کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
خاطرات من در آمریکا و تجربیاتم
دوست عزیز دیگه از خاطراتت چیزی نمیگی؟
ارسال مدارک F2A (همسرم): 4Sep ,2013, رسید مدارک: 9Sep, 2013,  اپرو: 9Oct, 2013 , دریافت کیس نامبر (سفارت ابوظبی): 18Nov, 2013
پرداخت 22Nov, 2013: DS 261 $88  ,پرداخت 230$ :2013, Dec 11, ارسال مدارک: 2013, 19 Dec , تکمیل پرونده: 2014, 27 NVC) Jan). تاریخ مصاحبه 2015, Jun 3 , کلیر 1Sep, 2015Big Grin، تاریخ ویزا 2015, 9Sep
سفرنامه
لیست تمام مدارک ارسالی به USCIS , NVC ,و مدارک مدیکال و روز مصاحبه ویزای ازدواج Interview Questions+


پاسخ
تشکر کنندگان: Tomas ، HAZARA ، soli asali
(2008-04-08 ساعت 15:40)فرنوش نوشته:  سلام
من حرفای شهرزاد رو خیلی قبول ندارم و دلیل دارم :
تو ایران اکثر آدما یه جورایی تن پرور شدن بخصوص اگه شغل و موقعیت خوبی داشته باشن.وقتی به خارج از کشور(بویژه آمریکا) میرن خیلی عذاب می کشن چون باید سخت کار کنند. اما امکانات و آینده ای که اونجا هست هرگز اینجا نخواهد بود.از طرف دیگه کاملاً طبیعیه که یک مهاجر در بدو ورودش نتونه براحتی یک شهروند امریکایی زندگی کنه و رفاه داشته باشه. در همه جای دنیا همین جوره.
در ضمن لس آنجلس جای بسیار گران ، تجملاتی و با درصد بیکاری بالاییه. شاید اگر تو شهر و ایالت دیگه ای بودین اینقدر صدمه نمی خوردین.
به هر حال این نظر منه !
به امید موفقیت همه ایرانیها چه در داخل و چه در خارج از کشورWink
فکر نکنم اون دوستمون جزو تن پرورها بوده باشه چون همونطور که نوشته کلی اینور و اونور کار کردهه و استرس هم کشیدهه پولش را هم ندادنند. من فکر میکنم شهرزاد وضع زندگیش خیلی در ایران بهتر بودهه هم از نظر موقعیت اجتماعی و هم کاری برای همین اونجا نموندهه و برگشته. برعکس شما من فکر میکنم آدمهایی که توی ایران هم بیکارند و تن پرور به نظرم راحتر
مهاجرت میکنند چون چیزی ندارند که ببازند و پول مفت سوشیال را هم میگیرند و الکی خوش هم هستند و به همه هم میگویند ما آمریکایی شدیم.
لس آنجلس برای افرادی با سطح تحصیلی بالای فوق بخصوص در رشته های تبلیغاتی و توریستی کار زیادهه و در کل در تمام ایالتها مشکل بیکاری هست. و در آخر مثل شما برای همه ایرانیان داخل و خارج از ایران آرزوی موفقیت دارم


(2011-04-14 ساعت 11:58)SHIMON نوشته:  ما مردم ایران 6 تا مشکل بزرگ داریم که تا این 6 تا با ما هست آمریکا که هیچی بهشت هم بریم همینه

1- از زیر کار در رو و تن پرور

2- دروغگو

3- به قول آقا آرش به شدت به دنبال دیپلماسی فعال

4-فقط 2 تا گوشامون را میبینیم و فکر میکنیم منجی وحی هستیم

5- قدرت تخیل و ابتکار در حد کفش دوزک

6- اراده ضعیف
اینهایی که فرمودید در مورد شخصیت والای خودتون بود ؟ چطور به خودتون جرات میدهید در مورد کل ایرانیها اینطور نظر بدهید؟ کمی فکر کن و ببین چیزی که باعث شدهه اینها را بنویسی به این خاطر نبودهه که خودت تک تک این ویزگی ها را داشتی؟ به ایرانی بودنت احترام بگذار یا برو و اصلا هیچگاه به سایتهای ایرانی نیا برو هر جا که فکر میکنی مردم بهترنند و برتر
پاسخ
تشکر کنندگان: sib 24 ، honestly2002 ، siralex ، hasti_banoo ، HAZARA ، frozen mind ، parsush ، ashakibafar ، Blaze ، Danoosh ، soli asali ، behfaza ، mrhj50 ، r.bazargan ، Rooz
زسلام دوستان عزیز
امروز دوباره به یاد این مهاجرسرا افتادم .من سه سال و نیم است در آمریکا هستم زمانی نداشتم برای نوشتن خاطراتم اما امروز زمانی پیدا کردم چون خیلی دلم تنگ است و دلم می خواهد خاطراتم را بنویسم من مجبور شدم با خانم 80 ساله ای زندگی کنم که زندگی را به من و پسر نه سالم تنگ کرده بود چون دیگر همسرم نمی تواند برایمان دلار بفرستد قیمت دلار سر سام آور شده بود بعد مجبور شدم بخاطر فشارهای زیاد نقل مکان کنم و با یک خانم که ام اس دارد زندگی را شروع کنیم خلاصه مدت چهار ماهی است که با این خانم زندگی می کنیم امروز روز سختی را با اون داشتم مجبور شدم پسرم را پیش همسایگان بگذارم بخاطر درد در ناحیه صورت به 911 زنگ زدیم که مجبور شدند اون را به بیمارستان منتقل کند (من هم همراه اون دنبال آمبولانس رفتم چون اون فقط من را دارد در آمریکا)و یک روز من اینطور همراه با مریض بودن گذشت واقعا روزهای سختی را داریم من بخاطر مشکلات پسرم مجبورم اینجا بمانم همه روز کار می کنم حتی شنبه و یکشنبه بعد از ساعت کاری از پسرم مراقبت می کنم و بعد از آن اگر وقت داشته باشم زبان می خوانم اصلا زمانی برای تفریح ندارم و حالا که مجبورم مریض داری کنم نمی دانم چرا باید در کشور ما اینگونه باشد که ما مجبور باشیم اینجا با هزار مشکل زندگی کنیم. فقط از خدایم کمک می خواهم ماند .
امیدورام با این نوشته غمگین که تازه خلاصه اش بود شما را ناراحت نکرده باشم من می نویسم تا آنها که می خواهند بیایند بدانند که زندگی اینجا خیلی دشوار است من تازه گوشه خیلی کوچک آن را برایتان نوشتم از اینکه پسرم در خانه خانم 80 ساله جرات نفس کشیدن را نداشت اون نباید از اتاق 12 متری خارج می شود وقتی ما به خانه جدید آمدیم پسرم از من سوال کرد مامان من می توانم به اتاق پذیرایی بروم می توانم بیرون با بچه ها بازی کنم اینها را که میگویم در چشمانم حلقه اشک جمع می شود چون پسرم فوق العاده در سختی بود به امید اینکه شاید اینده روشنی داشته باشد بماند بماند بماند
زندگی در آمریکا اصلا فردایش معلوم نسیت اصلا نمی توانی بگوی که فردا چگونه خواهد بود پس اگر حرفهای ما بچه های مهاجر سرا را قبول دارید قبل از آمدن به آمریکا خوب فکر کنید و بدانید هزاران هزار مشکل سر راه شما خواهد بود. بای به امید موفقعیت شما بای دوستان عزیز
پاسخ
با درود و سلام
کتایون جان ، همه ما متاهلین همه سعی و تلاشمون در درجه اول برای فرزندانمونه ، اگر این رفاهی که در حال حاضر داریم مثل خانه شخصی ماشین کار ثابت ، حقوق ثابت ، بیمه درمانی ( اگه بشه بهش گفت رفاه ) ؛ وهمه اینها را میخوایم بذاریم و بیایم ( به شخصه ) فقط و فقط برای آینده بچه هامونه ، مطمئنا در روزها و ماههای اول ممکنه که شغلهای مناسب و یا تا حدودی پست ( البته از دید ما ایرانی ها ) پیدا کنیم ولی همه اینها رو به جون دل پذیرا هستیم برای ساخت آینده ای بهتر برای فرزندان و البته خودمان . با این حال بهت تبریک میگم که تا حالا طاقت آوردی (که مطمئنا بعد از این هم میاری ) . به انصاف که حق مادری رو تمام و کمال بجا میاری . امیدوارم که از این لحظه ، ثانیه ثانیه اتفاقات خوب برات پیش بیاد . و درهای ترقی و پیشرفت یکی یکی برات باز بشه. به عنوان یک راهنمایی میخواستم بگم که سازمانی هست بنام Welfare شاید خودت هم شنیده باشی ( برای حمایت از زنان و کودکان ) در اکثر ایالات این سازمان شعبه داره . از نظر مسکن خورد و خوراک حقوق و یا حتی پیدا کردن کار به خانواده ها کمک میکنه .بخصوص تاکید و اهمیت این سازمان بر کودکان است. من در موردش قبلا شنیده بودم . ولی بعدا که با خود سازمانش مکاتبه کردم دیدم که حقیقت داره . و اکثرا هم مترجم به زبانهای مختلف دارند .
خداوند همیشه یار و یاور شما و خانواده ات باشه . مثل همیشه امیدوار باش و استوار .
C.N : 19XX, رویت قبولی :2می 2012، نفرات : 4 ،مصاحبه:ابوظبی ،1Nov. زمان کلیرنس:33 روز . دریافت ویزا :Big Grin مقصد: نیوهمپشایر
پاسخ
پریشب جمعه سیاه یا black friday (روز بعد از روز شکرگزاری)بود ما هم از ساعت دوازده شب به مارکت ها هجوم اوردیم بعضی از اجناس حدود 50 درصد تخفیف داشت.

کلی حال کردیم تازه سه روز امدم اینجا نزدیک لس انجلس هستیم و ادم تو مارکت ها گم میشه.

هی دوست داری بخری و بخری...انگار که دنیا میخواد به اخر برسه و دیگه چیزی گیرت نمیاد.Tongue

برای اولین بار در عمرم از ساعت 12 شب تا هشت صبح در حال خرید کردن بودم.

تجربه جالبی بود و کلی خندیدیم.Cool

در مورد روز شکرگذاری هم که خدمتتون بگم رسمه یک بوقلمون شکم پر بذارن سر سفره و دلی از عزا در بیاری که من واقعا نتونستم زیاد بخورم شاید از شوق زیاد بوده....Big GrinBig Grin
پاسخ
(2012-11-22 ساعت 10:34)کتایون نوشته:  زسلام دوستان عزیز
امر....مهاجر سرا را قبول دارید قبل از آمدن به آمریکا خوب فکر کنید و بدانید هزاران هزار مشکل سر راه شما خواهد بود. بای به امید موفقعیت شما بای دوستان عزیز

میتونم بپرسم چرا مجبورید بمانید؟
شاید دوستان انجمن بتونن کمکی بکنند حتی در حد اسکان مجدد شما در ایران. یا راه حلی برای مشکل شما.
به امید موفقیت همه دوستان
پاسخ
تشکر کنندگان: HAZARA ، victorygo ، maaref ، Tomas ، soli asali ، behfaza ، قصه گو
(2008-09-30 ساعت 22:57)وزباد نوشته:  من از قوم ایرانی بخصوص تیپی که بعد از انقلاب به خارج مهاجرت کرده اند خاطرات بدی دارم یعنی این فضای زشتی که وجود داره خیلی هم نباید غیر منتظره باشه .اما شما به ترکهای المان نگاه کنید تا معنی همبستگی و هموطنی را بفهمید
خیلی دلم میخواد دلیل این سقوط اخلاقی را بدانم.ایا فقر ونداریه؟ ترکها که فقیرترند.وقتی به سرنوشت طبقه زحمتکش واواره ایرانی (نه بچه پولدارها)فکر میکنم که هم غم غربت دارند وهم غم بیکسی از ایرانی بودنم خجالت میکشم

من ۱۰ سال در آلمان زندگی کردم، و بعدش لاتاری برنده شدم و آمدم به آمریکا.
اینکه ایرانی‌های غربت‌نشین، به هم کمک نمی‌کنند و رفتارشون اینجوری بوده که دل شما را زده، یه خورده‌اش به این بر‌میگرده که متاسفانه بعضی از هموطنان عزیز، برای اینکه راحت‌تر پول دربیارند.، به شغل خبر‌چینی برای ج. ا. مشغول می‌شوند و از امکانات ویژه برخوردار می‌شوند، و خب کسی هم نمی‌دونه که، کی داره چیکار می‌کنه، اینه که اطمینان کردن به هموطن مشکل میشه، و طرف میگه ، ولش کن بابا ، شاید این یارو هم خبرچینه!!
‍چون اگه دقت کنید، ایرانیانی که به هم نزدیک هستند، خیلی رفتار خوبی هم با هم دارند.
از طرفی دیگر، باز اندکی از هموطنان عزیز، فخر فروشی می‌کنند، و خب این فخرفروشی را هم ، کسی دوست نداره.
2012AS35xxx
مصاحبه در اوایل ماه می ۲۰۱۲ در فرانکفورت
ورود به آمریکا، اواخر ماه می همان سال Big Grin
۲۰ روز بعدش هم گرین کارت Wink
تجربه‌های من در اینجا و آنجا
کار هر بز نیست خرمن کوفتن ، گاو نر می‌خواهد و مرد کهن !
پاسخ
سلام دوستان عزیز
دوست عزیز ممنون از راهنمایی شما.
من سعی می کنم کار کنم و تا جایی که می شود از امکانات دولتی استفاده نکنم چون برای هر دلاری که دولت به هرکسی می دهد علت واینکه با آن چه کار کردید می خواهد و دائما باید سوال و جواب شوید.
من باید اینجا بمانم بخاطر فرزندم و خودم که یک زن هستم و در کشورم اصلا آزادی و امنیت ندارم من مدت سه سال و نیم است که اینجا بدون همسرم زندگی کردم اصلا موردی برای من پیش نیامد است اما در کشور خودم ، یک غروب رمضان و یک ساعت مانده به اینکه مردم افطار کنند یک پسر جوان کیف دستی من را همراه با تمام مدارکم در ماه رمضان که به روایتی دزدها در ماه های عزیز دزدی نمی کند اما کیف من در ماه رمضان دزدیده شده و اصلا احساس امنیت ندارم و من به عنوان یک مادر و زن حق هیچ چیزی ندارم نه حق طلاق نه حق اینکه خودم انتخاب کنم چه حجابی داشته باشم و خیلی حق های دیگر که الان یادم نیست.
و علت دوم پسرم چون فکر میکنم پسرم هم در ایران امنیت جانی و روحی ندارد.
پاسخ
(2012-08-05 ساعت 18:24)serendipity20000 نوشته:  
(2008-04-08 ساعت 15:40)فرنوش نوشته:  سلام
من حرفای شهرزاد رو خیلی قبول ندارم و دلیل دارم :
تو ایران اکثر آدما یه جورایی تن پرور شدن بخصوص اگه شغل و موقعیت خوبی داشته باشن.وقتی به خارج از کشور(بویژه آمریکا) میرن خیلی عذاب می کشن چون باید سخت کار کنند. اما امکانات و آینده ای که اونجا هست هرگز اینجا نخواهد بود.از طرف دیگه کاملاً طبیعیه که یک مهاجر در بدو ورودش نتونه براحتی یک شهروند آمریکایی زندگی کنه و رفاه داشته باشه. در همه جای دنیا همین جوره.
در ضمن لس آنجلس جای بسیار گران ، تجملاتی و با درصد بیکاری بالاییه. شاید اگر تو شهر و ایالت دیگه ای بودین اینقدر صدمه نمی خوردین.
به هر حال این نظر منه !
به امید موفقیت همه ایرانیها چه در داخل و چه در خارج از کشورWink
فکر نکنم اون دوستمون جزو تن پرورها بوده باشه چون همونطور که نوشته کلی اینور و اونور کار کردهه و استرس هم کشیدهه پولش را هم ندادنند. من فکر میکنم شهرزاد وضع زندگیش خیلی در ایران بهتر بودهه هم از نظر موقعیت اجتماعی و هم کاری برای همین اونجا نموندهه و برگشته. برعکس شما من فکر میکنم آدمهایی که توی ایران هم بیکارند و تن پرور به نظرم راحتر
مهاجرت میکنند چون چیزی ندارند که ببازند و پول مفت سوشیال را هم میگیرند و الکی خوش هم هستند و به همه هم میگویند ما آمریکایی شدیم.
لس آنجلس برای افرادی با سطح تحصیلی بالای فوق بخصوص در رشته های تبلیغاتی و توریستی کار زیادهه و در کل در تمام ایالتها مشکل بیکاری هست. و در آخر مثل شما برای همه ایرانیان داخل و خارج از ایران آرزوی موفقیت دارم


(2011-04-14 ساعت 11:58)SHIMON نوشته:  ما مردم ایران 6 تا مشکل بزرگ داریم که تا این 6 تا با ما هست آمریکا که هیچی بهشت هم بریم همینه

1- از زیر کار در رو و تن پرور

2- دروغگو

3- به قول آقا آرش به شدت به دنبال دیپلماسی فعال

4-فقط 2 تا گوشامون را میبینیم و فکر میکنیم منجی وحی هستیم

5- قدرت تخیل و ابتکار در حد کفش دوزک

6- اراده ضعیف
اینهایی که فرمودید در مورد شخصیت والای خودتون بود ؟ چطور به خودتون جرات میدهید در مورد کل ایرانیها اینطور نظر بدهید؟ کمی فکر کن و ببین چیزی که باعث شدهه اینها را بنویسی به این خاطر نبودهه که خودت تک تک این ویزگی ها را داشتی؟ به ایرانی بودنت احترام بگذار یا برو و اصلا هیچگاه به سایتهای ایرانی نیا برو هر جا که فکر میکنی مردم بهترنند و برتر

عزیز برادرناراحت نشو گفتن عیب که ایراد نداره ای کاش شجاعت این را داشته باشیم که عیب های خودمان را بپذیریم و در صدد اصلاح بر بیاییم. ایرانی بودن نه یعنی اینکه عیب های خود مان را بپو شانیم و بگوییم همه دنیا عیب داره و من ایرانی بی عیبم....من و شمای ایرانی هر گاه توانستیم از این دگم بودن بیرون بیاییم آنوقت می تواتنیم با آن ضریب هوشی بالا جهان را فتح کنیم ولی تا زمانی که عیب هایی که برادرمان گفت را داشته باشیم و دگم بودن من و شما را به آن اضافه کنیم می شود من آنم که رستم بود پهلوان.........مومن آینه مومن است این عزیز هم خود ایرانیست و دلش برای ایران می سوزد .....انشا...همه موفق و موید باشید و به دنیا نشان دهیم که ایرانی در هر کجای دنیا ایرانیست و با آغوش باز عیب هایش را می پذیرد و در صدد اصلاح بر می آید....
پاسخ
تشکر کنندگان: laili ، Saeedv13 ، kj2040 ، nora ، younes77 ، maaref ، Tomas ، Mamadreza ، ashkan1188 ، اشکان 3D ، tartar ، soli asali ، lighter ، Rooz ، msar ، babak.n
اینجوری که شما از ایران گفتید شبیه سومالی یا کشور خراب تر بود
متاسفانه یا خوشبختانه ما هم در همین ایران زندگی میکنیم اما تابحال مواردی که گفتید به این شدت ندیدم
بعضیی وقتها بهتره که ادم یک قدم عقب بیاد تا بتونه با پتانسیل بیشتری یک قدم بلند برداره

اونهایی که میگن ایرانی ها فلانن ، یعنی خودشون کجایین؟
تنها چیزی که موفقیتهای ما را محدود میسازد، تفکری ست که به ما میگوید نمیتوانی موفق شوی
پاسخ
تشکر کنندگان: frz61 ، maaref ، itsmasoud ، soli asali ، mrhj50 ، r.bazargan ، pishtaz611
امریکا جای خوبی است اما اگر بدون پشتیبان و با پول کم می خوایین بیایین خیلی براتون سخته خیلی خیلی سخته.
من اینجا دختر را می شناسم که به خانه عمه اش امده و عمه بیرونش کرده و گفته برگرد ایران ، من نمیتونم ازت حمایت کنم.
من اینجا مادرم و یکی از خواهرام رو دارم و اصلا مشکل مسکن و مالی ندارم.تازه اومدم و مدرسه بزرگسالان ثبت نام کرده ام برای اموزش زبان. برای یک ترم 40 دلار پرداخت کرده ام و پنج روز در هفته میرم سر کلاس البته کلاس ها از هفتم ژانویه شروع میشه.
اینجا واسه همه چیز باید پول بدی،همه اجناس به جز گوشت و نان مالیات دارندنم .هر ماه واسه اینترنت گوشی 30 دلار می دهی.آیفون 5 هم 199 دلار هست البته آنلاک حدود 600 دلاره.واسه ماشین شهرداری ماهی 40 دلار پرداخت می کنی اون هم فقط هفته ای یکبار میاد.سطل ها سه نوع هستند.سطل مشکی برای زباله،سطل سبز برای چوب و سطل آبی برای کاغذ،البته یک سطل آبی هم جداگانه خریدیم برای قوطی نوشابه و بعد از پر شدن آنها رو حدود 30 دلار می فروشیم.
یک شلوار حدود 40 دلاره،یک لباس هم همین حدودا و یا کمتر.مارکت ها در چند روز تخفیف های پنجاه درصدی یا بیشتر میدهند در balck Friday روز جمعه بعد از روز شکرگذاری و در روز قبل از سال تحویل،
اینجا هر چیزی رو عمده بخری به نفعته،برای بعضی مارکت ها باید کارت عضویت داشته باشی و سالیانه هم باید پولی پرداخت کنی اما خوب قیمت ها مناسبه و کارت عضویت به درد میخوره.
چند هفته قبل از کریسمس مردم شروع به چراغانی کردن خانه ها و تزیین باغچه ها می کنند. و شهر بسیار زیبا و رویایی میشه.و در هر شهر جایی به نام light Christmas هست که همراه با پخش موزیک چراغ ها خاموش و روشن میشه و بسیار جالبه.
یکی از خیابان های شهر رو هم تزئین کرده بودند که شبها خانواده ها انجا جمع می شدند و با هم عکس می گرفتند.
شب کریسمس مردم خانوادگی در کنار هم شادی می کنند و در شب تحویل سال بیشتر مردم به خیابان ها یا کلاب ها می روند و انجا تحویل سال را جشن می گیرند.مثلا در لس انحلس در یونیورسال مردم جمع می شوند و جشن می گیرند.
امریکایی ها بسیار ساده پوشن.دختراش هم کم ارایش میکنن اهل فشن کردن هم نیستند و بیشتر موهای خود را بلند میگذارن،البته اکثریت را گفتم نه همه را.
در شهری که زندگی می کنم نزدیک لس انجلس شهر پر از آسیایی هست و این چینی و ژاپنی ها شهر رو تصرف کرده اند.زبان دوم امریکا، اسپانیایی هست و در بعضی از فرمها هم به زبان امریکایی نوشته شده هم اسپانیایی.
دقیقا بعد از دو هفته سوشال سکوریتی ما به در خانه پست شد و کمتر از یک ماه گرین کارتمون به دستمون رسید.
برای گرفتن آی دی هم اقدام کردیم که این آی دی همون گواهینامه رانندگی است.باید به DMV یا اداره رهنمایی رانندگی شهر مراجعه کنیدو بعد از پر کردن فرم از شما عکس می گیرند و بعد باید برای دادن امتحان کتبی گواهینامه وقت بگیرید و جزوه انگلیسی به شما می دهند که مطالعه کنید.البته ما درخواست امتحان فارسی کردیم و چون نمونه سوال فارسی داشتیم خواندیم و قبول شدیم خیلی اسانتر از امتحان گواهینامه در ایران بود.

نکته با توجه به اینکه در اداره از شما عکس فوری می گیرند وضعیت موهای خود را مرتب نمایید تا عکستون خوب بیفته.
در تعطیلات کریسمس سفری به لاس وگاس داشتم همراه با خانواده،ترافیک جاده ها شلوغ بود و دیر به شهر رسیدیم البته هتل رزرو کرده بودیم و با اینکه اتاق های هتل پر شده بود ما را به هتل کناری فرستادند.
طبقه همکف هتل ها کاز**ینو هست و اکثر کاز**ینوهای شهر به هم متصل است و شما از طریق همکف ها می توانید وارد کاز**ینوهای دیگر شوید.کاز**ینوهای هتل های چهار ستاره و پنج ستاره بسیار شیک اما خلوت تره،در هتل های سه ستاره کیفیت پایین اما مشتری بیشتره.
لاس وگاس شهر زیبایی است البته در شب،چراغانی های باشکوهی دارد و مجسمه های نظیر مجسمه آزادی و والت دیزنی و ... در آن زیاد است اهرام مصر نیز بسیار زیباست.
و مکان زیبایی به نام فواره Iconic در هتل Bellagio هست که همراه با موسیقی فوراه ها به رقص در می ایند.بسیار باشکوه است.
قیمت غذاها در هتل ها گران است و چنانچه می خواهید هزینه کمتری کنید حتما با خودتان کنسرو و غذا بیاورید البته اگر با گوشت حرام مشکلی ندارید می توانید با هشت دلار به مک دولاند بروید و ساندویچ بخورید.
مالیات در ایالت نوادا کمتر از کالیفرنیاست و حتی هزینه بنزین در لاس وگاس کمتر از لس آنجلسه .
ایالت کالیفرنیا مالیات زیاد دارد اما خوب آب و هوای بسیار مطلوبی دارد و با اینکه الان اول زمستان هست هوا بهاری است و برای قدم زدن زمان مناسبی است.
کافی شاپ معروف اینجا استارباکسه که اونجا اکثرا دانشجویان می ایند و با لب تاپ از WIFI مجانی استفاده می کنند.اکثرا هم اینجا لب تاپ اپل می خرند و مانیتور کوچک و فوق العاده سبک،بر خلاف ایران که عاشق مانیتورهای بزرگیم و به طبع سنگین تر هم هست.
سینمایی که شهر ما دارد مال یک کمپانی بزرگ به نام AMC هست که دوازده سالن نمایش فیلم داره و کیفیت صدا و تصویر فوق العاده است اصلا قابل مقایسه با سینماهای پوکیده ایران نیست.و من اولین تجربه فیلمم را با فیلم موزیکال بینوایان بود و هنگام نمایش فیلم همه گوشی ها سایلنت بود و هیچ کس حرفی نزد.
البته اگر فیلم کمدی باشه امریکایی ها به جرز دیوار هم می خندند کلا دل خجسته ای دارند.
مارکت های اینجا بزرگ است و مجتمعی است یعنی مثلا چهار مارکت بزرگ نظیر Wallmart و jcpenny و sears کنار هم ساخته شده اند و شما ساعت ها طول می کشه اگر می خواهید به همه آنها سر بزنید.هر کدام هم مزیتهای خاص خودشان را دارند.
اینجا خیلی روی رابطه هم مهینان عزیز حساب باز نکنید و خیلی ها با اینکه می توانند کاری انجام بدهند کاری برایتان نمی کنند نمی گم همه ی ایرانی های اینجا بد هستند نه،اما سطح توقعتان را پایین بیاورید و حتما زبان بخوانید تا حداقل بتوانید در مارکتها کاری گیرتون بیاد و برای داشتن مقدمات زندگی حتما حداقل پانزده هزار دلار با خود بیاورید.
اینجا خانه ها حدود هشت صد دلار به بالا اجاره داده می شود فقط اگر با کسی شریک شوید در پرداخت اجاره به نغعتان خواهد شد.
در اتمام حرفم امریکا از نظر رفاه اجتماعی مناسب است البته مالیات و هزینه های زندگی سرسام اور ،اگر در ایران خانواده ای خوب و دوستان مهربانی دارید آمدن اینجا ممکن است کیفیت اجتماعی شما را بالا ببرد اما شما را دچار بحران های شدید روحی می کند غم غربت را دست کم نگیرید و دور شدن از خانواده یعنی دل کندن از ریشه ی خود است.
من الان اینجا مادرم و یک خواهر و برادر در کنار خود دارم و احساس دلتنگی نمی کنم .پس خوب به این قضیه فکر کنید عوض کردن طرز نگاه به زندگی و به دست آوردن خشنودی قلبی از طریق ذهن است و جغرافیا در کیفیت خوشبختی شما سهم کمتری خواهد داشت.

لحظه هاتون پر از آرامش و امید.
پاسخ
تا جایی که دستگیر من شده با اینکه امریکا کشور مهجرین بوده و هست اما با اینحال کشور مهاجر پذیر حساب نمیشه و این رو از قوانین سخت تر مهاجرت نسبت به مثلا کانادا میتوان استنباط کرد.
نباید فراموش کنیم که هیچ کس به زور ما رو به مهاجرت وادار نمیکنه و اگر مهاجرت میکنیم مسئول خود ما هستیم و اسپانسر ما ! و از ما تضمین میگیرن که سراغ کمکهای دولتی نریم. بالاتر از اون اینکه امریکا بالای 90% از طریق بخش خصوصی اداره میشه (حتی به ظاهر) و کمتر خبری از توزیع منافع و یا پخش مالیاتها بین افراد کم درامد هست بخصوص که اصولا مالیات با افزایش در امد کاهش پیدا میکنه و این در اقتصاد ازاد و سرمایه داری اصل اولیه هست و اصولا از بابت سیستم اقتصادی و قوانین مدنی تقریبا هیچ کشوری مثل امریکا وجود نداره. اینکه شما پله های ترقی مالی رو به سرعت طی کنید برای کسی عجیب نیست و اگر برعکس تمام زندگی خود رو ظرف 48 ساعت از دست بدهید باز هم عجیب نیست و اهمیتی ندارد و نمونه هر دو را میتونید هزاران ببینید.
به هر شکل این مسئولیت ما هست که خود رو وفق بدیم اگر چه غریب و سخت باشه.
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
پاسخ
تشکر کنندگان: tabim4 ، nora ، masih sh ، ParsTrader ، parsush ، Tomas ، wushu kung fu ، Emma_a432 ، Magneto ، hanna01 ، kasrafo ، tartar ، soli asali ، rs232 ، lighter ، قصه گو
جایتان خالی
دیشب با یکی از دوستانم پس از مدتی قراری گذاشتیم و دلی از غذاهای خوشمزه در آوردیم، مدتها بود که بعلت مشکلات کاریمان هم را نمی دیدیم
به دنبالش رفتم و رفتیم به یکی از فست فود هایی که دوس داشتم تجربه اش کنم و واقع در ولنجک بود رفتیم، کلی غذاهای خوشمزه سفارش دادیم و در فضای آزاد نشستیم، شب سرد بود اما توی سرمای زمستان گرمای ایرواشر و هیتر و ایرجت هایی که نصب شده بود خیلی دلچسب بود Smile
مشغول خوردن شام بودیم که یک آقا و خانم مسن وارد فضای باز شدند و ماشینشان را پارک کردند، با سر و صدا و شلوغی که من اسمش را میگذارم کودک درون پیاده شدند و وارد شدند. من پشت به آنها بودم و چهره شان را نمی دیدم اما مانند کودکانی که 6 ماه است به تفریح نیامده اند شلوغ بازی و شیطنت میکردند و من هی زیر لب غر میزدم آرام تر خوب

شامشان اماده شد و مرد برای شام رفت و یه آب میوه 1 لیتری خرید و غر غر کنان آمد و گفت باز هم گران شده!
من هفته پیش 30% ارزان تر خریدم، من این را$ 1.5 در امریکا میخرم و .....
جمع خودمانی شد Smile ناگهان مسئول فست فود سرش را به بیرون کرد و گفت:
خوب پدر من اینجا داری نسبت به پول آنجا 70 سنت میخری!!! ولی اونجا 1.5 $ خنده محیط را فرا گرفت!! صندلی ام را برگرداندم و کنار مرد میان سال نشستم، فضای دلنشینی بود. یاد حرف های آرش عزیز افتادم!!!
جمع ایرانی های خارج از کشور و دک و پز و اله و بله و جیمبله!!!
خلاصه اینکه حرف بر سر رایانه Big Grin ها و ... شد بحث کم کم بوی 30یا40 میگرفت که صاحب فست فود بحث را منحرف کرد!!! پیرمرد برای ما دلسوزی میکرد و میگفت ما در آمریکا چنان میکنیم، پسرم چنان میکند، از کردیت ها و دیپازیت ها و کش بک ها و انواع و اقسام سوبسیدها و وام ها و خلاصه امریکا را بالا و بالاتر برد، من هم که تا حدی به اوضاع مسلط بودم کمی به موضوع جو میدادم و برای اینکه بگویم من هم بلدم و میدانم کردیت و آی دی و ... چیست هی با خانم محترم حرف میزدیم
فضای دلنشینی بودSmile دوستش داشتم، خودمانی بودیم، حرف های زیبا میزدیم،
بحث ماشین شد، از اجاره خانه شان که 3میلیون بود و زمان دلار 1100 تومانی 2500-600 درآمد از آن داشتند اما الان 1000 دلار هم نمیشود شد!
بحث ها بالا گرفت اما ناگهان همه ساکت شدند!!
اما یک خلاء احساس کردم!
پیرمرد میان حرف هایش گفت:
30 سال است که در لس آنجلس زندگی میکنم، کار دارم، زندگی دارم، زن و بچه ام هم هستند
اما باز هم ایرانی ام! خودم را ایرانی میدانم، احساس کردم چیزی را میخواهد بگوید و نمیگوید!!!!
دلم برایتان میسوزد! شما باید آنطرف باشید و از زندگی لذت ببرید!!!
همان حرفهای همیشگی و 100تا یه غاز که ناگهان زن یاد گرفتاری های روزهای اولش افتاد!!! ناگاهی به همسرش کرد و گفت! این طفلی ها رو هوایی نکن! بله حیفشان است اما اشاره به من کرد و گفت: پسرم
ایران خوب است اما اگر نمیتوانی بمانی و میخواهی بروی درســــــــــــــــــــت فکر کن!
انجا تو یک ایرانی هستی، یک مهاجر، یک فرد که باید مانند یه عامل جدا از سیستم خودش را به سیستم بچسباند!!!
میدانی غربت یعنی چه؟ میدانی غم و غصه یعنی چه؟ میدانی اقتصاد سخت گیرانه امریکایی یعنی چه؟ میتوانی انگلیسی صحبت کردن با لهجه را تحمل کنی؟ انجا مشکلات دارد!!! گرفتاری داری ! گوش نکن که آنجا بهشت است!
بهشت در دستان تووست، در تلاش و پشتکاره توست(من غرق در صحبتهایش شده بودم و غذایم داشت سرد میشد)ناگهان تشری زد و گفت غذایت را بخورد اما این را بدان:
اگر روزی قصد سفر کردی، فکر کردی اینجا جای تو نیست، اگر خواستی بیایی، فقط این را بدان:
باید شب های تنهایی، بی کسی، غربت و هزارات سختی دیگر را تحمل کنی تا به آن بهشت برسی!
سعی کن زیبایی های زندگی را با سختی هایش ببینی!!!!
بعد کلی مرا نصیحت کرد که پسرم همه مهاجرت و امریکا زیبایی هایی دارد، مانند جنگلی که تاریک است اما پس از عبود از آن به دشت و بیشه زیبایی میرسی!
غذایمان را میخوردیم و پیرمرد هم از زندگی اش میگفت و از زیبایی هایش اما خانم هم از همه چیزش!
جمع خودمونی تر از اونی شد که باید میشد، خودش میگفت همه اقوامشان از ایران رفته اند و ... خیلی میگفتیم و میخندیدیم، کافه دار برایمان یک چای آورد و نوش جان کردیم اما هنوز گرمای جمعمان گرمای چای را در خود میفشرد
در آخر خیلی دیر وقت بود و حدود 12 شب بود که همه خابمان گرفته بود، اما آنها انگار افرادی که خیلی وقته با یه ایرانیه داخل حرف نزده بودند از ایران میپرسیدند، از وضعمان، از تحصیلات و کار من

خانم مهربانی بود بعد با خواهش گفت: شب خوبی بود، دوستش داشتم همسرش شماره اش را داد و گفت:
باز هم ببینیمتان، خوش میگذرد

وقتی به خانه بر میگشتم با خودم فکر میکردم چقدر خوب میشه اگه فقط با چشمان بسته و به امید بهشت برین به اونور نریم، سختی ها نتظر ما هستند اما زیبایی های زندگی هم به ما روی خوش نشان خواهند داد Smile

ببخشید اگه طولانی شد
به آرزوم میرسم، شک ندارم Smile
پاسخ
(2013-01-06 ساعت 15:14)m9780 نوشته:  جایتان خالی
دیشب با یکی از دوستانم پس از مدتی قراری گذاشتیم و دلی از غذاهای خوشمزه در آوردیم، مدتها بود که بعلت مشکلات کاریمان هم را نمی دیدیم
به دنبالش رفتم و رفتیم به یکی از فست فود هایی که دوس داشتم تجربه اش کنم و واقع در ولنجک بود رفتیم، کلی غذاهای خوشمزه سفارش دادیم و در فضای آزاد نشستیم، شب سرد بود اما توی سرمای زمستان گرمای ایرواشر و هیتر و ایرجت هایی که نصب شده بود خیلی دلچسب بود Smile
مشغول خوردن شام بودیم که یک آقا و خانم مسن وارد فضای باز شدند و ماشینشان را پارک کردند، با سر و صدا و شلوغی که من اسمش را میگذارم کودک درون پیاده شدند و وارد شدند. من پشت به آنها بودم و چهره شان را نمی دیدم اما مانند کودکانی که 6 ماه است به تفریح نیامده اند شلوغ بازی و شیطنت میکردند و من هی زیر لب غر میزدم آرام تر خوب

شامشان اماده شد و مرد برای شام رفت و یه آب میوه 1 لیتری خرید و غر غر کنان آمد و گفت باز هم گران شده!
من هفته پیش 30% ارزان تر خریدم، من این را$ 1.5 در آمریکا میخرم و .....
جمع خودمانی شد Smile ناگهان مسئول فست فود سرش را به بیرون کرد و گفت:
خوب پدر من اینجا داری نسبت به پول آنجا 70 سنت میخری!!! ولی اونجا 1.5 $ خنده محیط را فرا گرفت!! صندلی ام را برگرداندم و کنار مرد میان سال نشستم، فضای دلنشینی بود. یاد حرف های آرش عزیز افتادم!!!
جمع ایرانی های خارج از کشور و دک و پز و اله و بله و جیمبله!!!
خلاصه اینکه حرف بر سر رایانه Big Grin ها و ... شد بحث کم کم بوی 30یا40 میگرفت که صاحب فست فود بحث را منحرف کرد!!! پیرمرد برای ما دلسوزی میکرد و میگفت ما در آمریکا چنان میکنیم، پسرم چنان میکند، از کردیت ها و دیپازیت ها و کش بک ها و انواع و اقسام سوبسیدها و وام ها و خلاصه آمریکا را بالا و بالاتر برد، من هم که تا حدی به اوضاع مسلط بودم کمی به موضوع جو میدادم و برای اینکه بگویم من هم بلدم و میدانم کردیت و آی دی و ... چیست هی با خانم محترم حرف میزدیم
فضای دلنشینی بودSmile دوستش داشتم، خودمانی بودیم، حرف های زیبا میزدیم،
بحث ماشین شد، از اجاره خانه شان که 3میلیون بود و زمان دلار 1100 تومانی 2500-600 درآمد از آن داشتند اما الان 1000 دلار هم نمیشود شد!
بحث ها بالا گرفت اما ناگهان همه ساکت شدند!!
اما یک خلاء احساس کردم!
پیرمرد میان حرف هایش گفت:
30 سال است که در لس آنجلس زندگی میکنم، کار دارم، زندگی دارم، زن و بچه ام هم هستند
اما باز هم ایرانی ام! خودم را ایرانی میدانم، احساس کردم چیزی را میخواهد بگوید و نمیگوید!!!!
دلم برایتان میسوزد! شما باید آنطرف باشید و از زندگی لذت ببرید!!!
همان حرفهای همیشگی و 100تا یه غاز که ناگهان زن یاد گرفتاری های روزهای اولش افتاد!!! ناگاهی به همسرش کرد و گفت! این طفلی ها رو هوایی نکن! بله حیفشان است اما اشاره به من کرد و گفت: پسرم
ایران خوب است اما اگر نمیتوانی بمانی و میخواهی بروی درســــــــــــــــــــت فکر کن!
انجا تو یک ایرانی هستی، یک مهاجر، یک فرد که باید مانند یه عامل جدا از سیستم خودش را به سیستم بچسباند!!!
میدانی غربت یعنی چه؟ میدانی غم و غصه یعنی چه؟ میدانی اقتصاد سخت گیرانه آمریکایی یعنی چه؟ میتوانی انگلیسی صحبت کردن با لهجه را تحمل کنی؟ انجا مشکلات دارد!!! گرفتاری داری ! گوش نکن که آنجا بهشت است!
بهشت در دستان تووست، در تلاش و پشتکاره توست(من غرق در صحبتهایش شده بودم و غذایم داشت سرد میشد)ناگهان تشری زد و گفت غذایت را بخورد اما این را بدان:
اگر روزی قصد سفر کردی، فکر کردی اینجا جای تو نیست، اگر خواستی بیایی، فقط این را بدان:
باید شب های تنهایی، بی کسی، غربت و هزارات سختی دیگر را تحمل کنی تا به آن بهشت برسی!
سعی کن زیبایی های زندگی را با سختی هایش ببینی!!!!
بعد کلی مرا نصیحت کرد که پسرم همه مهاجرت و آمریکا زیبایی هایی دارد، مانند جنگلی که تاریک است اما پس از عبود از آن به دشت و بیشه زیبایی میرسی!
غذایمان را میخوردیم و پیرمرد هم از زندگی اش میگفت و از زیبایی هایش اما خانم هم از همه چیزش!
جمع خودمونی تر از اونی شد که باید میشد، خودش میگفت همه اقوامشان از ایران رفته اند و ... خیلی میگفتیم و میخندیدیم، کافه دار برایمان یک چای آورد و نوش جان کردیم اما هنوز گرمای جمعمان گرمای چای را در خود میفشرد
در آخر خیلی دیر وقت بود و حدود 12 شب بود که همه خابمان گرفته بود، اما آنها انگار افرادی که خیلی وقته با یه ایرانیه داخل حرف نزده بودند از ایران میپرسیدند، از وضعمان، از تحصیلات و کار من

خانم مهربانی بود بعد با خواهش گفت: شب خوبی بود، دوستش داشتم همسرش شماره اش را داد و گفت:
باز هم ببینیمتان، خوش میگذرد

وقتی به خانه بر میگشتم با خودم فکر میکردم چقدر خوب میشه اگه فقط با چشمان بسته و به امید بهشت برین به اونور نریم، سختی ها نتظر ما هستند اما زیبایی های زندگی هم به ما روی خوش نشان خواهند داد Smile

ببخشید اگه طولانی شد
سلام دوستان عزیز
امروز بعد از چند ماه وقت پیدا کردم تا مطلبی بنویسم واقعا زندگی در اینجا یعنی دوباره متولد شدن است و همیشه کار کردن است خلاصه زندگی اینجا یعنی تبعید و و و خیلی سخت است نوشتن آن همه مشکله چون کسی باور نمی کند و فکر می کند ما می خواهیم دورغ بگویم و دیگران به اینجا نیایند.Big GrinSad
پاسخ
تشکر کنندگان: soli asali ، apoornaki ، tabim4 ، soheilbadami ، مانترا ، lighter ، behfaza ، lingni ، soruosh
(2014-02-11 ساعت 12:15)کتایون نوشته:  سلام دوستان عزیز
امروز بعد از چند ماه وقت پیدا کردم تا مطلبی بنویسم واقعا زندگی در اینجا یعنی دوباره متولد شدن است و همیشه کار کردن است خلاصه زندگی اینجا یعنی تبعید و و و خیلی سخت است نوشتن آن همه مشکله چون کسی باور نمی کند و فکر می کند ما می خواهیم دورغ بگویم و دیگران به اینجا نیایند.Big GrinSad
نه دیگر جو مهاجر سرا مثل 2 سال پیش نیست ! و اکثرا به مشکلات باور دارن و بعنوان طبیعت موضوع پذیرفته شده است. تازه خود امریکاییها هم باور میکنن Big Grin که سرزمین فرصتها به معنی فرصتهای یکسان و برای همه و در همه شرایط نیست. اما وضعیت بهتر خواهد شد و اصلاحات در راه است.
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
پاسخ
تشکر کنندگان: soli asali ، el333 ، Saeedv13 ، rs232 ، مانترا ، lighter ، behfaza ، nasim ، sasbk ، lingni




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان