کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
خاطرات من در آمریکا و تجربیاتم
من و دوستانم گاهی که دور هم جمع می شویم به شوخی می گوییم" نمی دونیم این لاتاری بردن از خوش شانسیمون بوده یا از بدشانسی؟"
هر چند که این همیشه در حد شوخی باقی می ماند ولی در ته لحنمان رگه هایی از واقعیت تلخ موج می زند.

اکثر کسانی که در لاتاری برنده می شوند از قشر تحصیلکرده و جوان هستند،تا جاییکه من دیده ام اکثریت تازه زندگیشان در ایران سرو سامان گرفته بوده و به شرایط راحت و ثابتی از زندگی و کار رسیده بودند،و در فکر مهاجرت به سرزمین رویاها و ترفیع زندگی خویش ،درلاتاری شرکت کرده و به عنوان آدم خوش شانس قرعه به نامشان می افتد ،با هزاران امید وآرزو در حالیکه سرمست از بخت واقبال خود هستند، همۀداشته هایشان را رها کرده و وارد آمریکا می شوند .و اینجا اولین چیزی که با آن مواجهند سنگ اندازیهای قوانین آمریکاییست!!
شما در نظر بگیرید که فردی که لاتاری برده با جیب پر از پول( که حالا بلاخره به هر طریقی حتی با حراج کردن هر چه داشته و نداشته و...بدست آمده)،با یک کوله بار مدرک وتجربۀ کاری وارد آمریکا می شود، آن هم به عنوان انسانی که این موهبت الهی در یک بخت آزمایی جهانی نصیبش شده ،وبا انواع واقسام مشکلات روبرو می شود،قدم اول اینکه پولهایش هیچ اعتباری محسوب نمی شود و حرف اول و آخر را یک تکه کارت پلاستیکی به نام کردیت می زند ،که آنرا هم به او نمی دهندو باید از هفت خوان رستم بگذرد.
از آن کارت مهمتر، سابقۀ داشتن این کارت وارزش اعتباریش است ، که فقط در صورت چند سال زندگی در آمریکا بدست میاید.
برندۀ تازه وارد در قدم اول می خواهد طبیعی ترین نیازش که داشتن سرپناه است را برطرف کند،و تازه متوجه قوانین دست وپاگیر اینجا می شود،در اینجا اکثر خانه ها برای اجاره دادن سابقۀ خوب کردیت می خواهند،حتی حاضری چند ماه پول پیش بدهی،حساب بانکیت هم پر است ،ولی می گویند چون سابقۀ کردیت نداری باید ضامن داشته باشی، آن هم ضامنی که خوش حساب وخوش کردیت باشد نه هر آدمی ! فقط بعضی خانه ها حاضرند بدون ضامن با شرایط خاصی که ایجاد می کنند،به تو خانه اجاره دهند .این یک نمونه است که متوجه شوید در آمریکا هر جا که می روی حرف اول و آخر را سابقۀ کردیتت می زند،نه پولهایی که در بالشت و اینور و آنور داری .
می خواهی کردیت دار شوی وضعیت شغلیت را چک می کنند.
می خواهی کار کنی می گویند باید سابقه کار آمریکایی داشته باشی و...
وکلا همۀ ابعاد زندگی آمریکایی مثل یک سیکل معیوب -که در آن تعریفی از تو به عنوان یک مهاجر تازه وارد آن هم از نوع برندۀ گرین کارد وجود ندارد -به هم مرتبط است . و پیدا نکردن کار و نداشتن درآمد ،یعنی چرخیدنِ دائم ،در این دایرۀ پر استرس که همۀ زندگی را تحت الشعاع قرار داده است .

قسمت جالب توجهتر این قضیه اینجاست، که آدمی که با تحصیلات و سابقۀ کار وارد آمریکا شده و معمولا از طبقۀ متوسط جامعه بوده وبرای خودش برو بیایی داشته ،با توجه به بحران بیکاریِ موجود،اگر به او شغلهایی در شأن خودش و حتی چند درجه پایین تر از شأن و معلوماتش ندهند،باید به خاطر دلِ هموطنان ایرانی ککش هم نگزد و به راحتیِ آب خوردن ،تبدیل به آدمی از جنس دیگر شود،مدرکش را بگذارد در کوزه ،سابقۀ کارش را هم همینطور و پیشبند ببندد و در رستورانها تن به همه نوع کار بدهد و از صفر شروع کند، تا بعد از چند سال در این جامعه به رسمیت شناخته شود و اگر چنین کارهایی برایش مشکلات روحی و روانی و پشیمانی ایجاد کرد،نباید دم بزند که هم وطنان ایرانی او را با لقب تن پرور و تی تیش مامانی و .... یاد نکنند.

