ارسالها: 309
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Apr 2008
رتبه:
14
تشکر: 0
59 تشکر در 2 ارسال
با سلام به تمام دوستان
فايل pdf شده سفرنامهاي آنكارا آپدیت شد. تاريخ :22/4/90
2011,wednesday,july13
To Wounds From One[font=Arial][/font]
ارسالها: 78
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2010
رتبه:
8
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
با سلام به دوستان
من امروز صبح رسیدم تهران ایشالا سر فرصت سفرنامه خواهم نوشت من هم مثل خیلی دیگر از دوستان که یکی دو روز گذشته مصاحبه داشتند برگه آبی پروسه کلیرنس بهم خورد، سوالی اگر بود در خدمت هستم.
شاد باشید
ارسالها: 78
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2010
رتبه:
8
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سفرنامه
با سلام به دوستان، روز چهارشنبه 6 جولای ساعت 6 صبح به وقت آنکارا رسیدم به فرودگاه وقتی اومدم بیرون دنبال اتوبوسهای 442 گشتم ولی پیدا نکردم (ظاهراً باید صبر می کردم تا بیاد) سوار اتوبوسهای هاواش شدم که به فراوانی اونجا قابل رؤیت بودند 10 لیر دادم و ایستگاه انتهایی سوار شدم و بلافاصله سوار تاکسی شدم وگفتم هتل اوزیلهان و هفت هشت دقیقه ای منو رسوند هتل و 12.5 لیر هم (طبق تاکسیمتر) ازم گرفت، اتاقم رو تحویل گرفتم (قبلاً توسط آقای فردین هماهنگ کرده بودم) بعد از مستقر شدن بلافاصله به سمت مطب دکتر حرکت کردم، از انتهای خیابان Tunus وارد خیابان Tunali شدم و بعد با کمی پرس و جو مطب دکتر را پیدا کردم (در طبقه چهارم یک ساختمان پزشکی واقع بود) ساعت حدود 9 صبح بود منشی دکتر بعد از دیدن گذرنامه و گرفتن یک قطعه عکس منو فرستاد طبقه سوم برای گرفتن عکس قفسه سینه و آزمایش خون که اونجا با دریافت یک قطعه عکس دیگر و شماره کیس و گذرنامه و 47.5 دلار آزمایشات لازم انجام شد، برگشتم طبقه چهارم منشی دکتر گفت برو ساعت 4:45 بیا، عصر برگشتم و بعد از کمی انتظار در مطب نوبت معاینه شد دکتر ازم قد و وزن رو پرسید و اینکه آیا سیگار میکشی و عمل جراحی تاکنون داشتی یا نه بعد منو فرستاد روی تخت و با گوشی معاینات لازم رو انجام داد و تمام (واکسن هم نزد) 70 دلار پرداخت کردم خانم منشی یک سی دی بهم داد و گفت بازش نکن و این برای آمریکا هست و باید با خودت ببری همچنین قرار شد فردا (پنج شنبه) ساعت 3 بعد از ظهر برای گرفتن جواب برگردم مطب.
پنج شنبه صبح هنگام صرف صبحانه در هتل با دوستان خوبی آشنا شدم از قبیل Free Free، Donkey Chance و همچنین علی عزیز که از آشنایی با این دوستان خیلی خوشحال هستم. پنج شنبه عصر مجدداً به همراه علی به مطب دکتر رفتیم من برای گرفتن جواب (که در واقع یک پاکتی بود که باید روز مصاحبه همراه خودمون می بردیم سفارت) و علی هم برای معاینه توسط دکتر.
جمعه صبح رو به همراه علی به قدم زدن در خیابانهای اطراف هتل و تفریحات سالم و .... گذروندیم. عصر جمعه هم با علی و علی (Donkey Chance) توسط مترو به مقبره آتاتورک رفتیم.
شنبه با تور شیدا (پایین مطب دکتر) به همراه علی رفتیم قونیه 85، دلار بابت تور یکروزه شامل این موارد: ساعت 9:30 صبح با یک مینی بوس بنز اومدن دنبالمون دم هتل و ساعت 3 نصب شب هم دم هتل پیادمون کردند، ناهار و شام و چای بین راه، بازدید از مقبره مولانا، مسجد شمس و مال قونیه (احیاناً برای خرید اگر کسی دوست داشت) و رقص سماع. تور خیلی خوبی بود به ما خیلی خوش گذشت و در راه با آقا مهدی عزیز و همسر و دختر گرامیشون آشنا شدیم.
روز مصاحبه (دوشنبه): ساعت 7:50 دقیقه رسیدم دم سفارت نسبتاً شلوغ بود توی صف ایستادم ساعت 8:30 درب ورودی را باز کردند و یکی یکی با دیدن گذرنامه و بازرسی کیف و وسایل و ... از گیت نگهبانی عبور کردیم و داخل یه حیاط دیگه دوباره توی صف ایستادیم بعد یکی یکی وارد ساختمان مربوطه شدیم و یه خانمی بود که ایرانی هم بلد بود و مدارک اصلی رو تحویل می گرفت (اصل شناسنامه، کارت ملی، دو قطعه عکس، مدارک تحصیلی و ...) بعد پرسید مصاحبه به زبان فارسی می خواهید یا انگلیسی گفتم فارسی و یک شماره بهم داد و گفت برو به سالن روبرو و منتظر بشین. وارد سالن شدم نسبتاً پر بود، در مجموع سه مرتبه شماره من در تابلو روبرو ظاهر شد بار اول برای انگشت نگاری (باجه 8) بار دوم بابت پرداخت پول 819 دلار (باجه 4) و بار آخر برای مصاحبه (باجه 7). تو مدتی که منتظر نشسته بودم خیلی استرس داشتم .... . برای مصاحبه فراخوانده شدم، آفیسر خانمی بود در باجه 7 که خیلی خانم خوبی به نظر می رسید گفت قسم بخور گفتم قبل از قسم خوردن اگر اجازه بدید می خواستم تاریخ تولدم را در یکی از فرمها اصلاح کنم جای روز و ماه را جابجا نوشتم خودش تو کامپیوتر نگاه کرد و بعد گذرنامه رو دید و لبخندی زد و خودش برام اصلاح کرد و گفت مورد دیگه ای هم هست گفتم خیر گفتم دست راستت رو ببر بالا و بعد از من تکرار کن ...... بعدش فرم 230 رو داد صفحه آخرش رو امضا کردم. در کل 3 تا سوال خیلی سریع پرسید: چیکار میکنی گفتم لیسانس عمران دارم و در یک شرکت خصوصی کار میکنم گفت این شرکتهایی که نوشتی خصوصی هستند یا دولتی گفتم خصوصی و گفت خدمت کردی گفتم بله، همین. برگه آبی رو درآورد و امضا کرد و بهم گفت شما مشکل خاصی نداری و فقط باید یک روند اداری طی بشود شما ظرف یک ماه تا یک ماه و نیم آینده توی این سایت برو و چک کن اگر اسمت درومد دوباره باید بیای اینجا. در مجموع مصاحبه من بیشتر از دو دقیقه طول نکشید و بسیار ساده تر از اونی بود که فکرش رو میکردم. فراموش کردم بگم من یک نفر بودم (مجرد هستم) سربازی رفتم، سفر خارجی نداشتم کار دولتی هم نداشتم و موجودی بانکی حدود 36000 دلار (بدون گردش مالی) داشتم اسپانسر داشتم ولی براشون پست نکرده بودم و مدارک مربوط به اون توی کیفم بود و گفتم اگر به نامه مالی گیر داد یا اسپانسر ازم خواست ارائه کنم که خوشبختانه ازم نخواست. خیلی از دیگر دوستانی که اونجا اومده بودند برای مصاحبه اکثر آقایون بهشون کلیرنس خورد (حتی کسانی که سربازی نرفته بودند).
روز سه شنبه ظهر اتاق رو تحویل دادیم برای 6 شب 288 دلار پرداخت کردم (شبی 48 دلار) چمدانها رو به رزروشن تحویل دادیم و رفتیم بیرون ناهار خوردیم و کمی خرید کردیم از کیزیلای (به خصوص فروشگاه RodiMood) که به نظرم تی شرت و شلوارهای مردانه خوبی به قیمت خیلی مناسب داشت (البته مثل خیلی از فروشگاه های دیگر در دوره تخفیف بود).
ساعت 7:30 شب هم به سمت فرودگاه حرکت کردیم و ..... .
چند نکته:
- هتل اوزیلهان هتل نسبتاً خوبی بود تمیز بود، برخورد پرسنل خیلی مؤدبانه بود، به سفارت نزدیک بود، اینترنت رایگان خوبی داشت حتی داخل اتاقها (سرعت دانلود در اکثر موارد بالای 400 KBps بود، ...)
- کباب های ترکی و دونر به نظر من خیلی جالب نیستند همین تهران کیفیت بهتری دارند. یکبار رفتیم kfc اصلاً خوشمون نیومد بسیار بسیار شور بود.
- مک دونالد خیلی خوشمزه بود به خصوص سیب زمینی های سرخ شده آن ولی حجم غذا نسبتاً کمه و شاید سیر کننده نباشه.
- اطراف میدان و خیابان کیزیلای دکه ها آب پرتقال طبیعی خودشون می گرفتند و توی ظرفهای پلاستیکی کوچک پر می کردند 1.5 لیر بسیار عالی بود.
- پول رو اونجا تبدیل کنید بهتره من استانبول تهران صد دلار دادم 150 لیر بهم دادند اونجا 162 لیر می دادند. به صرافی هم ظاهراً Doviz می گویند.
- برای تماس با تهران ما سیمکارت ترکسل خریدیم 40 لیر که 20 لیر هم شارژ اولیه داشت با موبایل تهران باهاش تماس می گرفتم دقیقه ای حدوداً 420 تومان میشد توصیه می کنم از ایرانسل و همراه اول به هیچ وجه استفاده نکنید یعنی اصلاً با سیمکارت های ایران گوشی رو روشن نکنید چون بابت رومینگ پول زیادی کم می کنه. راه دوم تماس با ایران استفاده از کارت تلفن بود که دکه ها و سوپر ها هم داشتند و الو کارت و IPC دو نمونه از آنهاست با کارت IPC 5 لیری می شود 20 دقیقه با موبایل و 25 دقیقه با ثابت ایران تماس گرفت، تا اونجا که یادم هست الو کارت کمی گران تر بود البته من از این کارتها استفاده نکردم و از کیفیت اونها اطلاعی ندارم.
- مثل بقیه دوستان من هم توصیه می کنم برای انجام کارها نیازی نیست به کسی پول اضافی بدهید همه چیز خیلی روتین می باشد و با کمی اطلاع (مثل اطلاعاتی که از این سایت خوب مهاجرسرا می توان بدست آورد) می توان کارها رو به پیش برد.
ببخشید من این سفرنامه رو خواستم زودتر بنویسم اگر مشکلی داشت یا چیزی به ذهنم رسید اصلاح می کنم.
در آخر از همه دوستان مهاجرسرایی به خصوص Ashkan78، hasti_banoo، User، Nazem، و عزیزان دیگری که زحمت کشیدند و در این مسیر از هیچ کوششی دریغ نکردند و با حوصله فراوان سوالات امثال بنده را پاسخ دادند سپاسگزارم و امیدوارم همه دوستان هر چه سریعتر کارشون درست بشه و ویزا بگیرند.
شاد باشید.
