه!!!!!
دوم: اگر بردن مدارک اضاف استرستون رو کم مى کنه ببرىد اما تا نخواستن چىزى بهشون ندىد .فقط اصل کارى ها...
سوم: ما کلىر خوردىم من که دانشجو دکترى هستم و شوهر گرامى دانشجو فوق لىسانس و سربازى هم داشته ,مصاحبه کوتاه راجع به محل هاى کار همسر و تمکن و سربازى
برنده همسر گرامى و کلىر در ساىت هم خطاب به همسر گرامى!!!
چهارم: از کنار هتل مونترال رد نشىد که داغونه.ما قبلا دلمون مى رفتىم که دوست داشتىم.و دوستان در سفر (masoudrh و amir-fazli) اسکاى لاىن و سىتى استار و هر دو بسىار راضى
پنجم: از دبى به ابوظبى دنبال دوست باشىد که خىلىخوبه.هزىنه هم کم مىشه.ما 3 تا زوج بودىم. با اقاى على اىهامى رفتىم.خانواده اى 150.رفت و برگشت با ىک شورلت که خىلى هم راحت بود.فقط نصفمون مىگفتن سرده نصفمون گرمشون بود.!!!! خودتون کنار بىاىن با هم.
ششم : وقتى برمىگردىن سفرنامه بنوىسىن، منتظر سرا هم اسمتون رو بدىد اگه کلىر خوردىن,امضاتون رو هم تکمىل کنىن دىگه!!! زشته دىگه ! چقد بگن بهتون!
CN:21## - ABUDHABI - INTERVIEW.NOV 18 - 2
APPLICANTS - FIRST UPDATE : NOV 19 SECOND : FEB 10
Third: May 27 Forth: May 29 ( the end of administrative processing) Fifth : June 3
ارسالها: 4
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2013
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
با سلام خدمت بچههای مهاجرسرا. ما این هفته سفارت بودیم و ویزای یه ضرب گرفتیم. در این مدتی که من عضو مهاجرسرا بودم فقط از نظرات دوستان استفاده کردم و چیزی ننوشتم ولی الان به نکاتی که فکر میکنم کمتر دوستان اشاره کردن میپردازم.
۱) واقعا فرقی نمیکنه با چه پروازی عازم دوبی هستید و با چه کسی میخواین برین ابوظبی، مهم اینه که برین. هتلهای دوبی هم همگی قابل سکونت هستند و هتل کثیفی اونجا وجود نداره.
۲) در روز مدیکال اگر سیگاری هستید به دکتر بگید و چیزی رو پنهان نکنید. وقتی من به دکتر گفتم بله من سیگاری هستم به منشیش گفت اگر در آزمایش قفسه سینه چیزی بود اشکال نداره و نرماله.
۳) روز مصاحبه مدارک اضافی ندید اگر تحصیلات کافی دارید مدارک کار لازم نیست. در ضمن بر خلاف نظر بعضی دوستان ریز نمرات جزو مدارک ضروری میباشد و در سایت رسمی به وضوح اشاره شده.
۴) برخلاف نظر بعضی دوستان که میگن به آفیسر جوابهای کوتاه و کلی بدهید من شدیدا اعتقاد دارم به آفیسر جوابهای کامل و ساده بدهید آفیسر حتما باید دقیقا بفهمه شما دقیقا چه شغلی دارید و چه کار میکنید. یک نکتهٔ مهم موقع صحبت با آفیسر به چشمان آفیسر حتما نگاه کنید و آرام و با اعتماد به نفس صحبت کنید این باعث میشه آفیسر به شما اعتماده بیشتری بکنه.
به امید موفقیت تمام دوستان
ارسالها: 16
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Nov 2008
رتبه:
2
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
ما تصمیم گرفتیم برخلاف تقریبا همه دوستان که در دبی اسکان می کنند در ابوظبی بمانیم و حالا از این تصمیم مان خوشنودیم! چون هتل چهارستاره بسیار خوب رفتیم که با همان پول در دبی هتل سه ستاره نا خوشایندی می شد رفت. ام ان سی ابوظبی هم بسیار خلوت بود و هزینه اش هم کمی ارزان تر! واکسن اضافه یا هر هزینه اضافه ای هم ندادیم! فقط داخل بیمارستان آنقدر سرد بود که یخ زدیم مخصوصا به این خاطر که مدتی روی صندلی بی حرکت می نشینی! تنها اشتباهی که ما کردیم این بود که دیدیم همیشه تاکسی جلوی در هتل هست و از قبل برای روز مصاحبه تاکسی رزرو نکردیم! و چون قصد نداشتین بی جهت خیلی زود به سفارت برویم وقتی متوجه شدیم در ساعت 7:30 صبح تاکسی بسیار سخت پیدا می¬شود و خیلی از مسافران هتل پیش از ما در نوبت تاکسی هستند، بسیار نگران و آشفته شدیم و در نهایت رسپشن تلفنی تاکسی سفارش داد اما بعد به ترافیک صبحگاهی خوردیم و در نهایت 20 دقیقه ای دیر رسیدیم. البته از استرسی که تحمل کردیم بگذریم اصلا هم بد نشد. چون اصلا توی خیابان منتظر نشدیم و فورا وارد شدیم و کمی بعد از اینکه ما رسیدیم تازه نفر اول را برای دریافت مدارک صدا زدند. شاید بهتر باشد مثل ما ریسک نکنید اما زیادی زود رفتن به سفارت هم خیلی خسته کننده است. در مورد مصاحبه باید بگم متوجه شدم که افیسر ویزا از شرایط فرهنگی هنر ی در ایران بی خبر نیست! چون چند و چون آخرین نمایش اپرایی که در ایران اجرا می رفت و خانم در آن تکخوانی می کرد را می دانست و فرض را بر این گذاشته بود که در همه هنرها آزادی ناگهانی بوجود آمده. هرچند مسائل در ایران پیچیده تر از این حرفهاست و من سعی کردیم همین را برایشان توضیح بدهم! اینها را برای دوستانی می¬گویم که شغل هنری دارند!
مصاحبه بسیار کوتاه بود و سوالها روتین:- شغل شما(البته در مورد شغل من سوالی نکرد فقط توجه نشان داد بخاطر ماهیت هنری آن)- دلیل رفتن شما – شغل و مدت اقامت اسپانسر شما در امریکا – شغل همسرم و دولتی بودن یا نبودن آن
و چون ما نه شغل دولتی داشتیم و همسرم سربازی هم سربازی نرفته بود همانطور که فکر می¬کردیم ویزای یک ضرب گرفتیم اما خوردیم به 5 روز تعطیلی و مجبور شدیم بیشتر بمانیم! البته جوانان غیور فامیل برای همراهی با ما به دبی آمدند و ما هم برای چند روزی در دبی به آنها پیوستیم! آنها هتل دبی پالم را گرفته بودند که بسیار کثیف بود و با وجودی که در سایت نوشته بود اینترنت نداشت و رفت و آمدهای مشکوک شبانه زیادی داشت و صدای دیسکویی که خیلی هم دیسکو نبود!
بعد از اینکه دوستانمان رفتند ما تصمیم گرفتیم هرچه زودتر هتل عوض کنیم و از آژانسمان در تهران خواستیم برایمان هتل بهتری با استخر و اینترنت پیدا کند اما متاسفانه به محض ورود به هتل متوجه شدیم که بدون داشتن پاسپورت و مدرکی که توسط سفارت مهر شده باشد به ما اجازه اقامت در این هتل را نمی دهند. البته هتل های سطح پایینتر مثل هتلی که در بالا شرحش را دادم مشکلی با این مسئله نداشتند. سفارت هم به ما فقط یک کارت کوچک صورتی داده بود که رویش نوشته بود که چه روز و ساعتی برای گرفتن پاسپورت ها به آنجا برویم! احمقانه اینکه این کارت نه اسم داشت و نه مهر و هتل هم هیچ کدام از دیگر مدارک ما را قبول نداشت. و به راحتی ما را جواب کردند و هزینه شب اول هم طبق روال کار آژانسها سوخت می شد و ما که چند ساعت هم با آنها در لابی کلنجار رفته بودیم و حالا داشت شب می شد بیجا مانده بودیم! این موقع بود که من مجبور شدم مزاحم فامیل خوبی که در دبی داریم بشوم و شرایط را برایشان توضیح دادم و ایشون هم با یک دوست عربشان فورا به هتل آمدند و دوست عرب در واقع ضامن ما شد و ما توانستیم آنجا بمانیم ولی روز واقعا بدی بود و استرس زیادی به ما وارد شد.
اگر می خواهید مثل ما چند بار هتل عوض کنید و هتل 4 ستاره به بالا می روید حتما از سفارت بخواهید کپی پاستان را مهر کند. چون مدرکی که سفارت می دهد هیچ ارزشی ندارد حتی برای خودشان. احمقانه این است که وقتی شوهرم برای گرفتن پاسها به سفارت رفته بود از او کارت شناسایی خواسته بودند. همه مدارک ما داخل سفارت است و آنها از ما مدرک می خواهند!!!!! راننده ایرانی عزیزی که شوهرم را به آنجا برده بود راهنمایی کرده بود که خیلی جدی با این آقا برخورد کند و بگوید که اصلا مایل نیست وارد سفارت شود، و به آفیسر بگوید که مدارکش را بدهند بیرون و اینجاست که کنار می آیند و اجازه ورود می دهند! و البته من به این نتیجه رسیدم در هر سفر خارجی داشتن یک کارت شناسایی دیگر علاوه بر پاسپورت مفید است! حال کارت دانشجویی بین المللی یا گواهینامه بین المللی باشد!
در ضمن اسم هتل اول در ابوظبی The royal international بود و هتل سومی در دبی Lotus Downtown Metro و هر دو استخر داشتند و هر دو در اتاق و لابی اینترنت مجانی دارند. لوتوس دقیقا روبروی ایستگاه مترو یونیون است و از طرف دیگر خیابان روبروی مرکز خرید الغریر! البته ما هتل آپارتمان رفتیم که اگر بچه ندارید تصمیم خیلی خوبی نیست چون سر صبحانه بین بچه ها مسابقه گریه و جیغ وجود دارد. کمی آنطرف تر هتل همین مجموعه است. هر چند قیمت یکی است و هتل آپارتمان یک سالن بزرگ و آشپزخانه با ملحقاتش و دو دسنشویی دارد اما به شلوغ کاری بچه ها سر صبحانه نمی ارزد!
ارسالها: 145
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2013
رتبه:
9
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2013-12-14 ساعت 05:09
(آخرین تغییر در ارسال: 2013-12-15 ساعت 21:53 توسط aghaghia.)
خب سلام به همگی . .
اول باید یه عذرخواهی بزرگ بکنم که مدتی این سایت و دوستانم رو در این سایت فراموش کردم . . حقیقت اینه که وجود این سایت بود که من تونستم کار هام رو درست انجام بدم در واقع اصلا بدونم که کاری هم هست واسه انجام دادن . . و وقتی می گم سایت منظورم تمام کسانی است که وقتشان را برای راهنمایی دیگران می گذرانند تا این تغییر بزرگ در زندگی شان را به راحتی بپذیرند.
لاتاری بزرگترین اتفاق یا شانس یا تغییر یا . . . در زندگی من تا به امروز بود . . و اصل ماجرا تازه شروع شده است . .
و حقیقت این است که من الان در دالاس ایالت تگزاس هستم، هوا سرده، بارون می آد و تلویزیون داره یکی از قسمت های سریال Friends رو پخش می کنه به همین سادگی
اما سفر به دبی احتمالا همه می دونید که من مصاحبه ام با دوستان بسیار عزیزم جناب غفاری و همسرشون در یک روز بود اما باز همون طوری که می دونید زمان مصاحبه مان تغییر کرد و کلا برنامه به هم ریخت و روز های مشترک ما (من به همراه خانواده ام بودم) و جناب غفاری کم شد . . من توضیح زیادی نمی دم در واقع چیز بیشتری از جناب غفاری ندارم که بدم اما فقط چند نکته بسیار کوچک . . ما هتلمان کنکورد 4 ستاره در منطقه دیره بود در واقع با میدون ساعت و مرکز شهر پیاده فاصله ده یا پانزده دقیقه ای داشتیم( کمتر) که خوب بود و همین طور پیاده تا ایستگاه مترو حدود 15 دقیقه پیاده بود . . هتل بسیار خوب بود ما سوییت گرفته بودیم، دو اتاق خواب دو سرویس بهداشتی داخل آشپزخانه هم ظرف، ماشین لباسشویی، گاز، قهوه جوش، یخچال . . تلویزون حدود 50 کانال داشت . . و نمای اتاق ها رو به رودخانه خور که بسیار زیباست بود .
هتل تنها صبحانه را متقبل بود و صبحانه مفصل و مناسبی هم بود . . دیسکو در هتل نبود و جز سوییت بغلی مان که خانواده ای عرب با چند بچه درش بودنند صدای دیگری مانع خوابمان نبود .
تنها مشکل من مریضی طولانی بود که چند هفته ای اذیتم کرده بود و در دبی هم ولم نکرد و حتی مثل اینکه کلا آب و هوای دبی هم بهم نساخته بود بدتر شدم . . سرفه، سردرد، کم خوابی، کوفتگی، بدن درد و ضعف کلی (که به لطف واکسن آنفولانزا و 8 واکسنی که در طول 2 ماه زده بودم ) و معده درد قدیمی همگی دست بدست هم دادند تا هر چند ساعت یکبار جناب غفاری به من زنگ بزنند و از زنده بودنم ابراز خوشحالی کنند . . اما خب زمان گذشت و روز مصاحبه فرا رسید و من و پدرم به همراه جناب غفاری و همسر و خانم ملیکا در تاریکی شب به سمت ابوظبی رهسپار شدیم که در راه کم کم هوا روشن شد و اتفاق بامزه ای هم افتاد که بماند و همسفر هام می دونند ..
پروسه سفارت را آقای غفاری کامل توضیح دادند و من فقط قسمت مصاحبه را توضیح می دهم . .
داخل اتاق شدم مرد جوان و ریش داری پشت میز پشت شیشه نشسته بود . .
قبلش توضیح بدم که مدارکی که من دادم به این صورت بود: ترجمه شناسنامه و ترجمه کارت ملی، ترجمه دیپلم و پیش دانشگاهی به همراه ریزنمرات و ترجمه فرم خروج از کشوری که من در نظام وظیفه کپی کرده بودم، تمکن مالی و مدارک پزشکی که عکس ریه رو نگرفت ازم و عکس هم گفتند که عکس های ارسال شده با مدارک کافی است
اما وارد اتاق شدم . . بعد از سلام گرم روی صندلی نشستم در آرامش (تقریبا داشتم سکته می کردم) . . دست راستم رو به نشانه قسم بالا بردم. . مدارک جلوی آفیسر بود نگاهی به همشان کرد و بعد تمکن مالی را روی مدارک گذاشت و نگاهش را از روی مانیتور کامپیوتر به روی آن می آورد و این عمل را چند باری تکرار کرد که باعث من نگران شوم که نکنه از طریقی در حال استعلام از حساب بانکی فعلی ام باشد که هزارو هفتصد تومان داخلش است و اگر بپرسد که الان این پول در حسابتان هست یا خیر من باید چه جوابی بدهم . .
خلاصه سوال ها شروع شد:
آمریکا کسی رو داری؟
ایران چه کار می کنی؟
برای چی می خوای بری آمریکا؟ اینجا دیگه من هول کرده بودم و شروع کردم به گفتن: کشور آزاد، زندگی راحت و . . خودش حرفم رو قطع کرد و سوال بعدی را پرسید
نه می خوای بری آمریکا برای چه کاری؟ من هم گفتم می خوام برم داخل صنعت سینما
.