کمی انصاف داشته باشید و شرایط را درک کنید. دوستان من اکثرا بیکار هستند ،همه در تردید ماندن و رفتن غوطه می خورند و زندگیشان یک بوم ودوهوا شده ، همه چیز را به یکباره رها کرده اند تا چیز بهتری بدست بیاورند و وقتی زندگیِ آمریکا ،روی خوشش را به این راحتیها نشان نمی دهد ،چطور می توانند همچنان لبخند برنند و عاشق این کشور باشند ؟! پس ناخودآگاه تردید به جانشان می افتد و بلاتکلیفیِ خفه کننده ای گریبانشان را می گیرد.

اینهایی که گفتم به هیچ وجه حالِ امروز من نیست ،چون شانس با ما در اینجا یار بود و همسرم شغلی که دور از شأنش نبود پیدا کرد و خداراشکر زندگیمان می گذرد. ولی هیچوقت نمی توانم روزهای بیکاری و استرس تمام شدن پول را از یاد ببرم و به دوستانم که در انواع این استرسها هستند بگویم تولیاقت آمریکا را نداشتی !توآدم فلان جوری هستی که در آمریکا خوشحال نیستی !مشکل از خودت است که بیکار مانده ای وگرنه می توانستی بروی توالتهای پارک را تمیز کنی!کار که عار نیست!پس چون برایت سخت است تن پروری!

کسی که در آمریکا بتواند شغل مناسبی پیدا کند اینجا برایش بهشت می شود، ولی کسی هم که کار خوب و درخوری نداشته باشد حق دارد که اینجا را جهنم بداند و برگردد به جهنمِ مادری،در هر صورت ما حق نداریم به او انگ خاصی بزنیم و قضاوتش کنیم.

من در این کشور به این می اندیشم که چرا سیستم آمریکایی هیچ گونه حمایتی از مهاجران انتخاب شده اش ،که از هزاران فیلتر گذرانده و برچسبِ خوش شانسی به آنها زده، نمی کند؟اصلا حمایتش را نخواستیم، لااقل اینقدر سنگ جلوی پای ما جهان سومیها نیندازد و مارا حداقل یک سوم ِ آنچه بوده ایم وهستیم ،قبول داشته باشد .
برنده لاتاری ۲۰۰۹. ساکن لس انجلس.

