ارسالها: 700
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2010
رتبه:
22
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
اونگان به ما هم كه دو نوبت mmr زده بوديم مجددا نزد. ولي براي بار سوم كزاز-ديفتري رو زد كه بعدا به خانم دكتر تجريش گفتيم و ايشان گفتند اون چيزي كه زده كزاز معمولي نيست و براي بزرگسالان است كه تكميلي سياه سرفه رو هم داره و البته اين واكسن در ايران نيست. البته اونگان چون همه واكسنهاي ما تكميل بود از حرصش اون يكي رو اضافه تر زد.
موفق باشيد.
ارسالها: 484
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2010
رتبه:
21
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
دوستان عزیز مهاجر سرا،
من که سری دوم آنکارا بودم با کسی آشنا شدم که ویزای نامزدی اقدام کرده بود و خود طرف هم پزشک بود.
روزی که رفته بود پیش دکتر اونگان برای کارهاش کلّی با اونگان صحبت کرده بود و گلگی اکثر ایرانیها رو کرده بود (در مورد واکسن زدن الکی)، اونگان هم در جواب گفته بود که این دستور از طرف سفارت هستش که هر مراجعه باید حداقل یک واکسن رو دریافت کنه، حتّی الکی!!!
راست و دروغ ماجرا با اونگان!؟!
هم روز را تو می سازی ، هم روزگار را ، امروز را زیباتر بساز...
Case Number: 2011AS9700
تاریخ پرواز به ایالات متحده: 2011 Apr 21
BEAVERTON, OREGON
ارسالها: 257
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2010
رتبه:
12
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
2011-04-05 ساعت 17:26
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-04-05 ساعت 17:28 توسط mml.)
(2011-04-05 ساعت 14:11)prsk نوشته: می خواستم بپرسم چه واکسنایی در پاستور زدید؟ در انستیتو پاستور اگر بگم برای سفارت خودشون در جریان هستند ؟ اطلاع دارند؟
اين سؤال رو بايد تو تاپيك واكسيناسيون و آزمايشات پزشكي مي پرسيديد.
من و خانمم، بشري، به پاستور تجريش رفتيم و گفتيم كارت واكسن بين المللي مي خوايم. خانم دكتر طاهرنژاد كه مسئول صدور كارت هستند همه چي رو خودشون واردن و راهنمايي مي كنن. اگه بگين براي مهاجرت به آمريكا مي خواين هم مشكلي نداره. فقط پاسپورت يادتون نره. آزمايش آنتي بادي آبله مرغان هم بگين كه ازتون بگيرن.
کیس: 2011AS7XXX
نامه اول: هیچ وقت
کنسولگری: آنکارا
فرمهای سری اول: 07/08/2010
نامه دوم: 17/01/2011
مصاحبه: 16/02/2011
کلیرنس: 01/06/2011
اولين سفر: 01/07/2011 - تولیدو، اوهایو
جمع هزینه ها تا ابتدای سفر اول: 8000 دلار - 2 نفر
سفر دوم: 18/11/2011 - دالاس، تگزاس
ارسالها: 163
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2010
رتبه:
6
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام دوستان عزیزم
حالا وقتشه من سیر تا پیاز برنده شدن تا ویزا گرفتنم رو واستون بگم.
من بار دوم بود که لاتاری شرکت میکردم و مثل خیلی های دیگه اصلان فکرش رو هم نمیکردم که برنده شم، اما خوب از اونجا که سرنوشت من هم اینجوری رقم خورده بود نامه قبولی رو دم در خونه گرفتم. اون موقع هنوز با مهاجرسرا آشنا نشده نبودم، فرمها رو پر کردم و فرستادم کی سی سی. اما اصلا نمیدونستم که دیگه قراره چه اتفاقی بیفته تا اینکه از طریق یکی از دوستام که اون هم لاتاری برنده شده بود، و اتفاقا عضو همین سایت هست، با این سایت آشنا شدم و تازه با ورود به دنیای مهاجرسرا متوجه شدم که من چقدر عقبم. به کی سی سی ایمیل زدم که مدارکم قابل قبول بوده یا نه و اونها جواب دادن که فرمهای من ناقص بوده و برام پستش کردن تا جاهای ناقص رو پر کنم اما متاسفانه نامه هیچ وقت به دستم نرسید و من با پیگیریهای فراوان متوجه شدم که باید یه آدرس از امریکا میذاشتم و اگه آدرسی نداشتم باید N/A میذاشتم.خلاصه که اگه مهاجرسرا نبود من هیچ وقت متوجه این اشتباه نمیشدم. خلاصه که برای ماه مارچ کارنت شدم و تاریخ مصاحبم ۳۱ مارچ تعیین شد.
پرواز:
27 مارچ با پرواز ایران ایر راهی آنکارا شدم. پرواز ساعت 5:15 بود که با نیم ساعت تاخیر انجام شد. هواپیما بویینگ 727 بود که اصلا خوب نبود اما خلبان خوبی داشت و پرواز هم متاسفانه 20 دقیقه بیشتر از حالت معمول طول کشید. اما پرواز برگشت خیلی بهتر بود، تاخیر نداشت، هواپیما ایرباس 320 بود، طول پرواز هم 2ساعت 20 دقیقه بود.
هتل:
از فرودگاه چون ترانسفر فرودگاهی داشتیم اومدن دنبالمون و بعد از حدود 30 دقیقه به هتل سورملی رسیدیم.
در مورد هتل سورملی بگم که در حد یه هتل 5 ستاره واقعی نبود اما در کل هتل خوبی بود و ازش راضی بودیم. خیلی تمیز بود، پرسنل خوبی داشت، صبحانه و باقی قضایا که میتونید تو وبسایتش ببینید: http://surmeli-hotel-ankara.h-rez.com/in...lbl=ggl-en. درضمن برای هر نفر مبلغ 50000 تومان پرداخت کرده بودیم.
از هتل تا دکتر 50-45 دقیقه راه بود اما ایستگاه اتوبوس خیلی به هتل نزدیک بود و با یه بلیط 2 لیری دم در دکتر پیاده میشدم. تا سفارت هم حدود 40 دقیقه پیاده روی بود اما ما با سفارت فقط یک بار کار داریم که اون رو هم من خودم ترجیحا با دادان 8 لیر با تاکسی رفتم.
معاینات پزشکی:
از قبل واسه 28 مارس ساعت 11:20 از دکتر اونگان نوبت دکتر گرفته بودم. از هتل تا بلوار آتاتورک چند قدم راه بود و بعد پیاده به سمت مطب دکتر حرکت کردم. پرسون پرسون با اون راهنمایی کردن ترکا که با اینکه میدیدن ترکی بلد نیستی بازم خیلی جدی باهات ترکی حرف می زدن بلاخره مطب رو پیدا کردم. با اینکه از قبل وقت گرفته بودم اما منشی محترم اصلا به این موضوع توجهی نداشت و هر کس هر تایمی به اونجا می رسید تو نوبت می موند و حتی سوال هم نکرد که از قبل وقت گرفته بودی یا نه. اول رفتم طبقه ۴، یک قطعه عکس و پاسپورت و، گرفت و بعد رفتم طبقه ۵ که اونجا هم یک قطعه عکس و نامه تاریخ مصاحبه با سفارت که کیس نامبر توش ذکر شده بود رو گرفت و نشستم تو نوبت و بعد از حدود ۱۵ دقیقه صدام کردن واسه آزمایش خون و بعدش برای عکس از قفسه سینه که اونجا ازت میخوان که لباستو دربیاری و لباس مخصوصی که اونا بهت میدان رو بپوشی و عکس رو در کسری از ثانیه میگیرن. بعد هم ۴۷.۵۰ دلار پول گرفتن که متاسفانه اینجا هم زرنگی کردن و به نرخ دلخواه بقیه ۱۰۰ دلاری رو به لیر پس دادن. بعد هم که رفتم طبقه ۴ گفتن ساعت ۲/۳۰ بعدازظهر برای معاینه برم. برای معاینه بیشتر از ۱ ساعت تو نوبت بودم، وقتی از خانوم منشی محترم سوال کردم که چرا انقدر طول کشید گفتن که منتظر گرفتن تاییدیه از سفارت هستن!!!! خلاصه که رفتیم و خانوم دکتر معروف رو ملاقات کردیم. اول از همه شغل رو پرسید و گفت پس انگلیسی بلدی و مسلسلی شروع کرد به سوال کردن. با اینکه سابقه بستری شدن تو بیمارستان، جراحی و آلرژی داشتم اما ترجیح دادم بگم خیر و خوشبختانه موقع معاینه هم جای جراحی رو ندید، فقط بلوز را باید بالا بزنی تا قسمت پشت و جلوی بدن رو خیلی سطحی بدون اینکه کوچکترین زحمت اضافه ای متحمل بشه معاینه کنه. کارت واکسن من کامل بود و مهر واکسن آبله مرغون هم داشت اما خانوم دکتر فرمودن که باید دوز دوم آبله مرغون بزنم !!!!!!!!!!!!!!!! پرسیدم مگه آبله مرغون هم دوز دوم داره؟؟ با جدیت فرمودن بــــــــــــــــــــــــله. ۱۴۰ دلار به منشی پول دادم و در حالیکه ایرانی هایی که منتظر بودن داشتن از من میپرسیدن که واکسنی دریافت کردم یا خیر، منشی نسبتا محترم با عصبانیت فریاد زد که تو مطب هر گونه ارتباط فیزیکی بین مراجعه کننده ها ممنوعه. خلاصه که سی دی دادن که گفتن نگه دارم برای وقتی که وارد خاک امریکا میشم و فرداش هم رفتم جواب آزمایش رو گرفتم، یه پاکت که نباید درش رو باز کنید و روز مصاحبه با خودتون ببرید.
مصاحبه:
پنج شنبه، ۳۱ مارچ مصاحبه داشتم. شب قبلش اصلا از استرس (که بعدا فهمیدم کاملا بی مورد بود) نتونستم بخوابم. ساعت ۷:۳۰ دم در سفارت بودم. بعد از یه آقای مسن، نفر اولی بودم که وارد سفارت شدم. بعد از چک شدن ابتدا با خانومی برخورد کردم بسیار جدی بدون هیچ لبخندی که اصل مدارک رو تحویل میگرفت (فکر کنم ایرانی بود، اصلا لهجه نداشت)؛ یه سری از مدارکی که ازم خواست رو گفتم قبلا با پست فرستادم و بقیه رو تحویل دادم. بهم یه شماره داد و وارد سالن پر از استرس و هیجان انتظار شدم. 3 بار شمارم روی صفحه اعلام شد: انگشت نگاری، پرداخت پول و مصاحبه. 2 قسمت اول که خوب کار خاصی نبود، و اما مصاحبه: برای مصاحبه به بادجه 3 رفتم، یه خانم جوون خیلی مهربون بود که بیشتر سرگرم تایپ کردن بود. اول ازم خواست که قسم بخورم که گفتم قبلش میخوام آدرس زندگی در امریکا رو عوض کنم، بعد از مراسم سوگند ازم پرسید که دقیقا شغلم چیه و آمریکا فامیل دارم یا نه و بدون هیچ سوال دیگه ای بهم گفت که مدارکت کامله و برگه سفید رو بهم داد و گفت برو آدرست رو بده UPS که واقعا بیان احساس اون لحظه غیر ممکنه!!. (من شغل دولتی هیچوقت نداشتم، از سفرهای خارجی که رفته بودم هم هیچ سوالی نپرسید، اسپانسر هم داشتم و محله زندگیم رو هم منزل اسپانسرم اعلام کردم که سوالی واسش نمونه، در ضمن یه گواهی تمکن مالی به مبلغ ۲۰۰۰۰ دلار هم براشون فرستاده بودم. ). این پروسه کمتر از 2 ساعت طول کشید و ویزا هم فردای روز مصاحبه حدود ساعت 12 ظهر به دستم رسید. (اون همه استرس واقعا هیچ دلیلی نداشت).