ارسالها: 1,049
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: May 2010
رتبه:
58
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2011-07-16 ساعت 19:00
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-07-16 ساعت 19:20 توسط free_free.)
خوب بالاخره نوبت من شد که سفرنامه ام رو بنویسم
ماجرا برمیگرده به یکسال پیش همون زمانی که هممون نامه اول رو گرفتیم..یکی از بقالی سرمحل ،یکی زیر پله ها ، یکی از توی سطل آشغال و یکی هم از همسایه فضوله ، من هم با یک پیامک از خونه خواهرم خبردار شدم و با سرعت میگ میگ رفتم خونشون و چشمم به جمال اون پاکت آجری رنگ روشن شد و بعدشم صاف اومدم تومهاجرسرا و تا قبل از اینکه بیام آنکارا از پای کامپیوتر بلند نشدم...
من رو حساب نامردی KCC بایستی یک ماه قبل کارنت میشدم ولی حالا بگذریم...
از همون اولشم هر جور حساب می کردم ماه می کارنت میشدم بهر حال برای مصاحبه ام که پنجم جولای بود یک ماه قبل از ایران بلیط تهیه کردم رفت و برگشت برای خودم و OMID-R به مبلغ 430000 تومان که اگر پرواز قبل از 15 جون بود این مبلغ 320000 تومن بیشتر نبود..
خلاصه مشهد تا تهران رو با قطار اومدیم و صبح چهارشنبه 29 جون در محل پاستور تجریش حضور به هم رسانیده و خانم دکتر محبوب مهاجرسرا(خانم دکتر طاهرنژاد)کارت بنده رو آپدیت نمودند..مقصد بعدی فردوسی برای خرید لیر بود که اون روز تخمشو ملخ خورده بود و پیدا نمیشد و 50 تا خریدیم به قیمت خون باباشون...و بعد از اون هم راهی فرودگاه امام خمینی شدیم .
پرواز ما ساعت 19:45 بود و با هزار بدبختی خودمون رو رسوندیم داخل اون چیزی که تو ایران به هواپیما معروف هستش که بیشتر شبیه کوره آجرپزیست. حدود نیم ساعت دراین کوره مراحل پخت رو طی کردیم تا اینکه تیزپروازان غیور ایران ایر اعلام کردند که هواپیما پنچر شده و پیاده شید. ظاهرا درب های اظطراری این وسیله پرنده دچار مشکل شده بود و حتی وقتی که برای تعمیر از هواپیما پیاده شدیم سرسره های اضطراری باز شدند و تیم فنی هم که از تعمیر عاجز شده بودند همشو ازجا کندند و انداختند بیرون....
سرتون رو درد نیارم که تا پریدیم و رسیدیم به دیار آتاتورک شد ساعت 2:30 شب و نمیدونستیم که با چی باید بریم مرکز شهرولی خداوند یک ون مربوط به تورلیدرها را نازل نمود و پریدیم توش و صاف رفتیم هتل بیوک آرشام...اونجا طرف فکر میکرد که چون نصف شبه ما دست و پا بسته ایم و حسابی قیمت ها انداخت بالا و کلی منت سرمون گذاشت که اتاق خالی هم نداریم(دابل شبی 90 دلار)و ماهم گفتیم داداش خودتی !! و از اونجا با استفاده از نقشه های مهاجرسرا پیاده رفتیم اوزیلهان از قراری هر شب 54 دلار....
فردای اونروز یعنی پنجشنبه 30 جون به مظب دکی شرفیاب شدیم و با پرداخت 47 دلار آزمایش خون و عکس قفسه سینه رو انجام دادیم و عصر همانروز به زیارت دکتر اورانگوتان معروف نایل شدیم و اذن دخول خواستیم...دکتر هم با ناراحتی کارت واکسن بی عیب ونقص من رو نگاه کرد و گفت برو رو تخت دراز بکش و چند تا مشت و لگد نثارم کرد و گفت برو بای مریض بعدی....و 30 دلار ناقابل هم حق الویزیت پرداخت کردیم..
نکته جالب اینکه پول ویزیت از هر کسی یجوری میگیره و یه تجربه اینکه اگر ازقدو وزنتون پرسید با تقریب 2 رقم اعشار بهش بگید و گرنه برای اندازه گیری یک قد و وزن ساده 50 دلار براتون فاکتور میکنه که این بلا رو سرچند نفر درآورد...
فردای اونروز هم ساعت 3 بعد ازظهر رفتیم و نتیجه رو گرفتیم که عبارت است از یک پاکت قهوه ای پلمپ شده و یک X-RAY CD که اون هم بصورت بسته هست و میگه بهتون که مستقیم ببرید آمریکا که اونجا بندازنش بیرون...
نکته:
پایین مطب دکتر چندتا ار این تورها مثل عنکبوت تور پهن کردن(دفتر دارن) تا همونجا تازه واردین رو قبل از اینکه بفهمن چی به چیه صید کنند پس مواظب خودتون باشید...(بچه ها مواظب باشیدددددددددددددددددد)
نکته 2:
دکتر و سفارت رفتن نیازی به تور لیدر ندارد و بنده خودم شخصا تور لیدرهای اون منطقه رو ازنون خوردن انداختم و کلا تا آخر سفر تورلیدرها سایه من رو با تیر میزدن
مصاحبه:
مصاحبه من روز سه شنبه 5 جولای بود و چون روز دوشنبه روز استقلال آمریکا بود و روز قبل از اون یعنی یکشنبه تعطیل بود مجبور شدیم از هفته قبلش آنکارا باشیم پس قبل از عزیمت به محل مصاحبه روزهای تعطیل رو حتما بررسی کنید.
خلاصه طبق سنت پیشینیان من هم صبح ساعت 8:15 اونجا(سفارت) بودم و وقتی رسیدم دیدم مامورها وی ترک با صف بچه ها مشکل داشتند و هی غر میزدند و به ترکی فحش می دادند..من هم رفتم ته صف و ماموره اومد پاس و نامه دوم من رو گرفت و با لیست تطبیق داد و گفت برو تو...
اول وارد یک حیاط کوچک شدیم که اونجا هم صفی بود. من همراه یک خانم که ویزای دانشجویی می خواست بودم و از درب اول که تق تق می کرد(همون در معروف) رفتیم داخل..
البته دری که خدمتتون عرض میکنم معمولی نیست و یکم زره پوش است..توی اتاق اول گیت کنترل قراردارد و بعد از عبور از گیت مامور ترک با تهدید گفت موبایل یا چیزی نداری؟(نفهمیدم منظورش از چیز چی بود؟)که طبق معمول همه دوستان جوابشو با پانتومیم دادم...
بعد از اون اتاق حیاط دوم هست سمت چپ اون ساختمون و سمت راستش حصار سفارت است و اونجا هم صفی...
بعد از عبور از درب دوم یک خانم پشت گیشه نشسته بود که مدارک رو می گرفت و بر خلاف سفرنامه های دوستان خوب فارسی حرف نمی زد(احتمالا اون خانمه رفته بوده مرخصی) بعد از اون از کنار میز UPS رد شدم و رفتم تو اتاق انتظار 78 نفره یا 87 نفره یادم نیست...که باجه ها پشت سر و یک مانیتور با فیلم های آموزشی و یک شماره انداز دیجیتال جلوی شماست..
نیم ساعتی گذشت و با برو بکس اونجا گفتیم و خندیدم تا اینکه شماره اعلام شد برای انگشت نگاری ، یک خانم مهربون و خوش برخورد آمریکایی بود که بعد ها در اندیشه شدیم که چرا ایشون رو گذاشتند برای کاری سخیف همچون فینگر نگاری...
مرحله بعدی پرداخت پول بود که که مبلغ رو با رضای کامل پرداختیم و مرحله آخر مصاحبه:
یه آقای لاغر اندام بود با صورت لاغر و ته ریشی قرمزبه محض اینکه من رو دید گفت شما لطفا قسم بخورید..گفتم دادش یواش..من چند تا اشکال دارم و خلاصه دو تن کاغذ ریختم جلوش که سرش گرم شه و شروع کردم به توضیح واضحات و کلی از وقتش رو گرفتم طفلی هی می گفت اشکالی نداره...ok هست...ردیفه... و بعد شروع کرد به سوال کردن:
آفیسر: آمریکا میخوای چیکار کنی؟
من:کار و زندگی
آفیسر:کسی رو اونجا داری؟
من: بله(با اینکه نداشتم)
آفیسر:زبان انگلیسیت خوبه؟
من: آره(با اینکه مکالمم زیاد خوب نیست)
آفیسر:سوال اولشو انگلسیی و تند ازم پرسید
من: WORK & LIVE
آفیسر:خدمت معاف شدی
من:بله
آفیسر:چجوری معاف شدی؟
من: خریدم
آفیسر:چند؟
من:1430000 تومان
آفیسر گفت شما پروندت کامل هستش و فقط باید یه اسپانسر بیاری تا ویزاتو بهت بدم(جالبه که در تمام این مدت مثل جغد توی چشمام نگاه می کرد و بدون وقفه)..گفتم ندارم ..گفت همونی که میخوای بری پیشش..گفتم اون خودش تازه رفته اونجا ، دو تا برگه آبی خام روی میزش بود و با دست چپ شروع کرد به نوشتن توی اونها و داشت دور اسپانسر و فرم های مالیاتی رو خط میکشید و توضیح می داد که فرم های مالیاتی باید اصل باشند و داشت با خودش میگفت که شما برگرد ایران و اینارو بیار تا بهت ویزا بدم بعد برگه آبی رو از شکاف زیر شیشه داد بیرون و سرشو بلند کرد دید من دارم بروبر نگاش میکنم گفت چیه؟؟
گفتم داداش اسپانسر ندارم...گفت باید بیاری از من اصرار و از اون انکار...
دیدم قضیه به بن بست رسیده بهش گفتم بیا و اسپانسر رو تبدیل به پول کن...
گفت نمیشه(شاید اگه فارسی بلد بود میگفت آقا مگه شیشه گریه که توش فوت کنی) من گفتم چرا نشه بالاخره یه قیمتی داره 10 تا 20 تا 30 تا 40 تا 50 تا...
بعد دیدم نگاهی به من کرد و گفت میتونی پول بریزی؟ گفتم آره تا فردا برات میارم چقدر؟(تو اون لحظه اصلا به اون عددی که اون میخواست بگه فکر نمی کردم) گفت بین 25000 تا تا 30000 تا ولی گارانتی نمی کنم باید بیاری ببینم بعد تصمیم می گیرم.
منم گفتم میگم بریزن تو حساب گواهیشو فکس کنن دیگه نمیرم ایران که یخورده فکر کرد و گفت اشکالی نداره..
منم رفتم و با برادرم تماس گرفتم اون هم هر چی پول دوروبرش بود تا ریال آخرش با خاک انداز جمع و جور کرد و ریخت تو حساب من(حدود 32000 دلار) و فرداش هم برام گواهی گرفت و فکس کرد سفارت و یه اسکن هم برای من میل کرد. فردای انروز ساعت یک بهد از ظهر با ابرگه آبی رفتم سفارت آفیسر یک خانم بود که فارسی بلد نبود منم شرح ماجرا رو براش گفتم و اونم تو کامپیوتر کلی مطالعه کرد و گفت خود آفیسر اولی باید نظر بده به من برگه سفید یو پی اس داد و گفت برو یا ویزا میاد یا برگه آبی..
صبح روز بعد موقع صبحانه خوردن همون خانمه با هتل تماس گرفت و رسپشن هم با عجله اومد به من گفت تلفن داری..خانمه گفت همین الان پاشو بیا سفارت منم میدونستم که طرف رفته کلی دقت کرده تو اون دوتا برگه که ایرادی اشکالی چیزی از توش دربیاره..
با عجله و کلی نگرانی رفتم سفارت البته شب قبلش تمام سوال هایی که ممکن بود آفیسر ازم بپرسه رو تو 3 تا برگه A4 نوشته بودم و برای همش جواب داشتم وقتی رسیدم سفارت اونجا دوست خوبم ALIREZA-GH رو هم دیدم که دربدر دنبال من میگشت و بعدازظهر همون روز کلی با هم حال کردیم
دوباره رفتم پیش همون آفیسر ریش قرمزی ..ازم پرسید برای من یک سوال پیش اومده و اینکه چرا قبلا دو تا حساب داشتی و الان 3 تا حساب داری منم گفتم قبلا یک حساب ریالی داشتم و یک حساب کوتاه مدت ارزی حالا یک حساب ریالی یک کوتاه مدت و یک حساب بلند مدت ارزی دارم چون میخواستم از پولم سود بگیرم یه خورده فکر کرد و گفت اوکی...و بهم تبریک گفت و اینکه با همون مشاره قبلی یو پی اس ویزا رو میفرسته هتل...
کلی خوشحال شدم و با عجله اومدم بیرون و تو مسیر هی میخوردم به در و دیوار که مامورای ترک گفتن چیه چه خبره..؟؟
گفتم ویزا گرفتم....!!! اونا هم نامردی نکردن و ریختن دور من که باید شیزینی بدی و از این حرفا... خلاصه با یک مصیبتی از شر اونها خلاص شدم و اومدم بیرون دنبال یه ایرانی میگشتم که داد بزنم بگم ویزا گرفتم ولی هر چی گشتم کسی رو پیدا نکردم همون وسط خیابون یه جیغی کشیدم و رفتم...
پروازمو برای یکشنبه عوض کزدم و شنبه بعد اط ظهر ساعت 15 یو پی اس (البته بصورت پیاده نظام) اومد با کلی پاس که بیشترش دانشجویی بود و اکثرا نتونسته بودن مالتیپل بگیرن اومد و تنها ویزای اقامتی من بودم و همه برام هورا کشیدن و جشن گرفتن و این بود ماجرای سفر من که امیدوارم برای دوستان جالب بوده باشه هر چند که تکرار مکررات هست ولی هر سفرنامه منحصر بفرد است و ماجرایی که خوندنش خالی از لطف نیست.
خیلی از دوستان مهاجرسرا رو روزهای آخر تونستم ببینم از جمله آقا شهروز(SHAHROOZ-59) و خانمشون (MARJAN-59) و کوچولوی قشنگشون که خانمشون و بچه ویزا گرفتند و آقا شهروز برگه آبی همچنین تو هتل ازیلهان هم ALIREZA-MK عزیز بهمراه دوستشون علی آقا که آقا صدرا(جناب مصططاب ناظم الملک) معرفی کرده بودند و علی آقا(DONKY CHANCE)که با این 3تا خیلی حال کردم و تو انکارا چند تا غذای توپ بهشون معرفی کردم خودشون میدونند.... آقا و خانم مردد رو لیاقت نداشتیم زیارت کنیم که امیدوارم موفق شده باشند واگر از دوستان کسی رو جا انداختم ببخشید...
در پایان چند نکته:
1- نوع لباس اصلا در مصاحبه مهم نیست سعی کنید خودتون باشید پس لباسهایی رو بپوشید که تو ایران هم میپوشید آفیسرها نوع پوشش ماها رو در ایران تا حدی میدونند پس یک ایرانی شق و رق و کراوات زده میتونه توجه اونها رو جلب کنه
2- خوش وبش در سالن انتظار با ایرانی ها رو فراموش نکنید چون سالن پر است از دوربین و یک ارتش آدم پشت باجه ها که همه چیزرو زیر نظر دارن پس صحبت کردن میتونه به کاهش استرس و همرنگ شدن با جماعت کمک کنه
3- اولین نکته در یک مصاحبه موفق آغاز مصاحبه با رویی گشاده و ادبیاتی غیر خشک و همراه خنده است من خودم مصاحبه رو با تبریک روز استقلال آمریکا شروع کردم
4- از آفیسر نترسید و اگر فکر میکنید نکته ای رو باید بگید حتما این کار رو بکنید صحبت کردن با آفیسر امتیازی منفی نیست
5- تمام آفیسرها موقع مصاحبه مستقیم توی چشم های مشا نگاه میکنند ، خندیدن میتونه حالت های چهره شما رو طبیعی جلوه بده
6- اگر مصاحبه شما به جلسه دوم کشیده شد شب قبل ازمصاحبه تمام حالات رو پیش بینی و برای اونها جواب داشته باشید
7- بهیچوجه در محدوده سفارت خانه های بلوار اتاتورک دوربین همراه خودتون نداشته باشید حتی خاموش..یکی از بچه های هتل که با من بود موقع خرید از یک مغازه با اینکه از جایی فیلم نمی گرفت باز هم مامورین سفارت دوربین رو گرفتند و بررسی کردند که تو این ماجرا از پاس من هم کپی گرفتند(در طول خیابان مامورهای لباس شخصی زیاد هستند)
8- یوپی اس شنبه ها تا ظهر فعال هست و اگر ظهر نیومد حتما بعد از ظهر میاد
9- براساس شماره ترک نامبر یوپی اس اگر پاس شما تحویل پست شده باشد فردای اون روز میتونید ویزاتون رو زیارت کنید
10- هتل ها ومدیکال و اطراف سفارت آکنده از افرادی است که اطلاعات مهاجرتی اشتباه به شما ارایه می کنند پس فقط به
مهاجرسرا اطمینان کنید
11- برداشت من این هست که آفیسر ها اطلاعات صددرصدکاملی از ما ندارند و بیشتر تمرکز آنها برروی کشف دروغ درگفته های ما متمرکز است پس مواظب تک تک کلماتی که به زبان میارید باشید.
12- از کلمات استاندارد فارسی استفاده کنید موردی ازدواجی را دیدم که همین آفیسر ازش پرسیده بود برنامتون برای ازدواج چیه و طرف گفته بود(اگر انشاالله ازدواج کردیم....) و آفیسربا تعجب گفته بود "اگر؟؟" و تمام.....
در پایان ضمن پوزش از دیرکرد سفرنامه بعلت درگیری کاری از همه مدیران و بچه های خوب مهاجرسرا تشکر میکنم (بویژه ادمین عزیز) و امیدوارم همه دوستان سربلند از این ماراتن نفس گیر بیرون بیان و زندگی خوبی رو در سرزمین جدید آغاز کنند و همچنین از دوست خوبم امید آقا نیزبخاطر تمام کمک هایش قدردانی می نمایم.
با تشکر
دوستدار شما آرش
آرزوی من مفید بودن برای مهاجرسراست در صورتی که پرسش و یا مشکلی دارید(هرچندغیرقابل حل) دارید می توانید تا حد توان من روی کمک من حساب کنید...
دستهایی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستندکه رو به آسمان دعا می کنند(کورش کبیر)
ارسالها: 37
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2011
رتبه:
3
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام من هم میخوام امشب در ادامه صحبتهای همسرم (shahrooz59 ) یک سری مطالب اضافه کنم :
1- هتل بیوک ارشان از خیلی لحاظ خوب نبود مثل رسیدگی به نظافت اطاقها وسرویس های بهداشتی ولی رسپشن های خوبی داشت و اینترنتش هم خوب بود.
2-قابل توجه اونهایی که بچه کوچولو دارن : بعد از واکسن ابله مرغان بچه ها یه کم تب میکنن وبی حال میشن حتما استامینوفن با خودتون ببرید. من از چند نفر که بچه کوچک داشتن شنیدم که بچه ها گلاب به روتون اسهال گرفتن که پسر من هم به همین درد مبتلا شد و من از اینجا با خودم پودر او.آر.اس برده بودم که اونجا هم آب جوش گرفتم و کلی به دردم خورد.
3- وسط سالن انتظار سفارت یک سری اسباب بازی هست که میتونید بچه هاتونو با اونا سرگرم کنید چون اونجا محیطی نیست که بچه ها خوششون بیاد و من دیدم که یک سری از بچه ها واقعا والدینشونو اذیت کردن پس شاید اینا به دردتون بخوره من دیر پیداشون کردم ولی بازم به درد بخور بود.
4-من تاریخ تولدم توی پاسپورت قدیمیم و جدیدم 1روز تفاوت داره وقبل از قسم خوردن داشتم براشون توضیح میدادم که پرسید کدومش درسته؟ اینی که دسته منه ؟ منم گفتم بله. گفت مشکلی نیست و قسم بخورید............... مصاحبه خیلی راحت تر از اون چیزیه که فکرشو بکنید فقط از قبلش آرام باشید و فقط به چیزای خوب فکر کنید چون هرچی شما فکرکنید همون هم اتفاق می افته. من مطمئن بودم که ویزامو میگیرم ویعد از 2تا سوال گرفتم .
5- پارک قو هم پارک قشنگیه و بچه هاتونو سرگرم میکنه بعد از مدیکال یه سری اونجا بزنید.
امیدوارم که اطلاعاتم به دردتون بخوره اگه چیزی یادم اومد حتما اضافه میکنم.
ارسالها: 132
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2010
رتبه:
3
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2011-07-17 ساعت 19:23
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-07-17 ساعت 21:34 توسط moraddad.)
(2011-07-16 ساعت 19:00)free_free نوشته: .... آقا و خانم مردد رو لیاقت نداشتیم زیارت کنیم که امیدوارم موفق شده باشند
خواهش میکنم آقا آرش. کم سعادتی از ما بوده. من تمام یک هفته رو دستم روی دندونم بود و داشتم فریاد میزدم. (حتی وقتی که به خاطر خانومم که طفلک خیلی به خاطر من اذیت شد مجبور بودم برم بازار یا جاهای دیگه. ) خلاصه اولین سفر خارج از کشورم کامل از دماغم دراومد . معجزه بود که روز مصاحبه مسکن اثر کرده بود
به هر حال دوست داشتم که با دوستان خوب مهاجرسرا بیشتر آشنا بشم.
ارادتمند
احمد
شماره کیس:AS00030XXX
کنسولگری:آنکارا
تاریخ کارنت شدن کیس:جولای 2011
تاریخ مصاحبه: 7 جولای 2011
تاریخ دریافت کلیرنس: 8 آگوست 2011
تاریخ دریافت ویزا: 9 سپتامبر 2011
الهی رضا برضاک و رضا بقضائک و تسلیما لامرک لا معبود سواک فاغث یا غیاث المستغیثین
ارسالها: 9
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2011
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام
شایدبد نباشه من هم درباره پروسه آزمایشات پزشکی و مصاحبه بنویسم تا شاید بدرد دوستان بخوره:
مصاحبه ما آنکارا بود و آزمایشاتمان با دکتر معروف و دودره! مقام شامخ دکتر اونگان بود. ما یک کوچولوی 2 ساله داریم و برای نخوردن واکسن اضافی یک هفته قبل از سفر به آنکارا به انستیتو پاستور تجریش مراجعه کردیم و واکسن های لازم را زدیم. پسرمان هم تا 2 سالگی واکسن های لازم را زده بود. نکته ای را که میخواهم من هم تکرار کنم و دوستان بارها گفته اند اینست که به هیچ وجه خود را درگیر محمد و عباس و ... نکنید و پول اضافه پرداخت نکنید چرا که ما این فریب را خوردیم و علاوه بر اینکه کاری برای ما نکردند، فقط باعث معطلی ما شدند و فقط پی فریب بقیه برای پیدا کردن مشتری هستند. خلاصه ما تک به تک پیش دکتر رفتیم. اونگان با دیدن کارت واکسن من نتوانست واکسنی به من و همسرم بزند و به وقتی همسرم پسرمان را پیش دکتر برد او میخواست به زور آبله مرغان را به پسرم بزند که همسرم با او بحثش شد و گفت تیتر چک کن. خلاصه اونگان به پسرم واکسن دیگری را زد که گفت در ایران موجود نیست که فکر می کنم دروغ می گفت و آب مقطر بود. به هر حال بچه هایی که کوتاه می آمدند یا اطلاع کافی نداشتند بطور معمول 3 واکسن می خوردند و فقط برای واکسن حدود 100 دلار و در مجموع 220 پرداخت می کردند.
پس از داستان مدیکال چند روز بعد به سفارت رفتیم. نکته ای را که می خواهم بگویم اینست که هنگام مصاحبه آرامش شما مهم است و اگر آفیسر احساس کند ممکن است دروغ بگویید مدت کلرینس شما را بالا اعلام می کند. همچنین شوکی که به ما وارد کردند این بود که بار اول ما را صدا زدند و گفتند چون مدارک را پست نکرده اید باید فردا با مدارک و ترجمه ها بیایید که ما گفتیم 20 روز پیش مدارک را فرستاده ایم و گشتند و همان موقع پیدا کردند بنابراین آفیسر ظاهرا از قبل مدارک ارسال شده آخر را ندارد. به هر حال به من که کار شیمیایی دارم و فوق لیسانس هستم برگه آبی بعلاوه فرم 9 سوالی خورد و منتظر کلیرنسم
ارسالها: 44
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2010
رتبه:
7
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
با سلام
فردا با ايران اير عازم آنكارا براي گرفتن ويزا هستم(پرواز 5 بعد از ظهر)كسي نبود؟
شماره کیسAS2011000209XX:
تاریخ دریافت نامه قبولی:هيچوقت-از طريق ايميل شماره كيس دريافت شد
کنسولگری:آنكارا
تاریخ ارسال فرمهای سری اول:7 آگوست 2010
تاریخ کارنت شدن کیس:مارس2011
تاریخ دریافت نامه دوم:هيچوقت-از طريق ايميل در يافت شد
تاریخ مصاحبه:24 مي 2011
تاریخ دریافت کلیرنس:21 جون 2011
جمع تقریبی هزینه ها:16000عكس-600000 هواپيما و هتل آنكارا1-819 دلار سفارت-هواپيما و هتل آنكارا 2 ........
ارسالها: 32
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2010
رتبه:
4
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
من روزپنجشنبه ساعت 4.30 بامداد به وقت ایران با هواپیمایی ترکیه عازم آنکارا شدم.
حوالی ساعت 7 صبح به وقت ترکیه با اتوبوس ویژه فرودگاه (هاواش) به سمت میدان اولوس حرکت کردیم.
از میدان اولوس تاکسی گرفتم و به میدان مشهور کیزیل آی رفتم از آنجا هم یک تاکسی گرفتم و هتلهای آن منطقه را بررسی کردم بالاخره من هتل آلبا که 4 ستاره بود وشبی 160 لیر بود برای 2 نفر گرفتم البته با تخفیف و چونه زدن(نرخ تبدیل لیر به دلار : یک دلار معادل 1.650 لیر)
هتل آلبا هتل مجلل و راحتی بود دارای سونا و جگوزی و حمام ترک وباشگاه ورزشی واینترنت وایرلس و صبحانه سلف سرویس با انواع و اقسام خوردنی ها و نوشیدنی ها بود.جای شما خالی.
روز پنجشنبه و جمعه را صرف گشت و گذار و خرید کردیم.
روز شنبه ساعت 9.30 رفتم مطب دکتر اونگان از آنجا هم رفتم کلینیک دوزن که یک طبقه پایین تر بود.من خودم ترک هستم مشکلی تو حرف زدن نداشتم از من کیس نامبرم و 2 تا عکس خواست من هم نامه دوم را بهش دادم خلاصه کارهای آزمایشگاه رو انجام دادم ودوباره برگشتم پیش دکتر.پس از سلام و احوال پرسی دکتر سوالات همیشگی را پرسید من که سینوزیت گرفته بودم و دارو مصرف می کردم وحالا هم مریض هستم از دکترم تو ایران یک نامه به انگلیسی گرفته بودم که نوشته شده بود که من تحت درمان سینوزیت هستم در ضمن اسم داروها هم نوشته شده بودند.اون نامه را هم به دکتر اونگان نشان دادم و به من گفت که کار خیلی خوبی کردم اگه نتیجه آزمایش مثبت بشه به دردم می خوره.یک معاینه سرپایی انجام داد و واکسن معروف آبله مرغان را ترزیق کرد.کلا هزینه من با دکتر و واکسن و کلینیک 190دلار دراومد.
قرار شد من روز دوشنبه نتایج آزمایش را بگیرم چون سه شنبه مصاحبه داشتم.
روز یکشنبه و دوشنبه را هم گذراندیم.حتی کنسرت هم رفتیم.
صبح روز سه شنبه ساعت 8.15 دقیقه من جلوی سفارت توی صف ویزای مهاجرتی بودم.یک صف مربوط به ویزاهای غیر مهاجرتی بود و یک صف مربوط به ویزاهای مهاجرتی.
ساعت ورود من به سفارت 8.30 بود پس از کنترل بدنی و کیفم وارد اتاق دیگری شدم و اصل مدارک و گواهی مالی و عکس را تحویل دادم و شماره انتظار گرفتم و بعدا وارد سالن اصلی شدم.
سالن اصلی پر از جمعیت بود هم ترکها بودند و هم ما ایرانی ها.اگه اشتباه نکرده باشم رنگ دیوارهاش زرد لیمویی بود.یک پرچم ایالات متحده هم گوشه سالن بود.
جالب که اونجا آقای خود نگار که تو مسابقه مردان آهنین داور بودن رو هم همراه خانواده ملاقات کردم.
یک تابلو جلوی صندلی ها بود ومرتبا شماره ها را نشان می داد.
صندلی ها طوری بودند که همه پشت به گیشه های پذیرش و صندوق و انگشت نگاری و مصاحبه بودند یک تلویزیون ال سی دی که زیر تابلوی اعلام شماره ها نصب شده بود مناظر زیبایی از واشینگتون و شیکاگو و غیره نشان می داد.در ضمن به زبان انگلیسی وترکی مراحل انگشت نگاری و غیره را می نوشت و نشان می داد.
من اول رفتم برای تکمیل مدارک که یک زن مسن مسئول اونجا بود با توجه به اینکه نامه بانک سامان را داده بودم گفت که مدارک مالیم ناقص است و باید اسپانسر داشته باشم و یا حداقل 18 هزاردلار داشته باشی .ولی من متقاعدش کردم که من تمکن مالی دارم و 23 هزار تا تو بانک دارم.قبول کرد و من دوباره منتظر شدم.
بعد رفتم انگشت نگاری و بعد هم صندوق 819 دلار پرداختم.
نوبت به مصاحبه رسید مسئول اونجا یک آقایی با ریش آنکارد شده و به رنگ حنایی بود
قبل از قسم خوردن من فرم دی اس 230 را ازش گرفتم و اشتباهاتم رو تصحیح کردم.موقع تصحیح اشتباهات متوجه شدم که اونها خودشون بعضی اشتباهات را اصلاح می کنند مثلا اونا اسپلینگ اسم پدرم را از روی ترجمه شناسنامه با خودکار قرمز اصلاح کرده بودند.
بعد از قسم خوردن از من دلیل سفرم و شغلم ووضعیت و مقدارحساب بانکی و خدمت سربازی و آیا کسی را تو آمریکا دارم رو پرسید و من با خونسردی و ارامش براش توضیح دادم.در آخر فرم را امضا کردم وبه من برگه آبی داد و گفت که نقص مدارک ندارم فقط باید منتظر باشم.
من ازش پرسیدم که ما وقت کم داریم وباید تا 30 سپتامبر ویزای ما رو بدهند و اون با لحن شکسته و بسته جواب داد : ما تمام تلاش خود را می کنیم تا آن وقت ویزای شما حاضر شود.
برگه آبی را همراه اصل مدارک وبرگ رسید صندوق را گرفتم.
ساعت 11.30 بود که از سفارت خارج شدم.
این بود سفرنامه مختصر و مفید من.
شماره کیس:2011AS00030XXX
تاریخ دریافت نامه قبولی: خرداد 89
کنسولگری: آنکارا
ارسال فرمهای سری اول:13 July
کارنت شدن کیس:May 2011
دریافت نامه دوم:20 June
مصاحبه:July 12
دریافت کلیرنس:7 سپتامبر
دریافت ویزا:13 سپتامبر
ارسالها: 44
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2010
رتبه:
7
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام
اینجا انکاراست
هتل اوزیلهان-ساعت به وقت محلی 9 pm
با تشکر
ارسالها: 37
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2011
رتبه:
3
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
راستی بچه ها من امروز برای بین المللی کردن گواهینامه هامون رفته بودم وگرفتم وروش نوشته مجوز رانندگی بین المللی (ترجمه گواهینامه ) حالا من نمیدونم باید گواهیناممونو یک بار دیگه هم ترجمه کنیم یا همین کافیه؟ درضمن اگر کسی میخواد برای این کار اقدام کنه سعی کنید کارت بانک با خودتون داشته باشید تا همونجا پول رو پرداخت کنید وگرنه باید برید بانک تجارت و کلی هم اونجا معطل شید. 31.200 تومان هم هزینش میشه.
ممنون میشم جوابمو بدید.
ارسالها: 169
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2010
رتبه:
14
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2011-07-26 ساعت 01:27)marjan59 نوشته: راستی بچه ها من امروز برای بین المللی کردن گواهینامه هامون رفته بودم وگرفتم وروش نوشته مجوز رانندگی بین المللی (ترجمه گواهینامه ) حالا من نمیدونم باید گواهیناممونو یک بار دیگه هم ترجمه کنیم یا همین کافیه؟ درضمن اگر کسی میخواد برای این کار اقدام کنه سعی کنید کارت بانک با خودتون داشته باشید تا همونجا پول رو پرداخت کنید وگرنه باید برید بانک تجارت و کلی هم اونجا معطل شید. 31.200 تومان هم هزینش میشه.
ممنون میشم جوابمو بدید.
سلام
همان گواهینامه بین المللی کافی است واحتیاجی به ترجمه نمیباشد.
موفق باشید.
درد من تنهایی نیست؛ بلکه مرگ ملتی است که گدایی را قناعت؛ بی عرضگی را صبر و با تبسمی بر لب این حماقت را حکمت خداوند می نامند...... گاندی
كيس نامبر:2011As4800
تاريخ مصاحبه:2 دسامبر(انكارا)
تاريخ كلير:23 دسامبر