.
بعد پاسپورتم رو برداشت ( اینجا دیگه سکته کردم) گذاشت روی مدارکم از بغل خود یه برگه صورتی کوچیک برداشت یه چیزی روش نوشت و با لبخند گفت ویزای شما پذیرفته شده شما یکشنبه که 4 روز دیگه بود بعد از ظهر بیاید و ویزاتون رو بگیرید
تموم شد . . همه چی تموم شده بود . .
سوییت را تا روز گرفتن ویزا تمدید کردیم و 4روز باقی مانده را در کنار خانواده ام بودم چون به هر حال می دونستیم که حداقل مدتی طول می کشه که دوباره دور هم جمع شیم . .
بعد از ظهر یکشنبه به همراه دو دوست دیگر بسیار عزیز راهی ابوظبی شدیم و ویزا رو به همراه پاکت زرد بدون گوشه گرفتم . .
بعد از رسیدن به دبی بلافاصله رفتم به کافی نت جلوی هتل که تقریبا یک چهارم قیمت هتل بود همزمان در آمریکا هم یکی از فامیل های نزدیکم در حال گرفتن بلیطم بود همون شب از دبی به دالاس پرواز امارات (1200$) . . . از طریق راهنمایی های مهاجرسرا و اطلاعات کردیت کارد باز فامیل بسیار عزیزم در آمریکا پول دریافت گرین کارد رو واریز کردم که پروسه طولانی بود . .
به فرودگاه دبی رفتیم مقدار وزن چمدان ها 2 تا هرکدام 23 کیلو اگر اشتباه نکنم البته که برای من بیشتر بود اما به من بخشیدند . .
از بخش سخت و ناراحت کننده اش که خداحافظی است بگذریم .
سر خودم رو در فری شاپینگ گرم کردم انقدر که با دویدن به آخرین اخطار برای سوار شدن به هواپیما رسیدم . . هواپیما پر از هندی ها، پاکستانی ها، عرب ها، اندکی آمریکایی و چند نفر ایرانی بود با تعداد فراوانی بچه ی ناراحت از سفر و گریان . . . 17 ساعت
هواپیما شامل 3 ردیف صندلی بود 2 ردیف 3 صندلیی دو طرف و ردیف وسط شامل 4 صندلی که من هم ردیف وسط صندلی وسطی بودم سرویس هواپیما خوب و به موقع بود با مهماندار های مهربان . . . و مانیتور های جلوی هر صندلی که امکان دیدن و شنیدن صدها فیلم و سریال و موسیقی رو برای گذراندن وقت محیا می کردند . .
هواپیما به سمت دالاس پرواز کرد . . . .
جالب اینکه هواپیما مسیر نیم دایره ای رو طی می کرد،از روی ایران، روسیه، و اروپا گذشت و بعد از گذشتن از اقیانوس وارد خاک امریکا شد. . . من بامداد دوشنبه ساعت 2 به وقت دبی حرکت کرد و ساعت 9 صبح دوشنبه به وقت امریکا به زمین نشست . .
کاغذ آبی رنگ رو اواسط پرواز به هر کس دادند و نگران نباشید اگر کثیف شد یا خط خوردگی دارد داخل فرودگاه هم باز هست و می شود دوباره پر کرد . . طبق گفته دوستان در دیگر سفر نامه ها پروسه تحویل پاکت سبز و انگشت زدن به فرمی رو در قسمت مهاجرت فرودگاه انجام دادم رفتم قسمت بار و وسایلم رو تحویل گرفتم با یکی از کارکنان سیاهپوست امریکایی عزیز هم کمی گپ زدم و شوخی کردم تا باورم شه که در امریکا هستم . .
و من امریکا بودم و هستم
کمی باورش سخته حتی هنوز بعد از 1 ماه که اینجا هستم . .
تگزاس ایالت بسیار بزرگی است بعد از آلاسکا تگزاس بزرگترین ایالت امریکاست . . و پایتخت اش هم آستین است که بسیار شهر زیبا و جالبیه با دریاچه ای بسیار بزرگ و بزرگ ترین و بهترین دانشگاه تگزاس هم در آستین است و تا دالاس 3 ساعت فاصله دارد.
بسیاری از افراد تگزاس، مخصوصا شهر دالاس رو یکی از بهترین جاها برای زندگی در آمریکا می دونند چون بسیار شهر امنی است. و کلا تگزاس ایالت اررونی است با امکانات بسیار کاری . . بدون شک کار برای شروع کردن هست نه در حرفه ی خاصی که در ایران داشتید اما به راحتی می شود در فروشگاه ها یا رستوران ها شغلی دست و پا کرد تا بتوانید یا شروع به درس خواندن کنید یا کار در حرفه خاص خودتان . .
اما درس کسانی سنی بین 18 تا 22 (اصلا در مورد سن مطمئن نیستم) می خواهند شروع به درس خواندن کنند در کالج باید واکسن مننژیت را زده باشند و آن فرمی که در بیمارستان در مورد واکسن ها بهتان داده اند را به همراه داشته باشید . . بعد از 1 سال قیمت کالج تقریبا برایتان نصف می شود( چون در واقع بعد از 1 سال جزو ساکنین دالاس محسوب می شوید) که فکر می کنم این قانون برای شهر های دیگر هم وجود دارد . .
اگر اینجا فامیل یا کسی را ندارید که حداقل تا پایان مراحل اولیه اداری و کار و گواهینامه و یاد گرفتن یک سری مسائل و دستوشویی و این حرف ها پیششان باشید حداقل انگلیسی خودتان را تا می توانید تقویت کنید چون حتی با وجود فامیل و آشنا هم سردگمی زیادی خواهید داشت . .
مثل اینه که وارد مهمانی شده اید که همه همدیگر را می شناسند و شما تنها یه گوشه ایستاده اید حالا این هم اضافه کنید که همه به زبان دیگری حرف می زنند..
اما مردم بسیار خوب و مثبت هستند به هر کسی نگاه کنید لبخند می زنند و سلام می دهد . . هوا همیشه تمیز است . . همه تلاش می کنند که بهتان گوش کنند و به حرف و خواستتان اهمیت می دهند. . غذا و وسایل اولیه زندگی بسیار ارزان است شما می توانید با هزینه ی به نسبت کمی یخچال خودتان را پر کنید . .
حتی بسیاری از وسایل ارزان تر از ایران است..
و در آخر اینکه بسیاری از چیزهایی که باید در قسمت سفر به آمریکا می گفتم رو همین جا گفتم دیگه بر من ببخشید
همان طوری که در ابتدا گفتم من الان دالاس هستم . . . . و امشب هم دارم می رم رستوران، منظور اینکه زمان می گذرد و اگر قرار به اتفاقی باشه می افتد . .
به عنوان کسی که یا اولین نفری بودم که از لاتاری 2014 به امریکا آمدم یا حداقل جزو نفرات اول این رو می گم که نگران هیچ مسئله ای نباشید . .
و البته زمانی که به مصاحبه نزدیک شده اید به مهاجرسرا سر نزنید مگر مواقع خاص چون جز استرس و سوال های بی مورد فایده ای نخواهد داشت باور کنید . .
همه به آمریکا خواهید آمد بدون شک
من مدیون این سایت و دوستان عزیزم در این سایت هستم و از همگی بسیار ممنونم
شماره کیس: 2014AS19XX
سفارت: ابوظبی
زمان مصاحبه:6 Nov
تعداد کیس : فقط خودم
خدا خواست و ویزای یکضرب گرفتم
تاریخ ورود به آمریکا 11Nov
همه چی تموم شد و بخش دیگه ای شروع شد
ارسالها: 124
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2013
رتبه:
21
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام به همهٔ دوستان
ماهم برگشتیم و البته با fbi check
ما ۶ دسامبر با آسمان مشهد پرواز داشتیم البته خواهر و خواهر زادهٔ ۱ سالهام هم با منو شوهرم همراه شدن و ۱۵ دسامبر هم بر گشتیم این مدت تو آپارتمان پدر شوهرم بودیم و به همین دلیل هزینههامون به نسبت کلی اومد پائین خونه عالی بود و روبروی ایستگاه مترو ما میدونستیم چک میخوریم پس سعی کردیم اون ۱۰ روزو خوش بگذرونیم البته با تبسم کوچولو یک کمی سخت گذشت
روز مدیکال کلی درد سر کشیدیم چون کارمندای بیمارستان انگلیسی رو با لهجه هندی افتضاحی حرف میزدن و ما هم انگلیسیمون در حد گذران کارامون بود البته این باعث شد شوهر گلم تصمیم جدی برای آموزش زبان بگیر خلاصه اونجا با هموطنامون که بیشتر کیسهای خانوادگی بودن وقتمونو گذروندیم پرستارا مهربون و مسئولیت پذیر بودند همه چی خوب خوب تموم شد همونجا هم با ملیکا جان هماهنگ شدیم برای روز مصاحبه
روز مصاحبه نفر ۴ بودیم خانمی که کار ما روا انجام میداد شکل هندیا بود اما فارسیش خوب بود انگار از دنده چپ پا شده بود و اینقد گیر بیخود میداد که همونجا اگه نیمچه امیدی داشتم به فنا رفت خلاصه اون آقای خوشتیپ با مزه مصاحبهٔ مارو انجام داد و گفت که به علت سربازی همسر عزیزم حالا حالاها سر کارین و هی برین چک کنین این سایت رو
اون روز تا وقتی ما بودیم همه چک خوردن فقط یه خانوم که کیس نامزدی بود ویزا گرفت اینم قصه ما فقط هوا عالی بود اونقد که دوست نداشتم برگردم تو این هوای سرد تقریبا همهٔ مال هاشو رفتیم و با وجود گرونی کلی خرید کردم که الانم پشیمونم ولی با وجود بچه خیلی جاهارو نتونستیم بریم ساحل و اسکلهٔ جمیرا نزدیک خونه بود اکثرا میرفتیم اونجا و البته خود برجهای jomeira lake tower که ما بودیم برا وقت گذرونی عالی بود از استخر و فست فودها محل بازی بچها دریاچهٔ مصنوعی همه چی مهیا بود
حالا که برگشتیم همسر گلم همت کلاس زبان رفتنو از دست داد منم نشستم بیکار و امیدوار
حالا چی میشه فقط خدا میدونه
case number : 2014as000015xx / abu dhabi / interview : 2nd week of december ]
apdates : 12Dec 10Feb 20Apr 28;29may 01;02;03jun / clear : me 02 jun and my husband 17 jun ( after 190 days )
my dear god I ♥ u & thank u
ارسالها: 73
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2013
رتبه:
6
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2014-01-12 ساعت 16:51
(آخرین تغییر در ارسال: 2014-01-22 ساعت 17:37 توسط ali99sh.)
سلام به همگی...
ببخشید که زیاد شد، سعی کردم خلاصش کنم.
توجه: تمامی این سفرنامه تجربه شخصی من میباشد و مراحلی که ما طی کردیم ممکن است برای دیگر دوستان مناسب نباشد و پیشاپیش از اشتباهات تایپی عذرخواهی میکنم.
شرایط کیس ما:
اولین ثبت نام لاتاری، عکس با موبایل در منزل!
۲ نفر، برنده اصلی همسرم با مدرک کارشناسی خودم هم کار غیر دولتی و معاف از سربازی.
قبل از شروع میخوام از تمام بچه های مهاجر سرا (چه خوش اخلاقا چه بد اخلاقا) و مدیرانش تشکر کنم که به جرات بیشترین کمک رو به ما کردن و من بهترین راهنمایی رو از این دوستان گرفتم و به همین دلیل کمترین اشتباه رو در این راه داشتم.
قبل از سفر برای مصاحبه
خب... برای شروع ما فرمهارو صبح روز اول جولای با پست ارسال کردیم و ظهر همون روز یادمون افتاد که اونارو امضاء نکردیم!!! خانومم بلافاصله زنگ زد به پست و با خانومی که مسئول این کار بود صحبت کرد و اونا هم با گرفتن شماره بار گفتن که بسته ما رو ارسال نمی کنن و ما دوباره فرداش رفتیم و فرمهارو امضاء کردیم و روز بعد ارسال شد.
تا زمانی که کارنت بشیم و تاریخ مصاحبه معلوم بشه تنها کاری که کردیم انجام واکسن ها (با تشکر فراوان از خانوم دکتر طاهرتژاد در انستیتو پاستور تجریش) و تکمیل مدارکمون بود و با همسر قرار گذاشتیم که تا ویزا قطعی نشده به کسی قضیه رو نگیم، همین قرار کافی بود تا یکی یکی فامیل همسرم زنگ بزنن و برنده شدن لاتاری رو به ما تبریک بگن!!!! و تو هر دوره همی و مهمونیی هی بپرسن "کارتون چی شد؟" "کی میرین؟" "ما هم میایما!" و ....
ما سفارت آنکارا رو انتخاب کرده بودیم ولی در نامه دوم به ابوظبی تغییر داده شده بود و من هم از دبی متنفر! تاریخ مصاحبه 6 ژانویه. مجبور شده بودم برم دبی، چه میشه کرد؟ حالا که زور بود پبش خودمون فکر کردیم میریم حالشو میبریم!
سفر به امارات
به دلیل همزمانی با تعطیلات ژانویه شرایط زمانی ما یه خورده پیچیده بود، ما ۶ ژانویه (دوشنبه) مصاحبه داشتیم و با توجه به دو روز زمان برای مدیکال باید جمعه ۳ ژانویه مدیکال می رفتیم که تعطیل بود پس میفتاد پنجشنبه ۲ ژانویه (روز اول کاری سال نو) و دقیقا توی های سیزن بود و گرونی و نبودن هتل و بلیط و .....
چون شخصا به آژانسهای مسافرتی و تورها اعتماد ندارم خودم اقدام به تهیه بلیط و هتل کردم.(برخلاف نظر خانومم که میگفت با تور بریم)
ابتدا یه ای میل برای NMC زدم تا ببینم روز 2 ژانویه هستند یا نه؟ که بلافاصله جوابمو داد و گفته بود که حداقل 2 روز کاری برای نتیجه لازم داریم و اینکه روز پنجشنبه 2 ژانوویه هستن.
پس از مشورت با همسر خانوم قرار شد صبح پنجشنبه بریم دبی و همون روز مدیکال، 2 روز تفریح ، سفارت و همان روز مصاحبه هم برگردیم (که تصمیم اشتباهی بود)
بلیط رو از ماهان گرفتم. 7 صبح پنجشنبه رفت و 10 شب دوشنبه برگشت، چون تو تعطیلات ژانویه بود بلیط رو 800 گرفتم که اگه ساعت و روزه دیگه ای بود ارزونتر میشد.
هتل هم با مشورت یکی از دوستان که دبی زندگی میکرد و به اونجا آشنا بود در خیابان ریگا و نزدیک ایستگاه مترو گرفتیم و بعدا دیدیم صبحانه نداره و قیمتش از هتلهای اطراف گرونتره که کلی خورد تو حالمون.
برای ویزا با آژانس __ تماس گرفتم و نفری 200 هزار تومن دادیم که قرار شد هر وقت آماده شد به ما خبر (دقت کنید "خبر") بدهند. یک هفته بعد خودم زنگ زدم و خانومی بسیار آرام گفتند که ویزای خانومتون آمادس ولی به خود شما ویزا ندادن!!! من هم کلی عصبانیتم رو قورت دادم و سعی کردم آروم ازشون بپرسم که خب چرا تاحالا خبر ندادین؟ و یاز ایشون کاملاً آرام فرمودند: "مشکلی نیست، کپی شناسنامتون رو بفرستیم درست میشه." من هم همین کار رو کردم و دوباره قرار شد که به من (خبر) بدهند! ولی طبق معمول خبر ندادن... خلاصه بعد از 10 روز پیگیری من و خبر ندادن خانوم آژانس ویزای ما آماده شد با این نکته که خودشون اسم همسر خانوم بنده رو یه چیز دیگه زده بودن! که البته در هیچ جایی به مشکل بر نخوردیم.
در این مدت من تمامی سفرنامه هارو خوندم مخصوصاً مخصوصاً مطلبی که behfaza در نکاتی چند ازسفرنامه های دوستان نوشته بود. که توصیه میکنم حتماً بخونینش، واقعاً مفیده.
شوک دوم: روز قبل از سفر ایمیلی از NMC دریافت کردم که نوشته بود دکتر در روز پنجشنبه 2 ژانویه نیست و شما شنبه 4 ژانویه بیاین!!! من هم همون موقع تاریخ مصاحبم رو گفتم و پرسیدم که تا اون موقع آماده میشه نتیجه؟ و در جواب: "شما پنجشنبه برای انجام آزمایشات تشریف بیاورید و روز جمعه برای معاینه دکتر"!
فرودگاه تهران:
مشکل خاصی نبود، اول تحویل بار و دریافت کارت پرواز، کنترل گذرنامه سپس برای گرفتن 600 دلار!! ارز دولتی به طبقه پایین فرودگاه (بانک ملت) رفتیم که خیلی خلوت بود و با وجود بارش برف سنگین پرواز به موقع انجام شد.
فرودگاه دبی:
بعد از کلی پیاده روی روی کانوایر، برای اسکن چشم و کنترل ویزا رفتیم که همونجا اسکن چشم انجام شد. بعد تا بارها برسن رفتیم فری شاپ و چند تا نوشیدنیییی خریدیم و کارت تلفن اتصالات رو همونجا با مبلغ 25 درهم شارژ کردیم (کارت تلفن رو خانومم از یکی از دوستاش که قبلاً دبی بودن گرفته بود) تو فرودگاه دبی اطلاع رسانی خوبی شده و اگه به تابلو های راهنما توجه کنین راحت مسیر رو پیدا میکنین (مثل همه جای دنیا، فقط اینجا با راهنمایی مشکل دارن). نقشه شهر رو هم بصورت رایگان همونجا تو فرودگاه بگیرین که بعداً لازمتون میشه. بعد از تحویل بار رفتیم که با مترو به سمت هتل حرکت کنیم.
تو ایستگاه مترو در حال پیدا کردن خط موردنظر بودیم که پلیس قد بلند سیاه پوست مهربونی اومد و گفت: عزیزم... تو اون کیسه که ار فری شاپ گرفتی و به زور چپوندی تو کیفت چی داری...؟ منم با یه لبخند زورکی و پروپرو گفتم چیزی نیست فقط نوشیدنی برای جشن! طرفم که از جواب من خندش گرفته بود گفت اگه با مترو بری جشن 200 درهم جریمه داره! اینجا با تاکسی میرن جشن! من هم با تشکر از راهنمایی دوستمون دست خانوم رو که هنوز قضیه رو نگرفته بود گرفتم و با سرعت رفتیم طبقه پایین و اولین تاکسی که اومد سوار شدیم.
نکته 1:تو مترو دبی خوردن حتی آدامس هم 200 درهم جریمه داره. ولی انصافاً مترو تمیز و خوبیه و تقریباً همه جاهای لازم ایستگاه داره.
نکته 2: تو مسافت های کوتاه قیمت مترو و تاکسی تقریباً یکیه.
نکته 3: راننده تاکسیاش فوق العاده ***** هستن!!!
هتل:
هتل ibis بسیار هتل تمیز و راحت با پرسنل مودب و خوبیه. اینترنت رایگان wifi در لابی و کابلی در اتاقها و حتی اگر کامپیوتر یا موبایل ندارین بصورت رایگان میتونین از کافینتش استفاده کنین. البته بدون استخر و دیسکو هستش. فقط متاسفانه صبحانه نداره! که این باعث دلخوری شدید خانوم شد.
safebox هم داشت که من تمام مدارک و پولهارو همون موقع گذاشتم اونجا و کلیدش رو قورت دادم.
هتل بین دو ایستگاه مترو ریگا (رقه) و الاتحاد قرار داشت که خیلی برا ما مناسب بود.
مدیکال:
بعد از کمی استراحت رفتیم برای آزمایشات، ایستگاه الاتحاد سوار شدیم و بعد از 3 ایستگاه (ابوهیل) روبروی NMC بودیم. رفتیم طبقه بالا و شروع ماجرا...
خوشبختانه خلوت بود فقط چون همه هندی بودن کمی با حرف زدنشون مشکل داشتیم. اول پذیرش بعد از کمی انتظار ثبت قد، وزن و چشم سپس پرداخت هزینه آزمایشات بعد عکس از قفسه سینه و در آخر گرفتن خون که این مورد آخر کمی منو اذیت کرد چون آقای دکتر نمی تونس رگ منو پیدا کنه و کلی سوزنو تو دست من چرخوند.
بعد به ما گفتن برای معاینه پزشک فردا ساعت 4 (که جمعه هم بود) تشریف بیاورید.
همون شب با خانم ملیکا تماس گرفتم و برای فرداش قرار گذاشتم.
روز جمعه تا ساعت 4 بیرون بودیم و خوش گذروندیم ساعت 4 ملیکا اومد دنبالمون و رفتیم برای بقیه کارهای مدیکال. اونروز دکتر شوکلا نبود و خانمی به نام دکتر سونیتا که هندی بود و بارسی هم بلد نبود جای اون مارو معاینه کرد (ولی پرستار لاغره بود) اول واکسنامونو چک کرد که با راهنمایی دکتر طاهر نژاد هیچ واکسن اضافه نزدیم سپس سوال در مورد بیماریهای سل و سکته و سرطان و کلاً بیماریهای خاص پرسید که با چشمای گرد وسکوت ما (بدلیل نفهمیدن حتی اسم بیماریها) مواجه شد که خودش خندش گرفته بود (خداییش این هندیا خیلی بد حرف میزنن) بعد یه برگه در آورد که فارسی بیماریهارو توش نوشته بود و ما خوندیم و همرو no زد. بعد معاینه تنفس با گوشی سپس من رفتم برای معاینه های مردونه که خیلی باحال بود!!!
در آخر گفتن برای جواب روز یکشنبه شب! بیاین و جوابتونو بگیرین. هزینه مدیکال نفری 425 درهم شد.
همونجا با خانم ملیکا برای دوشنبه هماهنگ کردیم و قرار شد ایشون جواب مدیکال مارو هم بگیرن و قراری هم برای وایلد وادی (پارک آبی) گذاشتیم که صبح روز بعدش رفتیم و خیلی خوش گذشت.
تفریحات دبی:
کلاً تفریح کردیم دیگه... فقط چندتا نکته:
1- برای تردد در دبی به نظر من بهترین راه مترو با سیلور کارت هست. به 2 دلیل: اول هزینتون کمتر میشه دوم وقتتون تلف نمیشه.
قیمت سیلور کارت دفعه اول 20 درهم و شارژ آن برای دفعات بعد 14 درهم
2- فواره های دبی مال (روبروی برج خلیفه) را از دست ندهید.
3- کفش راحت بپوشین چون اگه با خانوما هستین صبح تا شب تو فروشگاهها باید بچرخین.
4- هوای دبی عااالی بود
5- تقریبا همه جا اینترنت رایگان داره فقط اول باید برین تو explorer و پسورد بگیرین
در راه ابوظبی:
در یکی از سفرنامه ها خونده بودم که آقای راننده ای صبح روز مصاحبه به مسافرش زنگ زده و گفته من ماشینم پر شده نمیتونم بیام دنبالت! و این تنها استرس من تو این سفر بود و چون هیچ نکته منفی از ملیکا و شوهرش نشنیده بودم بهتر دیدم که با همین دوستان برای رفتن به ابوظبی هماهنگ کنم و الان هم از تصمیمم راضی هستم.
(ببخشید فقط یه توضیح کوچیک: من هربار که به این خانم زنگ زدم اگر در دسترس نبود خودش بلافاصله با من تماس میگرفت که همین کارش باعث اعتماد بیشتر من شد.)
صبح ساعت 4:30 مثل یک بچه خوب رفتم و اتاقو تحویل دادم! و چمدونهارو هم گذاشتم تو هتل، آقای مومنی اومد دنبال ما و بعد یک زوج پزشک که ویزای فامیلی داشتن و یک خانوم مجرد دیگه که همگی دوستان بسیار مثبت، خوش برخورد و دوست داشتنیی بودن.
من یک پیرهن و شلوار بدون کراوات و خانومم همینارو با یک بارونی پوشیده بودیم.ساعت 6:30 رسیدیم سفارت. قبل از ما 3 تا خانواده دیگه هم بودن. هوا یخورده سرد بود و خانوم من هم سرمایی اتفاقاً از گربه هم بدش میاد به شدت! به همین دلیل تا زمانی که رفتیم تو چهار زانو روی نیمکتا نشسته بود! نزذیکای 8 بود که بعد از چک کردن نامه دوم یکی یکی داخل سفارت شدیم. من مدارک رو داخل یک کیف فایل دار پاپکو گذاشته بودم و به راحتی تونستم ببرمش داخل و بعد از رد شدن از میون همون شمشاد ها وارد سالن انتظار که 105 نفر ظرفیت داره شدیم. شماره 4 رو گرفتیم و نشستیم تا صدامون کنه.
همه جور کیسی بود ولی اطراف ما بیشتر لاتاری بودن، شروع کرد به صدا کردن. 12 ، 13 تا باجه مثل بانک داشت که اونجا مدارک رو میگرفت.
ابتدا مدارک رو به ترتیب: 1- نامه دوم 2- مدارک خانومم 3- مدارک خودم 4- پرینت مالی رو ازم گرفت (یکجا همرو باهم بهش ندین، هرچی خودش خواستو بدین.)
عکس نگرفت ازمون و همون عکسایی که پست کرده بودیم رو استفاده کرد.
بعد پرداخت پول. توضیح: چند نفر اونجا دلار نداشتن درهم دادن و قبول کرد.
سپس انگشت نگاری و بعد انتظار برای رفتن داخل اتاق مصاحبه.....
خانواده اول: ویزا، خانواده دوم: چک، خانوم سوم: چک (کار دولتی) و چهارم ما....
Number Fourrrrrr..... رفتیم تو، یک اتاق کوچک با 2 تا صندلی و یک نیمکت پشت صندلیها، آفیسر (از این به بعد مبگم A ) بدون اینکه ما بگیم فارسی رو با لهجه صحبت میکرد:
A: سلام... خوب هستید؟
خانومم: ســـــلام، مرســـــی، شما خوبیییین؟!!! (انگار پسرخالشه)
من: :|
لطفاً دست راستتونو بالا بیاورید، آیا قسم میخورید که تمامی مطالبی که در اینجا نوشته اید حقیقت دارد؟ (اول به خانومم نگاه کرد)
خانومم: بـــــــــــــــله.
من: :|
بعد به من نگاه کرد،
من: بله.
A: خانوم شما برنده هستید؟
بله
A: چند ساله با هم ازدواج کردین؟
ما: n سال
A: بچه دارین؟
ما: خیر.
A: در آمریکا آشنا دارین؟
بله
A: چه نسبتی باهاتون دارن؟
جواب
A: تا حالا به آمریکا سفر داشتین؟
ما: خیر
A: خانوم، شما شغلتون چیه؟
خانومم: من در ______ کار میکنم.
A: دولتیه؟ (تایپ)
خیر
A: قبلاً کجا کار میکردین؟ (تایپ)
در شرکت ____.
A: آقا شما کارتون چیه؟
من: در شرکت ____.
A: چه کاری انجام میدادین؟ (تایپ)
من: مدیر ____.
A; سربازی رفتین؟
نه
A: چرا؟
من چشممو عمل کردم.
و در همین حالت تند و تند برگه های مارو ورق میزد و میخوند...
برگه هارو گذاشت کنار و گفت:
به شما ویزا تعلق میگیرد. چهارشنبه برای دریافت آن تشریف بیاورید.
بعد یه کارت صورتی داد بهمون که روش تاریخ 4شنبه رو زده بود ساعت 2.
ومن همچنان: :|
از اتاق اومدیم بیرون و یکراست از در سالن و بعد از سفارت خارج شدیم.
من :|
سوار بر ماشین آقای مومنی به سمت هتل و من در فکر تغییر بلیط و گرفتن هتل.
در هتل وقتی فهمیدم قیمت اتاقها 2 برابر! شده تصمیم گرفتم برم یه جای دیگه که متاسفانه بدونه پاسپورت حتی هتل آپارتمان هندیها هم بهمون جا نداد!
و دست از پا درازتر برگشتیم 2 شب دیگه اتاق با قیمت دوبله گرفتیم که اگه همین کارو هم نمیکردم اتاقاش پر شده بود و جا نداشت!
تلفنی بلیطو کنسل کردم با جریمه 30 درهمی برای هر بلیط و رفتیم تو اتاق تا کمی استراحت کنیم.
2 روز بعد خرید و گشت و تفریح و چهارشنبه ساعت 12 از هتل با آقای مومنی حرکت به سمت سفارت. ما با هم رفتیم نفری 125 درهم. البته میشد که فقط من برم ولی اینطوری خیالمون راحت تر بود.
ساعت 2 وارد سفارت شدیم و شماره گرفتیم و بعد از خوندن شماره برای گرفتن ویزا رفتم. خانومی که ویزاها رو تحویل میداد مهربون شده بود و لبخند میزد. کارتو از من گرفت، رفت و از میز پشت سرش 2 تا پاکت آور و با پاسپورتها داد به من و خداحافظی کرد.
من برای اولین بار تو این مدت بعد از دیدن اصل ویزاها نفس راحت کشیدم و پریدم بیرون.
دووباره برگشتیم هتل و تا عصر که بریم فرودگاه تو ف.ب و اینترنت میچرخیدیم و از سرعت بالا و بدون فیلتر اینترنت لذت میبردیم.
آخرش هم برگشتیم همراه با گریه خانوم. کلاً خانوما در هر حالتی توانایی گریه کردن رو دارن (اگه میگن ما اینطوری نیستیم دروغ میگن!!! با پوزش از بانوان محترم) (شوخی بود)
در این سفر خانومم جدا از غررررر زدنها خیلی منو همراهی و کمک کرد و اگر نبود من دق میکردم و فقط یک لبخندش خستگی اون روزو از بین میبرد. کلاً خانوما خیلی خوبن!
(جدی بود)
توصیه هایی که به ذهنم میرسن:
1- دکتر طاهرنژاد انستیتو پاستور تجریش (3 بار تاحالا گفتم)
2- کامل بودن مدارک
3- بلیط برگشت حداقل یک روز بعد از مصاحبه (حتی اگه چک بخوره)
4- سیلورکارت مترو
5- خونسردی
این قسمت رو هم چون دوستان خیلی سوال داشتند اضافه میکنم شاید به بقیه کمک کنه:
مدارکی که ما برای مصاحبه دادیم:
1- دعوتنامه (نامه دوم که تاریخ مصاحبه در آن درج شده است)
2- گذرنامه و کپی صفحه اول و آخر (تمام صفحات را ندادیم)
3- اصل ترجمه شناسنامه و کپی همراه آن (ترجمه ها یک نسخه کپی از مدرک را دارند کپی اضافه ندادیم).
4- اصل ترجمه کارت ملی و کپی همراه آن.
5- اصل ترجمه آخرین مدرک تحصیلی و کپی همراه آن.
6- اصل ترجمه پیش دانشگاهی و دیپلم و کپی همراه آن.
7- اصل ترجمه سند ازدواج و کپی همراه آن.
8- اصل یک برگه تمکن مالی از بانک پاسارگاد به نام خانمم به مبلغ 101 م در 2 حساب کوتاه و بلند مدت
همین مدارک رو هم من دادم با این تفاوت:
1- اصل ترجمه کارت خدمتی و کپی همراه آن.
2- اصل ترجمه آخرین مدرک تحصیلی و کپی همراه آن. (مدارک قبل از آن را ندادم)
توضیح:
3 عدد هم عکس 5*5 تمام رخ که با فرمهای اولیه پست کرده بودیم رو داشت و دیگه ازمون نگرفت.
CSC نخواست
ترجمه سند ازدواج هم 2 تا دادیم، یکی من و یکی خانومم.
ما هرکدوم یک گذرنامه تاریخ گذشته و باطل شده هم داشتیم که با خودمون برده بودیم، اصلاً بهش اشاره هم نکرد.
در آخر ویزا (چه یک ضرب، چه دوضرب) و خوشحالی و لبخند تمامی شما دوستان را آرزو دارم.
شماره کیس: 2014AS00002xxx
کارنت/نامه دوم: Nov سفارت: Abu Dhabi مصاحبه: Jan ویزا یکضرب، ورود به خارج! May دریافت سوشیال: May دریافت گرین کارت: Jul
ارسالها: 11
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2013
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
دوستان ما امروز صبح رفتيم مصاحبه و كارت صورتى رو دريافت كرديم
سفرنامه ما فرقى با قبلى ها نداره ولى تو رو خدا پيك آپ ويزاتون رو به افراد بى مسئوليت نسپرين
ايشالا برگشتم توضيحات بيشتر مى دم
پ.ن. قرار شد ويزا رو دوشنبه بدن، پس حواستون به تعداد روزهاتون باشه در صورتى كه فكر مى كنين موفق به گرفتن ويزا ميشين
ارسالها: 11
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2013
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2014-01-23 ساعت 16:53
(آخرین تغییر در ارسال: 2014-01-23 ساعت 16:54 توسط Na62.)
سلام دوستان این هم سفرنامه (!) ما:
ما چهارشنبه زمان مصاحبه داشتیم، برای همین دوشنبه با پرواز ساعت 7 صبح حرکت کردیم. هتلمون دلمون بود که علیرغم 4ستاره بودن باجی به مسافرخونه های خودمون نمی داد. ولی خوشبختانه به NMC نزدیک بود. ساعت 11:30 به بیمارستان رسیدیم و ساعت 12:45 هتل بودیم. به طرز غریبی تمام اتفاق ها خیلی خوب و سریع پیش رفت. همانجا ملیکا رو هم دیدیم (خودش ما رو پیدا کرد) و برای چهارشنبه قرار گذاشتیم که با مبلغ 250 درهم ما رو ببره سفارت (البته ما چونه ای نزدیم، خودش این پیشنهاد رو داد ولی بعدا متوجه شدیم از همسفرهای ما 300 درهم گرفته بود).
چهارشنبه صبح با ملیکا ساعت 4:15 حرکت کردیم و ساعت 6 صبح نفر اول بودیم روی صندلی مهاجرتی ها... اون دو ساعت انتظار توی هوای سرد به ما و بقیه دوستانی که اونجا بودند استرس زیادی وارد کرد. من چون خودم نفر اول رفتم داخل نمی دونم مثلا شماره 10 یا 15 چقدر به لحاظ زمانی معطلی خواهد داشت ولی فکر نمی کنم به اندازه دو ساعت انتظار اول وقت باشه و اگه یه نفر بتونه دوستان رو راهنمایی کنه قطعا بیشتر از این که ما نفر اول بودیم فایده خواهد داشت.
مصاحبه به خوبی انجام شد، چهره آقای مصاحبه کننده زمانی که ما رو دید بسیار خندان و دوست داشتنی بود و ما هم خوشبختانه توی اتاق استرسی نداشتیم. همسر من فوق لیسانس شاغل در بخش خصوصی بود و من خودم دانشجوی PhD هستم، یک سال و نیم دانشگاه تدریس کردم با ارگان های دولتی هم کار کردم. علیرغم اینکه از من پرسید شغلتون چیه و من گفتم در حال حاضر دانشجو هستم و خودش گفت PhD؟ و منتظر بودم که بگه پس چرا می خوای که بری یا درست تموم نشده چی کار می کنی؟ یا سوال هایی از این قبیل هیچی نپرسید. البته رشته من بی خطره و تو گروه معماری و شهرسازی مشغولم ولی دوستانی که شرایط مشابه دارن با اعتماد بنفس باشین.
این کل اطلاعات شاید خاص سفرنامه ما بود ولی راستش اگه نمی خواستم این قسمت دوم رو بنویسم، شاید اصلا به بخش اول هم اشاره-ای نمی کردم: دوستان همونطور که گفتم کار ویزاتون رو سعی کنید خودتون انجام بدین و به کسی اعتماد نکنین.
خانم ملیکا چهارشنبه زمانی که ما رو دم سفارت پیاده کردند، یه پاسپورت به همسر من دادند که این رو هم بعد از مصاحبه به افسر بده و بگو خودش نیومده. من علیرغم اینکه مخالف این مسأله بودم ولی نمی دونستم چجوری بگم نه... راستش در حال دلیل آوردن بودم که همسرم که به عواقب قضیه اصلا فکر نمی کرد، قبول مسئولیت کرد و رفتیم. موقعی که افسر به ما گفت که با درخواست شما برای ویزا موافقت شده و دوشنبه بیاین، همسرم پاسپورت اون آقا رو درآورد و گفت این برای یکی از دوستان ماست که دوره کلیرنسش تموم شده و چون نمی تونسته خودش بیاد از ما خواسته که براش بیاریم. افسر که پاسپورت رو گرفت با اخم و دقت فراوون نگاه کرد و گفت باشه باشه دوشنبه... ولی متاسفانه به ما هیچ رسیدی برای گرفتن پاس نداد. و به نظر ما به دور از ادب و احترام بود که بگیم رسید بده! موقعی که اومدیم بیرون این خانوم به ما تشر مفصلی زد که شما باید رسید رو می گرفتین یا پاسپورت رو پس می گرفتین که به هر حال هیچ کدوم از این دو حالت در توان ما نبود.. موقع برگشتن دم هتل هم می خواست 50 درهم رو گرویی نگه داره که ما حتما با خودش بریم و پاسپورت اون آقا رو بگیریم. ما که قرار بود دوشنبه با اتوبوس بریم قبول نکردیم و نه برای 50 درهم که برای برخورد خیلی ناراحت شدیم. ما نه برای ملیکا که برای اون فرد بداقبال که احتمالا شرایطی مشابه حال خودمون داشت، تصمیم داشتیم هر طور که شده پاس رو پس بگیریم؛ این در حالی بود که این خانم کارش گیر ما بود ولی طلبکار.
دوشنبه ما رأس ساعت دو با اتوبوس و تاکسی به سفارت رسیدیم و با دوستانی که با ملیکا رفته بودن و از 12:30 رسیده بودن و توی صف ایستاده بودند، 2 دقیقه در بیرون اومدن فاصله داشتیم. من از قبل به ملیکا گفته بودم ساعت دو می رسم و کپی پاسپورت این دوستمون رو می گیرم ولی اون کپی رو به شخص دیگه ای داده بود که با خودش ببره داخل. موقعی که ما رو دید به ما گفت من فکر کردم شما نمیاین (!) و کپی رو به اون آقا دادم ولی شما حتما باید پاسپورت رو برای من بگیرین و ما گفتیم ما سعی می کنیم. و همش به ما می گفت شما خودتون باید پی گیری کنین و ... . خلاصه دوستان راحتتون کنم علیرغم پی گیری ما پاس و ویزای این دوستمون رو به ما ندادن.
این خانم ملیکا هم گفت عیبی نداره، حالا فردا خودم میام می گیرم!!! چون امیدوار بود این دوستانی که اون روز با ما اومده بودند هم پاسپورتشون رو به ملیکا بدهند، ولی هممون می دونیم که اونجا بهش اجازه ورود نمی دن. و ما هم چنان نگران وضعیت این آقا هستیم که روز اول موقعی که به همسرم پاسپورتش رو می داد، می گفت برای ویزاش خیلی عجله داره.
خلاصه پیشنهادات دوستان:
1. این افرادی که شما رو از دبی به ابوظبی می برن، هم کار شما رو راحت می کنند و هم خیلی به شما استرس وارد می کنند کما این که به من قاطعانه می گفت به دلیل تدریس دانشگاه بهت حتما FBI Check می خوره. ولی به نظر من روز مصاحبه رفتن با اونا ضرری نداره و سود راحت رسیدن رو هم داره. فقط به حرف هاشون اعتنای زیادی نکنین.
2. باهاشون هماهنگ کنین چون ساعت 7 تا 7:15 هم برسین هم زمان وارد می شین و استرس تو سرما و تاریکی پشت سفارت نشستن رو نخواهید داشت. و حتی تجربه های بقیه رو هم می بینین و یکم از فضا آرامش می گیرین.
3. باهاشون راجع به قیمت صحبت کنین اون روز ملیکا من و همسرم و یه زوج دیگه رو برد، از ما 250 و از اون ها که سنشون از ما بیشتر بود 300 درهم گرفت.
4. روز تحویل گرفتن ویزا با اتوبوس برین خیلی صرفه جویی خواهید کرد.
5. کار هیچ کسی رو انجام ندهید، چون شاید هر کیسی شرایط ویژه داشته باشه و تو روند کلیرنس شما هم تأثیر بذاره.
6. ویزاتون رو خودتون (شخص خودتون) بگیرید.
امیدوارم موفق باشین و دست پر از سفر برگردین.
ارسالها: 77
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2013
رتبه:
3
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2014-01-25 ساعت 22:57
(آخرین تغییر در ارسال: 2014-01-26 ساعت 22:10 توسط derakht01.)
ماجرای من و خواهرم
سلام به همه دوستان خوبم در مهاجر سرا که فکر میکنم سهم عمده ای در به اتمام رسوندن پروسه اولیه لاتاری داشتند. از صمیم قلبم برای تک تک شما دوستان آرزوی سلامتی و شادی و خوشبختی میکنم.
خواهر من روز 23ژانویه مصاحبه داشت و به لطف پروردگار ویزای یک ضرب گرفت. و چون باید تا دوشنبه برای گرفتن پاسپورت میموند، الان در ابوظبی هتل گرفته.
من نکاتی رو که فکر میکنم دونستنش میتونه به بقیه دوستانی که مصاحبه دارند کمک کنه، تیتر میکنم:
1- هتل هایی که دیسکو دارن رزرو نکنید. به هیچ وجه.
2- به لیدر تورها اصلا راجع به برنامتون چیزی نگین، و همه کارهاتون رو خودتون انجام بدین. اونا فقط بلدن هزینه براتون بتراشن.
3- روز مدیکال، که دوشنبه و از تهران وقت گرفته بودیم، یعنی 20 ژانویه بود. دکتر شوکلا نبود و دکتر سونیا معاینات رو انجام داد و به زبان انگلیسی. لزومی به گرفتن وقت از قبل نیست گویا، چون چیزی از ما نپرسید. زودتر برین زودتر کارتون تموم میشه.
4- برای تردد به راحتی از مترو استفاده کنید.
5- ما برای روز مصاحبه با چند نفر تماس گرفتیم و در نهایت با آقای مومنی همسر خانم ملیکلا رفتیم، و من بهش گفته بودم بیشتر از 200 درهم برای دو نفر نداریم و اون هم ما رو با این هزینه برد و آورد. پس چونه بزنید.
6- توی راه رفت و برگشت و انتظار برای ورود به داخل سفارت، همسر خانم ملیکا خیلی صحبت میکرد و یه جورایی دیگه سردرد گرفته بودیم. اما کلا خوب بود همه چیز. شما اصلا به حرفهایی که زده میشه گوش نکنید. چون ممکنه بهتون استرس وارد کنه. فقط از یه گوش بگیرین از یه گوش در کنید
***قسمت مصاحبه رو با توجه به چیزایی که خواهرم گفته براتون میگم:
1- نگرانیها:
1-1- یکی از چیزهایی که از اول ما نگرانش بودیم، اشتباه در ثبت نام اولیه لاتاری بود. خواهر من اسم و فامیل رو جابجا نوشته بود و در قسمت میدل نیم، نام مستعارشو وارد کرده بود. درحالی که اصلا، تاکید میکنم اصلا موضوع مهمی نیست حتی تا این قدر اشتباه، چون طبق چیزی که خانم سارا به خواهر من گفته بود، اونا طبق پاسپورت شما بررسی رو انجام میدن.
1-2- مساله دیگه حجاب بود. خواهرم عکس با روسری گرفته بود و گوشهاشم معلوم نبود. و در روز مصاحبه با حجاب بود. و اصلا هیچ موردی نداره که شما حجاب داشته باشید.
2- سوالها راجع به شغل، تمکن مالی ( وضعیت کنونی پدر و مادرم و اینکه از کجا تمکن مالی رو تامین کرده)، دانشجو بودن خواهرم، جایی که میخواد بره و در نهایت برگه صورتی به معنای ویزای یک ضرب
2-1- مدارکی که همراه خواهرم بود: کارت ملی و ترجمه- شناسنامه و ترجمه- پاسپورت- تمکن مالی 65 میلیونی از بانک سامان که فقط مانده حساب رو نشون میداد- مدرک دیپلم و ترجمه- مدرک پیش دانشگاهی و ترجمه- مدرک لیسانس و ترجمه- گواهی اشتغال به تحصیل فوق لیسانس به انگلیسی وکارت دانشجویی بین المللی ( این دو مورد رو برای دانشجویان توصیه اکید میکنم) – سه قطع عکس پشت نویسی شده که دوتاشو گرفتن- نامه اول – نامه دعوت به مصاحبه- ایمیل تغییر زمان مصاحبه از kcc – تاییدیه ثبت نام اولیه در لاتاری – تاییدیه CSC - مکاتبات با KCC (راجع به اشتباه در ثبت نام اولیه و همچینن راجع به زمان دعوت به مصاحبه پرسیده بود)
3- با توجه به اینکه مصاحبه خواهرم روز 5شنبه بود، باید تا دوشنبه بمونه برای گرفتن پاسپورت و این یعنی پیدا کردن هتل و تغییر برنامه پرواز. پس:
3-1- حتی الامکان اگر احتمال ویزای یک ضرب میدهید و یا حتی نمیدهید برنامه برگشت رو یک روز بعد از مصاحبه قرار بدهید که مثل ما دچار مشکل نشوید.
3-2- تلفن تماس آژانس های هواپیمایی در دبی رو همراه داشته باشید.
3-3- هتل سیتی سیزن در ابوظبی عالیه.
http://www.booking.com/hotel/ae/city-sea...8e2;dcid=1
باز اگه چیزی یادم بیاد حتما اضافه میکنم بعدا ...
CN: 2014ASXXXX / Abu Dhabi ارسال فرمها(31jul) کارنت(+) دعوت به مصاحبه(20 نوامبر دریافت نامه دوم) زمان مصاحبه(ماه ژانویه 2014) --->> برگه صورتی