وبلاگ: https://rasaraplanet.wordpress.com سیاره راساراسا
پاسخ
من هم به نوعی با سارا موافقم.اگر لااقل برای مهاجرانی که برنده گرین کارت هستند محل اسکان موقت و یا کلاسهای آموزشی بگذارند آنها خیلی سریع تر می توانند به جامعه جدید آشنا شوند. حتی باید شرکتهای کاریابی مخصوصی برای تازه مهاجران باشد که بتوانند برای آنها کار پیدا کنند. شرکتهای کاریابی در امریکا به کسانی که سابقه کار در امریکا ندارند زیاد بها نمیدهند چون شانس کار پیدا کردنشان کمتر است و وقتشان را تلف نمی کنند. کانادا از این نظر خیلی بهتر است و لااقل برای تحصیل و کلاس زبان پول هم می پردازند.
ولی اگر به مهاجرت به عنوان یک پروسه دراز مدت نگاه کنیم تحمل سختی ها ارزش آن را خواهد داشت. وقتی می گوییم مهاجرت سخت است به این معنی نیست که هرروز یک نفر بیاید و ما را کتک بزند و یا سوزن به تنمان فروو کنند. سختی مهاجرت دقیقا همین چیزهایی است که سارا جان و دیگر دوستان می گویند و به نظر من حتی اگر شما اهل شیراز باشید و بخواهید به تبریز مهاجرت کرده و در آنجا زندگی کنید, بیشتر این مشکلات را خواهید داشت.
مشکل کردیت و خانه و دلتنگی دوستان و آشنایان بهرحال بعد از چند ماه و یا نهایتا چند سال حل می شود ولی مشکل اصلی مهاجرت تطبیق با جامعه و فرهنگ جدید است که ممکن سالیان دراز طول بکشد و هرگز این اتفاق نیفتد.
مسئله ای که من شخصا با دوستانی که از سختیهای امریکا گله می کنند دارم این است که بیشتر آنها قبل از آمدن به امریکا ادعا می کردند که هرگونه سختی را تحمل می کنند تا آینده بهتری داشته باشند ولی به محض این که سختیها شروع می شود آنها نه تنها روحیه و توان خود را از دست می دهند و ناامید می شوند بلکه دیگران را هم دلسرد و ناامید می کنند.
طبیعتا من هم سختی کشیدم ولی بسیار بسیار کمتر از آن چیزی که به خودم قول داده بودم تحمل کنم. متاسفانه من هم دوستانی دارم که 25 سال در امریکا زندگی می کنند و در این مدت حتی به خودشان این زحمت را نداده اند که زبان انگلیسی را درست یاد بگیرند. بنابراین شغلهایی نصیبشان می شود که بجای مغز و زبان با عضله سر و کار داشته باشد. آیا در این مورد تقصیر با چه کسی است؟ نمی شود به او گفت که یک آدم باری به هر جهت و بی خیال است؟
من استرسهای مهاجرت و تنهایی را کاملا درک می کنم و می دانم که کمرشکن است ولی مهاجرت به امریکا مثل این است که به مسابقه جام جهانی فوتبال راه پیدا کنید و پس از آن اگر بخواهید که موفق شوید باید برنامه خوب داشته باشید و آخرین تلاش خود را هم بکنید.
در نهایت من اعتقاد دارم که برنده شدن گرین کارت تحول عظیمی در فرد ایجاد می کند حتی اگر به امریکا بیاید و نتواند بماند. زیرا اولا متوجه واقعیت زندگی در امریکا می شود و دیگر سراب نمی بیند و دوم اینکه تجربیاتی کسب می کند که بسیار بیشتر از چند ده میلیونی که خرج شده است می ارزد و می تواند آن را در زندگی بکار بگیرد.
ما اگر بخواهیم به کوه هم برویم برای رسیدن به آن بالا باید سختیهایی را تحمل کنیم و با اولین زمین خوردن و یا لغزش پشیمان نشویم و برنگردیم و توقع نداشته باشیم که تمام مسیر را با تله کابین گرم و نرم ما را به آن بالا ببرند و برگردانند.
بهرحال سختی های مهاجرت به امریکا یک واقعیت است نه یک عبارت فانتزی.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
من فکر میکنم یکی از دلایل اصلی مشکلات مهاجران اینه که فکر میکنند با مهاجرت از جهنم وارد بهشت میشن و توقع دارند که تمام مشکلاتی که قبلا داشتند با نشستن هواپیما در فرودگاه حل بشه و رویاهائی که اونها داشتند بدون تحمل کوچکترین سختی یک شبه به واقعیت می پیونده....
ولی غافل از اینکه تازه وارد دنیای واقعی دیگری میشن که فقط مدل مشکلات با هم فرق میکنه .......

در مورد تضاد فرهنگی و تطبیق آدمها با اون زیاد موافق نیستم به دلیل اینکه این تضاد در جامعه ی کنونی ایران خیلی بیشتر به چشم میاد تا در اینجا...

توی ایران کی میتونه ادعا کنه که در شهر و منطقه ای که زندگی میکنه فرهنگ مردمش که همگی به یک زبان صحبت میکنند دقیقا مانند فرهنگ خود اون شخصه ؟
در هر صورت مهاجرت جزو اون پارامترهائی است که هیچ فرمول خاصی براش تعریف نشده و بسته به شرایط افراد همیشه در حال تغییره و هیچ کسی نمیتونه برای دیگری نسخه ای مثل خودش تجویز کنه .........فقط چیزی که مشخصه اینه که کسانی که تحمل کمی دارند و دنبال رفتن ره صد ساله در یک شب هستند باید از این کار صرف نظر کنند ...............
جهت تبلیغات در سایت با رایانامه ads@mohajersara.com تماس بگیرید.
پاسخ
این مطالب 2 تا حسن داره
1. انهایی که می خوان وارد امریکا بشن را اماده می کنند برا اینکه بفهمند چه مشکلاتی سر راهشونه و بقول ارش بفهمند سختی یک عبارت فانتزی نیست باید اماده باشند
2. به انهایی که امدن یه جوری همدلی بوجود می اید ی جوری که اه انگار بقیعه هم که امدن مثل منن ،خیلی باعث می شه ادم روحیه اش را حفظ کنه


اره اینجا سخته و من خودم روزی نیست که نگم چه غلطی کردم یا با دوستام که می شنیم به شوخی می گم "لاتاری ما باخته "
اما این جمله هم بهم روحیه میده


برف ها داره کم کم آب میشه
شب داره زره زره آفتاب میشه
من و تو آرزوهامون آروم آروم در طول راه
داره مستجاب میشه
پاسخ
با سلام خدمت همه دوستانم
به نظر من تمامی این مسایل و مشکلات یه چیز قابل پیشبینیه . همانطوریکه یک معتاد وقتی که مواد رو کنار میگذاره شاید دو هفته ای رو نتونه شبها بخوابه و چند روز درد بکشه و چند هفته نتونه خوب غذا بخوره ولی بعد از گذراندن این مدت شاید روزی یک گوسفند رو هم بخوره و....
بنابر این تا جا افتادن در امریکا باید در خماریش باشیم و دردها و بیخوابی ها تحمل کنیم
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، Hossein81 ، lexington ، farnaz82 ، nastaran86 ، soli asali ، taherifar ، Abdorrezaa ، r.bazargan ، amin_j
سلام
فکر کردم این مطلب خیلی جالب باشه برای همینم خواستم اینجا بگم بهتون
دیدین همیشه بهمون میگن عدد 13 نحسه اما به نظر من اصلا اینجوری نیست الان دلیلشم بهتون میگم
من نامه اولم رو 13 خرداد دریافت کردمSmile
13 تیر ماه فرم های نامه اولم رو برای کی سی سی فرستادم
اون ماهی که من کارنت شدم بولتن روز 13 deceber اعلام شد
13 janueryهم نامه دوم رو با ایمیل از کی سی سی دریافت کردم
13 روز بعد از دریافت نامه دومم هم یعنی 26 jan مصاحبم بود
حالا کی بازم میگه عدد 13 نحسه؟؟؟؟؟Big Grin
این موضوع همیشه دیگه واسم خاطره شده
يگانه تسكين دهنده آرزوهاي طلايي دو چيز است: صبر و اميد


شماره کیس: 2010AS00009XXX
کنسولگری:آنکارا
تاریخ مصاحبه:jan 2010
تاریخ دریافت ویزا:فردای روز مصاحبه به علت نقص مدرکSmile
پاسخ
من در جایی شنیدم که در زندگی هر فردی یک عددی بیشتر تاثیر گذاره که اگر دقت کنید می تونین اونو پیدا کنید من خودم هم اینکارو کردم و به این نتیجه رسیدم که ردپای عدد 6 بطرز عجیبی همه جای زندگی من هست. البته دوستان نترسند منظورم همون 6 تک رقمیه نه 666!!!
پاسخ
تشکر کنندگان: laili ، R.F ، sh-b ، ChairMan ، soli asali ، taherifar ، ALI122
(2010-04-17 ساعت 11:41)ساشا نوشته:  من در جایی شنیدم که در زندگی هر فردی یک عددی بیشتر تاثیر گذاره که اگر دقت کنید می تونین اونو پیدا کنید من خودم هم اینکارو کردم و به این نتیجه رسیدم که ردپای عدد 6 بطرز عجیبی همه جای زندگی من هست. البته دوستان نترسند منظورم همون 6 تک رقمیه نه 666!!!

تایید می‌شه:
ارسال‌ها: 169
652 بار تشکر شده در 136 پست
پاسخ
تشکر کنندگان: ساشا ، ChairMan ، vahidansari ، mercedeh2011 ، soli asali ، taherifar ، foruzanfar
این که شد سه تا !! 666!!!
دیگه دستم رو شد!!
پاسخ
تشکر کنندگان: kavoshgarnet ، rasarasa ، ChairMan ، soli asali ، taherifar
(2010-04-17 ساعت 12:02)ساشا نوشته:  این که شد سه تا !! 666!!!
دیگه دستم رو شد!!

قبل از اینکه بشه 666 من پستم رو پاک کردمBig Grin
سارا 666 امین تشکر رو کرد!


عضو فعال

ارسال‌ها: 171
تشکر: 895
666 بار تشکر شده در 138 پست
پاسخ
تشکر کنندگان: ساشا ، ChairMan ، soli asali ، taherifar
تور و خدا زود باشین ..... یکی از من تشکر کنه!!! وای نه .......
پاسخ
ها ها ها یهو خباثت شیطانیم زد بالا ،خون جلو چشمام رو گرفت ! 
ساشا جون من خودم 666 ت کردم که مردم یک کم به شیطونها علاقمند بشن اینقدر بهشون بد و بیراه نگن .

ولی چون شیطون دل رحمی هستم خودم هم از 666 ی درت اوردم. چون مثل اینکه علاقه ای به این پست نداشتیSad
برنده لاتاری ۲۰۰۹. ساکن لس انجلس.

وبلاگ: https://rasaraplanet.wordpress.com سیاره راساراسا
پاسخ
تشکر کنندگان: kavoshgarnet ، ساشا ، ChairMan ، soli asali ، taherifar
مرسی راسا راسا جان
آخه ترسیدم اینجا همه یهو شیطان پرست بشن!!!! Wink
شماره کیس:2010AS000022xxx
تاریخ دریافت نامه قبولی:28July 2009
تاریخ ارسال فرمهای سری اول : 18/08/2009
تاریخ کارنت شدن کیس : JUNE 2010
تاریخ دریافت نامه دوم: 2010 /Aug 4
تاریخ مصاحبه: 2010 /july 14
تاریخ دریافت کلیرنس: 36days ) - 19 Aug )
کنسولگری: Ankara
ورود به آمریکا : ۱ اکتبر
پاسخ
تشکر کنندگان: kavoshgarnet ، ChairMan ، rasarasa ، soli asali ، meisam14 ، ebi1988 ، taherifar
پس چی شد این خاطرات کتایون جون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ما منتظریم...
جهت تبلیغات در سایت با رایانامه ads@mohajersara.com تماس بگیرید.
پاسخ
تشکر کنندگان: Ashkan78 ، Monica ، afsoun ، soli asali ، taherifar
سلام دوستان عزیز
ما بخاطر اسپانسرمان به کالیفرنیا آمدیم و برای اقامت به ولی رفتیم و هتلی را برای اقامت چند روزه گرفتیم بعد از تماس با یکی از دوستان لاتاری به ما پیشنهاد کرد که به اورنج کانتی بیایم خلاصه اینکه من و همراه خانواده سوار قطار شدیم و به اورنج آمدیم در اینجا خیلی خیلی خیلی بهتر از ولی بود چون ولی خیلی شلوغ و مشکلاتی مثل کرایه بالا خانه و غیره داشتیم اینجا هم هوا خوب است و همه اینکه به دریا نزدیک هستیم و هوای اینجا اصلا مانند شمال شرجی هم نیست هوای عالی دارد خلاصه ما به اینجا آمد و حالا که هشت ماه است در اینجا هستیم دوستانی زیادی در این راه به ما کمک کردن و الان من و پسرم به تنهایی در اینجا زندگی می کنیم اینجا امنیت حاکم است و اصلا من احساس ناراحتی نمی کنم و دوستان آمریکای و مکزیکی و جینی دارم که آنها خیلی مهربان هستند و من گواهی نامه ام را گرفته ام خودم تمام کارهایم را انجام می دهم و دوستان خوبی در اینجا پیدا کردم که برای من خیلی ارزش دارند و از همه آنها جا دار تشکر کنم پسرم را به مدرسه می رود اصلا زبان بللد نبود اما حالا خوب صحبت میکند و حرفهای آنها را می فهمد. مردمان اینجا هم به من خیلی محبت میکند مخصوصا معلم فرزندم .و الان میخواهم به کالج بروم برای یادگیری هر چه بهتر شدن زبانم و کسب کاری
خوشحالم که توانستم به قول خودم وفا کنم اما اگر مشکل دیکته ای و دستور نگارش دارد من را ببخشید چون فرصت ندارم آنرا بازخوانی کنم
بای دوستان عزیز
پاسخ




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان