شمارش معکوس برای اعلام نتایج لاتاری DV-2017

[jalayevatan]

داستانی از 11 سپتامبر

بعد از حادثه یازدهم سپتامبر که منجر به فروریختن برج های دو قلوی معروف آمریکا شد

یک شرکت،از بازماندگان شرکت های دیگری که افرادش از این حادثه جان سالم به در برده بودند

خواست تا از فضای در دسترس شرکت آنها استفاده کنند.

در صبح روز ملاقات مدیر واحد امنیت داستان زنده ماندن این افراد را برای بقیه نقل کرد

و همه این داستان ها در یک چیز مشترک بودند و آن اتفاقات کوچک بود :

مدیر شرکت آن روز نتوانست به برج برسد چرا که روز اول کودکستان پسرش بود

و باید شخصا در کودکستان حضور می یافت.

همکار دیگر زنده ماند چون نوبت او بود که برای بقیه شیرینی دونات بخرد.

یکی از خانم ها دیرش شد چون ساعت زنگدارش سر وقت زنگ نزد.

یکی دیگر نتوانست به اتوبوس برسد.

یکی دیگر غذا روی لباسش ریخته بود و به خاطر تعویض لباسش تاخیر کرد.

اتومبیل یکی دیگر روشن نشده بود.

یکی دیگر درست موقع خروج از منزل به خاطر زنگ تلفن مجبور شده بود برگردد.

یکی دیگر تاخیر بچه اش باعث شده بود که نتواند سروقت حاضر شود.

یکی دیگر تاکسی گیرش نیامده بود.

و یکی که مرا تحت تاثیر قرار داده بود کسی بود که آن روز صبح یک جفت کفش نو خریده بود

و با وسایل مختلف سعی کرد به موقع سرکار حاضر شود. اما قبل از اینکه به برج ها برسد

روی پایش تاول زده بود و به همین خاطر کنار یک دراگ استور ایستاد تا یک چسب زخم بخرد

و به همین خاطر زنده ماند!


به همین خاطر هر وقت، در ترافیک گیر می افتم

آسانسوری را از دست می دهم

مجبورم برگردم تا تلفنی را جواب دهم

و همه چیزهای کوچکی که آزارم می دهد

با خودم فکر می کنم

که خدا می خواهد در این لحظه من زنده بمانم

دفعه بعد هم که شما حس کردید صبح تان خوب شروع نشده است

بچه ها در لباس پوشیدن تاخیر دارند

نمی توانید کلید ماشین را پیدا کنید

با چراغ قرمز روبرو می شوید

عصبانی یا افسرده نشوید،بدانید که خدا در حال مواظبت از شماست

....................................................................................................

.....................................بی نظیر...................................................

....................................................................................................

پس نتیجه میگیریم اونایی که مردن و خدا میخواست که بکشه ... سوال : بالاخره خدا مهربونه یا نه؟

[alirezanz]

داستانی از 11 سپتامبر

بعد از حادثه یازدهم سپتامبر که منجر به فروریختن برج های دو قلوی معروف آمریکا شد




به همین خاطر هر وقت، در ترافیک گیر می افتم

آسانسوری را از دست می دهم

مجبورم برگردم تا تلفنی را جواب دهم

و همه چیزهای کوچکی که آزارم می دهد

با خودم فکر می کنم

که خدا می خواهد در این لحظه من زنده بمانم

دفعه بعد هم که شما حس کردید صبح تان خوب شروع نشده است

بچه ها در لباس پوشیدن تاخیر دارند

نمی توانید کلید ماشین را پیدا کنید

با چراغ قرمز روبرو می شوید

عصبانی یا افسرده نشوید،بدانید که خدا در حال مواظبت از شماست

کاملا موافقم
یه بار وقتی خیلی عجله داری و دیرت شده و دقیقا همون لحظه بنزین تموم میکنی شاید این اتفاق حکم نجات پیدا کردن  و زندگی دوباره  رو داشته باشه این اتفاق برام افتاده و بنزین تمام کردن و کلافه شدنم باعث شد به اونجای که میخواستم برم نرم و دقیقا چند دقیقه بعدش هونجا که میخواستی بری, بوم همه چی اونجا بره هوا  50 نفر کشته و زخمی داشته باشه وشاید اون بنزین تموم کردن باعث بشه امشب این پست رو بزنم .به قول جان لاک تو سریال لاست
Everything happens for a reason

جان... یادش بخیر. آخرش دو قسمت آخرشو ندیدم

یعنی یکی از چیز ترین سریالایی بود که دیدم، همش دهنه آدم باز بود که این چرا اینطوری شد؟ اصن چی شد؟ کی شد؟ چی؟ کی؟ قسمت آخر هر فصل تازه میفهمیدی قسمت اول دو فصل پیش چرا اونطوری شده بود.. :/

بی نظیر بود..

[redbull]

به گره ذهنی ایمان بیارید.
خلإ ذهنی ,...

[alirezanz]

اقایون دادشا......
خانوما خواهرا.......
به فکر راه چاره باشین
لاتاری برا شما نون و اب نمیشه ها

نون و کباب چی؟ نه؟ نون و خربزه چی؟ اونم نه؟ نون خالی هم راضی اما؟ باشه بابا چرا دعوا دارین رفتم :/

[redbull]

امضا هم از اقای تناردی دبی دزدیم

[alirezanz]

من يكي هيچ احساسي ندارم

ولی جدا فقط سال اول خیلی حس خوبی داشتمو فک میکردم برنده میشم، بعدش دیگه خیلی روش گیر نمیکنم

صفحه رو باز میکنم اون جمله .... رو میبینم ی مشت میکوبم به دیوار  برو بریم واس سال بعد

تو كه توي منهتن داري صفا ميكني . ٢٠ هزار تا هم از من قرار دستت برسه ديگه چرا سرت بره تو ديوار  

راس میگی، اصن ی وضعی شده، نمیدونم چرا همش توهم میزنم که مث شما تو اون خراب شده هستم و منتظرم اسمم در اد و رها شم

من برم قرصامو بخورم، ی مدت بود کنار گذاشته بودم

[alirezanz]

اگه قول بده با قفل فرمون نخواد تبریک بگه قبوله  
سالم میخوام برسم به مصاحبه  

نه دوست خوبم قفله فرمون چیه با تبر میام واسه تبریک

خخخ اونموقع منم اصن نمیگم برنده شدم  

شما از همین الان منتظر تبریک ما باش چه برنده شی چه نشی

[alirezanz]

5 نفر اخر چون هنوز بیدارن رتبه دادم
افرین

یعنی میگم شانس ندارم شما باور نمیکنین از صب تا شب اینجام تا موقع رتبه گرفتن شد من نبودم

اگه بهم رتبه ندی خودمو به @jalayevatan@ میسپورم :/

[alirezanz]

ولی جدا فقط سال اول خیلی حس خوبی داشتمو فک میکردم برنده میشم، بعدش دیگه خیلی روش گیر نمیکنم

صفحه رو باز میکنم اون جمله .... رو میبینم ی مشت میکوبم به دیوار  برو بریم واس سال بعد

تو كه توي منهتن داري صفا ميكني . ٢٠ هزار تا هم از من قرار دستت برسه ديگه چرا سرت بره تو ديوار  

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر
من عاجزم از گفتن و خلق از شنیدنش
اینجا اون طوری که فکر میکنید نییییییییست.

اونطوری ام که شما میگی نییییییییست.

شما دیگه الان میتونی برگردی اینجا زندگی کنی؟؟ نمیشه دیگه، تا وقتی که اینجا هستی، اینجا هستی زندگیتو میکنی ی بار رفتی اونور دیگه نمیتونی...

[alirezanz]

شنیده بودم کسانی اسمشون تو لاتاری درمیاد که اصلا به فکرش نباشن
منم همش تصمیم میگیرم که بیخیال لاتاری و آمریکا بشم تا چند روز بعد از اعلام نتایج
ولی نمیدونم چرا تا مرورگر رو باز میکنم اولین جایی که میام همین تاپیک هست
شاید خیلی ننویسم ولی تک تک پیغام ها رو میخونم
ایشالا همه ی دوستان با هم بریم انجمن برندگان 2016  

اوخه نازی

[alirezanz]

استرس منو كشت، شيطونه ميگه از همين الان برم تو سايت هي چك كنم
من خوابم كه هستم تايمر بالاي مهاجرسرا همش توي ذهنم مجسم ميشه

من از دو هفته پیش شروع کردم  هی میرم میگه آقا هنوز اصن واسه 2017 نمیشه چک کرد، اما من چک میکنم :/

[alirezanz]

امسال من برنده میشم  شرط می بندم

جداً ؟ شرط سر چى؟

رفتم یو اس،  یه قرمه سبزی توپ درست میکنم،  کل تاپیک نهار بیان خونمون.  البته نهار نه چون تو رستوران دارم ظرف میشورم. شام بیاید

شام من نمیتونم :/ دارم تی میکشم :/

[alirezanz]

سلام دوستان همیشگی
از همین جا سلام منو پذیرا باشید با یه کوه پر از برف و لذت بی نهایت همراه با سرعت بالا در پیست اسکی توچال
آلپاین بازا و اسنوبوردیا بجنبید که امروز فردا برف و عالیه ی

هوپ فراموش نشه

[alirezanz]

شما اگه جواب اومد چه وقتی چکش میکنید؟؟ زود میرید رو سایتش یا ترجیح میدین یخورده بگذره و هیجانتون بره بالاتر بعد...؟؟؟ من که ودم همون دقیقه اول چکش میکنم ... خخخخخخخخ

از دو هفته قبلش

[alirezanz]

داستانی از 11 سپتامبر

بعد از حادثه یازدهم سپتامبر که منجر به فروریختن برج های دو قلوی معروف آمریکا شد

یک شرکت،از بازماندگان شرکت های دیگری که افرادش از این حادثه جان سالم به در برده بودند

خواست تا از فضای در دسترس شرکت آنها استفاده کنند.

در صبح روز ملاقات مدیر واحد امنیت داستان زنده ماندن این افراد را برای بقیه نقل کرد

و همه این داستان ها در یک چیز مشترک بودند و آن اتفاقات کوچک بود :

مدیر شرکت آن روز نتوانست به برج برسد چرا که روز اول کودکستان پسرش بود

و باید شخصا در کودکستان حضور می یافت.

همکار دیگر زنده ماند چون نوبت او بود که برای بقیه شیرینی دونات بخرد.

یکی از خانم ها دیرش شد چون ساعت زنگدارش سر وقت زنگ نزد.

یکی دیگر نتوانست به اتوبوس برسد.

یکی دیگر غذا روی لباسش ریخته بود و به خاطر تعویض لباسش تاخیر کرد.

اتومبیل یکی دیگر روشن نشده بود.

یکی دیگر درست موقع خروج از منزل به خاطر زنگ تلفن مجبور شده بود برگردد.

یکی دیگر تاخیر بچه اش باعث شده بود که نتواند سروقت حاضر شود.

یکی دیگر تاکسی گیرش نیامده بود.

و یکی که مرا تحت تاثیر قرار داده بود کسی بود که آن روز صبح یک جفت کفش نو خریده بود

و با وسایل مختلف سعی کرد به موقع سرکار حاضر شود. اما قبل از اینکه به برج ها برسد

روی پایش تاول زده بود و به همین خاطر کنار یک دراگ استور ایستاد تا یک چسب زخم بخرد

و به همین خاطر زنده ماند!


به همین خاطر هر وقت، در ترافیک گیر می افتم

آسانسوری را از دست می دهم

مجبورم برگردم تا تلفنی را جواب دهم

و همه چیزهای کوچکی که آزارم می دهد

با خودم فکر می کنم

که خدا می خواهد در این لحظه من زنده بمانم

دفعه بعد هم که شما حس کردید صبح تان خوب شروع نشده است

بچه ها در لباس پوشیدن تاخیر دارند

نمی توانید کلید ماشین را پیدا کنید

با چراغ قرمز روبرو می شوید

عصبانی یا افسرده نشوید،بدانید که خدا در حال مواظبت از شماست

....................................................................................................

.....................................بی نظیر...................................................

....................................................................................................

پس نتیجه میگیریم اونایی که مردن و خدا میخواست که بکشه ... سوال : بالاخره خدا مهربونه یا نه؟

اگه منهدمم نکنی ، کاملا موفقم دوست عزیز