این رو هم بگم چوم من خودم خیلی ترسیدم. وقتی که داشتم پول می دادم و زمانی که داشتم مصاحبه میشدم برگه آبی رو پروندم دیدم که خیلی ناامیدم کرد. البته از طرفی تو سفرنامه بقیه دوستان خونده بودم که انگار رسید پوله. به هر حال از دیدنش اصلا نترسید.
مدارکی که قبل از مصاحبه فرستاده بودم:
اصل ترجمه لیسانس،ریزنمره، پیش دانشگاهی، دیپلم، شناسنامه و کارت ملی همراه با کپی مدارک، کپی پاسپورت از تمام صفحات، اصل نامه تمکن مالی، مدارک اسپانسر (اصل فرم I-134، کپی W2 و 1040 سه سال آخر، کپی نامه اشتغال به کار، کپی پرینت بانک اسپانسر، کپی گرین کارت، کپی گواهینامه و کپی پاسپورت) و دو قطعه عکس
نکته: ترجمه مدارک من به تایید دادگستری و امور خارجه نرسیده بود، مشکلی هم پیش نیومد، اصلا براشون مهم نیست. حتی برای محکم کاری هم نیازی یه این کار نیست.
مدارکی که هنگام مصاحبه خواستند:
اصل پاسپورت، شناسنامه، کارت ملی و لیسانس
مدارکی که به عنوان مدارک اضافی ups(همراه با ویزا) آورد:
اصل ترجمه ریزنمره، پیش دانشگاهی، دیپلم و کپی اونها، کپی پاسپورت از تمام صفحات و کپی نامه اشتغال به کار، پرینت بانک و پاسپورت اسپانسر
خرید و جاهای دیدنی :
همونطور که میدونید خیلی جایی واسه دیدن نداره، دیدنی ترین جاش مقبره آتاتورکه (Antikabir) که پیشنهاد می کنم حتما ببینید.
اونجا پر از رستوران و کافه است که می تونید ازشون لذت ببرید. رستورانی که من واقعا ازش لذت بردم اسمش Mangal بود، توی خیابون Mithatpasa Caddesi ، چند قدم بالاتر از هتل کنت.
برای خرید هم آنکامال خوب بود. از هر جایی که هستید با مترو میتونید به اونجا برید، ایستگاه Akköprü که پیاده شید درست روبروش آنکاماله. اطراف میدان کیزیلای هم کلی مغازس. البته من توصیه می کنم زیاد خرید نکنید.. دارید میرید آمریکا..............
برای bar و nightclub رفتن هم خیلی محتاط باشید و هر جایی نرید. وقتی میرید اونجا میشینید شروع میکنن به آوردن انواع و اقسام نوشیدنیها و خوراکیهای مختلف و در آخر هم یه صورت حساب بلند بالا براتون میارن.
تماس با ایران:
همونطور که دوستان دیگه گفتن به صرفه ترین راه خرید کارت تلفنه. با یه کارت تلفن 5 لیری حدود 30 دقیقه میشد با تلفن ثابت تهران صحبت کرد. البته یه تلفنخونه روبروی هتل بود که دوستانی که اونجا رفته بودن میگفتن خیلی به صرفه تر از کارته( من خودم امتحان نکردم). البته این رو هم اضافه کنم که شرکت محترم ایرانسل به مناسبت ایام نوروز واسه کسانی که از رومینگ استفاده می کردن 75% تخفیف گذاشته بود و من اصلا نمی دونم چرا باور کردم. ایرانسل من 5000 تومن شارژ داشت که جمعا 1 دقیقه من به ایرانسل داخل ایران زنگ زدم و اونها هم 1 دقیقه زنگ زدن با من صحبت کردن و به همین راحتی شارژ تمام شد. اس ام اس هم به ایران خیلی راحت میتونستی بفرستی: حدود 500 تومن برای هر اس ام اس. اما از ایران به نرخ داخل ایران بدون اینکه از من شارژی کم شه میشد اس ام اس فرستاد.
تشکر و قدرانی:
من دفعه اول بود که میرفتم آنکارا، اما اونقدرتوصیف دوستان دیگه تو سفرنامه هاشون از اونجا کامل و شایسته بود که انگار قبلا اونجا رفته بودم، حتی مطب دکتر و سفارت برام غریبه نبود، کاملا میدونستم که باید کجا برم و چیکار می کنم. اطلاعاتی که از مهاجرسرا گرفته بودم تو برخورد با ادمای دیگه ای که میومدن اونجا و از هیچ چیزی اطلاع نداشتن واسم مثل گنج بود.
این سفرنامه مختصر هیچیک از محبتهای دوستان مهاجرسراییم رو جبران نمی کنه، میخوام تو این فرصت از همه دوستانم در مهاجرسرا به خاطر اونهمه محبت بی دریغ تشکر کنم،از مدیران سایت مخصوصا یوزر عزیز، لیلی عزیزو .......... قول میدم که که مهاجرسرا رو ترک نکنم و تا جاییکه میتونم بهش ادای دین کنم. (لبته من حالا حالاها به کمکتون احتیاج دارم)
با آرزوی موفقیت برای همه کسانی که منتظر اعلام بولتن ، منتظر مصاحبه، منتظر پرواز و هجرت و همه اوونهایی که مهاجرت کردن .
شماره کیس:2011AS00016XXX
دریافت نامه قبولی:می 2010
کنسولگری:آنکارا
ارسال فرمها:آگوست 2010
کارنت شدن:12 ژانویه 2011
دریافت نامه دوم:15 فوریه 2011
مصاحبه:31 مارس 2011
دریافت ویزا:1 آوریل 2011
خالق تو را شاد آفرید،آزاد آزاد آفرید،پرواز کن تا آرزو،زنجیر را باور نکن
ارسالها: 257
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2010
رتبه:
12
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
من پيشنهادم به بچه هايي كه قصد خريد دارن اينه كه به outlet center ها (يعني مراكز خريد اجناس حراج شده مارك هاي معروف) بريد، يعني forum ankara و بعد اگه بازم خواستين خريد كنين، optimum و در آخر به ankamal بريد.
forum رو با اتوبوس هاي كد 263 يا 261 مي تونيد بريد كه پايين شيشه جلوي اتوبوس مخالف سمت راننده، يه تابلوي كوچيك زدن كه نوشتن forum ankara. اگه forum بريد، واقعاً نيازي به optimum نداريد... ولي اگه خواستين مي تونين optimum رو با ميني بوس بريد كه ايستگاهشون روي پلي هست كه بالاي ميدون كيزيلاي از روي بلوار آتاتورك رد ميشه (اسم اون پل رو نميدونم ولي از راننده بپرسين كه ميني بوس هاي optimum، ايستگاهشون كجاست). روي اون ها هم اسم optimum رو روي تابلوي مسيرشون نوشتن.
مهمترين توصيه من اينه كه حتماً از خود راننده اتوبوس ها و شوفر هايي كه تو اتوبوس ها بليط مي فروشن و باجه هاي بليط فروشي براي پرسيدن آدرس و اينكه كدوم اتووبسو سوار شين كمك بگيرين. اين دو تا مركز خريدي كه گفتم مسير طولاني اي دارن و هر كدوم حدود 30 تا 45 دقيقه با اتوبوس راهه كه اگه با تاكسي بخوايد بريد حداقل 50-60 لير پياده مي شين.
آدرس دو تا فروشگاه بزرگ outlet center مارك هاي addidas و reebok رو هم بعداً براتون مينويسم...
کیس: 2011AS7XXX
نامه اول: هیچ وقت
کنسولگری: آنکارا
فرمهای سری اول: 07/08/2010
نامه دوم: 17/01/2011
مصاحبه: 16/02/2011
کلیرنس: 01/06/2011
اولين سفر: 01/07/2011 - تولیدو، اوهایو
جمع هزینه ها تا ابتدای سفر اول: 8000 دلار - 2 نفر
سفر دوم: 18/11/2011 - دالاس، تگزاس
ارسالها: 172
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2010
رتبه:
16
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
ارسالها: 485
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2010
رتبه:
22
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2011-04-09 ساعت 12:11
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-04-10 ساعت 08:34 توسط mitr.p.)
[/color][/size]از تاخیر بوجود امده از ارسال سفرنامه شرمنده ام.در این مدت مسافرت بودم و دسترشی به نت نداشتم.
پرواز به ترکیه
من و همسرم ساعت 17:45 روز یکشنیه 15 اسفند ماه با ایران ایر پروار داشتیم.
پرواز راحت و خوبی بود و ما رو خسته نکرد. حدودا ساعت 7 عصربه وقت محلی ترکیه به انکارا رسیدیم.
ما در ایران با عباس اقا هماهنگ کرده بودیم که به دنبالمون بیاد . نفری 60$.
در فرودگاه عباس اقا و برادرشون جمال رو دیدیم و سپس به یه عده از مسافرای دیگه سوار یه ون شدیم دو به سمت هتل سگمن حرکت کردیم.
هتل سگمن
انصافا باید بگم که هتل سگمن هتل تمیز و ارومی بود . اتاقی هم که به ما دادند تمیز و راحت بود و سیستم گرمایشی هم خوب یود . شب ها شوفاژ رو روشن میکردند و علاوه بر اون در اتاق کولر/بخاری گازی هم بود که میتونستی روشن کنی
من قبلا به هتل ایمیل زده بودم که قیمت دابل رو بهم اعلام کنه و اونها 100$ گفتند اما عباس اقا برامون 65$ گرفت(درکل اتاق شبی65$ نه برای هر نفر جدا)
دکتر و مدیکال
دوشنبه: ساعت 10 در پایین لابی بودیم و جمال(برادر عباس اقا) اومد دنبالمون و رفتیم مطب دکتر برای ازمایش و عکس قفسه سینه.
اول رفتیم طبقه2 یا 3.دقیق یادم نمیاد.پیش منشی مطب تا عکسمون رو بدیم و ...منشی از من پرسید که حامله هستم یا نه ؟ و من جواب دادم خیر
بعد رفتیم ط 4 برای عکس و ازمایش.اول پول دادیم برای دونفرمون 98$.یعنی هر نفر
49$.دادیم.
عباس اقا ازمون کپی نامه تعیین وقت رو ازمون گرفت و گفت برید بشینید عرموقع صداتون کردند برید.
ازمایش شلوغ بود و پر بود از ایرانی ها که البته ما معطل نشیدم . اول ازمون خون گرفتند و بعد از پند دقیقه اسمم رو صدا زدند برای عکس قفسه سینه و همین طور برای همسرم.
کارامون تموم شد و عباس اقا برامون یه تاکسی
رفت که بریم هتل(البته به همراه دو نفر دیگه). هوا برفی و سرد بود و گرنه خیلی دلمون میخواست پیاده میرفتیم .
عصر ساعت 4 در لابی هتل بودیم و عباس اقا اومد دنبالمون ما و چند نفر دیگه که بریم دکتر. مطب دکتر نسبتا شلوغ بود که 99درصد ایرانی بودند. دعا دهعا میکردیم که به ما واکسن اضافه نزنند چون کارت واکسن ما تکمیل بود و همینطور من و همسرم قبلا ابله مرغان گرفته بودیم و این رو در کارتمون وارد کرده بودید.
وقتی نوبت من شد رفتم پیش اقای دکتر اونگان. خیلی جالب بود من انگیلیسی بهش حرف میزدم و اون فارسی...پس ن
ران نباشید دکتر فارسی بلده.
از من تحصیلات ، سن ، قد و وزنم رو پرسید و اینکه ایا قبلا عمل جراحی داشتم یا خیر؟که من گفتم نه..
اصلا هیچ چیزی از واکسن ها از من نپرسید .به هیچ عنوان.
بعد گفت روی تخت دراز بکشم تا معاینه کنه که اون هم چند ثانیه طول نکشید. کاری که دکترهای عمومی خدمون میکنند و ضربان قلب رو میشنوند.
بعد به من گفت که میتونم برم...به همین راحتی
برای همسرم هم همینطور....خدا رو شکر هیچ کدوممون هیچ واکسنی نزدیم و امدیم بیرون که البته همسرم 140$ داد.نفری 70$
البته باید بگم که خانومی هم اونجا بودند که قبلا پیش دکتر اومده بودند ولی چون بیشتر از 6 ماه گذشته بود مجددا اومده بود پیش دکتر. جالب اینجاست که بلا همین دکتر اونگان براش واکسن ابله رو زده بوده و حتی در کارتش هم وارد کرده بود. اما باز هم در این سری دوباره واکسن ابله رو براش زد.با اینکه اون خانم کارت قبلیش رو نشون داده بود. (و این باعث تعجب ما شد....)
به شدت برف می اومد و انگار نمیخواست تموم بشه. عباس اقا خودش ما رو با دو نفر دیگه برد هتل و برای بقیه هم تاکسی(عده کسانی که تو هتل ما بودند و با عباس اقا بودند قابل توجه بود)
عباس اقا به ما گفت که خودش نامه و سی دی رو برامون میگیره و دیگه احتیاجی به ما نیست.
چهارشنبه 9 مارچ
صبح با صدای شوهرم که گفت((:پاشو ببین بیرون چه خبره!!!!.)) از خواب پا شدم . رفتم لب پنجره .نمیدونید جه برفی روی زمین نشسته بود.همچین برفی تا به حال ندیده بوذدم. نزدیک به 30 سانت بود و برف هم همچنان داشت میبارید.
در لابی دوستانمون(که با هم اشنا شده بودیم) نشسته بودند و منتظربرای رفتن به سفارت. عباس اقا اومد و گفت که به علت برف 2روز تعطیل رسمی و اعلام شده و سفارت هم تعطیله!!!
یعنی هم 4شنبه و هم 5شنبه.......و ما هم 5شنبه وقت مصاحبه داشتیم.
حالمون گرفته شده بود چون گفتند که شاید جمعه مصاحبه نکننند و بیافته 2 شنبه و ما هم 1 شنبه بلیط برگشت داشتیم.!!!
البته عباس اقا گفت فردا 5 شنبه برای احتیاط اماده باشیم و بریم سفارت
صبح 4 شنبه من و همسرم ایمیلمون رو چک کردیم . یه ایمیلی از سفارت برامون اومده بود که علاوه بر توضیحاتی که چه مدارکی داشته باشیم(همون اصل شناسنامه کارت ملی و ....وترجمه و ....) و همچننی نوشته بود که: proof of relationship- wedding photos or photos taken together
یعنی ی عکسی از قدیم مثل عکس عرسی........!!!!!
شانس اوردیم که در فلش همسرم عکس های عقدمون و مهمونیمون بود.
به عباس اقا نشون دادیم و گفت برید عکس هانتون رو یه 10 تایی چاپ کنید . این ها میخواند بدوننند که شما ازدواجتون واقعی بوده یا سوری( جون همسرم یعد از برنده شدن لاتاری و ارسال نامه اول ازدواج کرده بود با من)
همسرم گفت : اینا میدونن کی ایمل بزنند . گذاشتند درست یه روز قبل مصاحبه تا نتونی سوری یه عکس جور کنی.
ما هم رفتیم و یه عکاسی که نمزدیک هتل بود عکس هامون رو چاپ کردیم
5سنبه (روز مصاحبه) 10 مارچ
ساعت 10 رفتیم سفارت دم در عده کمی بودند . مامور دم در سفارت گفت امروز سفارت کار نمیکنه یعنی در واقع مصاحبه نمیکنه و فقط برگه ابی ها رو به سفارت راه میده. ما هم دست از پا دراز برگشتیم هتل.
جمعه 11 مارچ(مصاحبه نهایی)
ساعت 9:30 رفتیم سفارت..نمیدونید چه صفی بود(کسانی که 4شنبه و 5شنبه و جمعه وقت سفارت داشتنئد همه بودند.خودتون حساب کنید چه خبر بود)
ما رفتیم صف سمت چپ که برای مهاجرتی ها بود...ما 3 نفر مونده به اخربودیم و دعا میکردیم که ما رو داخل راه بدند و نگند که شلوغ شده. هوا هم خیلی سرد بود . البته افراد پیر و اونهایی که بچه داشتند رو زودتر به داخل راه دادند. صف هم کند میرفت جلوه . فکی کنم نیم ساعتی دم در بودیم. و قتی به جلو رسیدیم مامور دم در پاسپورتمون و چند نفر جلوییمون رو گرفت تا ببینه اسممون توی لیستش هست یا نه(ایا واقعا وقت داریم یا نه؟؟) بعد پاسپورتمون رو داد.حواستون باشه که پاسپورتتون رو اشتباهی نده. مثلا به همسرم پاسپورت نفر جلویی رو داد که اون بنده خدا هم بیخبر داشت میرفت داخل....پس هوواستون به مدارکتون باشه و حتما چک کنید . داخل سفارت شدیم البته حیاتش. اونجا سردتر از بیرون بود . بعد از ما یه خانوم یهودی بود که طفلی خیلی خسته شده بود با خودمون گفتیم یه نفر هم یه نفر، گفتیم بیاد جلوی ما ........و ما شدیم اخرین نفر!!
ساعت 10 نوبتموم شد ی خانومی بود که نمیدونم هندی بود یا نه!!!فارسی خوب حرف میزد و مدارکمون رو گرفت: (ما قبلا همه مدارکمون رو 15 رروز قبل براشون پست کرده بودیم . البته همه کپی بودند و اصل همه دست خودمون بود)
اصل شناسنامه و کارت ملی هردومون. و ترجمه ان
اصل مدرک دیپلم همسرم (ترجمه قلا پست شده بود و اونها نخواستند)
اصل گواهی مالی من و همسرم و ترجمه اونها
اصلا کارت سربازی همسرن رو نخواستند
قباله ازدواج
البته 2 عدد هم عکس از هرکدوم(یادتون باشه عکستون به روز و جدید باشه و گوش هاتون کاملا دیده باشه و گوشواره هم گوشتون نباشه توی عکس)
به ما شماره داد 132 و ازمون اصلا نپرسید که مصاحبه به چه زبانی باشه . خودش توی فیش شماره مون زده بود فارسی.
ما ساعت 10 دم سفارت بودیم 11رفتیم داخل....
یک سالن بزگ که پر صندلی بود و همه پر بود و بعضی ها هم ایستاده بودند. شلوغ شلوغ
درست شبیه بانک بود . پشت سر صندلی ها پر 6 تا 7 باجه شیشه ای بود . درست مثل بانک ها....
روبروی صندلی ها هم یه شماره انداز بود که کدوم شماره به کدوم باجه بره....باجه 5 و 6 برای ایرانی ها بود
بعد از یه ربع شماره ما زده شد که بریم باجه 7 برای انگشت نگاری . یه دختر جوان و زیبا و مهربان بود ( البته پشت شیشه)
رفتیم نشستیم ....20 دقیقه دیگه باز شماره مون رو دیدیم . فکر کردیم باید پول میدادیم اما یه خانومی گفت که ترجمه سند ازدواجتون رو بدید. ما هم یکی ترجمه کرده بودیم و بهش دادیم . گفت برای هردوم یکی بدیدی . ما هم گفتیم ما یکی ترجمه کردیم اما 2 کپی قبلا براتون فرستادیم...ما روکمی نگاه کرد و بعد گفت اوکی.
بعد از چند دقیقه ای شمارمون رو دیدم رفتیم برای پرداخت پول.نفری 819$
توی سالن من و همسرم کاری نداشتیم جز اینکه با بقیه حرف و گپ بزنیم.
سالن خالی از جمعیت شد و ساعت 1:30 شد و وقتی نوبت ما شد هیچ کسی در سالن نبود .....فقط من بودیم و همسرم و 2 افیسرزن و مرد در باجه 5 و 6....
رفتیم باجه 6 یه پسر جوانی بود که از پشت شیشه به هردمون لبخند زد و ماهم با نیش خند جوابش رو دادیم...هر 3مون خندمون گرفته بود که اخرین نفر بودیم...
رفتیم پشت شیشه و گفتیم .ما اخرین هستیم
-افیسر : ببخشید که معطل شدید!!!
افیسر گفت که هردو ذست راستتون رو بالا بگیرید و هر چه میگم بگید
طبق روال عادی هر دو قسم خو.ردیم که همه چیز رو حقیقت میگیم.
خیلی جالب بود افیسر با دقت خیلی زیلاد به دهان من و همسرم نگاه میکرد که درست همون کلمات رو بگیم و این خیلی برام زیبا بود که چقدر حس اعتماد قشنگه...
بر خلاف بقیه دوستانی که توی سغرنامه میگفتند که افیسر از هرکدوم 2 سوال بیشتر نمیپرسه از ما خیلی خیلی بیشتر پرشید البته کاملا راحت و بی استرس بوذیم.
افیسر:کارتون چیه؟
همسرم: شکار ازاد دارم ..توی کار ابزار های صنعتی
قبلا سربازی رفتی؟
بله .
کجا ؟
نیروی انتظامی بخش صدا و سیما.میدونید که سربازی اجباری
افیسر با یه لبخند گفت : میدونم . فقط باید اینجا ثبت کنم
افیسر به من گفت: مدرکتون چیه؟
گفتم: لیسانس بیولوزی
گفت جایی کار میکنی:
گفتم نه . بعد از تموم شدن درسم کلاس رفتم
چه کلاسی؟
زبان
زبان؟؟!!!
انگلیسی.....
با لنخند که خودش فهمید خنگه:....او......یس
شما میدونستید که همسرتون لاتاری برنده شده(قبل از ازدواج)
من هم به حقیقت گفتم که : نه .من درست یک هفته بعد از ازدواجمون فهمیدم که همسرم لاتاری برنده شده...
با تعجب و لبخند گفت:.اوه.چه سوپرایزی عالی...خیلی عالیه
گفتم : بله .کاملا شوکه شدم
همسرم علاوه بر وکالت و یه سند خانه پیش خردید یه حساب بانکی مبنی بر 32 میلیون تومان ارایه داده بود . افیسر برگه مالی بانکی رو در اورد و رو به همسرم گفت:
این پول شما تقریبا معدل 32 هزار ماست .این از کجاست؟؟
(البته منظورش این بود که چه جوری بدست اومده)
همسرم گفت: مال خودمه . من نزدیک به 10 ساله که برای خودم کار میکنم و کارم خوبه.
افیسیر با تایید سرش رو تکون داد و کفت اوکی.........خوبه
گفت شما برای چی میخواهید برید ؟؟زندگی با تفریح؟؟
همسرم گفت : ما میخواهیم برای زندگی بریم .
افیسر: کجا رو برایزندگی در نظر دارید؟؟
همسرم: دالاس
افیسر: دوست و یا اشنایی دارید و چرا دالاس؟
همسرم: فامیل نه اما دوست داریم. دوستان به ما دالاس رو پیشنهاد کردند چون می گند که اب و هوای خوبی داره و چون هزینه ها کمتره برای شروع زندگی خوبه
افیسر باز هم به تایید سرش رو تکون داد . پرسید: قصد چه کاری رو دارید؟؟
همسرم: هنوز معلوم نیست ..باید خودمون بریم اونجا و ببینیم که برای شروع کدوم کار اونجا بهتره.نمیتونم همه سرمایه ام ریسک کنم.
همسرم مدرک ارایشگری داره و شاید اونجا بخواد با این مدرکش کار کنه.
افیسر رو به من کرد و گفت :جدی
من گفتم بله. و چون قبلا مدرکم رو ترجمه کرده بودم(اما ارسال نکرده بودم) بهش نشون دادم و اون هم سری تکون داد و گفت خیلی خوبه
----------------------
دیگه سوالی ازمون نپرسیدحتی عکس های عروسیمون رو هم نخواست . کاملا باورش شده بود که ما سوری ازدواج نکردیم . من هم گواهی 25 میلیون تومنی داشتم و از اون سوال نکردپ
و خیلی جالب بود که به حلقه ما دو تا زوم کرده بود(حلقه هامون ست بود)
اون برگه ابی رو در اورد و گفت: شما هیچ مشکلی ندارید . فقط باید روند اداری طی بشه و سایت رو چک کنید و هر و قت اسمتون در سایت در اومد یکیتون بیاد برای پاس.
و ما ساعت 2 اومدیم بیرون همراه با برگه ابی و عباس اقا + 2 نفر از هم هتلی هامون بیرون منتظرمون بودند و بهمون تبریک گفتند.
بالاخره مصاحبه ما تموم شد به راحتی
درسته که افیسر خیلی ازمون سوال کرد اما به حقیقت میگم که خیلی خیلی راحت بود و خیلی با ما خوش برخ.رد بود و احساس نمیکردیم که مصاحبه است..مثل یه گپ دوستانه بود.
باور کنید خیلی خیلی راحته
اگر حقیقت رو بگید همه چیز حله.....فقط حقیقت
امکانات هتل:
ما از هتل راضی بودیم. سیستم گرمایش خوب و کامل بود .
صبحانه هتل هم که مفصل و کامل
در کنار لابی دو تا کامپیوتر بود که میتونستی مجانی ازش استفاده کنی
در اتاق ها هم اینترنت وایرلس بود و میتونستی استفاده کنی.
در انتهای لابی هم ی ارایشگرمردی بود که من دو بار برای براشین رفتم پیشش.برای لخت کردن مو 5 لیر ..و برای فر دادن 10 لیر(قابل توجه خانم ها) من راضی بودم ازش
در قسمت پذیرشگر انگلیسی متوجه میشند
میتونی تو اتاق غذا و خوراکی ببری و این به نظرم خوبه.
یه دفعه هم از رستوران فلاسک بردیم و بهمون اب جوش داد
روبروی هتل یه مغازه کوچیک بغالی بود که یه خانومی شبیه فیلیپینی ها بود و فارسی تا حدودی بالد بود
ما ازش کارت تلفن ابی خریدیم 4.5 لیر کخ با ایران حرف بزنیم. اما دوستان میگفتن که 20دقیقه با ایران میشه حرف زد .اما ما که کمتر زدیم
مراکز خرید:
من و همسرم که بیشتر در اطراف همون خیابان کزیلای خرید میکردیم . پایین مترو کیزیلای هم جای دیدن و خرید داشت
فکر میکنم ما بعهتری فصل خرید رفتیم . چون همه مغازه ها بلا استثنا حراج زده بودند و احتاجی نبود چونه بزنیم. قیمت ها به نظرم توی حراج عالی بود.لاز این بابتت هخوشبه حالمون شد
یه بار هم با مترو رفتیم انکامال...اما فقط یه طبقه رو دئیدم چون به نظرم قیمت های گرون بود و اینکه من خیلی خسته بودم و برگشتیم(مترو کزیلای....مترو قرمز رنگ....ایستگاه 4 پیاده شید)
مراکز دیدنی:
ما فقط مقبره اتاتورک رفتیم.ایستگاه کزیلای......سوار متروی ابی یا سبز..(کلا تا تا خط بیشتر نداره.قرمز برای انکامل.....ابی برای اتاتورک).ایستگاه سوم پیاده شدیم. کمی پیاده روی کردیم..دم در مقبره اتاتورک اتبوس مجانی دره که شما رو مستقیم میبره اونجا.....همچیتن بد نیست.ما بیشتر رفتیم که هدیده شمشیر رضاخان رو به اتاتورک ببینیم.الحق چه شمشیر قشنگی بود.به یه بار دیدنش می ارزه.چه جورایی از تخت جمشید کپی برداری کرده بودند....تخت جمشید کجا و اتاتورک کجا!!!!
مسجد کوچ تپه هم دیدن داره..نزدیک هتل ددمانه.از هرکی بپرسید میگه
عباس اقا:
عباس اقا بسیار مرد صادق و مهربانی بود و خیلی بهمون حال داد.جدی میگم .و خیلی هم صادق بود.
شبی که رسیدیم هتل هیچی لیر نداشتیم و دلار داشتیم. خواستیم از پذیرش چنج کنیم ..اما ندذاشت و خودش بهمون لیر داد. گفت پذیرش کم میده . همین حس اعتمادش در روز اول برامون زیبا بود .
به نظرم 60$ کاملا ارزشش رو داشت. درسته که ما میتونستیم خودمون بریم هتل و یا دکتر و سفارت....
اما با عباس اققا خیالمون راحت بود
بی دردسر اومد دنبالمون و رفتیم هتل.
برای دکتر هم همینطور...حتی دیگه لازم نبود روز بعد توی اون هوای سرد و برف شدشد بریم دکتر تا جواب و cd رو بگیریم .خودش برامون گرفت.
مخصوصا اون دو روزی که برف میومد و سفارت تعطیل بود.شاید اگر خودمون به تنهایی بودیم سردرگم میشدیم.
ما که کاملا راضی بودیم .بهتون پیشنهاد میکنم که اگر میخواهید دلهره نداشته باشید و راحت باشید 60$ هزینه در مقابل این همه مخارجی که ماداریم چیزی نیست
===============
در پایان از اینکه سغفرنامه ام طولانی شد معذرت میخوام
امیدوارم که تونسته باشم کمی.و فقط کمی از دین خودم رو به مهاجرسرا ادا کرده باشم.
با ارزوی بهروزی برای همه عزیزان و اینکه زندگی جدید در راه جدید به بهترین نحو شکل بگیره ...امین
ارسالها: 93
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2010
رتبه:
2
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
خوب دیگه نوبت منه که سفر نامم رو براتون بنویسم.
واقعا از اینکه انقدر دیر شد معذرت خواهی می کنم. اصلا از نظر روحی در وضعیت مناسبی نبودم. واقعا توی این مدت خیلی زندگیم رو هوا بوده.نمی دونستم باید چیکار کنم. خیلی بلاتکلیف بودم ولی هر جوری خواستم از زیر سفر نامه نوشتن در برم نشد. یعنی انقدر توی این مدت از مطالب این سایت استفاده کردم که خودم رو مدیونش می دونم.
حدودا اوایل تیر بود که متوجه شدم که برنده شدم البته این رو هم برای بچه های 2012 بگم که من واقعا منتظر قبولی بودم . واقعا راست میگن که اون چیزی که برای ما اتفاق می افته زاییده ی ذهن ماست. اون موقع که مامور پست اومد در زد و از پشت آیفون گفت که نامه دارین، خودم بهش گفتم که از آمریکاست؟ و اونم گفت که آره و من همون موقع داد زدم و گفتم لاتاری برنده شدم(قبل از اینکه برم پایین و نامه رو ببینم)
درست توی همون زمانی که داشتم خودم رو می کشتم که برم و به همه جا فکر کرده بودم مثل آلمان، سوئد و ....حتی آفریقا. طوریکه دیگه همه دلشون به حالم می سوخت وقتی می دیدند همش پای کامپیوترم و دارم توی این سایتها می گردم. درست توی همون زمان جواب لاتاری اومد. من هیچ وقت این قضیه رو شانسی ند¬¬¬ونستم. به نظر من لطف و محبت خداوند بوده که شامل حال همه ی ماها شده و باید ممنونش باشیم.
از این قضایا که بگذریم،اتفاقای زیادی توی این زمان برای من افتاد که تمامش به خاطر لاتاری بود و من الان خوشحالم از بابت این اتفاقها.
موقعی که لاتاری برنده شدم با کسی دوست بودم و ما می خواستیم با هم ازدواج کنیم ولی هنوز موقعیت هر دوی ما جور نبود. بعد از قبول شدن من، دیگه جدی جدی به فکر ازدواج افتادیم با اینکه فکر می کردیم که ازدواج ممکنه قبولی رو تحت الشعاع قرار بده . ما ازدواج کردیم.درست بعد از کارنت شدن شمارمون. یعنی من فرمهای اولم رو مجردی فرستاده بودم ووقتی که ازدواج کردم،به سفارت سریع خبر دادم (از طریق ایمیل)و اونها هم گفتند که مدارکتون به همراه فرمهای 230 رو دو هفته قبل از مصاحبه برای ما بفرستید.
دیگه از اینجا استرس ما شروع شد که مصاحبه چطور میشه ،آیا ویزا می دهند،آیا ریجکتمون می کنند.
ما تقریبا 1 ماه قبل از مصاحبه مدارکمون رو فرستادیم و منتظر مصاحبه موندیم .
اواسط فوریه رفتیم به سمت آنکارا و به هتل رویال رفتیم.اولش که هتل رو دیدیم خیلی ناراحت شدیم.به نظرمون هتل خوبی نبود.واقعا در حد یک هتل 4 ستاره نبود.ولی بعد از اینکه موقعیت هتل رو دیدیم خیلی خوشحال شدیم.تا سفارت 5 دقیقه بود و به همه جا نزدیک بود.
مصاحبه
برای مصاحبه پیاده از هتل به سمت سفارت رفتیم و ساعت 8:15 اونجا بودیم و تقریبا آخرین نفری بودیم که توی صف ایستادیم.هوا سرد بود و ما تا ساعت 9:30 دم در ایستاده بودیم.از اینجا به بعدش رو زیاد توضیح نمی دم چون بچه ها قبلا زیاد توضیح دادند که سفارت چه شکلیه و ...
موقع مصاحبه بعد از قسم خوردن،امضا کردیم و آفیسر از من پرسید که الان شغلت چی هست و قبلا چی بوده و از همسرم هم فقط شغل فعلیش رو پرسید. همین. مصاحبه تموم شد و آفیسر یک برگه ی آبی به ما داد و گفت که از 4 هفته تا 6 هفته ی دیگه سایت رو چک کنید.فکر کنم 3یا 4 دقیقه طول کشیید. اصلا راجع به ازدواج چیزی نپرسید. خلاصه اصلا برای مصاحبه نگران نباشید جون وقتی برین اونجا تازه خودتون می فهمید که چه بیخود نگران بودید.
الان حدود 2 ماهه که از مصاحبمون می گذره و کلیرنس هر دوی ما اومده.تقریبا بعد از 1ماه و 2 هفته کلیرنس ما اومد.
واقعا از ته دل برای تمام بچه ها یی که منتظر کلیرشون هستند،دعا می کنم که زودتر جوابشون بیاد و از بلاتکلیفی در بیان. امیدوارم که این سفر نامه به دردتون بخوره. من تا جای ممکن سعی کردم از مطالب تکراری پرهیز کنم.
اگر سوالی بود در خدمتم.