کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
سفرنامه و تجربه مصاحبه در ابوظبی
سلام دوستان.
ما روز ٥ شنبه مصاحبه داشتيم.از اول هم تصميم كرفتيم كه بريم ابوظبي مستقر بشيم.هتل كريستال كه روبروي nmcابوظبي بود را انتخاب كرديم كه هتل خوبي بود ودر tripadvisor هم رنك بالايي داشت.روز دوشنبه با ماهان ٧:٣٠ به دبي رفتيم كه سروقت و يا شايد ١٠دقيقه زودتر هم رسيديم.از انجا با مترو امديم ابن بطوطه و با اتوبوس ساعت ٢:٣٠رسيديم.اتوبوس ما اصلا خوب نبود هم a/cدرست كار نمي كرد و هواي داخل اتوبوس خنك نبود و هم wifi خراب بود.به هرحال به ترمينال رسيديم و از انجا با تاكسي به هتل رفتيم.ما قبلا ساعت ٤ از nmcوقت كرفته بوديم و خوب هم شد جون بعد از اينكه check in كرديم بياده رفتيم بيمارستان كه كفتند دكتر اين ساعت نيست و ساعت ٦:٣٠مي ياد .ما هم وقت را نشان داديم و متوجه اشتباه شدند و سعي كردند كه يك جوري كارهاي ما را تا قبل از امدن دكتر شروع كنند.ولي باز به نتيجه رسيدند كه ما بريم ساعت ٦بيايم .ما هم رفتيم اطراف كشتي زديم و ٦ بركشتيم.كارهاي ما را شروع كردند.ما هيج كدوم واكسن نخورديم ولي از بسر 8ساله من تست توبركولين كرفتند و كفتند ٧٢ ساعت زمان لازم داره كه با توجه به زمان مصاحبه ما قبول كردند كه ٤٨ ساعته يعني ٤شنبه شب جواب را بدهند.البته در نامه وقت با اينكه من به بسرم اشاره كرده بودم به ما كفته بودند.nmc بيست و جهارساعته است و هروقت بياييد فردا جواب حاضر مي شه ولي ما خودمون يكروز زودتر رفتيم و بنظرم بهتر بود.
هزينه هم كفته بودن٣٧٥درهم كه كل سه نفر ما ١٠٠٠درهم شد(ارزونتر).دكتر هم خانم شتي است كه هيج مشكلي در معاينه نخواهيد داشت فقط بدبختي اينه كه مي خواهد بعضي كلمات فارسي كه بلده با لهجه هندي بكه كه ادم اصلا نمي فهمه بهتره ازش بخواين همون انكليسيش رو بكه.ولي كلا همشون خوب و كار راه اندازن .جواب ما رو هم ٤شنبه شب حاضر كردند و تحويل دادند.
صبح ما ساعت ٨مصاحبه داشتيم كه ساعت ٧:٣٠از هتل امديم بيرون و نتونستيم تاكسي بكيريم خلاصه به هتل كفتيم براي تاكسي تلفن كرد و امد ولي ما حدود يكربع دير رسيديم و دم سفارت خلوت بود.رفتيم داخل و شماره ١٠را كرفتيم.
روز ما خلوت بود ٣تا خانواده بود و ٢ بسر مجرد و يك دختر مجرد.
انروز فقط اقاي داخل اتاق مصاحبه مي كرد .كيس ما همسرم بود كه معاف و كار خصوصي داشت من هم كار دولتي دارم.از ما فقط برسيد در موردكارتون بكيد.واصلا نخواست توضيح بديم خيلي مختصر ، جرا سربازي معاف شدي و ايا قبلا امريكابودي؟از بسرم سنش و ورزشي كه دوست داره برسيد .ما نفر اخر بوديم.مدارك هم نصفشون را بركردوند.سند خونه مدارك تحصيلي من را هم نخواست .البته ما هر دو فوق بوديم كه فقط مدرك فوق همسرم را كرفت و بقيه را بس داد.كواهي اشتغال بكار دو تاي ما را كرفت .فيلد كاري همسرم هم مكانيك و من itهستم.به هرحال ايشون به ما بركه ابي دادندو با توجه به روند مصاحبه من كاملا با دوستان قبلي موافقم كه برنامه مااز قبل مشخص شده و فقط مي خوان ما را از نظر فيزيكي جك كنند كه اصلا فردي با مشخصاتي كه در اين فرمها ذكر كرده وجود دارد يانه.
ما جمعه بليط بركشت داشتيم كه ساعت١٢بود و تصميم كرفتيم با توجه به جمعه بودن ريسك نكنيم و با تاكسي بركرديم دبي كه حدود ٢٦٠درهم شد.ولي كمتر استرس از دست دادن برواز را داشتيم.
اميدوارم مواردي كه ذكر كردم بدرد دوستاني كه قراره برن مصاحبه بخوره و همه برنامه هاي خوب و راحتي داشته باشيد.
در موردابوظبي هم بايد بكم :حداقل براي ٣ ،٤روز جاي تفريح داره و خوبه ما امارات بالاس و مسجد شيخ زايد رفتيم كه بينظير بود .در ضمن ياس واترورلد و فراري هم هست كه انها هم خوبه و مي ارزه.از نظر خريد هم مال هاي خوبي داره مارينا مال ،ال وحده و شيخ زايد(كه نزيديك هتل بود و بياده مي رفتيم) خوب هستند وقيمتاشون هم بد نيست البته اكر حراج داشته باشند كه بهتره.براي شام و نهار هم همه اين مال ها طبقه اخر فود كورت دارند كه غذاهاي جاهاي مختلف را مي تونيد بيدا كنيد.
موفق باشيد.
***2014AS3 ‫-مصاحبه مارچ-ابوظبی.
سلام
دوست خوبم مانی با توجه به اینکه خودش رو مدیون این سایت و دوستان میدونه تمایل داشت که سفرنامه ش تو سایت مهاجرسرا باشه و از من خواست این کار رو براش انجام بدم که به شرح زیر هستش و از توجهتون سپاسگزارمSmile :


قابل توجه دوستانی که سرنوشتمون مثل همه !
داستان لاتاریِ من از اونجایی شروع شد که :
رینگ رینگ ( زنگ موبایل )
جانم عزیزم ؟
خوبی‌ ؟
قربونت تو چطوری ؟
فدات خوبم
راستی‌ روز آخر ثبت نامه لاتاریِ ‌ها ثبت نام کردی ؟
نه !!!!!!!!! الان اقدام می‌کنم فعلا بای
.......
سریع شروع کردم به ثبت نام و اول خودمو اپلای کردم بعد که اومدم برای بقیه خانواده اپلای کنم گفت وقت تموم شده !!
کلی‌ ناراحت شدم ولی‌ صداشو در نیاوردم . گذشت تا اینکه وقت اعلامِ نتایج رسید و من اصلا یادم نبود تا اینکه ۱۶ اردیبهشت یه پستی تو فیس‌بوک دیدم که نتایج اعلام شده. ساعت ۲-۳ شب بود وقتی‌ که چک کردم و دیدم که برند شدم باورم نمی‌شد با خودم می‌گفتم خدایا این چرا اینشکلیه؟ چرا سرای قبل یه جور دیگه بود... بد از ۲-۳ دیقه هنگ بودن فهمیدم که برند شدم و خونه رو گذشتم رو سرم و به اهل خانواده گفتم. کسی باور نکرد همه گفتن برو بخواب ، خوابت میاد احتمالا و چرا بیدارمون کردی با چند تا فحش و ناسزا )) البته حقم داشتن چون سال پیش هم سر همین ایمیل های فیک که میاد شما برنده شدید و ... همین داستان رو داشتم و ساکم رو هم بسته بودم که برم دیگه ))
اولین سالی‌ که از من پرسیده شد این بود برو واسه مارو هم چک کن ببین ما هم بارند شدیم یا نه که واقعا نمیدونستم چی‌ بگم و کلا قضیه رو براشون تعریف کردم ...... بماند هنوز که هنوزه تا قابل اینکه من برم مصاحبه همه فک میکردن الکی‌ و همچین داستانی اصلا وجود نداره و همهٔ اینا تله ی پوله Smile))))) تا اینکه بالاخره رفتم سفارت و مطمئن شدن !
اولین کاری کردم سری به روزنامه همشهری و وکیل مهاجرتی و ... زدم ( بابا مردم وکیل میگیرن تا تازه اقدام کنن به رفتن ، من رفتم وکیل چی‌ کار ؟ ) پیش هرکی‌ رفتم گفتن ۹ میلیون - ۱۲ میلیون کلا قیمتهای تخیلی‌ وفقط واسه پر کردن ۲ تا فرم !!!!!!!!! که بنده خیلی‌ شانس آوردم با سرچی که تو گوگل زدم با مهاجر سارا آشنا شدم و دیگه بیخیال وکیل شدم ولی‌ اونا هنوز بی‌خیال نشده بودن هر روز زنگ میزدن که چی‌ شد بدو بیا داره دیر می‌شه وای اگه تا آخر این هفته پست نکنی‌ تمومه و فلان و بی‌سار که بنده هم فقط می‌گفتم حتما فردا تشریف میارم خدمتتون !
به خاطره مشکلاتی‌ برام به وجود اومده بود از قبل ، من بلاتکلیف بودم و نمیتونستم فرم‌ها رو ارسال کنم! تا مطمئن بشم از بعضی‌ مسائل ! این وسط مسطا هم پیگیر ما بقیه کارا بودم که اولیش تمدید پاسپورت بود.
وقتی‌ رفتم پلیس +۱۰ گیر داد به شناسنامه که مهره ثبتش پاک شده و باید اول اینو درست کنی‌ ... با جون من، جون تو و این شرط که باید کارت پایان خدمتت از این جدیدا باشه که بود کارمون اوجا درس شد ولی‌ بهم گفت حتما اینو ببر درست کن ! این پاسپورت اوکی شد و تا ۱۰ روز دیگه میومد داره خونه !
حالا شانسی که آورد بودم این بود که تقریبا ۱۰ ماه قبلش اقدام کرده بودم برای مفقودیِ کارت پایان خدمت که ۸ ماه طول کشید اومد یعنی‌ ۲ ماه قابل اینکه اقدام کنم که تو این حین اصلشم پیدا شد !
قدم بعدی تعویض شناسنامه بود ! رفتم دفتر پیشخوان و اقدام کردم هم برای تعویض کارت ملی‌ و شناسنامه ! اونجا یه جرقهای به مخم زد که بگم شناسنامه من گم شده. از مسئولش پرسیدم گفت ۱۰ تومن بیشتر می‌شه هزینت گفتم نمی‌خوام فک کنم همینجاس ته کیفم Smile))) تقدیم کردم بهشون کارم انجام شد و ما امدیم
بد از ۵۰ روز تماس گرفتن که بیا شناسنامه و کارت ملی‌ رو بگیر خدا رو شکر هنوز اقدام نکرده بودم برای ارسال فرم‌ها و زمان به شدت داشت سریع میگذشت. رفتم شناسنامه رو گرفتم سرخوش اومدم بیرون دیدم‌ای بابا این چیه ؟ محل تولد من چرا اشتباه چاپ شده !!!!!! دوباره رفتم تو بهش گفتم گفت باید بری خود ثبت احوال ! سریعاً مراجعه کردم اونجا و بهم گفتم نه همین درسته گفتم آقای عزیز این کپی‌ شناسنامه قبلی‌ِ من کجاش درسته .. گفت چند مین واستا الان میام ... رفت پرونده ی ان سال پیشو آورد گفت بفرما این گواهی ولادت شما واسه فلان شهر تو شناسنامه اول اشتباه شده بود.... استرس داشت خفم میکرد ... کلا ماهیت من عوض شده بود، من شده بودم یه آدم دیگه، من فلانی فرزند فلان محل تولد تهران بودم الان این عوض شده میشدم یکی‌ دیگه !
گفت باید بری شورا حل اختلاف . که لطف فرمودن و این شوراِ عزیز فقط دستور دادن که تو توضیحات این موضوع ذکر بشه همین !
که تو از وسعت مسطا از کمک‌های عمو احسان عزیز هم استفاده لازم رو می‌بردم و ازشون کمک می‌گرفتم !
خلاصه به جایی‌ رسیده بود که یه پا وکیلِ مهاجرتی شده بودم واسه خودم همرو راهنمایی‌ می‌کردم تا اونجایی که از دستم بر میومد تا اینکه دسترسی بنده به سایت مهاجرسرا بسته شد بنا به دلایلی. کلا و ذاتاً سایت عالیی هست ولی‌ خوب آدما همشون خوب نیستن و من از سایت استفاده بی‌نظیری بردم !
من دیگه واقعا دورخیز کردم که تا مرداد ماه اگه مشکلات حل شد یا نشد مدارک رو ارسال کنم و همین کارو هم کردم اوایل مرداد من با ایمیل فرستادم و جواب هم دادن که رسیده و همچی‌ کامل.
شروع کردم به کلاس زبان رفتن و فراهم کردن مابقی کارا. که تو این حین دوستان خیلی‌ خیلی‌ خیلی‌ خوبی‌ مثل امین عارفی‌ و همسر گرامیشون - عمو احسان غفاری - عسل عسلی و همسرشون - محبتِ عزیز و دوست داشتنی - بانوِ ارجمند جنابِ سرکار خانم آرزو - عمو سعید - سیناِ گل - مهران جان - مریم عزیز - مهدی سعیدیِ عزیز - مهدی اسدیِ نیکو - سرکار خانم الدرادو - _سپیدهِ مهربون و آزادهِ عزیز پیدا کردم و از وجودشن استفاده بردم البته بعضی‌ از این دوستان رو چون آیدی مهاجرسراشون یادم بود به اسم همین مهاجر سارا نوشتم ولی‌ مابقی رو با اسمی که تو شبکه‌های اجتماعی‌ هستن نام بردم. قطعا کسی‌ و از قلم ننداختم !!!
خلاصه گذشت و کارنت شدم کسی‌ خبر نداشت به جز ۱-۲ تا از دوستان که بالا اسمشون آوردم. اقدام کردم برای ویزا و بلیتِ هواپیما و هتل . تور که افتضاح شده بود قیمتش به خاطره سال نو تصمیم گرفتم خودم رزرو کنم. با برسی‌ که کردم دیدم هواپیمایی امارت بصرفه تره و بهتر از ماهان و ایران ایر. با ۱۶۰۰ت بلیت گرفتم ۲۴۰ت هم ویزا. با امین تقریبا هم سفر بودیم با ۱-۲ روز اختلاف و اونجا به هم میخوردیم که با هم همش هماهنگ میکردیم کارامون رو. یه روز امین جان تماس گرفت گفت بریم سریع ارض بخریم بهتره بخوره شب عید گرون می‌شه و .... که من نتونستم برم بگیرم و دقیقا حرفش هم درست بود ۴۰-۵۰ تومان گرون شد که دیگه چاره‌ای نبود گرفتم .
برای ارض مسافرتی رفتم بانک ملت دیدک قیامتیه، با بدبختی خودمو رسوندم به متصدی بانک بهش گفتم تاریخ پرواز من فلان روزه الان واستم تو صف ؟ گفت نه نهایتا 4 روز قبش باید بیای. ناامیدانه اومدم بیرون پیش خودم گفتم 3-4 صبح میام وا میستم تو صف ، چاره دیگه نیست ! بعد که اومدم خونه یه سرچ کردم دیدم بانک سامان هم ارض میده رفتم همین بانک سامان جلو منزل همون دقیقه اقدام کرد برام ولی فقط عوارض خروج رو نداده بودم که افتاد واسه فردا.
فردا رفتم بانک ملی عوارض رو پرداخت کنم فرم گرفتم همه رو پر کردم و با پول دادم به متصدی بانک گفت همین امروز صبح عوارض خروج از 65 تومان به 75 تومان تغیر کرده که از خوش شانسی بنده بود واقعا! دوباره رفتم بانک سامان بدون هیچ مشکلی کارم انجام شد با اینکه 2 هفته تا پروازم مونده بود!
روز پرواز رسید و من ساعت 11 ظهر پروازم بود همه کارا خوب انجام شد و خدا رو شکر کردم که همونجا متوجه شدم که باید عوارض 75 تومانی بدم چون یه صف افتضاحی داشت اونجا. رفتم برای گرفتن 300 دلار باز هم خدا رو شکر میکنم که بانک سامان هیچکس نبود امما صفی بود ماشالله برای خودش بانک ملت ته نداشت !

۵شنبه مصاحبه داشتم. ۲شنبه رسیدم دوبی‌ و کلی‌ تو صاف اتصالات واستادم آخرشم نتونستم خدا رو شکر سیمکارت بگیرم.
فقط یه زوج عزیز* که جلو ما بودن گرفتن اون هم شانسی چون یهو برای اونا سیستمشون وصل شد. توصیه می‌کنم اصلا از فرودگاه نگیرید سیمکرتو. سوپرمارکت پایینه بیمارستان NMC هست که ۲۵ درهم میده فقط کپی‌ ویزا و پاستن همراتون باشه !
خیلی‌ دیر شده بود ساعت ۴ بود و من هنوز تو فرودگاه. رفتم تو فیری شپ تا هم غذا‌ روح و تهیه کنم هم بدن
گرفتم خیلی‌ سرخوش اومدم تو مترو که یهو آقاهه اومد گفت شما نمیتونی‌ از مترو استفاده کنی‌! گفتم چرا؟ گفت به خاطره این شیشه ی خوشگلی‌ از فیری شپ خریدی دوباره اومدم پایین و این شیشه هارو تو چمدون جا ساز کردم و دوباره رفتم یه بلیط نقره یی‌ خریدم مستقیم رفتم به ایستگه الاتحاد و بعدشم خط سبز به سمت اتصالات و ایستگاه ابوهیل پیاده شدم که اون وره خیابون میبینی‌ بیمارستانو. رفتم داخل ( با بار و چمدون و یه کوت شلوار ) طبقه M و مراحل مدیکال شروع شد.
خدا بهتون رحم کنه حتی اگه یه ذره زبانتون ضعیف باشه. با این پرستار های هندی مخصوصا اینکه میدون شما ایرانی‌ هستی‌ و احتمال میده که زبان بلد نباشی‌ میاد اسون و روان صحبت کنه که شما متوجه بشی‌ یه چیز هچل هفتی می‌شه ! من ۴:۱۵ رسیدم اونجا تا ساعت ۸:۳۰ اونجا بودم بی‌چاره شدم . شانس آوردم ملیکا رو اونجا دیدم رفت سفارش منو کرد بعده اینکه سفارش کرد در عرضِ ۱۵ مین همه کارای من انجام شد.
اول رفتم قد و وزن و معاینه چشم که همش با هم یه جاس آخر سالن آخرین اتاق دست چپ که شبیه اتاقهای زیر شیروونی بود. وقتی این علامت های چشم رو نشون میداد اون خط آخر رو نمیدیدم اینقدر که خسته شده بودم و خوابم میومد. ولی 1-2 تاش رو غلط گفتم گفت عینک میزنی گفتم ... من خودم عقابم خستم کردین اینقدر اینجا معطل کردید منو که قانع شد.
حتمنه حتمن ریپورت آزمایشگاه رو بابت آزمایش آبله با خودتون داشته باشید و به برگه زرد پاستور اکتفا نکنید چون حتما ازتون میخواد. و قبل اینکه برید برای مدیکال به هر تریقی شده تاریخ میلادی مدیکال رو بالای تاریخ جواب ازمایش که به شمسی نوشته شده بنویسید... اونجا معطل میشید بابت این!
دوم رفتم آزمایش خون که خیلی خوب شروع شد و خیلی خوب انجام شد ولی خیلی بد تموم شد چون از دستش شیشه خون افتاد شکست ! و دوباره خون گرفت!
سوم : دکتر هم معاینه کرد ( کامل ) بهتره پیش بینی‌ کنید چون لخته مادرزادتون می‌کنه خوشبختانه من مشکلی‌ از لحاظه آرایشی‌ و بهداشتی نداشتم سوال پرسید که دسنگیر شدی توسط پلیس تاحالا ؟ مشکل خونی - سرطان - کبد - قلبی - سکته داشتی . نه !
بعدش نزدیک بود که واکسن بخورم یعنی شکلات گت این واکسن رو بزن گفتم من واکسنم کامله همه رو زدم. حالا چرا بهم گفت که واکسن بزنم ! به این دلیل که موقعی که داشت کپی میگرفت از برگه زرده پاستور یه قسمتش چاپ نشده بود که وقتی اصلش رو بهش نشون دادم با لاک غلط گیر پاکش کرد!
چهارم هم ایکس ری بود که هی به من گفت نفستو نگه دار صدا میومد من فکر میکردم تموم شده که نفسم و خالی میکردم 2-3 بار همیجوری ایراد گرفت که بالاخره یکیش درس در اومد.
یه زوج جوان با یه مادر پسر ( هومنِ عزیز ) و لیدا خانم عزیز و مثبت اونجا بودن که هممون با هم ۵ شنبه مصاحبه داشتیم. فقط این زوجِ جوان با ملیکا نیومدن. هممون با ملیکا هماهنگ کردیم و من بهش گفتم باید به من تخفیف بعدی گفت اگه تکمیل باشم کمتر میگیرم. ۵۰ درهم هم اونجا ازمون بیعانه گرفت و قرار شد که هماهنگ کنه باهم ولی‌ من هنوز شماره و سیم کارتی نگرفته بودم.
بعده اینکه کارم اونجا تموم شد اومدم پایین و از سوپر مارکت یه سیم‌کارت گرفتم ۲۵ تا که تو فرودگاه همین سیمکارد با معطلی و ... ۳۵ تا بود !
اومدم به سمت هتل ،خوب راحت پیداش کردم با اینکه اولین برام بود میرفتم دوبی‌ و تنها هم بودم. اتاقو اوکی کردم. وسایلو گذشتم تو اتاق و دوباره زدم بیرون. یه چیز واقعا برام عجیب و دوست داشتنی بود این بود که رو خط عابر پیاده واستادم تا ماشینه رد بشه رد شد دیدم پیاده شد جلوم شروع کرد به خم و راست شدن و تشکر کردن !!!!! بعدش دقت کردم دیدم حتی اگه واستاده باشی هم این ماشینا همشون ایست کامل میکنن تا رد بشی و بعد حرکت میکنن! یا موقعی که دارن از فرعی میان تو اتوبان توقف کامل گردن به سمت چپ کاملا میگرده اگه حتی 1 ماشین از لاین 3 نیومد بعد ادامه میدن!
اینو هم بگم چون هواپیمایی‌ من امارت بود از لحاظ ... هیچ مشکلی‌ نداشت یه بار حق انتخاب داشتی‌ بعدش هم میتونستی صداش کنی‌ و بهش دستور بعدی فلان چیزو می‌خوام. رفتنی به دوبی‌ میتونی‌ ببری با خودت ولی‌ برگشتنی برات سرو می‌کنه و شیشه رو بهت نمید. که من ازش پرسیدم می‌تونیم با خودمون ببریم گفت بله حتما :دی
....
بقیه روزها هم به گشت گذر گذشت که مهم نیس فقط بهتون پیشنهاد می‌کنم سیتی سنتر رو حتما برید.
گفتم فردا رو هم میریم سمت ساحل یه تنی به آب بزنیم که یهو ۲ روزِ تمام بارونی‌ شد هوا ... سیل راه افتاد اصلا یه وضی.. که مجبور شدم تو همون دورو وره هتل گشت گذار کنم !
۳شنبه شب که داشتم لوازم رو چک می‌کردم ( خیلی‌ هم مطمئن که هیچی‌ جا نذاشتم و مدارکم تکمیله ) یهو تقش در اومد که‌ای بابا کمربند کوت شلوار رو نیاوردم .. عذا گرفته بودم که چه کنم. که یهو یاد امین عارفی دوست نیکو افتادم که اونا دارن فردا شب میان با یه عملیات سریع به خانواده خبر دادم و امین جان هماهنگ کردن و بهشون رسوندن. و با هم قرار گذشتیم که من ۴شنبه میرم مدیکال جواب و بگیرم ببینمشون اونجا چون ۴شنبه نوبت مدیکال خود امین و خانوادش هم بود.
۴شب ساعت ۴ من رفتم مدیکال جوابو گرفتم نشستم یه مقدار. امین عارفی و همسرش با ۲ تا ۲خترای گلش اومدن. منم چون کاری نداشتم جایی‌ نشستم پیششون تا کارشون انجام بشه.
دوباره ملیکا رو اونجا دیدم گفتم واسه فردا هماهنگه دیگه گفت آره تکمیل کردم ۷ نفریم. گفتن کیا هستن گفت ۲ تا داداش اصفهانی هستن که الان میاد جواب مدیکال رو بگیر می‌بینیش و یه زنو شوهر* گفتم اونا که مدیکال بودن گفتن با داداششون میان. گفت نه اونا نیستن یکی‌ دیگس. گفتم بهش که خدا رو شکر ماشینتم که پره و تخفیف ما هم سر جاشه، گفت آره چون بهت قول دادم تو ۱۲۰ بده جای ۱۵۰ تا . منم قبول کردم.
تو همین حین این برادرانه اصفهانی علی‌ آقا و داداشش اومدن. یهو نشست رو جواب مدیکالِ من من ناخواسته اصلا نمیدونستم که ایرانیه‌ و اصلا این بشر همون آدم اصفهونیس،
گفتم ببخشید...
گفت اوه معذرت می‌خوام با لهجه غلیظ اصفونی :د
گفتم شما هم ۵ شنبه مصاحبه داری؟
گفت آره.
گفتم لاتاری گفت نه خانواد‌گی .
گفتم دفعه اولِ امدی مصاحبه؟
گفت آره گفتم خوب حالا حالا‌ها کار داری ۴-۵ سال باید بیای بری.
یهو دیدم خشکش زد بنده خدا
گفت : ۴ - ۵ سااااااااااااال ؟؟؟ !!!!! ۴-۵ سال ننه واسه آدم میمونه که زن آدم بمونه؟ یه عمره....
از یه طرف عذأ گرفته بودم که چرا تو دلشو خالی‌ کردم از طرف دیگه خندم گرفته بود از این حرفش!
خلاصه بنده خدا نشست بود روی صندلی‌ پرستار اومد جوابو داد دستش امضا ازش گرفت اما همینجوری نشست بود تکون نمی‌خورد. بهش گفتم جوابو گرفتی‌ کاری نداریا دیگه برو
گفت کوجا برم آخه . که یهو ملیکا اومد گفت چی‌ گفتی‌ به این بنده خدا چرا تو دلشو خالی‌ کردی
گفتم به خدا نا خواسته بود من فکر کردم میدونه خودش و از این حرفا .. که بعدشم سعی‌ کردم ماله بکشم روش صافش کنم دیدم نه گندی که زدم بزرگتر از حرفاس و تو جواب حرفم گفت .. بچه گیر آوردی منو ... میکنی‌ ... می‌خوای بهم دلگرمی‌ بعدی که من دیگه ادامه ندادم.
فک کنم من قشنگ تو ذهن ملیکا موندگار شدم اینقد که من ازش انتقاد کردم و ایشون خیلی‌ درست و منطقی‌ جواب داد. کلا سر همین علی‌ هم کلی‌ خندیدیم با هم البته خودشم بود اونجا کلی هم راجب مابقی مسایل باهاش حرف زدم .
تو همین حین امین هم داشت کارش انجام میشد که دیدم یهو گریه دختر کوچکش که خیلی‌ هم ناز و عسل بود رفت هوا ... نمیدونم از کجا فهمید بود که میخوان بهش واکسان بزنن خیییییییییییلی باهوشه خیلی‌ . امین هم اومد بیرون از اتاق دکتر و گفت دکتر میگه باید اکو بشی‌ .. یه چیز نادر... من اصلا نشنیده بودم. ...شکلات ....هرکاریش کرد گوفت نه باید اکو بشی‌.
فک کن یه هزینه اکو + ۲تا وکسان + ۲تا هزینه تست سل. هزینه مدیکلشن کمر شکن شده بود
خلاصه اون روز تموم شد و ما برگشیم به هتل تا شب زود بخوابیم و زود بیدار شیم که ملیکا ۴:۱۵ میاد دنبالمان. من به همه سپرده بودم ساعت۳:۳۰ بیدارم کنن. خیلی‌ راحت و بدون استرس خوابم برد خودم هم ساعت ۳ بیدار شدم یه دوش گرفتم و اصلاح کردم اومدم بیرون رفتم سشوار بکشم موهامو که دیدم‌ ای بابا گاوم داره ۳ قلو میزاد هر کاری کردم دوشاخه به پریز نمی‌خورد ساعت شده بود ۴:۰۰ داد میزدم یعنی ‌‌ای وای چی‌ کار کنم هیچ کاری نکرده بودم هنوز آماده هم نشده بودم یهو مثل ایکیوسان یه حباب تو کلم ترکید و دوباره رفتم سر وقتش دیدم اون شاخه سوم که اون وسط نقش هویج و ایفا نمی‌کنه احتمالا باید به یه چیزی اونو فشار بدیم تا ضامنِ پایینی باز شه و دوشاخه بره تو که خوشبختانه همینجوری‌هم بود و سریع کارا رو انجام دادم حاضر شدم رفتم پایین و ملیکا اومد سوار شدم دیدم همرو میشناسم مادر هومنِ عزیز و لیدا خانم و ۲برادرِ اصفهانی‌ که فقط علی‌ آقا مصاحبه داشت و من رفتیم دنبال ۲ نفر* دیگه که وقتی‌ سوار شدن خیلی‌ قیافشون برام آشنا اومد ازشون پرسیدم من شما رو جایی‌ ندیدم خیلی‌ چهرتون برام آشناس.... که خانمش بدون اینکه منو دیده باشه تو اون تاریکی‌ شب گفت تو فرودگاه صفه اتصالات!!!!!!!!!!!!!!!
من دهانم وا مونده بود چطوری منو شناخت از رو صدا. خلاصه تا خود ابوظبی هیچکس حرف نزد من هم گوشی رو قبلا داده بودم دست ملیکا که شنیدم خیلی‌ حرف میزنی‌ و فازِ منفی‌ میدی بنده خدا هیچ صداش در نیومد من هم با موبایلم شروع کردم به آهنگ ملایم گوش دادن. ساعت ۶:۳۰ تقریبا رسیدیم سفارت دیدیم که ۲ تا کیس جلوِ ما هستن اولی‌ یه خانمِ جوان دومی‌ یه کیس لاتاری ۳ نفره بعدشم ما ۶ نفر که تو ماشین بودیم و همون خانم و آقاِ جوان که تو مدیکال دیدم و الاااااااا آخر که فک کنم 50 نفر میشدیم روز خیلی‌ شلوغی بود سفارت گویا وقت ۲۶أم رو هم به ۲۷أم انتقال داده بودن پر عرب بود سفارت.
منو مجتبی‌ و خانمش ( زوج جوان* ) مادر هومن جان و خانم لیدا و آقا میثم اگه اشتباه نکنم با هم مشغول صحبت و بگو بخند شدیم که انگار نه انگار تا دقایقی بعد قراره راجعبه آیندمون تصمیم گیری بشه. کلی‌ سوژه شده بود گربه‌های سفارت و این خانمه اومده بودن برای نامزدی که هی‌ این خانم فرار میکرد و گربها دنبالش.
ساعت شد ۷:۳۰ مامور سکوریتی اومد گوفت پاسپورت و نامه وقت سفارت رو در بیارید اومد یه نگاه کرد گفت موبایل و وسیله الکترونیکی هرچی‌ دارید بگیرید دستتون و خاموش باشه . ساعت ۸ ، ۲نفر ،۲نفر رفتیم بازدید بدنی و چکه وسائل. من هرچی‌ داشتم خالی‌ کرده بودم تو سبد که هی‌ دیدم داره آژیر میزانی‌ مامور پرسید چی‌ داری من هم گفتم هیچی‌ ندارم .. خلاصه گشتیم گشتیم دیدم بله ته جیبم یدونه آدامس ۵ یه دونه‌ها نه یه بسته به خاطر زرورق دورش بوق میزد که ۵ مین تقریبأ وقته مارو گرفت.
وسألو از پشت ایکس ری ور میداری میری از در تو یه خانم اونجاس که با این صلوات شمار‌ها آدم میشمره. میری داخل سالنِ انتظار میشینی‌. ساعت ۸:۱۵ بود که گفتم ۵ نفر ۵ نفر برید به سمت ساختمون سفارت. سمت راست از در که وارد میشی‌ خانم نشست شماره میده که باید از این شماره مثه چشات مراقبت کنی‌. سمت چپت شیشه‌است که پشت شیشه یه حالتی مثل بوفه هست که من فکر کردم مجانی که اینطور نبود و از باجه ۱ بغل بوفه شروع می‌شه کشیر تا باجه ۷ که زرد بود و کارای مهاجرتی انجام نمیداد ۸-۹-۱۰-۱۱ آبی بود که مهاجرتی بودن و ۱۱ انگشت نگاری می‌کنن ۸-۹ مدارک تحویل میگیره ۷ هم سارا کرو مصاحبه می‌کنه و بعده باجه انگشت نگاری یه دره که میری تو اتاق، آقاهه باهات مصاحبه می‌کنه.
نوبت من شد با عدد مورد علاقه خودم به باجه ۸ رفتم پیش این زنِ ... بد اخلاق که فکر می‌کنه رئیس جمهور آمریکاس.
گفت سلام
منم گفتم سلام ساله نوتون مبارک
اصلا جواب نداد گفت مدارک هر چی‌ داری بده اون مدارک پزشکیتم بده ، 2تا عکس هم بده با یه لحن خیلی‌ بد منم فرغونی خالی‌ کردم اون تو.
گفت کار دولتی داشتی‌ تا حالا؟
نه
سربازی رفتی‌؟
بله رفتم.
کارت چیه؟
....... اینه
کارت چیه ؟
.......... اینه
میگم کارت چیه ؟
........ اینه
آقا دارم میگم کارت چیه ۳-۴ بار اینو گفتی‌. چی‌ کار میکنی‌؟
این این این این کارو می‌کنم !
مدرک مالی چی‌ دادی بهم ؟
از بانک فلان.
چیز دیگه نمی‌خوای بدی بهم؟
گفتم اگه چیزِ دیگه می‌خوای بگو تا بهت بدم اینتو همش مدارک هرچی‌ بخوای آوردم
فرم ۲۳۰ رو هم تاریخِ تکمیل فرم بقل امضا رو به جای ۲۰۱۳- نوشته بودم ۳۰۱۳ درس کردم پرینت کردم با خودم بردم بهش دادم گفت چیزی تغییر کرده اینو آوردی گفتم نه اشتباهه تاریخ داشتم که دوباره پس فرستد.
گفت چیزه دیگه‌‌‌ نیاز نیست برو باجه اول ۳۳۰ دلار رو بده بد بیا اینجا پاستو بگیر برو انگشت نگاری.
با اینکه خیلی‌ شلوغ بود ۵۰ - ۶۰ نفر آدم بود ولی‌ ویزاِ مهاجرتی ارجح تر بود نسبت به استیودنت و توریست. ۳۳۰ دلار رو دادم گفت بشین تا نوبتت بشه برای انگشت نگاری. هنوز نشسته بودم که گفت نامبر ... گفتم پرزنت :دی
گفت بیا جلو صف واستا تو همین لحظه مجتبیِ عزیز و همسرش داشتن با کرو مصاحبه می‌شدن که من یهو شنیدم کرو گفت ۲شنبه ویزا تون حاضر بیاید بگیرید خدای من شاهده اینقد خوشحال شدم که حد نداره ... از بغل من رد شد تبریک گفتم بهشون.
کلا بدون نوبت کارمون انجام میشد. انگشت نگاری که شدم. گفت بشینید تا صدات کنن بازم تا اومدم بشینم دوباره صدام کرد گفت برو داخل اتاق بغل باجه انگشت نگاری.
دارو باز کردم رفتم تو یه آقا نشست بود پشت باجه
سلام کردم
گفت سلام ساله نو مبارک.
منم لبخند زدم گفتم : من می‌خواستم اول تبریک بگم بهتون خندید گفت خوب باشه شما هم بگو .
این دفعه پیش دستی کردم یه چیز جدید گفتم: ساله نو رو از طرف خودم و مردم ایران به شما و و دولت آمریکا تبریک میگم.
یهو دیدم چشماش گرد شد اشک شوق تو چشماش جمع شد انگار Smile))))))
گوفت وواواو. مرسی‌ مرسی‌.
دیگه شورشو در نیاورد. همونجا تموم کرد گفت : مصاحبه‌ رو شروع می‌کنیم
دست راستتو بیار بالا و قسم بخور هرچی‌ تو فرم نوشتی‌ و الان به من میگی‌ راسته
گفتم قسم میخورم
گفتم قبلش یه توضیح بدم راجعبه تغییر بعضی‌ چیزا تو شناسنامه ....... توضیح دادم گفت الان اینجا نوشتی اطلاعات جدیده؟ گفتم آره، گفت مشکلی‌ نداره!
گفت آمریکا می‌خوای بری چی‌ کار ؟
می‌خوام برم به آرزوم برسم پیشرفت کنم زندگی‌ کنم
کجا می‌خوای بری ؟
اولش میرم ...... اما اونجا نمیمونم
کسی‌ و داری اونجا ؟
بله دارم فامیل مادر تمام اونجان
........میری پیش کی‌ ؟
پیش ............. !
چی‌ کار می‌کنه ؟
دانشجو
کدوم دانشگاه؟
نمیدونم اسمشو نپرسیدم
آدرسش همینه
بله همینه که تو فرم هست.
کارت چیه ؟
اینه ........
دولتی ؟
نه کاملا خصوصی
توضیح بده راجب کارت.
............................ این کارو می‌کنیم
خدمت کجا بودی ؟
اینجا بودم
چی‌ کار میکردی تو این مدت اونجا ؟
.......‌ بودم
خیلی‌ خوب مصاحبه ما تمام شد از ۲-۳ ماه دیگه این سایتو که خط کشیدم چک کن ویزا در اومد بیا بگیر.
تشکر و ساله خوبی‌ داشته باشید بای
دارو باز کردم بیام بیرون برگشتم گفتم می‌تونم یه سوال بپرسم ؟
گفت آره حتما
گفتم احیانا میدونید که تا ۳۰ سپتامبر وقت داره لاتاری
گفت آره
گفتم اگه تا اون موقع نیاد چی‌ خیلی ها منتظران
گفت میاد انشا‌الله.
تشکر خداحافظ.
اومدم تو سالن دیدم مجتبی‌ و کلا بچهای دیگه منتظر منن که ببینم من چه کردم نفر آخره گروه بودم که وقتی‌ این برگرو دیدن دستم کلی‌ افسرده شدن. اون روز فقط یه ۱ضربی داشتیم که مجتبی‌ِ بود و خانمش بقیه بلا استثنا چک خوردن ولی‌ آااااییی به این عرب ا ویزا میدادن هاااا.. عین نقل .
خلاصه امدیم بیرون با ملیکا برگشتیم دوبی‌ که من کلا تو راه بیهوش شدم. برای عصری هم با امین عارفیِ عزیز و مجتبی‌ِ برنامه گذاشتیم بریم ددر برای فرداشم برنامه ددر گذشتیم سفرِ بنده تموم شد.
ولی‌ حتما هزینه بیشتر همراهتون باشه واسه مدیکال این یارو شکلات و آبنبات دلش واسه منو شما نمیسوزه !
سیمکارت از سوپرمارکتِ پایینه بیمارستان بخرید ارزونتر
از فیری شاپ خرید میکنی‌ حتما بذارید تو ساک که تو مترو نبینه! تو شهر ....هم پیدا نمیکنید.
فقط با مترو برید این ور انور من اصلا پول تاکسی ندادم درضمن اتوبوس هاش هم مجانییییییی !!! جدی میگم من کارتم شارژ نداشت زدم کار نکرد کسی‌ هم بهم چیزی نگفت .
پول تاکسی بیخود ندید.
به امید دیدار زودتر اونور آب !
از آن روز این خانه ویرانه شد ... که نان آورش مرد بیگانه شد
چو نادان به ده کدخدایی کند ... کشاورز باید گدایی کند
به یزدان که گر ما خرد داشتیم ... کجا این سرانجام بد داشتیم.

درود
من زیاد تو نوشتن مهارت ندارم اما سعی میکنم با زبان ساده سفرنامه رو براتون بنویسم Tongue
مشخصات کیس:
4 نفر (دوتا بچه 8 و 3.5 ساله)
واکسنها:
ما هم از همون اول شروع به کامل کردن واکسنها کردیم 3 مرحله هپاتیت 2 مرحله mmr و td (البته mmrو td رو تو مرکز بهداشت کرج زدم بدون پرداخت هزینه) انجام تست ابله مرغان و زدن واکسن انفولانزا ، همه رو هم تو پاستور تجریش انجام دادیم و کارت زرد بین المللی رو از اونجا گرفتیم
هتل و بلیط هواپیما:
با توجه به اینکه مصاحبه ما تو عید افتاده بود تمام تور ها قیمتهای نجومی می دادند بعد از کلی گشت و گذار تو اینترنت بلاخره پروار امارات رو به قیمت 4،500،000 زیر قیمت تمام ایرلانهای ایرانی رزرو کردم از خود دفتر امارات در تهرانBig Grin
هتل رو هم باشگاه ایرانیان دوبی را گرفتم که بسیار خوب و راحت بود هتل چهار ستاره به همراه صبحانه ،ترانسفر فرودگاهی ،wifi مجانی ،دارای زمین بازی برای بچه ها ، استخر، سالن ورزشی و محوطه سرسبز و باغ مانند و با توجه به اینکه ما بچه داشتیم و به غذاشون حساسیت داشتیم غذا هاشون هم تماما ایرانی و باب طبع ما ایرانی ها هستWink قیمت هتل هم شد 1،700،000 برای چهار شب سه تختهBig Grin ضمنا هتل با ایستگاه عود میثا(خط سبز) 5 دقیقه پیاده فاصله دارهShy آدرس هتل هم تو بر دبی خیابان عود میثا هست.
چند روز مونده به عید 65 تومن عوارض رو پرداخت کردم تا رسیدیم به شب پرواز هنگام چک پاس مامور گفت عوارض شده 75 تومان دوباره مارو فرستاد تو صف تو اون شلوغی تا 40 تومان دوباره بریزم
مدیکال:
چهارشنبه بعداز ظهر ساعت 4 رفتیم مدیکال تو nmc اول پاسپورت و بعد کارتهای زرد و سه قطعه عکس 3*4 و جواب تست ابله مرغان رو گرفتن گفتند بشینید تا صداتون کنیم
همون روز هم مانی عزیز باهم هماهنگ کره بودیم تا همدیگر رو ببینیم مانی جان اومده بود جواب مدیکال رو بگیره تا شب با ما همون جا موند وازش ممنونم خیلی اونشب کمکم کرد
دختر کوچیکم تا لباس سفید پرستار ها رو دید بهش الهام شد که حتما قراره بلایی
سرش بیاد شروع به گریه کرد
اول رفتیم قدو وزن و فشار خون و همچنان دخترم درحال گریه کردن ،بعد رفتیم پیش دکتر شوکلا که دکتر جان بعداز معاینه من با توجه به اینکه ضربان قلب من بالا رفته بود چون هیج جوری نمیتونستیم دخترم را ارام کنیم برام اکو نوشتSad
بعد هم خانمم و دختر کوچیکم پیش دکتر شو کلا رفتن که برای دختر کوچیکم دو تا واکسن نوشت بعد هم رفتیم ازمایش خون و گرفتن عکس
جا داره از خانم ملیکا در اینجا تشکر کنم چون اونشب خیلی کمکمون کرد پا به پای ما همه جا اومد وهر کاری کرد تا بتونیم دخترم رو ارام بکنیم
با توجه به وضع دخترم و اینکه تست سل بچه هارو باید فرداش یعنی 5 شنبه صبح انجام بدیم تصمیم گرفتیم واکسن رو هم فردا صبح تزریق کنیم فقط تا 9 شب موندیم تا اکو انجام دادیم و خدا رو شکر هیچ مشکلی نبود همه چیز مرتب بودBig Grin
هزینه مدیکال :
هزینه مدیکال دو بزرگسال 850 درهم
هزینه مدیکال بچه ها بدون واکسن 500 درهم
هزینه تست سل برای دو تا بچه 136 درهم
واکسنهای دخترم یکی 150 و دیگری 400 درهم
هزینه اکو خودم 485 درهم
در مجموع شد 2521 درهم
که همون شب همش پرداخت شد
فرداش یعنی دوباره رفتیم مدیکال برای انجام تست سل بچه ها و تزریق واکسن بعد از اونه خدا شکر دخترم یک شب بیشتر تب نکرد البته از دارو خانه زیر nmcشربت پانادول گرفتیم که خیلی موثر بود هم درد پای دخترم رو کاهش داد وهم تب دخترم رو کنترل کرد
چیزی که برا خیلی جالب بود کارمندای هندی nmc بودند بسیار مودب با حوصله همشون سعی در راه انداختن کار شما داشتن مخصوصا در برابر بچه ها بسیار با حوصله و صبر برخورد میکنند
تو یکی دو روز باقی مانده تا روز مصاحبه با مانی عزیز و اقا مجتبی گل و همسر شون به ددر رفیتم Big Grin
شنبه صبح دوباره رفتیم برای نشون دادن جای تست بچه ها و شب ساعت 9 هم رفتم برای گرفتن جواب مدیکال
مصاحبه:
یکشنبه صبح اقای مومنی همسر خانم ملیکا ساعت 4:30 اومد دنبالمون و رفتیم ابوظبی مراحل مصاحبه تکراریه من واردش نمیشم بچه ها به طور مفصل توضیح دادن همو ن سوالهای تکراری و با توجه به سربازی من بهمون برگه ابی داد
همراه ما یک خانم مجرد کیس لاتاری بود که یکضرب گرفت Big Grin
نکات:
حتما هرجا میخوای برید با مترو برید بسیار راحت و سریع هست ما سه تا کارت نقره ای گرفتیم و همه جا رو هم چرخیدیمSmile
سیم کارت اتصالات رو از سوپر مارکت زیر nmc به قیمت 25 درهم بخرید تو فرودگاه 35 درهم میدن(مانی عزیز گرفته بود)
با سلام
ما 5 شنبه دو هفته پیش مصاحبه داشتیم و خدا را شکر موفق شدیم ویزامون را بگیریم. شرایط کیس ما: فوق لیسانس عمران و فوق لیسانس مدیریت، معاف از سربازی، کارمند یک بانک خصوصی و کارمند یک شرکت خصوصی که ما در زمان مصاحبه به این بعد خصوصی بودن محل کارمون خیلی تاکید می کردیم، تمکن مالی به مبلغ 84 میلیون از یک حساب مشترک(ما دو نسخه از همون گرفتیم و با تاکید بر یکی بودن حساب و مشترک بودن آن برای هر نفر یک نسخه را ارائه دادیم).
سفرنامه دوستان خیلی مفصل و کامل است پس من از تکرار مکررات جلوگیری می کنم و فقط نکات قابل توجه را ذکر می کنم.
ما با پرواز امارات رفتیم که در کل به جز وعده غذاش خیلی خوب و منظم و به موقع بود.
در فرودگاه سیم کارت اتصالات به مبلغ 35 درهم گرفتیم البته یکی گرفتیم که بعدا به این نتیجه رسیدیم که بهتر بود دو تا می خریدیم. چون با اون 35 درهم اولیه 25 دقیقه مکالمه و 25 sms (که البته به نظر ما کمتر بود) و 100 مگ اینترنت داشت. که از اینترنتش تا آخر استفاده کردیم و مجبور بودیم برای استفاده مجدد از اینترنت یک شارژ 25 درهمی بخریم که آخرش هم موفق به استفاده مجدد از اینترنتش نشدیم در صورتیکه اگر تو فرودگاه دو تا سیم کارت خریده بودیم با 70 درهم خیلی بیشتر می تونستیم استفاده کنیم. البته خوبی دبی اینه که توی تقریبا همه مراکز خریدش می تونید از اینترنت رایگان استفاده کنید که اتفاقا سرعتش نسبت به اینترنت ما خیلی خوبتره.
ما از فرودگاه با مترو به هتل رفتیم منظورم اینه که استفاده از مترو بسیار راحت است و نیاز به هیچ اطلاعات خاصی بجز آشنایی نسبی با نقشه و محل های مورد نظر شما نداره که میتونین قبل از رفتن با گوگل مپ به راحتی بدست بیارین.
ما در یک هتل آپارتمان مستقر بودیم که خیلی راضی بودیم از این لحاظ که همه امکانات لازم مثل اتو و جا اتویی، سشوار و ... را داشت که از بوکینگ رزرو کرده بودیم و باید بگم که اون 20 درصدی که نوشته بعدا اخذ می شه و الان روی price نشان نمی دهد را هم ازمون گرفتن.
ما با خانم ملیکا رفتیم به ابوظبی که راضی بودیم. سر وقت اومدن دنبال ما و در مسیر اصلا حرف نزدن و با رسیدن به ابوظبی با گذاشتن چند تا اهنگ سعی کردن روحیه ما را بالا ببرن. به نظر شخصی من تنها رفتن (بوسیله حمل و نقل عمومی)برای روز مصاحبه خوب نیست و استرس زیادی به آدم وارد می شه. ولی برای گرفتن ویزا می تونین خودتون راحت برین، البته تفاوت هزینه به شرطی که مثلا خانم ملیکا با 150 درهم ببره(چون اگر فقط شما یک نفر مشتری اون روزش باشید 300 درهم می گیره) و به شرطی که یک نفر از افراد کیس برای گرفتن ویزاها بره خیلی زیاد نیست(تقریبا 10 درهم مترو تا ایستگاه ابن بطوطه، 50 درهم اتوبوس، 40 درهم تاکسی در ابوظبی که تفاوتش 50 درهم است)
از مدارک ترجمه شده ما تنها ترجمه شناسنامه ها، سند ازدواج و کارت معافیت و اخرین مدرک تحصیلی برنده را گرفت و علی رغم اصرار ما ترجمه سند خونه ها را از ما نگرفت.
سوالات مصاحبه ما خیلی ساده و کوتاه بود. خانم سارا گرو مصاحبه کننده ما بود و سوالاتی که پرسید، چرا می خواین برین آمریکا؟ شغل شما چیه خانم؟ پس خیلی وقت کار می کنین(9 سال بیتشر سابقم نبود)؟ آقا شما چیکار می کنین؟ چرا سربازی نرفتین؟
در زمان دریافت مدارک و قبل از پرداخت پول خانم هندی که مدارک را از ما می گرفت یک برگه آبی کلیرنس برداشت و پس از پر کردن اطلاعات ما اون را توی پروندمون گذاشت که تو اون لحظه انگار یک سطل آب سرد روی ما خالی کردن.اما از نظر شخصی من اون کاغذ را برای اینکه وقت آفیسر کمتر گرفته شه به صورت پیش فرض می ذارن و اصلا ملاک کلرینس خوردن نیست. ضمنا اون برگه صورتی یکضرب، یک تیکه مقوا کوچکتر از کاغذ آ5 است که حتی نام و نام خانوادگی هم روش قید نمی شه ، تنها نوشته که در این روز هفته بیاین برای گرفتن ویزاتون.
در انتها امیدوارم که این اطلاعات بتونه در مسیر پیش روی شما بهتون کمک کنه و آرزوی موفقیت برای همتون دارم
کیس نامبر: **2014AS42/محل مصاحبه: انکارا---> ابوظبی/ تعداد نفرات: 2/ کارنت : 9 ژانویه/ نامه دوم:17 ژانویه/مصاحبه:4W مارچ/ویزا یکضرب/ورود به امریکا:20 شهریور 93/ ساکن : لس آنجلس/دریافت گرین: 26 روز و سوشال:9 روز بعد از ورود
*** Seize the day ***
همسر من در بانکی در لس انجلس( منطقه انسینو) کار می کنه اگر کاری داشتین می تونه کمکتون کنه
سلام به همگی
امیدوارم با نوشتن این سفرنامه بتوانم به عزیزان مهاجرسرا کمک کوچکی کرده باشم و دین خود را به این سایت ادا کنم.
ما از این سایت استفاده سیار زیادی کردیم هر چند که این را هم باید گفت که بعضی از دوستان یا ندانسته و یا تحقیق نکرده مطالبی را نوشته اند که ممکن است موجب گمراهی دوستان شود که لازم است دقت بیشتری کنند که صد البته شاید قسمتی از مطالب من هم شامل این قضیه شود اما تمام سعی خود را کرده ام که مطالب کاملا درست باشد.لازم به ذکر است به دلیل اینکه این دومین پست بنده است در نتیجه امکان درست کردن امضا ندارم (البته طبق اطلاعات کسب کرده من)
ما در دوم ماه می پارسال متوجه قیولی در لاتاری شدیم و با دوستم که در آمریکا زندگی می کند مشورت کرده و اون راهنمایی کرد که چه کارهایی باید انجام بدهم که البته به دلیل ضعف در زبان انگلیسی من فرمها را فارسی پر کردم و دوستم فرمها را ترجمه کرد و به کنتاکی ارسال کرد. سپس دقیقا من هیچ کاری نکردم و فقط هر از گاهی سایت چک میکردم برای بررسی وضعیت تا بالاخره اوایل بهمن فهمیدم نه قضیه خیلی جدی است ! :-)
بعد از مشورت با دوستم در آمریکا شروع به اقدام برای ترجمه مدارک کردم (از اینجا http://www.mohajersara.com/post-477180.html#pid477180 می توانید مدارکی که من تهیه کردم ببینید) سپس در اسفند ماه شروع به انجام واکسیناسیون کردم (در این مورد هم در اینجا http://www.mohajersara.com/post-477207.html#pid477207 می توانید شرایط واکسیناسیون من را ببینید) و در آخر هم برای تمکن مالی اقدام کردم (مطلب آن در اینجا http://www.mohajersara.com/post-477244.html#pid477244 قرار دارد) بعد از این کارها به فکر گرفتن هتل و بلیط افتادم که بعد از هزار و یک جستجو و دانلود برنامه های مختلف برای تبلت به این نتیجه رسیدم که ما از ایران عزیز به وسیله این برنامه های بسیار کاربردی قادر به خرید حتی یک عدد پیاز هم نیستیم چه برسد به رزرو هتل !!! (توصیه برنامه ها یا سایتهایی مثل برای کایاک ، هتل ، اکسپدیا و یا تریپ آدوایزر برای آشنایی اولیه برای هتل مورد نظر شما بسیار خوب است)و در نتیجه با آژانسهای محترم شروع به مذاکره کردم و به دلیل اینکه مدام به فکر این بودم که هزینه سفر ما کم شود بعد از کلی جستجو در آژانسهای مختلف گفتم هتل را در شارجه بگیرم حالا باید به این فکر میکردم در روز مصاحبه چطوری به سفارت بروم. با خانم ملیکا از ایران تماس گرفتم ایشان هم فرمودند که 150 درهم برای هر نفر می گیرند و من هم طبق توصیه بعضی از دوستان مهاجرسرا گفتم خوب با اتوبوس می روم (شایان ذکر است توصیه خوبی هم بود چون اتوبوس ها بسیار راحت بود) و بعد هم بنا به توصیه همسرم که گقت نه ریسک کنیم و نه اینکه استرس به خود وارد کنیم شب قبل از مصاحبه برویم ابوظبی و در آنجا بخوابیم (که بسیار کار عاقلانه ای بود) در نتیجه دو شب هتل در شارجه (هتل رایان کورنیچ) و یک شب هتل در ابوظبی (هتل ای بیس) گرفتیم. حالا در فکر این بودم که حمل و نقل در داخل شهرهای آنجا چگونه است که دوباره شروع به جستجو در اینترنت و مهاجرسرا راجب تاکسی ، اتوبوس و مترو امارات کردم و باز هم چند برنامه راجب سرویس حمل و نقل امارات دانلود کردم که خیلی به درد نخورد. و در آخر به فکر گرفتن بلیط هواپیما که بلیط چارتر ماهان گرفتم. تا حالا 500 هزار تومان پول رزرو هتلها و نفری 700 هزار تومان پول بلیط هواپیما شد. حالا ما با کلی استرس بالاخره راهی امارات شدیم و ساعت 8 صبح پرواز کردیم و 10 به وقت امارات رسیدیم بعد از انجام امور مهر ورودی گذرنامه و اسکن چشم و بازرسی یکسره با مترو به بیمارستان nmc رفتیم.(در اینجا متذکر شوم بعضی از دوستان در مطالب خود نوشته بودند اگر اسکن چشم نروید شما را بر می گردانند که اسکن چشم شوید جای سوال است که مگر می شود بدون اسکن چشم جایی رفت !!! چون مهر ورودی گذرنامه و اسکن چشم هر دو در یکجا قرار دارد.) که از خروجی شماره 3 مترو به خیابان رفتیم و روبروی بیمارستان درآمدیم و طبق صحبت بعضی از دوستا ن مهاجرسرا از سوپر مارکت پایین بیمارستان یک سیم کارت اتصالات به قیمت 30 درهم خریدم که از شانس ما اعلام کردند 24 ساعت سیسستم کل اتصالات خاموش است و سیم کارت جدید شروع به کار نمی کند و تا آخر سفر هم من نتوانستم از اینترنت سیم کارت استفاده کنم به نظر شخص بنده سیم کارت du که بعضی از دوستان هم گفته اند بهتر است چون در داخل مترو خط du اینترنت ارائه می دهد که به نظر می آمد رایگان است. در بیمارستان هم ما که از قبل وقتی نگرفته بودیم با آسانسور به طبقه M رفتیم و سپس به سمت چپ سالن و اعلام کردیم برای وقت سفارت آمده ایم مدارک (گذرنامه ، 3 قطعه عکس ، کارت زرد واکسیناسییون ، جواب تست آنتی بادی آبله مرغان پاستور و دعوت نامه سفارت) را به خانم هندی آنجا دادیم که ایشان هم گفتند کل پروسه 4 ساعت طول می کشد با نگاه به ساعت دیدم 11:30 است که رفتیم نشستیم در آنجا هم نه خانم ملیکا و نه هیچ کدام از ترانسفرهای امارات را ندیدیم فقط یک دختر خانم ایرانی به همراه مادرش بودند که برای انجام مدیکال دختر خانم آنجا بودند. بعد از مدتی انجام تست قد ، وزن ، چشم ، فشار خون و نبض سپس صندوق بعد آزمایش خون ، عکس قفسه سینه و بعد از کلی انتظار دکتر که یک خانم هندی بود و بسیار خوش برخورد که شروع به سوال کرد که سر سوال اینکه تا حالا افسردگی داشتید نفهمیدیم چی گفت اون هم یک برگه درآورد که همه سوالات را به فارسی در جلو قسمت انگلیسی نوشنه بود بعد هم من را از اتاق بیرون فرستاد برای تست... که باید برهنه می شدم همسرم هم در همان اتاق تستها را انجام داد که از شانس بسیار خوب بنده هم من یکماه بود سرفه های بسیار بدی داشتم و حالا که برگشتم بسیار بهترم که در بیمارستان بسیار نگران عکس قفسه سینه بودم. در آخر هم خانم دکتر گفت پس فردا ساعت 6 جواب شما آماده است. روزی هم که برای جواب رفتیم حدودا ساعت 3 رفتیم جواب حاضر بود و از آنجا رفتیم به سمت ایستگاه مترو ابن بطوطه که با اتوبوس به سمت ابوظبی برویم و به محض رسیدن به ایستگاه اتوبوس هم سوار شدیم و پول اتوبوس را هم با همان کارتهای مترو (نول کارتها) پرداخت کردیم و حدودا یک ساعت و ربع بعد ابوظبی بودیم. (البته باید توجه داشته باشید این زمان طول سفر به ابوظبی است ممکن است شما مدت زمان بیشتری برای رسیدن به ابوظبی احتیاج داشته باشید به خاطر معطلی برای راه افتادن اتوبوس و یا رسیدن اتوبوس بعدی به ایستگاه مورد نظر شما) در همین جا این را هم بگویم که از ایستگاه ابن بطوطه (Ibn Battuta) و ایستگاه (Al Ghubaiba) که هر دو دم ایستگاههای مترو است شما میتوانید به سمت ابوظبی بروید یک خط اتوبوس دیگر هم به نام E1 به سمت ابوظبی می رود که نمی دانم از کجای دبی مسافرگیری می کند. فردا صبح هم ساعت حدودا 7:45 دقیقه بود رسیدیم به در سفارت که تقریبا همه داخل رفته بودند و شماره 17 نصیب ما شد.که دقیقا آخرین ایرانی بودیم که مصاحبه شدیم ! :-) تا آنجا هم که من متوجه شدم فقط ما و یک زوج دیگر کیس های لاتاری بودیم و بقیه کیس های مهاجرت خانوادگی بودند که همگی آنهایی که کیس ازدواج بودند به صورت یک ضرب گرفنتد و کیسهای مهاجرتی از طریق خانواده هم 50:50 شدند و آن زوج دیگر هم که کیس لاتاری بودند کلیرنس خوردند. و اما بالاخره ما را صدا کردند برای دادن مدارک که یک خانم ایرانی بود مدارک را می گرفت که گفتند اول مدارک خودم را بدهم چون برنده کیس من بودم که من هم که همه مدارک را جدا آماده کرده بودم ترجمه ها و اصل مدارک را دادم که اصل مدارک را ندیده پس داد و فقط ترجمه ها را گرفت و سپس ترجمه های مدارک همسرم را گرفت و ترجمه مدرک تحصیلی همسرم را هم پس داد و فقط گفت یک کپی از ترجمه سند ازدواج احتیاج دارد که من دادم بعد پرسید سربازی نرفتی گفتم خیر گفتند چرا؟ گفتم به خاطر پدرم و سپس قبضی به ما داد و اعلام کردند که یکی این قبض را در باجه یک پرداخت کند و 660 دلار ناقابل هم من پررداخت کردم که در همان زمان دید با همسرم دارد صحبت می کند و بعدا که از ایشان پرسیدم چی پرسیدند: (افیسر = ا ، همسرم = ه)
ا: آیا شما اطلاع دارید ایشان قبلا ازدواج ناموفق داشته اند؟
ه : بله
ا: طلاق نامه یا ترجمه آن همراه شما است ؟
ه: خیر
ه: این مشکلی برای ما ایجاد می کند ؟
ا: نه چه مشکلی نهایتا بعدا می آورید.
من که برگشتم که رسید پرداختی را بدهم دوباره از من پرسیدند طلاق نامه را با خود نیاوردید؟ من جواب دادم خیر
سپس گفت به باجه آخر بروید برای انگشت نگاری که ما هم رفتیم و انجام دادیم بعد از چند دقیقه نشستن دوباره شماره ما را صدا کردند.
خانم مصاحبه کننده خانم سارا گرو بود. که بسیار خوش برخورد بودند. (افیسر = ا ، ما = م)
سوالات :
ا: دست را خود بالا ببرید و قسم بخورید که هرچه میگویید و هر چه اینجا نوشتید راست می باشد ؟
م : قسم خوردیم
ا: قسمت زرد رنگ را امضا کنید ؟
م: امضا کردیم
ا: سربازی نرفتی ؟
م : خیر
ا: چرا ؟
م: به خاطر پدرم
ا:چرا میخواهی به آمریکا بروی ؟
م: به امید زندگی بهتر
ا: چرا اینگونه فکر میکین ؟
م:چون یک سری امکانات رفاهی و علمی در آنجا وجود دارد که در ایران نیست
ا:کسی در آمریکا داری؟
م: بله ، دوستم و برادرم که برای تحصیل اقدام کرده اند
ا:بردار شما الان در آمریکا است ؟
م:بله
ا:این آقا که اینجا اسم او را نوشتید کیست ؟
م: دوستم
ا:در ....کار میکنی ؟
م: بله
ا: خانم شما در...کار میکنید ؟
م:بله
ا: محل کار هر دو شما دولتی است ؟
م : بله
بعد هم یک مقدار خوش و بش راجب محل تولد من رد و بدل شد. در نهایت هم همانطور که به خاطر شرایط شغلی پیش بینی می کردم اعلام کرد که شما امروز دیگر کاری ندارید و می توانید برگردید ایران و از طریق این سایت هر هفته کیس نامبر خود را چک کنید. موفق باشید و تمام ساعت 10:30 بود که از سفارت بیرون آمدیم. به سمت هنل و سپس اتوبوس و در نهایت هم که به سمت ایران برگشتیم.
فقط چند توصیه نهایی : 1- اشتباه من را نکنید که در شارجه هتل بگیرید قیمت ارزانتر آنجا به دردسر رفت و آمد به دبی ارزش ندارد و هزینه کرایه تاکسی تا شارجه هم هر بار رفت 60 درهم است.(اما هتل رایان کرنیچ هتل تمیزی است با اینترنت رایگان) 2- هتل ای بیس ابوظبی از شهر و یک مقدار دور است چون اول شهر ابوظبی است اما با سفارت حدودا 10 دقیقه با تاکسی فاصله دارد و هتل بسیار تمیزی است به همراه اینترنت رایگان و بسیار محل هتل ساکت می باشد (اگر از سر و صدا فراری هستید) 3- مسجد شیخ زاید ابوظبی را ببینید جای بسیار قشنگی است اما حجاب برای خانمها در آنجا اجباری است. 4- یکی از دوستان گفته بود که در ایستگاه مترو خیابان الکرامه کیف و کفش زیاد است. ما که متاسفانه چیزی ندیدیم. 5- من خودم متاسفانه آخرین روز دیدم اما برای دوستانی که بسیار علاقه به ماشین دارند فاصله بین دو ایستگاه Noor Islamic Bank و First Gulf Bank پر از نمایندگی های ماشین است. 6- به هیچ عنوان استرس نداشته باشید همه چیز راحتتر از آن است که فکر کنید. فقط در سفارت یکسری کلمات مختص ما ایرانی ها را به کار نبرید مانند هم میهن عزیزی که در آنجا می گفت داداشم و بنده خدا افیسر هنگ کرده بود دادش چیست بگید برادرم یا هم میهن عزیز دیگری برای سربازی می گفت امریه و افیسر بنده خدا نمیفهمید یعنی چه و یا اگر کارت پایان خدمت هم عوض کردید دقت کنید که در کارت شما محل خدمت را چه نوشته است. هم میهن عزیزی نمی دانم چرا و چگونه خدمت آموزشی در سپاه بوده و سپس به صورت امریه رفت بود جایی و به افیسر اصرار داشت که بگوید من سپاه بوده ام ولی در کارت پایان خدمت جدیدش به خاطر محل امریه ایشان نیروی انتظامی نوشته بود و از ایشان اسرار و از افیسر انکار که در سپاه آموزشی بودم و در آخر هم کپی کارت پایان خدمت قدیمی خود را داد که سپاه نوشته شده بود. همین چیزهای جزیی بود که کیسهای خانوادگی را هم به کلیرنس می سپرد البته به اعتقاد بنده اینگونه است. 7- به دلیل اینکه بردن قرصهای مسکن به داخل امارات ممنوع می باشد اگر احیانا خدایی ناکرده در آنجا دچار درد یا مشکلی شدید و احتیاج به مسکن داشتید می توانید با مراجعه به داروخانه قرص بگیرید فقط توجه داشته باشید آنها قرصها را با نامهایی که ما می شناسیم نام نمی رند به همین خاطر می توانید بگویید ادویل احتیاج دارم که نوعی قرص مسکن است.
و در آخر بسیار متاسفم که کشوری مانند انارات که دقیقا هیچ چیز ندارد باید این همه درآمد از شرکتهای خارجی و توریست داشته باشد و ایران با داشتن همه چیز سهم بسیار بسیار اندکی از توریست در جهان داشته باشد در حای که فقط جزیره کیش و قشم ما به تنهایی می توانست کل صنعت توریست امارات را تعطیل کند چه برسد به کل ایران که در یک زمان چهار فصل را میتوان در نقاط ایران دید.
امیدوارم که کامل توضیح داده باشم و اشتباهات انشایی من را ببخشید.
باز اگر سوالی داشتید من در خدمت عزیزان هستم (البته اگر اطلاعاتم کافی باشد)
به امید موفقیت همه عزیزان و موفقیت همه بچه های کلیرنس خورده و منتظر
"خدایا! آرامشی اعطا فرم تا بپذیرم ، آنچه را که نمی توانم تغییر دهم و شهامتی ، تا تغییر دهم آنچه را که می توانم و دانشی ، تا بدانم تفاوت این دو را. خدایا ! چگونه زیستن را به من بیاموز ، چگونه مردن را خود خواهم آموخت. خدایا رحمتی کن تا ایمان ، نام و نان برایم نیاورد ، قوتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم. تا ار آنها باشم که پول دنیا را می گیرند و برای دیم کار می کنند نه آنها که پول دین می گیرند و برای دنیا کار می کنند."
دکتر علی شریعتی
سلام
شاید سفرنامه من تکراری باشه ولی گفتم بنویسم که دینم رو به مهاجرسرا ادا کرده باشم.
من فوق لیسانس نفت و خانم من لیسانس مهندسی شیمی
برنده خودم بودم و زمانی که برنده شدم نامزد بودیم و بعد از قبولی عقد کردیم و مدارک رو پرکردیم یعنی فرمها رو به اسم دونفرمون پر کردیم و ترجمه سند ازدواج و یک نامه نوشتیم که در این تاریخ ازدواج کردیم و واسه kcc پست کردیم و اولین بار بود داخل لاتری شرکت کردیم اونم به اسرار فامیل بود .
من معافیت کفالت داشتم و داخل یک شرکت خصوصی کار میکنم و خانم من خانه دار هستن .
ویزای یکضرب گرفتیم .
مصاحبه ما اول اپریل در ابوظبی بود که بلیط هواپیما رو از سایت تاپ تورز گرفتیم (www.toptoursgroup.com) و ما 2 روز زودتر رفتیم و ویزا که هر نفری 270 درهم و خروجی که نفری 75 هزارتومان و بلیط هواپیما هم نفری 670هزارتومان از شیراز به دبی شد و صبح روز 3شنبه ساعت 8 صبح بلیط داشتیم و ساعت 9:30 دبی بودیم و ما داخل فرودگاه سیم کارت الاتصالات 35 درهم خریدیم که ما کد امنیتی گوشی رو فراموش کردیم و باعث شد ما یه گوشی بخریم و خلاصه که گفتن 20 دقیقه مکالمه رایگان داره ولی 5 دقیقه ای تموم شد و ما 25 درهم شارژ خریدیم و شارژ کردیم . بعد رفتیم با تاکسی هتل که هتل ما الجوهرگاردن بود که 4ستاره بود در منطقه دیره و از سایت WWW.Booking.com گرفتیم (که سایت بریم سفر http://www.berimsafar.com قیمتهاش هم عالیه )و دوتا استخر داشت و اینترنت رایگان ولی غذای هتل اصلا خوب نیست و پیشنهاد میکنم نگیرین و از بیرون غذا بگیرین که هم بهتر و هم ارزونتر برای صبحانه نفری 45 درهم و برای شام و نهار 60 درهم برای هر نفر میگیرن ولی داخل اتاق چای ساز برقی وچای و Alicafe رایگان بود و هتل سیتی سیزن کنار ما بود و اون نوسازتر و بهتر از هتل ما بود اونم 4 ستاره بود .
خلاصه ساعت 1 بعد از ظهر اتاق تحویل دادن و ما وسایلمون گذاشتیم یکم استراحت کردیم و ساعت 3:30 رفتیم به سمت مترو که از هتل 5 دقیقه راه بود تا ایستگاه مترو و دوتا کارت نقره ای به قیمت 25 درهم که 15 درهم شارژ داخل کارت بود و ساعت حدود 4 رسیدیم ایستگاه ابوهیل که دقیقا" رو به رو NMCو رفتیم اول قد و وزن بعد آزمایش خون بعد هم عکس و در آخر دکتر شوکلا که امد و سوال پرسید و لباس آقایون کامل در میاره معاینه میکنه و ما تمام واکسنها رو ایران زدیم و اونجا فقط نفری 425 درهم دادیم که اونجا خانم ملیکا رو دیدیم و باهاش هماهنگ کردیم برای صبح 5شنبه 4 صبح و بعد امدیم هتل و فردا شب هم رفتیم جواب آزمایشات گرفتیم و صبح روز 5شنبه با خانم ملیکا رفتیم که واقعا" خانم خوب و خوش برخوردی بود و با ما یک پسر مجرد که کیس نامزدی بود و یک مادر و دختر که مادرش تو لاتری برنده شده بود و ساعت 6:30 رسیدیم سفارت و نشستیم رو صندلی و ساعت 8 رفتیم داخل و شماره گرفتیم و ما شماره 2 بودیم و ساعت 8:30 چراغ ها روشن شد و خانم هندی بد اخلاق شماره 1 صدا کرد و ما افتادیم به یه خانم تپل خوش اخلاق که بهم گفت همه مدارک فرد قبول شده رو بده که من هم
1- نامه قبولی و پاسپورتم دادم
2- ترجمه سند ازدواج
3- ترجمه معافیت
4- ترجمه آخرین مدرک تحصیلی
5- ترجمه کارت ملی
6- ترجمه شناسنامه
7- برگ تمکین مالی 110 میلیون تومان
بعد گفت مدارک خانمتون
1- ترجمه شناسنامه
2- ترجمه سند ازدواج
3- ترجمه کارت ملی
که اصلا" از ما اصل مدارک ها رو نخواست ولی شما با خودتون ببرین و بعد گفتم میخوام عکسایی که فرستادم عوض کنم که گفت مشکلی نداره عکس قبلی رو بهم داد و عکس جدید بهش دادیم و بعد هم گفتم آدرس آمریکا رو که نوشتم عوض شده میخوام درستش کنم که برام درستش کرد و گفت 660 دلار برو صندوق واریز کن و بعد من رفتم واریز کردم و منتظر موندم که 5 دقیقه بعد رفتیم انگشت نگاری که اول 4 انگشت بعد انگشت شصت رو گذاشتیم و بعد گفت بشینین صداتون میکنم . که شماره ما رو صدا زدن که رفتیم پیشه سارا گرو و گفت دست راستتون بالا ببرین و قسم بخورین که هر چی نوشتی و میگی راسته و منم گفتم و ازم پرسید :
1- چرا میخوای بری آمریکا ؟
برای پیشرفت و زندگی
2- تا حالا آمریکا رفتی؟
نه
3- شغلتون چیه ؟
توی یه شرکت خصوصی
4- اونجا چیکار میکنی؟
مهندس ناظر
5- چرا معاف شدی؟
کفالت
6- این آدرس امریکا که نوشتین فامیلتون هست ؟
بله
7- چه نسبتی باهاتون داره ؟
خاله خانمم

و حالا خانمتون
شغلتون چیه ؟
خانه دار
یعنی هیچ وقت کار نکردی ؟
نخیر

اوکی برگه صورتی و 2شنبه بیاین ویزا رو بگیرین و ما هم اینقدر خوشحال اروم امدیم بیرون سفارت و بعد شوکه شدیم که واقعا" به همین راحتی ویزا گرفتیم که کلی خوشحال برگشتیم پیش ملیکا و اون دونفر که با ما بودن هم برگه آبی گرفتن و کلی ملیکا خانم تبریک گفتن و انقدر خوشحال بودیم که نفهمیدیم کی رسیدیم دبی رفتیم میدان ساعت بلیط هواپیما رو کنسل کردیم و انداختیم واسه 2شنبه و بعدش هم رفتیم هتل کلی خوشحال عصر هم رفتیم گشت و گذار تا دوشنبه که بازم با ملیکا هماهنگ کردیم و یه ماشین ساعت 11 صبح فرستاد واسمون و ما هم بلیط هواپیما واسه 5 عصر داشتیم همه وسایل رو جمع کردیم و داخل ماشین گذاشتیم و رفتیم به سمت ابوظبی و ساعت 1 ظهر رسیدیم تا 2 منتظر شدیم و بعد رفتیم داخل و ویزا رو گرفتیم و یه راست با ماشین رفتیم فرودگاه و خلاصه سفر خوبی بود با تمام سختی ها و استرس که داشتیم. و شماره و ایمیل ملیکا رو مینویسم که اگه دوست داشتین زنگ یا ایمیل بزنید که به ایمیلتون حتما" جواب میده .
شماره خانم ملیکا
***
***
E-mail melika : Rox8826@yahoo.com
راستی واکسن هایی که باید بزنید باید سه مرحله هپاتیت Bرو زده باشید دو مرحله Td و دو مرحله MMR و و واکسن آنفولانزا و تست آنتی بادی (برای اثبات کنید که قبلا آبله مرغان گرفته اید).
شماره کیس: 2014AS52xx تعداد افراد: 2 نفر که ازدواجم بعد از قبولی بود ارسال فرمها: 12 may کنسولگری: ابوظبی مصاحبه: هفته اولApril وضعیت: ويزا يكضرب[b] و هیوستن تگزاس[b]
سفرنامه
نوبتی هم که باشه نوبت نوشتن سفر نامه ما به دیار اعرابه:
(برای کیس هایی که می خوان برن ابوظبی خیلی مفیده)

من ولاتاری:

مهر ماه بود که داشتیم شبکه صدای آمریکا را تماشا می کردبم یه برنامه گذاشته بود در مورد لاتاری فکر کنم برنامه خانم آرمیده بود که داشت توضیحاتی در مورد لاتاری می دادکه امسال فقط ثبت نام از طریق اینترنته و من وخواهرهام هم تصمیم گرفتیم ثبت نام کنیم .رفتیم عکاسی نفری یه عکس گرفتیم من توی آخرای خدمت بودم گفتم تا نتیجه بیاد خدمتم تموم میشه .بعد از خدمت سر یه ساختمون کار میکردم یه روز اواخر اردیبهشت بود وقتی یه نیم ساعتی برای نهار اومده بود بودم مامانم بهم گفت قبول شدی.جوری بهم گفت که تپش قلب گرفتم انگار همین فردا باید برم آمریکا!شب که از سر کار اومدم خونه خواهرم بهم گفت که نتیجه رو دیشب دیده منم چون خواب بودم وفکر می کردکه هول می خورم بهم نگفته.بقیه هم قبول نشدند فقط منم تک وتنها. میدونستم دو سه تا از دوستای هم خدمتی و همشهریم دنبال خارج رفتنن رفتم از اونا بپرسم ببینم قبول شدن دیدم نخیر. شروع کردن به حسودی کردن که آقا تو نمیتونی بری واگه تو بری من اسمم رو میزارم غضنفر وخارج رفتن خوب نیست وهی میگفت من قبلا می خواستم برم خارج ولی الان نظرم عوض شده ولاتاری به درد نمی شاید تقلبی باشه خوره و از این حرفا و.... حالا تا دیروز داشتن خودشون رو میکشتن برن خارج ومنتظر بودن زود کارت پایان خدمتوشون بیاد.دریغ از یک تبریک .ماهم گفتیم باشه خیالی نیست ما تصمیممون رو گرفتیم ما دیگه با حقوق ماهی 300 تومان برای کسی کار نمی کنیم بدون بیمه وهمراه با فحش وبد وبیراه وتحقیر.برای تازه به دوران رسیده ها که با پول دزدی وحق این واونو خوردن شدن بساز بفروش .حقیقت یه روز سر کار بودم کارفرمام یه حرف خیلی کلفتی بهم زد خیلی بهم برخورد میخواستم جوابشو بدم ولی حرفمو تو دهنم خوردم.تو دلم گفتم توپادگانم هم حتی کسی جراتش رو نداشت با هام اینجوری صحبت کنه.سر وکله زدن با کارگر های بی سواد وبی تربیت از یه طرف حرف خوردن از کارفر ما هم یه طرف. که ما رو جلوی این همه کارگر ضایع کرد .اون موقع ها هنوز تولاتاری قبول نشده بودم .همش تو فکر این بودم که از سر کار بیام بیرون ولی بابام بهم گفت پسر جان من همین کارم با رو انداختن به چند نفر برات پیدا کردمو اینطور شد که همینجوری ادامه دادم هرچی میگفتم آقا ما رو بیمه کن لااقل یه سابقه کاری برام حساب بشه امرو فردا میکرد و ما با اینکه حتی یه نخ سیگار هم نمیکشیدیم .نهار شامو خونه خودمون می خوردمو خرج خونه نمی کشیدم ماهی برام بیش از 250 تومان نمی موند تا اینکه لاتاری قبول شدم دیگه کار برام مهم نبود موندم تا کار ساختمون تموم بشه اواخر کار بود که نگهبان می خواست بره مسافرت بهم گیر داد بیا یکی دوروزی نگهبانی ساختمون تا نگهبان بیاد منم تو دلم گفتم با مدرک مهندسی بیام برات نگهبانی وایستم .اومدم سر کار چیزی یاد بگیرم ولی اون فکر می کرد محتاج این 300 تومنم . پولدارا این جوری ان دیگه همه رو از بالا نگاه میکنن. بابام بهم گفت توکه دیگه بهش احتیاج نداری قبول نکن مسوولیت داره خلاصه گفت بیا جای دبگه کار کن با ماهی 400 تومان من گفتم منو بیمه کن اونم گفت نه. منم قبول نکردم واومدم بیرون.
چون پاسپورت نداشتم اول رفتم پاسپورت گرفتم تا احیانا بین اسپل اسمم توی فرمها با پاسپورتم اختلافی نباشه .خواهرم کمکم کرد دوتافرمو آماده کرد تا پر کنیم حدودا چهل روز بعد از دیدن قبولی فرمها رو - همراه با یه عکس که قبلا گرفته بودم -با نامه ثبت نام اولیه -همراه با نامه قبولی با یه ایمیل که تازه درست کرده بودم فقط مربوط به مکاتبه با سفارت باشه فرستادمشون به kcc چند روز بعد هم یه ایمیل برام اومد که درستی مدارک رو تایید میکرد.

با پولی که جمع کرده بودم یه لب تاب خریدم و مونوم تا شمارم در بیاد تو این مدت کلاس زبان و کامپیوتر میرفتم.تادیدم ماه اول 1800 نفرو برای مصاحبه فرستادن گفتم 3 ماه دیگه نوبتمه.ولی ای دل غافل که شماره ها لاک پشتی جلو میره با مقایسه شماره های امسال وسال قبل حدس زدم مصاحبم تو آخرای اسفنده ولی امسال یک کم شماره ها آروم تر جلو میرفت که مصاحبم افتاد آخرای فروردین.فکر کنم کارنتی شماره ها یک ماه از پار سال عقب افتاده .توی فوریه کارنت شدم 5 روز بعدش نامه دوم مصاحبم اومد.از آنکارا که خودش پیش فرض بود تغییر داده بدون به ابوظبی که فکر کنم به خاطر شلوغی های ترکیه هست و همچنین آمار قبولی لاتاری از ترکیه هم بالا هست 5500 نفر از ترکیه قبول شدند.کلا سرشون شلوغه بیشتر کیس ها رو منتقل کردند به ابوظبی.

آماده شدن برای مصاحبه:


از قبل تو فکر گرفتن ریز نمره بودم البته روز مصاحبه به درد نخورد ولی به درد ادامه تحصیل انور آب می خوره . تا اینکه رفتم دانشگاه در خواست ریز نمره کردم یک کم کاغذ بازی و چند تا امضا تا اینکه ریز نمرمم دادن گفتن باید ببری تهران تایید کنی اگر هم بخوای می تونییم ما برات پست کنیم ولی یکی دو ماه زمان میبره . منم گفتم خیلی ممنون من عجله دارم خودم می رم .آدرسو گرفتم .بلیط اتوبوس حرکت به سمت تهران نصفه شب راننده انقدر تند اومدساعت بیست دقیقه به 6 صبح رسیدیم آرژانتین .رفتم تاکسی بگیرم دیدم این وقت صبح تاکسی گیر نمیاد یه نیم ساعتی باید بمونم.دیدم اتوبوس های brt هستن .سوار شدم پل سید خندان پیاده شدم رفتم پاسداران به سمت دانشگاه آزاد نمیدونم بوستان نهم یا گلستان نهم تا اینکه بعد از یه کم معطلی نگهبان درو باز کردرفتم داخل تا کارمندا اومدن بهم گفتن ساعت 10 حاضر میشه .تاییدیه رو گرفتم .دو باره بلیط برگشت و حرکت به سمت خونه. یادم اومد مدرک پیش دانشگاهیم هنوز دست دانشگاهه. رفتم بگیرم موقع امتحان ها بود مسؤول بایگانی مراقب امتحا ن ها بود موندم بیرون تا امتحان تموم بشه .خلاصه مدرکمم رو گرفتم .ممدارکمو دادم دارالترجمه تا برام ترجمه کنه.گفت باید مدرک پیش دانشگاهی رو بری پشتش رو برات مهر بزنه تایید کنه یا برو مدرست یا برو آموزش وپرورش . ما هم فردا صبح اش رفتیم آموزش وپرورش رفتم تاییدیه بگیرم گفت واسه چی می خوای .گفتم برای ادامه تحصیل گفت اینکه به درد نمیخوره!! تو نمی تونونی!! حالا معدلم 17:30 بود .حالا نمیدونه من لیسانسم .آخه اینجا هم حسودی . با مدرک دیپلم هم حسودی .تو دلم گفتم خیالی نیست ما که داریم میریم اونور .بذار کارمون انجام بشه .خلاصه دارالترجمه مدارکم رو ترجمه کرد .چون فکر می کردم سفارتم آنکارا هست دو نسخه ترجمه کردم که یه نسخه رد با پست بفرستم ویه نسخه رو همراه خودم ببرم.البته توصیه من اینه که دو سری ترجمه کنین چون سری دوم نصف قیمته .اگه به درد مصاحبه نخوره به درد آمریکا که میخوره برای پذیرش و چیز های دیگه.به دارالترجمه گفتم ترجمه ها رو مهر دادگستری و وزارت خارجه هم بزنه.

واکسیناسیون:

من اصلا تو باغ واکسیناسیون نبودم. فکر می کردم خودشون اونجا میزنن.تا اینکه تو تاپیک واکسیناسیون دیدم پنج شیش مدل باید واکسن بزنیم اگه نزنیم اونجا هزینه ها سر به آسمون میزنه .تا یه ماه قبل از مصاحبه هم نباید واکسن تزریق بشه .دست به کار شدم رفتم هلال احمر شهرمون واکسن ممنژیت و انفو لانزا رو زدم شد نزدیک 65000 تومان .بقیه واکسن ها رو هم گفت نداریم هپاتیت رو گفت میتونی از داروخونه بخری .بعد با دکترش صحبت کردم گفت برو انیستیتو پاستور تهران.اینجا نداریم بعد وقتی کارت زرد واکسنم رو دید به مسؤولش گیر داد که چرا جای واکسن ها رو اشتباه وارد کردی . دیدم ای دل غافل اینا این کاره نیستن.
رفتم از مامانم پرسیدم ببینم مدارک واکسیناسیون سابقم رو داره.دیدم وای ی ی!!! مامانم یه پوشه داره کل مدارک واکسیناسیونم از نوزادی رو داره واقعا دستش درد نکنه. دیدم بچگی واکسن سه گانه (دیفتری-کزاز-سیاه سرفه) رو سه نوبت زدم بعد یه یاد آور یه یاد آور دیگه 8 سال بعد اول یا دوم دبیرستان -بعد یکی دیگه قبل از خدمت از اونم یه دونه فوتو داشتم چون اصلش رو باید پست کنی برای نظام وظیفه.واکسن هپاتیت هم سه نوبت رو زده بودم پون بابام قبلا گرفته بود کل اعضای خانواده زده بودیم.میموند فقط mmr .
بعد رفتم مرکز بهداشت نزدیک به خونمون گفتم اومدم برای واکسیناسیون گفت :نامه داری؟گفتم:نه. گفت باید بری مرکز بهداشت شهرستان نامه بیاری.منم فردا صبحش رفتم مرکز بهداشت .مدارک واکسن قبلی ام رو نشون دادم یه نامه نوشت به یه مرکز بهداشت دیگه گفت برو واکسن mmr سری اول رو بزن . بقیه واکسن هات تکمیله. من تو تاپیک واکسیناسیون خوانده بودم که اعتبار td (دیفتری-کزاز) 2 سال هست ولی ایشون میگفت 10 سال هست .چون واکسنی که برای خدمت زده بودم ازش سه سال گذشته بود .خلاصه از ما اصرار از ایشون انکاربالاخره قبول کردکه یه یاد آور برام بنویسه.هپاتیت هم گفت یاد آورنمیخواد ولی چون ازش بیش از 10 سال گذشته بود ومن قبلا از داروخونه خریده بودم و تویخچال خونه بود میخواستم بزنم ایشون گفتند ما نمیتو نیم این واکسنی که تو خریدی رو تضمین کنیم ممکنه قاچاقی باشه!! وازاین حرفا .من گفتم از خود داروخونه هلال احمر خریدم . باید بری تست آنتی بادی هپاتیت بدی .خلاصه خیلی قانونی بود .همکارش بهم بعدا گفت برو بزن طوری نمیشه ما هم رفتیم جای دیگه زدیم . یک ماه بعد سری دوم mmrرو هم زدیم . درست شده بود یک ماه قبل از مصاحبه . بیست هزار تومان واریز کردم تا کارت بین الملل واکسیناسیون رو برام صادر کنه .دیگه عطای رفتن به پاستو رو به لقاش بخشیدیم.وقتی کارتو برام صادر کرد دیدم به جای اینکه با دستگاه ماه های میلادی رو بنویسه همه رو با خود کار نوشته تازه فقط زیر کارت مهر داره روی واکسن ها مهر نداره گفتم نمیشه یه مهر روی واکسن ها بزنی گفت من مهر ندارم باید بری مرکز بهداشت استان .رفتم مرکز بهداشت استان چند تا مهر روش زد .بازم تا روز مصاحبه همش فکر می کردم که این کارتم خوب نیست تو دلم میگفتم ایکاش از اول میرفتم پاستور.فکر می کردم ممکنه به td گبر میده که بچگی زدم ومیگه دوباره باید بزنی ویه عالمعه مانی پیاده میشم که اینطور نشد وکلا برای دکتر شلتی همین قابل قبول بود فقط ابله مرغان اونجا زدم 200 درهم پیاده شدم چون تا حالا نگرفته بودم تست انتی بادی هم دیگه تو ایران ندادم.


رفتن به آژانس برای گرفتن بلیط وهتل:

من به غیر از دوست های نزدیکم به کسی نگفتم که لاتاری قبول شدم .به بعضی از فامیل ها هم سر بسته گفتم که می خوام برم خارج .اونا هم فکر کردن از طریق تحصیلی می خوام برم منم زیاد بازش نکردم.تا اینکه یکی از فامیل هامون که خارج بود بهش گفتم لاتاری قبول شدم نامه برنده شدنم هم بهش نشون دادم جلوی بابا مامانم گفت این تقلبی!! میگفت:منم قبلا قبول شدم بهم گفتن شماره حسابتو بده منم دادم پول تو حسابم رو خالی کردن . هر چی بهش میگفتم این اون نیست .این قرعه کشی ویزای گرین کارت آمریکا هه باورش نمی شد. اصلا تو باغ نبود کم کم پدر مادرم هم داشتن شک میکردن اینم از گفتن به آشنا ها.

خواهرم که از اول مراحل قبولی وفرستادن فرمها و... یار ویاورم بود قرار شد با هام بیاد تا ابوظبی .موندم تا پاس خواهرم بیاد که 10 روزه اومد .بعد رفتم آدرس شماره تلفن کل آژانس های مسافرتی شهرمون رو از اینترنت درآوردم.تا بهشون زنگ بزنم .دیدم بعضی ها نوشتن چک می خوان.بابام گفت وایستا تا به یکی ازفامیل هاش زنگ بزنه که یکی از آشنا هاش رو به ما معرفی کنه که ایکاش اینکارو نکر ده بودیم چون پدرم رو درآورد.در ادامه داستان خودتون متوجه میشین.شماره تلفن رییس آزانس رو بهم داد گفت بهش زنگ بزن سفارشت رو کردم.منم بهش زنگ زدم به دفتر زنگ میزنم. شمارت همینه گفتم :آره میگم بهت زنگ بزنه.گفتم ای ول بابا چه احترامی برام گذاشتن خودشون زنگ میزنن. بعد از 10 دقیقه زنگ زد منم گفتم ویزای امارات میخوام با هتل وبلیط . فردا حضوری رفتم گفت کی می خوای بری گفتم فلان روز گفت حالا که خیلی مونده .گفتم اگه میشه زودتر اقدام کنین .گفت نگران نباش .همه چی رو بسپار به ما.پاسپورت خودم وخواهرم رو گرفت گفت بعدا بهت زنگ میزنم.منم فکر کردم که شاید پاس امارات رو تو ویزا میزنن وگرنه نمی ذاشتم پاس هامون پیشش بمونه .بعد از یه گشت تو اینترنت ومها جر سرا فهمیدم ویزای امارات فقط یه کاغه ونیاز به اصل پاس نیست .هزاز فکر به سراغم اومد نکنه پاسمو گم کنه و...
تازه برای کارت بین الملل واکسیناسیون نیاز به فوتو از پاس داشتم .بعد از ظهر رفتم پاسمو بگیرم دیدم خانم تشیف ندارن .نگو بعداز ظهر کار نمیکنن.همکاراشون هم گفتن قفل کمد رو ندارن باید خودشون بیان. فردا صبح دوباره رفتم گفتم پاسمو نیاز دارم .هنوز اسکن نکرده بود تازه جلوی من اسکن کرد .خیلی کلک بود پاسمو گرو نگه داشته بود که من یه آژانس دیگه نرم.رییس شرکت رو هم برای بار اول دیدم یه آدم قلچماقی بود قیافش به هر چی میخورد الا همین کار .دیدم هنوز هیچ کار نکردن .بهش گفتم پولو واریز کنم گفت نه نمی خواد میتونی بعدا واریزکنی.اصرار ازمن که اگه پولو واریز کنم زودتر کارام جلو بیفته. گفت قابل نداره 2 نفر میشه 540000 تومان حساب کردم نفری 270000 .بچه ها تو مهاجر سرا که گفته بودن 235000-240000 تومان .گفتم ایراد نداره حتما چون چک نمیگیره داره یک کم گرون تر میگیره.ما که این همه داریم خرج میکنیم اینم روش.رفتم گفتم می خوام مستقیم برم ابو ظبی .رییس شرکت گفت نمیشه پرواز مستقیم نداریم اول باید بری دبی بعد باید بری ابو ظبی !!!!!اصلا از پرواز مستقیم الاتحاد هیچ خبری نداشت. گفتم آخه کی به اینا مجوز داده هیچی اصلا حالیش نبود. ببخشید ولی واقعا گاو حاضری بود.به اون خانم معاونش گفتم برای دبی شرکت های مختلف رو یه قیمت میگیری برام ،گفت سیستم خرابه نمیشه . گفتم هتل فلانی رو توی دبی میخوام .دیدم چشمش شد چهار تابمو. تا حالا این اسم به گوشش هم نخورده بود.دوباره بهم گفت چرا عجله داری بمون بعد از عید ارزون تر میشه .آره جان خودت . (حالا فهمیدم هر چی به روز موعود نزدیکتر بشه گرونتره .هتلی رو 1 ماه قبل شبی 100 دلار رزرور کردم دو روز قبل از حرکت دیدم شده شبی 130 دلار.) گفتم ویزامو زود میخوام گفت الان قبل ازعید اگه الان بگیرم گرون تره گفت تو عید برات میگیرم .گفتم عید مسافرتم گفت خواب برات ایمیل می کنم خلاصه هر چی میگفتم یه چیز جواب میداد..ما هم زیاد پاپیچ نشدیم گفتیم اضافه تر داریم پول میدیم .یه پول هم اضافه بدم.گفت :بعدا بهت زنگ میزنم .دوباره شمارم رو که گم کرده بود یادداشت کرد گفت بهت زنگ میزنم.
یه چند روز دیگه شد بازم زنگ نزد خودم زنگ زدم .دیدم خانم تشیف نداره.دیدم این برای ما هتل بگیر و بلیط بگیر نیست با کمک بچه های مهاجر سرا bookingرو پیدا کردم شروع کردم به جستجوی هتل های اطراف سفارت.ازاول هم قصدم مونون توابوظبی بود که صبح مصاحبه عذاب نکشم.دوتا هتل هتل Premier Inn Abu Dhabi Capital Centre سه ستاره
هتل Centro Capital Centre By Rotana سه ستاره
مدنظرم بود.تو گوگل مپ نگاه کردم از طریق direction فاصلشون رو با سفارت سنجیدم با تاکسی 4 دقیقه راه بود. پیاده یکی 15 دقیقه اون یکی 30 دقیقه.پرواز هارو هم توگوگل سرچ کردم مخصوصا سایت tiviran .دیدم فقط پروار الاتحاد هست که مستقیم وبدون توقف 2 ساعته میره ابوظبی. اونم به کار من نمیخوره رفتش خوبه ولی برگشتش یه روز قبل از مصاحبه هست دیگه نداره تا یه هفته بعد از مصاحبه .دیدم ما مورد استثمار شرکت های هوایی خارجی هم هستیم.امان از دست قطرایرویز. تمام پرواز ها رفتش از تهران 11 شبه تا 3.5 شب میرسه ابوظبی .که این بهترین تایمش هست با توقف 5 ساعته در رفت و7 ساعته در برگشت . بقیه پرواز هاش بالای 10-12 ساعت تاخیر داره .اول ازتهران میره دوحه بعداز چند ساعت تاخیر در دوحه میره ابوظبی.اونم با قیمت هر نفر رفت وبرگشت نفری یک میلیون ودویست هزار تومان. ولی اون روزی که من میخواستم یک وچهارصد بود.اول می خواستم با همین پرواز برم گفتم یک روز پول هتل جلو می افتیم یک کم تو فرود گاه معطل میکنیم بعد یه چیز می خوریم مستقیم میریم به nmc .هواپیمایی ترکیش ایرلاین ازاون بدتر میره آنکارا بعد میره ابوطبی .گلف ایر وبقیه هم بدتر ....
دیدم ماهان 700-800 تومانه 2 نفر یک میلیون ودویست ارزونتر تموم میشه ماهم مثل بقیه تصمیم گرفتیم با ماهان بریم .بعد با اتوبوس میریم ابوظبی.دیدم بی خود نیست ملت همه میرن دبی.رفتیم یه آزانس دیگه هتل Premier Inn Abu Dhabi Capital Centre رو گفتم بگیره .دیدم نمیتونه. یه هتل دیگه پیشنهاد کرد .ما قبول نکردیم گفتیم بریم خونه دوباره بهتون خبر میدیم تو سفر نامه یکی از بچه ها خونده بودم رفته بود هتل کریستال . توگوگل مپ سرچ کردم دیدم با nmcفقط 2 دقیقه فاصله داره.برای 2 نفر شبی 100 دلار بدون صبحانه .چون ما روز اول که 8 صبح پرواز داریم به صبحانه نمیرسیم روز بعد هم عملا تا ظهر خواب بودیم یه روز هم که مصاحبه .عملا پول الکی دادن بود .فقط یه روز وقت صبحانه خوردن داشتیم.روزی 22 دلار پول صبحانه بود.خلاصه هتل رو برامون بوک کرد.البته وقتی که داشت بوک می کرد گفت یه شارژ اضافه میگیره فکر کنم به خاطر تکس اش بود شبی می افتاد 300 هزاز تومان. 4 شب یک میلیون دویست تومان با تکس وسود آژانس شد یک میلیون وچهارصد.پروار ماهان رفت وبرگشت نفری 800 تومان که 2نفر میشه یک وششصد .(البته برگشت ماهان 8 صبح بود 700 وشبش یک میلیون) .گفتم ممکنه ایمیل بزنن تاریخ مصاحبه رو بندازن عقب یک کم دست نگه داشتم . یک هفته قبل از مصاحبه پول هتل رو دادم و ووچرش روگرفتم . کلا اکی اش کردم.می خواست ویزا هم برام بگیره که ایکاش داده بودم همین آژانس برام بگیره . گفتم :جای دیگه اقدام کردم.
تمکن مالی :برای تمکن مالی رفتم بانکی که بابام توش پول داشت پولو تو حساب من واریز کرد رییس بانک گفت مهر برجسته هم میخوای گفتم :آره گفت : سه تا چهار روز کاری طول می کشه تا بره تهران و بیاد .گفتم باشه شمارم رو گرفت تا بهم زنگ بزنه سه روز بعد زنگ زد گفت نامت حاضره .وقتی نامه روبا اینکه فوتو کپی پاسم رو بهش داده بودم دیدم اشتباه تایپ کرده.آخه اینجا چرا هیچ کی کارش رو درست انجام نمیده !!! معاون بانک گفت با خودکار برات درست میکنم. گفتم نه بابا این چه کاریه یدونه دیگه بگیر برام دوباره فرستاد تهران تا بیاد این تمکن هم خودش یک هفته طول کشید . ارز مسافرتی هم رفتم دو نفر یک میلیون وپونصد دادم حواله رو گرفتم راستی عوارض خروج از کشور برای امسال سده 75000 تومان.همه کارام اوکی شده مونده ویزا که باید برم از اون آژانس اولی بگیرم .دوباره زنگ زدم به اون آژانس قبلی ببینم برای ویزام چی کار کرده دیدم کاری نکرده گفت الان گرونتره و همون حرفای تکراری .منم که نمیدونستم اعتبار ویزا 2 ماهست گفتم شاید الان بگیره دیگه نشه استفاده کرد گفت سوم عید ما بازیم تا دهم عید قبل از سیزده بدر برات میگیرم.خلاصه سوم بهش زنگ زدم گفتم اقدام کردی گفت چرا الان زنگ زدی !!! توکه می خواستی فلان روز بری .کاشکی از اول روزش رو بهش نمی گفتم ولی چون می خواستم تمام کار ها رو همین دفتر انجام بده باید بهش می گفتم برای بلیط و... .دیدم این ویزا بگیر نیست .فرداش با خواهرم رفتیم ببینیم تا دهم ویزا رومیگیره یا نه .گفتم بهش میگم ایمیل زدن باید زودتر برم. چون توی سایت ها خونده بودم پنج شیش روزه حا ضر میشه .روز قبل زنگ زدم به اون آژانس قبلی گفت قیمت هر ویزا هست 235000 تومان اگر دهم حاضر نشه یازدهم 100 درصد حاضره .اگر هم یک تا دو هفته می خوای بمونی نیاز به چک نداره.رفتیم آژانس گفتیم تا دهم من ویزا رو میخوام من من کرد دوباره گفت تا قبل از بیستم بهت میدم گفتم 18 ام پرواز دارم گفت تا 16 ام سعی میکنم بدم.داشتیم برمیگشتیم دوباره زنگزد تازه دست بکار شده بود .گفت دوباره پاسها رو بیار .گفتم مگه یه بار نگرفتی .فهمیدم اسکن ها روگم کرده دوباره می خواد پاسها رو بگیره دیگه اون لحظه بود که قاطی کردم گفتم خانم مگه ما مسخره شماییم هی بریم وبیام اصلن نمیخوام همین الان میام پولو پس میگیرم.اگر فردا هم ویزا بگیری ویزای فردات رو هم نمی خوام .دست وپام بسته بود حیف که آشنا مون معرفی کرده بود بعدا می رفت میگفت فامیلت اومده دعوا گرفته .همین لحظه بابام بهم زنگ زد با بابام هم دعوام شد گفتم بریم پولو پس بگیریم این ویزا بگیر نیست.بابام بهش گفت برای این بچه ها تا فلان روز ویزا میگیری گفت شما داری به من استرس وارد میکنی گفتم ای بابا ما تو استرس باشیم کل بلیط و هتل ومصاحبه وگرین کارت به همین ویزا بند باشه .گفتم میخوام ارز مسافرتی بگیرم گفت نگران ویزا نباش برات یه بلیط تقلبی استانبول میگیرم ترکیه هم ویزا نمی خواد با اون برو حوالت رو بگیر.گفتم 16 ام تهران ام گفت برات ایمیل میکنم .گفتم اونجا به اینترنت دسترسی ندارم .گفتم تا 16 ام اگه نگرفتی تکلیف من چیه؟ دوباره برم آژانس دیگه .گفت نمی تونی چون من یه بار برات درخواست کردم دیگه نمیتونی با یه اسم دو بار در خواست بدی گفتم داری تهدید میکنی؟ به بابام گفتم بریم پولو بگیریم بریم جای دیگه این 15 روزه ویزا نگرفته 15 روزه دیگه هم نمیتونه بگیره ما رو جا میزاره .رییس شرکت آخر سر به اون خانمه گفت خانم آخرش کی؟گفت :گفتم 16 ام دیگه . چند بار باید بگم !!!!تا حالا ندیده بودم کارمند با رییس اش اینجوری صحبت کنه !!!!!!! بعدا فهمیدم صیغه اش .بیخود نیست اینقدر دور برداشته .خلاصه پولو برداشتیم رفتیم همون آژانس قبلی با هفتاد تومن ارزونتر .گفت ولی اگه اون قبلی اقدام کرده باشه هم این از بین میره هم اون ویزات در نمیاد .من گفتم فکر نکنم اقدام کرده باشه وگرنه پولو پس نمیداد.همش استرس داشتم تا اینکه فر دا بهم زنگ زد گفت بیا ویزات حاضره !!!!!!!!!!! من شاخ در آوردم کاری که یک روزه انجام میشد الان 15- 20 روزه معطلشم هر چی بد وبیراه بلد بودم نثار آژانس قبلی کردم اینم از راهنمایی های فامیل خدا نصیبتون نکنه .ببخشید زیاد روده درازی کردم ولی دلم از دست این آژانس خونه!!مثل فیلم سینمایی شد.چون طولانی شد ادامش رو دفعه بعد می نویسم.
سلام خودم همهٔ دوستان عزیز

امروز مصاحبه داشتم ایشالا روزی بقیه دوستان باشه من که یکضرب گرفتم

سوال‌ها همه تکراری .فقط کافیه لبخند بزنید و خنسردیتنو حفظ کنید.

با تشکر از تمام مدیران مهاجرسرا
ادامه سفر :

قسمت دوم:حرکت به سمت ابوظبی


قبل از سفر مقدار 3200 درهم از صرافی گرفتیم که با درهم 845 تومنی تقریبا میشه دومیلیون وهفتصد تومان برای هزینه نهار وشام وکرایه ماشین و....
1500 دلار هم اضافه بر سازمان گرفتیم برای اینکه اگر یکضرب گرفتیم پول هتل وبقیه هزینه ها تو اون چند روز اضافه بشه .اگر هم نشد که هیچ میایم ایران....

نصفه شب حرکت کردیم رسیدیم ترمینال تهران بعد با یه تاکسی رفتیم فرودگاه امام .ساعت 4.30 اونجا بودیم .رفتیم یه چایی بخوریم با دوتا کیک شد 16000 تومان .دیدیم بابا انگار اینجا سر گردنه هست .رفتیم از یکی از ورودی ها وارد شدیم گفت شماره فلان تا فلان مال ماهان برای دوبی هست .رفتیم بار ها روتحویل دادیم وسپس کارت پرواز دوباره چک شدیم وسپس از پله ها رفتیم پایین تا ارز مسافرتی رو بگیریم .اول رفتم دست چپ دیدم بابا اینجا که اتاق سیگاره ! دوباره رفتم راست وارزمسافرتی رو گرفتم.گیت ... برای پرواز ماهان به دوبی بود.قبل از ما یه پرواز بود اول اونا رفتن بعد نوبت ما شد ساعت 7.20 صدا کردن که بیاین سوار شین.بعداز یه پل هوایی عابر پیاده ردشدیم قشنگ داخل هواپیما پیاده شدیم .من همش فکر میکردم مثل قدیم با اتوبوس میان دنبالمون. خلاصه ساعته 8 حرکت کرد و ساعته 10 رسید دوبی .از پرواز پیاده شدیم برای چک شدن یه مسیر درازی رو باید پیاده برین که پله برقی افقی هم داره . دوباره از پله برقی باید بیاید پایین .دوباره پایین .دوباره پایین .تا می رسیید به چک ورودی نفر به نفر پاس وچک می کنند وازتون عکس قرنیه چشم میگیرن. عربه میگه اونجا رونگاه کن . بعد خود دستگاه عکس میگیره.همونجا که بودم متوجه شدم فرودگاه دوبی اینترنت فری وای فای داره گفتم :خواب پس با لاین به خوانواده زنگ میزنم میگم رسیدیم .رفتیم بارها رو تحویل بگیریم دیدیم شبیه ساک ما چه قدر زیاده .تازه رنگ قرمز هم زیاد بود.بعد از تحویل بار رفتم با موبایلم زنگ بزنم دیدم ای دل غافل علاوه بر اینکه وایبر رو تو امارات بستن .تازه لاین رو هم بستن .تنها راه تماس اسکایپ. اونم وقتی خونه زنگ زدم دیدم ساین اوت هستن وچراغشون خاموشه .امان از دست اتصالات که برای جلوگیری از کم شدن سود هنگفتش چه کارا که نمیکنه! رفتیم سیم کارت بخریم اتصالات خریدیم 45 درهم 25 درهم هم شارژش کردیم .متصدی فروش که چشم بادامی بود گفت :5 ساعت دیگه فعال میشه!!! ما هم حرکت کردیم به سمت درب خروج .اونجا نوشته بود taxis که ما اون ود نرفتیم ولی فکر کنم تاکسی های فرودگاه اونور بود. بیرون درب خروج ترنسفر های هتل ها وایستاده بودن.چند تا از راننده های افغانی اومدن ما رو خفت کنن. گفتم :نه .گفت کجا می خوای بری ؟ گفتم:اوظبی .گفت 250 درهم .گفتم :گرونه من با اتوبوس می خوام برم . محلشون نکردم. فهمیدم اینا از ملیکا وبچه های دیگه که میبرن ابوظبی ارزون تر میگیرن.چون اونا نفری 150 درهم میگیرن 4 نفر میشه 600 درهم البته به نظر من به راننده غریبه که تاکسی هم نیست ،کلا نمیشه اعتماد کرد.رفتیم یک کم جلوتر تا یه تاکسی اومد رفتیم سوار شدیم .گفتم ایستگاه القبیبه . گفت باشه وحرکت کرد.تو راه یه کم خودش شروع به حرف زدن کردوگفت مقصد نهایی ات کجاست؟ گفتم ابوظبی . دوباره اومد خفت کنه گفت با فلان درهم میبرم .منم گفتم no thanks .گفت اتوبوس ها با چه قیمتی میبرن ابوظبی گفتم 25 درهم .فهمید من قیمتها حالیمه.رسیدیم کرایمون شد 48 .ازش پرسیدم کجا بلیط میفروشن اونم بهم نشون داد.رفتیم بلیط بخریم فروشنده میگفت :no ticket گفتم چی میگه آخه تا اینکه یه زن عرب اومد به اون هم گفت ندارم .به من گفت ازاین کارت های سیلور دارم 40 درهمه .میتونی تو برگشت هن ازش استفاده کنی .ما هم کارت ودادیم به راننده هندی اونم کارت وکشید وبهم داد.راستی اتو بوس هاش بزرگه مثل اسکانیا خودموم میمونه .میتونین بارتون روهمتو صندوقش بزارین . من قبل از سفر همش نگران این بارا بودم که نکنه جا نداشته باشه با این ساک به این بزرگی چه کنم.که خوشبختانه جا داشت. قبل از حرکت راننده هندی مجرد ها رو انداخت عقب گفت جلو فامیلی سیته. بالاخره حرکت کرد.نزدیکی های دوبی بودیم که دیدم موبایلم داره زنگ میخوره .مامانم بود که از ایران ما رو گرفته بود.من سیم کارت اتصالات رو هنود جا نزده بودم و هنوز همون سیم کارت ایران وداشتم.راه دوبی تا ابوظبی از فرودگاه دوبی 135 کیلومتره .از القبیبه فکر کنم 125 کیلومتر . بعد از 2 ساعت رسیدیم ابوظبی. یه تاکسی گرفتیم با 10 درهم رسیدیم هتل .کلا 50 +(2*40)+10=140 درهم هزینمون شد.دیگه رسیدم هتل نایی نداشتیم گفتیم همونجا نهار بخوریم .دو پرس غذا خوردیم شد 170 درهم. مفت گرون بود .تعریفی هم نداشت .تا ساعت 4 یه کم استراحت کردیم تا بریم nmc.قبلا تو گوگل مپ nmc تو ابو ظبی رو سرچ کرده بودم 3 تا هست یکی برای بیماری های پوستی. 2تا دیگه هست که با هر دو تاشون کار دارید.ما از هر کی می پرسیدیم تو خیابون یه چیز میگفت .یکی اینو نشون میداد اون یکی هم میگفت نه اون یکیه. فکر کنم هر دوتا معتمد سفارت هستن.تو آدرسی که خود nmcمیده میگه روبروی برج اتصالات . ولی اصلا برج خوب مشخص نیست .یکی به من گفت اون ساختمون با نمای شیشه ای قهوه ای .که nmcهم دقیق روبرش نیست.
در نهایت فهمیدم اون ساختمون است که سفیده بالاش هم یه علامت عقاب داره که شبیه فروهر خودمونه .فکر کنم عقاب نماد ملی اماراته بقلش هم عکس شیخ زایده .روبروش هم یه مسجدزرد رنگه .بقل مسجد هم یه پارکینگه که ماشین ها توش پارک کردن.رفتیم از در داخل .از پله ها رفتیم بالا .البته آسانسور هم داره ولی زیاد تعریفی نداره .اون کنار در یه اتاق کوچیک هست که چرستار های هندی اونجا هستن ونامه مصاحبه رو نشون دادیم گفتن :از قبل وقت گرفتین ما گفتیم نه گفت برید سر ساعت 6 بیاید دقیق 6 .ما هم رفتیم هتل یه استراحتی کردیم .شانس آوردیم هتل رو نزدیک به سفارت گرفتیم وگرنه هی باید میرفتیم می اومدیم. دوباره ساعته 6 رفتیم نامه مصاحبه رو نشون دادیم .گفت فلان روز مصاحبه داری؟من متوجه نشدم .حالا داره روزهای هفته رو میگه .یکیشون خیلی بد حرف می زد کلا انگلیسی رو با لهجه هندی صحبت میکنن.قد ووزنم دو اندازه گرفت گفت برو اون ساختمون بقلی برای آزمایش خون وعکس از قفسه سینه .دیدم بیخود نبود ملت گیج میزدن میخواستن آدرس nmcروبدن نصف کار ها رو این ساختمون انجام میدن نصف اون ساختمون .بعدا دیدم بقل درب ورودی وآسانسور یه کاغذ چسبوندن که از تاریخ 25 مارچ تا 5 می دستگاه آزمایش خون وعکسبرداری شون خرابه .خلاصه رفتیم اون یکی ساختمون 50 متر اونور تر با نمای شیشه ای .طبقه mوطبقه 1 برای اون دو تا آزمایش.دوتا آزمایش رو انجام دادیم دوباره برگشتیم ساختمون سفیده .ساعت7.30 بود. گفت باید تا ساعت 8 منتظر بمونین تا دکتر بیاد.قبل از ما یه نفر نوبت داشت بعد پرستار اومد دنبالم گفت بیاید نوبت شماست.خلاصه این پرستار های هندی خیلی مهربونن.هر کاری ازشون بر بیاد برات انجام میدن.خیلی زحمت می کشن .رفتیم داخل دکتر خانم شلتی بود یه خانم 50-60 ساله .کارت بین الملل واکسیناسیون روگرفت .گفت واکسن هات تکمیله .فقط chiken box آبله مرغان گرفتی ؟ من گفتم نه .اون پرستاره یه واکسن آبله مرغا ن برام تز ریق کرد .گفت سری دومش رو باید دو ماهه دبگه بزنی !گفتم ای داد عجب گیری افتادیم ایران که گیر نمیاد. بعد آزمایش چشم رو انجام داد.اسم بیماری ها رو هم به فارسی دست و پا شکسته بلد بود.مثلا میگفت:سرطان .من میگفتم :نه .الکل میگفتم :نه و... تا . اون روز چون من آخر وقت اومده بودم .خودشون هم گیج بودن پرستار مرد نداشتن به من گفت :لخت شو آخه من چه جوری جلوی دو تا خانم لخت شم !!!!!! تا اینکه خودش دید من معذبم .گفت نمی خواد .فقط گفت نفس بکش و چکشش رو می زد به زا نوهام تا اینکه گفت برو فردا بیا جوابت حاضره.منم رفتم پولو پرداخت کردم .موقعی که می خواستم پو لو پرداخت کنم .متصدی گفت :آی دی کارت امارات رو بده من گفتم ایرانی ام. کل هزینه هام ش 625 در هم که 200 درهم پول واکسن بود .پیاده رفتیم همون دور وبر یه شامی خوردیم .بعد رفتیم هتل بخوابیم .دیگه نایی نداشتیم .یه 24 ساعت بود که نخوابیده بودیم.فردا هم ساعت 12 از خواب بلند شدیم .ما صبحانه هتل رو نگرفته بودیم .تو ی اتاق چای ساز داشت .البته فقط کتری برقی بود که آب رو گرم می کرد.از خونه چایی کیسه ای برده بودیم .کلا به مظر من هتا کریستال خیلی هتل خوبی بود .هیچ سر وصدایی نمی اومد .انگار دیوار هاش اکوستیک بود .فقط روشناییش یه مقدار کم بود لامپ های پالوژن یکی در میان روشن بود وتو سقف لامپ نداشت فقط دوتا آباژور داشت.حرکت کردیم بیرون یه تاکسی گرفتیم رفتیم مارینا مال .میگن بزرگترین مرکز خرید خاور دنیاست. همونجا طبقه آخرغذا خوری ها هست رستوران ایرانی حاتم هم هست ولی ما Ruckers king رورفتیم غذاش گرون بود ولی حرف نداشت 100 برابرغذای هتل بود.120درهم شد .راستی گوشی من که ال جی بودبا سیستم عامل اندروید؛راحت داخل اتاق با خونه از طریق وایبر صحبت میکردم .فکر کنم چون ورژن اش قدیمی بود .نبسته بودنش .ولی مال خواهرم که نوکیا بود با سیستم ویندوز فن اصلا وایبر باز نمیشد .البته لاین برای هر دو تامون بسته بود.البته توصیه میکنم حتما سیم کارت بخرید چون هر جا می رفتیم تو کلینیک برای آزمایش می گفتن :فون نامبر.ما هم می دادیم وگرنه مجبورید شماره هتل رو بدید.شب ساعت 8 رفتیم جواب رو بگیریم دقیق 24 ساعت بعد.پرستار هندی گفت جوابتون حاضره. یک کم منتظر بمونین که من فکر کردم چون مصاحبم چس فر داست می گه برو فردا بیا. ولی جواب رو داد.اون روز همه پرستار ها وکارمند ها ماسک زده بودن فکر کنم یه بیماری اومده بود .نهار وشام رو بیشتر این فست فود ها می خوردیم که ارزون بودمثل برگر کینگ که به عربی نوشته بود برجر کنج دونفر58 درهم ساندویچ میشد .بقلی اش هم کباب با برنج میده ولی غذاش زیاد جالب نیست.دوتا فست فود هم تو شارع حمدان بن محمد هست.یکی kfcودیگری sfc که دومی ارزونتره دوتا همبرگربا نوشابه با سیب زمینی سرخ کرده مجانی میشه 45 درهم .مرغ سوخاری وپیتزا هم دارن.همه حا ها رو با تاکسی می رفتیم هر بار هم کرایمون بین 10 درهم تا 40 درهم میشد .الوحده مال هم رفتیم .انواع مارک ها رو داره از آدیداس گرفته تا لی و پاریس هیلتون ونایک و....امارات پالاس هم رفتیم یه هتل هفت ستارست یه جورایی شبیه تاج محله البته ولی قرمزش.ردزی که می خواستیم بریمم امارات پالاس همینکه به داننده گفتم :امارات پالاس .گفتکfrom india?گفتم :no ایران .بعدا توضیح داد امروز هر چی مسافر به تورم خورده هندی هستن .چون امروز یه مراسم هست برای تیم ملی کریکت هند که شاهرخ خان هنرپیشه بالییوودی می خواد بیاد اونجا .درضمن راننده فکر کنم پاکستانی بود .به من گفت شاهرخ خان رو می شناسی گفتم :آره. دقتی تاکسی رسید امارات پالاس (قصر امارات) هندی ها در تاکسی رو برامون باز کردن .فکر کردن ما مهمان های ویژه ای هستیم.خندم گرفت .کلا اونروز تمعیدات امنیتی خیلی شدید بود.همش هلیکوپتر تو آسمون دور میزد و نگهبانا داخل هر ماشین رو نگاه میکردن

روز مصاحبه:

از شب قبلش به رسیپشن هتل گفتیم برای ساعت 6.30 برامون تاکسی رزرو کنه .ما هم زنگ موبایلمون رو تنظیم کردیم روی5.10 .که از خواب بیدار شدیم برای بار دهم مدارکم رو چک کردم .رفتیم به سمت تاکسی که از قبل منتظرمون وایستاده بود.همینکه سوار شدیم به راننده گفتم:embassy of united state که گفت sorry دوباره گفتم .دیدم داره با نگهبان هتل صحبت میکنه داره ازش آدرس میپرسه .مثل اینکه خوب بلد نیست.خلاصه حرکت کردو وسگ های مسیر یه جا وایستاد دیدم نقشه در اورده داره نگاه میکنه .دوباره زنگ زد به اون زو ستش داشت از اون میپرسید .گفتم ای داد عجب راننده تاکسی به تور ما خورد اونم روز مصاحبه .همینجوری رفت تا دیگه داشت میرسید به مسجد شیخ زاید همینجوری ادامه میداد میرفت دوبی. شب قبل فاصله مسجد رو با سفارت از طریق گو گل نگاه کرده بودم که اگه بشه بعد از مصاحبه هم بریم اونو ببینیم .فلصلش از سفارت 5 کیلومتر بود اصلا راننده خیلی گیج بود فکر کنم تازه هم اومده بودامارات .انگلیسی اش هم تعریفی نداشت .اسمش سورش کومار بود .اقا با این راننده نرید. البته برید دیگه فکر کنم یاد گرفته !!! اصلا نمی دونست سفارت دست چپ خیابونه یا راست تا اینکه یه فرعی رو راست پیچید دیدم داره از کارگر های بنگلادشی وهندی می پرسه. ای کوممممممممممممممممار از دست تو. تو منو دیوووووونه کردی . دیگه داغ کردم .بهش گفتم ما وقت نداریم عجله کن .ما پول هم نداریم .ما کار فوری داریم .مترصد این بودیم که اگه یه تاکسی دیگه ببینم پیاده بشم .ولی هر تاکسی که رد می شد پربود.بهش گفتم اگه مسیر روگم کردی نمی تونی برامون یه تاکسی دیگه بگیر .همش تقصیر رسیپشن هتل بود که کارپاس داده بود به همشهر های خودش. ای کومار خدا لعنتت کنه امان از دست تو .کومممممممممممار.ماخودمون صبح استرس داشتیم اینم استرسمون رو زیادکرد.فهمیدم جریان ویزا گرفتن تکرار شده این با این روندی که این داره پیش میره تا یک ساعته دیگه هم نمیتونه سفارت رو پیدا بود اون لحظه یهو هتل حیات رو دیدم یه هتل 5 ستارهاست که شبیه چکمه است عکسش رو قبلا booking دیده بودم .میدونستم سفارت تقریبا روبروی این هتله . بهش گفتم .دیگه دست به کار شدم عین یه کار فرما بهش دستور میدادم .گفتم go streat a head بعد بازم می خواست مستقیم بره .اگه اینجا رو رورد میکرد دوباره باید دور خودمون میچرخیدیم .گفتم :turn to right تا اینکه پیچید راست .اون محدوده اطراف سفارت ها هم خیلی خلوته. مثل دهکده های ویلایی خودمون رو می مونه نه سوپر مارکتی نه رستورانیو تازه فهمیدم .شانس آوردیم اون دوروبر هتل نگرفتیم.یک کم که رفت جلو سفارت ایران ویه چند تا کشور دیگه رو دیدم.فهمیدم داریم درست میریم تا اینکه نگه داشت .گفت همینجاست. من بازم شک داشتم اخه خیلی خلوت بود.میدونستم ایرانی ها از 6 صبح اونجا صف ان پس بقیه کجا ان؟ گفتم سفارت آمریکا دو تا ساختمون داره .یکی قدیمی اون یکی جدید مطمنی این جدید است .رفتم به نگهبان امریکایی که اونجا بود نامه مصاحبم رو نشون دادم گفت آره همین جاست برو جلوتر.بعد به راننده گیر داد که چرا اینجا پارک کردی .راننده هم همش از من معدرت خواهی می کرد .می گفت ببخشید .منم تو دلم کفتم برو بابا دیوونم کردی .تاکسی مترش هم فکر کنم 60 درهم انداخته بود ولی 30 درهم گرفت.رفتم جلوتر دیدم ایرانیها اونجا وایستادن .اونجا شلوغه.رفتم رو صندلی ویزاهای مهاجرتی نشستم ساعت 7.10 بود دیگه نفر های آخر بودم. تا اینکه ساعت 7.30 در رو باز کردن نامه مصاحبه رو می دیدن و2 نف 2 نفر می فرستادن داخل.رفتیم داخل دوباره وارد یه محوگه دیگه شدیم.روی صندل هایی که شبیه مبل بود نشستیم.دوباره دونه دونه صدا کردن از یه محوطه حیاط مانن رد شدیم به من شماره 9 داد.ساعت 7.44 بود .دوباره روی صندلی نشستیم .کلا 13 تا ویزای مهاجرتی بود اکثرا هم ایرانی .یه خانم واقا بودن که بچه هاشون براشون اقدام کرده بودن با یه خانم دیگه همینطور .یکی دو تا کیس شرق آسیای ها بودن .شماره منو که خوند رفتم روبروی باجه .یه خانم ایرانی بود گفت :نامه دوم مصاحبه رو بده دادم دوباره بهم برگردوند .گفت :ترجمه های مدارک با یه فوتو از اصلشون روبده .خود اصل رو نمی خوام .منم دادم .یعد گفت اصل کارت پایان خدمت اصل شناسنامه اصل کارت ملی رو بده .یه نگاه کرد بعد بهم پس داد .اصل وفوتو از پاسپورت رو هم گرفت .بعد گفت آمریکا کجا می خوای بری گفتم :اینجا .گفت باید آدرس داشته باشی .گفتم یه آدریس دارم قطعی نیست .بدم .گفت :نه نمیخواد میتونی بعدا هم بدی.گفتم ریز نمراتم رو بدم .گفت: نه.برو پولو واریز کن بعد بیا شماره 11 برای انگشت نگاری .رفتم 330 دلار رو پرداخت کردم .رفتم باجه 11 .از ساعت 8.30 به بعد دیگه سفارت خیلی شلوغ شد همه عر ب ها اومدن .اکثرا ویزا های غیر مهاجرتی بودن .بعد گفت شماره ناین بیاد که من رفتم .اول باید 4 انگشت چپ رو بزنی بعد 4 انگشت راست بعد دوتا انگشت شصت.من انگشت های سمت چپ وانگشت های شصت روزدم ولی هرچی می خواستم انگت دست راست وبزنم نمیشد .!!!!! بهم دستمال داد تا دستم رو پاک کنم .جل الخالق این عرق کردن دست برای من همیشه معضلیه.چه جوری با این دستا معاف نشدم.تااینکه خودش گفت نمی خواد همون کافیه.موندم تا نوبتم شد رفتم تو اتاق مصاحبه .آفیسر :اسمت اینه ؟.من :yes.دست راستت رد ببر بالا قسم بخور .چند سالته ؟28 ازدواج نکردی؟ من:نه مجردم .شغلت چیه ؟فعلا بیکار .متولد کجایی؟فلان جا.تا حالا امریکا اومدی؟نه گفت "مدارکت که کامله .رفت روی نامه تمکن مالی یه چیز هایی تو کامپیوتر یادداشت کرد.قبلا چی کار میکردی ؟گفتم ساختمون سازی .گیر داد رو سربازی.سربازی رفتی ؟آره کجا ؟نیروی ..... ارتش یا سپاه؟ارتش .اونجا کدوم قسمت بودی ؟من قسمت اداری .چی کار میکردی؟من بایگانی .کجا بود؟اینجا.چی بود اونجا ؟من اینجا. .یعنی اونجا افسرم بود ؟آره .مثل ستوان؟اره.گفت این جا رو امضا کن.میتونی برگردی ایران.یه قسمتو های لایت کرد این سایت رو چک کن هر وقت اسمت در اومد پاست رو بردارو بیا ویزا رو بگیر.به همین راحتی کلیرنس خوردیم .کلا وقتی اومدم بیرون دیدم ساعت 9.20 است .کل مراحل 2 ساعت طول کشید. ولی به نظر من با وجود سربازی حتما کلیرنس میزد. همه چی از قبل مشخصه .آخر شب یه ساحل کورنیش هم رفتیم.ولی انگار ساحلش مصنوعی بود.به جای شن کنار دریا انگار نو خاله ساختمونی یا خاک اره ریخته بودن دریای خودمون یه چیز دیگست .اون روز فکر کنم فقط یه دختر خانم مجرد یک ضرب گرفت بقیه کلیزنس خوردن.بلیط برگشت هم فردای مصاحبه گرفته بودیم که اگه یک ضرب گرفتیم بتونیم بندازیم عقب که نشد.لطفا اگراحتمال کلیرنس رو میدید تو گرفتن هتل دقت کنین .چون بعد از کلیرنس آدم دل ودماغ گشتن رو نداره


آمار دقیق ویزا های لاتاری سال 2014 هم اومد:
بچه ها با مقایسه فایل سیس میگفتن 2400 تا ویزا صادر شده ;

در صورتی که پارسال فقط 2326 عدد ویزا برای ایرانیها صادر شده و8193 عدد برای کل آسیا.هم برای آسیا سهمیه مونده بود هم برای ایران ;ولی نمیدونم چرا ...ندادن. فقط دلیلش فکر کنم د ا ع ش بود چون خاور میانه شلوغ بود یه دستور از بالا اومد که به کشور های اسلامی ویزا ندین. ولی مصر و نپال سهمیه 3500 تاشون رو گرفتن..
بد جوری حقمون رو خوردن عملا سهمیه ایران رو دادن به قاره های دیگه.
پارسال از 6000 برنده ایرانی حول وحوش 4000 نفر رفتن مصاحبه که فقط 2326 عدد ویزا صادر شد و تقریبا 1700 نفر جا موندن .

دعا کنید که امسال هم مثل سال 2013 بشه حداقل سهمیه 3500 تای ایران رو بدن

2013 تعداد 3741 عدد ویزا برای ایران و9480 عدد ویزا برای کل آسیا صادر شد.
توی لینک پایین جدول سوم رو دانلود کنین( Immigrant Visas Issued (by Foreign State of Chargeability or Place of Birth): Fiscal Year 2014) قسمت diversity immigrants برای هر کشور

travel.state.gov/content/dam/visas/Statistics/AnnualReports/FY2014AnnualReport/FY14AnnualReport-TableIII.pdf
http://travel.state.gov/content/visas/en...-2014.html

با اینکه جواب چک امنیتی ام هم اومد یا به اصطلاح کلیر شدم بازم گفتن ویزا نداریم . البته تو سایت همش می نوشت پرونده در حال بررسی و همون جمله تکراری ولی تو سفارت که رفتم گفت دو هفته پیش کلیر شدی!همون 18 آگوست کلیر شدم ای کاش همون موقع میرفتم سفارت.
اگه خدمت نرفته بودم ........................ هی .... الان us بودم اگه کیس نامبر ام زیر 3000 بود و ........... هزار اما و اگر دیگه و ......

هزار آرزو رو دارم تو خودم..............

می کشم.
الان هم ناراحتی روحی روانی گرفتم. اون انگیزه رو تو ما کشتن! هنوز از فکرش در نیومدم از سر کار استعفا دادم . فوق لیسانس قبول شدم نرفتم....... 1700 نفر مثل من . فقط جرممون این بود که ایرانی بودیم. اگه پاس افغانی داشتم الان ینگه دنیا بودم.

تبعیض وبی عدالتی همه جای دنیا هست به خصوص توسفارت های ینگه دنیا

case number :4900 /مصاحبه :هفته سوم آپریل/تعداد:1 نفر/ابوظبی
آپدیت ها:روز بعد از مصاحبه/آپدیت با ایمیل/آپدیت همگانی 8 جولای ابوظبی/15و18 آگوست/
دریافت ویزا :هیچ وقت/16 ماه انتظار پوچ

یکی از 1700 زخمی لاتاری 2014
سلام دوست عزیز اون دختر من بودم من پسمو گرفت گفت ۳روز دیگه آمادهست دختر فیلیپینی که پیش من نشست بود اونم گرفت یه ضرب منم گرفتم ایشالا شما هم زود بگیرین Smile
با سلام
خوب نوبت من شد که با تاخیر سفرنامه ام را بنویسم.
من هفته دوم آوریل مصاحبه داشتم.با چند تا آژانس هماهنگ کردم ولی چون تو ایام عید بود هیچ آژانسی اطلاعات و قیمتها رو نمیداد و میگفت بعد از تعطیلات قیمتهای جدید مشخص میشه.بعضی جاها هم قیمتهای نجومی عید رو میدادند .این شد که خودم اینترنتی بلیط ماهان رو گرفتم.از سایت بریم سفر(www.berimsafar.com)هتل رو رزرو کردم.ویزا هم با هماهنگی یکی از دوستان گرفتم به قیمت 250 درهم با اینکه همه جا بهم گفتند بعد از عید شده 270 درهم!!!!!
ساعت 8 صبح بدون تاخیر رفتیم دوبی و 9.30 به وقت محلی رسیدیم اونجا.تو فرودگاه سیم کارت اتصالات گرفتم 35 درهم و بهشون تاکید کردم که اینترنتش فعال باشه.اپراتورمدل گوشیمو پرسید و یک سیم کارت تقریبا رند بهم داد.
برخورد اماراتیها در فرودگاه زمین تا آسمون از چیزی که من قبلا شنیده بودم بهتر شده بود.خوش آمدگوئی کردند .ما بچه کوچیک داشتیم .یک افسر اومد و ما رو برد از یک قسمت دیگه چک کرد و تو صف منتظر نشدیم.(جای تعجب داشت چون دوستان من که قبلا رفته بودند دوبی میگقتند برخوردشون با ما ایرانیها خوب نیست.)
خلاصه اومدیم بیرون سوار تاکسی شدیم و من آدرس هتل رو بهش دادم.همون موقع رو گوشی گوگل مپ را فعال کردم و دیدم که انگار راننده تاکسی داره دور ترین مسیر را برای رسیدن به هتل انتخاب میکنه.گوشی رو بهش نشون دادم و گفتم این نزدیکترین مسیره اونم گوشی رو پس داد و دور زد افتاد تو مسیر اصلی. حواستون باشه ممکنه راننده ها زرنگی کنند که پول بیشتری ازتون بگیرن. چون مبلغ تاکسیمتری حساب میشه
رسیدیم هتل تا دیدند ما بچه کوچیک داریم سریع کارامونو انجام دادند و اتاق رو تحویل گرفتیم.
بعد از ظهر ساعت 4 رفتیم بیمارستان.مدارک رو دادیم.پرونده تشکیل دادند و 2 ساعته کارمون تموم شد.هزینه نفری 425 درهم و کوچولو 350 درهم که مجموعا شد 1200 درهم.اگه تست آنتی بادی دادید اصلشو به انگلیسی همراهتون باشه چون دکتر شوکلا ازتون میخواد.ما هیچ واکسن اضافه ای نزدیم.مراحل کار هم شامل تست بینائی، قد ،وزن ،ضربان قلب ،آزمایش خون، عکس از قفسه سینه و معاینه دکتر میباشد
روز مصاحبه با خانم ملیکا رفتیم که پیشنهاد میکنم حتما برای رفتن به ابوظبی از سرویس ایشون استفاده کنید.البته یک سری موارد رو ایشون به شما اطلاع رسانی میکنه که تجربه شخصی خودشه و ملاک صد در صد نیست.پس تمام گفته هاشو حجت قرار ندید.چون ممکنه باعث دلهره و اضطراب شما بشه.
موارد چک قبل از ورود،گربه های دم سفارت،ایر کاندیشنها،شمشادها و خلاصه اوضاع احوال سفارت همه و همه را که دوستان عزیزم قبلا توضیح داده بودند را بدون کوچکترین تفاوت دیدیم و وارد شدیم.بعد از بازرسی و شمارش نوبت بهمون دادند.
اصلا از ما پرسیده نشد میخواهید زبان فارسی مصاحبه بشید یا انگلیسی .فکر کنم پیش فرض رو گذاشتند رو زبون فارسی
اول خانمی مدارک رو تحویل گرفت
سلام
-سلام صبح بخیر
من اول تمام مدارک خودتونو میخوام.اصلها را هم نمیخوام فقط ترجمه و کپیها
-بفرمائید
(از صفخه اول خود ترجمه ها هم 1 کپی گرفته بودم که پس داد.)
-مدارک همسرتون
-بفرمائید
-مدارک بچه
-بفرمائید
تشریف ببرید صندوق
رفتیم صندوق و قبض برامون صادر شد(نفری 330 دلار)
بعدش رفتیم انگشت نگاری. خانمی که بنظر آسیای شرقی بود انگشت نگاری می کرد انگلیسی هم طوری صحبت میکرد که بزور میفهمیدی چی میگه
رفتیم نشستیم.چند دقیقه بعد شمارمون خونده شد برای مصاحبه.خانم سارای معروف:

سلام
سلام صبح بخیر
دست راستتون .... سوگند ....
سوگند میخوریم
برای چی میخواهید برید آ-م-ر-یک-ا
برای پیشترفت و زندگی بهتر
کجا میخواهید برید
جواب
چرا
جواب
شغل شما چیه
جواب
شغل همسرم هم پرسید
شروع کرد به تایپ تو سیستم
شما خدمتتون ارتش بوده
بله
دوباره تایپ
یکی از اعضای خانواده من خارج از کشوره پرسید شغلش چیه؟
وقتی جواب دادم چنان با سر حرفمو تائید کرد که من فهمیدم حسابی اطلاعات جمع آوری کردند.
خوب شما میتونید برید ایران هر هفته سایت رو چک کنید اسمتون در اومد یکیتون بیاد ویزاها رو بگیره
تشکر
تشکر
خداحافظی
نکات مهم :
1.اصلا استرس نداشته باشید.هیچ چیز بزرگ و پیچیده ای نیست
2.مطمئن باشید هر سوالی که ازتون میپرسند جوابشو دارند و فقط جواب شما رو با اون تطبیق میدن پس حتما صداقت داشته باشید
3.از من اصلا راجع به تمکن مالی و اینکه از کجا اومده سوالی پرسیده نشد
ضمنا اصلا هم نپرسیدند کار دولتی داری یا خدمت رفتی.
4.اصل مدارک را از من نخواست ولی حتما همراهتون باشه.
5.کپی صفحه اول و آخر پاسپورتها را گرفت.اما همش همراهتون باشه.

روز بعد ایمیلی اومد که شما باید (CV) بفرستید.همون موقع تو اینترنت سرچ کردم و دیدم مخخف curriculum vitae که به نوعی مشابه رزومه شغلیه.
اونم فرستادم و حالا مثل بقیه دوستان کلیرنس خورده منتظرم.

سرافراز باشید.مثل سرو
در این مرداب دنیا نیلوفر باش!
خدا رو دوست دارم.

درود بر همگی
خدارو شاکرم که این فرصت در اختیارم قرار داده شد تا سفرنامه ام را تقدیم شما دوستان عزیز و گرامی کنم

در ابتدا می پردازم به توضیح مختصری از شرایط خودم:

-وضعیت تأهل: مجرد
-مدرک تحصیلی: لیسانس مهندسی کامپیوتر
-وضعیت سربازی: سربازی نرفتم (داشنجوی کارشناسی ارشد مهندسی کامپیوتر گرایش نرم افزار)
-تعداد افراد منظور در کیس: فقط خودم
-وضعیت اشتغال (خصوصی یا دولتی): سابقه هیچ کار دولتی و خصوصی نداشتم
تعداد دفعات شرکت در لاتاری : 2 بار
کیس نامبر: 2014AS000049XX
ویزا: یکضررررررب Smile


11 اردیبهشت که نتایج اعلام شد بعد مشاهده نتیجه قبولی فرم ها و مدارکم را از طریق ایمیل برای KCC فرستادم و در متن ایمیلم هم ازشون خواستم که بهم تأییدیه بدهند که 5 روز بعد هم ایمیلی مبنی بر تأییدیه مدارکم برام ارسال شد.

چون واکسن هپاتیت را قبلا زده بودم لذا منتظر شدم تا کارنت بشم و برای باقی مراحل واکسیناسیون اقدام کنم.
کیس من تو ماه مارچ کارنت شد و مصاحبه هفته چهارم اپریل بود که شروع کردم به تکمیل مدارک و واکسیناسیون.
چون مصاحبم هفته اول اردیبهشت بود واکسن آنفولانزا را تزریق نکردم و مشکلی هم پیش نیامد ، واکسن مننژیت هم همینطور.
واکسن هایی که تزریق کردم : TD یک نوبت ، MRR دو نوبت به فاصله یکماه بود و برای آبله مرغان هم رفتم انستیتو پاستور تو تجریش تست آنتی بادی دادم که جواب آزمایش را هم به دکتر شوکلا نشون دادم و هیچ مشکلی هم پیش نیومد.

از آنجایی که سربازی نرفته بودم باید از دانشگاه برای گرفتن پاسپورت نامه اجازه خروج می گرفتم و اجازه خروج بصورت سفر نیمه علمی (ودیعه مالی 8 میلیون تومانی) به مقصد کشور امارات متحده عربی را گرفتم که تمامی مراحل آن را در این پست کاملا توضیح داده ام.
برای ترجمه های مدارکم هم رفتم دارالترجمه دانشجو که واقعا از کارشون راضی بودم و مدارکی که ترجمه کردم:
اصل مدرک دیپلم و کارشناسی همراه با ریز نمرات ، شنانسنامه و کارت ملی ، فیش واریزی وثیقم و کارت دانشجویی مقطع ارشدم بود.
درخصوص گرفتن اصل مدرک دیپلم و کارشناسی ام ، دانشگاه براحتی اصل مدارک را در اختیارم قرار داد البته شاید علتش سابقه تحصیلی و نمرات بسیار عالی که داشتم بود.چون بهشون گفته بودم دارم برای دانشگاه های امریکا اپلای می کنم.

تهیه بلیط و هتل:
در خصوص تهیه بلیط و هتل خیلی جستجو کردم تا آخر آژانس ساحل آبی را انتخاب کردم که برای 6 شب با پرواز چارتر ماهان + ویزا 2300.000 تومان شد.
هتلمم هتل کلاریج بود که 3 ستاره بود و بد نبود.صیحانه و ناهار هم داشت و از اونجایی که تو سایت ها قید شده بود که اینترنت بیسیم رایگان هم داره ولی اینطور نبود.

دوستانی که در جریان هستند می دونند که ویزای من خیلی طول کشید تا اومد (حدود 11 روز) طوری که پروازمم که 8 صبح بود از دست دادم و ویزام ساعت 13 همان روز اومد.
بچه ها پرواز سیستمی بگیرید و حتی اگر مثل من از همه چی هم مطمئن بودید باز هم پرواز چارتری نگیرید.
با اینکه همه چیز داشت عالی پیش می رفت ولی فقط بخاطر نیومدن ویزام من بلیطم داشت سوخت می شد و فقط تونستم از برگشت همان بلیطم استفاده کنم و برای رفتم مجبور شدم یک بلیط یک طرفه به مبلغ 595000 تومان تو خود فرودگاه امام خریداری کنم.

سفر به امارات:
از جایی که ویزای من نمیومد و تو امن امارات گیر کرده بود من واقعا داشتم دیگه نگران می شدم که به سفارت هم ایمیل زدم و قضیه را بهشون گفتم.
خوشبختانه وقتی ویزام اومد سریع خودمو رسوندم فرودگاه امام و تونستم با آخرین پرواز ماهان خودمو به دبی برسونم.
چون پروازم ساعت 8 صبح بود و نتونسته بودم برم بخاطر همین ترنسفر هتلمم از دست داده بودم ، ساعت 18:15 هواپیما از فرودگاه امام بلند شد و نزدیک ساعت 20 بود که در ترمینال 1 فرودگاه دبی نشست.
بعد از کنترل پاسپورت و اسکن چشم رفتم سیم کارت Etisalat بگیرم که بعد از نزدیک 20 دقیقه انتظار متصدی مربوطه گفت سیستمشون بسیار کند عمل می کنه و قادر به ارائه سیم کارت نیستند و گفت برو از du بگیر که دفتر فروششون انتهای سالن هستش.رفتم اونجا و همانطور که بچه ها هم قبلا گفتند هیچ صفی نبود و با پرداخت 55 درهم سیم کارت du گرفتم که 10 درهم شارژ اولیه داشت و 100Mb هم اینترنت رایگان داشت و 7000 تا هم پیام کوتاه خالی می تونستید ارسال کنید.
بعد از خرید سیم کارت از آنجایی که ترنسفر هم نداشتم فرصت را غنیمت شمردم و رفتم دفتر هواپیمایی ماهان و قضیه را براشون توضیح دادم که خوشبختانه تونستم برای برگشتم از همون بلیط قبلی استفاده کنم و برگشتمو بدون پرداختن هیچ هزینه ای مجددا تأیید کنم.
بعد هم رفتم مترو دبی و با پرداخت 20 درهم یک کارت نول (nol) گرفتم که 14 درهم شارژ داشت و از فرودگاه رفتم ایستگاه Union و بعد خطم را عوض کردم و خط ایستگاه Etisalat را سوار شدم و ایستگاه Salah Al Din پیاده شدم که تا هتل 5 دقیقه هم پیاده نمی شد.

مدیکال:
جمعه صبح با ملیکا خانم تماس گرفتم ببینم امروز می شه کارهای مدیکال را انجام داد یا خیر ! که ایشون گفتند کی مصاحبه داری گفتم دوشنبه بعد فرمودند اگه شنبه بری یکشنبه جوابشو بهت می دند.
منم گفتم باشه پس شنبه می رم که بعد از 10 دقیقه دیدم تماس گرفتند و گفتند محمد الان زنگ زدم nmc دکتر هستش می تونی الان بری که منم کلی تشکر کردم بخاطر این پیگیریشون ولی باز تصمیم گرفتم که شنبه برم.
شنبه ساعت 7:30 بعد از صرف صبحانه رفتم ایستگاه Salah Al Din و خط Etisalat را سوار شدم و درست دو ایستگاه بعد ، ایستگاه Abu Hail پیاده شدم که از خروجی 3 رفتم بیرون و nmc درست روبروی همین خروجی بود.
داشتم می رفتم به سمت ورودی nmc که دیدم یکی تو تاکسی جلوی درب nmc گفت ملیکا جان پس من منتظر می شم که منم ناخداگاه برگشتم و سلام دادم و ملیکا خانم هم گفت سلام محمد جان Smile چه زودم شناختند
بعد با هم رفتیم قسمت پذیرش nmc و پاسپورت و نامه دومم را گرفتند و به مسئول پذیرش اونجا دادند بعد منتظر نشستم که در این حین با A10A عزیز منظورم آقا مجید و همسر محترمشون آتنا خانم بود آشنا شدم که همینجا جا داره بهشون بخاطر دریافت ویزای خانمشون بهشون تبریک بگم ، واقعا زوج بسیار محترم و دوست داشتنی بودند ، همینطور که گرم صحبت بودیم یک پرستاری اسمم را صدا زد و باهم رفتیم پیش دکتر شوکلا.
تا وارد شدم شروع کردم به انگلیسی صحبت کردن که دکتر شوکلا به فارسی صحبت کردند و من هم به فارسی دیگه باهاشون صحبت کردم.
کارت زرد انستیتو پاستور با جواب آزمایش آنتی بادی آبله مرغانمو بهشون دادم و ایشون شروع کردند به پرسیدن سوال هایی در خصوص داشتن سابقه بیماری که من هم پاسخ می دادم.بعد هم گفتند روی تخت دراز بکش و شروع کردند به معاینه.
خوشبختانه هیچ واکسنی بهم تزریق نشد و همه چی کامل و بدون نقص بود.
بعد همراه با همان پرستار رفتم برای اندازه گیری قد و وزن و گرفتن فشار و نبض و معاینه چشم.
بعد اومدم بیرون و رفتم 250 درهم بابت چکاپ پرداخت کردم و منتظر نشستم .
تو همین حین خانم ملیکا باهام درخصوص دوشنبه صحبت کردند که گفتم باید به من تخفیف بدید که قرار شد با پرداختن مبلغ 125 درهم دوشنبه باهم بریم ابوظبی ، گرم صحبت با ملیکا خانم بودم که دوباره اسممو صدا کردند و رفتم 125 درهم پرداخت کردم و عکس قفسه سینه انداختم.بعد گفتند برو آزمایش خون بده که 50 درهم هم برای اون پرداختم که کلا شد 425 درهم.
بعد هم از آفا مجید عزیز و همسرشون خداحافظی کردم و ملیکا خانم گفت محمد کارات تموم شد گفتم بله بعد گفتند صبر کن الان با هم می ریم که من تشکر کردم و گفتم ممنون من خودم می رم و به شما زحمت نمی دم که ایشون گفتند این حرفا چیه دارم این مسیر رو دارم می رم دیگه.
خلاصه با ملیکا خانم رفتیم و من رو نزدیک ایستگاه Salah Al Din پیاده کردند که تا هتلم 5 دقیقه هم راه نبود.
یکشنبه هم بعد از ظهر ساعت 17:30 رفتم nmc و گفتم برای دریافت جواب مدیکالم اومدم که گفتند بشینید صداتون می کنیم و ساعت تقریبا 18 بود که صدام کردند و جواب مدیکالمو بهم دادند.

رفتن به ابوظبی برای مصاحبه:
ساعت 4:15 ملیکا خانم اومدند دنبالم و همراه با دو خانواده دیگر به سمت ابوظبی راهی شدیم.وقتی رسیدیم چهار نفر رو نیمکت های سمت چپ که مربوط به کسانی می شد که برای ویزای مهاجرتی اومده بودند نشسته بودند.
مصاحبه من ساعت 8:30 بود ولی خوب به ساعتش توجهی نمی کنند و همه به ترتیب نوبتشان به سفارت وارد می شوند.
ساعت نزدیک 8 بود که مأمور امنیتی سفارت اومد و گفت برید به سمت درب ورودی و بعد از کنترل پاسپورت و نامه قبولی دونفر دونفر وارد سفارت شدیم.
بعد از ورود و بازرسی بدنی و چک کردن کیف همراهمان رفتیم داخل سالن دیگری نشستیم که چهار نفر چهار نفر می فرستادنمون به سمت ساختمون اصلی.
از کنار شمشاد ها و زمین والیبال سفارت رد شدیم (واقعا زیبا بود) و وارد ساختمان اصلی شدیم که اونجا شماره گرفتیم و به من شماره 5 افتاد.
رفتیم انتهای سالن نشستیم ، ساعت 8 بود که چراغهای باجه ها روشن شد و شروع کردند به خواندن شماره ها.
شماره منو خوندن و رفتم باجه مربوطه که مدارک رو تحویل می گرفت.
بهم گفتند هرچی ترجمه داری بده بیاد ولی اصل مدارک رو نمی خوام.
منم گفتم من تو فرمهام آپدیتی داشتم که می خوام اینا رو بدم گفت باشه اشکالی نداره که همراه با 3 قطعه عکس جدید بهشون دادم و ترجمه های:

-کارت ملی و شناسنامه.
-ترجمه و ریزنمرات کارشناسیم (دیپلمو ندادم و چیزی هم نگفتند)
-نامه تمکن مالی
را بهشون دادم فقط و فقط همینارو.
بعد ازشون پرسیدم چیز دیگه ای لازم هست که گفتن نه همینا کافیه.
بعد هم یه برگه آبی دادند و گفتند برو باجه اول 330 دلار پرداخت کن که رفتم و پرداخت کردم بعدم رفتم تو صف انگشت نگاری که اول چهار انگشت دست چپ و بعد چهار انگشت دست راست و در نهایت از دوتا شصت هردوتا دستم انگشت نگاری کردن و بعد هم گفتند بشینید تا برای مصاحبه صداتون کنند.

اتقدر جو بین ما بچه هایی که رفته بودیم برای مصاحبه گرم و صمیمی بود که من متوجه نشدم کی شمارمو خوندن چون دوتا خانواده کنارم نشسته بودند و من مشغول پاسخ دادن به سوالات اونها بودم بعد بهم گفتند محمد انگار شماره شما را خوندن که منم به باجه مربوطه مراجعه کردم.
مصاحبه با سارا گرو بود.

مصاحبه:
تا رفتم جلوی گیشه گفتم سلام خانم گرو ایشون هم سلام کردند و بعد گفتند

-آفیسر: دست راستتون رو ببرید بالا و قسم بخورید که هرچی که تو فرمها نوشتید و تو مصاحبه می گویید راست هستش.

-من:دست راستمو بردم بالا و گفتم قسم می خورم هرچی که تو فرمها نوشتم و تو مصاحبه می گم راست هستش.

-آفیسر:شما سربازی رفتید:

-من:خیر

-آفیسر:کار دولتی کردید؟

-من:خیر

-آفیسر تا حالا کاری نکردید؟

-من: خیر اصلا.

آفیسر:پس تا حالا چی کار می کردید؟

-من:فقط درس می خوندم.

-آفیسر:پس برای همین هستش که تا حالا سربازی نرفتید.

-من:بله.

-آفیسر:هنوزم دانشجویید؟

-من:بله.

-آفیسر:چرا می خواید برید امریکا؟

-من:برای داشتن زندگی و آینده ی بهتر.

-آفیسر:فکر می کنید اونجا براتون اینطوری باشه؟

-من:بله

-آفیسر:چرا اینطوری فکر می کنید؟

-من:گفتم ببنید خانم گرو وقتی با ارزش ترین چیزی که تو کشور من وجود داره که اون هم پولش هستش قیمت متمرکز و ارزش ثابتی نداره من طبیعتا چطوری می تونم به آینده و زندگی بهتر تو کشورم فکر کنم!

-آفیسر:این کسی که تو فرمها نوشتی کی هستش؟

-من:...پاسخ

-آفیسر:آیا فامیلی در امریکا دارید؟

-من خیر.

-آفیسر:هیچکی از فامیلاتون یا بستگانتون در امریکا نیستند.

-من:خیر.

بعد دیدم پروندمو بست و داشت مرتبشون می کرد جلو دستشونم پر بود از کارت های صورتی که یکیشونو برداشت و جلوی روز چهارشنبه تیک زد و بهم گفتند چهارشنبه ساعت 2 بیاید ویزاتونو بگیرید.
منم تشکر کردم و رفتم پیش بچه ها و بهم تبریک گفتن.
بعد هم از سفارت اومدم بیرون و با آقای مومنی برگشتیم دبی.

برای چهارشنبه ساعت 11 هم با ملیکا خانم هماهنگ کردم که برای گرفتن پاسپورت بریم ابوظبی که بعد از Check out کردن هتل آقای مومنی ساعت 11 اومدن جلوی هتل دنبالم و با دو نفر دیگه رفتیم سفارت و ویزاها و پاکتامونو گرفتیم Wink

بعد هم اومدیم دبی و ساعت 7 هم ترسنفر هتل اومد دنبالم و رفتیم فرودگاه و ساعت 22 هم پرواز کردیم به سمت ایران.

همانطور که متوجه شدید من با اینکه سربازی هم نرفته بودم ولی با ویزای امریکا اومدم ایران و هیچ مشکلی هم در هیچ کجا برام بوجود نیومد.
برای پس گرفتن وثیقم هم رفتم نظام وظیفه و اونجا هم اصلا صفحات پاسپورتمو نگاه هم نکردند و فقط صفحه اول پاسپورتم که شامل مشخصاتم بود و صفحه آخر پاسپورتم که مهر ورود و خروج فرودگاه امام درش درج شده بود را چک کردند و بعد گفتند هفته دیگه وثیقتون به حسابتون واریز می شه.
از الان به بعد هم هرکسی پرسید آیا کسی بوده که سربازی نرفته باشه و با ویزای امریکا اومده باشه ایران می تونید ما رو بهشون معرفی کنید و آدرس مارو بهشون بدید Smile

خوب این هم از سفرنامه من امیدوارم که از خوندنش لذت کافی را برده باشید.

اگر نکته خاصی به ذهنم بیاد حتما به سفرنامه اضافه خواهم کرد.
امیدوارم که همگی همیشه موفق باشید.
با آرزوی بهترین ها.
دوستدار شما و راه شما با احترام فراوان محمد. Wink
دوستان سلام...
ما بعد از دو سال ثبت نام در قرعه کشی لاتاری بالاخره یکم ماه می پارسال انتخاب شدیم. ما دو نفر هستیم. من و خانمم و خانم برنده خوش اقبال هستند. سفارت ما در آغاز آنکارا بود که به ابوظبی تغییر پیدا کرد. زمان مصاحبه ما 6 فروردین 1393 بود که ما تاریخ مصاحبه را سه هفته عقب انداختیم. با ابوظبی تماس گرفتیم و زبان فارسی را انتخاب کردیم و آقایی آمریکایی که به زبان فارسی مسلط بودند با صبوری با ما صحبت کردند و دو تاریخ را گفتند که شما می توانید برای تغییر مصاحبه انتخاب کنید و اصلا هم نپرسیدند که چرا تاریخ مصاحبه تان را عوض کردید؟! 20 April سفارت ابوظبی ساعت 80:30 را انتخاب کردیم. همان لحظه برای ما نامه دوم به ایمیل مان فرستاده شد. مصاحبه ما بسیار ساده و تقریبا 4 دقیقه بود. خانم بنده برگه صورتی و من به خاطر سربازی در سپاه برگه آبی گرفتم.
نکته: اگر فکر می کنید که نفر اصلی کیس شما(مثل ما) ویزای یک ضرب می گیرد و دیگری کلیرنس می شوند، حتما به آفیسر بگویید که ویزای او را بدهد و بقیه افراد منظر جواب بمانند. به این صورت شما ویزای آمریکا را از دست نمی دهید. (اگر بنده به خانم سارا گورو نگفته بودم ما هر دو با هم برگه آبی می گرفتیم).
- ویزای امارات: نفری 270 درهم
- هزینه بلیط هواپیما: هواپیمای ایر عربیا (تهران - شارجه) رفت و برگشت 000/250/1 تومان (دو نفر)
- شارجه تا هتل: 10 درهم مینی بوس تا ایستگاه کراما + 15 درهم تاکسی تا هتل نیهال)
(همین مسیر با تاکسی 110درهم برای ما تمام می شد)
- هتل 3 ستاره نیهال: برای هفت شب + صبحانه و ناهار+ دو تخته، هر شب 240 درهم + 10 درهم شارژ برای هر شب که خود هتل در پایان از شما می گیرند (من نمره 6.5 رو به این هتل می دم)
(از آژانس آفتاب ساحل آبی رزرو کردیم خ عباس آباد 88533533 - فردای همان روز وچر هتل را برای ما ایمیل کردند)
- مدیکال در NMC در ابوهیل: ما 19 آپریل صبح رفتیم و جواب آزمایشات را تا 8 شب به صورت فوری به ما دادند. به صورت عادی 425 درهم(بدون واکسن) ، به صورت فوری نفری 650 درهم (بدون واکسن). کل آزمایشات حدودا 2 ساعت طول کشید(بستگی به تعداد نفرات دارد).
- هزینه دبی به ابوظبی: با اتومبیل فورد آقای مومنی(همسر ملیکا خانم) دو نفر 250 درهم – برای بار دوم و گرفتن ویزا یک نفر 100 درهم (حتما و حتما روی قیمت کرایه با ملیکا خانم چانه بزنید!!!)
- هزینه سفارت : دو نفر 660 دلار
نکات قابل توجه:
- تمام پولتان را به دلار تبدیل کنید و در داخل شهر دبی به درهم چنج بکنید(داخل فرودگاه امام فقط 100 دلاری دارند و دلار خورد ندارند که به شما بدهند). البته من در دبی از درصد چنج 3.65 بیشتر ندیدم چه داخل فرودگاه چه داخل شهر و چه داخل مالها. مقدار کمی درهم هم برای موارد ضروری همراه داشته باشید.
- برای آزمایشات مدیکال بیمارستان NMC روبروی ایستگاه ابوهیل بروید هم کارکنان خوب و مسئولیت پذیری دارند هم اینکه به لحاظ قیمت مرقون به صرفه تر است از طرفی با مترو به راحتی می توانید به آنجا برسید.
- سعی کنید حتما پروازتان در دبی باشد ما شارجه رفتیم تا برسیم هتل یه کوچولو اذیت شدیم! از طرفی چون پرواز شارجه بود از ترانسفر هتل مان هم نتوانستیم استفاده کنیم.
- وقتی به فروشگاه ها و مالها تشریف می برید خوب بگردید تا جنس مناسب با قیمت مناسب خود را پیدا بکنید. ما لباسهایی داخل دبی مال دیدیم که هم قیمت و در مواردی ارزان تر از لباس های تهران خودمان بود ولی با برند اورجینال!
- گول لیدر تورهای هتل تان را نخورید! فقط به فکر جیب خودشان هستند نه شما... جاهایی که می توانید خودتان بروید را خودتان بروید و بقیه جاها را هم از چند جا قیمت بگیرید بعد تصمیم بگیرید. از ترانسفر های رایگان هتل تان هم حتما استفاده بکنید. بازار های بیرون شهر مثل جبل علی و اوت لت مال و ... خودشان مینی بوس می فرستند دنبالتان، با هتل تان هماهنگ کنید.
- سعی کنید هتل تان را با صبحانه و ناهار رزرو کنید، خیلی فکرتان راحت می شود.
- ما سیمکارت اتصالات گرفتیم ولی نه NMC از ما شماره خواست نه سفارت ابوظبی ما فقط شماره هتل را به آنها دادیم. اصلا از هتل با ایران تماس نگیرید که بسیار گران است (دقیقه ای 10 درهم). کارت تلفن خیلی به صرفه تر است. هزینه تماس سیمکارت اتصالات با ایران به اندازه رومینگ سیمکارت های ایران است. اینترنت سیمکارت هم سرعت بالایی نداشت. البته ما به یک کافی نت هم رفتیم ساعتی 5 درهم ولی باور کنید سرعت اینترنت ایران از آنجا خیلی بهتر بود! بیشتر مالها اینترنت رایگان دارند به خصوص دبی مال...
- کارت نقره ای مترو بخرید. برای اتوبوس هم قابل استفاده می باشد. ما هر جایی که می خواستیم با مترو و اتوبوس می رفتیم.
- مراقب فضاهای خنک داخل مترو و پاساژها باشید، سرد و گرم نشید... ما جفتمون سرما خوردیم! اگر مایل بودین یک ژاکت همراهتان باشد.
- اصلا نگران مصاحبه نباشید، تصمیم در مورد شما از قبل گرفته شده است. به پوشش و ظاهر شما خیلی اهمیت نمی دهند. سخت نگیرید...



من سفر نامم کوتاه مینویسم چون فکر میکنم کارای مدیکال و هتل وسیم کارت و غیرو زیاد مهم نیست فقط روز مصاحبه رو واستون میگم شرایط کیس ما دو نفر ازدواج بعد از قبولی
مدرک تحصیلی مهندس هواپیما و هلیکوپتر
وضعیت سربازی معاف
وضعیت اشتغال بیکار چون دانشجو هستم

روز مصاحبه کپی مدارک ما رو خانم نغمه که خیلی هم بد اخلاقه گرفت و گفت برو ۶۶۰ دلار بپرداز بعدش از پشت باجه بعد هم انگشت نگاری کردن و گفتن بشینید صداتون میزنن .یک دقیقه هم نشد که صدا زدن خانم سارا گرو پشت باجه ایستاده بود و معلوم بود تازه از خواب بیدار شده ما رو اصلا داخل اتاق مصاحبه نبردن همون پشت باجه به من گفت :
آدرسی که دادی ماله کیه که من گفتم پسر عموم
پرسید تا حالا کار نکردی گفتم نه بعد گفت پنج شنبه بیاید ویزاتونو بگیرید و یک کارت صورتی داد که تیک زده بود پنجشنبه کلا ۱۰ دقیقه تو سفارت بودیم ببخشید که کوتاه بود چون همونطوری که گفتم اکثر کارهایی که انجام میدیم شبیه همه این بود که خلاصه نویسی کردم
[font=Courier]شماره کیس : 2014AS0004XXX , تاریخ رویت قبولی:1 MAY , کنسولگری: ابو ظبی , تعداد افراد منظور در کیس : ۲ نفر , ارسال فرمها :August 21. 2013 , تایید مدارک :2013 ,30 August , کارنت شدن کیس : February 6.2014 , روز مصاحبه :22 April , دریافت ویزا :24 April یک ضرب , ورود به آمریکا: ۸ جولای ۲۰۱۴ , مقصد : تگزاس[/font]

سفرنامه- قسمت اول

سلام یاران و دوستان گرامی. بالاخره نوبت این حقیر شد . قبل از هرسخن لازم می دانم از انجمن وزین و پربار مهاجرسرا و همه مدیران ، پیشکسوتان ، دوستان و اعضاء گرانقدر و محترم ،تشکر و سپاسگزاری نمایم . بی شک مطالب و اطلاعات بی نظیری که در این سایت گردآوری و منتشرشده است به مثابه چراغ راهی ، این مسیر ناهموارو تاریک را روشن کرده و می کند.از همگی ممنونم.ضمناً از دوست عزیزم بابک که بنده را با این انجمن آشنا و در ابتدای راه مرا بسیار مورد لطف خود قرارداد بسیارتشکرمی کنم.

مقدمه :

تقریباً از حدود سال 2007 میلادی به این جمع بندی اساسی رسیدم که به قول حضرت حافظ:
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
بختم ار یار شود رختم از ایتجا ببرد
از همان زمان عزم خودم را جزم کردم و همه راه های مهاجرت را شروع به بررسی و تحقیق کردم.آپشن لاتاری از همه قویتر و مناسب تر بنظرم رسید و خلاصه روی این آپشن زوم کردم.مخصوصاً که عیال محترم هم به شدت مشوق(اهرم فشار!) بنده بودند .خوب از اقوام ایشان وبنده و همچنین دوستان یا اقدام کرده بودند یا اونطرف آب بودند و البته همگی هم موفق و به نسبه راضی .خلاصه همه عوامل و نیروها دست به دست هم دادند تا توی کانال مهاجرت برم جلو. از سال 2008 هر سال در لاتاری شرکت می کردم و خوب برنده نمی شدم(از زمانی که فرمها را باید پستی می فرستادی و ایمیلی در کار نبود) تا اینکه همای سعادت چرخید و چرخید و بر دوشم نشست.Big Grin
برندگان در می 2013 اعلام شده بودند ولی نمی دانم چرا من فراموش کرده بودم . اینقدر مشغله کاری و سفرهای کاری پشت سرهم بود که این مسئله مغفول مانده بود. حتی عیال محترم هم که گوشزد می فرمودند هم من باز پشت گوش می انداختم .تا اینکه در شب تولد عیال گرامی ، بنده در منگنه قرارگرفته و برای دیدن نتیجه پشت فرمان کامپیوتر نشستم...همه پشت سر بنده به حال آماده باش بودند و در حال دعا(همسرم ، دخترم و پسرم).ابتدا مشخصات عیال محترم را وارد کردم .... برنده نشده بود.Sadبعد نوبت من شد ... صفحه dv با قدری مکث شروع به باز شدن کرد همه نفس ها حبس و کسی جیک نمی زد ... سربرگ نامه مشخص شد ... پریدم بالا و گفتم برنده شدم . صدام می لرزید و باورم نمی شد بقیه گفتند شوخی می کنی .عیال محترم : اگه شوخی کرده باشی خیلی بی مزه ای و لوسی و ..... وقتی صفحه کاملاً لود شد ...... هوررررا و شادی و بالا پایین پرییدن بقیه و بهت و هنگ من! دستم روی سرم بود مثل اینکه دنگی زدن تو سرم .عجب حسی و عجب آنی ! واقعاً هیجان انگیزه .ناگهان مسیر زندگیت تغییر اساسی می کند و دریچه ای جدید روبروت باز میشه.
به هر حال ما هم اومدیم جزو برندگان 2014.این خبر را فقط به پدر و مادرم دادیم و بقیه اقوام و نزدیکان را فعلاً فاکتورگرفتیم تا بعد. اول هم نشستم یک برنامه زمانبندی نوشتم تا رو برنامه حرکت کنم و چیزی را از قلم نیندازم.

مشخصات کیس :

برنده خودم ، تحصیلات لیسانس(کارشناسی) در رشته راه و ساختمان با بیش از 20 سال سابقه کار در شرکت های خصوصی(از اول علاقه ای به شغل دولتی نداشتم). وضعیت خدمت سربازی معاف که سال 78 خریدم. متاهل دارای دو فرزند 13 و 15 ساله (خدا حفظشون کنه) .
بنابراین خلاصه کیس ما : 4 نفر - تحصیلات برنده(خودم ) لیسانس - شغل از اولش خصوصی - معاف از خدمت .

ارسال فرم ها :

در نامه برنده شدن(نامه اول)، KCC سفارت را آنکارا تعیین کرده بودند و البته من خوشحال بودم چون زبان ترکی استانبولی من خوبه .تاریخ قبولی 1 می بود ولی خوب تا فهمیدیم و بعد از بررسی مسیر کار و دریافت اطلاعات اساسی از مهاجرسرا و با توجه به کیس نامبر ، فرم ها را با حوصله و دقت پرکردیم ودر اواخر آگست2013 با عکس ها و صفحه بارکد به KCC ایمیل کردم. حدود ده روز بعد هم دو تا جواب تیپ باهم اومد که تأیید می کرد فرم ها رسیده و بی نقصه و در روند بررسی قرار گرفته است.خلاصه رفتیم تو مرحله انتظار اول....
سعی می کنم مراحلی را که دوستان در سفرنامه هاشون مفصلاً شرح داده اند(مخصوصاً سفرنامه جامع دوست خوبم bayat_r ) که بنده خیلی ازشون بهره بردم را خلاصه کنم .

از واکسیناسیون تا ترجمه مدارک :

واکسیناسیون را از مهر ماه 92 در انستیتو پاستور تجریش شروع کردیم و خوشبختانه خانم دکتر طاهرنژاد هنوز آنجا مشغول بودند . واکسن مننژیت بچه ها را هلال احمر روبروی بیمارستان شهید مطهری (بالاتر از میدان ونک) و MMR را در کلینیک بهراد( خیابان اشرفی اصفهانی) انجام دادیم. همه اطلاعات را هم خود انستیتو پاستوردر کارت ها وارد می کرد و مهر می زد.(اطلاعات واکسیناسیون بچه ها را از کارت بهداشت وارد کارت زرد کردند و برای من و عیال با توجه به سن سالمون خودشون تاریخ ها را زدند).برچسب واکسن آنفولانزا را هم گفتند دیگه نمی خواد تو کارت بچسبانیم ، فقط مشخصاتش را می نویسیم.خلاصه واکسیناسیون را تا اواسط اسفند تمام کردیم .
ترجمه مدارک را نزدیک منزل دادم یک دارالترجمه رسمی انجام داد که کلاً حدود 200 هزار تومان آب خورد و کارش هم دقیق و بی نقص بود. ترجمه ها شامل: شناسنامه مربوط به 4 نفر، کارت ملی مربوط به 2 نفر، سند ازدواج 2 سری، کارت معافیت مربوط به1 نفر، دیپلم مربوط به 2 نفر، لیسانس و ریز نمرات مربوطه به1 نفر، سند خودرو 2 فقره، گواهی تمکن از موسسه....1 فقره (موسسات گواهی موجودی حساب به زبان انگلیسی صادر نمی کنند ) و همه ترجمه ها کپی مدارک مربوطه بعنوان پیوست بهشون دوخته شده بود.اینهم از این.

کارنت شدن کیس نامبر و گرفتن تمکن مالی :

انتظار مرحله اول خوب طولانی شد .. اگر از اول می 2013 حساب کنیم تا 7 فوریه که کیس نامبر ما کارنت شد ، حدود 8 ماه . 12 فوریه یک ایمیل گرفتم و همان روز dv را چک کردم و نامه دوم جایگزین شده بود . تاریخ مصاحبه اواسط اپریل و محل مصاحبه از آنکارا به ابوظبی تغییر کرده بود. چون با مطالعه پست های دوستان حدس می زدم تغییر محل مصاحبه اتفاق بیفته، با مطالعه سفرنامه ها و تاپیک مربوطه خودم را برای هر سه سفارت مهیا کرده بودم .بدین ترتیب وضعیت مشخص شد و برنامه ریزی روی سفر به امارات متمرکز شد.
در اواخر اسفند ماه 92 و حدود 35 روز مانده به تاریخ مصاحبه سه تا گواهی موجودی حساب گرفتیم : بانک سامان و موسسه اعتباری ... برای عیال گرامی حدود 75 میلیون و بانک پارسیان حدود 55 میلیون + دو تا ترجمه سند خودرو برای خودم (با اینکه همه دوستان فرموده بودند قبول نمیشه).تاریخ گواهی های من و عیال هم سه چهار روز باهم اختلاف داشت که اونهم دلیل خاصی نداشت.

تدارک سفر به امارات :

چون از اول قرار گذاشته بودیم پدر و مادرم ما را در سفر به ترکیه همراهی کنند ، خوشبختانه تغییر محل مصاحبه قرارمان را برهم نزد و مورد استقبال قرار گرفت (مخصوصاً بچه ها ) . ما به جای دعای خیر پدرومادر خودشون رو با خودمون بردیم. (انشاله پروردگار عمر طولانی و باعزت و سلامتی بهشون بده و سایه شون بالای سرمون باشه )
چون از دست آژانس های مسافرتی خیلی خیلی شکار بودم تصمیم داشتم تا میشه دور و بر این جماعت دلال و .... پیدام نشه و صد البته با توجه به اینکه ما قصد گشت و گذار و گردش هم داشتیم و پدرم و مادرم و بچه ها اولین سفرشون به امارات بود ،دبی را انتخاب کردیم(اگر غیر از این بود ابوظبی آپشن مناسبی بود).
باری پس از کلی تحقیق و تفحص و سرچ کردن انواع و اقسام سایت ها از قبیل بیا بریم سفر ، اینجوری بریم سفر ، فلان سیر ، بیسار گشت و بوکینگ و بالا و پایین و مطالعه پست های دوستان با این سیستم اینترنت هندلی ، بالاخره سراغ باشگاه ایرانیان دبی رفتم (خانم تاجیک در هتل اوین) ودر اواسط اسفند بلیط هواپیما (ماهان ) + ویزا+ هفت شب و هشت روز اقامت با صبحانه کامل را قطعی گرفتم (نفری شد حدود 1 میلیون و 750 هزار تومان که به نظرم مناسب و مقرون به صرفه بود) و گذاشتم زیر سرم که دقیقه نود دنبال این مقولات ندوم و آویزون دلال ها آژانس نشین نشوم . با توجه به اینکه مصاحبه روز سه شنبه بود و پسرم تست سل داشت ، روز رفت را پنج شنبه صبح ساعت 8 (مدیکال بعد از ظهرپنج شنبه در NMC دبی برنامه ریزی شده بود) وچون مطمئن بودم ( وقلباً اعتقاد داشتم) که یکضرب می گیریم تاریخ برگشت را با این فرض دلچسب، پنج شنبه هفته بعدش ساعت 22 انتخاب کردم.
در همین گیرو دار به NMC دبی هم ایمیل زدم و درخواست وقت کردم که جواب کلیشه های دادند که نیازی به تعجیل و نگرانی نیست و چه مدارکی همراهتون باشه ، قیمت ها چقدره وآدرس کجاست و غیره. دو بار هم ایمیل زدم و تعداد و سن نفرات کیس و تاریخ و ساعت مورد نظرم را فرستادم که بیهوده بود چون جواب ندادند.به خودم گفتم که عیب نداره می ریم و اگر دبه در آوردند پرینت ایمیل ها را نشون میدم و دعواشون می کنم!
برای ارز مسافرتی هم روز 26 اسفند رفتم بانک سامان کلی هم ازم کپی خواست ( از پاسپورت ، بلیط ، خروجی و ویزا ) و خروجی هنوز 60 هزار تومان بود که پرداختم و بعد از 2 ساعت معطلی حواله ها را گرفتم . اینهم از این.
در این خلال خانواده را هم برای سفر آماده می کردم. تعدادی از پست های مناسب رو پرینت گرفته بودم مخصوصاً سفرنامه دوستان رو تا با حال و هوای این سفر و مصاحبه ای که در پیش داشتیم (علی الخصوص روز مصاحبه که چطور رفتار کنیم و سوالاتی که می شه ) آشنا شوند.
من اصولاً در خانه دمکراتم و در اغلب موارد نظر بچه ها را هم می پرسم و در تصمیمات دخیلشون می کنم . اینطوری یاد میگیرند که چطور تو کار جمعی مشارکت کنند و اعتماد به نفسشون بالا می ره . دراین روند هم همینطور بوده .(حتی من ایمیل هایی که میخواهم بزنم می دهم دخترم می خواند تا اگر لازم شد ادیت بشه چون خدارا شکر بچه های من از پیش دبستانی کلاس زبان رفته اند واز این نظر اوضاعشون خوبه)Big Grin
القصه همه کارها و مدارک را ردیف کردم و وبا خیال راحت رفتم به استقبال نوروز تا خدا چی بخواد .
2014AS47XX ــ ساکنDFW  
هر وقت خواستی در مورد دیگران قضاوت کنی؛آروم تو دلت بگو: مگه من خودم کیم؟




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان