کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
سفرنامه و تجربه مصاحبه در ابوظبی
سلام دوستان عزیز و مهربان دیگه نوبت من شد که از تجربه سفرم به امارات برای شما بگم ولی قبلش باید از شما دوستان و مدیران سایت عالی مهاجرسرا تشکر کنم که کار را برای ما آسانتر کردند و از همین جا دست همشون را میبوسم و سپاسگذارم .
تقدیر
من نزدیک به 5 بار در لاتاری ثبت نام کردم ناموفق بودم تا اینکه خدا را شکر اسمم در لاتاری 2014 در اومد سرنوشت من را تا الان تغییر داد و باعث شد دیدم به زندگی کاملا عوض شود بیشتر از این سرتون را درد نمیارم ولی قبلش این چند بیت شعر را بخونید شرح حال همه ما هست

گرنوشت این لوح تقدیر زمان برسرنوشت ****من نمیدانم که این تقدیر است یا سرنوشت
گرببینم سایه تقدیر من بر این زمان ****پس بدانم سایه اش برمن فتد در هر زمان
پس بزن ای سرنوشت تقدیر من براین جهان****آه حقیقت باز میگویم خدا داند زتقدیر زمان
پس همه شعر است من اقرارکردم سوی یار****این جهان و آن جهان هر دوجهان صاحب خداست
من که باور کرده ام تقدیر ما دست خداست**** پس خداوندا تو بنویس تقدیر مرا درهرزمان
بنویس و تقدیرم بده بر دست آن صاحب زمان ...


من مجرد 25 ساله از اصفهان
دارای معافیت سربازی و شغل خصوصی
ویزا یک ضررررررب Smile
من برای رفتن به امارات از خود شرکت هواپیما ایران ایر بلیط سیستمی به قیمت 705700 تومان گرفتم و ویزا را جداگانه ار آزانس گرفتم به 250 هزار تومان و هتل را ازسایت booking.com گرفتم برای 8 روز که 1880 درهم شد اسم هتل یوریکا بود هتل در خیابان 37 در منطقه الرقه دبی هست با متر 5دقیقه فاصله داشت اطراف هتل پر از رستوران و سوپر مارکت بود .
پرواز ما صبح روز یکشنبه ساعت 8 از فرودگاه امام بود که مسافت تهران تا دبی 1:30 دقیقه هست من ساعت 9:30 بدون تاخییر رسید فرودگاه دبی وقتی فرودگاه میرسید باید یه مسافت 5 دقیقه ای راه برید که به منطقه عکس از چشم و دیدن ویزا و پاسپورت برسید سعی کنید وقتی از هواپیما پیاده شدید سریع به این مکان برید که معطل نشید چون ممکن شلوغ باشد بعد از عبور از این مکان به سمت راست حرکت کنید که بسمت گرفتن چمدان ها هست .
سیم کارت اتصالات و du در مسیر خروج هست من خط اتصالات گرفتم 35 درهم خریدم و 25 درهم شارژ کردم که برای شارژ در سوپر مارکتها و فروشگاهها شارژ 25 و 50 و 100 درهمی وجود دارد شما اگر خواستید شارژ بخرید ساعت 2 تا 4 بعدازظهر بخرید و شارژ کنید چون در اون زمان دقیقه ای 1 درهم کم میکند در ما بقی ساعات 3 درهم کم میکند. برای استفاده از اینترنت اصلا از اینترنت سیم کارت اتصالات استفاده نکنید من 25 درهم شارژ کردم ولی وقتی نزدیک به 15 دقیقه از اینترنت اسفاده کردم شارژم تمام شد . خط همراه اول اونجا کار میده ولی ایرانسل کار نداد به من .
خلاصه تا من اومدم از فرودگاه بیام بیرون 11 شد رفتم تاکسی گرفتم و رفتم هتل کمی استراحت کردم رفتم کمی تو خیابون الرقه قدم زدم تو گرما که ایستگاه مترو را بجورم چشمم خورد به یک رستوران که اسم غذای ایرانی زده بود که رفتم جاتون خالی غذا را زدم تو رگ و جالبش این بود کارکناش ایرانی نبودن ولی ایرانی صحبت میکردن این رستوران 100متر بعد از مترو الرقه به سمت الاتحاد سمت چپ هست غذاهاش بدنبود Tongue

مدیکال
ساعت دو روز یکشنبه رفتم سوار مترو شدم و ایستگاه الاتحاد پیاده شدم و رفتم سوار خط سبز شدم که برم ابوهیل پیاده بشم . ( وقتی ایستگاه الاتحاد پیاده میشید خط سبز روبه روی شما هست ولی اگه از ابوهیل به سمت ایستگاه الاتحاد امادی وخواستی سوار خط قرمز بشی باید از پله ها بالا بری ) nmc روبه رو ایستگاه هست که برای رسیدن nmc به خروجی 3مراجعه کنید سوار آسانسور میشید طبقه m را بزنید وارد nmc میشید سمت چپ پذیرش میکنند که شامل:
نامه دوم و پاسپورت و کارت زرد و 3قطعه عکس پشت نویسی شده شامل شماره کیس و تاریخ تولد و اسم و فامیل میباشد
که بعد از پذیرش میگه بشین تا صدات کنیم بعد از 10 دقیقه صذام کردن رفتم برای قد و وزن ومعاینه چشم و فشار بعد فرم داد گفت برو صندوق425 درهم پول بده و بعدش برو خون وعکس از قفسه سینه بگیر و دوباره بشین تا صدات کنیم من این کار ها را کردم و نشستم که در آن زمان خانوم ملیکا اومد و من هم باهاش برای رفتن به سفارت اوکی کردم که 150 درهم میگرفت و تخفیف نداد خلاصه بعد از 2 ساعت نشستن صدام کردن برم پیش دکتر از شانس خوب من دکتر شوکلا یکشنبه ها nmc نمیاد میره برا خودش حال میکنه اونا هم من را بردن پیش یک خانم دکتر هندی مهربان که معاینم کنه خانم دکتر یه برگه در آورد که هم فارسی و هم انگلیسی نوشته شده بود که درباره این بود که این بیمارها از جمله سل ام اس ویا جراحی... دارم یا نه بعدش گفت واکسن آبله مرغان زدی یا نه که من آنتی بادی را نشونش دادم خدارو شکر واکسن نزد بعد گفت بخواب روی تخت تا معاینه بدنی کنم که ببینه عمل کردم یا نه بعد که دید زنگ زد به پرستار مرد بیاد که معاینه خاصی بکنه که انجام داد و گفت دو روز دیگه بیا جواب را بگیر
مصاحبه
[من 23 آپریل روز چهارشنبه ساعت 8 صبح مصاحبه داشتم با ملیکا هماهنگ کردم که گفت 4:30 صبح بیرون منتظر باش که آقای مومنی بیاد دنبالت که با تاخیر اومد و سوار یک ماشین شاسی بلند ford شدیم داخل ماشین دو تا زن وشوهر ویک دختر و مادر شیرازی مهربان بودند که همین جا آرزو موفقیت میکنم براشون خلاصه شش تا بودیم که با من شدیم 7 نفر و حرکت کردیم به سوی ابوظبی در راه همه سکوت کرده بودیم استرس توی قیافه بچه ها مشخص بود آقای مومنی هم اون روز با خودش قهر بود حرف نمیزد فقط صدای رادیو فردا را گوش میکردیم نزدیک به 2 ساعت تو راه بودیم ساعت 6:30 رسیدیم سفارت ابوظبی از ماشین پیاده شدیم رفتیم به سمت صندلیهای بیرون سفارت که صندلی سمت چپ مخصوص مهاجرت هست و صندلی های سمت راست مخصوص غیر مهاجرتی بود به صندلیها که رسیدیم یک دختر همشهری خودم نشسته بود که اونم کیس لاتاری بود و نفر اول بود و من نفر دوم بودم خلاصه همه به ترتیب کناره هم نشستیم اون روز باورتون نمیشه تا ساعت 7:45 که منتظر بودیم که بریم داخل صندلیها پر از ایرانی بود فقط 2 تا خارجی اومده بودن که نگهبان تعجب مرد بود میگفت امروز چه خبر اینجا Smile خلاصه نگهبان 5 تا 5تا میفرستاد ما را به سمت درب سفارت که یه اتاق شیشه ای داره که اونروز یه دختر ایرانی اون تو بود و نامه دوم را با پاسپورت میدید بعد میرفتیم داخل که باید تلفن و کیف و... را به جز مدارک تحویل بدیم و بریم تو سالن انتظار 1 بمونیم که اجازه بدند بریم داخل سالن اصلی بعد 10 دقیقه نشستن دو باره 3تا 3تا گفتند برید به سمت سالن اصلی که از وسط حیاط باید بگذریم خبری از شمشاد نبود من که چیزی ندیدم رفتیم به سمت درب سالن که یک خانم آمریکایی بهمون شماره میداد که از من شماره 02 بود و گفت برید اون صندلیهای اخر بشینید تا صداتون کنند خلاصه همه دوستان نشستیم و به هم امید میدادیم که استرس نداشته باشید که یک دفعه صدای بلندگو در اومد و شروع به گفتن شمارها کرد که بادجه 7و8برای تحویل مدارک بود من باجه 8 صدا کرد و گفت فقط کپی و ترجمه مدارک اصلی را بده که شامل : شناسنامه و کارت ملی و کارت معافیت مدارک دانشگاهی و دیپلم و مدارک اسپانسر و تمکن مالی به ارزش 50 میلیون از بانک ملی دادم 2 قطعه عکس جدید که اگه دوست داشتی میتونی بدی یا اگه هم ندی عکس قبلیت را برات توی ویزات میذارند ریز نمرات را ندادم اون هم حرفی نزد فقط از من پرسید کارت دولتی هست یا خصوصی که گفتم خصوصی بعد یه فرم داد و گفت برو صندوق که بادجه اول بود سمت چپ پرداخت کن و برو برای انگشت نگاری که من 330 $ دادم و رفتم انگشت نگاری اول 4 انگشت سمت چپ را زدم بعد 4 تا سمت راست را زدم بعد 2تا شصتم را زدم که گفت بشین تا برای مصاحبه صدات کنند خلاصه نشستیم یه 5 دقیقه که شماره ها را اعلام میکردن تا شماره 5 را اعلام کردن به جز شماره 2 که من باشم اینجا بود که ضربان قلبم داشت بالا میرفت که نگهبان اومد و گفت شماره دو 2 که من دو متر از جا پریدم بالا و گفتم yes نگهبان گفت بیا برو تو این اتاق مصاحبه داری با خودم گفتم چرا منا فرستادن تو اتاق مابقی را نه .آخه بقیه دوستان بادجه 6 با سارا گرو مصاحبه میکردن و درست رو به رو صندلیها بودن ولی من را بردن توی اتاق کنار دستشویی ها در را باز کردم دیدم به به افسیر آقای معروف آمریکایی هست که بعد از سلام و احوال پرسی خوشامد گویی رفت سر مصاحبه :
افیسر : شما آقای ..... هستید
من : بله
افیسر: دست راست را ببر بالا و قسم بخور که جز حقیقت دروغی نگویم
من : به افیسر گفتم قبل از قسم میخوام یه مشکلی تو فرم 230 بود که تاریخ تولدم یک روز کمتر نوشتم
افیسر : گفت مشکلی نیست ما مشخصات اصلی شما را با پاسپورت شما برابر میکنیم حالا قسم میخوری
من : قسم میخورم
افیسر : چه را میخوای آمریکا بری؟
من : میخوام زندگی جدیدی شروع کنم و ادامه تحصیل بدم
افیسر : اسپانسر کی هست و چه نسبتی با شما دارد
من : آقای .... هست و دامادمون هست
افیسر : معافیتت برای چی بوده ؟
من : پزشکی برای چشم بوده
افیسر :شغل دولتی داری یا خصوصی ؟
من : گفتم خصوصی دارم
افیسر : کدام شهر میخوای بری ؟
من:سانفرانسیکو
افیسر : به شما ویزا تعلوق میگره یکشنبه ساعت 2 این کارت صورتی را همراه خود بیارید تا ویزا و پاسپورت را تحویل بگیرید
من : از خوشحالی خشکم زد بود نمیدونستم چه کنم در اون لحظه که افیسر به من نگاه میکرد و میگفت خداحافظ موفق باشی که تازه فهمیدم باید از اتاق برم بیرون Big Grin
اومد بیرون ار اتاق دیدم به به بچه هایی که با من از دبی اومد همه ویزا گرفتند به جز یک نفر که شغل دولتی داشت و در صنعت نفت کار میکرد و کلیرنس خورد دیگه همگی خوشحال اومدیم بیرون و وسایل را تحویل گرفتیم سوار ماشین شدیم اومدم هتل تا روز یکشنبه دوباره به ملیکا زنگ زدم هماهنگ کردم ساعت 11:30 اومد آقای مومنی دنبالم همراه با دوستان روز مصاحبه و رفتیم به سوی گرفتن ویزا که سفارت که رسیدم کارت صورتی را نشان دادیم فرستاد نمون داخل و دوباره شماره دادن که با صدا کردن شماره ها ویزا و یک پاکت که گوشه پاکت باز هست تحویل دادن و گفتند تا رفتن به امریکا پاکت را باز نکید چون باید اونجا پاکت را تحویل بدیم .
خلاصه بعد گرفتن ویزا من تا 6 ماه فرصت دارم ترک وطن کنم Sad
توضیحات :
1. اگه میدونی کلیرنس میخوری از پرواز چارتر و تور استفاده کنه که خیلی ارزانتر است
2. اگه تنها سفر میکنی و دبی اقامت میکنی از مترو استفاده کنید و تاکسی برای یک نفر به صرفه نیست .اگه دیدی جایی میخوای بری که مترو نداره سعی کن تا ایستگاههایی که مترو به اون نزدیکتر استفاده کنید بعد تاکسی بگیرید که هزینه ها کاهش یابد . اینم بگم که هر ایستگاه مترو یک قیمتی را از کارت مترو شما کم میکنه بعدا تعجب نکنی که چرا کارتم زیاد شارژ نداره .
3. با سیم کارت اتصالات به نظر من از اینترنت استفاده اضافی نکنید چون سریع شارژ را تمام میکند وبرای شارژ کردن در ساعات 2 تا 4 بکنید که طرح ارزان 1درهمی است در ساعات دیگه 3 درهم است
4. تاکسی کرمی رنگ سوار بشید ارزانتر از بقیه هست
5. اگر داخل اتاق هتل گاوصندوق دارید پولها را اونجا بگذارید و رمزش را عوض کنید گاو صندوق ندارید پولها را چند جا مطمئن درلباسا تون بگذارید همراه خود ببرید .
من روزهای آخر سفرم توی جیبم 300 دلار اضافه تر داشتم که داخل کمد اتاق هتل گذاشتم متاسفانه شبی که باید فرداش پرواز کنم 100 دلارش به سرقت رفت از داخل اتاق که با پیگیری کردن و دعوا با کارکنان هتل نتیجه نداشت
6. اگه از هتل اینترنت میگیری برای 2 ساعت لازم نیست 2 ساعت را یک جا تموم کنی میتونی تا هر زمانی در روز بخوای مقداری از 2ساعت را استفاده کنی فقط باید wi_fi را خاموش و روشن کنی Smile
7. از این سفر برای یادگیری زبان بخوبی استفاده کنید من تو مترو هرکسی پیشم میشست سوال الکی میکردم که زبانم خوب بشه اینا هم جواب میدن Big Grin
8.مترو دبی 2 تا خط داره خط قرمز و خط سبز
خط قرمز 52 کیلومتر طول داره 29 ایستگاهه که منطقه راشدیه در شرق دبی را به منطقه ازاد جبل علی درغرب وصل میکنه بیشتر طولش رو گذره و مابقی
زیرزمینیه (در منطقه دیره ) این خط سال 2009 افتتاح شد
من از ایستگاه راشدیه شروع میکنم و جاهایی که میتونی پیاده بشی و مهم هستن رو براتون میگم

از راشدیه که شروع کنی 2 تا ایستگاه مربوط به ترمینال 3و1 هواپیمایه البته الان بیشتر تورها خودشون ترنسفر دارن اما بدونی بد نیست ..

ایستگاه DEIRA CITY SENTER]....تواین ایستگاه همون مرکز خرید محبوب خانمهای ایرانی یعنی سیتی سنتر هستش اصلا از خود ایستگاه به درون مرکز راه داره ..این ا

ایستگاه زیرزمینیه اگه بری بالا تو خیابون روبروی ایستگاه فروشگاه DAY TO DAY شعبه جدیدش است (البته با عرض معذرت از دوستان عزیز ..خیلی ها ادعا میکنن که این

مارکت رو دوست ندارن و ازین حرفها اما همین جماعت موقع بیرون اومدن ازین مارکت کلی کیسه های نایلونی دستشونه !!!)

ایستگاه AL RIGG الرقه ... این ایستگاه توی خیابون رقه دیره است که این خیابون هم مغازه زیاد داره البته بیشتر چینیه !!! هم چنین برنامه های شبانه هم زیاد تو این خیابون پیدا میشه و شبهاش شلوغه

ایستگاه UNION الاتحاد .... این ایستگاه که بهمرکز شهر و میدان جمال یا بنی یاس خیلی نزدیکه از میدان جمال هم که میتونین به خیابان سبخه برید بازار

مرشد که خودش شامل چند خیابون و مرکز خریده تو سبخه است همچنین بازار طلا و ادویه جات نزدیکه سبخه است وپر از رستوران و مغازه است این منطقه منطقه ی

قدیمیه شهره و.....

ایستگاه خالدبن ولید ....یک خیابان معروفه که تمام بانکها تو اون شعبه دارن براهمین به BANK STREET هم معروفه .همچنین تواین خیابان دوتا مرکز معروف

فروش لوازم کامپیوتری هم هست به نامهای خلیج سنترو العین سنتر که در تقاطع خالدبن ولید و خیابان منخول هستش به همین علت به ان

computerstreet هم میگن یک خیابان به نام الفهیدی در ادامه ی خالدبن ولید هست که توی این منطقه هست که مرکز فروش لوازم صوتی تصویری و الکتریکیه در

سمت دیگه خیابان هم مغازه های پارچه فروشها هست .غروبها خیلی این منطقه قشنگه.


ایستگاه کرامه .... این منطقه کرامه پراست از فروشگاههای لباس کیف وکفش با انواع تنوع و قیمتها البته باید حسابی توش بگردی تا جنس دلخواهتو

پیدا کنی .....

ایستگاه JAFILIYA الجافلیه .... اگر تو این ایستگاه پیاده شید یه کمی پیاده روی کنید میرسید به پارک زعبیل که داخلش عمارت زعبیل هم هست تو نت سرچ کنی عکسها و اطلاعاتش میاد زیاده ننوشتم

ایستگاه WORLD TRAD CENTER مرکز تجارت جهانی شامل برجهای زیادیه تازگی ها هم تو سالنهاش کنسرت زیاد برگزار میشه (البته از نوع ایرانی )

ایستگاه مرکز مالی .... بیشتر به درد تاجرها میخوره به کار ماها نمیاد مگراینکه هتلتون تو اون قسمت باشه .

ایستگاه DUBAI MALL دبی مال .... دیگه از اسمش معلومه مرکز تجاری دبی مال و برج خلیفه تو این ایستگاهه -داخل دبی مال هم یک اکواریوم بزرگه

برج خلیفه هم که بلندترین برج دنیاست توی محوطه هم پر از رستوران و کافی شاپه یه استخر بزرگ هم هست که روزانه برنامه رقص فواره ها با موزیک داره مخصوصا 9

شبش که خیلی قشنگه حتما ببینید که خود مرکز هم پراز برندهای معروفه .و همچنین یه زمین پاتیناز یا اسکیت روی یخ هم داره

ایستگاه BUSINESS BAY الخلیج التجاری ... اگرتو این ایستگاه پیاده شید و از روی پل بالای اتوبان ردشید و برید اون سمت اتوبان پارک صفا هست که

خیلی پارک زیباست در ضمن پشت این پارک خیابان الوصله واز دم پارک به جمیرا بیچ پارک خیلی نزدیکه البته باید این تیکه رو با تاکسی برید چیزی
حدود 10-12 درهم میشه اما بهتر از اینه که از مرکز شهر با تاکسی برید تا جمیرا چون هزینه تاکسی میره بالا !!!!!!!!!

ایستگاه EMIRATE MALL امارات مال .... اینجا هم یه مرکز تجاری معروفه
با انواع برندها البته با قیمتهای سرسام اور !!!!-داخل تجاری SKY DUBAI یا همون سالن اسکی سرپوشیده هست که تا پارسال قیمت 2 ساعت اسکی

با تجهیزات 50 هزار تومان بود الان نمیدونم ...از این ایستگاه هم که تاکسی سوار شید به مدینه جمیرا خیلی نزدیکه اونجا رو هم که حتما میدونید چه

جوریه نمیدونی معماریش مثل معماری قدیم ایتالیاست و یک بازار سنتی هم داره البته خیلی کوچیکه یه قسمتی از اب دریا هم داخل این مجموعه

اومده و جای جالبیه رستوران و کافه زیاده به برج العرب و خیابون جمیراهتل مینا سلام و هتل جمیرابیچ نزدیکه وهمجوار مدینه جمیرا هستن

ایستگاههای شرف دی جی و اینترنت سیتی بیشتر فضاهای دانشگاهی و غیره است دنبالش نرید جای خاصی نیست اونجا

ایستگاه NAKHEEL نخیل .... این ایستگاه به نخل دبی یا دبی پالم راه داره این منطقه که بیشتر خانه های اعیان نشین اعراب و اروپایی هاست -
هتل اتلانتیس هم در انتهای نخل روبروی دریاست

ایستگاه DUBAI MARINA مرسی دبی ..... این ایستگاه اگر پیاده شید و بازبرید اون دست اتوبان ( اگه پیاده روی کنید 15 دقیقه راهه و اگه تاکسی بگیرید با 10 درهم
میریدبه JBR یک ساحل عمومیه بدون ایرانی پر از برجهای بلند و رستوران وکافه و ماشینهای مدل بالا غروب ها صفایی داره ساحلش برای شنا توپه و رایگانه ..

ایستگاه ابن بطوطه ....درست روبروش بازار سنتی ابن بطوطه است که ازمعماری چند کشور برای درست کردنش استفاده کردن خوشبختانه البته با
تعجب بسیار از معماری ایرانی هم برای این بازار استفاده کردن و حتی یه ماکت بزرگ از حافظیه هم اونجا هست این بازار برندهای معروف رو داره البته
قیمتش نسبت به مالهای دیگه بهتره مخصوصا MAXکه روبروی فروشگاه کرفوره قیمتهاش خوبه - داخل بازار هم یه وسیله ای هست مثل قطارهای شهربازی که 3 درهم
میدی سوار میشی و راحت داخل بازار رو میگردی معماری سالنهاش برگرفته از هند چین ایران مراکش تونس و ... است روبروی یکی از درهاش هم یک ساختمان هست
که خیلی شبیه نمای هتل اتلانتیسه ....
برای رفتن به اونطرف اتوبان نیازی نیست که از خود اتوبان رد شید بلکه از داخل سالن هر ایستگاه مترو به اون دست اتوبان راه داره

9. ببخشید این را میگم ولینگم عذاب وجدان دارم من کسایی را در همین امارت دیدم که اصلا یادشون رفته ایرانی هستند فقط مایه آبرو ریزی ایران هستند خود را دلقک و رقاص شبهای عربهای حرامی کرده اند آدم نباید اصل خودش را فراموش بکنه Sad
10.از اصفهان دوشنبه و پنجشنبه ها پرواز رفت و برگشت به امارات دارند
11. شماره ملیکا : *** و ***

در آخر امیدوارم دینم را به شما دوستان گلم و مهاجرسرایهای عزیز ادا کرده باشم امیدوارم شادی و خوشی شما را ببینم و بخونم موفق و پیروز و سربلند باشید

زندگي يک چمدان است که مي آوريش****بارو بنديل سبک مي کني و مي بَريش

خدانگهدارSmile
شماره کیس:**2014AS000051 خودم تنها هستم Cool مصاحبم 23 آپریل ابوظبی >>>> ويزا يك ضررررررررررررب >>>>> به لطف خدا Smile
سلام به همگی
نوبتی ام اگه باشه دیگه نوبت منه که دین خودمو به مهاجرسرا و تمام بچه های دوست داشتنیش ادا کنم
من روز 29 آوریل مصاحبه داشتم و از ایران با پرواز ماهان روز 27 آوریل ساعت 8 صبح پرواز کردم به همراه یکی از دوستام که منو همراهی می کرد. ما ساعت 9:30 به وقت دبی وارد فرودگاه دبی شدیم و از اونجا بعد از مراحل ورودی به کشور امارات که همه باش آشنا هستن رفتیم به سمت مترو شهر ابوظبی . من دو شب اول رو ابوظبی هتل گرفتم، از مترو رفتیم به سمت ایستگاه اتوبوس های الغبیبه و از اونجا با اتوبوس رفتیم ابوظبی حدود ساعت 2:30 بود که ما رسیدیم ابوظبی و یه تاکسی گرفتیم و رفتیم به سمت هتل Mercure Centre Hotel در خیابان حمدان بین خیابان شیخ راشد و سلطان بن زاید که یک هتل 3 ستاره بسیار تمیز و خوب بود.
از اینجا به بعد کار من شروع شد طبق ایمیلی که NMC ابوظبی به من در جواب گرفتن وقت زده بود من باید بین ساعت 6:30 تا ساعت 7:30 بعد از ظهر خودمو به بیمارستان می رسوندم در غیر این صورت برای فردا به من وقت می دادند این ساعت که گفتم به صورت کلی تو ایمیل گفته شده بود که در اون قید شده بود برای مراجعه هر روز صبح بین ساعت 9:30 تا 10:30 و بعدازظهر بین ساعت 6:30 تا 7:30 مراجعه باید انجام می شد که اگر شما صبح بعد از ساعت 10:30 مراجعه می کردین برای بعد از ظهر وقت می داد و اگر بعد از 8:30 عصر مراجعه می کردین برای فردا صبح. به هر حال من ساعت 6:30 وارد بیمارستان شدم که تو خیابون پشت هتل بود و من پیاده رفتم بیمارستان بعد از سوال کردن رفتم طبقه دوم و اونجا یک آقائی باش صحبت کردم و گفتم من برای کار مدیکال اومدم و اون آقا زنگ زد به یه جائی و به من گفت که امروز دکتر نیست و فردا مراجعه کنید و با شنیدن این جمله من خیلی نگران و استرسی شدم که اگر فردا هم همین جوابو به من بده من دستم به هیچ بند نیست خلاصه به اون آقا گفتم که بابا شما خودتون گفتین هر روز این ساعت مراجعه بشه بعد حالا میگین دکتر نیست .و اینکه من پس فردا مصاحبه دارم شما دارین کارو منو عقب میندازین با اعتراض من یه دختر هندی اومد جلو و با لهجه داغونتر از او آقا فیلیپینی پرسید از من چی شده؟ منم ماجرا رو گفتم و برگه تاریخ مصاحبو بش نشون دادم اونم شروع کرد به 4 جا زنگ زدن و گفت متاسفانه دکتر نداریم ولی شما فردا ساعت 9 صبح مراجعه کن نهایتا urgent انجام میشه با وجود اینکه ته دلم هنوز آروم نبود رفتم که فردا بیام منم چون هم از دبی اومده بود و خسته راه و هم این جوابو شنیده بودم خیلی خسته و له برگشتم هتل و خوابم برد حدود ساعت 8:00 دوستم زنگ زد که کار مدیکال چی شد و من براش موضوع رو توضیح دادم اونم خیلی منو نگران تر کرد که فردام دکتر نداشته باشن چی تو کارت عقب می افته برو یه بیمارستان دیگه من که خودم کلی نگران بود با حرفای دوستم نگرانیم دو چندان شد نمی دونم در عرض چند ثانیه لباس پوشیدم و یه بار دیگه لیست دکترا از سایت دانلود کردم و نزدیک ترین ها رو انتخاب کردم دیدم یه بیمارستان به نام اوهیل هست که تو همون خیایان حمدان تقاطع شیخ راشد سریع رفتم اونجا یه بیمارستان هندی بود اونا گفتن که ما دیگه کار مدیکال انجام نمیدیم که من به اون آقای هندی گفتم اسم بیمارستان شما تو لیست هست گفت بله باید سایت سفارت update کنه که نکرده دوباره ناامید از بیمارستان اومدم بیرون زنگ زدم به نفر سوم لیست اونم تلفن مطب رو جواب نداد دیدم این جوری فایده نداره با خودم گفتم برم سر وقت همین ان ام سی اونجا یه کم ننه من غریبم بازی دربیارم یه کاری برام بکنن.
رفتم بیمارستان و مجدد سر وقت آقای فیلیپینی که آقا شما منو سرگردون کردین من الان نگرانم نمی دونم شما قطعا فردا دکتر خواهید داشت یا نه حداقل آزمایش خون و عکس منو انجام بدین تا فردا دکتر منو بیینه در واقغ می خواستم پرونده رو باز کنم که اونا در قبال من مسئول بشن و حتما تا فردا غروب جواب منو بدن که اون آقا در جواب من گفت
که تا دکتر نباشه و اجازه نده هیچ کاری جلو نمیره و در واقع با دستور دکتر آزمایش انجام میشه منم گفتم آقای لطفا منو درک کنید من نگرانم که آیا کار مدیکال من به روز مصاحبه می رسه یا نه و من توقع دارم شما به من اطمینان بدین. اونم تو جواب گفت اگه نگرانی شما اینه، که من به شما اطمینان میدم فردا دکتر خواهیم داشت و کار شما انجام خواهد شد. یه کم آروم شدم ولی بازم نگران بودم به دوستمم زنگ زدم گفتم این جوری شده و من همون فردا میرم ان ام سی شمام استرس رو استرس من نذارین و دوستم گفت باشه و پیشنهاد کرد فردا به جای ساعت 9 ساعت 8 برم که خیلی ام پیشنهاد خوبی بود چون همون موقع کار منو شروع کردن و خیلی مرتب کار منو جلو بردن بعد یه خانم هندی منو صدا کرد و رفتم تو اتاقش و از من یه سری سوالات کرد و بعد شماره تماس خواست منم چون موبایل ایرانم روشن بود ازم قبول نکرد و گفت شماره هتل رو بده منم شماره هتل با شماره اتاقو بش دادم بعد دو تا برگه به من داد گفت میری طبقه اول با این برگه، که مربوط به عکس سینه بود. و میری طبقه M که مربوط به آزمایش خون بود با این برگه، و بعد بیا اینجا رفتم سریع انجام دادم و اومدم بالا پیش خانمه و خندید گفت چه سریع اومدی و ازم پرسید صبحانه خوردی گفتم نه گفت خوب تا دکتر بخواد صدات کنه خیلی وقت می بره برو پائین یه صبحانه بخور و یه چرخی بزن 45 دقیقه تا یک ساعت دیگه بیا بالا.
منم هین کارو کردم و اومدم دوباره یه نیم ساعت دیگه بالا نشستم تا دکتر صدام کرد و یه 10 دقیقم کار دکتر طول کشید و از من پرسید
سابقه جراحی داشتی؟
گفتم نه
بیماری خاصی داری؟
گفتم نه
کی مصاحبه داری ؟
گفتم فردا
بعد منشی گفت اسپل اسمتو چک کن بعد اینجا رو امضا کن که این کار تو تمام مراحل انجام می شه هم چک کردن اسم و هم امضا
بعد بینائی سنجی و بعد هم آزمایش فیزیکی بدنی عضلانی Tongue
و بعد خیلی مودبانه و خوش اخلاق بهم گفت برای ساعت 8:30 شب بیا جوابتو بگیر و من پرسیدم دکتر حتما آماده میشه و اون گفت قطعا که آماده میشه برگه ای که من داده بود دستور جمع آوری تمام آزمایشات و مدارکهای من بود. خلاصه سرساعت 8:30 بعد از ظهر رفتم تا وارد شدم او آقا فیلیپینی بدون اینکه من چیزی بگم رفت مدارک منو آورد و از من امضا گرفت مدارک شامل دو پاکت بزرگ یکی خاکی رنگ و یکی سفید رنگ بود که گفت به هیچ عنوان اینهارو باز نکن و یک پاکت کوچیک که ثبت تمام واکسن های انستیتو بود که گفت اینو اگر دوست داشتی می تونی باز کنی منم خوشحال از اینکه این مرحله از کارم به خوشی تموم شد امضا کردم و با دوستم خوشحال رفتیم هتل مدارکو گذاشتیم هتل و جاتون خالی ... رفتیم ابوظبی گردی و ساحل گردی. ناگفته نمونه دوست بیچاره من به خاطر استرس داشتن من از خود من آویزون تر و ناراحت تر بود و وقتی کار من انجام شد اون از من بیشتر خوشحال بود.
و حالا میریم که داشته باشیم مصاحبه رو
اول اینو بگم که من قبل از گرفتم جواب مدیکال 4 ساعت خوابیدم و حسابی سر حال بودم و شب تا ساعت 2 تو خیابون قدم می زدیم و ماشین تماشا می کردیم و وقتیم برگشتم هتل فول انرژی بودم هنوز
برگشتم هتل و به رسیپشن گفتم که من فردا یه تاکسی برای ساعت 6:00 میخوام و 5:45 منو بیدار کنید اونم از من پرسید تاکسی هتل یا تاکسی بیرون پرسیدم فرقش چیه؟ گفت تاکسی هتل سروقت اینجاس ولی تاکسی بیرون ممکنه نباشه ویه کم تاخیر بخوره که خوب 30 درهم ازمن بیشتر گرفت.
شب مصاحبه
من که حسابی ظهر خوابیده بودم مگه حالا خوابم می برد تا ساعت 3:45 شد و من یه کم چشام خسته شد و فکر کنم 4:00 بود خوابم برد ساعت 5:45 با اولین زنگ رسیپشن از خواب بیدار شدم و پریدم دوش گرفتم و ساعت 6:10 تاکسی رو سوار شدم و رفتم به سمت سفارت 6:30 سفارت بودم که دیدم آقای مومنی که بعدا فهمیدم اوشون آقای مومنی هستن. ( چون یکی صداش کرد) یه 9 نفری رو آورده که نفر اول یه پسر مجرد بود و مابقی زوج بودن نشستم رو نیمکت ویزاهای مهاجرتی و گوش کردن به سخنرانی های آقای مومنی تا ساعت 7:45 این آقای مومنی طوری صحبت می کرد که انگار صبحا ملتو میاره سفارت شبام با سفیر میرن دیسکو و بار چنان با اطمینان اطلاعت می داد که منم باور شد که قرار پنج شنبه 1 May 1200 نفر رو کلیر کنن
خلاصه ساعت 7:45 آقای security اومدن و پاسپورت و برگه مصاحبه رو چک کردن و ساعت 8 شروع کردن به وارد کردن مردم به داخل سفارت. دم در سفارت یه خانم خیلی خوش برخورد دوباره پاسپورت و برگه مصاحبه رو چک کرد و بعد رفتیم کنار در ایستادیم و 2 نفر 2 نفر می رفتیم داخل فقط من نفهمیدم چی شد که یدونه از این زوجا ازجلوی من حذف و وسطای صف رفتن خلاصه دوتا دوتا می رفتیم داخل بازرسی بدنی و xray و از این جور کارا بعد موبایل رو تحویل دادم و یه کارت صورتی گرفتم.
خوشحال نشینا برگه صورتی رو اونجا نمی دین این کارت کوچیکه که می تونید باش موبایلتو موقع برگشتن تحویل بگیرین Big Grin
خلاصه وارد سالن بعدی شدم و کمربندی رو که باز کرده بودم رو بستم و رو نیمکت نشستم و یه خانم اونجا بود و چند چندتا می گفت برین داخل سالن اصلی.
رفتیم سالن لحظه ورود یه خانم دیگه پرسید مهاجرتی هستی یا ویزیت منم گفتم مهاجرتی گرین کارت یه شماره به من داد که عدد 4 روش خورده بود. و بعد راهنمائی کردن ما رو به قسمت انتهای سالن منتظر نشستیم
من کنار این دوستمون که مجرد بود نشستم و تا بلند شدم که برم دستشوئی این بیچاره ان قدر استرسی بود که پرسید آقا کجا داری میری گفتم دستشوئی گفت مگه داره گفتم بله با من اومد که یک دست و صورتشو بشوره
وقتی نشستیم این آقا به قدری استرسی بود که من استرس خودم یادم رفت دستاش می لرزید عرق کرده بود ازش پرسیدم خدمت رفتی؟ گفت نه گفتم کاردولتی کردی؟ گفت نه بعد مدارک رو که می چیدیم دیدم فرم اسپانسری داره
بهش گفتم مرد حسابی تو استرس چی داری آخه، اگه به تو یه ضرب ندن به کی می خوان بدن و تو الان فقط اینجا هستی که حضور فیزیکتو اعلام کنی با این حرف من از رو ویبره اومد بیرون و فقط نفس های عمیق می کشید Smile
کانترها روشن شدن شماره یک که این آقا باشن رفت پای کانتر 10 و شماره بعدی رفت کانتر 9 مدارکو گرفتن و پول داد و انگشت نگاری انجام شد و منتظر نشست و خوب بقیه هم مثل این آقا و بعد شماره این آقا خونده شد برای مصاحبه داخل اتاق و خانم و آقای زوج هم پای کانتر که اگر اشتباه نکنم خانم سارا بود
راستی اون آقا اومد بیرون و یه ضرب گرفت دوتا زوج هم کلیرنس خوردن
و حالا نوبت من اعلام شد داخل اتاق که اگه اشتباه نکنم آقای استیو بود کلا 4 تا سوال ازمن پرسید و در حین سوال ها به چیزایی تایپ می کرد و بعد به من گفت که با ویزای شما موافقت شده و برای روز پنج شنبه (یعنی پس فردای روز مصاحبه) ساعت 2 برای گرفتن پاسپورت مراجعه کن
منم خوشحال تشکر کردم و از اتاق اومدم بیرون و رفتم هتل check out کردم و رفتم به سمت دوبی و دوبی تو میدون بنی یاس یه هتل که ارزونترین بود و جالب اینکه من تو سایت booking 200 درهم دیده بودم ولی اونجا به من گفتن 300 درهم
منم قبل اتاق گرفتن بهشون گفتم که من باید یکی از اتاق ها رو ببینم اونام قبول کردن خیلی خوب نبود هتل 3 تا night club هندی، پاکستانی و بنگلادشی داشت و چون من به بوی عطرو یا خوش بو کنندهای هندی ها و پاکستانی ها حساسم خوشم نیومد
به دوستم گفتم من خوشم نیومده یه چرخی بزنیم رفتیم چرخیدم تمام هتل ها یا جا نداشتن و یا بالای 300 درهم بودن من برگشتم همین Ramee International Hotel و تا خانمهای رسیپشن منو دیدن خندیدن و اونی که باش صحبت کرده بودم ازم پرسید شما از کجا اومدین منم گفتم ایران و گفت شما خیلی خوش تیپین منم تشکر کردم و دوباره گفت ایرانی ها همه خوش تیپ هستن منم سریع از این موقعییت سوءاستفاده کردم و با خانم شوخی کردم و یکم فضا رو بردم تو رفاقت و مرام کشی و ازش 60 درهم برای هر شب تخفیف گرفتم کلی تو سر مال زدم که اتاقتون خیلی دلگیره و از این حرفا
خلاصه با این هتل سر کردیم و من روز 5 شنبه رفتم سفارت و پاسپورت که ویزا بهش خورده بود رو تحویل گرفتم و اون شب با رفتن به Night Club هندی ها و دیسکو روسها خودمونو خفه کردیم.
اینم از سفرنامه ما امیدوارم که همه بچه های کلیرنس زودتر جواب بگرین و مابقی هم که نرفتن مصاحبه یه ضرب ویزا بگیرن
خوب دیگه نوبت من شده که دینمو به مهاجرسرا ادا کنم منم به رسم همه از همه مدیران و دوستان عزیز تشکر میکنم که بدون لطف و کمک شما طی این مسیر امکان پذیر نبود
اول از همه هم بگم که من اصلا انشام خوب نیست و همیشه از نوشتن فراری بودم ولی خوب سعی خودمو میکنم که همه نکاتی که یادم هستو بگم
اول از همه شرایط کیسمو بگم: دختر 29 ساله لیسانس معماری و کار خصوصی
من تصمیم گرفته بودم که تا قبل از مصاحبه ابوظبی بمونم چون حوصله استرس ساعت 4 صبح بیدارشدنو تا ابوظبی اومدنو نداشتم الانم خیلی از تصمیم راضی هستم خلاصه بلیط سیستمی ماهان از 2 ماه قبل مصاحبه خریدم 707 هزار تومان هتل هم از تو سایت بریم سفر هتل 4ستاره کریستالو رزرو کردم برای 3 شب 797 هزار تومان برای اتاق 2 تخته بدون صبحانه. در مورد هتل کریستال بگم که فوق العاده هتل تمیز و خوبی بود با اینترنت رایگان پر سرعت (توی یک شب 32 گیگ فیلم دانلود کردیم :دی ) محلش خیلی خوب بود دقیقا پشت بیمارستان ان ام سی ابوظبی بود پیاده تا بیمارستان 2 دقیقه راه بود. من شنبه 8 صبح پرواز داشتم به دبی که ساعت 10 رسیدیم فرودگاه دبی و چون خرید زیاد داشتیم از فری شاپ دیگه مترو سوار نشدیم یه تاکسی گرفتیم تا ایستگاه اتوبوس الغبیبیه شد 51 درهم فک کنم اونجا هم سیلور کارت گرفتیم و واسه رفت و برگشت نفری 50 درهم شارژش کردیم که با کارتش نفری 60 تا شد سوار اتوبوس شدیم و رفتیم ابوظبی نزدیک 2 ساعت هم فکر کنم تو راه بودیم همون روز عصرش رفتم واسه مدیکال اینم بگم که وقت نگرفته بودم ساعت 4 رفتم گفت زود اومدی برو ساعت 6 بیا منم که هتلم نزدیک بود رفتم هتل ساعت 6 برگشتم کارامو شروع کردن آزمایش خون و عکس قفسه سینه و اینا 45 دقیقه طول کشید بعد گفت دکتر ساعت 8 میاد اگه می خوای بشین اگه هم نه می تونی بری ساعت 8 برگردی خلاصه ما هم گفتیم تا 3 نشه بازی نشه رفتیم دوباره ساعت 8 شب برگشتم همون موقع بدون معطلی رفتم پیش دکتر شتی معاینات و شروع کرد یه سری سوالو جواب و معاینه چشم و معاینه کلی بدنو اینا حدود 15 دقیقه طول کشید که گفت کارتون تمومه فردا ساعت 6 بعدازظهر بیا واسه جواب. هزینه مدیکالم کلا 375 درهم شد.
یکشنبه و دوشنبه کار خاصی نداشتم و همش به تفریح و اینور اونور گذشت یکشنبه رفتم فراری ورلد و پارک آبی یاس که تقریبا کنار هم هستن ورودی هر کدوم 240 درهم اما اگه جفتشو با هم بخرین و تو یک روز استفاده کنین 140 درهم تخفیف داره ما هم همین دوتاییشو خریدیم 340 درهم و رفتیم داخل اولین بازی رفتیم سراغ همون ترن هوایی معروف که سریع ترین ترن هوایی دنیاس و 270 تا سرعت داره خیلی با حال بود هیجانش بالا بود یه سری بازی های دیگه هم داشت که بد نبود ولی کلا به نظرم فقط همین ترنش باعث میشد که فراری ورلد خوب باشه وگرنه ارزش دیگه ای نداشت بعدش هم رفتیم پارک آبی که خیلی خوب بود خوش گذشت جای همه خالی. دوشنبه هم که رفتیم مارینا مال و کنار دریا و از اینجور کارا
و اما سه شنبه 29 آپریل روز سرنوشت : ساعت 7 تاکسی گرفتیمو راه افتادیم سمت سفارت خیابونا خلوت بود ساعت 7:15 رسیدیم سفارت کلی آدم قبل ما رسیده بودن و نشسته بودن روی صندلی تو صف ما هم نشستیم حدودای 7:45 ایم مامورسکیوریتی اومد همرو به صف کرد و 2 نفر 2 نفر رفتیم داخل اولین اتاق بازرسی میکردن و هرچی داشتینو تحویل می گرفتن و بهتون یه شماره میدادن که موقع برگشت وسایلتون رو بگیرین من که غیر از مدارکم فقط موبایلم بود که همونو تحویل دادمو رفتم داخل ( اینم بگم که اصلا مهم نیست لباس چی می پوشین همه همه جوره لباس پوشیده بودن از رسمی تا خیلی اسپورت حتی یه آقا پسر ایرانی شلوار ورزشی با تیشرت پوشیده بودن!!!!! من خودم کت و شلوار کاملا اسپورت پوشیدم: کت آبی شلوار سرمه ای با کالج و پیرهن سفید) وقتی وارد سالن اصلی میشین ازتون می پرسه مهاجرتی هستین یا غیرمهاجرتی و بهتون یه شماره میده من شماره 12 بودم خلاصه نشستم منتظر تا شمارم اعلام بشه اول که واسه باجه مدارک شمارم اعلام شد که یه خانم ایرانی مدارکو میگرفت گفت اصل مدارکو نمی خوام غیر از اون هرچی مدارک داری بده. مدارکی که دادم : ترجمه شناسنامه کارت ملی و لیسانسم، اصل برگه تمکن مالی و فرمامو هم آپدیت کرده بودم که اونارم تحویل دادم یه کپی هم از مدارک می خواست که به ترجمه ها پانچ شده بود و کپی دیگه ای نخواست کپی پاسپورتم فقط صفحه اولشو دادم، عکسم گفت اگه می خوای می تونی عوض کنی اگر نه همینا خوبه منم با اینکه عکس جدید گرفته بودم گفتم نه همون قبلی باشه آخه عکس قبلیم بهتر بود :دی بعدش یه برگه آبی بهم داد گفت برو پولو پرداخت کن منم پرداخت کردم و اومدم نشستم که دوباره شمارم واسه باجه انگشت نگاری اعلام شد رفتم انگشت نگاری باز منتظر شدم واسه مصاحبه. یکم بعد شمارم واسه مصاحبه اعلام شد که فکر کنم آفیسرم همون سارا گرو معروف بود
اول گفت دست راستتو ببر بالا قسم بخور قسم خوردم بعدش سوالایی که ازم پرسید:
چرا می خوای بری آمریکا؟
این پولی که تو حسابت هست از کجا آوردی؟
اینی که تو فرما اسمشو نوشتی کیه؟
تو ایران چیکار میکنی؟
بعدش کارت صورتی و تیک زد و گفت پنج شنبه بیا ویزاتو بگیر منم تشکر کردم و اومدم بیرون اصلا باورم نمیشد که به این راحتی کارت صورتی گرفتم. اون روز 3 تا آقای مجرد جلو من یک ضرب گرفتن 3 یا 4 تا زن و شوهر بودن که کلیرنس خوردن چند نفر دیگه هم بودن کیس نامزدی و خانوادگی که یکیشون میدونم گرفت اون یکیو نفهمیدم
خلاصه برگشتم هتل وسایلو جمع کردیم و رفتیم با اتوبوس دبی برای دبی هتل فورچون گرند و گرفته بودیم که توی دیره بودش. من با یکی از دوستام رفته بودم 2تا از دوستام هم قرار بود سه شنبه بیان دبی و به ما ملحق شن و هتل دبی رو با هم گرفته بودیم اونا زودتر از ما رسیده بودن و چک این کرده بودن وقتی ما رسیدیم چون من پاسپورت نداشتم میگفت ما اجازه نداریم شمارو چک این کنیم خلاصه گفتم من چیکار کنم گفت اگه کپی رنگی از پاست داشته باشی حله اما من فقط کپی سیاه سفید داشتم خلاصه آخرشو بگم که گفت ابوظبی کدوم هتل بودی زنگ بزن اونا اسکن پاستو دارن تا برامون میل کنن خلاصه ما هم زنگ زدیمو اونا هم گفتن اوکی ما همین الان ایمیل می کنیم ولی دیگه نمی دونم میل کردن یا نه چون دیگه ما رفتیم تو اتاق. پس حتما حتما یه کپی رنگی از پاسپورتتون داشته باشین که مثل من به مشکل بر نخورین.
برای گرفتن پاسپورت هم که باید 5شنبه ساعت 2 میرفتم حساب کردم اگه با اتوبوس برم و بخوام با تاکسی تا ایستگاه اتوبوس برمو برگردم 110 درهم هزینم میشه بعد زنگ زدم به ملیکا گفتش من 2 تا مسافر دارم و 150 درهم میگیرم که ببرم و برگردونم منم دیدم اختلافش 40 درهمه پس می ارزه بهش گفتم پس دنبال منم بیا گفتش باشه بین 11 تا 11:30 میام دنبالت حاضر باش قبل اینکه بیادم زنگ زد گفت 10 دقیقه دیگه بیا پایین منم رفتم لابی منتظر نشستم تا بیان، البته همسرشون آقای مومنی اومدن دنبال من ماشینشون هم که میدونید یه فورد شاسی بلند و خیلی راحته اینم بگم که اصلا از آقای مومنی خوشم نیومد خیلی چیپ بودن و خیلی هم حرف میزد اونم حرفای بیخود و بی سر و ته ولی خوب بازم من راضی بودم چون به موقع اومدنو به موقع هم مارو برگردوندنو قیمتشونم خوب بود. خلاصه ساعت 1 رسیدیم دم در سفارت 45 دقیقه تو گرما نشستیم و هلاک شدیم بعدش 2 نفر 2 نفر رفتیم داخل دوباره شماره دادنو رفتیم مدارکو و پاسپورتو گرفتیمو خوشحالو خندون برگشتیم
اینم از سفرنامه من اگر کم و کاستی داره به خوبی خودتون ببخشید و اگر هم سوالی بود من در خدمتم
2014AS00048XX/تاریخ ارسال فرمهای سری اول:13 MAY/ نفر 1/ کارنت شدن کیس: 7 FEB/ نامه دوم: 12 FEB/مصاحبه: آنکارا بود افتاد ابوظبی/زمان مصاحبه: هفته چهارم آپریل/ویزا یک ضرب   سفرنامه
کیس برادرم 2016as*** /مصاحبه هفته اول نوامبر ابوظبی/کلیرنس/آپدیت 9 dec,25jan,9,15,18,21,22 march/کلیر 22 مارچ
سفرنامه- قسمت دوم

با عرض پوزش به دلیل تأخیر در ارائه قسمت دوم . امیدوارم دوستان عفو بفرمایند.

رفتیم دبی .... :

پرواز ما پنج شنبه 10 اپریل ساعت 8 صبح بود .مراحل فرودگاه امام روکه اصلاً متوجه نشدیم چطوری گذشت ... حتی نپرسیدند چقدر ارز داری می بری ! بقیه مراحل کار را هم که همه از بر هستند. فقط نکته قابل تأمل شلوغی باجه بانک ملی برای پرداخت عوارض خروج از کشور بود ( مردم فوتبال دوست دقیقه 90 ی ) و تعدادی از مسافرین هم که به جای 75 هزار تومان ، 65 هزار تومان خروجی داده بودند (من هم همین مقدار داده بودم منتها دو سه روز قبل پرواز رفتم بانک ملی سر کوچه 10 هزار تومان اضافه رو پرداخت کرده بودم) معطل و البته خیلی عصبی بودند چون تحویلدار باجه اصلاً کارش رو درست انجام نمی داد و خودش رو به سر به هوایی زده بودند!
خلاصه پرواز ماهان سر ساعت پرید و بدون تأخیر در فرودگاه دبی به زمین نشست . کارها سریع انجام شد و با ترانسفر هتل رفتیم و مستقر شدیم. سیم کارت هم duاز خروجی ترمینال 1 به قیمت 55 درهم خریدم(یک فقره کافی بود. درضمن بهتره از بقالی پایین nmc نخرید که مکالماتش گرانتر در میاد) و یکساعت بعد هم فعال شد. محیط هتل آرام سر سبز (مثل باغ ) و بسیار تمیز بود. سرویس و نظافت اتاق ها مرتب و خوب ، امکانات ورزشی و استخر مجانی ، Safe Box مجانی ، صبحانه کامل و مفصل با کیفیت عالی و البته اینترنت وایرلس مجانی با سرعت خوب و قابل قبول در همه جای هتل . ( یکسری از هتل ها این امکانات رو با شما حساب می کنند ) هتل ناهار و شام هم داشت ولی باید می خریدید ( قیمت ها مناسب و کیفیتش هم عالی بود باب طبع ایرانی) . البته ما از ناهار و شام هتل استفاده نکردیم چون همش بیرون بودیم . رسپشن پاسپورت ها را اسکن کرد و به خودم برگرداند که همراه وجوه نقد در safe box گذاشتمشون . موقعیت هتل هم عالی بود (خیابان عود میثا) . هم به مترو و هم به باص دبی دسترسی داشت و هم در نزدیکی پارک خور(CREEK) قرار داشت که می شد پیاده رفت . چندتا مدرسه و مرکز فرهنگی هم در کنارش بودند و کلاً محیط آرامی داشت. خلاصه تا اینجاش همه چیز مرتب و روبراه پیش رفت .

مدیکال و NMC :

بعد از استراحت کوتاه و یک ته بندی مختصر. ساعت 3:15 پیاده رفتیم ایستگاه مترو عود میثا و سوار خط سبز شدیم .ساعت 3:45 رسیدیم ایستگاه ابوهیل و بعد هم رفتیم طبقه M. (جزییاتش هم که همه بهتر از من بلد هستند).خاطر شریفتون باشه عرض کرده بودم که nmc ایمیل های بنده را پاسخ نداده بود(غیر از اولی) ولی من همشون همراهم بود تا اگر لازم شد رو کنم.بیمارستان قدری شلوغ بود (شاید چون پنج شنبه بود) ولی به محض رسیدن ، من نامه قبولی و پاسپورت ها را دادم و منتظر شدم صدایم کنند . تعدادی از هموطنان در سالن بودند ولی من کنجکاوی نکردم که بفهمم کی اهل مهاجرسرا هست و کی نیست. غیر از ما سه یا چهار تا کیس خانوادگی و یک آقای مجرد بودند که همشون یکشنبه یا دوشنبه مصاحبه داشتند ( این را بعداً از شون شنیدم) چون حدس می زدم سرکار خانم ملیکا حضور داشته باشند به عیال محترم سفارش کرده بودم که حواسش جمع باشه .... در بین افرا د خانمی را دیدم که ماشااله فعال و پر جنب و جوش بودند . شستم خبر دار شد که الان تشریف می آورند سراغمون تا آخرین جمله تو کله بنده می گشت ، ایشان خودشان را معرفی کردند و بقیه قضایا. بنده هم که برنامه ریزی دیگری داشتم ضمن تشکرو گرفتن کارت ویزیتشون گفتم بعد از فیکس شدن برناممون برای ترانسفر تماس می گیرم. البته از آنجایی که خانم ها کلاً خود مختاری اعلام کردند و در بعضی از مواقع شوهرانشون نامریی می شوند و در واقع به چشمشون نمیان، علی رغم ایما و اشاره بنده عیال محترم سر رشته کلام را گرفت وگپ و گفت با خانم ملیکا شروع شد .
من هم چون صدایم کردند رفتم و بقیه مدارک را دادم تا پرستار مربوطه تعیین و کار مدیکال شروع بشه. علاوه بر کارت های زرد انستیتو پاستورکه کپی گرفتند و اصلش را پس دادند، برگه تست آنتی بادی خودم و همسرم را دادم که کپی گرفت و اصلش را پس داد. (خیلی هم تشکر کرد و گفت برگه مهمیه و لازمه تو پرونده باشه). بعد از حدود نیم ساعت شاید هم سه ربع همراه پرستار مسئول مدیکالمون رفتیم برای اندازه گیری قد، وزن، فشارخون ، ضربان قلب ، معاینه چشم و بعدش با کمی تأخیر عکس قفسه سینه من+ همسرم + دخترم (پسرم گفتند لازم نیست) نفری 125 درهم شد. بعدش هم آزمایش خون برای ما سه نفر هر نفر 50 درهم و تست سل برای پسرم 68 درهم.دکتر یک کارت داد و قرار شد پس فردا (یعنی شنبه) همین ساعت برای معاینه محل تست سل پسرم به nmc مراجعه کنیم ساعت تقریباً 7 بعد از ظهر شده.
در مرحله آخر برای معاینه دکتر تقریباً 2 ساعت منتظر شدیم ، اهالی خسته شده بودند و یواش یواش نق و نال هاشروع شده بود . مسئول بخش خودش نزد من آمد و با کلی عذر خواهی گفت امروز از بد شانسی شما دکتر شوکلا دست تنهاست و تعداد ویزیت هاش زیاده ولی بزودی شما را پذیرش می کنند.دکتر شوکلا همه خانواده را با هم پذیرفت با همکاری یک پرستار خانم تک تک را معاینه و سوالات را به فارسی پرسید که پاسخ دادیم. (نفری 250 درهم ویزیت ایشون شد) در پایان ایشان گفتند همه چیز مرتبه و یکشنبه شب جوابتون حاضره.خلاصه واکسن اضافی هیچکدام نخوردیم و کل هزینه شد : سه نفرمون نفری 425 درهم و پسرم 318 درهم که کلاً شد 1593 درهم ناقابل.
ساعت تقریباً از 9:30 شب گذشته ولی خدا را شکر این مرحله را هم به خیر و خوشی تمام کردیم.شنبه با پسرم مراجعه کردم و پس از معاینه گفتند . ok روز یکشنبه هم قبل از رفتن برای اخذ جواب ها یک تماسی گرفتم و پرسیدم گفتند یکی از جواب ها آماده نیست و چوم مصاحبه ما سه شنبه بود قرار شد فردا صبحش ساعت 8 جواب ها را بگیرم . بیمارستان صبح خیلی خلوت بود و من در جمع پانزده دقیقه منتظر شدم تا جواب ها گرفتم .
در پاسخ به غرولند من nmc گفت اگر دوشنبه مصاحبه داشتید هر طور بود همون یکشنبه شب جواب هارا به من تحویل می داد پس جای نگرانی نیست. پرسنل بیمارستان با کمال حوصله و متانت انجام وظیفه می کردند و هر کاری که از دستشون بر می آمد برای رضایت شما انجام می دادند.این موضوع را دوستان در سفر نامه هاشون گفته بودند و من با چشم خود شاهد بودم .

سفر به ابوظبی برای مصاحبه :

از روز جمعه تا دوشنبه گشت و گذار مفصل و البته مترو سواری و باص دبی رو هم فراموش نکردیم .هم فال بود هم تماشا . ضمناً روحیه اعضا تیم روهم تقویت کردم.... خلاصه خیلی خوب پیش می رفتیم.محل ها و دیدنی های دبی رو هم که همتون از من بهتر بلدید پس اینجاش رو فاکتور می گیرم.
دوشنبه شب همه مدارک را مرورکردم ، همه رو حاضر غایب تا همه سرجاشون باشن . به توصیه دوستان با تجربه پوشه پاپکو با چند محل جدا کننده تهیه کرده بودم و مدارک رو برای هر نفر جداگانه قرار داده بودم. لباس ها اطو خورده و آماده و آخرین سفارش ها به اعضا تیم برای روز سه شنبه. برای رفتن به ابوظبی تصمیم گرفتم با اتوبوس ساعت 5 یا 5:15 بریم .نفری 25 درهم که در کارت های نول نقره ای شارژ کرده بودم.با رسپشن تماس گرفتم و قرار شد ساعت 4:30 تاکسی برای ترمینال اتوبوس الغبیبه حاضر باشد. خلاصه همه مقدمات فراهم شد .(ولی یک چیزی را فراموش کرده بودم که بعداً بهتون می گم .می دونید ضبط و ربط کردن چهار نفر خیلی سخت تر از دو نفره و یک نفره .) همگی زودتر رفتیم خوابیدیم . ساعت 4 بامداد برپا زدم(خودم 3:30 بیدار بودم) و ساعت 4:20 خبر دادند که ماشین حاضره . با تاکسی در کمتر از 10 دقیقه رسیدیم به ترمینال و ساعت 4:40 سوار اتوبوس شدیم .ساعت 4:50 ناگهان متوجه قاف خودم شدم ... پاسپورت ها را در safe box هتل جا گذاشته بودم!!!!!!!!!!! به اعضای تیم گفتم که چه اتفاقی افتاده و چشمتون روز بد نبینه.. عیال گرامی با چشمان دارنیده گفت : چی ی ی ! و بچه ها هم با نگرانی گفتند ای بابا .....! در یک لحظه رفتم تو مود مدیریت بحران و عملیات کماندویی Cool... گفتم شما برید ابوظبی در ترمینال بشینید تا من بیام. بعد هم معطل الطاف و سخنان محبت آمیز! همسرغضبناک نشدم و پریدم بیرون. مسئول خط دنبال من می دوید و می گفت چی شده . گفتم من باید برم هتل چون پاسپورت ها را جا گذاشتم . گفت عیب نداره برو سریع برگرد و 25 درهم را بر میگردونم تا با اتوبوس بعدی بری .(واقعاً دمشون گرم) پریدم تو تاکسی و رفتم هتل، پاسپورت ها را برداشتم و با همون تاکسی سریع برگشتم و به اتوبوس 5:30 رسیدم. (راننده تاکسی کم مونده بود چراغ قرمز ها را هم به خاطر عجله و استرس من رد کنه و مرتب به من می گفت نگران نباش به کارت می رسی ) ایشون هم دمش گرم.یعنی خداییش می بینند کسی مشکلی داره سعی می کنن تو حوضه کار خودشون هر کمکی که براشون مقدوره را دریغ نمی کنند.
از وقتی داخل اتوبوس نشستم و اتوبوس راه افتاد یک آرامشی به من دست داد که نگو.انگار آب ریختن روی آتش.خیالم راحت بود.1 ساعت 40 دقیقه بعد در ترمینال شهر ابوظبی به تیم ملحق شدم و با یک فقره تاکسی راهی محل مصاحبه شدیم. ساعت 7:45 دم باجه سفارت نامه دوم و پاسپورت ها را دادم به خانم جوان.

مصاحبه :

با توجه با اینکه دوستان در سفرنامه هاشون مفصلاً شرح ماجرا را داده اند من قسمت هایی که بنظر خودم مهم و قابل تأمل بوده را برایتان شرح میدهم. دم در سفارت خبری از گربه معروف و صف افراد روی نیمکت ها و آمدن مامور هندی و چک کردن نامه دوم و پاسپورت ها و البته خانم ملیکا و شوهرشون نبود.(خوشبختانه ) چهار نفر رو ی نیمکت ها نشسته بودند که ایرانی نبودند . دم در ورودی هم شش نفر آماده وارد شدن به داخل . وقتی ما رسیدیم مامور سیکیوریتی خودش جلو آمد و ضمن خوش آمد گویی بنده را به باجه هدایت کرد (به خانواده گفت روی نیمکت بنشینند نزدیک فن که گرمتون نشه) . بعد از کنترل نامه و پاسپورت ها در باجه مربوطه که خانم جوانی داخلش نشسته بود ، مامور مربوطه ما را به دم در ورودی هدایت کرد و گفت چون خانواده هستید با هم برید داخل . رفتیم داخل ابتدا خانم ها بعد پسرم و در آخر خودم (سلسله مراتب از اول رعایت شد). بازرسی بدنی ، تحویل وسایل اضافی ،گرفتن کارت رسید وسایل و بعد هم هدایت به اتاق بقلی ودر نهایت پا گذاشتن به خاک آمریکا ودر نهایت گذشتن از داخل حیاتی که شمشادهای معروف دیگه وجود نداشتند (همه را کنده بودند) . ساعت 7:54 دقیقه وارد سالن شدیم و شماره 16 به ما داده شد.
[عکس: 32698128701189552591.jpg]
رفتیم داخل و روی نیمکت های روبروی باجه 6 و 7 نشستیم .(تعداد باجه ها و محل صندوق و غیره رو هم که همه از بر هستند و لازم به شرح و تفسیر نیست). روبروی باجه های 8 تا 11 ( 8 و9و 10 تحویل مدارک و 11 انگشت نگاری) تجمع و تراکم ایرانی ها بود . غیر از ما چهار تا کیس خانوادگی (یک زوج مسن ، یک زوج جوان و دو تا خانواده چهار نفره ) و پنج یا شش کیس مجرد (اغلب خانم های جوان بودند که شماره 17 هم یکی از این خانم ها بود) و تعدادی هم کیس مهاجرتی بودند که ایرانی نبودند. ساعت از 8 گذشت و کم کم کارمند ها آمدند و تا 8:30 کار ها شروع شد . قبل از کیس های مهاجرتی ، ویزاهای غیرمهاجرتی که مربوط به عرب ها بود شروع شد . شماره آنها از 300 شروع می شد و همانطور که در سفرنامه ها خوانده بودم کارشون رو سریع راه می انداختن و اغلب ویزا می گرفتن .
شماره 16 این فرصت را به ما داد که خودمون را با فضا و حال و هوای آنجا تطبیق دهیم و شاهد اتفاقات آن روز باشیم .چون تیم را قبلاً با روال کار آشنا کرده بودم همگی خیلی خونسرد و ریلکس نظاره گر ماجراها بودند و منتظر نوبت .ابتدا شماره یک را صدا زدند برای تحویل مدارک ... خانواده چهار نفره که خانم برنده بودند .(شماره 1 به باجه 8) باجه 8 خانم هندی بود ، باجه 9 خانم تپل ایرانی بود و باجه 10 هم خانم جوان معروف (ن – خ) .بعد شماره 2 ، 3 و ... بعضی از کیس ها تحویل مدارکشون کند انجام می شد و بعضی ها نرمال. تعدادی از دوستان هم که مشغول گپ و گفت بودند بعضاً در زمان اعلام شمارشون متوجه نمی شدند و باعث کندی کار و البته دلخورشدن افراد اونطرف باجه می شدند. پرداخت نفری 330 دلار و انگشت نگاری هم مثل قبل بود و همه از حفظ هستند. مسئول نظم و انظباط دادن به صف باجه انگشت نگاری یک آقای هندی با عمامه بودند و جالبه که اولویت را به کیس های لاتاری میداد.
خلاصه با آمدن آفیسرها ، مصاحبه شروع شد. سارا خانم در باجه 7 مستقر شدند که پشت شیشه این باجه تصویری از سبزه نوروز با ربان قرمز و جمله نوروزتان مبارک جلب توجه می کرد.آقا خوش تیپه هم رفت در اتاق کنار باجه 11 مستقر شد. خانواده چهار نفره به باجه 7 فراخوانده شدند و زوج جوان به اتاق رفتند . ما چون نزدیک باجه 7 نشسته بودیم از نزدیک شاهد روند کارها بودیم. مصاحبه این خانواده قدری طول کشید و سارا خانم حتی از یکی از فرزندان خانواده هم سوالی کرد. این خانواده برگ آبی گرفتند .
بعد هم زوج جوان از اتاق بیرون آمدند با برگه آبی... ای دل غافل چرا همه دارند کلیرنس می خورند . من و عیال و بچه ها یه نگاه به هم کردیم و دیدم قیافه ها در هم شده و نگران شدند. بهشون گفتم نگران نباشید و گفتم من مطمئنم که یک ضرب روگرفتیم و سعی می کردم آرامشون کنم . شماره 3 دختر خانم بسیار جوانی بودند که در باجه 7 مصاحبه شدند (خیلی سریع) و برگه صورتی را گرفتند .(آخیش یک دونه یک ضرب ) .
شماره 16 برای تحویل مدارک خوانده شد به باجه 10 . بلافاصله رفتم جلوی باجه و سلام و روز بخیر . خانم جدی گفتند: نامه دعوت به مصاحبه و پاسپورت ها .. از شکاف زیر شیشه رد کردم داخل ... ایشون رفت یک پوشه کرم رنگ با خودش آورد که محتویاتش فرم هایی بود که ایمیل کرده بودم و چند برگه که عکس من و توضیحاتی نسبتاً زیادی در آن ها درج شده بود . (این فرم ها را من ارسال نکرده بودم ) . ایشون چهار تا پوشه جدید آورد و به ترتیب از من شروع کرد. مدارک خودتون .... گفتم من فرم 230 را آپدیت کردم ... گفت بدید به من و عکس ها هم جدیده گفت خوبه یک عدد به من بدهید کافیه ( عکس را کنار دستش زیر یک دوربین تنظیم می کرد و بعد از گرفتن عکس با اون رو منگنه می کرد به فرم 230 )... همه مدارک رو دادم ( اصل تمکن مالی + کلیه ترجمه ها که کپی فارسی شون بهشون دوخته شده بود و پاکت در بسته مدیکال بدون عکس قفسه سینه) همه مدارک را سریع مرور کرد و داخل پوشه گذاشت (خدارا شکر کم و کسر نداشت) و سه تا برگ کاغذ برداشت . یکی فرم پرداخت 165 دلار ، یک فرم که سوالاتی از من کرد و جلوی بعضی از سطرها تیک یا یک چیزی می نوشت (برنده خودتون هستید ..بله ... سربازی رفتید ..خیر معافیت دارم .... شغل دولتی داشتید.... خیر خصوصی بوده از اولش) و بعد هم برگه آبی را با نوشتن شماره کیس نامبر وو این سه تا رو هم گذاشت تو پرونده من. بعد مدارک همسرم را گرفت ودر آخر فرزندانم . به ترتیب که اسم کوچکشان را صدا می کرد من مدارک را که مرتب کرده بودم به ایشون تحویل می دادم . خیلی سریع انجام شد .یک کارت هم نوشت برای پرداخت 1320دلار ناقابل . تمام
اولاً : اصل هیچ یک از مدارک رو هم که آماده ارائه کرده بودم اصلاً نخواست و فرم های قبلی همگی ما رو ایشون به من پس داد . در ضمن اصل نامه گواهی موجودی موسسه ... (تمکن عیال) را پس داد ولی ترجمه وکپی دوخته شده بهش را نگه داشت.
دوماً : بر خلاف نظر بعضی از دوستان من هیچ حرکت یا حرف توهین آمیز یا تندی از ایشون نشنیدم و ندیدم . ایشون جدی بودند ولی با ادب . نه در مورد من ونه در مورد دوستان دیگر هیچ مورد از قبیل پرت کردن مدارک تو شکاف باجه و بد خلقی اونروز ندیدم.
رفتم صندوق مبلغ را پرداخت کردم و فیش رسید گرفتم تا نوبت انگشت نگاری برسه . ساعت از 9:30 گذشته بود.
[عکس: 14250178646308026797.jpg]
در همین خلال شماره کیس های که مصاحبه فراخوانده شده بودند به 4 رسیده بود . شماره چهارم خانمی بود که برگ صورتی گرفته بود و خوشحال. نوبت به شماره 5 شد . بعد از اعلام شماره 5 به باجه 7 ، خبری از شماره 5 نشد . (دختر خانم جوانی بودند که حواسشون به همه چیز بود غیر از مصاحبه ). چند لحظه گذشت ... سارا خانم با لحجه شیرینش خودش اعلام کرد شماره 5 ... نیستی اینجا...... ویزا نمی خوای ... (ایشان داشت با یکی حرف می زد و ظاهراً خیلی برایش مهم نبود حواسش به کارش باشه!) و بالاخره خانم شماره پنج با دستپاچگی جلوی باجه حاضر شد و شروع کرد به انگلیسی عذرخواهی کردن که سارا خانم به فارسی به ایشون اعتراض کرد .. دوباره خانم شماره 5 به انگلیسی و سارا خانم به فارسی ... در طول مصاحبه این گفتگوی انگلیسی فارسی ادامه داشت و ناگهان سارا خانم برگه آبی را بلند کرد و گفت .... خانم شماره 5 با ناباوری برگه آبی رو گرفت و رفت ..... زوج مسن هم برگه آبی گرفتند(البته من متوجه نشدم لاتاری بودند یا نوع دیگر ویزا) . متاسفانه آقای مسن خیلی عصبی و بدخلاق بود و در چندین مورد به خانمشون با تندی و تشر و با بی ادبی برخورد می کردند که باعث تأسف و ناراحتی من و همسرم و حضار در سالن شد.
شماره 16 فراخوانده شد به باجه 11 برای انگشت نگاری ، آقای هندی به بقیه گفت اولویت با این خانواده است و زدیم جلوتر از چند تا عرب (اوخیش دلم خنک شد) و کارمان سریع انجام شد . نشستیم منتظر مصاحبه . بقیه خانم های مجرد برگه صورتی می گرفتند . راستی یک خانواده چهار نفره و یک مادر و دختر خانمشون هم به جمع اضافه شدند . خلاصه شماره 16 به باجه 7 فراخوانده شد . سریع جلوی باجه حاضر شدیم. سارا خانم : سلام و خوش آمدید ، ماهم : سلام و روز بخیر. گفت دست راست تون رو بالا بگیرید قسم بخورید .... بنده گفتم می بخشید من یکی دو اصلاح کوچک در فرم هامون داشتم که در فرم های جدید ... حرفم را قطع کرد و گفت OK مشکلی نیست . قسم بخورید که .......و ما هم همگی دست راست بالا و خانوادگی قسم خوردیم ... بعد هم گفت در فرم های 230 محلی را که هایلایت کردم امضاء کنید و فرم بچه ها را هم خودتان امضا ء کنید ...گفتم چشم هرچی شما بگید سریع انجام دادیم و اما سوالات:

شما آقای ...... هستید؟
بله .
نگاه به مونیتور و تایپ...

تا به حال آمریکا رفتید؟
خیر .

شما سربازی نرفتید و معاف هستید؟
بله ...(چرا نپرسید برای چی معافم؟!!)
OK .

اینجایی که کار می کردید چه جایی؟
یک شرکت خصوصی مهندس مشاور....
OK.

کارتون در این شرکت چی هست ؟چکار می کنید؟
طراحی و نظارت پروژه های ساختمانی و صنعتی و من ناظرارشد .....
OK.

پدر و مادرتون آذری هستند یا کرد؟ چون تو ارومیه به دنیا اومدن؟
من !!!!!!!!!!! آذری هستند .
خیلی خوب .

این کسی را که آدرس دادید و می خواهید برید پیشش چه نسبتی با شما دارند؟
ایشون دختر عمه ..(عیال تذکر دادند دختر عمو) بله دختر عموی همسرم هستند ..
OK. دختر عمه و عمو هر دو تاشون خوب هستند.
ما!!!!!!!!!

شما خانم ..... هستید ؟
بله .

شما کارتون که اینجا نوشتید .......هست ؟
بله من کارم .... هست .

از بچه ها هیچ سوالی نشد.
در خلال سوال جواب ها همه ما چشم دوخته بودیم به سارا خانم (ارتباط بصری) و البته با خوشرویی و لبخند. ایشون یک سوال در میان یا شاید هم بعضی از سوال ها را بعد از پاسخ ما قدری تایپ می کرد و اطلاعاتی را از مونیتور می خواند . بعد از آخرین سوال که پرونده را ورق می زد و یک مکثی روی تمکن های مالی بعضی اوراق می کرد (چون ایستاده مصاحبه شدیم داخل پرونده خودمون را میدیدیم) همه چشمشون به برگ آبی که گوشش معلوم بود دوخته شده بود. چند ثانیه با سکوت مطلق گذشت . آنقدر حواسمون به سارا خانم و کارهاش بود که هیاهوی داخل سالن را نمی شنیدیم. خلاصه شمایل برگه آبی بد جوری قیافه های همسر و بچه ها را درهم کرده بود خوب معنی برگه آبی رو می دونستن . خلاصه خیلی استرس داشتن و منهم نمی تونستم کاری کنم .(خودم خیلی مطمئن بودم به یک ضرب و این حس عمیق همیشه همراهم بود). سارا خانم کارش را تمام کرد و همه پاسپورت ها را جمع کرد و گذاشت تو پرونده من و پرونده رو بست . Smileخیالم دیگه راحت شد که یک ضرب گرفتیم . ولی بقیه اهالی این قسمتش رو نمی دونستن و هنوز نگران بودند .سارا خانم گفتند درخواست ویزای شما پذیرفته شد و کارت خوشگله صورتی را برداشت و پنج شنبه را تیک زد و گفت روز پنج شنبه ساعت 2 بعد از ظهر ویزاهاتون حاضره و تشریف بیارید بگیرید .
[عکس: 01996652796340741855.jpg]
کارت رو گرفتم و از ساختمان خارج شدیم . آقا من که هیچی حال اهالی دیدنی بود تا دم در سالن تحمل کردند و وقتی اومدیم تو حیات بعد زدند زیر گریه عجب صحنه ای بود حیف که نمیشد عکس گرفت . Rolleyesیعنی باورشون نمی شد اینقدر سریع السیر تموم شده باشه . .. من که رفتم تو در ورودی نگهبانی که البته نگهبان وقتی حالمون رو دید لبخندی زد و گفت ببخشید از او یکی در می تونید خارج شید . همه این اتفاقات روی هم رفته ده دقیقه هم نشد . القصه یک ضرب رو زدیم تو رگ.Big Grin
ساعت 10:15 از سفارت خارج شدیم قدری پیاده روی کردیم منطقه ای که سفارت ها مستقر هستند جالبه (البته عکس برداری و غیره کلاً ممنوعه و جریمش بسیار سنگین ) . هر کدام از ساختمان سفارت ها معماری و جذابیت خودشون را دارند . توصیه می کنم اگر با خانم ملیکا و آقای X و غیره نیومدید ، یک پیاده روی بزنید بر بدن . بعد هم در خیابان اصلی تاکسی گرفتیم برگشتیم ترمینال ولی اول رفتیم الوحده مال (روبروی ترمینال و جنب استادیوم الوحده امارات ) خوب گشتیم و ناهار خوردیم ، به پدر و مادرم که توهتل منتظر بودند خبر دادم و بعد با اتوبوس E100 برگشتیم دبی . اگر کارت نول شما شارژ نداشت نگران نباشید بلیط کاغذی 25 درهمی می فروشن .(کارت نول دبی در ابوظبی شارژ هم نمیشه و به غیر از اتوبوس E100 به درد دیگه ای نمی خوره)
بعد از رسیدن به هتل ، سایت CEAC را چک کردم . وضعیت کیس ما از READY به ISSUED تغییر کرده بود و در واقع ویزاها صادر و پرینت هم شده بود.Cool


سفر دوم به ابوظبی برای گرفتن پاسپورت ها :

از سه شنبه تا پنج شنبه بازهم به گشت و گذار و تفریح گذشت اما با یک حس و حال متفاوت و کم نظیر... پنج شنبه 11:30 بعد از رله کردن کارهای تحویل اتاق ها و Check Out وراحت شدن خیالم از برنامه بعدازظهر اهالی، رفتم ترمینال الغبیبه(این دفعه با مترو سبز رفتم) . خیلی شلوغ بود ، مسئول خط E100 گفت باید دو تا باس بعدی سوار بشی گفتم بابا من کار دارم و دیرم میشه ...که گفت قبل از شما این جماعت تو صف هستند. عجب ! فکر خانم X و آقای Y رو نکردم که 200 300 تا بدم برم ابوظبی . می دونستم دبی به ابوظبی ون داره هفت نفره (نفری 50 درهم) و تازه سریعتر هم می رسه (ایستگاهشون چسبیده به ترمیناله ) پریدم دم ون ها دیدم یکی آماده حرکته . ساعت 12:10 سوار شدم به راننده گفتم رسیدیم ابوظبی منو تو خیابان اصلی در نزدیک ترین محل به سفارت آم.... پیاده کن . گفت OK .خلاصه رسیدیم به ابوظبی و پیاده شدم . پنج دقیقه پیاده روی کردم و ساعت 1:30 بعد از ظهررسیدم دم در سفارت و با اینکه کپی پاسپورت ها همراهم بود ، نگهبان هیچ کدام را نخواست فقط گفت با کارت صورتی می تونی بری داخل.رفتم تو شماره گرفتم اینبار 13 و دیدم کارت صورتی دارها نشستن همه منتظر ،همه شنگول و همه خندون . من و آقایی که نماینده دو خانواده چهار نفره بودیم و پنج خانم جوان مجرد + چند نفر هم که احتمالاً کیس های دیگری غیر از لاتاری بودند.ساعت2:00 گذشته بود همون سه تا خانمی که مدارک را تحویل می گرفتن در باجه ها مستقر شدند . من تقریباً نفر آخر بودم . دوستان به نوبت پاسپورت ، فرم پرداخت 165 دلار گرین کارت و پاکت معروف که گوشه نداره و محتویات داخل پاکت معلومه رو می گرفتند و خوشحال می رفتند در کمتر از ده دقیقه نوبت من شد و رفتم دم باجه 8 خانم هندی که فارسی خوب حرف میزد کارت صورتی را از من گرفت و اسم و فامیلم را پرسید و گفت چند تا پاسپورت ؟ گفتم فلانی هستم و چهار تا پاسپورت. مدارک را آورد و به ترتیب اول پاسپورت ها و بعد پاکت ها را تحویل داد. (اصلاً هم نه اخم کرد نه چیزی را پرت کرد توشکاف باجه) من هم تشکر کردم و پرسیدم ممکنه من ویزا ها را کنترل کنم ؟ ایشان پاسخ داد بله ، حتماً و اگر مشکلی بود من اینجا هستم تا اصلاح بشه . شما می تونید روی نیمکت ها بنشینید و با خیال راحت این کاررا انجام بدهید. من هم بر عکس بقیه که پریدند از سفارت بیرون نشستم و دونه دونه ویزا خوشگل ها رو با مشخصات پاسپورت ها مطابقت دادم (نام و نام خانوادگی ، شماره پاسپورت ، تاریخ تولد و....) تاریخ Issue 15 اپریل و تاریخ انقضاء 14 اکتبر زده شده بود.بعد هم خداحافظی کردم و زدم بیرون . بعد از قدری پیاده روی ، با اتوبوس (شماره خطش یادم نیست ) و با پرداخت 4 درهم (پول خرد همیشه تو جیبتون باشه) رفتم به ترمینال و با خط E100 برگشتم دبی . (به همین راحتی و بدون آویزون شدن به کسی).کل هزینه رفت و برگشت شد 85 درهم.. تقریباً نصف 150 درهم ملیکا خانم !!!!
[عکس: 76947425573227531747.jpg]
با توجه به اینکه پرواز برگشت ما ساعت 10:00 شب بود و ظهر Check Out هتل را انجام داده بودیم داخل هتل کاری نداشتیم و به همین خاطر در دبی در یکی از مال ها به خانواده ملحق شدم (فکر کنم دبی مال بود) .ساعت 6:30 بعد از ظهر برگشتیم هتل و ماشین آماده بود (قبلش ترانسفر هتل رو هماهنگ کرده بودم) و رفتیم به فرودگاه (یک مقداری شلوغ بود چون نزدیک عید پاک بود ) ولی خوب خدارا شکر به موقع رسیدیم . پرواز به موقع انجام شد و در فرودگاه امام هم اصلاً معطل نشدیم (حتی بارهامون رو از دستگاه هم رد نکردند) خلاصه عالی عالی عالی تموم شد .
خداییش از این بهتر نمیشه.. اصن آفرین به مو.

توصیه هایی به دوستان عزیز و گلم :

1- برنامه ریزی ، برنامه ریزی و باز هم برنامه ریزی ..... از این حرف های اوه حالا کو تا فلان تاریخ .... از الان می خوای بری بلیط بگیری ....... و باری به هر جهت حرکت کردن موقوف. بابا سخته تحقیق کنی ، بپرسی ، پست های مهاجرسرا رو بخونی (همچین قشنگ و با دقت ) و بشینی برای کارهات برنامه ریزی اساسی ردیف کنی؟این کارها فوتبال نیست که بگذاری دقیقه 90 فکر زدن گل بشی.

2- هرکی هرچی گفت فکر نکنید درسته و وحی منزله . همه اطلاعات را بگیریدو جمع آوری کنید بعد با توجه به شرایط ، امکانات خودتون بسنجید و انتخاب کنید . اگر بزرگواری برای سفر به امارات رفت هتل آتلانتیس ، با فلان کس و فلان وسیله رفت ابوظبی برای مصاحبه بعدشم با فلان پرواز برگشت و گفت خیلی عالی بود که قرار نیست من هم همون کاررا بکنم . همینطورهم اگر من با اتوبوس رفتم ابوظبی و برگشتم دلیل نمیشه این گزینه برای فرد دیگر راه و روش درست و مناسبی باشه . نیت اینه که با آگاهی ، هوشیاری و اشراف کامل هرکسی سفر و برنامه های خودش را بچینه . خلاصه نسخه هر کسی مال خودشه و ممکنه برای دیگری جواب نده .

3- در دبی شبکه حمل و نقل عمومی بسیار مناسبه . (به لحاظ هزینه و وقت) اگر اهلش هستید از مترو و اتوبوس کمال استفاده را میشه برد. به همه جا هم مسیرو دسترسی داره(ترکیب مترو و اتوبوس ). استفاده از تاکسی هم اگر سه یا چهار نفر باشید در بعضی ساعات و بعضی مسیرها (کوتاه و بدون ترافیک) به صرفه هست .

4- انجام کارهای مدیکال و رفتن به ابوظبی برای مصاحبه اصلاً کار پیچیده ای نیست که بعضی ها از ایران براش وقت می گیرن . خودتون همه این کارها را می تونید انجام بدید و نیازی به خانم X و آقای Y نیست . مگه به امید خدا چند وقت دیگه نمی خواهید مهاجرت کنید اون طرف...لابد برای کارهاتون می خواهید آویزون یک نفر بشید! مثلاً منی که با اتوبوس رفتم به کارهام نرسیدم ؟ از رسیدن به در ورودی سفارت تا گرفتن شماره کلاً 9 دقیقه طول کشید . من نمی دونم این ساعت 6:30 دم در سفارت رسیدن و شماره 1 رو گرفتن چه مزیتی داره؟؟؟؟؟ یا از ساعت 1 بعد از ظهر پنج شنبه دم در سفارت وایسادن و هلاک شدن!

5- راحت و ریلکس با قضیه مصاحبه برخورد کنید . اگر همه کارهاتون با دقت و صبر و حوصله و صد البته به موقع انجام داده باشید و همچنین خودتان را مهیا کرده باشید (از پرکردن فرم ها تا حاضر شدن در سفارت برای مصاحبه) جای هیچ نگرانی و استرسی باقی نمی مونه . یادتون باشه روز مصاحبه باید ظاهرتون آراسته و تمیز باشه (خودتون حس بهتری خواهید داشت ). خاطرم هست دوست عزیزم امین مهاجر در باره نحوه لباس پوشیدن زحمت کشیده بود مطالبی تو پست ها گذاشته بود واقعاً عالی و آموزنده ، ولی بعضی از دوستان کم لطفی کرده بودند و این موضوع مهم را به سخره گرفته بودند . واقعاً به این موضوع آراستگی ظاهر اهمیت بدهید تا در طرف مقابل هم این حس اهمیت بوجود بیاد .
بارها گفته شده و منهم تأیید و تاکید می کنم : مصاحبه خیلی آسونتر و سریعتر از اون چیزی که شما تصور می کنید. اصلاً گذر زمان رو تو سفارت متوجه نمی شید .فقط و فقط باید سنسورهاتون حساس و هوشیار باشید و موقع شناس . حواستون به کارتون باشه نه اینکه بشینید با بقیه افراد خاطره تعریف کنید و غیره. فکر کنید هیچ کسی را نمی شناسید و زبونشون را نمی فهمید!!

6- به جای شکوه و شکایت از زمین و آسمان و ابراز لطف !! به هر کسی و هر چیزی که بر خلاف میل تون بوده و عمل کرده ، در هر حال به پروردگار یکتا توکل کنید و هیچ وقت ناامید نشوید . در هر حرکت و اتفاقی که پیرامون شما در جریانه قطعاً حکمتی نهفته و خیریتی درش هست.

همتون موفق باشید و موفق میشید .کافیه هدفتون روشن وشفاف باشه ، دلتون صاف باشه و به خودتون و توانایی هاتون ایمان داشته باشید.محکم و باراده قدم بردارید و از هیچ چیزی (به غیر از خدا) نترسید.
2014AS47XX ــ ساکنDFW  
هر وقت خواستی در مورد دیگران قضاوت کنی؛آروم تو دلت بگو: مگه من خودم کیم؟
سلام دوستان نوبت ماهم رسید واسه سفرنامه زیاد سرتونو درد نیارم چندتا موضوع مهم رو میگم بقیه رو هم که باقی دوستان گفتند
۱- اگه بچگیتون آبله مرغون گرفتید که هیچ اگه نگرفتید وقتی میرید واسه معاینه پزشکی جواب تیتر آنتی بادی رو ندید و بگید گرفتم قبلا یکی از بچه هایی که با ما بود اینکارو کرد و از یه واکسن ۲۵۰ درهمی خلاص شد
۲-حتما کارت مترو بگیرید چون بلیط عادی مترو حداقل ۶ درهم هست ولی با کارت هر سفر تقریبا زیر ۲ درهم میشه البته بسته به مسیرتو
۳-روز مصاحبه کسایی که برنده کیسشون خانومشونه حتما به آفیسر بگید ویزای خانوممو بده من خودم منتظر میمونم اگه نگید ممکنه به خانومتونم چک بزنن
۴-اینجا کسایی هستن که بهتون الکی استرس وارد میکنندبه حرف هیچکس گوش نکنید هیچکس نمیتونه براتون ویزا بگیره
در آخرم اینکهبا خیال راحت برید سفارت ما که اونجا همش داشتیم میخندیدیم بدون هیچ استرسی
راستی حواستون باشه که مدارکتونو کامل بهشون تحویل بدید یکی از دوستان اینجا الان غصش گرفته که چرا مدارکو کامل نداده و الانم دیگه کسی بهش جواب نمیده اگه سوالی داشتید درخدمتم رضا۰۹۳۵۸۶۰۱۹۱۲
**2014AS000057|تاریخ رویت قبولی:2MAY|تاریخ ارسال فرم از طریق ایمیل:20JUN|تاریخ جواب تاییدیه:27JUN|برنده کیس:همسرم|تعداد افراد کیس:2نفر|سفارت:زدن آنکارا تغییر دادیم ابوظبی|کارنت:18 MARCH|مصاحبه:هفته اول MAY|ویزا: خانومم یه ضرب خودم چک|ادامه پرونده از طریق |F2A مصاحبه جدید 1 نوامبر2016|دوباره چک| ورود به آمریکا:وقتی ویزا بدن
سلام
در ابتدا مرسی از همه دوستانی که تجربیاتشون را در این سایت برای ما به اشتراک گذاشتند و راهنمایی هاشون باعث راحت تر انجام این پروسه شد. و مرسی مهاجرسرا.
شرایط کیس من:
یک نفر ، دختر، مجرد، 30 ساله، فوق لیسانس

پرواز دبی ایران ایر 771000 تومن + 240000 تومن ویزا + 75000 تومن عوارض خروجی

3 شب هتل در ابوظبی ، هتل کریستال شبی 340 درهم + 54 درهم (16% مالیات برای هر شب) چون از Booking رزرو کرده بودم.
4 شب هتل در دبی، اسکای لاین شبی 270 درهم + 10 درهم برای هر شب به عنوان TOURISM DIRHAM FEE گرفت ، اینم از BOOKING رزرو کرده بودم.
که گفت این قانون جدید هتله و ... من که نفهمیدم بعدا که رسید پرداخت گرفتم دیدم اینطوری عنوان شده در رسید

هر دو هتل اینترنت رایگان داشت. صبحانه و ناهار و شام هم داشتند که من رزرو نکرده بودم. کافی شاپ هم داشتند، استخر هم داشتند
هتل کریستال ابوظبی بسیار تمیز و عالی با رسیپشن مودب ، در منطقه مدینه زاید ، نزدیک به ان ام سی ابوظبی، از در هتل که خارج می شی به سمت چپ که بری یه خیابون هست که مستقیم که بری به ان ام سی می رسی عملا تابلوی ان ام سی دیگه معلومه و به راحتی می شه پیداش کرد. (البته چند تا مرکز ان ام سی هست که برا چشم جداست برا جراحی جداست اونی که ما می خواهیم بیمارستان تخصصی هست که پیدا کردنش راحته نگران نباشید)
مدینه زاید هم که یه مرکز تجاری هست نزدیک هتل هست
تاکسی هم درب هتل مرتبا در رفت و امد هستند و من برای مصاحبه هم از قبل رزرو نکرده بودم و صبح که رفتم چند تا تاکسی بود.
من 12.5 شب رسیدم اصلا داخل اتاق نیومد که اتاق را تحویل بده و موقع check out هم اصلا چیزی را چک نکردند فقط پرسیدند که چیزی خوردید و ما هر چی خورده بودیم گفتیم، خیلی هتل با کلاس و لارجی بود.
توصیه می کنم از مینی بار استفاده نکنید چون تقریبا قیمت هاش چندین برابر بیرون هست مثلا نوشابه 12 درهم هست و بیرون نزدیک 2 درهم

هتل اسکای لاین یه هتل آپارتمان هندی هست اتاقی که ما داشتیم studio بود و یه اتاق بزرگ ، یه یخچال فریزر بزرگ داشت یه گاز دو شعله برقی، آون ، قابلمه ، ماهی تابه، قاشق، چنگال ، چاقو، بشقاب ، کتری برقی ، اتو ، تلویزیون و ... خلاصه مجهز بود کاملا
سرویس نظافت هتل خیلی خوب بود هر روز میودند و تمیز می کردند، اما فرنیش هتل و مبلمان خیلی کثیف بود و در بدو ورود خیلی تو ذوق من خورد
ورودی هتل یه بوی عطر هندی بدی می داد که من دوست نداشتم.
نزدیک به ایستگاه متروی رقه ، کلا هتل سان سند، ارکید ، اسکای لاین، همه نزدیک هم هستند کنار و روبروی همدیگه ...
هر روز صبح ترنسفر رایگان داشت تا ساحل، و جمعه ها برا جمیرا ، برا پارک ممرز هم داشت که خب عملا ما هیچکدوم را استفاده نکردیم خودمون رفتیم ساحل جمیرا ممرز هم نرفتیم.
هتل اسکای لاین تمام پول هتل را اول گرفت، دو تا برگه آورد داخل اتاق امضا گرفت از وسایلی که داخل اتاق بود که من تک تکش را چک کردم وا داشتم دونه دونه برام شمرد و بعد کاغذها را امضا کردم به شما هم توصیه می کنم هر هتلی که میاد تحویلتون می ده چک کنید که بعدا اگر قاشقی بشقابی چیزی نبود براتون دردسر نشه.
برای check out هم از اتاق تماس بگیرید و که بیاد و کامل تحویل بگیره.

وقتی رسیدید دبی باید به فلش های تحویل بار دقت کنید و مسیر را برید تا جایی که صفوف مهر ویزا هست نوبتتون که بشه همون موقع اسکن چشمتون هم انجام می ده و یه مهر ورود براتون می زنند رو پاسپورت که این مهر همون ویزا هم هست چون دیگه چیزی مبنی بر ویزا توی پاسپورت زده نمی شه

بعد از مهر ورود دیگه ما ساک هامون هم رسیده بود و رفتیم سوار تاکسی شدیم ، برا تاکسی سوار شدن نیاز نیست از سالن بیرون برید جایی که در خروجی هست سمت چپ انتهای سالن پارکینگ تاکسی هاست که به نوبت صف کشیدند. ( شاید بد آدرس دادم خلاصه یادتون باشه از سالن فرودگاه برا تاکسی نیاز نیست خارج بشید همون داخل سمت چپ به تابلوها دقت کنید پیدا می کنید)
با تاکسی از فرودگاه تا ایستگاه الغبیبه ALGHOBAYBEH که 60 درهم شد. البته 55 درهم شد ولی بقیه پولمون را نداد

از ایستگاه الغبیبه به ابوظبی چند راه دارید 1- اتوبوس E100 نفری 25 درهم و 2- ون هایی که 7 نفر پر می کنند و نفری 50 درهم می گیرند تا ابوظبی 3- با همون تاکسی ای که از فرودگاه سوار شدید برید دیگه تاکسی متر هر چی بندازه بین 300-400 درهم

ما اتوبوس را انتخاب کردیم ، اتوبوس از دبی بلیط نمی فروشه و باید حتما کارت نول بخرید و برای هر نفر حتما یک کارت باید تهیه کنید چون دو بار کارتشون در یک ایستگاه نمی خوره، نفری 40 درهم کارت خریدیم که 34 درهم اعتبار داشت
دو ساعت طول کشید تا ابوظبی رسیدیم، اتوبوس اگر سیم کارت اتصالات داشته باشی wifi مجانی داره ،
از ایستگاه اتوبوس با تاکسی رفتیم هتل 10 درهم گرفت

سه شنبه صبح ساعت 8.5 رفتم ان ام سی ، طبقه دوم . پرسیدند وقت قبلی داری گفتم نه، گفتند دکتر خانممون نیست آیا مایلی مدیکال را دکتر جورج که مرد هستند انجام بدن منم گفتم موردی نداره چون من پس فردا مصاحبه دارم، سه قطعه عکس، کارت واکسن، برگه آبله ، نامه دوم و پاسپورتم را گرفتند همه چیز را کپی کردند بهم پس دادند فقط پاسپورت و عکس ها را نگه داشتند گفتند منتظر بشینید دیگه بعد از یک ساعت انتظار متوجه شدم هر کس میاد می ره ولی منو صدا نکردند پرسیدم چرا گفتند ببین همه وقت تلفنی یا ایمیل داشتند از دکتر و باید کسانی که وقت دارند طبق وقتشون اول برن، اینم بگم که بیماران معمولی هم ویزیت می شدند دیگه خلاصه یک ساعت بعد رفتم گفتم خب من نمی دونستم وقت باید بگیرم اگر ممکنه منم زودتر بفرستید و اینا ... که یه کم به جنب و جوش افتادند ولی بازم موفق نشدند اومد گفت ببخشید من همه سعیم را کردم ولی نمی شه باید صبر کنی. خلاصه دیگه 12 رفتم پیش دکتر و دکتر عذرخواهی کرد که دیر شد گفت کلی بیمار داشتیم ، اینم بگم من تنها برای مدیکال سفارت نیومده بودم سه چهار نفر دیگه هم بودند که چون نوبت گرفته بودند زودتر رفتند
مدیکال خیلی راحته دکتر یه سری فرم پر می کرد و از من پرسید جراحی یا سابقه بیماری ای داری، تاریخ اخرین پریودیت کی بوده، ماهش به میلادی را می خواست بدونه، بعد چشمم را معاینه کرد، دست به گلوم شکمم گذاشت و دهانم را یه نگاه انداخت و یه پرستار خانم قد و وزنم را اندازه گرفت،فشار خون، ستون فقراتم را دست کشید . 200 درهم هم هزینه معاینه دکتر شد.
شماره تلفن تماس را دکتر ازم پرسید که من شماره هتل را دادم چون سیم کارت نخریده بودم هنوز، بعد پرسید مصاحبه ات چه روزیه و گفتم پنجشنبه گفت فردا ساعت 6 بیا جوابت را بگیر. الانم برو این فیش 200 درهم بده و دو تا فرم داد برا آزمایش خون و عکسبرداری که برم انجام بدم
طبقه 1 عکسبرداری از قفسه سینه هست، این قسمت تاریخ پریودی خانم ها را دوباره می پرسند به میلادی ماهش را بدونند، فکر کنم که اگر حامله هستند انجام ندن، بهت می گه نفست را نگه دار و خودش می ره بیرون نگه دار تا بهت بگه اکی ، 125 درهم هم گرفتند
طبقه M آزمایش خون هست، 50 درهم، اینجا هم می ری رسپشن و شماره می گیری منتظر می مونی صدات کنند و می ری خون می دی خانم ها و اقایون شماره اشون متفاوت هست

فردا ساعت 5.5 رفتم و مدارکم آماده بود و گرفتم مدارک مدیکال شامل دو تا پاکت بزرگ که یکیش سفید و حاوی سی دی عکسبرداری و یکی دیگه که حاوی مدارک هست، یه کپی از تاییدیه واکسن ها هم بهت می دن که مال خودمونه

روز مصاحبه صبح ساعت 6 سوار تاکسی شدم و 6.5 رسیدم سفارت، زودتر از من کسانی که از دبی با ملیکا اومده بودند نشسته بودند . تاکسی فکر کنم 20-25 درهم گرفت یادم نیست.
iv مخفف immigrant visa هست پس یادتون باشه اونجا ما متقاضی آی وی هستیم ، منتظر نشستیم تا ساعت 8 دو نفر دو نفر وارد شدیم، نامه اول و پاسپورت را چک می کرد، اگر کسی وسیله ای داشت مثل موبایل و کیف تحویل می داد ، من که چیزی نداشتم فقط پاکت مدارک و ساعتم را برد زیر دستگاه
بعد وارد یه اتاق دیگه می شی و از اونجا خارج می شی مستقیم داخل حیاط می ری چند متر تا به یه در دیگه سمت راستت می رسی در را برات باز می کنند و می ری داخل یه شماره بهت می دن و منتظر می شینی ببینی بادجه 7 یا 8 که محل تحویل مدارک هست صدات بزنند که کاملا مسلط به زبان فارسی صحبت می کنند
مدارکم شامل
نامه دوم
کپی فقط صفحه اول پاسپورت من تا صفحه 7 را دادم که دیدم فقط صفحه اول را نگه داشت بقیه را انداخت
ترجمه شناسنامه و کپی پانچ شده بهش
ترجمه کارت ملی و کپی پانچ شده بهش
ترجمه آخرین مدرک تحصیلیم و کپی پانچ شده بهش
تمکن مالی 70 میلیون
مدارک پزشکی که پاکت حاوی سی دی را بهم برگردوند
ازم پرسید می خوای عکست را عوض کنی گفتم نه ( اصلا عکس جدید نبرده بودم)

سعی کنید مدارکتون را مرتب تحویل بدید ، به من گفت کاش همه مثل شما مرتب بودند

بعد یه کاغذی را برا خودش تیک زد و کاغذ پرداخت پول و پاسپورتم را داد گفت برو بادجه 1 پول بده و بعد 11 انگشت نگاری ، 330$ دادم و رفتم 11 اینجا مسئولش انگلیسی صحبت می کنه پاسپورت و رسید پول را می گیره می گه اول دست چپ و بعد راست و بعد دو تا انگشت شست، فشار بدیدکه زود بگیره دیگه گفت بشین تا صدات بزنند برا interview

بعد ساعت 9 مصاحبه را شروع کردند به ترتیب
نوبت من که شد وارد شدم
من : سلام
آفیسر: سلام صبحت بخیر
من: صبح شما هم بخیر
آفیسر : خوبی
من: مرسی شما خوبید؟
آفیسر : منم خوبم ممنونم
آفیسر : شما خانم X (اسم کوچیکم را گفت) هستید؟
من: بله
آفیسر : قسم می خوری همه مطالبی که توی فرمهات نوشتی راسته؟
من : با قاطعیت بله
سوالات:
- چند بار لاتاری شرکت کردی؟
-کجا متولد شدی؟
-کدوم دانشگاها درس خوندی؟
-رشته ات چیه؟
پس مهندس هستی
اینجا بود که دیگه کامل فهمیدم داره فقط سوالای فرمها را می پرسه و از منم انتظار داره عین جواب فرمها جواب بدم
-الان چه کار می کنی؟
-چرا می خوای بری آمریکا؟
- چقدر پول تو حسابت داری؟ مبلغ تمکنم را گفتم
- آمریکا کدوم شهر می ری ؟
- فامیلتون چند ساله آمریکاست؟


بهتون تبریک می گم ویزای شما قبول شد ، کارت صورتی را دوشنبه تیک زد و گفت ساعت 2 بیایید بگیرید، گفتم مرسی و گفت خداحافظ
آقا ما ایرانیا هم که معمولا عادت نداریم خداحافظی کنیم من که دیگه تا کارت صورتی را داد هیچی نفهمیدم تا اومدم کامل بیرون

* یه نکته ای را اشاره کنم، من یک کاراکتر از حرف فامیلم را در ثبت نام اشتباه زدم و با پاسپورتم تفاوت داشت، که من اصلا بهش اشاره نکردم و توضیح ندادم اونها هم هیچ اشاره ای نکردند و روی ویزام هم عین پاسپورت زده بودند.
همینطور سوال 6 فرم 122 من University degree انتخاب کردم که باید advance degree را می زدم به اینم اشاره ای نکردم آفیسر هم فقط ازم پرسید فوق لیسانس هستی یا لیسانس گفتم فوق لیسانس


دیگه رفتیم هتل استراحت و بعد تحویل دادیم و رفتیم به سمت دبی
اتوبوس ابوظبی - دبی حتما بلیط می فروشه
کلا اون کارت نول فقط دبی کار می کنه
از الغبیبه هم با تاکسی رفتیم تا هتل اسکای لاین

دیگه دوشنبه هم هتل اسکای لاین را تحویل دادیم با تاکسی رفتیم الغبیبه و از اونجا با اتوبوس رفتیم ابوظبی دوباره منتظر نشستم همونجا تو ترمینال تا ساعت نزدیک دو بشه 1.5 با تاکسی رفتیم سفارت
و ساعت 2 دوباره دو نفر دو نفر داخلمون کردند دوباره شماره دادند و نوبتم که شد فامیل را می پرسند و پاسپورت با برچسب ویزا داخلش و پاکت گوشه بریده که حاوی مدارکمون هست و فرمی مربوط به پرداخت 165 دلار را دادند.
دیگه ما دوباره برگشتیم دبی و با تاکسی تا فرودگاه از الغبیبه 25 درهم گرفت تا فرودگاه و اونجا هم دیگه تا رسیدیم یه ربع بعد گیت باز شد و خلاصه برگشتیم ایران


* حتما مسجد شیخ زاید در ابوظبی را ببینید ، جزو 16 بنای اول جهان هست که ارزش دیدن داره اینهمه راه که رفتید حتما ببینیدش قشنگه واقعا گل گلی و شاد با یه لوستر طلا و بیشتر از 40 تا گنبد سفید مجانی هم هست بازدیدش
2014AS56## / کیس 1 نفر / رویت قبولی 3 May / ارسال مدارک 12 May - دی اچ ال / سفارت : ابوظبی / ویزا یکضرب:May 15
دوستان عزيزم سلام،با آرزوي فردايي بهتر براي همگيتون سفرنامه ابوظبي جهت تجديد مديكال و گرفتن ويزا رو مينويسم ...ما بعد از ١٨٨ روز انتظار كلير شديم...انتظاري كه لحظه به لحظه اش يك امتحان سخت صبر و تحمل بود...هنوز بسياري از دوستانم همچنان با اين روزهاي پر تنش دست و پنجه نرم ميكنند و ميخوام سفرنامم رو آغاز كنم با آرزوي روزي كه منتظر سرا سبز سبز به خاطره ها بپيونده...
من سعي كردم فقط  نكاتي رو بنويسم كه براي ساير دوستان مفيد باشه
دوستانم كلير شدن من پس از ٦بار آپديت اتفاق افتاد.روز قبل از كلير شدن همه وجودم پر از شوق بود و اطمينان داشتم خبر خوشي در راهه و ميتونم بگم لحظه اي كه كلير شدنم رو در سايت ابوظبي ديدم يكي از شادترين،پر هيجان ترين و زيباترين لحظه هاي زندگيم بود.
درخواست ويزاي فوري دبي كرديم نفري ٣٥٠ درهم و بليط سیستمی پرواز ماهان.توصيه ميكنم آژانسهاي مختلف براي ويزاي دبي قيمت بگيريد كه با ارقام متفاوتي مواجه ميشيد و حتما هزينه ويزا رو بصورت درهم بپردازيد كه مناسب تر از پرداخت با ريال واستون تمام ميشه.
هتل رو از سايت بوكينگ رزرو كرديم كه بسیار مناسب تر از اوني شد كه آژانسها قيمت ميدادند و ٨ صبح به سمت دبي پرواز كرديم .حتما آب نبات يا چيزي كه بچه ها بتونند بمكند يا بجوند مثل آدامس همراهتون باشه و موقع تيك آف و موقع فرود به بچه ها بديد تا بعلت تغيير فشار هوا گوش درد نگيرند.خصوصا اگر زمينه سرماخوردگي دارند.
ترمينال ١ فرودگاه دبي قسمت چك پاسپورتها گاهي با فرود همزمان چند پرواز بسيار شلوغ ميشه...ما چون بچه كوچك داشتيم به مامور سكيوريتي كه اونجا بود گفتيم و اون ما رو به سمت لاين سريع كه فقط يك نفر جلومون بود هدايت كرد و خيلي سريع از اين مرحله عبور كرديم....يكم جلو تر از گمرک يك باجه اي هست كه يه آقايي من رو صدا كرد و يك كارت بهم داد كه يك سري تور مثل تور سافاري،تور كشتي،تور گشت شهري و يايك شام دو نفره در يك رستوران لوكس رو بصورت رايگان  ارايه ميكرد .در واقع تبليغات يك هتل بود و قيمت همان تورها در حالت عادي نفري ١٥٠ تا ٢٥٠ درهم بود ...حتما سري به اين باجه بزنيد و ازشون توربگيريد.البته قبل از رفتن به تور اون هتل رو به شما نشون ميدند و امكاناتش رو توضيح ميدند و بعد شما رو به تور مورد نظرتون ميبرند.

ما بعد از خروج از فرودگاه مستقيم با تاکسی به بيمارستان ان ام سي رفتيم...توصيه ميكنم حتما حتما آدرس دقيق بيمارستان رو همراهتون داشته باشيد چون دبي چندتا ان ام سي داره و راننده تاكسي با اينكه من براش توضيح دادم ما رو اشتباه به يه بيمارستان ديگه  كه ان ام سي تخصصي بود برد و بعد با وجودي كه من نقشه ان ام سي مورد نظر رو گرفتم به سختي بعد از كلي چرخوندن ما آدرس رو پيدا كرد...آدرس دقيق رو بنويسيد و همراهتون ببريد و حتما ايستگاه ابوهيل رو در آدرس ذكر كنيد..
حدود ساعت ١٢ بود كه رسيديم ان ام سي و گفتند دير اومديد ولي كارمون رو انجام دادند.مدارك لازم براي مديكال دقيقا شبيه سري قبل بود...نفري سه قطعه عكس پشت نویسی شده،از من نامه قبلي كي سي سي كه نامه دعوت به مصاحبه بود رو خواستند ،آدرس هتل و شماره تلفنتون و کارت زرد...حتما قبل از رفتن به بيمارستان سيمكارت بخريد و شمارتون رو بهشون بديد...شمارتون رو كه گوشه جعبه سيمكارت درج شده يه جايي توي موبايلتون سيو كنيد كه هرجا ازتون خواستند بتونيد ارايه كنيد...چون بعضي وقتها از طرف بيمارستان بهتون زنگ ميزنند و لازمه يه تستي رو تكرار كنيد .سوالات و معاينات دكتر مشابه دفعه قبل بود و تست خون و عكس قفسه سينه تكرار شد.واكسن جديدي براي ما و دخترمون لازم نبود.لازم به ذكره ما بمحض كلير شدن كارت هاي زردمون رو برديم پاستور و نوبت سوم كزاز و ديفتري و واكسن آنفلوآنزا رو براي هر سه نفرمون وارد كارت زرد كردند.ضمنا دختر من چون زير پنج سال هست واكسن آنفلوآنزايي كه مهر ماه زده بود رو لازم بود در ماه آبان هم تكرار كنه كه براي اون هم گواهي برديم و دكتر وارد كارت زردش كرده بود.تست پي پي دي يا سل تستي هست كه جديدا براي بچه ها اضافه شده.دقت كنيد كه اين تست رو حتما بايد در دبي انجام بديد و اگر در ايران انجام بديد جوابش براشون قابل قبول نيست و اگر زير يك ماه مونده به مصاحبه اين تست رو در ايران انجام داده باشيد تا يك ماه ديگه نميشه تست رو انجام داد و مديكالتون انجام نميشه ...پس يكوقت هوس نكنيد به هر دليلي اين تست رو در ايران انجام بديد...تست پي پي دي رو روي ساعد دست بچه ها انجام ميدند و بعد از ٤٨ ساعت جوابش رو ميخونند.٤٨ ساعت بعد سر ساعت بايد بريد ان ام سي براي خوندن جواب.ساعت انجام تست براي دختر من چهارشنبه ١:٢٠ دقيقه بعدازظهر بود و جمعه دقيقا ساعت ١:٢٠ دقيقه در ان ام سي نتيجه رو پرستارها اندازه گيري كردند.در طي اين دو روز بايد مواظب باشيد هيچ چيز محل تست رو تحريك نكنه.آب بهش نرسه،حمام يا استخر نبايد برند،نبايد محلشو بخارونند و لباس آستين بلند هم نپوشند تا جواب تست درست باشه.در مورد بچه هايي كه واكسن سل يا ب ث ژ زدند احتمال بسيار بالايي بر مثبت بودن تست وجود داره و در مورد دختر من هم همينطور بود.اين بود كه از طرف بيمارستان شنبه صبح با ما تماس گرفتند و گفتند كه بايد از دخترم عكس قفسه سينه بگيرند.ما مجددا به بيمارستان رفتيم و از دخترم عكس قفسه سينه گرفتند.با بچه ها نفس كشيدن حين عكسبرداري رو از قبل تمرين كنيد.به اين شكل كه نفس بكشند و نفسشون رو حبس كنند و بعد از گرفتن عکس نفسشون رو بيرون بدند.وقتي عكس گرفته ميشه فرد چه بچه و چه بزرگسال بايد در حين دم عميق باشه وگرنه دو باره مجبور ميشند عكس رو تكرار كنند كه هم يه اشعه خوردن دوباره است هم هزينه مجدد.
دكتر شوكلا گفت شب ساعت ٧جواب مديكالمون حاضره.ساعت ٧ رفتيم براي گرفتن جواب كه حدود ساعت ٨:٣٠ جواب رو به ما دادند.

براي رفتن به ابوظبي ميشه با كساني كه در زمينه ترنسفر فعال هستند رفت و ميشه با اتوبوس رفت.مليكا نفري ١٠٠ درهم به ما قيمت داد كه وقتي حساب كرديم با مترو و اتوبوس هم همين حدودها تمام ميشد،به اضافه اينكه گرماي طاقت فرساي هوا ومعطلي براي تاكسي و ...رو هم بايد در نظر بگيريد...ما با مليكا هماهنگ كرديم و ساعت ١١:٣٠ روز يكشنبه راه افتاديم و حدود ١:١٥ رسيديم...مدارك لازم جهت گرفتن ويزا شامل پاسپورتهاست و برگه كليرنستون كه آفيسر بهتون داده و مدارك تمديد مديكال بود.دم در صف بود و باجه دم در ابتدا چك ميكرد دليل اومدنتون رو و نامه كليرنس من رو كه ديد گفت توي صف پشت درب ورود باستيد...بعد از سكيوريتي رد شديم و از حياط سفارت گذشتيم،راستي شمشادهاي معروف رو حسابي كوتاه كرده بودند و حياط زيباي سفارت معلوم بود.شماره گرفتم و منتظر شدم،حدود ده دقيقه بعد شماره من اعلام شد.به كانتر مربوط رفتم يه آفيسر هندي كه كمي تا قسمتي ايراني صحبت ميكرد مداركم رو گرفت.پاسپورت دخترم يك ماه قبل از كلير شدن تعويض شده بود.در صورت تعويض پاسپورت حتما به آفيسر اعلام كنيد.وقتي من گفتم توي كامپيوترش شماره پاسپورت جديد رو وارد كرد و گفت پنجشنبه براي گرفتن پاسپورتها بياييد....خانمي كه همراه من از دبي اومده بود بهشون گفت چهارشنبه بليط برگشت داره و گفتند كه ويزاشو تا چهارشنبه آماده ميكنند.رسيدي به ما دادند كه زيرش نوشته بود آخرين بررسيها توسط آفيسر برروي كيس شما انجام ميشه  و همين جمله كمي نگرانمون كرد.ما برگشتيم و روز چهارشنبه من سايت سيس رو چك كردم و ديدم ويزاهامون صادر شده.روز پنجشنبه به سفارت رفتم و با طي مراحل قبلي داخل شدم و شماره گرفتم...لحظه هاي انتظار دلهره عجيبي داشتم وقتي شمارم اعلام شد و به باجه مورد نظر رفتم رسيدم رو تحويل دادم و بعد از چند لحظه ديدم آفيسر داره با سه تا پاكت روي هم و پاسپورتهامون برميگرده.نفس واحتي كشيدم و مدارك رو ازش تحويل گرفتم..پاسپورتها رو دقيقا چك كردم،چون ظاهرا گاهي پيش مياد اشتباهاتي ميشه مثلا خانمي پاسپورتشو آرده بود كه جنسيتش رو بجاي خانم آقا زده بودند يا شنيدم موردي بوده كه شماره پاسپورت اشتباه وارد شده...در حد امكان همه رو چك كردم.پاكتها هم گوشش بريده شده است و مدارك و فرمهاي قبلي و مديكال توش بود كه نبايد باز بشه..بعد از اون به طرف دبي براه افتاديم و حدود ساعت ٤بعداز ظهر دبي بوديم و با پرواز ٧:٤٥ ماهان به تهران بازگشتيم.
چند نكته:
ما چهارشنبه (۱۰ اردیبهشت) صبح به دبی رفتیم،ظهر چهارشنبه مدیکال رو انجام دادیم،جمعه ظهر جواب تست پی پی دی دخترم رو در بیمارستان اندازه گیری کردند،شنبه صبح قرار بود جواب مدیکال رو بدند که تماس گرفتند برای انجام عکس قفسه سینه دخترم،شنبه شب جواب مدیکال رو دادند،یکشنبه ظهر ما به سفارت رفتیم برای تحویل مدارک و پنجشنبه ویزاهامون رو دریافت کردیم و همون پنجشنبه بعداز ظهر هم برگشتیم تهران ( ۱۸ اردیبهشت)...یعنی کلا دوستانی که بچه کوچک دارند ۸ شب و نه روز رو درنظر بگیرند.
مدیکال ابوظبی قطعا و قطعا بعد از شش ماه نیاز به تمدید داره...
اينترنت هتل ما بسيار گران بود...مالهاي بزرگ نظير دبي مال و امارات مال و سيتي سنتر اينترنت رايگان دارند كه براحتي ميتونيد استفاده كنيد،ميتونيد هم اينترنت سيمكارتتون رو فعال كنيد و هر جا ميريد اينترنت داشته باشيد.
-هتل ما موقع چك اين پاسپورتها رو از ما تحويل گرفت ولي من باهاشون صحبت گردم و گفتند سه پاسپورت رو در مقابل ٥٠٠درهم پس ميدهند،البته اين پول پيششون موند و موقع چك آوت بهمون پس دادند.ولي هتلهاي قبلي كه ما رفته بوديم و همه پنج ستاره و در ساحل جميرا بودند هميشه فقط پاسپورتها رو اسكن ميكردند و پس ميدادند...كلا هتلهاي اون طرف نسبت به هتلهاي ديره يه دنياي ديگست...موقعي كه براي مصاحبه رفته بوديم دبي هتلي گرفتيم در مارينا به اسم گراس ونور هاوس كه يكي از بهترين هتلهاي پنج ستاره دبي هست و اتاق ما در طبقه ٢٢ بود با پنجره ها و تراس بزرگ با منظره فوق العععاااااده اي از خليج هميشه فارس.هرچي از امكانات و زيبايي و سرويس دهي اين هتل بگم كم گفتم..رفتن به اين هتل رو به همه دوستاني كه مثل من و همسرم عاشق هتلهاي لوكس هستند قويا توصيه ميكنم.
هواي اين فصل دبي بسيار گرمه،دوستاني كه بچه كوچك دارند حتما همراهشون آب داشته باشند و مرتب به بچه ها بدند تا گرمازده نشند
كالسكه بردن رو اگر مثل ما اهل خريد و مال گردي هستيد يا اگر بچه ها قراره واكسن بزنند شديدا توصيه ميكنم.
من از دوستانی که باهاشون رفتیم ابوظبی شنیدم صرافي در دبي مال هست به نام الفردان كه با پاسپورت ميتونيد ازش ويزا كارت بگيريد و هرچقدر ميخواييد همونجا شارژش كنيد...قابل شارژ مجدد هستند و اگر دو سه روز بهشون وقت بديد اسمتون رو هم روي كارت مينويسند...البته در حال حاضر در هايپر استار در تهران من ديدم باجه اي هست كه ويزا كارت ميفروشه ولي گيفت كارت هست و فقط يكبار ميتونيد شارژش كنيد و نرخ دلار هم حواله اي حساب ميشه و البته اينكه حداكثر ميتونيد ١٠٠٠ دلار شارژش كنيد


براتون آرزوي موفقيت ميكنم،هر سوالي داشتيد خوشحال ميشم كمكي كرده باشم
به اميد موفقيت براي همه هموطنان عزيزم خصوصا دوستانم در مهاجرسرا
شماره کیس:**2014AS/تاریخ رویت قبولی:MAY 1/ارسال مدارک:13 MAY/تعداد:۳ نفر/سفارت:ابوظبی/تاریخ مصاحبه:۳ اکتبر/کلیرنس/ آپدیت :۸ اکتبر،۱۶ ژانویه،١٠ فوريه،٤ آپريل،٧ آپريل،٨ آپريل و کلیر در ۹ آپریل Smile
سلام دوستان
با کمی تاخیر و البته خلاصه ماجرای سفرم به ابوظبی برای مصاحبه و متاسفانه رد صلاحیت شدم ( به اصطلاح همون آفسیر با اون لهجه اعصاب خورد کنش‌)

مصاحبه بنده صبح ۲۲ می ( ۱ خرداد ) تایین شده بود.
۱۸ می با پرواز ایران ایر به دبی سفر کردم ( هزینه بلیت رفت و برگشتم + هتل ۳ ستاره برای ۴ روز شد مبلغ ۱،۳۰۰،۰۰۰ تومان )
صبح روز ۱۹ می به استگاه مترو رفتم و یک عدد کارت nol نقره ای بمبلغ ۲۵ درهم خریدم از طریق خط قرمز به سمت استگاه Union رفتم و در آنجا سوار ترن خط سبز شدم و به سمت استگاه Abul Hail رفتم که از در ایستگاه که خارج شدم ساختمان NMC روبروم بود و بدون هیچ دردسری رفتم طبقه بالا خدمت مسئولین پذیرش همگی هندی، مدارکم رو تحویل گرفتن ( حتما عکسی رو ببرید که تمام رخ باشه وگر نه قبول نمیکنن ) و گفتن بشین. بعد از نیم ساعت صدام کردن و بهمراه یک پرستار برای آزمایشات قد و وزن و فشار خون و بینایی به داخل اتاق رفتم، پس از اون برای آزمایش خون و سپس عکس از قفسه سینه و در‌ آخر هم دکتر شوکلا معاینم کرد و بدون اینکه واکسن اضافه بزنن کارام تموم شد و به هتل برگشتم.
تا روز مصاحبه مشغول پیدا کردن ترمینال و اتوبوس هایی بودم که به سمت ابوظبی میرفتن، گردش در دبی رو برای دوستانی که هزینه هاش براشون مهم نیست گذاشتم چون من در شرایطی نبودم که بتونم هزینه ای صرف گردش و تفریح کنم و به اجبار کاملا اقتصادی سفر کردم.
برای رفتن به ابوظبی ترمینال Al Ghubaiba یعنی E100 رو انتخاب کردم ( البته از ایستگاه Ibn Batuta یا E101 هم میتونید برید ) که شب قبلش رفتم کارت nol ام رو ۵۰ درهم بابت هزینه رفت و برگشت شارژ کردم.
صبح روز ۲۲ می ساعت ۵:۳۰ صبح با تاکسی رفتم به ترمینال Al Ghubaiba که هزینه تاکسی شد ۲۰ درهم. تو صف واستادم تا اتوبوس بیاد و ساعت ۶:۳۰ اتوبوس حرکت کرد که در طول مسیر اتوبوس مجهز به اینترنت وایرلس مجانی به سرعت ۲ مگ بود که باعث شد تا ابوظبی ساعت رو متوجه نشم و کلی چیز دانلود کردم Tongue
ساعت ۸ رسیدیم ابوظبی که و مشکل پیدا نشدن تاکسی مواجه شدم و شدیدم عصبی و استرسی شده بودم، ( از اتوبوس که پیاده میشید کمی به سمت شرق حرکت کنید میبینید مردم یه جا وایستادن و تاکسی ها فقط میان اونجا مسافر ها رو سوار و پیاده میکنن و همشون هم آدرس سفارت رو بلد نیستن !!!!!‌) خلاصه تاکسی گیرم اومد و به سمت سفارت روانه شدم. مبیغ ۲۲ درهم هم هزینه تاکسی شد.
پیاده شدم و دیدم ۵-۶ نفر بیشتر تو صف نیستن، سریع رفتم تو صف و نوبتم شد رفتم خدمت خانمی که پشت شیشه بود و نامه دعوت به مصاحبه و پاسپورتم رو چک کرد و بهم پس داد، باز رفتیم تو یه صف دیگه که ۲ تا ۲تا میفرستادن داخل. دم در همه وسایل رو گرفتن و بنده رو بهمراه کیف پول و مدارک فرستادن داخل. پس از رد شدن از حیات سفارت و زمین والیبال و.... رسیدم به در اصلی سالن انتظار و باجه های متعددی که پشت هر کدام خانم یا آقایی نشسته بود. دم در خانمی واستاده که شماره میده، شماره من ۲۳ بود. اون روز سفارت خیلی شلوغ بود و بعد از شاید دو ساعت شماره من خونده شد که برای تحویل مدارک رفتم خدمت خانم تپل بد اخلاقه، گفت فقط ترجمه مدارک رو میخوام. بهش گفتم فرم هام رو آپدیت کردم و گفت بده. گفتن میتونم از عکس قبلیم استفاده کنم گفت بله. ازم پرسید همسرتون کجا هستن ( بنده و همسرم درگیر مراحل طلاق هستیم ) گفتم تو مراحل طلاق هستیم و جدا زندگی میکنیم گفت یعنی با شما نمیان ؟!؟!؟؟!!؟ گفتم متاسفانه خیر. مدارکم رو گذاشت داخل پوشه ای و یک فیش به من داد و گقت صندوق پرداخت کنید و بعد برید برای اسکن انگشتان دست. فیش رو به همرام ۳۳۰ دلار به صندوق دادم و رفتم آخر سالن پیش ماموری که بود شمارم رو نشون دادم گفت بشین شمارت رو صدا میکنیم. شمارم رو خیلی زود صدا زدن و رفت برای اسکن. بعد دیگه منتظز نشستم تا آفیسری که داخل اتاق بود و داشت شماره ها رو هم به انگلیسی هم فارسی صدا میزد شمارم رو اعلام کنه.
در این ما بین گرم صحبت با دوستانی شدم که برای ویزا اومده بودن، کلا پرونده لاتاری من و ۲ تا خانواده دیگر بودیم. که اون دو تا خانواده یکیشون به چک خوردن و اون یکی خانواده رو نمیدونم چون بعد من بودن.
خلاصه شماره ۲۳ خونده شد و رفتم داخل اتاق، آقای آمریکایی لاغری که در اخلاق هم بودن با لهجه خاصشون:
گفت: دست راستتون رو بلند کنید.
گفت: آیا سوگند میخورید که هر چیزی که در این فرم ها نوشتین و میگویین حقیقت است ؟!
بله سوگند میخورم.
گفت: خوب... برنده اصلی شما هستین
بله.
فرم رو از زیر شیشه داد
گفت: صفحه چهارم رو امضا کنید.
امضا کردم و دادم.
گفت: خوب... چند بار در لاتاری شرکت کردین ؟
۳ بار، بار سوم برنده شدم.
گفت: کار میکنید ؟
بله با چند تا شرکت خصوصی.
گفت: سربازی رفتین ؟
نه، معاف شدم.
گفت: چرا معاف شدین ؟
دلیلش رو گفتم که معافی پزشکی بود.
( که بعد هر جواب تند تند تو کامپیوترش تایپ میکرد )
گفت: همسرتون چرا نیستن در کنارتون.
ما جدا زندگی میکنیم و در مراحل طلاق هستیم
گفت: یعنی هنوز همسر شما هستن ؟
بله بنده وکیل گرفته ام و داره کارای مربوط طلاق ایشان رو انجام میده که مدارک مربوط به دادگاه رو هم دادم خدمتتون.
آفیسر -> برای شاید ۲-۳ دقیقه هیچی نپرسید و نگفت و فقط تند تند تایپ میکرد تو کامپبوترش. بعد پاسپورت و مدارکم که تزجمه کرده بودم داد بهم و گفت با درخواست ویزای شما موافقت نشد، موفق باشید. گفتم چرا که فقط میگفت بفرمایین موفق باشین خدا نگهدار[/align]. تمام بدنم یخ کرده بود و باورم نمیشد چیزایی که میدیدم رو. دیگه اومدم بیرون. اون خانواده که بعد من بودن با اشتیاق ازم پرسیدم چی شد ؟ که وقتی گفتم دلشون ریخت. خدافظی کردم و دیگه نا نداشتن برگردم دبی این همه راه رو... چند دقیقه ای هاج و واج بیرون سفارت رو صندلی ها نشستم و بعد تاکسی گرفتم برگشتم استگاه اتوبوس. که این با اتوبوس های E101 رو سوار شدم تا دم ایستگاه مترو Ibn Batuta پیاده بشم. با پرواز ۹ شب هم برگشتم ایران.
نمیدونم بخاطر چی من ریجکت شدم ولی احتمالا به وضیعیت ازدواجم گیر داد و ردم کرد.
به هر حال شرمنده دیر شد،‌چون هم دل دماق نداشتم هم اینکه درگیر یه سری مسائل بودم.
امیدوارم همه برنده ها به ویزاشون برسن چون حالی که به آدم دست میده بعد ریجکتی ۱۰۰۰۰۰ برابر بدتر از قبول نشد تو کنکوریه که ۱ سال شبانه روز براش خوندی.
سلام دوستان من چون مشکل مرور صفحات با گوشی دارم همین چند پست اخر رو خوندمـ
می خوام قولی که برای برنامه ریزی داده بودم رو شروع کنمـ
ببنید اول از همه شما باید بدونید که چطور ادمی هستیدـمثلا اینکه توی اتاق چندتا کشو صندلی باشه یا مثلا تو دستشویی و حمام دمپایی بباشه یا نه یا چقدر مینی بارش بزرگ باشه یا اینکه هتل بو بده یا نه یا یا تنوع صبحانه چقدر باشه خلاصه اول باید بدونید خودتون چطور ادمی هستیدـمن راستش این دومین سفر خارجیم بود اولیش مکه بود که همه چیز اوکی بودـ
من نمی دونستم توقعاتم از یه هتل خوب چیهـبرا همین چیزایی که فکر میکردم خوبه رو نوشتمـ بعد حدود. 15 یا 16 ساعت درباره هتل های دبی تو نت نطلب خوندم ـبعدش باز لیست توقعاتم رو تصحیح کردمـ خلاصه اول ببیینید هتل. خوب از نظر شما چیه؟بعد حالا اونا رو به ترتیب اولیویت بنویسیدـ
به نظر من و همسرمـ
1ـنزدیکی به مترو در حد55 متر نهایتا150 متر اینو وقتی تو گرما بعد از یه پیاده روی برگردید هتل می فهمید چقدر مهمه
2ـصبحانه نیاز نداشتیم بوفه کاملی داشته باشه ما کلا نهایتا 4 نوع غذا تو صبح نمی تونستیم بخوریم که !اقا بالاخره صبحانه است دیگه معده سر صبح نمیتونه 10 ندل غذا پس اینکه تنوعش کم باشه یا زیاد واسمون مهم نبود
3ـخواب راحت پس یا دیسکو نداشته باشه یا اگه داشت یکی داشته باشهیا اگر 3تا داست تو طبقات بالا باشه. اتاقاشـ
4ـ صبحانه داشته باشه
5ـسرویس به ساحل و فرودگاخ و بعضی فرکشگاه ها داشته باشه
6ـسیف باکس داشته باشهـ
7ـنهار نداشته باشهیعنی رو پکیج نهار حساب نکنـچون نهارا به هتل نمی رسیمـ
8ـتکس دقیقا 10 درهم باشه برا هر شب هتل رو به رو ما تکسش 12 درهمهـ
9ـوسایل درست کردن چای داشته باشهـ یا ابجوش رایگان بدن
10ـاگر استخر و سونا داشهباشه عالیهـ
وــــ
حالا بعد از این کار میریم سراغ قدم دومـ
قدم دوم
از هر سایتی فرق نداره هرکدوم که بود به نظر من از همه اش ـهتل هایی که ویژگی هایی که شنا میخوایید رو دارن پیدا کنید ـاین کار واقعا وق گیرهـ من وهمسرم دو هفته بعد از ظهر ها در حال خوندن و زیر رو کردن سایتایی بودیم که همتون بهش اشاره کردیدـهر هتلی که به نظرمون 5 تا از ویژگی ها رو داشت می نوشتیمـبرای هر هتل یک برگه ا4 جداگانه داشتیمـ
برگه هایی که برای اطلاعات هتل ها تنظیم کرده بودیم و کپی گرفته بودیم و به صورت خام داشتیم هر هتل که مناسب بود مشخصات زیر رو از توش وارد میکردیمـ
1ـمکان
2 ادرس
3ـسایت و قیمتی که داده
صبحانه
نهار
ترانسفر فرودگاه
ترانسفر بازار و ساحل
تکس
استخر سونا
فاصله تا مترو به زمان و مسافت
کدوم مترو کدوم خط. اونایی که نزدیک برجمان یا یونیون بودن ستاره دار میشدن
جاذبه های اطراف
نظرات در سایت تریپ ادوایزر
تعداد دیسکو
تعداد طبقات هتل
هر هتل همه اطلاعا بالا رو باید براش پیدا میکردیم هر کدوم رو از یه جا پیدا کردیم مثل گوگل مپـ تریپ ادوایرزـو غیره ـ ـ ـ
حالا ما بعد دو هفته 10 یا 11 تا هتل داشتیم که اطلاعا همه رو داشتیم و 5 مورد از 8 مورد ما رو داشتنـ
بعد رفتیم سراغ قدم سومـ
قدم سوم
هر هنل رو از یه سایت میدا کرده بودیم برا همین جلو هر اسم هتل 4 تا جا گذاشته بودیم واسه قیمت از جاهای مختلف هر هتل رو یا با تلفن یا با سایت گردی پیدا میکردیمـ یعنی حالا بعد از 4 روز همه هتل ها با اطلاعات کامل و با قیمت های مختلفجلو رومون بودنـ
نکته هم من و هم همسرم هردو هم صبح هم عصر میریم سر کار ولی بازم وقت پیدا میکردیم هر شب 1 یا دو هتل رو تکمیل کنیمـ خلاصه وقت گیره اما مفیدـ
بعد همه گزینه ها رو بر اساس قیمت و ویژگی ها اولویت بندی کردیمـ هتل مورد نظر پیدا شدـیعنی بعد این اولیوت بندی می دونستیم دقیقا چه هتلی می خواییم قیمتشو از 4 تا سایت هم داشتیمـ راستش به یا 5 تا4 تا آژانس تو مشهد هم زنگ زدیم ولی در نهایت هتل پارانوما دیره رو از ساحل ابی گرفتیمـبرای 10 شب و صبحانه 1850000ـ
نکتهـ ما تا حالا دبی نیومده بودیم نمی دونستیم که رفت وامد به بردبی ناخداگاه بیشتره تا دیرهـبرا همین دیره رو انتخاب کردیم اما حالا که اینجاییم میبینیم اگر در بر دبی هتلی با این ویژگی ها داشتیم روزانه 10 درهم برای رفت امد به نفع بودـالبته باید دید در بر دبی میشد هتلی با این امکانات و ویزگی ها با این قیمت گیر اورد یا نهـ
خلاصه بعد از گرفتن واچر هتل دنبال ویزا افتادیم در مشهد ویزا رو بین 230 تا 250 میگرفتنـ البته ما 230 دادیم اما نمی دونستیم که اژانس ها در این هم روش میکشنـ خلاصه شما هم حواستون باشه شاید با کمتر هم بشه ویزا گرفتـ
نکته خاصی نموند جز برنامه ریزی مالی و تفریحی که اگر خواستید بگید اونم واستون کلیاتشو بگمـ
چون اون دیگه سلیقه ای است و به جیب مبارک باید نگاه کرد اما برای اینکه کلی بدونید که کی و کجا برید بهتر ه میگم براتونـ
یه نکته بگم که حتی خودمم هنوز باورم نمیشهـ
اون روزی که ما مصاحبه داشتیم 4 زوج جوان دیگه مثل خودمون هم بودنـ
به جز ما همه اونا با اقای مو هویجی استیو نام مصاحبه داشتن و همگی حتی خانم ها هم برگه ابی گرفتن وکلیرنس خوردنـ
اما با پیشنهاد یکی از خانم های تو سفارت که بچه به بغل داشت (گفتن تا تو سفارت هستید ویزا یک ضرب تو بگیر خارج نشو ـ) خلاصه دوتا از اون دوستامون (که ایدی هم در مهاجرسرا ندارن وگرنه ازشون میخواستم بنویسن حتما ـشاید راضیشون کنم بیان و عضو بشن و بنویسنـ)وقتی که سارا گرو کسی جلو باجه اش نبود و منظر نفر بعدی بود رفتن جلو و گفتن ما برنده اصلی هستیم و همکار شما به خاط سربازی و کار همسرامون بهمون چک دادند ولی ما دوست داریم زودتر بریم و زندگی رو شروع کنیم همسرمون هر وقت ویزا گرفت میادـسارا گرو شماره کیسشون رو پرسید و رفت پرونده رو اورد و از یکیشون کارت ابی رو گرفت و کارت صورتی داد و گفت اشکال نداره همکارم فکر کرده منتظر می مونیدـشما میتونید بیایید یکشنبه بگیریدـولی به اون یکی گفت شما خودتون هم چک لازم داریدـ
یعنی جالب اینجا بود که دوستم که اسمش الهام بود راحت و بی هیچ مشکلی تونست برگه ابی رو به صورتی تغیر بده ـجالب تر از لین این بود که اقایی که باهاشون مصاحبه کرده بود اصلا اشاره نکرده بود که ویزا خانم اوکی به هردو چک داده بودـ
برام جالب بود که با یه صحبت کوتاه در حد 5 جمله ویزا رو دادن یعنی اصلا باهاشون برخورد بدی نکردنـ
راستش نمی دونم درسته یا نه اما به نظرم سفارت یکمی شیر توشیر بود نه به خاطر اینکه ویزا دادن (خدا رو صد هزار مرتبه شکر بابت ویزا ها)منظورم اینکه بعدی که ما مصاحبه شدیم نشستیم تا همه دوستامون مصاحبه بشن یعنی بعدش حدود 20 یا 30 مین نشسته بودیم میگفتیم و می خندیدم البته با صدای اروم هیچکسی هم به بیرون هدایتمون نکرد تا وقتی که خودمون بلند شدیم اومدیم بیرونـ
Survivor of Lottary ۲۰۱۴ - Category = F2A
enterence date to the USA= 4 November2014
I-130 & I-797 & 420$ & PD = 22/10/2014
Approved = 8/4/2015
Case Number & Invoice ID by phone ( Abu Dahbi) = 5/7/2015
27/8/2015 = DS261+120$
= DS260 & 325$
= Send document
= Complete
سلام دوستان
ما توی جون ابوظبی مصاحبه داشتیم
شغل هر دو خصوصی و تحصیلات هر دومون فوق لیسانس
سربازی ارتش
اول بگم که خودم یک ضرب گرفتم ولی همسرم کلیرنس خورد :-(
کلا با توجه به مطالب دقیقی که سایر دوستان گذاشته بودن خیلی حرفی واسه گفتن نمیمونه.
فقط از تجارب سفرمون بگم شاید به درد 2015 ای ها بخوره
اول که دبی شهر قشنگیه و ارزش یه بار دیدن رو داره. یعنی یه جورایی شهر لوکسیه البته نه همه جاهاش و از همه مهمتر قیمتهاش هم خیلی لوکسه :-)
با وجود کلی off که همه جا خورده بود بازم همه چیز خیلی گرون بود البته اینا به لطف ارزش پولمون هست. :-D
به نظرم ترکیه جنس های ارزونتری میشه پیدا کرد. کلا این قسمت مورد علاقه خانوما بود و آقایون اصلا از این بابت خودشون رو نگران نکنند. :-)
کارهای مدیکال روکه ما خودمون انجام دادیم و با مترو رفتیم خیلی راحته و اصلا نیازی به کسی ندارییییییییید. فقط اونجا با لهجه شیرین هندیها کمی گیج میشید چون انگیلیسیشون عجیب افتضاحه ولی همشون مهربونن و خودشون کاراتونو انجام میدن پس نگران نباشید. ما دو نفری 1200 درهم دادیم چون من واکسن ابله هم زدم.
هتل ما اسمش کامفورت این بود و رو به روی مترو الاتحاد بود و ما همه جا با مترو میرفتیم و کلا یه 3-4 باری کارتمون رو شارژ کردیم. سفر با مترو توی دبی خیلی راحته وچون یه شهر توریستیه شما اصلا گیج نمیشید. بالاخره سالی سی و پنج میلیون توریست شوخی نیست!
هتلمون بدک نبود کلا ما که راضی بودیم.شب قبل از مصاحبه خودمون رفتیم ابوظبی اونم خیلی کار راحتیه .با مترو تا ایستگاه الغبیبه میرید و روبه رو مترو سوار اتوبوس ٍٍE100 میشید. فقط کارت متروتون 25 درهم باید شارژ داشته باشه و از همون استفاده کنید.
شب یه هتل نزدیک سفارت گرفتیم که عالیییییییییییییییییییییییییییییی بود و بی نظیر. پیاده ده دقیقه راه بود تا سفارت. اسمش CENTRO ROTANA بود. البته صبحش ما تاکسی گرفتیم تا سفارت و 6 ذرهم دادیم.
مصاحبه هم که خیلی راحت بود و الان دیگه مطمینم همه کاراشون روتین و از قبل تعیین شده هست.
اصل مدارک رو اصلا نگاه نکردن.فقط ترجمه شناسنامه و کارت ملی- سند ازدواج و اخرین مدرک تحصیلی منو گرفتن.
و از همسرم فقط ترجمه سند ازدواج و شناسنامه و کارت ملی.
افیسر ما سارا خانوم معروف باجه 7 بود. مصاحبه ما 1 دقیقه شد.
قسم خوردیم
چرا میخوای بری امریکا؟
کدام ایالت؟
این ادرسی که نوشتی مال کیه؟
تو ........؟(اسم شغلم رو گفت که اینکاره ای؟)
و بعد از همسرم فقط پرسید
کجا کار میکردی؟
همیییییییییییییییییییییییین
بعد هم گفت با ویزای شما موافقت شد ولی همسرتون از 2 تا 3 هفته دیگه سایت رو چک کنه.......................
این رو یادم رفت بگم که زمانی که رفتم خدمت اون خانوم کمی تپل و خوش اخلاق ;- ) تامدارکمون رو تحویل بدم برگه ابی رو پر کردو گذاشت رو پرونده .
یعنی به طور پیش فرض کلیرنس رو میذاره. ولی بعد افبسر یه برگه سفید برا من پر کرد.
کلا سفر خوبی بود ولی ویزا نصفه نیمه مثل این میمونه که اصلا ندادن :-(
در کل به نظرم دبی خیلی قشنگ تر از ابوظبی هست و بزرگترین مزیتش داشتن خط مترو در دبی هست که کار ما رو خیلی راحت تر کرد.
ولی ما از یه شب اقامتمون توی ابوظبی راضی بودیم چون صبح راحت صبحونمون رو خوردیم و ساعت 7 رفتیم سفارت.
این بود قصه ما......
امیدوارم همگی سفر خوب و با خیر و برکتی داشته باشید.
دوستان گلم سلام
من الان دبی هستم و دیروز مصاحبه رو انجام دادم و شکر خدا ویزای یک ضرب گرفتم
در اولین فرصت شرح کاملی از سفر میدم ، فقط اعصابم خورده از این اماراتی ها ، هتل که تلوزیون نداره ، توی کافی شاپ هم که داره باید خدا تومن مشروب بخوری تا بذارن ببینی ، بعضی هاشون خیلی بی رگ هستن ، واقعا ایرانی ها با وجود تمام خصوصیاتشون گلن ، اینو وقتی 7 روز اینجا بمونین میفهمین ، هنوز بلیط به شیراز گیرم نیومده ، دعا کنین از اینجا نجات پیدا کنم با این هزینه های هتل و ... (بازیها رو هم که نمیتونیم ببینم ...شت)
اینترنتم که نداره از اینترنت اتصللات گاهی استفاده میکنم ، کسی سوال داشت بنویسه حتی الامکان جواب میدم تا ایشالا برگردم شیراز ، یا حق
دوستان اگر ریا نباشه بهتون پیشنهاد میکنم قبل از سفر به امارات، سفرنامه بنده رو مطالعه کنید که حاوی مطالب بدرد بخوری هست
سفرنامه بعد از قبولی لاتاری

راهنمای اقدام برای سیتیزن شدن

تاریخ ورود و اخذ گرین کارت : June 2013
تاریخ اقدام برای سیتیزن شیپی: نوروز 97 (March 20)
تاریخ مصاحبه: 9 November
تاریخ سیتیزن شیپی:  November 15th Big Grin
سلام دوستان
بعد از مدتی بالاخره تصمیم گرفتم که سفرنامه خودم رو بنویسم، البته فعلا قسمت اول، چون کلیرنس شامل حالم شد و در حال گذراندن این دوران سخت هستم و امیدوارم به زودی این انتظار تموم بشه و رستگار شوم.
مصاحبه من در ابوظبی انجام شد، البته این رو ذکر کنم که اول آنکارا بود و خودشون تغییر دادن به ابوظبی.
خلاصه توفیق اجباری بود که نصیب من شد، چون الان که سبک سنگین میکنم از لحاظی بهتر شد که ابوظبی افتاد.
مصاحبه در اواخر اسفند انجام شد که در بحبوحه عید نوروز و هزار مشکل و گرفتاری آخر سال و گرانی های آن ایام بود.
با کمی جستجو و تحقیق متوجه شدم که گرانیها سر به فلک میزنه و هر آژانس یک قیمتی میده که مخ آدم سوت بلبلی ممتد میزنه!
در واقع انگار مسابقه و رقابت بر سر هر چه گران تر بودن آیتم ها بود! بدونه هیچ حساب کتاب خاص و انصاف!
در آخر با کمی مشورت غیرمستقیم از یکی از دوستان قدیم که سالهاست آژانس هواپیمایی داره به گونه ای که متوجه نشه قصد سفر دارم، به نکاتی دست پیدا کردم که خیلی کمکم کرد.
مثلا ایرلاین های خارجی مثل ایرلاین های وطن سوء استفاده گر نیستن و در ایام خاص مثل عید نوروز وغیره افزایش قیمت ندارن!
یا بلیط و باید از آژانسی تهیه کنید که واسطه نباشه، چون در اینصورت کمیسیون خودش رو بر میداره و بلیط گرونتر تموم میشه و نکاتی دیگه.
خوشبختانه کیس من یه نفره هستش و از این بابت از خیلی لحاظ مثل هزینه مالی و دردسر کمتر، به نفعم بود.
از همون اول قید پرواز آسمان رو زده بودم و انتخابم ماهان بود.
با کمی جستجو آژانسی رو پیدا کردم که واسطه در فروش بلیط نبود. حتما این قضیه رو میدونین که برای مصاحبه نمیشد تور گرفت و باید بلیط سیستمی میگرفتم که در واقع احتمال یک ضرب گرفتن ویزا رو هم حتی یک درصد میدادم. قیمت بلیط ماهان یک میلیون و صد هزار تومان بود! که با مشاوره ای که از دوستم گرفتم رفتم سراغ ایرلاین های خارجی و بلیط امارات ایر رو به قیمت ماهان خریدم!!!
شما نوع هواپیما و کلاس و امنیت پرواز و راحتی و پذیرایی این دو نوع ایرلاین رو با هم مقایسه کنید، تفاوت را چیزی بین پیکان و بنز خواهید یافت!!!
به این شکل برنامه ریزی کردم که برای مدیکال به دبی برم و اونجا مدیکال و انجام بدم و هم از بودن تو دبی لذت ببرم، بعد شب قبل از مصاحبه به هتلی تو ابوظبی برم و صبحش مصاحبه رو بگذرونم و برگردم و چند روز رو دوباره دبی باشم(هم برای احتمال یک ضرب گرفتن ویزا، و هم برای خوشگذرانی و گشت و گذار)
هتلی که بعد از ورود به دبی انتخاب کردم، هتل ۳ ستاره ibis روبروی سیتی سنتر دیره بود که همون طور که میدونین محل فوق العاده خوبی هستش و خیلی با محل های سنتی دیره فرق داره. ۳ روز این هتل و رزرو کرده بودم که کارهای مدیکالم رو انجام بدم. هتل ibis هتلی زنجیره‌ای هستش که شعبات زیادی داره و متعلق است به یه شرکت فرانسوی به اسم accor.
بعد از یه پرواز عالی با هواپیمای بوئینگ پرواز امارات ایر با بهترین امکانات به دبی رسیدم و در ترمینال ۳ که فقط برای پروازهای خوب هستش و ایرلاین های ایرانی به اون وارد نمیشن، پیاده شدیم.
بعد از انجام کارهای چک فرودگاه مستقیم به فری شاپ رفتم و با خرید چند نوشیدنی برای کمی خارج شدن از استرس و بیرون اومدن از حال و هوای سفارت، مستقیم به سمت خروجی رفتم و سوار تاکسی شدم به مقصد هتل.
بعد از چک این هتل و تحویل اتاق و گرفتن دوش و کمی استراحت راهی nmc شدم، با طی ۱۰۰ متر پیاده از هتل به مترو رسیدم و یک کارت سیلور مترو خریدم و سوار مترو شدم و در ایستگاه ابوهیل پیاده شدم.(نقشه مترو دبی رو تو گوشیم داشتم. از جی پی اس هم میتونین استفاده کنین)
ساعت ۴ بعدازظهر بود که رسیدم nmc، سوار آسانسور شدم و رفتم بالا، خیلی شلوغ بود. یه آکواریوم کوچیک اونجا بود که بچه ها نزدیکه اون غوغا راه انداخته بودن و به قوله یکی از بچه ها همش فیش فیش میکردن.
طبق پیش‌بینی که میکردم، ملیکا رو اونجا دیدم و کلی ایرونی رو اونجا خفت کرده بود!
اومد سمته من و شروع کرد به سر صحبت و باز کردن. بعد گفت که مصاحبت کی هست و ببرمت و این حرفها. بعد که گفتم برنامه من اینه که روز قبل مصاحبه با اتوبوس برم ابوظبی کف کرد و کارتشو داد بهم و چند نفر و برداشت ببره برسونه هتل هاشون!
یکی نیست بگه برادر من، خواهر من؟ شمایی که داری مهاجرت میکنی از همین اول بسم الله نمیتونی به خودت متکی باشی و به توانمندیهای خودت شک نکنی؟؟؟
یعنی از هتل تا nmc رفتن و ۴ تا آزمایش دادن و برگشتن به هتل اینقدر سخته؟!
گم نشین یه وقت تو کشور غریب؟ من که هنوز این قضیه رو نتونستم حلاجی کنم!
زبانتم خوب نباشه، با کمک گوگل مپ و ستاره دار کردن مبدا و مقصد تمام کارهاتو بی منت و هزینه میتونی انجام بدی!
تاکید میکنم شما از اون دسته افرادی خواهید بود که در مسیر مهاجرت به مشکلات متعددی برخواهید خورد.
خلاصه، بگذریم
خیلی روتین کارهامو انجام دادن و هزینه کلی که خورد خورد ازم گرفتن، شد ۴۲۵ درهم.
کارت واکسن انستیتو پاستورم کامل بود و جواب آزمایش آنتی بادی آبله مرغون رو هم برده بودم(اگه اینکارو نکنین کلی درهم پیاده میشین)
ساعت ۷ کارام تموم شد.
این رو هم بگم من روز چهارشنبه رسیدم دبی و مدیکال دادم.
بهم گفتن شنبه شب جواب آمادس. مصاحبه من روز دوشنبه بود.
(من تو این مسافرت برای کمی تفریح هم رفته بودم و هیچ عجله ای برای جنگی انجام دادن کارها نداشتم)
رفتم هتل و کمی استراحت کردم و شب رفتم برای صرف شام و گشت و گذار.
شنبه شب فرا رسید و دوباره با مترو رفتم nmc و جواب آزمایش ها رو گرفتم و برگشتم هتل.
یکشنبه اتاقم و تحویل دادم و باید میرفتم ابوظبی و یک روز هتل تو ابوظبی گرفته بودم تا استرس صبح زود رفتن از دبی به ابوظبی و ترنسفر اصغر و اکبر و اینا نداشته باشم!
و چقدر الان که میبینم راضی بودم از اینکار.
با مترو رفتم ایستگاه الغبیبه، از مترو که میای بیرون ترمینال اتوبوس ها رو میبینی.
البته یه سری هم به رود دبی زدم که در پشت ایستگاه مترو بود و در اونجا خونه های قدیمی وجود داشت که خیلی زیبا بودن و همینطور یک موزه که قبلا در سالیان دور خانه یکی از بزرگان امارات بوده.
اتوبوس ابوظبی رو پیدا کردم و چمدونمو گذاشتم قسمت بار و خیلی خوشحال اومدم همون جلوی اتوبوس نشستم کنار یک خانم زیبا. بعد راننده اتوبوس اومد منو از جام بلند کرد و فرستاد ته اتوبوس!
نگو جلوی اتوبوس مخصوص خانمها و انتهای اون برای آقایونه!!!
کرایه اتوبوس ۲۵ درهم بود که باید وقتی به ابوظبی رسیدیم با همون کارت سیلور مترو پرداخت میکردیم.
اتوبوس بسیار راحت و شیک بود و تا ابوظبی حدود ۱:۴۵ دقیقه شد.
هتلی که تو ابوظبی رزرو کرده بودم centro capital centre by rotana بود که ۳ ستاره ولی در حد ۵ ستاره بود!
نزدیکه سفارت بود و تا سفارت ۱۰ دقیقه هم کمتر پیاده روی داشت.
بدی که اون محل داشت این بود که همش خونه و برج و سفارت بود و فروشگاه و اینا نداشت!
بالاخره لحظه موعود رسید و صبح روز مصاحبه یعنی صبح دوشنبه رسید. بعد از دوش گرفتن و صبحانه، پیاده به سمت سفارت رفتم. و تعدادی از هموطنان و بقیه مردم و دیدم که گویا از صبح خیلی زود و آفتاب نزده، فوق‌العاده خسته و بی خواب منتظر ورود به سفارت هستن و به خودم احسنت گفتم که شب قبل به ابوظبی اومده بودم.
مامور سفارت اومد و پاسپورتها و برگه های وقت مصاحبه رو چک کرد و به نوبت وارد سفارت شدیم و بعد از چک امنیتی و طی کردن مسافتی در حیاط به محل اصلی رسیدیم و شماره بهمون دادن و منتظر شروع کار شدیم.
یک سالن مستطیل شکل بود که در قسمتی از اون صندلی برای انتظار بود و روبروی آن باجه هایی بود برای تحویل مدارک.
تقریبا نصف آدم های اونجا ایرونی بودن و همشون به جز یه خونواده لاتاری بودن.
مصاحبه من ساعت ۸ بود. بعد از یک ساعت شماره من تو یکی از باجه ها خونده شد و رفتم پشت باجه ای که یک خانم بداخلاق ایرونی بود و ما بین ما شیشه ای وجود داشت، یعنی تمام باجه ها به این شکل بود.
مدارک رو تحویل خانم بداخلاق ولی زیبا دادم و رفتم برای انگشت نگاری و بعد ۳۳۰ دلار رو پرداخت کردم و رسید گرفتم.
منتظر شدم تا برای مصاحبه برم.
برای مصاحبه، پشت یه بلندگوی خیلی ضعیف با لهجه خیلی باحال آقایی شماره من و خوند و به اتاقی برای مصاحبه رفتم.
اینجا هم مابین من و آفیسر شیشه بود و از طریق میکروفون صداشو میشنیدم.
یه جوان فوق‌العاده خوش تیپ و خوش قیافه بود که با لهجه ای خیلی شیرین فارسی حرف میزد و کلا مصاحبه من ۵ دقیقه بیشتر زمان نبرد!
دست راستم و بردم بالا و قسم خوردم هرچی گفتم راسته و بعد راجع به کارم پرسید و گفت شرکت بزرگه یا کوچیک؟
بعد پرسید سربازی کجا بودم و چرا می خوای بری آم ر ی ک ا؟
من اسپانسر نگرفتم و خودم اینطوری ترجیح دادم، چون خیلیها میگفتن گرفتن اسپانسر دنگ و فنگ داره.
مانده حساب از یه بانک خصوصی گرفتم حدود ۷۰ تومن. به هیچ چیزی هم گیر نداد و نقص مدرک هم نداشتم.
آها!، این و بگم که تو اون ۵ دقیقه ای که تو اتاق بودم، آقای آفیسر خوش تیپ یه چیزایی رو تو کامپیوتر تایپ میکرد و احتمالا چک هایی بود که برای کلیرنس من بینوا داشت لحاظ میکرد و دقیقا زمانی بود که راجع به کارم و سربازی پرسید!
و در آخر پاسپورت و یک برگه آبی رنگ از پایین شیشه بهم داد و جمله معروف رو طوطی وار گفت که شما واجد شرایط ویزا هستین ولی یه مراحل اداری هست که باید طی بشه.
آقا تا اینو گفت و همزمان اون جمله معروف و بکار برد، زانوهام شل شد و لب و لوچم آویزون شد، انگار سکته ناقص زدم!
نا نداشتم از جام بلند شم. گلوم خشکه خشک شد.
با تته پته و وارفتگی و صدایی که انگار از ته چاه در میومد گفتم چقدر زمان میبره؟!
و همچین راحت گفت ۴ ماه! که انگار داره میگه ۴ روز!
خلاصه اینگونه شد که ما هم کلیرنس شامل حالمون شد و از اون روز تا الان که این سفرنامه رو براتون مینویسم، نزدیکه ۴ ماه میگذره و همین روزاست که به گفته آفیسر خوش تیپ مراحل اداری تموم بشه و کلیر بشم.
با روحیه خراب برگشتم هتل و یه دوش گرفتم و چمدونمو بستم و اتاق و تحویل دادم و یه تاکسی گرفتم برای ترمینال اتوبوس های ابوظبی. فکر کنم ۲۲ درهم شد.
از اونجا باید سوار اتوبوس ابن بطوطه دبی میشدم. این دفعه بلیط و باید سنتی می خریدم، یعنی پوله نقد دادم و بلیط کاغذی گرفتم به قیمت همون ۲۵درهم.
رسیدم ابن بطوطه.
در نزدیکیه برج العرب و امارات مال در محله al barsha یه هتل رزرو کرده بودم به اسم ibis، این یکی از همون شعبات هتلی بود که در لحظه ورود به دبی و کارهای مدیکال گرفته بودم.
این هم ۳ ستاره بود،و نزدیک ایستگاه دی جی شرف بود.
همونطور که گفتم اینجا رو گرفتم که با یه تیر دو نشون بزنم. هم احتیاط برای یک ضرب گرفتن ویزا و هم اگه کلیرنس شدم بتونم کمی خوشگذرونی کنم و طعم تلخ کلیرنس رو جوری ماستمالی کنم!
البته ۹۹ درصد به خاطر سربازی احتمال کلیرنس رو میدادم و اون یک درصد هم برای گول زدن خودم بود.
و همه اینها مصادف بود با عید نوروز و جشن ۳ روزه ای که برای فارغ شدن از مسائل مربوط به مصاحبه در اون هتل گرفتم و گشت و گذار و صرف نوشیدنی و خریدهای خوب در دبی مال و امارات مال و آماده کردن خودم برای تحمل کردن مراحل اداری کلیرنس! الحق هم کار به جا و خوبی کردم و با اون روحیه برنگشتم ایرون.
راستی، فواره های محوطه برج خلیفه رو از دست ندین، مخصوصا وقتی هوا تاریک میشه.
آرت دبی، نزدیکه برج العرب رو هم همینطور.
پیشنهاد من برای گشت و گذار تو دبی اینه:
تیپ راحت، مثل کتونی و تیشرت و شلوارک، جی پی اس فعال و مقاصد از قبل ستاره دار شده. و هندزفری وموزیک خوب و همینطور سیلورکارته مترو.
تاکسی و بی خیال شین و بدونه ترافیک و هزینه زیاد از مترو استفاده کنین و کل دبی و دیدنیهاشو بگردین.
امیدوارم خودم و تمام دوستام که منتظر تموم شدن این مراحل هستن به زودی زود کلیر شیم و با یاری خدا این دوران سخت انتظار رو ترک کنیم و ویزای قشنگه آ م ری ک ا رو تو پاسمون ببینیم.
به امید دیدار در ینگه دنیا.
موفق و پیروز باشین و لبخند رو فراموش نکنین.
* DV 2014 *
آنچه در این سایت مینویسم صرفا نظرات شخصی من هستند و ممکن است متفاوت با نظرات دیگر باشد. حتی المقدور مطالبی رو نقل میکنم که از صحت آن اطمینان دارم، ولی باز هم بدون شک احتمال اشتباه وجود دارد.
با سلام خدمت همه دوستانی که در ابوظبی مصاحبه خواهند داشت. در این سفرنامه سعی می کنم از موارد تکراری پرهیز کنم و نکات مفید رو بیان کنم. با پرواز 6 عصر ایران ایر حدود ساعت 11 به دبی رسیدیم. گرمای 25 تیرماه بسیار آزار دهنده بود حتی در آن ساعت شب. هتل 4 ستاره سیتی سیزن. وای فای مجانی داخل اتاق و لابی و صبحانه و نهار که خوب بود. فاصله از مترو پیاده حدود 5 دقیقه که در بعضی اوقات به خاطر داشتن بچه 5 ساله سعی می کردم از تاکسی استفاده کنم. از ایستگاه مترو سیتی سنتر دیره تا هتل میشد 1 درهم که 3 درهم ورودی تاکسی بود ولی طبق قانون زیر 10 درهم باید 10 درهم پرداخت میشد.
برای nmc با مترو به ایستگاه union رفته و سوار مترو سبز رنگ به سمت ایستگاه ابوهیل می رفتیم که خروجی شماره 3 روبروی nmc بوود.
پنجشنبه صبح مدیکال رو انجام دادیم . بهتره صبح ساعت 8 تا 9 اونجا باشید که خلوت باشه. برای ما حدود ساعت 2 تمام شد. برای دخترم یک واکسنmmr و تست سل انجام دادن. قرار شد شنبه صبح برای چک تست سل مجدد مراجعه کنیم. در محدوده هتل فروشگاه زیاده. شنبه راس ساعت مراجعه شد و مقرر شد جواب مدیکال یکشنبه عصر تحویل شه. یکشنبه عصر با ملیکا هم در nmc فیکس کردیم برای صبح دوشنبه. صبح همسرشوون آقای مومنی اوومدن و با یک خانواده دیگه راهی ابوظبی شدیم. یک مینی بوس هم از مسافرای ملیکا پشت سر ما بودند. راس ساعت 8 وارد سفارت شدیم و با توجه به اعلامی که کردند که ویزا تمامه و اگر می خواهید پول واریز نکنید ما ادامه دادیم و وارد اتاق مصاحبه شدیم. آفیسر استیو بود و خیلی خوش برخورد در مورد سربازی و شغل سوال کرد و برگه آبی رو داد که هر هفته سایت رو چک کنید. بعد مصاحبه انگار بار سنگینی از روی دوش من برداشته شد. چون تا این مرحله دقت و تمرکز من رو می خواست و از این به بعد از دست من خارج و هر چی تقدیر و سرنوشت من باشه برای من رقم خواهد خورد.
از همه دوستانی که این سفرنامه رو میخوونن خواهش می کنم برای همه دعا کنن که خدا براموون بهترین رو بخواهد و هیچ منتظری رو ناامید نکنه.
ممنونم و امیدوارم نکات لازم رو بیان کرده باشم. موفق باشید. التماس دعا
خدا گر ز حکمت ببندد دری
ز رحمت گشاید در دیگری.
به ما که ویزا نرسید.
سلام به همه دوستان عزیزم واقعیت اینکه من برنده نیستم و نبودم برادرم برنده بود ولی همه کارها و حتی اضطراب ودلهره هاش هم من کشیدم الان هم می خوام به جای برادرم سفرنامه بنویسم اول از همه بگم خیلی حوصله نوشتن ندارم به خاطر تمام هموطنان عزیزم که تا حالا کلیر نشدند و امیدوارم که به زودی کلیر بشید.حالابریم سر اصل مطلب :برادرم 25 ساله.مجرد.فوق لیسانس کشاورزی(تازه فارغ التحصیل شده).سربازی نرفته(با وثیقه 15 میلیونی اجازه 1 بار خروج گرفت).شغل هم نداشت و بیکار بودو20 جولای ابوظبی مصاحبه داشت(ماه رمضان توی گرما جهنم بود)من برنامه ریز بودم واسه 16 جولای وقت مدیکال گرفتم و ما 15 جولای پرواز کردیم به سمت دوبی با هواپیمای تابان از اصفهان که خیلی بد بود شانس اوردیم زنده موندیم در ضمن پرواز برگشت هم نگرفتیم واسه اینکه برنامه این بود که اگر برادرم ویزا گرفت از دوبی بفرستیمش بره کالیفرنیا واگر هم نگرفت که برمی گرده مثل یه مرد می ره سربازی و بی خیال امریکا (چاره ای نداشت) .ما هتل may fair را گرفتیم که یکی از دوستان همسرم که در دوبی زندگی می کنند واسمون رزرو کردند واسه یک هفته و قرار شد اگر خواستیم بیشتر بمونیم دوباره برامون تمدید کنند که واقعا خیلی خوب بود و خیلی ارزون ما که راضی بودیم با صبحانه و ناهار(همه هتلها در دوبی ناهاراشون خوب نیست )با توجه به اینکه ماه رمضان بود ما مجبور بودیم بخوریم ولی شبها مک دونالدو و kfc وکباب حاتم می زدیمو یه جورایی تلافی میشد.ما با مترو همه جا می رفتیم واسه مدیکال همه چیز عالی بود برادرم همون 425 درهم شد تمام هزینش و همون روز هم خانم ملیکا را دیدیم که قرار شد 20 جولای برادرم و دوستان دیگر همراه ایشون برن ابوظبی و150 درهم کرایه می گیرند.جواب مدیکال را 19 جولای گرفتیم و خیلی استرس گرفتیم بابت اینکه خبر رسید که سیستم صدور ویزا خراب شده و اصلا ویزا تمام شده و کلا تمام این اخبار توسط ملیکا خانم روزی که رفتیم جواب مدیکالو بگیریم به ما صادر شد من و برادرم که نزدیک بود سکته کنیم با حال گرفته برگشتیم هتل و همش تفسیر می کردیم که حالا فردا چی میشه؟؟؟من تمام مدارک برادرمو چک کردم و همگی رفتیم بخوابیم(چه خوابی؟تا صبح بیدار بودیم).ساعت 5 صبح برادرم رفت با اقای مومنی به سمت ابوظبی و من موندم هتل ولی شاید بگم یکی از سخت ترین ساعات عمرمو گذروندم فقط منتظر بودم و این انتظار منو داشت می کشت تا اینکه حدود ساعت 2 ظهر برادرم اومد و هیجان زده برگه صورتی رو نشونم داد پریدم بغلش کردم و هر دومون زدیم زیر گریه انگار که یه باری از رو دوشمون برداشته شد.حالا از اینجا نقل قول برادرمو میگمSadسفارت خلوت بود انگار مرخصی بودند افرادی مثل سارا گرو و...نبودند اصل مدارکو نگرفتند فقط ترجمه ها را گرفتن و موقع پول دادن330 دلار گفتند ویزاها داره تمام میشه و اگر می خوای می تونی انصراف بدی خانم مصاحبه کننده مترجم داشته و خودش فارسی بلد نبود حالا سوالات افیسر:مجردی ؟بله
افیسر:چرا رشته کشاورزی؟دوست دارم
سربازی رفتی؟نه با فیش وثیقه خارج شدم که اصل و ترجمه اونو تحویل دادم(اینجا خانومه فیش وثیقه رو برداشته رفته با دوستاش مشورت کنه انگار تا حالا همچین چیزی ندیده)
افیسر:بابات چه کاره است؟(واقعا هنگ کردم) و گفتم
افیسر:این حساب بانکیو از کجا اوردی تو که کار نکردی؟(60 میلیون بانک پاسارگاد) :پدرم به من هدیه داده.
افیسر:اگر برگردی ایران می خوای چه کار کنی؟هیچی ممنوع الخروج می شم و باید برم سربازی.
افیسردر اخر باز هم رفته اون پشت ودوباره با دوستاش مشورت کرده و بعد گفته تا کی اینجایی که برادرم گفته تا 2 روز دیگه و افیسر محترم فرمودند تا پنج شنبه بمون امیدواریم ویزاتون اماده بشه وما سیستم صدور ویزامون خرابه و الان ویزا نداریم و یه برگه صورتی داده بود که با برگه هایی که من قبلا عکسشونو دیده بودم کاملا متفاوت بود یه برگه مقوایی خیلی کوچک صورتی که روش با خودکار نوشته بود 24 جولای همین باعث شد دلهره بیفته به دلمون که نکنه پنج شنبه 24 جولای هم بریم بگن بیا پاستو بگیر و ویزا هم نداریم در نهایت روز 23 جولای رفتیم سایتو چک کردیم و با دیدن کلمهissued خیالمون راحت شد و دوباره با ملیکا هماهنگ کردیم واسه فرداش که بریم ویزا و پاسو بگیریم.طبق گفته برادرم اون روزی که مصاحبش بوده فقط خودش ویزا گرفته و یک پسری با شرایط مشابه خودش اگر چه هم من وهم برادرم غمگین بودیم و نمی دونم چرا برادرم از ویزا گرفتنش خوشحال نبود اونهم واسه اینکه خیلی از دوستان کلیرنس خوردند واسه دلایل بیخودی امیدوارم همه دوستان2014 ویزا بگیرند اونموقع همه با هم خوشحال میشیم.راستی داشت یادم میرفت برادرم همون شب که ویزا گرفت از دوبی رفت امریکا اگر چه خبلی واسمون گرون تمام شد 6 هزار درهم واسمون اب خورد پرواز غیرمستقیم بود که اول می رفت (گوانجو چین)و 8 ساعت waiting و از اونجا میرفت ,los angeles .کلا پروازای مستقیم 2برابر میشد و ما هم اصلا دلمون نمی خواست حتی 1 روز دیگه هم اونجا بمونیم و سرانجام قصه ما به پایان رسید .
دوستان عزیزم هر سوالی داشتید در خدمتم.




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان